• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 477
تعداد نظرات : 128
زمان آخرین مطلب : 5316روز قبل
کامپیوتر و اینترنت
کامپیوتر کیبردی ایسوس
به تولید انبوه نزدیک میشود

 

داشتن کیبوردی که یک مانیتور هم داشته باشد تا ویندور ایکس پی خود را روی آن بوت کنید، واقعاً شبیه یک رویا برای گیک های تکنولوژی است. اما این رویا را شرکت ایسوس با ارائه ی این کیبورد به واقعیت تبدیل کرده است. قبلا و در اخبار نمایشگاه CES2009 با کامپیوتر کیبردی Asus آشنا شده اید. خبر جدید این است که از انتهای ماه آینده می توانید Eee Keyboard را بخرید.
این کیبورد که در واقع یک کامپیوتر کامل است، با مانیتور لمسی 5 اینچی اش و پردازنده اتمN270 توانایی آن را دارد تا یک ویندوز ایکس پی را برای شما بارگزاری کند.
البته ماجرا به اینجا ختم نمی شود و باید بدانید که 32 گیگابایت SSD ، وای فای، بلوتوث و همچنین یک خروجی HDMI هم در آن تعبیه شده که جذابیت داشتن آن را دو چندان می کند.
به هر حال این محصول ایسوس با اینکه هنور عرضه نشده طرفداران زیادی پیدا کرده و شاید بتواند رقیبی جدی برای کامپیوترهای رومیزی به شمار رود.

چهارشنبه 30/2/1388 - 9:45
دانستنی های علمی
حکایت زندگی از نگاه اسکندرمقدونی


 

مورخان می‌نویسند: اسکندر روزی به یکی از شهرهای ایران (احتمالا در حوالی خراسان)

حمله می‌کند، با کمال تعجب مشاهده می‌کند که دروازه آن شهر باز می‌باشد و با این که خبر

آمدن او به شهر پیچیده بود مردم زندگی عادی خود را ادامه می‌دادند. باعث حیرت اسکندر بود

زیرا در هر شهری که سم اسبان لشگر او به گوش می‌رسید عده‌ای از مردم آن شهر از وحشت

بیهوش می‌شدند و بقیه به خانه‌ها و دکان‌ها پناه می‌بردند، ولی اینجا زندگی عادی جریان داشت.

اسکندر از فرط عصبانیت شمشیر خود را کشیده و زیر گردن یکی از مردان شهر می‌گذارد و

می گوید: من اسکندر هستم.

مرد با خونسردی جواب می‌دهد: من هم ابن عباس هستم.

اسکندر با خشم فریاد می‌زند: من اسکندر مقدونی هستم، کسی که شهرها را به آتش کشیده،

چرا از من نمی‌ترسی

مرد جواب می‌دهد: من فقط از یکی می‌ترسم و او هم خداوند است.

اسکندر به ناچار از مرد می‌پرسد: پادشاه شما کیست؟مرد می‌گوید: ما پادشاه نداریم

مرد می‌گوید: ما فقط یک ریش سفید داریم و او در آن طرف شهر زندگی می‌کند.

اسکندر با گروهی از سران لشکر خود به طرف جایی که مرد نشانی داده بود، حرکت می‌کنند

در میانه راه با حیرت به چاله‌هایی می‌نگرد که مانند یک قبر در جلوی هر خانه کنده شده بود.

لحظاتی بعد به قبرستان می‌رسند، اسکندر با تعجب نگاه می‌کند و می‌بیند روی هر سنگ قبر

نوشته شده: ابن عباس یک ساعت زندگی کرد و مرد. ابن علی یک روز زندگی کرد و مرد

ابن یوسف ده دقیقه زندگی کرد و مرد!

اسکندر برای اولین بار عرق ترس بر بدنش می‌نشیند، با خود فکر می‌کند این مردم حقیقی‌اند یا

اشباح هستند؟ سپس به جایگاه ریش سفیده ده می‌رسد و می‌بیند پیر مردی موی سفید و لاغر در

چادری نشسته و عده‌ای به دور او جمع هستند.

اسکندر جلو می‌رود و می‌گوید: تو بزرگ و ریش سفید این مردمی؟

پیر مرد می‌گوید: آری، من خدمت‌گزار این مردم هستم!

اسکندر می‌گوید: اگر بخواهم تو را بکشم، چه می‌کنی؟

پیرمرد آرام و خونسرد به او نگاه کرده می‌گوید: خب بکش! خواست خداوند بر این است که به

دست تو کشته شوم!

اسکندر می‌گوید: و اگر نکشم؟

پیرمرد می‌گوید: باز هم خواست خداست که بمانم و بار گناهم در این دنیا افزون گردد.

اسکندر سر در گم و متحیّر می‌گوید: ای پیرمرد من تو را نمی‌کشم، ولی شرط دارم.

پیرمرد می‌گوید: اگر می‌خواهی مرا بکش، ولی شرط تو را نمی‌پذیرم.

اسکندر ناچار و کلافه می‌گوید: خیلی خوب، دو سوال دارم، جواب مرا بده و من از اینجا

می‌روم.

پیرمرد می گوید: بپرس!

اسکندر می‌پرسد: چرا جلوی هر خانه یک چاله شبیه قبر است؟ علت آن چیست؟

پیرمرد می‌گوید: علتش آن است که هر صبح وقتی هر یک از ما که از خانه بیرون می‌آییم، به

خود می‌گوییم: فلانی! عاقبت جای تو در زیر خاک خواهد بود، مراقب باش! مال مردم را

نخوری و به ناموس مردم تعدی نکنی و این درس بزرگی برای هر روز ما می‌باشد!

اسکندر می‌پرسد: چرا روی هر سنگ قبر نوشته ده دقیقه، فلانی یک ساعت، یک ماه، زندگی

کرد و مرد؟!

پیرمرد جواب می‌دهد: وقتی زمان مرگ هر یک از اهالی فرا می‌رسد، به کنار بستر او

می‌رویم و خوب می‌دانیم که در واپسین دم حیات، پرده‌هایی از جلوی چشم انسان برداشته

می‌شود و او دیگر در شرایط دروغ گفتن و امثال آن نیست!

از او چند سوال می‌کنیم:

چه علمی آموختی؟ و چه قدر آموختن آن به طول انجامید؟

چه هنری آموختی؟ و چه قدر برای آن عمر صرف کردی؟

برای بهبود معاش و زندگی مردم چه قدر تلاش کردی؟ و چقدر وقت برای آن گذاشتی؟

او که در حال احتضار قرار گرفته است، مثلا" می‌گوید: در تمام عمرم به مدت یک ماه هر

روز یک ساعت علم آموختم، یا برای یادگیری هنر یک هفته هر روز یک ساعت تلاش کردم.

یا اگر خیر و خوبی کردم، همه در جمع مردم بود و از سر ریا و خودنمایی! ولی یک شبی

مقداری نان خریدم و برای همسایه‌ام که می‌دانستم گرسنه است، پنهانی به در خانه‌اش رفتم و

خورجین نان را پشت در نهادم و برگشتم!

بعد از آن که آن شخص می‌میرد، مدت زمانی را که به آموختن علم پرداخته، محاسبه کرده، و

روی سنگ قبرش حک می‌کنیم: ابن یوسف یک ساعت زندگی کرد و مرد!

یا مدت زمانی را که برای آموختن هنر صرف کرده محاسبه، و روی سنگ قبرش حک

می‌کنیم: ابن علی هفت ساعت زندگی کرد و مرد و یا برای بهبود زندگی مردم تلاشی را که به

انجام رسانده، زمان آن را حساب کرده و حک می‌کنیم: ابن یوسف یک ساعت زندگی کرد و

مرد. یعنی، عمر مفید ابن یوسف یک ساعت بود!

بدین‌سان، زندگی ما زمانی نام حقیقی بر خود می‌گیرد که بر سه بستر، علم، هنر، مردم،

مصرف شده باشد که باقی همه خسران و ضرر است و نام زندگی آن بر نتوان نهاد!

اسکندر با حیرت و شگفتی شمشیر در نیام می‌کند و به لشکر خود دستور می‌دهد: هیچ‌گونه

تعدی به مردم نکند. و به پیرمرد احترام می‌گذارد و شرمناک و متحیر از آن شهر بیرون می‌رود!

فکر می‌کنید: اگر چنین قانونی رعایت شود، روی سنگ قبر ما چه خواهند نوشت؟

 لحظاتی فکرکنیم... بعد عمر مفید خود را محاسبه کنیم!

 

چهارشنبه 30/2/1388 - 9:40
دانستنی های علمی
حکایت 
آیا نقطه ضعف می تواند نقطه قوت باشد؟
كودكی ده ساله كه دست چپش در یك حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود برای تعلیم
فنون رزمی جودو به یك استاد سپرده شد. پدر كودك اصرار داشت استاد از فرزندش یك
قهرمان جودو بسازد. استاد پذیرفت و به پدر كودك قول داد كه یك سال بعد می تواند
فرزندش را در مقام قهرمانی كل باشگاهها ببیند. در طول شش ماه استاد فقط روی
بدنسازی كودك كار كرد و در عرض این شش ماه حتی یك فن جودو را به او تعلیم نداد.
بعد از شش ماه خبر رسید كه یك ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار میشود. استاد
به كودك ده ساله فقط یك فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تك
فن كار كرد. سرانجام مسابقات انجام شد و كودك توانست در میان اعجاب همگان، با
آن تك فن همه حریفان خود را شكست دهد. سه ماه بعد كودك توانست در مسابقات بین
باشگاهها نیز با استفاده از همان تك فن برنده شود. وقتی مسابقات به پایان رسید،
در راه بازگشت به منزل، كودك از استاد راز پیروزی اش را پرسید. استاد گفت: دلیل
پیروزی تو این بود كه اولا به همان یك فن به خوبی مسلط بودی. ثانیا تنها امیدت
همان یك فن بود و سوم اینكه تنها راه شناخته شده برای مقابله با این فن، گرفتن
دست چپ حریف بود، كه تو چنین دستی نداشتی

 

چهارشنبه 30/2/1388 - 9:37
دانستنی های علمی
حکایت 

مار را چگونه باید نوشت؟
روستایی بود دور افتاده كه مردم ساده دل و بی سوادی در آن سكونت داشتند. مردی
شیاد از ساده لوحی آنان استفاده كرده و بر آنان به نوعی حكومت می كرد. برحسب
اتفاق گذر یك معلم به آن روستا افتاد و متوجه دغلكاری های شیاد شد و او را
نصیحت كرد كه از اغفال مردم دست بردارد و گرنه او را رسوا می كند. اما مرد شیاد
نپذیرفت. بعد از اتمام حجت٬ معلم با مردم روستا از فریبكاری های شیاد سخن گفت و
نسبت به حقه های او هشدار داد. بعد از كلی مشاجره بین معلم و شیاد قرار بر این
شد كه فردا در میدان روستا معلم و مرد شیاد مسابقه بدهند تا معلوم شود كدامیك
باسواد و كدامیك بی سواد هستند. در روز موعود همه مردم روستا در میدان ده گرد
آمده بودند تا ببینند آخر كار، چه می شود.
شیاد به معلم گفت: بنویس «مار»
معلم نوشت: مار
نوبت شیاد كه رسید شكل مار را روی خاك كشید.
و به مردم گفت: شما خود قضاوت كنید كدامیك از اینها مار است؟
مردم كه سواد نداشتند متوجه نوشته مار نشدند اما همه شكل مار را شناختند و به
جان معلم افتادند تا می توانستند او را كتك زدند و از روستا بیرون راندند.

 
چهارشنبه 30/2/1388 - 9:31
دانستنی های علمی

26 دلیل برای اینکه چایتان را با قند و شکر نخورید

   دلایل علمی زیادی وجود دارد که اثرات مضر قند و شکر را بر سلامت انسان نشان می‌دهد.  بسیاری از این شواهد علمی، اثبات شده هستند و تردیدی درباره آنها وجود ندارد.  بسیاری دیگر هم شواهد قدرتمندی به حساب می‌آیند... می‌خواهید بدانید چرا این‌قدر تاکید می‌ شود که چای‌تان را بدون قند یا شکر بنوشید؟   به فهرستی از اثرات ناخوشایند این دو ماده مضر بر سلامت‌ نگاهی بیندازید،  قند و شکر:  1 دستگاه ایمنی بدن را تضعیف می‌کنند.    2 دفاع بدن در مقابل عفونت‌ها را کاهش می‌دهند.    3 خطر بیماری قلبی را افزایش می‌دهند.    4 تری‌گلیسیرید خون را بالا می‌برند.    5 کلسترول بد خون (ldl) و کل کلسترول را افزایش می‌دهند.    6 کلسترول خوب خون (hdl) را پایین می‌آورند.    7 در جذب کلسیم و منیزیم ایجاد تداخل می‌کنند.    8 در ایجاد استئوپروز (پوکی استخوان) نقش دارند.    9 در ابتلا به دیابت موثرند.    10 قندخون ناشتا را بالا می‌برند.    11 باعث ابتلا به چاقی می‌شوند.    12 دندان‌ها را می‌پوسانند.    13 بیماری‌های لثه را بدتر می‌کنند.    14 معده را اسیدی می‌کنند.    15 خطر بیماری‌های التهابی روده را می‌افزایند.    16 با کمبود مس در بدن ارتباط دارند.    17 چسبندگی پلاکت‌های خون به یکدیگر را بالا می‌برند.    18 با ابتلا به فشارخون ارتباط جدی دارند.    19 بر کار کلیه‌ها تاثیر نامطلوب می‌گذارند.    20 از علل ایجاد آلرژی غذایی هستند.    21 ایجاد رادیکال‌های آزاد را در خون سرعت می‌بخشند.    22 میزان چربی کبد را می‌افزایند.    23 باعث باقی‌ماندن مایعات اضافه (توسط کلیه‌ها) در بدن می‌شوند.    24 با حالاتی مثل افسردگی، سردرد (میگرنی)، اضطراب، اختلال تمرکز و فعالیت بیش از حد، خصوصا در کودکان ارتباط دارند و مقدار آدرنالین خون کودکان (مرتبط با اضطراب) را بالا می‌برند.    25 حملات افت قندخون را موجب می‌شوند.    26 غذای اصلی سلول‌های سرطانی در بدن هستند.    و به این فهرست، موارد بسیار زیاد دیگری هم اضافه شده است که ذکر آنها در این فضای اندک مقدور نیست.     هر کدام از این یافته‌ها، حاصل سال‌ها تحقیقات پزشکی گوناگونی است که قرار است نتیجه آنها، باعث تغییر رفتار هر کدام از ما در حفظ سلامت‌مان شود.حذف کردن قند و شکر از کنار چای، قدم کوچکی نیست...  حرکتی بزرگ و رفتاری حاکی از شخصیت است که دستاورد تمام این پژوهش‌ها را به بار می‌نشاند. موافق نیستید؟ آمارها نشان می‌دهد که سرانه مصرف‌ قند و شکر در کشور ما نسبت به وضعیت جهانی‌اش بسیار بالاست به طوری که برآورد می‌شود هر ایرانی به طور متوسط سالانه مقدار 29 تا 30 کیلوگرم قند و شکر مصرف می‌کند که از میانگین جهانی که حدود 19 تا 20 کیلوگرم است، به مراتب بیشتر می‌باشد.    میزان مطلوب مصرف قند و شکر طبق مطالعات سازمان جهانی بهداشت، حداقل باید به کمتر از 15 کیلوگرم در سال (42 گرم در روز در کل مواد غذایی مصرفی) برسد تا قند و شکر، حداکثر 10 درصد از کل انرژی دریافتی فرد را تامین نماید و به علاوه، خطر بیماری‌های دندان را به پایین‌ترین حد برساند.  هر حبه قند، حدودا 4 تا 5 گرم وزن دارد. اگر هر ایرانی به طور متوسط روزی 3 استکان چای بدون وقفه در تمام ایام سال بنوشد و هر کدام را با 2 حبه قند میل کند، فقط و فقط حذف کردن این حبه قندها از کنار چای، باعث تقریبا 11 کیلوگرم کاهش مصرف سرانه قند در سال می‌شود و مصرف سرانه هر ایرانی را به راحتی به میانگین جهانی می‌رساند.   نوشیدن چای تلخ و بدون استفاده از قند یا شکر، فرهنگی است که سال‌هاست در کشورهای پیشرفته جا افتاده و ترویج می‌شود.  طبیعی است که ما ایرانی‌ها که دوست داریم کام‌مان شیرین باشد، هنوز عادت نکرده‌ایم که تلخی چای را تحمل کنیم.  اما واقعیت این است که نوشیدن چای تلخ، شروع کردنش به مراتب سخت‌تر از ادامه دادنش جلوه می‌کند و اگر دو سه روز اول را تحمل کنیم، روزهای بعد نوشیدن آن به مراتب راحت‌تر می‌شود.
چهارشنبه 30/2/1388 - 9:29
دانستنی های علمی
حکایت 
خود ارزیابی
پسر كوچكی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه
رفت تا دستش به دكمه های تلفن برسد و شروع كرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه
پسر بود و به مكالماتش گوش می داد.
پسرك پرسید: «خانم، می توانم خواهش كنم كوتاه كردن چمن های حیاط خانه تان را به
من بسپارید؟»
زن پاسخ داد: «كسی هست كه این كار را برایم انجام می دهد.»
پسرك گفت: «خانم، من این كار را با نصف قیمتی كه او می دهد انجام خواهم داد.»
زن در جوابش گفت كه از كار این فرد كاملا راضی است.
پسرك بیشتر اصرار كرد و پیشنهاد داد: «خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را
هم برایتان جارو می كنم. در این صورت شما در یكشنبه زیباترین چمن را در كل شهر
خواهید داشت.» مجددا زن پاسخش منفی بود.
پسرك در حالی كه لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه دار كه به صحبت های
او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: «پسر...، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر
اینكه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم كاری به تو بدهم.»
پسر جوان جواب داد: «نه ممنون، من فقط داشتم عملكردم را می سنجیدم. من همان كسی
هستم كه برای این خانم كار می كند.»
 
چهارشنبه 30/2/1388 - 9:27
دانستنی های علمی

حکایت 

درباره كیفیت محصولات و استانداردهای كیفیت در ژاپن بسیار شنیده اید. این
داستان هم كه در مورد شركت آی بی ام اتفاق افتاده در نوع خود شنیدنی است. چند
سال پیش، آی بی ام تصمیم گرفت كه تولید یكی از قطعات كامپیوترهایش را به
ژاپنیها بسپارد. در مشخصات تولید محصول نوشته بود: سه قطعه معیوب در هر 10000
قطعه ای كه تولید می شود قابل قبول است. هنگامیكه قطعات تولید شدند و برای آی
بی ام فرستاده شدند، نامه ای همراه آنها بود با این مضمون «مفتخریم كه سفارش
شما را سر وقت آماده كرده و تحویل می دهیم. برای آن سه قطعه معیوبی هم كه
خواسته بودید خط تولید جداگانه ای درست كردیم و آنها را هم ساختیم. امیدواریم
این كار رضایت شما را فراهم سازد.»

چهارشنبه 30/2/1388 - 9:24
دانستنی های علمی
حکایت 
مهندسی بود كه در تعمیر دستگاه های مكانیكی استعداد و تبحر داشت. او پس از

30 سال خدمت صادقانه با یاد و خاطری خوش باز نشسته شد. دو سال بعد، از طرف شركت
درباره رفع اشكال به ظاهر لاینحل یكی از دستگاه های چندین میلیون دلاری با او
تماس گرفتند. آنها هر كاری كه از دستشان بر می آمد انجام داده بودند و هیچ كسی
نتوانسته بود اشكال را رفع كند.
بنابراین، نومیدانه به او متوسل شده بودند كه در رفع بسیاری از این مشكلات
موفق بوده است. مهندس، این امر را به رغبت می پذیرد. او یك روز تمام به وارسی
دستگاه می پردازد و در پایان كار، با یك تكه گچ علامت ضربدر روی یك قطعه مخصوص
دستگاه می كشد و با سربلندی می گوید: «اشكال اینجاست!»
آن قطعه تعمیر می شود و دستگاه بار دیگر به كار می افتد. مهندس دستمزد خود را
50000 دلار معرفی می كند. حسابداری تقاضای ارائه گزارش و صورتحساب مواد مصرفی
می كند و او بطور مختصر این گزارش را می دهد: «بابت یك قطعه گچ: 1 دلار و بابت
دانستن اینكه ضربدر را كجا بزنم: 49999 دلار»
سه قطعه معیوب در هر 10000 قطعه
چهارشنبه 30/2/1388 - 9:20
دانستنی های علمی

زیاد نوشیدن آب = لاغری

  چاقی یکی از معضلات جهان امروزی است و بسیاری از افراد چاق به دنبال یک راه معجزه آسا برای کاهش سریع و آسان وزن هستند. ولی در حقیقت هیچ معجزه ای در کار نیست. تنها راه معقول و علمی کاهش وزن این است که مقدار کالری که شما می سوزانید، بیشتر از مقداری باشد که دریافت می کنید.
چهارشنبه 30/2/1388 - 9:12
دانستنی های علمی
ضرب المثل های پرکاربرد و رایج ایرانی

به همراه معادل انگلیسی 

Very Common and Useful Persian Proverbs
With English Equivalent



صد سال به این سالها
A hundred years to these years

دو صد گفته چون نیم کردار نیست
Saying and doing are two thing

دو صد گفته چون نیم کردار نیست
Action speak louder than words

در ناامیدی بسی امید است، پایان شب سیه سفید است
The darkest hour is just before the dawn

خدا گر ز حکمت ببندد دری، ز رحمت گشاید در دیگری
When one door shut, another opens

تا تنور داغه نونو بچسبون
Bake the bread while the oven is hot

آب از دستش نمیچکه! (کنایه از خسیسی)
Water does not trickle out of his hand

آب رفته به جوی بر نمیگردد
No use so crying over split milk

در عفو لذتی است که در انتقام نیست
Nothing is so grand as forgiveness

مرگ یه بار شیون هم یه بار
Better face a danger once than be always in danger

مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسه
A burnt child dreads the fire

اول همسایه ات را بشناس بعد خانه را بخر
You must ask your neighbour if you shall live in peace

با یک دست نیمتوان دو هندوانه برداشت
Between tow stools one falls to the ground

سگ میزد گربه می رقصید
The dog was hitting, the cat was dancing

شتر سواری دولا دولا نمیشه
You can"t ride a camel bent over
چهارشنبه 30/2/1388 - 8:54
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته