• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1058
تعداد نظرات : 2080
زمان آخرین مطلب : 3814روز قبل
سخنان ماندگار

 

اول خدا

 

سخت است حرفت را نفهمند،

سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند،

حالا میفهمم، که خدا چه زجری میکشد

وقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ،

اشتباهی هم فهمیده اند.

.:: دکتر علی شریعتی ::.

 

دوشنبه 19/4/1391 - 14:43
داستان و حکایت

 

اول خدا

 

یکی از دانشجویان دکتر شفیعی کدکنی خاطره ای را از ایشان بازگو می کند که در یکی از کلاس های درس از زبان ایشان شنیده است:

من حدودا 21 یا 22 سالم بود، مشهد زندگی می کردیم، پدر و مادرم کشاورز بودند با
دست های چروک خورده و آفتاب سوخته، دست هایی که هر وقت اون ها رو می دیدم دلم می
خواست ببوسمشان، بویشان کنم، کاری که هیچ وقت اجازه آن را به خود ندادم با پدرم
بکنم اما دستان مادرم را همیشه خیلی آرام مثل "ماش پلو" که شب عید به شب عید می
خوردیم بو می کردم و در آخر بر لبانم می گذاشتم.

(استادمان حالا قدری هم با بغض کلماتش را جمله می کند:)

نمی دونم بچه ها شما هم به این پی بردید که هر پدر و مادری بوی خاص خودشان را
دارند یا نه؟ ولی من بوی مادرم را همیشه زمانی که نبود و دلتنگش می شدم از چادر
کهنه سفیدی که گل های قرمز ریز روی آن ها نقش بسته بود حس می کردم، چادر را جلوی
دهان و بینی ام می گرفتم و چند دقیقه با آن نفس می کشیدم... اما نسبت به پدرم؛ مثل
تمام پدرها؛ هیچ وقت اجازه ابراز احساسات پیدا نکردم جز یک بار، آن هم نه به صورت
مستقیم. نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته
بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیارم. از پله ها بالا
می آمدم که صدای خفیف هق، هق مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا می آمدم صدا
را بلندتر می شنیدم...

(استاد حالا خودش هم گریه می کند...)

پدرم بود، مادر هم آرامش می کرد، می گفت آقا! خدا بزرگ است، خدا نمیذاره ما پیش
بچه ها کوچیک بشیم، فوقش به بچه ها عیدی نمی دیم، قرآن خدا که غلط نمی شه اما بابام
گفت: خانم نوه هامون تو تهران بزرگ شدند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که
ما ...

حالا دیگه ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های بابام رو از مادرم
بپرسم، دست کردم توی جیبم، 100 تومان بود، کل پولی که از مدرسه گرفته بودم، گذاشتم
روی گیوه های پدرم و خم شدم و گیوه های پر از خاک و خلی که هر روز در زمین زراعی،
همراه بابا بود بوسیدم.

آن سال همه خواهر و برادرام از تهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قد که هر
کدام به راحتی "عمو" و "دایی" نثارم می کردند. بابا به هرکدام از بچه ها و نوه ها
10 تومان عیدی داد، 10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی داد به مامان.

اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم، که رفتم سر کلاس. بعد از کلاس آقای مدیر
با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم اتاقش،
رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ زوار درفته گوشه اتاقش درآورد و داد به من.
گفتم: این چیه؟

- باز کن می فهمی

باز کردم، 900 تومان پول نقد بود!

- این برای چیه؟

- از مرکز اومده؛ در این چند ماه که اینجا بودی بچه ها رشد
خوبی داشتند برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند.

راستش نمی دونستم که این چه معنی می تونه داشته باشه، فقط در اون موقع ناخودآگاه
به آقای مدیر گفتم این باید 1000 تومان باشه نه 900 تومان! مدیر گفت از کجا می
دونی؟ کسی بهت گفته؟ گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین.

راستش مدیر نمی دونست بخنده یا از این پررویی من عصبانی بشه اما در هر صورت گفت
از مرکز استعلام می گیرد و خبرش را به من می دهد. روز بعد تا رفتم اتاق معلمان تا
آماده بشم برای کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتنت
استعلام کردم، درست گفتی، هزار تومان بوده نه نهصد تومان، اون کسی که بسته رو آورده
صد تومانش را کش رفته بود که خودم رفتم ازش گرفتم اما برای دادنش یه شرط
دارم...

- چه شرطی؟

- بگو ببینم از کجا می دونستی؟ نگو حدس زدم که خنده دار است.

(استاد کمی به برق چشمان بچه ها که مشتاقانه می خواستند جواب این سوال آقای مدیر
را بشنوند، نگاه کرد و دسته طلایی عینکش را گرفت و آن را پشت گوشش جا داد و
گفت:)

- به آقای مدیر گفتم هیچ شنیدی که خدا 10 برابر عمل نیکوکاران به آن ها پاداش می دهد؟



 

 

سلام دوستان گلم

این مطلب رو حتماً بخونین لطفاً .   آنیما

 

 

 

يکشنبه 18/4/1391 - 17:20
مهدویت

 

                                       

یاذالجلال والاکرام

  

 

 یا اباصالح المهدی "عج " ادرکنی

 

صدای اذان می‌آید

و بزرگترین سردار

ایستاده بر بلندای جهان

در انتظار سپاهی

كه اینروزها

ازمشرق عبور می‌كند،

نماز عشق می‌خواند.

درآن دوردست‌ها

صدای همهمه می‌آید

درافق جوششی است

و باد غریو یالثارات الحسین را

به گوش فلك می‌رساند.

خورشید بیداری طلوع كرده است

و پایان انتظار نزدیك است.

چشمان یوسف زهرا افق را می‌كاود

و مركبش از شوق پا بر زمین می‌كوبد

او دوباره پلك می‌زند،

چشمانش روشن است

بوی سیب می‌آید

و او در آستانه ظهور

با دستانی پر از گل یاس و

فرشی گسترده از نرگس

به شوق دیدار خورشید كربلا

تپش‌های قلبش را شماره می‌كند

و باران، دعای فرج را بر لبان او

جاری می‌سازد.

پایان انتظار نزدیك است.

 

" نرگس قدیریان "

[تصویر: all444xw5.gif]
يکشنبه 18/4/1391 - 13:16
دانستنی های علمی

 

 

اول خدا

 

سلام دوستای گلم

این مطلب از طریق " ایمیل " به دستم رسیده لطفاً بخونیدش .

خلیج فارس

 


 

چندی است ایرانیان،پیام‌های مختلفی را از طریق گوشی‌های همراه، ایمیل‌هاو شبکه‌های اجتماعی برای یکدیگر ارسال می‌کنند مبنی بر اینکه با مراجعه به یک وبگاه، به "خلیج فارس" در مقابل اصطلاح جعلی "خلیج ع ر ب ی" رأیدهید.

 این در حالی است که هیچ‌یک از ایرانیانی که اقدام به رأی‌دادن در این وبگاه مشکوک کرده‌اند از هویت مالک و گرداننده آن اطلاعی ندارند.
خبرنگار مشرق برای بررسی ماهیت این اقدام و پشت پرده آن با مهندس رضاهاشمی، متخصص حوزه امنیت فناوری اطلاعات گفت‌وگو کرد.
·
هاشمی که موفق به کشف هویت گرداننده این سایت شده است، با تأکید بر اینکه این‌گونه وبگاه‌ها اصلاً هیچ اعتباری ندارند و تنها از احساسات وطن‌دوستانه ایرانیان سوءاستفاده می‌کنند، گفت: تکرار زیاد دعوت به رأی‌دهی در این سایت از سوی ایرانیان در قالب پیامک، رایانامه و شبکه‌های اجتماعی باعث شد تا آن را مهندسی معکوس کرده و اطلاعات جالبی استخراج کنم.

وی ادامه داد: متأسفانه برخی بدون اطلاع از نیات صاحب این قبیل سایت‌هاکه کم هم نیستند اقدام به ورود و رأی دادن می‌کنند در حالی که در اصل،ایرانی‌ها با این کار، تنها با چند میلیون بازدید از صفحه وب مزبور و باکلیک‌های خود بر روی تبلیغات و لینک‌های آن، پول را به جیب کسی وارد می‌کنند که از احساسات آنها استفاده ابزاری کرده است.

این صاحب‌نظر حوزه فناوری اطلاعات با اشاره به اینکه صاحب این سایت، یک جوان فعال 27ساله اهل سوریه به نام "هُمام القـُرانی" است که در مالزی به کار در چند شرکت اشتغال دارد و از مخالفان حکومت بشار اسد است که احتمالاً به علت تحولات جاری در کشور سوریه، از ایران دل خوشی ندارد،گفت: وی هر موقع اراده کند نتایج را دستکاری می کند تا ایرانیان بیشتری به رأی گیری تشویق شوند و در نهایت هم اگر بخواهد در یک اقدام انتقام‌جویانه نتیجه مورد نظر خودش را برنده اعلام می‌کند و ممکن است برای آن خبرسازی هم بکند اما این در حالی است که به احتمال بسیار زیاد،نسبت آرای داده شده، جعلی است.

وی تصریح کرد: اطلاعات "ثبت دامنه" و "مالک" این سایت با استفاده ازخدمات "محرمانگی دامنه" به صورت "مخفی" در آمده است که جزئیات آن، بااستفاده از برخی تکنیک‌ها کشف شد.

میهن دوست گرامی ...

احتمالاً شما هم با این موضوع برخورد کرده اید که چندی است ایمیل هایی باموضوع حمایت از  "خلیج فارس"  در فضای اینترنتی در حال دست به دست شدن است.
موضوع بیشتر این ایمیل ها در خواست از شما برای رای دادن در یک وب سایت در حمایت از نام  "خلیج فارس"  به جای نام های جعلی آن است. و یا اینکه مثلاًاخطار می دهد که در
Google  این نامهای جعلی را جستجو کنید و نتیجه ی آنراببینید یا مثلا برای مبارزه با این نتیجه حالا بروید به فلان سایت ومخالفت خود را اعلام کنید و شما هم احتمالا این جستجو را می کنید و نتیجه را می بینید!
غافل از این که همین کار آمار جستجوی نامهای جعلی ای که اعراب به جای خلیج فارس به کار می برند را در
Google بیشتر از کلمه  "خلیج فارس"  می کند و در نتیجه آن نام جعلی برای نمایش در اولویت بالاتری نسب به کلمه
"خلیج فارس"  قرار می گیرد.


 

مهم:  برای مبارزه با این ترفند زیرکانه که حالا از سمت هرکسی می تواندباشد یک راه حل ساده وجود دارد و آن هم اینکه به جای رای دادن در هرسایتی، روزانه و یا هر وقت دستتان رسید سعی کنید حداقل یک بار نام  "خلیج فارس"  و یک بار نام انگلیسی آن...

یعنی
" Persian Gulf" را در   Google   جستجو کنید این از هر رای دادنی در
هر سایتی موثر تر است...

 به خصوص اگر نام انگلیسی آنرا جستجو کنید آنهم به طورهمه گیر پس ازمدتی تقریباً نامهای جعلی دیگرازصفحه اینترنتی محوخواهند شد!

 
برای حمایت از این طرح این پیام را چه از طریق ایمیل و چه گفتاری به گوش دوستان میهن دوستتان برسانید...

با امید به همکاری شما در این مبارزه خاموش و همه گیر با دشمنان ایران و ایرانی...لطفا برای همه بفرستید...


هرگز ناامید نشو، با عشق و دعا همه چیز ممکن می شود.

جمعه 16/4/1391 - 20:35
مهدویت

 

 

یا غیاث المستغیثین

 

 

 یا اباصالح المهدی "عج " ادرکنی

 

دلم گرفته ازاین جمعه ها که تکراری ست

وسهم روزوشبم بی شماگرفتاری ست

گناه پشت گناه و...... گناه پشت گناه

گناه:نقل ونباتی که بینمان جاری ست

جهان وخلق جهان جمله دست دوم شد

ببین بدون تو عالم شبیه سمساری ست

به نوکران شماطعنه می زند هرکس

که:بیخیال شوید،انتظار سرکاری ست

در این زمانه پستی که نقل لبهامان

دروغ وغیبت وفحاّشی و رباخواری ست

چقدر ندبه بخوانم برای آمدنت

اگرچه این همه ندبه فقط ریاکاری ست

ولی به صورت من یک نگاه کن آقا

لبم ترک زده ....مثل لبان سیگاری ست

ودکتران همه ،مارا جوابمان کردند

فقط ظهور تو آقا علاج بیماری ست

غروب جمعه شدوبی تو بازهم،ای وای

دلم گرفته ازاین جمعه هاکه تکراری ست


" مجتبی خرسندی "

 

 

جمعه 16/4/1391 - 11:50
آلبوم تصاویر

 

اول خدا

 

 

پنج شنبه 15/4/1391 - 20:43
مهدویت

 

 اول خدا

 

 

 

مولای من !

 

من اصل انتظار تو را برده ام ز یاد

با

انتظارهای فراوانم از شما...

 

برای هدیه ی میلادش کدامین گناه را پاک می کنی ؟!

 

 

پنج شنبه 15/4/1391 - 10:24
تبریک و تسلیت

 

اول خدا

سلام دوستان گلم عیدتون مبارک !

خوندن دعای فرج یادتون نره !

اللهم عجل لولیک الفرج

 

 

التماس دعا   آنیما

 

چهارشنبه 14/4/1391 - 23:14
مهدویت

 

اول خدا

 

 

 

یااباصالح المهدی "عج " ادرکنی

 

امشب خبر ز عالم بالا رسیده است

زیباترین ستاره ی دنیا رسیده است

 

امشب حکیمه باش و ببین پور عسکری

با هیبت و شمایل طاها رسیده است

 

در او خلاصه گشته خِصال پیمبران

موسی رسیده است،مسیحا رسیده است

 

جبریل با هزار فرشته از آسمان

کرده نزول،بهر تماشا رسیده است

 

سر را بُرید یوسف کنعان به جای دست

وقتی شنید یوسف زهرا رسیده است

 

امشب دلم به مأذنه اینگونه داد اَذان

عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان

 

در پیش سَرو قامت تو،تا شدن خوش است

در فصل غیبت تو شکیبا شدن خوش است

 

دست کسی به دامن نرجس نمی رسد

وقتی صدف به گوهر یکتا شدن خوش است

 

روزی امیرزاده و روزی کنیز شد

حالا عروس حضرت زهرا شدن خوش است

 

ما ذرّه ایم و کار شما ذرّه پروری است

در زیر آفتاب تو پیدا شدن خوش است

 

وقتی شناسنامه ی ما مُنتسَب به توست

در سایه سار مهر تو معنا شدن خوش است

 

هرکس شنید نام شما را قیام کرد

در راه بندگیّ تو آقا شدن خوش است

 

در شرح وصف تو چه برآید از این زبان؟!

عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان

 

ای که کرم سجیّه و لطف است عادتت

بالاتر است از همه عالم سیادتت

 

حالا هزار و یکصد و هفتاد و هفت سال

بگذشته ای عزیز خدا از ولادتت

 

پنهان شدی اگرچه تو در پشت ابرها

هردم رسیده است به دلها عنایتت

 

هر صبح وعده ی من و تو در دعای عهد

هر عصر جمعه زمزمه های زیارتت

 

آقا سلام ما به رکوع و سجود تو

آقا درود بر تو و ذکر و عبادتت

 

کِی می رسد ندای أنا المَهدی ات به گوش؟

بالاتر از تمام عَلَم هاست رایتت

 

کانون عدل و داد شود با تو این جهان

عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان

 

بار فراق یوسف زهرا کشیدنی است

گر وصل او به جان بخَرم من،خریدنی است

 

ای آنکه طعنه میزنی ـ آقای تو کجاست؟

روز ظهورمنجی عالم رسیدنی است

 

آن روز ذوالفقار علی دست او بود

یعنی که رنگ از رُخ کافر پریدنی است

 

یا فارس الحجاز!،من از مشهدالرّضا

بیتی بیاورم ز شفق،که شنیدنی است

 

(سوگند می خورم گل باغ تو چیدنی است

چشم سیاه و خیمه ی سبز تو دیدنی است)

 

ای آخرین امام من،ألغوث ألاَمان

عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان

 

 وقتی که نیستی تو،خزان است روزگار

وقتی که می رسی،همه جا می شود بهار

 

تقصیر ماست اینکه بیابان نشین شدی

محروم مانده ایم ز درک حضور یار

 

ما از چه نیستیم شب و روز یاد تو؟!

وقتی که هست أفضل أعمال انتظار

 

وقتی که بیست مرتبه حج رفت،کسب کرد

إذن طواف خیمه ی تو،پور مهزیار

 

آقا چقدر جمعه گذشت و نیامدی!

دیگر نمانده است برای دلی قرار

 

این اشک ماست کز غم هجران شده روان

عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان

 

ای هر غریبه ای همه جا آشنای تو

این بند را مدینه سرودم برای تو

 

این شهر بوی غربت خورشید می دهد

این کوچه هاست منتظر ردّ پای تو

 

رفتم به پشت پنجره های بقیع و بعد

خواندم به اشک چشم زیارت به جای تو

 

گویا هنوز مادر تو درد می کِشد

در بستر است چشم به راه دوای تو

 

وقتی کِشی ز قبر تن آن دو را برون

باشیم کاش ما همه زیر لَوای تو

 

ای شاد از ظهور تو بانوی بی نشان

عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان

 

ای مظهر صفات خدا أیهالعزیز

بی تو چه عیدی و چه عزا؟!،أیهالعزیز

 

امسال نیز نیمه ی شعبان رسید و رفت

مجلس تمام گشت،بیا أیهالعزیز

 

تو خود کریم هستی و از نسل ذوالکِرام

پُر کن دو دست خالی ما أیهالعزیز

 

یک نَظرَةً رَحیمَة بر این قلب پر گناه

کافی است با نگاه تو،یا أیهالعزیز

 

فرموده اند نیمه ی شعبان بگو:حسین

ما را ببر به کرب و بلا أیهالعزیز

 

یک روضه از اسارت زینب بیا بخوان

عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان

علی اصغر انصاریان


[تصویر: all444xw5.gif]

چهارشنبه 14/4/1391 - 21:9
آلبوم تصاویر

 

اول خدا

 

 

 

 

 

 

 

چهارشنبه 14/4/1391 - 16:11
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته