• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 271
تعداد نظرات : 94
زمان آخرین مطلب : 6113روز قبل
آموزش و تحقيقات
ميكروب شناسي نوين عامل ایجاد کننده وبا باکتری ویبریو کلرا نام داردوبا یک بیماری غالباً حاد است که اکثراً با در گیری روده همراه است در مواردی که با اسهال همراه نیست اکثراً خفیف بوده و به راحتی رفع می شود ولی در هر صورت مراجعه به پزشک الزامی است. اين بيماری اکثراً در فصول گرم سال مشاهده می شود. راه انتقال این بیماری مدفوع است و بیشتر از طریق آب و غذای آلوده بخصوص سبزیجات و میوه ها منتقل می شود وانتقال به صورت مستقیم یعنی فرد به فرد بسیارنادر است. این بیماری در اکثر مواقع علائم خاصّی ندارد و 3 تا 5 روز مشاهده می شود ودر برخی افراد به صورت اسهال آبکی همراه با شکم درد خفیف و بدون تب می باشد.گرفتگی عضلانی به دلیل از دست رفتن الکترولیت هایی نظیر سدیم و کلسیم در طیّ اسهال رخ می دهد که در صورت ادامه منجر به ایست قلبی و مرگ خواهد شد. کاهش ادرار و در مراحل پیشرفته تر مدفوع بیمار سفید رنگ(برنجی) خواهد شد که بدون بو ویا با بوی ماهی بوده و استفراغ بصورت نادر رخ می دهد. برای پیشگیری از این بیماری باید از آب وغذاهای سالم و ضد عفونی شده استفاده کرد. گرم کردن غذا و استفاده نکردن از آب های غير مطمئن راه حلّ خوبی می باشد. سبزیجات را باید با موادّ ضد عفونی کننده ویا در صورت لزوم با مایع ظرفشویی به مدّت8 دقیقه شستشو داد. شستن دست ها قبل از صرف غذا و بعد از استفاده از سرویس های بهداشتی توصیه می شود. مقابله با حشرات موذی مانند سوسک و مگس نیز در پیش گیری از بیماری مؤثّر است. استفاده از غذاهای اسیدی مانند لیموی تازه نیز مؤثّر می باشد. در نوزادان شیرخوار برای تغذیه آنها باید از شیر مادر و یا در صورت لزوم از آب جوشانده برای شیر خشک استفاده شود و شیشه و پستانک نیز به طور کامل جوشانده شود. در درمان این بیماری از مایعات و الکترولیت هااستفاده میشود که در هنگام اسهال از بدن خارج شده است. مناطق مستعد برای ابتلا مناطقی که از آب لوله کشی و مناسب برخوردار نمی باشند و یا به طور مناسب کلر زنی نمی شوند و روستاهایی که به چاه های حفاظت شده دسترسی ندارندو نیز مناطقی که در آنها از توالت و سیستم فاضلاب به طور معمول استفاده نمی شود. افراد مستعد برای ابتلا معمولا کسانی هستند که از داروهای آنتی اسید (ضد اسيد) استفاده می کنند وتولید اسید معده در آنها کاهش می یابد همچنین افراد با گروه خونی о به دلایل نا معلوم علائم شدید تری از خود نشان می دهند و نيز نوزادان شیرخوار .....بيماري واريسلا يا آبله مرغان (chicken pox) يك بيماري خفيف و بسيار مسري است كه به طور عمده در كودكان مشاهده مي شودبيماري واريسلا يا آبله مرغان (chicken pox) يك بيماري خفيف و بسيار مسري است كه بطور عمده در كودكان مشاهده مي شود. اين بيماري با بثورات منتشر وزيكولي بر روي پوست وغشاهاي مخاطي مشخص شده و در بالغين و كودكان مبتلا به نقص ايمني از شدّت بيشتري بر خور داراست.بيماري زونا يا زوستر بطور اسپوراديك رخ مي دهد و بالغين و افراد مبتلا به نقص ايمني را نا توان مي سازد. در اين بيماري بثورات پوستي محدود به منطقه توزيع يك گانگليون حسي هستند و از لحاظ ظاهري شبيه بثورات آبله مرغان مي باشند هر دو بيماري توسّط يك ويروس ايجاد مي شوند. آباه مرغان بيماري حادي است كه متعاقب تماس اوليه فرد با ويروس حاصل مي شود در حالي كه بيماري زونا پاسخ ميزبان تقريباً مصون در برابرفعا ليّت مجدّد ويروس واريسلا كه در حالت مخفي در گانگليون هاي حسّي به سر مي برد مي باشد. خصوصيات ويروس ها: ويروس واريسلا- زوستراز نظر مرفولوژيكي شبيه ويروس هرپس سيمپلكس است وهيچ گونه مخزن حيواني ندارد. اين ويروس در محيط كشت حاصل از جنين انسان تكثير يافته و بطور مشخّصي موجب توليد انكلوزيون هاي داخل هسته اي مي شود. ويروس عفوني در داخل سلول ميزبان باقي مي ماند و تكثير مكرّر آن از طريق سلّول هاي آلوده آسانتر از مايع حاصل از كشت بافتي صورت مي گيرد. عامل بيماري آبله مرغان و زونا يك ويروس مشترك است. تلقيح مايع داخل وزيكول زونا به كودكان باعث بروز بيماري آبله مرغان در آنها مي شود. كودكاني كه از عفونت مربوط به ويروس زوستر بهبود يافته اند در برابر بيماري آبله مرغان مقاوم هستند. 1-واريسلا:راه انتقال عفونت واريسلا ار طريق مخاط دستگاه تنفّسي فوقاني است. ويروس وارد جريان خون شده و پس از چندين دوره تكثير در نهايت در پوست بيمار تجمع مي يابد. ضايعات جلدي و مخاطي ويروس در ابتدا با آلودگي سلولّهاي اندوتليال مويرگ ها شروع مي شوند. ضايعات خارج سلّولي بيماري واريسلا كه در نوزادان و در عفونتهاي عارضه دار بالغين مشاهده مي شوند مشابه يكديگر هستند. در گيري ريه در اين موارد معمولاً شديد تر از سايراعضا مي باشد و سلّولهاي غول پيكر چند هسته اي اغلب مشاهده مي گردند. پاسخ ايمني سلّولي و هومورال ميزبان تكثير ويروس ها را مهار كرده و از انتشار آن جلو گيري مي نمايد. اينتر فرون نيز ممكن است در اين روند دخالت داشته باشد. 2-زوستر:ضايعات پوستي ناشي از زوستر از لحاظ پاتولوژي شبيه ضايعات واريسلا هستند.التهاب حاد اعصاب گانگليون هاي حسّي نيز مشاهده مي شود و اغلب فقط يك گانگليون حسّي گرفتار مي گردد. به عنوان يك اصل نحوه توزيع ضايعات پوستي متناسب با مناطقي است كه توسط يك گانگليون ريشه خلفي عصب دهي مي شوند. عوامل محرّك كه باعث فعّا ليّت مجّدد ويروس در گانگليون مي شوند هنوز شناخته نشده اند. به نظر مي رسد ضعف سيستم ايمني باعث تكثير ويروس در گانگليون شده و متعاقب آن التهاب و درد شديد ايجاد مي كند. ويروس در مسير رو به پايين عصب به طرف پوست حركت كرده و موجب تشكيل وزيكول مي شود.احتمالاً ايمني سلّولي مهمترين عامل دفاعي ميزبان در برابر عفونت واريسلا-زوستر است. يافته هاي باليني: واريسلا :عفونت تحت باليني آبله مرغان غير معمول است و معمولاً اين بيماري با علائم بالينی همراه است. دوره كومون آبله مرغان بطور متوسط 21-10روز است. احساس ناخوشي و تب از اولين علائم بيماري هستند كه به دنبال آنها بثورات ابتدا در تنه ، سپس در صورت، اندامها ،مخاط دهان و حلق ظاهر مي شود. پس از 4-2روز زيكول هايي جديد به وجود مي آيند به گونه اي كه در يك زمان مي توان تمام مراحل ماكول، پاپول ، زيكول و كراست را مشاهده كرد. تب تا زماني كه بثورات جديد ظاهر مي شوند باقي مي ماند و با شدّت بثورات متناسب است. عوارض بيماري در كودكان سالم نادر بوده و مرگ و مير آن بسيار اندك است. در واريسلاي نوزادي عفونت اندكي قبل يا بعد از تولّد از مادر به نوزاد انتقال مي يابد. در اين شرايط آنتي بادي مادر به مقدار كافي به نوزاد منتقل نمي شود تا از بروزعفونت جلو گيري كند. ويروس واريسلا در نوزادان اغلب بطور وسيعي منتشر شده و ميزان مرگ و مير اين بيماری گاهي به بيش از %30مي رسد. بيماران كه از آنسفاليت واريسلا نجات مي يابند ممكن است دچار عوارض دائمي گردند. پنو موني واريسلا در كودكان نادراست،امّا شايع ترين عارضه آبله مرغان در بزرگ سالان مبتلا به عفونت اوليه ويروس واريسلا-زوستر مي باشد. ميزان مرگ و مير اين بيماري %40-10است. بيماران مبتلا به نقص ايمني در معرض خطر بيشتري براي ابتلا به عوارض گوناگون آبله مرغان هستند. كودكان مبتلا به لوسمي به ويژه در خطر ابتلا به عفونت هاي شديد و منتشر ويروس واريسلا-زوستر هستند. ميزان مرگ و مير واريسلاي پيش رونده در كودكان مبتلا به نقص ايمني حدود %20است. 2-زوستر: اين بيماري معمولا با درد شديدي در ناحيه پوست يا مخاط كه توسّط يك يا چند عصب با گانكليون حسّي عصب دهي مي شوند ،آغاز مي گردد. چند روز پس از شروع بيماري وزيكول هاي متعددي بر روي پوست منطقه اي كه حسّ آن توسّط اعصاب مبتلا تامين مي شوند، به وجود مي آيد.اين بثورات معمولاّ يك طرفه بوده و تنه و سر و گردن را بيشتر از ساير نقاط بدن در گير مي كند. طول دوره بيماري و شدّت بثورات آن معمولاً با سنّ بيمار متناسب است. در%15-10 موارد زوستر، شاخه چشمي عصب سه قلو درگير مي شود. شايعترين عارضه زونا درسالمندان نورالرژي پس از زونا مي باشد.دراين بيماري درد ممكن است چند هفته تا چند ماه ادامه داشته باشد.نورالرژي به ويژه بعد از زوناي چشمي شايع است. مقدار اينتر فرون وزيكول در افراد مبتلا به زوناي موضعي كه داراي بيماري زمينه اي نيستند در اوايل عفونت يعني در حدود ششمين روز به حد اكثر ميزان خود مي رسد. پس از رسيدن مقدار اينترفرون به حد اكثر خود در عرض48 ساعت بهبودي باليني ايجاد مي شود ويزيكول ها به پوستول و كراست تبديل شده و انتشار ضايعات متوقف مي گردد. وجود بيماري هاي زمينه اي نظير بدخيمي ها ، نقايص ايمني و استفاده از داروهاي مهار كننده سيستم ايمني موجب انتشار بيماري زونا و افزايش و شدّت آن مي گردد. گروهي از بيماران مبتلا به هوچكين سرانجام به بيماري زوستر دچار خواهند شد. يكي از علل مهم مرگ در بيماران مبتلا به نقص ايمني كه دچار زونا مي شوند بيماري هاي احشايي به ويژه پنوموني مي باشد. ويروس هاي واريسلا و زوستر مشابه يكديگر هستند و بيماري هاي آبله مرغان و زونا ازاختلاف پاسخ هاي ايمني ميزبان ناشي مي شوند عفونت قبلي با آبله مرغان موجب ايمني دراز مدّت در برابر اين بيماري مي شود. اما زونا ممكن است در برابر تيترهاي سرمي بالا ازآنتي بادي هاي خنثا كننده واريسلا نيز رخ دهد. به نظر مي رسد كه ايمني سلّولي اختصاصي ويروس واريسلا-زوستردر بهبودي بيماران مبتلا به آبله مرغان و زونا نقش مهمي داشته باشد. پيدايش اينترفرون موضعي نيز در بهبودي بيماري مشاركت دارد.تشخيص آزمايشگاه در نمونه هاي رنگ آميزي شده ازپوسته ها يا سواپ هاي به دست آمده از پايه وزيكول ها، سلّولهاي غول پيكر چند هسته اي را مي توان مشاهده كرداين سلّولها در وزيكولهاي غير هرپسي وجود ندارند. استفاده از روش هاي شناسايي سريع ويروس واريسلا-زوستر از لحاظ باليني براي تشخيص عفونت مهم هستند. بررسي شكل ظاهري ذرّات ويروس موجود در مايع وزيكول در زير ميكروسكوپ الكتروني موجب تمايز هرپس ويروس ها و پوكس ويروس ها از يكديگر مي شود. اگر چه اثرات سيتوپاتيك ويروس واريسلا گاهي بسيار آهسته ظاهر مي شوند امّا ويروس را مي توان از مايع وزيكول و در كشت سلولهاي انساني در مدّت7-3روز بدست آورد. ويروس واريسلا-زوستردر مايع وزيكول بسيار ناپايداراست و تلقيح آن در كشت هاي سلّولي بايد به سرعت انجام گيرد. تست انتخابي به هدف آزمايش و امكانات آزمايشگاهي بستگي دارد. نقش ايمني سلّولي در مقابله با اين ويروس بسيار مهم و در شناسايي آن است. اپيدميولوژي: بيماري هاي آبله مرغان وزونا در تمام نقاط دنيا مشاهده مي شوند. بيماري آبله مرغان يك بيماري اپيد ميك شايع در دوران كودكي است كه حدّاكثر بروز آن در سنين بين 6-2سالگي است و در بالغين نيزمشاهده مي شود.
شنبه 9/4/1386 - 11:30
آموزش و تحقيقات
نزول به معناي از بالا به پايين آمدن است.قرآن را از آن جهت نازل شده مي گويند كه كلام حق است و چون بايد مطابق درك بشر باشد،لذا از مرتبه بالا و اندازه فهم و ادراك انسان نزول پيدا كرده است. طبق آيات وروايات قرآن كريم دوبار نزول يافته است: 1.نزول دفعي يا يكباره اي كه طي آن قرآن كريم يكجا بر سينه ی مبارك پيامبر اكرم (ص) نازل شد. 2.نزول تدريجی كه آيات قرآن كريم در مدّت23 سال دوران نبّوت آن حضرت به تدريج با مناسبات مختلف يا در پاسخ به سؤالات متعدّد مردم از طريق فرشته ی وحی(جبرئيل امين)بر آن حضرت نازل مي شد و آن بزرگوار آيات را براي مردم تلاوت مي كرد. به سوره هايی كه در مدّت 13 سال در مكّه بر پيامبر نازل مي شد سوره هاي مكّي وبه سوره هايي كه در مدّت ده سال بر ايشان در مدينه نازل شده سوره هاي مدني مي گويند.(وحي)نيز به معني سخن خداست كه از طريق فرشتگان و يا به طور مستقيم بر پيامبران الهی نازل مي شد تا به بندگان خدا ابلاغ كنند.
شنبه 9/4/1386 - 11:28
آموزش و تحقيقات
به راستی كه علی مرتضی (ع) مجسّمه عدل و عدالت و نمونه رحمت و محبّت و احسان بود،شبي كه شب ضربت خوردن اين شهيد عدالت بود،ضربتی انعطاف ناپذيري از حقّ و عدالت و دفاع از حقوق انسان خورد و در عين حال همين ضربت به مرارت ها و مجاهدت ها و مشقّت ها و رنج های او در اين راه خاتمه داد و او را در حال انجام وظيفه از پای در آورد،ضربتی كه خود او را آسوده كرد،امّا جهان اسلامی را تا ابد در مرگ همچون عادلي كه اگر حكومتش مدّتي ادامه پيدا مي كرد،جامعه نمونه كا مل و درخشان اسلامی جامه عمل می پوشيد،سوگوار می ساخت.
شنبه 9/4/1386 - 11:28
آموزش و تحقيقات
قالَ الله تَعالی في کتابه:"لَقَد اَرسَلنا.....مَن یَنصُرُهُم و رُسُلَه بِالغَیبِ اِنّ الله قَویٌ عَزیز.اِنَّ الله یأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسانَ وَ.....لَعَلَّکُم تَذکُرونَ." این دو آیه کریمه از دو سوره است،در هر دو آیه از یک مطلب یاد شده وآن عدالت است،البتّه هر آیه مطلب اضافه تری نسبت به دیگری دارد.در آیه اوّل می فرماید:"ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و همراه با آنها کتاب،مقیاس و وسیله اندازه گیری فرستادیم تا مردم بر میزان عدالت عمل کنند،آهن فرستادیم زیرا فلزّی محکم و باصلابت است و منافعی برای حیات بشر در دارد. علّت دیگر فرستادن پیامبران این است که آمدن آنها وسیله امتحانی می باشد و معلوم شود که چه کسی به یاری حقّ و اهل حق می شتابد و چه کسی نمی شتابد،خداوند نیرومند و پیروز است." در آیه دوم می فرماید:"خدا به عدالت و نیکی و کمک و صله ارحام امر می کند و از کارهای زشت و بد وظلم نهی می کند،خداوند پند می دهد تا شما متذکّر بشوید." در آیه اول هدف کلّی ادیان آسمانی را برقرارشدن موازین عدالت ذکر می کند و در آیه دوم به عنوان یک اصل از اصول و مبانی کلّی اسلام و به عنوان معرّفی روح اسلام می فرماید خداوند به عدل و احسان امر مي كند و از فحشا و كارهای زشت و بدی ها و ظلم ها نهی می كند.موضوع عدل و احسان خصوصاًموضوع عدل، گذ شته از اين كه در خود قرآن كريم مكرّر ذكر شده در تاريخ اسلام ودر ميان مسلمين فصلی طولانی دارد چه از نظر علمي در تاريخ علوم اسلامي و چه از نظر عملي و اجرايي در تاريخ اجتماعی وسياسی اسلام و چون واقعاً يكي از اصول اسلام اصل عدل است شايسته است كه درباره آن صحبت شود مخصوصاً ما شيعيان كه يكي از اصول دين را عدل مي دانيم.
شنبه 9/4/1386 - 11:27
آموزش و تحقيقات
ذكر نسب شريف پيامبر اسلام حضرت محمّد (ص) هو ابوالْقاسم محمّد (ص) ابن عبداللّه بن عبدالمطّلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصي بن كلاب بن مرة بن كعب بن لوي بن غالب بن فهر بن مالك بن النضر بن كنانة بن خزيمة بن مدركة بن الياس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان. از پيامبر (ص) روايت شده است كه مي فرمايند : "اِذا بَلِغَ نَسَبي إلي عَدنانِ فَامسُكو" به همين دليل بالاتر از عدنان جدّ بيستم پيامبر ذكر نشده است. علّامه مجلسي در باره دين اجداد پيامبر فرموده است: "بدانيد كه همه علماي معتقدند كه پدر و مادر و جميع اجداد و نياكان حضرت محمّد (ص) حتّي تا حضرت آدم (ع)همه مسلمان بوده اند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشركي قرار نگرفته است و شكّ و ترديد و شبهه اي در نسب و اجداد ونياكان آن حضرت نبوده است و احاديث متواتره همگي بر اين مضمون دلالت دارد."بلكه از احاديث ظاهر مي شود كه اجداد آن حضرت همه انبيا و اوصياء و حاملان دين خدا بوده اند و فرزندان اسماعيل كه اجداد آن حضرتند اوصياءِ حضرت ابراهيم(ع)و هميشه پادشاهي مكّه وحِجاب خانه كعبه و تعميرات آن با ايشان بوده است و همه از سراسر دنيا به آن جا رجوع مي كرده اند و مردم هم پيمان با حضرت ابراهيم نيز در ميان ايشان بوده اند و ايشان حافظان آن شريعت بوده اند و به يكديگر وصيّت وآثار انبيا را به يكديگر مي سپردند ، تا به عبدالمطّلب رسيد كه او ابو طالب را وصيّ خود گردانيد كه او آثار انبيا و نصايح ايشان را بعد از بعثت به حضرت محمّد (ص) سپرد. نام پدر و مادرعدنان به ترتيب ادَد و بلهاء است.در ايّام كودكي آثار رشد و شهامت از پیشانی مبارکش مطالعه می شد و کاهنان و منجّمان آن زمان می گفتند که از نسل وی شخصی به دنیا می آید که جنّ و انسان همه مطیع او شوند واز این رو عدنان دشمنان فراوانی داشت ، چنانکه وقتی 80 اسب سوار دلیر او را در بیابان تنها یافتند به قصد کشتن وی شتافتند که عدنان یک تنه با آنها جنگید تا اینکه اسبش کشته شد وبعد از آن پیاده با آنها می جنگید تا به پای کوه رفت که ناگهان دستی از کوه بیرون آمد که عدنان را بلند کرد و بر قلّه کوه گذاشت سپس بانگ مهیبی از کوه بلند شد که دشمنان وی از ترس جان دادند که این نیز دلیلی بر حقّانیت پیامبر آخرالزّمان حضرت محمّد(ص) می باشد.وقتی که عدنان به سنّ بلوغ رسید رئیس قبیله اش شد به طوری که تمام قبایل از او اطاعت می کردند و وقتی بختُ النّصر بیت المقدّس را فتح کرد تصمیم به تسخیر قبایل عرب گرفت و با عدنان جنگ کرد و بر او غلبه کرد که دیگر جرأت اقامت برای او و یارانش نماند. بنابراین عدنان با فرزندان خویش به یمن رفت و در آنجا بود تا وفات کرد و او ده پسر داشت که از آنها می توان به معد،عک،عدن و ادوغنی می توان اشاره کرد و آن نور روشن که از جبین عدنان دیده بودند از نسل فرزندش معد بوده و این نور همایون بر وجود پیامبر آخرالزّمان دلیل روشنی بود که از فرزندان عدنان به یکدیگر منتقل می شد و چون آن نور پاک به معد انتقال یافت و بخت النّصر نیز مرده بود و مردم از شرّ او راحت شده بودند کسی را پیش معد فرستادند تا او را به میان قبایل عرب باز گرداند ومعد مؤسّس سلسله گشت و او چهار پسر داشت و نور زیبایش به پسرش نِزار منتقل شد، مادر نزار معانته بنت حوشم از قبیله جرهم است؛وقتی که نزار به دنیا آمد پدرش به نور نبوّت که در میان چشمانش می درخشید نگاه کرد و از دیدن آن سخت شادمان شد وتعدادی شتر قربانی کرد و به مردم میهمانی داد و فرمود: "اِنَّ هذا نَزرفي حَقِّ هذا المَولود." "این ها هنوز کم است که در حقّ این مولود گویند و هزار شتر باید برای این مولود قربانی کرد." چون نزار به معنای اندک است او را بنزار نامیدند و چون به سنّ بلوغ رسید و پدرش وفات کرد؛او در میان عرب سیّد قبیله گشت و او چهار پسر داشت وچون مرگ او نزدیک می شد از میان بیابان با فرزندان به مکّه مکرّمه آمد و در آنجا وفات کرد. مُضَر گرفته شده از ماضر است و به شیری که بعد به ماست تبدیل می شود می گویند و اسم مضر عمرو است سودة بنت عک است و نور نبوّت از نزار به او منتقل شده بود و بعد از پدرش او رئیس عرب بود و اقوام عرب همه از او اطاعت می کردند و روزگار همواره در ترویج حضرت ابراهیم خلیل(ع)می گذشت ومردم به راه راست دعوت می شدند و او از همه صدایش زیباتر بود و او اولین کسی است که برای شتران آواز حدیرا می خواند و او دو پسر به نام های عَیلاَن که قبایل بسیاری از او پدید آمدند و دیگری الیاس که نور پیامبری از مضر به او منتقل شده بود، داشت و او بعد از پدر در میان قبایل عرب شهرت یافت چنانکه او را سیّد العشیره لقب دادند و امور قبایل را به دست او سپردند و همسرش لیلی بنت حلوان قضاعیه یمینیه بود که او را خِندِف می گفتند و او سه پسر به نام های عمرو،عامر و عمیرا داشت که الیاس به ترتیب لقب مُدرِکة،طابخة و محرّکة به آنها داد و چون الیاس وفات کرد نبوّت از او به مدرکة رسید و همسرش سلمی بنت اسد بود و از او دو پسر آورد یکی خُزَیمَة و دیگری مذیل که نور نبوت به خزیمة منتقل شد و او بعد از پدر حکومت قبایل عرب را داشت ودارای سه پسر بود:1.کِنانة2.هون3.اسد.وقتی کنانة رئیس قبایل عرب شد با برة بنت مر بن اد بن طانجة بن الیاس ازدواج کرد و از او سه پسر آورد:1.نَضر2.مَلِک3.مَلِکان که نور نبوی از پیشانی نضر ساطع بود و هر قبیله ای که نسبش به او می رسید آن را قریش می نامیدند؛چون او قبایل پراکنده را دور هم جمع کرد وتقرش به معنی تجمّع است و او دو پسر به نام های مالک و یخلد داشت و نور نبوت در پیشانی مالک بود و پسری به نام فِهر که رئیس مردم بود و در مکّه او را جمع آورنده قریش می گفتند و چهار پسر داشت:1.غالب2.محارب3.حارث4.اسد که نور به غالب رسید و او دو پسر به نامهای لُوَی وتیم که نور نبوّت به لوی رسید که پیامبر از نسل آنها بوده اند و ما به همین مقدار بسنده می کنیم. منبع ومأخذ: منتی الآمال در زندگانی و شرح احوال چهارده معصوم سلام اللّه علیها تألیف مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی (با دخل و تصرّف)
شنبه 9/4/1386 - 11:26
آموزش و تحقيقات
ولادت امام مجتبى سبط اکبر(ع) در روز پانزدهم پانزدهم ماه رمضان (بنا به نقل شیخ مفید و شیخ بهائى در توضیح المقاصد) روز ولادت موفور السعادت حضرت سبط اکبر، امام حسن مجتبى (علیه السلام) است، و این در سال سوم هجرت واقع شده است، وقتى مژده ولادت این نور پاک را به پیامبر(صلى الله علیه و آله) دادند، امواج سرور و شادمانى دل مبارک حضرت را فرا گرفت و مشتاقانه و با شتاب به خانه دخترش و محبوبه‏اش سیده زنان عالم رفت، فرمود: «یا اسماء هاتینى ابنى‏»، پسرم را به من بده اسماء نوزاد مبارک را به جد بزرگوارش داد، رسول خدا (صلى الله علیه و آله) در گوش راستش اذان، و در گوش چپش اقامه فرمود: (که نخستین صدائى که گوش نوزاد با او آشنا شد، صداق حق جدش خاتم الانبیاء (صلى الله علیه و آله) بود، صداى توحید، صداى تکبیر، صداى تهلیل، و صداى تصدیق به نبوت پیامبر( صلى الله علیه و آله) جد گرامش. که خداى توفیق این سنت‏سنیه را به امتش و به شیعیان حضرت مجتبى (علیه السلام) در مورد نوزادان عنایت فرماید. پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمود: «یا على هل سمیت الولید المبارک؟» آیا این نوزاد مبارک را نام گذارده‏اى؟ عرض کرد: «ما کنت لا سبقک یا رسول الله؟» بر شما سبقت نمى‏گیرم، هنوز لحظاتى نگذشته بود که بشیر وحى جبرئیل نازل شد، و فرمان خدا را به پیامبر (صلى الله علیه و آله) رسانید، یا رسول الله «سمیه حسنا» او را حسن نام گذار، پیامبر (صلى الله علیه و آله) شخصا براى حسن (علیه السلام) عقیقه کرد، و بسم الله گفت و دعا کرد. *************** تولد و کودکى. امام حسن (ع ) فرزند امیر مؤمنان على بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان فاطمه زهرا دختر پیامبر خدا (ص ) است . امام حسن (ع ) در شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه تولد یافتوى نخستین پسرى بود که خداوند متعال به خانواده على و فاطمه عنایت کردرسول اکرم (ص ) بلا فاصله پس از ولادتش , او را گرفت و در گوش چپش اقامه گفت سپس براى او بار گوسفندى قربانى کرد, سرش را تراشید و هموزن موى سرش -که یک درم و چیزى افزون بود - نقره به مستمندان داد پیامبر (ص ) دستور داد تاسرش را عطر آگین کنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هموزن موى سرنوزاد سنت شد. این نوزاد را حسن نام داد و این نام در جاهلیت سابقه نداشت کنیه او را ابومحمد نهاد و این تنها کنیه اوست . لقب هاى او سبط, سید, زکى , مجتبى است که از همه معروفتر مجتبى میباشد پیامبر اکرم (ص ) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصى داشت و بارها میفرمودکه حسن و حسین فرزندان منند و به پاس همین سخن على به سایر فرزندان خودمیفرمود : شما فرزندان من هستید و حسن و حسین فرزندان پیغمبر خدایند . امام حسن هفت سال و خردهاى زمان جد بزرگوارش را درک نمود و در آغوش مهر آن حضرت بسر برد و پس از رحلت پیامبر (ص ) که با رحلت حضرت فاطمه دوماه یا سه ماه بیشتر فاصله نداشت , تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت امام حسن (ع ) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت , به امامت رسید .
شنبه 9/4/1386 - 11:24
آموزش و تحقيقات
طبق حديث پيامبر دوست مثل آينه مي ماند.ايشان مي فرمايند: "مؤمن آينه مؤمن است." بايد پرسيد مگر آينه چه خصوصيّتي دارد كه مي تواند يك الگوي دوستي باشد؟درمقابل آينه بايستيد تا برخي از ويژگي هاي آن را با هم مرور كنيم: 1.آينه محافظ كار نيست و عيب و يا ويژگي ظاهري افراد را پنهان نمي كند. 2.آينه صاف و صادق است و رو در روعيوب يا ويژگي هاي انسان را نشان مي دهد. 3.آينه امانتدار است وعيب افراد را به ديگران نشان نمي دهد. 4.آينه دروغگو نيست و عيب يا خصوصيّت ظاهري كسي را كوچك وبزرگ نمي كند،بلكه هر آنچه هست به ما نشان مي دهد. 5.آينه منافق نيست،بلكه عيب و ويژگي را با هم نشان مي دهد،نه آن كه ويژگي را بپوشاند و عيب را نشان دهد. 6.آينه ساكت و مؤدّب است و باسكوتش عيب را نشان مي دهد نه با سر وصدا. 7.آينه غيبت نمي كند وهيچگاه عيب افراد را پشت سر آنها نمي گويد. 8.آينه موحّد است و يك نفر را دوتا نشان نمي دهد. 9.آينه در دوستي اش يكرنگ است و هيچگاه رنگ افراد را عوض نمي كند.
شنبه 9/4/1386 - 11:23
آموزش و تحقيقات
سید ابوالقاسم پاک نژاد در سن 18 سالگی بی بی زینب دختر سید محمد مدرّسی (صاحب کرامت) ازدواج کرد حاصل ازدواج آن دو 4 پسر و 1 دختر بود.نام پسر اول را رضا گذاشتند و در تاریخ 12/9/1309صاحب پسر دیگری شدند که به دلیل خوابی که زن همسایه که با مادر خانواده دوستی داشت دیده بود نام او را عباس گذاشتند و چون از فرزندان رسول خدا بود او را عباس آقا صدا می زدند ولی مادرش به دلیل شبیه بودن او به پدرش سید محمد او را با عبا سک مادر صدا می زد چون والدین عباس آقا مرد و از خانواده عالم بودند فرزندان شان را نیز عالم و دانا می دانستند و به همین جهت از هیچ کوششی در راه تربیت و تعلیم او دریغ نم کردند . عباس آقا بعد از علی دوران کودکی قدم به مدرسه اسلام گذاشت این مدرسه در محله یوزدارن در بخش قدیمی شهر توسط آقا رضا پوست فروش ساخته شده بود. کسی که اولین بار قدم به دست عباس داد و نوشتن را به آموخت سیّدی بود به نام به نام حاجی امام که در شاهدیه زندگی می کرد. در دوره ابتدایی بعد از حاجی امام آقایان فرجامی ، مسلمین و اسلامیه امر تعلیم او را به عهده گرفتند. عباس آقا در سال ششم ابتدایی به اتفاق خانواده اش برای زیارت به عتبات عالیات مسافرت کردند امّا این سفر به علت مصدوم شدن ان پیر مرد در یک تصادف در یکی از خیابان های تهران آنقدر طول کشید که وقتی به یزد برگشت امتحان نهایی آن سال برگزار نشده بود و مجبور شد یک سال دیگر شاگرد دبستان اسلام باشد بالاخره در خرداد 1323 شمسی عباس اقا موفق به دریافت گواهینامه پایان دوره ابتدایی شد و برای ورود به دبیرستان آماده شد دوران تحصیل او در دبیرستان کیخسروی پنج سال طول کشید و در نهایت موفق به کسب مدرک پنجم علمی شد. بنابراین او برای گرفتن دیپلم در رشته طبیعی در سال بعد سال تحصیلی 31-30 در دبیرستان ایرانشهر ثبت نام کرد.سالی که او وارد دبیرستان ایرانشهر شد آقای محبوبی مدیر و آقای قلمچیان معاون مدرسه بود از کارهای مثبت عباس آقا در دوران تحصیل در دبیرستان ایرانشهر فعالیت های اجتماعی و فوق برنامه در این مدرسه بود. با تابش آفتاب خرداد 1331 دوران تحصیل او در ایرانشهر هم به سر آمد. تابستان سال 1331 را در روتای ده بالا در کنار خانواده گذراند و او آخرین سالی بود که در کنار خانواده حضور داشت او اواخر شهریور 1331 برای ثبت نام در دانشکده پزشکی تهران به جمع آوری مدارک لازم پرداخت.عباس آقا پس از 6 سال تلاش شبانه روزی در تابستان 1337 موفق شد از مهمترین دانشکده پزشکی کشور درجه دکترای عمومی در رشته پزشکی را بگیرد. او در اوایل مهر ماه 1338 در بیمارستان فیروز ابادی زیر نظر مرحوم دکتر عطاء الله سالاری که هم اصلاً یزدی بود مشغول به کار شد و سر انجام در تاریخ 4/4/1341 در رشته ی جراحی عمومی متخصص شود . او کار طبابت را رسماً از سال 1341 در شیر و خورشید آغاز کرد.او برای خدمت به مردم فومن در تاریخ22/8/1341 راهی آنجا شد بعد از 3سال و 3ماه کار در شیر و خورشید مراسم نامزدی او و همسرش در تهران با حضور فامیل و بستگان برگزار شد و به این ترتیب او در تاریخ 1/11/1344 بین مجرد ها جدا شد. مجموع اقامت دکتر در فومن 4سال و 2 ماه و هفت روز طول کشید و تاریخ 1/11/1345 با مردم خوب و مهربان فومن خداحافظی کرد. او در تاریخ 7/12/1345 صاحب فرزند پسری شد که به دلیل عشقی که به حضرت ثامن الأئمه داشت اسم او را رضا گذاشت 3 سال از باز گشت از فومن گذشته بود که در سال 1348 صاحب فرزند پسر دیگری شد که نام او را حسین گذاشت و پس از گذشت 8 سال در سال 1356 صاحب پسر دیگری شد که نام او را علی گذاشت. او کمتر از 18 سال به امر طبابت اشتغال داشت و تا روزی که به اسارت دشمن در امد این کار خداپسندانه را ترک نکرد .او بعد از ظهر روز پنچ شنبه 10/7/1359 برای کمک به محرومین جنگی به جنوب سفر کرد ساعت 5 صبح روز شنبه 19/7/59 با همراهانش حرکت کردند تا از راه اهواز بر گردند که توسط سربازان عراقی اسیر شدند در زندان خیلی به انها سخت گذشت امّا راه فراری نداشتند بالاخره پس از 9 سال و ده ماه و 8 روز قدم به خاک میهن اسلامی گذاشت. در روز 26/5/1369اقای دکتر حمید میرزاه او را به ریاست جمهوری اعلام نمود. و پس از چند دوره رأی گیری دکتر پاک نژاد به عنوان نماینده مردم یزد در مجلس شورای اسلامی انتخاب شد و در طول 8 سال انجام وظیفه کرد او کارهای زیادی برای مردم یزد انجام داد که از مهمترین ان طرح ابرسانی به یزد بود که سر انجام با تلاش زیاد در اسفند ماه 1378 آب زاینده رود از طریق لوله ای به قطر 160 سانتی متر به یزد وارد شد. نظرات بعضی از نخبگان در مورد دکتر سید عباس پاک نژاد 1- دکتر فرهادی:سید عباس را فردی متین،با وقار ،خوش نیت، دلسوز و مهربان، پیگیر مسائل مردمی بخصوص در امور سلامتی و پیرو خط امام و رهبری می دانم. 2- دکتر مهاجرانی:دکتر پاک نژاد اهل اندیشه و دقت ،کم گویی و گزیده گویی هستند و دائم دغدغه مردم و اعتلای ایران اسلامی را دارند. خصوصیات اخلاقی دکتر پاک نژاد از زبان کسانی که با او بوده اند او فردی بسیار خوش رفتار ، متواضع و فروتن، وفادار، وقت شناس ، صبور و بردبار و دارای وجدان کاری ساده زیست بود.نظم و انضباط را رعایت و اسراف خودداری میکردند- به پدر و مادر خود احترام می گذاشت- به کودکان و نوجوانان اظهار محبت و به امام مهدی عشق و ارادت زیادی داشت.
شنبه 9/4/1386 - 11:20
آموزش و تحقيقات
نادر قلي فرزند امام قلي از قبيله " قرخلو " بود كه شاخه اي از ايل افشار به شمار مي رفت . طايفه مزبور ، از آغاز سلسله صفوي براي جلوگيري از هجوم ازبكان و تركمانان به منطقه شمال خراسان كوچ داده شد و در منطقه ابيورد و دره گز استقرار يافت . مورخ شسمي دربار نادري ، ميرزامهدي خان ،‌تاريخ تولد نادر را روز شنبه بيست و هشت محرم سال هزار صد هجري قمري ذكر كرده و با توصيف مختصري از حيات عشايري ، اصل و نسب آخرين فاتح بزرگ آسيايي را در پرده نگاه داشته است . آنچه مسلم است نادر تا طغيان افاغنه غلزايي قندهار و برافتادن حكومت دويست و پنجاه ساله صفويان ، در گمنامي به سر مي برده و زندگاني بي پيرايه چوپاني او ، تنها با هنر نماييها و قهرمانيهاي ساده اي همراه بوده است . سقوط اصفهان در سال 1135 ه.ق. بهانه خوبي به دست سركشان داخلي و مدعيان خارجي ايران داد تا هر يك از گوشه اي سر برآوردند و كشور را به هرج و مرج طولاني مبتلا كنند . نادر نيز در راس گروهي كه براي حمايت از حيات و هستي اهل ابيورد فراهم ساخته بود ابتدا در خدمت خان همين منطقه قرار گرفت و پس از ازدواج پياپي با دو دختر او ، وارث حكومت محلي كوچك وي شد . آن گاه در سال 1139 ه.ق كه شاهزاده سرگردان صفوي ( تهماسب ميرزا ) در جستجوي ياران و همراهان فداكاري بود به او پيوست و عزم نجات ايران كرد . سردار افشار در خلال چهار جنگ پياپي كه با شورشيان افغان داشت توانست سردسته آنان ، يعني اشرف و همراهانش را در مناطق مهماندوست دامغان ، سردره خوار ( نزديك تهران ) مورچه خورت اصفهان و زرقان فارس در هم بكوبد . راه را براي استقرار مجدد حكومت صفوي هموار كند . پس از آن در طول چندين نبرد بزرگ و كوچك با تركان عثماني كه بيست سال طول كشيد ( به غير از يك مورد ) همه جا نادر پيروز بود. وي نيروهاي عثماني را شكست داد و آنان را از خاك ايران تا منتهي اليه درياي سياه و ارمنستان و گرجستان بيرون راند . نيروهاي روسي نيز كه وصيت پتر كبير از اختلافات دروني ايران استفاده كرده بودند با سياست و تدبير عاقلانه وي تمامي خطه شمال و باريكه ساحلي خزر را ( از دربند و باكو تا مازندران ) تخليه كردند . نادر با بهره گيريهاي به موقع از ضعفهايي كه شاه تهماسب دوم ( 1145 – 1125 ه.ق. ) از خود نشان داد وي را از سلطنت خلع كرد. پس از آن با خلع فرزند خردسال شاه تهماسب دوم يعني عباس سوم از سلطنت خود در شوال سال 1148 ه.ق. با راي و اراده بزرگان ، سرداران ، ريش سفيدان و روحانيان عاليمرتبه اي كه در دشت مغان گرد آورده بود ، سلطنت نشست . اقدامات بعدي او ، سركوبي سركشان داخلي در قندهار و ايجاد نظم در سراسر كشور بود . از آنجا كه دولت گوركاني هند جمعي از فراريان افغان را پناه داده بود و به توقعات نادر نيز وقعي نمي نهاد، نادر ناچار شد كه عازم شبه قاره شود . نبرد قطعي ميان فريقين ، در منطقه كرنال در 15 ذيعقده سال 1151 ه.ق. ( 24 فوريه 1739 ه. ) روي داد كه به شكست محمد شاه گوركاني انجاميد . نادر به همراه سپاهيان خود وارد دهلي شد پس از ضرب سكه و اعلام انقياد حريف ، دگرباره تخت سلطنت را به محمد شاه واگذاشت . پادشاه گوركاني نيز در مقابل آن ، مناطق غربي آب اتك و رودخانه سند را به ايران تسليم كرد . شهرت دارد كه نادر در حين عزيمت به هند حاكمي براي كشمير معين كرد، ولي دلايل ديگري درباره تثبيت حاكميت او بر آن منطقه در دست نيست . در بازگشت نادر به ايران خدايارخان عباسي (‌فرمانرواي سند ) نافرماني آغاز نمود كه نادر ناگزير سالي را براي مطيع ساختن مجدد وي و افاغنه متمرد منطقه صرف كرد و تمشيت كامل به امور آن نواحي داد . واقعه مهم پاياني سال 1153 ه.ق. لشكر كشي شاه ايران به ماوراءالنهر و تصرف مناطق جنوبي آمودريا ( جيحون )‌ بود . ابوالفيض خان ( از احفاد چنگيز ) به شكست قطعي معترف شد و از سوي نادرشاه حكومت سمر قند و بخارا و آن سوي رودخانه تا صفحات سغد و فرغانه را به دست آورد . اما ، ايلبارس خان ( والي خوارزم ) از در جنگ در آمد و لامحاله جان بر سر دعوي نهاد . بدين سان ، خوارزم جايگاه تاريخي خود را بازيافت و صفحات مابين درياچه هاي آرال و مازندران تا حوالي دشت قبچاق قديم ، كه با قزاقستان كنوني مطابقت دارد ،‌فرمان پذير شدند . نادر بر اثر اشتباهي كه در تشخيص و داوري در مورد سوء قصد كنندگان به خود مرتكب شد ، به فرزند ارشد خود ( رضا قلي ميرزا ) خشم گرفت و چشمهاي او را كور كرد ( 1154 ه.ق. ). اين فاجعه موجب شد كه اعتدال رواني وي مغشوش شود و وخامت احوالش فزوني يابد . اغتشاشات داخلي لزگيها در داغستان و قيامهاي محلي فارس و گرگان و ديگر نقاط همراه با لجاجتي كه عثمانيها براي رد شرايط پيشنهادي وي نشان مي دادند و از پذيرش مذهب شيعه جعفري به عنوان ركن پنجم اسلام سرباز مي زدند ، موجب گرديد كه نادر از لشكركشي به روسيه و استانبول و مناطق ماوراءالنهر منصرف گردد و درگير گرفتاريهاي نفس گير وايذايي داخلي شود .سرانجام هلاكت وي به دست جمعي از سرداران مقربي انجام گرفت كه همگي بر جان خويش بيمناك بودند . به همين سبب با توطئه هولناكي كه در يازدهم ماه جمادي الثاني سال 1160 در قوچان ترتيب دادند ، او را از پاي در آوردند . نادر از فرمانرواياني بود كه براي آخرين بار ايران را به محدوده طبيعي فلات ايران رسانيد و با تدارك كشتيهاي عظيم جنگي ، كوشيد تا استيلاي حقوق تاريخي كشور را بر آبهاي شمال و جنوب تثبيت كند . جانشينان نادر شاه افشار با افول دولت نادري ، سرزمين پهناور فلات ايران كع پس از مدتها به زير يك درفش در آمده و رنگ يگانگي پذيرفته بود ، از هم پاشيد . همچنين ، سرداران متعددي كه از بركت همت و حميت شاه افشار اعتبار و اهميت يافته بودند ( به پيروي آن بزرگ ) صلاي كشورگيري سردادند. از ميان عناصر قدرتمندي كه يك چند بر بخشهاي مختلف ايران حكومت كردند ، مي توان از مدعيان زير نام برد : - كريم خان زند ( 1193 – 1163 ه.ق. ) : از سوابق زندگي خان زند تا سال 1163 ه.ق. كه جنگهاي خانگي بازماندگان نادر شاه بي كفايتي آنان را براي مملكتداري آشكار ساخت و به تبع آن عرصه را براي ظهور قدرتهاي جديد مستعد گردانيد ، خبري در دست نيست . به دنبال اغتشاشات گسترده و عمومي اين ايام خان زند به همراه علي مردان خان و ابوالفتح خان بختياري اتحاد مثلثي تشكيل داد و چون هيچ يك از آنان خود را از ديگري كمتر نمي شمرد ، ناچار به نزاعهاي داخلي روي آوردند . سرانجام كريم خان توانست پس از شانزده سال مبارزه دائمي بر تمامي حريفان خود از جمله محمد حسن خان قاجار و آزاد خان افغان غلبه كند و صفحات مركزي و شمالي و غربي و جنوبي ايران را در اختيار بگيرد . برادر وي ، صادق خان ، نيز موفق شد در سال 1189 ه.ق. بصره را از حكومت عثماني منتزع نمايد و به اين ترتيب ، نفاذ اوامر دولت ايران را بر سراسر اروند رود و بحرين و جزاير جنوبي خليج فارس مسلم گرداند . بعد از در گذشت خان زند دگرباره جانشيانان او به جان هم افتادند و با جنگ و نزاعهاي مستمر ،‌زمينه تقويت و كسب اقتدار آقا محمد خان و سلسله قاجار را فراهم آوردند . - شاهرخ افشار: به دنبال قتل نادر ، نخست برادر زاده او ( عليقلي خان عادلشاه ) زمام قدرت را در دست گرفت و به فاصله يك سال ، به دست برادر خود ( ابراهيم خان )‌ مغلوب ،‌كور و زنداني گشت . شاهرخ ، فرزند رضاقلي ميرزا ( نواده نادر ) سرانجام بر بني اعمام پيروز شد و چون به دليل بر نابينا شدن توانايي اداره امور كشور را نداشت ، لاجرم به همان فرمانروايي بر مشهد و نيشابور و گاه هرات و بخشي از صفحات خراسان شمالي بسنده كرد . حكومت او با توجه به احترامي كه خان زند براي ولي نعمت خود ، يعني نادرشاه ، داشت ، بلامعارض بود و تا سال ( 1210 ه.ق. ) كه آقا محمد خان سراسر ايران را به تصرف خود در آورد ادامه يافت . -احمد خان ابدالي : اين مرد كه از سرداران نادر و از همراهان صديق وي در اواخر كار بود، در اندك مدتي توانست بر قندهار و كابل استيلا يابد و با حملات پياپي بر مناطق سند و پنجاب و كشمير بر وسعت قلمرو خود بيفزايد . تعرضاتي كه وي به مشهد مقدس كرد ، بي نتيجه ماند و چون كريم خان زند به احترام احفاد نادر متوجه صفحات شرقي نبود ، بخشهايي از سيستان و بلوچستان هم در ربقه اطاعت او باقي ماند . - اوضاع بخشهايي شمال ايران كه مناطق شروان و اران و ارمنستان و گرجستان را در بر مي گرفت تا اندازه اي مبهم است . اما در مجموع حكايت از آن دارد كه به تبع سوابق سر بر خط فرمان خان زند و جانشينان وي داشته اند . در اين ميان ، هراكليوس ( والي گرجستان ) كه از سرداران مورد اعتماد نادر شاه بود ، به تحكيم پايه هاي قدرت داخلي خود اهتمام ورزيد . ليكن ، معلوم است كه تا پايان كار سلسله زنديه و آغاز سلطنت دودمان قاجار و حتي دوره اول جنگهايي كه به مدت ده سال طول كشيد ( 1228 – 1218 ه.ق. / 1813 – 1803 م. )‌ و به سلطه طولاني روسها منجر شد ، كماكان حاكميت تاريخي ايران را پذيرفته بوده است . - بخشهاي شمالي خراسان و ماوراءالنهر ( بخارا ، سمرقند و خيوه يا خوارزم ) در تحت حكمراني خانهاي ازبك و تركماناني بودند كه خود را از دودمان چنگيزي مي شمردند و روابطي مبتني بر خود مختاري داخلي و در عين حال ، تمكين به قدرت فائقه مركزي ايران را ضروري مي ديدند . يكي ديگر از سلاطيني كه آرامگاهش در شيراز قرار داردكريمخان زند است. وي از طايفه زند بود كه در اطراف ملاير سكني داشتند و به امر نادرشاه به خراسان كوچانيده شدند. پس از مرگ نادر ايل زند مجدداً به سوي ملاير روي آوردند و رئيس آنان كريمخان و برادرش صادق خان بودند. كريم خان در آنجا به راهزني پرداخت و به تدريج تمام منطقه را متصرف شد و كارش بالا گرفت. وي پس از تصرف همدان قدرت عظيمي پيد كرد و علي مردان خان زند براي حمله به اصفهان با او عقد اتحاد بست. حاكم اصفهان ابوالفتح خان در اثر شجاعت كريمخان و برادرش اسكندر خان شكست خورد و ناچار با مهاجمين از در سازش در آمد.طبق قرارداد، يكي از شاهزادگان صفوي را با عنوان شاه اسمعيل سوم به شاهي برداشتند، كريمخان سمت سرداري كل عراق، علي مردان خان عنوان وكيل الدوله و ابوالفتح خان حكومت اصفهان يافت. علي مردان خان به شاه كه طفل هشت ساله اي بود ياد داد تا خلعتي فاخر براي كريم خان بفرستد و او را به همدان و كرمانشاهان و قزوين جهت ملك گيري اعزام دارد. كريمخان فرمان را اطاعت كرد و علي مردان خان فرصتي يافته، ابوالفتح خان را كشت و به قصد تصرف فارس عزيمت كرد.اين خان لر چنان آتش بيداري در فارس روشن كرد كه به توصيف نمي گنجد. در شيراز لشكريانش درخت و گياهي سبز نگذاشتند. در كازرون نيز به غارت اموال مردم اكتفا نكردند، بلكه زنان و بچه ها را هم به اسارت و بردگي گرفتند.كريمخان كه در عراق به فتوحات مهمي نائل آمده بود از جنايات علي مردان خان آگاهي يافت وي پس از مشاوره با سرداران خويش به اصفهان آمد و عوامل علي مردان خان را از كار بر كنار و محبوس ساخت. آنگاه با سپاه علي مردان خان در نزديكي سرچشمه زاينده رود برخورد كرد و آنان را شكست داد. كريم خان شاه اسمعيل سوم را در اصفهان بر تخت نشانيد و خود را وكيل الدوله ناميد. كريمخان با دو حريف روبرو بود يكي علي مردان خان و ديگري محمد حسن خان قاجار.پادشاه زند در جنگ هاي پياپي ابتدا از خان قاجار شكست خورد و شاه اسماعيل سوم هم به طرف محمدحسن خان رفت و در اين هنگام دشمنان زنديه زياد شدند. عثماني ها به مدعيان حكومت كمك مي كردند. آزادخان افغان هم به تاخت و تاز پرداخته بود. سرانجام كريمخان پس از شكست هاي تلخ و مكرر بر تمام مشكلات فائق آمد و امر سلطنت را در دست گرفت و شيراز را به عنوان پايتخت خويش برگزيد و حتي جزاير خليج فارس را هم كه در اثر از هم گسيختگي اوضاع از كف رفته بود مجدداً متصرف گرديد. كريمخان در شيراز چند باغ، بازار، آب انبار، مسجد و ابنيه ديگر برپا ساخت. حصار شيراز را مستحكم نمود. امروزه ابنيه كريمخان قسمت عمده آثار باستاني شيراز را تشكيل مي دهد و در حقيقت هنوز هم رونق ششهر از بناهاي اوست.كريمخان در شيراز درگذشت و او را در عمارت كلاه فرنگي كه اكنون به موزه پارس تبديل شده دفن كردند. پس از پيروزي آقا محمدخان قاجار، دستور داد تا جسد را از آنجا به تهران انتقال دهند و زير پايه تختش دفن نمايند.در زمان سلطنت رضاشاه استخوان هاي آن پادشاه عادل را جمع آوري كرده به عتبات فرستادند.
شنبه 9/4/1386 - 11:18
آموزش و تحقيقات
آبگردان بزرگ كلدانيهاي بابل و سرخپوس تان آيركيوس امريكاي شمالي اين صورت فلكي را به نام خرس بزرگ مي شناختند. از آنجايي كه ستارگان آلفا و بتا ـ آبگردان بزرگ رو به سمت ستارة قطبي قرار دارند آنها را ستارگان قراول مي گويند. بعضي فواصل مفيد براي اندازه گيري فواصل زاويه اي روي كرة سماوي را مي توان از روي اين صورت فلكي به دست آورد. جدايي بين آلفا و دلتا دقيقاً ْ10 و فاصلة بين آلفا و بتا تقريباً ْ5 است. فاصلة ستارة قطبي تا آلفا ـ آبگردان بزرگ 4/3*28 است. زتا ـ آبگردان بزرگ يا عناق يك ستارة تاريك به نام سها در نزديكي خود دارد. اعراب اين ستارگان را به صورت «اسب و سوار» در نظر مي گرفتند. توانايي مشاهدة سها به صورت يك ستارة جداگانه براي آنها آزمايشي براي قوة بينايي خوب محسوب مي شد. قسمت بالاي پيالة آبگردان بزرگ در راستاي عيوق يا آلفا ـ ارابه ران قرار دارد آبگردان كوچك دب اصغر ، خرس كوچك يا آبگردان كوچك صورت فلكيي است كه ستارة شمال يا ستارة قطبي در آن قرار دارد. ستارة قطبي دقيقاً در قطب شمال سماوي قرار ندارد. اين ستاره َ51 از محل واقعي قطب سماوي فاصله دارد و در 24 ساعت يك بار حول قطب در مسير دايروي به قطر َ42 ْ1 مي گردد. فاصلة زاويه اي ستارة قطبي از افق شمالي تقريباً به همان اندازة عرض جغرافيايي ناظر در شمال استوا است. اگر شما در قطب شمال (ارتفاع ْ90 شمالي) بايستيد ، ستارة قطبي مستقيماً در بالاي سرتان قرار دارد ، اگر شما روي استوا (با ارتفاع صفر) بايستيد ، ستارة قطبي دقيقاً روي افق شمالي قرار مي گيرد. به علت حركت تقديمي اعتدالين ، موضع قطب سماوي به تدريج و پيوسته تغيير مي كند و دايره اي را حول قطب دايره البروج كه در صورت فلكي اژدها واقع است دنبال مي كند. حدود 26000 سال طول مي كشد تا قطب شمال سماوي يك دايره را كامل كند. ستارة آلفا ـ قيفاووس در7500 م. ستارة شمال و ستارة نسر واقع در 14000م. ستارة قطبي خواهند بود شلياق شلياق يا چنگ رومي را مي توان به سبب حضور ستارة درخشان نسر واقع به راحتي تشخيص داد. بنابر افسانه ها ، شلياق معرف چنگ سحرآميزي است كه آپولو يا مركوري به ارفيوس داد. بعد از مرگ ارفيوس ژوپيتر چنگ سحرآميز را به آسمان رها كرد. در بوهميا به شلياق «ويولون آسمان» مي گفتند و انگليسي هاي قديم آن را به عنوان «چنگ آرتوشا» مي شناختند. ستارگان اپسيلون ، دلتا وزتا ـ شلياق ستارگان دوگانه اي هستندكه با تلسكوپ تفكيك يا مشخص مي شوند. در يك سوم فاصلة بين گاما و بتا سحابي هاي حلقوي قرار دارند كه براي مشاهدة آنها حداقل به يك تلسكوپ 5/7سانتي متري نياز است. قوس قوس يا تير انداز هميشه همراه صورت فلكي عقرب است ، زيرا تيرانداز تيرش را به سوي قلب عقرب نشالنه رفته است. براي پيدا كردن قوس خط بين ردف در دجاجه و نسر طاير در عقاب را دنبال كنيد. اگر خط به اندازة خودش امتداد پيدا كند در حدود 10 درجة شرق قوري كه يك تركيب هندسي از ستارگان در داخل قوس است ، به قوس منتهي مي شود. با دوربين دوچشمي مي توان در قسمتي از راه شيري كه در اين صورت فلكي قرار دارد تعداد زيادي راه و نواحي تاريك مشاهده كرد. خوشه هاي ستاره اي 8M ، 22M ، 24M و 25M را مي توان با دوربين دوچشمي ديد كه 8M و 25M بارزترين آنها هستند. مركز كهكشان راه شيري در امتداد اين صورت فلكي قرار دارد. عقرب عقرب يا كژدم در غرب قوس قرار دارد. لوله قوري به سوي دم كج عقرب نشانه مي رود. قلب العقرب روشن ترين ستارة اين صورت فلكي است و مفهوم نام آن «رقيب مريخ» (ANTI - ARES ) است زيرا به سبب رنگ مايل به قرمز درخشانش با مريخ رقابت مي كند. در يادداشت هاي اولية ستاره شناسي به اين صورت فلكي اشاره شده است. اين صورت فلكي نامش را از اين حقيقت گرفته است كه ، وقتي خورشيد در زمانهاي گذشته وارد اين صورت فلكي مي شد بيماري در مصر شايع بود. تعدادي خوشه هاي ستاره اي بسيار زيبا در اين صورت فلكي قرار دارند. در يك شب صاف 80M ، 7M ، 6M را مي توان با دوربين دوچشمي خيلي خوب مشاهده كرد. ويليام هرشل 80M را غني ترين جرم ستارگان در آسمان مي دانست. در سمت شرقي 80M سحابي تاريك ديگري قرار دارد. ستارة نو ـ عقرب ستارة دوگانه اي است كه با دوربين دوچشمي قابل رؤيت است. ستارگان بتا و دلتا سر عقرب را مشخص مي كنند و پي ـ عقرب در غرب قلب العقرب قرار دارد جاثي جاثي يا برزانونشسته صورت فلكيي است كه در غرب شلياق واقع است. اگر خطي را از نسر واقع در شلياق به سماك رامح در عوا وصل كنيم از ميان جاثي خواهد گذشت. فنقيهاي كهن اين صورت فلكي را بعنوان خداي MELHARTH مي پرستيدند در حالي كه يونانيان آنرا به عنوان «PHANTOM» يا «مرد برزانونشسته» مي شناختند. چهرة برجستة اين صورت فلكي خوشه اس ستاره اي كروي 13M است. اين خوشه در روي خط مابين اتا و زتا ـ جاثي و در جنوب زتا ـ جاثي قرار دارد. اين زيباترين خوشه كروي در نيمكرة شمالي است و با چشم غيرمسلح در يك شب بدون ماه و صاف به صورت يك لكة غبار با قدر 6 ديده مي شود. با دوربين دوچشمي به راحتي قابل رؤيت است وليكن براي تفكيك ستارگانش به يك تلسكوپ 10 سانتي متري نياز است آندرومدا (امراه المسلسله) امراه المسلسله ، دختر ذات الكرسي ، به عنوان قرباني براي هيولاي دريايي كه بندر حبشه را خراب مي كرد ، به زنجير كشيده شد. برساوش موقعي كه با سر مدوسا بر مي گشت او را از بندر رهانيد. مهمترين شيء در اين صورت فلكي سحابي بزرگ 31M است. اين سحابي را مي توان با چشم غير مسلح ديد و همينطور به راحتي مي توان با دوربين دوچشمي آن را مشاهده كرد. اين سحابي كهكشان مارپيچي ديگري شبيه به كهكشان شيري خود ماست و دو ميليون سال نوري با ما فاصله دارد. اين كهكشان تنها كهكشان مارپيچي است كه با چشم غير مسلح قابل رؤيت است. ذات الكرسي اين صورت فلكي بسيار قديمي است و قدمتش به 3500 ق.م بر مي گردد. مشهورترين افسانه از يونانيان است و نقل مي كنند كه چطور ذات الكرسي ، زن زيباي قيفاووس شاه حبشه ، بيهوده به خود مي باليد كه از پريان دريا زيباتر است. پريان دريايي خشمگين نپتون را متقاعد كردند تا يك هيولاي دريايي بفرستد و ساحل حبشه را ويران كند. آندرومدا ، دختر زيباي ذات الكرسي براي باج دادن به هيولاي دريايي به صخره اي در ساحل دريا به زنجير كشيده شد. ناحية اطراف ستارة گاما محل بسيار خوبي است براي اينكه با دوربين دوچشمي آنرا مشاهده كنيم زيرا تعداد زيادي خوشه هاي باز در اين صورت فلكي وجود دارد و با يك دوربين دوچشمي خوب مي توان حوزه هاي ستاره اي مهيجي را مشاهده كرد دجاجه دجاجه يا قو را به سبب شكلش صليب شمالي نيز ناميده اند. ردف ، روشن ترين ستارة دجاجه نوك صليب واقع است كه باعث مي شود اين صورت فلكي نسبت به ديگر صور راحت تر شناخته شود. اين صورت فلكي كاملاً در راه شيري واقع است. در اطراف دجاجه حوزه هاي ستاره اي جالب بسيار زياد وجود دارد كه مي توان آنها را با دوربين هاي دو چشمي مشاهده كرد. همچنين يكي از سحابي هاي تاريك كه از ابرواره هاي گاز و غبار تشكيل شده در دجاجه قرار دارد و دورترين ستارگان راه شيري را تيره مي كند عوا عوا يا گاوچران را مي توان به راحتي توسط ستارة سماك رامح كه ستارة اصلي در صورت فلكي بادبادكي شكل است تشخيص داد. مفهوم عوا شخم زن يا طبق بعضي اسناد گاوران است. يونانيان آنرا خرس ران ناميدند كه از شكل صورت فلكي اينطور استنباط مي شود كه خرس بزرگ در اطراف قطب شمال سماوي مي راند. خطوط متصل كنندة ستارگان روشن شكل يك بادبادكي را مي نمايانند كه سر و بدن گاوچران را مي سازند. سماك رامح ، كه از نظر روشنايي مقام چهارم را در نيمكرة شمالي داراست ، داراي قدر ظاهري صفر است و 32 سال نوري از خورشيد فاصله دارد فرس اعظم اين صورت فلكي را مي توان به راحتي از روي مربع بزرگ فرس اعظم كه از ستارگان آلفا بتا و گاما ـ فرس اعظم و آلفا ـ امراه المسلسله ، تشكيل شده است ، پيدا كرد. فرس اعظم يك اسطورة افسانه اي است كه از بعد از آنكه پرساووس سر مدوسا را از تن جدا كرد از خون او بيرون جست. به طور كلي اسب در آسمان به صورت وارونه ديده مي شود و جلو او به سوي آسمان بالا رفته است فقط سرو گردن و پاهاي جلوش توسط ستارگان مشخص مي شود. اين صورت فلكي را در فنيقية مصر به شكل يك كشتي در نظر مي گرفتند.
شنبه 9/4/1386 - 11:15
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته