• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 54184
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : اگر خانمي به برادر شوهرش شير بدهد، چه حكمي دارد؟
پاسخ : اشكال ندارد و به شوهرش حرام نمي شود.(1) اگر با شرايطي كه در رساله ذكر شده، شير كامل داده باشد، مي شود مادر رضاعي بچه. بقيه كساني كه به وسيلة شير خوردن محرم مي شوند، به اين خانم محرم مي شوند و همة اين ها در رساله مراجع تقلدي ذكر شده است.پي نوشت ها: 1. امام خميني، توضيح المسائل، مسئله 2467.
کد سوال : 54185
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا حق طلاق مي تواند با زن باشد؟
پاسخ : بلي اگر زن در ضمن عقد ازدواج وكالت طلاق از شوهر بگيرد، مي تواند مطابق شرط ضمن عقد، خود را به وكالت از شوهرش طلاق دهد. وكالت مي تواند مطلق يا مقيد باشد، مثلاً شوهر در ضمن عقد به خانمش وكالت بدهد كه هر وقت دلش خواست، بتواند از جانب او خود را مطلقه نمايد و يا بگويد: فقط در صورتي كه معتاد شدم، مي تواني خود را طلاق دهي.(1)پي نوشت ها: 1. آيت الله تبريزي، استفتائات، سؤال 1677.
کد سوال : 54186
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : شرايط عقد براي زن در اسلام چيست؟
پاسخ : عقد ازدواج چند شرط دارد: 1ـ در صورت امكان عقد به عربي صحيح خوانده شود. 2ـ خوانندة عقد قصد انشا داشته باشد، يعني قصدش اين باشد كه با خواندن عقد بين زن و مرد زوجيت برقرار كند.3ـ خوانندة عقد بالغ و عاقل باشد.4ـ زن و مرد به ازدواج راضي باشند.5ـ زن و مرد در عقد معيّن باشند.6ـ دختر اگر باكره باشد، پدرش اجازه عقد بدهد.(1)پي نوشت ها: 1. امام خميني، توضيح المسائل مسئلة 2370 و 2376.
کد سوال : 54187
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : حكم صيغه چگونه است؟
پاسخ : صيغه، عقد ازدواجي است كه مدت زناشويي و عقد و مقدار مهريه بايد معيّن شود، مثلاً مرد زن را به مدت يك ساعت يا يك سال يا كمتر و بيشتر به مبلغ معيني از مهريه عقد كند. زن صيغه اي حق خرجي ندارد و از شوهرش ارث نمي برد و شوهرش هم از وي ارث نمي برد. زن صيغه اي مي تواند بدون اجازة شوهرش از خانه بيرون رود، ولي اگر به واسطة بيرون رفتن، حق شوهر (همخوابگي) از بين مي رود، بيرون رفتن او حرام است.(1) پي نوشت ها: 1. امام خميني، توضيح المسائل، احكام ازدواج، مسئلة 2424 و 2427.
کد سوال : 54188
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چگونه مي توانم نفس خود را بشناسم؟(پ)
پاسخ : أديان آسماني و پيشوايان ديني و علماي اخلاق، تأكيد زيادي به خودشناسي و لزوم پرداختن به خويش دارند، البته اصرار و توصيه آن ها ارشادي است به يك حقيقت فطري و عقلي.قرآن كريم و روايات معصومين(ع) توجّه خاصي به خودشناسي دارند و براي نفس انسان حساب جداگانه اي را باز كرده اند. در سورة مائده آمده است: "عليكم أنفسكم لا يضرّ كم من ضلّ إذا اهتديتم؛ به خويشتن بپردازيد. كسي كه گمراه شد،‌ به شما زيان نمي زند، اگر هدايت يافتيد".(1)مرحوم آمدي در كتاب شريف غررالحكم و دررالكلم، در اين زمينه، قريب به سي روايت را با مضامين گوناگون از مولاي متّقيان علي(ع)، جمع آوري نموده است. معروف ترين روايت در اين زمينه، از پيامبر گرامي(ص) مي باشد كه خودشناسي را راه خداشناسي معرّفي فرموده اند: "من عرف نفسه فقد عرف ربّه؛ هر كس نفس خويش را شناخت، خداي خويش را شناخت".(2) تا انسان از شناخت صفات و ملكات خود غافل باشد،‌ نمي تواند به اصلاح خويش بپردازد، تا با اين شناخت بتواند خدا را بشناسد. خويشتن شناسي مراتب مختلفي دارد: يك مرتبه آن خويشتن شناسي نوعي است كه در آن مباحث مربوط مي شود به شناخت خويش از نظر استعداد ها و سرمايه هاي خاصّي كه در هر يك از زن و مرد وجود دارد. نوع ديگر خويشتن شناسي اخلاقي است، كه شناخت خويشتن در اين مرتبه مربوط مي شود به شناخت صفات، استعداد ها و ملكات اخلاقي.از ديدگاه ديني خودسازي منوط به خدا شناسي است و خداشناسي در پرتو خودشناسي قابل تبيين است: خودشناسي خداشناسي خودسازي. شناخت انسان از ابعاد شخصيتي اش، منجر به كسب اطلاع از اموري مي شود كه به نحوي خارج ازوجود او در عين حال مرتبط با او است. براي انسان (در خودشناسي)، سه وضعيّت متصوّر است: 1ـ سرآغاز و اين كه از كجا آمده است.2ـ وضعيت كنوني و اين كه چه بايد بكند.3ـ سرانجام و اين كه به كجا خواهد رفت.(3)منظور از اين كه انسان بايد خود را بشناسد،‌ اين است كه: بايد وضعيّت هاي حاكم بر وجودش را بررسي كند. البته وضعيت هاي مذكور خارج از وجود انسان و در مقابل آن نيست، بلكه در واقع سير رو به تحول وجود خود انسان است. اگر بخواهد و موضع وجودي خويش را در اين عالم مشخّص كند، ناچار است ابتدا تا انتهاي سير وجود خويش را بشناسد. شناخت مراحل سه گانة حاكم بر سير و جودي انسان دو فايده دارد: 1ـ شناخت كلّ‌ وجود خويش.2- تأثير هريك از مراحل در شناخت مراحل ديگر.در ديدگاه و آموزه هاي ديني،‌ شناخت مراحل تكويني بُعد مادي انسان، ديدگاه او را نسبت به خود متحوّل مي كند. تعابيري كه قرآن مجيد براي بيان جنبة مادّي انسان به كار برده است، عبارتند از: خاك،(4) گل،(5) گل چسبنده،(6) لجن متعفّن،(7) نطفه،(8) آب جهنده(9) و لخته خون.(10) آگاهي انسان از وضعيت ابتدايي اش او را واقع بين و ديدگاه او را معقول مي كند و وي را از غرور و تكبّر و خود بزرگ بيني باز مي دارد. از نظر قرآن يكي از عوامل كفر، شرك و انحراف، بي اطّلاعي از سر آغاز خلقت و قدرت خداوند در آفرينش موجودات است.(11)به اين جهت قرآن ما را به تفكر در وضعيت آفرينش انسان ترغيب مي كند.(12)تا خود را بشناسيم و براي انجام تكاليف محوّل در دنيا آماده شويم.با توجه به اين كه بعضي آيات دلالت بر عظمت انسان دارد و او را برگزيده و خليفه خداوند و مسجود فرشتگان بر مي شمرد، اما آياتي ديگر آدمي را ضعيف، عجول و حريص توصيف مي كند، آگاهي و شناخت انسان از چگونگي خلقت و جايگاه خويش كه هم استعداد ترقي و رشد در او وجود دارد و هم امكان انحراف و طغيان، باعث مي شود دست به انتخاب صحيح بزند. اين خودشناسي، شناخت استعداد و توانايي يا خودشناسي خلقتي است. خودشناسي خلقتي مقدّم بر خداشناسي و خداشناسي مقدّم بر خودسازي است.پس از آگاهي از سرآغاز و مرحله اوليه سير وجودي خود مي توانيم به معرفت آفرينندة خود دست يابيم، زيرا انسان وقتي خود را موجودي ضعيف و حقير دانست و وابستگي خويش را به قدرتي لايزال احساس كرد، راهي به سوي معرفت خدا فراروي او باز مي شود. بنابراين خودشناسي از اين جهت (از جنبة ارتباط با مبدأ و شناخت آن)، مقدمه در زمينه اي براي خداشناسي است. اين دو پشتوانه اطلاعاتي (شناخت خود و خدا)، توشة راه انسان در وضعيّت كنوني است و او را براي خودسازي آماده مي كند. بنابراين خودسازي به طور مستقيم بر شناخت وضعيّت موجود و اطلاع از انگيزه ها، حالات و رفتار انسان در اين وضعيّت موقوف است. اما زماني خودشناسي ضامن خودسازي خواهد بود كه با شناخت مرحلة سوم سير وجودي يعني معاد و سرانجام زندگي، كامل شود. در اين صورت، هيچ نقطه ابهام و ضعفي در فراهم كردن زمينه براي خودسازي و بناي شخصيت معنوي وجود نخواهد داشت و چنانچه ضعفي وجود داشته باشد، از ناحيه گرايش ها و دل بستگي ها است، نه از ناحية شناخت ها.(13)نتيجه: 1ـ خود شناسي صرفاً در بُعد اخلاقي مطرح نمي شود، بلكه شامل تمام ابعاد وجودي (اعم از مادي و معنوي) است، اگر چه نتيجه آن صرفاً اخلاقي و معنوي است، چرا كه انسان براي گزينش مناسب در بُعد روح و روان، ناچار است خود را به طور كامل بشناسد. 2- خودشناسي امري دروني نيست، بلكه كسب اطلاعاتي براي شناخت هر چه بيشتر خود مي باشد كه داراي سه مرحله است: الف) خودشناسي خلقتي،‌يعني شناخت استعدادهاي به كار رفته در آفرينش انسان و كيفيّت تكوين او.ب) خودشناسي دنيوي، يعني شناخت موقعيّت و جايگاه خود در دنيا.ج) خودشناسي اخروي يعني شناخت سرانجام حيات خود.3- خودشناسي خلقتي مقدّم بر خداشناسي و خداشناسي مقدّم بر خود سازي است.4- ثمرة خودشناسي و خداشناسي در خود سازي و تربيت خويش ظاهر مي شود. بنابراين بدون شناخت انسان به موضوع هاي تربيتي،‌ امكان گذشتن از وضعيّت موجود [در انسان] و رسيدن به وضعيت مطلوب امكان نخواهد داشت. نكته: انسان ها در وجدان ناخودآگاه خويش، از اين معرفت (خودشناسي) كم و بيش بي بهره نيستند، چنان كه آية سي ام سورة روم به آن اشاره شده است، ولي اكثر مردم در وجدان خود آگاه خويش از آن غافل اند. به عبارتي: بيشتر مردم، آگاهي به وجدان و احساس فطري خويش ندارند و به اصطلاح علم به علم ندارند. يكي از موضوعاتي كه در خودشناسي و شناخت انسان مهم است، كمال خواهي است چرا كه انسان طالب كمال است و عامل فطرت نيز او را به سوي كمال دعوت مي‌كند، چرا كه تا انسان كمال خويش را نشناسد، از تهذيب نفس و خودسازي باز مي‌ماند.يكي ديگر از موضوعات مهمي كه در خودشناسي و ارتباط و تقرّب به خداوند نقش دارد، جاودانگي است، يعني انسان دوست دارد كه به حيات جاودان برسد، چرا كه انسان از مرگ ترس دارد، زيرا خيال مي كند كه با مرگ، زندگي اش به پايان مي رسد. براي او زندگي از هر چيزي عزيزتر است و بالاتر از اين آرزوي رسيدن به حيات ابدي است و اين مهمّ در اطاعت خداوند (و با خودشناسي و خداشناسي - خودسازي) رقم مي خورد. موانعي را مي توان بر سر راه خودشناسي،‌ در درون خويش يافت و آنها را برطرف كرد، چرا كه نخستين گام براي درمان بيماري هاي روحي و جسمي، شناخت بيماري ها است. مرحوم فيض كاشاني براي پي بردن به عيوب خويش چهار راه ذكر مي كند:‌اوّل اين كه انسان به سراغ استادي برود كه آگاه به عيوب نفس و خفايا و آفات اخلاقي باشد.دوم: دوست راستگويي را پيدا نموده و او را مراقب خويش كند تا احوال و افعال او را مورد بررسي دقيق قرار دهد. سوم: انسان عيوب خويش را از زبان دشمنانش بشنود، چرا كه دشمنان با دقّت مراقب عيوب و لغزش هاي انسان هستند. چهارم: انسان با مردم معاشرت نموده و صفات نكوهيده اي را كه مي بيند، در مورد خودش نيز بررسي كند و ببيند كه آيا اين صفات نكوهيده در او هست؟(14)پي نوشت ها : 1 - مائده (5) آية‌105 و سوره هاي فضلت (41) آية 53 و ذاريات (51) آية‌21 و حشر (59) آية 19.2 - بحارالانوار، ج 2،‌ ص 32، حديث 22.3 - علي(ع) فرمود: "رحم الله امرءً عرف من أين و في أين و إلي أين؛ خدا رحمت كسي را كه بداند از كجا آمده و در كجا قرار گرفته است و به سوي كجا مي رود".ر.ك: درآمدي بر تعليم و تربيت، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، ص 110، چاپ تهران.4 - حج (22) آية 5.5 - انعام(6) آية 2.6 - صافات (37) آية 11.7 - حجر (15) آية 26.8 - فاطر(35) آية 11.9 - طارق (86) آية‌ 5 و 6.10 - علقه (96) آية 1 و 2.11 - انفطار (82) آية 6 و 7.12 - يس (36) آية 77.13 - دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، اهداف تربيت از ديدگاه اسلام، ص 139 - 110، با اقتباس و تخليص.14 - محجه البيضاء، ج 5، ص 112 - 114؛ آيت الله مكارم شيرازي، اخلاق در قرآن، ج اول، ص 334 ؛ 332.منابع مطالب: اخلاق عملي: ص 57- 49؛ ملا احمد نراقي،‌ معراج السعاده؛، ص 10 _ 7؛ اهداف تربيت از ديدگاه اسلام، از دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، ص 129 - 106؛ آيت الله مصباح يزدي، به سوي خودسازي، ص 29 - 13 و 188 و 178؛ محمد باقر حجتي، روان شناسي اسلامي، ص 435 - 420؛ ميزان الحكمه، ج 3، ص 1883 - 1876؛ محمد علي سادات، اخلاقي اسلامي، ص 135- 127.
کد سوال : 54189
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چه بدعت هايي در دين اسلام وارد شده است؟
پاسخ : پيش از پاسخ به پرسش نخست بنگريم بدعت به چه معنا است و بدعت گزار چه كسي است؟معناي لغوي بدعت، چيزي است كه بدون پيشينه و الگوي قبلي ايجاد گردد، يا گفتاري كه بدون پيشينه بر زبان جاري گردد، از اين رو خداوند بديع آسمان ها و زمين است (بديع السماوات و الارض) (1) بديع از ماده "بدع" است، به معناي نوآور. اما از لحاظ اصطلاحي ؛ يعني چيز تازه اي كه در قرآن و سنت ريشه ندارد؛ (2) يعني كم و زياد كردن دين، با نام دين و هر كاري كه با قصد دينداري انجام شود، در حالي كه دين آن را نگفته است. بدعت گذار كسي است كه فرمان خدا را ناديده گيرد و به دلخواه خود و با نام دين آن را پديد آورد. (3)اما از جهت مصداق كه چه عملي بدعت است؟از قرن اول به بعد به تناسب فرايند پيدايش فرقه ها و مذاهب با توجه به نادرست دانستن همگان به بدعت در دين، هر يك ديگري را به بدعت در دين هر يك ديگري را به بدعت در دين متهم مي كرد. حنبلي ها و وهابي ها بيش از همه از اتهام بدعت براي نامشروع قلمداد كردن باورها و آيين هاي ديگر فرقه ها استفاده كرده اند و "ابن تيميه" از سردمداران اين جريان فكري است.از نظر وي همه متكلمان شيعي، معتزلي ، جهمي، اشعري و خوارج بدعت گذارند ، نيز همة فلاسفه از جمله فارابي و ابن سينا در دام بدعت گرفتار شده اند. او حتي از برگزاري جشن ها و آيين هاي ديني انتقاد مي كند و آن ها را نوعي بدعت مي داند. بر اين مبنا "قرطبي" ترجمه كتاب هاي يوناني و آوردن فرهنگ فلسفي را ميان مسلمانان بدعت مي خواند و مأمون عباسي را كه سر منشأ اين كار بود، بدعت گزار مي داند.برخي از متكلمان فيلسوفان را بدعت گذار و متكلمان اشعري همة فرقه ها جز خود را اهل بدعت بر مي شمرند و معتزله مرجئه و اشاعره را اهل بدعت مي دانند.اهل سنت نيز همة فرقه ها جز خود را اهل بدعت مي داندو شيعة اماميه ، اهل سنت و غلات و معتزله و خوارج و صوفيه را . حال با وجود اين نگاه هاي گوناگون و متضاد در مورد مصاديق بدعت، توجه خواهيد داشت كه نمي توان به صورت كلي بيان داشت كه چه كارهايي بدعت است.مي توان بدعت ها را از نگاه و زاوية خاص مذهبي بيان نمود و توضيح داد، مثلا در نگاه وهابي ها بسياري از كارهاي مسلمانان از جمله شيعيان بدعت و حرام است. آنان مي گويند: مهر در نماز، رفتن به زيارت قبور پيشوايان اسلام و زيارت حرم امامان و امام زاده ها و اولياء الله، توسل، برپايي مجالس عزا و گريستن براي مظلومان كربلا، برپايي مجالس جشن و سرور به مناسبت ميلاد پيامبر و امامان (ع) و حتي گذاشتن سنگ روي قبر و برپايي مجالس فاتحه و ترحيم همه بدعت و حرام است.آنان مي گويند: اين گونه امور ريشة ديني ندارد، بنابراين بدعت است . اما بزرگان شيعه در پاسخ به اين اتهام مي گويند: اين مراسم ريشه ديني دارد و پيامبر (ص) و اهل سنت اين كارها را امضا نموده اند. براي آگاهي بيشتر به كتاب آيين وهابيت نوشتة جعفر سبحاني مراجعه نماييد.اما از ديدگاه شيعه اماميه: شيعه مي گويد برخي از اموري كه اهل سنت در عبادتشان دارند، بدعت است از جمله گفتن آمين بعد از پايان سورة حمد در نماز، دست بسته نماز خواندن، حذف "حيّ علي خير العمل" در اذان، افزودن جمله "الصلاة خير من النوم" در اذان صبح، نماز تراويح و حرام دانستن ازدواج موقت. اين باورها از بدعت هاي است كه توسط خلفا بر دين تحميل شده است.گرچه شيعه معتقد است: اگر كسي در اذان و اقامه "اشهد أن عليا ولي الله" را به عنوان اذان و اقامه ( نه به عنوان قصد تيمم و تبرك) بگويد، بدعت است ، يا ممكن است برخي از ما در روز عيد قربان و عيد فطر روزه بگيرند و ندانند كه روزه در اين روز اشكال دارد، يا مسافري كه بايد نمازش را در هنگام سفر شكسته بخواند ، اما تمام بخواند، و يا در هنگام وضو بيش از دو بار دست ها و صورت را بشويد، نيز زني كه در ايام عادت نبايد نماز بخواند ، نماز بخواند، يا به درختي دخيل ببندد و اين كارها را جزء دين بداند. اين گونه امور بدعت و حرام است.البته برخي از امور در افكار عامه مردم يا در سخن برخي از سخنرانان وجود دارد كه در دين نيامده و يا به صورت ناقص و منحرف شده ميان مردم جريان دارد كه آنها نيز جزء بدعت هاي اين ديني محسوب مي شود، مانند مواردي كه استاد مطهري در كتاب حماسه حسيني در مورد بدعت هاي عاشورا توضيح مي دهند.گروه ديگر كه به اصطلاح روشنفكران شناخته مي شوند، نيز در برخي موارد دچار برخي بدعت ها در دين مي شوند و به اسم نوشدن و به روز بودن دين، برخي از احكام و دستورهاي ديني را از مذهب پاك نموده و يا بر آن اضافه مي كنند، كه اينها نيز نوعي بدعت محسوب مي شود. در اين باره مي توانيد از كتاب اسلام و مقتضيات زمان استاد مطهري استفاده كنيد.پي نوشت ها : 1 - بقره (2) ايه 117.2 - مجمع البحرين، طريحي، ج1، ص 164.3 - محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج1، ص 107
کد سوال : 54190
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : لطفا بفرماييد در كارهاي شبهه ناك افتادن يعني چه؟
پاسخ : بعضي از كارها حرام بودنش حتمي است و دوري از آن واجب است، ولي برخي از كارها حرام بودن آن مسلّم نيست، ولي احتمال حرمتش مي رود. در اين گونه موارد انجام عمل اشكال ندارد، ولي خوب است انسان دوري كند، مثلا اگر بداند فردي اهل خمس و زكات نيست، وقتي وارد خانه او شد و براي انسان غذايي آورد، مهمان يقين ندارد غذا از پول خمس نداده، تهيه شده است تا خوردنش حرام باشد، ولي چون مي داند ميزبان اهل خمس دادن نيست، احتمال دارد غذا از پول خمس نداده فراهم آمده باشد. در چنين جايي گفته مي شود غذا شبهه ناك است و بهتر است از آن استفاده نشود.اگر كسي رعايت نجس و پاكي را نمي كند، ولي يقين نداريم غذاي او نجس است، مي توان از غذا خورد. اين غذا را شبهه ناك مي گويند.همين طور در خريد و فروش ها و رفت و آمدها انسان به موارد شبهه ناك برخورد كند كه اگر بتوان احتياط كرد، بسيارخوب است. در گفتگوها و نگاه ها و شوخي ها نيز موارد شبهه ناك وجود دارد.
کد سوال : 54191
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : بهشتيان در بهشت چه مي كنند؟ اوقاتشان را چگونه سپري مي كنند؟
پاسخ : بهشت جايي است كه همة آرزو دارند آخرتشان به آن جا ختم شود و به اصطلاح عاقبت به خير شوند و از نعمت هاي آن جا بهره مند گردند. بهشت كانون انواع نعمت هاي الهي است و بهشتيان از نعمت ها استفاده خواهند نمود و زندگي غرق در مسرّت و همراه با شادي و خوشي را سپري مي كنند.فهرست برخي از نعمت هاي بهشتي كه عبارت است از: 1ـ باغ هاي بهشتي.2ـ سايه هاي لذت بخش.3ـ قصرهاي مجلل و زيبا.4ـ فرش هاي ظريف و زيبا.5ـ غذاي لذت بخش.6ـ نوشيدني هاي گوارا.7ـ لباس هاي زينتي.8ـ حوريان و همسران بهشتي.9ـ خدمت كاران بهشتي.10ـ نعمت هايي كه به تصور نمي گنجد.11ـ هر آن چه دل بخواهد و چشم از آن لذت ببرد. قرآن در اين زمينه مي فرمايد: "و فيها ما تشتهيه الأنفس و تلذّ الأعين؛(1) در بهشت آن چه دل مي خواهد و چشم از آن لذت مي برد، موجود است".12ـ زندگي در محيط صلح و صفا.13ـ زندگي بدون هيچ درد و رنج. 14ـ زندگي در كنار رفيقان و دوستان بهشتي پر از محبت.15ـ زندگي بسيار با نشاط در كنار همسران خود.16ـ زندگي در جوار رحمت خدا و رسيدن به مقام شهود ذات پاك او با چشم دل.17ـ رسيدن به تمام خواسته ها. قرآن مي فرمايد: "لهم ما يشاؤون فيها؛ بهشتيان هر چه بخواهند برايشان فراهم است".(2) تمام موارد بالا بر گرفته از قرآن كريم است. براي اختصار از ذكر آيات خودداري شد. در صورت تمايل به ج 6، ص 227 به بعد پيام قرآن نوشتة آيت الله مكارم شيرازي مراجعه فرماييد.در واقع بهشت جايگاهي است كه هر انساني آرزو دارد هر چيز با خواستن فراهم شود، بي آن كه رنج و زحمتي باشد. البته در آن مكان هيچ انساني امر ناپسند طلب نمي كند.پي نوشت ها:1.زخرف (43) آية 71.2. ق (50) آية 35.
کد سوال : 54192
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : منشأ تفاوت زبان در ملت هاي مختلف چه بوده است، با وجود اين كه همة انسان ها از نسل آدم و حوا به وجود آمده اند؟
پاسخ : انسان موجودي است كه مي خواهد مطالب خود را به ديگران بفهماند. ابتدا انسان خواسته هاي خود را به وسيلة اشاره به ديگري منتقل مي نمود. تا زماني كه ارتباط ميان انسان ها گسترده نشد، زبان اشاره مي توانست خواسته هاي يك جمع بسيار كوچك را منتقل كند.بعد از گسترش نسل ها و زياد شدن انسان ها، آدميان از نظر زندگي مكاني از هم دور شدند و بعدها از قدرت تفكر خود بهره بردند و واژه ها و لغات را اختراع نمودند و به وسيلة الفاظ هدف ها و مطلوب هاي خود را بيان كردند. هر گروهي كه در يك محيط و منطقه زندگي مي كردند، به لحاظ استعداد و شرايط محيط خود و ابزار و وسايلي كه با آن ها سر و كار داشته اند، الفاظ خاصي را براي بيان مطلب خود به وجود آوردند و از اين جا اختلاف در زبان ها به وجود آمد.پس دور بودن آدم ها از محيط و محل زندگي يكديگر عامل اختلاف زبان شده است.حتي امروزه گاهي در يك محيط كوچك برخي از الفاظ و كلمات با محيطي كه چند كيلومتر با آن فاصله دارد، متفاوت است. وجود لهجه هاي مختلف براي يك منطقه به خوبي مي تواند وجود زبان هاي مختلف براي ملت ها و كشورهاي مختلف را تبيين كند.
کد سوال : 54193
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا لذت يا عذاب قبر جسماني است يا فقط جنبة روحي دارد؟
پاسخ : روح انسان بعد از مرگ به عالم برزخ يا عالم مثال وارد مى شود كه اصطلاحاً به آن عالم قبر مى گويند. يكى از تفاوت هاى عالم برزخ (عالم ميانى) با دنيا اين است كه حيات در آن عالم مادى است؛ البته نه به معناى تجرد محض، بلكه به اين معنا است كه "روح انسان بعد از پايان زندگى دنيا در جسم لطيفى قرار مى گيرد كه بسياري از عوارض جسم مادى را ندارد، ولى از آن نظر كه شبيه جسم مادى عنصرى است , به آن بدن مثالى يا قالب مثالى گويند كه نه كاملاً مجرد است و نه مادى محض"(1).به بيان ديگر: انسان با مرگ، لباس مادى را از تن بيرون مى آورد و به عالم مثال مى رود. در عالم مثال هم جسم است، ولى جسم برزخى و مثالى، مانند باغى كه در خواب مى بينيد كه داراى ابعاد سه گانه (طول و عرض و عمق) است. حقيقتاً جسم است، اما نه جسم مادى و طبيعى"(2). بدنى كه انسان د رعالم رؤيا با آن به حركت و جنبش مى پردازد، بدنى است داراى طول و عرض و ارتفاع، و اين ها از خواص ماده و جسم است، اما از بسيارى از عوارض جسم مادى و طبيعى كه در رختخواب آرام و بى تحرك خوابيده است , به دور مى باشد.علامه مجلسى در بحارالانوار تصريح مى كند كه در بسيارى از روايات (3) آمده كه: عالم برزخ شبيه به حالت خواب و رؤيا است. همان گونه كه در خواب هاى راستين , روح انسان با استفاده از قالب مثالى به نقاط مختلف پرواز مى كند مناظرى را مى بيند، از نعمتهايى بهره مى گيرد و لذت مى برد، و گاه مناظر هولناكى را مشاهده مى كند و سخت متألم مى گردد و فرياد مى كشد(4) لذايذ و عذاب هاى برزخى نيز به جسم مثالى تعلّق مى گيرد.پي نوشت ها: 1. ناصر مكارم شيرازى، پيام قرآن، ج 5 ص 463.2. حسين على منتظرى، درسهايى از نهج البلاغه، ص 110 از انتشارات حزب جمهورى اسلامى.3. سفينه البحار، شيخ عباسى قمى، ج 1، ص 536 ماده روح، مجمع البحرين، ج 2، ص 239، ماده روح.4. ناصر مكارم شيرازى، پيام قرآن، ج 5 ص 426.