• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 468
تعداد نظرات : 286
زمان آخرین مطلب : 3829روز قبل
عقاید و احکام
بخشی از سخنرانی حجه الاسلام پناهیان (سال 1384) ادعا می شود که ظهور آقا نزدیکه... یک مقدمه: در روایات ما هست که هر کسیکه فرج را نزدیک نداند دچار قصاوت قلب می شود؛ طبیعتا از آن طرف حساب بکنید، هر کسی که دارای قصاوت قلب باشه نمی تواند بپذیرد ظهور نزدیک است. ظهور انقدر امر مهم و حساس و مورد علاقه و مورد توجه مداوم یک مومن و منتظر است که "أنهم یرونه بعیدا و نراه قریبا". دیگران ممکن است آن را دور ببینند اما ما آن را نزدیک می بینیم. از نظر روحی همه باید فرج را نزدیک ببینند و خودشان را در آستانه فرج حس کنند. بر اساس آن چیزی که به ما یاد دادند ما بر اثر علاقه مان و ایمانمان باید ظهور را نزدیک حس کنیم. اما جدای از این مقدمه که نزدیک بودن ظهور را همه باید از روی حس قوی خودشان به دلایل روانی در خودشان داشته باشند، سه نوع دلیل برای نزدیک بودن ظهور وجود دارد که یکی از دیگری مهمتر هست. نوع اول از دلایل نزدیک بودن ظهور آقا امام زمان (عج) دلایل شهودی ست. دلایل شهودی یعنی چی؟ اولیا خدا از چه طریقی، نمیدانم ولی آنا خیلی چیزها رو میتوانند بفهمند؛ میفهمند و خبرش را میدهند به بعضی از اطرافیانشان، ومعمولا هم زیاد ابهامش رو باز نمی کنند. آیا از این جور اخبار استفاده می شود که ظهور نزدیک است ؟ ... به شدت! نمونه های زیادی داریم از خبرهایی که عرفا در مورد شکل گیری انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و حتی رهبری آقا از سال های سال قبل از پیروزی انقلاب داده اند. به کرات حرفها و اشاراتی نقل شده که یک نمونه اشاره ای خدمتتان عرض می کنم. با خداست، هیچکس نمی تواند وقت تعیین بکند ولی ما میتوانیم چیزهایی بشنویم. آیت الله ناصری که خیلی صریح از آیت الله بهجت نقل کردند که پیرمردهای این دوران هم ظهور را درک خواهند کرد. و به خود بنده دو نفر از علمای بزرگوا ر که هردو رو میشناسید از قول آقای بهجت گفته اند که ایشان اتفاقات عراق را مرتبط با قصه سفیانی می دانند. به گروه دوم یعنی دلائل ظهور می پردازیم که شهودی نیستند و شامل اخباری هستند که در روایات از ائمه معصومین در مورد آخرالزمان آمده، و اگر بخواهیم همه را بگوییم خیلی مفصل می شود. در کتاب "بیان الائمه" (آخرین چاپ آن 23 سال پیش در بیروت بوده) که براساس روایات نوشته شده و در ان آمده است ،کشورهای کفر اسلحه ها و نیروهای نظامی خودشان را در خاور میانه و کشورهای اسلامی پیاده می کنند ولی وقتی می خواهند وارد عراق شوند با جنگ از جنوب وارد عراق می شوند و شهرها را یکی پس از دیگری می گیرند، تا بغداد؛ که بغداد رو عفوا ً و بدون درگیری تصرف می کنند و وارد بغداد می شوند. چون امرای بغداد از عمله های خود کشورهای غربی اند (لأن أمرائهم من عملائهم)، لذا بغداد را بدون گلوله می گیرند. آیا شما این اتفاقات را ندیدید؟ و بعد در روایات نوشته تا چند سال در این کشور درگیری و خونریزی و هر چند ماه یک بار یه حاکم عوض می شود و بعد از 2 سال هم چه اتفاقی پیش می آید را نوشته و همه اینها را براساس روایات و تحقیق نوشته اند، چشم بندی که نیست، و شما دارید اینها رو می بینید. ویا در اخبار آخرالزمان و ظهور داریم که اگر کسی که امیر حجاز یا عربستان شد، عبدالله باشد و این عبدالله مرد، دیگر هیچ فاصله ای با ظهور ندارید و شمارش معکوس برای ظهور رو خواهیم داشت؛ چالشهای عبدالله و آمریکا هم در اخبار وجود دارد و میتوانید ببینید... ملک عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان بزرگان اهل روایت و تاریخ فرمودند از علائم ظهور چیزی جز هفت هشت ماه قبل از ظهور باقی نمانده. این یعنی اینکه، علائمی که ظاهر نشده آنهایی هستند که اگر ظاهر بشود فوقش 2 ماه 3 ماه یا فوقش 6 ماه به ظهور مونده. بعضی جاهها این صحبتها رو که کردم، گفتن ببینید فلانی وقت تعیین کرده. دوستان دقیق گوش نکردن که ببینن چی میگم ! میگن این حس رو در ما ایجاد میکنی؛ من میگم البته که ایجاد میکنم. و من وقتی موفق هستم که این حس رو حتی ایجاد کنم که این جمعه آقا میاد؛ حس رو حتی دوست دارم زودتر ازاین هم ایجاد کنم . نوع سوم دلائل ظهور. نه دلایل شهودی خیلی مهمه و نه دلائل اخباری و حادثه ای ؛ بلکه دلائل نوع سوم که قواعد ظهور هستند خیلی مهم است. اما یکی دو نکته ... در روایات هست که وقتی ظهور رخ می دهدد مومنین تعجب میکنند و میگویند خیلی زودتر از آنی که ما فکر می کردیم شد. در روایت گاهی ما رو ترسوندن و گفتن آماده باشید برای ظهور که اگر ظهور رخ بدهد ، دیگر نمی توانید خیلی از آمادگیها رو آن موقع پیدا بکنید، پاکی روح، پاکی نفس، پاکی جان. دلائل سوم نزدیک بودن ظهور که قواعد ظهوره ، شامل چه چیزهایی می شود؟ ا- ظلم فراوان می شود ، یعنی ظلم فاحش و علنی می شود. 2-یکی دیگر از قواعد ظهور، جدا شدن حق از باطل است. در جهان دارد این اتفاق می افتد؛ و حماقتها و فریب ها دارد از بین می رود . و شیعه در اینجا در اثر معرفت، حق رو از باطل تشخیص می دهد و نه در اثر کتک خوردن. مثلا خیلی ها تو عراق که فکر میکردند که آمریکا منجیه، فهمیدند که امریکا منجی نبوده. یه دختر آمریکایی تو فلسطین میاد از حق دفاع کنه که توسط تانکهای اسرائیلی له می شود، و اخبارش تمام امریکا را می لرزاند؛ تو جامعه شیعی مسلمان خودمان هم همین طور ، غربال عجیبی دارد صورت میگیرد. 3- ذکر و یاد امام زمان (ع) زیاد می شود ، ذکر و یاد درست و حسابی ... که دشمنان آقا امام زمان (عج) و خیلی ها سعی کردند این را از بین ببرند. یکی از نکات جالب رو به عنوان حسن ختام بگویم ؛ آقا امام صادق ( ع) فرمودند که در آخرالزمان مواظب بیرقهای الکی باشید که ادعا میکنند منجی عالم هستند ، رهبر جهان اسلام هستند . یکی از شیعیان پرسید چی کار کنیم که منحرف نشیم، امام صا دق (ع) گوشه پرده خیمه رو که ظاهرا در صحرای منا بودند بالا زدند و افتاب اومد تو ،فرمودند شیعیان ما آخرالزمان اشتباه نمی کنند و خط را می شناسند؛ شما می دانستید صدام یکی از همین بیرقهای الکی رهبری جهان اسلام بود؟ باور می کنید؟ یا بن لادن... ، یکی از پرچمهای دروغین دیگر سرهنگ قذافی است که خودش را رهبر جهان اسلام می داند. آقای کورانی از علمای لبنان و مولف کتاب عصر ظهور که ما 25 سسال پیش کتاب ایشان رو می خواندیم تعجب میکردیم؛ ایشان زمانی که جنگ ایران و عراق هنوز شروع نشده بوده، نوشته بودند که عتبات(کربلا و نجف) مورد هجوم دشمنان قرار میگیرند، شیعیان کشته می شوند و رهبری ایران نیروهای مسلح خودش رو آماده دارد ولی دخالت نمی کند و بعد آقای کورانی مینویسند: من تعجب می کنم که چرا رهبری ایران دخالت نمی کند و مثلا نجف را نجات نمی دهد از دست دشمنان و میگوید این دلیلش برای من معلوم نیست ، احتمالا فرمان مستقیم از امام زمان (ع) دارد و یا می خواهد در آستانه ظهور سربازانش را حفظ کند برای ظهور و ... دقیقِ سخنان حضرت آیت الله بهجت در دو سال پیش تابستان که به حاج آقا ابو ترابی فرموده بودند و ایشون به من فرموده بودند ،بنده عرض میکنم خدمت شما ... حاج آقا ابوترابی فرمودند ؛ایشون کسالتی داشتند براشون دکتر بردیم ، نشسته بودیم ...بعد اینکه دکترا رفتند ایشون بیهوا برگشتن رو به من و فرمودن که آدم از طرفی باید دعا کنه برای نزدیک شدن فرج و از طرفی بلاهایی که در راهه، بلاهای سفیانی . اینا رو آدم چه جوری تحمل بکنه ، آدم نمیدونه که از خدا مرگ خودشو بخواد و یا بخواد زنده بمونه و ظهور آقا رو ببینه، بلایای آستانه ظهور رو چی کار بکنه؟...
يکشنبه 21/9/1389 - 16:32
شعر و قطعات ادبی
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد شاید دعای مادرت زهرا بگیرد آقا بیا تا با ظهور چشمهایت این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد پایین بیا خورشید پشت ابر غیبت تا قبل از آنکه کار ما بالا بگیرد آقا خلاصه یک نفر باید بیاید تا انتقام دست زهرا را بگیرد آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد شاید دعای مادرت زهرا بگیرد من گریه میریزم به پای جاده ات تا آیینه کاری کرده باشم مقدمت را اول ضمیر غائب مفرد کجایی ای پاسخ آدینه های پر معما حتمی بی چون و چرا برگرد شاید راحت شویم از دست اما و اگر ها آقا نماز جمعه این هفته با تو پای برهنه آمدن تا کوفه با ما آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد شاید دعای مادرت زهرا بگیرد پایان شبهای بلند انتظاری آیا برای آمدن میلی نداری ؟ من نذر کردم خاک پایت را ببوسم آیا سر این بنده منت میگذاری من دل ندادم تا که روزی پس بگیرم میخواستم پیشت بماند یادگاری آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
يکشنبه 21/9/1389 - 16:28
دعا و زیارت
دعاى بعد از هر نماز جهت خیر دنیا و آخرت اگر مى خواهید خیر دنیا و آخرت را جمع كنید بعد از هر نماز بخوان : اعوذ بوجهك الكریم و عزتك التى لا ترام و قدرتك التى لایمنع منها شى ء من شر الدنیا و الاخره و من شر الاوجاع كلها. دعاى بعد از هر نماز كه انسان را وارد بهشت مى كند شیبه هذیل خدمت رسول اكرم صلى اللّه علیه و آله آمد و گفت : مرا كلامى تعلیم فرمایید كه خدا مرا به آن سود دهد و آسان باشد. فرمود: در پس هر نماز بگوى : اللهم اهدنى من عندك و افض على من فضلك و انشر على من رحمتك و انزل على من بركاتك . بعد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمودند: آگاه باش اگر با آن روز قیامت آید و آن را عمدا ترك نكرده باشد خدا برایش هشت در بهشت را باز نماید از هر یك كه خواهد داخل شود. دعاى هر روز جهت بهشتى شدن و رفع گرفتارى امام باقر علیه السلام : هر كس در عرض سال هر روز یك بار این دعا را بخواند نمیرد تا جاى خود را در بهشت ببیند. سبحان القائم الدائم سبحان الواحد الاحد سبحان الفرد الصمد سبحان الحى القیوم سبحان اللّه و بحمده سبحان الحى الذى لا یموت سبحان الملك القدوس سبحان رب الملائكه و الروحضرت سبحان العلى الاعلى سبحانه و تعالى . و مداومت بر این ذكر براى فرج و رفع گرفتارى و غم نافع است . دعاى هر روز جهت محو گناه و ترقى در معنویات امام صادق علیه السلام فرمود: هر كس هر روز این دعا را بخواند خداوند برایش چهل و پنجهزار هزار حسنه نویسد و از او چهل و پنج هزار هزار بدى محو كند و برایش در بهشت چهل و پنج هزار هزار درجه بلند كند و مثل كسى كه دوازده بار قرآن را خوانده است خانه اى برایش در بهشت بنا كند. اشهد ان لا اله الا اللّه وحده لا شریك له الها واحدا احدا صمدا لم یتخذ صاحبه و لا ولدا.
يکشنبه 21/9/1389 - 16:24
خاطرات و روز نوشت
اومد پیشم. حالش خیلی عجیب بود. فهمیدم با بقیه فرق میکنه. گفت :حاج آقا دوتا سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم گفت: من رفتنی ام گفتم: ینی چی؟ گفت: دارم میمیرم گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟ گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میده با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟ فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟ گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم ماشین عروس که میدیم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم مثل پیر مردا برا همه جونا و آرزوی خوشبختی میکردم الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز وخوردنی شدم حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟ گفتم: بله، اونجور که یادگرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه گفت: اما سوال بعدیم اینه که من با یاد مرگ آدم شدم دیگه دین به چه درد من میخوره و یا اینکه با من چی میکنه؟ گفتم: اتفاقا دین به درد آدما میخوره نه غیر آدما، تازه شما از این به بعد با دین محب میشی بزرگترین کار دین محب کردنه عاقلهاست و انسان کامل یعنی بشر غرق شده در دریای حب و عقل خنده ی زیبایی روی لبش نشست انگار چشمهاش پنجره شده بود به رو به اقیانوس آرام مثل خودش آرام آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر داشت میرفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟ گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!! یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟ گفت: بیمار نیستم! هم کفرم داشت در میومد وهم ازتعجب داشتم شاخ دار میشدم گفتم: پس چی؟ گفت: فهمیدم مردنیم، رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه! خلاصه حاجی مارفتنی هستیم کی ش فرقی داره مگه؟ باز خندید و رفت رفت و دل منو با خودش برد یاد مرگ زندگی بخش است، باور کنیم!
يکشنبه 21/9/1389 - 16:23
اهل بیت
فضائل حضرت علی (ع) كه با قسم یاد شده است انس بن مالك گوید: روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نماز عصر را با ما خواند و در ركعت اول مقدارى درنگ كرد تا آنجا كه پنداشتیم سهو یا غفلتى روى داده است، سپس سربرداشت و گفت: سمع الله لمن حمده، و بقیه نماز را كوتاه خواند، آن گاه با چهره چون ماه شب چهارده خود به ما رو كرد و فرمود: چرا برادر و پسر عمویم على بن ابى طالب را نمى بینم؟ گفتیم: ما هم او را ندیده ایم اى رسول خدا، حضرت با صداى بلند فرمود: اى على، اى پسر عمو! على علیه السلام از آخر صفها پاسخ داد: لبیك یا رسول الله، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: نزدیك من بیا انس گوید: او پیوسته صفها را مى شكافت و از سر و دوش مهاجر و انصار خود را به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رسانید و مرتضى به مصطفى نزدیك شد! پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: چرا از صف اول بازماندى؟ على علیه السلام گفت: شك داشتم كه وضو دارم یا نه، به منزل فاطمه علیهماالسلام رفتم و حسن و حسین را صدا زدم و كسى پاسخم نگفت؛ ناگاه كسى از پشت سر مرا صدا زد و گفت: اى ابوالحسن به پشت بنگر. به پشت خود برگشتم، طشتى دیدم و در آن سطلى پر از آب و بر روى آن یك حوله. حوله را برداشتم و از آن آب وضو ساختم، آبى بود به نرمى كره و طعم عسل و بوى مشك، سپس روى برگرداندم و نفهمیدم چه كسى سطل و حوله را گذاشت و چه كسى برداشت ! پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم لبخندى در چهرء على زد و او را در آغوش كشید و پیشانیش را بوسید و فرمود: آیا تو را مژده ندهم؟ آن سطل از بهشت بود و آب از بهشت برین، و آن كه تو را براى نماز آماده ساخت جبرئیل علیه السلام بود، و آن كه حوله به دستت داد میكائیل علیه السلام، سوگند به آن كه جانم در دست اوست، اسرافیل چندان شانه مرا گرفت "و در ركوع نگاه داشت" تا تو به نماز رسیدى، و به من گفت: درنگ كن تا آن كس كه به منزله نفس تو و پسر عموى توست از راه فرا رسد! [ كفایة الطالب:290 سوگند به آن كه جان محمد در دست اوست، اسرافیل پیوسته دست مرا بر روى زانوهایم "در ركوع" نگاه داشت تا تو "اى على" به نماز من برسى و ثواب آن را دریابى. آیا مردم مرا درباره دوستى تو سرزنش مى كنند حال آنكه خدا و فرشتگان او را در بالاى آسمان تو را دوست مى دارند؟! [ بحارالأنوار117:39 جابر رضى الله گوید: نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بودیم كه على بن ابى طالب علیه السلام از راه رسید، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: همانا برادرم على به نزد شما آمد. آن گاه رو به كعبه نمود و دست به آن نهاد و فرمود: سوگند به آن كه جانم در دست اوست، این و شیعیان او در قیامت رستگارند. سپس فرمود: او در میان شما نخستین كسى است كه با من ایمان آورده، و از همه شما به عهد خدا وفادارتر، و به امر خدا عامل تر، و در میان رعیت عادل تر، و در تقسیم منصف تر و نزد خداوند ارجمندتر است. در این وقت این آیه نازل شد : " ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خیر البریة" [ سوره بینه:7 " آنان كه ایمان آورده و كار شایسته كردند بهترین آفریدگانند" و یاران پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم هر گاه على علیه السلام از راه فرا مى رسید مى گفتند: بهترین آفریدگان آمد. [ مناقب خوارزمى:.62 بحارالانوار.81:40 مجمع الزوائد هیثمى131:9 سوگند به آن كه جانم در دست اوست، اگر نه این بود كه گروهى از یاران من درباره تو همان را مى گفتند كه ترسایان درباره مسیح علیه السلام گفتند، همانا سخنى درباره تو مى گفتم كه بر هیچ گروهى عبور نكنى جز آنكه خاك پا و آب وضویت را براى تبرك و شفا برگیرند، ولى همین تو را بس كه تو از منى و من از تو. [ مناقب خوارزمى:.96 بحارالانوار105:40 سوگند به آن كه جانم در دست اوست، همانا در میان شما مردى است كه پس از من با مردم بر اساس تأویل قرآن مى جنگد- چنانكه من با مشركان بر اساس تنزیل آن جنگیدم- در حالى كه آن مردم گواهى به یكتایى خداوند مى دهند، و از همین رو كشتن آنان بر دیگران گران مى آید و بر ولى خدا "على" طعن مى زنند و بر او خرده مى گیرند. [ كنزالعمال613:5 سوگند به آنكه جانم در دست اوست، مردم به بهشت در نمى آیند تا ایمان آورند، و ایمان نیاورند تا شما "اهل بیت" را به خاطر خدا و رسولش دوست بدارند. [ الصواعق المحرقة:172 سوگند به آنكه جانم در دست اوست، هیچكس ما خاندان را دشمن نمى دارد مگر آنكه داخل دوزخ شود. [ همان:.174 مستدرك حاكم150:3 سوگند به آنكه مرا به پیامبرى برانگیخت، آنگاه كه حلقه در بهشت را به دست گیرم نخست شما "اهل بیت" را داخل مى سازم. [الصواعق المحرقة:232.مستدرك حاكم150:3 نقل از امام على بن ابى طالب علیه السلام، ص101-99.]
يکشنبه 21/9/1389 - 16:17
شهدا و دفاع مقدس
گناهان یک شهید 16ساله در تفحص شهدا، دفترچه یادداشت یک شهید 16 ساله پیدا شد که گناهان هر روزش را در آن یادداشت می کرد،گناهان یک روز او این ها بود: سجده نماز ظهر طولانی نبود زیاد خندیدم هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد. راوی در سطر آخر اضافه کرده بود که: دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر 16 ساله کوچکترم یا علی
يکشنبه 21/9/1389 - 16:15
دعا و زیارت
علت اهمیت زیارت عاشورا و فواید آن چیست؟ درباره زیارت حضرت سیدالشهدا روایات فراوانى وجود دارد1 و در خصوص زیارت عاشوراى معروف، احادیث متعددى از امام باقر علیه‏السلام و امام صادق علیه‏السلام نقل شده است.2 امام باقر علیه‏السلام این زیارت را به یكى از اصحابش به نام «علقمة بن محمد حضرى» آموزش داده است. از آن جا كه زیارت، نوعى اعلام موضع و مشخص كردن خط فكرى است و آثار سازنده عجیبى دارد، آن چه به عنوان متن زیارتى خوانده مى‏شود، از نظر محتوا و جهت‏دهى، از حساسیتى ویژه برخوردار است. به همین جهت، ائمه علیهم‏السلام با آموختن نحوه زیارت به یاران خود، به این عمل سازنده جهت و غناى بیشترى بخشیده‏اند؛ به گونه‏اى كه زیارت‏نامه‏هاى رسیده از معصومان علیهم‏السلام - مانند زیارت جامعه كبیره، عاشورا، آل یاسین و ناحیه مقدسه - گنجینه‏اى از تعالیم و آموزش‏هاى عالى آنان است. زیارت عاشورا - كه از تعالیم امام باقر علیه‏السلام است - به سبب آثار سازنده فردى و اجتماعى و بیان مواضع فكرى و عقیدتى شیعه و نشانه گرفتن خط انحراف، اهمیت ویژه‏اى دارد. شمارى از دستاوردهاى این زیارت عبارت است از: 1. ایجاد پیوند معنوى با خاندان عصمت و تشدید علاقه و محبت به آنان این محبت موجب مى‏شود كه زائر، آن بزرگان را الگوى خویش سازد و در جهت همسویى فكرى و عملى با آنان بكوشد؛ همچنان كه در قسمتى از زیارت، از خدا مى‏خواهد كه زندگى و مرگش را یك‏سره همانند آنان قرار دهد؛ «اللهم اجعل محیاى محیا محمد و آل محمد و مماتى ممات محمد و آل محمد». از آن جا كه این محبت به خاطر خداوند است - و خاندان عصمت از آن جهت كه‏الهى و منسوب به اویند، محبوب واقع شده‏اند - مایه تقّرب به خداوند است. در قسمتى از این زیارت چنین مى‏خوانیم: «اللهم انى اتقرب الیك بالموالاة لنبیك و آل نبیك». 2. پیدایش روحیه ظلم ستیزى در زائر تكرار لعن و نفرین بر ستم‏گران در این زیارت، موجب پیدایش روحیه ظلم‏ستیزى در زائر مى‏شود. او با اعلام برائت و نفرت از ستم‏گران و ابراز محبت به پیروان حق و دوستان خاندان عصمت، پایه‏هاى ایمان دینى خود را مستحكم مى‏كند. مگر ایمان چیزى جز حب و بغض در راه خداست؛ «هل الایمان الاّ الحب و البغض»؟ موءمن واقعى در برابر ستم، بى‏موضع نیست؛ از ستم‏گر نفرت و انزجار آشكارى دارد و با مظلوم و جبهه حق، اعلام همراهى مى‏كند؛ «یا اباعبدالله! انى سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم». 3. دورى جستن از خط انحراف در این زیارت، ریشه‏هاى ظلم هدف قرار مى‏گیرد؛ «فلعن الله امةً اسّست اساس الظلم و الجور علیكم اهل البیت و لعن الله امة دفعتكم عن مقامكم و ازالتكم عن مراتبكم التى رتّبكم الله فیها». ستمى كه در عاشورا تحقق یافت، در قلب تاریخ ستم ریشه دارد. این ظلم، یك حلقه از حلقه‏هاى ستمى است كه با انحراف مسیر اصیل خلافت آغاز شد. 4. الهام گرفتن، درس آموختن و الگو قرار دادن اسوه‏هاى هدایت در این زیارت آمده است: «فاسئل الله الذى اكرمنى بمعرفتكم و معرفة اولیائكم و رزقنى البرائة من اعدائكم، ان یجعلنى معكم فى الدنیا و الآخرة و ان یثبّت لى عندكم قدم صدق فى الدنیا و الاخرة». زائر پس از آن كه به حق معرفت پیدا كرد و ستم و ستم‏گر را شناخت و از آنان دورى جست، با ثبات قدم در مكتب خاندان عصمت و پیروى عملى از آنان، خود را در مسیر سعادت دنیا و آخرت قرار مى‏دهد؛ یعنى، اسوه‏ها و الگوهاى هدایت را - كه از سوى خداوند منصوب شده‏اند - سرمشق خود قرار مى‏دهد و همگامى با آنان را مى‏طلبد. 5. ترویج روحیه شهادت‏طلبى و ایثار و فداكارى در راه خدا. 6. احیاى مكتب و راه و هدف خاندان عصمت. پى‏نوشت 1. ابن قولویه، كامل الزیارات، ص180. 2. مجلسى، بحارالانوار، ج101، ص290؛ سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ص38؛ شیخ طوسى، مصباح المتهجد، ص 538، 542 و 547 .
يکشنبه 21/9/1389 - 16:8
اهل بیت
ولادت در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومین فرزند برومند حضرت على وفاطمه , كه درود خدا بر ایشان باد, در خانه وحى و ولایت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى اسلام (ص ) رسید, به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما (2) را فرمود تا كودك را بیاورد.اسما او را در پارچه اى سپید پیچید و خدمت رسول اكرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.(3) به روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش , امین وحى الهى , جبرئیل فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, این نوزاد را به نام پسر كوچك هارون (شبیر) (4) كه به عربى (حسین ) خوانده می شود نام بگذار.(5)چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن كه تو خاتم پیغمبران هستى .و به این ترتیب نام پرعظمت حسین از جانب پروردگار, براى دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد. به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقه (6) كشت , و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد. (7) حسین (ع ) و پیامبر (ص ) از ولادت حسین بن على (ع ) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى كه پیامبر راستین اسلام (ص ) درباره حسین (ع ) ابراز میداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه شدند. سلمان فارسى می گوید: دیدم كه رسول خدا (ص ) حسین (ع ) را بر زانوى خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدایى كه نُه نفرند و خاتم ایشان ,قائم ایشان (امام زمان عج ) می باشد. (8) انس بن مالك روایت می كند: وقتى از پیامبر پرسیدند كدام یك از اهل بیت خود را بیشتر دوست می دارى , فرمود: حسن و حسین را, (9) بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسین (ع ) را به سینه می فشرد وآنان را می بویید و می بوسید. (10) ابوهریره كه از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است , در عین حال اعتراف می كند كه : رسول اكرم را دیدم كه حسن و حسین را بر شانه هاى خویش نشانده بود و به سوى مامی آمد, وقتى به ما رسید فرمود هر كس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.(11)عالیترین, صمیمیترین و گویاترین رابطه معنوى و ملكوتى بین پیامبر و حسین را میتوان در این جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند كه فرمود:حسین از من و من ازحسینم (12) حسین (ع ) با پدر شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه كه رسول خدا (ص ) چشم از جهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زیست . پدرى كه جز به انصاف حكم نكرد , و جز به طهارت و بندگى نگذرانید , جز خدا ندید و جز خدا نخواست و جز خدا نیافت . پدرى كه در زمان حكومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند ,همچنان كه به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند... در تمام این مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت می كرد, و در چند سالى كه حضرت على (ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت حسین (ع ) در راه پیشبرد اهداف اسلامى , مانند یك سرباز فداكار، همچون برادر بزرگوارش می كوشید, و در جنگهاى جمل , صفین و نهروان شركت داشت.(13) به این ترتیب , از پدرش امیرالمؤمنین(ع ) و دین خدا حمایت كرد و حتى گاهى در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض می كرد. در زمان حكومت عمر, امام حسین (ع ) وارد مسجد شد, خلیفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده كرد كه سخن میگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد: از منبرپدرم فرود آى .... (14) امام حسین (ع ) با برادر پس از شهادت حضرت على (ع ), به فرموده رسول خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع ) امامت و رهبرى شیعیان به حسن بن على (ع ), فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد كه به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسین (ع ) كه دست پرورد وحى محمدى و ولایت علوى بود, همراه و همكار و همفكر برادرش بود. چنان كه وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , امام حسن (ع ) مجبور شد كه با معاویه صلح كند و آن همه ناراحتی ها را تحمل نماید, امام حسین (ع ) شریك رنج هاى برادر بود و چون میدانست كه این صلح به صلاح اسلام و مسلمین است , هرگز اعتراض به برادر نداشت . حتى یك روز كه معاویه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسین (ع ) دهان آلوده اش را به بدگویى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان امیرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسین (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاویه بشكند و سزاى ناهنجاریش را به كنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سكوت و خاموشى فراخواند, امام حسین (ع ) پذیرا شد و به جایش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاویه برآمد, و با بیانى رسا و كوبنده خاموشش ساخت . (15) امام حسین (ع ) در زمان معاویه چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنیا رحلت فرمود, به گفته رسول خدا (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و وصیت حسن بن على (ع ) امامت و رهبرى شیعیان به امام حسین (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبرى جامعه گردید. امام حسین (ع ) می دید كه معاویه با اتكا به قدرت اسلام , بر اریكه حكومت اسلام به ناحق تكیه زده , سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامى و قوانین خداوند است و از این حكومت پوشالى مخرب به سختى رنج می برد, ولى نمی توانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم كند تا او را از جایگاه حكومت اسلامى پایین بكشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نیز وضعى مشابه او داشت. امام حسین (ع ) می دانست اگر تصمیمش را آشكار سازد و به سازندگى قدرت بپردازد, پیش از هر جنبش و حركت مفیدى به قتلش می رسانند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پیشه ساخت كه اگر بر می خاست , پیش از اقدام به دسیسه كشته می شد, از این كشته شدن هیچ نتیجه اى گرفته نمی شد. بنابراین تا معاویه زنده بود, چون برادر زیست و علم مخالفت هاى بزرگ نیفراخت , جز آن كه گاهى محیط و حركات و اعمال معاویه را به باد انتقاد می گرفت و مردم رابه آینده نزدیك امیدوار می ساخت كه اقدام مؤثرى خواهد نمود. در تمام طول مدتى كه معاویه از مردم براى ولایتعهدى یزید, بیعت می گرفت , حسین به شدت با اومخالفت كرد, و هرگز تن به بیعت یزید نداد و ولیعهدى او را نپذیرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاویه گفت و یا نامه اى كوبنده براى او نوشت .(16) معاویه هم در بیعت گرفتن براى یزید, به او اصرارى نكرد و امام (ع ) همچنین بود و ماند تا معاویه درگذشت ... قیام حسینى یزید پس از معاویه بر تخت حكومت اسلامى تكیه زد و خود را امیرالمؤمنین خواند و براى این كه سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبیت كند, مصمم شد براى نامداران و شخصیتهاى اسلامى پیامى بفرستد و آنان را به بیعت با خویش بخواند. به همین منظور, نامه اى به حاكم مدینه نوشت و در آن یادآور شد كه براى من از حسین (ع )بیعت بگیر و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان . حاكم این خبر را به امام حسین (ع )رسانید و جواب مطالبه نمود. امام حسین (ع ) چنین فرمود: انا لله و انا الیه راجعون و على الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل یزید.