• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
بني هاشم ---------------- 40 حديث
1. «اما وجه حرام از ولايت حاکمان ، آن است که حاکم ستمگري زمام امور را به دست بگيرد و همچنين حکومت نمايندگان دست نشانده او حرام است از طبقه روساء و اطرافيان حاکم ، گرفته تا پائين تر و پايين تر تا آخرين رتبه ، از دربانان و درباريان حاکم ظالم. و همچنين کارمند چنان و همکاري چنان حکومت و همکاري با آن نمايندگي از سران حکومت در امر حکمراني حرام و نامشروع است و هر کاري در اين راه انجام گيرد خواه کوچک يا بزرگ موجب عذاب خواهد بود زيرا هر نوع همکاري با آنها به خاطر ياري ظالم از گناهان بزرگ است چرا که حکومت حاکم ظالم موجب سرکوبي هر چه حق است خواهد شد و هر گونه باطل زنده خواهد گرديد و ظلم و جور و فساد در جامعه آشکار شود و کتابهاي آسماني نابود گردد و پيامبران و مومنان کشته شوند و مساجد ويران گردد و سنت و شرايع الهي تبديل بيابد از اين رو کارکردن با دولتمردان حکومت ظلم و هرگونه ياري نمودن به آنها و داد و ستد با آنان - جز در موارد ضرورت مانند ضرورت يافتن به خوردن خون و مردار - حرام ميباشد»
قال جعفرالصادق (ع) وَأَمَا وَجْهُ الْحَرامِ مِنَ الْوِلايَةِ : فَوِلايَةُ الّواليِ الْجائِرِ وَ وِلايَةُ وُلاتِهِ الرَّئيسِ مِنْهُمْ وَ اَتْباعِ الْواليِ فَمَنْ دُونِهِ وَ وُلاةِ الْوُلاةِ إِلي أَدْناهُمْ باباً مِنْ اَبْوابِ الْوِلايَةِ عَلي مَنْ هُوَ وَالٍ عَلَيّهِ وَ الْعَمَلِ لَهُمْ وَ الْكَسْبِ مَعَهِمْ -بِجَهَةِ الْوِلايَةَ لَهُمّ – حَرامٌ وَ مُحَرَمٌ مُعَذَبٌ مِنْ فَعَلَ ذلِكَ عَلي قَليلٍ مِنْ فِعْلِهِ اَوْ كَثيرٍ لأَنَ كُلَ شَيْءٍ – مِنْ جِهَةِ الْمَعُونَةِ – مَعْصِيَةٌ كَبيرَةٌ مِنَ الْكَبائِرْ وَ ذلِكَ أَنْ فِي وِلايَةِ الْوالِي الْجائِرِ دَوْسَ (دَرسَ) الْحَقِ كُلِهِ ، وَ اَحْياءَ الْباطِلِ كُلِهِ ، وَ إِظْهارَ الْظُلْمِ وَالْجُوِر وَ الْفَسادِ ، وَ إِبْطالَ الْكُتُبْ، وَ قَتْلَ الأَنْبِياءَ وَ الْمُؤمِنينَ ، وَ هَدْمَ الْمَساجِدِ، وَ تَبديلَ سُنَّةِ اللهِ وَ شرايِعِهِ ، فَلِذلِكَ حَرُمَ الْعَمَلُ مَعَهُمْ وَ مَعُونَتِهِمْ وَ الْكَسْبُ مَعَهُمْ اِلا بِجَهَةِ الْضَرورةِ نَظيرَ الضَّروُرَةِ إِلي الدَّمِ وَ الْمَيْتَةِ. (تحف العقول ص 332)
2. «....همانا شناخت خدا مايه انس از هر وحشت و رفيق تنهايي و نور هر تاريکي و نيروي هر ناتواني و شفا از هر گونه بيماري است»
قال جعفرالصادق (ع)   اِنَ مَعْرِفَةِ اللهِ عَزَوَجَلَ آنِسُ مِنْ كُلِ وَحْشَةِ ، وَ صاحِبٌ مِنْ كُلِّ وَحْدَةٍ ، وَ ُنورٌ مِنْ كُلِّ ظُلْمَةِ ، وَ قُوَّةٌ مِنْ كُلِ ضَعْفٍ ، وَ شّفاءٌ مِنْ كُلِ سُقْمٍ. (فروع الكافي ج 8 ص 247)
3. «عمر بن حنظله مي گويد از امام صادق (ع) پرسيدم دو نفر از خودمان راجع به وام يا ميراث نزاع دارند و نزد سلطان و قاضيان وقت (منصوب از جانب سلاطين جور) براي محاکمه مي روند آيا اين عمل جايز است؟ امام صادق (ع) فرمود کسي که در موضوعي حق يا باطل نزد آنها براي محاکمه برود بسان کسي است که نزد طاغوت براي محاکمه رفته است و آنچه دستگاه طاغوتي حکم کند – گرچه حق مسلم باشد – چنان است که مال حرامي را مي گيرد زيرا آن را به حکم طاغوت گرفته است. با اينکه خداوند در قرآن (آيه 60 نساء) فرمان مي دهد که به طاغوت کافر باشند ( و زير بار فرمان طاغوت نروند) آنجا که مي فرمايد: « مي خواهند محاکمه خود را نزد طاغوت ببرند ، با اينکه خداوند آنها را مأمور کرده که به طاغوت کافر گردند.» عرض کردم : پس اين دو نفر در نزاع خود به چه کسي مراجعه کنند؟ فرمود: نظر کنند به شخصي از خود شما که حديث ما را روايت مي کند و در حلال و حرام ما نظر مي افکند و احکام ما را مي فهمد. ( به حکميت و داوري او راضي شوند (همانا من او را حاکم شما قرار دادم»
قال جعفرالصادق (ع)   عَنْ عُمَرِ بْنِ حَنْظَلِه قالَ : سَأَلْتَ اَباعَبْدِاللهِ (ع) عَنْ رَجُلَيْنِ مِنْ اَصْحابِهِ بَيْنَهُما مُنازِعَةً فِي دينِ اَوْ ميراثِ فَتَحاكَما اِلي الْسُلْطانِ وَ اِلَي الْقُضاةِ اَيْحِلُ ذلِكَ ؟ قالَ مَنْ تُحاكَمَ اِلَيْهِمْ فِي حَقٍّ اَوْ باطِلٍ فَاِنَما تُحاكَمَ اِلي الْطاغُوتِ وَ ما يَحْكُمُ لَهُ فَاِنَما يَأْخُذُ سُحْتاً وَان كانَ حَقاً ثابتاً لَهُ لاَنَهُ اَخَذَهُ بِحُكْمِ الْطاغُوتِ وَ ما اَمَرَ اللهُ اَنْ يُكْفَرَ بِهِ قالَ اللهُ تَعالِي يُريدُونَ اَنْ يَتَحاكَمُوا اِلَي الْطاغُوتْ وَ قَدْ اُمِرُوا اَنْ يَكْفُرُوا بِهِ قُلْتُ فَكَيْفَ يَصْنَعانْ ؟ قالَ : يَنْظُرانِ مَنْ كانَ مِنْكُمْ مِمَنْ قَدَرَ رَوي حَديثَنا وَ نَظَرَ فِي حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرفَ اَحْكامِنا فَلْيَرْضَوا بِهِ حَكَماً فاِنّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حاكِماً. (الوسائل ج18 ص99)
4. «قاضي ها چهار دسته اند سه دسته در دوزخند و يکي اهل بهشت است.1- کسي که از روي آگاهي به ظلم قضاوت کند در دوزخ است.2- کسي که از روي ناآگاهي به ظلم قضاوت کند در دوزخ است.3- کسي که به حق قضاوت کند با اينکه نمي داند حق است در دوزخ است 4- کسي که به حق قضاوت کند و مي داند که حق است در بهشت مي باشد»
قال جعفرالصادق (ع)   اَلْقُضاةُ اَرْبَعَةٌ : ثَلاثَةُ فِي النّارِ وَ واحِدٌ فِي الْجَنَةِ : رَجُلُ قَضي بِجُورٍ وَ هُوَ يَعْلَمُ فَهُوَ فِي الْنارِ وَ رَجُلٌ قَضي بِجُورَ وَ هُوَ لا يَعْلَمُ فَهُوَ فِي الْنارِ وَ رَجُلٌ قَضي بِحَقٍ وَ هُوَ لايَعْلَمُ فَهُوَ فِي الْنارِ وَ رَجُلَ قَضي بِحَقٍ وَ هُوَ لا يَعْلَمُ فَهُوَ فِي الْجَنَةِ. (تحف العقول 365)
5. «کسي که برادر ديني خود را در گرفتاري اي که موجب ناراحتي او است بنگرد و با اينکه توانائي بر برطرف کردن آن دارد به برطرف نمودن آن اقدام ننمايد به او خيانت کرده است.»
قال جعفرالصادق (ع)   مَنْ رَايَ أَخاهُ عَلي أَمْرٍ يَكْرَهُهُ وَ لا يَرُدُهُ عَنْهُ وَ هُوَ يَقْدِرَ عَلَيْهِ فَقَدْ خانَهُ. (امالي صدوق ص 162)
6. «پس از مرگ عملي به دنبال انسان نيايد جز سه کار:1- صداقه اي که در زندگي به توفيق الهي اجرا سازد که بعد از مرگ نيز جاري باشد.2- اسم نيکي که بجا گذارد و بعد از او باقي باشد.3- فرزند صالحي که براي او دعا کند »
قال جعفرالصادق (ع)   لا يَتَبِعُ الْرَجُلُ بَعْدَ مُوتِهِ اِلا ثَلاثُ خِصالٍ : صَدَقَهٌ أَجْراهَا اللهُ لَهُ في حَياتِهِ فَهِيَ تَجّرِي لَهُ بَعْدَ مَوْتِهِ وَ سُنَّةُ هُديً يُعْمَلُ بِها وَوَلَدٌ صالِحٌ يَدْعُو لَهُ. (تحف العقول ص363)
7. «برخي از حقوق مسلمان نسبت به برادر مسلمانش اين است که:1- در وقتي او را ديد بر او سلام کند.2- هنگامي که او بيمار شد از او عيادت نمايد.3- و در غياب او خير او را بخواهد.4- هنگامي که عطسه کرد او را دعا کند ( و به او بگويد يرحمک الله )5- وقتي که او را دعوت کرد دعوتش را اجابت کند.6- هنگامي که مرد او را تشييع نمايد»
قال جعفرالصادق (ع)   لِلْمُسْلِمِ عَلي اَخِيهِ الْمُسْلِمِ مِنَ الْحَقِّ اَن يُسَلِّمُ عَلَيْهِ اِذا لَقِيَهُ وَ يَعُودُهُ اِذا مَرِضَ وَ يَنّصَحَ لَهُ اِذا غَابَ ، وَ يُسَمِتُهُ اِذا عَطَسَ وَيُجبيبَهُ اِذا دَعاهُ وَيَتَبَعَهُ اِذاماتَ. (اصول كافي ج 2 باب حق المومن علي اخيه ص171)
8. «مومن برادر مومن است مانند يک پيکري که هر گاه عضوي از آن درد کند اعضاء ديگر نيز احساس درد کنند روح هاي آنها نيز از يک روح است همانا پيوستگي روح مومن به روح خدا از پيوستگي شعاع نيروي خورشيد به خورشيد بيشتر است»
قال جعفرالصادق (ع)   اَلْمُوْمِنُ اَخُوا الْمُومِنِ ، كَالْجَسَدِ الْواحِدِ ، إِنْ اشْتَكي شَيْئَاً مِنْهُ وَجَدَ أَلَمَ ذلِكَ في سائِرِ جَسَدِهِ وَأَرْواحُهُما مِنْ رُوحٍ واحِدَةٍ وَ انَّ روُحَ المُؤْمِنُ لاَشَدُّ اتِصالاً بِروُح اللهِ مِن اتِصالِ شُعاعِ الشَّمْسِ بِها. (اصول كافي ج 2 باب اخوة المومنين ص166)
9. «حق مسلمان بر مسلمان اين است که: او سير نباشد و برادرش گرسنه ، او سيراب نباشد و برادرش تشنه ، او پوشيده نباشد و برادرش برهنه پس چقدر بزرگ است حق مسلمان بر برادر مسلمانش ، براي برادر مسلمانت بخواه آنچه را براي خود مي خواهي»
قال جعفرالصادق (ع)   حَقُّ الْمُسْلِمُ عَلي الْمُسْلِمُ اَنْ لا يَشْبَعُ وَ يَجُوعُ اَخُوهُ وَ لا يَرْوي وَ يَعْطَشَ اَخُوهُ وَ لا يَكْتَسِيَ وَ يَعْري اَخُوهُ فَما أَعْظَمَ حَقَّ الْمُسْلِمِ عَلي اَخيهِ الْمُسْلِمِ وَ قالَ : أَحِبَّ لاَخِيكَ الْمُسْلِمِ ما تُحِبُّ لِنَفْسَكَ. (اصول كافي ج 2 باب حق المومن علي اخيه ص170)
10. «مومن برادر مومن است چشم او راهنماي او است نسبت به او خيانت و ستم و نيرنگ روا ندارد و هرگاه به او وعده داد خلف وعده نکند.»
قال جعفرالصادق (ع)   اَلْمُؤْمِنُ اَخُو الْمُؤْمِنُ عَيْنُهُ وَ دَليلَهُ لايَخونَهُ وَ لا يَظْلِمُهُ وَ لا يَغْشُّهُ وَ لايَعِدُهُ عِدَةً فَيُخْلِفُهُ . (اصول كافي ج 2 باب اخوة المومنين ص166)