تاریخ
شهادت آیتالله قاضی طباطبایی
آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی در چنین روزی از سال ۱۳۵۸ هجری شمسی توسط گروه فرقان به شهادت رسید و اولین شهید محراب لقب گرفت.
شهید
آیتالله محمدعلی قاضی طباطبایی در سال ۱۲۹۳ش در تبریز قدم به عرصه هستی
گذارد. در سال ۱۳۱۶ش هنگام قیام مردم تبریز بهاتفاق پدرش، بهخاطر مبارزه،
به تهران تبعید گردید و پس از چند ماه تبعید در تهران و ری به تبریز
بازگشت. در سال ۱۳۱۸ش جهت ادامه تحصیل علوم دینی به قم عزیمت کرد و درسال
۱۳۲۸ش راهی نجف اشرف گردید و در این دو شهر از محضر علما و بزرگان کسب فیض
نمود.
شهید قاضی طباطبایی در سال ۱۳۴۱ش، با شروع نهضت اسلامی، بهعلت
فعالیت علیه رژیم ستمشاهی، توسط مأموران دستگیر و به زندان قزل قلعه منتقل
و سپس به شهرهای بافت و کرمان و زنجان و پس از آن به عراق تبعید شد ولی پس
از یک سال به ایران بازگشت و به هدایت مردم و روشنگری و تبلیغ اسلام
پرداخت و تا پیروزی انقلاب اسلامی به مبارزات خود و ارشاد مردم ادامه داد.
شهید
قاضی طباطبایی (اولین شهید محراب) در تاریخ دهم آبانماه سال ۱۳۵۸ هجری
شمسی، مصادف با عید قربان، نماز عید را اقامه کرد و در همان شب در راه
مراجعت به منزل توسط منافقی از گروهك ضاله فرقان مورد اصابت گلوله قرار
میگیرد و به فیض عظمای شهادت نائل میگردد.
پیام امام خمینی (ره)
بهمناسبت شهادت آیتالله قاضی طباطبائی بدینشرح است: بسم الله الرحمن
الرحیم / انالله و انا الیه راجعون / با کمال تأسف، ضایعه ناگوار شهادت
عالم مجاهد حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی
رحمتالله علیه را به عموم مسلمانان متعهد و علمای اعلام مجاهد و مردم غیور
مجاهد آذربایجان و بهخصوص بازماندگان این شهید سعید تسلیت عرض و از
خداوند متعال صبر انقلابی برای مجاهدین راه حق و اسلام خواستارم. ملت عزیز
برومند ایران و آذربایجانیان غیرتمند عزیز باید در این مصیبتهای بزرگ که
نشانه شکست حتمی دشمنان اسلام و کشور و عجز و ناتوانی و خودباختگی آنان
است، هرچه بیشتر مصمم و در راه هدف اعلای اسلام و قرآن مجید بر مجاهدات
خود افزوده و از پای ننشینید تا احقاق حق مستضعفین از جباران زمان بنمایند.
عزیزان من در انقلابی که ابرقدرتها را به عقب رانده و راه چپاولگری آنان
را از کشور بزرگ بسته است، این ضایعات و ضایعات بالاتر اجتنابناپذیر است.
ما باید از کنار این وقایع با تصمیم و عزم و خونسردی بگذریم و به راه خود
که راه جهاد فی سبیلالله است، ادامه دهیم. شهادت در راه خداوند، زندگی
افتخارآمیز ابدی و چراغ هدایت برای ملتهاست. ملتهای مسلمان از فداکاری
مجاهدین ما در راه استقلال و آزادی و اهداف توسعه اسلام بزرگ الگو بگیرند و
با پیوستن به هم سد استعمار و استثمار را بشکنند، به سوی آزادگی و زندگی
انسانی به پیش بروند. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمین و رحمت و مغفرت
برای شهدای راه حق و شهید سعید طباطبائی خواستارم. / والسلام علیکم و
رحمتالله و برکاته / روحالله الموسوی الخمینی / تاریخ: ۱۱-۸-۱۳۵۸
سه شنبه 10/8/1390 - 16:40
تاریخ
مرگ عینالدوله؛ صدراعظم مستبد قاجار
مرگ سلطان عبدالمجیدمیرزا عینالدوله صدراعظم مستبد قاجار در چنین روزی از سال ۱۳۰۶ هجری شمسی به وقوع پیوست.
سلطان
عبدالمجیدمیرزا عینالدوله، نوه فتحعلیشاه قاجار، در سال ۱۲۲۵ش در تهران
بهدنیا آمد. وی پس از گذراندن دروس مقدماتی و اتمام تحصیلات خود در
دارالفنون، به اشاره ناصرالدینشاه، در دستگاه ولیعهد در آذربایجان مشغول
کار شد و پس از سالیانی، علاوه بر دامادی مظفرالدینمیرزا ولیعهد، مدارج
دولتی را پیمود و بهعنوان دست راست ولیعهد شناخته شد.
عینالدوله پس
از سلطنت مظفرالدینشاه، انتظار داشت تا به صدارت عظمی برسد ولی وقتی این
انتظار فراهم نگردید، راهی عتبات شد؛ ولی پس از مدتی بار دیگر به حکمرانی
خوزستان و مناطق اطراف و سپس به ولایت تهران دست یافت. عینالدوله سپس به
صدارت عظمی منصوب شد و شخص دوم مملکت گردید. اما این ایام دوامی نداشت و پس
از آنکه وی جنبشهای آزادیخواهی مردمی را بهشدت سرکوب نمود، بر اثر
فشار مردم، از کار برکنار شد و دو سال به خارج از تهران تبعید گردید.
وی
بعد از فتح تهران، با کمکهای مالی خود به فاتحان پایتخت، جان خود را خرید
و در کابینههای علاءالسلطنه و مستوفیالممالک، وزیر داخله بود.
عینالدوله بار دیگر در زمان احمدشاه به صدراعظمی انتخاب شد و در نوبت سوم،
قویترین کابینه را در طول تاریخ مشروطیت تشکیل داد و تمام داعیهداران
را به دور خود جمع نمود، ولی هیچ توفیقی نصیب آنها نشد و کابینه بدون هیچ
اقدامی، پس از سه ماه ساقط گردید.
وی پس از کودتای اسفند ۱۲۹۹ش،
بهعنوان صدراعظم استبداد و رییسالوزراء مشروطه در رأس رجال بازداشتی قرار
گرفت و نزدیک به یکصد روز در زندان کودتا بهسر برد. عینالدوله پس از
آزادی از زندان، گوشهگیری اختیار کرد درحالیکه بیماری و فشار طلبکاران
نیز او را از هر فعالیتی بازمیداشت.
وی سرانجام در تاریخ دهم
آبانماه سال ۱۳۰۶ هجری شمسی در سن هشتاد و یک سالگی درگذشت. عینالدوله در
عصر استبداد در مشاغل دیوانی مخصوصاً صدراعظمی، مظهر شقاوت و بیرحمی بود
درحالیکه در حکومت مشروطه برای حفظ قانون و احترام به دموکراسی، هیچکس به
پای او نمیرسید.
سه شنبه 10/8/1390 - 16:40
تاریخ
اعلان جنگ انگلیس به ایران
در پی تصرف هرات توسط ناصرالدینشاه قاجار، در چنین روزی از سال ۱۲۳۵ هجری شمسی انگلیس به ایران اعلان جنگ داد.
هنگامیکه
انگلستان در سال ۱۸۵۶م درگیر جنگ کریمه در اروپا بود، ناصرالدینشاه
قاجار، به تحریک و تشویق روسها که در جنگ کریمه با انگلیسیها درگیر شده
بودند به هرات لشکرکشی کرد و با استفاده از گرفتاری انگلیس، این شهر را در
اول نوامبر ۱۸۵۶م به تصرف خود درآورد. دولت انگلیس در همان روز که هرات
به تصرف نیروهای ایران درآمد، به ایران اعلان جنگ داد.
بلافاصله هشت
کشتی جنگی انگلیس با تعدادی کشتیهای بخاری و بادی به حرکت درآمده و در
چهارم دسامبر همان سال، بنادر و جزایر ایران را در خلیج فارس مورد حمله
قرار دادند. در نتیجه تا پایان سال، جزیره خارک و بندر بوشهر به تصرف
نیروهای انگلیسی درآمد و در ژانویه سال ۱۸۵۷م، سربازان انگلیسی و هندی با
پیشروی در داخل خاک ایران تا ناحیه کرمان پیش رفتند.
در همین احوال،
قوای انگلیس در حوالی خرمشهر پیاده شدند و کشتیهای جنگی آنان، اهواز را به
تصرف خود درآوردند. ناصرالدینشاه که از عاقبت کار بیمناک شده بود، با
اعزام نمایندهای به پاریس، خواستار میانجیگری فرانسه در این زمینه گردید.
درنتیجه، قراردادی در چهارم مارس ۱۸۵۷م منعقد شد که بهموجب آن، دولت
ایران تعهد داد که در برابر خروج نیروهای انگلیس، از ایران، بیدرنگ هرات
را تخلیه و از هرگونه ادعای حاکمیت و سلطنت بر افغانستان صرف نظر نماید و
ثانیاً بندرعباس و چابهار را در ازاء مبلغ ناچیزی اجاره، به والی مسقط در
کشور عمان واگذار کند.
بند دوم، موضوعی بود که به هیچ وجه ارتباطی به
اختلافات ایران و انگلیس نداشت. با این حال دولت هراسان ایران، بلافاصله
این قرارداد ننگین را پذیرفت و ناصرالدینشاه قاجار بدون اخذ هیچ نتیجهای،
با سرافکندگی، دستور عقبنشینی نیروهای ایران از افغانستان را صادر کرد.
از این زمان بود که افغانسان، بهکلی از ایران جدا شد و تحتالحمایه
انگلستان قرار گرفت.
سه شنبه 10/8/1390 - 16:39
تاریخ
تاجگذاری شاه سلیمان در اصفهان
پادشاهی شاه سلیمان صفوی در چنین روزی از سال ۱۰۴۵ هجری شمسی آغاز شد و وی در اصفهان تاجگذاری کرد.
شاه
عباس ثانى دو پسر داشت؛ یکى صفىمیرزا از زنى چرکسى و دیگرى حمزهمیرزا
فرزند زنى گرجى. شاه عباس، صفىمیرزا را با اینکه پسر ارشدش بود، دوست
نمىداشت و در اواخر عمر او را در یکى از کاخهاى سلطنتى محبوس نمود. امراى
شاه پس از فوت او در دامغان جلسه کردند و چون شاه خود در تعیین جانشین
اظهارنظرى نکرده بود، تصمیم گرفتند که حمزهمیرزای هشت ساله را به سلطنت
بردارند و براى رسیدن به مقصود، شایعه کردند که صفىمیرزا را شاه کور کرده و
بههمین جهت، نمىتواند پادشاه ایران شود.
آغامبارک خواجهباشى حرم
شاه با این طرح مخالفت کرد و اعلام داشت که صفىمیرزا صحیح و سالم است، سپس
با دسیسه مادر صفىمیرزا و با یارى عدهاى از خواجهسرایان که با او
همدست بودند، از زندان آزاد شد و به سلطنت رسید. خواجهسراى صفیمیرزا که
نظارت برادر دیگر شاه یعنى حمزهمیرزا را هم بر عهده داشت، کودک را به قتل
رساند تا بدینترتیب داعیهاى براى سلطنت صفىمیرزا باقى نباشد؛ بدینگونه
سلطنت به شاه صفى دوم رسید.
وى که به بیمارى لاعلاج درد پا و نقرس دچار
بود، چندى بعد به توصیه درباریان نام خود را عوض کرد و بار دیگر با نام
«مبارک» شاه سلیمان تاجگذارى نمود. صفىمیرزا که عمر خود را در حرمسرا با
زنان و خواجگان گذرانده و بدون تربیت و تحصیل به اخلاق زنانه بار آمده
بود، یکى از بدنامترین پادشاهان صفوى است. وى بسیار ضعیفالنفس و عیاش بود
و در عین حال، مصاحبت با زنان و اشارت آنان را در امور مملکت بر رأى رجال
باکفایت ترجیح مىداد.
اینکه در دوران سلطنت او، عثمانیها، ازبکان و
تیموریان هند تقریباً همهشان بهواسطه گرفتاریهاى داخلى و دلمشغولیهاى
دیگر به فکر تعرض به ایران نیفتادند، قسمت عمده دوران فرمانروایى او را از
تهدید دشمن ایمن داشت. هجوم ترکمانان که به سرکردگى آدینهسلطان، فرمانرواى
خویش نیز یک چند در نواحى استرآباد تاخت و تاز کردند «۱۰۸۶ق / ۱۶۷۵م» در
همان آغاز کار بهآسانى دفع شد و مشکلى بهوجود نیاورد.
شاه سلیمان
وزارتش را هم از همان اوایل سلطنت، به شیخعلى خان زنگنه، میرآخور خویش
که پیش از آن چندى حاکم کرمانشاه بود واگذاشت «۱۰۷۹ق / ۱۶۶۸م». کفایت و
درایت این وزیر، شاه را از مداخله در جزئیات امور که بدان علاقهاى هم
نداشت آسودهخاطر ساخت. رفتوآمد جهانگردان اروپایى که براى بازرگانى یا به
آن بهانه و عنوان به ایران مىآمدند، و غالباً ناظر به تسهیل تبلیغات
مسیحى یا گردآورى اطلاعات اقتصادى و سوقالجیشى بود، در این عهد هم، مثل
دوران شاه عباس بزرگ ادامه یافت و گزارشهاى برخى از آنها مثل شوالیه
شاردن، انگلبرت کمپفر، و تاورنیه، تصویر آن عهد را بهصورت یک دوره آرامش
نسبى ارائه مىکند که البته آرامش دوزخى بود. هرچند عمارت هشت بهشت که شاه
اواخر عمر «حدود ۱۱۰۲ق / ۱۶۹۰م» در اصفهان براى خود ساخت، زندگى شخصى او را
بهطور نمادین، غرق در رؤیاهاى بهشت نفسپرستان عصرش نشان مىدهد.
سه شنبه 10/8/1390 - 16:38
تاریخ
عملیات محرم از سلسله عملیاتهای بزرگ سپاهیان اسلام در طول دفاع مقدس که
برای خارج کردن عیش خوش - دهلران به طول ۱۰۰ کیلومتر از زیر دید دشمن و
تأمین امنیت شهرهای موسیان، دهلران، پادگان عین خوش و دهکدههای اطراف آن
صورت گرفت؛ در چنین روزی از سال ۱۳۶۱ هجری شمسی به مرحله اجرا درآمد.
بعد
از عملیات رمضان در ۲۳ تیرماه ۱۳۶۱ش، دشمن بعثی پی برده بود که ایران تلاش
دارد که هرچه بیشتر خود را به شهر بصره نزدیک کند تا در موقع لزوم،
گلوگاه عراق را از این نقطه بفشارد. بدینمنظور، صدام تمامی امکانات
اقتصادی و نظامی خود را بهکار گرفت تا از این نقطه حساس دفاع کند.
زمانیکه
ایران علیرغم نفوذ موفق به خاک عراق و بنا به مصلحت، اقدام به تثبیت
مواضع نمود، عراق و حامیان آنها با راه انداختن تبلیغات وسیعی اعلام
کردند که ایران دیگر قادر نیست حملهای صورت دهد. بهدنبال آن، از ایران
خواسته شد که از حمله به عراق صرفنظر کرده و با پذیرفتن حالت نه جنگ و نه
صلح، جنگ را از طریق مجامع بینالمللی حل کند که در جواب به این موهومات،
تصمیم به اجرای عملیات محرم گرفته شد.
با فرارسیدن ماه پیروزی خون بر
شمشیر، شوری در جبههها درگرفت و نیروهای عراقی از وحشت حمله رزمندگان در
ماه محرم، در آمادگی کامل بهسر میبردند. عراق برای جلوگیری از عملیات
احتمالی، طی پیامی از ایران خواست بهخاطر ماه حرام، از جنگ خودداری شود،
غافل از اینکه خودش در ماه ذیحجه - که از ماههای حرام محسوب میگردد -
حمله سراسریاش را آغاز کرده بود.
سرانجام لحظه موعود فرارسید و عملیات
محرم با رمز "یا زینب (س)" از تاریخ دهم آبانماه سال ۱۳۶۱ هجری شمسی در
منطقه دهلران و عین خوش به وسعت ۳۰۰ کیلومتر مربع، توسط نیروهای مشترک ارتش
جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با هدف آزادسازی
ارتفاعات جنوب دهلران، خارج کردن شهرهای موسیان و دهلران از زیر آتش
توپخانه و تهدید و دسترسی به امکانات داخل خاک عراق آغاز شد و تا ۲۰ آبان
طی سه مرحله ادامه یافت.
دلیل انتخاب منطقه مورد نظر از آن جهت بود که
دشمن برای جنگیدن در آن قسمت از خود علاقهای نشان نداده و تلاش میکرد با
بهرهگیری از موضع برتر و حضور در ارتفاعات، برای همیشه آن را از آن خود
نگاه دارد.
نتایج عملیات محرم بدینشرح بود: تلفات نیروی انسانی دشمن:
۳۴۰۰ نفر اسیر و ۷۰۰۰ نفر کشته و زخمی؛ سایر نتایج: آزادسازی سلسله جبال
حرین و منابع نفتی موسیان و بیات، همچنین حوضچههای نفتی زبیدات،
تلمبهخانه و هفتاد حلقه چاه نفتی؛ خارج کردن جاده دهلران - عین خوش به طول
۱۰۰ کیلومتر از زیر دید و تیر دشمن و تأمین امنیت شهرهای موسیان، دهلران،
پادگان عین خوش و دهکدههای اطراف آن. تجهیزات و امکانات: تانک و نفربر:
۲۶۰ دستگاه انهدامی، ۱۵۰ دستگاه اغتنامی، هواپیما: ۱۰ فروند انهدامی،
خودرو: ۲۳۰ دستگاه انهدامی، ۲۵۰ دستگاه اغتنامی و توپ ۱۰۶ مم: ۵۱ قبضه
اغتنامی و مقادیر زیادی سلاحهای سبک.
سه شنبه 10/8/1390 - 16:37
تاریخ
وفات آیتالله لاهیجی؛ از رهبران مشروطه
آیتالله ملاعبدالله مازندرانی از عالمان و رهبران نهضت مشروطه در چنین روزی از سال ۱۳۳۰ هجری قمری در نجف بدرود حیات گفت.
آیتالله
شیخ عبدالله لاهیجی از مشاهیر لاهیجان، درگذشته به سال ۱۳۳۰ق، از شاگردان
میرزای رشتی، معروف به حاج شیخ عبدالله مازندرانی بود. چون او مدتی در
منطقه بارفروش (بابل) مازندران در محضر حاج اشرفی مازندرانی، تحصیل نمود،
بههمین جهت به حاج شیخ عبدالله مازندرانی شهرت یافت.
وی برای ادامه
تحصیل، به عراق مهاجرت کرد و در کربلا از محضر شیخ زینالعابدین مازندرانی
استفاده نمود. از آنجا به نجف اشرف رفت و نزد شیخ مهدی کاشفالغطاء و
ملامحمدفاضل ایروانی تلمذ کرد. آیتالله حاج شیخ محمدرضا تنکابنی و شیخ
شعبان رشتی و میرزامحمدرضا کرباسی از شاگردان او بودند. شیخاسماعیل تبریزی
و میرزاهادی خراسانی از وی روایت کردهاند. او مرجع تقلید مردم مازندران
بود.
شیخ عبدالله مازندرانی از علماء و مدرسین بزرگ نجف و یکی از
پیشگامانی بود که حرکت حوزه علمیه نجف اشرف را سرپرستی میکرد. وی از ارکان
سهگانه نهضت ملی ایران یعنی آخوند خراسانی، آیتالله شیخ محمدحسین تهرانی
و شیخ عبدالله مازندرانی و طرفدار حکومت مشروطه بود. شیخ عبدالله
مازندرانی در جریان مشروطیت، تلگرافها و پیامهایی از نجف به ایران
میفرستاد و در آنها مردم را به مبارزه ترغیب میکرد.
آیتالله شیخ
عبدالله لاهیجی معروف به حاج شیخ عبدالله مازندرانی در نجف در سال ۱۳۳۰
هجری قمری درگذشت و در مقبره شیخ جعفر شوشتری در صحن به خاک سپرده شد. از
آثارش: «اهبةالعباد فی یومالمعاد» رساله علمیه؛ حاشیه بر «المکاسب»؛ رساله
«الوقف»؛ شرح «الشرائع»؛ کتاب «التجارة»، «الرهن» و «الطلاق»؛ حاشیه بر
«نجاةالعباد»؛ حاشیه بر «النحبة» کرباسی؛ حاشیه بر «جامع عباسی».
•
ملاعبدالله از رهبران اصلی مشروطه و یکی از سه مرجع مشهور عتبات حامی
مشروطه است. دو تن دیگر آیتالله آخوند خراسانی (درگذشته ۱۳۲۹ق) و
آیتالله العظمی میرزا محمدحسین خلیلی تهرانی (متوفای ۱۳۲۶ق) هستند و این
سه را مراجع ثلاثه میخوانند. چون ملاعبدالله دیرتر از دو یار خود درگذشت،
اصلیترین رهبر مشروطه ساکن در عتبات در سال آخر مشروطه دوم دانسته شد.
او
توجه خاصی به استقرار نهادهای جدید داشت و آن را مایه ثبات مشروطیت
میدانست. وی در شوال ۱۳۲۷ق بههمراه آخوند خراسانی در نامهای خطاب به
مجلس مجاهدین و انجمنها، چنین نوشت: «واجب است در تمام اردوهای ملی و
دستهجات مجاهدین تمام بلاد در تحت اداره وزارت جلیله جنگ به ریاست
صاحبمنصبان نظامی به موجبات نظم و حفظ قواعد مملکت و تکمیل قواعد علمیه و
عملیه قیام نموده، تشکیل اداره مستقله را بدون ابواب جمعی وزارت جنگ دشمنی
به دین و وطن دانند و بهکلی تحرز نمایند.» وی معتقد بود که حتی شاه باید
خود را موظف به رعایت قوانین مشروطیت بداند.
• آنان طی تلگرامهایی
خطاب به محمدعلیشاه قاجار در اجرای وظیفه امر به معروف و نهی از منکر، شاه
را به پیامدهای استبداد سیاسی هشدار میدادند. شاه طی تلگرامی خود را
«مستوجب اجر مجاهدین و مجددین دین» خواند و ادعا کرد با تمام قوای خود
مشغول ترویج شرع شده است. اما آیات نجف طی پاسخی که از طریق مشیرالسلطنه
به شاه ارسال شد، خاطرنشان کردند که «تحریکاتی دولت و دولتیان خائن» را
خاستگاه همه مفاسد میدانند.
سه شنبه 10/8/1390 - 16:36
تاریخ
تاجگذاری محمدعلیشاه
محمدعلیشاه، پادشاه مستبد قاجار بدون دعوت مجلس شورای ملی در چنین روزی از سال ۱۳۲۴ هجری قمری تاجگذاری كرد.
محمدعلیشاه
(۱ تیر ۱۲۵۱ش تبریز، ایران - ۱۶ فروردین ۱۳۰۴ش بندر ساوونا، ایتالیا)
فرزند مظفرالدینشاه و ششمین پادشاه از دودمان قاجار بود. وی در ۱۲۸۵ش به
سلطنت رسید و به مخالفت با مشروطه پرداخت. مجلس شورای ملی را به توپ بست و
آزدیخواهان را به قتل رساند. این رویدادها به استبداد صغیر معروف است. او
پس از به توپ بستن مجلس با فشارهای داخلی و خارجی مجبور به ترک ایران شد.
پس از وی، پسر خردسالش احمدشاه را به سلطنت انتخاب کردند.
• در ۱ تیر
۱۲۵۱ش در تبریز متولد شد. پدرش مظفرالدینشاه و مادرش تاجالملوک، دختر
میرزاتقیخان امیرکبیر و عزتالدوله (خواهر ناصرالدینشاه و دختر مهدعلیا)
بود و پس از تولد محمدعلیمیرزا، به امالخاقان ملقب شد. محمدعلیمیرزا پس
از قتل ناصرالدینشاه و تاجگذاری مظفرالدینشاه، والی آذربایجان شد. در
همین زمان بود که عثمانی، میرزاآقاخان کرمانی و عده دیگر از طرفداران
سیدجمالالدین اسدآبادی را به جرم شراکت در قتل ناصرالدینشاه به ایران
سپرد. محمدعلی میرزا آنان را سر برید و پوست کاهاندودشان را برای پدرش به
تهران فرستاد.
• او پیش از رسیدن به سلطنت، بهدلیل ترس از احتمال
نزدیکی مشروطهخواهان به عمویش ظلالسلطان و نصب وی به سلطنت از
مشروطهخواهان حمایت میکرد. او تحت تعلیم و تربیت آموزگار روسی خود، سرگی
مارکوویچ شاپشال (ملقب به ادیبالسلطان) زبان و فرهنگ روسی را آموخت.
شاپشال نفوذ زیادی بر محمدعلی میرزا داشت و او را علاقهمند به روسیه کرد.
در انقلاب مشروطه تصویری از محمدعلی میرزا با لباس قزاقی به دست مردم افتاد
که موجب رنجش مشروطهخواهان و مردم شد. محمدعلیمیرزا با ملکهجهان دختر
کامرانمیرزا و نوه ناصرالدینشاه ازدواج کرد. احمدشاه، محمدحسن میرزا،
سلطانمحمود میرزا و سلطانمجید میرزا، آسیه و خدیجه شش فرزند آنها بودند.
• وی از روز تاجگذاری سر مخالفت با مشروطه را گذاشت، در روز
تاجگذاریاش نمایندگان مجلس را دعوت نکرد. پس از آن به ستیز با مشروطه
پرداخت و پس از چندی کش و قوس سرانجام شمشیر را از رو بسته و دستور به توپ
بستن مجلس را داد. آنگاه تنی چند از مشروطهخواهان سرشناس چون
میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل و ملکالمتکلمین و تنی دیگر را کشت و یا به بند
کشید و دیگران را نیز به گریز واداشت.
ولی سرانجام مقاومت کسی بهنام
ستارخان در یکی از کویهای شهر تبریز و آنگاه پیوستن بختیاریها، مجاهدان
قفقاز، محمدولیخان تنکابنی و مردم گیلان و... به گشوده شدن تهران و گریختن
محمدعلیشاه به سفارتخانه روسیه و پناه جستن به خاک این کشور انجامید.
برای او مقرری برابر ۱۰۰ تومان در هر ماه در نظر گرفته شد و توسط نیروهای
فاتح تهران تبعید گردید. وی پس از مدتی درصدد بازگشت و انتقامجویی و کسب
مجدد قدرت برآمد که شکست خورد و ناچار به روسیه برگشت و مقرری وی نیز قطع
گردید. او تا آخر عمر در روسیه ماند. مرگ او در بندر ساوونا در ایتالیا در
تبعید در سال ۱۳۴۴ق اتفاق افتاد و در کربلا دفن گردید.
سه شنبه 10/8/1390 - 16:36
تاریخ
نجیبالدین محمد بن حلی از علمای بزرگ حله در چنین روزی از سال ۶۴۵ هجری قمری وفات یافت.
نجمالدین،
جعفر بن محمد بن جعفر بن هبةالله بن نما حلى در سال ۵۶۷ق در شهر زیباى
حله، از شهرهاى عراق كه در كنار رود فرات واقع شده، چشم به جهان گشود. ابن
نما حلى در یكى از بارزترین خاندانهاى قرن ششم هجرى قدم به عرصه حیات
گذاشت. پدر او، محمد بن جعفر بن هبةالله، از علماى بزرگوار آن دیار بود. او
از مشایخ محقق حلى است. جد بزرگش، هبةالله بن نما نیز مورد احترام مردم
بود و از بزرگان شیعه بهشمار مىرفت.
برادر او، احمد بن محمد و
برادرزادهاش، حسن بن احمد نیز از جمله علماى تشیع بودند. حسن بن احمد را
از مشایخ شهید اول برشمردهاند. جعفر بن محمد بن جعفر در چنین خاندان سراسر
علم و بركتى رشد نمود و با عنایت الهى و مراقبات اطرافیان و همت والاى
خویش به بالاترین مقامات رسید.
شهر حله در قرنهاى پنجم و ششم هجرى از
زیباترین شهرهاى عراق بود. این شهر بهوسیله یكى از خلفاى آلبویه بهنام
سیفالدوله اسدى در قرن پنجم هجرى آباد شد. سیفالدوله در این شهر قصرها و
خانههاى زیبا ساخت و با آباد شدن آن، تجار و علما و شعراى فراوانى به سوى
آن روى آوردند و در اندك زمانى حله مركز تمدن و فرهنگ اسلامى گشت.
حله
از اوایل قرن ششم تا قرن دهم هجری به همین صورت بود تا آنكه در قرن دهم،
مركز علم و اجتهاد و مهد حوزه علمیه به كربلای معلی منتقل گشت و پس از آن،
نجف اشرف مركز حوزه علمیه بزرگ شیعه شد. گویند در یك قرن، قریب به ۵۰۰
مجتهد در دیار حله مىزیستهاند و این حكایت از نهایت شكوفایى علم و دانش
در یك دیار مىكند.
ابن نما، که در مهد علم و اجتهاد زندگى میکرده
طبیعتاً اساتید فراوانى به خود دیده که اطلاع فراوانى از اساتید او به ما
نرسیده است، ولى از جمله اساتید ابن نما عبارتاند از: ۱- محمد بن جعفر بن
نما، پدر بزرگوارش؛ ۲- محمد بن ادریس حلی و ۳- شیخ محمد بن مشهدى.
متأسفانه
لیست کاملى از مشخصات شاگردان حوزه درسى ابن نما به دست ما نرسیده و
اطلاعات ما خصوصاً درمورد علماى حله کم است، چرا که حله بهعنوان یک مرکز
شیعى همیشه مورد بغض و کینه دشمنان تشیع بوده و بارها با حملههاى وحشیانه
و کشتارهاى دستهجمعی، گروه کثیرى از بزرگانش را به شهادت رساندهاند و
کتابخانههاى عظیم مسلمین را در علوم مختلف به آتش کشیده و نابود کردهاند.
در این حوادث، شرح حال بسیارى از علماى گذشته نیز از بین رفته است و فقط
نام دو تن از شاگردان ابن نما را مىدانیم: ۱- علامه حلی (که آوازهاش تمام
دنیا را گرفته و آثار گرانبهایش در تمام ممالک اسلامى یافت مىشود) و ۲-
على بن حسین بن حماد.
از آن عالم بزرگ که نزدیک به ۸۰ سال در مرکز علم و
دانش مىزیسته است تنها سه اثر به دست ما رسیده که عبارتاند از: ۱- مثیر
الأحزان؛ ۲- أخذ الثار فى أحوال المختار؛ ۳- ذوب النضار فى شرح أخذ الثار،
معروف به شرح الثار (این کتاب در پایان جلد ۴۵ بحارالأنوار از صفحه ۳۴۶
بهبعد بهطور کامل آمده است).
جعفر بن محمد بن جعفر بن هبةالله بن نما
حلى درحالىکه هفتاد و هشت سال در این دنیاى خاکى زندگى کرده بود و بهجز
خدمت به تشیع و اسلام ناب چیزى در پرونده خود نداشت، در سال ۶۴۵ هجری قمری
در شهر حله به سوى دوست پر کشید و داغى سنگین بر دل و جان بازماندگان و
شاگردان خویش نهاد.
سه شنبه 10/8/1390 - 16:35
تاریخ
علاءالدین عطاملک جوینی مورخ بزرگ و سیاستمدار قرن هفتم در چنین روزی از سال ۶۲۳ هجری قمری چشم به جهان گشود.
علاءالدین
ابوالمظفر عطاملک جوینی (۶۲۳-۶۸۱ق) از دانشمندان و مورخین صاحبنام
ایران بهشمار میرود. این دانشمند فرزانه به خاندان اصیل جوینی
تعلق داشت که در جوین واقع در ایالت خراسان جایگاه مهمی داشتند و
از عهد سلجوقیان وظیفه صاحب دیوانی و جمع و جبایت خراج و مالیات
این منطقه را به عهده داشتند. آنان در دوره خوارزمشاهیان در خدمت
شاهان این سلسله بودند و پس از هجوم مغولان به ایران، به خدمت
آنان درآمدند.
بهاءالدین پدر عطاملک در عهد خانان مغول وزیر
خراسان بود و پس از تشکیل حکومت ایلخانان مغول در ایران، دو فرزندش
شمسالدین جوینی موسوم به صاحب دیوان و عطاملک جوینی که هر دو
بهره وافری از علم و ادب و هنر داشتند، به مقام بالایی در دربار
مغولان دست یافتند.
عطاملک جوینی در جوانی پس از کسب علم و
دانش به خدمت مغولان درآمد. وی چند سال در خدمت خان بزرگ منکو
قاآن بود و چند بار بههمراه ارغونآقا، امیر خراسان، به مغولستان و
نواحی دوردست ماوراءالنهر سفر کرد. عطاملک ذهنی فعال و روحی پرتلاش
داشت و در طول این سفرهای منحصر به فرد به اطلاعات فراوانی درخصوص
مغولان و نحوه زندگی آنها دست یافت.
وی در زمان لشکرکشی
هلاکوخان اولین ایلخان مغول، به اردوی خان پیوست و در سفرهای
جنگی هلاکو بر علیه اسماعیلیه و فتح بغداد ملتزم رکاب بود. وی شرح
مشاهدات خود را بهویژه در تسخیر قلعه الموت و به قتل رساندن آخرین
خلیفه عباسی در بغداد به رشته تحریر درآورده که این خاطرات بسیار
جالب و عبرتآموز است.
جوینی بههمراه خواجه نصیرالدین طوسی در
طول سفر هلاکو از خراسان تا بغداد تلاش فراوانی به خرج داد تا
مغولها ویرانی کمتری در شهرها و روستاهای ایران به بار آورند و
حتی در چند مورد ایلخان را به تعمیر برخی از قنوات و روستاهای ویران
شده برانگیخت. هلاکو به عطاملک جوینی احترام میگذاشت و بنا به
خواهش این دانشمند فرزانه بسیاری از کتب موجود در قلعه افسانهای
الموت و برخی از آلات و ادوات رصدگیری ستارگان، در اختیار وی قرار
گرفتند و عطاملک با تمهیداتی خاص موفق شد که از نابودی این کتب و
به آتش کشیده شدن آنها جلوگیری نماید. این اطلاعات ذیقیمت و دست
اول در کتاب بزرگ او توضیح داده شده است.
عطاملک پس از گشوده
شدن بغداد و به قتل رسیدن خلیفه عباسی، از سوی هلاکو به امارت
بغداد منصوب گشت و بیست سال در مقام خود باقی ماند. وی حاکمی عادل
و امیری دانشمند و بافرهنگ بود و در دوران حکومت خود بر عراق عرب و
خوزستان، به تجدید خرابیها و ویرانیهای بیگانگان اشغالگر پرداخت و
با کمک برادرش شمسالدین صاحب دیوان بر بسیاری از مشکلات اقتصادی
واجتماعی مردم محنتزده عهد خود مرهم نهاد... نقل کردهاند که وی در
طول حکومت بر بغداد، این شهر را به اوج آبادانی و شکوه رسانید و
ضمن ترمیم کامل خرابیهای مغولان، بغداد را به بهترین وجهی آراست.
وی، شاهکار بزرگ خود تاریخ جهانگشای را که به تشویق
جهانگشایان مغول آغاز کرده بود در سال ۶۵۹ق به پایان رسانید و در
سه مجلد عظیم تاریخ امپراطوری مغول از نخستین لشکرکشیهای چنگیزخان
تا لشکرکشی هلاکوخان به ایران و بغداد را به تفصیل مورد بحث و
بررسی قرار داد. وی با وجود اینکه به اصرار خانان مغول نگارش این
کتاب را آغاز نمود ولی در عین حال در لابهلای صفحات آن جوانب
سیاه و تاریک حکومت خانان مغول نظیر ویرانی شهرها و نواحی و غارت
بیبند و بار و سیاست مالیاتی وحشیانه حکام مغول را توصیف کرده
است.
عطاملک و سایر خاندان جوینی، همانند سایر ایرانیانی که
خالصانه به خدمت مغولان درآمدند، سرنوشت دردناکی داشتند. خواجه
شمسالدین محمد جوینی که وزیر هلاکو، اباقاخان و ارغونخان بود، در
زمان ارغون مورد خشم خان قرار گرفت و پس از ضبط کلیه اموالش بهطرز
فجیعی به قتل رسید. فرزندان شمسالدین نیز در پی پدر کشته شدند.
عطاملک
جوینی نیز کمی قبل از به قتل رسیدن برادرش، بهسبب توهینهای
وارده دچار سکته قلبی شد و درگذشت. وی را یکی از بزرگترین مورخان
ایرانی دانستهاند که عموم جنایات وارده بر ایران در اثر حمله
مغولها را به تصویر کشیده است. خاندان جوینی، نام و یادی نیک و
آثار آبادانی از خود بهجای گذاشتند و عطاملک جوینی بههمراه برادر
خردمندش خواجه شمسالدین نام خود را بر تارک قله رفیع فرهنگ و ادب
ایرانزمین بهگونهای جاودانی ثبت نمود.
سه شنبه 10/8/1390 - 16:35
آلبوم تصاویر
گردآوری:گروه سرگرمی سیمرغ
سه شنبه 10/8/1390 - 16:33