رمضان
رمضان در آخرين روزهاي تهران قديم
هويت - مسعود مير:آنقدر درگير مسائل روزمره هستيم كه ديگر در ذهنمان هم نميگنجد رو زگار، ساليان سال است كه به همين منوال در گذر است.
روزهاي خاك گرفته را فراموش كردهايم و غرق در دنياي كوچك خود روز و شب ميگذرانيم. به قرار آيين اسلامي و رفتار مسلماني از حلول رمضان هر سال روزه ميگيريم و پايان ماه روزه به جشن ميرسيم. هر سال و هر سال اين روال را ادامه ميدهيم.
هر سال رمضان در برگهاي تقويم جلوه ميكند و بعد هم كهنه ميشود تا سالي ديگر. در مرور اين تقويمهاي كهنه آنچه يكسان است و همواره به وجودش ادامه داده، زندگي است و رسم و آيين و مذهب و آنچه كه تغيير يافته روال روزمرگيها است كه در كهنگي انبار جا خوش كردهاند.
بيبهانه سراغ روزهاي دور رفتيم. قرار ثابتمان طول رمضان و روزهداري بوده و البته به اين بهانه اخبار چند ماه مانده به آغاز دهه50 را هم مرور كرديم. اخباري كه حالا با گذر زمان، مرورشان جنبه خبري ندارد و صرفا گردگيري دلنشين تقويم كهنه را ميماند. اخباري از زندگي، از مردم و از روزهاي دور.
10 آبانماه 1349 مصادف با اول ماه رمضان 1390 هجري قمري. اين يعني اينكه ايرانيها روزهاي ماه مبارك را آغاز كردهاند.
مهمترين خبر دومين روز ماه رمضان افزايش نرخ تلفن است و افتتاح درمانگاه شماره6 تامين اجتماعي در محله خزانه تهران كه اورژانس 24ساعته دارد. روزهاي آغازين ماه رمضان 1390 هجري قمري براي آنهايي كه رمضان را فرصتي براي كسب فيض ميدانستند هم با يك آگهي، خاطرهانگيز شده بود؛ دورههاي تجويد، تعليم و تلاوت قرآن كريم از سوي مؤسسه خيريه تحقيقاتي، تعليماتي، علمي و ديني حسينيه ارشاد براي خيليها سبب خير شده بود.
عدد و رقمهاي خاك گرفتهآبان ماه از نيمه گذشته و كمتر از 5 ماه ديگر دهه 40 براي ايرانيها خاطره ميشود. خبرسازان روزهاي كمركش آبان، شهربازيها و شهرداريها هستند. البته مركز آمار هم رئوس برنامههايش براي آغاز سرشماري سال 1350 را اعلام كرده است.
شهرباني حسابي عابران پياده را كلافه كرده و دستور داده هر عابري كه از خطكشي عابر پياده عبور نكند بايد 50 ريال جريمه بپردازد. اين مبلغ در سال 1349 رقم بسيار بالايي در جريمه به شمار ميآمده است. شهردار وقت تهران هم اعلام كرد تهرانيها بابت عوارض نوسازي 100ميليون تومان پول به شهرداري پرداختهاند.
در همان روزها بود كه «محمد بلوري» سلسله گزارشهاي بيماران رواني را براي روزنامه كيهان نوشت. در بخشي از گزارش بلوري و به نقل از معاون سازمان پزشكي قانوني آمده است «براي هر 5 بيمار رواني يك تخت در ايران وجود دارد». در صفحات ورزشي آن روز روزنامهها هم خبر انتخاب «ايگورنهتو» مربي روسي به سمت سرمربيگري تيم فوتبال ايران چاپ شد.
در همين روزها «علي گرامي» با دو پاي مصنوعي مسير انديمشك تا تهران را ركاب زده بود و خبر اين كارش نقل محافل بود. ماجراي دعواي مسئولان وزارت منابع طبيعي و شهرداري بر سر زغال سنگ، روزهداران را شوكه كرد.
قيمت توافقي خريد زغال با قيمت تحويل آن به مشتريان تفاوت زيادي داشت و اين در حالي بود كه بهرغم رواج وسايل گازي و برقي سالانه 100هزار تن ذغال سنگ در ايران ميسوخت. تصويب طرح حريم 10 كيلومتري شهر تهران بر اساس طرح جامع شهرداري و ربوده شدن هواپيماي «داكوتا» دو موتوره ايران با 13 مسافر در مسير دوبي - بندر عباس و فرود آن در عراق از جمله بحثهاي داغ آن روزها ميان مردم بود. آبان ماه تا آخرين روز خود 48 ساعت فاصله داشت كه اولين برف شميران را سفيدپوش كرد. ژنرال دوگل درگذشت و اروپا در ماتم فرو رفته بود.
«اين ماه مبارك»حتما شما هم ديدهايد افرادي را كه در ايام رمضان بهانهاي مييابند تا در منابع ديني غور كنند و بحثهاي ديني را جديتر پيگيري كنند. در روزهاي دور هم چنين وضعيتي وجود داشت و اهل كتاب و ژرفانديشان از مكاشفه مسائل ديني بهرهمند ميشدند. يكي از بهانههاي اين مكاشفهها صفحه ويژه روزنامه كيهان به مناسبت اين ايام بود.
اين صفحه كه با سركليشه «اين ماه مبارك» به چاپ ميرسيد، هر روز با پيش كشيدن بحثهاي جدي در باب فلسفه رمضان، ايام قدر و شبهاي ضربت اميرالمؤمنين، طرفداران خاص خودش را پيدا كرده بود.
شايد خاطرهانگيز باشد دانستن اينكه در اين صفحه برنامه منبر وعاظ تهراني هم به صورت روزانه به چاپ ميرسيد تا علاقهمندان بتوانند در اين سخنرانيها شركت كنند. برنامه يكي از روزها از اين قرار است: «حجتالاسلام هاشمينژاد – مسجد امام حسين» «شيخ علي دواني – ظهر مسجد اميرالمؤمنين اميرآباد و شبها بعد از اذان مغرب مسجد شفا در جاده شميران».«آقاي ناطق نوري بعد از نماز مغرب در مسجد پاچنار خيابان خيام»، «دكتر جواد باهنر ظهرها مسجد هدايت در خيابان اسلامبول و شبها مسجد الجواد در خيابان مفتح (روزولت سابق)».
داد «بازار»«احداث يك چهارراه ارتباطي، چند پاركينگ و توقفگاه تا چند ماه آينده آغاز ميشود». اين دستورالعمل شوراي عالي شهرسازي براي اصلاح وضعيت بازار تهران بود. طرح اصلاح وضعيت بازار تهران در حالي خبرساز شد كه بسياري از بازاريان از انجام تعميرات طولانيمدت در بازار ابراز نگراني كرده بودند.
اولين روز آذر سال1349 اولين سراي سالمندان ايران در پل رومي تهران با 7هزار متر مربع مساحت، 32 اتاق تك نفره و 6 اتاق مسكوني 2 نفره افتتاح شد. آن روز روزنامهها براي شهروندان توضيح دادند كه بر اساس آمار رسمي سال1345، ايران 25 ميليون نفر جمعيت دارد و از اين ميان 6 درصد آنها بالاي 60 سال سن دارند. با اين حال مردم به اين اقدام اعتراض داشتند و اين موضوع تا آنجا پيش رفت كه وعاظ مساجد آن شبها بارها و بارها از كرامت احترام به والدين براي روزهداران سخن گفتند.
فطريه براي آوارگان پاكستانيدر روزهاي پاياني رمضان 1390 هجري چند اتفاق مهم رخ داد كه دهان به دهان ميان مردم گشت؛اولي توافق ميان مقامات امنيتي و وزارت بهداري براي ساخت بيمارستان ويژه معتادان بود. خبر ديگر توفان عظيم در پاكستان بود كه هزاران كشته و بيخانمان بهجا گذاشت.
در همان روزها از طرف عدهاي از مراجع اعلام شد كه مردم فطريه خود را براي كمك به آوارگان پاكستاني اختصاص دهند. يكي از خبرهاي قابل توجه در اين ايام انتشار داستان زندگي مرد 60 ساله بابلسري در يكي از روزنامهها بود؛ روحالله در سالهاي جواني و در يكي از شبهاي ماه رمضان به خاطر تب زياد و تشنج قدرت تكلم خود را از دست داده بود و از آن سال به بعد نذر كرده بود تا بازيابي مجدد سلامتياش سحرها مردم را با صداي طبل خود بيدار كند.
حرف روزگارروزگار آرام و قرار ندارد، زود ميآيد و زود هم كهنه ميشود. آنچه ميماند تصويري مبهم و گنگ از گذشته است كه گاهي مرورش خاطرهانگيز است. شاعر ميگويد خيلي زود دير ميشود. امسال كه مهماني رمضان را آغاز كنيم، سوژه ساليان بعد آنهايي را فراهم كردهايم كه ميخواهند بدانند ما امروز چه كردهايم، چه شنيدهايم و چه گفتهايم.
http://www.hamshahri.org/News/?id=32577
جمعه 23/6/1386 - 12:6
رمضان
روزه از آنِ من است
روزه در اديان الهي قبل از اسلام وجود داشته است، چون ناشي از امر خدا است و نيروي مقاومت را افزايش ميدهد تا انسان به مقام تقوي برسد.
روزه گرفتن از جمله عبادات ديريني است كه پيدايش آن را ميتوان با هبوط حضرت آدم و حوا مقارن دانست.ابناثير ميگويد: «يكي از نكاتي كه خدايسبحان بر اساس حديث قدسي«روزه از آن من است و من براي آن پاداش مي دهم» فرموده اين است كه در هيچ ملتي از ملل مشرك و بتپرست، براي بتها روزه نميگرفتند؛ اگرچه براي بتها نماز ميخواندند، قرباني ميكردند و مراسم ديگري داشتند.
از اين رو، روزه تنها براي خداست و هيچ مشرك و بتپرستي، براي تقرب به بت روزه نگرفته است، چون روزه يك فرمان الهي است.خداي متعال روزه را به خود استناد داده و شخصا جزاي روزه را به عهده گرفته است.تفاوت روزه در اديان از جهت تعداد روزها و چگونگي روزههاست. هرچند در اديان مختلف جزئيات و كيفيت روزه تفاوت دارد؛ اما اصل حكم روزه وجود دارد و هدف آن بهطور كلي تهذيب نفس و ايجاد طهارت و پاكي معنوي و رفع رنج و بلاست .در اين نوشتار چگونگي روزه در اديان و آئينهاي معروف جهان به اجمال آمده است.
آيين يهود
در آئين يهود روزه جزئي از مجموعه اعمالي است كه يك يهودي براي ذليل ساختن تن و رنجور ساختن آن انجام ميدهد. قوم يهود غالباً در مواقعي كه ميخواستند اظهار عجز و تواضع در حضور خدا كنند روزه ميداشتند تا گناهان خود را اعتراف كرده و به واسطه روزه و توبه رضاي حضرت اقدس الهي را تحصيل كنند. مخصوصاً در مواقع مصيبت عام روزه غيرمرسوم قرار ميدادند و در اين صورت اطفال شيرخوار و گاهي حيوانات را نيز از چرا منع ميكردند. در كتابهاي عهد قديم از روزه داشتن انفرادي، همچون روزه داشتن داوود، الياس، دانيال و ديگران سخن رفته كه بيانگر يك عبادت ديني كاملاً متداول براي نيل به هدف مورد نظر درميان يهوديان بوده است. براي نمونه چند عبارت از كتاب عهد قديم دراينجا آمده است:
«... پس داوود براي (سلامت) طفل از خدا استدعا كرد و داوود روزه گرفت و داخل شده تماميشب را بر روي زمين خوابيد». (دوم سموئيل باب 12/16/15(در تورات براي اولين بار دستور تعنيت (روزه) براي روز كيپور (بخشش گناهان) در دهم ماه تيشرين ذكر شده ولي روزههاي ديگر تاريخ يهود با يادبود اتفاقاتي كه در مسير خرابي بتبيتالمقدس روي داد، مناسبت پيدا ميكنند.كتاب عهد قديم تاكيد دارد كه روزه هدف نيست بلكه وسيلهاي است كه از طريق آن انسان قادر است از گناهاني كه مرتكب شده است اظهار ندامت و توبه كند و قلب خود را براي خداوند متواضع گرداند و با تغيير در رفتار و عمل خود توبه حقيقي از گناهان را متجلي سازد.كتاب مقدس يهوديان بر اين مطلب تاكيد دارد كه روزه داشتن بدون توبهاي صميميو حقيقي بيارزش و بيمحتواست و صرف توجه به ظواهر روزه كارساز نيست.
البته اين امر (فلسفه روزه صرفاً اجتناب از برخي نيازهاي طبيعي و پرداختن به اموري ديگر چون دعا و... نيست و روزه واقعي و حقيقي بدون ايجاد اثري مثبت در قلب و روح مومنان نيست) منحصر به آيين يهود نيست و در ديگراديان نيز مورد توجه قرار گرفته است. قوم يهوددر موارد مختلفي مبادرت به روزه گرفتن ميكردند كه از جمله آنها موارد زير است:
1 - بر سرلطف آوردن خداوند به منظور پيشگيري و پايان بخشيدن به يك مصيبت الهي.
2- هنگاميكه يك تهديد يا حمله از سوي دشمنان و يا مصيبت طبيعي متوجه ميشد به روزه عموميتوجه ميكردند.
3- روزه داشتن به منظور كسب آمادگي براي قبول امري خطير يا ملاقات با ارواح مردگان.
مسيحيت
تاريخ روزهداري در دين مسيحيت به قبل از قرن هشتم ميرسد. روزه در تقويم كليسا هم ثبت شده و جزو آداب فقهي به شمار ميرود. درانجيل آمده كه «آنگاه عيسي به قوت روح به پايان برده شد تا ابليس او را امتحان كند، پس چهل شبانه روز روزه داشته و نهايتاً گرسنه شد.» دراناجيل به وجوب روزه تصريح شده و روزهدار را ستوده و او را از ريا برحذر داشته است.سنت يهودي تا زمان حضرت عيسي(ع) در صورتهاي مختلفش يعني پرهيز از خوراك، پرهيز از سخن و... رايج بوده و پس از او هم ميان حواريان و كسانيكه مبلغ پيامش در مناطق مختلف جهان شدند رواج داشته است.بهطوريكه روزهداري ازخصوصيات حواريون ورسولان پيام عيسي بوده است.
اين امر نشانگر آن است كه حضرت عيسي خود به روزه عملاً و قولاً توجه داشته و شاگردانش نيز پس از وي به امر روزه توجه داشتهاند. حضرت عيسي(ع) بيشك پيش از آغاز رسالتش، همچون يك يهودي، ايام روزهداري در دين يهود مثل روزه يوم كيپور را مراعات ميكرده و به نظر برخي او تنها اصول را بيان كرده و وضع قوانين را به عهده كليسا نهاده است.نكتهاي كه در اين دين حائز اهميت است، اين است كه اولاً در مسيحيت دو واژه روزه و پرهيز وجود دارد كه بين اين دو تفاوتي وجود دارد به اين نحو كه در اياميكه بايد پرهيز را رعايت كرد، تنها از مصرف گوشت پرهيز ميكنند ولي در ايام رعايت روزه همراه با پرهيز از گوشت غذاي مصرفي و دفعات وعده غذا هم محدود ميشود، ثانيا يكي از روزهاي مهم در مسيحيت روز عيد پاك است كه به مناسبت قيام عيسي از قبر گراميداشته ميشود. هفته پيش از اين روز «هفته مقدس» گفته ميشود كه در تعيين بسياري از روزهها هم نقش مهميدارد.
برخي ميگويند كه روزه و دعا وسايلي براي مقابله با وساوس شيطاني است و روزه حقيقي آن است كه هيچ بدي مرتكب نشوي و با قلبي خالص خود را وقف خدمت به خداوند كني.مسيحيان معتقدند كه روزه ظاهري نيست بلكه باطني و معنوي است و هدف اصلي آن اين است كه با فروتني به خدا تقرب جويند و هدايتهاي او را بطلبند. همچنين در كتاب «اشعياء نبي»، فصل 58، آيات 6-9 در اين باره چنين آمده كه: «مگر روزهاي كه من ميپسندم اين نيست كه بندهاي شرارت را بگشائيد و گرههاي يوغ را باز كنيد و مظلومان را آزاد سازيد و هر يوغ را بشكنيد؟ مگر اين نيست كه نان خود را بين گرسنگان تقسيم كني و فقيران رانده شده را به خانه آوري و چون برهنه را بپوشاني و... آنگاه دعا خواهي كرد و خداوند توبه را اجابت خواهد فرمود و استغاثه خواهي كرد و او خواهد گفت كه اينك حاضر هستم.»روزه مسيحي به منظور صواب و رياضت يا به دست آوردن دل خدا و نجات از گناه بجاآورده نميشود؛ زيرا آنان معتقدند با ريخته شدن خون مسيح بر صليب و مرگ و دفن و قيام او از مردگان نجات از گناه و طريق راه يافتن انسان به حضور خدا مهيا گرديده است.
برخي از دلايل روزه گرفتن مسيحيان به شرح زير است:
1- اينكه دل در حضور خدا نرم و فروتن شود. 2 - مسيحيان به صدا و هدايت حضور خدا حساس باشند.3 - نفس سركش ضعيف و سركوب باشد. 4 - پرستش و دعاي مسيحي قويتر و موثرتر باشد.
صائبين يا مندائيان
صائبين يا مندائيان (پيروان حضرت يحيي(ع)) در روزهاي ويژهاي از سال كه آنها را مبطل مينامند از خوردن گوشت، ماهي، تخم مرغ خودداري ميكنند از جمله اين روزها 26 و 27 و28 و29 و30 ماه «سمبلتا»، روزهاي ششم و هفتم ماه «دولا» و روز دوم ماه «هطيا» است.
آنها روزه واقعي را روزهدار بودن اعضا و جوارح آدميميدانند كه در كتاب «كنزاربا» يا صحف آدم مقدسترين كتاب «مندائيها» آمده است: «اي مومنان برايتان گفتم كه روزه بزرگ فقط نهي از خوردن و آشاميدن نيست بلكه ديدگانتان را از نگاههاي هيز و شيطاني و گوشهايتان را از شنيدن حرفهايي كه مردم در خانه خود ميزنند برحذر داريد و زبانهايتان را به گفتارهاي دروغ و ناپسند نيالائيد و...»
http://www.hamshahri.org/News/?id=32496
جمعه 23/6/1386 - 12:6
رمضان
ضيافت الهي
دين - محمدآصف عطايي:در بين ماههاي سال قمري، ماه مبارك رمضان، از قداست و جايگاه خاص و ويژهاي، برخوردار است چنانچه در دعاي مخصوص آن ميخوانيم: «رمضان، ماهي است كه او را عظمت و كرامت و شرافت، و فضيلت دادي، نسبت به ماههاي ديگر.»
ماه مبارك رمضان علاوه بر اينكه ماه عبوديت و بندگي، و ماه غفران و رحمت الهي است، ماه ميهماني و ضيافت الهي نيز است.
***
نزول قرآن، وقوع شب قدر، نزول ملائكه و روح، تقدير سرنوشت و... هركدام مائدههاي آسماني و غذاهاي معنوي است و سبب شده ماه مبارك رمضان، به عنوان ماه ضيافت و ميهماني الهي، نامگذاري شود لذا پيامبر اكرم(ص) در آستانة ماه مبارك رمضان، اينگونه ميفرمايد:« اي مردم ! همانا ماه بابركت و رحمت و آمرزش، بهشما روي آورده است، اين ماه، نزد خدا بهترين ماه است و روزهايش، بهترين روزها و شبهايش، بهترين شبها، و ساعاتش بهترين ساعات.
در اين ماه، شما بهميهماني خدا، دعوت شدهايد و در زمرة بهرهمندان از كرامت خداوند، قرارگرفتهايد. در اين ماه نفسهاي شما، تسبيح خداست، و خواب شما، عبادت است و اعمال شما، پذيرفته، و دعايتان به اجابت ميرسد...»
امامصادق(ع) نيز به فرزندانش اينگونه سفارش مينمايد،:«جانهاي خود را به تلاش وكوشش واداريد؛ زيرا در اين ماه، روزيها قسمت و اجلها نوشته ميشود و درآن، نام ميهمانان خدا كه بر او، وارد ميشوند، نوشته ميشود و در آن، شبي است كه عبادت در آن، از عبادت هزار ماه بهتر است.»
با توجه به اين بيانات ماه مبارك رمضان، ماه ضيافت و ميهماني است، در اين ضيافت و ميهماني پر شكوه و بينظير، صاحب خانه و ميزبان، پروردگارجهان و ميهمانان، بندگان فقير و محتاج خداي سبحان، هستند و غذاهاي لذت بخش اين سفرة رنگين و منحصر به فرد، مائدههاي آسماني: روزه داري و چشم پوشي از لذائذ دنيوي، تلاوت قرآن، احياء وشب زنده داري، دعا و نيايش، طلب غفران و رحمت الهي و... است و ثمره و نتيجهاي كه انتظار ميرود از اين ضيافت و ميهماني پرشكوه و بيسابقه، عايد حال ميهمانان شود، تقواي الهي است، چنانچه خدا سبحان ميفرمايد: « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَعَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ »؛ « اي افرادي كه ايمان آوردهايد، روزه بر شما نوشته شد، آن چنانكه بر كسانيكه قبل از شما بود، نوشته شده بود، باشد كه پرهيزكار شويد.»
آداب حضور در ضيافت الهي
در زندگيدنيا اگر روزي انسان به ضيافت و ميهماني، دعوت شود، دعوت شدگان با توجه به مقام و موقعيت صاحب خانه و ميزبان و با در نظر داشت ميهمانان ديگر، خود را براي شركت در ميهماني، آماده ميكند، اگر صاحب خانه و ميزبان، شخصيت معتبر اجتماعي داشته باشد، ميهمانان با وقار، هيئت و هيبت خاصي، وارد مجلس شده و در طول جلسه و جريان ميهماني نيز با توجه به شخصيت ميزبان و بزرگان ديگري كه در جلسه، حضور دارند، ميهمانان، در نشست و برخاست، غذا خوردن و صحبت كردن، دقت به خرج ميدهند تا مبادا با حركات اضافي، صحبتهاي بيمورد و... باعث مضحكة ديگران قرار گيرند.
حال سؤال اين استكه در ضيافت و ميهماني بيسابقه، مجلل و پُر شكوه ماه مبارك رمضان، ميهمانان، با چه شرايطي وارد اين بزم الهي شوند و چه ويژگيهاي را بايد رعايت كنند تا بتوانند استفاده و لذت كافي برده، ثمره و نتيجهاي را كه انتظار ميرود، به دست آورند؟ در جملات و كلماتي كه از حضرت رسول (ص) و امامان معصوم (ع) نقل شده، ويژگي ميهمانان الهي، بيان شده است كه به چند مورد آن، اشاره ميشود:
پيامبر(ص) خطاب به جابر ميفرمايد: « اي جابر! در ماه رمضان، هر كسي، روز آن را روزه بدارد و جزئي از شبش را به عبادت بپردازد، و شكم و شرمگاه خويش را، پاك نگه دارد، و زبانش را حفظ كند، همان طوريكه از اين ماه، خارج ميشود از گناهان خويش خارج ميشود. جابر عرض كرد: اي رسول خدا! اين حديث، چه زيباست! رسول خدا فرمود: و رعايت شروط آن، چه سخت است!»
امام سجاد(ع) نيز در دعاي خود، هنگام حلول ماه مبارك رمضان، اينگونه مناجات مينمايد:« به وسيلة روزه اين ماه، ياريمان ده؛ تا اندام خود را، از معاصي تو، نگه داريم و آنها را بهاعمالي واداريمكه رضا و خشنوديتو را فراهم ميآورد، تا با گوشهايمان، سخنان بيهوده نشنويم و با چشمانمان به ديدن چيزهاي لهو نشتابيم و دستانمان را به سوي حرام، نگشاييم و با پاهايمان به سوي آنچه منع شده ره نسپاريم و با شكمهايمان، جز آنچه را، تو حلال كردهاي، در خود جاي ندهيم و زبانهايمان، جز به آنچه، تو خبر دادهاي و بيان فرمودهاي، گويا نشود و رنج نكشيم، جز براي آنچه به پاداش تو، نزديك ميكند و به جا نياوريم، مگر چيزي را كه از كيفر تو، نگه ميدارد.»
http://www.hamshahri.org/News/?id=32509
جمعه 23/6/1386 - 12:5
رمضان
ماه پاكي
دين - فاطمه رسولزاده:رسول اكرم(ص) هنگامي كه هلال رمضان را رؤيت ميكرد، رو به قبله ميشد و دستهاي مباركش را بلند ميكرد.
و ميگفت: پروردگارا اين ماه را بر ما نو گردان به امن و امان، و سلامتي و اسلام، و تندرستي شايان تشكر، و روزي فراخ، و برطرف ساختن دردها و ناملايمات، بار پروردگارا روزي كن ما را روزه و قيام براي عبادت، و تلاوت قرآن در اين ماه، و او را براي ما سالم و تمام گردان، و او را از ما سالم بدار، و ما را در اين ماه سالم و تندرست فرما.
رمضان ماه ميهماني خدا
ماه رمضان ماه خداوند و ماه نزول قرآن است. در اين ماه درهاي آسمان و بهشت گشوده شده و دربهاي جهنم بسته ميشود و گفته شده است كه شبهاي قدر عبادتش بهتر از هزار ماه عبادت است.
رسول اكرم(ص) در خطبه شعبانيه ميفرمايند: اي بندگان خدا! ماه خدا با بركت و رحمت است و آمرزش بهسوي شما روي آورده است. و اين ماه نزد خداوند بهترين ماه است. روزها و شبهايش بهترين روز و شب است و ساعاتش نيز بهترين ساعات. پس با نيت پاك بهسويش برويد. قرآن تلاوت كنيد و بيچاره آن كسي است كه در اين ماه از آمرزش خدا بيبهره باشد قيامت را بهياد آوريد و بهياد گرسنگي و تشنگي قيامت روزها را طي كنيد.
فضيلت ماه مبارك رمضان
پيامبر اكرم (ص) ميفرمايند: «ماه رجب ماه خدا و ماه شعبان ماه من و رمضان ماه امت من است. هركس همه اين ماه را روزه بگيرد بر خدا واجب است كه همه گناهانش را ببخشد، بقيه عمرش را تضمين كند و او را از تشنگي دردناك روز قيامت امان دهد.
پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد «انما سمي الرمضان لانه يرمض الذنوب» ماه رمضان به اين نام خوانده شده است، زيرا گناهان را ميسوزاند.رمضان تنها ماه قمري است كه نامش در قرآن ذكر شده است و يكي از چهار ماهي است كه جنگ در آن حرام است مگر بنا به مقتضيات دفاعي. روايت است كه كتابهاي تورات، انجيل، زبور و صحف و قرآن كريم در اين ماه نازل شده است.
اين ماه براي مسلمانان اهميت زيادي دارد و مؤمنان با مقدمهسازي و فراهم كردن زمينههاي معنوي در ماه رجب و شعبان به استقبال از اين ماه ميروند و با علاقه وافر به دادن افطاري و شبزندهداري تلاوت قرآن و ذكر ادعيه و استغفار روح خود را تزكيه و از سرچشمه فيض الهي سيراب ميكنند.
از ديگر فضايل ماه رمضان همانگونه كه گفته شد، نزول قرآن است و در قرآن آمده است: ماه رمضان ماهي است كه قرآن براي هدايت انسانها در آن نازل شده است.ديگر فضيلت آن توفيق روزه است كه خداوند در قرآن فرموده است (پس هر كه رمضان را درك كرد بايد روزه بگيرد.) و در جاي ديگر ميفرمايد: اي كساني كه ايمان آورديد روزه بر شما نوشته شده است، همانگونه كه بر پيشينيان نوشته شده بود تا پرهيزگار شويد.
امام علي(ع) ميفرمايد: «روزه روده را باريك ميكند گوشت را ميريزد و از گرماي سوزان دوزخ مرا دور ميگرداند.»
فضيلت ديگر اين ماه اين است كه انسان ميتواند مساوات بين غني و فقير را درك كند و بهتر به كمك آنها (فقيران )بشتابد. امام حسن عسكري(ع) در اينباره ميفرمايند: تا توانگر درد گرسنگي را بچشد و درنتيجه به نيازمند كمك كند.
وجود شب قدر در اين ماه از ديگر فضايل است. در اين شب فرشتگان به اذن خدا فرود ميآيند و تمام مقدرات بندگان را در طول يك سال تعيين ميكنند. در اين شب انسان با تدبر ميتواند به خود بيايد و اعمال يك سال خود را ارزيابي كند و زمينه سرنوشتي بهتر را براي خود پديد آورد.
ماه رمضان، ماه بهار قرآن
در روايات به نقل از امام باقر آمده است كه: هر چيزي بهاري دارد و بهار قرآن رمضان است.در اين ماه بايد تمام اعضاء و جوارح را بايد از حرام دور كرد و با اخلاص و توكل بر خدا و عمل بر احكام قرآن و دوري از گناهان و انجام توبه نصوح و... خود را بهگونهاي بسازيم كه اثر آن كارها را بتوانيم تا سال بعد نگهداريم.
از دعا و استغفار گفتن در اين ماه زياد ياد شده همانطور كه علي ابن ابيطالب ميفرمايد: بر شما باد در ماه رمضان به استغفار و دعاي زياد اما دعاهاي شما دافع بلا از شماست و اما استغفار شما از بين برنده گناهان است.
اعتكاف يكي ديگر از فضايل اين ماه است. چنانچه رسول اكرم(ص) ميفرمايند: اي مردم ماه خدا با بركت و رحمت و آمرزش به شما رو كرده است، ماهي است كه پيش خدا بهترين ماههاست و روزهايش بهترين روزها و شبهايش بهترين شبهاست و ساعاتش بهترين ساعات.
تلاوت قرآن نيز از بهترين اعمال در شبها و روزهاي ماه مبارك است. گرچه تلاوت قرآن در همه حال ثواب دارد اما چون قرآن در ماه رمضان نازل شده است از ثواب ويژهاي برخوردار است. پيامبر گرامي ميفرمايند: اگر كسي در اين ماه يك آيه از قرآن تلاوت كند ثوابش مثل كسي است كه در غير ماه رمضان يك ختم قرآن كرده است.
ماه پاك شدن
امام زينالعابدين(ع) در صحيفه سجاديه اين ماه را شهر التمحيض نام نهادهاند. بهمعناي تزكيه و تطهير پاك شدن گناهان، برطرف كردن عيوب، از بين بردن كينهها و عداوتها و حسدها و ماه پاكسازي قلب و روح.
پيامبر(ص) اين ماه را ماه رهايي از آتش و ماه بخشايش نام نهادهاند، امام صادق(ع) از قول حضرت علي(ع) نقل ميفرمايند كه در ماه رمضان زياد استغفار كنيد و دعا را فراموش نكنيد كه دعا بلا را از شما دفع ميكند و استغفار گناهان را از بين ميبرد. رسول خدا(ص) ميفرمايند: ماه رمضان ماه خدا و ماه آزادي از آتش است.
پيامبر(ص) همچنين فرمودهاند كه فلسفه نامگذاري اين ماه به شهر العتيق به اين دليل است كه در اين ماه در هر شب و روزش 600 بنده از آتش آزاد ميشوند. ديگر اسماء اين ماه «شهر البركه» است، زيرا در اين ماه بركت به ثبوت رسيده است و ماه مبارك و پر از خير است.
در روايات متعدد آمده است كه امام صادق(ع) ميفرمود: هنگامي كه ماه رمضان ميرسد پيامبر اكرم(ص) ميفرمودند: بارالها در ماه رمضان براي ما بركت بده و ما را به روزه و نماز آن ياري نما و كارهاي ما را در اين ماه قبول فرما.
همچنين اين ماه را «شهرالطهور» هم ناميدهاند زيرا ماه رمضان ماه پاكيزگي است و در اين ماه فصل نويني بر روي انسان گشوده ميشود. اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايند: هرگاه هلال ماه را ديدي بگو: بارالها خير و خوبي اين ماه و پاكي آنرا از تو درخواست ميكنم. همچنين امام سجاد(ع) در خداحافظي با اين ماه ميگويد: درود بر تو بهخاطر اين بركات و نيكيها كه بر ما وارد كردي و پليدي و گناهان را از ما شستي.
خصال هفتگانه روزهداران
در حديث است كه حضرت علي(ع) از پيامبر خدا(ص) چنين نقل ميفرمايد كه؛ هيچ مؤمني نيست كه ماه رمضان را فقط به حساب خدا روزه بگيرد مگر آنكه خداي تبارك و تعالي هفت خصلت را براي او واجب و لازم گرداند:
1 – هرچه حرام در پيكرش باشد محو و ذوب گرداند؛2 – به رحمت خداي عزوجل نزديك ميشود؛3 – (با روزه خويش) خطاي پدرش حضرت آدم را ميپوشاند؛4 – خداوند لحظات جان كندن را بر وي آسان گرداند؛5 – از گرسنگي و تشنگي روز قيامت در امان خواهد بود؛6 – خداي عزوجل از غذاهاي بهشتي به او بدهد؛7 – دوري از آتش جهنم به او عطا شود.
http://www.hamshahri.org/News/?id=32505
جمعه 23/6/1386 - 12:4
رمضان
روزه و رمضان در آئينه شعر فارسى
مبارك باد آمد ماه روزه رهتخوش باد، اى همراه روزه شدم بر بام تا مه را ببينم كه بودم من به جان دلخواه روزه نظر كردم كلاه از سر بيفتاد سرم را مست كرد آن شاه روزه مسلمانان، سرم مست است از آن روز زهى اقبال و بخت و جاه روزه بجز اين ماه، ماهى هست پنهان نهان چون ترك در خرگاه روزه بدان مه ره برد آن كس كه آيد درين مه خوش به خرمنگان روزه رخ چون اطلسش گر زرد گردد بپوشد خلعت از ديباه روزه دعاها اندرين مه مستجاب است فلكها را بدرد آه روزه چو يوسف ملك مصر عشق گيرد كسى كو صبر كرد در چاه روزه سحورى كم زن اى نطق و خمش آن ز روزه خود شوند آگاه روزه
(كليات شمس، جزء و پنجم، ص 137)
رمضان، ماه روزه و ماه نهم از ماههاى قمرى بين شعبان و شوال است، رمضان در لغتبه معناى تابش گرما و شدت تابش خورشيد است. بعضى گويند رمضان به معنى سنگ گرم است كه از سنگ گرم، پاى روندگان مىسوزد و شايد ماخوذ از «رمض» باشد كه به معنى سوختن است چون ماه صيام گناهان را مىسوزاند به اين خاطر، بدين اسم موسوم شده است زيرا ماه رمضان موجب سوختگى و تكليف نفس است. اما صوم و روزه كه در اين ماه تكليف شرعى مسلمانان است عبارت است از احتراز از خوردن و آشاميدن و مفطرات ديگر از طلوع صبح تا غروب.
در قرآن مجيد يك بار «رمضان» و چهارده بار صوم و صيام و صائمين و صائمات ... آمده است.
شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن ... ماه رمضان است كه در آن فرو فرستاده شد قرآن ... دستور روزه در آيه 179 سوره بقره طرح شده است: يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم لعلكم تتقون.
از همان آغاز كه رودكى پدر شعر فارسى، بلند بناى كاخ ادب را برافراشت، مفردات روزه، رمضان، صوم و صيام در آيينه شعر فارسى انعكاس يافتند. اين انعكاس در تمامى انواع شعر مدحى، اخلاقى، تعليمى، غنايى و رثا ديده مىشود. در شعر شاعران دوره اول، كاربردها سطحى است و از اعلام ماه رمضان يا عيد رمضان و مبارك باد گفتن آن فراتر نمىرود:
روزه به پايان رسيد و آمد نو عيد هر روز بر آسمانتباد امروزا
(رودكى)
همان بر دل هر كسى بوده دوست نماز شب و روزه آيين اوست
(فردوسى 203/3)
بر آمدن عيد و برون رفتن روزه ساقى بدهم باده بر باغ و به سبزه
(منوچهرى به نقل از دهخدا)
عيد قربان بر او مبارك باد هم بر آنسان كه بود عيد صيام
(فرخى به نقل از دهخدا)
جاهش زد هر چون مه عيد از صف نجوم ذاتش زخلقت چون شب قدر از مه صيام گر در مه صيام شود خوانده اين مديح بر تو به خير باد مديح و مه صيام
(به نقل از دهخدا)
خجسته باد و مبارك قدوم ماه صيام بر اولياء و احباى شهريار نام
(نزارى به نقل از دهخدا)
نزد خداوند عرش بادا مقبول طاعتخير تو و صيام و قيامت
(مسعود سعد به نقل از دهخدا)
روزه دار و به ديگران بخوران نه مخور روز و شب شكم بدران
(به نقل از دهخدا)
ديدگاه ناصر خسرو شاعر تعليمى و دينى مذهبى اسماعيليه از شاعران پيشين فراتر مىرود وى اگر چه پرسشى را كه از مستنصر بالله درباره روزه و ديگر احكام شريعت مىكند بىجواب مىگذارد:
و آنگاه بپرسيدم از اركان شريعت كاين پنج نماز از چه سبب گشت مقرر؟ و ز روزه كه فرمودش ماه نهم از سال و زحال زكات درم و زر مدور ...
(ناصر خسرو ص 512)
اما مخاطب خود را به تامل درباره اين حكم عبادى فرا خوانده مىگويد:
چون روزه ندانى كه چه چيزى است چه سود است بيهوده همه روز تو را بودن ناهار
(ناصر خسرو ص 165)
همه پارسايى نه روزه است و زهد نه اندر فزونى نماز و دعاست
(ناصر خسرو به نقل از دهخدا)
از نماز و روزه تو هيچ نگشايد تو را خواه كن خواهى مكن، من با تو گفتم راستى
(ناصر خسرو به نقل از دهخدا)
تا نپذيرد ز توى زى خداى نيست پذيرفته صلاة و صيام
(ناصر خسرو به نقل از دهخدا)
سوى بهشت عدن يكى نردبان كنم يك پايه از صلات و دگر پايه از صيام
(ناصر خسرو ص 58)
خاقانى شاعر تعليمى علاوه بر آن كه در شعر خود از مفردات صوم و صيام سود جسته است و صيام را از بهترين سكنات نفس دانسته است:
از جسم بهترين حركاتى صلاة دان وز نفس بهترين سكناتى صيام دان
(خاقانى)
به خاطر آشنايى با عقايد ترسايى و دين مسيحيت از «روزه مريم» «صوم العذرا» ياد مىكند. روزه مريم يا صوم مريم كه در آيه 27 سوره مريم آمده است: «فقولى انى نذرت للرحمن صوما فلن اكلم اليوم انسيا: پس بگو بدرستى كه من نذر كردم براى خداى بخشنده روزه، پس سخن نمىكنم امروز آدمى را.
آن است كه بعد از ولادت عيسى(ع) مريم نذر كرد كه روزه بدارد و يك روز تمام با كسى سخن نگفت: چون قوم از وى سخنها پرسيدن گرفتند فقط اشاره به كودك كرد كه در گهواره بود و عيسى(ع) گفت: انى عبد الله اتانى الكتاب و جعلنى نبيا: گفت: به درستى كه منم بنده خدا، مرا كتاب داده و پيغمبر گردانيده است.
نسطوريه، روزه مريم را هنوز به نام صوم مارت مريم نگاه مىدارند و آن در دوشنبه بعد از عيد بسبار نسطورى آغاز مىشود و در روز عيد ميلاد تمام مىشود:
چه بود آن نفخ روح و غسل و روزه كه مريم عور بود و روح تنها چه بود آن نطق عيسى وقت ميلاد چه بود آن صوم مريم گاه اصغا
(خاقانى ص 27)
در توحيد و معراج حضرت ختمى مرتبت گويد:
دل گرسنه در آمد بر خوان كائنات چون شبهتى بديد برون رفت ناشتا مريم گشاده روزه و عيسى ببسته نطق كو در سخن گشاده سر سفره سخا...
(خاقانى ص 5)
و در واقعه حبس و عزلتخود گويد:
روزه كردم نذر چون مريم كه هم مريم صفاست خاطر روح القدس پيوند عيسى زاى من نيستبر من روزه در بيمارى دل زان مرا روزه باطل مىكند اشك دهن آلاى من اشك چشم در دهان افتد گه افتد افطار از آنك جز كه آب گرم چيزى نگذرد بر ناى من
(خاقانى صص 31، 322)
نظامى گنجوى نيز در مثنوى خسرو و شيرين در بيان مرگ مريم، روزه مريم را ياد مىكند:
چون مريم، روزه مريم نگه داشت دهان در بست از آن شكر كه شه داشت
(خسرو و شيرين ص 288)
مولانا در كليات شمس، روزه مريم را براى نفس شكمخوار توصيه مىكند:
باز رهان خلق را از سر و از سر كشى اى كه درون دلى چند ز دل، دركشى... نفس شكمخوار را روزه مريم دهى تا سوى بهرام عشق مركب لاغر كشى
(كليات شمس جزو ششم ص 241)
و در موردى ديگر گويد:
روزه مريم مرا، خوان مسيحيت نوا تركنم از فرات تو، امشب خشك نانه
(كليات شمس جزو پنجم ص 222)
صوم العذارا نيز تركيبى است كه يك بار در ديوان خاقانى ديده مىشود، بنا به ترجمه و شرح مينورسكى در قصيده مسيحيت، صوم العذارا را شروع آن روز دوشنبه بعد از عيد تجلى است و سه روز طول مىكشد و عباديان و مسيحيان عرب آن را به ياد دوشيزگان نصارى مىگيرند كه روزه، آنها را از اسارت پادشاه حيره المنذر رهايى بخشيد منذر از امسا چهار صد دختر برد و به عنوان قربانى به عزه از اصنام جاهلى تقديم كرد. در شرح شيخ آذرى صوم العذارا به معنى روزه دختران بكر آمده كه به متابعت مريم در هيكل نشينند تا روز وفات.
به خمسين و به دنح و ليلة الفظر به عيد الهيكل و صوم العذارا
(خاقانى ص 28)
خاقانى از مضمون روزه گرفتن و افطار كردن، در شعر غنايى، مدحى و رثايى نيز سود جسته است، در شعر غنايى مىگويد:
عشق آتشى است كاتش دوزخ غذاى اوست پس عشق روزهدار و تو در دوزخ هوا
(خاقانى ص 205)
و در شعر مدحى مىگويد:
تا به رويش گرفتهام روزه جز به يادش نكردهام افطار
(خاقانى ص 205)
و در شعر رثايى، روزه گرفتن را به معنى ترك و قطع علاقه به كار برده است آنجا كه از زبان امير رشيد الدين فرزند در گذشتهاش مىگويد:
من كنون روزه جاويد گرفتم زجهان گر شما در هوس عيد بقاييد همه
(خاقانى ص 409)
و باز در مرثيه او مىگويد:
ز اين دونان فلك از خوانچه دونان بينند تا نبينم كه دهان از پى خور بگشاييد. از طرب روزه بگيريد و به خون ريز سرشك نه به خوان ريزه اين خوان چه زر بگشاييد
(خاقانى ص 158)
در آثار سعدى شاعر معرفت و اخلاق نيز توجه به روزه و شرايط آن ديده مىشود. در يك مورد شاعر، توجه كامل به خدا را مطرح كرده و روزه و عبادتى را كه ريا و سمعهاى در آن طرح شود مطرود مىداند:
شنيدم كه نابالغى روزه داشت به صد محنت آورد روزى به چاشت... پدر ديده بوسيد و مادر سرش فشاندند بادام و زر بر سرش چو بر وى گذر كرد يك نيمه روز فتاد اندرو ز آتش معده سوز به دل گفت اگر لقمه چندى خورم چه داند پدر غيب يا مادرم چون روى پسر در پدرم بود و قوم نهان خورد و پيدا به سر برد صوم كه داند چون در بند حق نيستى اگر بى وضو در نماز ايستى
(بوستان ص 273)
و در موردى ديگر تهمت و غيبت را از مبطلات روزه دانسته، مىگويد:
به طفلى درم رغبت روزه خاست ندانستى چپ كدام است و راست يكى عابد از پارسايان كوى همى شستن آموختم دست و روى كه بسم الله اول به سنتبگوى دوم نيت آور سوم كف بشوى پس آنگه دهن شوى و بينى سه بار مناخر به انگشت كوچك بخار به سبابه دندان پيشين بمال كه نهى است در روزه بعد از زوال وزان پس سه مشبت آب بر روى زن ز رستنگه موى سر تا ذقن در دستها تا به مرفق بشوى ز تسبيح و ذكر آنچه دانى بگوى دگر مسح سر بعد از آن غسل پاى همين است و ختمش به نام خدا كس از من نداند در اين شيوه به نبينى كه فرتوت شد پير ده شنيد اين سخن دهخداى قديم بشوريد و گفت اى خبيث رجيم نه مسواك در روزه گفتى خطاست بنى آدم مرده خوردن رواست دهن گوز ناگفتنىها نخست بشوى، آنكه از خور دنيا بهشت
(بوستان ص 292)
و در جاى ديگر مىگويد:
به سرهنگ سلطان چنين گفت زن كه خيز اى مبارك در رزق زن برو تاز خوانت نصيبى دهند كه فرزند كانت نظر بررهند بگفتا بود مطبخ امروز سرد كه سلطان به شب نيت روزه كرد زن از نااميدى سرانداخت پيش همى گفتبا خود دل از فاقه ريش كه سلطان از اين روزه گويى چه خواست كه افطار و عيد طفلان ماست خورنده كه خيرش بر آيد زدست به از صائم الدهر دنيا پرست مسلم كسى را بود روزه داشت كه درماندهاى را دهد نان چاشت و گرنه چه لازم كه سعيى برى ز خود باز گيرى و هم خورى
(بوستان ص 204)
و در قصيدهاى از توديع ماه رمضان، بار بر دل دارد و مىگويد:
برگ تحويل مىكند رمضان بار توديع بر دل اخوان يار ناديده سير زود برفت دير ننشست نازنين مهمان غادرالحب صحبة الاحباب فارق الخل عشرة الخلان ماه فرخنده روى بر پيچيد و عليك السلام يا رمضان الوداع اى زمان طاعت و خير مجلس ذكر و محفل قرآن مهر فرمان ايزدى بر لب نفس در بند و ديو در زندان تا دگر روز، با حبان آيد بس بگردد به گونه گونه جهان بلبلى زار زار مىناليد بر فراق بهار وقتخزان گفتم اندوه مبركه باز آيد روزه نو روز و لاله و ريحان گفت ترسيم بقا وفا نكند ور نه هر سال گل دهد بستان روزه بسيار و عيد خواهد بود تيرماه و بهار و تابستان تا كه در منزل حيات بود سال ديگر كه در غريبستان...
(قصايد سعدى 722)
در شعر غنايى نيز سعدى از مضمون روزه و ماه نو بى بهره نبوده و هلال ابروى دوست را هلال عيد خود يافته است:
هر كه را خاطر به روى دوست رغبت مىكند بس پريشانى ببايد بردنش چون موى دوست ديگران را عيد اگر فرداست ما را از اين دهست روزه داران ماه نو ببينند و ما ابروى دوست
(غزليات سعدى ص 388)
اما بهترين مضامين و عميقترين مفاهيم در كليات شمس به چشم مىخورد.
شاعر شوريده مكتب عرفان با شريعت پيوند ناگسستنى دارد از اين رو با حلول ماه رمضان ماه معراج آدمى، ماه پرورش عيسى روح، ماه بريدن از نان و رسيدن به جانان به وجد درمىآيد:
ماه رمضان آمد اى يار قمر سيما بر بند سر سفره بگشاى ره بالا اى ياوه هر جايى، وقتست كه باز آيى بنگر سوى حلوايى تا كى طلبى حلوا... مرغت ز خور و هيضه، ماندهست درين بيضه بيرون شو از اين بيضه تا باز شود پرها بر ياد لب دلبر خشكست لب مهتر خوش با شكم خالى مىنالد چون سرنا خالى شو و خالى به لب بر لب نايى نه چون نى زدمش پر شو و آنگاه شكر مىخا... گر تو به زيان كردى آخر چه زيان كردى كو سفره نان افزا كو دلبر جان افزا از درد به صاف آييم و زصاف به قاف آييم كز قاف صيام اى جان، عصفور شود عنقا صفراى صيام ار چه، سوداى سفر افزايد ليكن ز چنين سودا يابند يد بيضا هر سال نه جوها را مىپاك كند از گل تا آب روان گردد تا كشتشود خضرا بر جوى كنان تو هم، ايثار كن اين نان را تا آب حيات آيد تا زنده شود اجزا... بستيم در دوزخ يعنى طمع خوردن بگشاى در جنتيعنى كه دل روشن بس خدمتخر كردى بس كاه و جوش بردى در خدمت عيسى هم بايد مددى كردن تا سفره و نان بينى كى جان و جهان بينى رو جان و جهان را جو، اى جان و جهان من اينها همه رفت اى جان بنگر سوى محتاجان بى برگ شديم آخر چون گل ز دى و بهمن سيريم ازين خرمن، زين گندم وزين ارزن بى سنبله و ميزان، اى ماه تو كن خرمن ...
(كليات شمس جزء هفتم صص 92، 91)
در غزلى ديگر ماه رمضان را موجب قلب ضلالت و رسيدن به لشكر ايمان، ماه حيات جان، ماه صبر، ماه نزول قرآن، عروج روح و ماه دريده شدن پردههاى ظلمت و پيوستن به ملائكه و مقربين مىخواند:
آمد شهر صيام، سنجق سلطان رسيد دستبدار از طعام مايده جان رسيد جان ز قطعيتبرست، دست طبيعتببست قلب ضلالتشكست لشكر ايمان رسيد لشكر «والعاديات» (1) دستبه يغما نهاد ز آتش «و الموريات» (2) نفس به افغان رسيد البقره راستبود موسى عمران نمود مرده از و زنده شد چونك به قربان رسيد روزه چون قربان ماست زندگى جان ماست تن همه قربان كنيم جان چون به مهمان رسيد صبر چو ابريستخوش، حكمتبارد ازو زانك چنين ماه صبر بود كه قرآن رسيد(3) نفس چون محتاج شد روح به معراج شد چون در زندان شكست جان بر جانان رسيد پرده ظلمت دريد، دل به فلك بر پريد چون ز ملك بود دل باز بديشان رسيد زود از اين چاه تن دستبزن در رسن برسر چاه آب گو: يوسف كنعان رسيد عيسى چو از خر برست گشت دعايش قبول دستبشو كز فلك، مايده و خوان رسيد دست و دهان را بشو، نه بخور و نى بگو آن سخن و لقمه جو، كان به خموشان رسيد
(كليات شمس جزو دوم ص 198)
مولانا روزه را مادرى مىداند كه كريمانه به سوى اطفال خويش آمده است پس نبايد دامان چنين مادرى را آسان از دست فرو هشت:
سوى اطفال بيامد به كرم مادر روزه مهل اى طفل به سستى طرف چادر روزه بنگر روى ظريفش بخور آن شير لطيفش به همان كوى وطن كن، بنشين بر در روزه بنگر دست رضا را كه بهاريستخدا را بنگر جنت جان را شده پر عبهر روزه هلهاى غنچه نازان، چه ضعيفى و چه يازان چون رسن باز بهارى بجه از خيبر روزه تو گلا غرقه خونى چيى دلخوش و خندان مگر اسحاق خليلى خوشى از خنجر روزه ز چيى عاشق نانى، بنگر تازه جهانى بستان گندم جانى هله از بيدر روزه
(كليات شمس، جزو پنجم)
در اين ماه كه مهمان خدا هستيم، درهاى دوزخ بسته و درهاى بهشتبه رويمان باز خواهد شد:
دلا در روزه مهمان خدايى طعام آسمانى را سرايى درين مه چون در دوزخ ببندى هزاران در ز جنتبرگشايى... (4)
(كليات شمس جزو ششم صص 35 و 361)
در غزلى شيوا با رديف «صيام» به تاثير روزه در دل و جان مىپردازد كه آن از زبان خود مولانا خوشتر است:
مىبسازد جان و دل را بس عجايب كان صيام گر تو خواهى تا عجب گردى، عجايب دان صيام گر تو را سوداى معراجستبر چرخ حيات دانك اسب تازى تو هست در ميدان صيام هيچ طاعت در حبان آن روشنى ندهد تو را چونك بهر ديده دل كورى ابدان صيام چونك هست اين صوم نقصان حيات هر ستور خاص شد بهر كمال معنى انسان صيام چون حيات عاشقان از مطبخ تن تيره بود پس مهيا كرد بهر مطبخ ايشان صيام چيست آن اندر جهان مهلكتر و خونريزتر بر دل و بر جان و جا خون خواره شيطان صيام خدمتخاص نهانى تيز نفع و زود سود چيست پيش حضرت درگاه اين سلطان؟ صيام ماهى بيچاره را آب آنچنان تازه نكرد آنچ كرد اندر دل و جانهاى مشتاقان صيام در تن مرد مجاهد در ره مقصود دل هستبهتر از حيوة صد هزاران جان صيام گرچه ايمان هست مبنى بر بناى پنج ركن ليك و الله هست از آنها اعظم الاركان صيام ليك در هر پنج پنهان كرده قدر صوم را چون شب قدر مبارك هستخود پنهان صيام سنگ بى قيمت كه صد خروار ازو كس ننگرد لعل گرداند چو خورشيد درون كان صيام شير چون باشى كه تو از روبهى لرزان شوى چيره گرداند تو را بر بيشه شيران صيام بس شكم خارى كند آنكو شكم خوارى كندنيست اندر طالع جمع شكم خواران صيام خاتم ملك سليمانستيا تاجى كه بخت مىنهد بر تارك سرماى مختاران صيام خنده صايم به است از حال مفطر در سجود زانك مىبنشاندت بر خوان الرحمن صيام در خورش آن بام تون، از تو به آلايش بود همچون حمامتبشويد از همه خذلان صيام شهوت خوردن ستاره نحس دان تاريك دل نور گرداند چو ماهت در همه كيوان صيام هيچ حيوانى تو ديدى روشن و پر نور علم تن چون حيوانست مگذار از پى حيوان صيام شهوت تن را تو همچون نيشكر در هم شكن تا درون جان ببينى شكر ارزان صيام قطره تو، سوى بحر كى توانى آمدن؟! سوى بحرت آورد چون سيل و چون باران صيام پاى خود را از شرف مانند سر گردان به صوم زانك هست آرامگاه مرد سر گردان صيام خويشتن را بر زمين زن درگه غوغاى نفس دست و پايى زن كه بفروشم چنين ارزان صيام گرچه نفست رستمى باشد مسلط بر دلت لزر بر وى افكند چون بر گل لرزان صيام ظلمتى كز اندرونش آب حيوان مىزهد هست آن ظلمتبه نزد عقل هشياران صيام گر تو خواهى نور قرآن در درون جان خويشتن هستسر نور پاك جمله قرآن صيام بر سر خوانهاى روحانى كه پاكان شستهاند مر تو را همكاسه گرداند بدان پاكان صيام روزه چون روزت كند روشن دل و صافى روان روز عيد وصل شد را ساخته قربان صيام در صيام ار پا نهى شادى كنان نه با گشاد چون حرامت و نشايد پيش غنا كان صيام زود باشد كز گريبان بقا سر برزند هر كه در سر افكند ماننده دامان صيام
(كليات شمس جزو سوم صص 291 تا 293)
مولانا در رباعيات خود نيز به روزه و تاثير آن توجه داشته است كه در ذيل به چند نمونه آن اشاره مىشود:
اين روزه چو بهغربيل ببيزد جان را پيدا آرد قراضه پنهان را جامى كه كند تيره مه تابان را بى پرده شود نور دهد كيوان را
(كليات شمس جزو هشتم شماره 29)
روز محك محتشم و دون آمد زنهار مگو «چون» كه ز هجوم آمد روزيست كه از وراى گردون آمد زان روز بهى كه روزن افزون آمد
(كليات شمس جزو هشتم شماره 633)
بيزارم از آن لعل كه پيروزه بود بييزام از آن عشق كه سه روزه بود بيزارم از آن ملك كه در يوزه بود بيزارم از آن عيد كه در روزه بود
(كليات شمس جزو هشتم شماره 779)
هين نوبت صبر آمد و ماه روزه روزى دو مگو ز كاسه و از كوزه بر خوان فلك گرد پى در يوزه تا پنبه جان باز رهد از غوزه
(كليات شمس جزو هشتم شماره 622)
عارف شيدا و عاشق گاهى از مضمون روزه در شعر تغزلى نيز بهره مىجويد و اين كاربرد هم در غزليات و هم در رباعيات او ديده مىشود:
مه روزه اندر آب آمد، اى بتشكر لب بنشين نظاره مىكن، ز خورش كناره مىكن دو هزار خشك لب بين به كنار حوض كوثر اگر آتش است روزه تو زلال بين نه كوزه ترى دماغت آرد چو شراب همچون آذر جو عجوزه گشت گريان شه روزه گشتخندان دل نور گشت ضربه، تن موم گشت لاغر رخ عاشقان مزعفر، رخ جان و عقل احمر منگر برون شيشه، بنگر درون ساغر همه مست و خوش شكفته، رمضان زياد رفته به وثاق ساقى خود بزديم حلقه بر در چون بديد مست ما را، بگزيد دستها را سر خود چنين چنين كرد و تبافت روز معشر ز ميانه گفت مستى، خوش و شوخ و مى پرستى كه: كسى گويد اينك «روزه شكند ز قند و شكر؟» شكر از لبان عيسى كه بود حيات موتى كه ز ذوق باز ماند دهن نكير و منكر تو اگر خراب و مستى به من آ كه از منستى و اگر خمار يارى سخنى شنو مخمر چه خوشى! چه خوش سنادى! به كدام روز زادى؟ به كدام دست كردت قلم قضا مصور تن تو حجاب عزت، پس او هزار جنت شكران و ماه رويان همه همچو مه مطهر هله، مطرب شكر لب، برسان صدا به كوكب كه ز صيد باز آمد شه ما خوش و مظفر ز تو هر صباح عيدى، ز تو هر شبست قدرى نه چو قدر عاميانه كه شبى بود مقدر تو بگو سخن كه جانى، قصصات آسمانى كه كلام تست صافى و حديث من مكدر
(كليات شمس جزو سوم ص 2 و 3)
و يا در يك رباعى گويد:
روى تو نماز آمد و چشمت روزه وين هر دو كنند از لبت دريوزه جرمى كردم مگر كه من مستبدم آب تو بخوردم و شكستم كوزه
(كليات شمس جزو هشتم شماره 162)
لطف سخن مولوى در آن است كه در استفاده از مضامين شرعى و احكام عبادى حرمت آنها را داشته در كاربرد آنها چون بعضى از شاعران به ترك ادب شرعى كشيده نمىشود و علت آن است كه معشوق مولوى، معشوق حقيقى و ازلى است در حالى كه كاربرد احكام شرعى در خدمت عشق مجازى است كه شاعر را به ترك رمتشرعى مىكشاند، در ذيل به يك نمونه از اين موارد اشاره مىشود:
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است آرى افطار رطب در رمضان مستحب است روز ماه رمضان زلف ميفشان كه فقيه بخورد روزه خود را به گمانش كه شب است.
(شاعر عباس صبوحى ص 59)
ديوان شاعر رند مذهب ادب فارسى نيز از بركت ماه رمضان بى بهره نبوده است.
حافظ در ديوان خود 5 بار واژه «روزه» 3 بار «رمضان» ،2 بار «صيام» و يك بار «روزه دار» را به كار برده است كاربرد اين مضمون تقريبا در تمامى غزلها يكسان است و شاعر در بيشتر آنها به آمدن ماه رمضان و بر چيدن جام مى يا ديده شدن هلال عيد و در دادن جام و قدح اشاره كرده است. يكى از معانى روزه كه در رساله اصطلاحات فخر الدين ابراهيم عراقى نيز آمده است اين است كه روزه در اصطلاح، قطع التفات را گويند. انصارى گويد:
«روزه جوانمردان طريقتبه زبان اهل معرفتبشنو و ثمره سر انجام آن بدان، چنانكه تو تن را به روزه دارى، و از طعام و شراب باز دارى، ايشان دل را به روزه دارند و از جمله مخلوقات باز دارند تو از بامداد تا شبانگاه روزه دارى، ايشان از اول عمر تا به آخر روزه دارند، و روزه و عيد خواجه حافظ نيز جز ازين مقوله نمىتواند باشد، در ذيل به شواهدى از ديوان حافظ اشاره مىشود:
روزه يك سو شد و عيد آمد و دلها برخاست مى زخمخانه به جوش آمد و مىبايد خواست توبه زهد فروشان گران جان بگذشت وقت رند و طرب كردن رندان پيداست
(حافظ ص 16)
بيا كه ترك فلان خوان روزه غارت كرد هلال عيد به دور قدح اشارت كرد ثواب روزه و حج قبول آن كس برد كه خاك ميكده عشق را زيارت كرد...
(حافظ ص 89)
ساقى بيار باده كه ماه صيام رفت در ده قدح كه موسم ناموس و نام رفت وقت عزيز رفتبيا تا قضا كنيم عمرى كه بى حضور صراحى و جام رفت در تاب توبه چند توان سوخت همچون عود مىده كه عمر در سر سوداى خام رفت
(حافظ ص 58)
باز اى و دل تنگ مرا مونس جان باش وين سوخته را محرم اسرار نهان باش زان باده كه در ميكده عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش...
(حافظ ص 184)
حسن ختام مقالمان را به قطعهاى از ديوان شهريار اختصاص مىدهيم با عنوان «هديه روزه داران»:
حكمت روزه داشتن بگذار باز هم گفته و شنيده شود صبرت آموزد و تسلط نفس و ز تو شيطان تو رميده شود هر كه صبرش ستون ايمان بود پشتشيطان از و خميده شود عرفان سر كشيده گوش به زنگ كز شب غره ماه ديده شود آفتاب رياضتى كه ازو ميوه معرفت رسيده شود عطش روزه مى بريم آرزو كو به دندان جگر جويده شود چه جلايى دهد به جوهر روح كادمى صافى و چكيده شود بذل افطارى سفره عدلى است كه در آفاق گستريده شود فقر بر چيدهدار از خوانى كه به پاى فقير چيده شود شب قدرش هزار ماه خداست گوش كن نكته پروريده شود از يكى ميوه عمل كه درو كشته شد سى هزار چيده شود گر تكانى خورى در آن يك شب نخل عمر از گنه تكيده شود چه گذارى به راه تو به كزو پيچ و خمها ميان بريده شود مفت مفروش كز بهاى شبى عمرها باز پس خريده شود روز مهلت گذشت و بر سر كوه پرتوى مانده تا پريده شود تا دمى مانده سر بر آر از خواب ور نه صور خدا دميده شود در جهنم ندامتى است كزو دست و لبها همه گزيده شود مزه تشنگى و گرسنگى گر به كام فرو چشيده شود به خدا تا گرسنهيى ناليد تسمه از گردهها كشيده شود
(ديوان شهريار ج 2 ص 1014)
پىنوشتها:
1- قرآن كريم 100/1 و 2
2- همان
3- مستفاد است از مضمون آيه: شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن 2/185
منابع و مؤاخذ:
1- قرآن كريم
2- حافظ، خواجه شمس الدين محمد، ديوان، به اهتمام محمد قزوينى و دكتر قاسم غنى، كتابفروشى زوار
3- خاقانى شروانى، افضل الدين، ديوان، به كوشش دكتر ضياء الدين سجادى، چاپ سوم، انتشارات زوار، 1368
4- خاقانى، شرح قصيده ترسائيه، به قلم ولاديمير مينورسكى، ترجمه و تعليقات عبد الحسين زرين كوب، مؤسسه انتشارات سروش تبريز
5- دهخدا، تاليف على اكبر دهخدا، زير نظر دكتر معين، چاپخانه دانشگاه تهران، فروردين 1346
6- سجادى، سيد جعفر، فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبيرات عرفانى، كتابخانه ظهورى، تهران، 1350
7- سعدى، متن كامل ديوان، گلستان و بوستان، به كوشش دكتر مظاهر مصفا، نشر كانون معرفت
8- شاطر عباس صبوحى، چهار ديوان، به كوشش تيمور گرگين
9- شهريار، سيد محمد حسين شهريار، ديوان، ج 2، چاپ نهم، انتشارات زرين، نگاه، تهران
10- فردوسى، شاهنامه، انتشارات دانش، شعبه ادبيات خاور
11- مولوى، جلال الدين محمد، كليات شمس، با تصحيحات و حواشى بديع الزمان
فروزانفر، چاپ دانشگاه تهران
12- ناصر خسرو، ديوان، به تصحيح مجتبى مينوى، مهدى محقق، چاپ دوم انتشارات دانشگاه تهران
رمضان، تجلى معبود (ره توشه راهيان نور) صفحه 255
جمعى از نويسندگان
جمعه 23/6/1386 - 9:34
رمضان
پيروان اديان مختلف چگونه روزه ميگيرند؟
۲۱ شهريور ۱۳۸۶
به تصريح قرآن كريم، روزه بر پيروان اديان آسماني قبل از اسلام نيز واجب بوده است. اما تنها مسلمانان، مسيحيان و يهوديان نيستند كه روزه ميگيرند، بلكه حتي آئينهاي غيرالهي نيز روزه و رياضتهاي جسمي را براي تربيت جسم و روح پيروان خود ضروري ميدانند.
اديان گوناگون طي قرون متمادي، هر يك راه و روش و آئينهاي خاصي را براي ارتقاي روحي و رواني بر پيروان خود واجب دانستهاند. از جمله اين آموزههاي ديني روزه است كه در اديان، آئينها و سرزمينهاي مختلف، شكلهاي گوناگون و گاه بسيار متفاوت به خود گرفته است.روزه ضمن وجوب در اديان الهي، انگيزه فطري نيز داشته زيرا بشر تعاليطلب كه نميخواست تا سطح حيوانات پايين بيايد و يكسره محكوم تمايلات و شهوات حيواني گردد، روزه را وسيله و سپري براي مقاومت در برابر اين گونه تمايلات قرار داده تا خود را به كمال برساند.روزه گرفتن در ميان اديان الهي، تاريخي بس طولاني دارد و از جمله عبادات ديريني است كه پيدايش آن را ميتوان با رانده شدن حضرت آدم و حوا از بهشت مقارن دانست.«صوم» در لغت به معناي خودداري از عمل است البته در معناي آن اين قيد را اضافه كردهاند كه به معناي خودداري از كارهاي مخصوصي است كه دل آدمي مشتاق آن باشد و اشتهاي آن را داشته باشد. اما صوم در فرهنگ و شريعت ديني عبارت از خودداري و پرهيز از چيزهايي خاص در زمان معين است.خداوند در قرآن ميفرمايد: اي كسانيكه ايمان آوردهايد بر شما روزه نوشته شد همانگونه كه بر اممي كه پيش از شما بودند، نوشته شد.اين آيه نشان ميدهد كه روزه بر مسلمانان و بر امتهاي پيش از آنان نيز واجب بوده است. در روايات اسلامي آمده كه كتابهاي بزرگ آسماني همچون تورات، انجيل، زبور، صحف و قرآن در رمضان نازل شدهاند.تفاوت روزه در اديان از جهت تعداد روزها و چگونگي روزههاست، هرچند در اديان مختلف جزئيات و كيفيت روزه تفاوت دارد اما اصل حكم روزه وجود دارد و هدف آن بطور كلي تهذيب نفس و ايجاد طهارت و پاكي معنوي و رفع رنج و بلاست.
هندوئيسم
هندوئيسم 2500 تا 4000 سال پيش از ميلاد، از تمدن دره ايندوس برخاسته است. هندوئيسم دين خدايان است كه اساس آن اعتقاد بر يگانگي هر چيز است. اين كليت، برهمن ناميده ميشود. هندوها معتقدند هدف از زندگي اين است كه ما درك كنيم بخشي از خدا هستيم كه ميتوانيم اين سطح حيات را ترك كرده و به خدا بازگرديم. اين آگاهي حقيقي فقط با ورود به چرخه تولد، مرگ و زندگي كه سمسره خوانده مي شود امكان پذير است.موفقيت هركس در اين راه با مقدار اعمال خوب و بدش ارزيابي شده و تعيينكننده تناسخ بعدي اوست. خدمت به ديگران و قرباني كردن، موجب ارتقاء درجه و تولد دوباره فرد در درجه بالاتر ميشود و انجام اعمال بد، او را به سطح پايينتر يا حتي به سطح يك حيوان تنزل ميدهد.هندوها معمولاً در روزهاي ماه جديد و جشنهايي مانند SHIVRATRI، DURGA PUJA و SARASWATI PUJA روزه ميگيرند. زنان شمال هند در روز KARVA CHAUTH هم روزه ميگيرند.نحوه روزه بستگي به خود فرد دارد. ممكن است روزه، امتناع از خوردن و آشاميدن هر نوع غذا يا نوشيدني براي مدت 24ساعت باشد، اما بيشتر شامل نخوردن غذاهاي جامد است و نوشيدن مقداري آب يا شير مجاز است.هدف از اين روزه، افزايش تمركز در مديتيشن يا عبادت براي تطهير درون است و گاهي به عنوان دادن يك قرباني در نظر گرفته ميشود.
بوديسم
دين بودا برخاسته از آموزشهاي «سيدارتا گوتاما» است كه 535 سال پيش از ميلاد به شكوفايي رسيد و بودا نام گرفت. او سياق ميانهروي را جايگزين رياضتهاي شديد جسمي يا دنياپرستي و خوشگذراني زياد كرد. سالها پس از مرگ بودا، آموختههاي او به رشته تحرير درآمد و تريپي تاكا نام گرفت.بوداييها به اصل تناسخ روح و چرخه حيات معتقدند، بدين صورت كه هر كس روند تولد، زندگي و مرگ را ميپيمايد. پس از اين چرخه، اگر فرد وابستگي خود به جسم و علائق را رها كند ميتواند نيروانا را كسب كند.همه فرقههاي اصلي بوديسم دورههايي براي روزه دارند كه معمولاً روزهاي چهاردهم ماه و ديگر روزهاي مقدس است. در آيين بودا، روزه به معناي خودداري از خوردن غذاهاي جامد است، ولي استفاده از برخي مايعات مانعي ندارد. روزه بودائيان روشي براي پاك سازي است.راهبان بودايي براي آزادسازي ذهن روزه ميگيرند. بعضي از راهبان بودايي كشور تبت، براي كمك به رسيدن اهداف يوگا، نظير انرژي دروني، روزه ميگيرند.
آئين جين
- زاهدان پيرو آئين جين براي ايجاد آمادگي روحي خود براي برخي جشنها و اعياد روزه نگه ميدارند، همچنين پارسايان آئين جين بهترين مرگ را مرگ در اثر پرهيز كامل از غذا و آب ميدانند و بسياري از آنها داوطلبانه راه روزهدار را در پيش مي گيرند تا بدين طريق به زندگي خود پايان بخشند.
لامائيسم
لامائيستها در هر ماه روزهاي 14 و 15 و 29 و 30 تنها از غذاي آردي و چاي تناول ميكنند ولي پارسايان اين مذهب در طول اين چهار روز تا غروب آفتاب هيچ نميخورند.
صابئين
صابئين يا مندائيان (پيروان حضرت يحيي) در روزهاي ويژهاي از سال كه آنها را مبطل مينامند از خوردن گوشت، ماهي، تخم مرغ خودداري ميكنند از جمله اين روزها 26 و 27 و 28 و 29 و 30 ماه سمبلتا، روزهاي ششم و هفتم ماه دولا و روز دوم ماه هطيا است.آنها روزه واقعي را روزهدار بودن اعضا و جوارح آدمي ميدانند كه در كتاب كنزاربا يا صحف آدم مقدسترين كتاب مندائيها آمده است: «اي مومنان برايتان گفتم كه روزه بزرگ فقط نهي از خوردن و آشاميدن نيست بلكه ديدگانتان را از نگاههاي هيز و شيطاني و گوشهايتان را از شنيدن حرفهايي كه مردم در خانه خود ميزنند برحذر داريد و زبانهايتان را به گفتارهاي دروغ و ناپسند نيالائيد و .... ».
زرتشتي
در آيين زرتشت، زرتشتيان بايد در سه بخش معنوي "شنوايي"، "انديشه" و "احساس" هميشه روزه باشند؛ به آن معنا كه از طريق اين سه حس از نيكي دور نشوند و "انديشه و احساس و شنوايي"شان هميشه سرشار از نيكي باشد. با اينحال زرتشتيان براي افراط نكردن در خوردن گوشت حيوانات روزهاي دوم و دوازدهم و چهاردهم و بيست و يكم هر ماه زرتشتيان از خوردن گوشت پرهيز ميكنند. همچنين زرتشتيان پس از مرگ يكي از نزديكان، به مدت سه شب از پختن يا خوردن گوشت پرهيز ميكنند.
يهوديت
موسي مردمش را از اسارت مصر خارج ساخت و كتاب خود را از سوي خدا به آنها عرضه كرد. سپس يوشع نبي آنها را به سرزمين موعود برد. جايي كه ساموئل، پادشاهي عبرانيان را تأسيس كرد.داوود پيامبر، اورشيلم را بنا نهاد و سليمان اولين معبد را بنا كرد كه در سال 70 پس از ميلاد تخريب شد. يهوديان به پيامبر آخرالزماني معتقدند كه ميآيد و آن معبد را از نو بنا ميكند.يهوديها در يوم كيپور (YOM KIPPUR) روزه ميگيرند. يوم كيپور تعطيلي مذهبي يهوديان در ماه سپتامبر يا اكتبر است كه مردم در آن روز روزه ميگيرند و در كنيسه، دعاي صبر ميخوانند. آن روز را، روز كفاره هم ميگويند.يهوديان شش روز ديگر را نيز روزه ميگيرند كه " TISHA B'AV " ( نهم آوريل، روزي كه معبد يهوديان در آن روزتخريب شد) از آن جمله است.در «يوم كيپور» و " TISHA B'AV " خوردن و آشاميدن از زمان غروب آفتاب تا غروب بعدي به مدت 24 ساعت ممنوع است، در حالي كه در ساير ايام روزه ا، اين محدوديت از طلوع تا غروب آفتاب است.هدف از روزه در دين يهوديت، استغفار از گناهان يا درخواست حاجت خاصي از خداست.
مسيحيت
حضرت مسيح، پسر مريم مقدس كه مورد آزار يهوديان هم وطن خود قرار گرفته بود، پيام جديدي از خداوند متعال ارائه كرد. در طول سفرهاي حضرت مسيح 12 مُريد (كه بعدها حواريون نام گرفتند) همراه وي بودند تا آموزههاي ديني را از او بياموزند. مسيح در دوران خود معجزههاي زيادي بر مردم عرضه كرد تا آموختههايش را ملموستر سازد.مسيحيت فرقههاي زيادي دارد كه شايد به دليل عدم تفاهم بر روي اصول ديني، فرهنگ متفاوت مسيحيان و سليقههاي شخصي بوده است. گاهي تفاوت اعتقادي بين اين فرقهها آنقدر زياد است كه شايد هر كدام دين متفاوتي به نظر آيند.
آيين كاتوليك
كاتوليكها در روزهاي چهارشنبه خاكستر «ASH WEDNESDAY» (اولين روز ايام روزه مسيحيان) و جمعههاي ايام روزه «LENT» و جمعه پاك «GOOD FRIDAY» روزه ميگيرند و از خوردن گوشت خودداري ميكنند. كاتوليكها قرنهاي متمادي از خوردن اين ماده غذايي در تمام جمعهها منع شده بودند، اما از اواسط دهه 1960 خودداري از مصرف گوشت در جمعههاي خارج از ايام روزه، به نظر محلي و شخصي افراد واگذار شد.در روز چهارشنبه خاكستر و جمعه پاك، خوردن دو وعده غذايي كوچك و يك وعده غذايي عادي جايز است، اما خوردن گوشت ممنوع است. در ساير جمعههاي ايام روزه نيز مصرف هر نوع گوشتي حرام است. براي روزههاي اختياري در روزهاي جمعه، برخي افراد به جاي خودداري از غذا خوردن، رياضت ديگري را براي تقرب در نظر ميگيرند يا نماز مخصوصي را ميخوانند.هدف از اين روزه كنترل هواهاي نفساني و رياضت كشيدن براي بخشايش گناهان و همدردي با فقراست.
آيين ارتدوكس شرقي
در اين فرقه، دورههاي متعددي براي روزه وجود دارد كه شامل ايام روزه «LENT»، روزههاي رسولان «APOSTELS»، روزه آسودن يا دورماسيون «DORMITION»، روزه تولد مسيح «NATIVITY» و روزههاي ديگر است. هر چهارشنبه و جمعه، روزهاي روزه به شمار ميآيند به غير از آنهايي كه در هفتههاي خالي از روزه واقع ميشوند.در روزه اين آيين به طور كلي مصرف گوشت، لبنيات و تخم مرغ ممنوع است. ماهي در برخي روزهاي روزه ممنوع است و در بعضي روزها مجاز.ارتدوكسها به اين دليل روزه ميگيرند كه معتقدند پرهيز از شكم پروري، رحمت خدا را براي آنها به ارمغان ميآورد.
آئين پروتستان
روزه در اين آيين، قانون جامعي ندارد، بلكه به انتخاب و صلاحديد افراد، كليساها، مؤسسات يا انجمنهاست.برخي از افراد كلاً از مصرف غذا و نوشيدني امتناع ميكنند؛ بعضي ديگر فقط آب يا آب ميوه مينوشند؛ يا اينكه فقط غذاهاي مشخصي را ميخورند و از غذاهاي خاصي امتناع ميكنند و با هر وسوسهاي مقابله ميكنند.هدف از روزه در اين آيين، تقويت روح يا به كرسي نشاندن يك سخن حق در جامعه مدني يا سياسي است.
آيين مورمن
اولين يكشنبه هر ماه، زمان روزه است. افراد و خانوادهها در صورت تمايل ممكن است روزهاي ديگري نيز بگيرند. خودداري از خوردن و آشاميدن براي دو وعده متوالي و نيز بخشيدن غذا يا پول به نيازمندان روزداري اين فرقه است. بعد از روزه اعضاي كليسا در جلسه روزه و شهادت دادن شركت ميكنند.
اسلام
در آئين مقدس اسلام روزه جايگاه بسيار خاص و ويژهاي دارد و يكي از وسايل تقرب به خداست. دين اسلام كه پس از ميلاد مسيح توسط حضرت محمد (ص) در شهر مكه عرضه گرديد، از بزرگترين دينهاي دنياست. مسلمانها دين اسلام را مكمل دين ابراهيم، داوود، موسي و عيسي دانسته و پيامبرشان را خاتم انبياء ميدانند. قرآن كتاب مقدس مسلمانان است و ايشان در اجراي مسائل ديني از احاديث پيامبر و امامانشان سود ميبرند.مسلمانان يك ماه تمام را روزه ميگيرند. ماه رمضان نهمين ماه تقويم قمري مسلمانان است كه در اين ماه روزه واجب است. اين ماه يادآور نزول قرآن بر حضرت محمد(ص) است.مسلمانان براي روزه گرفتن از شروع سحر(اذان صبح) تا غروب آفتاب(اذان مغرب)، از خوردن و آشاميدن اجتناب ميكنند. همچنين مصرف دخانيات و داشتن رابطه زناشويي در زمان روزهداري حرام است.روزهداري در اين ماه واجب است، ولي مسلمانان در ديگر اوقات سال نيز به دلخواه ميتوانند روزه بگيرند.
خبرگزاري فارس
جمعه 23/6/1386 - 3:25
رمضان
آداب و رسوم ایرانیان در رؤیت هلال ماه
در قمصر کاشان برای دیدن هلال ماه رمضان مردم به بام خانه هایشان می روند و با خود یک کلام الله مجید، یک آیینه و یک سینی که داخل آن یک ظرف آب که کمی سبزی خوردن در آن است می برند. روی فرش رو به قبله می نشینند، آن گاه آیینه را به سمت آسمان می گیرند و آن قدر جا به جا می کنند تا ماه را در آیینه ببینند.
استهلال تلاش برای رؤیت هلال ماه است، این عمل دارای ارزش نجومی است، چرا که ماه قمری ممکن است ۲۹ یا ۳۰ روز باشد و مشاهده ماه نو، گاه کاری دشوار و نیازمند محاسبات نجومی و صرف وقت است.
از نظر اسلام این کار اهمیت بسیاری دارد زیرا مناسبتهای دین اسلام بر مبنای گاهشمار قمری تنظیم شده، از جمله رؤیت هلال ماه مبارک رمضان که نویدبخش ظهور خوبیها و ایجاد فرصت و بستری برای خودسازی و نزدیکی هر چه بیشتر به خالق هستی است.
گردش ماه موجب می شود ناظر زمینی آن را به حالتهای مختلفی ببیند که دلیل آن تغییر زاویه خورشید، ماه و زمین است. هنگامی که ماه بین زمین و خورشید قرار دارد هیچ بخشی از ماه برای ناظر زمینی روشن نیست.
اصطلاحا به این لحظه مقارنه ماه و خورشید یا ماه نو گفته می شود. در واقع مقارنه لحظه تولد ماه است . شاید به نظر برسد که در هر ماه قمری باید یک خورشید گرفتگی داشته باشیم ولی از آنجا که صفحه مدار ماه با صفحه مدار زمین به دور خورشید زاویه می سازد بنابراین در برخی موارد سایه ماه از بالا یا پایین صفحه مدار زمین می گذرد و خورشید گرفتگی اتفاق نمی افتد.
هر چه سن هلال ماه بیشتر باشد، رؤیت آن آسانتر است. با افزایش سن هلال ، ماه فرصت بیشتری دارد تا از خورشید فاصله بگیرد و سطح درخشان آن بیشتر می شود. عوامل مختلفی در رویت هلال ماه مأ هستند:
مدت مکث : هلال های شامگاهی پس از غروب خورشید، غروب می کنند. فاصله زمانی بین غروب خورشید و غروب ماه مدت مکث گفته می شود . هر چه مدت مکث بیشتر باشد ماه مدت بیشتری در آسمان است و آسمان تاریکتر و امکان رؤیت فراهم می شود. مدت مکث هلال های باریک کمتر از یک ساعت و در برخی از موارد کمتر از 40 دقیقه است. چنین هلال هایی بلافاصله پس از غروب خورشید قابل مشاهده نخواهند بود و رصدگر باید دقایقی تحمل کند تا شرایط مناسب فراهم شود.
زمان غروب خورشید : چون هلال ماه شامگاهی پس از غروب خورشید مشاهده می شود. هر چه نسبت به زمان مقارنه ماه ، خورشید دیرتر غروب کند، سن و جدایی زاویه ای هلال افزایش می یابد. بنابراین هر چه به سمت نواحی غربی برویم شرایط رؤیت هلال بهتر می شود.
فاصله ماه از زمین : با توجه به اینکه مدار ماه به دور زمین بیضی است بنابراین مطابق قانون دوم کپلر سرعت گردش ماه به دور زمین ثابت نیست. اگر مقارنه زمانی اتفاق بیفتد که ماه در حوالی حضیض مدارش باشد با سرعت بیشتری از خورشید فاصله می گیرد و جدایی آن سریع تر افزایش می یابد. چنین هلالی در مقایسه با هلال ماه هم سن که در اوج است به مراتب راحت تر رؤیت می شود.
در تقویم هجری قمری قراردادی ماه های به طور متوالی 29 و 30 روز در نظر گرفته می شود.در تقویم هجری قمری مورد استفاده کشورهای اسلامی بر اساس معیارها و ضوابطی 29 یا 30 روزه بودن ماه تعیین می شود. مطابق حکم شرعی اگر هلال ماه در شامگاه 29 ام ماه رؤیت شود، آن ماه به پایان رسیده است و فردا روز اول ماه بعد است ولی اگر هلال ماه در شامگاه روز 29 ام رویت نشد ماه 30 روزه است.
به دلیل اهمیت نجومی و فقهی پیش بینی رؤیت هلال ماه همواره مورد توجه منجمین اسلامی بوده است. مشکل تقویم هجری قمری از سه مقوله نجومی ، انسانی و فقهی قابل بررسی است. امروزه با وجود نرم افزارهای نجومی مختلف محاسبه موقعیت و مشخصات ماه کار ساده ای است ولی از آنجا که مسئله رؤیت یک امر انسانی است و بحث رؤیت امری است که با توجه به افراد و شرایط مختلف متغیر است بنابراین باعث بروز عدم قطعیت در پیش بینی می شود.
اما دو فتوای اصلی برای رؤیت ماه وجود دارد . یکی اینکه امکان رؤیت هلال برای فرد است که در یک مکان خاص زندگی می کند و باید خود، ماه را ببینند تا اول ماه اثبات شود .
دوم اینکه اگر در جایی هلال رؤیت شود، در تمام کره زمین یعنی هر جایی که در آن لحظه شب باشد، فردای آن اول ماه خواهد بود که این برای همه ممکن است .
در کشور ما برای رفع هر گونه شبهه و نگرانی، ستادهای خاصی فعال هستند که به طور ویژه به امر استهلال می پردازند، برای ماه مبارک رمضان و عید فطر نیز گروهها تعیین شده در نقاط مختلف کشور مستقر و مشاهدات خود را به پایگاههایی که در دفتر مقام معظم رهبری استقرار دارند گزارش کرده و نتیجه نهایی از سوی رهبری اعلام می شود.
هلال ماه در آیینه پیدا می شود
در ماه مبارک رمضان یکی از مباحث مهم فرهنگ عامه به شمار می آید. در این ماه تلاش می شود گوشه هایی از سنن و باورهای مردم ایران به نقل از کتاب "رمضان در فرهنگ مردم" نوشته احمد وکیلیان مورد بررسی قرار گیرد.مردم ماه مبارک رمضان را با رویت هلال آغاز می کردند مگر آنکه ماه شعبان سی روز بود یا حاکم بلد روز آغاز ماه را قبلا تعیین و مردم را به روزه گرفتن حکم می کرد.
رویت هلال در یزد
در شهرستان یزد برای رویت ماه مردم غروب روز آخر ماه شعبان به بالای مناره ها، گلدسته ها، تکیه ها، پیش طاق مساجد و پشت بام ها می رفتند و با نگاه دقیق در آسمان به جستجوی ماه می پرداختند و در صورت مشاهده ماه اعمال مخصوص ماه رمضان را به جا می آوردند. همگانی شدن مراسم آغاز ماه رمضان در صورتی بود که " اعلم بلد " به آن حکم می کرد و برای اینکه او به آغاز ماه حکم کند باید شخصا ماه را می دید یا به گفته عده زیادی که ماه را دیده بودند یقین حاصل می کرد و یا به قول دو نفر مومن عادل اکتفا می کرد.
اعلم بلد بعد از به جا آوردن نماز جماعت مغرب و عشا به منبر می رفت و ضمن خواندن خطبه، آغاز ماه رمضان را به اطلاع حاضران می رساند. بعد موذن به گلدسته مسجد می رفت و اذان می گفت. بعضی از افرادی هم که صدای اذان را می شنیدند به اذان گفتن می ایستادند تا صدای اذان به دورترین نقاط برسد و مردم از حکم مطلع شوند. اگر هوا ابری و رویت ماه غیر ممکن بود افرادی را به آبادیها و شهرهای نزدیک که افقشان با افق شهر یکی بود و احتمال می دادند آسمان آنجا صاف است می فرستادند تا به رویت ماه اطمینان حاصل کنند. مردم اگر از این راه هم به دیدن ماه موفق نمی شدند به خانه هایشان می رفتند و منتظر حکم مجتهد می ماندند.
در صورتی که شب از نیمه می گذشت و دیدن ماه ثابت و معلوم می گشت به وسیله نواختن نقاره دیدن ماه را اعلام می کردند، چنانچه تا سحر دیدن ماه ثابت نمی شد مردم سحری می خوردند و روزه می گرفتند تا اگر ماه رمضان آغاز شده باشد از تکالیف دینی غافل نمانند. اگر تا قبل از ظهر اطلاع می یافتند که ماه رمضان آغاز نشده است روزه را می شکستند در غیر این صورت روزه را ادامه می دادند. (لازم به تذکر است که روزه یادشده را نباید به نیت روزه واجب و روزه اول ماه رمضان به حساب آورد، اگر چنین کنند روزه ای حرام خواهد بود.)
حاجت طلبی در لحظه دیدن ماه نو
از عقاید مردم در مورد دیدن ماه نو آن است که به محض رویت ماه چشمشان را می بندند و سعی می کنند روی قرآن یا نام خدا یا ظرف آب یا سبزه و یا روی زیبا بگشایند و صلوات بفرستند. همچنین عقیده دارند در لحظه دیدن ماه نو هر حاجتی از خداوند طلب کنند برآورده خواهد شد.
در صغاد آباد فارس اگر چهار نفر مومن موفق به دیدن ماه نو شوند متفقا به در مسجدجامع که وسط صغاد واقع شده است می روند و به موذن می گویند: " جار بکش. امشب حتما شب نیت است ". موذن هم روی بام یا گلدسته مسجد می رود و با صدای بلند می گوید: " مومنین، ماه نو را دیده اند خود را برای سحری خوردن و روزه گرفتن آماده کنید " اگر هوا ابری باشد و موفق به دیدن ماه نشوند چند نفر را به شهرهای آباده و " قمشه " یا آبادیهای اطراف می فرستند تا از دیدن ماه مطلع شوند.
در اصطهبانات فارس به محض دیدن هلال ماه مبارک رمضان چند توپ شلیک می کنند تا همه مردم باخبر شوند. هر کس صدای توپ را بشنود این اصطلاح را می گوید: " توپ هدر شد، ماه دیده شد. "
در جهرم فارس مردم برای دیدن ماه نو به " کوه البرز " که مشرف به شهر است می روند و با دیدن ماه چشمشان را می بندند و آن روی انگشتر فیروزه یا درخت سبز یا آب روان و یا قرآن می گشایند اگر هیچ کدام از این چیزها نبود چشمشان را روی سکه باز می کنند.
در کازرون فارس بعد از دیدن هلال ماه رمضان سه صلوات می فرستند و می گویند: " خدایا یک ماه قدم دار و مبارکی رو همه شیعیون نو شده باشد " یا گویند: " الهی ماه شریف و مبارک و بابرکتی رو همه عزیزون و غریبون نو شده باشد. "
پیرمردها بر بام های شهر اراک
مردم اراک وقتی هلال ماه رمضان را می بینند به یکدیگر تبریک می گویند و آرزوی توفیق روزه و عبادت برای خود و دیگران می کنند. اراکی ها نیز هنگام دیدن ماه سعی می کنند چشمشان را روی قرآن یا آب روان بگشایند. بعضی آب روان را روشنایی و بعضی سرگردانی می دانند. عده ای هم ماه را در آیینه ای که رو بروی ماه نگه می دارند مشاهده می کنند و دیدن ماه را در آیینه مبارک می دانند. در اراک هنگام رویت ماه رسم است چند پیرمرد به پشت بام یا گلدسته مساجد بروند و اذان بگویند.
در قمصر کاشان برای دیدن هلال ماه رمضان مردم به بام خانه هایشان می روند و با خود یک کلام الله مجید، یک آیینه و یک سینی که داخل آن یک ظرف آب که کمی سبزی خوردن در آن است می برند. روی فرش رو به قبله می نشینند، آن گاه آیینه را به سمت آسمان می گیرند و آن قدر جا به جا می کنند تا ماه را در آیینه ببینند. به محض مشاهده ماه یک شخص باسواد با صدای بلند سوره یاسین قرائت می کند و دیگران در دل همراه با او سوره یاسین را می خوانند. بعد یک حمد و سه قل هوالله خوانده و چند صلوات می فرستند. سرانجام هر یک از افراد جرعه ای از ظرف محتوی آب و سبزی می نوشند و عقیده دارند خوردن آب و سبزی به آنها نیروی قناعت می دهد و موفق می شوند بدون ناراحتی ماه مبارک رمضان را روزه بگیرند. بعد از این اعمال یک نفر طبل می زند تا اگر کسی ماه را ندیده باشد مطلع شود.
در ضمن در قمصر بازگشودن چشم را بعد از دیدن هلال در صورت سادات شگون می دانند و سعی می کنند وقتی هلال ماه رمضان را دیدند به صورت سید یا سیده ای نگاه کنند. سادات هم وقتی ماه را می بینند به سینه خود نگاه می کنند و صلوات می فرستند.
در تاکستان قزوین پس از رویت ماه نو بر آیینه و قرآن می نگرند کسانی هم که در سینه خال دارند پس از مشاهده ماه به سینه خود نگاه می کنند و معتقدند چون این خال خدایی است برای آنها خوشبختی می آورد. زنانی که بچه ندارند دختر بچه یا پسر بچه ای خوشرو را با خود به بام می برند و به محض دیدن ماه به روی او نگاه می کنند و از خدا می خواهند که به آنها بچه ای سالم و زیبا عطا کند.مهر
جمعه 23/6/1386 - 3:24
رمضان
حوادث رمضان پيش از ظهور
«صيحه» به صدا و ندا اطلاق مىشود و در اينجا منظور ندايى است كه شب بيست و سوم ماه رمضان كه همان شب قدر است از آسمان شنيده مىشود. هر جمعيتى آن را به زبان خويش مىشنود و از آن حيران و سرگردان مىگردد؛ از شنيدن اين ندا خوابيده بيدار مىشود؛ ايستاده مىنشيند؛ نشسته بر سر جاى خود ميخكوب مىشود.
1 ـ خورشيدگرفتگي و ماهگرفتگي در زمان غير عادي
يكي از مظاهر قدرت الهي كه در قالب سنن معجزات جلوهنمايي كرده و اشارة مخصوصي را براي توجه آن دسته از مؤمنان كه مخلصانه منتظر ظهور بودهاند به ارمغان ميآورد، كسوف خورشيد در روز سيزدهم يا چهاردهم ماه رمضان و خسوف ماه در بيست و پنجم همان ماه است.
علت پديد آمدن اين دو نشانه پيش از ظهور كه خلاف روال عادي بوده و از اول خلقت آدم تا آن زمان نمونهاش ديده نشده، از اين قرار است:
الف) رسوخ و عمق يافتن نظريه مهدويت و اعتقاد به حضرت در ميان تمام مسلمانان؛ ب) متوجه كردن مؤمنان مخلص به نزديكي ظهور. «ثعلبة ازدي» از امام باقر(ع) نقل كرده كه فرمودند:
دو نشانه پيش از ظهور قائم(ع) خواهد بود: خورشيدگرفتگي در نيمه ماه رمضان و ماهگرفتگي در آخر آن.
به حضرت عرض كردم: يابن رسولالله خورشيد در انتهاي ماه كسوف ميكند و ماه در نيمة آن خسوف.حضرت فرمودند:خودم ميدانم چه ميگويم؛ اين دو نشانهاي است كه از زمان فرود آمدن آدم (از بهشت به زمين) سابقه نداشته است. 1
«ورد بن زيد اسدي» برادر «كميت» هم از آن حضرت(ع) نقل كرده كه فرمودند: پيش از اين امر (ظهور) ماه گرفتگي خواهد بود؛ كه پنج روز مانده (به انتهاي ماه) و خورشيد گرفتگي در روز پانزدهم كه هر دو در ماه رمضان خواهد بود و به اين ترتيب حساب منجمان به هم ميريزد.
ابوبصير هم از امام صادق(ع) نقل ميكند كه حضرت فرمودند: نشانة قيام حضرت مهدي(ع) كسوف خورشيد در بيست و سوم يا چهاردهم ماه رمضان است. 2
خسوف ماه معمولاً به جهت قرار گرفتن زمين در ميان خورشيد و ماه رخ ميدهد كه زمان آن هم در نيمة ماههاي قمري است. كسوف خوشيد هم غالباً زماني مشاهده ميشود كه ماه بين زمين و خورشيد قرار گيرد و زمان آن
هم در آخر ماههاي قمري است. چنين حادثهاي (كه دچار بدأ 3 هم نخواهد شد) در زماني غير از زمان عادي آن ـ بنا برگفته روايات ـ با فرض احتمالات زير ممكن ميشود:
احتمال اول: اين قضيه معجزهگونه و از طريق يكي از اسباب و علل عادي (وناشناخته) انجام شود.
البته با اختلافي ساده و آن هم آگاهي ما از زمان وقوع آن است، كه البته طريقه حدوث اين اعجاز يا كيفيت شكلگيري را نميتوانيم تصور كنيم و همين قدر كافي است كه بدانيم اين معجزه انجام ميشود و آن هم معجزهاي كه از زمان هبوط حضرت آدم(ع) تا كنون سابقه نداشته است و لذا محاسبات ستارهشناسان را برهم ميزند.
احتمال دوم: به واسطة ممانعت جسمي بزرگ رخ ميدهد.
ممكن است يكي از اشياء سرگردان در فضا (بنا بر گفته دانشمندان) به منظومة شمسي نزديك شده و با قرار گرفتن در مقابل خورشيد مانع رسيدن آفتاب به زمين شود و كسوف پس از ده روز پيش بيايد و همين شيء در اواخر ماه هم كه ماه به شكل هلال ديده ميشود در برابر آن قرار گيرد و بر حسب سرعت و حجم آن شيء خسوف كلي يا جزيي رخ دهد. از جمله نشانههايي كه براي ظهور ذكر شده است و بيارتباط با اين بخش از مطالب نيست اين است كه نور خورشيد از زمان طلوعش تا 23 از روز ناپديد ميشود كه اين به جهت آن است كه شيء فضايي بين خورشيد و زمين قرار گرفته و به مدت 23 از طول روز مانع رسيدن آفتاب 4 به زمين ميشود كه بالطبع با كسوفي كه از يك تا سه ساعت طول ميكشد، متفاوت است.
احتمال سوم: به جهت تغييرات دروني خود خورشيد.
تعبير علمي اين مطلب از اين قرار است كه ممكن است انفجارهاي عظيم يا تغييرات فيزيكي خاصي در خورشيد پديد آيد طوري كه مدت مشخصي
اشعه خورشيد به اطراف پراكنده نگردد و يا اينكه انفجارهاي پشت سر هم ماه رمضان در خورشيد، كسوف اواسط ماه را به دنبال داشته باشد و در آخر ماه كه از ماه هلالي بيش پيدا نيست، خسوف را؛ كه اين احتمال نزديكترين و جديترين احتمالات است خصوصاً اگر اين دو را به آيات و نشانههايي كه از آسمان است و در بحث حوادث ماه رجب به آنها پرداختيم، ضميمه كنيم، ميتوان آنها را هم با اين احتمال توجيه كرد: توقف خورشيد در زمان سفياني ممكن است كه ناشي از انفجاري قوي در خورشيد باشد كه مانع حركت كردن خورشيد شود يا حركت آرامي كه مانند بازگشت عمل آن براي مدت دو يا سه ساعت باشد يا ظاهر شدن بدني نمايان در قرص خورشيد (از جمله حوادث ماه رجب) هم ممكن است ناشي از انفجاري قوي در خورشيد باشد كه وقتي در سطح خورشيد گسترش يابد به شكل سينه و صورت انسان به نظر برسد. دانشمندان متأخر به حدوث چنين جرياني در خورشيد كه در حديث هم ميتوان تأكيد بر چنين مطلبي را يافت اشاره كردهاند. اميرالمؤمنين(ع) طي حديثي طولاني پس از ذكر صيحه و نداي آسماني ماه رمضان (در بيست و سوم ماه) ميفرمايند:
از فرداي آن، هنگام ظهر خورشيد رنگارنگ و سپس زرد شده و در نهايت سياه و تاريك ميشود. 5
تاريكي خورشيد خود دليل روشني است براي وقوع خسوف ماه در روز (بيست و پنجم آن ماه رمضان)و شايد اين تفسير بهترين تفسير علمي و نزديكترين احتمال به واقعيت باشد كه احدي پيش از اين بدان اشاره نكرده است و پس از تفكر جدي و عميق در باب نشانههاي ظهور و آيات آسماني كه الزاماً نبايد اين حوادث معجزه باشند، حاصل شده است. 6
2 - نداى آسمانى صيحهاين نشانه يكى از پنج مورد نشانه حتمى ظهور است.
»صيحه« به صدا و ندا اطلاق مىشود و در اينجا منظور ندايى است كه شب بيست و سوم ماه رمضان كه همان شب قدر است از آسمان شنيده مىشود. هر جمعيتى آن را به زبان خويش مىشنود و از آن حيران و سرگردان مىگردد؛ از شنيدن اين ندا خوابيده بيدار مىشود؛ ايستاده مىنشيند؛ نشسته بر سر جاى خود ميخكوب مىشود نوعروسان از شدت ترس از خلوتگاههاى خويش بيرون مىآيند. اين ندا از جبرئيل امين است، كه به زبانى رسا چنين اعلام مىكند:»صبح نزديك شد7. بدانيد كه حق با مهدى(ع) و شيعيان اوست«.
پس از آن در بعدازظهر (نزديك مغرب) شيطان لعين در ميان زمين و آسمان ندا مىدهد كه: »آگاه باشيد كه حق با عثمان و شيعيان اوست«. ظاهراً مراد از »عثمان«، »عثمان بن عنبسه« يا همان سفيانى است.
ابوحمزه مىگويد: از امام باقر(ع) پرسيدم: آيا شورش سفيانى از علايم حتمى ظهور است؟ حضرت فرمودند: آرى ندا هم حتمى است... از حضرت پرسيدم: اين ندا چگونه خواهد بود؟ فرمودند:
يك منادى اول روز ندا مىدهد كه حق با آل على(ع) و شيعيان اوست و در انتهاى روز شيطان ندا مىدهد كه حق با عثمان و شيعيان اوست و در اين زمان ياوهگويان (باطلگرايان) دچار ترديد مىشوند.8
دليل برخاستن اين صداى آسمانى از اين قرار است:الف) توجه دادن مردم به نزديكى ظهور؛ب) به وجود آوردن آمادگى درونى در ميان مؤمنان مخلص.
توجه به زمان وقوع اين نشانه؛ يعنى با فضيلتترين ماه و شب سال - كه اقبال و رويكرد دينى مسلمانان به حد اعلاى خود مىرسد - اهميت آن را ثابت مىكند.
ابوبصير از امام باقر(ع) چنين روايت مىكند:صيحه حتماً در ماه رمضان، خواهد بود؛ چرا كه ماه رمضان ماه خداوند است و آن هم نداى جبرئيل است براى خلق.سپس فرمودند:
منادى از آسمان به نام قائم(ع) ندا سر مىدهد و از مشرق تا مغرب صدايش را مىشنوند. از ترس آن صدا هيچ خوابيدهاى نمىماند؛ مگر اينكه بيدار مىشود و ايستادگان همگى مىنشينند و نشستگان هم بر دو پاى خويش برمىخيزند. خداوند بيامرزد هر كه از اين صدا عبرت بگيرد. صدا، صداى جبرئيل روحالامين است كه در شب جمعه بيست و سوم ماه رمضان بر خواهد خاست. پس از آن شكايتى نداشته باشيد و گوش فرا دهيد و اطاعت كنيد. در انتهاى روز صداى ابليس ملعون (شنيده مىشود) كه ندإ؛ مىدهد آگاه باشيد كه فلانى مظلومانه كشته شد تا مردم را به شك بيندازد و آنها را مبتلا به فتنه كند. چقدر شككنندگان متحير در آن روز زيادند كه در آتش افكنده شدهاند. وقتى صدا را در ماه رمضان شنيديد از آن شكايت نكنيد كه آن صداى جبرئيل است و نشانه آن اين است كه به نام قائم و پدرش(ع) ندا مىدهد. به طورى كه حتى دوشيزگان در خلوتگاههايشان در خانه آن را مىشنوند و پدر و برادر خويش را براى خروج (و قيام) تشويق مىكنند.
و فرمودند:به ناچار اين دو صدا بايد پيش از قيام قائم(ع) باشد: صدايى از آسمان كه صداى جبرئيل است و به نام صاحب اين امر و نام پدرش و صدايى كه از زمين شنيده مىشود و آن صداى ابليس است كه به نام فلانى ندا مىدهد كه مظلومانه كشته شد ولى با آن به دنبال فتنه است. پس شما نداى اول را اجابت و اطاعت كند و از دومى و از اينكه به فتنهاش افكنده شويد، بپرهيزيد.
سپس پس از بيان بخش زيادى از حديث فرمودند:
وقتى كه بنىفلان در ميان آنها اختلاف افتاد؛ در آن زمان چشم انتظار فرج باشيد و فرج شما تنها در اختلاف بنىفلان است. پس وقتى دچار اختلاف شدند منتظر صيحه در ماه رمضان باشيد و (پس از آن) قيام قائم(ع) كه خداوند هر چه را بخواهد به انجام مىرساند.9
عبداللَّه بن سنان مىگويد: نزد امام صادق(ع) بودم كه شنيدم مردى از ديار هَمدان به حضرت عرض كرد: عامه (اهل سنت) ما را سرزنش مىكنند و مىگويند شما گمان مىكنيد كه منادى از آسمان به نام صاحب اين امر ندا درمىدهد. حضرت كه تكيه داده بودند خشمگين شدند، جلوتر آمدند و نشستند. سپس فرمودند:
آن را از من روايت نكنيد و از پدرم روايت كنيد كه ديگر هيچ عيبى براى شما نخواهد داشت. شهادت مىدهم كه از پدرم(ع) شنيدم كه مىفرمودند: واللَّه! اين مطلب در قرآن به وضوح بيان شده است آنجا كه مىگويد:إن نَشاء نفنَزّفل عَلَيهفم مفنَ السَماءف آيةً فَظَلَّت أعناقفهم لَها خاضفعينَ.10اگر بخواهيم از آسمان معجزهاى بر ايشان مىفرستيم كه گردنهايشان را براى هميشه به زير افكنند.
آن روز در زمين احدى باقى نمىماند كه به عنوان خضوع گردنش را كج نكرده باشد. اهل زمين ايمان مىآورند، آن زمان كه اين صدا را از آسمان بشنوند كه: »آگاه باشيد حق در ميان علىبن ابىطالب(ع) و شيعيان اوست«.سپس فرمودند:
فرداى آن روز شيطان در هوا بالا مىرود به طورى كه از زمين متوارى گشته و دور مىشود و در پس آن ندا مىدهد كه بدانيد حق در عثمان بن عفان و پيروان اوست. او مظلومانه كشته شد (بياييد) و قصاص خونش را طلب كنيد.حضرت ادامه دادند:
خداوند آنها را كه ايمان آوردهاند؛ با اقرار (هميشه به يك شكل) پابرجا و ثابت قدم مىكند و اين همان نداى اول است. آنها هم كه در دلهايشان مرض است آن روز به شك مىافتند كه اين مرض واللَّه، عداوت اهلبيت(ع) است. بنابراين در آن زمان از ما بيزارى مىجويند در عين حال كه به ما متمايل مىشوند؛ مىگويند آن صداى اول جادويى از سحرهاى اهل بيت(ع) بود سپس امام صادق(ع) اين آيه را تلاوت كردند كه:وَ إن يَرَوا آيةً يفعرفضفوا وَ يَقولفوا سفحرٌ مفستَمَرٌ.11اگر آنها معجزهاى را مشاهده كنند از آن روى گردانده، مىگويند اين همان جادوى هميشگى (آنها) است.12
زرارة بن اعين از امام صادق(ع) روايت كرده كه فرمودند:منادى از آسمان ندا مىدهد كه: »فلانى فرمانرواست« و منادى (ديگرى) هم ندا مىدهد كه: »همانا على و شيعيان او رستگارند«.
پرسيدم: چه كسى پس از اين با مهدى(ع) مىجنگد؟ فرمودند:مردى از بنىاميه كه شيطان ندا مىدهد همانا فلانى و پيروان او رستگار مىشوند.
گفتم: پس چه كسانى راستگو را از دروغگو تشخيص مىدهد؟ فرمودند:آنها كه احاديث ما را روايت مىكنند و پيش از وقوع اين اتفاقات مىگويند چنين مىشود و مىدانند كه آنها راستگويند و حق دارند.13
اين ندا مصداق اين آيه است كه:
أفَمَن يَهدى إلَى الحَقّ أحَقف أن يفتَّبَع أمَّن لا يَهفدّى إلاّ أن يفهدى فَما لَكفم كَيفَ تَحكفمونَ.14آيا آنكه به سوى حقيقت هدايت مىكند شايستهتر است كه تبعيت شود يا آنكه هدايت نمىپذيرد جز آنكه هدايت شود؛ شما را چه مىشود، چگونه قضاوت مىكنيد؟
لذا اين ندا و صيحه آسمانى (صداى جبرئيل) مانند پيشامد بزرگ غير منتظرهاى است كه جنبهاى اعجازى دارد و در دل دشمنان خدا ترس و هراس مىافكند و بشارت بزرگى براى مؤمنان است كه از نزديكى ظهور حكايت مىكند و اين مصداق آيهاى از قرآن كريم است كه مىگويد:افن نَشَاء نفنَزّفل عَلَيهفم مفن السَماء آيةً فَظَّلت اَعناقفهفم لَها خاضفعين.15
و آيه ديگرى كه مىگويد:وَ استَمع يَوم يفنادى المفنادى مفن مَكانف قَريبف يَومَ يَسمَعفونَ الصَّيَحَةَ بفالحَقّف ذلفكَ يَومف الخفروجف16.و آن روزى كه منادى از جايى نزديك ندا مىدهد، گوش فرا ده. آنها زمانى كه صيحه را به حق بشنوند آن روز زمان خروج است.
وظايف مؤمنان در هنگام پيشامد اين صيحه:
در احاديث اهل بيت(ع) در اين زمينه چنين آمده است:
الف) پس از شكر و ستايش خداوند: به جا آوردن نماز صبح جمعه مورد بحثمان، به خانههايتان برويد و درها را قفل كنيد و دريچهها و روزنهها را ببنديد و خودتان را در ميان چيزى بپوشانيد و گوشهايتان را بگيريد (در حديث آمده است كه از آثار اين صيحه اين است از شدت و قوت اين صدا 70/000 نفر كر و 70/000 نفر لال مىشوند)، هرگاه صدا را شنيديد پس به سجده بيفتيد و بگوييد:سبحان ربنّا القدّوس.پروردگار مقدس ما منزه استهر كه چنين كند نجات مىيابد و هر كه از اين عمل روى گرداند هلاك مىشود.17اين از جمله مواردى است كه هر كس خداوند متعال بر آن توفيقش داد تا نعمت درك آن عهد مبارك را با ظهور حضرت مهدى(ع) بيابد، واجب است بر آن شكرگزار باشد.
ب) انبار كردن غذاى يكسال خود و خانوادهاش: امام باقر(ع) فرمودند:نشانه حادثهها در ماه رمضان، نشانهاى است در آسمان كه مردم پس از آن دچار اختلاف مىشوند. هرگاه آن را درك كردى غذايت را بيشتر كن.18پس از شنيده شدن نداى آسمانى ميان مردم اختلاف، جنگ و فتنه (نبرد قرقيسيا) پديد آمده و به دنبال آن قحطى و گرانى خوراكىها پيش مىآيد و از اين رو ائمه(ع) به شيعيان مؤمن خويش و مسلمانان سفارش كردهاند كه غذا و نيازمنديهاى خود و خانوادههايشان را براى مدت يك سال ذخيره كنند. شما را به خدا، ببينيد چقدر اين امامان بزرگوار(ع) تيزبين بودهاند و به چه ميزان به شيعيان و دوستداران خويش محبت مىورزيدهاند. ما در طول سالهاى عمر خود چگونه به اين محبتهاى ايشان جواب دادهايم و چقدر در صدد جبران محبتهايشان بودهايم؟ آرى! هر كس كه به آنها عشق ورزيده و با آنها ارتباط دارد؛ مىتواند به محبت ايشان نسبت به خود مباهات و افتخار كند.
3 - بيعت كردن 30/000 نفر از قبيله بنىكلب با سفيانىسفيانى در ماه رجب شورش كرده و به مبارزات نظامى و سياسى و جنگهاى خويش جامه عمل مىپوشاند و محدوده نفوذ خويش را گسترش مىدهد و در اين زمان ديگران هم به او پيوسته و مجموعهها و قبايل غير دينى به دنبال او راه مىافتند. پيامبراكرم(ص) در اين رابطه فرمودند:
سفيانى با 360 سوار شورش مىكند تا اينكه به دمشق مىرسد و در ماه رمضان هم 20/000 نفر از قبيله بنىكَلَب با او بيعت مىكنند.19
قبيله بنىكَلَب، عمو زادگان سفيانى؛ يعنى همان قبايل دروز14 مىباشند كه در آينده او را همراهى مىكنند. اين قبيله در عصر معاويه نصرانى بودند و معاويه از آنها با مادر يزيد (عليهماللعنة) قاتل سيدالشهدا(ع) ازدواج كرد. بنابراين، سفيانى از اولاد يزيد بن معاوية بن ابىسفيان (عليهماللعنة) مىباشد. پيروان اين آيين در منطقه رمله (در بيابان برهوت شرقى فلسطين و غربى اردن و جنوب غربى سوريه دمشق) تا چند كيلومتر در اطراف آن سكنى گزيدهاند.
ماهنامه موعود شماره 37از كتاب شش ماه پاياني، انتشارات موعود
پي نوشتها:1 . الارشاد، شيخ مفيد، ج2، ص374؛ الغيبة، نعماني، ص181، اعلامالوري، ص429؛ الغيبة شيخ طوسي، ص270، بشارةالاسلام، ص96؛ يومالخلاص، ص516؛ تاريخ مابعدالظهور، ص118. 2 . الغيبة، نعماني، ص182؛ بشارةالاسلام، ص97؛ تاريخ الغيبةالكبري، ص479؛ يومالخلاص، ص517. 3 . به زودي در همين مجموعه به مسأله بدأ خواهيم پرداخت. 4 . الممهدون للمهدي(ع)، ص37. 5 . بحارالانوار، ج52، ص275؛ بشارةالاسلام، صص59 و 70. 6. البته بايد توجه داشته باشيم كه خود مؤلّف در نهايت آن را احتمال ميشمرد و هر چند هم كه احتمال قوي باشد باز يقينآور نيست بدين معنا كه الزاماً نبايد چنين باشد و امكان معجزه بودن اين جريانات خالي از وجه نيست؛ چرا كه اگر بنا بود به هر حال اين مطالب به زودي تفسير علمي آنها توسط دانشمندان آن عصر بيان شود كه ديگر تعبير كردن از آن به آيه (قرآن از معجزه به آيه تعبير ياد ميكند) چندان موجه نميباشد و مردم با اتكاء به گفته دانشمندان هيجان خود را نسبت به اين جريان از دست داده و مسلمانان هم به عنوان يك حادثه دهشتناك نماز آياتي خوانده و از آن روي ميگردانند و اين با آنچه در ابتداي سخن دربارة دو دليل حدوث اين دو حادثه گفته شد متناقض است. به طور خلاصه بايد گفت اگر بنا بود كه اين جريان فوراً تفسير علمي آن بيان شود نخواهد توانست آيه يا علامتي براي ظهور شمرده شود يا حداقل در احاديث ديگر لازم نبود اين همه روي آنها تكيه شود و گذرا به آن اشارهاي ميكردند. واللهعالم (مترجم).7 . بحارالانوار، ج52، ص274.8 . الارشاد شيخ مفيد، ج2، ص371؛ الغيبة، شيخ طوسى، ص266؛ اعلامالورى، ص429.9 . الغيبة، نعمانى، ص170، بحارالانوار، ج52، ص231؛ النجم الثاقب، ج1، ص126، تاريخ مابعدالظهور، ص125.10 . سوره شعراء (26)، آيه4.11 . سوره قمر (54)، آيه2.12 . الغيبة، نعمانى، ص173، بحارالانوار، ج52، ص292.13 . الغيبة،نعمانى، ص176، بحارالانوار، ج52، ص295.14 . سوره يونس (10)، آيه35.15 . سوره شعراء (26)، آيه4.16. سوره ق (50)، آيه42 و 41.17. يومالخلاص، ص1542.18. يومالخلاص، ص542.19. يومالخلاص، ص671، بيانالائمه، ج2، ص586.120. طريقه دروزيه، طريقتى است دينى، فلسفى، اخلاقى و اجتماعى در سوريه و لبنان. اين طايفه منسوبند به »دَرَزَىّ« كه وى بعدها از اعتقاد خويش برگشت. عنوان اصلى اين طريقت موحدون است كه اساس عقيدهشان بر حلول و تناسخ روح است. لغتنامه الرائد، ج1، ص787. [م.]
.
جمعه 23/6/1386 - 3:23
دانستنی های علمی
خاطراتى سبز از ياد شهيدان
محمد اصغرى نژاد
عجب فرماندهى داريد
يك روز ماشين لندرورى آمد و كنار گروهان ايستاد. چند نفر از بچههاى ارتشى هم پيش ما بودند. در ماشين باز شد و آقا مهدى زين الدين آمد پايين. بچهها به طرفش رفتند و او را دوره كردند. چند نفر با او دست داده و روبوسى كردند و با هم رفتند به يكى از سنگرها. يكى از درجه دارهاى قديمى ارتش كنار من نشسته بود. پرسيد اين كيست، از رفقاى شماست؟گفتم: رفيق كه هست، رفيق همه ماست ولى از آن گذشته فرمانده لشكر هم هست.از تعجب دهانش بازمانده بود، گفت: امكان ندارد! مگر مى شود فرمانده لشكر به گروهانى كه از مقر لشكر دور افتاده است، سربزند، آنهم اين طورى و بدون محافظ، وسط اين همه آدم كه دورهاش كردهاند؟!ما مىخنديديم و مىگفتيم: مگر چيست؟ خُب فرمانده ماست ديگر. مگر نمىشود آدم با فرماندهاش روبوسى كند؟درجه دار مزبور گيج شده بود و مانده بود چه بگويد، او براى ما تعريف كرد كه گاهى مىشود كه چند سال در يك تيپ خدمت مىكرده ولى فرمانده تيپ را حتى يكبار هم نديده. خودش با آن كه خيلى مذهبى نبود ولى هرجا ما را مىديد، مىگفت: عجب فرماندهى داريد! قدرش را بدانيد. واقعاً بى نظير است. من كه آرزوم است چنين فرماندهى داشته باشم.(1)
تنهايى مىخواهم بجنگم
در عمليات بدر وقتى همه نيروها عقب نشينى كردند. امير سرلشكر شهيد على صياد شيرازى حاضر نشد باز گردد. براى همين بسيجيان جان بركف كه عاشق فرمانده بودند، دستها و كمر ايشان را گرفتند و به زور داخل قايق گذاشتند تا عقب برود. در وسط آب فرمانده، خود را داخل آب انداخت تا برگردد وقتى او را از آب بيرون كشيدند، فرياد كشيد و گريه كرد و گفت: شما حق نداريد فرمانده را بىاختيار از صحنه بيرون ببريد. بسيجىها گفتند: جناب سرهنگ ، همه عقب رفتهاند، تو خط به شما نياز دارند. اما صياد گريه كرد.دست آخر هم به التماس افتاد و گفت: شما را به خدا ول كنيد مرا. اصلاً من خودم تنها مىخواهم بمانم و بجنگم. اسلام در خطر است. كشور در خطر است. بگذاريد بمانم. بابا، شما زير دست من هستيد، من كه تحت امرتان نيستم!(2)
شير بيشه تخريب
«خدامراد زارع» به خاطر شجاعت به شير تخريب معروف بود. او بازوى سردار شهيد على رضا عاصمى - فرمانده تخريب - در تخريب به شمار مىآمد. خدا مراد گاهى به شوخى مىگفت: من از اول جنگ تا به حال مجروح نشدهام و از آمپول هم مىترسم. از خدا خواستهام كه مجروح نشوم.خدامراد از اهالى يكى از روستاهاى نورآباد فارس و دبير زبان آن منطقه بود ولى هيچ كس از بچههاى تخريب از آن خبر نداشتند. بعد از شهادت خدامراد جمعى از نيروها به همراه فرمانده تخريب به ديدار خانوادهاش رفتند. در آنجا نيروهاى تخريب توصيفى از شجاعتهاى خدامراد كردند كه براى اهالى مايه تعجب بود.خدامراد در جريان عمليّات بدر به وسيله گلوله كاليبر دشمن كه به سرش اصابت كرد، به شهادت رسيد.(3)
تحمل عجيب درد پا...
خانه از وجود برادران پاسدارى كه براى عيادت از برادر فرومندى، آمده بودند، كم كم خلوت شد و دكتر براى تعويض پانسمانش حاضر گشت. وقتى چشمم به زخم عميق او افتاد، بسيار متأثر شدم و گريستم. دكتر باند بسيار بزرگى را با سرقيچى داخل زخم مىكرد و آن را شست و شو مىداد. ما حتى نمىتوانستيم به آن نگاه كنيم. گريه هم مىكرديم ولى آقاى فرومندى رفتارى طبيعى داشت و با ما صحبت مىكرد. دكتر خيلى تعجب كرده ، مىگفت: آقاى فرومندى انسان عجيبى است!از آقاى فرومندى پرسيديم: مگر اين زخم درد ندارد؟گفت: چرا، هر زخمى دردى دارد ولى زخمى كه در راه رضاى خدا باشد، درد ندارد، چون براى خداست.(4)
لباس چند منظوره
به او گفتم: حسين جان، اين يك رسم است كه وقتى به خواستگارى مىروى، حداقل لباس تازهاى بپوش. نا سلامتى مىخواهند تو را بپسندند!جواب داد: لازم نيست. لباس بسيجى، لباس چند منظوره است. هم لباس دامادى است، هم لباس آخرت.حسن حسين زاده بدون اين كه صبر كند كسى او را بپسندد، با لباس بسيجى در عمليات والفجر 8 به حجله شهادت رفت.(5)
قربانى امام
با چشمان اشك آلود و ملتمسانه گفت: مادر، شما مگر مسلمان نيستيد؟! چرا از شش برادر يكى را به كمك امام نمىفرستيد؟! صداى دشمن را نمىشنويد؟! به پدرم بگو قربانى امام آماده شده است. بگذارد اين قربانى به ميدان برود. واقعاً نمىخواهيد به امام قربانى بدهيد؟!رضايت ما را گرفت و فرداى همان روز اعزام شد. اعزام آخرش مثل ديگر اعزامهايش نبود. چون رفت و ديگر بر نگشت. حتى نشانهاى هم از او پيدا نكرديم. اصلاً نمىخواهيم پيدا كنيم. مگر آدم قربانى را كه داده، دوباره مىخواهد؟!(6)
فرمانده بى ادعا
بسيجى پيرى سرپرست حمام صحرايى پادگان دزفول بود. يك روز آقاى مهدى باكرى به قصد بازديد از وضعيت بهداشتى حمام به آنجا رفت. هنگامى كه درون حمامها را نگاه مىكرد، آن پيرمرد گفت: آى برادر، كجا؟ بيا برو ته صف!دست آقا مهدى را گرفته بود و او را تا آخر صف برده بود. در راه اين طور نصيحتش مىكرد: تو كه بسيجى خوبى هستى. چرا بدون نوبت مىروى داخل حمام؟...آقا مهدى گفت: پدرجان، من نمىخواستم حمام بروم...وقتى ديد پيرمرد متوجه منظورش نمىشود، رفت و آخر صف ايستاد تا نوبتش بشود و با خيال آسوده بتواند داخل حمام را نگاه كند.در اين بين يكى از بسيجىها پيرمرد را كنارى كشيد و توضيح داد كه ايشان آقا مهدى است. وقتى پيرمرد فهميد كه فرمانده لشكر در آخر صف ايستاده، برگشت و دستهايش را دور گردن ايشان انداخت و تند تند گفت: ببخشيد، من شما را نشناختم...آقا مهدى هم پيرمرد را بوسيد و گفت: پدرجان، شما كار خوبى كرديد...شما وظيفه تان را انجام مىدهيد.(7)
فكر كردم شهيد شدهام
در عمليات والفجر يك به اتفاق فردى به نام ممدوح براى بچههاى خمپاره انداز با آيفا آب مىبرديم. يك بار صداى سوت خمپارهاى شنيدم كه داشت نزديك ما مىآمد، در آن زمان توى ماشين بودم. تا آمدم از ماشين بپرم پايين، عقب آيفا بلند شد، معلوم شد خمپاره از دريچه مخزن آب توى تانكر افتاده و داخل آب منفجر شده است. بر اثر انفجار خمپاره به بيرون از ماشين پرتاب شدم. در آن لحظه فكر كردم شهيد شدهام. با خود مىگفتم: مىگويند توى آن دنيا فقط يك رنگ وجود دارد و آن هم رنگ سبز است. خيال مىكردم بايد رنگ سبز ببينم ولى ديدم رنگها قرو قاطىاند. فهميدم زندهام و شهيد نشدهام.(8)
علت بى توجهى به درخواست مادر
وقتى دوستان همرزمش براى عرض تسليت به خانه ما آمدند، گفتم: وقتى پسرم مىخواست سوار ماشين شود، او را بوسيده، گفتم: سوار ماشين كه شدى، كنار پنجره بنشين تا خوب تو را ببينم. اما حدود نيم ساعت به اتوبوس هايى كه رزمندگان را به جبهه مىبردند، نگاه كردم اما او را نديدم. اين موضوع تا مدتها مرا مىرنجاند.يكى از دوستانش با چشمانى اشك آلود گفت: مادرجان، جعفر يك ماه قبل از اعزام خواب ديده بود اين بار كه جبهه برود، ديگر برنمىگردد. او خوابش را براى من تعريف كرد و گفت كه تا لحظه شهادتش آن را براى كسى بازگو نكنم. جعفر گفته بود: من كنار پنجره اتوبوس ننشستم زيرا نمىخواستم در لحظههاى آخر گونههاى اشك آلود مادرم را ببينم.(9)
شگفتى آن ميدان مين
در عمليات مطلع الفجر به ميدان مينى رسيديم كه مىبايست هرچه زودتر آن را باز مىكرديم ولى هم وقت كم بود و هم ما - كه چهار نفر بوديم - تخصص لازم را نداشتيم. ميدان مين هم ميدان پيچيدهاى بود. البته هر كارى مىتوانستيم، انجام داده بوديم. در حال مشورت با دو، سه نفر از برادران عزيزمان بوديم كه يكى از آنها - كه حدود سيزده ساله بود - با حالت خاصى بلند شد و گفت: من داوطلبم كه از اينجا رد شوم! اگر رد شدم، راه برايتان باز شده و شما كار خود را انجام دهيد.اين را گفت و بدون اين كه منتظر پاسخ ما بماند وارد ميدان مين شد و خوشبختانه بدون اين كه دچار صدمهاى بشود، از آن عبور كرد و حتى سنگر تيربار دشمن را كه ما را مورد هدف قرار داده بود، خاموش ساخت.در پى او ما وارد ميدان شديم اما دو تن از ما مجروح و زخمى شدند.(10)
تا دو ساعت ديگر
قبل از عمليات كربلاى پنج بود، و ما - جمعى از بچههاى گروهان غواص الحديد از گردان حمزه از لشكر ولى عصر(عج) - مشغول شوخى با فرمانده بوديم كه ناگهان گفت: بچهها، ديگر شوخى بس است. چند لحظه اجازه بدهيد. مىخواهم وصيت نامه بنويسم. من تا دو ساعت ديگر شهيد مىشوم. بگذاريد برايتان چيزى به يادگار بگذارم.نيم ساعت بعد حمله آغاز شد، و حدود دو ساعت بعد از آن فرمانده ما (جان محمد جارى) به ملاقات معشوق رفت و كربلايى شد.(11)
مهر مهرورزان
حجةالاسلام و المسلمين حاج سيد على اكبر ابوترابى، به سال 1318 ش در شهر قم به دنيا آمد. وى تحصيلات ابتدايى تا دبيرستان را با موفقيت طى كرد و سپس در سال 37 براى كسب علوم حوزوى راهى مشهد مقدس شد و در ادامه به قم بازگشت و از محضر بزرگانى چون شيخ مجتبى قزوينى بهرهمند گرديد. از جمله افتخارات سيد حضور در درس خارج فقه و اصول امام(ره) در نجف اشرف بوده است. سيد علاوه بر درس در مبارزه با رژيم سفاك پهلوى هم فعال بود، بعد از انقلاب نيز به دامنه مبارزات او اضافه شد و با پوشيدن لباس رزم در كنار شهيد چمران، نقطه عطف جديدى در تاريخ مبارزاتش رقم خورد و سرانجام در يكى از مأموريتهاى گشت و شناسايى به اسارت دشمن بعثى درآمد و ده سال در اردوگاههاى مخوف آن ديومنشان گرفتار بود. وجود سيد - كه عمرى در راه تهذيب نفس و كسب كمالات معنوى مجاهده كرده بود - براى اسراى ايرانى يك غنيمت بسيار بزرگ به حساب مىآمد و كاردانى و مديريت بالا و بى نظير او مايه آرامش و طمأنينه برادران مىشد و از به وجود آمدن فتنهها جلوگيرى مىكرد و ضريب امنيّت را در آسايشگاهها به طرز چشمگيرى بالا مىبرد، در ذيل به پارهاى از ويژگىهاى رفتارى آن فرزانه نيكبخت از منظر مهرورزى مىپردازيم:1- حاج آقا از جمله افرادى بود كه به ورزش و سلامت جسم هم زياد اهميت مىداد. او هميشه به اسرا توصيه مىكرد با ورزش، شادابى و طراوت خود را حفظ كنند و خود نيز عملاً به اين كار مبادرت مىورزيد. ايشان بعد از آزادى هم پياده روى و ورزش را ترك نكرد و به فتح قلههاى بلند ايران چون دماوند و دنا پرداخت. در كوهنوردى نگران جا ماندهها بود. بارها ديده شد كه بار اضافى ديگران را حمل مىكرد.
2- اين اسطوره مقاومت نسبت به كسانى كه براى آنها مشكلى به وجود مىآمد، بيشتر اهتمام مىورزيد. اگر كسى مريض مىشد، بلافاصله به عيادتش مىرفت و سعى مىكرد به وسيلهاى چون بيان جملهها و داستانهاى اميدوار كننده غم و اندوه را از او بزدايد.3- اگر احساس مىكرد بين دو نفر اندك كدورتى ايجاد شده، همه كارها را رها مىكرد و ميان آن دو آشتى برقرار مىنمود. حتى اگر بين سربازان عراقى اختلافى در مىگرفت، به يارى آنان مىشتافت و ميانشان صلح برقرار مىكرد.4- حاج آقا نمىتوانست ببيند كسى غمگين و افسرده است. در مناسبتها و اعياد سفارش مىكرد برنامهها شاد و با نشاط باشد. وقتى بچهها را خندان و سرحال مىديد، بسيار مىخنديد.5 - در عين مهربانى و صفا از بذله گويى و شوخىهاى سبك پرهيز داشت.6- هيچگاه از كسى بد نمىگفت يا گلايه نداشت. به ديگران هم توصيه مىكرد خوبىهاى برادران را بگويند و اگر نقطه ضعفى ديدند به يارى آنها بشتابند و برايشان دعا كنند.7- به بچهها عشق مىورزيد و آنان را فرزندان امام خطاب مىكرد. حاضر بود تمام سختىها را به جان بخرد، اما خارى به پاى كسى نرود.8 - خدمت به اسرا را از بزرگترين عبادتها مىدانست و در اين راه سر از پاى نمىشناخت. او براى برادران اسير حاضر بود جان خود را فدا كند.9 - مرحوم ابوترابى يك پارچه عشق و ايمان و اخلاص و محبت و اسطوره مقاومت و خويشتن دارى و صبر و پايدارى بود، رهبر انقلاب در توصيف وى فرمود: «او همچون خورشيدى بر دلهاى اسيران مظلوم مىتابيد و چون ستاره درخشانى هدف و راه را به آنان نشان مىداد.»10 - حاج آقا به اسرا مىگفت: به عراقىها هم احترام بگذاريد. مگر نه آن است كه ما براى نجات اينها قيام كردهايم و براى خدمت به اينها به جبهه آمدهايم؟ و اكنون كه فرصتى به دست آمده، خالصانه براى رضا و خشنودى خدا به آنها احترام بگذاريد، نه از آن جهت كه اسير دست آنها هستيم.(12)
پىنوشتها: -
1. راوى: على مدنى، ر.ك: تو كه آن بالا نشستى، ص 51.2. ر.ك: يالثارات الحسين(ع)، ش 123، ص 11.3. ر.ك: نگين تخريب، ص 183 (پاورقى متن).4. راوى: غلام رضا كيوان لو، ر.ك: گامى به آسمان، ص 38 و 39. 5. برادر شهيد، ر.ك: رازهاى پاك، ص 50.6. راوى: مادر شهيد على اوسط فكرى، ر.ك: رازهاى پاك، ص 34 و 35. 7. راوى: حسن حق جو، ر.ك: خدا حافظ سردار، ص 32 و 33.8. راوى: اظهر نيارى، ر.ك: اروند ما را با خود مىبرد، ص 91 و 92. 9. راوى: مادر شهيد جعفر تشكرى، ر.ك: گامى به آسمان، ص 11 و 12.10. راوى: سردار محسن كريمى، ر.ك: خاطرات ماندگار، ص 144 و 145. 11. كرامات شهدا، ص 58، به نقل از با راويان نور، دفتر 3، ص 106. 12. ر.ك: فرهنگ كوثر، ش 41، ص 63 به بعد.
جمعه 23/6/1386 - 3:4
دعا و زیارت
آموزههاى اخلاقى در دعاى حضرت مهدى(عج) (12)پرهيز از بيهوده گرايى و غيبت
حجةالاسلام و المسلمين محمدى اشتهاردى
در دوازدهمين فراز از دعاى امام عصر (عج) چنين مىخوانيم: «و اشددْ اسماعنا عن اللّغو و الغيبة؛ خدايا! گوشهاى ما را از شنيدن گفتار بيهوده و غيبت ببند.»در اين فراز از دعا سخن از شنيدن دو گناه بزرگ ديگر به ميان آمده كه بسيار رايج است و علاوه بر آثار شوم و پيامدهاى كمر شكن، باعث فرصت سوزى و اتلاف وقت، و صرف عمر عزيز در راه باطل و امور بى فايده، و غالباً خانمان سوز و ويرانگر شده و مىتوان آنها را از بلاهاى بزرگ اجتماعى و سياسى و اخلاقى و فرهنگى ناميد، چرا كه چنين بلاهايى در همه اين عوامل سازنده، اثر منفى مىگذارند، و چون موريانه، درون هويت و شخصيت انسان را مىخورند، و به پودرى از زشتىها و پلشتىها تبديل مىنمايند.
معنى بيهوده گرايى و غيبت
بيهودگى و بيهوده گرايى آن است كه انسان وقت عزيز و پر ارزش خود را در امور نادرست، و بدون فايده و نتيجه مثبت، يا شنيدن آن مصرف كند، وانرژى خود را كه بايد در مسير سازنده و مفيد به مصرف برساند، در راه باطل و عاطل، و احياناً در بى راهههاى گمراهگر و بى محتوا، و سرانجام هيچ و پوچ صرف كند. همانند باغبانى كه نهالى از درخت پر ثمر كاشته، به جاى اين كه آب و كود به آن برساند، و يا آفات را از آن دفع كند، آب و كود را به بيابان شورزار و بىفايده ريخته، براى دفع آفات هيچ گونه همّتى نمىكند، بلكه خود سبب آفات مىشود، روشن است كه چنين درختى از محتوا تهى شده، و چون اسكلتى بى جان، در معرض سقوط و نابودى قرار مىگيرد. و به عنوان مثال ديگر انرژى نفت يا گاز را به جاى اين كه با استفاده از مخزنها و لوله كشىها، به طور عادلانه بين مردم براى استفاده بهينه تقسيم كند، آن را به دريا بريزد، كه نه تنها اين انرژى در اين صورت تلف شده، بلكه موجب كشته شدن ماهيان و حيوانات دريا، و آلوده شدن آبهاى آن، و كثيف كردن محيط زيست و به دنبال آن انواع امراض و نابسامانىها و ناهنجارىها شده است، آيا به راستى چنين كارهاى ابلهانه صحيح است؟ و آيا هيچ خردمندى دست به كارى كه باعث آن همه ناملايمتها شده مىزند؟!گناه بزرگ دومى كه در فراز فوق ذكر شده، مسأله غيبت كردن است، در تعريف غيبت از طرف لغت شناسان و فقها تفاسير مختلفى شده است، كوتاه سخن آن كه مرحوم فقيه بزرگ شيخ مرتضى انصارى (صاحب مكاسب) با استفاده از روايات متعدّد، و گفتار علماى بزرگ، آن را چنين تعريف كرده: «حقيقت غيبت آن است كه در پشت سر ديگرى، چيزى بگويى كه اگر بشنود ناراحت گردد.»(1)چنانكه در حديثى از رسول خدا (ص) مىخوانيم: در محضرش نام شخصى به ميان آمد، بعضى از حاضران گفتند: او آدم عاجز و ناتوانى است، پيامبر (ص) به آنها فرمود: «شما او را غيبت كرديد.» آنها عرض كردند: اى رسول خدا، ما صفتش را گفتيم. پيامبر(ص) فرمود: «اگر چيزى را مىگفتيد كه در او نبود به او تهمت (گناه بزرگتر از غيبت) زده بوديد نه غيبت.»(2) و در سخنى امام صادق(ع) فرمود: «غيبت آن است كه در غياب مسلمانى چيزى بگويى، كه خداوند آن را بر او پوشانده است.»(3)خلاصه اين كه از آيات و روايات در معنى غيبت چنين استفاده مىشود كه غيبت داراى چهار ركن است:1- در پشت سر كسى (در غياب كسى) سخنى گفته شود 2- آن سخن كه بيانگر عيبى هست، پوشيده باشد 3- آن سخن، بيان عيبى باشد 4- هنگامى كه غيبت شونده آن را بشنود غمگين و ناراحت شود. در اينجا تذكر اين نكته لازم است كه بعضى با توجيه گناه غيبت يا گناه ديگر، آن را نخست جايز نموده آنگاه غيبت مىكنند، كه چنين توجيهى بر غلظت گناه مىافزايد، و كيفر آن را بيشتر مىكند، مثلاً غيبت مىكند و مىگويد صفتش را گفتم، و يا غيبت مىكند و مىگويد در جضورش هم مىگويم (با اينكه در حضور او نيز به خاطر ايذاء و هتك حرمت مؤمن، حرام است)، يا مىگويد: مگر دروغ مىگويم، فلان كس اين عيب را دارد. و يا مىگويد: غيبتش مباد. و اين گونه گفتار عذر تراشى براى فرار مصنوعى از گناه است، مانند كسى كه با كلاه شرعى مىخواهد از ربا خوارى فرار كند، با اين كه ربا را با سرپوش گناه فريبنده ديگر حلال كرده، و گناه بزرگتر و مضاعفى انجام داده است. البته ناگفته نماند كه در مواردى به عنوان استثناء، غيبت جايز است مثلاً پيامبر(ص) فرمود: «غيبت چند گروه، غيبت نيست از جمله 1- فاسقى كه آشكارا گناه كند 2- پيشوايى كه بسيار دروغ گويد»(4) و نيز ناگفته نماند كه اگر كسى غيبت شخصى را كرد، و انسان از آن شخص دفاع كرده،و غيبت او را رد كند، واجب است اين كار را بكند، و داراى پاداش بسيار است، از جمله پيامبر(ص) فرمود: «كسى كه آبروى مؤمنى را با رد غيبت كننده حفظ كند، البته بهشت بر او واجب مىشود.»(5)و امام صادق (ع) فرمود: «كسى كه در نزد او از مؤمنى غيبت مىشود، با رد آن غيبت، آن مؤمن را يارى كند، خداوند او را در دنيا و آخرت يارى مىكند، و اگر او را يارى نكند و از او دفاع و حمايت ننمايد با اين كه قدرت آن را دارد خداوند او را در دنيا و آخرت به خود واگذار كرده و او را حقير و خوار خواهد كرد.»(6)نيز نبايد فراموش كرد كه غيبت كردن به صورتهاى مختلف انجام مىگيرد، مانند: غيبت با زبان، غيبت با اشاره دست يا چشم و ابرو، غيبت در لباس طنز و شوخى، و گاهى در مقام خيرخواهى، و گاهى حتى با سكوت، مثلاً مىگويد: «فلان كس داراى صفات بسيار خوبى است، ولى... سكوت مىكند.» و گاهى به صورت مفهوم، كه نقل مىكنند روزى يكى از بستگان امام خمينى قدس سرّه به امام عرض كرد: «اين بانوى خادمه، بسيار خوب است.» امام فرمود: غيبت نكن. چرا كه معنا و مفهوم اين سخن آن است كه خادمه ديگر بسيار خوب نيست. در اين راستا نظر شما را به گفتار آيت الله مكارم شيرازى (مدظله) جلب مىكنيم: «گاه تصور مىشود كه غيبت تنها با زبان است، در حالى كه حقيقت غيبت، اظهار عيوب پنهانى است كه اگر صاحبش بشنود ناراحت مىگردد. اين كار ممكن است با زبان، يا از طريق قلم، يا اشارات دست و چشم و ابرو، و گاه در لباس كنايه و شوخى و طنز باشد، واى بسا غيبت هايى در لباس شوخى و طنز خطرناكتر از غيبت با زبان به طور جدى است. چرا كه انسان در شوخى و طنز آزادى بيشترى احساس مىكند... و نيز بسا اگر با صراحت بيان مىكرد، چيز كمى به نظر مىرسيد، اما چون با اشاره اجمالى بيان مىكند، ذهن طرف به سراغ هر گناهى مىرود. يا اين كه مىگويد: فلان كس داراى صفات بسيار خوبى است. ولى... سپس سكوت مىكند. و گاه در مقام خيرخواهى و دل سوزى مىگويد: خداوند عاقبت فلان كس را خير كند، يا مىگويد: من از عاقبت او سخت بيمناكم. و در واقع گناه را در لباس طاعت عرضه مىكند، و به گفته بعضى از بزرگان مرتكب گناه مضاعف مىشود. هم غيبت و هم رياكارى، غيبت از اين رو كه با همان گفتار سربسته عيبهاى زيادى به طرف نسبت مىدهد، رياكارى از اين نظر كه مىخواهد بگويد من اهل غيبت نيستم، و مطيع فرمان خدا مىباشم. ضمناً بايد توجه داشت كهانگيزهها و عوامل مختلفى باعث غيبت مىشود مانند: خودخواهى، حسادت، غرور، انحصارطلبى، كينه توزى، دنياپرستى، رياكارى، ستودن خويش، سرگرمى ناسالم، سوءظن، انتقام جويى، فرونشاندن خشم، مسخره كردن، و امورى از اين قبيل.»(7) و نيز بايد توجه داشت كه فرقى نمىكند كه غيبت از مؤمنان دور دست باشد، يا غيبت از بستگان، مانند غيبت كردن پدر از فرزند خود و به عكس، غيبت كردن شوهر از همسرش و به عكس، و ساير نزديكان نسبت به همديگر.
مبارزه قرآن و اسلام با بيهودهگرايى
در قرآن در آيات متعددى از بيهودگى، گفتار و رفتار بيهوده نهى شده(8) از جمله در توصيف مؤمنان مىفرمايد: «و الذين هم عن اللّغو معرضون ؛(9) آنها از كارهاى بيهوده اعراض و دورى مىكنند.» و نيز در وصف و تمجيد حق طلبان از اهل كتاب (مانند نجاشى و سلمان قبل از اسلام، و امثال آنها) مىفرمايد: «و اذا سمعوا لغواً اعرضوا عنه؛(10) و هنگامى كه سخن لغو و بيهودهاى بشنوند، از آن روى بر مىگردانند.»واژه لغو در لغت به معنى هرگونه لغو و بيهودگى و اعمال پوچ و سرگرمىهاى زيانبخش يا بى هدف است، كه موجب تباهى و اتلاف وقت انسان شده، و عمر انسان را برباد مىدهد. بنابراين شامل هرگونه فرصت سوزىها و وقت گذرانىهاى بى حاصل و سرگرمىهاى بى فايده خواهد شد. قرآن در توصيف بهشت و بهشتيان مىفرمايد: «لا يسمعون فيها لغواً الّا سلاماً؛(11) اهل بهشت در بهشت، هرگز گفتار لغو و بيهودهاى نمىشنوند، و جز سلام (و امور سلامت بخش روح و جسم) در آنجا سخنى نيست.» اشاره به اين كه انسانهاى بهشتى و پاك در دنيا نيز با دورى از هرگونه بيهودگى، در زندگيشان فضاى معطر بهشتى ايجاد مىكنند، و خود را از آلودگى از هر گونه هرزگى و امور پوچ و وقت سوز، حفظ مىنمايند.نيز مىفرمايد: «و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه...؛(12) بعضى از مردم سخنان بيهوده را مىخرند تا مردم را از روى نادانى از راه خدا گمراه سازند.»در حديثى از امام باقر(ع) نقل شده اين آيه در مورد نضربن حارث نازل شده، او مرد تاجرى بود، به ايران سفر مىكرد، داستان هاو افسانههاى ايرانيان را مىشنيد، و به مكه مىآمد و براى قريش نقل مىكرد، مردم به جاى شنيدن آيات قرآن، به دور او گرد مىآمدند، و قصههاى بيهوده او را مىشنيدند، و در نتيجه شنيدن آيات قرآن را ترك مىكردند. روايات متعددى نيز وجود دارد، كه منظور از لهو در آيه فوق، غنا (موسيقىهاى حرام) است، كه يك نوع بيهودگى و لغو رايج است.(13) بنابراين شامل انواع موسيقىها و داستانهاى بيهوده در فيلمها و سينماها شده، كه موجب دورى از حق، و فاصله گرفتن از مطالب سازنده و مفيد مىشود، كه حرام بودن چنين كارى به قدرى بزرگ و زشت است كه خداوند در ذيل آيه فوق مىفرمايد: «اولئك لهم عذابٌ مهينٌ؛ براى آنان عذابى خوار كننده است.» با كمال تأسف اين برنامههاى باطل در زمان ما كه رسانههاى ارتباط جمعى فراوان شده، به صورت رسانههاى سمعى و بصرى و سىدىها و... در همه جا رايج شده، مؤمنان بايد بسيار مراقب باشند كه خود و فرزندانشان، آلوده به اين پليدىها نشوند كه موجب غرور و غفلت شده، و انسان را فرسخها از حريم حق دور مىسازند. در روايت آمده به امير مؤمنان على (ع) خبر رسيد كه قصّه گويى به مسجد آمده، و گروهى را به دور خود جمع نموده، و براى آنها قصههاى بيهوده نقل مىكند، آن حضرت وارد مسجد شد، پس از دريافت صحت خبر، آن قصه گو را با ضرب تازيانه از مسجد بيرون كرد، و جلسه وقت كشى او را به هم زد.(14) نيز روايت شده شخصى از امام صادق(ع) پرسيد: آيا شنيدن قصههاى (بى محتواو ناصحيح) قصه گوها روا است؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «نه، جايز نيست، كسى كه به سخن سخن رانى گوش فرا دهد، (گويى) او را پرستيده است، اگر آن سخن ران از سوى خدا سخن مىگويد، او خدا را پرستيده، و اگر از (ياوههاى) ابليس سخن مىگويد، ابليس را پرستش نموده است.»(15)اين گونه روايات به روشنى بيانگر آن است كه بايد به طور جدى و به شدت، از امور بيهوده، به هر شكل و عنوان از سمعى و بصرى باشد پرهيز نمود. تا آنجا كه قرآن دو واژه «لهو» و «لغو» را به طور مكرر آورده و پيرو آن خود را از هر گونه بيهودگى بر حذر داشته است. گرچه آن لهو و بيهودگى از ناحيه ثروت و فرزند خود باشد، چنان كه مىفرمايد: «يا ايها الذين آمنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر الله و من يفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون ؛(16) اى كسانى كه ايمان آوردهايد اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل و سرگرم نكند، و كسانى كه چنين كنند زيانكارانند.»آرى بايد از هرگونه عامل سرگرمى باطل، گرچه نزديكترين امور به انسان باشند مانند ثروت و فرزند، جلوگيرى گردد، تا فكر و زندگى و وقت انسان، آلوده به تباهى نشده، و انرژى انسان در امور باطل به مصرف نرسد. در حديثى آمده: «روزى امام صادق (ع) قصه گويان ياوه گو را لعنت كرد، و آنها را مايه دروغ و ننگ براى اسلام خواند.»(17) تعبير آن حضرت در اين حديث به «لعنهمالله؛ خدا آنها را لعنت كند.» با نداى بسيار بلند و شفّاف، همچون آژير خطر، ما را از خطرناك بودن بيهودگىها، و امور بى فايدهاى كه عمر و وقت عزيز انسان را به هدر مىدهند، هشدار داده، تا بلكه با ارادهاى محكم نه تنها تسليم امور بيهوده نشويم، بلكه با آن به نبرد برخيزيم، تا نه عامل آن باشيم، و نه شنونده آن. قرآن در تمجيد امامان و اولياء خدا كه از گوهر گرانبهاى وقت استفاده كرده، و آن را در راه لغو و بيهوده تلف نمىكنند، چنين تعبير كرده مىفرمايد: «رجالٌ لا تلهيهم تجارةٌ و لا بيعٌ عن ذكرالله و اقام الصلاة و ايتاء الزّكاة؛(18) آنها راد مردانى هستند كه تجارت و داد و ستد، آنها را از ياد خدا و برپا دارى نماز و اداى زكات، غافل و سرگرم نسازد.»اين آيه دلالت دارد كه سرگرمىهاى باطل عامل دورى از ارزش هايى مانند نماز و زكات شده، و انسان را از عوامل تكامل، و زيورهاى انسانيت محروم مىسازد. و حجابى بر سر راه كمالات خواهد شد، پس اگر مىخواهيم به سعادت ابدى برسيم، بايد حتماً از امور باطل پرهيز نماييم. روايت شده دلقكى در عصر امام سجاد(ع) در مدينه مىزيست كه مردم را مىخندانيد، گاه اشاره به امام سجاد (ع) مىكرد و به مردم مىگفت: اين مرد مرا خسته كرد، هر چه توان داشتم به كار بسته ولى نتوانستم اين مرد را بخندانم، حتى روزى آن حضرت عبور مىكرد، آن دلقك از پشت سر او حركت نمود، و در مسير راه عباى آن حضرت را از دوشش گرفت، امام (ع) به او اعتنا نكرد، همراهان آن حضرت او را دنبال كرده و عبا را از او گرفتند، و بر دوش امام (ع) افكندند. امام سجاد (ع) پرسيد: اين شخص چه كسى بود؟ عرض كردند دلقكى از اهالى مدينه بود كه (با حركات و گفتار بيهوده خود) مردم را مىخنداند. امام(ع) فرمود: به او بگوييد: «ان لله يوماً يخسر فيه المبطلون ؛(19) خداوند داراى روزى است كه در آن روز (يعنى قيامت) بيهوده كاران زيان مىبينند.»(20)نيز در فرازى از دعاى امام سجاد (ع) در اين راستا آمده: «و عمّرنى ما كان عمرى بذلة فى طاعتك فاذا كان عمرى مرتعاً للشّيطان فاقبضنى اليك ؛(21) خدايا تا هنگامى كه عمرم در راه انجام فرمانت به كار رود به من عمر بده، و اگر عمرم چراگاه شيطان گشت مرا بميران.»اين سخن عميق هشدارى جدى است كه براى عمر و وقتمان فوق العاده ارزش قايل شويم و آن را قدر بدانيم. و اگر خداى نكرده وقت ما در راه لغو و بيهوده و خلاف صرف گردد، مرگ بهتر از زندگى است.
مبارزه قرآن و اسلام با غيبت كردن
غيبت كردن از گناهان كبيره است كه در قرآن و گفتار پيامبر(ص)و امامان (ع) با تأكيد و شدّت، از آن نهى شده است، غيبت يك نوع اشاعه عيبها و زشتىها است كه در قرآن براى اشاعه كننده، وعده عذاب دردناك دنيا و آخرت داده شده آنجا كه مىخوانيم: «انّ الذين يحبّون ان تشيع الفاحشة فى الذين آمنوا لهم عذابٌ اليم فى الدنيا و الآخرة؛(22) كسانى كه دوست دارند زشتىها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد، عذاب دردناكى براى آنها در دنيا و آخرت است.»و در مورد ديگر مىخوانيم: «ولا يغتب بعضكم بعضاً ايحبّ احدكم ان يأكل لحم اخيه ميتاً فكر هتموه؛(23) و هيچ يك از شما ديگرى را غيبت نكند، آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد، به يقين همه شما از اين امر كراهت داريد.» در اين آيه با صراحت از گناه غيبت نهى شده، سپس با تشبيه به نكته هايى اشاره شده است، توضيح آن نكتهها اين كه فرد غائب به مرده تشبيه شده كه قدرت دفاع از خود ندارد، و هجوم به كسى كه بر اثر عدم حضور، قدرت دفاع ندارد، يك نوع ناجوان مردى زشتى است، از طرفى خوردن گوشت مرده منشأ انواع بيمارىهاى جسمى و روحى است، غيبت نيز منشأ پيامدهاى زشت است. نكته ديگر اين كه غيبت كننده انسان ناتوانى است كه بر اثر عجز از رويارويى، در غياب به بدگويى مىپردازد، و انگهى همان گونه كه حيوان مردار خوار موجب نشر ميكربهاى بيمارى زا مىگردد، غيبت كننده نيز عامل نشر زشتىها مىشود. قرآن مجيد با ذكر اين تشبيه، وجدان انسانها را در برابر اين گناه بزرگ تحريك كرده، تا بزرگى اين گناه را درك كنند، كه منشأ ناهنجارىهاى كمرشكن مىگردد. و در پايان آيه كه با سؤال (آيا هيچ يك از شما دوست دارد...) فطرت و انسانيت انسان را بر مىانگيزد، تا او از درون شرم كرده و با كنترل خود، موجب آن همه زشتى نشود. در آيه ديگر مىخوانيم: «ويلٌ لكل همزةٍ لمزه؛(24) و اى بر هر غيبت جوى مسخره كننده.»اين آيه كه يك نوع تهديد كوبنده و هشدار دهنده است، عذاب سخت الهى را متوجه كسى مىكند كه با نيش زبان و اشارات دست و چشم و ابرو، در پشت سر يا پيش رو، مؤمن را آماج طعن و مسخره قرار مىدهد. به گفته بعضى هُمَزَه به معنى غيبت كننده، و لُمَزَه به معنى عيبجو است، و بعضى اولى را به معنى عيب جويى آشكار، و دومى را به معنى عيبجويى پنهان و با اشاره دانستهاند...در روايات اسلامى در مورد زشتى گناه بزرگ غيبت كردن، بسيار سخن به ميان آمده، در اينجا نظر شما را به روايت زير جلب مىكنيم: پيامبر(ص) فرمود: «كسى كه ايمان به خدا و قيامت دارد، در مجلسى كه در آن از امام حق بدگويى مىگردد، يا مسلمانى غيبت مىشود نمىنشيند.»(25) نيز فرمود: «كسى كه غيبت مرد يا زن مسلمانى را كند، خداوند نماز و روزه او را چهل شبانه روز قبول نمىكند، مگر اين كه غيبت شونده از او راضى گردد.»(26)امام صادق (ع) فرمود: «الغيبة حرامٌ على كل مسلمٍ، و انّها لتأكل الحسنات كما تأكل النّار الحطب؛(27) غيبت كردن بر هر مسلمانى حرام است، و موجب نابودى حسنات و پاداشها مىشود، آن گونه كه آتش هيزم را مىسوزاند و نابود مىكند.»و از گفتار ژرف پيامبر(ص) است: «هيچ مجلسى با غيبت كردن آباد نمىشود، مگر اين كه از نظر دين ويران مىگردد، حال كه چنين است، گوش خود را از شنيدن غيبت پاك و كنترل كنيد، چرا كه گوينده و شنونده، هر دو در گناه غيبت شريك هستند.»(28) بنابراين با تمام وجود، از اعماق قلب و جان،بادعاى امامعصر(عج) همنوا شويم و به خدا عرض كنيم: «خدايا! گوشهاى ما را از شنيدن گفتار بيهوده و غيبت ببند.»
پىنوشتها: -
1. مكاسب شيخ انصارى، ص 41.2. المحجة البيضاء، ج 5، ص 256.3. وسائل الشيعه، ج 8 ،ص 602.4. بحار الانوار، ج 75 ،ص261.5. همان.6. همان، ص262.7. اقتباس از تفسير موضوعى پيام قرآن، ج 3، ص 110 و 111.8. مانند آيات: 41 مائده، 62 مريم، 3 مؤمنون، 72 فرقان، 55قصص، 6 لقمان، 45 مدّثر، 35 نبأ، 224 شعراء. بحار، ج 72، ص 264.9.سوره مؤمنون، آيه 3.10. سوره قصص، آيه 55.11. سوره مريم، آيه 62، نظير اين مطلب در سوره نبأ، آيه 35.12. سوره لقمان، آيه 36.13. اقتباس از تفسير نور الثقلين، ج 4، ص 194 و 195.14. فروع كافى، ج 7، ص 263، حديث 20.15. بحار، ج 72، ص 264.16. سوره منافقين، آيه 9.17. بحار، ج 72، ص 264.18. سوره نور، آيه 37.19. چنانكه در آيه 78 غافر مىخوانيم «و خسر هنالك المبطلون ».20. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 158.21. صحيفه سجاديه، دعاى 20.22. سوره نور، آيه 19.23. سوره حجرات، آيه 12.24. سوره همزه، آيه 1.25. بحار، چاپ اسلاميه، ج 75، ص 264.26. بحار، ج 75، ص 258، حديث 53.27. جامع السعادات نراقى، ج 3، ص 305.28. بحار، ج 75، ص 259، فرازى از حديث 53 - بايد توجه داشت، كه شنيدن غيبت نيز همانند غيبت كردن است، و در دعاى امام عصر(عج) كه اين مقاله در شرح فرازى از آن است، به شنيدن غيبت تكيه شده، و به ما آموخته كه به خدا عرض كنيم: گوشهايمان را از شنيدن غيبت، مسدود كنيم
جمعه 23/6/1386 - 3:3