(17) آن گاه كه افرادى چون یزید, (شرابخوار و قمارباز و بی ایمان و ناپاك كه حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمی كند) بر مسند حكومت اسلامى بنشیند, باید فاتحه اسلام را خواند.(زیرا این گونه زمامدارها با نیروى اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بین میبرند.) امام حسین (ع ) می دانست اینك كه حكومت یزید را به رسمیت نشناخته است , اگر در مدینه بماند به قتلش می رسانندش, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخفى از مدینه به سوى مكه حركت كرد. آمدن آن حضرت به مكه , همراه با سرباز زدن او از بیعت یزید, در بین مردم مكه و مدینه انتشار یافت , و این خبر تا به كوفه هم رسید. كوفیان ازامام حسین (ع ) كه در مكه به سر می برد دعوت كردند تا به سوى آنان آید و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقیل , پسر عموى خویش را به كوفه فرستاد تا حركت و واكنش اجتماع كوفى را از نزدیك ببیند و برایش بنویسد. مسلم به كوفه رسید و با استقبال گرم و بی سابقه اى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نایب امام (ع ) با او بیعت كردند, و مسلم هم نامه اى به امام حسین (ع ) نگاشت و حركت فورى امام (ع ) را لازم گزارش داد. هر چند امام حسین (ع ) كوفیان را به خوبى می شناخت , و بی وفایى و بی دینیشان را در زمان حكومت پدر و برادر دیده بود و می دانست به گفته ها و بیعتشان با مسلم نمی توان اعتماد كرد, و لیكن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصمیم گرفت كه به سوى كوفه حركت كند.با این حال تا هشتم ذیحجه , یعنى روزى كه همه مردم مكه عازم رفتن به منى بودند (18) و هر كس در راه مكه جا مانده بود با عجله تمام می خواست خود را به مكه برساند, آن حضرت در مكه ماند و در چنین روزى با اهل بیت و یاران خود, از مكه به طرف عراق خارج شد و با این كار هم به وظیفه خویش عمل كرد و هم به مسلمانان جهان فهماند كه پسر پیغمبر امت , یزید را به رسمیت نشناخته و با او بیعت نكرده ,بلكه علیه او قیام كرده است . یزید كه حركت مسلم را به سوى كوفه دریافته و از بیعت كوفیان با او آگاه شده بود, ابن زیاد را (كه از پلیدترین یاران یزید و از كثیفترین طرفداران حكومت بنى امیه بود) به كوفه فرستاد.ابن زیاد از ضعف ایمان و دورویى و ترس مردم كوفه استفاده نمود و با تهدید وارعاب , آنان را از دور و بر مسلم پراكنده ساخت , و مسلم به تنهایى با عمال ابن زیاد به نبرد پرداخت , و پس از جنگى دلاورانه و شگفت , با شجاعت شهید شد.(سلام خدا بر او باد).و ابن زیاد جامعه دورو و خیانتكار و بی ایمان كوفه را علیه امام حسین (ع ) برانگیخت , و كار به جایى رسید كه عده اى از همان كسانى كه براى امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند, سلاح جنگ پوشیدند و منتظر ماندند تا امام حسین (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند. امام حسین (ع ) از همان شبى كه از مدینه بیرون آمد, و در تمام مدتى كه در مكه اقامت گزید, و در طول راه مكه به كربلا, تا هنگام شهادت , گاهى به اشاره , گاهى به صراحت , اعلان میداشت كه : مقصود من از حركت , رسوا ساختن حكومت ضد اسلامى یزید وبرپاداشتن امر به معروف و نهى از منكر و ایستادگى در برابر ظلم و ستمگرى است وجز حمایت قرآن و زنده داشتن دین محمدى هدفى ندارم . و این مأموریتى بود كه خداوند به او واگذار نموده بود, حتى اگر به كشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسیرى خانواده اش اتمام پذیرد. رسول گرامى (ص ) و امیرمؤمنان (ع ) و حسن بن على (ع ) پیشوایان پیشین اسلام , شهادت امام حسین (ع ) را بارها بیان فرموده بودند. حتى در هنگام ولادت امام حسین (ع ),رسول گرانمایه اسلام (ص ) شهادتش را تذكر داده بود. (19) و خود امام حسین (ع ) به علم امامت میدانست كه آخر این سفر به شهادتش می انجامد, ولى او كسى نبود كه در برابر دستور آسمانى و فرمان خدا براى جان خود ارزشى قائل باشد, یا از اسارت خانواده اش واهمه اى به دل راه دهد. او آن كس بود كه بلا را و شهادت را سعادت می پنداشت . (سلام ابدى خدا بر او باد) . خبر شهادت حسین (ع ) در كربلا به قدرى در اجتماع اسلامى مورد گفتگو واقع شده بود كه عامه مردم از پایان این سفر مطلع بودند. چون جسته و گریخته , از رسول الله (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و امام حسن بن على (ع ) و دیگر بزرگان صدر اسلام شنیده بودند. بدین سان حركت امام حسین (ع ) با آن درگیری ها و ناراحتی ها احتمال كشته شدنش را در اذهان عامه تشدید كرد. به ویژه كه خود در طول راه می فرمود: من كان باذلا فینا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فلیرحل معنا. (20) هر كس حاضر است در راه ما از جان خویش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد,همراه ما بیاید. و لذا در بعضى از دوستان این توهم پیش آمد كه حضرتش را از این سفر منصرف سازند، غافل از این كه فرزند على بن ابى طالب (ع ) امام و جانشین پیامبر, و از دیگران به وظیفه خویش آگاه تر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده، دست نخواهد كشید. بارى امام حسین (ع ) با همه این افكار و نظریه ها كه اطرافش را گرفته بود به راه خویش ادامه داد, و كوچكترین خللى در تصمیمش راه نیافت .سرانجام رفت , و شهادت را دریافت . نه خود تنها, بلكه با اصحاب و فرزندان كه هر یك ستاره اى درخشان در افق اسلام بودند, رفتند و كشته شدند, و خون هایشان شن هاى گرم دشت كربلا را لاله باران كرد تا جامعه مسلمانان بفهمد یزید (باقیمانده بسترهاى گناه آلود خاندان امیه ) جانشین رسول خدا نیست , و اساسا اسلام از بنى امیه و بنى امیه از اسلام جداست . راستى هرگز اندیشیده اید اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرین حسین (ع ) به وقوع نمی پیوست و مردم یزید را خلیفه پیغمبر (ص ) می دانستند, و آن گاه اخبار دربار یزید و شهوت رانی هاى او و عمالش را می شنیدند, چقدر از اسلام متنفر می شدند, زیرا اسلامى كه خلیفه پیغمبرش یزید باشد, به راستى نیز تنفرآور است ... و خاندان پاك حضرت امام حسین (ع ) نیز اسیر شدند تا آخرین رسالت این شهادت رابه گوش مردم برسانند.و شنیدیم و خواندیم كه در شهرها, در بازارها, در مسجدها, در بارگاه متعفن پسر زیاد و دربار نكبت بار یزید, هماره و همه جا دهان گشودند وفریاد زدند, و پرده زیباى فریب را از چهره زشت و جنایتكار جیره خواران بنى امیه برداشتند و ثابت كردند كه یزید سگباز وشرابخوار است , هرگز لیاقت خلافت ندارد و این اریكه اى كه او بر آن تكیه زده جایگاه او نیست . سخنانشان رسالت شهادت حسینى را تكمیل كرد, طوفانى در جانها برانگیختند, چنان كه نام یزید تا همیشه مترادف با هر پستى و رذالت و دنائت گردید و همه آرزوهاى طلایى و شیطانیش چون نقش بر آب گشت . نگرشى ژرف میخواهد تا بتوان بر همه ابعاد این شهادت عظیم و پرنتیجه دست یافت . از همان اوان شهادتش تا كنون , دوستان و شیعیانش , و همه آنان كه به شرافت و عظمت انسان ارج می گذارند, همه ساله سالروز به خون غلتیدنش را, سالروز قیام و شهادتش را با سیاهپوشى و عزادارى محترم می شمارند, و خلوص خویش را با گریه بر مصایب آن بزرگوار ابراز میدارند. پیشوایان معصوم ما, هماره به واقعه كربلا و به زنده داشتن آن عنایتى خاص داشتند. غیر از این كه خود به زیارت مرقدش می شتافتند و عزایش را بر پا می داشتند, در فضیلت عزادارى و محزون بودن براى آن بزرگوار, گفتارهاى متعددى ایراد فرموده اند. ابوعماره گوید: روزى به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسیدم , فرمود اشعارى درسوگوارى حسین براى ما بخوان . وقتى شروع به خواندن نمودم صداى گریه حضرت برخاست , من می خواندم و آن عزیز می گریست , چندان كه صداى گریه از خانه برخاست . بعد از آن كه اشعار را تمام كردم , امام (ع ) در فضلیت و ثواب مرثیه و گریاندن مردم بر امام حسین (ع ) مطالبى بیان فرمود. (21) نیز از آن جناب است كه فرمود: گریستن و بی تابى كردن در هیچ مصیبتى شایسته نیست مگر در مصیبت حسین بن على , كه ثواب و جزایى گرانمایه دارد. (22) باقرالعلوم , امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم كه یكى از اصحاب بزرگ او است فرمود: به شیعیان ما بگویید كه به زیارت مرقد حسین بروند, زیرا بر هر شخص باایمانى كه به امامت ما معترف است , زیارت قبر اباعبدالله لازم میباشد. (23) امام صادق (ع ) می فرماید: ان زیارة الحسین علیه السلام افضل ما یكون من الاعمال . همانا زیارت حسین (ع ) از هر عمل پسندیده اى ارزش و فضیلتش بیشتر است . (24) زیرا كه این زیارت در حقیقت مدرسه بزرگ و عظیم است كه به جهانیان درس ایمان و عمل صالح می دهد و گویى روح را به سوى ملكوت خوبی ها و پاكدامنی ها و فداكاری ها پرواز می دهد. هر چند عزادارى و گریه بر مصایب حسین بن على (ع ), و مشرف شدن به زیارت قبرش و بازنمایاندن تاریخ پرشكوه و حماسه ساز كربلایش ارزش و معیارى والا دارد, لكن باید دانست كه نباید تنها به این زیارت ها و گریه ها و غم گساریدن اكتفا كرد, بلكه همه این تظاهرات , فلسفه دیندارى , فداكارى و حمایت از قوانین آسمانى را به ما گوشزدمینماید, و هدف هم جز این نیست , و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینى آموختن انسانیت و خالى بودن دل از هر چه غیر از خداست میباشد, و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه بپردازیم , هدف مقدس حسینى به فراموشى می گراید. ----------------------------------------------------------- پی نوشتها: (1) در سال و ماه و روز ولادت امام حسین (ع ) اقوال دیگرى هم گفته شده است , ولى ما قول مشهور بین شیعه را نقل كردیم . ر. به . ك . اعلام الورى طبرسى , ص 213. (2) احتمال دارد منظور از اسما, دختر یزید بن سكن انصارى باشد. ر. به . ك . اعیان الشیعه , جزء 11 , ص 167. (3) امالى شیخ طوسى , ج 1, ص 377. (4) شبر بر وزن حسن , و شبیر بر وزن حسین , و مبشر بر وزن محسن , نام پسران هارون بوده است و بوده است و پیغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسین و محسن را به این سه نام نامیده است - تاج العروس , ج 3 , ص 389, این سه كلمه در زبان عبرى همان معنى رادارد كه حسن و حسین و محسن در زبان عربى دارد - لسان العرب , ج 66, ص 60. (5) معانى الاخبار, ص 57. (6) در منابع اسلامى درباره عقیقه سفارش فراوان شده و براى سلامتى فرزند بسیارمؤثر دانسته شده است . ر. به . ك . وسائل الشیعه , ج 15, ص 143 به بعد. (7) كافى , ج 6, ص 33. (8) مقتل خوارزمى , ج 1, ص 146 - كمال الدین صدوق , ص 152. (9) سنن ترمذى , ج 5, ص 323. (10) ذخائر العقبى , ص 122. (11) الاصابه , ج 11, ص 30. (12) سنن ترمذى , ج 5, ص 324 - در این قسمت روایاتى كه در كتابهاى اهل تسنن آمده است نقل شد تا براى آنها هم سندیت داشته باشد. (13) الاصابه , ج 1, ص 333.(14) تذكرة الخواص ابن جوزى , ص 34 - الاصابه , ج 1, ص 333, آن طور كه بعضى ازمورخین گفتهاند این موضوع تقریبا در سن ده سالگى امام حسین (ع ) اتفاق افتاده است . (15) ارشاد مفید, ص 173. (16) رجال كشى , ص 94 - كشف الغمة , ج 2, ص 206. (17) مقتل خوارزمى , ج 1, ص 184 - لهوف , ص 20. (18) روز هشتم ماه ذیحجه مستحب است كه حاجیها به منى بروند, و در آن زمان به این حكم استحبابى عمل میكردند, ولى در زمان ما مرسوم شده است كه از روز هشتم یكسره به عرفات میروند. (19) كامل الزیارات , ص 68 به بعد - مشیر الاحزان , ص 9. (20) لهوف , ص 53. (21) كامل الزیارات , ص 105. (22) كامل الزیارات , ص 101. (23) كامل الزیارات , ص 121. (24) كامل الزیارات , ص 147.
شنبه 20/9/1389 - 19:34
سينمای ایران و جهان

اتوبوس شب ، اولین کار کیومرث پوراحمد در سینمای جنگ بود، و بدون شک از کارهای تحسین شده ی کیومرث پوراحمد بوده است. او که قبلاً فیلمهایی چون شب یلدا ، نوک برج، قصه های مجید، سریال سر نخ، گل یخ، خواهران غریب و ... را کار کرده بود، این بار پا به عرصه ی سینمای دفاع مقدس گذاشت.

فیلم سینمایی اتوبوس شب

علاوه بر موضوع فیلم، باید نگاه کارگردان و فرم ساخت فیلم را نیز تحسین کرد، بیننده ای که از دیدن فیلم حاجی ها و سیدهای مقدس و ایثارگر که در مواقع حساس و زمانی که منطق بیننده هیچ انتظاری جز شکست ندارد، به ناگهان با دعا و کمک خداوند متعال تمام دشمنان اسلام و ایران را شکست می دهد، خسته شده است، در اتوبوس شب، مجموعه ای از افراد با فرهنگ و اهداف مختلفی را می بیند که در فضایی واقعی و کاملاً باور پذیر، درگیر مسایلی شده اند که هر دو ملت از آن آسیب دیده اند.

به هر حال کیومرث پوراحمد تجربه ی موفقی در ساخت یک فیلم دفاع مقدس را آن هم با حضور زنده یاد خسرو شکیبایی  پشت سر گذاشت، این فیلم هم نظر منتقدان را جلب کرد، هم در بین مردم استقبال شد.

بازیگران: خسرو شکیبایی ، محمدرضا فروتن ، الناز شاکردوست ، کوروش سلیمانی ، امیر زند ، مهرداد صدیقیان ، احمد کاوری

کارگردان: کیومرث پوراحمد

نویسندگان: کیومرث پوراحمد ، حبیب احمدزاده

ژانر: دفاع مقدس

سال ساخت: 1385

مدت فیلم: 90 دقیقه

خلاصه داستان: نوجوان رزمنده ای باید چندین اسیر را به تنهایی به پشت جبهه منتقل کند. او در این کار با مشکلاتی مواجه شده و به دلایل مختلف کسی با وی همکاری نمی کند. او مجبور می شود این کار را به تنهایی انجام دهد ...

فیلم سینمایی اتوبوس شب

يکشنبه 14/9/1389 - 14:54
سينمای ایران و جهان

تله فیلم ! گونه ای از فیلم هاست که چند سالی است در ایران زیاد شده است. دقیق تر بخواهیم بگوییم، تله فیلم، آثاری است در سبک فیلم های سینمایی که به سفارش صدا و سیما برای پخش در تلویزیون ساخته می شوند. البته این موضوع منافاتی با اکران سینمایی آثار تله فیلم ندارد، اما این اتفاق خیلی به ندرت رخ می دهد و این آثار کاملاً سفارشی برای زمان های خاص در برنامه ی پخش شبکه های مختلف صدا و سیما ساخته می شوند و اخیراً پس از پخش از تلویزیون در شبکه ویدئویی هم توزیع می گردند.

در سالهای اول که ساخت تله فیلم، رواج یافته بود، کارگردانان بنام و صاحب سبک دست به ساخت این تله فیلم های نمی زدند، و این تله فیلمها توسط کارگردانان تازه کار ( نه لزوماً ضعیف ) و برخی کارگردانان ضعیف تر ساخته می شد.

فیلم سینمایی روابط

شرایط حاکم بر صنعت سینما و اقتصاد آن، در کنار بازار کاملاً انحصاری صدا و سیما که موجب کاهش ریسک تهیه کنندگان شده است، باعث گردیده  است که کارگردانان صاحب سبکی چون فرزاد موتمن، ایرج کریمی، مهدی کرم پور، حمید نعمت ا... و خیلی های دیگر به ساخت تله فیلم روی آورند. البته ورود این افراد در لیست سازندگان تله فیلم ها، باعث افزایش قابل توجه کیفیت تله فیلم شده استف اما باز هم عنصر سفارشی بودن، موجب افت کیفیت شده است، همچنین به وضوح سرعت بالا به منظور کاهش هزینه برای ساخت این تله فیلم ها در آنها دیده می شود. به نظر می رسد صدا و سیما، به منظور پر کردن برنامه های خود رو به استفاده از این تله فیلم های سفارشی و با محتوای مورد نظر خود با حداقل قیمت اورده است !

روابط ، اثر ایرج کریمی یکی از همین آثار است ! ایرج کریمی انسان با استعداد و هنرمندی است که در سال ۱۳۳۲ در تهران متولد شده و فارغ التحصیل رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه پلی تکنیک تهران ( صنعتی امیر کبیر فعلی ) است. او آثار زیر را در کارنامه ی خود دارد :

روابط (۱۳۸۷)
نسل جادویی (۱۳۸۵)  اکران نشده است !
باغ های کندلوس (۱۳۸۳)
چند تار مو (۱۳۸۲)
از کنار هم می گذریم (۱۳۷۹)

روابط با بازی محمدرضا فروتن ، شبنم مقدمی ، شاهرخ فروتنیان ، نگین صدق گویا ، بهاره افشاری ؛ به داستان یک مهندس ساختمان می پردازد که جهت معالجه مشکلات روانیش پا به مطب یک روانپزشک می گذارد و در مطب پزشک محبوس می شود و در ادامه مشخص می شود که خود پزشک هم مشکلات پیچیده روحی و روانی دارد و از مهندس محبوس به عنوان سوژه نمایشنامه اش استفاده می نماید. اما...

ایرج کریمی پس از پخش این فیلم در شبکه ویدئویی در گفت و گو با فارس، با ابراز شگفتی از پخش ویدئویی فیلم «روابط» گفت: یكی از دوستان تماس گرفت كه تبلیغات فروش شبكه خانگی «روابط» از تلویزیون پخش می شود؛ این خیلی جالب است، فیلمی كه تلویزیون تهیه كرده و پخش نمی كند، ولی تبلیغاتش را پخش می كند. كریمی گفت: تلویزیون برای این فیلم خیلی هیجان از خودش نشان داد و حتی قرار بود در برنامه سینما یك هم پخش و بررسی شود و در جشنواره فجر شركت كند، ولی یك باره در سكوت كامل، بدون كوچك ترین توضیحی پخش ویدئویی شد. براساس این گزارش، تله فیلم «روابط» به تهیه كنندگی سیدكمال طباطبایی ساخته شده است و محمدرضا فروتن و بهاره افشاری در آن بازی كردند.

يکشنبه 14/9/1389 - 14:51
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته