• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3430
تعداد نظرات : 958
زمان آخرین مطلب : 3302روز قبل
بیماری ها

ناخن ها وسلامتی:

آیا میدونستین که ناخن ها می تونن اشاره هایی به وضعیت سلامت شما داشته باشن؟ مشکلاتی در کبد, ریه, و قلب میتوانند در ناخن های شما نمود کنند. با خوندن این مقاله راز ناخن های خود را بیابید!


ناخن های رنگ پریده

ناخن های خیلی رنگ پریده اغلب به سن بالا ارتباط دارند.ولی می تونن علائم بیماری هایی مثل
آنمی

بیماری احتقانی قلب

دیابت

بیماری کبد

سوءتغذیه

 باشند.


ناخن های سفید

اگر ناخن های شما سفید است و حاشیه ها تیره تر است.نشانه مشکلات کبدی مثل هپاتیت است.
 
انگشت ها نشانه های زردی دارند که علامت دیگری از هپاتیت است.


ناخن های زرد

یکی از علل شایع زرد بودن ناخن عفونت های قارچی است.با پیشرفت عفونت بستر ناخن واکنش داده, ناخن ضخیم و خرد می شود.

در موارد نادر, ناخن های زرد حاکی از بیماریهای شدیدتر مثل بیماری تیروئید و یا پسوریازیس است.

ناخن های آبی

ناخن هایی با زمینه ای از رنگ آبی نشانه این است که اکسیژن رسانی بدن کافی نیست.این می تواند به علت عفونت ریه مثل پنومونی باشد.


ناخن های مواج

اگر سطح ناخن شما موج دار و یا حفره دار است می تواند نشانه اولیه پسوریازیس و یا آرتریت باشد. پسوریازیس یک بیماری پوستی است که در 10% موارد تظاهراتش در ناخن شروع می شود.


ناخن های ترک خورده یا دولایه شده

ناخن های خشک و شکننده که دائما ترک می خورند و یا دولایه می شوند, می تواند نشانه بیماری تیروئید باشد.

در صورتیکه رنگ ناخن متمایل به زرد باشد می توان به بیماری قارچی ناخن شک کرد.


ناخن هایی با چین متورم

اگر پوست اطراف ناخن های شما قرمز و باد کرده است, بعنوان التهاب چین ناخن گفته می شود. که می تواند بعلت لوپوس یا دیگر بیماری های بافت همبند باشد.


خطوط تیره زیر ناخن

خطوط تیره زیر ناخن باید حتما بررسی شوند. آنها اغلب در نتیجه ملانوما (خطرناک ترین نوع سرطان پوست) هستند.


ناخن های سائیده و جویده شده

جویدن ناخن ها چیزی مهم تر است یک عادت است بلکه ممکن است نشانه اضطراب باشد و به درمان احتیاج داشته باشد. همچنین نشانه بیماری های وسواسی افسردگی باشد.


ناخن ها فقط یک تکه از پازل اند….

اگرچه تغییرات ناخن همراه بسیاری از مشکلات است ولی بندرت اولین علامت هستند. و همینطور بسیاری از این موارد مربوط به خود ناخن و بی ضرر است مثلا ناخن های سفید الزاما همراه هپاتیت نیست.

برای تشخیص هر بیماری نشانه های مختلفی وجود دارد!

 

منبع وبلاگ:m4ry4

چهارشنبه 25/6/1388 - 14:9
بیماری ها

علایم شایع پوكی استخوان

 

پوكی استخوان به عارضه كاهش تراكم و قدرت طبیعی استخوان كه منجر به سستی استخوان و مستعد شدن آن برای شكستگی می‌گردد، گفته می‌شود.‌

عارضه پوكی استخوان بیشتر در زنان یائسه دیده می‌شود.

علایم شایع:

مراحل اولیه:

*كمر درد بدون علامت (اغلب)

مراحل پیشرفته:

*درد ناگهانی پشت همراه با یك صدای خرد شدگی كه نشانه بروز شكستگی مهره‌هاست.

*تغییر شكل ستون‌ فقرات به صورت قوز كردن

*كاهش قد

*بروز شكستگی با ضربه خفیف، به ویژه در ناحیه استخوان ران و بازو

علل:

از دست رفتن ساختار و قدرت استخوانی، عوامل این عارضه عبارتند از:

*كمبود طولانی‌مدت كلسیم و پروتئین در رژیم غذایی

*سطح پایین استروژن پس از یائسگی

*كاهش فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری با افزایش سن

*استعمال دخانیات

*مصرف داروهای استروئیدی (كورتونی)

*بیماریهای مزمن از جمله اعتیاد به الكل

*كمبود ویتامین‌ها (به ویژه ویتامین ث )

*پركاری تیروئید

*سرطان

*زمینه ژنتیكی مساعد

عوامل تشدید كننده بیماری:

*اشعه درمانی برای سرطان تخمدان

*فقر تغذیه‌ای، به خصوص كمبود كلسیم و پروتئین رژیم غذایی

*نوع ساختار بدن، خانم‌های لاغر با استخوان‌بندی كوچك نسبت به این عارضه مستعدترند.

*سابقه خانوادگی پوكی استخوان

*استعمال دخانیات

*مصرف الكل

*مصرف داروهای تیروئید

پیشگیری:

*شروع درمان جایگزینی هورمونی با بروز یائسگی در زنان

*مصرف مقادیر كافی كلسیم تا 1500 میلی‌گرم در روز با مصرف شیر و فرآورده‌های لبنی یا مكمل‌های كلسیم

*ورزش منظم نظیر پیاده‌روی تند كه در پیشگیری از پوكی استخوان بهتر از شناست.

*در مورد مصرف استروژن، كلسیم و فلورید پس از بروز یائسگی یا برداشت تخمدان‌ها با جراحی با

پزشك مشورت شود.

*اجتناب از عوامل تشدید كننده بیماری ذكر شده در بالا تا حد امكان

*با رژیم غذایی مناسب، مكمل‌های كلسیم و فلورید، ‌ویتامین D، ورزش و استروژن می‌توان سیر پوكی استخوان را متوقف كرده و احتمالا روند آن را در جهت رسیدن به حالت طبیعی معكوس كرد.

*شكستگی‌های عارض شده، با درمان قابل علاج است.

عوارض احتمالی

*افتادن كه باعث شكستگی، به خصوص شكستگی استخوان ران یا ستون فقرات می‌شود.

*گاهی شكستگی به طور خود به خود و بدون ضربه یا افتادن اتفاق می‌افتد.

*درد شدید و ناتوان كننده

 


چهارشنبه 25/6/1388 - 14:1
فلسفه و عرفان

نام خدا در قصر فرعونیان

 

درخبر است که فرعون پیش از آن که ادعای خدایی کند امر کرده بود که بالای درب قصرش کلمه شریفه «بسم الله الرحمن الرحیم» را بنویسند و چون ادعای خدایی کرد حضرت موسی علیه السلام از ایمان آوردن او ناامید شد، از وی به خداوند شکایت نمود، از طرف پروردگار متعال خطاب رسید: «ای موسی! تو در کفر او نظر داری و هلاکت او را از من می خواهی اما نظر من در آن کلمه عظیمه ای است که بالای قصر او نوشته شده است. قسم به عزت و جلالم تا وقتی که آن نام در آن جا نوشته شده من او را عذاب نمی کنم.»

گوین چون خدای متعال خواست که فرعون را عذاب کند ابتدا آن نوشته را زایل گردانید و سپس عذاب را بر او فرستاد. (1)

منبع: داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله الرحمن الرحیم یا آیه تسمیه آیه ای از قرآن است که در اول هر سوره ای به استثنای سوره برائت آمده است. ولی بین شیعه و سنی بر سر این که آیا این آیه جزو هر سوره است یا نه، اختلاف وجود دارد.

واژه شناسی

اسم: برخی از اهل لغت گفته اند اصل آن را سم به معنای علامت است.

رحمن: 56 بار در اثناء ایات ذکر شده است،( رحمن صیغه مبالغه رحمت است که دلالت بر کثرت دارد غیر خدا با آن توصیف نمی شود )

رحیم: از صفات خداوند است که بر غیر خدا هم اطلاق می شود، رحیم چون بر خدا اطلاق می شود مراد از آن نعمت دهنده واحسان کننده است و چون بر غیر خدا گفته شود مقوصد مهربانی و رقت قلب است و تأثر و انفعال در خداوند محال است. ابن عباس، ابن مبارک، عاصم، کسائی، ابن عمر ابن زبیر، ابن هریره عطاء؛ طاووس و نیز امام فخر رازی در تفسیر کبیر و جلال الدین سیوطی در اتقان که مدعی تواتر روایات هستند؛ از طرفدران نظریه جزئیت می باشد. بعضی مانند مالک و ابوعمر و یعقوب می گویند که جزء هیچ سوره ای نیست وتنها برای اوائل سوره ها تیمنا نازل گشته و نیز برای فواصل سوره ها می باشد. ولی بعضی از پیروان مسلک شافعی و حمزه قائل به تفصیل اند که می گویند تنها در سوره حمد جزء سوره است ولی در سوره های دیگر نیست.

 

نظر عرفا

به عقیده برخی مسلمانان در حدیثی از قول پیامبر اسلام گفته شده است که: هر چه در کتاب های آسمانی است در قرآن است و هر چه در قرآن است در الفاتحه است و هر چه در فاتحه است در بسم الله الرحمن الرحیم است و هر چه در بسم الله الرحمن الرحیم است در باء است و هر چه در باء است درنقطه ای است که در زیر آن است.

مبحث معانی رمزی اعداد

بسم الله الرحمن الرحیم از نوزده حرف تشکیل شده است و مقدار عددی یا ابجدی آن 786 می باشد که این عدد بیشتر، توسط مسلمانان کشور هندوستان و پاکستان، به عنوان جایگزین بسم الله به کار می رود تا به باور آنان از نوشتن نام خداوند و یا آیه قرآن بر کاغذهای معمولی و در نتیجه قرار گرفتن در معرض آلودگی و تماس اجسام ناپاک با آن خودداری شود.

ترجمه های فارسی مختلف برای این آیه

«آیتی»: به نام خدای بخشاینده مهربان

«طاهری»: به نام خدای رحمان [و] رحیم.

«فولادوند»: به نام خداوند رحمتگر مهربان.

 

منبع: نشریه روشنان

 

چهارشنبه 25/6/1388 - 13:54
دانستنی های علمی


تاجری پسرش را برای آموختن "راز خوشبختی" به نزد خردمندترین انسانها فرستاد. پسر جوان چهل روز تمام در صحرا راه می رفت تا اینکه بالاخره به قصری زیبا برفراز کوهی قشنگ رسید. مرد خردمندی که او در جستجویش بود آنجا زندگی می کرد.

پسر تاجر انتظار داشت زمانی که وارد قصر خواهد شد با یک مرد مقدس روبرو شود اما وارد تالاری شد که جنب و جوش بسیاری در آن به چشم می خورد فروشندگان وخریداران داد و ستد می­کردند، عده­ای در گوشه­ای با هم گفتگو می کردند، ارکستر کوچکی هم موسیقی لطیفی می نواخت و روی یک میز انواع و اقسام خوراکیهای لذیذ آن منطقه چیده شده شده بود او کسی که دنبالش می گشت را دید پیر خردمند با مردمی که به دیدارش آمده بودند در گفتگو بود و جوان ناچار شد زمان طولانی صبر کند تا نوبتش فرا رسد.

خردمند با دقت به سخنان مرد جوان که دلیل ملاقاتش را توضیح می­داد گوش کرد. سپس به او گفت که فعلا بنا ندارد که "راز خوشبختی" را برایش فاش کند. بلکه به او پیشنهاد کرد که در قصر زیبایش گردشی کند  و حدود دو ساعت دیگر به نزد او بازگردد.

مرد خردمند اضافه کرد: معذالک می خواهم از شما خواهشی کنم  آنوقت یک قاشق کوچک بدست پسر جوان داد و دو قطره روغن در آن ریخت و گفت: در تمام این مدت گردش این قاشق را در دست داشته باشید و کاری کنید که روغن آن نریزد.

مرد جوان شروع کرد به بالا و پایین رفتن از پله های قصر در حالیکه چشم از قاشق برنمی­داشت دو ساعت بعد به نزد خردمند برگشت. مرد خردمند از او پرسید: آیا فرشهای زیبای ایرانی اتاق ناهارخوری را دیدید؟ آیا باغی را که استاد باغبان  ده سال صرف آراستن آن کرده است را تماشا کردید؟ آیا اسناد و مدارک زیبا و ارزشمند مرا که روی پوست آهو نگاشته شده در کتابخانه ملاحظه نمودید؟

مرد جوان شرمسار اعتراف کرد که هیچ چیز ندیده است. تنها فکر و ذکر او این بوده که قطرات روغنی را که به او سپرده شده بود را حفظ کند. پیر خردمند به او گفت اشکالی ندارد دوباره برگرد و شگفتیهای دنیای مرا بشناس. آدم نمی­تواند به کسی اعتماد کند مگر اینکه خانه­ای را که او در آن ساکن است خوب بشناسد.

مرد جوان با اطمینان بیشتری این بار به گردش در کاخ پرداخت. در حالیکه همچنان قاشق را بدست داشت با دقت و توجه کامل آثار هنری را که زینت بخش دیوارها و سقفها بود می نگریست. و از تماشای آنها لذت می­برد.

او باغها را دید و کوهستانهای اطراف را نظاره کرد. ظرافت گلها و دقتی را که در نصب آثار هنری در جای مطلوب بکار رفته بود تحسین کرد. وقتی به نزد خردمند بازگشت همه چیز را با جزییات برای او توصیف کرد .

خردمند باز به دقت به حرفهای پسر جوان گوش کرد آنگاه پرسید: پس آن دو قطره روغنی که به تو سپرده بودم کجاست؟

مرد جوان که تازه متوجه شده بود ؛ قاشق را نگاه کرد دید که آنها را ریخته است. آنوقت مرد خردمند به او گفت: تنها نصیحتی که به تو می کنم خوب گوش بده، همیشه هم آن را بخاطر داشته باش که راز خوشبختی تو در اینست همه شگفتگیهای جهان را بنگری بدون اینکه هرگز دو قطره روغن داخل قاشق را فراموش کنی.

چهارشنبه 25/6/1388 - 13:48
دعا و زیارت

تفسیر یک آیه برجسته ( بسم الله الرحمن الرحیم ) با استفاده از تفاسیر شیعه و اهل سنّت

آیه بسم الله الرحمن الرحیم

گزیده تفسیر

الله برترین نام خدایى است كه داراى همه كمالات وجودى است و الرحمن و الرحیم از صفات اوست كه نشانه رحمت آن هستى بى پایان است ؛ با این فرق كه رحمان بر كثرت رحمت دلالت مى كند و رحیم بر ثبات و دوام آن . پس رحمان خدایى است كه رحمت فراگیرش همه چیز و همه كس را شامل مى شود (مؤ من ، كافر، دنیا و آخرت ) و چنین رحمتى در برابر غضب نیست ، بلكه غضب نیز از مصادیق آن است و اما رحیم خدایى است كه رحمتى ویژه براى مؤ منان دارد و این رحمت در برابر غضب اوست . خداى سبحان ، قرآن و نیز سوره را با نام خود مى گشاید و بدین گونه ، ادب شروع كار با نام خدا را به انسانها مى آموزد.

تفسیر

ب : لفظ باء حرف جر است و مجموع جار و مجرور (بسم ) كلمه است ، نه كلام و از این رو مفید معناى تام نیست ، مگر با عنایت به متعلق آن كه در تعیین متعلق ، در پایان بحث از مفردات آیه كریمه (بسم الله ...) سخنى خواهم آمد.

اسم : لفظى است كه حاكى از مسماى خود باشد . این كلمه یا از سمة به معناى نشانه ، اشتقاق یافته است ، چنانكه كوفیان برآنند و یا از سمو به معناى بلندى مشتق است ، چنانكه بصریان بر آن باورند؛ همچنین محتمل است مشتق از چیزى نبوده ، وضع مختص به خود داشته باشد . البته اثبات این محتمل ، همانند اثبات قول كوفیان دشوار است ؛ زیرا همانطور كه راغب و برخى مفسران دیگر گفته اند، براى تشخیص مبداء اشتقاق مى توان به تحولهاى صرفى آن كلمه مراجعه كرد و ریشه اشتقاقى آن را به دست آورد و چون در جمع ، تصغیر و نسبت ، هر كلمه اى به مبداء اصلى خود بر مى گردد، مى توان استشهاد كرد كه كلمه اسم از سمو مشتق است ، نه از وسم ؛ زیرا جمع آن اسماء است ، نه اءوسام وتصغیرآن سمى است ، نه وسیم.
مؤ لف اءقرب الموارد، پس از بیان معناى اسم ، دو قول یاد شده را بازگو مى كند و هیچ یك را ترجیح نمى دهد، لیكن كلمه اسم را در باب سمو مى آورد و همین وضع ، احتمال تاءیید قول بصریان را در بردارد . به هر تقدیر، اسم در عرف و لغت به معناى لفظ دال بر شخص یا شى ء است و در این جا اسم در مقابل فعل یا حرف نیست.

اسم در اصطلاح اهل معرفت به معناى ذات با تعین خاص است ؛ یعنى ذاتى كه صفتى از صفات یا همه صفات او مورد نظر باشد . اسم در این اصطلاح از سنخ وجود خارجى و عینى است ، نه از مقوله لفظ. چنین اسمى خود داراى اسم است و مفهوم دال بر آن را اسم الاسم و لفظ دال بر آن را اسم اسم الاسم مى نامند.
الله : برترین نام از نامهاى ذات مقدسى است كه هستى صرف و جامع و مبداء همه كمالات وجودى و منزه از هر نقصى است و چون آن ذات اقدس جامع همه اسماى حسنى و صفات نیكوست ، گفته مى شود: الله اسم ذاتى است كه جامع همه كمالات است و گرنه اشتمال بر كمالات در معناى این كلمه ماءخوذ نیست .
این نام مبارك كه از آن به لفظ جلاله یاد مى شود و 2698 بار در قرآن كریم به كار رفته است ، در اصل اله بوده و همزه آن بر اثر كثرت استعمال حذف شده است و با پیوستن الف و لام به آن به صورت الله در آمده است . اله به معناى ماءلوه است و ماءلوه به معناى معبود است یا متحیر فیه (ذاتى كه همه عقلها و دلها درباره او متحیر و سرگردانند )، یا مفهومى جامع بین این دو.

در زبان عرب و فرهنگ وحى ، اله بر هر معبودى كه عابدان در پیشگاهش خضوع كنند، اطلاق مى شود؛ حق باشد یا باطل :( لا تتخذوا الهین اثنین اءراءیت من اتخذ الهه هواه) ءاءنت فعلت هذا بالهتنا) ،اما الله بر اثر كثرت استعمال ، علم (اسم خاص ) ذات مقدس خداوند است كه جامع همه صفات جلالى و جمالى است و جز بر او اطلاق نمى شود: هو الله الخالق البارى المصور له الاءسماء الحسنى و از این رو لفظ جلاله (الله ) موصوف همه اسماى حسناى خداوند از جمله الرحمن و الرحیم قرار مى گیرد، ولى خود، صفت هیچ اسمى واقع نمى شود و بر این اساس ، گفته مى شود: الله اسم ذات و دیگر اسمهاى خداوند نامهاى صفات اوست.
الرحمن و الرحیم : دو صفت از صفات علیاى خداى سبحان است كه از رحمت مشتق شده است . رحمان صیغه مبالغه است و بر كثرت دلالت مى كند و رحیم صفت مشبهه است و ثبات و بقا را افاده مى كند
فرهنگهاى لغت براى رحمت معانى فراوانى مانند: رقت ، راءفت ، لطف ، رفق ، عطوفت ، حب ، شفقت و دلسوزى ذكر كرده اند؛ در حالیكه اولا اینها مراحل پیشین رحمت است ، نه خود آن ؛ زیرا با مشاهده صحنه هاى رقت آور، ابتدا در قلب انسان رقت ، لطف ، عطوفت ، دلسوزى ، محبت ، شفقت و راءفت و سپس رحمت پدید مى آید . ثانیا: آنچه گفته شد، ویژگى مصداقى از مصادیق رحمت است كه در آدمى حادث مى گردد، اما رحمتى كه به ذات اقدس خداوند اسناد داده مى شود، منزه از هر گونه انفعال و تاءثر است ؛ چنانكه امیرالمؤ منین (علیه السلام ) مى فرماید: خداوند رحیمى است كه به وقت موصوف نمى شود: رحیم لا یوصف بالرقة بنابراین ، معناى جامع رحمت ، همان اعطا و افاضه براى رفع حاجت نیازمندان است و به این معنا به خداى سبحان نیز اسناد داده مى شود( الرحمة من الله انعام و افضال)

دو واژه رحمان و رحیم كه در ماده مشترك است ، بر اثر تفاوت در هیئت و ساختار لفظى ، داراى دو معناى مختلف است : رحمان بر وزن فعلان و براى مبالغه است و وزن فعلان بر فراوانى و سرشار بودن دلالت دارد؛ مانند: غضبان كه به معناى سرشار از خشم است . پس رحمان مبداء سرشار از رحمت است و رحمت رحمانیه ذات اقدس الهى همان رحمت فراگیر و مطلقى است كه همه ممكنات را فرا گرفته ، بر مؤ من و كافر افاضه مى شود.

این رحمت فراگیر همان فیض منبسط و نور فراگیر وجود است كه هر موجودى را روشن كرده است : قل من كان فى الضلالة فلیمدد له الرحمن مدا و اما رحیم بر وزن فعیل و صفت مشبهه است كه بر ثبات و بقا دلالت دارد و به تناسب هیئت خاص آن به معناى مبدئى است كه رحمتى ثابتو راسخ دارد كه از گسترش كمى به میزان رحمت رحمانیه برخوردار نیست و این همان رحمت خاصى است كه تنها بر مؤ منان و نیكوكاران افاضه مى شود: ( ... و كان بالمؤ منین رحیما)

كلمه رحمن همانند اله ، بدون الف و لام بر غیر خداى سبحان نیز قابل اطلاق است ؛ اما با الف و لام ، جز بر ذات اقدس خداوند اطلاق نمى شود.

متعلق باء در بسم الله ...: بحث درباره متعلق باء در بسم الله مبتنى است بر آنچه معروف بین مفسران است كه لفظ باء حرف جر است و مجموع جار و مجرور كلمه است ، نه كلام و اما اگر لفظ باء حرف جر نباشد و مجموع بسم الله الرحمن الرحیم )، یا خصوص ( بسم الله ) عنوان و سرفصل شروع كارى مانند گفتار، نوشتار و كارهاى دیگر قرار گیرد و از سنخ كلمات تجزیه و تركیب پذیر وابسته به قبل یا بعد ( محذوف یا مذكور) نباشد، در این صورت بحث از تعیین حرف جر روا نیست ؛ چنانكه برخى درباره عنوانهاى بعضى از سور مانند الحاقة و القارعة همین احتمال را داده اند . البته چنین احتمالى نه سند عقلى دارد و نه پشتوانه نقلى ، بلكه صرف احتمال است.

همچنین اگر لفظ باء در بسم الله و نیز سایر حروف این كلمه هر كدام رمز خاص و خلاصه اى از اسم مخصوص الهى باشد، نظیر آنچه درباره برخى حروف مقطعه وارد شده ، باز هم بحث مزبور بى ثمر است ؛ زیرا لفظ باء در این حال جزئى از اجزاى اسم خاص الهى است و نیازى به تعلق به غیر ندارد؛ چون حرف جز نیست تا در مورد متعلق آن گفتگو شود لیكن این احتمال نیز مبرهن نیست.

آنچه به نظر مى رسد همان مبناى مشهور بین اهل تفسیر است كه لفظ باء حرف جر است و متعلق مى طلبد . گرچه بحث درباره تعیین متعلق آن نسبت به سایر معارف قرآنى اهمیت ویژه اى ندارد . از این رو صدرالمتاءلهین (قدس سره ) تحقیق درباره مطالبى از قبیل : تعیین متعلق باء، تقدم یا تاءخر متعلق محذوف ، معناى تعلق اسم به قرائت در (اقرء باسم ربك ) سر مكسور شدن لفظ باء، با این كه حرفهاى بسیط مانند كاف تشبیه ، لازم ابتداء، واو عطف و فاء عطف مبنى بر فتح است ، و سایر مباحث این سطح را به تفاسیر مشهور به ویژه كشاف زمخشرى ارجاع كرد و خود به تحقیق آن نپرداخت ، لیكن براى تفسیر دارج و رایج توجه اجمالى به آن سودمند است . از این رو استاد علامه طباطبایى با عبارت كوتاهى چونان مفسران گزیده گوى دیگر، از تعیین متعلق و اشاره به آن دریغ نكرده است.

لازم است توجه شود كه چون خداوند سبحان به مقتضاى )هو الاءول ) آغاز هر كار و هر شاءن است ، اگر كارى بدون توجه به او آغاز شود منقطع الاول است ؛ چنانكه اگر كار و شاءنى بدون قصد قرب به او كه (هو الاخر) است ، انجام شود منقطع الآخر و ابتر خواهد بود . از این رو لازم است كه هر كارى به نام خدا آغاز شود . قهرا چنین كارى بى رجحان نیست ؛ زیرا كار مرجوح كه خدا از آن ناراضى است هرگز به خداوند نسبت ندارد.

معناى ابتداى كار به نام خدا این نیست كه خصوص لفظ (بسم الله ) در آغاز آن مورد عنایت قرار گیرد، بلكه هر چه مایه تذكر الهى است ، هر چند كلمه ویژه (بسم الله ) نباشد كافى است. بر این اساس ، برخى از ادعیه بدون كلمه (بسم الله ) و با تحمید، تسبیح یا تكبیر آغاز مى شود. كه در همه موارد مزبور توجه به اسمى از اسماى حسنا و صفتى از اوصاف علیاى الهى است ؛ چنانكه در امتثال دستور خداوند درباره حلیت و طهارت مذبوح یا منحور و اشتراط آن به تسمیه ، در آیه فكلوا مما ذكر اسم الله علیه ان كنتم بایاته مؤ منین و لا تاءكلوا مما لم یذكر اسم الله علیه و انه لفسق نقل شده است : شخصى هنگام ذبح ، تسبیح یا تكبیر یا تهلیل یا تحمید خدا كرده است (كافى است یا نه ؟ ) امام (علیه السلام ) فرمود: نام خداوند در همه این كلمات آمده است و چنین سر بریدنى صحیح و آن مذبوح یا منحورحلال است سئلته عن رجل ذبح فسبح اءو كبر اءو هلل اءو حمد الله قال : هذا كله من اءسماء الله ، لا باءس به .

گاهى اسم معنا با فعل معین همراه با لفظ باء كه حرف جر است ذكر مى شود؛ مانند بحول الله و قوته اءقوم و اءقعد و (اقرء باسم ربك الذى خلق ) در این گونه موارد ابهامى در تعیین متعلق باء نیست و گاهى كار معینى به نام خدا شروع مى شود كه به مثابه قرینه معینه مى تواند تعیین كننده متعلق حرف جر باشد؛ مانند آن كه كسى بخواهد سوره اى تلاوت كند یا از جایى برخیزد یا به جایى بنشیند و نظیر آن كه ذابح یا ناحر در هنگام ذبح گوسفند یا نحر شتر مى گوید: بسم الله ...؛ یعنى به نام خداوند قربانى مى كنم و به نام او حیوان را سر مى برم و نیز مانند شروع مؤ لف یا مدرس یا صاحب صنعت معین كه در اینگونه موارد احتمال تعین متعلق حرف جر كاملا بجاست ؛ گرچه احتمال تعلق آن به متعلق عام كه در موارد عمومى متحمل است ، نظیر ابتداء و استعانت نیز معقول خواهد بود.

البته ممكن است متعلق اسم باشد تا جمله ، اسمیه شود و ممكن است فعل باشد تا جمله ، فعلیه گردد؛ مانند ابتدائى ابتدائى ثابت كه ظرف مستقر باشد، نه لغو) بسم الله ... و ابتداءت بسم الله.. زیرا حرف جر نیازمند به متعلق است تا از نقص برهد و به تمامیت برسد و این نتیجه گاهى با اسم معنا حاصل مى شود؛ مانند:ابتدائى و زمانى با فعل حاصل مى گردد؛ مانند: ابتداءت .

بحث درباره تعیین متعلق از آن جهت است كه حرف جر نیازمند به آن است و از این لحاظ تفاوت بین اقسام مجرور نیست ؛ یعنى اگر گفته مى شد: بالله و كلمه اسم ذكر نمى شد نیز تعیین متعلق قابل طرح بود.
اما این كه چرا به جاى بالله عنوان بسم الله انتخاب شد؟ وجوهى ذكر شده است ؛ مانند:
1- براى تبرك به اسم .

2- براى فرق بین شروع در كار مثلا و بین سوگند؛ زیرا قسم به الله حاصل مى شود، نه بسم الله.

3- چون اسم عین مسماست ، تفاوتى بین الله و بین بسم الله ، وجود ندارد.

4- اول با انس به نام خداوند، دلها از علایق و سرها از عوایق صاف شود تا كلمه الله بر دل نقى و سر صفى وارد آید.

محمد بن جریر طبرى حدیثى را به این مضمون از رسول اكرم صلى الله علیه و آله و سلم نقل مى كند: مادر حضرت مسیح (علیه السلام ) فرزندش ‍ عیسى را به مكتب برد تا از آموزگار فن كتابت آموزد معلم گفت : بنویس بسم الله عیسى (علیه السلام )فرمود: بسم چیست ؟ معلم گفت : نمى دانم . عیسى فرمود: باء بهاء خداست ، سین سناى اوست و میم مملكت او . آنگاه طبرى مى گوید: مى ترسم گزارشگر نادرست نقل كرده باشد و منظور معلم ب ، س و م بوده است ؛ آن طوریكه كودكان را در مكتب حروف ابى جاد (اءبجد) مى آموزند . شاید راوى حدیث اشتباه كرده و حروف سه گانه مزبور را به هم پیوسته به صورت بسم نقل كرد؛ زیرا تاءویل منقول یاد شده هرگز با كلمه (بسم الله الرحمن الرحیم ) بر موازین لغت عرب هماهنگ نیست .

محى الدین عربى متعلق حرف جر را در هر سوره اى كه آغاز آن حمد است فعلى از ماده حمد مى داند؛ مانند: حمدته یا اءحمده . مولى عبدالرزاق كاشانى نیز متعلق آن را اءبدء و اءقرء مى داند . البته وى مراد از اسم را صورت نوعى انسان كامل جامع رحمت رحمانى و رحیمى مى داند كه مظهر ذات الهى و اسم اعظم است.

در برخى از نصوص ، چنانكه در مبحث روایى خواهد آمد، چنین وارد شده است : معنى قول القائل بسم الله ، اءى اءسم نفسى بسمة من سمات الله عزوجل و هى العبادة بنابراین ، متعلق محذوف حرف جر مشتق از ماده اسم است و گوینده یا نویسنده درصدد آن است كه خود را به نشانه بندگى خداوند موسوم سازد . برخى مفسران گفته اند: در این خبر تنبیهى است بر این كه شایسته است گوینده (بسم الله ...) در حین این گفتار كوشا باشد تا نمونه اى از اوصاف الهى را در خود ایجاد كند.

به هر تقدیر، اگر متعلق باء از ماده قرائت یا هر ماده مناسب دیگر باشد، چون اسم داراى مراتب است ، قرائت یا كار مناسب دیگر نیز داراى درجات خواهد بود و گوینده (بسم الله) با هر درجه اى كه شروع كند مطابق همان مرتبه ، كار خود را ادامه مى دهد؛ چنانكه وارد شد اقراء وارق ؛ بخوان و بالا برو.
نكته شایان توجه این كه ، قرآن كریم از آن جهت كه كلام خداوند است و متكلم آن با ایجاد این حروف و كلمات ، كتاب تدوینى را فراهم ساخت ، صبغه تعلیم دارد و از آن جهت كه بندگان خدا آن را تلاوت مى كنند و معانى آن را فرا مى گیرند و با عمل به محتواى آن تزكیه مى شوند، صبغه تعلم دارد . بر این اساس ، هنگامى كه خداوند مى فرماید: (بسم الله ) نباید متعلق آن را استعانت و مانند آن دانست یا معناى حرف جر را استعانت توهم كرد؛ اما هنگامى كه بندگان خدا آن را تلفظ مى كنند متعلق آن مى تواند ماده استعانت و نظیر آن باشد؛ چنانكه معناى حرف جر نیز مى تواند استعانت باشد . البته این مطلب به معناى جمع دو استعانت نیست ؛ زیرا حتما باید از جمع آن دو پرهیز كرد.

به هر تقدیر، چون كلمه (بسم الله ) جز سوره و نیز جزء قرآن است ، اگر براى استعانت یا عنوان دیگر قرائت شود، گرچه از لحاظ لفظ شامل حال خود نمى شود، ولى از جهت ملاك ، خود را نیز در بر مى گیرد؛ یعنى استعانت از خداوند همان طور كه نسبت به سایر اجزاى سوره و همچنین سایر كلمات قرآن مجید محقق است ، نسبت به خود (بسم الله ) نیز محقق خواهد بود . حتى در ابتداى به نام خداوند، باید نام الهى را سرآغاز افتتاح و ابتداء و تسمیه و بسمله دانست . آرى اگر (بسم الله ) جزو سوره نبود و خارج از قرآن بود مى توانست به عنوان ابتداء به نام خدا قرار گیرد و با افتتاح آن ، سوره شروع شود . به هر حال تسمیه الهى مفتاح هر در بسته و كلید هر مخزن است

اشتراك لفظى و تغایر معنوى

آیه كریمه (بسم الله الرحمن الرحیم كه سر فصل 113 سوره قرآن كریم است و در سوره مباركه نمل افزون بر آغاز سوره ، طلیعه نامه حضرت سلیمان (علیه السلام ) به ملكه سباء نیز آمده است ،114 بار نازل شده است ، نه این كه یك بار نازل شده باشد و به دستور پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم سرفصل سور قرآنى قرار گرفته باشد.

در عصر نزول وحى ، فرود آمدن آیه كریمه (بسم الله الرحمن الرحیم به عنوان اولین آیه سوره جدید، نشانه پایان پذیرفتن سوره پیشین و آغاز نزول سوره پس از آن بود: و انما كان یعرف انقضاء السورة نزول (بسم الله الرحمن الرحیم ) ابتداء للاءخرى.

نزول مكرر آیه (بسم الله ...) نشانه اختلاف معنا و تفسیر آن در هر سوره است . آیات (بسم الله ...) در سراسر قرآن كریم گرچه از نظر لفظى یكسان است ، لیكن از نظر معنوى و تفسیرى گوناگون و در نتیجه مشترك لفظى( اشتراک لفظی مصطلح حکیمان نه ادیبان) است.

اختلاف معنوى و اشتراك لفظى آیات (بسم الله الرحمن الرحیم ) از آن روست كه بسم الله هر سوره جزئى از آن سوره و با محتواى آن هماهنگ و به منزله عنوان و تابلو آن سوره است و چون مضامین و معارف سوره هاى قرآن با یكدیگر متفاوت است ، معناى بسم الله نیز در سوره ها مختلف خواهد بود و در هر سوره درجه اى از درجات و شاءنى از شئون الوهیت خداى سبحان و رحمانیت و رحیمیت او را بازگو مى كند و از این جهت همانند اسماى خداوند در پایان آیات است كه با محتواى آیات هماهنگ و به منزله برهانى بر محتواى آن است . بر این اساس ، اگر محتواى سوره اى به خوبى تبیین شود، تفسیر بسم الله آن سوره نیز روشن خواهد شد.

توضیح این كه ، در آیه كریمه (بسم الله الرحمن الرحیم ) هم سخن از الله است كه اسم جامع و اعظم خداى سبحان است و سایر اسماى حسناى الهى را زیر پوشش داشته ، در هر سوره ظهورى خاص دارد و هم سخن از رحمت رحمانیه است كه همه صفات خداى سبحان زیر پوشش آن است و در هر مظهرى با اسمى خاص ظهور مى كند؛ در سوره هایى كه محتوایى مهرآمیز دارد و اوصاف جمالیه خداوند را مطرح مى كند، در چهره جمال و در سورى كه مضامینى قهرآمیز دارد و غضب الهى را بازگو مى كند؛ در چهره جلال تجلى مى كند و از این رو برخى گفته اند: كلمه الرحمن نیز همانند كلمه الله اسم اعظم است . بنابراین ، تفسیر بسم الله به اختلاف سوره ها متفاوت است.

احكام فقهى آیه كریمه (بسم الله الرحمن الرحیم ) نیز شاهد اشتراك لفظى این آیه است مانند اینكه:
1- حرمت قرائت سوره عزائم بر صاحبان عذر، شامل تلاوت بسم الله ... به قصد سورههاى مزبور نیز مى شود.

2- بسم الله ... هر سوره ، در نماز باید به قصد همان سوره اى باشد كه نمازگزار قصد تلاوت آن را دارد.
3- در صورت عدول نمازگزار از سوره اى به سوره دیگر، باید بسم الله ... را به قصد سوره جدید تكرار كند.
لزوم تلاوت بسم الله هر سوره به قصد همان سوره ، نشانه تعدد مقصود است ؛ زیرا تعدد قصد، تابع تعدد و تكثر مقصود است و گرنه مقصودى كه هیچ كثرتى در آن نیست تا هر یك از واحدهاى آن نشانه خاصى داشته باشد و با آن نشانه ، از واحدهاى دیگر متمایز گردد، قصد نمى تواند فارق ومنشاء تكثر آن باشد؛ مگر این كه قصد، خود مقصود آفرین باشد . بنابراین ، بسم الله ... هر سوره معنا و تفسیرى ویژه خود دارد و با معناى بسم الله در سایر سوره ها متفاوت است.

رحمت فراگیر و رحمت ویژه

خداى سبحان دو گونه رحمت دارد: رحمتى مطلق ، فراگیر و بى قابل ، و رحمتى خاص كه كه در برابر غضب اوست و چنانكه گذشت ، الرحمن بر رحمت مطلق و فراگیر و الرحیم بر رحمت متناهى و خاص الهى دلالت دارد.

رحمت رحمانیه خداوند همه چیز (كل شى ء) را زیر پوشش دارد: دنیا و آخرت و مؤ من و كافر و رحمتى است نامتناهى ؛ همانند آفتابى كه بر زندگى همه مى تابد و بارانى كه بر هر سرزمین مى بارد: و رحمتى وسعت كل شى ء ، ربنا وسعت كل شى ء رحمة و برحمتك التى وسعت كل شى ء یا من سبقت رحمته غضبه

بنابراین ، مقابل چنین رحمت فراگیرى عدم است ، نه غضب ؛ زیرا تقابل آن با غضب الهى موجب خروج غضب از پوشش رحمت رحمانیه و تقیید رحمت مطلقه خواهد بود .

اما رحمت رحیمیه در مقابل عذاب و سخط الهى قرار دارد و متناهى و محدود است ؛ همان گونه كه سخط الهى محدود است . توفیق یارى دین و فراگیرى معارف الهى ، انجام دادن عمل صالح در دنیا و رسیدن به بهشت و رضوان الهى در آخرت ، از مظاهر بارز رحمت رحیمیه است.

رحمت رحمانیه و رحیمیه در قرآن.

در برخى از آیات قرآن كریم تنها رحمت خاص الهى مطرح شده است ؛ مانند:

1- یعذب من یشاء و یرحم من یشاء و الیه تقلبون در این آیه كریمه ، رحمت الهى در برابر عذاب او قرار گرفته است و چنین رحمتى همان رحمت خاص الهى است .

2- و لا تفسدوا فى الاءرض بعد اصلاحها و ادعوه خوفا و طمعا ان رحمة الله قریب من المحسنین رحمتى كه به محسنان نزدیك است ، رحمت خاص است و گرنه نیكوكار و تبهكار، هر دو شمول رحمت مطلق خدا هستند.


در بعضى از آیات نیز تنها به رحمت مطلق اشاره شده است ؛ مانند:

1-   ءاءتخذ من دونه الهة ان یردن الرحمن بضر لا تغن عنى شفاعتهم شیئا و لا ینقذون با این كه در این آیه سخن از عذاب است از خداى رحمان یاد شده است ، نه از خداى قهار و منتقم ؛ زیرا رحمت رحمانیه خداوند شامل عذاب نیز هست.

2-   الرحمنَ علم القران در سوره مباركه الرحمن پس از ذكر نام شریف الرحمن ، در شمار نعمتها و رحمتهاى الهى ، همانند: تعلیم قرآن و نعیم بهشتى ، از جهنم یاد كرده ، مى فرماید: هذه جهنم التى یكذب بها المجرمونَ یطوفون بینها و بین حمیم ءانَ فباءى الاء ربكما تكذبان .

3-     جهنم كمالى وجودى و در ردیف بهشت و سایر آلاء خداى سبحان ، زیر پوشش رحمت مطلق اوست.

4-    فان كذبوك فقل ربكم ذو رحمة واسعة و لا یرد باءسه عن القوم المجرمین رحمتى كه در كنار تكذیب كافران و تعذیب مجرمان ذكر شده است ، رحمت مطلقه است .

در برخى از آیات نیز هر دو قسم رحمت آمده است ؛ مانند: و اكتب لنا فى هذه الدنیا حسنة و فى الاخرة انا هدنا الیك قال عذابى اءصیب به من اءشاء و رحمتى وسعت كل شى ء فساءكتبها للذین یتقون و یؤ تون الزكوة و الذین هم بایاتنا یؤ منون

خداى سبحان در پاسخ حضرت موساى كلیم (علیه السلام ) كه تثبیت حسنه (رحمت خاص ) را در دنیا و آخرت مسئلت مى كند، اصول سه گانه زیرا را تبیین مى كند:

1-عذاب الهى بر اساس مشیت حكیمانه اش بر افرادى خاص نازل مى شود (عذاب خاص)

2-گستره رحمت فراگیر الهى همه چیز (حتى عذاب ) را شامل مى شود (رحمت مطلق)
3-در عین فراگیرى رحمت ، آن را به مؤ منان پرهیزكار عطا مى كند (رحمت خاص .)
رحمتى كه تنها بهره پرهیزكاران است ، رحمت خاص (رحیمیه ) است ، نه رحمت عام و مطلق (رحمانیه ) كه هم پرهیزكار و هم تبهكار را زیر پوشش ‍ دارد .

تذكر: بحث در تفاوت و امكان تفكیك رحمان و رحیم ، فرع بر آن است كه هر كدام تعین خاص و وصف مخصوص را در برداشته باشد؛ اما بنابراین كه مجموع هر دو، اسم خاص باشد مانند بعلبك و رامهرمز، چنانكه برخى از بزرگان اهل معرفت برآنند، نتیجه این است كه پرورش نظام هستى امكانى بر محور تلفیق و جمع رحمت عام و خاص است و براى تفكیك مجالى نیس.

عینیت یا مغایرت اسم با مسما.

اختلاف متكلمان پیشین بر سر عینیت یا مغایرت اسم با مسما، ناظر به اسماى حقیقى و تكوینى ذات اقدس الهى است ، نه اسماى لفظى او؛ چون هیچ موحدى الفاظ یا مفاهیم نامهاى خداوند را عین ذات مسماى به آنها نمى داند.

توضیح این كه ، اسم ، چنانكه در بحث تفسیرى گذشت ، معانى مختلفى دارد؛ در عرف و لغت بر لفظ دال بر مسما اطلاق مى شود و در اصطلاح اهل معرفت به معناى ذات همراه با تعین است و بنا بر این اصطلاح خاص ، نامهاى لفظى ذات و صفات خداى سبحان اسم اسم الاسم است ؛ مانند اسمایى كه در قرآن كریم و روایات و ادعیه ، نظیر دعاى جوشن كبیر آمده است و مفاهیم نامهاى لفظى اسم الاسم است.

آثار و بركاتى كه در برخى روایات و ادعیه مانند دعاى سمات براى اسماى الهى ذكر شده ، مانند گسترده شدن زمین ، بر افراشته شدن كوهها و یا آفرینش عرش ، كرسى و ارواح ، نتیجه اسماى لفظى نیست ؛ زیرا همان گونه كه گذشت هرگز با لفظ و یا مفهوم نمى توان بر جهان عینى اثر گذاشت ، بلكه منظور از آن اسماء همان ذات خداوند با تعین خاص است كه با آن تعین این امور آفریده مى شود: و بكل اسم رفعت به سماءك و فرشت به اءرضك و اءرسیت به الجبال و اءجریت به الماء و سخرت به السحاب و الشمس و القمر و النجوم و اللیل و النهار و خلقت الخلائق كلها باسمك الذى خلقت به عرشك


نكته : در برخى روایات ، احصاى نامهاى خداى سبحان عامل ورود به بهشت معرفى شده است : ان لله تسعة و تسعین اسما من اءحصیها فقد دخل الجنة مراد از احصاى اسماء، بر شمارى واستخراج رقم وعدد اسماء نیست ، بلكه منظور،متخلق شدن به حقایق آنهاست وگرنه شمارش و تلفظ این نامهاى مقدس ، عبادتى لفظى است و آنچه مایه راهیابى به بهشت است ، تخلق به حقایق این نامها و اوصاف است.

الله اسم اعظم الهى.

در میان اسماى لفظى خداى سبحان اسم مبارك الله ، اسم جامع و اعظم است و سایر اسماى الهى با واسطه یا بى واسطه ، زیر پوشش این نام مقدس است ؛ مثلا اسم شافى كه از اسماى جزئیه است زیر پوشش رازق و رازق تحت پوشش خالق و خالق زیر پوشش قادر و قادر زیر پوشش اسم جامع و اعظم الله است.
بنابراین ، اسم الله نسبت به نامهاى دیگر خداوند ( كه زیر پوشش آن است اسم اعظم است و اگر آیه اى مشتمل بر اسم اعظم حق بود، سید آیات به شمار مى رود و از این رو در برخى روایات ، آیه كریمه (بسم الله الرحمن الرحیم ) به گرامیترین و بزرگترین آیه قرآن وصف شده است : سرقوا اءكرم آیة فى كتاب الله : (بسم الله الرحمن الرحیم) ؛ عمدوا الى اءعظم آیة فى كتاب الله ... و هى (بسم الله الرحمن الرحیم) .
تذكر: نام شریف الله در بسیارى از آیات قرآن كریم آمده است و سر این كه آیه (بسم الله الرحمن الرحیم ) سید آیات به شمار مى رود اختلاف معنوى و تفسیرى كلمه الله در بسم الله و سایر آیات است.

پی نوشت :

1- مفردات راغب، تفسیر کبیر؛ الجامع لاحکام القرآن، منهج الصادقین.
2- سوره نحل؛ آیه 51 .
3- سوره فرقان، آیه 43 .
4- سوره انبیاء، آیه 62 .
5- سوره حشر، آیه 24 .
6- نهج البلاغه، خطبه 179 ، بند 3 .
7- مفردات راغب، رحم .
8--سوره مریم، آیه 75 .
9- سوره احزاب، آیه 43 .
10- التحقیق، جلد 4 ، ص 91 ؛ مفردات راغب، رحم؛ المیزان، جلد 1 ، ص 18 .
11- تفسیر القرآن الکریم، ج 1 ، ص 29 .
12- المیزان، ج 1 ، ص 15 .
13- سوره انعام، آیه 118 .
14- سوره انعام، آیه 121 .
15- وسائل الشیعه، جلد 16 ، ص 327 .
16- تفسیر طبری، ج 1 ، ص 78 .
17- لطائف الاشارات، ج 1 ، ص 56 .
18- تفسیر طبری، ج 1 ، ص 82- 81 ، با تصرف.
19- ایجاز البیان فی الترجمه عن القرآن، چاپ شده در حاشیه تفسیر و اشارات ابن عربی، ج 1 ، ص 21 .
20- تإویلات کاشانی، ج 1 ، ص 7 .
21- تفسیر نورالثقلین، ج 1 ، ص 11 .
22- بیان السعاده، ج 1 ، ص 25 .
23- بحار، ج 8 ، ص 133 .
24- آیه 30 .
25- نورالثقلین، ج 1 ، ص 6 .
26- سوره اعراف، آیه 156 .
27- سوره غافر، آیه 7 .
28- مفاتیح الجنان، دعای کمیل.
29- همان، دعای جوشن کبیر.
30- مراد از تناهی، محدودیت نسبت به رحمت مطلق است وگرنه رحمت خاص نیز از نظر دوام و استمرار نا متناهی است.
31- سوره عنکبوت، آیه 21 .
32- سوره اعراف، آیه 56 .
33- سوره یس، آیه 23 .
34- سوره الرحمن، آیه 21 .
35- سوره الرحمن، آیات 43- 45 .
36- سوره انعام، آیه 147 .
37- محتمل نیز هست که این آیه ناظر به رحمت خاص و مفادش این باشد که رحمتهای الهی فراوان است و در برابر تکذیب دشمنان دین باید بر رحمتهای خاص خدا تکیه کرد.
38- سوره اعراف، آیه 156 .
39- تفسیر ابن عربی، ج 1 ، ص 26- 27 .
40- بحار، ج 88 ، ص 187 .
41- همان، ج 55 ، ص 36 .
42- توحید صدوق، ص 219 .
43- نور الثقلین، ص 219 .
44- تفسیر عیاشی، ج 1 ، ص 22 .

 

چهارشنبه 25/6/1388 - 12:3
ادبی هنری

دوست داشتن کسی که سزاور دوستی نیست، اسراف در محبت است.

قشنگ­ترین غزلم را برای شب شعر چشمان تو گفتم، پس تو نیز قشنگ­ترین لبخندت را برای لحظه دیدار نگهدار.

نخ از شمع پرسید چرا وقتی من می­سوزم تو آب می­شی؟ جواب شنید: مگر میشه کسی که تو قلبمه بسوزه و من اشک نریزم؟!

 می­دونی چرا اشک باارزشتر از خنده است: چون خنده را به هر کس می­تونی هدیه بدی ولی اشک برای کسی هست که نمی­خوای از دستش بدی.

و:

چه سکوتی دنیا را فرا می­گرفت اگر هر کسی به قدر عملش صحبت میکرد.

انسانهای ضعیف همیشه در پی خواب کردن وجدان خوداند.

نبردهای زندگی همیشه به نفع قویترین­ها پایان نمی­پذیرد بلکه دیر یا زود  برد با آنکس است که بردن را باور دارد.

چهارشنبه 25/6/1388 - 11:28
محبت و عاطفه


چهار شمع در یک اتاق کوچک به آهستگی داشتند می­سوختند، در آن محیط آرام و کوچک صدای پچ پچ آنها به گوش می­رسید.

شمع اول می­گفت: "من «صلح و آرامش» هستم، اما هیچ كسی نمی­تواند شعله مرا روشن نگه دارد. من باور دارم كه به زودی می­میرم." سپس شعله «صلح و آرامش» ضعیف شد و به كلی خاموش شد.

شمع دوم ادامه داد: "من «ایمان» هستم. برای بیشتر آدم ها، دیگر در زندگی ضروری نیستم. پس دلیلی وجود ندارد كه روشن بمانم." سپس با وزش نسیم ملایمی، «ایمان» نیز خاموش شد.

شمع سوم که ناظر خاموش شدن دو شمع دیگر بود با ناراحتی گفت: "من «عشق» هستم ولی توانایی آن را ندارم كه دیگر روشن بمانم. آدم­ها من را در حاشیه زندگی خود قرار داده اند، اهمیت مرا درك نمی­كنند. آنها حتی فراموش كرده­اند كه به نزدیك­ترین كسان خود عشق بورزند. طولی نكشید كه «عشق» نیز خاموش شد.

ناگهان كودكی وارد اتاق شد و سه شمع خاموش را دید. تعجب کرد پس گفت: چرا شما خاموش شده­اید؟ شما قاعدتا باید تا آخر روشن بمانید. سپس شروع به گریه كردن. آنگاه شمع چهارم گفت: نگران نباش تا زمانی كه من وجود دارم ما می­توانیم بقیه شمع­ها را دوباره روشن كنیم. کودک گفت اسم تو چیه؟ شمع پاسخ داد من امید هستم!

کودک با چشمانی كه از اشك شوق می درخشید، شمع «امید» را برداشت و بقیه شمع ها را روشن كرد. 

حتما شنیدید که میگویند: ما به امید زنده ایم

چهارشنبه 25/6/1388 - 11:25
آموزش و تحقيقات

 

«انگار با دیوار صحبت می‌كنم كوچك‌ترین عكس‌العملی نشان نمی‌دهد. از این گوش می‌گیرد از آن گوش درمی‌دهد»

این‌گونه صحبت‌ها را درباره بچه‌ها از والدین بسیار شنیده‌ایم. در مورد بعضی از بچه‌ها صحبت كردن باعث تغییر رفتار آنها نمی‌شود. ولی بعضی دیگر با گفت‌وگو تغییر رفتار می‌دهند. بچه‌های مسئولیت‌پذیر در برابر گفت‌وگو و توضیحات، رفتارهای مناسبی از خود بروز می‌دهند ولی برای برخی دیگر صحبت و نصیحت و توضیح از یك گوش شنیدن و از آن یكی در كردن است و باعث تغییر رفتار آنها نمی‌شود. این بچه‌ها نیاز دارند تا عواقب كار خود را تجربه كنند و با تجربه عواقب كار خود، رفتارهای مناسب را بروز ‌دهند.

عباس می‌پرسد: «امشب می‌توانم به خانه دوستم بروم آنجا بخوابم؟»

مادر اعتنایی نمی‌كند. عباس دوباره مادر را مخاطب قرار می‌دهد، می‌پرسد: «می‌توانم به خانه دوستم بروم آنجا بخوابم؟» پس از اینكه او این سؤال را تكرار می‌كند مادر می‌گوید: «نه.»
و پس از چند لحظه فكر كردن در مورد آن مادر می‌فهمد كه دلیلی برای نه‌گفتن نداشته است. برخی از والدین قبل از آنكه حتی ذره‌ای به حرف‌های نوجوان خود فكر كنند به آنها پاسخ منفی می‌دهند. به تعریفی دیگر قبل از اینكه فكر كنند حرف می‌زنند. فكر نكردن منجر به عكس‌العمل‌های دیگری نسبت به نوجوان خواهد شد.

پدر فرهاد می‌گفت: «فرهاد با پول‌های پس‌انداز كرده‌اش می‌خواست یك دوچرخه بخرد، اولین فكری كه به ذهنم رسید این بود كه كاری احمقانه است. در مقابل حسرت فرهاد توضیح دادم، تو آنقدر پول نداری كه یك دوچرخه بخری می‌دونی دوچرخه چقدر گران است؟ به عبارت دیگر می‌خواستم به او بگویم فكرش مسخره است و عملی نیست.»

والدین می‌بایستی از برخوردهای منفی و شدید و كوچك جلوه‌دادن احساسات نوجوان و یا گفتن اینكه چقدر اشتباه كرده است پرهیز كرده و در عوض در كمال آرامش با او برخورد كنند و قبل از آنكه شروع به صحبت كنند اندكی فكر كنند.

در صورتی‌كه نمی‌توانید كنترل خود را داشته باشید و سریع به او جواب منفی می‌دهید، ایده خوبی است كه به نوجوان خود بگویید، شرایط را بررسی خواهید كرد و یا اینكه بگویید «بگذار كمی فكر كنم بعداً به تو پاسخ خواهم داد.» همچنین می‌توانید بگویید كه باید این مسئله را با پدرش درمیان بگذارید و بعداً به او جواب مناسبی بدهید. به خاطر داشته باشید كه پس از مدتی حتماً باید به او جواب دهید. روش‌های دیگر نیز می‌تواند به شما كمك كند تا از تكنیك «فكر كردن قبل از حرف زدن» یاری جویید.

فرصت‌هایی برای افزایش ارتباط

اگر نوجوان شما بیشتر وقتش را در اتاقش سپری می‌كند و شما در قسمتی دیگر از خانه مثلاً آشپزخانه یا كتابخانه مشغول باشید، احتمال ایجاد ارتباط بین شما و نوجوانتان كمتر می‌شود؛ بنابراین برای ایجاد ارتباط، شما و نوجوانتان اگر در یك محل باشید بهتر است.
سعید به دستور مادر آشپزخانه را تمیز و مرتب كرده بود و منتظر مادر بود كه از اداره بیاید و از او تشكر كند؛ حتی برای مادر میز غذا را نیز آماده كرده بود. به محض اینكه مادر زنگ در را به‌صدا درآورد سعید به استقبال او رفت و از مادر خواست كه چشمانش را ببندد و در آشپزخانه را باز كند ولی مادر چشمش را در آشپزخانه باز كرد و با تحكم گفت: «چرا چراغ‌گاز را تمیز نكرده‌ای؟!»
مادر كار زیبا و هیجان سعید و انتظار تشویق او را نادیده گرفت و به تعریفی دیگر (تو ذوق او زد)، قدر مسلم سعید یادش رفته بود كه چراغ گاز را تمیز كند ولی كارهای زیبای دیگری انجام داده بود كه از دید نامهربان مادر پنهان ماند. این ارتباط كلامی منفی سعید را از مادرش دور خواهد كرد.
با نوجوانتان صحبت كنید آن هم صحبت مثبت و تأثیرگذار و مشوق او باشید در رفتار مثبت و با برجسته كردن ویژگی‌ها، نگرش‌ها و فعالیت‌های مثبت او خطوط ارتباطی خود را با او باز كنید تا بتوانید بیشتر از احساسات و عقاید و اعتراضات نوجوان خودآگاه شوید.

نصیحت

برخی از والدین تنها دائماً نصیحت می‌كنند و یا سؤال و جواب بی‌شمار.امروز چطور بود؟ دیشب بهت خوش گذشت؟ فردا چه برنامه‌ای داری؟ عمه از من چی گفت؟ پدرت كجا رفت؟ و... برخی اوقات نوجوانی كه تجربه چنین سؤالاتی را داشته در مقابل سؤالات والدین تنها جوابی سرسری می‌دهد یا دقیقاً به والدین چیزی را می‌گوید كه آنها می‌خواهند بشنوند یا اصلاً جواب نمی‌دهد.
عباس می‌گفت وقتی نمره‌ای زیر 20 می‌گیرم تنم می‌لرزد نه از كم بودن نمره بلكه از نصیحت‌های بی‌پایان و تكراری پدرم. باور كنید غیر از پند و اندرز از پدرم تاكنون حرف دیگری نشنیده‌ام؛ آنقدر تكراری شده كه از اولین جمله تا آخرش را فوت آبم.

وقتی بیشتر ارتباط والدین با نوجوان پند و اندرز باشد در شرایطی هم كه نیاز به پند و اندرز باشد نزد نوجوان پند و اندرز بی‌ثمر و تكراری می‌شود.

بسیاری از والدین در سؤال كردن از تكالیف مدرسه نوجوانان وسواس عجیبی دارند و آنقدر تكراری سؤال می‌كنند كه نوجوان از پاسخ دادن طفره می‌رود.

دستوراتی نظیر برو اتاقت‌رو تمیز كن، برو سر تكالیفت، برو حمام كن و... ممكن است بارها و بارها تكرار شود. به جای تكرار این دستورات، بهتر است این دستورات قانونمند شود و پاداش و تنبیهی داشته باشد.سؤالات پیچ در پیچ، نصیحت‌ها، تكرار سؤالات و دستورات، باعث عصبانیت، رنجش، نافرمانی، مخالفت و فرار نوجوان می‌شود. به‌خاطر داشته باشید نوجوانان با این سؤلات آزرده می‌شوند.

هرچقدر ارتباط كلامی شما منفی‌تر باشد، عصبانیت و رنجش و دیگر احساسات منفی بیشتری را درنوجوان ایجاد می‌كند. اگر 3 بار در روز با نوجوان خود صحبت كنید و هر 3بار آنها منفی باشد به‌مراتب بدتر از آن می‌‌شود كه تصورش را می‌توانید بكنید. در كل یك قانون خوب را در ذهنتان حك كنید، هنگامی كه حاضر می‌شوید تا به رختخواب بروید به‌خاطر بیاورید كه چگونه روزتان را با نوجوانتان سپری كرده‌اید؟

آیا بیشتر اوقات ویژگی‌های مثبت او را تقویت كرده‌اید یا اعمال منفی او را؟نوجوانانی كه مقدار بیشتری ارتباط گفتاری مثبت از والدین خود دریافت می‌كنند، تمایل بیشتری برای صحبت با آنها دارند و درنتیجه رابطه آنها با والدین خود صمیمانه و متكی به اعتماد خواهد بود و در این میان والدین به تكیه‌گاهی مطمئن برای درد‌دل و صحبت كردن و راهنمایی خواستن و مشورت نوجوانان تبدیل می‌شوند و ارتباط كلامی والدین با فرزندان مستحكم‌تر می‌شود.

معمولاً ارتباط كلامی والدین بیشتر در حد تفهیم موضوع، درس دادن، وادار كردن نوجوان به تغییر زاویه دید خود و تغییر رفتار است كه این امر موجب می‌‌شود كه از یك مصاحبه لذت‌بخش فاصله گرفته شود و اگر چنین شیوه‌ای ادامه یابد، علاقه آنان به مصاحبت با والدین كاهش می‌یابد. هدف مهم در ارتباط با نوجوانان آن است كه در مقابل او موضع‌گیری نكرده و همانند یك دوست با او صحبت كنید.

در ابتدا می‌توان از طریق صحبت با نوجوانمان در مورد مسائل مورد علاقه به این هدف نزدیك‌ شویم. اصولاً بچه‌ها در این دوره بیشتر به ورزش و بازی‌های رایانه‌ای و یا جنس مخالف و یا یك دوست از جنس خود علاقه‌مندند و اگر بخواهیم كه با او ارتباط برقرار كنیم باید تنها همانند یك دوست با او صحبت كنیم و قصد و منظور دیگری نداشته باشیم. برای این كار می‌توانید با نوجوانتان در مورد مسائل مورد علاقه‌اش صحبت كنید. بسیاری از اوقات تنها مهم این است كه با او صحبت كنید بدون اینكه سعی كنید او را نصیحت كرده یا موردی را به او تفهیم كنید، صحبت كنید تا بتوانید ارتباط برقرار كنید.

من می‌گم

سعی كنید احساسات نوجوان خود را درك كنید و به‌گونه‌ای مؤثر با او ارتباط برقرار كنید. تحكم و اجبار را در گفتار خود به‌كار نبرید.

اگر روش (من می‌گم) دائم تكرار شود، نوجوان را عاصی كرده و از ارتباط با والدین خودداری می‌كند و درنتیجه از محیط خانه بیزار می‌شود. نوجوان با رفتار مثبت والدین خود در خانه می‌بایستی امنیت داشته باشد و خود را مالك بداند نه مستأجر.

 

چهارشنبه 25/6/1388 - 9:47
خواستگاری و نامزدی

.

( چگونه میتوان كسی را كه دوستش داری رامش كنی )

شاید نمی­دانست که دگر چه باید بکند؛ خلق و خوی شوهرش از این رو به آن رو شده بود قبل از این می­گفت و می­خندید، داخل خانه با بچه­ها خوش و بش می­کرد شوخ­طبع و مهربان بود. اما چه اتفاقی افتاده بود که چند ماهی با کوچکترین مسئله عصبانی می­شد، سر دیگران داد و فریاد می­کرد؟ آن مرد مهربان و بذله­گو الآن به آدمی ترسناک و عصبی مزاج تبدیل شده است. زن هر چه که به ذهنش می­رسید و هر راهی را که می­دانست رفت اما دریغ از اینکه چیزی عوض شود. تا اینکه روزی به ذهنش رسید به نزد راهبی که در کوهستان زندگی می­کند برود تا معجونی بگیرد و به خورد شوهرش دهد، شاید چاره­ای شود ! از اینرو بود که زن راه سخت و دشوار کوهستان را پیش گرفت و بعد از ساعتها عبور از مسیرهای سخت، خود را به کلبه­ی راهب رساند، قصه­ی خودش را به او گفت و در انتظار نشست که ببیند چه معجونی را برایش می­سازد

راهب نگاهی به زن کرد و گفت: چاره­ی کار تو در یک تار مو از سبیل ببر کوهستان است !!! ببر کوهستان ؟! آن حیوان وحشی؟ !! راهب در پاسخ گفت بله هر وقت تار مویی از سبیل ببر کوهستان را آوردی چیزی برایت می­سازم که شوهرت را درمان کند. و زن در حالتی از امید و یاس به خانه برگشت. نیمه شب از خواب برخاست. غذایی را که آماده کرده بود، برداشت و روانه­ی کوهستان شد آن شب خود را به نزدیکی غاری رساند که ببر در آن زندگی می­کرد از شدت ترس بدنش می­لرزید اما مقاومت کرد. آن شب ببر بیرون نیامد. چندین شب دیگر این عمل را تکرار کرد هر شب چند گام به غار نزدیکتر می­شد تا آنکه یک شب ببر وحشی کوهستان غرش کنان از غار بیرون آمد اما فقط ایستاد و به اطراف نگاهی کرد.

باز هم زن شبهای متوالی رفت و رفت هر شبی که می­گذشت آن ببر و زن چند گام به هم نزدیکتر می­شدند. این مسئله چهار ماه طول کشید تا اینکه در یکی از آن شبها، ببر که دیگر خیلی نزدیک شده بود و بوی غذا به مشامش می­خورد، آرام آرام نزدیکتر شد و شروع به غذا خوردن کرد زن خیلی خوشحال شد. چندین ماه دیگر اینگونه گذشت. طوری شده بود که ببر بر سر راه می­ایستاد و منتظر آن زن می­ماند زن نیز هر گاه به ببر می­رسید در حالی که سر او را نوازش می­کرد به ملایمت به او غذا می­داد، هیچ سرزنش و ملامتی در کار نبود هیچ عیب­جویی، ترس و وحشتی در میان نبود و هر شب آن زن با طی راه سخت و دشوار کوهستان برای ببر غذا می­برد و در حالی که سر او را در دامن خود می­گذاشت، دست نوازش بر مویش می­کشید چند ماه دیگر نیز اینگونه گذشت تا آنکه شبی زن به ملایمت تار مویی از سبیل ببر کند و روانه­ی خانه اش شد

صبح که شد، شادمان به کوهستان نزد آن راهب رفت تار موی سبیل ببر را مقابل او گذاشت و در انتظار نشست. فکر می­کنید آن راهب چه کرد؟ نگاهی به اطرافش کرد و آن تار مو را به داخل آتشی انداخت که در کنارش شعله ور بود !! زن، هاج و واج نگاهی کرد در حالی که چشمانش داشت از حدقه بیرون می­زد و چیزی نمانده بود که صدای گریه­اش فضای اتاق را پر کند ولی ماند که چه بگوید !! چه بکند؟!! راهب با خونسردی رو به زن کرد و گفت: مرد تو از آن ببر کوهستان، بدتر نیست، توئی که توانستی با صبر و حوصله، عشق و محبت خودت را نثار حیوان کوهستان کنی و آن ببر را رام خودت سازی، در وجود تو نیرویی است که گواهی می­دهد توان مهار خشم شوهرت را نیز داری، پس محبت و عشق را به او ببخش و با حوصله و مدارا خشم و عصبانیت را از او دور ساز

با آرزوی عشق و محبت حقیقی برای همه­ی کسانی که آن را دوست دارند

چهارشنبه 25/6/1388 - 9:39
ادبی هنری


در روزی از روزها پدر یک خانواده ثروتمند، پسرش را به مناطق دور از شهر به ده­ی کوچک برد تا او هم ببیند و هم دریابد مردم تنگدست چگونه زندگی می‌کنند. شاید هم تجربه­ای بیاموزد که بدردش بخورد. آنان بعد از اینکه وارد ده شدند دو روز و دو شب را در مزرعه ی خانواده‌ای بسیار فقیر سر کردند و سپس به سوی شهر بازگشتند. در نیمه‌های راه پدر از فرزند پرسید: خب پسرم، به من بگو سفر چگونه گذشت؟

خیلی خوب بود پدر.

پسرم آیا دیدی مردم فقیر چگونه زندگی می‌کنند؟

 بله پدر، دیدم...

بگو ببینم از این سفر چه آموختی؟

من دیدم که:

ما در خانه ی خود یک سگ داریم و آنان چهار سگ داشتند. ما استخری داریم که تا نیمه‌های باغمان طول دارد و آنان برکه‌ای دارند که پایانی ندارد، ما فانوسهای باغمان را از خارج وارد کرده‌ایم، اما فانوسهای آنان ستارگان آسمانند. ایوان ما تا حیاط جلوی خانه‌مان ادامه دارد، اما ایوان آنان تا افق گسترده است......

ما قطعه زمین کوچکی داریم که در آن زندگی می‌کنیم، اما آنها کشتزارهایی دارند که انتهای آنان دیده نمی‌شود. ما پیشخدمتهایی داریم که به ما خدمت می‌کنند، اما آنها خود به دیگران خدمت می‌کنند. ما غذای مصرفی‌مان را خریداری می‌کنیم، اما آنها غذایشان را خود تولید می‌کنند. ما در اطراف ملک خود دیوارهایی داریم تا ما را محافظت کنند، اما آنان دوستانی دارند تا آنها را محافظت کنند.

آن پسر همچنان سخن می‌گفت و پدر سکوت کرده بود و سخنی برای گفتن نداشت. پسر سپس افزود: متشکرم پدر که نشان دادی ما چقدر فقیر هستیم!

چهارشنبه 25/6/1388 - 9:36
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته