سياست
مجلس روزی از برداشت پول توسط بانکها توسط دولت میگوید، روز دیگر از فروش 53 میلیارد ارز به قیمت آزاد میگوید و روزی نیز از قانونشکنی درباره آغاز مرحله دوم هدفمندی و... اما سرانجام هیچ چیز مشخص نمیشود! فهرست کارها و ادعاهای مجلس در این بیست و هشت روز را ببینید؛ خود نکته را خواهید گرفت.
هنوز یک دوازدهم از سال 91 نگذشته و نفس سال 91 به گذشتن یک ماه از عمر خود نیز گرم نشده است؛ اما همین بیست و چند روز برای مجلس شورای اسلامی کافی بوده تا آنقدر بگوید و انجام ندهد که داد مردم هم درآید.
به گزارش «تابناک»، هرچند در این بیست و هشت روز از سال 91، همه وقت مجلس به طرح استیضاحی تلف شد ـ که فقط میتوانست به سبک و رویه مجلس هشتم، چنان سرانجامی پیدا کند ـ ولی در این میان، نمایندگان خانه ملت نیز سخنانی گفتند که هیچ سودی برای ملت نداشت!
بنا بر این گزارش، در همان روزهای آغازین سال، دولت حرکتهایی را برای آغاز مرحله دوم هدفمندی یارانهها، با واریز مبلغی برداشت نشدنی به حساب برخی از شهروندان به عنوان مابهالتفاوت مرحله نخست و دوم هدفمندی یارانهها، آغاز کرد؛ کاری که قاعدتا بر پایه تصمیم مجلس، نباید انجام میشد.
البته در این میان، مجلسیان ـ که بیشترشان در تعطیلات نوروزی بودند ـ جسته و گریخته واکنشهایی نشان دادند؛ اما هنوز که هنوز است، مشخص نشده پایان این ماجرا به کجا میرسد؟! آیا مرحله دوم آغاز شده است یا خیر؟ پولی که به حساب برخی واریز شده، برای چیست و دلیل آن که این مبلغی برای برخی دیگر واریز نشده، چیست؟ مجلس در این ارتباط چه گزارشی برای مردم دارد ؟
در همان تعطیلات بود که نمایندگان مجلس، خبر برداشت پول از حساب بانکها توسط بانک مرکزی را ـ برای پرداخت یارانههای مردم ـ علنی کردند؛ اما هنوز مشخص نیست که آیا چنین پولی برداشته شده است یا خیر! و اگر برداشت شده، مجلس چه راهکاری برای پاسخگو کردن دولت دارد و در غیر این صورت، چرا کسی از نتیجه آن آگاه نمیشود؟! مجلس چه گزارشی در این زمینه برای افکار عمومی دارد ؟
و اما کمی بعدتر و پس از پایان تعطیلات نوروزی نمایندگان، سرانجام کلیات بودجهای که توسط دولت بسیار دیر به مجلس آمد، با دیرکردی بیشتر، در مجلس بررسی و اتفاقا کلیاتش رد شد،ولی فردای آن روز، اعلام شد که بنا بر سه مصلحت، کلیات تصویب شده، ولی کسی سخنی از آن هفت ایرادی که کمیسیون تلفیق به کلیات بودجه وارد کرده بود، به میان نیاورد و هنوز هم مشخص نیست، آیا آن هفت ایراد برطرف شده است یا خیر؟!
به این ترتیب، در روزهای بعد، برخی نمایندگان از فروش 53 میلیاردی ارز دولتی توسط بانک مرکزی به بهای ارز آزاد در بازار برای پرداخت یارانهها سخن گفتند و به دنبال آن، یکی دو روز تیتر رسانهها شد.اما هنوز هم این مسأله مشخص نیست که چنین چیزی رخ داده است یا خیر؛ اگر اتفاق افتاده، مجلس چه کار کرده و اگر اتفاق نیفتاده، چرا در رسانهها آمد؟!
و سرانجام مسأله استیضاح مرتضوی است که هنوز افکار عمومی در شوک رخدادهای روز گذشته دریاره آن هستند. موضوع مرتضوی، مسألهای است که گویا همه قوای موجود مملکت در آن کوتاهی کردهاند؛ قوه قضائیه با کوتاهی در مشخص کردن پرونده قضایی مرتضوی، دولت در لجاجت برای ابقا و مسئولیتهای جدید به مرتضوی و قوه مقننه برای برخورد با دولت برای این انتصاب.
اما رویکرد مجلس در رویارویی با این موضوع از همه شگفتتر است؛ یک ماه وقت مردم و مجلس به مسأله استیضاح میگذرد، مدتها استیضاح تیتر رسانه میشود و حتی در دستور کار مجلس قرار میگیرد، رئیس جمهور به مجلس میآید تا از وزیر دفاع کند؛ اما یکباره قول شرفی که ادعا میشود از مرتضوی گرفته شده، همه مجلس را به هم میریزد و تازه تذکر آییننامهای است که شروع میشود؛ تذکراتی درباره آنچه همه نمایندگان از آن ـ حکمیت ـ آگاه بودند، ولی نتیجه آن را نمیدانستند؛ درست مانند تذکرات پس از سؤال از رئیسجمهور. این است وضعیت مجلس هشتم در بیست و هشت روز از سال جدید!
دوشنبه 28/1/1391 - 12:12
سينمای ایران و جهان
درسینمای امروز زن و مرد دررختخواب بالا وپایین میپرند/مانکن ها و چشم ابی ها فاتحه سینما را خواندند/دختری که دوفیلم بازی کند کارنامه اش خراب است
پس از انتشار گفتوگوهایی از چند بازیگر سینما و گلایه از فساد موجود در سینمای ایران، برای جویا شدن از ابعاد گوناگون این اتفاق، به سراغ «مجید مظفری» بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون رفتیم تا نظر وی را هم در این باره جویا شویم.
متن کامل گفتوگوی فارس باوی در ذیل میآید:
* شاید یکی از دلایل فساد در سینما، خود ما باشیم
فارس: آقای مظفری با توجه به صحبتهای برخی بازیگران در مورد فساد در سینمای ایران، به ویژه در عرصه بازیگری و البته اظهارات پیشین شخص شما، در مورد این موضوع کمی توضیح بفرمایید.
مظفری: این صحبتها سالهاست که گفته میشود، الان سال 91 است و من برای اولین بار در سال 75 جملهای با عنوان «نابازیگر» مطرح کردم و گفتم اینها مانکنهای سینما هستند، به نظرم اینگونه تلفنی حرف زدن تأثیری ندارد، من بارها گفتم در این مجلات ننویسید فلان هنرمند را گرفتند، فلان هنرپیشه فساد اخلاقی دارد و... بارها گفتم که این کارها را نکنید. خانواده سینما، خانواده فرهنگی و نجیبی است. پشت سر این خانواده، پشت سر این سینما، فیلمهایی است از دهه 40 تا 70، حالا با چنین خانوادهای این طور برخورد کردن درست نیست. شاید یکی از دلایلی که در سینما فساد پیش میآید، خود ما هستیم.
* کجا رفت سینمایی که سر تا پایش نجابت بود/ ما سکانس رختخواب نداشتیم
فارس: درباره این که میفرمایید ما هنرمندان مقصریم، کمی بیشتر توضیح دهید، چگونه هنرمندان باعث این وضعیت شدند؟
مظفری: ما تن به خیلی از کارها دادیم، البته این صحبت من به صورت کلی است. ما اول باید ببینیم که چرا وضعیت سینما به این روز افتاده است. در سینمایی که دهه 60 و نیمه دهه 70 فیلمهایی چون «ناخدا خورشید»، «جنگ نفتکشها»، «سرب» و ... در آن ساخته میشود، چه اتفاقی افتاده که فیلمهای دم دستی که در فرهنگ ما نیست و دیالوگهای دون شأن سینمای ما را دارد، تولید میشود.
من با خانم بایگان 3 فیلم بازی کردم و فیلم چهارم به من گفتند که بازی نکن، تو داری زوج هنری به وجود میآوری! به هنرپیشه مرد میگفتند جلوی دوربین زیاد در چشم هنرپیشه زن نگاه نکن، کجا رفت این حرفها؟ این حرفها فقط برای دوران ما بود؟ الان فیلمهایی ساخته شده است که من حتی تصور ساخته شدن آنها را هم نداشتم، ما در فیلمها، سکانس رختخواب نشان نمیدادیم و الان یک مرد و یک زن در یک رختخواب مثل یک تخت فنری بالا و پایین میپرند! کجا رفت آن سینمای پاک و معصوم؟ کجا رفت سینمایی که سر تا پایش نجابت بود؟
باید چند نفر بزرگتر و صاحبنظر بنشینیم و بحث کنیم، وقتی فردی مثل آقای سلحشور شمشیر را از رو میبندد و میگویند «سینمای ایران فاحشهخانه است» پس باید یا این حرف را قبول کنیم یا آن حرف را، و در این میان یک کاری انجام دهیم. ما برای این بنده خدا شمشیر از رو میبندیم که چرا این حرف را زدی و از طرف دیگر خودمان هم این حرفها را میزنیم.
فارس: به هر حال آقای مظفری قبول دارید که چنین موضوعاتی در سینمای ایران وجود دارد؟
مظفری: من روراست به شما میگویم، وقتی موج چشم آبیها و شباهت برخی هنرپیشهها به آرتیستهای قدیمی شروع شد و مانکنها به سینما آمدند، باید فاتحه این سینما را خواند، دختر من کلاس بازیگری رفته و کنار من بزرگ شده، به اندازه موهای سرش هم سر صحنه فیلمبرداری آمده است، سر کلاسهای آقای سمندریان هم بوده، آقای سمندریان هم بارها به من گفته این دختر حیف است، چرا آن را نمیفرستی برود خارج درس بازیگری بخواند، اما من فکر میکنم که به فرض اینکه من همه این کارها را انجام دهم و دخترم را به خارج بفرستم که درس بخواند و بعد به ایران بیاید، اما بعد در کدام سینما کار کند؟!
* نمیگذارم دختر خودم به سینما بیاید
فارس: یعنی شما سینما را حریم امن برای ورود نمیدانید؟
مظفری: بله، همین طور است، من دختر خودم را نمیگذارم به سینما بیاید، برای اینکه یک زمانی در خانوادهها در سینما حضور داشتن افتخار بود، بازیگر بودن افرادی چون فرامرز قریبیان، فاطمه معتمدآریا، خسرو شکیبایی، ایرج راد و ... افتخار بود، اما الان در خانوادهها این طوری نیست، من بارها گفتم که اگر خانمی وارد سینما شود و دو فیلم بازی کند و برود، همین چند بازی کارنامه بدی در زندگی آینده آن خانم میشود.
فارس: چرا بازی در چند فیلم روی آینده یک خانم میتواند اثر بد داشته باشد؟
مظفری: سینما محیطش بسیار بد شده است، من نمیدانم چرا این مصاحبه را میکنم؟ من این حرفها را بزنم یا نزنم به جایی از سینما برنمیخورد.
شما میدانید من چند سال است که در فیلم سینمایی بازی نمیکنم؟ من از فیلم «سگکشی» (بهرام بیضایی) به این طرف - جز در دو فیلم وقتی همه خوابیم و تقاطع - کلاً سینما کنار را گذاشتم، چه اتفاقی افتاد؟ چرا کسی نپرسید که آقا چرا نیستید؟ من راجعبه کدام سینما حرف بزنم؟ وقتی مانکنهای چشمآبی میآیند و بدون کوچکترین هنر، درای جایگاه میشوند دیگر جایی برای امثال ما نیست، این در حالی است که سینمای دنیا سینمای میانسال است، اما در کشور ما عمر بازیگری بسیار کوتاه است، وقتی بازیگری به سن 50 سالگی برسد باید برود و گوشه خانه بنشیند.
دوشنبه 28/1/1391 - 11:58
اخبار
مراکش از جمله کشورهای عربی پادشاهی است. بررسی های انجام شده نشان می دهد که شهروندان مراکشی نیز مانند دیگر کشورهای عربی از حکومت و حاکم خود به شدت ناراضی هستند و «ملک محمد ششم» پادشاه مراکش را یک دیکتاتور تمام عیار می دانند.
به گزارش شیعه آنلاین، این در حالی است که «ملک محمد ششم» هر از چند گاهی تلاش می کند با حضور در مساجد مختلف کشورش و نماز خواندن، وجهه خود را مثبت نشان دهند.
دیکتاتور مراکش روز گذشته نیز در «مسجد الحسن الثانی» در رباط پایتخت کشور حضور یافت اما دقایقی پس از حضور وی، یک نمازگزار که در صف های اول نماز جماعت حضور داشت، تلاش کرد او را مورد حمله قرار دهد اما مورد حمله شدید محافظان وی قرار گرفت.
گفته می شود در این حمله که نمازگزار موفق نشد به دیکتاتور مراکش برسد، هیچ آسیبی به «ملک محمد ششم» نرسید اما به دلیل امنیتی شدن فضای مسجد، او فورا محل را ترک کرد.
قابل ذکر است چندی پیش نیز یکی از رسانه های داخلی کشورمان به نقل از رسانه های مراکش مطلبی تحت عنوان «کوچک ترین دیکتاتور جهان» را منتشر کرد. در آن مطلب فرزند پادشاه فعلی مراکش که خردسال است، به گونه ای رفتار کرده که بالاترین مقامات سیاسی و نظامی کشورش را مجبور کرده مقابل وی کمر خم کرده و دست او را ببوسند.
يکشنبه 27/1/1391 - 17:6
دانستنی های علمی
پرها از بتاکراتین که نوعی پروتئین است ساخته شده اند و چنین به نظر می آید که از فلس خزندگان تکامل یافته اند. همچنین کراتین می تواند در مو، سم و ناخن یافت شود. پرها در ایام معینی می ریزند و ساختارهای کراتینی دیگر مثل منقار و چنگال نیز ممکن است به همین صورت و طی فرآیندی، ریزش داشته باشند. در زیر پوست پرندگان، رگ های عصبی ویژه ای وجود دارد. همچنین غده های چربی مخصوصی در کمر و ابتدای محل رویش دم آن ها قرار گرفته است که برای چرب کردن و آرایش پرها به کار می روند. وجود این غده در پرندگان آبزی بیش تر مشخص است زیرا خاصیت ضد آب بودن پرهای شان را به نمایش می گذارد. پرها به اشکال متفاوتی طراحی شده اند و برخی از انواع آن ها عبارتند از: پرهای عایق (در برابر سرما و گرما)، پرهای مخصوص پرواز، پرهای مخصوص ایجاد تعادل و حالت دادن به بدن پرنده، پرهای مخصوص نمایش و زیبا آفرینی و پرهای مخصوص دریافت علایم عصبی. برخلاف بدن پستانداران که پوشیده از موست، پرها تمام بدن پرنده را در بر نمی گیرند، اما به شکلی بسیار موزون و هماهنگ در کنار هم قرار گرفته اند و بخش هایی از پوست بدن پرنده را می پوشانند.
يکشنبه 27/1/1391 - 17:3
شخصیت ها و بزرگان
کوروش دوم، ملقب به کوروش بزرگ یا کوروش کبیر، نخستین پادشاه و بنیان گذار شاهنشاهی هخامنشی بود. کوروش به مدت سی سال، از سال ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد، بر ایران فرمانروایی کرد.
دربارهٔ کوروش بزرگ تمام مورخان توافق دارند که شاهی بود با عزم، خردمند و مهربان که در موارد مشکل به عقل بیش از قوه متوسل میشد و برخلاف پادشاهان آشور و بابل، با مردم مغلوب رئوف و مهربان بود. جنگ و بوی خون او را برخلاف فاتحان دیگر مغرور نکرد و رفتار او با پادشاهان مغلوب لیدیه و بابل سیاست تسامح او را بخوبی نشان میدهد. با پادشاهان مغلوب به اندازهای مهربانی میکرد که آنها دوست کوروش شده و در مواقع مشکل به او یاری مینمودند. با مذهب و معتقدات مردم کاری نداشت بلکه برای جذب قلوب ملل آداب مذهبی آنها را محترم میداشت. شهرها و ممالکی که تحت تسلط او در میآمدند، هیچگاه معرض قتل و غارت واقع نمیشدند. آنچه درباب وی برای مورخ جای تردید ندارد، قطعاً این است که لیاقت نظامی و سیاسی فوقالعاده در وجود او، با چنان انسانیت و مروتی در آمیخته بود که در تاریخ پادشاهان شرقی پدیدهای بهکلی تازه به شمار میآمد. کوروش از ذکر عناوین و القاب احتراز داشت، در کتیبههایی که از او مانده، این عبارت ساده خوانده میشود، من کوروش شاه هخامنشی هستم. حال آنکه شاهان دیگر خود را خدا میخواندند.
دندمایو می گوید به نظر می رسد کوروش به سنت و ادیان سرزمین های فتح شده احترام می گذاشت. پارسی ها او را پدر، روحانیان بابل او را برگزیده مردوک، یهودی ها او را مسیح فرستاده شده از جانب یهوه و یونانیان او را فاتحی بزرگ و سیاستمداری باهوش می دانستند. گزنفون در کورشنامه او را حمکرانی آرمانی و ایدئال توصیف می کند. هرودوت می گوید که یونانیان او را سرور و قانونگذار مینامیدند.
واژهٔ کوروش
نام کوروش در زبانهای گوناگون باستانی بهگونههای مختلف نگاشته شدهاست:
پارسی باستان: Kūruš
در کتیبههای عیلامی: Ku-rash
درکتیبههای بابلی: Ku-ra-ash
در زبان یونانی باستان: Κῦρος آمده است.
در زبان عبری: کورِوش Koresh
در زبان لاتین: سیروس Cyrus (که به انگلیسی «سایروس» خوانده میشود.)
در منابع اسلامی: کیرُش -کورُش - کی ارش نامیده شده است
تبارنامه کوروش بزرگ
به گفته هرودوت کوروش نسب شاهانه داشته است. هرودوت و گزنفون گزارش داده اند که کوروش حاصل ازدواج کمبوجیه یکم و ماندانا -دختر پادشاه قدرتمند ماد، آستیاگ که پایتخت حکومتش در اکباتان بوده - است . باستان شناسان امروزی این روایت را معتبر می دانند.
تبار کوروش از جانب پدرش به پارسها میرسد که برای چند نسل بر انشان (انزان) و عیلام (شمال خوزستان کنونی)، حکومت کرده بودند. کوروش دربارهٔ خاندانش، بر سفالینهٔ استوانهای شکلی، محل حکومت آنها را نقش کردهاست. اینکه چه وقایعی روی داده که پارسها عیلام را تسخیر نموده و شاخهای از سلسلهٔ هخامنشی را در آنجا برقرار کردهاند، معلوم نیست. احتمال میرود که پس از آنکه آشور بنی پال در سال ۶۴۵ پیش از میلاد، دولت عیلام را منقرض کرد، پارسها از فرصتی که در اثر جنگ بین آشور و ماد بدست آمده بود، استفاده کرده، پادشاهی جدیدی را در انشان تأسیس کردهباشند.
هخامنش سر خاندان این دودمان است که در حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد، میزیستهاست. پس از مرگ او، فرزندش چا ایش پیش به حکومت پارس و انشان (انزان) رسید. بعد از فوت او سلسلهٔ هخامنشی دوشاخه شده و کوروش یکم شاه انشان و عیلام و آریارامن شاه پارس شد. سپس پسران هر کدام، به ترتیب کمبوجیه یکم شاه انشان و عیلام و آرشام شاه پارس، بعد از آنها حکومت کردند.
کمبوجیه یکم با شاهدخت ماندانا، دختر ایشتوویگو (آژی دهاک یا آستیاگ) پادشاه ماد، ازدواج کرد و کوروش بزرگ نتیجه این ازدواج بود. داریوش بزرگ در کتیبه بیستون نیز این مطلب را تأیید میکند، زیرا شاه مزبور میگوید، من نهمین شاه از سلسلهٔ دوگانهٔ هخامنشی هستم. (با حذف ویشتاسپ چون پدر داریوش بزرگ به عنوان شاه حکمرانی نکردهاست.)
زادگاه و افسانهٔ زایش کوروش بزرگ
تاریخ نویسان باستانی از قبیل هرودوت، گزنفون و کتسیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کردهاند، اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه دادهاند، بیشتر شبیه افسانه میباشد. تاریخنویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و حسن پیرنیا و پرسی سایکس، افسانه زایش کوروش بزرگ را از هرودوت برگرفتهاند.
همسر و فرزندان
مشهور است که نام همسر کوروش کاساندان بوده و وی از تبار هخامنشیان میباشد. کوروش، کاساندان را بسیار دوست میداشت و پس از مرگش در سراسر امپراتوری کوروش، مراسم سوگواری برپاکردند. حاصل ازدواج کوروش با کاساندان، دو پسر و سه دختر بوده است که نام هایشان کمبوجیه دوم، بردیا، آتوسا (به اوستایی هئوتسه به معنی خوش اندام)، رکسانا (روشنک یا به اوستایی رئوخشنه) و آرتیستونه (آرتوستونه) بود.
بیشتر کسانی که به کاساندان به عنوان همسر کوروش معتقدند به گفته هرودوت استناد میکنند.
بنا به گفته کتزیاس، کوروش با دختر آستیاگ ازدواج کردهاست. شاید همین مورد باعث شدهاست، برخی کوروش بزرگ را به ازدواج با محارم متهم کنند. اما باید توجه داشت که فقط کتزیاس به این موضوع اشاره کردهاست و خود کتزیاس قبل از بیان این موضوع، اظهار می دارد که کوروش هیچ گونه نسبت خانوادگی با آستیاگ نداشته است.
گزنفون دیگر مورخ یونانی معتقد است کوروش با دختر سیاکسار پسر آستیاگ ازدواج کردهاست. در کتیبه بیستون - که به دستور داریوش یکم نگاشته شدهاست - بیان میشود که کمبوجیه و بردیا فرزندان کوروش؛ از یک مادر هستند. پس از مرگ کوروش، فرزند ارشد او کمبوجیه دوم به سلطنت رسید. نام پسر کوچکتر کوروش بردیا بود. آتوسا بعدها با داریوش بزرگ ازدواج کرد و مادر خشایارشا، پادشاه قدرتمند ایرانی شد.
فرمانروایی کوروش بزرگ
از آغاز تا چیرگی بر مادها
پدران کوروش که از چند نسل قبل از وی در انشان پادشاه بودند، در طلوع قدرت ماد نسبت به پادشاه آن قوم اظهار تبعیت میکردند.
کوروش وقتی در سال ۵۵۹ پیش از میلاد در انشان به سلطنت نشست، خیلی زود ضعف و انحطاط دولت ایشتوویگو (آستیاگ یا آژیدهاک) را دریافت و همین نکته او را به فکر توسعهٔ قدرت و خیال کسب استقلال انداخت. وجود نارضایتیهای بسیار در طبقات مختلف، اعلام این طغیان را برای کوروش ممکن کرد. طوایف پارس و متحدان آنها که از طرز فرمانروایی پادشاه ماد ناراضی بودند، بزودی با کوروش همدست شدند. در سال ۵۵۰ پیش از میلاد با قوت یافتن کوروش، ضرورت سرکوبی او قطعیتر گشت اما لشکری هم که خود ایشتوویگو جهت دفع او آورد، در نزدیک پاسارگاد بر پادشاه خود شورید و او را تسلیم کوروش کرد.
نابونید پادشاه بابل در لوحههای بدست آمده، این واقعه را اینطور نوشتهاست، ایشتوویگو قشونی جمع کرده به جنگ کوروش رفت ولیکن قشون او یاغی شده و شاه را گرفته، تسلیم کوروش نمود. پس از آن کوروش همدان را تسخیر کرد و طلا و نقره و ثروت زیادی بدست او آمد و تمام این غنائم را به انشان برد.
پیوستن نیروهای ماد به کوروش نشان میدهد که جنگجویان ماد کوروش را همچون بیگانهای تلقی نمیکردند و بخاطر انتساب وی از طریق مادرش ماندانا به خاندان ماد، سلطنت پادشاهی ماد را بنوعی حق و میراث او میدیدهاند. کوروش بعد از اسارت ایشتوویگو، با پدربزرگ خود با احترام رفتار کرده و حتی او را، در دنبال تسخیر سارد، بر لشکری که سواحل آسیای صغیر را مسخر کرد، فرماندهی داد.
تسخیر امپراتوری لیدی و آسیای صغیر
تسخیر ماد باعث تشویش دول همجوار و غیر همجوار گردید. سه دولت نامی آنزمان یعنی لیدی، بابل و مصر داخل مذاکره شدند که در مقابل کوروش اتحاد سه گانهای تشکیل دهند. بدین ترتیب کرزوس، پادشاه لیدی، نابونید، پادشاه بابل نو و آماسیس دوم، پادشاه مصر علیه کوروش هم پیمان شدند.
پادشاه لیدی، کرزوس بود. خواهر وی آریه نیس، با آستیاگ ازدواج کرده و ملکهٔ مادها بود. کرزوس علاقهٔ فراوانی به توسعهٔ قلمرو خود داشت ولی دو سبب خاص او را در هجوم به کوروش تشویق میکرد، یکی به واسطهٔ اعتمادی بود که به نظر پیشگویان معبد، جهت پیروزی خود داشت و دیگری آنکه میخواست انتقام شوهر خواهر خود، آستیاگ را از کوروش بگیرد.
پس از سقوط دولت بزرگ ماد، کرزوس در اندیشه فرو رفت که باید به جنگ تدافعی اکتفا کند یا به کوروش حمله برد، بالاخره بعد از مشورت با غیبگوها تصمیم به حمله گرفتهشد و بنای تجهیزات را گذارده و با اسپارت داخل مذاکره شد و موافقت آنها را جلب کرد.
دولت بابل و مصر نیز چون از بزرگ شدن پارس سخت بیمناک بودند، مشغول به تجهیز کردن خود و آمادگی برای جنگ نمودند. سرانجام در سال ۵۴۹ پیش از میلاد، پادشاه لیدی به ایران حمله برده و ارتفاعات کاپادوکیه را که در قدیم پایتخت دولت قوی هیتیها بود، اشغال کرد.
در پائیز آن سال جنگ سختی مابین لشکر لیدی و پارس روی داد. پادشاه لیدی به تصور اینکه پارسها جرئت تجاوز را در موقع زمستان، بخاک لیدی نخواهند داشت، قشون خود را مرخص کرد با این نیت که سال بعد قشون متحدین بابل و مصر هم خواهند رسید و کار پارس را خاتمه خواهند داد لیکن قشون ایران که تازه نفس و جوان بودند و تازه لذت فتوحات را کشیده بودند، از سرمای زمستان باکی نداشته تا سارد پایتخت لیدی پیش روی کردند و شاه لیدی، کرزوس مجبور شد، در نزدیکی پایتخت با آنها نبرد کند. دولت اسپارت که متحد لیدی بود، نتوانست به موقع قشونی برای کمک به لیدی بفرستد و در نهایت پایتخت لیدی سارد، به تصرف قشون ایران درآمد.
قبل از سقوط سارد کوروش به یونانیها تکلیف کرده بود که با او متحد شوند ولی آنها نپذیرفتند بنابراین پس از تسخیر لیدی دست کوروش باز بود که کار مستعمرات یونانی در آسیای صغیر را یکسره کند. در سال ۵۴۵ پیش از میلاد کوروش توانست، تمامی آسیای صغیر را به تصرف خود درآورد.
تسخیر بابل نو
گرفتن بابل کار بسیار مشکلی بود زیرا استحکام برج و بارههای این شهر مشهور بود. با وجود این در بهار ۵۳۹ پیش از میلاد، کوروش قصد تسخیر آن را نمود و از دجله عبور کرد. در بابل بعد از بخت النصر سه نفر پادشاهی کردند تا اینکه روحانی تاجری به نام نبونعید بر تخت نشست.
راجع به تسخیر بابل دو روایت موجود است: یکی از هرودوت و اسیران یهودی در بابل و دیگری مبنی بر اطلاعاتی که از کاوشهای باستانشناسی در بابل و تحقیقات پیرامون آن بدست آمدهاست.
بنا بر روایت هردوت، تسخیر بابل اینگونه بوده است که پادشاه بابل در نزدیکی آن شهر با لشکر ایران جنگ کرد و شکست خورد و با عدهٔ زیادی از لشکر خود به داخل بابل پناه برد. گرفتن شهر با حمله محال بود و با محاصره هم خیلی طول میکشید زیرا بابلیها در اراضی وسیعی که در درون شهر بابل بود، کشت و زرع میکردند و به اندازهٔ کافی آذوقه داشتند، بنابراین کوروش دستور دارد مسیر رودخانهٔ فرات را عوض کنند. پس مجرای قدیم خشک شد و لشکر کوروش از آن راه وارد بابل شد و به این ترتیب بدون جنگ بابل در سال ۵۳۸ پیش از میلاد به تصرف لشکر کوروش درآمد.
اما برابر اسنادی که از کاوشهای باستانشناسی بابل به دست آمده، تسخیر بابل به علت خیانت سرداران بابلی بودهاست. نبونعید مجسمه رب النوع اور را به بابل آورده، پیروان بل مردوک رب النوع بابلیها را از خود رنجاند. اینها با کوروش همدست شدند و او وقتی که رود دیاله (رود سیروان) و دجله نسبتاً کم آب بود، مسیر این دو رود را عوض کردند و از این طریق به داخل شهر وارد شدند.
بنا بر هر دو روایت کوروش در معبد بزرگ بابل بر طبق مراسم مذهبی بابلیها تاجگذاری کرد و احترام زیادی به مذهب بابلی قائل بود.
آزادسازی اسیران یهودی در بابل
پس از تسخیر بابل تمامی سرزمینهایی که مطیع آن بودند به اطاعت کوروش درآمدند. از آن جمله میتوان فلسطین و شهرهای فینیقیه را نام برد. کوروش دستور آزادی تمامی اسیران یهودی در بابل را که توسط بخت النصر به بابل آورده شده بودند صادر کرده و اجازه داد که یهودیان به فلسطین مراجعت کرده و معابد قدیم خود را که خراب شده بود، تعمیر نمایند. لازم به تذکر است که نام کوروش در کتاب مقدس عهد عتیق در نوزده آیه ذکر شده و در چند آیه مورد ستایش قرار گرفتهاست. در کتاب اشعیای نبی در باب ۴۵ آیهٔ اول کوروش را «مسیح» یعنی نجاتدهنده خوانده و چنین مینویسد:
« خداوند به مسیح خود یعنی کوروش که دست او را گرفتم تا به حضور وی امتها را مغلوب سازم و کمرهای پادشاهان را بگشایم تا درها را به حضور وی مفتوح نمایم و دروازهها دیگر بسته نشود، چنین میگوید که من پیش روی تو خواهم خرامید و مکانهای ناهموار را هموار خواهم ساخت و درهای برنجین را شکسته، پشت بندهای آهنین را خواهم برید و گنجهای ظلمت و خزائن مخفی را به تو خواهم بخشید تا بدانی که من، یهوه، که تو را به اسمت خواندهام خدای اسرائیل میباشم. به خاطر بندهٔ خود یعقوب و برگزیدهٔ خویش اسرائیل، هنگامی که مرا نشناختی تو را به اسمت خواندهام و ملقب ساختم. من یهوه هستم و دیگری نیست و غیر از من خدایی نیست. من کمر تو را بستم، هنگامی که مرا نشناختی. تا از مشرق آفتاب و مغرب بدانند که سوای من احدی نیست. پدید آوردندهٔ نور و آفرینندهٔ ظلمت.(آیهٔ ۸) »
در مورد رهایی قوم یهود از اسارت بابل، در کتاب دوم تواریخ ایام، باب ۳۶ آیات ۲۲ و ۲۳ چنین نوشته شدهاست:
« خداوند روح کوروش پادشاه پارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی نافذ کرد و آن را مرقوم داشت، کوروش پادشاه پارس چنین میفرماید. یهوه خدای آسمانها تمامی ممالک زمین را به من دادهاست و او مرا امر فرمود که خانهای برای وی در اورشلیم که در یهود است، بنا نمایم. »
مانند همین مضمون نیز در کتاب عزرا باب یکم آیات یکم تا چهارم آمدهاست. اشعیای نبی نیز در باب ۴۴ آیه ۲۸ چنین مینویسد:
«(خدا) دربارهٔ کوروش میگوید: که او شبان من است و تمامی مسرت مرا به انجام خواهد رسانید و (خدا) دربارهٔ اورشلیم میگوید بنا خواهد شد و دربارهٔ هیکل که بنیاد نو، نهاده خواهد گشت.
منشور حقوق بشر کوروش
منشور حقوق بشر کوروش که با نام استوانه کوروش نیر شناخته میشود، از جنس سفال است و طبق گفتههای باستاشناسان در سال ۵۳۹ پیش از میلاد توسط کوروش دوم هخامنشی ساخته شده است. دور تا دور این استوانه سفالین به زبان میخی بابلی، سخنان و فرمانهای شاه ایران نقش بستهاست. بر این استوانه شرح فتح بابل توسط کوروش دوم و اسارت نبونعید، آخرین شاه بابل در سال ۵۳۹ پیش از میلاد مسیح نگاشته شدهاست. شاه هخامنشی پیروزی خود را به مردوک، کهنترین خدای بابل نسبت داده است.
در این منشور او از بازگرداندن پیکر خدایانی که نبونعید (شاه بابل) از معابد مختلف جمع و به بابل آورده بود، خبر میدهد. او به بازسازی معابد ویران شده پرداخت و اسرایی را که شاهان بابل نگه میداشتند، آزاد کرد. بازگرداندن اسرای یهودی در این منشور ذکر نشده اما آزاد کردن آنها بخشی از سیاست شاه هخامنشی پس از فتح بابل بودهاست. از منشور کوروش به عنوان اولین منشور حقوق بشر در جهان یاد میشود. این منشور در سال ۱۸۷۹ توسط هرمزد رسام، باستانشناس آشوری-بریتانیایی به دست آمد. در جریان جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در ایران، این منشور برای چند روز به ایران آورده شد و به نمایش درآمد.
این منشور ارزشمند در شهریور ماه سال ۱۳۸۹ طی مراسمی رسمی از طرف موزه بریتانیا به ایران قرض داده شد، که آن را برای بازدید عموم در موزهٔ ایران باستان در معرض نمایش قرار دادند و در تاریخ ۲۷ فروردین سال ۱۳۹۰ به لندن بازگردانده شد.
روایتهای مختلف دربارهٔ مرگ کوروش
مرگ کورش در سال سی ام سلطنت او در حدود سال ۵۲۹ پیش از میلاد اتفاق افتاده است. روایات مختلفی دربارهٔ مرگ کوروش وجود دارد.
هرودوت مینویسد، راجع به در گذشت کوروش روایات مختلف است اما من شرحی را که بیشتر در نظرم معتبر مینماید نقل میکنم. کوروش در آخرین نبرد خود به قصد سرکوب قوم ماساگت (ماساژت) قومی از سکاها که با حمله به نواحی مرزی ایران به قتل و غارت میپرداختند، به سمت شمال شرقی کشور حرکت کرد، میان مرز ایران و سرزمین سکاها رودخانهای بود که لشکریان کوروش باید از آن عبور میکردند. هنگامی که کوروش به این رودخانه رسید، تهمرییش (تومیریس) ملکهٔ سکاها به او پیغام داد که برای جنگ دو راه پیش رو دارد یا از رودخانه عبور کند و در سرزمین سکاها به نبرد بپردازند و یا اجازه دهند که لشکریان سکا از رود عبور کرده و در خاک ایران به جنگ بپردازند. کوروش این دو پیشنهاد را با سرداران خود در میان گذاشت. بیشتر سرداران ایرانی، جنگ در خاک ایران را برگزیدند، اما کرزوس امپراتور سابق لیدیه و دایی مادر کوروش که تا پایان عمر، به عنوان یک مشاور به کوروش وفادار ماند، جنگ در سرزمین سکاها را پیشنهاد کرد. کوروش نظر کرزوس را پذیرفت و از رودخانه عبور کرد. نخست عدهای از جنگاوران ماساگتها به رهبری سپارگاپیس فرزند ملکه، به دستهای از سربازان لشکر کوروش که از بقیه جدا افتادهبودند، حمله کرده و همه را به خاک هلاکت انداختند. بعد از آن پیروزی آنها بر سفرهٔ طعام بازمانده از لشکر کوروش نشسته و با اشتیاق فراوان آنقدر خوردند و نوشیدند که مست و بیهوش شدند. پارسیان در این هنگام وقت را غنیمت شمرده بر سر آنها ریختند و سپارگاپیس را اسیر کردند. سپارگاپیس وقتی به هوش آمد و خود را اسیر دید، از کوروش استدعا کرد که غل و زنجیر از او بردارند. کوروش این تقاضا را اجابت کرد. وقتی دستان او آزاد شد، از شدت ننگ و عار خود را درجا کشت. بعد از جنگی بین دو سپاه درگرفت که از جهات شدت و خشونت در میان سایر اقوام سابقه نداشت و عاقبت ماساگتها غلبه کردند و خود کوروش نیز کشتهشد.بنابر گزارش مورخین یونانی، او در جنگ با ماساگت ها ۲۰۰ هزار مرد جنگی را از دست داد که اغراق آشکاری است.
بروسوس (مورخ کلدانی) در ۲۸۰ پیش از میلاد آوردهاست که کوروش در جنگ با طوائف داهه (دها، یکی از عشایر سکایی) کشته شده است. از قول کتزیاس پزشک دربار هخامنشی آمدهاست که کوروش در اثر جراحاتی که در جنگ با دربیکها به او وارد آمده بود، کشته شده است. آنها فیلهایشان را رها کردند، اسب کوروش رم کرده و کوروش بر زمین افتاد. یکی از سربازان هندی که با دربیکها متحد بودند، زوبینی به ران او انداختهاست و کوروش را به خیمهاش بردند و او در اثر این زخم بعد از سه روز درگذشته است.
اینکه هر سه قوم یاد شده، در بالا از طوایف سکاها بودهاند، نشان میدهد که آخرین جنگهای کوروش با طوایف سکاها بودهاست اما بعید به نظر میرسد که وی در این جنگها کشته شدهباشد. مخصوصاً در روایت هرودوت بسیار بعید میرسد که باقیماندهٔ سپاه شکست خورده توانسته باشند، جسد بدون سر او را برای دفن به پاسارگاد بیاورند. بر طبق روایتهای گزنفون و استرابون این جنگها به کشته شدن کوروش منجر نشدهاست و وی به مرگ طبیعی وفات یافتهاست. در هر حال راجع به پایان کارش، هیچ روایتی را از روی قطع بر روایت دیگر، نمیتوان ترجیح داد.
دندمایو می گوید که اگرچه حقیقت دقیق مرگ کوروش را نمی دانیم، اما مشخص است که او در پاسارگارد دفن شده است .این حقیقت ممکن است که گفته های هرودوت را دروغ جلوه دهد اما ممکن است که جنازه کوروش از دشمن پس گرفته شده و به پایتخت آورده شده باشد. کتسیاس می گوید که کمبوجیه باگاپاتس را همراه جسد کوروش به مراسم دفن فرستاده است. به استناد گزنفون، کوروش در صلح و آرامش در پایتخت خود درگذشت درحالی که وصیت کرده بود که بدنش به جای مومیایی شدن در طلا یا نقره، در خاک دفن شود. برخی از محققین تاریخ معتقدند که این داستان ریشه در عقیده موروثی پارسی ها دارد.
آرامگاه پاسارگاد ساختمانی است با ۶ ردیف پله از بلوک های ماسه سنگی و سقفی که آرایش ۳ گوش دارد؛ ورودی آن باریک و کوتاه است . آریان و استرابو توصیف های خودشان از مقبره را بر اساس گزارش های همراهان اسکندر بزرگ که شخصاً از مقبره دیدن کرده بود نوشته اند. این گزارش ها شامل تابوت زرین کوروش، کاناپه پوشیده شده از چرم صورتی رنگ همراه با لباس ها، بازوبند ها، خنجرها، سایر چیزهایی که در آنجا بودند شده است . این وسایل، زمانی که اسکندر برای بار دوم از مقبره دیدن کرد، غارت شدند. از زمان صدر اسلام آرامگاه کوروش به عنوان مقبره مادر سلیمان (مشهد مادر سلیمان) شناخته شده است.
استرابون جغرافیدان معروف مینویسد، سنگی بر آرامگاه بود که بر روی آن نوشته شدهبود:
« ای رهگذر! من کوروش پسر کمبوجیه هستم. من شاهنشاهی پارس را بنیاد گذاشتم و فرمانروای آسیا بودم. بر این گور رشک مبر.»
کوروش کبیر در قرآن و منابع اسلامی
درباره شخصیت ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، چندگانگی وجود دارد و این که به واقع ذوالقرنین چه کسی است به طور قطعی مشخص نشده است.
کوروش سردودمان هخامنشی، داریوش بزرگ، خشایارشا، اسکندر مقدونی، چین شی هوان، یکی از ملوک حمیر گزینههایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی، دربارهٔ آنها بررسیهایی انجام شدهاست. ابوالکلام آزاد با تفسیر آیات ۸۲ تا ۹۵ سوره کهف دلایل استواری آوردهاست که ذوالقرنین موصوف، کوروش هخامنشی میباشد.
شماری از فقیههای معاصر شیعه نیز کوروش را «ذوالقرنین» میدانند. علامه طباطبایی، صانعی و مرتضی مطهری از معتقدان این نظر هستند. در کتاب تفسیر نمونه، نوشتهٔ ناصر مکارم شیرازی نوشته شده، از آن جهت به کوروش، ذوالقرنین میگفتند که شرق و غرب مال او بود.
کوروش و علمای عرب
دکتر عبد المنعم النمر بالاترین مقام دینی (وزیر اوقاف و امور دینی مصر) و بزرگترین چهره اسلام شناس معاصر در مصر مقاله تحقیقاتی وی راجع به کورش ذو القرنین در تایید مطالب ابوکلام آزاد در ماهنامه مشهور جهان عرب بنام مجله العرب شماره ۱۸۴ قبل از فوت ایشان منتشر گردید مورد توجه و بازتاب علمای ازهر واقع شد. بعد از مقاله النمر مقالههای دیگری نیز از سوی اسلام شناسان عرب در تایید ابوکلام آزاد منتشر شده است.
نماد کوروش
مهمترین نماد منسوب به کوروش «انسان بالدار» است. این نقش برجسته بر روی یکی از درگاههای پاسارگاد قرار گرفته که به ۵۴۰ سال پیش از میلاد تعلق دارد. در آن پادشاهی که تاج مخصوصی بر سر دارد نقش بسته و برخی از باستان شناسان آن را کوروش بزرگ میدانند. دکتر جان کرتیس، باستان شناس و رییس بخش گنجینههای خاور نزدیک در موزه بریتانیا در اینباره میگوید: بالای این نقش برجسته نوشته ای به سه زبان پارسی باستان، عیلامی و بابلی دیده میشده که اکنون از بین رفته است: «من کوروش شاه هخامنشی» این نوشته، مانند دیگر نوشتهها و کتیبههای پاسارگاد احتمالا پس از رواج خط پارسی باستان یعنی در دوره داریوش بزرگ به این نقش افزوده شدهاست.
يکشنبه 27/1/1391 - 17:0
اخبار
روابط عمومی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران در اطلاعیهای که روی سایت این بانک منتشر کرده، اعلام نموده است: «به اطلاع میرساند در پی بروز برخی شایعات در فضای مجازی و به منظور ارتقای سطح ایمنی، ایجاد محدودیت در دسترسی غیرمجاز در شبکه کارتی کشور و حفاظت مشتریان در مقابل مخاطرات احتمالی ناشی از آن، به بانکهای کشور ابلاغ شده. ضمن اعلام مراتب به دارندگان کارتهایی که طی چند ماه گذشته رمزخود را تغییر ندادهاند، با مراجعه به خودپردازها یا شعب بانک مربوطه نسبت به تغییر رمز کارت اقدام نمایند.
ضمن پوزش از برخی مشتریان بانکها که ناچار به تغییر اجباری رمز خود هستند، لازم به ذکر میداند، اتخاذ این تمهیدات صرفاً به منظور ارتقای سطح ایمنی کارتها صورت پذیرفته و در ادامه توصیههای قبلی این بانک و بانکهای کشور، مبنی بر رعایت نکات ایمنی در خصوص نگهداری و کاربری کارتها به مشتریان اکیداً توصیه میشود: حداقل هر سه ماه یک بار نسبت به تغییر رمز اول و دوم (اینترنتی) کارت خود اقدام نموده و از قرار دادن رمزهای کارت در اختیار اشخاص دیگر تحت هر عنوان جداً اجتناب فرمایند».
۱۴۹۵۰۲ ۹۹۹۳ هک شدن کارت های بانکی
به نظر شما اگر این اطلاعیه صرفا جنبه ارشادی دارد، چرا «مهم» تلقی شده است؟
این در حالی است که واکنش یکی، دو بانک خصوصی به این شایعات تا فرستادن پیامک تغییر رمز کارت بانکی مشتریان پیش رفته و دسترسی برخی از دارندگان عابربانکها به حسابشان نیز بسته شده و همین موج منفی چشمگیری را به برخی کاربران بانکی سرایت داده است.
افزون بر این، شایعات تأیید نشدهای (و البته تکذیب نشده!) در دنیای مجازی و سایتهای اجتماعی به راه افتاده، مبنی بر اینکه رمز برخی کارتهای بانکی از طریق سیستم شتاب درز کرده و حسابهای بانکی کاربران در حال تهدید است.
اما واکنش بانک مرکزی و بانکهای زیر مجموعهاش از این روی جای تأمل دارد که نه تنها این شایعه را تکذیب نکردهاند، بلکه با مطرح کردن «حفاظت مشتریان در مقابل مخاطرات احتمالی» و حتی انتشار اطلاعیه و پیامک، به نوعی در تأیید این سخنان حرکت کردهاند تا به نوعی این ترس را دل مشتریان پر تعداد شبکه بانکی کشور بگنجانند که هر لحظه ممکن است دچار دستبرد اینترنتی بشوند و اگر خدای ناکرده این اتفاق برایشان رخ بدهد، مسئولیتی متوجه مسئولان نیست، چون پیشتر هشدار داده بودند!
بدین ترتیب، با موجی از ابهامات کاربران عابربانکهای گوناگون روبهرو هستیم که نه باور چندانی به شایعات دارند و نه نیت تهیه کنندگان این اطلاعیه را درمییابند؛ اینجاست که باید از مدیران بانک مرکزی پرسید، این هشدار از سر دلسوزی منتشر شده یا ماجرا نیمه پنهانی دارد و پای فرافکنی و عدم امنیت و این گونه اخبار ناگوار در میان است؟!
يکشنبه 27/1/1391 - 16:53
خواص خوراکی ها
سلامت نیوز: آناناس پس از موز دومین میوه استوایی پرطرفدار است. آناناس، امروزه تنها گیاه از خانواده «برومیلیاد» است که قابل خوردن می باشد، میوه ای چندگانه به حساب می آید زیرا آناناس از تعداد زیادی شکوفه های جداگانه تشکیل می شود تا به صورت یک میوه کامل در بیاید.
مصرف منظم این میوه فواید زیادی به بدن می رساند که در این مطلب به نقل از «ehow» به آن ها اشاره شده است:
- منگنز موجود در این میوه استوایی برای شکل گیری، حفظ و تقویت استخوان و بافت های پیوندی مفید است.
- خاصیت ضدالتهابی دارد و درد آرتریت را تسکین می دهد.
- علاوه بر آن از ناراحتی های سندروم کارپل و نقرس می کاهد.
- «برومیلین» در این میوه میزان اسید در بدن را خنثی می کند.
- با تنظیم کردن میزان ترشح پانکراس به سیستم هاضمه کمک می کند.
- منبع غنی ویتامین C است و با ویروس هایی که سرماخوردگی و سرفه ایجاد می کند، مقابله می کند. این میوه برای افراد مبتلا به سرماخوردگی مفید است.
- خوردن آناناس لثه ها را تقویت می کند.
- بتاکاروتن در این میوه استوایی مانع از بروز بیماری پیری چشم بر اثر بالا رفتن سن می شود.
- برای قلب مفید است و مانع از بروز بیماری های قلبی می شود.
- «برومیلین» التهاب مجرای تنفسی را کاهش می دهد.
- فیبر موجود در آن، به طور موثر یبوست را درمان می کند.
- فاقد چربی و کلسترول است و سرشار از ماده مغذی لازم و ویتامین های مفید برای رشد بدن است.
- کرم های روده ای را از بین می برد.
يکشنبه 27/1/1391 - 16:44
سلامت و بهداشت جامعه
20 دقیقه بعد از ترک سیگار
اثرات ترک از همان دقایق اولیه نمود عینی پیدا میکنند. کمتر از 20 دقیقه بعد از کشیدن آخرین سیگارتان ضربان قلب شما کم کم به سطح اولیه باز میگردد.
2 ساعت بعد از ترک سیگار
بعد از 2 ساعت فشارخون و ضربان قلب شما تا سطح نرمال خود پایین می آید. ممکن است کم کم نبود نیکوتین را احساس کنید.
12 ساعت بعد از ترک سیگار
فقط طی 12 ساعت بعد از ترک سیگار منو اکسید کربن در بدن شما تا حد نرمال پایین می آید و اکسیژن موجود در خونتان تا سطح نرمال بالا میرود.
24 ساعت بعد از ترک سیگار
حمله قلبی در سیگاری ها 70 درصد بیشتر از غیر سیگاری هاست. باور کنید یا نه فقط یک روز کامل بعد از ترک سیگار ریسک حمله قلبی شروع به کم شدن می کند.
48 ساعت بعد از ترک سیگار
در این زمان نیکوتین بدن شما تمام شده است و حس چشایی و بویایی شما به سطح معمول باز میگردد.
2 تا 3 هفته بعد از ترک سیگار
شما متوجه میشوید که میتوانید بدون احساس ضعف و خستگی به فعالیت بدنی و ورزشی بپردازید. این زمانی است که بیشتر افراد نشانه های ترک نیکوتین را پشت سر گذاشته اند.
1 تا 9 ماه بعد از ترک سیگار
تقریبا بعد از یک ماه، ریه های شما شروع به بازسازی خود می کنند. مژک ها نیز خودشان را احیا می کنند و عملکردشان را بهبود می بخشند.
1 سال بعد از ترک سیگار
بعد از یک سال خطر بیماری های قلبی نسبت به زمانی که سیگار می کشیدید تا 50 درصد کاهش میابد.
5 سال بعد از ترک سیگار
5 تا 15 سال بعد از ترک سیگار خطر سکته برای شما مانند کسی است که تا به حال سیگار نکشیده است.
10 سال بعد از ترک سیگار
اگر 10 سال از ترک شما میگذرد ریسک فوت ناشی از سرطان ریه در شما 50 درصد کمتر از سیگاری هاست. خطر ابتلا به سرطان دهان، گلو، مری، مثانه، کلیه، و لوزالمعده نیز در شما کاهش میابد.
مزایای طولانی مدت ترک سیگار
مزایای طولانی مدت ترک سیگار فوق العاده است. بنابر گفته انجمن قلب آمریکا طول عمر غیر سیگاری ها به طور متوسط 14 سال بیشتر از سیگاری ها است.
يکشنبه 27/1/1391 - 11:55
تاریخ
تخت جمشید، پارسه یا پرسپولیس که در شهرستان مرودشت در شمال استان فارس جای دارد نام یکی از شهرهای باستانی ایران است که طی سالیان پیوسته، پایتخت پادشاهی ایران در زمان امپراتوری هخامنشیان بودهاست.
یونانیان به آن پرسپولیس میگفتند و در ایران قدیم نیز به آن پارسه و چهل منار گفته میشده است. پارسَه یا تخت جمشید یکی از شهرهای باستانی ایران است که سالیان سال پایتخت هخامنشیان بوده است. اسکندر مقدونی سردار یونانی به ایران حمله کرد و این مکان را به آتش کشید.
اما ویرانههای این مکان هنوز هم پابرجاست. این مکان هماکنون یکی از آثار جهانی ثبت شدهٔ ایران در یونسکو است.
تخت جمشید ،مجموعهای از کاخهای بسیار باشکوهی است که ساخت آنها در سال 512 قبل از میلاد آغاز شد و اتمام آن 150 سال به طول انجامید.
تخت جمشید در محوطه وسیعی واقع شده که از یک طرف به کوه رحمت و از طرف دیگر به مرودشت محدود است. این کاخهای عظیم سلطنتی در کنار شهر پارسه که یونانیان آن را پرسپولیس خواندهاند ساخته شده است.
ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول در حدود 518 قبل از میلاد ، آغاز شد. نخست صفه یاتختگاه بلندی را آماده کردند و روی آن تالار آپادانا و پلههای اصلی و کاخ تچرا را ساختند.
پس از داریوش، پسرش خشایارشا تالار دیگری را به نام تالار هدیش را بنا نمود و طرح بنای تالار صد ستون را ریخت. اردشیر اول تالار صد ستون را تمام کرد. اردشیر سوم ساختمان دیگری را آغاز کرد که ناتمام ماند. این ساختمانها روی پایههایی ساخته شــده که قسمتـی از آنها صخرههای عظیم و یکپارچه بوده و یا آنها را در کوه تراشیده اند.
معماری هخامنشی، هنری است از نوع تلفیق و ابداع که از سبک معماریهای بابل و آشور و مصر و شهرهای یونانی آسیای صغیر و قوم اورارتو اقتباس شده و با هنر نمایی و ابتکار روح ایرانی نوع مستقلی را از معماری پدید آورده است . هخامنشیان با ساختن این ابنیة عظیم میخواستند عظمت شاهنشاهی بزرگ خود را به جهانیان نشان دهند.
در اواخر سال 1312 شمسی براثر خاکبرداری در گوشة شمال غربی صفه تخت جمشید قریب چهل هزار لوحه گلی به شکل و قطع مهرهای نماز بدست آمد. روی این الواح کلماتی به خط عیلامی نوشته شده بود. پس از خواندن معلوم شد که این الواح عیلامی اسناد خرج ساختمان قصرهای تخت جمشید می باشد. از میان الواح بعضی به زبان پارسی و خط عیلامی است. از کشف این الواح، نظریاتی که اظهار میداشتند قصرهای تخت جمشید مانند اهرام مصر با ظلم و جور و بیگار گرفتن رعایا ساخته شده باطل شد.
زیرا این اسناد عیلامی حکایت از آن دارد که به تمام کارگران این قصرهای زیبا، اعم از عمله و بنا و نجار و سنگتراش و معمار و مهندس مزد میدادند و هر کدام از این الواح سند هزینه یک یا چند نفر است.
کارگرانی که در بنای تخت جمشید دست اندرکار بودند، از ملتهای مختلف چون ایرانی و بابلی و مصری و یونانی و عیلامی و آشوری تشکیل می شدند که همة آنان رعیت دولت شاهنشاهی ایران بشمار میرفتند.
بر اساس خشت نوشتههای کشف شده در تخت جمشید در ساخت این بنای با شکوه معماران، هنرمندان، استادکاران، کارگران، زنان و مردان بیشماری شرکت داشتند که علاوه بر دریافت حقوق از مزایای بیمه کارگری نیز استفاده میکردند. ساخت این مجموعه بزرگ و زیبا بنا به روایتی ۱۲۰ سال به طول انجامید.
اسکندر مقدونی در یورش خود به ایران در سال 331 قبل از میلاد، تخت جمشید را به آتش کشید. تاریخنگاران در مورد علت این آتش سوزی اتفاق رای ندارند. عده ای آنرا ناشی از یک حادثه غیر عمدی میدانند ولی برخی کینه توزی و انتقام گیری اسکندر را تلافی ویرانی شهر آتن بدست خشایار شاه علت واقعی این آتش سوزی مهیب میدانند.
وسعت کامل کاخهای تخت جمشید ۱۲۵ هزار متر مربع است که روی سکوئی که ارتفاع آن بین ۸ تا ۱۸ متر بالاتر از سطح جلگهٔ مردوشت است، بنا شدهاند و از بخشهای مهم زیر تشکیل یافته است:
* کاخهای رسمی و تشریفاتی تخت جمشید (کاخ دروازه ملل)
* سرای نشیمن و کاخهای کوچک اختصاصی
* خزانهٔ شاهی
* دژ و باروی حفاظتی
* پلکانهای ورودی سکو و دروازهٔ خشایارشا
ورود سکو، دو پلکان است که روبروی یکدیگر و در بخش شمال غربی مجموعه قرار دارندکه همچون دستانی است که آرنج خویش را خم کرده و بر آن است تا مشتاقان خود را از زمین بلند کرده و در سینه خود جای دهد.
این پلکانها از هر طرف ۱۱۱ پلهٔ پهن و کوتاه(به ارتفاع۱۰ سانتیمتر) دارند. بر خلاف عقیده بسیاری از مورخین که مدعی بودند ارتفاع کم پلهها به خاطر این بوده که اسبها نیز بتوانند از پلهها بالا بروند، پلهها را کوتاهتر از معمول ساختهاند تا راحتی و ابهت میهمانان هنگام بالا رفتن حفظ شود.
بالای پلکانها، بنای ورودی تخت جمشید، «[دروازه بزرگ]» یا «[دروازه خشایارشا|دروازهٔ خشایارشا]» یا دروازه ملل، قرار گرفتهاست. ارتفاع این بنا ۱۰ متر است. این بنا یک ورودی اصلی و دو خروجی داشتهاست که امروزه بقایای دروازههای آن برجاست.
بر دروازهٔ غربی و شرقی طرح مردان بالدار و بر و طرح دو گاو سنگی با سر انسانی حجاری شده است. این دروازهها در قسمت فوقانی با شش کتیبهٔ میخی تزیین یافتهاند. این کتیبهها پس از ذکر نام اهورامزدا به اختصار بیان میکند که: «هر چه بدیده زیباست، به خواست اورمزد انجام پذیرفتهاست.»
دو دروازه خروجی یکی رو به جنوب و دیگری رو به شرق قرار دارند و دروازه جنوبی رو به کاخ آپادانا، یا کاخ بزرگ بار، دارد.
کاخ آپادانا
کاخ آپادانا در شمال و شرق دارای دو مجموعه پلکان است. پلکانهای شرقی این کاخ که از دو پلکان - یکی رو به شمال و یکی رو به جنوب - تشکیل شدهاند، نقوش حجاریشدهای را در دیوار کنارهٔ خود دارند. پلکان رو به شمال نقشهایی از فرماندهان عالیرتبهٔ نظامی مادی و پارسی دارد در حالی که گلهای نیلوفر آبی را در دست دارند، حجاری شدهاست.
در جلوی فرماندهان نظامی افراد گارد جاویدان در حال ادای احترام دیده میشوند. در ردیف فوقانی همین دیواره، نقش افرادی در حالی که هدایایی به همراه دارند و به کاخ نزدیک میشوند، دیده میشود.
بر دیوارهٔ پلکان رو به جنوب تصاویری از نمایندگان کشورهای مختلف به همراه هدایایی که در دست دارند دیده میشود. هر بخش از این حجاری اختصاص به یکی از ملل دارد.
کاخ آپادانا از قدیمیترین کاخهای تخت جمشید است. این کاخ که به فرمان داریوش بزرگ بنا شدهاست، برای برگزاری جشنهای نوروزی و پذیرش نمایندگان کشورهای وابسته به حضور پادشاه استفاده میشدهاست.
این کاخ توسط پلکانی در قسمت جنوب غربی آن به «کاخ تچرا» یا «کاخ آینه» ارتباط مییابد. کاخ آپادانا از ۷۲ ستون تشکیل شدهاست که در حال حاضر ۱۴ ستون آن پابرجاست ته ستونهای ایوان کاخ گرد ولی ته ستونهای داخل کاخ مربع شکل میباشد.
کاخ تچر
کاخ تچر یا تچرا به معنای خانه زمستانی میباشد.این کاخ نیز به فرمان داریوش کبیر بنا شده و کاخ اختصاصی وی بودهاست. روی کتیبهای آمده: «من داریوش این تچر را ساختم.»
این کاخ یک موزه خط به شمار میرود از پارسی باستان گرفته در این کاخ کتیبه وجود دارد تا خطوط پهلوی بالای ستونها از نمای جلوییهای مصری استفاده شدهاست. قسمت اصلی کاخ توسط داریوش بزرگ و ایوان و پلکان سنگی جنوبی توسط خشایار شاه و پلکان سنگی غربی توسط اردشیر دوم بنا شدهاست.
کاخ هدیش
کاخ هدیش که کاخ خصوصی خشایارشا بودهاست در مرتفعترین قسمت صفهٔ تخت جمشید قرار دارد. این کاخ از طریق دو مجموعه پلکان به کاخ ملکه ارتباط دارد.
احتمال میرود آتش سوزی از این مکان شروع شده باشد به خاطر نفرتی که آتنیها از خشایارشا داشتند به خاطر به آتش کشیده شدن آتن به دست وی. رنگ زرد سنگها نشان دهنده تمام شدن آب درون سنگها به خاطر حرارت است.
اینجا مکان کوچکی بوده ۶*۶ ستون قرار داشتهاست. به خاطر ویرانی شدیدی که شده اطلاعات زیادی در مورد این کاخ در دسترس نیست خیلیها از اینجا به عنوان کاخ مرموز نام بردهاند.
هدیش به معنای جای بلند میباشد و چون خشایار شاه نام زن دوم او هدیش بودهاست نام کاخ خود را هدیش میگذارد این کاخ در جنوبی ترین قسمت صفه قرار دارد و قسمتهای زیادی از کف از خود کوه میباشد.
کاخ ملکه
کاخ ملکه توسط خشایارشا ساخته شدهاست و به نسبت سایر بناها در ارتفاع پایینتری قرار گرفتهاست.
بخشی از این کاخ در سال ۱۹۳۱ توسط شرقشناس مشهور، پرفسور ارنست امیل هرتزفلد، خاکبرداری و از نو تجدیدبنا شد و امروزه به عنوان موزه و ادارهٔ مرکزی تأسیسات تخت جمشید مورد استفاده قرار گرفتهاست.
ساختمان خزانهٔ شاهنشاهی
این ساختمان که شامل چندین تالار، اطاق و حیاط تشکیل شدهاست با دیوار عظیمی از بقیهٔ تخت جمشید جدا میشود.
کاخ صدستون
وسعت این کاخ در حدود ۴۶۰۰۰ مترمربع است و سقف آن بهوسیلهٔ صد ستون که هر کدام ۱۴ متر ارتفاع داشتهاند، بالا نگه داشته میشدهاست.
کاخ شورا
به این مکان کاخ شورا یا تالار مرکزی میگویند. احتمالاً شاه در اینجا با بزرگان به بحث و مشورت میپرداختهاست. با توجه به نقوش حجاری شده از یکی از دروازهها شاه وارد میشده و از دو دروازه دیگر خارج میشدهاست.
به این دلیل به این جا کاخ شورا میگویند که در اینجا دوسر ستون انسان وجود داشته که جاهای دیگری نیست و سر انسان سمبل تفکر است.
سرانجام تخت جمشید
مجموعه کاخهای تخت جمشید، در سال (۳۳۰ پیش از میلاد) به دست اسکندر مقدونی به آتش کشیده شد و تمام بناهای آن به صورت ویرانه درآمد.
از بناهای بر جای مانده و نیمه ویرانه، بنای مدخل اصلی تخت جمشید است که به کاخ آپادانا معروف است و مشتمل بر یک تالار مرکزی با ۳۶ ستون و سه ایوان ۱۲ ستونی درقسمتهای شمالی، جنوبی و شرقی است که ایوانهای شمالی و شرقی آن بهوسیله پلکانهایی به حیاطهای مقابل متصل و مربوط میشوند.
بلندی صفه در محل کاخ آپادانا ۱۶ متر و بلندی ستونهای آن ۱۸ متر است. اینمجموعه در فهرست آثار تاریخی ایران و نیز در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است.
هنرهای معماری تخت جمشید
یکی از هنرهای معماری در تخت جمشید این است که نسبت ارتفاع سر درها به عرض آنها و همین طور نسبت ارتفاع ستون ها به فاصله بین دو ستون نسبت طلایی است.
نسبت طلایی نسبت مهمی در هندسه است که در طبیعت وجود دارد. این نشانگر هنر ابرانیان باستان در معماری است.
تصویری از عظمت کاخها
ازآنچه امروز از تخت جمشید بر جای مانده تنها می توان تصویر بسیار مبهمی از شکوه و عظمت کاخها در ذهن مجسم کرد. با این همه می توان به مدد یک نقشه تاریخی که جزئیات معماری ساختمان کاخها در آن آمده باشد و اندکی بهره از قوه تخیل، به اهمیت و بزرگی این کاخها پی برد.
تخت جمشید دارای سیستم حرارتی و تهویه بوده ، که فضاهای داخل آن را در زمستان گرم ودر تابستان خنک و معتدل می کرده است . دشت سرسبز مرودشت ، سقفهای بسیار بلند و فضاهای وسیع ، درهای گشاده و پنجرههای متعد د هوای تخت جمشید را در تابستان معتدل وخنک می ساخته و در زمستان دیوارهای خشتی و لایه های گچ که یک عایق حرارتی تشکیل می داده ، پردههای ارغوانی بلند و ضخیم که مانع نفوذ سرما به درون فضاها وتالارها می شده ، پوشش سقف نیز چوبی بوده که این امر در گرم شدن محیط تاثیر به سزایی داشته است .
تخت جمشید نیز دارای سیستم آب و فاضلاب بوده ، در تخت جمشید مجاری زیرزمینی آبرسانی و فاضلاب پیچ در پیچی کشف شده که به طول بیش از 2 کیلو متر می رسد.
تخت جمشید نه یک شهر بوده و نه یک دژ و نه یک پرستشگاه ، تخت جمشید دو نقش جداگانه اما تا اندازه ای به هم پیوسته ایفا می کرده ، نخست اینکه چون در قلب امپراطوری قرار داشته گنج خانه ی مناسبی برای اندوختن ثروت روز افزون کشور بوده ، دوم اینکه جایگاه مناسب و با شکوهی برای برگذاری مراسم و جشنهایی بوده که در آن زمان برگزار می شده (جشنهای مهرگان و اعیاد نوروز) به نقل از مورخان در تخت جمشید بیش از 120000سکه ی طلا و نقره ، ظروف و مجسمههای بسیار ناب، اثاث گرانقیمت، نیمکتهای زرین، لباسها وفرشهای ارغوانی گرانبها و....نگهداری میشده که در نهایت با حمله اسکندر مقدونی همه این اشیاء یا به غارت رفت یا طعمه حریق شد.
اسکندر وقتی که وارد تخت جمشید شد و این همه شکوه و ثروت دید دستور داد که هر چیز را که می توانند با خود ببرند و هر چیز را که نمی توانند نابود سازند.
تخت جمشید نه شهر بود و نه دژ، جایگاه با شکوهی برای برگزاری مراسم بزرگی بود که شاه ایران سران کشور و نمایندگان 28 کشور متبوع را در بارعام به حضور می پذیرفت.
طرح اصلی ساختمان تخت جمشید دردوران فرمانروایی داریوش بزرگ ریخته شد. از همان نخست تعداد و محل کاخ ها، عمارت ها و کاربردهای جداگانه هر یک معین ومشخص شد.
برای برپایی این بنا از سه نوع مصالح ساختمانی عمده ( چوب، خشت های خام و پخته و سنگ های آهکی محلی ) استفاده شده است. چوب هایی که در محل تهیه می شد با ذوق و سلیقه طراحان و معماران سازگار نبود وناگزیر بودند چوب های در خور کاخ های تخت جمشید را از دور دست ها حمل کنند. برای مثال،تیرهای زیر از چوب درخت سدر بوده که در آن زمان فقط در لبنان می روییده است.
خشت های گلی در ساختن دیوارها و روپوش سقف ها به کار می رفت که دوام چندانی نداشت. این خشت را باران می شست و با بر اثر زمین لرزه فرو می ریخت. سنگ های کوه رحمت برای سنگتراشان و معماران جمشید از هر جهت مناسب بود.
این سنگ های آهکی بسیار سخت و محکم اند و رنگ های طبیعی گوناگون سفید، کهربایی، دودی و سیاه دارند که خوب تراشیده می شوند. به ویژه نوع سیاه آن که بر اثر صیقل به شکل مرمر در می آید. بسیاری از قطعه سنگ ها را گیرهای آهنی به نام دم چلچله به هم متصل کرده اند.
در حد فاصل سنگ ها از ملات استفاده نشده است. دیوارها را با آجر لعابدار و کف اتاق ها را با گچکاری می پوشاندند. روی درها با قطعات زر وسیم آراسته شده بود. پرده های بزرگ رنگی بر زیبایی درون و برون کاخ ها می افزود. فرش های نفیس کف اتاق ها چشمان را خیره می کرد.
عملا امکان نداشت که ساختمان تخت جمشید در دوران شاهی داریوش بزرگ به پایان برسد. کار ساخت این بنای عظیم در طول حکومت پسر او خشایار شا اول و نوه اش اردشیر اول ادامه یافت. بدین تربیت ساخت بنا نزدیک به 200 سال طول کشید.
هخامنشیان در ساخت تخت جمشید از منابع گوناگونی الهام گرفتند. پارس ها دست کم با دو فرهنگ غنی، اوراتو در شمال و ایلام در جنوب ،آشنا بودند و از آنها برای ریختن شالوده محکم فکری در هنر معماری بهره گرفتند.
هخامنشیان در لشکر کشی به مصر، بابل،لیدی و اروپا، با اندیشه های دیگری در زمینه معماری آشنا شدند و با به دست آوردن ثروت سرشار ، هنرمندان و سنگتراشان و معماران برجسته را در گسترش و زیبا سازی تخت جمشید به خدمت گرفتند.
نکته ای که سخت غیر قابل باور می نماید این واقعیت است که این مجموعه عظیم و ارزشمند هزاران سال زیر خاک مدفون بوده تا اینکه در اواخر دهه1310خورشیدی کشف شد.
چیزی که در نگاه اول در تخت جمشید نظر بیننده را به خود جلب می کند، کتیبه ها و سنگ نبشته های گذر خشایارشاه است که به زبان عیلامی و دیگر زبانهای باستانی تحریر شده است. از این گذر به مجموعه کاخهای آپادانا می رسیم، جائی که در آن پادشاهان بار میدادند و مراسم و جشنهای دولتی در آن برگذار می شد.
مقادیر عمده ای طلا و جواهرات در این کاخها وجود داشته که بدیهی است در جریان تهاجم اسکندر به غارت رفته باشد.
تعداد محدودی از این جواهرات در موزه ملی ایران نگهداری می شود. بزرگترین کاخ در مجموعه تخت جمشید کاخ مشهور به "صد ستون" است که احتمالا یکی از بزرگترین آثار معماری دوره هخامنشیان بوده و داریوش اول از آن به عنوان سالن بارعام خود استفاده می کرده است.
يکشنبه 27/1/1391 - 11:52
سينمای ایران و جهان
در دیدار سفیر جمهوری اسلامی ایران با رییس رادیو و تلویزیون زیمبابوه، سریالهای "مریم مقدس" و "بشارت منجی" و دو فیلم سینمایی از طریق نمایندگی صداوسیما در حراره به تلویزیون زیمبابوه اهدا شد.
به گزارش ایسنا، پور نجف با اشاره به همكاریهای رسانهیی دو كشور و سفر سخنگوی رییس جمهور و دبیر دایمی وزارت رسانهها، اطلاعرسانی و تبلیغات زیمبابوه در راس یك هیات رسانهیی به كشورمان، اظهار كرد: سریالها و فیلمهای مذكور از طرف رسانه ملی به منظور پخش از تلویزیون زیمبابوه به آن كشور اهدا شدهاند.
وی خاطرنشان كرد: طرف ایرانی آمادگی تهیه و تولید فیلم مشترك با طرف زیمبابوهای را دارد، موچه چتره نیز ضمن قدردانی از این اقدام، با اشاره به سریال ایرانی "یوسف پیامبر(ع)" كه هم اكنون در حال پخش از تلویزیون زیمبابوه است، گفت: بسیاری از مردم زیمبابوه با توجه به فرهنگ خود از چنین فیلمها و سریالهایی استقبال میكنند.
وی همچنین ضمن استقبال از تولید مشترك دو كشور و اذعان به تجربیات بالای ایران در این زمینه، تصریح كرد: فیلمهای غیراخلاقی غرب كه فاقد هر گونه احترامی به فرهنگهای دیگر هستند برای مردم زیمبابوه مشكلساز هستند.
در پایان این دیدار تلویزیون زیمبابوه مصاحبه ای با سفیر كشورمان انجام داد.
يکشنبه 27/1/1391 - 11:10