هوا و فضا
سیاهچالهها اجرام فضایی دارای شعاع بسیار کم (در حدود یک دهم شعاع زمین) و جرم بسیار زیاد میباشند (بیش از ۵ برابر جرم خورشید). یکی از خصوصیات آنها گرانش زیاد آنها است که حتی نور را هم در خود جذب میکند.(این برداشت که نور جذب سیاه چالهها میشود کاملاً غلط است چون در نظریه نسبیت عام اینشتین گفته شدهاست که فضا-زمان به علت وجود ماده انحنا پیدا میکند که در سیاه چالهها حتی انحنا باعث ناپیوستگی در فضا زمان میشود و چون نور در این فضا-زمان حرکت میکند به ناچار وارد سیاه چاله میشود) گفتنی است.
مهمترین یافتههای اخترشناسی سالهای ۱۹۶۰ تپاخترها و اخترنماها هستند. تپ اخترها منابع رادیویی و (حداقل در یک مورد) منبع نوری تپنده منظم هستند. اختر نماها منابع نوری و رادیویی بسیار شدیدی هستند که ظاهراً از زمین فاصله زیادی دارند.
کشف تپ اخترها و اخترنماها بیشتر در نتیجه پیشترفتهای اخترشناسی رادیویی تحقق یافت که در سالهای ۱۹۷۰ منجر به جستجوی طبقه تازهای از اشیای آسمانی شد.
این پدیدهها، سیاهچاله نامیده میشوند زیرا حتی نور توانایی گریز ندارد(به عبارت فیزیکی سرعت فرار آن از سرعت نور بیشتر است) و بدین جهت تاریک دیده میشوند محوطهای که در دید تاریک دیده میشود افق رویداد و به شعاع آن شعاع شوارتزیلد میگویند.
اخترفیزیکدانان، سیاهچالهها را که بسیار کوچکند، آخرین مرحله تاریخ زندگی ستارگان بسیار بزرگ میدانند. دانشمندان، سیاهچالهها را که بر اثر نیروی گرانش خودشان فرومیپاشند، از نظریه نسبیت عمومی آلبرت اینشتین استنتاج کردهاند. نظریه اینشتین در نظریه جاذبه (گرانش) نیوتون کاملاً تجدید نظر کردهاست.
اگر یک سیاهچاله در فضای خارجی کشف شود. این رویدادها برای فیزیک و اخترشناسی با اهمیت خواهد بود. فیزیک کلاسیک نمیتواند سیاهچاله را تبیین کند. اگر یک سیاهچاله وجود داشته باشد، نسبیت عمومی به طور واقعی مورد تایید قرار خواهند گرفت.
تبدیل ستارگان بزرگ به سیاهچالهها
ابتدا برای فهم بهتر سیاهچالهها بد نیست این را بدانید سیاهچالهها به قدری متراکمند که اگر کل کرهٔ زمین قطرش به ۰/۹ سانتیمتر تقلیل یابد اما جرمش ثابت بماند به یک سیاهچاله تبدیل میگردد.
بر سر ستاره در حال مرگی که بیش از ۱٫۴ برابر خورشید است چه میآید؟ حتی نیروی قوی نیز نمیتواند سرعت فرو پاشی درونی آن را متوقف سازد. و این ستاره کاملاً فرو میپاشد و از مرحله ستاره نوترونی فراتر رفته و حتی به یک شی کوچکتر و چگال تر یعنی سیاهچاله تبدیل میشود.اگر هر جسم را به اندازه شعاع شوارتز شیلد منقبض کرد ان به یک سیاه چاله تبدیل میشود شعاع شوارتز شیلد زمانی ایجاد میشود که سرعت گریزه از جاذبه به سرعت نور برسد
فروپاشی کامل به معنای آن نیست که سیاهچاله از روی صفحه جهان محو میشود. همان طور که بهوسیله اینشتین توصیف شدهاست ساختار فضا- زمان فرو پاشی بی پایان را منتفی میکند و به جای آن یک انحنای غیر مادی، نامرئی و واقعی فضا را به وجود میآورد. یک سیاهچاله را میتوان به مرد نامرئی سنگین وزنی تشبیه کرد که روی یک نیمکت نشستهاست. او دیده نمیشود ولی وزن او در نیمکت فرورفتگی ایجاد میکند.
سیاهچاله برای فیزیکدانان نظری چیز تازهای نیست. در سال ۱۹۳۹ج. اوپنهایمرو هارتلند و اس. اشنایدر برای نخستین بار سیاهچالهها را به عنوان نتیجهای از نسبیت عمومی پیشنهاد کردند ولی در آن زمان برای تشخیص آنها هیچ راه معلومی وجود نداشت. اما با پیشترفت اخیر اخترشناسی رادیویی و کشف علائم رادیویی توضیح ناپذیر از اعماق فضا، سیاهچالهها به صورت موضوع بسیار مهم اخترشناسی درآمدهاند. دانشمندان معتقدند که این اشیای نظری پدیدههای با انرژی فوق العاده چون اختر نماها و تپ اخترها میتوانند نقشی داشته باشند. سیاهچالهها و ستارگان نوترونی تنها اشیای شناخته شده در فیزیک هستند که برای انجام مشاهدههای اخترشناختی روی چنان فرستندههای بسیار نیرومند تشعشع، به اندازه کافی فشرده و پر جرمند.
ویژگی سیاهچالهها
فیزیکدانان به یاری تجهیزات کوچک، توصیف نسبتاً جامعی از سیاهچالهها به دست دادهاند. به باور دکتر جان ویلر و دکتر رئو روفینی از دانشگاه پرینستون سیاهچالهها اندازه و شکلی به مفهوم قراردادی آن ندارند اما آنها در محدوده یک قطر ۱۵ کیلومتری عمل میکنند. سیاهچالهها جرمهای متفاوتی بین جرم خورشید و صد میلیون برابر جرم خورشید دارند. سیاهچالهها مثل گرداب عمل میکنند. هر جرم با انرژی سرگردانی که به یک سیاهچاله نزدیک شود (در داخل فاصله معینی که افق آن خوانده میشود) بطور مقاومت ناپدیری به درون گرداب، که همان سیاهچاله، است کشیده میشود. نیروهای کشندی شدید درون سیاهچالهها ماده را در یک سمت میکشد و منبسط میکند و در سمت دیگر میفشرد و خرد میکند. تا آن که آن ماده به کلی تجزیه و جزء فضای خمیده و سیاهچاله شود.
خواص دیگر سیاهچالهها از این هم عجیب تر است. زمان و مکان خصوصیات خود را در درون ستاره کاملاً فرو پاشیده ردو بدل میکنند. هر شی در شرایط عادی اندازه خود را نگه میدارد ولی نمیتواند از عمر فیزیکی بگریزد. در درون سیاهچاله بر اشیا عمری نمیگذرد، ولی مداوماً کوچکتر میشوند. مشاهده کنندگان سیاهچاله از فاصله مطمئن و ایمنی نمیتوانند واقعاً آن را ببیند، زیرا نور مانند شکلهای دیگر انرژی، تحت تأثیر مکش سیاهچاله است...
همچنانکه نور به درون آن کشیده میشود، به طور بی پایانی به انتهای قرمز طیف رنگها تغییر مکان میدهد و سیاهچاله را سیاه و بنابراین نامرئی میکند. اگر سیاهچالهها اندکی مرئی بودند، مشاهده کنندگان، این ستارگان را درست آن گونه که پیش از فروپاشی هزاران میلیون سال پیش رخ داده بود میدیدند. علت آن است که وقتی ستاره به سیاهچاله تبدیل میشود، نسبت به ناظران بیرونی بی درنگ گذشت زمان در آن متوقف میشود. به عقیده جان ویلر و دکتر روفینی (علائم و اطلاعات مربوط به مرحلههای بعدی فرو پاشی هرگز نمیگریزند، بلکه در فرو پاشی خود هندسه (زمانی و مکانی) درگیر میشوند.)
تعداد سیاهچالهها در جهان
به عقیدهای.جی.دابلیو. کامرون از دانشگاه یشیوا ممکن است جهان پر از سیاهچاله باشد. نظریه کیهانشناسی پیش بینی میکند که جهان شامل مقدار مشخصی مادهاست. اما اخترشناسان از مشاهده هایشان استنباط کردهاند که تقریباً ماده به اندازه کافی وجود ندارد تا این پیش بینیها را عملی سازد. ماده مشاهده شده به اندازه قابل ملاحظهای کمتر از ماده پیش بینی شدهاست. دکتر کامرون بر آن است که ماده گمشده ممکن است به وسیله شمار زیادی سیاهچاله بلعیده شده باشد.
تاریخ شیمیایی جهان نشان میدهد که نخستین ستارگانی که تشکیل شدهاند بسیار بزرگ بودهاند و انتظار میرود به سیاهچالهها تبدیل شوند. با قطعیت نمیتوان گفت که همه ستارگان ناگزیر به سیاهچالهها مبدل میشوند. دانشمندان نشان دادهاند که ستارگان نا متقارن ستارگانی که تقارن کروی تقریباً کامل ندارند به این سرنوشت دچار میشوند. اما به عقیده وای. ب. زلدوویچ فیزیکدانان شوروی و گروه انگلیسی استیون هاوکینگ، راجر بن روز و روبرت چراک، عدم تقارن شکلی کوچک، یک ستاره بزرگ را نجات نخواهند داد.
آشکارسازی سیاهچالهها
یکی از راههای کشف سیاهچالهها استفاده از امواج گرانشی است که هنگام فروپاشی گسیل میدارند. هر جرم اختری از حیث شکل نامتقارن تششع ممکن است یک منبع قابل اکتشاف مشخص به وجود آورد. جوزف وبر از دانشگاه مریلند، پیش کسوت رشته تشعشع گرانشی، رویدادهای زیادی را کشف کردهاست که حاکی از ویرانی وسیع ماده در جهان، از راه فروپاشی گرانشی است. کارافزار او عبارت است از آنتنهای آلومینیومی، ابزاری که بهوسیله سیمهایی در داخل اتاقهای حفاظ داری آویزانند. این کار افزار او قادر به کشف سیاهچاله است، اما متاسفانه این کار را نمیتواند به دقت انجام دهد.
جهان حفرهها
سیاهچاله ، این اجرام نادر و عجیب ، را میتوان نتیجه تفکرات جوان باهوش آلمانی که در سال ۱۹۱۹ در دفتر ثبت اختراعات سوئیس مشغول به کار بود دانست. آلبرت اینشتین در سال 1919 تئوری نسبیت عام خود را که انقلابی عظیم در فیزیک نوین بود را ارائه کرد. آلبرت اینشتین پی برده بود که جهان اساساً در مکانهای متفاوت نسبت به قوانین نیوتن قابل توضیح نیست. او گفت که سه بعد از فضا نمیتوانند به صورت مجزا از بعد چهارم یعنی زمان باشند. او گفت که اینها باهم پیوسته هستند و آنها فضا - زمان نامید. این ساختار همانند یک ساختار نامرئی است که در واقع وجود دارد. او گفت که فضا نمیتواند مطلق باشد، بلکه پیوسته است. این بافت فضا زمانی میتواند خمیده شود و یا اینکه پیچ و تاب پیدا کند.
این بافت که میتواند جالب باشد فقط در صورتی میتواند مسطح و صاف باشد که هیچ چیز در روی آن وجود نداشته باشد. اگر جسمی جرم دار در روی آن وجود داشته باشد گرانش نیز وجود دارد و هر جا که گرانش وجود داشته باشد این بافت فضا - زمان خمیده میشود. این خمیدگی این بافت برای اجرام حکم میکند که چگونه حرکت کنند، در واقع میگوید که گرداگرد این فضا - زمان خمیده به سیر و سفر بپردازند. گرانش در تئوری نسبیت عام اثر هندسی جرم بر فضای اطراف خود است. اگر بخواهیم کمی سادهتر توضیح دهیم همین خمیدگی عامل ایجاد گرانش است.
انیشتین برای تصور این واقعیت فرض کرد که کاغذی دارد و آن کاغذ را ساختار فضا - زمان فرض کرد. او جسمی سنگین را در روی آن ماغذ قرار داد (آن جسم را خورشید در نظر گرفت) و دید که در ساختار کاغذ خمیدگی و فرو رفتگی ایجاد شده است. او گفت که این فضا زمان خمیده گرانشی تولید میکند که هر چه این خمیدگی بیشتر باشد گرانش نیز قویتر خواهد بود. سرانجام در جهان اجرامی وجود دارند که این خمیدگی را به نهایت خود میرسانند و تمام مسیرها را بسوی خود خم میکنند و این اجرام حقیقتا" سیاهچالههای کیهانی هستند.
تولد ستاره
برای فهم مقیاس بزرگ در جهان باید مقیاس های بسیار کوچک را درک کنیم. با باز کردن زندگی یک ستاره میتوانیم زاده شدن یک سیاهچاله را به خوبی درک کنیم. ستارهها زمانی پدید میآیند که ابری فوق العاده بزرگ از غبارهای کیهانی و هیدروژن در زیر بار گرانش خود فشرده شوند. در این صورت گرانش به همراه افزایش چگالی فزونی مییابد و بدین ترتیب فضا - زمان خمیده و خمیدهتر میشود. پس مدتی گاز هیروژن در هسته متراکم میشود و در این تراکم شدید اتمها با یکدیگر برخورد میکنند و دمای آنها رفته رفته افزایش مییابد. زمانی که دمای هسته به 10 میلیون درجه رسید، پروتونهای هیدروژن در پی واکنشهای زنجیرهای همجوشی هستهای به هلیوم تبدیل میشوند.
در هنگام این واکنشها مقداری از جرم نا پدید میشود که تبدیل به انرژی و امواج الکترومغناطیسی همچون نور میشوند. در این صورت یک جسم که همچون یک لامپ غول پیکر کیهانی است پدید آمده است و این آغاز زندگی یک ستاره است. هر ستارهای که ما در آسمان مشاهده میکنیم در هستهاش واکنشهای عظیم همجوشی رخ داده است تا این نور تولید شود و به ما برسد. هنگامی که ستاره همانند خورشید درخشان و نورانی میشود، گرانش آن سعی میکند تا ستاره را هم چنان منقبض کند و در خود فرو کشد. اما واکنشهای عظیم هستهای که در هسته ستاره انجام میشوند انرژی عظیمی تولید میکند و همین انرژی از در هم کشیده شدن ستاره و فرو ریختن آن جلوگیری میکند.
زمانی که ستاره مورد نظر (بسته به جرمش) سوخت خود را در چند میلیون یا چند میلیارد سال مصرف کرد و تمام هیدروژنها به هلیوم تبدیل شدند ستاره وارد مرحله جدید زندگی خود میشود. در این هنگام ستاره سعی میکند تا هلیوم تولید شده را به عناصر سنگینتر همانند آهن تبدیل کند، ولی این واکنشها چندان انرژی زیادی را تولید نمیکنند تا با گرانش به مقابله بپردازد. سر انجام پس از مدتی گرانش پیروز میشود و این پایان زندگی یک ستاره است. در این هنگام ستاره نسبت به جرمش میتواند به سه حالت تبدیل شود: کوتوله سفید ، ستاره نوترونی و سیاهچاله.
پیروزی نهایی گرانش
یک ستاره نوترونی در برابر فشار عظیم گرانش در برابر فشرده شدن مقاومت میکند. اما اگر باقی مانده هسته پس از انفجار بیش از ۳ برابر خورشید جرم داشته باشد، آنگاه دیگر شرایط کاملا متفاوت میشود. در این شرایط حتی نوترونها از فشار بی وقفه گرانش نمیتوانند در امان باشند. نوترونها در بی خبری هم چنان فشرده میشوند و هسته ستاره در زیر بار گرانش در فضای خودش از پای در میآید و از شکل میافتد و در این صورت جرمی بسیار ترسناک میشود. یک فرم تاریک که در قلب ستارهها قرار داشته است و حال بی وقفه حرکت میکند و از فضای اطراف خود مواد را میمکد و آن را به درخشش وا میدارد. این اجسام گرسنه همان سیاهچالهها هستند که در آنها گرانش به پیروزی نهایی رسیده است. هر چیز که به محدوده جادویی آن وارد شود برایش بازگشتی نخواهد بود و نخواهد توانست تا بگریزد و سرانجام آین جسم بلعیده میشود.
جمعه 5/4/1388 - 15:17
ورزش و تحرک
راگبی یا راگبی فوتبال در مفهوم عام خود همه ورزشهایی را در برمیگیرد که از نوعی فوتبال که در مدرسه راگبی در انگلستان بازی میشد، ریشه گرفتهاند. یعنی: راگبی ۱۵ نفره، راگبی ۱۳ نفره، فوتبال امریکایی، فوتبال استرالیایی، و فوتبال کانادایی. البته امروزه راگبی فقط به همان دو ورزش اول گفته میشود.
تاریخچه
در داستانهای مربوط به پیدایش ورزش راگبی آمده است؛ در سال ۱۸۲۳ ویلیام وب الیس دانش آموز مدرسه راگبی انگلستان در هنگام یک مسابقه فوتبال، توپ را با دست برداشته و شروع به دویدن با آن کرد! پس از آن با تغییر قوانین فوتبال ورزش جدیدی در مدرسه راگبی ایجاد شد. قدیمی ترین نوشته ای که این ماجرا در آن نقل شده گزارشی از جامعه راگبی در سال ۱۸۹۷ درباره وجه تسمیه این ورزش است.
اسناد موجود در مدرسه راگبی نشان میدهد که ویلیام وب الیس دانش آموز این مدرسه بوده و مدال افتخاری نیز به نام او در این آکادمی موجود است. اما مدرکی وجود ندارد که بر صحت این داستان گواهی بگذارد. هرچند نقش اساسی مدرسه راگبی در شکل گیری و تکامل راگبی غیرقابل انکار است و اولین مقررات این ورزش در سال ۱۸۴۵ در این مدرسه تهیه شده است.
یکی دیگر از ورزشهایی که در پیدایش راگبی تأثیر داشته، ورزش هارلینگ است که در ولز و کورن وال (ناحیه ای در جنوب اسکاتلند) بازی میشد. در این مسابقه بازیکنان برای رساندن یک توپ به دروازه حریف تلاش میکردند. دروازهها معمولا چندین کیلومتر از هم فاصله داشتند و به این ترتیب فرصتی برای مسابقات بزرگ و پرهیجان بین روستاهای همجوار فراهم میشد. این ورزش در ولز کاناپان یا کاریاپان نامیده میشد.
محبوبیت
راگبی هم اکنون در بسیاری از نقاط دنیا به شکل حرفهای و آماتور برگزار میشود. مسابقات آن در برخی از کشورها در زمره پرتماشاگرترین مسابقات ورزشی قرار دارد و بییندگان تلویزیونی و رادیویی بی شماری دارد. هیئت بین المللی راگبی که در ۱۸۸۶ تأسیس شد و فدراسیون اداره کننده ورزش راگبی ۱۵ نفره یا "اتحاد راگبی" است بیش از صد عضو از پنج قاره جهان دارد.
البته قدرت های اصلی این رشته ورزشی کماکان کشورهای بنیانگذار (انگلیس، اسکاتلند، ولز و ایرلند) و همچنین استرالیا، نیوزیلند، فرانسه و آفریقای جنوبی هستند.
جمعه 5/4/1388 - 15:13
دانستنی های علمی
جغرافیا و جمعیت
شهرستان گرگان از شمال به شهرستان آق قلا، از غرب به شهرستان های کردکوی و ترکمن، از شرق به علی آباد کتول و از جنوب به ارتفاعات شاهکوه و استان سمنان محدود است. زبان اصلی مردم گرگان گویش زیبا و دلنشین استرآبادی است و جمعیت فعلی آن دارای تنوع فراوان و ترکیبی از قومیتهای بومی و محلی؛ فارس،ترکمن و سادات، بلوچ، سیستانی، دیلمی، مازندرانی، سبزواری، کاشمری، شاهرودی، بسطامی میباشد. گرگان از شهرهای شمالی و دارای آب و هوای معتدل است و در حال حاضر (1387)، (با احتساب جمعیت روستاهایی که به شهر پیوستهاند)، قریب 300 هزار نفر جمعیت و حدود ۶۰ کیلومترمربع وسعت دارد. گرگان فعلی تا سال ۱۳۱۶ هجری شمسی به استرآباد یا استاره آباد موسوم بود. گرگان قدیم که به عربی جرجان خوانده میشد شهری آباد و مهم بود که در نزدیکی گنبد امروزین قرار داشت.
اقلیم منطقه بسیار متنوع است و کوه، جنگل و مرتع، جلگه و دشت، صحرا و شورهزار، دریا و خلیج، رودخانه و تالاب، و زمین زراعی را شامل میشود.
تاریخچه
کاسه سرامیک با لعاب گرگان. دوره سلجوقی
در زبان پهلوی گرگان را ورکان (Vurkan) یا ورکانه یا وهرکانه و در زبان یونانی هیرکان یا هیرکانیا (Hyrcania) و در زبان عربی جرجان میگفتند. گرگان از مهمترین منطقهها، در زمینه تحقیقات و کاوشهای باستانشناسی است.
نخستین کاوشها در حدود سال ۱۸۴۱ میلادی در زیر تپهای مصنوعی در نزدیک شهر گرگان انجام شد که خزانه معروف استراباد در ان کشف گردید. کارشناسان برخی از اشیای موجود در آن خزانه را که شباهت بسیار با کشفیات تپه حصار دامغان داشته متعلق به هزاره سوم پیش از میلاد و (متعلق به حدود ۵ هزار سال قبل) دانستهاند.
در اواخر قرن نوزدهم در محلی به نام خرگوش تپه در نزدیکی گرگان امروز (در قسمت شمال شهر) نیز تحقیقاتی انجام شد، و در سال ۱۹۳۱ یک گروه آمریکایی از دانشگاه پنسیلوانیا به روستای معروف تورنگتپه در ۲۰ کیلومتری شرق گرگان رفته و به کاوش و بررسی پرداختند و به آثاری ارزشمند از تمدن قدیم در این منطقه دست یافتند. دو سال بعد در سال ۱۹۳۳، یک گروه باستانشناسی سوئدی به منطقه گرگان آمدند و پس از مطالعه حوزه رودخانه قرهسو یا سیاه آب در شمال گرگان اعلام کردند، بیش از ۳۰۰ تپه تاریخی در این منطقه وجود دارد که یکی از آنها شاهتپه بزرگ یا اسلامتپه است که در ۱۵ کیلومتری شمال غربی گرگان قرار دارد.
در دوره ساسانیان دیوار تدافعی بزرگی در این منطقه از ایران ساخته شد که توسط باستان شناسان انگلیسی به مار سرخ شهرت یافتهاست.[۱] این دیوار بزرگ در قرن پنجم میلادی تکمیل یافت و نشانه از صنعت پیشرفته تدافعی آن عصر را دارد.[۲]
با ورود اسلام و در سدههای آغازین آن، ایالت طبرستان جایگاه ارزشمندی در شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی داشت. شهرهای جرجان و استراباد از این ایالت مهد دانشمندان بزرگ آن دوران بود.
کاسه سرامیک گرگان، قرن سیزدهم میلادی
عنصرالمعالی کیکاوس (از آخرین امیران آل زیار و نگارنده کتاب گرانقدر قابوس نامه) و عبدالقاهر جرجانی (صاحب تألیفات گرانبها در صرف و نحو و معانی و بیان عربی) در تحول ادبیات فارسی و عربی نقش مهمی داشتند. قابوسنامه را، همچنین، مجموعه تمدن اسلام پیش از مغول نام نهادهاند. در علم پزشکی نیز این منطقه سهم عمدهای در جهان اسلام داشته بهگونهای که دو تن از معروفترین پزشکان ایران و جهان، ابوسهل مسیحی و سیداسماعیل (حکیم) جرجانی صاحب دایرهالمعارف ذخیره خوارزمشاهی، از این سرزمین بودهاند. میرداماد و میرفندرسکی، دو فیلسوف بزرگ و فخرآفرین جهان اسلام، نیز از این منطقه برخاستهاند.
در زمان قاجاریه ایران به ۴ ایالت و ۱۲ ولایت تقسیم شده بود و منطقه یا سرزمین استراباد یکی از آن ولایات بود که به هشت بلوک یا هفت و نیم بلوک به نامهای انزان، سدن رستاق، استراّباد، شاهکوین و ساور، دهات ملک، کتول، فندرسک و رامیان، و کوهسار،تقسیم شده بود. هر یک از این بلوکها را یک نایبالحکومه زیر نظر حکمران استرآباد اداره میکرد.
محلههای شهر در عهد قاجار
شهر گرگان (استراباد) در گذشته، و در زمان قاجاریه دارای شش محله بزرگ به نامهای دربنو، سرچشمه، میخچه گران، نعلبندان، سبزهمشهد و میدان بوده که دارای چندین محله فرعی مثل پاسرو، میرکریم، دوشنبهای، شیرکش و... بودهاند. این شش محله و محلات فرعی هنوز هم به همین نامها وجود دارند و اکثر مساجد و تمام تکایای قدیمی و معابد و زیارتگاهها و مکان مذهبی شهر نیز در همین محلات قرار دارند که امروز بافت قدیم و معماری سنتی و تاریخی این شهر و بخش عمدهای از میراث فرهنگی این دیار را تشکیل میدهند. متاسفانه به دلیل بی توجهی اداره کل میراث فرهنگی گلستان بخش اعظم بافت قدیم گرگان تخریب شدهاست. در همین چند ماه اخیر چند خانه قدیمی بالای ۱۵۰ سال قدمت که در اختیار میراث فرهنگی هم بود تخریب شدهاست وقدیمی ترین روستاهای منطقه گرگان روستای نوده ملک با قدمت بیش از 500 سال میباشد که به زیان اصیل گرگانی گویش نموده وهمیشه نقش موثری در سرنوشت شهرستان ایفا می نمودند .
مکانهای تفریحی
- خیابان شالیكوبی
- كوی ویلا
- جنگل ناهارخوران
- جنگل النگدره
- روستای زیارت
- تپه هزارپیچ
- تپه صداو سیما
- بازار نعل بندان
- میدان عباسعلی
- مدرسه عمادیه
- امامزاده بادوی اوزینه
- امامزاده روشن اباد
- امامزاده نور
- امامزاده نه تن
- جنگل رنگو
- منطقه توربنه و شربت روستای زیارت (گرگان) / شهر بت
- جزیره آشوراده
- دریاچه های آلاگل، آلماگل و آجی گل
- کاروانسرای قزلق
- جنگل و باغ وحش قرق
- روستای چهارباغ و شاهکو
- کوههای گرگان
- آبشار کبودوال در علی آباد
- آبشار شیرآباد
- گل فِشان در مسیر اینچه برون
- جنگل نوده ملک وتپه معصوم زاده که قله قدیمی بوده که توسط خاک مدفون شده است
پنج شنبه 4/4/1388 - 16:31
بیماری ها
تالاسمی از بیماریهای ژنتیکی است که در اثر آن در خون مریض تعداد زیادی از گلوبولهای قرمز شکل اصلی خود را از دست میدهند و قادر به حمل اکسیژن نیستند.
هموگلوبین جزء انتقال دهنده اکسیژن در سلولهای قرمز خونی میباشد. هموگلوبین شامل دو پروتئین مختلف به نام آلفا و بتا میباشد.
اگر بدن توانایی تولید کافی از هر نوع پروتئین را نداشته باشد، سلولهای خونی بطور کامل شکل نگرفته توانایی انتقال اکسیژن کافی را ندارند و نتیجه یک نوع کم خونی است که در طفولیت آغاز شده و تا پایان عمر به طول میانجامد.
هر چند تالاسمییک اختلال منفرد نیست اما یک گروه اختلالات از طرق مشابه بدن انسان را درگیر مینمایند، درک تفاوت بین گونههای مختلف تالاسمیمهم است.
تالاسمی آلفا
افرادی که در آنها هموگلوبین به میزان کافی پروتئین آلفا تولید نمیکند به تالاسمیآلفا مبتلا میگردند. تالاسمیآلفا به طور شایع در افریقا، خاورمیانه، هند، آسیای جنوبی، جنوب چین و نواحی مدیترانه یافت میشود.
۴ گونه تالاسمیآلفا وجود دارد که با توجه به آثار آنها بر بدن از خفیف تا شدید تقسیم بندی میشود.
در این مرحله عموماً فرد سالم است زیرا کمبود بسیار کم پروتئین آلفا بر عملکرد هموگلوبین تأثیر نمیگذارد. به علت تشخیص مشکل، این مرحله حامل خاموش نامیده میشود. هنگامیکه فرد به ظاهر طبیعی صاحب یک فرزند با هموگلوبین H یا صفت تالاسمیآلفا میگردد، مرحله حامل خاموش تشخیص داده میشود.
- Hemoglobin Constant Spring هموگلوبین کنستانت اسپرینگ
یک فرم غیر معمول از مرحله حامل خاموش که به واسطه جهش در هموگلوبین آلفا رخ میدهد.علت نامگذاری بدین صورت، کشف این موضوع در منطقهای در جامائیکا به نام کنستانت اسپرینگ میباشد. همانند مرحله خاموش فرد هیچ گونه مشکلی را تجربه نمیکند.
- صفت تالاسمیآلفا یا تالاسمیآلفا خفیف
در این مرحله کمبود پروتئین آلفا بیشتر است. بیماران در این مرحله سلولهای قرمز خونی کمتر و کوچکتری دارند، اگر چه بسیار از بیماران علائمیاز بیماری را تجربه نمینمایند.پزشکان اغلب تالاسمیآلفا خفیف را با کم خونی فقر آهن اشتباه نموده و برای بیماران آهن تجویز مینمایند. آهن هبچ تأثیری بر درمان کم خونی تالاسمیآلفا ندارد.
در این مرحله، کمبود پروتئین آلفا به حدی است که منجر به کم خونی شدید و بروز مشکلاتی نظیر طحال بزرگ، تغییرات استخوانی و خستگی میگردد. نامگذاری به علت هموگلوبین H غیر طبیعی است که سلولهای قرمز خون را تخریب مینماید.
- Hemoglobin H- Constant Spring هموگلوبین H- کنستانت اسپرینگ
این حالت بسیار شدیدتر از بیماری هموگلوبینH میباشد. بیماران دراین مرحله، از کم خونی شدید، بزرگی طحال و عفونتهای ویروسی رنج میبرند.
- Hemozygous H- Constant Spring (هموزیگوس H- کنستانت اسپرینگ)
این حالت یک نوع از Hemoglobin H- Constant Spring است. هنگامیکه دو فرد حامل Constant Spring ژنها را به فرزند منتقل سازند این نوع بیماری بروز مینماید. این حالت عموماً خفیف تر از Hemoglobin H- Constant Spring و تقریباً مشابه بیماری هموگلوبین H میباشد.
- هیدروپس جنینی یا تالاسمیآلفای ماژورتالاسمیآلفای بزرگ
در این حالت در بررسی DNA فرد، ژنهای آلفا وجود ندارند. این اختلال باعث میشود گلوبین گامای تولیدی در جنین یک هموگلوبین غیر طبیعی بارت (Barts) ایجاد نماید. بسیاری از این بیماران قبل یا در فاصله کوتاهی بعد از تولد میمیرند. در موارد بسیار نادری که بیماری قبل از تولد تشخیص داده میشود، تزریق خون داخل رحمیمنجر به تولد کودکی با هیدروپس جنینی میگردد. این نوزاد در سراسر زندگی خود به تزریق خون و مراقبتهای پزشکی نیازمندند.
تالاسمیبتا
در افرادی که هموگلوبین پروتئین بتا کافی تولید نمیکند ایجاد میگردد. این بیماری در مردم نواحی مدیترانه نظیر یونان و ایتالیا، ایران، شبه جزیره عرب، افریقا، جنوب آسیا و جنوب چین یافت میشود.
سه گونه تالاسمیبتا وجود دارد که با توجه به آثار آنها بدن از خفیف تا شدید تقسیم بندی میشوند.
- تالاسمیمینور یا صفت تالاسمی
در این حالت کمبود پروتئین به حدی نیست که باعث اختلال در عملکرد هموگلوبین گردد. یک فرد با این بیماری حامل صفت ژنتیکی تالاسمیمیباشد. این فرد به جز یک کم خونی خفیف در برخی موارد، مشکل دیگری را تجربه نخواهد کرد. همانند تالاسمیآلفای خفیف، پزشکان اغلب سلولهای قرمز خونی فرد مبتلا به تالاسمیبتا مینور را به عنوان علامتی از کم خونی فقر آهن با تجویز نادرست مکمل آهن درمان مینمایند.
در این حالت کمبود پروتئین بتا در هموگلوبین به اندازهای است که منجر به کم خونی نسبتاً شدید و اختلالات قابل ملاحظهای در سلامت فرد نظیر بدفرمیهای استخوانی و بزرگی طحال میگردد. در این مرحله طیف وسیعی از علائم وجود دارد. تفاوت کم بین علائم تالاسمیبینا بینی و فرم شدیدتر (تالاسمیماژور) یا تالاسمیبزرگ میتواند گیج کننده باشد.
بدلیل وابستگی بیمار به تزریق خون، فرد را در گروه تالاسمیماژور قرار میدهند. بیماران مبتلا به تالاسمیبینابینی برای بهبود کیفیت زندگی و نه برای نجات یافتن، به تزریق خون نیازمند میباشند.
- تالاسمیماژور یا کم خونی Cooley’s Anemiaتالاسمیبزرگ
این مرحله شدیرترین فرم تالاسمیبتا میباشد که کمبود شدید پروتئین بتا در هموگلوبین منجر به یک کم خونی تهدید کننده حیات میشود و فرد به انتقال خون منظم و مراقبتهای طبی فراوانی نیازمند میگردد.
انتقال خون مکرر در طول عمر منجر به تجمع بیش از حد آهن میگردد که باید توسط تجویز عوامل Chelator کمک کننده در دفعجهت جلوگیری از مرگ و نارسایی ارگانها درمان شوند.
دیگر اشکال تالاسمی
به جز تالاسمیآلفا و بتا، اختلالات وابسته دیگری وجود دارند که به علت وجود ژنهای غیر طبیعی در کنار ژنهای آلفا و بتا و یا جهش ژنی رخ میدهند.
- هموگلوبین E یکی از شایعترین هموگلوبینهای غیر طبیعی میباشد و اغلب در مردم آسیای جنوب شرقی نظیر کامبوج و تایلند دیده میشود. هنگامیکه با تالاسمیبتا همراه شود ایجاد بیماری بتا تالاسمیE مینماید. یک کم خونی نسبتاً شدید که علائم مشابه با تالاسمیبتا بینابینی دارد.
این حالت به علت وجود همزمان تالاسمیبتا و هموگلوبین S (هموگلوبین غیر طبیعی که در بیماران کم خونی داسی شکل دیده میشود). این بیماری به طور شایع در نواحی مدیترانهای نظیر ایتالیا، یونان و ترکیه دیده میشود.
شدت بیماری به میزان تولید گلوبین بتا طبیعی توسط ژن بتا بستگی دارد.
هنگامیکه ژن بتا گلوبین بتا تولید ننماید، شرایطی مشابه با کم خونی داسی شکل ایجاد میگردد. هرچه گلوبین بتای بیشتری توسط ژن بتا تولید شود، شدت بیماری کاهش مییابد.
درمان تالاسمی
- انتقال خون: شایعترین درمان برای تمامیاشکال تالاسمیتزریق سلولهای قرمز خونی است. این تزریق خون برای فراهم آوردن مقادیری از سلولهای قرمز خونی سالم و هموگلوبین طبیعی که قادر به انتقال اکسیژن باشد، ضروری است.
در صورتی که بیمار تالاسمیک در گذشته به اندازه کافی خون دریافت نکرده باشد، لازم است جهت بهبود کیفیت زندگی وی، دفعات تزریق خون افزایش یابد. امروزه بسیاری از بیماران تالاسمیماژور در هر دو یا سه هفته خون دریافت مینمایند، مقداری معادل ۵۲ پاینت خون در یک سال. Pint معادل واحد تزریق مایع تقریباً برابر ۴۷۳ میلیلیتر است
در بدن راه طبیعی جهت حذف آهن وجود ندارد، بنابراین آهن موجود در خون تزریق شده در بدن انباشته و وضعیتی را به نام «افزایش غیر طبیعی آهن» (Iron Overload) ایجاد مینماید. آهن مازاد برای بافتها و ارگانهای بدن به ویژه قلب و کبد سمیاست و منجر به مرگ زودرس و یا نارسایی ارگانها در فرد بیمار میشود.
برای کمک به دفع آهن اضافی، بیمار تحت درمان سخت و دردناک با دارویی به نام دسفرال (Desferal) قرار میگیرد. دارو از طریق یک سوزن متصل به پمپ و زیر پوست ناحیه معده یا پاها تزریق میگردد. تزریق این دارو پنج تا هفت بار در هفته و هر بار ۱۲ ساعت به طول میانجامد. دسفرال از طریق فرآیندی به نام Chelation به آهن متصل میگردد و با دفع آهن متصل به دسفرال میزان آهن ذخیره در بدن کاهش مییابد.
مشکلات تحمل درمان
تحمل درمان، برای بیماران مبتلا به تالاسمییک امر حیاتی محسوب میگردد. عدم تحمل این درمان منجر به مشکلات سلامتی شدید و مرگ زودرس در بیماران میشود. برای مقابله با مشکل عدم تحمل دارو، محققین به دنبال داروهای جدیدی هستند که بیمار آن را به آسانی تحمل نماید.
پیشگیری
در حال حاضر موثرترین راه پیشگیری از بیماری تالاسمیغربالگری این بیماری در سطح جمعیتی و سپس بررسی ملکولی افرادی میباشد که در غربالگری در زمره افراد تحت خطر طبقه بندی شدهاند. برای این منظور در ایران برنامه کشوری غربالگری تالاسمیتوسط وزرات بهداشت در حال انجام میباشد.
مشاوره ژنتیک
مشاوره ژنتیک در افرادی که در غربالگری در زمره افراد تحت خطر طبقه بندی شدهاند و یا افرادی که دارای بستگان نزدیک مبتلا به تالاسمیهستند توصیه میشود.ریسک تکرار این بیماری در فرزندان بعدی یک زوج دارای فرزند مبتلا ۲۵٪ میباشد که در صورت تعیین جهش در فرزند مبتلا و تایید ناقل بودن والدین میتوان با تشخیص قبل از تولد در طی دوران بارداری از وضعیت ابتلا یا عدم ابتلای جنین اطمینان حاصل نمود.
چهارشنبه 3/4/1388 - 11:57
ورزش و تحرک
همانطور که در بریتانیای اوایل قرن ۱۹ متداول بود، مدارس و دانشگاههای امریکا نیز بازیهای محلی خود را بین تیمهای دانشجوئی برگزار مینمودند. در سالهای دهه ۱۸۲۰، یک بازی بنام بالون که در ابتدا در کالج نیو جرسی (که بعدها بنام دانشگاه پرینستون نامیده شد) و واحد قدیمی فوتبال بازی میشد، در کالج دارتماوس و نیو همپشایر برگزار شد. در سال ۱۸۲۷، یک دانشجوی دانشگاه هاروارد یک شعر حماسی کمدی بنام " نبرد دلتاً سرود که از اولین اشارات فوتبال در دانشگاههای امریکا محسوب گشت.
اولین مسابقه ثبت شده فوتبال در کانادا یک بازی بین کالج دانشگاه و دانشگاه تورنتو در مورخ ۹ نوامبر سال ۱۸۶۱ میباشد. کمی بعد از این بازی، یک باشگاه فوتبال تشکیل گردید. اگر چه قواعد بازی در این مقطع نامشخص است: یعنی مشخص نیست که آیا آنها یک بازی «ضربه با پاً یا»کار با دست" و یا هر دو را انجام میدادند و اینکه آیا اعضاء بطور عمده در مقابل هم قرار میگرفتند.
اولین «باشگاه فوتبال» در امریکا که عمر کوتاهی نیز داشت باشگاه فوتبال اونیدا واقع در بوستون، ماساچوست بود که در سال ۱۸۶۲ تأسیس گردید. اغلب گفته میشد که این باشگاه اولین باشگاه در خارج از بریتانیا بود که در آن بازی ساکر انجام میشد. بهرحال قواعد مورد استفاده باشگاه اونیدا نیز ناشناخته بوده ولی قبل از تدوین قواعد اف ای شکل گرفته بود. این باشگاه مبتکر یک نوع بازی با قواعد «دویدن» بنام بازی بوستون بود که در سالهای بعد در ماساچوست بازی میشد.
در سال ۱۸۶۴ در کالج ترینیتی تورنتو، دو نفر بنامهای اف. بارلو کامبرلند و فردریک ای. بتان قوانینی را بر اساس بازی مدرسهای راگبی، تدوین نمودند. بهرحال عقیده عمومی آن است که اولین بازی راگبی کانادا به سال ۱۸۶۵ در شهر مونترال زمانیکه افسران ارتش بریتانیا در مقابل شهروندان محلی قرار گرفتند، انجام پذیرفت. این بازی بتدریج ادامه یافته و باشگاه فوتبال مونترال در سال ۱۸۶۸ بهعنوان اولین باشگاه ثبت شده کانادا تأسیس گردید.
اولین مسابقهای که بعقیده عامه تحت قوانین اف ای انگلیسی (ساکر) در ایالات متحده امریکا برگزار شد یک بازی بود که بین پرینستن و راتگرز در سال ۱۸۶۹ انجام شد. این بازی همچنین بهعنوان اولین بازی کالج فوتبال ایالات متحده که بین تیم کالجهای مختلف انجام شد، شناخته گردید (اگرچه فرم نهائی فوتبال امریکا حاصل راگبی و نه ساکر بود).
رشد فوتبال مدرن امریکا ناشی از انجام یک بازی بین تیمهای دانشگاه مک گیل مونترال و دانشگاه هاروارد در سال ۱۸۷۴ بود. در آن زمان، گفته میشد که دانشجویان هاروارد به «بازی بوستون» و ام دش؛ یک بازی «دویدنی» و ام دش بیش از بازیهای «ضربه با پاًی تحت قوانین اف ای که مورد علاقه دانشجویان ایالات متحده بود، میپرداختند. این امر اتخاذ بازی پایه راگبی را که بین تیم مک گیل و دو تیم جایگزین با سلسله قوانین مورد قبول خود انجام میشد را برای تیم هاروارد تسهیل مینمود. بهر حال طی سالیان بعد، دانشگاه هاروارد هم قواعد راگبی مک گیل را پذیرفت و هم تیمهای دانشگاههای دیگر ایالات متحده را به پذیرش این قواعد ترغیب نمود. در سال ۱۸۷۶، در همایش ماساسوئیت این دانشگاه قبول کردند که بیشتر قواعد اتحادیه فوتبال راگبی را بپذیرند. بهر حال قانون»بردن توپ بسمت دروازه«(که در آن زمان بهعنوان فوتبال راگبی شناخته میشد) فقط در حالتی بهعنوان امتیاز شناخته میشد که هیچ یک از دو تیم ضربهای به»دروازه هاً وارد نسازند. در این همایش تصمیم گرفته شد که، در بازی امریکائی، چهار حمله امتیاز یک گل را داشته باشد. در صورت امتیاز مساوی، یک گل از تبدیل یک حمله بجای چهار حمله، اولویت مییافت.
تا چند سال بعد، تیمهای پرینستن، راتگرز و دیگران با استفاده از قواعد پایه ساکر به بازی ادامه دادند و این بازیها تا زمان جایگزینی قواعد پایه راگبی دانشگاه هاروارد و رقیبانش ادامه یافت. دانشگاههای ایالات متحده تا اوایل قرن بیستم به بازی ساکر باز نگشتند.
در سال ۱۸۸۰ والتر کمپ مربی یال تغییراتی عمده را در بازی امریکائی بوجود آورد که اولین آنها کاهش تعداد بازیکنان از ۱۵ نفر به ۱۱ نفر بوده و با کاهش مساحت زمین بازی به تقریباً نصف و معرفی «مبارزه» که در آن بازیکن با پاشنه پا توپ را به عقب زده و بازی را شروع مینمود، ادامه مییافت. این تغییرات در سال ۱۸۸۲ با نوع آوری بعدی کمپ ادامه یافت: اگر تیم نمیتوانست بعد از سه عقب ماندگی امتیاز، پنج یارد را بدست آورد، میباید مالکیت توپ را واگذار مینمود. (تکل موفق).
با گذشت سالها فوتبال کانادا برخی پیشرفتهای فوتبال امریکا را در خود جذب نمود ولی در عین حال برخی از خصوصیات یکتای خود را نیز حفظ نمود. یکی از این خصوصیات فوتبال کانادا آن بود که برای سالیان متمادی، بطور رسمی از پذیرش تفاوت بین خود و راگبی سر باز زد. بهعنوان مثال، «اتحادیه راگبی کاناداً که در سال ۱۸۸۴ تأسیس گردید، بیش از خود اتحادیه اصلی راگبی، پیشرو برگزاری فوتبال لیگ کانادا بود. ( اتحادیه راگبی کانادا تا سال ۱۹۶۵ تأسیس نگردیده بود.) همچنین فوتبال امریکائی در دهه ۱۸۸۰ بطور مکرر بهعنوان»راگبی" خوانده میشد.
چهارشنبه 3/4/1388 - 11:46
ورزش و تحرک
اولین سوابق ثبتی آنچه که احتمالاً قدیمی ترین فعالیت شبیه به فوتبال به حساب میآمده را میتوان در دست نوشتههای چینی نظامی در دوره سلسله هان و حدود قرن دوم قبل از میلاد پیدا نمود.
دیگر بازی آسیائی که با ضربه توپ سرو کار داشته و تحت نفوذ «کوجو» بودهاست، بازی «کماری» است. بر طبق سوابق موجود، این بازی در زمین بازی سلطنتی ژاپن در کیوتو از سال ۶۰۰ میلادی انجام میشدهاست. در بازی «کماری» چندین نفر در یک دایره میایستاده و با ضربه پا توپ را به سمت هم دیگر میرانده و سعی میکردند که توپ از زمین خارج نشود (خیلی شبیه کیپی آپپی).
این بازی سالیان زیاد انجام میشد ولی بهنظر میرسد که در حدود نیمه قرن ۱۹ میلادی از بین رفته باشد. در سال ۱۹۰۳ و در یک اقدام سمبلیک در جهت احیای سنتهای باستانی، این بازی مجدداً احیاء گشته و هم اکنون نیز در برخی فستیوالهای توریستی قابل رویت میباشد.
قدمت بازیهای همراه با توپ فرا امریکائی که با توپهای لاستیکی انجام میشدهاند حتی بسیار قبل از مورد بالا ثبت گردیدهاند و تصور میشود که در مراحل اولیه پیدایش، شباهت زیادی به فوتیال داشتهاند. اما از آنجائی که فرمهای بعدی این بازیها شباهت هائی با بسکتبال و یا والیبال داشتهاند و همچنین بدلیل آنکه نفوذ این گونه بازیها بروی بازی مدرن فوتبال بسیار کم بودهاست، بیشتر آنها بهعنوان فوتبال طبقه بندی نمیگردند.
یونانیان و اهالی رم نیز به داشتن بازیهای همراه با توپ که در آنها از پای خود استفاده میکردهاند، شناخته شدهاند.
نویسنده رومی سیسرو در یکی از نوشتههای خود وضعیتی را توصیف میکند که در آن مردی در مغازه سلمانی و در حال اصلاح بخاطر شوت شدن یک توپ به داخل مغازه کشته میشود. اعتقاد بر این است که بازی رومی هارپستوم از نوعی بازی تیمی بنام «επισκυρος» (اپی اسکایروس) یا فنیدا که اولین بار توسط نمایشنامه نویس یونانی انتیفانس (۳۱۱-۳۸۸ قبل از میلاد) بکار برده شده و بعدا کلمنت الکساندریا نیز به آن اشاره داشتهاست، گرفته شدهاست. بهنظر میرسد این بازی بنوعی نه چندان واضح شبیه به راگبی بودهاست.
البته سوابق غیر مستند دیگری از بازیهای ماقبل تاریخ، باستانی و یا سنتی انجام شده با توپ که توسط مردم بومی در سراسر جهان انجام میشده نیز در دسترس میباشند. بهعنوان مثال، در سال ۱۶۱۰ ویلیام استراچی از منطقه جیمز تاون اولین شخصی بود که یک نوع بازی بنام پاهساهمان را که توسط امریکائی بومی باز میشده را ثبت نمودهاست. در منطقه ویکتوریا، استرالیا، مردم بومی استرالیا نوعی بازی به نام مارن کروک را انجام میدادند.در کتاب رابرت برو-اسمیت که در سال ۱۸۷۸ بنام «مردم بومی منطقه ویکتوریاً منتشر شد نیز از مردی بنام ریچارد توماس نام برده شده که در سال ۱۸۴۱ شاهد انجام این بازی توسط مردم بومی منطقه بودهاست.» آقای توماس توصیف مینماید که چطور بازیکن جلو توپ ساخته شده از پوست صاریغ را شوت نموده و دیگر بازیکنان برای گرفتن آن به هوا برمیخواستند.«امروزه اعتقاد گستردهای مبنی بر اینکه مارن کروک تأثیر زیادی بر پیشرفت قواعد فوتبال استرالیا داشته، وجود دارد (بخش زیر را ببینید). در سرزمین کانادای شمالی و / یا آلاسکا، اینیوایت (اسکیموها) نوعی بازی بروی یخ بنام»آکاساکتوک" را انجام میدادهاند. هر بازی با حضور دو تیم روبروی هم در دو خط موازی آغاز میشد. سپس دو تیم سعی در ضربه زدن به توپ، هدایت آن به سمت خط دروازه حریف و کاشتن گل داشتند.
قدمت این بازیها و امثال آنها بطور عمیق در روزگاران باستان قرار داشته و در طول قرون متمادی، تأثیر خود را بروی فوتبال داشتهاست. بهرحال، بهنظر میرسد که مسیر حرکت بسوی فوتبال مدرن در اروپای غربی و بخصوص در انگلستان شکل گرفته باشد.
چهارشنبه 3/4/1388 - 11:43
آموزش و تحقيقات
متخصصان معتقدند كه هیچ روشی برای تشخیص قارچهای خوراكی از سمی وجود ندارد، بنابراین بهترین راه آن است كه قارچهای مشكوك و ناآشنا مصرف نشوند و از قارچهای شناخته شده و پرورشی استفاده گردند.قارچها دو نوع سمدارند: سم سلولی و سم اعصاب. سم سلولی، سلولها را تخریب میكند و ب اعث ضایعاتی در آنها میشود. سم اعصاب نیز اعصاب را فلج كرده، یا این كه باعث تحریك آنها میشود و در هر دو حالت، ضایعاتی را در دستگاه عصبی به وجود میآورد. قارچ پلنگی، قارچ شیطانی، قارچ قیفی نورافشان و قارچ شیردار، گروهی از قارچهای سمی هستند. قارچهای خانواده آمان تیاورنا بسیار خوشمزه بوده، 30-5 ساعت پس از مصرف، نشانههای مسمومیت را نشان میدهند. به همین علت، شستشوی معده در مداوا سودی ندارد.نشانههای مهم مسمومیت، با اسهال و شكمدرد بروز میكند. پس از دو روز، شوك عارض و بر اثر تخریب كلیه، كبد و ماهیچهی قلب، مرگ فرا میرسد. تنها دارویی كه موجب زنده نگه داشتن مسموم میشود، مصرف به موقع اسید تیوتیك است. انجام عمل دیالیز میتواند به كمك فرد مسموم بیاید. آمانیتهای كشنده نه فقط در محلول آب و نمك و با شستشو در آب جوش، خوراكی نمیشوند، بلكه در حرارت 100 درجه سانتیگراد نیز سمیت خود را حفظ میكنند. بهترین راه تشخیص قارچهای سمی و خوراكی همانا به خاطر سپردن صفات ظاهری آنها است. چون آمانیتهای كشنده همگی دارای وولوا هستند، بنابراین كسانی كه به خوردن قارچهای جنگلی عادت دارند، باید توجه داشته باشند كه اگر قارچ مورد نظر دارای وولوا است و در خوراكی بودنش كاملاً مطمئن نیستند، از خوردن آن صرفنظر كنند. در شناسایی قارچهای سمی با آن كه صفات ظاهری نقش بسیار مهمی دارند، اما برای شناسایی گونههای سمی، به ویژه آمانیتها، از معرفهای شیمیایی نیز استفاده میشود.قارچهای كه بوی زننده، طعم نامطبوع، گس یا تلخ و خاصیت تهوعآوری دارند، جزو قارچهای سمی شمرده میشوند. قارچهای نرم، یخزده و آنهایی كه حاوی مقدار زیادی آب باران هستند نیز خوراكی نیستند.به طور كلی، قارچهای خوراكی دارای پایه گوشتی اگر قارچهای خوراكی روی هم انباشته شوند(به ویژه در هوای گرم)تجزیه شده، سمومی را تولید میكنند كه موجب بروز اختلالات فوقالعاده شدیدی میگردند. بهتر است كه قارچ به فاصله 24 ساعت پس از جمعآوری مصرف شود كه این زمان بستگی به نوع قارچ و شرایط محیطی دارد و از بو آن، سالم یا ناسالم بودنش مشخص میشود. قارچهای خوراكی باید اثری از تجزیه و جسم خارجی، مانند كپكها، كرمها، لارو و حشرات، ذرات چوب، خاك و غیره، در خود نداشته باشند. قارچی كه روی آن كپك دیده میشود یا واجد بوی نامطبوع است فاسد یا در حال فاسد شدن است.در صورتی كه شستن قارچ لازم به نظر برسد، باید توجه داشت كه بیش از چند لحظه در آب نماند. نمونه خشك قارچهایی كه در ماسه میرویند(مانند موریلها) را اغلب با برس پاك میكنند و نمونه تازه آنها را با آب نمك یا مخلوط آب و سركه شستشو میدهند.اما كلاهك قارچهای سمی، زنگولهای شكل بوده، ابتدا سفید است و به تدریج زرد كاهی متمامیل به قهوهای میگردد. رفته رفته اطراف كلاهك شكاف خورده، رنگ قرمز آجری به خود میگیرد. این قارچها تا حدودی گوشتی بوده، اطراف آنها نازك و قطر كلاهك آنها ، آبدار، ضخیم و كوتاه هستند. بلندی پایه بین 6-2 سانتیمتر متغیر است و قطر آن به 3-1 سانتیمتر میرسد. رنگ پایه، سفید، كرم، زرد یا بنفش كمرنگ است. این قارچها دارای بوی مطبوع، كمی شبیه گوشت پخته شده یا مانند ترب هستند. زمان رویش آنها فصل بهار و پاییز روی تنه درختان جنگلی پهنبرگ(به خصوص صنوبرها) به صورت تنها یا دسته جمعی است. آنها شبیه سقفهای سفالی به حالت دایرهوار روی هم قرار گرفتهاند. كلاهك این گونه از قارچهای خوراكی، مسطح نیمه قیفی شكل و به رنگ صدفی سفید تا سفید متمایل به زرد، خاكستری، آبی یا قهوهای است و قطر كلاهك آنها از 5 تا 15 سانتیمتر متغیر میباشد.5-3 سانتیمتر است. از بالا به پایین خط خط و خشك بوده، تیغههای زیر كلاهك، سفید، خاكستری رنگ یا زیتونی متمایل به قرمز است. پایه آنها سفیدرنگ و قطر پایه 2-8/0 سانتیمتر میباشد.ابتدا كمی بوی میوه و در مراحل بعدی رشد، بوی توتون میدهند. این قارچها در ماههای تیر و مرداد، در جنگل درختان پهنبرگ، چمنزارها و پاركها به صورت جمعی دیده میشوند.قارچهایی كه بوی گاز آشپزخانه، سیبزمینی خام، چغندر، ترشیدگی یا داروهای دارای مزه گس، ترش یا به شدت تلخ دارند، سمی و غیرخوراكی هستند و قارچهایی كه خوشطعم، بیبو یا دارای بوی كم و مطبوع شبیه میوهها، ماهی، صابون معطر، ترب با مزه ملایم تا شیرین، گوشت پخته شده یا مغز گردو هستند، همگی خوراكیاند.
چگونه دریافت مجوز برای واحد پرورش قارچ
برای كسب اطلاعات لازم درباره چگونگی گرفتن مجوز برای واحد پرورش قارچ صدفی، بهترین كار آن است كه به قسمت باغبانی اداره جهاد كشاوری شهرستان خود(یا استان) مراجعه كنید، اما بد نیست پیشزمینهای در پیرامون شرایط اخذ مجوز داشته باشید. برای گرفتن مجوز و وام، نخستین گام، انتخاب زمینی است كه برای احداث واحد نیاز دارید. این زمین، باید 200 متر با مناطق مسكونی اطراف فاصله داشته و تا شعاع 100 متری آن واحد مرغداری یا دامداری وجود نداشته باشد. زمین مورد نظر نباید در زمره اراضی كشاورزی یا باغی درجه یك بوده، استخر یا رودخانهای در نزدیكی آن وجود داشته باشد. در چنین زمینی میتوانید به ازای هر 600 متر مربع زمین، 100 متر مربع سالن پرورش احداث كنید.پس از پیدا كردن چنین زمینی، تقاضای خود را به قسمت باغبانی اداره جهاد كشاورزی شهرستان مربوط ارائه داده، در صورت موافقت اولیه آنها، اقدام به تهیه مدارك لازم نمایید. از جملهی این مدارك، سند زمین یا سالن است كه در صورت اجارهای بودن آنها، نیاز به اجارهنامه بلندمدت پنجسالهی ثبت شده در یكی از دفترخانههای اسناد رسمی(لازم است اجارهنامهی هفت ساله تنظیم شود تا زمان دو سالهی تلف شونده در طی مراحل اجرایی نیز لحاظ گردد) است. سه شنبه 2/4/1388 - 11:27
هوا و فضا
خورشید ستاره ای است از ستارگان رشته اصلی که 5 میلیارد سال از عمرش می گذرد. این ستاره کروی شکل بوده و عمدتاً از گازهای هیدروژن و هلیوم تشکیل شده است. وسعت این ستاره 4/1 میلیون کیلومتر (000/870 مایل) است. جرم این ستاره 7 برابر جرم یک ستاره معمولی بوده و همچنین 750 برابر جرم تمام سیاراتی است که بدورش می چرخند. در هسته خورشید، جرم توسط واکنشهای هسته ای تبدیل به تشعشعات الکترومغناطیسیته نوعی انرژی هستند، می شود. این انرژی به سمت بیرون تابانده شده وباعث درخشنگی خورشید می گردد. سایر اجسام آسمانی موجود در منظومه شمسی که توسط جاذبه خورشید در مدارهایشان قرار گرفته اند نیز گرمایشان را از این انرژی می گیرند. مواد تشکیل دهنده خورشید حال گازی دارند، بنابر این خورشید محدوده دقیق و معینی نداشته و مواد اطراف آن بتدریج در فضا منتشر می شوند. اما چنین به نظر می رسد که خورشید لبه تیزی داشته باشد چرا که بیشتر نوری که به زمین می رسد از یک لایه که چند صد کیلومتر ضخامت دارد ساطع می شود. این لایه فوتوسفر نام داشته و به عنوان سطح خورشید شناخته شده است. بالای سطح خورشید، کروموسفر (رنگین کره) و هاله خورشیدی قرار دارند که با همدیگر جو خورشید را تشکیل می دهند.
مرکز خورشید مانند کوره ای هسته ای است با دمای 15 میلیون درجه سانتی گراد (27 میلیون درجه فارنهایت) که چگالی اش 160 برابر آب می باشد. تحت چنین شرایطی هسته های اتم هیدروژن با هم ترکیب شده و تبدیل به هسته های هلیوم می شوند. در این حین، 7/0 درصد جرم ترکیب شده، تبدیل به انرژی می شود. از 590 میلیون تن هیدروژنی که در هر ثانیه در مرکز خورشید ترکیب می شوند، 9/3 میلیون تن به انرژی تبدیل می شود. این سوخت هیدروژنی ، تا 5 میلیارد سال دیگر دوام خواهد داشت. مسیر نامنظم 2 میلیون سال طول می کشد تا انرژی تولید شده در مرکز خورشید به سطح آن رسیده و بصورت نور و گرما تابش کند، سپس بعد از فقط 8 دقیقه، این انرژی به زمین می رسد. هنگامی که خورشید منبسط می شود تا تبدیل به یک غول سرخ شود، قطرش حدود 150برابر بزرگتر خواهد شد. گازهای منبسط شده و داغ، رنگ زرد و حرارت خود را از دست داده و قرمز رنگ و سرد خواهند شد. اما بخاطر بزرگتر شدن سطح خورشید،درخشندگی آن 1000برابر افزایش یافته و نور بیشتری ساطع خواهد کرد.
زبانه ها و شعله های خورشیدی زبانه حلقوی در شکل پایین، خطوط میدان مغناطیسی، دو لکه خورشیدی را به هم متصل کرده است. در سال 1973، یک زبانه خورشیدی (سمت چپ تصویر) 000/588 کیلومتر (000/365مایل) از سطح خورشید را پوشاند. اغلب فعالیتهای شدید خورشید در نزدیکی لکه های خورشیدی رخ می دهند. شعله های خورشیدی، جرقه هایی از انرژی هستند که عمر چند ساعته دارند، این شعله ها هنگامی بوجود می آیند که مقدار زیادی انرژی مغناطیسی بطور ناگهانی آزاد شود. زبانه های خورشیدی، فوارنهایی از گاز مشتعل هستند که ممکن است صدها هزار کیلومتر در فضا پیش بروند. میدان مغناطیسی خورشید می تواند زبانه های حلقوی را هفته ها در فضا پیش بروند معلق نگاه دارد. باد خورشیدی هاله (جو بیرونی) خورشید حاوی ذراتی است که انرژی کافی برای فرار از جاذبه خورشید را دارند. این ذرات بصورت مارپیچی با سرعتی معادل900 کیلومتر (560 مایل) در ثانیه از خورشید دور شده و باد خورشیدی را بوجود می آورند. این ذرات در همان مسیرهایی میدان مغناطیسی خورشید حرکت میکنند، و از آنجا که دارای بار الکتریکی هستند منظومه شمسی را پر از جریانات الکتریکی می کنند. ناحیه فعالیتهای خورشیدی ، هلیوسفر (کره خورشیدی) نامیده می شود. باد خورشیدی در هر ثانیه حدود یک میلیون تن هیدروژن حورشید را از بین می برد. 100000 میلیارد سال طول خواهد کشید تا باد خورشیدی تمام جرم خورشید را در فضای بین سیاره ای پخش کند، اما طول عمر طبیعی خورشید فقط 10 میلیارد سال است.
چرخه ها و لکه های خورشیدی حرکت وضعی خورشید باعث ایجاد میدان مغناطیسی می شود، مناطق استوایی خورشید سریعتر از مناطق قطبی آن چرخیده و این امر باعث می شود که خطوط میدان مغناطیسی درون خورشید حلقه بزنند. این خطوط در صورت خروج از سطح خورشید، باعث فعالیتهای خورشیدی نظیر لکه های خورشیدی، شعله ها و زبا نه های خورشیدی می شوند. این فعالیتها، بخصوص لکه های خورشیدی، چرخه ای 11 ساله دارند.
مرگ خورشید 5 میلیارد سال بعد، بیشتر هیدروژن موجود در هسته خورشید گداخته شده و صرف تهیه هلیوم خواهد شد. در آن زمان، جاذبه باعث انقباض هسته شده و فشاردمای آنرا افزایش خواهد داد. هیدروژن شروع به سوختن در پوسته اطراف هسته خواهد کرد. انرژی حاصل از این گداخت هسته ای در پوسته، باعث انبساط لایه های خارجی خواهد شد و سیارات عطارد و زهره را ذوب می کند و آنها را در بر می گیرد. انبساط خورشید تا مدار زمین متوقف شده و حرارتش تمام موجودات زنده را از بین می برد. بعد از آن خورشید تبدیل به یک غول سرخ می شود. سپس، لایه های خارجی در فضا پخش شده و یک سحابی سیاره ای تشکیل خواهند داد. هسته نیزبصورت یک ستاره کوتوله سفید باقی مانده و بتدریج از بین خواهد رفت.پس می توان گفت که با فرا رسیدن مرگ خورشید، مرگ زمین و تمام موجودات این سیاره فرا می رسد. سه شنبه 2/4/1388 - 11:21
آموزش و تحقيقات
ارزش غذائی قارچها:قارچها از نظر غذائی بسیار با ارزش هستند و بصورت تازه، خشك و پودر شده، كنسرو، ترشی و غیره در فروشگاههای موادغذائی و میوه فروشیها عرضه میشوند. در حال حاضر قارچها در تمام دنیا بعنوان غذاهائی مفید و لذیذ شناخته شدهاند ولی هنوز در سفره غذای ایرانی جایگاه خاصی پیدا نكرده است. قارچها دارای تركیبات با ارزش غذائی مختلفی از قبیل پروتئین، كربوهیدرات، چربی، ویتامین، اسید آمینه و مواد معدنی میباشند. پروتئین موجود در قارچ خوراكی از 8/1 تا 9/5 % است بطوریكه درصد قابل هضم آن حدود 71 تا 95 درصد(در گوشت 99%) میباشد. از طرفی به علت كلسترول كم در رژیمهای غذایی اهمیت ویژه دارد.مقدار پروتئین آن دوبرابر مارچوبه، كلم و سیبزمینی و چهاربرابر گوجهفرنگی و هویج و شش برابر پرتقال است. علاوه بر پروتئین سرشار از ویتامینهای ضروری K, A, B, C, D, E تیامین و بیوتین میباشد.مواد دیگر موجود در قارچهای خوراكی كربوهیدراتهائی(88/4-84/3%) از قبیل فروكتوز، گلوكز، مانیتول و ساكارز بوده و مقدار نسبتا كمی چربی 1 تا 2 درصد وزن خشك از نوع منوگلسرید، استراسترول، فسفولیپید و اسیدهای چرب از قبیل اسید پالئیك، اسپارتیك، اولیك و لینولینك دارد.قارچ دارای مقدار زیادی موادمعدنی(كلسیم، فسفر، پتاسیم و آهن) است میزان آن از گوشت گاو بیشتر بوده و تقریباً دو برابر سبزیها میباشد. با توجه به داشتن پروتئین قابل هضم و وجود اكثر اسید آمینه ضروری و غیرضروری نیاسین، عدم نشاسته، كمی كلسترول و كمی میزان سدیم یك منبع غذائی مناسب برای اكثر مردم است. سه شنبه 2/4/1388 - 11:13
آموزش و تحقيقات
در دوازدهمین كنگره بینالمللی علوم و پرورش قارچهای خوراكی(1987- آلمان غربی)، نام Agaricus bisporus برای گونه سفید قارچ دكمهای كه دارای دو اسپور روی بازیدیوم بود و نام Agaricus bitorquis برای گونه سفیدی كه دارای چهار اسپور روی بازیدیوم بود، انتخاب شد. همچنین نام Agaricus brunnesecens برای گونه قهوهای برگزیده شد. گفتنی است كه قارچهای دكمهای با توجه به گونه دارای رنگهای سفید، كرم، كرما مایل به قهوهای و قهوهای هستند.قارچ، دنبلان، سماروغ، چوله، آكارسن، كماتره، غاریقون، خونبند، دهار، دیوه، كلاه دیوان، خایه، چترمار و غیره نامهای گوناگونی هستند كه در مناطق مختلف ایران برای نامیدن قارچ به كار برده میشوند.دمای معتدل و رطوبت فراوان، مازندران را به یك رویشگاه طبیعی گسترده برای انواع قارچ با نام عمومی گوشك(گوش كوچك) مبدل ساخته است كه دو نوع معروف خوراكی آن، زرد كیجا(دختر زرد) و انجیل گوشك(قارچ درخت انجیر) هستند. زرد كیجا، در پای درختان جنگلی و لابهلای شاخ و برگهای پوسیده و انجیل گوشك، روی تنه درخت انجیر میروید. گبلك و نوع سمی آن كلامارو(كلاه مار) در سبزوار، شاش خری(قارچی كه روی فضولات خر رشد میكند) در رشتخوار تربت حیدریه و پیه غرغر(قارچی كه اغلب بعد از باران همراه با رعد و برق، پدیدار میشود) در كاشمر، از جمله قارچهای خودرو در ایران به شمار میروند.
دوشنبه 1/4/1388 - 13:14