• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 235
تعداد نظرات : 45
زمان آخرین مطلب : 5924روز قبل
شعر و قطعات ادبی
 

 

چشمه

چون شمع سحرگاه لگد مال خودم       چون چشمه خود آئینه احوال خودم

ای آنکه به دلجویی ما آمده ای                    شادیم از آن تو غمم مال خودم

دوشنبه 15/11/1386 - 14:36
شعر و قطعات ادبی
 

ماه

ماهست گناه و عالمی دارد ماه                     خوش باش نگاه محرمی دارد ماه      

از چشم دریچه به صفای من و تو                 لبخند زند ولی غمی دارد ماه

 

دوشنبه 15/11/1386 - 14:36
شعر و قطعات ادبی
 

کبک

ای قبله جانم نموده سیم و زر را                            منکر شده هر حقیقت و دفتر را

موی تو سپیده است که اندر همه عمر           چون کبک به زیر برف کردی سر را

 

دوشنبه 15/11/1386 - 14:35
شعر و قطعات ادبی
 

 

بوته شعر

یک عمر ز خود نهان نمودم خود را              در بوته شعر آزمودم خود را

دیدم که نگفتی است هر چیز که هست            آخر به خود آمدم،سرودم خود را

دوشنبه 15/11/1386 - 14:35
شعر و قطعات ادبی
 

تبسم گل

هر صبح بروی گل تبسم چه خوش است                   وزجوی ترانه و ترنم چه خوش است

با دختر زر قرار روز و شب ما                    با پشت خمیده بر سر خم چه خوش است

 

 

 

دوشنبه 15/11/1386 - 14:34
شعر و قطعات ادبی
 

غم شعر

گفتی که رسیده است بفریادم شعر       برده غم هست و نیست از یادم شعر

آری گفتی و ولی نگفتی ای دوست      بر باد چگونه داد بنیادم شعر

دوشنبه 15/11/1386 - 14:31
شعر و قطعات ادبی
 

کاج

گر تشنه فیض سخنی ای رهرو          با دست تهی مرو باغ پرتو

طبعش به درخت میماند راست            هم میوه کهنه دارد و هم برنو

دوشنبه 15/11/1386 - 14:29
دعا و زیارت
 


نام كتاب : تفسیر سوره حمد

مؤ لف : امام خمینى سلام الله علیه

به دلیل زیاد بودن صفحات من این کتاب را به صورت بخش بخش در این سایت درج می کنم.

بخش اول:تفسیر سوره حمد از كتاب سرالصلاة
در اشاره اجمالیه به بعض اسرار سوره حمد
بدان كه اهل معرفت بسم الله هر سوره را متعلق به خود آن سوره دانند. و از این جهت در نظرى بسم الله هر سوره را معنایى غیر از سوره دیگر است ؛ بلكه بسم الله هر قائلى در هر قول و فعلى با بسم الله دیگرش فرق دارد. و بیان این مطلب به وجه اجمال آن است كه به تحقیق پیوسته كه تمام دار تحقق ، از غایة القصواى عقول مهیمه قادسه تا منتهى النهایة صف فعال عالم هیولى و طبیعت ، ظهور حضرت اسم الله اعظم است و مظهر تجلى مشیت مطلقه است كه ام اسماى فعلیه است ؛ چنانچه گفته اند: ظهرالوجود بسم الله الرحمن الرحی(2)م
پس اگر كثرت مظاهر تعینات را ملاحظه كنیم ، هر اسمى عبارت از ظهور آن فعل یا قولى است كه در تلو آن واقع شود. و سالك الى الله اول قدم سیرش آن است كه به قلب خود بفهماند كه باسم الله همه تعینات ظاهر است ؛ بلكه همه ، خود اسم الله هستند و در این مشاهده اسما مختلف شوند وسعه و ضیق و احاطه و لااحاطه هر اسمى تابع مظهر است و بعت مرآتى است كه در آن ظهور كرده . و اسم الله گرچه به حسب اصل تحقق مقدم بر مظاهر است و مقوم و قیوم آنهاست ، ولى به حسب تیعن متاءخر از آنهاست ، چناچه در محل خود مقرر است و چون سالك اسقاط اضافات و رفض تعینات نمود و به سر توحید فعلى رسید، تمام و اقوال و افعال را یك بسم الله و معنى همه یكى است .
و به حسب اعتبار اول ، در سوه قرآنیه اسمى جامعتر و محیطتر از ((بسم الله )) در سوره مباركه حمد نیست ؛ چنانچه از حدیث مشهور منسوب به مولى الموالى نیز ظاهر شود؛ زیرا كه متعلق آن محیطتر از سایر متعلقات است ؛ چنانچه اهل معارف گویند الحمد اشاره به عوالم غیبیه است كه صرف حمد محامدالله هستند، و لسان حمد آن ها لسان ذات است ؛ و رب العالمین اشاره به ظهور اسم الله در مرآت طبیعت است به مناسبت مقام ربوبیت ، كه ارجاع از نقص به كمال و از ملك به ملكوت است و آن مختص ‍ به جوهر عالم ملك است ؛ و رحمانیت و رحیمیت از صفات خاصه ربوبیت است ؛ و مالك یوم الدین اشاره به رجوع مطلق و قیامت كبرى است .
و چون صبح ازل طالع شد و نور جلوه احدى بر قلب عارف در طلوع آفتاب یوم القیمه تجلى كرد، سالك را حضور مطلق دست دهد؛ پس به مخاطبه حضوریه در محفل انس ‍ و مقام قدس به ایاك نعبد و ایاك نستعین گویا شود؛ و چون به خود آید از جذبه احدى و صحور بعدالمحو حاصل آید، مقام هدایت خود و مصاحبین خود را در این سیرالى لله طلب كند.
پس ، سوره حمد جمیع سلسله وجود است عینا و علما و تحققا و سلوكا و محوا و صحوا و ارشادا و هدایتا؛ و اسم مظهر آن اسم الله اعظم و مشیت مطلقه است : فهو مفتاح الكتاب و مختامه و فاتحته ختامه ؛ چنانچه اسم الله ظهور و بطون و مفتاح و مختم است : الله نور السموات والاءرض (3).
پس ، تفسیر این سوره به حسب ذوق اهل معرفت چنین است : به ظهور اسم الله ، كه مقام مشیت مطلقه و اسم اعظم الهى است و داراى مقام مشیت رحمانیه ، كه بسط وجود مطلق است ، و مشیت رحیمیه ، كه بسط كمال وجود است ، عالم حمد مطلق و اصل محامد كه از حضرت تعین اول غیبى تا نهایت افق عالم مثال و برزخ اول است لله ، یعنى براى مقام اسم جامع كه لله است ، ثابت است . و از براى اوست مقام ربوبیت و تربیت عالمین ، كه مقام سوائیت و ظهور طبیعت است .
و این مقام ربوبیت ظاهر است به رحمانیت و رحیمیت ربوبیه ، كه در موارد مستعده بسط فیض كند به رحمانیت ؛ و در مهد هیولى به ظهور رحیمیت تربیت آن ها كند و به مقام خاص خود رساند. و آن مالك یوم الدین است كه به قبضه مالكیت جمیع ذرات وجود را قبض كند و ارجاع به مقام غیب نماید: كما بدء كم تعودون (4). و این تمام دایره وجود است كه در بسم الله الرحمن الرحیم به طریق اجمال مذكور است ، و در حمد به طریق تفصیل ؛ و تا مالك یوم الدین خالص براى حق است ، چنانچه در حدیث است (5).
و چون بنده سالك الى الله به مرقات اقر اءوراق (6) و عبارت عارج و معراج الصلوة معراج المؤ من مشاهده رجوع جمیع موجودات و فناى دار تحقق در حق كند و حق براى او جلوه به وحدانیت نماید، به زبان فطرت توحید گوید: ایاك نعبد و ایاك نستعین و چون نور فطرت انسان كامل محیط به جمیع انوار جزئیه است و عبادات و توجه آن ، توجه دار تحقق است ، به صیغه جمع ادا كند سبحنا فسبحت الملائكة و قدسنا فقدست الملائكة ولولانا ما سبحت الملائكة ... الخ (7)
پس چون سالك خود و انیت و انانیت خود را یكسره تقدیم ذات مقدس كرد و هرچه جز به حق را محو و محق كرد، عنایت ازلى را از مقام غیب احدى به فیض اقدس شامل او گردد و او را به خود آرد و صحو بعدالمحو براى او دست دهد و ارجاع به مملكت خویش شود به وجود حقانى . و چون كثرت واقع شود، از فراق و نفاق بیمناك شود و هدایت خود را، كه هدایت مطلقه است (چون كه سایر موجودات از اوراق و اغصان شجره مباركه انسان كامل است ) به صراط مستقیم انسانیت كه سیرالى الاءسم الجامع و رجوع به حضرت اسم الله اعظم است كه از حد افراط و تفریط كه ((معضوب علیهم )) و ((ضالین )) را، كه مقام عدم غلبه وحدت بر كثرت بر وحدت است و حد وسط احتجاب از وحدت به حجاب كثرت است كه مرتبه ((مغضوب علیهم )) است ، و احتجاب از كثرت به وحدت است ، كه مقام ((ضالین )) متحیرین در جلال كبریا است ، طلب كند.
وصل : روى فى التوحید عن الرضا علیه السلام ، حین سئل عن تفسیر البسملة ، قال : معنى قول القائل ((بسم الله )) اى اءسم على نفسى سمة من سمات الله و هى العبادة . قال الراوى فقلت له : ماالسمة ؟ قال : العلامة (8).
و از این حدیث شریف ظاهر شود كه سالك باید متحقق به مقام اسم الله شود در عبارت و تحقق به این مقام حقیقت عبودیت ، كه فناى در حضرت ربوبیت است ، مى باشد. و تا در حجاب انیت و انانیت است در لباس عبودیت نیست بلكه خودخواه و خودپرست است و معبود او هواهاى نفسانیه اوست : اءراءیت من اتخذ الهة هواه (9). و نظر او نظر ابلیس لعین است كهد در حجاب انانیت خود و آدم علیه السلام را دید و خود را بر او تفضیل داد، خلقتنى من نار و خلقته من طین (10) گفت و از ساحت قدس مقربین درگاه مطرود شد. پس گوینده بسم الله اگر نفس خود را به ((سمة الله )) و ((علامة الله )) متصف كرد و خود به مقام اسمیت رسید و نظرش نظر آدم علیه السلام شد كه عالم تحقق را كه خود نیز خلاصه آن بود اسم الله دید: و علم آدم الاءسماء كلها ؛(11)در این حال ، تسمیه ، او تسمیه حقیقیه است و متحقق به مقام عبادت است ؛ كه القاى خودى و خودپرستى و تعلق به عز قدس و انقطاع الى الله است ؛ چنانچه در ذیل حذیث ((رزام )) از حضرت امام جعفر صادق است كه مى فرماید: یقطع علائق الاهتمام بغیر من له قصد و الیه و فد و منه استرفد... الخ (12).
و چون سالك را مقام اسمیت دست داد، خود را مستغرق در الوهیت بیند: العبودیة جوهرة كنهها الربوبیة ؛(13) پس خود را اسم الله و علامة الله و فانى فى الله بیند و سایر موجودات را نیز چنین بیند و اگر ولى كامل باشد، متحقق به اسم مطلق شود و براى او تحقق به عبودیت مطلقه دست دهد و ((عبدالله )) حقیقى شود.
و تواند بود كه تعبیر به عبد در آیه شریفه سبحان الدى اءسرى بعبده (14) براى آن باشد كه عروج به معراج قرب و افق قدس و محفل انس به قدم عبودیت و فقر است و رفض ‍ غبار انیت و خودى و استقلال است و شهادت به رسالت ، در تشهد، بعد از شهادت به عبودیت است چه كه عبودیت مرقات رسالت است ؛ و در نماز، كه معراج مؤ منین و مظهر معراج نبوت است ، شروع شود، پس از رفع حجب به بسم الله ، كه حقیقت عبودیت است : فسبحان الذى اءسرى بنیه بمرقاة العبودیة المطلقة (15). و او را به قدم عبودیت به افق احدیت جذب فرمود و از كشور ملك و ملكوت و مملكت جبروت و لاهوت رهانید؛ و سایر بندگان را كه مستظل به ظل آن نور پاكند به سمه اى از سمات الله و مرقات تحقق به اسم الله ، كه باطن آن عبودیت است ، به معراج قرب رساند.
و چون سالك دایره وجود را اسم الله دید، به قدر قدم سلوك تواند وارد در فاتحه كتاب الله و مفتاح كنزالله گردد، پس همه اثنیه و محامد را به حق به مقام اسم جامع ارجاع كند و براى موجودى از موجودات فضایل و فواضلى نبیند، چه كه اثبات فضیلت و كمال براى موجودى جز حق منافات با رؤ یت اسمیت دارد و اگر بسم الله را بحقیقت گفته ، الحمدالله را نیز تواند بحقیقت گفت و اگر در حجاب خلق ، چون ابلیس ، از مقام اسم محجوب شد، محامد را نیز به حق نتواند رجوع دهد. و تا در پرده انانیت است ، از عبودیت و اسمیت محجوب است ؛ و تا از این مقام محروم است به مقام حامدیت محجوب نرسد. و اگر با قدم عبودیت و حقیقت اسمیت به مقام حامدیت رسید، صفت حامدیت را نیز براى حق ثابت داند و حق را حامد و محمود شمارد و ببیند؛ پس تا خود را حامد و حق را محمود دید، حامد حق نیست ، لكه حامد حق و خلق ، بلكه حامد خود فقط مى باشد و از حق و حمد او محجوب است و چون به مقام حامدیت رسید، اءنت كما اءثنیت على نفسك (16) گوید، و از حجاب حامدیت ، كه مقرون به دعوى و ملازم با اثبات محمودیت است ، خارج شود؛ پس مقاله عبد سالك در این مقام چنین شود: باسمه الحمدله منه الحمد و له حمد(17) و این نتیجه قرب نوافل است كه در حدیث شریف اشاره اى به آن فرموده آنجا كه فرماید: فاذا احببته سمعه و بصره و لسانه ... الخ .(18)
رب العالمین : اگر ((عالمین )) صور اسما كه اعیان ثابته است باشد، ربوبیت ذاتیه خواهد بود و راجع به مقام الوهیت ذاتیه ، كه اسم الله اعظم است ، مى باشد؛ زیرا كه اعیان ثابته ، به تجلى ذاتى در مقام واحدیت به تبع اسم جامع كه به تجلى فیض اقدس متعین است تحقق علمى پیدا كردند و معنى ربوبیت در آن مقام مقدس ، تجلى به ثابت انسان كالم اولا و دیگر اعیان است از غیب هویت تا افق شهادت مطلقه ؛ و ایداع فطرت و عشق و محبت كمال مطلق است در خمیره آنها، كه بدان فطرت عشقیه سایقه و جذبه قهریه مالكیه ، كه ناصیه آن ها را گرفته ، به مقام جزاى مطلق ، كه استغراق در بحر كمال واحدیت است ، نایل شوند: اءلا الى الله تصیر الاءمور(19).
پس با این طریقه غایت آمال و نهایت حركات و منتهاى اشتیاقات و مرجع موجودات و معشوق كاینات و محبوب عشاق و مطلوب مجذوبین ، ذات مقدس است ؛ گرچه خود آنها محجوبند از این مطلوب و خود را عابد و عاشق و طالب و مجدوب امور دیگرى مى دانند.و این حجاب بزرگ فطرت است كه باید سالك الى الله به قدم معرفت آن را خرق كند؛ و تا بدین مقام نرسد، حق ندارد كه ایاك نعبد گوید، یعنى لانطلب الا ایاك ، و جوینده غیر تو نیستیم و خواهنده جز تو نخواهیم بود و ثناى غیر تو نكنیم و استعانت در همه امور بجز از تو نجوییم . همه ما سلسله موجودات و ذرات كاینات ، از ادنى مرتبه سفل ماده تا اعلى مرتبه غیب اعیان ثابته ، حق طلب و حق جو هستیم و هر كس در هر مطلوبى طلب تو كند و با هر محبوبى عشق تو ورزد: فطرت الله التى فطر الناس علیها؛(20) یسبح له ما فى السموات و الاءرض (21).
و چون سالك را این مشاهده دست دهد و خود را در شراشر اجزاى وجودیه خود، از تقواى ملكیه تا سرایر غیبیه ، و جمیع سلسله وجود را عاشق و طالب حق بیند و اظهار این تعشق و محبت را نماید، از حق استعانت وصول طلبد و هدایت به صراط مستقیم را كه صراط رب الانسان است ان ربى على صراط مستقیم (22) و آن صراط (منعم علیهم ) از انبیاى كمل و صدیقین است كه عبارت از رجوع عین ثابت به مقام الله و فناى در آن است نه فناى در اسماى دیگر كه در حد قصور یا تقصیر است طلب كند. چنانچه منسوب به رسول اكرم است كه فرمود: كان اءخى موسى عینه الیمنى عیماء و اءخى عیسى عینه الیسرى عمیاء و اءنا ذوالعینین (23).جناب موسى را كثرت غلبه بر وحدت داشت ، و جناب عیسى را وحدت غالب بر كثرت بود؛ و رسول ختمى را مقام بر زخیت كبرى ، كه حد وسط و صراط مستقیم است ، بود.
تا اینجا تفسیر سوره بنابر آن بود كه ((عالمین )) حضرات اعیان باشد. و اگر ((عالمین )) حضرات اسماى ذاتیه یا اسماى صفتیه یا اسماى فعلیه یا عوالم مجرده یا عوالم مادیه یا هر دو یا جمیع باشد، تفسیر سوره فرق مى كند.
چنانچه اگر ((اسم الله )) در آیه شریفه بسم الله ... غیر از مقام مشیت مقام دیگر باشد از اسماى ذاتیه و غیر آن یا اعیان ثابته یا اعیان موجوده یا عوالم غیبیه و شهادتیه یا انسان كامل ، نیز تفسیر جمیع سوره فرق مى كند و همین طور اگر ((الله )) الوهیت ذاتیه یا ظهوریه باشد و ((رحمن )) و ((رحیم )) در بسمله صفت براى ((اسم )) باشد یا براى ((الله )) تفسیر سوره شریفه فرق مى كند. چنانچه اگر ((باء)) در بسمله براى استعانت یا ملابست ، یا متعلق به ظهر باشد، یا متعلق به خود سوره ، یا به هر یك از اجزاى آن باشد، فرقها حاصل شود چنانچه نیز، به حسب مقامات قراء، از وقوع در حجاب كثرت یا غلبه وحدت یا صحو بعدالمحو و یا مقامات دیگر كه سابقا ذكر شد، تفسیر سوره را باید فرق گذاشت و احاطه به جمیع آنها و به تفسیر خارج است انما یعرف القرآن من خوطب به (24) و آنچه ذكر شد على سبیل الاحتمال بود. والله الهادى .

 

 

دوشنبه 15/11/1386 - 10:40
طنز و سرگرمی
 

 

حرفهای زن ومرد در مواقع مختلف زندگی! طنز

 

سالگرد ازدواج

1) زن :عزیزم امید وارم همیشه عاشق بمانیم وشمع زندگیمان نورانی باشد.

2) مرد: عزیزم کی نوبت کیک می شه؟

*****

 

روز زن

 

1)زن : عزیزم مهم نیست هیچ هدیه ای برام نخریدی یک عاشقتم کافیه

2)مرد: خوشحالم تو رو انتخاب کردم اشپزی تو عالیه عزیزم (شام چی داریم؟)

*******

 

روز مرد

 

1) زن :وای عزیزم اصلا قابلتو نداره کاش می تونستم هدیه بهتری بگیرم.

2) مرد:حالا اشکال نداره عزیزم سال دیگه جبران می کنی (چه بوی غذایی می یاد)

*****

 

40 روز بعد از تولد بچه

 

1) زن:وای مامانی بازم گرسنه هستی , (عزیزم شیر خشک بچه رو ندیدی)

2)مرد: با دهان پر(نه عزیزم ندیدم , راستی عزیزم شیر خشک چرا اینقدر خوشمزه است)

******

 

40 سال بعد

 

1)زن :عزیزم شمع زندگیمون داره بی فروغ میشه ما پیر شدیم

2)مرد :یعنی دیگه کیک نخوریم

******

 

2 ثانیه قبل از مرگ

 

1) زن :عزیزم همیشه دوستت داشتم

2) مرد: گشنمه

*****

 

وصیت نامه

 

1) زن: کاش مجال بیشتری بود تا درمیان عزیزانم می بودم ونثارشان می کردم تمام زندگی ام را!!

2) مرد:شب هفتم قرمه سبزی بدید

*****

 

اون دنیا

 

1)زن : خطاب به فرشته ی مسول :خواهش می کنم ما را از هم جدانکنید , نه نه عزیزم , خدایا به خاطر من(((وسر انجام موافقت می شه مرد از جهنم بره بهشت )))

2)مرد :خطاب به دربان جهنم: حالا توی بهشت شام چی میدن

 

دوشنبه 15/11/1386 - 10:21
طنز و سرگرمی
 

 

 

شوهرشناسی سنَّتی و مدرن(طنز)

 

 

 

اگر آقایتان شبها دیر به منزل می آید، لابد کار دارد که دیر می آید!

اگر آقایتان انتظار دارد وقتی به منزل می آید برای او چای بیاورید، بدون حرف اضافی این کار را انجام دهید، وگرنه ممکن است اگر آقایتان اجازه نمی دهد هر کجا که می خواهید بروید، خدا را شکر کنید که اجازه می دهد نفس بکشید!!

اگر آقایتان به شما خرجی نمی دهد، لابد خرجهای مهمتر از منزل دارد، جیکتان هم در نیاید!!

اگر آقایتان اجازه نمی دهد سر کار بروید، سپاسگزارش باشید

اگر آقایتان اجازه می دهد که بیرون از منزل هم کار کنید، از اینکه شما را قابل دانسته تا هم در منزل و هم بیرون از منزل کار کنید، از او تشکر کنید!!!

اگر آقایتان به کوچکترین حقوق زنان بی توجه است، حقتان است اگر تحویلتان هم بگیرد شما به او می گوئید زن ذلیل!!!

اگر آقایتان برای شما هدیه نمی خرد، رویتان را زیاد نکنید! او خودش برای شما بزرگترین هدیه است! و یا لااقل بزرگترین هدیه که شما را همیشه تحمل می کند!!!!

 

زی زی لوژی (شوهرشناسی مدرن) :

 

اگر شوهرتان شبها دیر به منزل می آید، درب را به رویش باز نکنید!! مبلغ مهریه را هم به او یادآوری کنید تا کامروا شوید!!

آگر شوهرتان از شما انتظار پذیرائی دارد، یک هفته او را ترک کنید!!! از هفته آینده خودش هر شب برایتان کاپوچینو درست خواهد کرد!!!

اگر شوهرتان موافق نیست که شماهر جایی می خواهید بروید، مگر شما منتظر اجازه او بودید؟!! خوب بروید!! تازه بعد هم غر بزنید که از این زندگی خسته شدین

اگر شوهرتان به شما پول نمی دهد، شما هم به او روندین!!! دو سه روز کم محلی هم بی اثر نیست!!!

اگر شوهرتان موافق کار کردن شما در بیرون از منزل نیست، خانه را به گند بکشید بی حوصلگی به را بیندازید افسرده باشید تا شما را به کار بیرون از منزل تشویق کند!!!

اگر شوهرتان موافق کار کردن شما در بیرون از منزل هست،از زیر کار کردن در برید وانمود کنید که دوست ندارید نحوه جارو کردن و ظرف شستن و..... را به او آموزش دهید!! هرچند اقایون همه بلد هستن

اگر شوهرتان به مسائل شما بی اعتناست شما بی اعتنا تر باشی ازصبح تا امدن او با دوستان گپ بزنید تا چشمتون به او افتاد قیافه بگیزرید که ناراحت هستید

 

 

 

دوشنبه 15/11/1386 - 10:20
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته