• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2831
تعداد نظرات : 1060
زمان آخرین مطلب : 4340روز قبل
فلسفه و عرفان

ملاصدرا می گوید :

 خداوند بی‌نهایت است و لامكان و بی زمان

 اما به قدر فهم تو كوچك می‌شود

و به قدر نیاز تو فرود می‌آید، و به قدر آرزوی تو گسترده می‌شود،

 و به قدر ایمان تو كارگشا می‌شود،

و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریك می‌شود،

و به قدر دل امیدواران گرم می‌شود... 

 پــدر می‌شود یتیمان را و مادر..

برادر می‌شود محتاجان برادری را.  

همسر می‌شود بی همسر ماندگان را. 

 طفل می‌شود عقیمان را.

 امید می‌شود ناامیدان را.  

راه می‌شود گم‌گشتگان را.

نور می‌شود در تاریكی ماندگان را.  

شمشیر می‌شود رزمندگان را. 

 عصا می‌شود پیران را.

عشق می‌شود محتاجانِ به عشق را...

خداوند همه چیز می‌شود همه كس را.

 به شرط اعتقاد؛ به شرط پاكی دل؛ به شرط طهارت روح؛

به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.

بشویید قلب‌هایتان را از هر احساس ناروا!

و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف،

و زبان‌هایتان را از هر گفتار ِناپاك،

و دست‌هایتان را از هر آلودگی در بازار...

و بپرهیزید از ناجوانمردی‌ها، ناراستی‌ها، نامردمی‌ها!

چنین كنید تا ببینید كه خداوند، چگونه بر سفره‌ی شما، با كاسه‌یی خوراك و تكه‌ای نان می‌نشیند و  بر بند تاب، با كودكانتان تاب می‌خورد، و در دكان شما كفه‌های ترازویتان را میزان می‌كند

و "در كوچه‌های خلوت شب با شما آواز می‌خواند"

مگر از زندگی چه می‌خواهید،

كه در خدایی خدا یافت نمی‌شود، كه به شیطان پناه می‌برید؟


كه در عشق یافت نمی‌شود، كه به نفرت پناه می‌برید؟


كه در سلامت یافت نمی‌شود كه به خلاف پناه می‌برید؟


قلب‌هایتان را از حقارت كینه تهی كنیدو با عظمت عشق پر كنید.


زیرا كه عشق چون عقاب است. بالا می‌پرد و دور...

 

 بی اعتنا به حقیران ِ در روح.


كینه چون لاشخور و كركس است.

 

 كوتاه می‌پرد و سنگین. جز مردار به هیچ چیز نمی‌اندیشد.


بـرای عاشق، ناب ترین، شور است و زندگی و نشاط.


برای لاشخور،خوبترین،جسدی ست متلاشی ...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سه شنبه 24/9/1388 - 10:16
سينمای ایران و جهان
.سعید سهیلی اویل دهه 80 قصد ساخت فیلم برهنه را داشت اما مسئولان با این نام موافقت نكردند. سهیلی كه نمی توانست كلمه برهنه را از اسم فیلمش حذف كند پس از چند روز عنوان شب برهنه را برای آن برگزید.


2 . نام شناسنامه ای سیاوش طهمورث ، حسن طهمورث نیا است.




3 . كمال تبریزی تصمیم گرفت برای جلوگیری از تنش تا قبل از نمایش مارمولك هیچ كدام از عكس های پرویز پرستویی با لباس روحانی در اختیار مطبوعات قرار نگیرد و در حقیقت ماجرای این فیلم چند ماه پس از ساخت و در جشنواره فیلم فجر لو رفت.


4 . رامبد جوان چند سالی از بازیگری كنار كشید و سرگرم كسب درآمد در یك شركت تبلیغاتی شد.




5 . پگاه آهنگرانی بازیگر دختری با كفش های كتانی از فعالان ستاد انتخابی دكتر معین در آخرین دوره انتخابات ریاست جمهوری بود.


6 . مهدی فخیم زاده پس از فروش استثنایی خواستگاری تصمیم گرفت خودش روی فیلم های جدیدش سرمایه گذاری كند و بلافاصله دو فیلم ساده لوح و شتابزده را ساخت اما مافیای سینمای ایران كاری كرد كه هر دو فیلم او در شرایط نامناسب اكران شوند و از نظر مالی متضرر شود.


7 . داریوش كاردان و مهران مدیری زمانی  یكدیگر را دوست داشتند اما حالا سایه هم را با تیر می زنند و حتی حاضر نیستند در یك مناظره تلویزیونی كنار هم بنشینند.



8 . گر بودجه و حوصله اجازه می داد مسعود ده نمكی چند روز پیش از آغاز تولید اخراجی ها قطعا هنرپیشه نقش مجید سوزوكی را تغییر می داد اما این اتفاق رخ نداد و كامبیز دیر باز گرچه اصلی ترین نقش اخراجی ها را بازی كرد اما حضورش زیر سایه اكبر عبدی ، امین حیایی، شریفی نیا ، ارژنگ امیر فضلی و ... قرار گرفت.

9 . مسعود كیمیایی یكبار به عنوان تهیه كننده سرمایه گذاری فیلمی از داریوش مهرجویی را بر عهده گرفت و دست بر قضا این فیلم به كم فروش ترین فیلم دوران سینمایی مهرجویی تبدیل شد.


10 . شاهد احمدلو زمانی كه یك كودك بود همراه با پدرش سر صحنه فیلم های پدرش سر صحنه فیلم های مسعود كیمیایی می رفت و به همین دلیل عاشق سینما شد و در فیلم دندار مار یك نقش نسبتا طولانی را بازی كرد.


11 . فیلم نقاب تا اواسط تولید پوكر نام داشت اما با اخطار مسوولان وقت وزارت ارشاد و حذف قسمت هایی از فیلمنامه كاظم راست گفتار نام آن را به نقاب تغییر داد.



12 . ثریا قاسمی متولد سال 1319 از معدود بازیگران سالهای پس از انقلاب است كه در ابتدای دهه 40 موفق به دریافت مدرك لیسانس شد. او لیسانسیه زبان انگلیسی است.


13 . جمشید مشایخی در خلوت خودش شعر می گوید اما این سروده ها را فقط با همسرش در میان می گذارد .


14 . جمشید هاشم پور تا یك سال پیش تنها بازیگر سینمای ایران بود كه تلفن همراه نداشت و معتقد بود كه اعصابش را به هم می ریزد. او به اصرار اعضای خانواده اش مدتی است به جمع موبایل داران پیوسته است.


15 . ناصر چشم آذر هنگامی كه فیلم ساحره برای روزنامه نگاران و منتقدان سینما در حال پخش بود شروع به داد و فریاد كرد و خواستار دستمزد خود شد. كارگردان این فیلم ضمن پرداخت دستمزد موسیقی او را از این فیلم حذف كرد و از بابك بیات خواست تا موسیقی جدیدی برای آن بسازد.


16 . اكبر عبدی آنقدر خانواده دوست است كه تمام اعضای خانواده اش را در یك آپارتمان مستقر كرده است.

 




17 . غلامحسین لطفی بازیگر سینما و تلویزیون به دلیل ضعف مالی طی دوران نوجوانی اش در یكی از سینماهای شهر قزوین به عنوان كنترلچی مشغول فعالیت شد.



18 . محمود پاك نیت و مهوش صبركن گرچه زوج هنری خوشبختی هستند اما برای پذیرش پیشنهادات بازی كاملاً مستقل عمل می كنند و تا حالا برای حضور در هیچ پروژه ای یكدیگر را تحمیل یا حتی توصیه نكرده اند.


19 . نیكی كریمی تعداد از عكس های دوران كودكی اش را به داریوش مهرجویی داد تا در چند سكانس از فیلم پری از آنها استفاده كند.


20 . علی حاتمی اولین كسی بود كه متوجه بیماری سرطان خود شد اما طوری رفتار كرد كه هیچ كدام از اطرافیانش متوجه این موضوع نشوند.


21 . مهناز افشار یكی از گزینه های فریدون جیرانی برای حضور در پارك وی بود اما چون با پروژه دیگری قرارداد بسته بود علی رغم میل باطنی اش نتوانست همكاری با فریدون جیرانی را آغاز كند.



25 . لعیا زنگنه اولین بازیگری بود كه پس از پایان بازی در یكی از فیلم هایش به دادگاه مراجعه كرد و از دست بازیگر نقش مقابلش رسما شكایت كرد.


21 . عباس كیارستمی گرچه سالهاست مطابق خارجی ها فیلم می سازد اما عاشق زندگی سنتی است و خوردن غذاهای ایرانی را به خوراكی های فرنگی ترجیح می دهد.


22 . هم همسر اول بهروز افخمی از هنرمندان سینما بود( ناهید طلوع ) و هم همسر دوم او( مرجان شیرمحمدی ).


23 . اردلان شجاع كاوه بازیگر سریال چارخونه یكی از اساتید رشته بازیگری در دانشگاه است. شجاع كاوه خودش فوق لیسانس تئاتر است.


24 . میترا حجار بازیگری است كه ماه هاست ایران را ترك كرده، مدتی است در شبكه جام جم به عنوان مجری فعالیت می كرد اما چون بازیگری سینما را دوست داشت قید تلویزیون را زد .


25 . محمدرضا فروتن كه خودش شاگرد كیومرث پوراحمد می دانست در پشت صحنه فیلم اتوبوس شب با یكی از عوامل فیلم درگیر شد و پور احمد را از حركت خود بسیار ناراحت كرد.


26 . ابولفضل پورعرب تا كنون سه بار زندگی مشترك تشكیل داده اما متاسفانه در هر سه مورد به بن بست رسیده است.


27 . حسین پناهی در سال های پایانی زندگی اش وضعیت مالی مناسبی نداشت. با درگذشت او پرویز پرستویی یكی از چهر هایی بود كه به صورت مخفیانه قسمت عمده ای از هزینه های برگزاری مراسم بزرگداشت دوست قدیمی خود را تقبل كرد.


28 . امین تارخ در آخرین روزهای فیلمبرداری پرونده هاوانا با علیرضا رئیسان كارگردان این فیلم دچار اختلاف شد و به همین دلیل در چند جلسه پایانی فیلمبرداری پرونده هاوانا غایب بود.


29 . فتحعلی اویسی گرچه در امریكا مدرك كارگردانی سینما گرفته و سازنده فیلم پرفروشی مثل مریم و میتیل هم بوده اما سال هاست فیلم جدیدی نساخته.


30 . سعید امیر سلیمانی سال ها پیش فیلمی ساخت به نام چون ابر در بهاران كه در آن برای كمند و سپند نقش هایی در نظر گرفت . ولی چون فروشی نكرد دیگر فیلمی نساخت.


31 . مجید مجیدی كه به عنوان بازیگر وارد سینما شد حالابه كارگردانی مطح تبدیل شده حدود دو سال در جبهه حضور داشت اما هرگز دوست ندارد به خاطرات آن دوران اشاره كند.


32 . رخشان بنی اعتماد در سال 61 به عنوان دستیار كارگردان در پروژه آفتاب نشین ها حضور داشت اما با گذشت زمان بنی اعتماد نسبت به كارگردان آن فیلم صاحب اعتبار بیشتری شد .


33 . علی مصفا در آغاز اكران فیلم پارتی با تماسهای تهدیدآمیزی از سوی افرادی كه خود را متعلق به گروه های فشار می دانستند مواجه شد و دلهره زیادی را تحمل كرد اما خوشبختانه همه چیز یه خیر گذشت .


34 . سعید راد پسر مهربانی دارد كه در كانادا اقامت دارد . جالب است بدانید چند سال پیش فرزند او به مناسب سالروز تولد پدرش یك بلیت رفت و برگشت هواپیما را برای سعید را ارسال كرد.

 

 

سه شنبه 24/9/1388 - 10:13
دانستنی های علمی

14 نکته مهم درباره انتخاب کیف دستی خانم‌ها!


اگر می‌خواهید کیف‌دستی تازه‌ای برای خودتان بخرید، این راهنما را از دست ندهید.

 

نتایج یک تحقیق در انگلستان نشان می‌دهد ارزش وسایل کیف دستی خانم‌ها به طور متوسط، 848 یورو است؛ از این میزان، 72 یورو پول نقد و لوازم آرایشی به همین ارزش است، عینک آفتابی به ارزش تقریبی 73 یورو، عطر در حدود 58 یورو و یک برس کوچک به قیمت تقریبی 5 یورو. در کیف زنان انگلیسی، دستگاه موبایل به ارزش تقریبی 292 یورو رایج‌ترین چیز گران‌قیمت است. فکر می‌کنید نتایج یک تحقیق مشابه درباره کیف خانم‌های ایرانی چه باشد؟ ...

 


از میان 1200 زنی که در تحقیق فوق‌الذکر که به سفارش یک شرکت بیمه انجام شده بود شرکت کرده‌اند، اغلب آنها ارزش محتویات کیف‌شان را کمتر از 200 یورو حدس می‌زده‌اند. از محتویات کیف دستی خانم‌ها که بگذریم؛ می‌بینیم خود کیف دستی آنها هم گاهی حسابی گران است. این مقدمه را داشته باشید تا وارد بحث کیف‌دستی زنانه بشویم.


اگر می‌خواهید کیف‌دستی تازه‌ای برای خودتان بخرید، این راهنما را از دست ندهید.

1- اگر کیفی می‌خواهید که بتوانید هر روز از آن استفاده کنید و می‌خواهید با همه لباس‌های شما- صرف‌نظر از رنگ‌شان- هماهنگ بشود، بهترین کار، انتخاب رنگ خنثی است.

2- اگر شما لباس‌های چندرنگ یا لباسی با بافت‌های رنگی گوناگون می‌پوشید، باید یک کیف تک‌رنگ خنثی انتخاب کنید تا توجه دیگران به لباس شما جلب بشود.


3- اگر شما به پوشیدن لباس‌های تنگ مشکی و قهوه‌ای علاقه دارید، در این صورت باید کیف‌هایی را بخرید که رنگی است یا تکه‌های رنگی دارد. یک کیف آبی، زرد یا قرمز بخرید که با بیشتر لباس‌های شما هماهنگ است.


4 - اگر شما قدبلند هستید، سایز کیف چندان مهم نیست و می‌توانید هر نوع کیفی را که دوست دارید، انتخاب کنید. کیفی را بخرید که واقعا مناسب شما است. به طول بند کیف و تعداد دسته‌های کیف توجه کنید.


5 - اگر ریز اندام هستید، باید کمی هوشیار باشید. باید کیفی که انتخاب می‌کنید، خیلی بزرگ نباشد. می‌توانید این نکته را در نظر داشته باشید که کیف در کوچک‌ترین قسمت اندام شما قرار بگیرد. در این صورت هنگام راه رفتن، از تمرکز به روی اندام کوچک شما جلوگیری می‌کند. علاوه بر این، سایز کیف بستگی دارد که چه مقدار چیزی می‌خواهید در کیف خود حمل کنید.


6 - شکل اندام خود را تعیین کنید و ضعف اندام خود را بشناسید. برای ایجاد تعادل اندام‌تان با یک کیف مناسب، شما باید از شکل و سایز اندام خود و ظاهر کلی‌تان آگاه باشید. باید کیفی انتخاب کنید که توجه را از قسمت‌های نامناسب اندام شما به قسمت‌های جذاب بدن‌تان جلب کند.


7-  اگر می‌خواهید توجه به قسمت بالاتنه شما کم بشود، کیفی بخرید که در قسمت ران و پایین کمر شما قرار می‌گیرد، در نتیجه توجه به بازوهای درشت، بالاتنه، سینه یا شکم بزرگ کم می‌شود.


8 - اگر ران‌های بزرگی دارید، کیفی انتخاب کنید که زیر بازوی شما قرار می‌گیرد، هر کیفی که درست روی کمر شما قرا بگیرد، توجه را به قسمت پایینی اندام شما جلب می‌کند.


9 - از کیف‌های بسیار بزرگ برای افزودن حجم به اندام خود استفاده کنید. اگر شما بسیار بلند و لاغراندام هستید، یک کیف سایز بزرگ برای شما بسیار مناسب است. اگر درشت اندام و سنگین وزن هستید، از این نوع کیف‌ها خودداری کنید.


10- کیف‌های زیربغلی (کیف‌دستی‌هایی که کوچک‌ترند و خوب زیر بغل قرار می‌گیرند)، تازگی‌ها زیادتر استفاده می‌شوند.


11- کیف‌های بزرگ، قلنبه و حجیم، بیشتر برای دخترانی مناسب است که وسایل زیادی لازم دارند. دخترهای نوجوان معمولاً کیف‌های بزرگ حمل می‌کنند.


12- کیف دستی‌های مارک‌دار به دلیل قیمت‌های بالای‌شان کمتر استفاده می‌شوند. اینکه خانمی مدت‌ها پس‌انداز کند تا یک کیف مد روز بخرد، نشان می‌دهد که پشتکارش برای به دست آوردن چیزهایی که دوست دارد، زیاد است!


13-  خانم‌هایی که کیف مستطیلی چمدانی شکل (چمدانک) به دست می‌گیرند، معمولا دوست دارند منحصر به فرد باشند و نظر و سلیقه خودشان را خیلی قبول دارند. اگر شما هم از همین گروهید، چمدانک، انتخاب خوبی است.


14- هر زنی بنا بر استفاده از کیف دستی باید آن را تهیه و مرتب کند. روزگاری کیف دستی خانم‌ها فقط برای تزیین به‌کار می رفت ولی در حال حاضر کیف یک همراه مناسب برای خیلی از مناسبات برای خانم‌ها است. به همین دلیل شما از پیشنهادهای ما برای مرتب کردن کیف خود استفاده کنید.


کیف خود را روی میز خالی کنید و به آنچه از درون کیف شما بیرون می‌آید، توجه کنید. چیزهایی را که به درد شما نمی‌خورد دور بریزید مانند یک فهرست خرید و یا جعبه آدامسی که تمام شده. بعد به سراغ کیف پول خود بروید، قبض‌هایی که از تاریخ آنها زمانی طولانی گذشته یا فیش‌های دستگاه‌های خودپرداز را از کیف خارج و پول‌های خودتان را مرتب کنید. چیزهایی که لازم است در کیف شما حتما باشد؛ این‌هاست: کیف پول، تلفن همراه و چند قطعه از لوازم آرایشی مانند رژ لب و یک سایه.


منبع:salamtiran.com

سه شنبه 24/9/1388 - 10:12
ادبی هنری

 

www.miadgah.org

 

 

آخرین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار

تا که تنهاییت از دیدن آن جا بخورد !!

و بداند که دل من با توست ...

در همین یک قدمی ...

 

سه شنبه 24/9/1388 - 10:11
کامپیوتر و اینترنت
جدیدترین و زیباترین مدلهای میز کامپیوتر

 

Computer Desk Glass 9965

Computer Desk 9006

 


Computer Desk 9367

Computer Desk Glass 9965

Computer Desk 9988

 

Computer Desk 9006

Computer Desk 965

Glass Desk P900

 

 

سه شنبه 24/9/1388 - 10:10
ادبی هنری

داستان روزهای مدرسه

یكی از روزهای سال اول دبیرستان بود. من از مدرسه به خانه بر می گشتم كه یكی از بچه های كلاس را دیدم. اسمش مارك بود و انگار همه‌ی كتابهایش را با خود به خانه می برد.

با خودم گفتم: "كی این همه كتاب رو آخر هفته به خانه می بره. حتما ً این پسر خیلی بی حالی است!"

من برای آخر هفته ­ام برنامه‌ ریزی كرده بودم. (مسابقه‌ی فوتبال با بچه ها، مهمانی خانه‌ی یكی از همكلاسی ها) بنابراین شانه هایم را بالا انداختم و به راهم ادامه دادم.‌

همینطور كه می رفتم،‌ تعدادی از بچه ها رو دیدم كه به طرف او دویدند و او را به زمین انداختند. كتابهاش پخش شد و خودش هم روی خاكها افتاد.

عینكش افتاد و من دیدم چند متر اونطرفتر، ‌روی چمنها پرت شد. سرش را كه بالا آورد، در چشماش یه غم خیلی بزرگ دیدم. بی اختیار قلبم به طرفش كشیده شد و بطرفش دویدم. در حالیكه به دنبال عینكش می گشت، ‌یه قطره درشت اشك در چشمهاش دیدم.

همینطور كه عینكش را به دستش می‌دادم، گفتم: " این بچه ها یه مشت آشغالن!"

او به من نگاهی كرد و گفت: " هی ، متشكرم!" و لبخند بزرگی صورتش را پوشاند. از آن لبخندهایی كه سرشار از سپاسگزاری قلبی بود.

من كمكش كردم كه بلند شود و ازش پرسیدم كجا زندگی می كنه؟ معلوم شد كه او هم نزدیك خانه‌ی ما زندگی می كند. ازش پرسیدم پس چطور من تو را ندیده بودم؟

او گفت كه قبلا به یك مدرسه‌ی خصوصی می رفته و این برای من خیلی جالب بود. پیش از این با چنین كسی آشنا نشده بودم..... ما تا خانه پیاده قدم زدیم و من بعضی از كتابهایش را برایش آوردم.

او واقعا پسر جالبی از آب درآمد. من ازش پرسیدم آیا دوست دارد با من و دوستانم فوتبال بازی كند؟ و او جواب مثبت داد.

ما تمام اخر هفته را با هم گذراندیم و هر چه بیشتر مارك را می شناختم، بیشتر از او خوشم می‌آمد. دوستانم هم چنین احساسی داشتند.

صبح دوشنبه رسید و من دوباره مارك را با حجم انبوهی از كتابها دیدم. به او گفتم:" پسر تو واقعا بعد از مدت كوتاهی عضلات قوی پیدا می كنی،‌با این همه كتابی كه با خودت این طرف و آن طرف می بری!" مارك خندید و نصف كتابها را در دستان من گذاشت..

در چهار سال بعد، من و مارك بهترین دوستان هم بودیم. وقتی به سال آخر دبیرستان رسیدیم، هر دو به فكر دانشكده افتادیم. مارك تصمیم داشت به جورج تاون برود و من به دوك.

من می دانستم كه همیشه دوستان خوبی باقی خواهیم ماند. مهم نیست كیلومترها فاصله بین ما باشد..

او تصمیم داشت دكتر شود و من قصد داشتم به دنبال خرید و فروش لوازم فوتبال بروم.

مارك كسی بود كه قرار بود برای جشن فارغ التحصیلی صحبت كند. من خوشحال بودم كه مجبور نیستم در آن روز روبروی همه صحبت كنم.

من مارك را دیدم. او عالی به نظر می رسید و از جمله كسانی به شمار می آمد كه توانسته اند خود را در دوران دبیرستان پیدا كنند.

حتی عینك زدنش هم به او می آمد. پسر، گاهی من بهش حسودی می كردم!

امروز یكی از اون روزها بود. من میدیم كه برای سخنرانی اش كمی عصبی است. بنابراین دست محكمی به پشتش زدم و گفتم: " هی مرد بزرگ! تو عالی خواهی بود!"

او با یكی از اون نگاه هایش به من نگاه كرد( همون نگاه سپاسگزار واقعی) و لبخند زد: " مرسی".

گلویش را صاف كرد و صحبتش را اینطوری شروع كرد: " فارغ التحصیلی زمان سپاس از كسانی است كه به شما كمك كرده اند این سالهای سخت را بگذرانید. والدین شما، معلمانتان، خواهر برادرهایتان شاید یك مربی ورزش.... اما مهمتر از همه، دوستانتان....

من اینجا هستم تا به همه ی شما بگویم دوست كسی بودن، بهترین هدیه ای است كه شما می توانید به كسی بدهید. من می خواهم برای شما داستانی را تعریف كنم."

من به دوستم با ناباوری نگاه می كردم، در حالیكه او داستان اولین روز آشناییمان را تعریف می كرد. به آرامی گفت كه در آن تعطیلات آخر هفته قصد داشته خودش را بكشد. او گفت كه چگونه كمد مدرسه اش را خالی كرده تا مادرش بعدا ً وسایل او را به خانه نیاورد.

مارك نگاه سختی به من كرد و لبخند كوچكی بر لبانش ظاهر شد.

او ادامه داد: "خوشبختانه، من نجات پیدا كردم. دوستم مرا از انجام این كار غیر قابل بحث، باز داشت."

من به همهمه‌ ای كه در بین جمعیت پراكنده شد گوش می دادم، در حالیكه این پسر خوش قیافه و مشهور مدرسه به ما درباره‌ی سست ترین لحظه های زندگیش توضیح می داد.

پدر و مادرش را دیدم كه به من نگاه می كردند و لبخند می زدند. همان لبخند پر از سپاس.

من تا آن لحظه عمق این لبخند را درك نكرده بودم.

هرگز تاثیر رفتارهای خود را دست كم نگیرید. با یك رفتار كوچك، شما می توانید زندگی یك نفر را دگرگون نمایید: برای بهتر شدن یا بدتر شدن.

خداوند ما را در مسیر زندگی یكدیگر قرار می دهد تا به شكلهای گوناگون بر هم اثر بگذاریم.

دنبال خدا، در وجود دیگران بگردیم.

حالا شما دو راه برای انتخاب دارید:

1) این نوشته را به دوستانتان نشان دهید،

2) یا آن را پاك كنید گویی دلتان آن را لمس نكرده است.

همانطور كه می بینید، من راه اول را انتخاب كردم.

" دوستان،‌ فرشته هایی هستند كه شما را بر روی پاهایتان بلند میكنند، زمانی كه بالهای شما به سختی به یاد می‌آورند چگونه پرواز كنند."

هیچ آغاز و پایانی وجود ندارد....

دیروز،‌ به تاریخ پیوسته،

فردا ، رازی است ناگشوده،

اما امروز یك هدیه است

سه شنبه 24/9/1388 - 10:7
دانستنی های علمی
دختر هندی خون می گرید  

خون، كثیف است و تمامی لباس‌های من همیشه خون‌آلوده هستند، در مدرسه هیچكس به من نزدیك نمی‌شود، تا با هم بازی كنیم.
ایسنا: یك دختر 13 ساله هندی به جای اشك، خون گریه می‌كند و علاوه بر این، از تمامی منافذ بدنش خون می‌چكد.
به گزارش خبرگزاری شینهوا، «تونیكل دوی ودی» دختر نوجوان هندی است كه بدون هیچ خراش یا زخمی بر روی پوست بدنش، خونریزی دارد.
هنگامی كه گریه می‌كند، به جای اشك، خون از غدد اشكی چشمانش می‌چكد.
علاوه بر این از گردن، بینی و كف پاهایش نیز خون ترشح می‌شود.
این دختر 13 ساله می‌گوید: این موضوع اولین بار باعث ترس من شد، اما بعد به آن عادت كردم.
خون، كثیف است و تمامی لباس‌های من همیشه خون‌آلوده هستند، در مدرسه هیچكس به من نزدیك نمی‌شود، تا با هم بازی كنیم.
من هیچ وقت نمی‌توانم گریه كنم و همیشه جلوی گریه خودم را می‌گیرم، تا خون جاری نشود.
بر اساس گزارشات و آزمایشات صورت گرفته به روی این دختر، وی از ژوئیه سال 2007 میلادی برای اولین بار از راه دهانش خونریزی داشت و از همان زمان این خونریزی ادامه دارد.
ابتدا پزشكان گمان كردند، خون‌ها از زخمی ناشی می‌شود، اما چند هفته بعد این خونریزی از منافذ پوست سر وی هم ادامه یافت.
پزشكان انستیتو تحقیقاتی هند بر این عقیده‌اند كه این دختر به بیماری كمبود پلاكت خون مبتلاست و بر همین دلیل بدنش قادر به تامین پلاكت به میزان كافی نبوده و از این روست كه خون از منافذ بدنش ناخواسته خارج می‌شود.
«تونیكل» 13 ساله همراه با سه خواهر و والدینش در روستای عالم باغ در شهر لاك نو در ایالت اوتارپرادش هند زندگی می كند.

miadgah سایت تفریحی میعادگاه

سه شنبه 24/9/1388 - 10:4
شهدا و دفاع مقدس



4 ـ عملیات كلینه و سید صادق
نام عملیات : مرحله یكم عملیات كلینه و سید صادق
تاریخ شروع : 1359 9 28
مدت زمان : یك روز
منطقه عملیات : منطقه كور موش در سر پل ذهاب و قصر شیرین
مركز فرماندهی : نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران (لشكر 81 )
نوع عملیات : آفندی
یگان های پشتیبانی :
گردان توپخانه كمك مستقیم و همچنین توپخانه های تقویتی آن هر كدام بیش از 1200 گلوله در پشتیبانی عملیاتی یگان عمل كننده در منطقه عمومی سر پل ذهاب تیراندازی نمودند.
یگان های خودی :
تیپ 3 لشكر 81 زرهی با یگانهای تحت امر به شرح زیر در جبهه ای به عرض 30 كیلومتر در محور عملیاتی سر پل ذهاب قصر شیرین گسترش یافته بود.
2 گردان پیاده مكانیزه (گردان 143 و گردان 184 )
2 گردان جدیدالتاسیس با نامهای نور و امید
گروهان سوم پیاده از گردان 135 تیپ 55 هوابرد
گروهان یكم تانك از گردان 250 تانك لشكر 21 حمزه
یك گروهان سوار زرهی از گردان 265 سوار زرهی لشكر 81
گردان 373 توپخانه 155 م م كمك مستقیم
نیروهای عمل كننده در عملیات كلینه و سید صادق گروه رزمی 184 پیاده مكانیزه شامل :
گردان 184 پیاده مكانیزه
یك گروهان از گردان 143 پیاده مكانیزه
یك گروهان تانك
گردان 373 توپخانه 155 م م
یگان های دشمن :
وضعیت نیروهای دشمن در منطقه عمومی سر پل ذهاب شامل یگانهای زیر بود :
تیپ 2 لشكر 2 پیاده كوهستانی
تیپ 23 لشكر 8 پیاده كوهستانی
تیپ 5 لشكر 4 پیاده كوهستانی
تیپ 32 نیروی مخصوص در منطقه عمومی قوره تو
گردان تانك بخت النصر از لشكر 11
یگانهای دشمن كه در منطقه كلینه و سید صادق و كوره موش گسترش داشتند شامل عناصری از لشكرهای 2 4 و 8 پیاده به شرح زیر بودند :
2 گردان پیاده در ارتفاعات كلینه و سید صادق در مواضع پدافندی مستحكم مستقر بودند .
یك گردان تانك (بخت النصر) در ارتفاعات كوره موش در مواضع پدافندی گسترش داشتند.
گردان 5 تیپ 32 نیروی مخصوص در روی ارتفاعات كوره موش در مواضع پدافندی مستقر بودند .
یگان های غیر ارتشی : عناصری به استعداد یك دسته از ژاندارمری و سپاه پاسداران و بسیج
شرح عملیات : تیپ 3 لشكر 81 زرهی ماموریت داشته در ساعت 23 مورخه 28 آذر ماه تك نموده ارتفاعات سید صادق و كلینه را تصرف و تامین نمایند و بنا به دستور تك را به سمت غرب ادامه دهند.
حمله طبق دستور ساعت 23 روز 28 آذر ماه 1359 آغاز گردید عناصر گروه رزمی 184 پیاده مكانیزه به سوی اهداف تعیین شده در دو محور به سمت كلینه و كوره موش پیشروی كردند نظر به اینكه این حمله شبانه انجام شد در مراحل اولیه با موفقیت مواجه گردید عناصر گروه رزمی توانستند هدفها را اشغال نمایند.
اهداف عملیات :
ارتفاعات كلینه و سید صادق با حداكثر ارتفاع 670 بخشی از دامنه های ارتفاعات مرتفع 2550 متری شاهان را تشكیل می دهد كه این دامنه ها رفته رفته از ارتفاع آنها كاسته و در دشت ذهاب هموار می گردد.
كلینه و سید صادق در شمال شرقی ارتفاع منفرد كور موش قرار دارد موقعیت كوره موش كه به لحاظ دید و تیر به سمت غرب و جنوب دشت ذهاب دارد یكی از عوارض مهم حساس منطقه و در 6 كیلومتری شمال شهر سر پل ذهاب واقع شده است .
ارتفاعات كلینه تنگ بردعلی و كوئیك كوئیك عزیز و كوره موش در اشغال دشمن قرار داشت بخشی جزئی از جنوب و جنوب شرقی سید صادق و كوره موش در تصرف نیروهای خودی بود.
نتایج عملیات :
در ساعت 1 بامداد در یك عملیات حساب شده و دقیقی كه حدود 5 ساعت ادامه داشت عناصری از لشكر 81 نیروی زمینی ارتش در منطقه كورموش در سر پل ذهاب توانستند ضربات مهلك و سنگینی به نیروهای دشمن وارد سازند.
تلفات دشمن : تعداد كثیری از نیروهای عراقی به هلاكت رسیدند.
خسارات دشمن : 17 دستگاه تانك دشمن منهدم و یا آسیب وارد شد .
اسرا : 17 نفر عراقی به اسارت درآمدند .
سازمان حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس ـ ارتش جمهوری اسلامی ایران

سه شنبه 24/9/1388 - 8:40
شهدا و دفاع مقدس



هفت بار جانبازی
روز دهم جنگ همراه سیصد نفر از خواهران به جبهه اعزام شدیم وقتی به ماهشهر رسیدیم بعضی همانجا ماندند اما من همراه بقیه راهی خط مقدم شدم .
آن زمان خط مقدم خرمشهر و آبادان بود. این مدت همراه دكتر چمران بودیم و چون ایشان و همسرشان قبلا به ما آموزش چریكی داده بودند. قرار گذاشتیم همراهشان به لبنان هم برویم . خرمشهر كه سقوط كرد ما تا پشت كشتارگاه عقب كشیدیم و در بیمارستان ولی عصر (عج ) مستقر شدیم . چون خرمشهر خالی از سكنه شده بود. از ما نیز خواستند تا شهر را ترك كنیم . اما جزو آخرین نفراتی بودیم كه از خرمشهر خارج می شدیم . بعدها در عملیات ثامن الائمه و بیت المقدس شركت كردم . در والفجر یك شیمیایی شدم ... هفت بار مجروح شدم . پای چپم تركش خورده و تا به حال سه بار عمل شده و احتمالا آخر هم قطر خواهد شد.
راوی : آمنه وهاب زاده ـ جانباز
اتاق عمل
جنگ شروع شده بود كه به اتفاق چند نفر از خواهران پرستار داوطلبانه به مریوان رفتیم . یك روز خواهری را برای عمل آوردند كه دستش سفید سفید شده بود. حالت غش و بیهوشی داشت واز ضعف مفرط رنج می برد. ما بلافاصله به مداوای او مشغول شدیم . حالش كه بهتر شد از وضعش پرس و جو كردیم فهمیدیم این خواهر اهل شمال است . چندی پیش كه عملیات شروع شده نیمه شب به منطقه رسیده و اظهار داشته كه می خواهم در یك مركز درمانی در كنار پرستاران كار كنم . او به مدت 72 ساعت بی آنكه چیزی بخورد در اتاق عمل پنسها را می شسته و دسته بندی می كرده است . از بس كه دستش داخل آب بوده خون به دستش نرسیده و دست كاملا سفید شده بود. این خواهر شمالی پس از بهبودی مجددا در منطقه ماند و به صورت تجربی به پرستاری مجروحین جنگی پرداخت .
راوی : یك خواهر بسیجی

سه شنبه 24/9/1388 - 8:39
اخبار



پس از سال ها بحث و جدل درباره سرنوشت رهبر نازی های آلمان منابع روسی از سوزانده شدن جسد هیتلر توسط كا. گ . ب و ریختن خاكسترهای آن در رودخانه ای در آلمان خبر داده است .
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روزنامه البیان امارات جاسوسان كا. گ . ب در اثنای جنگ جهانی دوم (در آلمان ) با كشف جسد « آدولف هیتلر » رهبر نازی های آلمان در كنار برخی دیگر از سران این حزب آنرا سوزانده و خاكسترهای آنرا به رودخانه ریخته اند.
بنابر اسناد موثق كشف شده در روسیه « یوری آندروپوف » رئیس وقت دستگاه جاسوسی شوروی سابق كه بعدها ریاست جمهوری اتحادیه جماهیر شوروی را برعهده گرفت شخصا دستور سوزاندن جسد هیتلر را صادر كرده است .
بر اساس این اسناد وی از این مسئله بیم داشته است كه مكان تدفین جسد هیتلر به مكانی برای مراجعه پیروان فاشیسم و ترویج افكار فاشیستی شود.
پیش از این ابهامات فراوانی درباره سرنوشت جسد هیتلر پس از مرگ منتشر شده بود كه به نظر می رسد با انتشار این اسناد این شك و تردیدها از بین برود.

سه شنبه 24/9/1388 - 8:38
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته