• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 205
تعداد نظرات : 189
زمان آخرین مطلب : 4286روز قبل
فلسفه و عرفان

خدايا صدايم را مي شنوي؟ كمكم كن.

خدايا مي دانم كه هر وقت گرفتارم ، سراغ تو را مي گيرم و در خانه تو را مي زنم .

خدايا مي دانم كه هر وقت محتاج توام ، دست هايم را به سويت دراز مي كنم.

اما به زمين و آسمانت و به هر چه ستاره در لباس مخملي شب گلدوزي شده قسم كه تو را خيلي دوست دارم.

مي دانم ، مي دانم هميشه غم هايم سهم تو بوده و هميشه قطره قطره باران چشمم را برايت هديه آوردم.

نمي دانم امروز با چه رويي سراغ تو آمده ام . شرمنده ام ، شرمنده ام ولي باز هم محتاج توام . نمي دانم ، نمي دانم ..

اما مي دانم كه تو آنقدر بزرگي كه هيچ وقت دست رد به سينه من نخواهي زد .

خدايا كمكم كن ، كمكم كن.

 

پنج شنبه 29/6/1386 - 18:3
فلسفه و عرفان

        شكسته ام در اين هجوم گريه ها

                          زهق هقم ترانه ساز مي كنم

         دو دست نا اميد و بي پناه خود

                           به سوي خالقم دراز مي كنم

          تو اي خدا نداري از دلم خبر

                            تو هم نداني اي كه آگه از مني

           چه گويم از غم سترگ اين دلم

                            مرا به سوي خود چرا نمي بري

           ببين چگونه هستي ام به باد رفت

                            ببين چگونه سر به غم فكنده ام

           تو خود مگر نگفته اي مرا بخوان

                            ببين كه جز تو را نظر نكرده ام

پنج شنبه 29/6/1386 - 17:58
محبت و عاطفه

 

من با خيال عشق تو مثل غزل شدم

اما به قدر چشم تو زيبا نمي شوم

غير از تو اي بهار كه گم كرده مني

چشم انتظار هيچ كس اينجا نمي شوم

پنج شنبه 29/6/1386 - 17:55
فلسفه و عرفان

كجا...؟

 

برگرفته از كتاب لياقت عشق

در افسانه ها آمده است.روزي كه خداوند جهان را آفريد ، فرشتگان مقرب را به بارگاه خود فرا خواند و از آنها خواست تا براي پنهان كردن راز زندگي پيشنهاد دهند . يكي از فرشتگان به پروردگار گفت : خداوندا آن را در زير زمين مدفون كن .» فرشته ديگري گفت :« آن را در زير درياها قرار بده » و سومي گفت :« راز زندگي را در كوه ها قرار بده .» ولي خداوند فرمود: « اگر من بخواهم به گفته شما عمل كنم ، فقط تعداد كمي از بندگانم قادر خواهند بود آن را بيابند ، در حال كه من مي خواهم راز زندگي در دسترس همه بندگانم باشد .» در اين هنگام يكي از فرشتگان گفت :« فهميدم كجا اي خداوند مهربان . راز زندگي را در قلب بندگانت قرار بده زيرا هيچ كس به اين فكر نمي افتد كه براي پيدا كردن آن بايد به قلب و درون خودش نگاه كند » و خداوند اين فكر را پسنديد.
پنج شنبه 29/6/1386 - 10:15
خاطرات و روز نوشت

يه سلام به دوستاي گل تبياني

من خيلي دلم مي خواد بدونم انگيزه ي شما از انتخاب نام كاربري و اسم مستعار براي خودتون،چي بود ؟

اگه دوست دارين تو قسمت نظرات بهم بگين . ممنون ميشم****نگار

سه شنبه 27/6/1386 - 21:26
شعر و قطعات ادبی

دلت همرنگ درياست

               بهاري پاك و زيباست

بدون تو زمستان

               اسير برف و سرماست

سه شنبه 27/6/1386 - 18:45
فلسفه و عرفان

گفتگو با خداي بزرگ

 

 خواب ديدم

در خواب با خدا گفتگويي داشتم .

خدا گفت:« پس مي خواهي با من گفتگو كني؟»

گفتم:« اگر وقت داشته باشيد

خدا استقبال كرد و فرمود:« من هميشه وقت دارم. چه سوالاتي در ذهن داري كه مي خواهي از من بپرسي؟»

پرسيدم:« چه چيز بيش از همه شما را در مورد انسان متعجب مي كند؟»

خدا پاسخ داد....

اين كه آنها از بودن در دوران كودكي ملول مي شوند.عجله دارند كه زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران كودكي را مي خورند.

اين كه سلامتشان را صرف بدست آوردن پول مي كنند وبعد پولشان را خرج حفظ سلامتي مي كنند.

اين كه با نگراني نسبت به آينده ، زمان حالشان فراموش مي شود ، آنچنان كه ديگر نه در آينده زندگي مي كنند ونه در حال و همچنان زندگي مي كنند كه گويي هرگز نخواهند مرد و چنان مي ميرند كه گويي هرگز زنده نبودند

با توجه به الطاف خداوند مدتي ساكت ماندم.

بعد پرسيدم:« به عنوان خالق انسان ها مي خواهيد آنها چه درس هايي از زندگي را ياد بگيرند؟»

خداوند پاسخ داد:

ياد بگيرند كه نمي توان ديگران را مجبور به دوست داشتن خود كرد.

اما مي توان محبوب ديگران شد.

ياد بگيرند كه خوب نيست خود را با ديگران مقايسه كنند.

ياد بگيرنند كه ثروتمند كسي نيست كه دارايي بيشتري دارد بلكه كسي است كه نياز كمتري دارد.

ياد بگيرند كه ظرف چند ثانيه مي توانيم زخمي عميق در دل كساني كه دوستشان دارند ايجاد كنيم و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التيام يابد.

با بخشيدن ، بخشش ياد بگيرند

ياد بگيرند كساني هستند كه آنها را عميقا دوست دارند اما بلد نيستند احساسشان را ابراز كنند يا نشان بدهند.

ياد بگيرند كه مي شود دو نفر به يك موضوع واحد نگاه كنند و آن را متفاوت ببينند.

ياد بگيرند كه هميشه كافي نيست ديگران آنها را ببخشند بلكه خودشان هم بايد خود را ببخشند و هم پيشقدم باشند در بخشيدن ديگران.

و ياد بگيرند كه من هميشه هستم !

هميشه...

سه شنبه 27/6/1386 - 13:49
محبت و عاطفه

زيباي من

 

دلتنگي ام

               را

                    با

                        كدام

                خيابان

         هم 

  آواز

        شوم؟

سه شنبه 27/6/1386 - 12:56
محبت و عاطفه

 

نمي دانم ذهن آشفته ي من كي به آرامش مي رسد؛ اما مي دانم زيباي من هميشه براي من زيبا مي ماند وقلبم همچنان براي ديدن او مي تپد و براي شنيدن صداي پر مهرش لحظه شماري مي كند صدايي كه از نواي آبشار زيباتر و از امواج دريا پرخروش تر است .صدايي كه مرا با خود به سرزمين شعر و ترانه برد.

زيباي من ؛ اكنون تو نيستي ولي قلبم همچنان برايت مي تپد . پس قلم را در دست مي گيرم تا به يادت بنويسم:

 قسم به چشمانت دوستت دارم

سه شنبه 27/6/1386 - 12:7
محبت و عاطفه

غم                                         

 اگر                             

 تركم                

 كند

               تنهاي

                            تنها

                                        مي شوم

يکشنبه 25/6/1386 - 20:46
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته