• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 1254153

پرسش

با سلام و خسته نباشید یه سوال دارم که در خواستگاری میخواهم بپرسم و همچنین در زندگی مشترک در زندگی مشترک تصمیم نهای با دختر هسات یا پسر؟یعنی مرد نباید تصمصم نهایی را بگیره؟درسته مشورت هست ولی تصمیم نهایی با کی باید باشه؟اگه با مشورت به نتیجه نرسیدن تصمیم با کی هست؟ ممنون

پاسخ

باسلامکاربر گرامی باید در هر زمینه ای توافق و مشارکت وجود داشته باشد.نباید طوری باشد که همیشه حرف، حرف یک نفر باشد بلکه در هر شرایطی باید سعی کنید نظرات دو طرف در نظر گرفته شده و سپس یک تصمیم بینابین گرفته شود.گاهی هم لازم است یکی از طرفین به خاطر دیگری کوتاه بیاید و گاهی دیگر طرف دیگر این گذشت را داشته باشد.در هر حال شرایط فعلی جامعه ان طوری نیست که زن سالاری یا مرد سالاری صرف باشد بلکه توافق دو طرفه است که خیلی یبشتر و بهتر پاسخ گوی نیازهای زوجین جامعه فعلی است.با تشکر از تماس شما

مشاور : خانم عطاريان | پرسش : جمعه 3/2/1395 | پاسخ : سه شنبه 7/2/1395 | | ليسانس | 31 سال | مشاوره پس از ازدواج | تعداد مشاهده: 301 بار

تگ ها : مخالفت والدین بدبینی دوران عقد طلاق

مشاوره های مرتبط

با سلام.من پسری 15 ساله هستم و پدر و مادر من دارن از هم جدا میشن سر چیزای الکی و من و خواهر دو قلوم داریم از این موضوع زجر میکشیم و حتی مادر و پدر من یه مدت (1،2 ماه)از هم جدا زندگی میکردن که شاید بهتر شن.تصمیم طلاق با مادرمه و اصلا پدرم از این طلاق راضی نیس اما مادرم مجبورش کرده اگه میشه یه راهی برای من پیشنهاد کنید که جلوی این طلاق گرفته بشه و اینکه اگه جدا شن من میتونم از دو تاشون دور زندگی کنم ینی نه پیش مادرم برم نه پیش پدرم؟؟ممنون میشم راهنماییم کنید.اگه میشه جوابو به ایمیلم بفرستین(farhad.ro79@gmail.com)

با سلام من حدود 9 سال پیش تو دانشگاه با شوهرم آشنا شدم بعد از 4 سال رابطه عاشقانه بعد از درخواست من برای ازدواج رابطه مون به بهانه بیکاری تموم کردیم من تو اون مدت خیلی ناراحت بودم و عذاب میکشیدم چند بار با گریه و زاری باهاش تماس گرفتم بعد گذشت چند ماه اود گفت دلیل جداییم رابطه پیدا کردن با دختر عمه مم بود الان پشیمونم کمکم کن تا اون رابطه رو تموم کنم میخوام دوباره با تو باشم گفتم باشه بعد از گذشت چند ماه به محض اینکه سرکار رفت اومد خواستگاریم الان بعداز گذشت چهار سال و نیم از ازدواجمون تحمل کردن اخلاقهای خیلی زشتش دختر عمه ش اومده بهم میگه ما از دوران نامزدی تون باهم ارتباط داریم و به من گفته با جادو مجبور به ازدواجم کرده و منتظرم تو یه فرصت توافقی ازش طلاق بگیرم و تورو بیارم به زنم احساس ندارم و تورو دوست دارم منم بعد از اون جریان بهش گفتم چندنفر بهم خبر دادن به من خیانت میکنی اونم با پرویی زد زیر همه چی ولی چون دخترعمه ش خیلی التماس کرد اسمی از او نیاوردمخواهش میکنم به من بگید چکار کنم ترکش کنم یا دوباره بهش فرصت بدم آیا کار اشتباهی کردم همه آنچه را میدونستم بهش نگفتم و خودمو بی خبر از اون شخص که باهاش رابطه داره نشون دادم .خواهش میکنم جواب سوالم تو بخش عمومی بدید

سلام
خانمی هستم که حدود چهار ماه پیش نامزد کردم. در طول این مدت رابطه کامل نداشتم ولی همسرم تلاش میکند با ملامسه و معاشقه مرا به اوج لذت برساند. در ابتدای کار زمانی که همسرم بدنم را لمس میکند و می بوسد ترشح از من خارج می شود. اما بعد از مدت کوتاهی ترشح متوقف میشود . طوری که وقتی همسرم لب های آلتم رو لمس می کند، خشک هستند. در انتهای کار من احساس میکنم به اوج لذت رسیده ام و علائمی مثل سستی بدن و تندشدن ضربان قلب و تنفس را دارم اما منی از من خارج نمیشود. آیا این مشکل محسوب می شود؟

مادر شوهری دارم که خیلی کنجکاو است و در همه ی کارهای من دخالت می کند مثلا نمی توانم جلوی اون موبایلم را به دست بگیرم چون مدام میگه چی داری می بینی به ما هم نشون بده. این رفتاراش دیگه دارم داغونم می کنه فعلا در دوران عقد هستم لطفا راهنمایی ام کنید که چطوری با مادرم شوهرم رفتار کنم؟

سلام آقای دکتر خسته نباشید
خواستم ازتون کمک بگیرم، بنده دو سال و هفت ماه پیش عقد کردم با یکی از بچه های دانشگاه که الحق پسر خوبی هست و از انتخابم خیلی خیلی راضیم ولی یه مشکل دارم اونم اینکه ما به دلایل مالی نتونستیم عروسی بگیریم تا الان و البته قصد خارج رفتن به منظور ادامه تحصیل داشتیم که تا الان موفق نشدیم، به امید خدا مهرماه امسال عروسیمون برگزار میشه و اکثر کاراش انجام شده و مشکل مالی برای عروسی نداریم. به دلیل اینکه هر دو شهرستانی بودیم و از نظر خانوادم ایرادی نداشت ما حدود تقریبا 1 سال و 4 ماه در خانه دانشجویی همسرم که اجاره بود بودیم و بعد از اتمام قرار داد به دنبال خانه گشتیم که به مشکلات مالی نتونستیم خانه خوبی بیابیم و به پیشنهاد خانوادم به خانه پدرم که در تهران بود و 7 ماه خالی بود رفتیم یعنی اردیبهشت امسال به خانه پدرم در تهران رفتیم( خانواده من در شهرستان گیلان ساکن هستند و این خانه خانه ای بود که به دنبال مستآجر برای آن بودند) . حال خواهرم در تهران تخصص قبول شده و همسرم اصرار به تغییر خانه دارد. من میدانم نه توان مالیش را دارد نه وقتش را ولی اصرار زیادی دارد. من به اجاره دادن راضی نیستم و میگویم وام بگیریم و او میگوید وام نمیتوانم تهیه کنم و اجاره میدهیم و من واقعا نمیخواهم اجاره بدهیم. شما بگویید چه کار کنم.( البته من به او میگویم ما اینجا باشیم و خواهرم هم پیش ما می آید و او قبول نمیکند و میکند هم برای او سخت است و هم برای من، نمیدانم چه کنم که برای 4 ماه دوباره دنبال خانه و اسباب کشی نیفتم یا لااقل زیر اجاره نرم. لطفا راهنماییم کنید

با عرض سلام و خسته نباشید
من دختری 25 ساله هستم که حدود 4-5 ماه است که با پسر عمه ام عقد کرده ام و فعلا در خانه ی پدرم زندگی میکنم .مشکل من این است که شوهرم از کار فراری است .او یک ماه سر کار رفت و بعد از آن استفا داد و در این یک ماه حسابی عصبانی بود و دعوا راه می انداخت و مرا ناراحت میکرد ...اکنون هم چند شغل برای او یافته ام اما او به بهانه کم بودن حقوق و درامد به سمت هیچ کاری نمی رود .این جمله ی کاچی به از هیچی هم توی گوشش نمیرود که نمیرود ...
چطور انگیزه اش را برای کار در بیرون از منزل بیشتر کنم ...و تنبلی را از او دور کنم تا شوهری مسولیت پذیر برایم باشد؟
لطفا تجربیاتتون رو در اختیارم قرار بدید
یک دنیا ممنونم

UserName