• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3430
تعداد نظرات : 958
زمان آخرین مطلب : 3324روز قبل
دانستنی های علمی

باورها و سنت‌هاى مردم روم باستان

مردان با این شلاقها به میان مردم رفته و به هر كسی كه می‌رسیدند ضربه‌ای با شلاق به آنها می‌زدند. دختران داوطلبانه برای شلاق خوردن صف می‌كشیدند. آنها اعتقاد داشتند كه...
 
 
آتش نزد مردم روم باستان
مردم یونان و روم باستان اندیشه‌های خرافی بسیاری داشتند، در کتاب "تمدن پیشین" در این باره اینگونه می‌خوانیم:
"هر یک از مردم یونانی و روم را در خانواده پرستشگاهی بود و بر آن پرستشگاه اندک آتشی میان خاکستر می‌درخشید. صاحبخانه موظف بود که آن آتش را شب و روز روشن نگاه دارد. هر شب اخگرها خاکستر می‌افشاندند که تا بامداد نمیرد و بامدادان نخستین کار، تیز کردن آتش بود. 
آن آتش خاموش نمی‌شد مگر زمانی که تمام افراد خانواده هلاک شده باشند ... این آتش در نظر آنان مقام خدایی داشت، چنانکه آنرا می‌پرستیدند و دعا می‌کردند که انسان را از نعمتهای سه گانه سلامتی، توانگری و نیکبختی که آرزوی دیرینه بشر است برخوردادر سازد." 
همچنین در قسمتی از کتاب "تاریخ کهن‌ترین ملل باستانی پیش از اسلام" راجع به مضمون یکی از دعاهای این مردم می‌خوانیم: 
"ای آتش جاودان زیبا که پیوسته روشنی و روزی ما از خوان نعمت توست، سعادت و خوبی از ما دریغ مدار، هدایای ما را به نیکی بپذیر و در عوض با صحبت و نیکبختی ما را شیرین کام ساز." 
در قسمت دیگری از همین کتاب ذکر راجع به صحبت مادری بهنگام مرگ می‌خوانیم: 
"معبود من ... نظر و لطف مراقبت از کودکان بی مادر من دریغ مدار، پسرم را زنی مهربان ده و عمری دراز به سعادت و کامروایی بسر برند." 

  جشنواره لوپركالیا
 
  جشنواره ای به نام LUPERCALIA كه 15 فوریه  در رم باستان میان كافران متداول بوده است. لوپركالیا جشن تطهیر و زمان خانه تكانی بوده است. در این جشن مشركین از خدای LUPERCUS بخاطر محافظت از چوپانها و گله هایشان از گزند گرگها قدردانی می‌كردند. در این فستیوال بمنظور بزرگداشت FAUNUS خدای حاصلخیزی، باروری و جنگلها رومیان یك سگ و دو بز نر را قربانی كرده و از پوست آنها شلاق می‌ساختند. مردان با این شلاقها به میان مردم رفته و به هر كسی كه می‌رسیدند ضربه‌ای با شلاق به آنها می‌زدند. دختران داوطلبانه برای شلاق خوردن صف می‌كشیدند. آنها اعتقاد داشتند كه شلاق خوردن با تازیانه‌های ساخته شده از پوست بز باروری آنها را تضمین می‌كند. همچنین در این جشن طی بزرگداشت الهه ای بنام JUNO FEBRUTA زنان مجرد نامه‌های عاشقانه می‌نوشتند و درون گلدانهایی می‌انداختند. (و یا تنها نام خود را روی برگه ای مینوشتند) مردان مجرد روم نیز هر كدام یكی از این یادداشتها را از درون گلدانها بیرون كشیده و مشتاقانه بدنبال دختر نویسنده نامه می‌رفتند.  این آشنایی‌ها اغلب به ازدواج می‌انجامید. این رسم تا قرن هجدهم ادامه داشت اما از آن به بعد مردان رم ترجیح دادند پیش از آشنایی زن را ببینند!

روایات مختلف در مورد تاریخچه ولنتاین

* ولنتاین مقدس یك كشیش مسیحی بوده كه در قرن سوم خدمت می‌كرده است. زمانی كه امپراطور CLADIUS دوم بر روم حكمرانی می‌كرده. كلادیوس دریافت كه مردان مجرد از آنجایی كه همسر و خانواده ای ندارند (مردان متاهل حاضر به ترك همسر و خانواده خود نبودند) نسبت به مردان متاهل بیشتر به سربازی روی آورده و سربازان بهتر، كاراتر و جنگجوتری نیز می‌باشند. از همین رو ازدواج را برای مردان جوان غیر قانونی و ممنوع اعلام كرد. ولنتاین كه این حكم را ناعادلانه و ظالمانه می‌پنداشت از فرمان كلادیوس سرباز زد. ولنتاین مخفیانه عشاق جوان را به عقد یكدیگر در می‌آورد. هنگامی‌كه این عمل ولنتاین بر ملا گشت كلودیوس حكم اعدام وی را صادر كرد.
* خود ولنتاین نخستین فردی بود كه برای اولین بار نامه ولنتاین را نگاشت. وی هنگامی‌كه در زندان بسر می‌برد دلداده دختر جوانی شد كه دختر زندانبان وی بود. این دختر جوان  زمانی كه ولنتاین در بازداشت بسر می‌برد به ملاقات وی می‌آمد. در انتهای این نامه ولنتاین چنین نوشته بود: "از طرف ولنتاین تو." این عبارت كماكان در نامه های روز ولنتاین استفاده میشود.
* ولنتاین در روز 14 فوریه اعدام شد. تقریبا در سال 269 پس از میلاد. به گرامیداشت وی كلیسایی در سال 350 پس از میلاد  بنا گردید كه پیكر وی نیز در آنجا دفن شده است. در واقع روز ولنتاین سالروز مرگ و خاك سپاری ولنتاین می‌باشد.
* پاپ اعظم GLASIUS فردی بود كه  روز 14 فوریه را، در سال 498 پس از میلاد، روز ولنتاین (ST. VALENTINE`S DAY) نام نهاد. در واقع وی این روز را جایگزین آیین كفرآمیز لوپركالیا كه مختص كافران بود كرد. وی در گلدانها عوض نام دختران اسامی ‌مقدسین مسیحی را نهاد. و با این كار به لوپركالیا تقدس بخشید. در این آیین مرد و زن هر دو یك نام قدیس را از گلدان بیرون می‌كشیدند كه می‌بایست تا آخر سال خصوصیات اخلاقی آن قدیس را  الگو قرار داده  و در خود متجلی می‌ساختند.
* روایت دیگر: در دوران كلادیوس مسیحیت به شدت سركوب می‌شد. ولنتاین نه تنها كشیش و مبلغ مسیحیت بود بلكه رهبر جنبش زیر زمینی مسیحیان نیز بود. اغلب كشیشها در این دوران زندانی و سپس اعدام گردیدند. ولنتاین پس از به زندان افتادن دختر نابینای زندانبان خود را شفا می‌دهد. كلادیوس پس از اینكه از این خبر مطلع می‌گردد به خشم آمده و دستور می‌دهد سر وی را از تنش جدا سازند.
* كلیسای كاتولیك حداقل 3 قدیس بنام VALENTINE و یا VALENTINUS شناسایی كرده  كه هر سه در روز 14 فوریه به شهادت رسیده اند.
 
 

گردآورى: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
دوشنبه 23/9/1388 - 15:1
دانستنی های علمی

خدایان و اساطیر یونان 2

هرا همسر و خواهر زئوس بود. او نگهبان ازدواج ها بود و به خصوص حامی زنان شوهردار بود. از آنجایی که زئوس با حیله و توصل به زور او را به ...

 

 
Hesitia الهه زندگی خانوادگی
هستیا (Hestia)
هستیا بزرگترین خواهر زئوس و الهه حاکم بر زندگی خانوادگی و به عبارتی اجاق خانه بود. او برای فرار از تقاضای عاشقانه برادرانش پوزئیدون و آپولو، قسم خورد که همواره دوشیزه باقی بماند. هستیا الهه ایست که تخت سلطنتی ندارد، اما نگهداری از آتش مقدس المپ بر عهده او است و به همین دلیل تمام آتشکده ها و اجاقهای منازل از آن او است. هستیا ملایم ترین و مهربان ترین الهه المپ است و سمبل اتحاد بین شهر مادر Metropolis و مردم شهرک ها و دهکده هایی است که برای بردن آتش به معبد می آمدند و در واقع اجاق خانه همه مردم از یک آتش گرم میشد.

 


 
 
 
 
 
 
 
 

Hera نگهبان زندگی
هرا (Hera)
هرا همسر و خواهر زئوس بود. او نگهبان ازدواج ها بود و به خصوص حامی زنان شوهردار بود. از آنجایی که زئوس با حیله و توصل به زور او را به ازدواج راضی کرد، این ازدواج با کشمکش و ناسازگاری آغاز و با کشمکش ادامه یافته بود. یک بار که غرور زئوس به حد غیرقابل تحملی رسیده بود، هرا با خدایان بر علیه او توطئه چینی کرد و به او داروی مخدر خوراند، سپس با خدایان دیگر او را بر روی تختی با هزاران گره بستند و در باره اینکه باید با او چه کنند به مشاجره پرداختند. بریاروس Briareus که غولی 50 سر و صد دست بود به توطئه پی برد و به خاطر علاقه فراوان به زئوس، به کمک 100 دست خود گره ها را گشود و او را آزاد کرد. خشم فراوان زئوس خدایان را به زانو درآورد و هرا پس از مجازات زجرآور- که به دار آویخته شدن با زنجیری طلایی از آسمان بود- قسم خورد که دیگر بر ضد شوهرش شورش نکند. با این وجود هرا همواره به خاطر بیوفایی زئوس دسیسه چینی هایی میکرد و کاهی هم موفق میشد تا درس خوبی به شوهر خیانتکار خود بدهد. طاووس و گاو حیوانات مقدس معبد هرا هستند
 

  


Ares خدای جنگ
آرس (Ares)
آرس پسر زئوس و هرا و خدای جنگ است. او فردی رشید و زیبا اما بسیار قسی القلب و خونخوار بوده است خواهرش اریس Eris الهه نزاع و کشمکش، یار جدایی ناپذیر او بود. آرس زمانی خوشحال میشد که صدای چکاچک شمشیرها را بشنود، در این زمان او کلاه خود درخشانش را بر سر میگذاشت و سوار بر ارابه جنگ به قلب میدان جنگ میرفت و کاری به برنده و بازنده نداشت، فقط به دنبال خونریزی بود. کسانی که همواره همراه او بودند درد، اضطراب، قحطی و گمنامی بودند. هرا و زئوس هردو به آرس بیعلاقه بودند و او بیشتر توسط اهالی تراسیا Thracia که مردمی وحشی و خشن بودند پرستیده میشد. کرکس و سگ جانورانی بودند که در کنار این خدا تصویر میشدند.

 

 

 

 
Athena الهه شهر، صنایع دستی و کشاورزی
آتنا (Athena)
آتنا، الهه باکره، دختر زئوس است و مادری ندارد، زیرا به صورت زنی کامل و سراپا پوشیده در زره و اسلحه از پیشانی زئوس خارج شده است. علی رغم اینکه او در نبرد شجاع و خشن بوده اما زنی جنگجو به شمار نمی آمده زیرا نبردهای او همه برای دفاع از حریم خانه و شهر در مقابل دشمنان بوده است. آتنا الهه شهر، صنایع دستی و کشاورزی است. او برای تربیت و رام کردن اسب، افسار را اختراع کرد و از دیگر نو آوریهای او میتوان به ساختن ترومپت، فلوت، دیگ، شن کش، گاوآهن، کشتی و ارابه اشاره کرد. او تجسم دانایی، منطق و پاکی بوده و فرزند محبوب زئوس به شمار می آمده است. به همین خاطر اجازه داشت تا از اسلحه پدرش- صاعقه- استفاده کند. شهر محبوب او آتن، درخت مورد علاقه اش زیتون پرنده او جغد بوده اند.
 
 

گردآوری : گروه فرهنگ و هنرسیمرغ
دوشنبه 23/9/1388 - 15:0
دانستنی های علمی

خدایان و اساطیر یونان باستان

خدایان و داستانهای اساطیری در ابتدا به منظور توضیح اسرار زندگی به کار میرفتند اما به تدریج نبرد موجودات افسانه ای و ماجراهای پر آب و تاب قهرمانان چنان شیرین و...

 
هرا، خدای مادر
در زمانهای بسیار دور، انسان ناشناخته ها و وقایع طبیعی مانند باران، صاعقه، گرما و سرما، شب و روز، تغییر فصل، مرگ و زندگی و مانند اینها را زاییده قدرت خدایانی میدانست که بر زمین و موجودات آن حکومت میکردند.از نظر آنها این خدایان نه تنها به خودی خود در انجام بعضی امور و وقایع دست داشتند بلکه مناسبات و روابط بین آنها هم در سرنوشت انسانها تاثیر مستقیم داشت. خدایان باستان در تمام جوامع بشری وجود داشته اند و هیاتی انسانی با نیروی مافوق بشری داشته اند، آنها جاودان بودند و میتوانستند با انسانهای عادی وصلت کرده و بچه دار شوند، فرزندان این خدایان "نیمه خدا" بودند و با وجود داشتن قدرت مافوق بشری، میرا بودند.

خدایان و داستانهای اساطیری در ابتدا به منظور توضیح اسرار زندگی به کار میرفتند اما به تدریج نبرد موجودات افسانه ای و ماجراهای پر آب و تاب قهرمانان چنان شیرین و جذاب شد که با وجود پیشرفت علم و حضور پیامبران موحد، اساطیر باقی ماندند و در تمام هنرها حضور بارزی یافتند.

در این میان اساطیر یونان به دلیل تکیه فراوان ادبیات باستان یونان و بعد ادبیات مدرن جهان بر آنها و همچنین ساده تر بودن نامهای خدایان به گوش آشنا تر است.از طرفی نباید از تاثیر فراوان فیلمهایی که با تکیه بر اسطوره های یونان تهیه شده است غافل شویم. به همین دلیل معرفی خدایان اساطیری را با معرفی مختصر خدایان المپ (The Olympians) آغاز میکنیم.

خدایان المپ یا المپ نشینان
این خدایان 12 تن بودند که پس از سرنگونی تایتانها (Titans خدایان اولیه) به حکومت پرداختند. کوه المپ محل نبرد تایتانها با خدایان دوازده گانه بود و بعدها هم به عنوان محل زندگی خدایان از آن نام برده شد. تمام المپ نشینان به نوعی با یکدیگر نسبت داشتند و بنا به شرایط زمانه هر از گاهی یک یا چند تن از آنها بیشتر مورد توجه قرار میگرفت. برای مثال اگر در زندگی واقعی، همسر حاکم یا شخص قدرتمند منطقه از شخصیت قوی یا خانواده مهمتری بود، خدایان زن و به خصوص هرا (Hera) که خدای مادر بود مورد توجه میگرفت. اگر جنگی در میان بود، معبد خدای جنگ بیشتر مورد توجه قرار میگرفت.
 
سنگ برجسته زئوس به همراه همسرش هرا

زئوس (Zeus)
زئوس فرزند کرونوس (Cronus)، تایتان بزرگ، بود. او پدرش را سرنگون کرد و بر سر حکومت با برادرانش پوزئیدون (Poseidon) و هادس (Hades) قرعه کشی کردند، زئوس در نتیجه این قرعه کشی به نام بزرگ خدایان شناخته شد، او فرمانروای آسمان و باران و اسلحه اش آذرخش است که آنرا به سمت کسی که او را ناخشنود کرده ، پرتاب میکرده است. یکی از مواردی که او را بسیار خشمگین میکرد دروغگویی و پیمان شکنی بوده است. زئوس هرا (Hera) را به همسری گرفت اما به خاطر داشتن ماجراهای عشقی فراوان شهرت داشته است.
 
پوزئیدون خدای دریا
پوزئیدون Poseidon
پوزئیدون برادر زئوس است و در قرعه کشی که پس از سرنگونی پدرشان انجام شد، دریا را به دست آورد و به نام خدای دریا شناخته میشود. دریانوردان و ماهیگیران از پرستندگان او به شمار می روند. پوزئیدون با آمفی تریت Amphitrite که نوه اوسیانوس Oceanus تایتان آبهای به هم پیوسته جهان، ازدواج کرد. اسلحه او یک نیزه سه شاخه است، که میتواند جهان را بلرزاند و هر چیزی را درهم بشکند. او پس از زئوس قدرتمندترین خدا است و طبیعتی ستیزه جو و حریص دارد، به همین برای به دست آوردن شهرهای خدایان دیگر، با آنها درگیر میشده است.
 
هادس خدای مردگان
 
هادس، در قرعه کشی با برادرانش، بدترین سهم را برنده شد و آن جهان زیرزمین یا دنیای مردگان است. از آنجایی که رعایای هادس را مردگان تشکیل میدادند، او به کسانی که موجب افزایش جمعیت سرزمینش میشدند بسیار علاقه داشت. مانند ارینی ها Erinnyes یا خشم و ناامیدی، که کارشان تعقیب گناهکاران و سوق دادن آنها به سمت خودکشی بود. هادس به دلیل حکومت بر زیرزمین، صاحب معادن زیرزمینی هم بود و خدای پروت هم به شمار می رفت. همسر او پرسفونه بود که توسط هادس ربوده شده بود. هادس خدای جهان مردگان  بود
                                                   
 
گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
دوشنبه 23/9/1388 - 14:56
ایرانگردی

فولکلور چیست ؟؟

فولکلور در زمینه بعد زمانی باید در زیر سنگ آسیای زمان ، خرد و نرم شود .و با گذشت زمان ، از طریق واسطه‌های انتقال شفاهی یعنی فرد و جمع ، نسل به نسل بگذارد و ادامه یابد ...
 

فرهنگ عامه ( عمومی‌ـ همگانی )

فرهنگ عمومی‌یا فولکلور » یكی از اجزای سازنده فرهنگ است . همه فرهنگهای شناخته شده در جهان ، چه در جامعه‌های ابتدایی و روستایی كه تكنولوژی « و ابزار كار ساده و ضعیف دارند وچه در جامعه‌های پیشرفته و صنعتی كه از تكنولوژی پیچیده و ابزار نیرومند برخوردارند ، واجد فرهنگ عامه می‌باشد و صورتهایی از آن را به كار می‌برند.

فرهنگ عمومی‌، جزیی از سنتهای آموخته انسان و از میراث اجتماعی جامعه اوست . بعضی ، ادبیات شفاهی را فرهنگ عامه و خود فرهنگ عامه را مقوله ادبی یا هنری فرهنگ پنداشته اند . برخی دیگر ، همه آداب و رسوم ، سنتها ، آیینها و جشنها ، ادب و هنر را در جامعه ابتدائی و روستایی و بازمانده آنها را در جامعه‌های پیشرفته صنعتی كه به صورت شفاهی منتقل می‌شود، فرهنگ عامه دانسته‌اند .

قسمت عمده زندگی روزانه ما از عاداتی كه به ارث برده‌ایم تشكیل یافته و سرچشمة آنها ملی نیست ، بلكه بشری می‌باشد ، زیرا تظاهرات گوناگون زندگی عامّه، حاكی از عمومیت و قدمت است. این عادات هر جا كه بشر هست، خودنمایی می‌كند و می‌توان حدس زد كه تمام آنها از ابتدای بشریت آغاز می‌شود و یا لااقل مربوط به دوره‌های بسیار باستانی است.

ابزارهای یكسان كه در مناطق گوناگون پیدا شده است نه تنها دلیل ارتباط اقوام است، بلكه مؤید این نظر می‌شود كه همه آنها از ابزارهای ماقبل تاریخ منشعب شده است . عادات و رسوم نیز از همین قرار است .

خوش آمد گفتن به كسی كه عطسه می‌كند در همه سرزمینها و بین همه قبایل مرسوم می‌باشد . آتش كردن به وسیله سایش چوب در سرتاسر سرزمین معمول بوده است . ادبیات عامه چه از حیث موضوع قصه‌ها و ترانه‌ها و چه از جنبه های دیگر ، عمومیت محصول زندگی توده را می‌رساند . اغلب در كشورهای دور از هم كه به هیچ وجه ، وسیله ارتباط بین افراد آن وجود نداشته ، اشعار عامیانه‌ای هست كه از حیث مضمون و آهنگ ، همانند می‌باشند

از مقایسه تمام قصه‌های ملتهای گوناگون كه در سرتاسر زاد بوم نژاد هند واروپای وهمچنین میان نژادهای سرخ و سیاه رواج دارد، چنین برمی‌آید كه بسیاری از آنها با جزیی تغییر در همه جا یافت می‌شود . چوپان اسكاتلندی ، ماهیگیری سیسیلی ، دایه ایرانی ، برزگرهندی و شتر چران عرب كه ممكن است بی‌سواد و نادان باشند و هرگز راجع به یكدیگر چیزی نشنیده‌اند، یك وجه مشترك دارند و آن عبارت از قصه‌های عجیب و یا خنده آوری است كه گاهی ساختمان ظاهری آنها فرق می‌كند ولی موضوع آنها همه جا یكی است . مثلاً قضیه «ماه پیشانی » ایرانی با جزیی تغییر نزد فرانسویها ، آلمانیها و ایرلندیها وجود دارد و از حیث موضوع، با قصه نروژی نزدیكتر می‌باشد. این اختلاف كوچك در مضمون یك قصه كه از نواحی مختلف یك كشور جمع‌آوری شود نیز مشاهده می‌گردد. به همین مناسبت، چنین تصور، كرده‌اند كه تركیب اولیه ترانه‌ها ، قصه‌ها و اعتقادات بشر به زمانی می‌رسد كه خانواده‌های گوناگون این ملل باهم می‌زیسته وهنوز از یكدیگر جدا نشده بودند . شالوده مذاهب اولیه و پرسشهای مردم به طور خلاصه از سه سر چشمه ، ناشی می‌شده است : پرستش مردگان ، پرستش طبیعت و موجودات آن .

رسوم و جشنهای موسمی‌كه مربوط به پیوند بین انسان و طبیعت می‌شود ، رابطه میان ستارگان و فصلها كه تأمل احوال ملتهای گوناگون در طبیعت بدست آمده است . از این رو عادات ، آداب و اعتقادات ما نه تنها از جانب پدر ویا كسانی كه در سرزمین هم‌نژاد نیاكان می‌زیسته‌اند به ما رسیده بلكه از تمامی‌نژادهای دیگر، این عادات واعتقادات را گرفته‌ایم. فولکلور، دشمنی با بیگانگان را زائل می‌كند و همبستگی نژاد بشر را نشان می‌دهد . از این قرار ، اساس زندگی افراد مردم ، عمومیت دارد ، ولی مطلب مهم دیگر این است كه این اساس مشترك به زمانهای ماقبل تاریخ می‌رسد .

فولکلور، علم نوزادی است ولی جمع‌آوری مصالح آن ، بسیار لغزنده و دشوارمی‌باشد. زیرا این گنجیه ، فقط از محفوظات اشخاص بی‌سواد و عامی‌به دست می‌آید و وابسته به پشتكار و همتی است كه اهالی تحصیل كرده یك ملت از خود نشان بدهند، زیرا هر گاه در جمع‌آوری آن مسامحه و غفلت شود ، بیم آن می‌رود كه قسمت عمده فرهنگ مردمی‌فراموش گردد.

تعریف و قلمرو فولکلور

با این كه حدود 150 سال از گزینش اصلاح «فولكلور » و معرفی آن به جهان علم و ادب می‌گذرد ولی هنوز در طول این مدت ، تعریف « فولكلور » روشن نشده و میان دانشمندان اجتماعی و « فلكلریستها » درباره آن بحث و گفتگو و اختلاف سلیقه وجوددارد . « فولكلور » هم به بخشی از عناصر و مواد فرهنگ و هم به دانشی كه این مواد فرهنگی را بررسی و تحلیل می‌كند،اطلاق می‌شود . در این كه «فلكلر » جزیی از فرهنگ و پاره تكمیلی آن است ، میان صاحب نظران اختلافی وجود ندارد، ولی در این كه فلكلر ، كدام یك از جنبه‌ها و مواد فرهنگی را در بر می‌گیرد، میان آنها اختلاف رای و عقیده وجود دارد .

فولکلوریستها در تعریف فولکلور ، توافق كامل ندارند . نه تنها فولکلوریستها كشورهای مختلف جهان ، تلفیقها و برداشتهای گوناگونی از فولکلور و مفاهیم آن دارند ، بلكه فولكلوریستهای یك كشور نیز نظرها و توصیه‌های مختلفی از فولکلور و دانش آن دارند.

در كتاب « لغتنامه استاندارد فولکلور ، اسطوره شناسی و افسانه » بیست و یك تعریف از فولکلور مضبوط است علمای اجتماعی ، بویژه مردم شناسان ، فولکلور را جزیی از فرهنگ قومی‌و مقوله هنری یاادبی آن و شكلی از تعابیر زیبا شناسانه در میراث اجتماعی جامعه می‌پندارند. این گروه ، ادبیات نوشته یا روایاتهای سنتی مانند اسطوره‌ها ، قصه ها ، افسانه‌ها، مثلها ، ترانه‌ها ،افسونها ، معماها و صورتهای دیگر ادبیات شفاهی را فولگلر می‌دانند و آیینها ، جشنها ، مناسك و شعائر مذهبی و غیر مذهبی ، بازیهای سنتی ، هنرها، دست ساخته‌ها و دست بافتها و معتقدات مردم را از فولکلور جدا و از اجزای دیگر فرهنگ می‌انگارند . « ویلیام باسكام » یكی از مردم شناسان امریكایی، قلمرو فولکلور را به « هنر شفاهی » محدود میكند .از فرهنگ ، تنها اسطوره‌ها ، افسانه‌ها ، و قصه‌ها ، ضرب‌المثلها، چیستانها، ترانه‌ها، تصنیفها را در همه جوامع، چه ابتدایی و چه پیشرفته و صنعتی ، فولکلور می‌خواند . « باسكام » هنرهای تجمسمی‌و نمایشی ، موسیقی ، پوشاك ، پزشكی ، رسوم و معتقدات اقوام را جزء « هنرهای شفاهی »یا فولکلور بشمار نمی‌آورد ، و آنها را اجزایی از فرهنگ اقوام می‌داند كه وظیفه مردم شناس یا مردم نگار است كه آنها را مطالعه و بررسی كن . تعبیر « باسكام » از فولکلور به هنرهای شفاهی » كاملاً با تلقی دیگران از آن به «ادبیات عامه » تطبیق می‌كند .بعضی دیگر، دامنه فولکلور و قلمرو و تحقیق آن را وسیعتر دانسته ، به آن «فرهنگ قومی‌»یا « فرهنگ عامه » كه همه عناصر و پدیده‌های فرهنگ ابتدایی یاروستایی را شامل می‌شود، اطلاق كرده‌اند در این گروه از دانشمندان و صاحب‌نظران، همه سنت‌ها و آداب ورسوم اقوام ابتدایی و روستایی یا بازمانده آنها را در جامعه‌های پیشرفته صنعتی كه شفاها منتقل می‌شود ، فولکلور دانسته اند.

«گریستن سن » ایران شناس دانماركی ، اصطلاح فارسی « علم انتقال عوام » را در برابر كلمه «فولکلور » انتخاب و در مقاله‌ای زیر همین عنوان ، آن را چنین تعریف كرده است :

« از علومی‌كه در این قرن اخیر در فرنگستان نشو ونما یافته ، یكی هم علم اساطیر و به عبارت دیگر ، علم انتقال افسانه‌ها در میان عوام است .این علم عبارت است از تبع عادات آیین های قدیم ، عقاید باطل ، خرافات وسواس ، و رسوم روزهای عید و همچنین تحقیق كردن حكایات ، افسانه‌و روایتهای افسانه آمیز قدیم ملتهای دنیا »

این موضوعات، جزئیات مهم حیات و تمدن پیشین ملتهای مختلف را كه در كتب تاریخی ، محافظت نشده است ، برای ما روشن و آشكار می‌سازند، زیرا كه این گونه عادتهای و مراسم خیلی پایدار بوده و قرنها بلكه هزاران سال نیز پاینده خواهند بود . بویژه وقتی كه معنی مذهبی و حكمت اصلی آن عادتها از میان رفته و فراموش شده باشد .

زمینه اجتماعی فولکلور

چون فولکلور پدیده‌ای مستقل و جدا از فرهنگ و جامعه نیست لذا ماهیت آن به زمینه فرهنگی و اجتماعی آن وابسته است . زمینه فرهنگی یا اجتماعی فولکلور ممكن است كیفیت جغرافیایی ، زبانی ، قومی‌یا شغلی داشته باشد . فولکلور در زمینه اجتماعی یك جریان ارتباطی است كه در آن ، گویندگان نقل و شنوندگان نقل ، با واسطه نقل به یكدیگر می‌پیوند و یك رشته ارتباطی برقرار می‌كنند . این جریان ارتباطی فقط در یك گروه كوچك یا برزگ باشد بوجود می‌آید . این گروه اجتماعی می‌تواند یك خانواده ، یك دسته دوره گرد ، مجموعه كارگران یك كارخانه، یك روستا و حتی یك طایفه یا ایل باشند . هر یك از این گروهها یا واحدهای اجتماعی ، سنتها وویژگیهای دارند كه ممیز آنهاست .

بعد زمانی فولکلور

فولکلور در زمینه بعد زمانی باید در زیر سنگ آسیای زمان ، خرد و نرم شود .و با گذشت زمان ، از طریق واسطه‌های انتقال شفاهی یعنی فرد و جمع ، نسل به نسل بگذارد و ادامه یابد .

تاریخ حیات فولکلور . قدمت و كهنگی عناصر آن تنها عامل برای تشخیص ماهیت آن نیست هستی كنونی فلكلر نیز ماهیت و چگونگی آن را نشان می‌دهد . مثلاً یك شعر مردم پسند یا یك شوخی یا یك طنز و لطیفه سیاسی و اجتماعی كه در زمانی مناسب با وضع و موقعیت خاص آن زمان وجامعه در میان گروهی اجتماعی با طرزی هنرمندانه ساخته و بكار برده می‌شود، فلوكلر است .مهم نیست كه از چه تاریخ ،این شعر یا شوخی بدین گونه بكارفته یاسابقه تاریخی و خصوصیت سنتی آن به چه زمانی می‌رسیده است.

واسطه انتقال فولکلور

فولکلور در زمینه واسطه انتقال ، كیفیت شفاهی می‌یابد . اغلب دانشمندان و فولکلور شناسان جهان به عقیده دارند كه عناصر فولکلوری یا صورتهای گوناگون آن باید غیر مكتوب و زبانگرد و شفاهی باشند و از شخصی یاگروهی به شخص یا گروهی دیگر ، نسل به نسل ، بی‌واسطه هر گونه متن نوشته به طور شفاهی تقلید و منتقل شوند...

فولکلور در رابطه با مردم شناسی

فولکلور ، یك همبستگی دو گانه با علوم انسانی و علوم اجتماعی دارد . در میان رشته‌های مختلف این علوم ، فلوكلر بیشتر با مردم شناسی فرهنگی یا مردم شناسی اجتماعی ـ كه به تحقیق نهادها ، نظامها ، فنون ،آداب و سنتها و... اقوام زنده جهان می‌پردازد – و به زبان شناسی اجتماعی وابسته است . وقتی می‌گوییم كه فولکلور، جزء و پاره ای از فرهنگ است ، پس ضرورتاً در سلك موضوعات مورد تحقیق مردم‌شناسی قرار می‌گیرد هر تحقیق مردم نگارانهای كه فولکلور یا قوم یا جامعه را دقیقامورد بررسی قرار ندهد ، توصیف و تحقیقی ناقص از فرهنگ آن قوم و جامعه ارائه خواهد داد...

نقش فولکلور و اهمیت بررسی و گردآوری آن

فرهنگ عمومی‌برای تصدیق و تجویز نهادهای دینی ، اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ومعتبر ساختن نقش و وظیفه آنها درجامعه بكار می‌رود. فرهنگ عمومی‌در انتقال معلومات ارزشها، ویژگیها و تدبیرهای آموزشی یك نسل به نسل دیگر، نقش و وظیفه مهمی‌به عهده دارد. فرهنگ عمومی‌با انتقال این معرفتها به پایداری و دوام فرهنگ و القای آداب و معیارهای اخلاقی و مشتركات جمعی به افراد جامعه كمك می‌كند .

مفهوم فولکلور و قلمروآن در ایران

در حدود 60 سال است كه فولکلور به مفهوم و معنای غربی آن در فرهنگ و زبان و ادب ما راه یافتهاست . از آغاز نخستین سالهای قرن چهاردهم ه . ش تنی چند از نویسندگان ، دانشمندان و پژوهشگران ایرانی با آگاهی از فرهنگ و زبان غربی و آشنایی با فرهنگ عمومی‌در غرب و چگونگی شیوه و روش غربیها در تحقیقات فرهنگ عامه ، این دانش جوان رابه مردم ایران شناساندند. این دانشمنان نویسندگان، هر یك به ذوق وسلیقه خود، معادلی فارسی در برابر واژه انلگلیسی «فولکلور » مانند: فرهنگ عامه ، فرهنگ عوام ، فرهنگ عامیانه ، فرهنگ مردم ، دانش عامه ، ادب عامه ، دانش مردم ، دانش توده‌ها وضع و معرفی كرده اند.

ظاهراً اصطلاح فرهنگ عامه را نخستین بار ، مرحوم « رشید یاسمی» استاد دانشگاه تهران مقابل كلمه فولکلور برگزیده و بكار برد . رشید یاسمی‌در سخنرانی خود به تاریخ اسفند ماه 1314 خورشیدی، درباره مفهوم فولکلور و موضوعاتی كه این علم ، تحقیق و بررسی می‌كند و نیز لزوم جمع‌آوری «افسانه‌ها ، ترانه‌ها ، عادات، آداب و اخلاق می‌نویسد : «طبقات عالیه و افراد تحصیل كرده غرب ، معلومات و فرهنگ طبقه روستایی و عوام را كه تا آن زمان چندان محل اعتنا نبود ، گرد كردند و از مجموع آن ، علم جدیدی پیدا شد موسوم به فولکلور یعنی فرهنگ عامه و این معنی ، ترجمه تحت الافضلی دو كلمه انگلیسی «فولك و لر » است كه از سال 1846 میلادی ، درست 90 سال قبل (139 سال قبل ) بنیان آن نهاده شده است . « او می‌گوید كه علمای همه ملتهای اروپا بویژه انگلیس و آلمان آگاه شدند كه تمدن هر قوم ، صد برابر آنچه در صفحات كتب ثبت می‌شود در افواه و قلوب مردمان محفوظ است كه از نسلی به نسلی ، آن را انتقال می‌دهند . البته آنچه در سینه مردمان ، حفظ می‌شود ، دستخوش خیال و وهم آنان می‌گردد و در طول زمان و كثزت انتقال ، صورت اصلی را تغییر می‌دهد و جزء افسانه و قصه محسوب می‌شود . اما قصه را نباید خوار شمرد . همیشه هسته و لب آن مطابق واقع است . پیرایه ها تفاوت می‌كند .

مولوی فرمایند :

ای برادر قصه چون پیمانه است

                                       معنی اندروی بسان دانه است

دانه معنی بگیرد ، مرد عقل

                                        ننگرد پیمانه را گر گشت نقل

همچنین ، از موضوع كلی مورد تحقیق فولکلور و رابطه آن با دانشهای دیگر یاد می‌كند و می‌نویسد : این علم كه وارد تحقیق احوال روحی اشخاص و دیگر صنایع آنها ، رسوم ، عقاید، ادبیات فرد و جمعیت می‌شود در واقع موضوعش با موضوعات چند علم دیگر تماس دارد. از آن جمله معرفه الانفس ، اقتصاد ، ادبیات ، صنایع علم ادیان ، فقه اللغه ، تاریخ ، جغرافیا و مانند آنها با این تفاوت كه مخاطب و مخاطب فولکلور نامعین و نامشخص است و در سایر علوم ، این دو چیز كاملاً معلوم است. مثلاً در ادبیات ، ما شاعر را می‌شناسیم و طرف خطاب او را هم می‌دانیم . اما اشعار عامیانه ، گوینده و مخاطب خاصی ندارد. از مردم برآمده و به عامه خطاب شده است .

زمانی كه محمد علی فروغی در سال 1314 ه ش . فرهنگستان ایران را بنیاد نهاد ، اعضای آن ، نظر به اهمیت فولکلور به كوشش چندین تن از دانشمندان و نویسندگان بویژه صادق هدایت ، اهمیت آن شناسانده شده بود، بررسی و گرد هم آوری آن را رسماً جزیی از كارهای فرهنگستان شناختند و واژه فارسی توده شناسی را در برابر فولکلور وضع وآن را علم به عادات و رسوم توده مردم و مجموع افسانه ها و تصنیفهای عوامانه تعریف وتوصیف كردند. همچنین ، اعضای آن وقت فرهنگستان در ماده 5و 7و اساسنامه فرهنگستان ، جمع آوری لغات و اصطلاحات پیشه وران و صنعتگران و لغات و اصطلاحات ، اشعار ، امثال ، قصص ، نوادر ، ترانه ها و آهنگهای ولایتی را تصریح كردند. محمد علی فروغی در مقاله‌ای زیر عنوان مردم شناسی چیست ؟ ( ماهنامه آموزش و پرورش آذر ماه 1317 ) فولكر را تعریف می‌كند و می‌نویسد : یكی از مسائل بسیار شیرین علم نژاد شناسی، چیزی است كه توده شناسی نام گذاشته‌ایم و به زبانهای اروپایی، آن را فولکلور می‌گویند یعنی معارف عامه یا معلولاتی كه در میان عوام شایع است از داستانها، افسانه‌ها ، خرافات ، موهومات، مثلها، شعرها، ترانه ها و آهنگهای خوانندگان و نقش و نگارهایی كه عامه در زندگی خود معمول می‌دارند واین جمله، دلالت تامه براحوال، روحیه ، افق فكری و ذوق و سلیقه عامه مردم هر قوم دارد. و سرانجام معارف عالیه وخاصه نوع بشر از همین معرف عامه بیرون آمده و سیر تكاملی كرده و صورت علم، فلسفه، ادبیات، لطایف شعر، موسیقی، نقاشی، حجاری ومعماری را پذیرفته است . در جای دیگر می‌نویسد: شك نیست كه مهمترین علوم برای انسان، معرفت براحوال بشر است و از این رو از میان رشته‌های علوم طبیعی، علمی‌كه به زبانهای اروپایی انتروپولوژی می‌گویند و ما مردم‌شناسی ترجمه‌كرده‌ایم اهمیت خاص دارد. و یكی از شعب علوم مردم‌شناسی آن است كه اروپائیان، فولکلور می‌گویند و ما توده شناسی اصطلاح كرده‌ایم و آن آگاهی ازمعلومات و ذوقیاتی است كه از عوام و مردمان بی‌علم و سواد بروز می‌كند. از ترانه‌ها، اشعار، آهنگها، لغات، داستانها، افسانه‌ها، عقاید عامیانه و امثال آنها.

یكی دیگر از تصمیمات آغازین فرهنگستان ایران، تدوین و تصویب اساسنامه ، مؤسسه مردم‌شناسی ایران در سال 1316 ه. ش بوده و این اساسنامه، موسسه مردم‌شناسی با دو شعبه نژاد‌شناسی ( اتنولوژی ) و توده‌شناسی (فولکلور ) برای گردآوردن اطلاعات دقیق و اسناد حسی نسبت به اقوامی‌كه در كشور ایران ساكن بوده و هستند و تحقیق كیفیت زندگانی مادی و معنوی آنان از لحاظ مردم‌شناسی ( انتروپولوژی ) بنیاد گذاشته شد.

این مؤسسه در مهرماه همان سال ، زیر نام بنگاه مردم‌شناسی تأسیس شد ووظیفه گردآوری ، بررسی و نگاهداری فرهنگ عامه ایران را در سراسر نقاط كشور به عهده گرفت . در همان دهه‌های نخستین قرن چهاردهم، كسان دیگری مانندد : حسین كوهی كرمانی ، عباس شوقی ، علی اكبر دهخدا، امیرقلی امینی و...با همت و علاقه و پشتكار به بررسی فرهنگ و ادب توده مردم‌گردآوری و انتشار صورتهایی از فرهنگ عامه ایران پرداخته است.
 
 
گردآوری :‌گروه فرهنگ و هنر سیمر
دوشنبه 23/9/1388 - 14:55
ایرانگردی

خاستگاه مهریه از عهد باستان

جامعه شناسان و کارشناسان مسائل اجتماعی امروزه از بروز پدیده ای خبر می دهند که دامنگیر زوج های جوان شده و گسترش آن سبب گردیده که زندگی زناشویی در ایران با بحران و نابسامانی تازه ای دست به گریبان شود.
 
 این اپیدمی تا اندازه ای شیوع یافته است که پاره ای از دختران بهای دوشیزگی خود را با ارقام سنگین مهریه تعریف کرده اند.

مهریه تعهد مالی است که شوهر به هنگام وقوع عقد ازدواج ، پرداخت آن را به همسر خود بر عهده می گیرد و مکلف است بلافاصله پس از امضای قرداد ازدواج ، هر لحظه که زن مطالبه کند آن را بپردازد .

رقم مهریه ها در سال های اخیر در حالیکه ناتوانی مردان در پرداخت آن هنگام جدایی و حتی در دوران زندگی مشترک بارز است از سیر صعودی نگران کننده ای برخوردار بوده است .

از سوی دیگر، این معضل در حالی در کشور رو به گسترش است که جوانان در آستانه ازدواج با مشکلات فراوانی از جمله مسکن و شغل مناسب مواجه هستند و بسیاری از مردان به گواه آمار برای گذران زندگی مجبور می شوند بیش از یک شغل داشته باشند . اما بعضی از دختران با دلایل گوناگونی که همگی از نبود حمایت قانونی از آنان سرچشمه می گیرد بهترین روش را برای پیشگیری از اتفاقات احتمالی در دوران زندگی زناشویی را سنگینی مبلغ مهریه می دانند .

دکتر "احمد بشیری "، حقوقدان در این باره می گوید : " مهریه به موضوع پیچیده ای در زندگی زناشویی تبدیل شده است که ابعاد آن در کشورتقریبا" غیرقابل کنترل می باشد . بنابراین زمان آن فرارسیده تا برای این نابسامانی چاره ای اندیشید و راهی یافت . "

کم نیستند مردانی که امروز به حق یا ناحق به دلیل عدم پرداخت مهریه در زندانها بسر می‏برند. مردانی مغرور و مدعی که در آغاز زندگی مشترک بدون اندیشیدن به آینده ای که در انتظارشان است، نسبت به قبول مهریه چند هزار سکه ای، حالا عمرشان را پشت میله‌های ‌زندان هدر می‏دهند.

موضوع مهریه یک سنت حسنه اسلامی و ایرانی است که متاسفانه طی سالهای اخیر به شدت از سوی خانواده‌های ‌ایرانی دچار دستخوش و تغییر و تحول شده است، به طوری که گاهی بحث بر سر مهریه آنقدر بالا می‏گیرد که وصلتی به خاطر اختلاف نظر درباره مهریه، هیچگاه سر نمی‏گیرد...

طی سالهای اخیر تعداد زندانیان فراری از پرداخت مهریه، مدام در حال افزایش است به گونه ای که در حال حاضر این افراد بخش عمده ای از زندانیان مالی را شامل می‏شوند. افرادی که به دلیل یک اشتباه در آغاز زندگی مشترک، حالا مدتها در پشت میله‌های ‌زندان زندگی را سپری خواهند کرد.

طبق قانون مدنی، مهریه هر وقت که از جانب زن مطالبه شود باید به روز شود. یعنی با محاسبات اقتصادی معلوم شود مبلغی که در تاریخ ازدواج به عنوان مهریه ثبت شده به هنگام مطالبه معادل چه وجهی است و سپس پرداخت شود.

از سوی دیگر مردان همواره با ترفندهای مختلف، توسل به شیوه‌های ‌قانون و تنگ کردن عرصه بر همسران خود معمولا آنان را به طلاق و بخشش مهریه خود وادار کرده و به این ترتیب زن در اکثر مواقع به حق و حقوق قانونی خویش یعنی دریافت مهریه نمی‏رسد.

در مواردی که جدایی‌ها ‌به حکم قانون اتفاق می‏افتد و مرد توان پرداخت کلی مهریه را ندارد قانون به او کمک می‏کند تا بتواند مهریه سنگین را در چند نوبت و به صورت اقساط پرداخت نماید اما درصد بالایی از آنان حاضر به پذیریش پرداخت مهریه نمی‏شوند و در نهایت زندان را بر پرداخت مهریه ترجیح می‏دهند.

در مواقعی که زنان حتی به دلیل وجود پشتوانه‌هایی ‌همچون پدر و مادر و یا دریافت حقوق مناسب نیازی به دریافت مهریه از مرد نداشته اند با این وجود خواهان دریافت مهریه از همسر خود بوده و هرگز حاضر به گذشت از حق خود نیستند و به نوعی سعی دارند مرد را تحت فشار روانی قرار دهند و از سوی دیگر مردان نیز حاضر به پذیریش پرداخت مهریه نمی‏شوند و حتی حاضرند سالها در زندان بمانند.

تصور رایج بر این است كه مهریه های كلان یا عندالمطالبه بودن مهریه مربوط به دوره اسلامی است، اما نتایج پژوهش‌های اخیر دكتر «سعید عریان»، رئیس پژوهشكده زبان و گویش روی عقدنامه های پهلوی و پازند، نشان می دهد كه این موارد ریشه در ایران باستان و دوره پیامبری زرتشت دارند. كما اینكه در قباله های ازدواج زمان زردشت پیامبر نیز، میزان مهریه عندالمطالبه كه بر ذمه داماد بود، شهود و تاریخ ازدواج درج شده است.

ازدواج یكی از كهن ترین نهادهای اجتماعی است كه بسیاری از آداب و رسوم آن از زمان باستان تا به امروز حفظ شده و از زوال مصون مانده اند. به تازگی سه متن دعایی بسیار زیبا از متون پهلوی و پازند به همت سعید عریان، مورد پژوهش قرار گرفته است كه صرفا در رابطه با ازدواج تحریر شده اند.

كهن ترین اشاره به ازدواج در «گاهان»، هات 53 آمده كه به ازدواج پورچیستا دختر زردشت با جاماسب مربوط می شود. گذشته از گاهان در منابع متاخر دیگر اوستا نیز همانند اَرد یشت و نیز منابع دوره میانه از جمله دادستان دینی، مادیان هزار دادستان، روایات پهلوی و شایست نشایست به مساله ازدواج اشاره های فراوان شده است. در میان منابع مكتوب پهلوی و پازند، اسناد ازدواج دارای كمترین تنوع است كه بنا بر آگاهی موجود تعداد آنها تنها 6 سند است.

این اسناد، نمونه ای از اسنادی هستند كه همه آنها متون یكسانی دارند. آغاز سند در بردارنده ستایش هرمز و آفریننده، «اهونور» یا دعای «یثا اهو» و ادعیه دیگر است. اصل سند نیز شامل تاریخ روز، ماه و سال ازدواج، شجره و محل زندگی زوجین، گرفتن اقرار از زوجین مبنی بر توافق متقابل در تعهدات، میزان مهریه و... می شود و سرانجام سند، دعا و آرزوی خوشبختی برای زوجین را در بر می‌گیرد.

علاوه بر این ها در سه متن دعایی زیر كه هر سه از پازند به جای مانده اند، به ازدواج اشاره های مستقیمی شده است.

نخستین متن، «دعای نكاح گفتن» است كه در صفحه 117 متون پازند قرار دارد و توسط «آنتیا» دانشمند نامداری از پارسیان هند، در سال 1909 گردآوری شده است. در میان متون سه گانه مذكور، این متن دارای ارزشی ویژه است و با تمام كوتاهی خود، صرفا از یك متن دعایی فراتر رفته و می تواند به عنوان یك سند ازدواج نمونه نیز مطرح شود، زیرا تمام ویژگی های یك سند ازدواج همانند تاریخ، طرفین ازدواج، شهود و مهریه در آن دیده می شود.

دیگر «دعای پیمانی» كه در صفحات 116 _ 117 متون پازند جای دارد و صرفا یك متن دعایی است. این متن از نظر به كار بردن جمله ها و مضمون دعایی زیبای مربوط به ازدواج حایز اهمیت است.

سوم «آفرین بزرگان» كه در صفحات 115 _ 116 متون پازند جای گرفته و از نظر تشبیهات و مضمون ها زیباترین و شیواترین این متون سه گانه است. در این متن به نام بسیاری از ایزدان، شخصیت های حماسی و گل ها همراه با صفات مربوط به آنها اشاره شده است كه در مجموع ساختار دعایی این متن را به وجود می آورند.

عریان هر سه این متن ها را مورد پژوهش قرار داده و گاه به گاه برای درك بیشتر متون، كلماتی را برای آنها افزوده است كه همگی داخل پرانتز آمده‌اند. كوتاه ترین این متن‌ها، دعای نكاح گفتن است كه در آن میزان مهریه دو هزار درم سیم سپید ناب و دو دینار زر سرخ سره نیشابوری تعیین شده است.

دعای نكاح گفتن

به نام ایزد بخشاینده بخشایشگر مهربان

«به نام آفرین دادار هروسب آگاه، خداوندی كه همی بخشش كند روزی بسیار، فرزند بسیار، روزی بسیار، مال بسیار، سال بسیار، همی دوستی ایجاد كند میان هر دو طرف عروسی، خوبی شمال زوال مباشد، عمر شما را دراز كند و در فلان روز و فلان ماه و در فلان سال و در فلان شهر، به انجمن ها در نشست به فلان یزد سخن و دین مزدیسنان به نكاح و سروری رسید كه بر بخشش كند و دو هزار درم سیم سپید ویژه (= ناب) و دو دینار زر سرخ سره نیشابوری به نام و سروری فلانی رسید. در حضور شما خویشاوندان، این سروری به وصلت مسطور هر دو آمد، فلانی در حضور شما در مورد دادن مبلغ فوق و نیز وفای به عهد، به زبان قبول كرد. این هر دو شادی بر مزید، چنان كه خدای، نیكی را دوست دارد برای شما، چنان كه خدای نیكوكاری های او را بر مزید و به فرمان خدای، صدقه های او دوام یابد، پیمان سخن باشید و دوستی خویش شما باد و دل شما پاك و راست باد؛ سخن و زبان شاد باد، هزاران هزار آفرین باد. »

 «سعید عریان» درباره زمان تنظیم این سند می گوید: «به طور دقیق نمی توان دوره تاریخی برای این اسناد مشخص كرد اما آنچه كه مسلم است این كه متون پازند همگی از قرن 6 میلادی به بعد نوشته شده اند و اصولا پازندنویسی متعلق به 6 بعد از میلاد و قرون بعدی آن است.»

پازند شرحی است كه بر زند نوشته شده است. زند نیز خود شرحی است كه توسط زرتشت بر اوستا نوشته شده تا درك آن برای همگان روشن تر شود.

قباله «دعای نكاح گفتن» بنا به گفته عریان، یك فرم ثابت از قباله است كه برای هر ازدواجی فقط كافی بود نام و نام خانوادگی عروس و داماد را در آن وارد كنند. دقیقا مشابه همین قباله های ازدواجی كه در زمان حال مرسوم است. این قباله برای طبقه متوسط جامعه تنظیم شده بود و گروه های مرفه تر معمولا از قباله های مفصل تری استفاده می كردند.

مهریه های ذكر شده در این قباله ها جنبه واقعی داشته و داماد موظف بوده است هر زمان زن اراده كرد آن را بپردازد. عریان معتقد است لفظ عندالمطالبه كه هم اكنون رواج دارد در واقع تداوم سنت های باستانی ماست. در متن «نكاح از روش ایران» پس از بیان مبلغ مهریه از سوی زوج تصریح شده است كه «اگر بهمان این دارایی خویش را خواهد، اگر آن را به روز خواهد و اگر آن را به كسی فرماید دادن، باید به او بدهد، به او بسپارد و در مورد او كاری نكند.»

دكتر عریان معتقد است بنا بر اسناد موجود، میزان مهریه از دوران باستان به بعد، پیوسته رو به كاستی گذاشته است. وی دلیل این امر را با دشوار بودن شرایط طلاق در دین مزدیسنا مرتبط می داند. بنا بر «صددربندهش» یكی از متون زرتشتی، تحقق طلاق به جر چهار مورد غیرممكن و غیرشرعی بوده است. این چهار مورد عبارتند از : خیانت، پنهان نمودن دشتان (قاعدگی زنان)، اقدام به جادوگری و نازایی.

علاوه بر آن، رییس پژوهشكده زبان و گویش سازمان میراث فرهنگی عقیده دارد وجود مهریه های كلان در ازدواج های ایرانی، رسمی متعلق به زمان حال نیست و ریشه در آداب باستانی ما دارد. به نظر می آید دو هزار درهم سیم سپید ناب و دو دینار زر سرخ سره نیشابوری به هیچ عنوان كمتر از چندین میلیون تومان پول رایج امروز نباشد.

 منبع :خبرگزاری سینا ، گروه خبر، میراث فرهنگی

دوشنبه 23/9/1388 - 14:53
ایرانگردی

جایگاه ازدواج در فرهنگ غنی ایرانی

این زشت ترین كاری است كه دشمنان آیین اهورایی انجام می‌دهند و دوشیزگان را از زناشویی و ازدواج باز می‌دارند و در خانه‌ها...
 
 در فرهنگ غنی ایرانی ازدواج و پیوند زناشویی پایه و اساس یك خانواده و در نتیجه یك جامعه موفق و اخلاقی است. بزرگان این سرزمین به موجب جلوگیری از سست شدن اخلاقیات در جامعه و كنترل انحطاط و فحشا و همچنین استواری تفکر و اندیشه زنان و مردان ایرانی، ازدواج را یکی از مهم ترین ارکان جامعه بر شمرده اند. از دیدگاه اجتماعی چه در حیات اقتصادی، چه مادی، چه معنوی و روحانی این سنت نتایج پر ثمری دارد كه مهم ترین آن قوام خانواده ها و در نتیجه یک اجتماع است. هیچ انسانی به تنهایی کامل نیست و پیوسته در جهت جبران کمبود خویش تلاش می‌کند. به طور کلی میتوان گفت که انسانی موفق و پویا است که هر روز زندگی اش از روز گذشته اش کاملتر باشد. سیر طبیعی گیتی چنین است كه دختران و پسران خردمند در پی رسیدن به استقلال فکری هستند و در نتیجه برای جبران نواقص و تأمین نیازهای بی شمار خود به سوی تکامل و دانش و راهکارهای رسیدن به کمال هستند. ازدواج و  گزینش همسر مناسب و شایسته موجبات رشد و تکامل زنان و مردان را فراهم میکند. متاسفانه در این میان نیز دختران و پسرانی هستند که مستثنی می‌باشند، زیرا با عدم درک درست و منطقی از فلسفه ازدواج نه تنها به تفکر، اندیشه و روان خود ضرر می‌رسانند بلکه در دراز مدت به سهم خود بروی یک جامعه نیز تاثیر منفی میگذارند. گاتها چنین پند می‌دهد:
خواسته شما از خداوند، خانواده ای خوب با راستی و پارسایی در کشوری آباد است. (1)
 از این روی در تمدن کهن ایرانی که یکی از پایه های تمدن بشری محسوب می‌شود بر این سنت نیک و اهورایی پافشاری شده است. در گاتها و متون پهلوی ایرانیان باستان در این مورد سخنها و پندهای بسیاری بیان شده است که ما باید برای بازگشت به آن شکوه و جامعه اخلاقی گذشته خود کوشش بسیار کنیم. بر طبق باور ایرانیان کهن نخستین انتظار پسران ایرانی برای ازدواج با دختران نجابت و پاکدامنی زن بوده است:
عفت و نیك نامی‌و دوشیزگی پیش از ازدواج برای زنان ضرورت داشته است خانمان سعادمتند اجر شوهر نیك و زن نیكو است و جایگاه اهورامزدا و امشاسپندان  (2)
و یا این سخن نیک از گاتها که مهم ترین سند ارزشمند اخلاقی و دینی ایرانیان باستان و جامعه کنونی ایرانیان راستین محسوب می‌شود:
پاکدامنی و پارسایی از ارزش های ویژه زنان است. (3)
شخصیت زن یا مرد پس از ازدواج به یک شخصیت اجتماعی تبدیل می‌شود؛ زیرا در پرتو ازدواج و زندگی مشترک خود را مسؤول حفظ همسر و تأمین وسائل زندگی و تربیت و آینده فرزندان تلقی می‌کند و تمام هوش، ابتکار و استعدادهای خود را به کار میگیرد و خود را مسئول آینده وی می‌داند؛ به عبارت دیگر، مهم ترین احساس مسؤولیت اجتماعی در او برای نخستین بار شکل می‌گیرد و بسیاری از شایستگیها و توانمندیهای نهفته در درونش را شکوفا میسازد. تا بتواند مسئولیتهای سنگین تری را نیز در جامعه بر عهده بگیرد. همچنین زنان و مردان می‌توانند در کنار یک همسر خردمند و مهرورز می‌توانند در راه درست و منش نیک ایرانی گام برداند و نواقص یکدیگر را برطرف سازند و در نتیجه جامعه ای اخلاق گرا، دانش پژوه و متمدن را نیز بنا سازند. به درستی که زرتشت فرمود:
زن و شوهر باید کوشش کنند تا در راه راستی و پاکی از یکدیگر پیشی جویند. مسابقه زندگی در پیمودن راه راستی است. (4)
بنابراین، می‌توان ازدواج را مایه رشد و کمال یافتن انسان دانست. در واقع خداوند انسان را به گونه ‏ای آفریده که بدون جنس مخالف ناقص است. یعنی در کنار جنس مخالفش کامل می‌شود. مرد به زن نیازمند است و زن به مرد. هر کدام از دو جنس از نظر روحی، جسمی‌، جنسی و معنوی به هم وابسته‏ اند و با قرار گرفتن در کنار هم یکدیگر را تکمیل می‌کنند.
با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین                       با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین
( ابوسعید ابوالخیر )
 
گزینش همسر در فرهنگ ایرانی موجب آرامش و امنیت خاطر می‌گردد و محیط خانه وسیله آرامش روحی زن و مرد قرار داده شده است. از سوی دیگر عشق و مهر آریایی ایرانیان که شهره خواص و عام در جهان است می‌تواند در پرتو پیوندهای درست و خردمندانه تبلور یابد و به اوج کمالات برسد و الگویی برای نسلهای بعد نیز گردد. چنانکه زرشت بزرگوار فرموده است:
عشق و وفاداری ریشه دار، در هر زندگی زناشویی نیاز است. (5)
عشق و دلدادگی که جلوه ای از هنجار راستی است، بر شما نیایش کنندگان فزون باد. جلوه با ارزش اشا عشق و دلدادگی است. (6)
روانشناسان در بسیاری از موارد به این نتیجه رسیده اند که پس از دوره جوانی، آن هنگامی‌که زندگی تنهایی را برای خود برگزیده اند سایه تنهایی، بیهودگی و نداشتن پناه گاهی مستقل و همیشگی را بر زندگی خود احساس میکنند. ازدواج و قرار گرفتن در کنار همسری شایسته، دلسوز و هم اندیش این احساس را از بین می‌برد و او را به آرامش روحی می‌رساند. این احساس آرامش به ثبات فکری و روحی، وقار، احساس ارزشمند بودن و لذت می‌انجامد. در واقع دست آفرینش نوعی کشش درونی میان زن و مرد به ودیعت نهاده تا هر کدام در سنین خاص خواهان یکدیگر شوند و اضطراب وپریشانیشان از طریق ازدواج به سکونت و آرامش تبدیل گردد. در نسكهای ایران زمین، از چهار هزار سال پیش تاكنون به این امر سفارش بسیار شده است:
5 - در زن گرفتن و پیوند گیتی را برقرار كردن كوشا باشید و از آن دوری نگیرید. (7)
50 -در زن خواستن و فرزند داشتن و دیگر خویشكاری كوشا باشید. (7)
در همین راستا گزینش همسر ایده آل باید در سن مطلوب ازدواج مطرح و عملی شود، زیرا پیش از سن مذکور و یا پس از آن انتخاب ها در بیشتر موارد اشتباه، ناخواسته و یا دلخواه کامل یا نسبی نخواهد بود. این سن که به زمان مطلوب ازدواج شهرت دارد، برای پسران در زندگی امروزی بین 24 تا نهایت 30 سال دیده شده است و برای دختران 20 تا 26 سال. در کمتر از آن پختگی لازم و انتخاب درست کمتر دیده می‌شود و در بیشتر از این سن نیز انتخاب ها دشوارتر و توقع ها بالاتر می‌شود که بطوریکه در بسیاری موارد به عدم انتخاب منطقی و درست می‌انجامد. از این روی بایستی ازدواج در سنین مطلوب آن صورت گیرد حتی اگر زوجهای ایرانی سالهای نخست زندگی را با مشکلات مادی زیادی مواجه باشند. همدلی در فرهنگ ایرانی یکی از ارکان اساسی به شمار می‌آید. در سایه همدلی برای زنان و مردان ایرانی هر غیر ممکنی، ممکن خواهد شد و مشکلات یکی پس از دیگری برطرف می‌گردد. مولانا عارف بزرگ ایران زمین:
پس زبان خود محرمی‌دیگر است                                   همدلی از هم زبانی بهتر است
ایرانیان کهن پیوند دختران و پسران را فرخنده و پراهمیت می‌شماردند. به صورتیکه از عدد مقدس هفت برای شادمانی در جشنهای آنان بهره می‌بردند. (هفت شبانه روز جشن و شادمانی و پایکوبی ازدواج) عدد هفت یکی از اعداد آسمانی در نزد ایرانیان است که تا همین چند دهه پیش نیز اجرا می‌شده است و متاسفانه با گسترش شهره نشینی و گرفتاریهای زندگی مدرن کم کم به فراموشی سپرده شد. بیشتر از سوی دیگر ایرانیان مفتخر هستند که نامش به عنوان نخستین پایه گذاران عهد، پیمان و اخلاقیات جهان مطرح است. در سنگ نگاره های فره وشی یا فروهر که قدمتی بیش از چهار هزار سال دارد حلقه یا چمبره ای در دست انسان بالدار قرار دارد که از دیرباز تا کنون به حلقه پیمان زناشویی در نزد ایرانیان شناخته می‌شود  و این مایه مباهات ملت کهن ایران زمین است. نمایی از فروهر باستانی موبدان زرتشتی پس از پشت سر گذاشتن هزاران سال فراز و نشیب در فرهنگ ایرانی همچنان به باورهای نیک نیاکانشان پایبند هستند و دختران و پسرانی را که می‌خواهند با یکدیگر پیوند زناشویی برقرار سازند، با توجه به آنچه که اشو زرتشت برای ما به یادگار گذاشته است، چنین پند می‌دهند:
"پند و اندرز می‌دهم شما را ای دوشیزگانی كه در آستانه زناشویی هستید و هم شما ای نوجوانان، زیرا كه نیك میدانم، به گوش هوش بشنوید، زندگی آسوده و اندیشه آسوده را در سایه دین و احترام و فرامانبرداری از پدران و مادران بجویید. چون در سایه پرهیزكاری است كه عشق و مهر و محبت شما هر روز عمیق تر و نیرومند تر خواهد شد و تنها در این صورت است كه به لذت و خوشی سالم دست خواهید یافت."
همچنین ازدواج در یكی از كهن ترین سندهای تاریخی ایران و جهان كه به اوستا مشهور است اشاره شده است. در یشتهای اوستا، ارت ایزد خانواده خوب و نماد شوكت و جلال است. ایزد ارت سفارش به پیوند میان دختران و پسران می‌كند و از زنانی كه فرزند بدنیا نمی‌آورند و یا سقط جنین می‌كنند شكایت می‌كند. اشاره شده است كه فروغ اهورایی به چنین افرادی نمی‌تابد. ارت یشت از خانواده‌هایی كه مانع از ازدواج دختران و پسران می‌شود شكایت میكند و چنین می‌گوید:
این زشت ترین كاری است كه دشمنان آیین اهورایی انجام میدهند و دوشیزگان را از زناشویی و ازدواج باز می‌دارند و در خانه ها نگاه می‌دارند. این امر در مهر یشت، آبان یشت، رام یشت، فروردین یشت وهوم بیان شده است:
چون دوشیزگان به سن ازدواج رسند برای به دست آوردن همسران نیرومند و شوهران دلیر به سوی تو روی آورند. اردویسور اناهیتا پشتیبان و یاور دختران ایرانی است كه در سن ازدواج قرار دارند. (8)
 
با پای گذاشتن به عرصه زندگی مدرن در چند سال اخیر و در نتیجه گسترش تمدن غربی در جامعه ایرانی این سنت نیك كم رنگتر شده است و در نتیجه شوربختانه پایه های اخلاقی جامعه ایرانی نیز متزلزل شده است. از عواملی كه موجب شده است ازدواج در ایران طی این چند سال اخیر سیر نزولی داشته باشد می‌توان به موارد زیر اشاره كرد:
1 ) عدم مسئولیت پذیری در میان دختران و پسران و تربیت غلط در خانواده های ایرانی
2 ) عدم اعتماد به نفس نزد دختران و پسران جهت آغاز یك زندگی مشترك
3 ) افزایش تحصیلات اجتماعی و رشد توقعات كاذب و غیر منطقی در میان برخی دختران و پسران
4 ) تفریحات آزادانه دختران و پسران و تلقین به این امر كه نیازی به زندگی مشترك نمی‌باشد
5 ) اعتقاد بر این امر كه پس از ازدواج آزادیهای زودگذر اجتماعی از آنان سلب می‌شود
6 ) تجملگرایی میان خانواده های ایرانی و چشم و هم چشمی‌میان بستگان
7 ) دوری گزیدن از زندگیهای معنوی و روی آوردن به زندگی های تک بعدی ماشینی
8 ) اعتقاد بر این امر كه از دید دانش و تفكر، توانایی لازم جهت تربیت فرزندشان را ندارند
9 ) اعتقاد بر اینكه توانایی برطرف کردن نیازهای همسرشان را ندارند
10 ) تفکر شبه روشنفکری در میان جوانان بی هویت و عمدتا سطی نگر، در نتیجه باور به زندگی و دوستی های موقت غربی
 
هنگامی‌كه دختران و پسران با ناهنجاری ها اجتماعی مرزهای اخلاقی زندگی معنوی را بشكنند و آنرا به صورت یك عادت روزانه برای خود تلقی كنند، هرگز نمیتوانند نقش یك مادر و یا یك پدر موفق را در زندگی اجتماعی پسین خود ایفا كنند. چنین افرادی چه زن و چه مرد هرگز در تربیت فرزندان خود موفق نخواهند بود. زیرا آنها به اصول انسانی و اخلاقی پایبند نبوده اند و نا خواسته فرزندانی که در آینده از آنان بوجود می‌آید نیز مانند خودشان با پایه های سست اخلاقی و اجتماعی تربیت می‌شوند و این امر در نسلهای بعد نیز گسترش می‌یابد و به سادگی میتواند موجب ویرانی یك جامعه كهن و اخلاقی همچون ایران شود. در ایران زمان هخامنشیان كه کشورمان اوج شكوه و عظمت خویش را یافته بود و نخستین امپراتوری احترام به ادیان و ملتها در جهان پایه گذاری شد، ازدواج و بدنیا آوردن فرزند از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است. به طوریكه داریوش بزرگ هخامنشی در كتیبه جهانی بیستون كرمانشاه برای آنكه شرح خدمات حکومتش به ایران از گزند حوادث محفوظ بماند از اهورامزدا بركت فرزندان بسیار طلب میكند تا به درستی به نسلهای بعد برسد. (9)
تا جاییكه شاهنشاهان هخامنشی به خانواده هایی كه فرزند بیشتری و یا پسر بیشتری داشته باشند هدایا ارزانی می‌كردند. (10)
مادران ایرانی در دوره هخامنشیان به دلیل آنكه فرزندان را تا سن پنج سالگی به طور كامل جهت تربیت درست برای شركت در آموزشگاه های رسمی‌در اختیار داشتند نقش بسیار مهم تربیتی را ایفا می‌نمودند. (11)
از سوی دیگر گزینش همسر نباید به صورت بسته و ناشناخته صورت بگیرد. زیرا ازدواجهای ناخواسته و بی منطق که بر پایه احساسات زودگذر پایه گذاری می‌شود نه تنها میتواند موفق نباشد بلكه نقش ویرانگری نیز در جامعه ایفا میکند و زن و مرد نیز شکست بزرگی را در زندگی تجربه می‌کنند که ممکن است به تباهی زندگی شان بیانجامد. گزینش همسر با اتکا بر خرد، منطق، تکیه بر فرهنگ ها و باورهای طرفین و بینش صحیح موفق و سازنده و آموزنده خواهد بود. همانطور که زرتشت بزرگوار فرمود:
همسر خویش را با خردمندی برگزینید. (12)
 
گزینش همسر معیارهای فراوانی دارد. كه بایستی به آن دقت بسیار كرد. مهم ترین آن را می‌توان چنین دانست:
1 ) هم فكری، تفاهم و سلیقه های نسبتا نزدیك به هم در اساس پایه های زندگی مشترك
2 ) نزدیكی سطح اجتماعی و تربیت دختر و پسر
3 ) نزدیكی سطح خانواده های طرفین
4 ) نزدیكی سطح تحصیلات، فرهنگ و شعور اجتماعی
5 ) نزدیكی مسائل اعتقادی و باورهای دینی دختر و پسر
6 ) نزدیكی سنی و یا پایین تر بودن سن دختر از پسر
 
در اندرز انوشه روان آذرباد مارسپندان خطاب به مردان آمده است كه:‌
50 - زن شرمگین را دوست باش و او را به زنی به مرد زیرك و دانا ده. چه ( چراكه ) مرد زیرك و دانا همچون زمینی نیك است كه وقتی تخم نیك در آن افگنده ( كاشته ) شد حاصل نیك به دست آورد. (13)
 
همچنین خطاب به زنان ایرانی اشاره شده است كه:
ببخشای بر ما این نیكی را تا همسری به دست آوریم، همسری جوان و نام آور، از زیباترین آنها تا ما را در پناه خود گیرند و بتوانیم خانواده ای تشكیل دهیم، تا به ما فرزندانی زیبا و دلبر و زبان آور بخشایند، شوهرانی كه از همه خوش بیان تر باشند. (14)
 
آداب و رسوم ازدواج ایرانی نیز بر پایه مهر و همبستگی خانواده ها بنا نهاده شده است. رسم ایرانیان بر این است كه پیش از ازدواج مراسم خواستگاری انجام دهند و اگر دختر و خانواده وی پذیرفتن مراسم ازدواج اجرا می‌شود. خواستگاری و دیگر مراسم های كهن ما نیز قدمتی بیش از دو هزار سال دارد. چنانچه كه كیكاووس فرستاده ای نزد شاه هاماوران فرستاد و دخترش را برای همسری خواستار شد. در صورتیکه می‌توانست از قدرت و نفوذش برای گرفتن دختر هاماوران استفاده کند:
بجنید كاووس را دل ز جای                  چنین داد پاسخ كه ای نیك رای
من او را از پدر خواستار                      كه زیبنده به مشكوی ما آن نگار
 
خسرو پرویز نیز هنگام ازدواج با شیرین معشوقه خود بر این رسم تاكید نموده است:
به موبد چنین گفت شاه زمان                               كه بر ما مبر جز به نیكی گمان
مر این خوب رخ را به خسرو دهید                         جهان را بدین مژده نو دهید
مر او را به آیین پیشین بخواست                           كه این رسم و آیین بود آنگاه راست
 
از مهم ترین پیامدهای مخرب دوری گزیدن از این سنت كهن که هرکدام می‌تواند به نوبه خود موجب زیانهای جبران ناپذیر اجتماعی گردد میتوان به این موارد اشاره نمود:
1 ) توقف یا کاهش چشم گیر رشد جمعیت کشور و در نتیجه افزایش سن جامعه
2 ) افزایش زندگی های موقت، مشترك یا زندگی های دوستی در پیش از ازدواج
3 ) پیدایش فرزندان ناخواسته در جامعه و سرنوشت نامشخص آنان در آینده
4 ) گسترش روابط بیش از حد و غیر اصولی با جنس مخالف كه تنها برای ارضای نیازهای جنسی، اجتماعی و تفریحی طرفین صورت میگرد
5 ) احساس پوچی و بی انگیزگی و روان پریشانی پس گذشتن از سن جوانی
6 ) بی اعتنایی به پایه های اخلاقی و معنوی زندگی انسانی
7 ) افسردگی و احساس تنهایی دردوره پس از جوانی
8 ) گسترش فساد اخلاقی و جنسی در جامعه و رشد بیماریهای مربوطه
9 ) نبود پشتوانه معنوی در سنین بالاتر
 
فرجام سخن:
امید است فرزندان این سرزمین که نیاکانشان از پایه گذاران دانش و فرهنگ و تمدن جهان بشمار می‌روند، امروز نیز آنان چنین باشند و با استحکام باورهای اجتماعی، دینی و ملی باردیگر نام بزرگ ایران زمین را در جهان پرآوازه و جاوید نمایند. همچنین به سنت نیک ازدواج که بخش لاینفک فرهنگ غنی ایرانی است پایبند باشند. تا اخلاقیات ایرانی بیش از پیش زنده و پابرجا بماند و جامعه و فرهنگ جهانی ایران از این هجمه ضد اخلاقی غربی که بر اساس سیاست های اسعتماری، سایه به روی این سرزمین افکنده است مصون بماند و دانش و پیشرفت و فرهنگ ایرانی را بیش از پیش گسترش دهند. به امید پیوندهای نیک برای دختران و پسران ایران زمین که همسرانشان دوست و عاشق آنان خواهند بود. ایدون باد...
 

بن مایه این جستار:
(1) اندرزهای زرتشت - کورش نیکنام - گات ها سرود 48، بند 11 برگ 207
(2) تعلیم و تربیت در نزد ایرانیان برگ 103
(3) اندرزهای زرتشت - کورش نیکنام - گات ها سرود 53، بند 4 برگ 249
(4) اندرزهای زرتشت - کورش نیکنام - گات ها سرود 53، بند 5 برگ 250
(5) اندرزهای زرتشت - کورش نیکنام - گات ها سرود 53، بند 7  برگ 252
(6) اندرزهای زرتشت - کورش نیکنام - گات ها سرود 32، بند 2 برگ 73
(7) چیده اندرز پوریوتیشكان، بند پنج، برگ 87
(8) یشت پنجم، بند 87
(9) کتیبه جهانی داریوش بزرگ در کرمانشاه - بیستون 56:4
(10) هرودوت 136:1 - استرابون 17:3:15
(11) هرودوت 136:1
(12) اندرزهای زرتشت - کورش نیکنام - گات ها سرود 53، بند 3 برگ 248
(13) اندرز انوشه روان آذرباد مارسپندان 102
(14) یشت پانزده، بند چهار  
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
دوشنبه 23/9/1388 - 14:52
ایرانگردی

فرهنگ غنی ایرانی چیست ؟ (2)

 

9-فرهنگی که ایران را سرزمین نیروی مافوق بشر میداند

در کتبهای باستانی و باور نیاکان ما همیشه این اعتقاد وجود داشته است که ایران سرزمینی است که توسط خداوند و برگزیده گانش انتخاب و بنا گشته است . این امر از آئین میترائیسم و زرتشت تا پس از اسلام وجود داشته است . شاید نتوان این امر را اثبات کرد . یا شاید با خرد و اندیشه انسان شک برانگیز باشد ولی نکته ای که در این باب دارای اهمیت است این می باشد که همین باور موجب پیوستگی ها , رشادتها و یک نیروی فوق طبیعی در میان مردمان ما شده است که ملت ایران را از دیگر ملتها تمیز میدهد . به همین روی بوده است که مردم ما همیشه در حفظ خاکشان و پاسدارای از آیین و فرهنگشان کوشا بوده اند . برای نمونه میتوان به این نسکهای باستانی در دین بهی زرتشتی اشاره نمود :  

نخستین و بهترین سرزمینی که من اهورامزدا ( خداوند ) بیافریدم ایران ویچ ( ایران ) است آنجایی که رود نیک دایتی روان است .( نسکهای باستانی ایران زمین فرگرد اول , وندیداد 20 , 30)

ای اسپنتمان زرتشت , این شهرهای ایران را که من اورمزد آفریدم ( نسکهای باستانی ایران زمین , زند وهومن یسن فقره 9 صفحه 40 )

انجمنی کرد اهورامزدا با ایزدان مینوی ائیران وئیچ ( ایران ) . انجمنی کرد جمشید دارنده رمه خوب با بهترین مردمان در ائیران وئیچ ایران ( بند 20 ,31 )

نمی توان به راحتی این امر تائید یا رد کرد زیرا فلسفه ای ورای اندیشه بشر پشت آن قرار دارد . همین امر در پس از اسلام به نام ایران سرزمین صاحب الازمان نام گرفته است . زیرا همان اندیشه گذشتگان به رنگ و بوی اسلامی در آمد تا این باور ملی حفظ شود . همین باور در سال 1360 موجب دفاع هشت ساله ایرانیان از خاک و میهن و ایمانشان شد . نبردی که ما از 30 کشور جهان اسیر داشتیم و دهها کشور بزرگ و قدرتمند جهان در حمایت از عراق برخواسته بودند ولی رشادت ها و نیروی ایمان و میهن پرستی موجب شد شبانه روز با چنین اهریمنانی مبارزه کنیم .

 

10-یکپارچگی , احترام به باورها و گویشها

کمتر کشوری را در جهان میتوان یافت که اینچنین دارای تنوع قومی و گویشی باشد و به همین دلیل یکی از رمزهای موفقیت و ماندگاری ما نیز همین احترام به آداب و رسوم , زبانها و گویشهای هر منطقه است . ایرانیان با تمام تنوع قومی و زبانی همگی بخشی از یک ملت کهن و بزرگ تاریخ هستند . برخی با سواستفاده از همین موهبت الهی , بر پروژه استعماری انگلستان پیرامون ملیت سازی اقوام ایرانی دامن می زنند و از این فرصت بزرگ که خداوند در این سرزمین قرار داده است در جهت متلاشی کردن این اتحاد تاریخی بهره می برند . برای نمونه ساخت گروهک های وابسته به استعمار همچون ( جندالله , الاهوازی , حزب دموکرات خلق عرب , پان ترکیسم ... ) . با نگاهی به شهرهای مختلف ایران مشاهده میکنید که چه شگفتی های گوناگونی در دل این کشور نهفته است . درست است که به ظاهرگویش , آداب و رسوم و لباس های هر منظقه با یکدیگر متفاوت است ولی در ریشه همگی به یک نقطه باز میگردند . برای مثال یک کورد کمتر گویش بلوچی یا تالشی را متوجه می شود در حالیکه همگی ریشه ای از زبان پهلوی ایران باستان دارند و فقط شاخه های منطقه ای زبانشان متفاوت است . همینطور لباسهای زیبا , آداب و رسومهای زیبا در مراسمهای عروسی , جشنهای نوروز , چهارشنبه سوری , سیزده بدر و اعیاد مذهبی . این تنوع زیبای قومی میتواند به بزرگترین فرصت و پتانسیل برای قطب توریستی شدن ایران در منطقه تبدیل شود . جذب میلیون ها گردشگر برای دیدن این فرهنگ و تمدن کهن .

در طول تاریخ هیچگاه دیده نشد که قومی ایرانی بر قومی دیگر شمشیر بکشد و هیچگاه دیده نشد است که قومی در هنگام نیاز به یاری قوم دیگرش نشتابد . در نگاره های تخت جمشید سربازان پارسی و مادی کنار یکیدگر ایستاده اند و هیچکدام بر دیگری برتری ندارند . این احترام به قومیت ها در ایران ریشه تاریخی دارد و دقیقا عکس آن در مورد اعراب دیده می شود . تازیان در سالهای صدر اسلام صدها جنگ میان یکدیگر بر سر دین - مذهب - قدرت - نام و حکومت داشته اند . آخرین نمونه آن را میتوان در عراق سال 2007 دیده که چگونه یک شیعه فرد سنی دیگری را می کشد و برعکس سنی چگونه بر شیعه شمشیر میکشد . یا نبردهای خونین ملی در فلسطین و لبنان و ... این امر بی فرهنگی قومی مختص تازیان نیست و حتی در اروپا و آمریکا در همین 50 سال گذشته بسیار به وضوح دیده شده است . سفید پوستان بر میلیون ها سیاه پوست اسلحه کشیدند . آنان را انسانهای بربر و دسته چندم خطاب می نمودند و حتی کمترین امکانات یک انسان معمولی را از آنان دریغ میکردند .

 

11-دفاع از کشور و میهن دوستی

ریشه این مهر و عشق به این سرزمین بسیار فراتر از تصور تاریخ نگاران و مورخین است . شاید چهار هزار پیش و شاید هم فراتر از آن . کاوه آهنگر و آرش کمانگیر دوتن از بزرگ ترین اسطوره های این میهن دوستی در طول تاریخ ایران بوده اند . آرش , کماندار ارتش منوچهر شاه است که برای مرزبندی جدید با افراسیاب مامور پرتاب تیر می شود . آرش که شعله های نخستین مهر ایران دوستی را در دل ایرانیان برافراشت با تمام وجود چنان تیری را از دماوند پرتاب میکند که در کنار جیحون فرو می آید و بی درنگ پس از پرتاب آرش جانش را از دست می دهد . فردوسی بزرگ چنین می فرماید :

 چو ایران نباشد تن من مباد                 بر این بوم و بر زنده یک تن مباد

ز بهر بر و بوم و پیوند خویش                زن و کودک وخرد و فرزند خویش

 همه سر به تن کشتن دهیم             از آن به که کشور به دشمن دهیم

در طول تاریخ این سرزمین مملو از نبردهایی است که برای دفاع از کشور یا زنده نگاه داشتن فرهنگ و هویت ایرانی انجام گرفته است که به اختصار میتوان به برخی از آنان اشاره نمود :

نبرد آریوبرزن در مقابل اسکندر گجستک و جان دادن دراین راه به سال حدود 330 پیش از میلاد , نبرد ابوسلم خراسانی برای پایان دادن به حکومت ننگین اعراب بنی امیه و جان دادن دراین راه به سال 125 هجری قمری  , نبردهای استاذسیس برای بازگشت به هویت ایرانی و پایان حکومت های تازی و جان دادن دراین راه به سال حدود 150 هجری قمری  , قیام بابک خرمدین و 22 سال دلاوری های میهن پرستانه در آذرآبادگان جهت برقراری حکومت ملی در ایران و جان دادن دراین راه به سال 223 هجری قمری ,قیام مازیار در طبرستان برای برپا کردن حکومت ملی ایرانیان و جان دادن دراین راه به سال 223 هجری قمری , نبردهای بهرام چوبین در زمان پادشاهی هرمز چهارم برای مقابله با ترکان وحشی مغول در ایران , دلاوری های رستم فرخزاد در نبرد قادسیه با اعراب و جان دادن دراین راه در سال 636 میلادی , نبردهای مرداویچ پسر زیار و شکست لشگر تازی المقتدر عباسی و در نهایت جان دادن دراین راه در سال 323 هجری قمری , نبردهای یعقوب لیث رویگر در برابر تازیان بدوی جهت بازگشت به هویت ایرانی  , نبردهای سنباد از نیشابور و سپس به هلاکت رساندن منصور خلیفه جنایتکار عرب و جان دادن در همین راه , نبردهای سورنا سردار ایران دوست دوره اشکانی جهت دفاع از ایران در برابر سپاه روم که همه ساله ایران را مورد یورش قرار میدادند , نبرد فیروز نهاوندی در گرفتن انتقام از اعراب و به قتل رساندن عمرابن خطاب و سپس کشته شدنش توسط تازیان و . . .

 

رابرت گرنت واتسن و میهن دوستی ایرانیان :

کشور ایران با همه طبایع گوناگون مورد تحسین هر ایرانی است . ایرانیان اینگونه می پندارند که هیچ کشوری در جهان جایگاه مقایسه با ایران را ندارد . به نظر من اگر اکثر ایرانیان محکوم به تبعید از ایران شوند و به آنان اخطار شود که در صورت ورود به ایران محکوم به مرگ هستند با این وجود نمی توانند از بازگشت به میهن خود خودداری کنند .

 

بارزترین جلوه این فرهنگ آن است که هرگز به نام دفاع از میهن به کشوری دیگر تجاوز نکرده است و همیشه در حالت دفاعی قرار داشته . هزاران تجاوز و قتل عام در ایران صورت میگرد ولی ایران و ایرانی باقی می ماند و متخاصم را یا به مرور زمان از این کشور بیرون میکند یا در خود و فرهنگ خود حل می نماید . نمونه اش را میتوان :

یورش اسکندر گجستک در سال 330 پیش از میلاد و اشغال چندین دهه ای کشورمان و سپس بیرون راندن آنها از ایران توسط حکومت مقتدر اشکانیان .

نبردهای چندین صده ای ایران و روم که کشورما در بیشتر موارد نقش دفاعی را بر عهده داشته است .

تجاوز تازیان به ایران و  دویست سال اشغال کشورمان و سپس سیاست های ایرانیان در مبارزات مدنی در تقابل با فرهنگ عرب که به راستی شگفت انگیز است بارزترین این موارد است .

تجاوزات تیمور و چنگیز مغول و قتل عام های گسترده از مردمان بی دفاع ایران و در نهایت حل شدن آنان در این فرهنگ و تمدن کهن .

تجاوز صدام حسین از سردمداران مکتب ننگین پان عربیسم به ایران و هشت سال دفاع بی امان مردمان ما با کشوری که دهها کشور عربی و اروپایی و آمریکایی را در حمایت خود علنا داشت . 

و . . .

چنانکه بابک خرمدین سردار نامور ایرانی به افشین مزدور خلیفه ستمگر عباسی در هنگان مرگ چنین گفت:

شخصی که به میهن خود خیانت کند در نزد دیگران قربی نخواهد داشت و هیچکس به فرد خود فروخته اعتماد نخواهد کرد

 

و یا نادرشاه افشار دلاور مرد ایران زمین چنین فرمود :

تمام وجودم را برای سرفرازی میهن بخشیدم , به این امید که افتخاری  ابدی برای  کشورم کسب کنم و برای اراضی ایران هیچ وقت گفتگو نمی کنم بلکه آن را به همراه قدرت فرزندان کشورم به دست می آورم .

ایستادگی ایرانیان در برابر حکومت اسکندر از دید رمان گیرشمن

سلوکیان ( هلنیها ) هرگز تسلط حقیقی بر ایران پیدا نکردند و نمی دانستند چطور یک دولت ملی تشکیل بدهند و نه از لحاظ سیاسی و  نه از لحاظ اخلاقی توانستند بر ایرانیان چیره شوند . به طور کلی میتوان گفت هلنیسم در ایران شکست خورد .

 

یکی از عوامل ایجاد این میهن دوستی مهر ایرانی است . در آموزه های اوستایی ایران مهر یکی از بلندمرتبه ترین جایگاهها را دارد . مهر صفاتی دارد که در اوستا به آن اشاره شده است : مهر پیروزی و استوار کننده مملکت است . مهر بی رونق کننده ممالک خصم است . مهر پاسبان بیدار و دلیر است . مهر حامی کیش مزدیسنا است . ( وندیداد 3 فقره 41 - دینکرد جلد 15 کتاب 18-8 )

 

12-اهمیت پیشرفت , علم , دانش و تربیت

هرودوت میگوید : ایرانیان بعد از دلاوری در جنگها و نبرد با دشمنان بالاترین اصل مردانگی را در تولید فرزند و پرورش نیکوی آن می دانند . در بین آنهایی که فرزند پسر بیشتری داشته باشند پادشاه هدایایی را برای آنها می فرستد . زیرا پسر را از این جهت گرامی میدارند که در نبردها همراه پدران برای حفظ کشور استفاده میکنند . پسران آنها از پنج سالگی تا بیست سالگی در اسب سواری , تیر اندازی , راستگویی تعلیم داده می شوند . اسب در نزد ایرانیان حیوانی مفید و نیکو است و بسیار از مردمان آنان پسوند نام خود را از اسب میگیرند ( جاماسب , لهراسب , گشتاسب و . . . ) تیر اندازی نیز از هنرهای برجسته ایرانیان است و دوره های مختلفی در این باره در همه جا برقرار است . زیرا این امر را برای دفاع از خود و کشور لازم می دانند . راستگویی نیز در نزد ایرانیان یکی از مهمترین صفتهایی است که همیشه پابرجا بوده است . آنان فرزند خردسال خود را به این سه امر مهم تربیت می کردند تا در آینده فردی مفید و برازنده گردد .  

ایرانیان یکی از بزرگترین گناهان را پدر یا مادر کشی می دانند . آنان اعتقاد دارند یک فرزند سالم و نیکو هرگز دست به چنین کاری نمی زند . در صورتیکه شخصی چنین کاری کرد یا آن فرزند بد ذات و اهریمنی است و یا اینکه از نطفه دیگری است و آن فرزند حرامزاده است .

استرابون جغرافی دان معروف  درباره شیوه آموزش جوانان ایرانی میگوید : جوانان ایرانی از 5 سالگی تا 24 سالگی آموزشهای تیر اندازی , نیزه افکنی , اسب دوانی و راست گویی میدیدند . مربیان آنان را در جایگاهی ویژه گرد می آوردند و پیش از طلوع خورشید با شیپوری آنان را گرد می آوردند . فرمانده یک گروه جوان 50 نفری به عهده یک شاهزاده یا یک فرمانده مدبر بوده است . آنان در دشت ها و کوهها در برابر خورشید , سرما , گرما دوره میدیدند و خوراک روزانه آنان نان گندم و نان جو و گوشت کباب , تره تیزک و آب بود .

گزنفون در سال 445 پیش از میلاد میگوید : کلیه ایرانیان مجاز بودند اطفال خود را به مدارس عمومی اعزام کنند . اینکار برای کسانی است که نیاز به کمک فرزند در امور چرخش زندگی ندارند . نتیجه این کار پارسیان این است که آنان از تن پروری دوری میگزینند  و ادب اجتماعی را حفظ میکنند .  

در نبشته های دینی ایران باستان یسنا هات 31 بند 11 آمده است : ای اهورامزدا آنگاه که انسان را آفریدی و نیروی خرد و اندیشیدن را  به وی ببخشیدی پس خواستی که هر کس با دلخواه و آزادی دین خود را برگزیند .

 

 علم دوستی ایرانیان از دیدگاه جان شیرمان نویسنده کتاب مردم و سرزمین ایران

ایرانیان چنان مشتاق علم و دانش هستند که خود به شخصه انسانهای تهیدست و ساده ای را در آن کشور دیدم که بلاشک بی سواد بودند اما به خرج خود در محله ها و روستاهای خود مدرسه و مکتب خانه ساختند .

 

زندگی فلسفی ایرانیان از دید شارن بازرگان فرانسوی

ایرانیان به خوب و بد زندگی , سختی ها و ستمها , فراز و نشیبهایی که در طول حیات با آنها روبرو می شوند از دیدگاه فلسفی برخورد میکنند . به نیک یا بد آینده اهمیت زیادی نمی دهند . نه از بد آن هراس دارند و نه از خوب آن غره می شوند  .

 

ای مردم سلاح هایمان مرزها را می گشاید و دانش ما مغزها را ( شاپور اول ساسانی )

 

بر درگاه دانشگاه بین المللی ایران در خوزستان که به سال حدود 250 میلادی بنا شده است شاهنشاهان ایران اینگونه نوشته بودند : دانش و هنر برتر از زور و شمشیر است

 

فردوسی بزرگ خرد و دانش را سرلوحه آموزه های ایرانی می داند :

ز دانش روان را توانگر کنید                           خرد را همان بر سر افسر کنید

چنین دان که هر کس که دارد خرد                بدانش روان را همی پرورد

ز نادان بنالد دل سنگ و کوه                  از ایرا ندارد بر کس شکوه

 

اگر دانش در ثریا باشد مردان سرزمین پارس بدان دست پیدا خواهند کرد ( پیامبر اسلام )

 

سفارش بوذرجمهر فیلسوف ایران باستان درباره خرد :

خوی و خرد و هنر و دانش نزد مردمان چگونه بی زیان تر است ؟  خرد چنانچه آنرا بد اندیشی نباشد , هوشمندی چنانچه آنرا بدعت نباشد  ,  به دوستی چنانچه آنرا کین وری نباشد  , خرسندی چنانچه آنرا بد رفتاری نباشد  ,  رادی هرگاه آنرا هرزگی نباشد , شکوهمندی هرگاه آنرا ناخرسندی نباشد  , فروتنی هرگاه آنرا فریبکاری نباشد , احترام هرگاه آنرا خودسری نباشد , یگانگی هرگاه آنرا دورویی نباشد  , کوشایی هرگاه آنرا رشک نباشد , دانایی هرگاه آنرا غرور نباشد  , در نهایت برای مردمان دانایی و خرد بهتر از همه چیز است .

 

در یسنا , هات 31 بند 18 آمده است : دانا باید با دانش خود نادان را آگاه سازد . چرا که نباید نابخرد در نادانی بماند .  

 

کاهنان مصری در کتیبه ای ارزشمند به نقل از اقدامات داریوش بزرگ که امروز در موزه واتیکان نگهداری می شود چنین میگویند :

بر طبق فرمان شاهنشاه ایران و ملل گوناگون داریوش شاه , چنین شدکه خانواده های اهل دانش برای کسب فنون پزشکی به دانشگاه سائیس مصر گسیل کرد و برای همین منظور به خواست داریوش شاه افزارهای لازم و لوازم پزشکی گردآوری شد . شاهنشاه چنین مقرر فرمود زیرا وی به ارزش واقعی فن پزشکی پی برده است زیرا آگاه است که این فن مردمان بسیاری را از مرگ رهایی میبخشد .  

 

صائد اندلسی , طبقات الامم

از خصائص مردم ایران توجه به طب و احکام نجوم و علم تاثیر کواکب در دنیای فرودین است . اهل حساب از ایران و بابل و هند و چین و اکثر امم که معرفت به احکام نجوم دارند , معتقدند که درست ترین ادوار دوری است که ایرانیان تنظیم نموده اند و علمای عهد ما آن را سنی اهل فارس نامیدند .

 

داریوش بزرگ و خشیارشا برای کسب علم و دانش و گسترش آن , هیئتی گسترده به دریاهای دور دست و سرزمینهای ناشناخته اعزام نمودند که هرودوت آن مناطق را از نقاط دوردست آسیا و اطراف آن میداند . هرودوت میگوید داریوش شاه برای کشف ریزشگاههای آبهای رودخانه سند اقدام کرد . هیئتی دیگر از شهر کاسپاریتوس و سرزمین پاکتیس روانه خاور دور کرد و چندین دریانورد دیگر را برای دادن گزارش از مناطق دیگر روانه آبها کرد .

هرودوت میگوید خشیارشا اقدامی  بزرگ کرد که امروز یونانیان از انجام آن وحشت دارند . خشیارشا دماغه کوه آتوس در یونان را شکافت و مسیری برای گذر آب در آن درست که به راحتی دو ناو دریایی بزرگ برای عبور از آن میتوانستند کنار به کنار یکدگیر رد بشوند کنند که این امر را دو مهندس ایرانی به نامهای "بوباروش پور مگابازوش" و دیگری "ارتاکائوش پور ارتائوش " هدایت میکردند . 

 

دانش ایرانی از دید ادوارد براون شرق شناس انگلیسی به سال 1862 , 1926

در نتیجه تعصب ظالمانه دولت بیزانس هفت نفر از فلاسفه بزرگ یونان به ایران پناهنده شدند . انوشیروان دادگر ( تاجگذاری در سال 513 میلادی و درگذشت 579 میلادی ) این بزرگان را به گرمی پذیرفت و چند جلسه شخصا در مسائل فلسفی با آنان برگزار کرد . سپس زمینه تدریس آنان در دانشگاه بین المللی جندی شاپور خوزستان را فراهم آورد . پس از چندین سال آنان درخواست بازگشت به یونان را دادند و انوشیروان طی نامه ای از دولت بیزانس درخواست آزادی عمل برای آنان نمود .   

 

دانش ایرانیان در دیدگاه ابن خلدون پدر جامعه شناسی

مابین ملتهایی که تاریخ احوالشان به ما رسیده برخی نسبت به علم و دانش توجه بیشتری داشتند . همانا آنان ایرانیان و یونانیان هستند . اهمیت علوم عقلی نزد ایرانیان به غایت عظیم بود و دامنه آن به غایت وسیع . به مناسبت عظمت و فخامت دولت ایشان و طول مدت پادشاهی ایرانیان گویند که این علوم از ایرانیان به یونان منتقل شده است . وقتی که اسکندر دارا را بکشت و سلنطت کیانیان ( هخامنشیان ) را منقرض نمود , بر کتب و دانش ایرانیان دست یافت  . سپس ما تازیان بر آنان چیره شدیم و بسیار کتب علمی در آنجا یافتیم .  عجیب ولی حقیقت است که اهل دانش در اسلام چه در علوم دینی و چه در علوم عقلی همه جز چند استثنا محدود به حوزه فرهنگ ایرانی است . بین آنها کسانی که از جهت نژاد عرب محسوب می شدند از حیث زبان و محیط و اساتید خود خارجی بودند .

 

نبوغ ایرانی از دیدگاه ارنست رنان فیلسوف فرانسوی

فردوسی از خود ما بود . حافظ , سعدی , خیام , مولانا , رودکی و نظامی که ستاره های درخشان ادبیات ایران هستند نشان میدهند که چگونه نبوغ هند و اروپایی در طی قرنهای متمادی با دشواریهای زندگی درافتاده و همواره بر آنان پیروز شده .

 

سخن پایانی

نویسنده این جستار با دلی پرامید و روشن آینده را از آن مردمان ایران زمین می داند . زیرا که ما با کارنامه ای کهن و جهانی پای به عرصه زندگی مدرن گذاشته ایم و به همین روی میتوانیم خلع های موجود اخلاقی , اندیشه ای , دینی و فرهنگی این زندگی مدرن را پرنماییم و همگی در کنار یکدیگر با تمامی کشورهای دنیا با منش نیک و اندیشه پاک زندگی نماییم . ملت ایران با همه ملتهای جهان با وجود هزاران بار نامردمی ها , دخالتها , فتنه انگیزی ها و غارتها , تعامل و دوستی خود را در طول تاریخ اعلام نموده است و نباید این مهر و اندیشه ایرانی موجب سواستفاده کشورهای فتنه انگیز و استعمارگر جهان گردد زیرا همانطور که تاریخ مهر ایرانی را بارها ثابت کرده است قدرت و میهن دوستی ایرانیان را نیز در خود جای داده است و کوچکترین تعدی به حقوق ملی , آبها و خاکهای این کشور پاسخی شدیدتر را در بر خواهد داشت . به امید روزی که اندیشه پاک ایرانی گسترده شود و آرزوی دیرینه مولانا در جهان امروز برآورده شود . مولانا :

از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست . . .

 

 

بن مایه این جستار

متون پهلوی , سعید عریان

اوستا , استاد هاشم رضی

برگردان گاتها , موبد رستم شهزادی

پیام زرتشت , دکتر علی اکبر جعفری

نامه ایران 3 جلدی , حمید یزدان پرست

تعلیم و تربیت در ایران باستان , دکتر اسدالله بیژن

کوروپدیا , زندگی کوروش بزرگ هخامنشی , گزنوفون

دیوان اشعار پروین اعتصامی , دیوان اشعار عطار نیشابوری و منطق الطیر  

گلستان و بوستان سعدی , شاهنامه فردوسی , دیوان شمس مولانا , دیوان حافظ و . .
 
منبع: پایگاه ایران شناسی آریار من
دوشنبه 23/9/1388 - 14:50
ایرانگردی

فرهنگ غنی ایرانی چیست ؟ (2)

ظلم ستیزی و عدالت خواهی یکی دیگر از بارزترین خصوصیات فرهنگ ایرانی است

 

6-ظلم ستیزی و دادگری

ظلم ستیزی و عدالت خواهی یکی دیگر از بارزترین خصوصیات فرهنگ ایرانی است . در طول تاریخ بارها شاهد این امر بوده ایم . دادخواهی کاوه آهنگر و قیامش بر ضد ضحاک تازی نخستین نمونه این فرهنگ کهن است . از مستندات تاریخی و نوشته های محققان، بخصوص كاوشهایی كه از دو قرن پیش تا كنون صورت گرفته است و آثار و شواهد موجود، به خوبی معلوم میشود كه، در ایران قبل از اسلام، قوانین و مقررات و اصولی برای تنظیم امور اجتماعی و قضایی افراد جامعه تدوین كرده بودند كه پایه اصلی آنها را عادات و سنن و رسمهای ملی و فرمانهای پادشاهان و قواعد مذهبی تشكیل میداده است. در پس از اسلام نیز این امر ادامه داشت و تکمیل گشت . این وضع در 550 پیش از میلاد ایران را با افتخار میتوان درست شبیه به قوانین فدرال و قوانین محلی ایالات متحده آمریكا در سال 2007 دانست . همچنین این مساله محرز شده كه، در دوره هخامنشیان قوانین و اصولی مدون و غیرمدون اعم از كیفری و مدنی مربوط به سازمان قضایی و طرز تشكیل دادگاهها و رسیدگی به آنها وجود داشته است و از نوشته های هرودت و مورخان دیگر یونانی مانند (پلونارك و گزنفون) استنباط میشود كه در زمان هخامنشیان قوانین مدون كیفری و قوانین مدنی و قوانین مذهبی وجود داشته و آن تشكیلات وسیع كه با نظم خاص اداره میشدند بر اثر وجود مقررات بوده است.( قانون و دادگستری در ایران پیش از اسلام - احمد اشرف )

سفارش فردوسی بزرگ به دادگری

 بکوشید و از داد باشید شاد        
                        تن آسان و از کین مگیرید یاد
تو گر دادگر باشی و پاک دین  
                          زهر کس نیابی به جز آفرین 
بماند تا جاودان این گهر  
                           هنرمند و بادانش و دادگر
بدان تا هر آنکس که دارد خرد 
                            به منشور آن دادگر بنگرد
اگر دادگر باشد شهریار  
                            بماند به گیتی بسی پایدار
اگر دادگر باشی و سرافراز         
                           نمانی و نامت بماند دراز
اگر دادگر باشد و نیک نام            
                           بباید ز گفتار و کردار کام
اگر دادگر باشدی شهریار            
                            از او ماند اندر جهان یادگار

در زمان هخامنشیان دادگاه شاهی مركب از، هفت نفر قاضی به ریاست شاه،به طور دایم برقرار بوده است. دادوران شاهی همیشه در سفر و حضر با شاه همراه بوده اند،ولی این دادگاه در ظاهر مانند دیوان عالی كشور بود و برای مسایل مهم و رفع تعارض قوانین یا حل احكام و تفسیرهای متناقض به كار میرفته است و دادخواست استینافی یا فرجامی یا اعاده دادرسی به آنجا تقسیم میشده است. به جرایم عمومی یا نظامی در دادگاههای كه تحت نظر موبدان یا حكام تشكیل مییافته رسیدگی میشده است.

قضاوت دیوان حرب را سپاه دادور می نامیدند كه، به امور لشگری رسیدگی میكرد.(افلاطون - ارسوط و حقوق در ایران باستان ) از نظر صلاحیت، در آن عصر، امور حقوقی و جزایی از یكدیگر منفك نبوده اند و دادرسی كه، صلاحیت رسیدگی به دعاوی داشته است میتوانسته به هر دو قسمت رسیدگی كند.از نوشته های گزنفون چنین استنباط میشود كه، ایرانیان نسبت به اصول، عدالت، اطاعت از قضاوت و اجرای عادلانه قانون، توجه زیادی داشتند به همین لحاظ دادرسان شاهی، هیچ وقت بدون دادرسی و رسیدگی به كلیه دلایل و شواهد و قراین پرونده امر و بدون شنیدن دفاعیات كامل متهم و بالاخره بدون اثبات تقصیر، حكم به كیفر صادر نمیكردند. از محاكماتی كه از آن دوران در كتابهای مورخان نقل شده است آشكار میشود كه، برخی از اصول را، در دادرسی جنایی به كار میبردند:

 

- متهم با كمال آزادی مدافعات خود را به عرض هیات دادگاه میرسانده است.

- در دادرسیهای جنایی، مانند امروز، دادگاه حداقل، از سه نفر تشكیل میشده است.

- شاه هیچ متهمی را قبل از دادرسی و اثبات تقصیر و صدور حكم قانونی مجازات نمیكرد.

- شاهنشاهان هخامنشی مایل بوده اند بیشتر دعاوی مردم از راه داوری خاتمه پیدا كند، چنان كه كوروش بزرگ ، مقرر داشته بود كه، اگر كسی محاكمهای با دیگری داشته باشد، طرفین با توافق داورانی را معین كنند تا به دعاوی آنان رسیدگی و آن را پایان دهند.(قانون و دادگستری در ایران پیش از اسلام - احمد اشرف )

 

در ایران باستان مقام داوری شریفترین مقامها به شمار میآمد. اغلب شاهنشاهان ایران خود ریاست دادوران را بر عهده داشتند و شخصا به كارهای قضایی مردم رسیدگی میكردند. عده قضات شاهی هفت تن ( بر اساس عدد مقدس هفت ) بودند كه در تورات در كتاب استر و مردخای نام هفت تن از دادوران زمان خشایارشا با قدری تحریف ذكر شده است.(تورات - استر باب اول )در كتاب تاریخ ایران باستان استاد پیرنیا به نمونهای اشاره شده است كه: یكی از قضات آن زمان موسوم به سیسامنس از كسی رشوه گرفت و حكمی بر خلاف حق صادر كرده بود، كمبوجیه (دومین پادشاه هخامنشی) حكم اعدام او را صادر كرد و امر داد تا پوست او را كنده و روی مسند قضاوت انداختند و پسرش كه بعد از او قاضی شد روی همان مسند قضاوت میكرد.

سعدی بزرگوار

خنک ( نیک ) روز مشحر تن دادگر   
                              که در سایه عرش دارد مفر ( جای )
نکند هرگز اهل دانش و داد              
                            دل مردم خراب و گنج آباد

هرودوت در کتاب تاریخ هرودوت می گوید : یکی از قوانین مهم ایرانیان این است اگر خلافی از شخصی سر بزند و با اینکه گناه بزرگی نیز انجام شده باشد وی نباید به اشد مجازات و مرگ محکوم شود . مگر آنکه به خاندان پادشاهی و کشوری تجاوز شده باشد . در مواقعی که شخص را برای دادگری به محکمه می برند آن شخص را مورد سنجش قرار میدهند . اگر شخص کارهای نیکویش بیشتر از کارهای زشت اش باشد در اجرای قانون مجازات تخفیفی می دهند . اگر کارهای زشت او بیشتر از کارهای نیکویش باشد با شکایت شاکی وی را مجازات میکنند .

پرفسور گیریشمن ایران شناس نامدار در کتاب تاریخ ایران تا آغاز اسلام می گوید : در نظام شاهنشاهی ایران باستان هر شهربان دارای دبیری می بوده است که او ناظر و رابط بین او و شاه بزرگ را داشته است . در شهربانان و فرمانداراران احتمال اینکه خطایی کند و به مردم ظلم نماید زیاد بوده است . به همین دلیل هرزگاهی از طرف دولت مرکزی امپراتوری ایران افرادی به نام چشم و گوش شاه در میان عامه مردم نفوذ میکردند تا خائنین و ظالمین به مردم را شناسایی کنند این کار را دبیران کنترل کننده شهربانان نیز گزارش میکردند .

 

 انوشیروان دادگر : بدانید و آگاه باشید که کشور با بی دینی پایدار خواهد بود و زندگی چرخه خود را ادامه خواهد داد ولی ظلم پایدار نماند و بزرگترین قدرتهای جهان را سرنگون خواهد کرد .

فردوسی بزرگ از عدالت و برابری اجتماعی مردم ایران در زمان شاهنشاهی قباد ( که بعدها اندیشه مارکسیست و کمونیست تیز از آن گرفته شد ) چنین می فرماید :

همی گفت هر كو توانگر بود                     تهی دست با او برابر بود

نباید كه باشد كسی بر فزود                   توانگر بود تار و درویش پود

جهان راست بایدكه گرددبه چیز                   فزونی توانگر حرام است نیز

 

و یا نمونه ای دیگر خسرو به فرزندش شیرویه چنین نصیحت میکند به نقل از سعدی بزرگوار : در اندیشه این باش که همیشه صلاح رعیتان کشور را در نظر داشته باشی زیرا آنان از ظالمان و بیدادگران فراری هستند و به فکر نابودی ظالم در خواهند آمد . در جهان هستی برتر از انصاف و عدل چیزی نیست . مردمان جهان همگی می گذرند ولی این نام نیک است که خواهد ماند و آیندگان تو را ستایش می کنند . خدا ترسان را مامور دهقانان و مستضعفان کن زیرا آنان ظلم نخواهند کرد . مطمئن باش کسانی که فقط نفع و صلاح تو را در نظر می گیرند به مردمان جفا خواهند نمود . اگر خواهی که نامت جاودانه برای آیندگان بماند- خردمندان و نیک اندیشان کشور را مخفی مکن و آنان را به مردم معرفی کن . پادشاهان و بزرگان گذشته ایران همه رفتند و تو نیز خواهی رفت پس در اندیشه گذاشتن خاطره نیک از خودت باش . افرادی را که ذاتا بد اندیش هستند به سزای اعمالشان برسان . هنگامی که تو را داور قرار دادند و تو نیز از گناه مجرم خشمگین شدی کمی صبر و تفکر کن و اگر پسندیده بود وی را عفو کن .

 

 

7-ایمان و یکتاپرستی

 ایرانیان چه پیش از اسلام در زمان زرتشت بزرگوار و چه در پس از اسلام یکتا پرست بودند و در زمره نامورترین ملتهای متدین جهان قرار داشتند  . سپاس از خداوند بزرگ در هیچ زمان و مکانی بر یک ایرانی پوشیده نبوده است .بسیاری از مردمان بر این باورند که اروپاییان هنگامی که بر میز غداخوری می نشینند و برای سپاس از نعمتهای خدا نیایش میکنند از نقاط برجسته و شایان توجه آنها در قدردانی از خداوند است ! در حالی که از خود بیگانه هستند و هیچ نمی دانند که در آموزه های دینی نیاکان ایران ( زرتشت ) به این امر بارها سفارش شده است :

من نام هرمزد را می ستایم زیرا که او مواشی و زمین و درختان و آب را آفرید . اوست که به غداها لذت داده و خوبی ها روی زمین را آفریده است . این نمونه ای از نیایشها اوستایی سه هزار ساله ایرانی بوده است که پیش از تناول غدا خوانده می شده است . نمونه دیگر در کارنامه ارتخشیر پاپکان ( اردشیر بابکان ) در 1800 سال پیش به وضوح آورده شده است :

روزی اردشیر از نخچیر گرسنه و تشنه اندر خانه آمد . او واج ( دعای قبل از غذا ) گرفته بود و کنیزک آن زهر با پست ( نوعی شربت ) و شکر گمیخته ( آمیخته ) بدست اردشیر داد به اینکه کزک ( پیش از غذا ) از دیگر خورش فرمای خوردن . . .  

 

یزدان پرستی فردوسی بزرگ

ز یزدان بترس و زما شرم دار                        نگه کن بدین گردش روزگار

 سعدی بزرگوار

رود کشتی آنجا که خواهد خدا           وگر جامه بر تن درد ناخدا

 

ولتر فیلسوف فرانسوی معتقد است :

ایرانیان هرگز آتش پرست نبوده اند . بلکه نادانی و غرض ورزی اروپاییان ایشان را به آتش پرست بودن در پیش از اسلام متهم کرده است . موبدان منشا اهریمن را نمی پرستیدند . در نظر آنان اهریمن همچون شیطان در نظر ما بوده است و این دیدگاه ها در کتب دینیشان همچون سددر نیز آمده است

 

هرودوت می گوید : ایرانیان بر خلاف ما یونانیان ( 484 پیش از میلاد مسیح ) عقیده به چند خدا بودن دنیا ندارند . در نتیجه معابد و منابر مختلف برای خدایان نیز ندارند . آنان پرستش چندین خدا را که در مصر و یونان امری رایج است را مایه حماقت میدانند . به اعتقاده من این تفکر از آنجا سرچشمه می گیرد که ایرانیان خدا را مانند ما دارای جسم نمی دانند . عقیده ما بر وجود خدا و اثبات آن وجود جسم مادی آن است ولی آنان خلاف این را می اندیشند . پس خدا پرستی آنان با ملتهای دیگر متفاوت است . موبدان ایرانی برای ستایش از خدای خود بر فراز تپه های بلند می روند و از آنجا به درگاه خداوند ( ژوپیتر ) حیواناتی را به عنوان قربانی نثار می کنند . از این رو ایرانیان به جای پرستش چندین خدا به آفریده های خدا که مایه به روزی آنان گشته است هدایایی را نثار می کردند . برای نمونه ایرانیان برای سپاسگذاری از  

خورشید : مایه روشنی دهنده زندگی

آب : مایه نجات و حیات جهان

آتش : مایه قدرت , نور اهورامزدا  و گرمابخش

خاک : مایه چرخش زندگی و کشاورزی

ماه : نماد مهر و بزرگی خداوند

هدایایی را نثار می کردند و سپاس خود را از خداوند خودشان به جای می آورده اند . ایرانیان برای هر بزرگی و نعمتی که از طرف خداوند ( اهورامزدا ) به آنان داده شده بود نگهبانی ( ایزد ) را در ذهن خود بوجود آورده بودند تا او را مامور نگهداری و پاسداری از این نعمت الهی کنند . برای نمونه آناهیتا نگهبان و پاسدار آب بود . او را ایزد روشنایی و آب می دانسته اند و در هنگام قحطی و خشکسالی از او می خواسته اند تا آب را به رویشان گشوده کند . این نگهبانان را آنان از طرف اهورامزدا می دانسته اند و او را گرامی می داشتند .

هرودوت میگوید از آن جهت کمبوجیه فرزند کورش بزرگ در اواخر عمر خود دیوانه شده بود ( از نظر او ) زیرا که وی به خدای مصر توهین نموده بود . هرودوت می افزاید روزی در مصر هلهله بر پا شد و کمبوجیه شاه تمامی نواحی آنجا بود . شاهنشاه پرسش کرد که این همه صدا و آشوب برای چیست ؟ ماموران شاهنشاه پاسخ دادند : خدای مصر وارد شهر شده است . کمبوجیه متعجب ( زیرا ایرانیان خدا را فاقد جسم ومادی می دانستند ) پرسید : مگر خدا را میتوان دید ؟ پس برویم و خدا را از نزدیک ببینیم . در حالی که به دروزاه شلوغ شهر رسیدند با گاوی بزرگ و قوی روبرو شدند که مردم او را پرستش می کردند . کمبوجیه خشمیگن شد و خنجری را با قدرت به گاو زد و آن را کشت و با صدای بلند فریاد زد این چه خدایی است که با خنجری کوچک از پای در آمده . هرودوت به این جهت که شاهنشاه ایران به یک گاو که خدای مصریان بوده توهین کرده است به او لقب دیوانه داده و در بسیاری از کتابها با مرجع گرفتن از هرودوت کمبوجیه را دیوانه نامیده اند . جای بسیار شگفتی است که پادشاهان ایران در نخستین زمانهای تاریخ که بشریت در جهل و حماقت قوطه ور بوده اند از دانشی شایسته ایرانی و خردی نیک برخوردار بودند

 

لوح آریارمن پادشاه ایرانی به سال 640 پیش از میلاد مسیح

آریارمن شاه بزرگ . شاه شاهان . شاه در پارس پسر چیش پیش شاه . نوه هخامنش . آریارمن شاه گوید : این کشور پارس که من دارم دارای اسبان خوب و مردان خوب است . به خواست اهورامزدا من شاه در این کشور هستم . اهورامزدا به من یاری ارزانی فرماید .

 

سنگ نبشته کورش بزرگ در پاسارگاد 550 پیش از میلاد

خداوند بزرگ كشورها را به دست من سپرده است . من در این كشورها به خواست اهورا مزدا آرامش برقرار كردم .

 

کتیبه های بدست آمده از پاسارگاد

اهورا مزدا این كشور پارس را به من عطا كرده است . كه من نگهدارش باشم .به لطف اهورا مزدا من پادشاه این كشورم . اهورا مزدا به من یاری دهد . ..... برای كسی كه اهورا مزدا را می پرستد قدرت هست شادمانی هست . اهورا مزدا بزرگ است . او كوروش را شاه كرد . او جهان را آفرید . آسمان پر از شگفتی ها را آفرید . بشر را آفرید و برای او خوشی آفرید نیك بدانید كه ناخوشی ها ازان اهریمنان است .

 

سنگ نبشته داریوش بزرگ هخامنشی در مصر , 521 پیش از میلاد 

خدای بزرگ است اهورامزدا ، كه زمین را آفرید ، كه آن آسمان را آفرید ، كه مردم را آفرید ، كه شادی را برای مردمان آفرید ، كه داریوش را شاه كرد ، كه به داریوش شاه شهریاری را ، كه بزرگ و دارای اسبان خوب و مردان خوب است ، ارزانی فرمود .

 

سنگ نبشته خشیارشا در گنجنامه همدان , 490 پیش از میلاد

 خدای بزرگ است اهورامزدا . که این زمین را آفرید . که آن آسمان را آفرید . که مردم را آفرید . که شادی را برای مردمان آفرید . که خشیارشا را شاه کرد . یک شاه از بسیاری یک فرماندار از بسیاری .

 

سنگ نبشته خشیارشا در ترکیه , قصر وان , 490 پیش از میلاد 

خدای بزرگ است اهورامزدا ، خدایی كه بزرگترین خدایان است ، كه زمین را آفرید ، كه آن آسمان را آفرید ، كه مردم را آفرید ، كه شادی را برای مردمان آفرید ، كه خشیارشا را شاه كرد . یگانه شاه از بسیاری ، یگانه فرمانروا از بسیاری . من هستم خشیارشا . شاه بزرگ . شاه شاهان ، شاه كشورهای دارای ملل بسیار ، شاه در این زمین بزرگ و دور و دراز ، پسر داریوش ، شاه هخامنشی .

 

سنگ نبشته اردشیر اول  , شهر پارسه 465 پیش از میلاد

خدای بزرگ است اهورامزدا  , که این زمین را آفرید , که آن آسمان را آفرید , که مردم را آفرید , که شادی را برای مردمان آفرید , که اردشیر را شاه کرد . به خواست اهورامزدا این کاخ را خشیارشا که پدر من بود شروع کرد . پس از او من بنا کردم . اهورامزدا مرا و شهریاری مرا و آنچه که کرده شد را بپاید .

 

سنگ نبشته داریوش دوم  , شهر پارسه  424 پیش از میلاد

من هستم داریوش شاه  شاه بزرگ شاه شاهان شاه کشورها شاه در این سرزمین دور و دراز پسر اردشیر شاه هخامنشی . این کاخ را اردشیر که پدر من بود بنا کرد . به خواست اهورامزدا پس از آن من بنا کردم .  

 

فرمان اردشیر پاپکان به مناسبت تاجگذاری , 224 میلادی , مروج الذهب مسعودی

سپاس و ستایش باد خدائی را که نعمتهایش را به ما اختصاص داد و ما را مشمول عنایت خود ساخت . خدایی که کشور ما را ( ایران ) دوباره آرام ساخت و مردم را از شورش ( هرج و مرج ) به اطاعت در آورد . او را چنانکه شایسته است می ستایم و از نعمتهایش که به ما ارزانی کرده است قدردانی میکنم . ای مردم بدانید که من همه تلاش خودم را در راه برقراری عدالت , ایجاد رفاه برای رعیت , آباد سازی و رونق کشور,  نیکی به بندگان , حفظ یگانگی ملی و بازسازی خرابیها به کار خواهم گرفت

 

سنگ نبشته شاپور یکم 240 میلادی , کعبه زرتشت استان فارس , ترجمه لوکونین

و چون خداوند شاهنشاهیهای ما را یاری دادند و به کمک آنان همه شاهنشینها را به تصرف در آوریدم بنابراین ما در این شهرها آتشکده های بسیاری بنا نمودیم و موبدان بسیاری را از خود خشنود ساختیم تا اهورامزدا بزرگ را ستایش کنیم و فرمان دادیم تا در کنار این نبشته بیادبود و شادی روان ما و نیاکان ما آتش افتخار به نام شاپور بنا شود . و باز هم آتش افتخار دیگری به نام آذر ناهید یا آتورناهید به خاطر شادی روان فرزند ما هرمزد اردشیر بزرگ شاه ارمنستان بنا گردد و سپس آتش افتخار دیگری به نامهای نرسی و روان آریایی مزداپرست او بپا کردند . سپس برای این آتشکده ها هدایای تقدیم شد که همگی در لیست فهرستهای نظامی دولت به ثبت رسید به خاطر شادی روان ما هر روز یک بره و یک مودی و نیم ( 40 لیتر ) غله و شراب هدیه تقدیم شد .

 

سنگ نبشته شاه سکستان , 321 میلادی , در هنگام عبور از تخت جمشید

سپندارمز ماه از سال دوم بغ مزداپرست خدایگان شاهنشاه شاپور شاه ایران و انیران که چهره ای از ایزدان دارد . فرزند مغ مزداپرست هرمزد شاهنشاه ایران و انیران ( غیر ایرانیان ) که چهره ای از ایزدان دارد از کاخ خداوندیشان روانه خیر شد و از این مکان عبور کرد . او از این مکان از استخر ( در فارس ) روانه سکستان شد و به کاخ صد ستون (شهر پارسه ) رسید و کنار این بنا شراب نوشید . در کنار وی نهوهرمیزد و مغ نرسی و رازودن فرزند مهر شهرب و دیگر آزادان پارس و سکستان و تورستان و فرستادگان همه سرزمینها همراه شاهنشاه ایران بودند . سپس وی فرمان به شادی داد تا یزدان را ستایش کنند . سپس او نیای خود را ستایش کرد . او شاهنشاه شاپور را ستود . او خود را ستود . او کسانی که این بنا را ساختند را ستود (تخت جمشید ) سپس از خداوند برای آنان آمرزش خواست .

در نبشته های پهلوی انوشه روان آذر بادسپندان در ایران باستان آمده است

 نسب به اورمزد و دوستان خود یگانه بیاندیش و هرگز گستاخی مکن

 

در نبشته ای که از بوذرجمهر فیلسوف ایران باستان در زمان شاهنشاهی نوشیروان باقی مانده چنین آمده است

از میان مردم آنانی فرخ تر هستند که بی گناه تر هستند

آنکسی بی گناه تر است که قوانین یزدان پاک را اجرا کند

قانون یزدان بهی و راستی است

بهی اندیشه نیک کردار , گفتار نیک , پندار نیک است

 

فردوسی بزرگ درباره جاودانگی یزدان پاک می فرماید :

به گیتی جز به یزدان پاک نماند                         که منشور تیغ تو را برنخواند

اگر چرخ گردان کشد زین تو                            سرانجام خشت است بالین تو

 

در یسنا , هات 31 بند 8 آمده است : ای خداوند جان و خرد تو سرچمشه منش پاک و آفریننده راستی و داوری و دادگری هستی .

در کتاب دینی باستانی ایران دینکرت دفتر 1 بخش 30 از زبان اهورامزدا آمده است : منم آنکه اندیشه و گفتار و کردارم نیک است و هرکس از این سه پیروی کند او را دوست خود میپندارم . 

 

8-هنر و موسیقی غنی ایرانی

موسیقی در ایران مقام بسیار والایی دارد . در موسیقی ایرانی به هیچ وجه هجویات - لودگی - فساد و هرزگی را نمی توان یافت . به همین روی این موسیقی پس از پنج هزار سال مانده است و امروز روزبه روز گسترش می یابد . بزرگان ایرانی همگی بر این عرفان و موسیقی ارزشمند ایرانی تاکید بسیار کرده اند . هنر و موسیقی ایرانی دارای جایگاهی جهانی می باشد که بدون شک پتانسیل بسیار بالایی در صحنه گیتی در خود نهان دارد . امروزه میتوان بسیار بیشتر از آنچه دیده می شود  از آن بهره برد . این امر نیز پیرامون معماری کهن و ارزشمند ایرانی نیز صادق است . برخی از شگفتی های معماری کهن ایران را میتوان چنین اشاره کرد : ایوان مدائن 1800 ساله در جنوب بغداد در عراق - معبد چندین طبقه 3200 ساله زیگورات چغازنبیل خوزستان -  کاخهای جهانی پارسه ( تخت جمشید ) در پارس - آذرگشنسب 3000 ساله آذربایجان - دژ 1500 ساله بابک خرمدین کلیبر - قلعه 1600 ساله فلک الافلاک خرم آباد - معبد 2200 ساله آناهیتا در کرمانشاهان - آرامگاه ورجاوند 2500 ساله کوروش بزرگ در پاسارگاد و صدها اثر معماری زیبای جهانی که متواند ایران را به یکی از قطب های توریستی دنیا تبدیل کند و دیگر نیازی به استفاده از منابع ملی نفت و گاز و طلا نداشته باشیم . از سویی دیگر موسیقی عرفانی و کهن ایران زمین همیشه صحنه ساز بزرگترین و خاطره انگیز ترین لحضات عرفانی و خداباوری برای شنودگان بوده است . رقص های جهانی سماع مولانا جلال الدین محمد بلخی نمونه بارز این امر است . نوای دلنشین پاواروتی ایران ( به قول آمریکایی ها ) استاد شهرام ناظری که بیشترا از اشعار مولانا و حافظ و خیام و سعدی برای کارهای شگفتش استفاده میکند و یا استاد شجریان و . . . نشان از این روحیه سلوک معنوی آمیخته به موسیقی دلنشین دارد . این اساتید و دهها نمونه دیگر که مجال نام بردنشان نیست حاصل 5000 سال قدمت موسیقی ایران زمین هستند . از سنگ نگاره بدست آمده در چغامیش خوزستان که نشان از نخستین گروه ارکست جهانی است تا موسیقی های حماسی ( 559 - 330 پیش از میلاد ) زمان هخامنشی و سپس باربد و نکیسا ( 590 تا 628 پس از میلاد ) که برای 365 روز مردم ایران یک موسیقی ساخته بودند تا همگان بهره ببرند و شاد باشند همگی نشان از یک پشتوانه عظیم فرهنگی است که باید آن را زنده کرد و جهانی نمود . بارزترین موسیقی های عرفانی و غیر عرفانی ایران که مقام جهانی دارند را میتوان سه تار - تا - تنبور - بربط - نی - چنگ - سنتور - کمانچه - رباب - قیچک و . . . نام برد . موسیقی چنان جایگاه بزرگی در فرهنگ ایرانی دارد که حافظ و مولانا چنین وصیت می کنند که پس از مرگ بر سر مزارشان به جز شادی و چنگ و موسیقی نواخته نشود :

حافظ شیرازی عارف و اندیشمند جهانی

من از آنکه گردم به مستی هلاک                   به آیین مستان بریدم به خاک

به آب خرابات غسلم دهید                  پس آنگاه بر دوش مستم نهید

به تابوتی از چوب تاکم کنید                    به راه خرابات خاکم کنید

مریزید بر گور من جز شراب                  میارید در ماتمم جز رباب

مبادا عزیزان که در مرگ من                   بنالد بجز مطرب و چنگ زن

تو خود حافظا سر ز مستی متاب                   که سلطان نخواهد خراج از خراب

 

مولانا جلال الدین محمد بلخی پدر عرفان و اندیشه جهان

اگر بر گور من آیی زیارت                                   تو را خر پشته ام رقصان نماید

میا بی دف بر گور من برادر                                 که در بزم خدا غمگین نشاید

عطار نیشابوری عارف برجسته

گردد از جان مرد موسیقی شناس              
       لحن موسیقی خلقت را سپاس

حافظ شیرازی

مطرب کجاست تا همه محصول زهد و علم      
             در کار چنگ و بربط و آواز و نی کنم
مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر        
        بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد 
خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش        
                   که ساز شرع از این افسانه , بی قانون نخواهد شد

فردوسی بزرگ

می و بربط نای برساختند                        دل از بودنی ها بپرداختند

بنه پیشم و بزم را ساز کن                      به چنگ ار چنگ و می آغاز کن

اوحدی مراغه ای

مطرب چو بر سماع تو کردیم گوش را  
                   راهی بزن که ره بزند عقل و هوش را 

سعدی بزگوار

وقت طرب خوش یافتم آن دلبر تناز را  
                                ساقی بیار آن جام می , مطرب بزن آن ساز را  
ساقی بده آن شراب گلرنگ          
                             مطرب بزن آن نوای بر چنگ

امیر خسرو دهلوی

بیا مطرب ساز کن پرده را           
                       بسوز این دلش عشق پرورده را  

خواجوی کرمانی

وگر به چنگ نمی آیدت خوش آوازی        
                   بکنج میکده ساز رباب باید کرد
سوختیم ای مطرب بربط نواز چنگ زن  
                  ساز را بر ساز کن و امشب دمی با ما بساز

 

ارزش والای هنر از دیدگاه فردوسی بزرگ

هنر نزد ایرانیان است و بس                       ندادند شیر ژیان را به کس

 همه یکدل انند و یزدان شناس                به نیکی ندارند از بد هراس

 هنر بهتر از گوهر نامدار               هنرمند باید تن شهریار

هنر پرور و راد و بخشنده گنج            از این تخمه هرگز نبد کس به رنج

هنر ایرانی از دیدگاه پرفسور آندره گدار معمار فرانسوی

به طور یقین میتوان گفت که پس از انحطاط و انهدام هنر یونان باستان در سراسر جهان برای شگفتن گلهای استعداد مردمان هیچ جایگاهی امن تر و ایمن تر امپراتوری ایران ساسانی نبود . چنین شد که هنر و نفوذ ایران عالمگیر شد .

 

سعدی بزرگوار

بسی پای دار ای درخت هنر          که هم میوه داری و هم سایه ور

 

تالبوت رایس پیرامون هنر و معماری ایرانیان می نویسد

چینی ها با وجود پیشرفت های بزرگ هنری خود شیفته هنر ایرانی بودند . یکی از بزرگترین دانشمندان جهانگرد چینی قرن هفتم میلادی به نام هوان تسنگ نوشته است : ایرانیان از کارهای هنری هرچه می سازند کشورهای همسایه برای آن ارزش بسیار قائلند . همچنین از دیدگاه تاریخ هنر میراث ایرانیان بر دنیای بیزانس دارای اهمیت فوق العاده است و حتی میتوان پرسید که اگر تاثیر معماری و هنر ایران نبود آیا معماری روم شرقی آیا چنین پیشرفت میکرد ؟

 

معماری ارزشمند ایرانیان از دید چرزیگوفسکی  

تمام اختصاصات اساسی ساختمانهای گنبدی و سقفهای ضربی و حتی ساختمانهای صلیب شکل که عصاره واقعی معماری بیزانس است از ایران سرچشمه گرفته است و ایرانیان آنرا بنا نهادند و سپس اروپا آنرا توسعه داد .

 

زنده یاد پروین اعتصامی

با دانش است فخر نه با ثروت و عقار (مقام)         تنها هنر است تفاوت انسان و چهارپا

 

هنر جهانی هخامنشیان از دیدگاه دانشنامه بریتانیکا

تمام عواملی را که فرض می شود هخامنشیان از ملل دیگر خاورمیانه اقتباس کردند در یک سازمان ترکیب شده و با شکلی زیبا بزرگترین معماری خاورمیانه را خلق نموده است . این هنر یک هنر ملی نیست بلکه یک هنر جهانی است که با ظهور هخامنشیان ایجاد میگردد .

 


منبع: پایگاه ایران شناسی آریار من
دوشنبه 23/9/1388 - 14:49
ایرانگردی

 فرهنگ غنی ایرانی چیست ؟ (1)


 1-همدلی , نیکی کردن , عشق و مهر ورزیدن

بزرگترین موهبت فرهنگ غنی ایران از دیدگاه نگارنده همدلی , خون گرمی و مهر ورزیدن میان مردم کشورمان است . میتوان این سخن اوحدی مراغه ای را در مورد فرهنگ ایرانی و مهر ورزیدن مردمان نیز بکار بست :

 پستان خود به مهر بیالود و دوستی     
                       روز نخست دایه که میداد شیر ما را

 حافظ عارف برجسته و اندیشمند ایران زمین :

 درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد 
                                         نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد
چو مهان خراباتی به عزت باش با رندان    
                                        که درد سرکشی جانا گرفت مستی خمار آرد

 در یسنا هات 28 آمده است : در پرتو اندیشه پاک و پویا مردم را آموزش میدهیم که به راستی بگرایند و درستی پیشه خود کنند .

 سعدی بزرگوار

که گر به جان رسد از دست دشمنانم کار     
                           ز دوستی نکنم توبه همچنان ای دوست

  با سفری کوتاه به کشورهای اروپایی و آمریکایی و جستجوی در میان فرهنگ این کشورها سردی , رفتار خشک و زندگی ماشینی را میتوان به وضوح دید . فرهنگی که در ایرانیان عکس آن جاری است  . در دورترین روستاها و دهکده های ایران از کردستان و آذربایجان و خوزستان و سیستان و خراسان گرفته تا مازندران و کرمان و یزد و شیراز مهمان نوازی و خونگرمی و مهمانوازی مردمان زبان زد همگان است . چنانکه هانری المانی می نویسد :

مهمان نوازی ایرانیان به حد کمال است و شهره جهانی دارد . گرچه چینی ها در مراعات ادب و احترام به مهمان معروفند ولی اگر جهانیان ایرانیان را آنچنان که باید می شناختند مسلما در صفت مهمان نوازی آنان را بر چینی ها برتری می دادند . زیرا ایرانیان به نسبت هر مهمان و بر حسب شخصیت و احترام شخص متقابل به وی ارج می نهند . ایرانیان بر این باورند که اگر بر مهمان بیش از ارزش وی ارج نهی گویی به او توهین کرده ای .

 حس همدلی و انسان دوستی و مهرورزی از بارزترین ویژگی های این فرهنگ کهن است . افتخار این کشور اندیشه سعدی بزرگوار است که امروز بر سر درب سازمان ملل نقش بسته است :

 بنی آدم اعضای یکدیگرند        که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار          دگر عضو ها را نماند قرار

 

فرهنگی که برای همدلی و یاری رساندن به دیگر مردمان سعدی بلند آوازه غم دیگران را بر غم خود ارجح میداند :

من از بی نوایی نیم روی زرد          غم بی نوایان رخم زرد کرد

 

این سخن انوشیروان دادگر نشان می دهد که وی چنان بر این فرهنگ ایرانی پایبند بود که حتی برای آیندگان نیز نیکی به جای گذاشته است :

گذشتگان کاشتند و ما برداشت کردیم , ما نیز بکاریم تا آیندگان برداشت کنند .

 اگر به این سخنان و صدها نمونه دیگر اندیشه کنیم در می یابیم که در این فرهنگ غم دیگران غم ماست . مشکلات و نداری آنان مشکلات و نداری ماست . زیرا ارزش والای انسان به همین همدلی ها و یاری دادن به دیگر هم نوعش می باشد . این امر یک آرامش خاطر و احساس انجام وظیفه را در میان مردم ما بیدار می کند و زندگی را برایشان روان تر و نیک تر می سازد .  یاری به مستمندان , خیرات , اطعام کردن و بخشش از خصویات ذاتی و بنیادین فرهنگ ایرانی است :  

 امیر خسرو دهلوی

که بخشایش کنی بر مستنمندی                 ز دردی وارهانی دردمندی

  عبدالرحمن جامی , هفت اورنگ

ترحم کن و عفو و بخشش نمای                        که اینها رسیدت ز فضل خدای

 
 فردوسی بزرگ
گر آزاد داری تنت را ز رنج                
               تن مرد بی رنج بهتر ز گنج
هر آنکس که بخشش کند با کسی   
                بمیرد تنش نام ماند بسی
ستون خرد داد و بخشایشست      
               در بخشش او را چو آرایشست
همه مردگان را بر آری ز خاک  
                به داد و به بخشش و به گفتار پاک

 

ویلز سی جی پزشک انگلیسی به سال 1866 , 1881

ایرانیان نسبت به تهیدستان بدون تظاهر بخشنده هستند و بیشتر متمولان عده ای جیره بگیر و خدمتکار پیر یا خویشاوندان مستمند دارند که با کمک آنها زندگی میکنند و هرگز از گرسنگی نمی میرند .

نیکی کردن و انسان محوری نیز از نامورترین خصلتهای ملت ایران است . سخنان هزار سال پیش فردوسی بزرگ , نوشته های دو هزار و سیصد سال پیش هرودوت مورخ یونانی و نسکهای باستانی زرتشتی سندی محکم براین ادعا است :

 به فرمان یزدان نیکی فزای                     که اویست بر نیک و بد رهنمای

سرانجام جای تو خاکست و خشت                   جز از تخم نیکی نبایدت کشت

هر آنکس که نیکی کند بگذرد                    زمانه نفس را همی بشمرد

بدین کار چون بگذرد روزگار                     ازو نام نیکی بماند یادگار

همه خاک دارند بالین و خشت             خنک (نیکتر) آنکه جز تخم نیکی نکشت

تو پند پدر همچنین یاددار                           به نیکی گرای و بدی باد دار

بیا تا همه دست نیکی بریم                    جهان جهان را به بد نسپریم

 ز گیتی دو چیز است جاوید و بس                        دگر هر چه باشد نماند به کس

سخن نغز و کردار نیک                                      بماند چنان تا جهان است یک

 

مولانا جلال الدین محمد بلخی پدر عرفان جهان :

بدی کردند و نیکی با تن خویش              
                            تو نیکو کار باش و بد میندیش
مال از همه ماند و از تو هم خواهد ماند              
                             آن به که بجای مال نیکی ماند

 

سعدی بزرگوار :

جهان نماند و خرم روان آدمی                  
                   که بازماند از او در جهان به نیکی
تو نیکی کن و در دجله انداز               
                    که ایزد در بیابانت دهد باز
همین نصیحت من پیش گیر و نیکی کن       
                     که دانم از پس مرگم کنی به نیکی یاد

 

در فرهنگ ایرانی یاری رساندن و نیکی به دیگر مردمان امری ستودنی است و به همین جهت ایرانیان خود را بر اساس کتیبه ها و اسناد جهانی , نخستین پایه گذاران حقوق بشر جهان می دانند . کوروش بزرگ پایه گذار نخستین منشور جهانی حقوق بشر در واپسین سخنانش در کتاب زندگی کوروش بزرگ اثر نامورترین مورخ یونانی گزنوفون چنین می فرماید :

نیکی به دیگران در من خوشدلی و آسایش فراهم می ساخت که این آسایش برایم از تمامی لذتهای زندگی بالاتر بود

 

کوروش بزرگ فرزندان و آیندگان این کشور را چنین سفارش می نماید :

همیشه الگوی خود را از میان افرادی برگزینید که در زندگی رستگار و سرافراز بوده اند و پای از راه عدالت و نیکی بیرون ننهادند .

 

هرودوت می گوید : ایرانیان به کشورهای اطراف خود احترام زیادتری نسبت به دیگران میگذارند . آنان زمانی که کوچه ها به یکدیگر می رسند یکدیگر را می بوسند . اگر هر دو شخص از یک طبقه باشند لبهای یکدیگر را می بوسند . اگر یکی پایین تر از دیگری باشد صورت یکدیگر را می بوسند .  

در نبشته های پهلوی انوشه روان آذر بادسپندان در ایران باستان آمده است هرچه برای تو نیک نیست تو برای دیگران نیک مپندار ( پس از اسلام این گفته به کتب بزرگان اسلام نیز رفته است ) . هرکس با تو با کینه و خشم رود هر آئینه از او دوری گزین . چندان که میتوانی مردمان را از سخن خود مرنجان پس نیک سخن گوی . به پیران و بزرگان تندی مکن و آنان را ریشخند مکن . چرا که تو نیز روزگاری چنین خواهی شد . هیچگاه در مهمانی , انجمن ها و بزم ها بالای مکان منشین و آنرا به بزرگان ده .

افلاطون در کتاب قوانینش می گوید : پارسیان ( ایرانیان ) اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند . از اینرو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملتهای جهان شدند . در زمان او ( کورش بزرگ ) فرمانروایان به زیر دستان خود آزادی میدادند و آنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی میکردند . مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند از این رو در موقع خطر به یاری آنان میشتافتند و در جنگها شرکت میکردند . از این رو شاهنشاه در راس سپاه آنان را همراهی میکرد و به آنان اندرز میداد . آزادی و مهرورزی و رعایت حقوق مختلف اجتماعی به درستی انجام میگرفت .

در کتاب دینی ایران باستان ویسپرد بند 1 کرده 15 آمده است : همواره در انجام کار نیک و دستگیری از بینوایان و بیچارگان استوار و ثابت قدم باش .

  

فردوسی بزرگ :

جهان یادگارست و ما رفتنی                          به گیتی نماند به جز مردمی

  

2-تاثیر گذاری بر ادیان جهان

فرهنگ ایران از روز نخست دین گرا بوده است و به همین جهت از مهم ترین و موثرترین فرهنگهای جهان در پیدایش ادیان بزرگ محسوب می شود . در شهرهای مختلف ایران مسیحیان , زرتشتیان , کلیمیان , یهودیان , بهائیان , شیعیان , سنی ها و . . . صدها سال پیش از آنکه سازمان حقوق بشری ایجاد گردد در کنار یکدیگر زیسته اند . هیچ گاه در فرهنگ ایرانی مردم برای همسان نبودن دینشان به دیگر هم میهنانشان شمشیر نکشیدند . هیچگاه نبردهای دینی در ایران رخ نداد و هزاران سال است که دهها آئین و باور و مذهب مختلف در کنار یکدیگر زندگی کرده اند . امری که میان اعراب و حتی اروپاییان تا پیش از رنسانس رایج بود و هست . اگر تبیض دینی هرزگاه دیده شده است حاصل حکومتهایی است که بر پایه فرهنگ ایرانی استوار نبوده اند . اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله قدرتمند ساسانی چنین فرمود :

دین اساس ملک است و ملک نگهبان دین , هرچه را اساس نباشد معدوم گردد و هرچه را که نگهبان نباشد به تباهی انجامد

 

تاثیر فرهنگ ایران در ادیان جهان از دید پرفسور آرتور پوپ

فنون کشاورزی و فلز کاری و مبانی اندیشه های دینی , مذهبی و فلسفی , نوشتن اعداد و نجوم و ریاضیات از سرزمینی آغاز شد که امروزه خاورمیانه نام دارد . سرچشمه بسیاری از این امور فرهنگی در فلات پهناور ایران است . هرگاه تاثیر ایران در ادیان جهان وجود نداشت هیچ دینی امروز چنین نبود .

 

اسلام فراگیر در پرتو تمدن ایران از دید پرفسور ریچارد فرای

آیا در جامعه اسلامی نوپا , فرهنگ و تمدن ایران باستان اعراب را در خود حل میکند یا آنکه فرهنگ عرب و سابقه و ارزشهای اخلاقی آنان بر دیگر ملل تاثر خواهد گذاشت ؟ بدون شک ایرانیان اسلام را در فرهنگ و تمدن خود حل کردند و اسلام را همچون یونانیان که مسیحیت را جهانی کردند با فرهنگ خود فراگیر نمودند .  

 

ولتر فیلسوف فرانوسی معتقد است

ایرانیان نخستین قومی بودند که به وجود خدای یکتا , شیطان , بهشت , معاد , برزخ و دوزخ پی بردند و ایمان آوردند . سپس این افکار را بر سراسر جهان گستردند و از این راه در تکامل و تحول ادیان موثر شدند . چنانچه بسیاری از باورهای دینی یهودیان و مسیحیان را در آئین های زرتشتی و میترائیسم میتوان دید . شیطان که سرچشمه بدی و تبهکاری است همان اهریمن زرتشتیان است .  

  

3-اهمیت فرهنگ در ایران زمین

با نگرشی به کارنامه نیاکانمان در می یابیم فرهنگ در این سرزمین جایگاه بسیار والایی دارد . فرهنگ تشکیل شده است از: فر پیشوند + هنگ پسوند از ریشه ثنگ اوستایی به معنی کشیدن و فرهختن و فرهنگ.  هر دو مطابق است با ادوکات وادوره در لاتینی به معنی کشیدن و نیز به معنی تعلیم و تربیت است. همچنین به معنی کسب علم و دانش وادب نیز باشد . فردوسی بزرگ را به راستی میتوان پرچم دار فرهنگ غنی ایرانی دانست . حکیم ابوالقاسم فردوسی بر آیندگان سفارش می نماید که کودکان و جوانان را با نیروی خرد , دانش و فرهنگ پرورش دهید , زیرا کشور را انسانهای بی خرد , بی فرهنگ و بی دانش نمی توانند نیک هدایت کنند .

 فردوسی بزرگ

به فرهنگ سپردن فرزند خرد            که گیتی به نادان نتوان سپرد

جز از نیک نامی و فرهنگ و داد                 ز کردار گیتی مگیرید یاد

به چیز کسان دست یازد کسی                 که فرهنگ بهرش نباشد بسی

دلت زنده باشد به فرهنگ و هوش                 به بد در جهان تا توانی مکوش

منش هست و فرهنگ و رای و هنر                 ندارد هنر شاه بیدادگر

بی آزاری و جام می برگزین                  که این است آیین و فرهنگ و دین

ز دانا بپرسید پس دادگر                        که فرهنگ بهتر بود گر گهر

چنین داد پاسخ بدو رهنمون                     که فرهنگ باشد ز گوهر فزون

گهر بی هنر زار و خوارست و سست                 به فرهنگ باشد روان تندرست

اسدی

به فرهنگ پرور چو داری پسر            نخستین نویسنده کن از هنر

  زنده یاد پروین اعتصامی

در هر رهی فتاده و گمراهی                تا نیست رهبرت هنر و فرهنگ

 حکیم نظامی گنجوی

جواهر جست از آن دریای فرهنگ                  بچنگ آورد و زد بر دامنش چنگ

ناصر خسرو

به فضل و دانش و فرهنگ و گفتار                تویی در هر دو عالم گشته مختار

   

خِرَد                              فرهنگ                                   دانش

 

4-  نیروی جاودانه خرد در فرهنگ ایرانی

 دانش , خرد , فرهنگ را میتوان سه ضلع یک مثلث فرهنگ ایرانی دانست , که در نبود هرکدام دیگری به تکامل نمی رسد و ارتباط آن دو را قطع میکند . با دست یافتن به این سه امر انسان به درجات کمال و انسانیت دست خواهد یافت . به راحتی میتوان این امر را در خانواده و سپس محیط های و گروه های کوچک و سپس یک جامعه بزرگ بررسی نمود . نیاکان کشورمان به درستی بر معجزه این سه نیرو را در تکامل و پیشرفت جامعه آگاه بودند . خرد را میتوان راس این مثل انسان ساز چندین هزار ساله ایرانی دانست . زیرا در صورت وجود خرد انسان به درستی به فرهنگ و دانش دست خواهد یافت . ولی در صورت عدم وجود خرد , دانش و فرهنگ کارگشا نخواهند بود . دانش به نوبه خود قابل احترام است و فرهنگ نیز همچنین و هر دو در فرهنگ ایرانی سفارش و تاکیدی بسیاری بر آن شده  . آنچه که بررسی می شود جایگاه بسیار والاتر خرد می باشد . خرد و شعور برتر از فرهنگ و دانش است و مهمترین عامل در پیشرفت یک انسان و یک جامعه به حساب می آید . چنانکه زرتشت کسانی را که دیگران را از خرد خود بهره مند نسازند در ردیف گناهکاران می داند :

انسانی که گمراهی را ببیند و او را با دانش و خرد خویش راهنمایی نکند در ردیف گناهکاران است. یسنای 46 – بند 6

 فردوسی بزرگ می فرماید که کسانی که خرد دارند به جستجوی دانش حقیقی می روند :

چنین دان که هر کس که دارد خرد                به دانش روان را همی پرورد

 

خرد قوه درک , عقل و شعور است . خرد سازنده آینده یک انسان , خانواده و یک جامعه است . خرد نیرویی است که پیش از انجام هرکاری انسان را به اندیشه و بررسی عقلانی وا میدارد و احساس و عوامل دیگر را پس از آن اثر میدهد . خرد چنان جایگاه والا و ارزشمندی در فرهنگ ایرانی دارد که نخستین سخن فردوسی بزرگ در شاهنامه چنین است :

 به نام خداوند جان و خرد                  کزین برتر اندیشه برنگذرد

 

در متون اخلاقی ایرانیان در پیش از اسلام خرد مهم ترین محور بحثهای میان بزرگان بوده است . چنانچه در اندرز آذرباد مارسپندان آمده است : این چهار چیز را در میان مردمان باید بیش از دگر چیزها بکار بست :

خرد و هنر , دیدن و دانش , توانگری و رادی , خوب گفتاری و خوب کرداری . "هنری که خرد در آن نباشد مرگ است بر تن مردمان"

 

شاهنامه کتابی که برترین موضوع آن پیرامون خداشناسی , خرد و فرهنگ و دانش است . فردوسی بزرگ خرد را برترین قوه انسان ساز بشریت می داند و حتی فراتر از آن می رود و خرد را نجات دهنده انسان در سرای پسین می داند . شاهنامه کتابی در راستای گاتهای زرتشت است زیرا محور گاتهای زرتشت خرد می باشد :

 خرد برتر از هر چه ایزد بداد                     ستایش خرد را به از راه داد

 خرد رهنمای و خرد دلگشای                          خرد دست گیرد به هر دو سرای

 ز یزدان و از ما بر آنکس درود                       که تارش خرد باشد و داد و پود

 

بشود که همه از بهترین دانش و خرد آگاه شویم . چرا که دانش و خردی که اهورامزدا به ما می آموزد بی گمان مقدس و سودمند است . ( سپنتمدگات , یسنای 48 , بند 3 )

کسی که اندیشه و گفتار و کردارش از روی خرد پاک و برابر با آیین اهورایی باشد پروردگار دانا به او نیروی معنوی شجاعت و رسایی تن و روان خواهد داد . ( سپنتمدگات , یسنای 45 , بند 1 )

 

 در مجموعه ویس و رامین گرگانی آمده است در صورت وجود خرد , انسان خوب و زشت اطرافش را درک میکند و مهر و عشق این نیروی سازنده را در برخی موارد کنار می زند :

 خرد باشد که خوب و زشت داند          
                       چو مهر آید خرد در دل نماند

 

یا در اسدی آمده است که خرد برای پادشاه بهترین تاج و نگین ( افسر ) است و هوش ( هش ) و دانشش بهتر از لشگر و ارتش کشورش باشد  :

 خرد شاه را بهترین افسر است            هش و دانشش نیک تر لشگر است

 

ناصر خسرو

خرد کیمای صلاحست و نعمت                                 خرد معدن خیر و عدل است و احسان

به خرد گوهر گردد که جهان چون دریاست                         به خرد میوه شود خوش که جهان چون شجر است

بیفزای قامت خرد و فکرت                              میافزای طول پیراهن و پهنایش

  

عطار نیشابوری عارف بزرگ ایرانی

ای خرد را زندگی جان ز تو           بندگی عقل و جان و فرمان ز تو

 

در یسنا هات 20 بند 2 کتب زرتشتی آمده است

که مرد و زن باید خود راهشان را با خرد برگزینند .

 

سعدی بزرگوار

به است از دد انسان صاحب خرد        نه انسان که در مردم افتد چو دد

 

در اهونودگاه , یسنای 28 بند 12 آمده است

انسان از همان آغاز چه طرفدار راستی و چه دروغ , خواه دانا یا نادان بنابر ندای دل و اندیشه خرد خود به این سوی کشیده شده است . ولی خرد مقدس همواره آماده است تا کسانی را که شک دارند راهنمایی کند .

  

5-احترام به طبیعت و کشاورزی

طبیعت جایگاه بسیار والایی در فرهنگ ایرانی دارد . شوربختانه آنچه امروز در اطراف ما دیده می شود هیچ همخوانی با این باور نیاکان ما ندارد . در روستاهای ایران از کردستان و آذرآبادگان گرفته تا خراسان و کرمان و مرکزی و شمال . . . مردمان ساده و حتی به ظاهر کم دانش به احترام طبیعت پس از بدنیا آوردن فرزند یک نهال میوه در خاک می کارند . این باور نیک معنوی از یک سو برای انسان که ممکن است در آینده مقداری از مزایای طبیعت استفاده کند جایگزینی می شود تا طبیعت نه تنها به مروز زمان متضرر نشود بلکه گسترش نیز پیدا کند . از سوی دیگر ذخیره ای مادی برای همان فرزند در سنین بالاتر می باشد . درختان عموما گردو , بادام و میوهای سودمند است . زرتشت بزرگوار نخستین پیام آور صلح و خرد و یکتاپرستی جهان طبعیت را مهم ترین عامل بقای انسان می شمارند . احترام به پاسداری از آن بخشی از مشهورترین پندهای زرتشت به مردمان است .

 زرتشت پیروانش را امر نمود که خاک , آب و باد را پاک نگهدارند . پاک کننده اصلی خورشید است . در مکانهایی که خورشید راه ندارد باید آتشی روشن کنند تا پاکی از وجود آتش به آن مکان راه یابد . آب را هیچکس نبایستی آلوده کند زیرا از بزرگ ترین گناهان به حساب می آید . و اگر کثافتی در آب دیدند باید داخل آب شوند و آن را بیرون بکشند . ( زرتشت پیامبری که از نو باید شناخت 211 )

چه بدحال است زمینی که زمان متمادی بدون بذر مانده است و در انتظار کشاورزی ماهر می باشد . همانند دوشیزه ای است که زمان طولانی بی فرزند است و در اشتیاق شوهر خوب است . ( وندیداد , فرگرد سوم فقره 24 )

 در اوستا چنین آمده است : ای آفریننده جهان مادی , ای یگانه مقدس , چهارمین مکانی که زمین شاد  و خوشبخت است کجاست ؟ خداوند فرمود : آنجایی که گله ها و رمه ها روزبروز به حداکثر رسند . ( وندیداد , فرگرد سوم , قسمت یکم , فقره 5 )

پادشاهان بزرگ ایران احترام و جایگاه والایی را برای طبیعت و کشاورزی قائل بودند . به طوریکه هرودوت نوشته است خشایارشاه در راه سفر خود در آسیای صغیر به یک درخت سرو کهن برخورد . طوری پادشاه از دیدن این درخت خشنود شد که فرمان داد طلاهای بسیاری بر روی آن گذارند و سربازی را جهت محافظت از آن قرار داد . ( Herodottus 8:31 )

اردشیر دوم هخامنشی نیز حکایتی بسیار زییا و در خور تامل دارد : روزی لشگریان اردشیر در راه به بوستان از درختان برخوردند و شب هنگام از سرمای زیاد پادشاه فرمان داد برای گرم کردن خود مقداری از درختان را قطع کنید تا وسایل گرما مهیا سازید ولی لشگریان سرمای زمستان را به جان خریدند تا مانع ا زقطع درختان مفید شوند ( تعلیم و تربیت در ایران باستان برگ 255 )

تشویق به کشاورزی و آبادانی طبیعت و کشور از مهم ترین خصوصیات ایرانیان در آبادانی کشور است . آمده است که پولیب گفته است :

شاهان هخامنشی به مردمانی که زمینی را به زراعت گماشتند پادشاه آن زمین را تا پنج نسل پس از وی به نام او می نمودند ( ایران باستان , حسن پیرنیا برگ 1502 )

گزنفون در سال 445 پیش از میلاد درباره احترام به طبیعت در نزد ایرانیان می گوید : ایرانیان آب دهان خود را به زمین نمی اندازند . بینی خود را در مقابل چشم دیگران پاک نمی کنند .  هرگز بدن خود را با آب رودخانه نمی شورند . زیرا آب و آتش و خاک از مظاهر قدرت و نماد خداوند است در نزد ایشان . پس شخصی که بدن خود را با آب رودخانه می شورد به این معنی است که به نعمتهای خداوند بی احترامی کرده است و آب ( مایه نجات بخش زندگی ) را آلوده کرده است . در نتیجه ممکن است عده ای از آن آب بنوشند و مردمان بیمار و رنجور و از کار افتاده شوند و در نتیجه نسل به نسل ایرانی رو به زوال برود .   ( کوروپدیا , گزنفون , برگ 10 )

در فرهنگ ایرانی کودکان در سنین پایین با طبیعت , گیاهان و حشرات آشنا می شوند و این به موجب دین کهنشان است . به موجب دین ایرانی مردم باید در پرورش گیاهان مفید کوشا باشند و گیاهان مضر و حیوان موذی را براندازند . ( Dhalla,m.m Zoroasterian Civilization , Newyork )


 منبع:پایگاه ایران شناسی آریار من
دوشنبه 23/9/1388 - 14:46
ایرانگردی

 فرهنگ غنی ایرانی چیست ؟ (1)

همدلی , نیکی کردن , عشق و مهر ورزیدن و ....

 

مقدمه

سخن گفتن پیرامون فرهنگ ایرانی بسیار سنگین و دشوار است . زیرا که پشتوانه این فرهنگ چندین هزار ساله , مملو از تجربیات و فراز و نشیبهای گوناگون است که اگر ما بتوانیم آن را گسترش و پرورش دهیم و با روزگار امروز مدرنش کنیم ملت ما  نه تنها یکی از خوشبخت ترین ملتهای جهان می شود بلکه میتواند دیگر کشورهای گیتی که حیاتشان به چندین صده هم نمی رسد را سیراب نماید . گستره این فرهنگ کهن امروزه با وجود مرزهای غیر واقعی شامل کشورهای تازه استقلال یافته : تاجیکستان , ازبکستان , ترکمنستان , آذربایجان , ارمنستان , داغستان , کردستانات , افغانستان , پاکستان , عراق و بحرین می باشد . امید بسیار داریم که فرزندان برومند این سرزمین با تمام نیرو این فرهنگ را احیا کنند و باردیگر نه تنها در ایران کنونی بلکه در تمامی سرزمینهای ایرانی اطراف ما که با مرزهای غیر واقعی , بی کفایتی و توطئه های استعمارگران جدا شده اند نیز گسترش دهند . "فرهنگ هفت هزار ساله ایرانی را امروز میتوان به مانند یک صندوقچه ای کهن تشبیه کرد که در گوشه ای از خانه ما ( ایران ) قرار گرفته است و ما ( نسل امروز ) بهره لازم از آن نمی بریم" . گنجینه ای که گرد و غبار هزاران ساله بر روی آن نشسته است و جوانان ما امروز دست به دامان فرهنگ ضد فرهنگی غرب شده اند . البته درست است که ما تا به امروز از این گنجینه کهن بهره کافی را نبرده ایم ولی از جهات دیگر میتوان اینگونه برداشت کرد که همین فرهنگ بوده است که ما را تا به امروز مستحکم و زنده نگاه داشته است . تمدنهای بزرگ مصر , آشور , بابل , سومر و . . . همگی از دید زمانی در ردیف تمدن ایران قرار داشته اند و همگی روزگاری بسیار نیرومند بوده اند . ولی به راستی چه شد که همگی فرو ریختند و تنها ایران و تمدن و فرهنگ ایرانی در منطقه باقی ماند ؟ این جستار تجزیه و تحلیلی است پیرامون این فرهنگ کهن که امروز بدون شک باید از آن بهره لازم را برد و برای نسلهای آینده نیز این گنجینه را زنده نگاه داشت . شوربختانه برخی از هم میهنان ما وقتی سخن از فرهنگ و تمدن کهن ایرانی می شود ناآگاهانه و بدون هیچ پشتوانه دانش تاریخی و علمی سخن را آغاز میکنند , که ما هیچ نیستیم و اگر بودیم امروز چنین نبودیم !!؟؟ اگر به راستی با این افراد به مناظره بنشنیم حتی نمی دانند دویست سال پیش در ایران چه گذشته است . این درد بزرگی برای کشور ماست که چنین افرادی به راحتی به خود اجازه می دهد بدون پشتوانه دانش و آگاهی کافی لب به سخن بگشایند و اینچنین کوته فکرانه همه ارزشهای یک ملت بزرگ را به تمسخر بگیرند و نه تنها کمکی برای بهبود آینده ایران زمین نمی کنند بلکه با چنین سخنانی جو نا امیدی , جهل و فرهنگ ضد ایرانی را نیز گسترش می دهند . شاید بتوان گفت که درد و معضل دیگر ما ایرانیان این است هنوز خود را نشناخته ایم و آنگاه به سراغ فرهنگ های بیگانگان می رویم !! از مسیحیت و اسلام دانش بسیاری داریم ولی دین اصیل ایرانی زرتشت را اصلا نمی شناسیم . بسیاری دیگر از ما ایرانیان وقتی سخن از تاریخ هند , آمریکا , فرانسه و انگلستان و شخصیتهایی نامور آنان می شود آشنایی نسبی و حتی زیادی داریم . در ادیان مختلف انسان برای دست یافتن به ذات خداوند و تکامل و سیر مراحل روحانی جهت دست یافتن به بالاترین مراحل عرفان و تصوف و خداشناسی بایستی با خودشناسی آغاز کند و سپس سیر مسیر نماید . انسان های عارف و دین مدار واقعی همچون حافظ شیرازی , مولانا عارف و اندیشمند بزرگ جهان , عطار و صائب و خیام و . . .  همگی از خودشناسی به آن مقام والای روحانی , علمی و جهانی دست یافتند . پس در می یابیم که یک ایرانی نیز برای کسب فرهنگ و دانش جهانی بایستی از فرهنگ و تمدن خود آغاز کند و سپس به مراحل پسین رود . آنچه که کوشش می شود در این جستار آورده شود پژوهشی است پیرامون این فرهنگ کهن و گنجینه چنیدن هزاران ساله ایرانی . زیرا ما بدون خودشناسی ( شناختن فرهنگ ایرانی ) به گمراهی , سردرگمی و بی هویتی دچار می شویم و راه به جایی نخواهیم برد . در سروده های سه هزار و اندی ساله گاتهای اشو زرتشت پیرامون ضرورت خودشناسی چنین آمده است :

اهورامزدا را باید با ایمانی کامل و از روی راستی ستود چرا که او به ما نوید داده است که در پرتو خویشتن شناسی , راستی و نیک منشی میتوان به رسایی و جاودانگی راه یافت . ( اشتودگات , یسنای 45 , بند 10 )

از دیگر عواملی که موجب می گردد به پرورش و پاسداری از فرهنگ کهن خود بیشتر بپردازیم , پدیدار شدن زندگی مدرن است . در گذشته ای نچندان دور شاید سه یا چهار دهه پیش کشور و مردم ما با فرهنگ و مهر و محبت بیشتری چرخه زمان را می گذراندند . آنچه که امروز در جامعه ایران دیده می شود آن چیزی نیست که ریشه و فرهنگ اصیل ایرانی نامیده می شود . گذر از یک جامعه سنتی که مردم با پیوستگی های عاطفی و روحی عمیق بر پایه فرهنگ شش - هفت هزار ساله مهر و میترائیسم در کنار یکدیگر زندگی میکردند و سپس وارد شدن به جامعه ای نیمه مدرن و در حال توسعه که اینترنت و ماهوار سخن نخست را در آن می زند عواقب مثبت و منفی زیادی را در بر دارد . جدای از اثرات علمی و مثبت این جامعه نیمه مدرن , نقش فرهنگ غنی ایرانی در چنین جامعه ای شوربختانه کم رنگ می شود و زندگی صنعتی و ماشینی جایگزین مهر و انسان دوستی و عشق ایرانی میگردد . برای رهایی از دوگانگی فرهنگی که خواسته یا ناخواسته ایجاد گردیده است , مردم ایران زمین نیازمند یک سیاست فرهنگی مثب و سازنده هستند . این سیاست چیزی نیست به جز , آمیختن فرهنگ زندگی مدرن و هویت و فرهنگ غنی ایرانی . جامعه و نسل جوان امروز ایرانی بایستی با مدرن ترین سیستم های آموزشی و تربیتی آشنا باشند و از آنها بهره مند گردندند ولی فرهنگ , منش و کردار انسان ساز ایرانی را برای دست یافتن به این امر کنار نگذارند . برای نمونه به این واقعیت ادبی بنگرید که چگونه ما خود از خود بیگانه هستیم و غربیان از بطن ما بهره می برند :

در کتاب "از سعدی تا آراگون" آمده است که موریس مترلینگ نویسنده شهیر فرانسوی در سال 1892 رودابه همسر زال و مادر رستم را از میان دیگر زنان نامدار شاهنامه فردوسی بزرگ برگزید و از سرگذشت این بانوی ایرانی و دختر گرسیوز شاهکار ادبی بزرگی را پدید آورد که نامش "پلئاس و ملیزاند" شد .

ارزش و مقام والای فرهنگ ایرانی را میتوان در این سخن فردوسی بزرگ یافت

جهان زیر آیین و فرهنگ ماست              سپهر روان جوشن جنگ ماست

که خون ریختن نیست آیین ما                   نه بد کردن اندر خور دین ما

 

آنچه در این جستار پیرامون فرهنگ ایرانی میخوانید :

1- همدلی , نیکی کردن , عشق و مهر ورزیدن

2- تاثیر گذاری بر ادیان جهان

3- اهمیت فرهنگ در ایران زمین

4- نیروی جاودانه خرد در فرهنگ ایرانی

5- احترام به طبیعت و کشاورزی

---------------------------------------------------

6- ظلم ستیزی و دادگری

7- ایمان و یکتاپرستی

8- هنر و موسیقی غنی

9- فرهنگی که ایران را سرزمین نیروی مافوق بشر میداند

10- یکپارچگی , احترام به باورها و گویشها

11- دفاع از کشور و میهن دوستی

12- اهمیت پیشرفت , علم , دانش و تربیت

 -----------------------------------------------------------------------------------


 منبع:پایگاه ایران شناسی آریار من
دوشنبه 23/9/1388 - 14:41
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته