• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 1135795

پرسش

سلام <br />حدود 4ماه عقد کردم،همسرم به من خیلی بی توجهی میکنه،بعضی وقتها طوری رفتار میکنه که فکر میکنم هیچ حسی نسبت به من نداره

پاسخ

باسلام
کاربر گرامی اولا برای من توضیح دهید که شکل ازدواج شما دونفر چگونه بوده است؟
در ضمن ارتباط عاطفی خود شما با این خانم چگونه است؟ یعنی ابراز محبت و ابراز عشق دارید؟ به علایق و حساسیتهای ایشان توجه کرده و سعی می کنید شادشان کنید؟
کلا چقدر همسرتان را در این مدت شناخته اید و برای نزدیک شدن به دنیای او تلاش کرده اید؟
توجه کنید بر خلاف تصور عامه مردم، عشق ناگهانی ایجاد نمی شود بلکه نیازمند یک تلاش جدی و آگاهانه و حتی توام با برنامه ریزی است.
باید طرفین برای رفع نیازهای هم تلاش کنند، سعی کنند یکدیگر را خوب بشناسند، کلا با دنیای جنس مخالف اشنایی کافی داشته باشند و در ضمن در زمینه مهارتهای ارتباطی نیز باید اطلاعات کافی کسب کرده باشند تا امکان یک زندگی زناشویی موفق و توام با عشق مهیا شود.
بهتر است در مورد ارتباط تان با همسرتان قدری بیشتر برای من توضیح دهید و مثال موردی بزنید و در ضمن توضیح دهید که بنا به چه دلایلی فکر می کنید همسرتان به شما بی توجه است؟ دلایل رفتاری ارایه دهید.

منتظر تماس بعدی شما هستم.
با تشکر از تماس شما

مشاور : خانم عطاريان | پرسش : يکشنبه 11/12/1392 | پاسخ : چهارشنبه 14/12/1392 | | فوق ليسانس | 27 سال | مشاوره پس از ازدواج | تعداد مشاهده: 526 بار

تگ ها : دوران عقد بی توجهی عدم علاقه

مشاوره های مرتبط

سلام آقای دکتر خسته نباشید
خواستم ازتون کمک بگیرم، بنده دو سال و هفت ماه پیش عقد کردم با یکی از بچه های دانشگاه که الحق پسر خوبی هست و از انتخابم خیلی خیلی راضیم ولی یه مشکل دارم اونم اینکه ما به دلایل مالی نتونستیم عروسی بگیریم تا الان و البته قصد خارج رفتن به منظور ادامه تحصیل داشتیم که تا الان موفق نشدیم، به امید خدا مهرماه امسال عروسیمون برگزار میشه و اکثر کاراش انجام شده و مشکل مالی برای عروسی نداریم. به دلیل اینکه هر دو شهرستانی بودیم و از نظر خانوادم ایرادی نداشت ما حدود تقریبا 1 سال و 4 ماه در خانه دانشجویی همسرم که اجاره بود بودیم و بعد از اتمام قرار داد به دنبال خانه گشتیم که به مشکلات مالی نتونستیم خانه خوبی بیابیم و به پیشنهاد خانوادم به خانه پدرم که در تهران بود و 7 ماه خالی بود رفتیم یعنی اردیبهشت امسال به خانه پدرم در تهران رفتیم( خانواده من در شهرستان گیلان ساکن هستند و این خانه خانه ای بود که به دنبال مستآجر برای آن بودند) . حال خواهرم در تهران تخصص قبول شده و همسرم اصرار به تغییر خانه دارد. من میدانم نه توان مالیش را دارد نه وقتش را ولی اصرار زیادی دارد. من به اجاره دادن راضی نیستم و میگویم وام بگیریم و او میگوید وام نمیتوانم تهیه کنم و اجاره میدهیم و من واقعا نمیخواهم اجاره بدهیم. شما بگویید چه کار کنم.( البته من به او میگویم ما اینجا باشیم و خواهرم هم پیش ما می آید و او قبول نمیکند و میکند هم برای او سخت است و هم برای من، نمیدانم چه کنم که برای 4 ماه دوباره دنبال خانه و اسباب کشی نیفتم یا لااقل زیر اجاره نرم. لطفا راهنماییم کنید

با عرض سلام و خسته نباشید
من دختری 25 ساله هستم که حدود 4-5 ماه است که با پسر عمه ام عقد کرده ام و فعلا در خانه ی پدرم زندگی میکنم .مشکل من این است که شوهرم از کار فراری است .او یک ماه سر کار رفت و بعد از آن استفا داد و در این یک ماه حسابی عصبانی بود و دعوا راه می انداخت و مرا ناراحت میکرد ...اکنون هم چند شغل برای او یافته ام اما او به بهانه کم بودن حقوق و درامد به سمت هیچ کاری نمی رود .این جمله ی کاچی به از هیچی هم توی گوشش نمیرود که نمیرود ...
چطور انگیزه اش را برای کار در بیرون از منزل بیشتر کنم ...و تنبلی را از او دور کنم تا شوهری مسولیت پذیر برایم باشد؟
لطفا تجربیاتتون رو در اختیارم قرار بدید
یک دنیا ممنونم

UserName