کد سوال : 54114
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چرا خداوند 000/125 پيغمبر براي راهنمايي فرستاد و اين عدد كمتر يا بيشتر نشده است؟
پاسخ : طبق روايات اسلامي خداي مهربان براي هدايت بشر به سعادت و خوشبختي و نجات از بدبختي ها صد و بيست چهار هزار پيامبر فرستاده است كه پنج نفر از آنان يعني حضرت نوح و حضرت ابراهيم و حضرت موسي و حضرت عيسي و حضرت محمد(ص) الوالعزم بوده اند.(1)هدف از بعثت پيامبران نشان دادن راه انسانيت و بشارت به نعمت هاي بهشتي براي كساني كه ايمان به پيامبران مي آورند و به گفتة آنان عمل مي كنند است، نيز انذار و ترساندن كساني كه از گفتة پيامبران سرپيچي كنند و راه انحرافي را انتخاب كنند. پيامبران براي اتمام حجت فرستاده شده اند، يعني بدين خاطر ارسال شده اند تا مردم راه خوب و بد را بشناسند. ديگر كسي نتواند بگويد: من نمي دانستم خدايي نيست يا فلان كار خلاف نيست.با فرستادن آخرين پيامبر يعني حضرت محمد(ص) براي همة آيندگان اتمام حجت شد، چون دين او دين خاتم است و معجزة وي قرآن است كه الآن و براي هميشه در دسترس همگان قرار دارد. هر وقت هر كس بخواهد راه اين پيامبر عظيم الشأن را انتخاب كند، راه برايش باز است و حجت براي او تمام است. از اين رو است كه پس از خاتم پيامبران (كه طبق روايات صد و بيست و چهار هزارمين پيامبر است) ديگر نيازي به آمدن پيامبري نيست، بنابراين چون در كم تر از بيست و چهار هزار پيامبر براي همة بشر اتمام حجت نمي شد و بيشتر از بيست و چهار هزار هم مورد نياز نبود، خدا همين اندازه پيامبر فرستاده است، نه كم تر و نه زيادتر. البته اين باور طبق اخباري است كه شمار پيامبران را 124 هزار نفر بيان نموده وگرنه در قرآن مجيد تعداد پيامبران بيان نشده است.در عين حال در برخي از روايات شمار آن ها تنها هشت هزار نفر شمرده شده كه چهار هزار از بني اسرائيل و چهار هزار از غير آن ها بوده اند.(2)اگر هر تعداد پيامبر مي آمد، باز مي توان سؤال كرد كه چرا اين مقدار آمده و كمتر يا بيشتر نيامده است. نمي توان دليل و فلسفة خاصي براي آن ذكر كرد، جز آن كه خداوند عالم و حكيم است و هر اندازه كه بشر نياز داشت، براي هدايت انسان ها پيامبراني را فرستاده است.پي نوشت ها: 1. بحارالأنوار، ج 11، ص 41، حديث 43.2. نورالثقلين، ج 4، ص 537.
کد سوال : 54115
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : سؤالاتي كه در روز قيامت پرسيده مي شود به چه صورت است و آيا از همه به يك شكل سؤال مي شود؟
پاسخ : سؤال در روز قيامت عمومي است. آيه مي فرمايد: "از تمام كساني كه پيامبران به سوي آنها فرستاده شدند ، حتما سؤال مي كنيم، هم چنين از پيامبرانشان مي پرسيم كه رسالت خود را چگونه انجام دادند". (1) اما اين كه از همه به يك شكل مي پرسند، اگر مقصود اين باشد كه از همه سؤال مشترك مي پرسند و يا سؤال هاي اختصاصي هم وجود دارد، از رواياتي استفاده مي شود بعضي از سؤالات مشترك است و آن را از همه مي پرسند، مثل پرسش هايي كه در تلقين ميت بيان شده ، يعني دربارة خداوند و پيامبر و دين و قرآن و قبله و امامان ...در حديثي از پيامبر اكرم آمده : "در قيامت هيچ يك از بندگان قدم از قدم بر نمي دارد تا از چهار چيز باز پرسي شود: از عمرش (كه در چه راهي آن را صرف كردي) و از جوانيش ( كه در چه راهي آن را از دست داده اي ) و از مالش ( كه از كجا آورده و در چه راهي مصرف كردي) و از محبت نسبت به خاندان رسالت هم سؤال مي شود". (2)در روايت ديگر از امام علي (ع) وارد شده : "در نعمت هاي حلال دنيوي حساب است و در آن چه از راه حرام به دست آورده عذاب و بازخواست وجود دارد". (3) باز اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايند: "تقواي الهي را در مورد بندگان او و سرزمين هاي او رعايت كنيد، زيرا شما دربارة همه چيز حتي در مورد مكان ها و حيوانات نيز مورد پرسش قرار خواهيد گرفت".(4)پيامبر اكرم مي فرمايند: "روز قيامت از تمام نعمت هاي الهي سؤال خواهد شد مثل آنچه در راه خدا به كار رفته باشد".(5)در روايتي از امام صادق (ع) نقل شده كه "انسان ها دربارة سه چيز مورد حساب قرار نخواهند گرفت : 1 - طعامي كه مي خورد، 2 - لباسي كه مي پوشد، 3 - همسر پارسايي كه او را ياري نموده و مانع آلودگي وي به گناه مي شود".(6)از مجموع رواياتي كه در اين مورد از معصومين (ع) نقل شده استفاده مي شود بعضي از پرسش مشترك است و از تمام مردم سؤال مي شود، ولي بعضي ديگر ويژه است و افراد خاصي مورد بازپرسي قرار مي گيرند، زيرا همة گناهان و معاصي را تمام مردم مرتكب نشده اند ، از اين رو ممكن است گناهي را عده اي انجام داده باشند و ديگران مرتكب چنين تخلفي نشده باشند. هر كس نسبت به گناهاني كه انجام داده است، بازخواست مي شود و مورد بازپرسي قرار مي گيرد.پي نوشت ها : 1 - آيه 6 سورة اعراف . 2 - بحارالانوار، جلد 7، ص 258.3 - نهج البلاغه خطبه82.4 - بحارالانوار ، نهج البلاغه، خطبه 167.5 - بحارالانوار، ج7، باب 11، ح 23.6 - همان، ح 10.
کد سوال : 54116
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا هدف از آفرينش انسان تنها آزمايش اوست؟
پاسخ : آيات چندي به هدف آفرينش انسان اشاره دارد: أ) "خداي سبحان، كسي است كه مرگ و حيات را رقم زد تا شما را بيازمايد كدامين نفر عمل شايسته تري داريد".(1) در اين آيه آزمون انسان ها در بُعد شايستگي عمل به عنوان يك هدف معرفي شده است.ب) خداوند كسي است كه هفت آسمان آفريد و از زمين نيز نظير آن را آفريد. فرمان الهي ميان آن ها نازل مي شود تا بدانيد كه خداوند بر هر چيزي تواناست و به همه موجودات احاطه علمي دارد".(2)در اين آيه، آگاهي و علم انسان از قدرت بي حد و احاطة علمي خداوند، به عنوان هدف آفرينش آسمان ها و زمين و آن چه در آن ها است ذكر شده است.ج) "اگر پروردگار تو مي خواست همه مردم را يك امت متشكل قرار مي داد، ولي آنان همواره مختلف هستند مگر آن كه پروردگارت رحم كند و براي همين آنان آفريده شده اند".(3)در اين آيه، رحمت الهي، هدف آفرينش معرفي شده است.د) "جن و انس را نيافريدم مگر براي آن كه مرا عبادت كنند".(4) در اين آيه هدف اصلي خلقت، عبادت خدا بيان شده است.با دقت در محتواي آيات مي توان به اين نتيجه رسيد كه بين اهداف تضادي وجود ندارد، بلكه برخي اوليه هستند و برخي متوسطه و ديگري نهايي و برخي نتيجة آن ها به شمار مي روند، ولي هدف اصلي خلقت، عبوديت پروردگار است و اگر دانش و آزمايش مطرح مي شود، چون در مسير عبوديت است و رحمت گسترده خداوند نتيجه عبوديت است.برخي گفته اند، هدف ابتدايي از خلقت انسان طبق آيه "جن و انس را نيافريدم مگر براي آن كه مرا عبادت كنند".(5) عبادت است و هدف از عبادت، به دست آوردن يقين و اطمينان (در نتيجه آرامش) است، طبق آية "واعبد ربّك حتي يأتيك اليقين؛(6) عبادت كن پروردگارت را تا يقين حاصل كني". بنابراين يقين، هدف متوسط از خلقت انسان مي باشد. آيه ديگر هدف از تحصيل يقين را كشف و شهود عرفاني و وصول به حق مي داند: "كلا لو تعلمون علم اليقين لترونّ الجحيم؛(7) اگر دانش يقيني داشته باشيد، حتماً جهنم را مي بينيد". بنابراين هدف نهايي از آفرينش انسان، رسيدن به قرب و وصول به خدا و در واقع كمال و تكامل انسان و شهود حقيقت است. هم چنان كه گفته شد هيچ يك از اين اهداف با يك ديگر تضادي ندارد، بلكه چه بسا برخي از اين اهداف مقدمه براي رسيدن به هدف بعدي باشد تا انسان به تكامل برسد.پي نوشت ها: 1. ملك (67) آية 2.2. طلاق (65) آية 12.3. هود (11) آية 118.4. ذاريات (51) آية 56.5. ذاريات (51) آية 56.6. حجر (15) آية 99.7. تكاثر (102) آية 6.
کد سوال : 54117
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : بين اسلام و مسيحيت چه مغايرت هايي است؟
پاسخ : بين اسلام و مسيحيت، هم در مسائل اعتقادي و اصول دين و هم در زمينة دستور عمل زندگي و فروع دين، تفاوت هاي اساسي وجود دارد كه بيان كامل و جامع اين تفاوت ها فرصتي بيش از فرصت نامه نگاري را مي طلبد. اينك به گونه اي گذرا به برخي از تفاوت ها اشاره مي كنيم:أ) اعتقادات و باورها:اگر چه در اعتقاد به خدا، معاد و نبوت عامه، بين مسلمانان و مسيحيان وحدت عقيده وجود دارد، ليكن در برخي از ديگر امور اعتقادي اختلافاتي موجود است، از جمله: 1ـ تثليث: مسيحيان به تثليث و سه مقام الوهي (اب، ابن، روح القدس) اعتقاد دارند كه اسلام آن را نادرست مي داند. اعتقاد به تثليث يكي از چالش هاي عقيدتي در فلسفه اسكولاستيك مسيحيت مي باشد. آنان مي گويند ما در عين پذيرش خداي يگانه، تثليث را قبول داريم. از اين كه در توجيه آن ناتوان شده اند مي گويند: "با گذشت زمان و در طول تاريخ كليسا مسيحيان به اين نتيجه رسيدند كه طبيعت سه گانه خدا يك راز است و نمي توان آن را با تعابير بشري دنبال كرد".(1)2ـ كتاب مقدس: كتاب مقدس كه مجموعه اي است از كتاب هاي عهد عتيق و عهد جديد، مسيحيان به آن معتقدند و مي گويند: خداوند كتاب هاي مقدس را توسط مؤلفان بشري نوشته است،(2) امّا مسلمانان به اين كتاب ها عقيده اي ندارند و بسياري از مندرجات آن را نادرست، خرافاتي، ضد عقل، ضد علم و تحريف شده مي دانند.3ـ عيسي و تجسم وحي الهي: به باور مسيحيان، عيسي كتاب وحي شده نياورده، بلكه خودش تجسم وحي الهي است كه مسلمانان قبول ندارند. 4ـ فديه و گناه اوليه: مسيحيان مي گويند: به واسطة گناه حضرت آدم در بهشت، اين گناه بر همه فرزندان او نوشته و ثبت شده است. به جهت گناه ذاتي بشر، عيسي(ع) خود را فدا كرد و به صليب كشيده شد تا كفاره گناهان بشر بشود و اين سخن مورد قبول مسلمانان نيست.5ـ عشاي رباني و نان و شراب: مي گويند عيسي مسيح در شام آخر به حواريون نان و شراب داد. نان جسد عيسي است و شراب خون عيسي. مسيحيان در مورد مراسم عشاي رباني اعتقاد دارند نان و شرابي را كه پدر روحاني به دهان مسيحي مي گذارد، به جسم و خون عيسي تبديل مي گردد. 6ـ اعتقاد به پيامبري محمد بن عبدالله(ص): (پيامبر اسلام) و خاتميت حضرت كه از جمله باورهاي مسلمانان است، امّا مسيحيان آن را نمي پذيرند.7ـ اعتقاد به اين كه قرآن كتاب آسماني است: اين سخن را اكثر مسيحيان قبول ندارند. ب) احكام و دستور عمل زندگي:مسيحيان به مقتضاي متون مقدسشان مي بايست پيرو احكام و شريعت حضرت موسي(ع) باشند.(3) در اين صورت تفاوت در احكام دو شريعت نسبت به مشتركات اندك است، امّا مسيحيان خود را ملزم به رعايت آن نمي دانند كه با اين وجود بين دو دين اسلام و مسيحيت اختلاف بسياري وجود دارد.احكام آنان در آيين هاي هفت گانه: غسل تعميد، قرباني، اعتراف به گناه، تناول يا عشاي رباني، ازدواج و مسح روغن مقدس خلاصه مي شود.(4) در حالي كه دامنة شريعت در اسلام بسيار گسترده و فراگير و در همة پهنة زندگي آدمي است.پي نوشت ها:1. توماس ميشل، كلام مسيحي، حسين توفيقي، ص 75.2. همان، ص 26.3. عهد جديد، انجيل متي، باب 5.4. مبلغي، تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج 2، ص 787.
کد سوال : 54118
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : منظور از قانون كَرْمَهْ (كارما) در دين بودايي چيست؟
پاسخ : قانون يا نظريه "كرمه" در آيين هندو است و به شاخه هاي آن؛ يعني آيين بودا و جَيْن نيز سرايت كرده است.در آيين هندو دو نظريه وجود دارد: يكي نظريه تناسخ يا انتقال ارواح است كه آن را هندوان به زبان خود "سمساره" گويند: بر حسب اين قانون يا نظريه روح آدمي در هنگام مرگ يك سلسله توالد و تجديد حيات را طي مي كند و پياپي از عالمي به عالمي ديگر در مي آيد كه در كسوت هر حيات دورة خود را طي مي كند، سرانجام در زمان مرگ بار ديگر به پيكري ديگر منتقل مي شود و جامه نو مي پوشد. ادوار توالد پي در پي در يك سلسله بي انتها و تا ابد ادامه دارد.امّا عقيده و نظريه دوم كه قانون "كرمه" است، عبارت مي باشد از كيفيت توالد ثانوي و علت انتقال روح به پيكري مافوق و يا مادون را دنبال مي كند مي گويد: حيات آيندة هر جانداري بر حسب اين قانون معيّن مي شود و به موجب آن كردار، گفتار يا پندار هر فرد، موجب نتايج و سبب اموري است كه سرنوشت حيات بعدي او را مشخص مي كند.طبق قانون كرمه هر آدمي مانند دهقاني است كه محصول كِشت خود را درو مي كند و مجموع اعمال، اقوال و افكار او در روحش اثري ثابت ايجاد مي كند و آن را طوري متشكل و مستعد مي سازد كه در حالت تناسخ؛ يعني در حيات بعدي شكلي متناسب با آن حاصل كرده به همان تناسب جسد و پيكري نو اختيار مي كند.اين دو قانون (تناسخ و كرمه) در تعاليم بودا پذيرفته شده، با اين تفاوت كه در آيين بودا نسبت به قانون كرمه تا حدي انعطاف حاصل شده است. طبق اين عقيده آدمي از هر طبقه و صنف كه باشد مي تواند در قلب خود چنان دگرگوني و تبديلي به وجود آورد كه از نتايج و عواقب گناهان عمرهاي گذشتة خود نجات پيدا كند.قانون كرمه در نفس هر آدمي كه بر مشتهيات و اميال خود كاملاً چيرگي يافته و به مرتبه "ارهت" (اشراق) رسيده باشد، اثري نخواهد داشت.وي با وصول به اين مرتبه فعاليت كرمه را باطل و بي اثر مي كند و ديگر احتياجي به تولد ديگر بار و آمدن در جهان ندارد، زيرا تجديد حيات و تولد دوباره مخصوص كساني است كه از حُبّ وجود و تمناي بقا هنوز پاك نشده و محتاج به تصفيه و تزكية نفس مي باشند.براي اطلاع بيشتر نگاه شود به كتاب تاريخ جامع اديان، اثر جان بي ناس، ص 189 و 155، 156 و دائره المعارف فارسي مصاحب، ج 2، ص 2098.
کد سوال : 54119
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : چگونه مي توان رضايت امام زمان(عج) را جلب نمود؟
پاسخ : از آن جايي كه رضايت و خشنودي خداوند تبارك و تعالي همان رضايت و خشنودي حضرت بقيه الله الأعظم امام زمان(ع) است، بهترين راه تحصيل رضايت ايشان، عبوديت و بندگي خالص خداوند است. انسان بايد واجبات شرعي را انجام دهد و از منهيات ديني پرهيز كند و به گونه اي رفتار كند كه بندگان الهي اعم از اقوام، همسايه ها و ديگران از وي راضي باشند و سعي كند كه دلي را شاد كند و كوشش كند كه دلش خالي از حق و كينه و حسد باشد و قلبش سليم شود. وقتي انسان كردارش را نيك كرد و از اوامر و نواهي الهي سرپيچي نكرد و از آلودگي هاي ظاهري و باطني خود را پاكيزه كرد، انساني امام زمان پسند مي شود و هنگامي كه پرونده اعمالش را به خدمت ولي عصر(ع) عرضه مي دارند، حضرت خوش حال مي شود. امام صادق(ع) فرمود: "در هر پنج شنبه اعمال بندگان به رسول خدا(ص) و امامان(ع) عرضه مي شود".(1) حضرت در حديثي ديگر فرمود: چرا رسول الله(ص) را ناراحت مي كنيد؟ مردي عرض كرد: چگونه ناراحتش مي كنيم؟ حضرت فرمود: آيا نمي دانيد اعمال شما بر حضرتش عرضه مي شود؟ كه اگر گناهي ببيند ناراحت مي شود، پس رسول خدا را ناراحت نكنيد، بلكه خوشحالش كنيد.(2) بنابراين، انسان با بندگي و خودسازي و عمل به وظيفه خود در زمان غيبت كه بعضي از وظايف زمان غيبت عبارتند از: انتظار فرج، خواندن دعاي فرج و دعاي ندبه و دعاي عهد و صدقه دادن براي سلامتي حضرت و انجام حج و زيارت به نيابت از ايشان و كارهاي خير ديگر مي تواند قدمي در جهت خشنودي حضرت ولي عصر(عج) بردارد.ايمان و عمل صالح دو ركن اساسي در زندگي انسان به شمار مي رود و براي كسب رضايت امام مهدي(عج) بايد هر چه بيشتر آن دو را تقويت كرد. گفته اند در دورة آخر الزمان مردم لباس اسلام را وارونه به تن مي كنند؛ اين سخن ممكن است به اين معنا باشد كه برخي از ارزش هاي اسلامي جايگاه خود را از دست مي دهد و برخي از امور بي ارزش يا ضد ارزش، ارزشمند مي گردد. يكي از اموري كه موجب مي شود فرد از اين آسيب تا حد زيادي در امان بماند، اين است كه بايد تلاش كند اسلام را درست بفهمد و به آثار دانشمندان اسلامي مورد اعتماد مراجعه نمايد. بعد از شناخت اسلام صحيح آن را به بهترين وجه ممكن در زندگيش پياده كند. اين بهترين راه جلب رضايت امام زمان(عج) است.پي نوشت ها: 1. بحار، ج 23، ص 345.2. كافي، ج 1، ص 219.
کد سوال : 54120
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا مي توان به "نفرين" اعتقادي داشت؟
پاسخ : "نفرين" يا "دعاي بد" در كتب اعتقادي روايي همانند قرآن كريم و نهج البلاغه وارد شده است، كه به نمونه هايي از آن اشاره مي كنيم.پيامبر اكرم(ص) فرمود: "از نفرين پدر بترسيد كه از ابر بالاتر مي رود و خداوند به آن بنگرد و بفرمايد: آن را نزد من آريد تا اجابت نمايم، پس از نفرين پدر سخت بر حذر باشيد كه از شمشير برنده تر است".(1)امام علي(ع) فرمود: "از نفرين مظلوم بترسيد كه حقّ خويش را از خدا درخواست مي كند و خداوند بزرگتر از آن است كه كسي حقّي از او بخواهد و اجابتش نكند".(2)امام صادق(ع) فرمود: "هر آنكس فرزند خود را نفرين كند، وي را به تهيدستي و فقر مي كشاند".(3)در نهج البلاغه، مقوله نفرين و نفرين شدگان مشاهده مي شود. حضرت علي(ع) از انس بن مالك، خادم پيامبر(ص) خواست كه به سراغ طلحه و زبير برود و حديثي را كه از رسول خدا(ص) دربارة آن ها شنيده بود، ياد آور شود. أنس سرپيچي كرد و بازگشت و بهانه آورد كه حديث فراموشم شده است. حضرت علي(ع) فرمود: "اگر دروغ مي گويي، خداوند به لكه اي سفيد دچارت كند كه دستارش نپوشاند". آورده اند كه پس از اين نفرين، أنس به بيماري بَرَص در چهره دچار شد.(4) در قرآن مجيد اين مقوله با واژه هاي ديگري دربارة كفّار و منافقان و ابليس و اذيّت كنندگان خدا و رسول خدا(ص) و مفسدان و قاطعان رحم و ستمكاران و ... به كار رفته است. دربارة كفار آمده است: "انّ الله لعن الكافرين و أعدّلهم عذاباً سعيراً؛ خداوند كفار را لعنت و نفرين كرده و براي آن ها عذاب دردناكي را مهيّا نموده است".(5)نهايتاً با توجه به وجود اين روايات و آيات، مي توان به نفرين اعتقاد داشت. در عين حال نفريني كه به ناحق باشد، تأثير گذار نخواهد بود. پي نوشت ها: 1. سيد مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، ج 10، ص 176.2. غررالحكم.3. معارف و معاريف، ج 10، ص 176.4. عبدالمجيد معاديخواه، فرهنگ تفصيلي آفتاب (مفاهيم نهج البلاغه) ـ ج 9، ص 4777.5. احزاب (33) آية 64.
کد سوال : 54121
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : در قرآن آمده است كه خورشيد به دور زمين مي چرخد ولي در علم ثابت شده كه خورشيد يك جا ثابت است و زين مي چرخد. لطفاً فلسفة اين موضوع را توضيح دهيد.
پاسخ : در هيچ يك از آيات قرآن نيامده كه خورشيد به دور زمين مي چرخد، به كلي قرآن براي خورشيد چند حركت بيان كرده است. در يك جا فرمود: "والشّمس تجري لمستقرلها؛ آفتاب به سوي قرارگاهش در حركت است".(1) در آيه ديگر فرمود: "نه براي خورشيد سزاوار است كه به ماه برسد و نه سزاوار است كه شب بر روز پيشي گيرد و هر كدام از آن ها در مسير خود شناورند".(2)در اين دو آيه براي آفتاب هم حركت جرياني و هم حركت دوراني گفته شده است.آن روز كه اين آيات نازل شد، فرضيه هيئت بطليموس با قدرت هر چه تمام تر بر محافل علمي حاكم بود. طبق اين فرضيه اجرام آسماني به خودي خود گردشي نداشتند، بلكه در دل افلاك (كه اجسامي بلورين و متراكم روي يكديگر همچون طبقات پوست پياز بودند) ميخ كوب شده بودند و حركات آن ها تابع حركت افلاك شان بود، بنابراين در آن روز كه آيات نازل شد، نه شناور بودن خورشيد مفهومي داشت و نه حركت طولي آن. شايد تصور مي كردند كه خورشيد به دور زمين در گردش است. اما بعد از فرو ريختن پايه هاي فرضيه بطليموس در پرتو كشفيات قرون اخير اين نظريه قوت گرفت كه خورشيد در مركز منظومه شمسي ثابت و بي حركت است و تمام منظومه شمسي پروانه وار به گرد آن مي چرخند. در اين جا باز مفهوم تعبيرات آيات فوق كه حركت طولي و دوراني را به خورشيد نسبت مي داد روشن نبود، تا اين كه باز علم پيشرفت كرد و در اين اواخر چند نوع حركت براي خورشيد ثابت شد:حركت وضعي به دور خودش (جريان و حركتي كه خورشيد درون خود دارد و از آن انرژي و نور توليد مي شود).حركت طولي آن همراه منظومه شمسي به سوي نقطه اي مشخص از آسمان.حركت دوراني آن همراه مجموعة كهكشاني بزرگ تر، كه خورشيد و كل مجموعه شمسي جزئي از آن است.به اين ترتيب يك معجزة ديگر علمي قرآن به ثبوت رسيد.
کد سوال : 54122
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : از پيامبر اكرم(ص) در مورد روح و ... سؤال شد، حضرت جواب را به بعد موكول فرمود، ولي ان شاءالله نگفت، به همين خاطر وحي الهي چند روز به تأخير افتاد. نيز حضرت در آخر عمرش فرمود: "هر كس حقي بر من دارد، اعلام كند" مردي گفت: سهواً شلاق توبه من خورده است. آيا اين
پاسخ : الف) هر دو قضيه با خبر واحد نقل شده و در اعتقادات خبر واحد حجيّت ندارد و مورد عمل نمي باشد، بنابراين هيچ يك از دو خبر به اثبات نرسيده است.ب) در مورد "ان شاءالله" در زمان نزول آيه 23 سورة كهف، حضرت مأمور به "ان شاءالله" گفتن نبود، بنابراين تركش اشكالي ايجاد نمي كند.(1)پ) اگر هم پيامبر ان شاءالله را در موردي ترك كرده باشد اين يك ترك اولي است و منافي با عصمت نمي باشد چرا كه ترك اولي معصيت نيست تا منافي عصمت باشد.ت) آية 23 سورة كهف در مورد "ان شاءالله" به ظاهر خطاب به پيامبر است، ولي در واقع خطاب به امت است كه مي خواهد ادب گفتار را بياموزاند. نيز بفهماند كه هر چه هست، از ناحية خدا است و ما چيزي از خود نداريم. خود ما و كار ما و گفتارمان اگر مورد تأييد الهي نباشد، به هيچ وجه به ثمر نمي رسد. ما همه متكي به او هستيم. تا ارادة او نباشد، اگر تيغ هاي عالم حركت كنند، حتي يك رگ را نخواهند بريد، چنان كه چاقوي تيز را حضرت ابراهيم(ع) بر گلوي نازك فرزندش اسماعيل با تمام قدرت كشيد، ولي نبريد. خطاب رسيد كه چاقو تنها به فرمان ما بُرنده است.اگر ارادة او باشد، همه چيز به سرعت تحقق مي يابد و حتي شيشه را در بغل سنگ نگه مي دارد. اين قبيل تعبيرات در قرآن مجيد توجه ما را به خدا در تمام كارها افزايش مي دهد. از پاره اي روايات استفاده مي شود كه اگر كسي سخني را در ارتباط با آينده بدون "ان شاءالله" گفتن بگويد، خداوند او را به خودش وا مي گذارد و از زير چتر حمايتش بيرون مي برد.(2)پي نوشت ها: 1. تفسير شريف لاهيجي، ذيل آية 23 سورة كهف.2. تفسير نمونه، ج 12، ص 389، به نقل از نور الثقلين، ج 3، ص 252.
کد سوال : 54123
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا عوض كردن پول حلال با پول حرام، باعث حرام شدن پول مي شود؟ مثلاً اسكناس هزار توماني حلالي دارم، پانصد تومان آن را خرج مي كنم و بقيه را از فروشنده مي گيرم، در حالي كه كسي دائم پول هايش حرام است. آن بقيه حرام است؟
پاسخ : عوض كردن پول حلال با عين پول حرام درست نيست، زيرا تصرف در مال حرام جايز نيست، مثلاً اگر بدانيم دو تا پانصد توماني دزدي است، نمي توانيم هزار تومان بدهيم و دو تاپانصد توماني دزدي را بگيرم، ولي بايد توجه داشته كه در مغازه ها و فروشگاه ها معمولاً عين پول حرام نيست، حتي اگر بدانيم مغازه داري از حرام اجتناب نمي كند، باز يقين نداريم پولي كه فعلاً در صندوقش موجود است، حرام است. خُرد كردن و عوض نمودن پول در مغازه ها و فروشگاه ها اشكال ندارد. بلي اگر كسي به طور يقين بداند عين پولي كه در دست فروشنده است، حرام است و مال ديگري است، نمي تواند در آن تصرّف كند و پولش را با آن عوض كند يا باقي ماندة پولش را از آن پول بگيرد.(1)پي نوشت ها: 1. سؤال از دفتر مراجع.