• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 549
تعداد نظرات : 289
زمان آخرین مطلب : 3843روز قبل
عقاید و احکام

دستاوردهای حادثه مباهله

جریان مباهله نقطه عطفی در تاریخ اسلام محسوب می‏شود; چرا که در آن روز بار دیگر نور اسلام در آفاق هستی درخشیدن گرفت و عالمیان در سال نهم هجرت، حقانیت نبوت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و منزلت اهل بیت آن حضرت را برای چندمین بار به نظاره نشستند و روز مباهله، به عنوان یکی دیگر از روزهای جشن و پیروزی و روز دعا وشکرگزاری در تاریخ اسلام ثبت‏شد . در این بخش، به برخی از دست آوردها و آموزه‏های حیاتبخش جریان مباهله می‏پردازیم:

 

vaflor08

 

چهارشنبه 10/9/1389 - 16:48
عقاید و احکام

آغاز مباهله

وقتی آنان از جواب فروماندند، پیامبر صلی الله علیه و آله بار دیگر آنان را به اسلام دعوت کرد و آنها برای رهایی خویش تظاهر به اسلام کرده و گفتند: «ما مسلمان شدیم .» پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: نه! دروغ می‏گویید و شما را علاقه به صلیب موهوم عیسی علیه السلام و شراب خواری و خوردن گوشت‏خوک مانع می‏شود که قلبا دین حق را بپذیرید!

چون آنها از پذیرش حق سرباز زدند، در همان لحظه آیه مباهله نازل شد که: «فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءکم ونساءنا ونساءکم وانفسنا وانفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین‏»؛(4)«هرگاه بعد از دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، کسانی با تو به مجادله و ستیز برخیزند، بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نمائیم، شما هم زنان خود را، ما از جانهای خود دعوت می‏کنیم شما هم از جانهای خود; آنگاه مباهله کنیم و لعنت‏خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. »

نصارای نجران بعد از شنیدن این آیه، گفتند: این کاری منصفانه است و بعد از قرار گذاشتن وقت مباهله، برای کسب آمادگی به منازلشان رفتند . در جلسه‏ای که مسیحیان نجران تشکیل دادند، بزرگ آنان به سایرین گفت: اگر محمد، فردا با عده‏ای از یاران و اصحابش برای مباهله آمد، ما هم با او مباهله می‏کنیم و او قطعا پیامبر خدا نیست؛اما اگر با خاندانش برای مباهله حضور یافت، ما نباید به این کار دست‏بزنیم; زیرا اگر او خاندان نزدیکش را برای این کار انتخاب کند و حاضر شود آنها را فدا نماید، حتما او پیامبر است و در ادعایش راستگو است .

صبح روز بعد، نصارای نجران آمدند و در محل مقرر ایستادند و منتظر ورود پیامبر صلی الله علیه و آله بودند . ناگهان مشاهده کردند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله کودکی را در آغوش گرفته و دست کودکی دیگر را در دست دارد و زن و مردی پشت‏سر او قدم برمی‏دارند و با شکوه و جلال و هیبت معنوی خاصی به پیش می‏آیند.

در آن حال پیامبر به همراهانش توصیه فرمود که من هرگاه نفرین کردم، آمین بگویید.

روحانیون نجران از گروه زیادی از انصار و مهاجرین که برای تماشای مباهله آمده بودند، سؤال کردند: اینها چه نسبتی با محمد صلی الله علیه و آله دارند؟ آنان پاسخ دادند: آن مرد علی بن ابی طالب، داماد اوست و آن زن فاطمه، دخترش می‏باشد و آن دو کودک حسن و حسین، فرزندان فاطمه و علی هستند .

 

 

روحانیون نصارا با دیدن این منظره خود را باخته و نگران شدند; به طوری که رئیس آنان گفت: من عذاب را در چند قدمی خود احساس می‏کنم; زیرا او به راه خود ایمان راسخ دارد، وگرنه هیچ گاه فردی که در کار خود تردید داشته باشد، عزیزان و نور چشمان خود را در معرض عذاب الهی قرار نمی‏دهد . اگر با این وضع دست‏به نفرین برداریم، تمام ما نابود خواهیم شد و تا روز قیامت‏یک نفر نصرانی روی زمین باقی نخواهد ماند و نام کلیسا از حافظه تاریخ محو خواهد شد.»

آنان عاجزانه عرضه داشتند: ای ابوالقاسم! ما مباهله نمی‏کنیم، تو دین خود را داشته باش و اجازه بده ما هم به دین خود باقی بمانیم .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: نه . اگر حاضر به مباهله نیستید، مسلمان شوید. اسقف گفت: نه! مسلمان نمی‏شویم و چون توانائی جنگ نداریم، مانند سایر اهل کتاب جزیه(5) می‏دهیم . پیامبر صلی الله علیه و آله پذیرفت و مصالحه نمود.(6)

چهارشنبه 10/9/1389 - 16:43
عقاید و احکام

پیش زمینه مباهله

نجران یکی از شهرهای منطقه حجاز است که در مرز یمن قرار دارد . در صدر اسلام، اهالی آنجا طبق آئین مسیحیت می‏زیستند، تا اینکه در سال دهم هجرت، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله توسط خالد بن ولید(1) اهالی آن منطقه را به اسلام دعوت فرمود و گروه بسیاری مسلمان شدند، ولی عده‏ای نیز در کیش نصرانیت‏باقی ماندند.

به دنبال این حادثه، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نامه‏ای به بزرگان نصارای نجران نوشت .

 

 

در این نامه آمده بود: «به نام خداوند یگانه; خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب . از محمد پیامبر و فرستاده خداوند متعال به بزرگ‏ترین روحانی مسیحیان نجران . من شما را از پرستش بندگان به پرستش خداوند یکتا دعوت می‏کنم . اگر می‏خواهید مسلمان شوید و اگر اسلام را نمی‏پذیرید باید جزیه بدهید و گرنه به شما اعلان جنگ می‏دهم .(2)

آنان بعد از رسیدن نامه پیامبر صلی الله علیه و آله به هراس افتادند و بعد از مشورت با هیئتی مرکب از چهارده نفر و به سرپرستی سه کشیش به نامهای اهتم، عاقب و سید به مدینه آمدند .

هیئت روحانیون اعزامی از نجران، وارد مدینه شدند و مستقیما در مسجد، به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدند . آنها وقتی احساس کردند که زمان عبادتشان فرا رسیده است، ناقوس را برای اعلام نماز به صدا درآوردند . یاران پیامبر صلی الله علیه و آله با مشاهده این وضع ناراحت‏شده و گفتند: یا رسول الله! در مسجد شما صدای ناقوس؟! فرمود: بگذارید عبادتشان تمام شود، آنگاه آنها را به اینجا دعوت کنید!

آنان بعد از ادای مراسم عبادت، به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند وبه رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: شما چه ادعائی دارید؟ فرمود: «من مردم را به آئین توحید دعوت می‏کنم و از آنان می‏خواهم که: شهادت بدهند خدائی جز خدای یگانه وجود ندارد ومن پیامبر خدا هستم . از منظر دین من عیسی بن مریم بنده و مخلوق خداوند عالمیان است . غذا می‏خورد و آب می‏نوشد وسخن می‏گوید».

روحانیون مسیحی نجران پرسیدند: «اگر او بنده خداست، پس پدرش کیست؟»!

 

 

در همین حال به پیامبر صلی الله علیه و آله وحی نازل شد که از آنها بپرس، درباره حضرت آدم چه می‏گویید؟ آیا او بنده خدا و مخلوق خدا نبود که مانند سایر بندگان می‏خورد و می‏نوشید و سخن می‏گفت؟!

وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله از آنان سؤال کرد، پاسخ دادند: آری او چنین بود. پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: بسیار خوب! پدر آدم که بود؟ آنان در جواب عاجز شدند و با حالتی حیرت زده به همدیگر نگاه کردند.

درآن حال خداوندمتعال این آیه رافرستاد:«ان مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون‏»(3) ؛«مثل عیسی در نزد خدا، همچون آدم است، که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: موجود باش! او موجود شد».

بنابراین آیه، ولادت عیسی علیه السلام بدون پدر، هرگز نمی‏تواند دلیل الوهیت او باشد، وگرنه باید حضرت آدم را به خدا بودن شایسته‏تر دانست که نه پدر دارد و نه مادر.

چهارشنبه 10/9/1389 - 16:41
عقاید و احکام

مباهله روشن‏ترین دلیل باورهای شیعه

ذی الحجه آخرین ماه سال قمری و یکی از مبارک‏ترین، با شکوه‏ترین و پرخاطره‏ترین ماهها برای مسلمانان به ویژه شیعیان جهان می‏باشد . در این ماه برگهای زرین و مسرت بخشی در تاریخ اسلام رقم خورده و به عنوان میراث جاویدان برای جهان اسلام به یادگار مانده است . از مناسبتهای سرورآفرین این ماه می‏توان به اول ماه، روز ازدواج حضرت علی و فاطمه زهرا علیهما السلام و تولد حضرت ابراهیم خلیل الرحمن اشاره کرد . روز نهم و دهم به ترتیب روزهای عرفه و عید قربان روزهای پر شکوه اعمال حج را در پی دارد. ولادت امام هادی علیه السلام در روز پانزدهم، حماسه جاویدان عید غدیر در روز هجدهم، ماجرای افتخارآفرین خاتم بخشی علی علیه السلام و نزول آیه ولایت در روز بیست و چهارم و اعطای مدال افتخار «هل اتی‏» از سوی خداوند متعال به اهل بیت علیهم السلام به خاطر ایثار و فداکاری آن بزرگواران در روز بیست و پنجم این ماه، زینت‏بخش صفحات تاریخ اسلام گردیده است .

این مناسبتهای ویژه، فرصتهای خوبی برای حق جویان و عاشقان اهل بیت علیهم السلام پدید آورده است تا با بهره‏گیری از این روزهای روح نواز، پیوندهای معنوی و روحی خویش را با خداوند متعال و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرت استمرار بخشیده و در استحکام و ریشه دار نمودن این روابط مبارک بکوشند و به این ترتیب گامهای مؤثری را به سوی سعادت و کامیابی حقیقی بردارند .

در این میان روز بیست و چهارم ذی الحجه، به مناسبت وقوع جریان مباهله، از اهمیت‏خاصی برخوردار است . به همین خاطر در این مقال سعی شده نخست‏به گزارشی کوتاه از ماجرای مباهله اشاره شود و سپس دست آوردها و آثار و برکات این حماسه معنوی بیان گردد .

چهارشنبه 10/9/1389 - 16:40
عقاید و احکام

بیست و چهارم ذیحجه روز مباهله پیامبر اکرم با مسیحیان

"فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمْ وَ نِساءَنَا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنفُسنَا وَ أَنفُسکُمْ ثُمَّ نَبْتهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَت اللَّهِ عَلی الْکذِبِینَ"

(سوره آل عمران/ آیه 61)

نجران یکی از شهرهای منطقه حجاز است که در مرز یمن قرار دارد . در صدر اسلام، اهالی آنجا طبق آئین مسیحیت می ‏زیستند، تا اینکه در سال دهم هجرت، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله توسط خالد بن ولید اهالی آن منطقه را به اسلام دعوت فرمود و گروه بسیاری مسلمان شدند، ولی عده‏ ای نیز در کیش نصرانیت باقی ماندند

به دنبال این حادثه، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نامه ‏ای به بزرگان نصارای نجران نوشت. آنان بعد از رسیدن نامه پیامبر صلی الله علیه و آله به هراس افتادند و بعد از مشورت با هیئتی مرکب از چهارده نفر و به سرپرستی سه کشیش به نامهای اهتم، عاقب و سید به مدینه آمدند

هیئت روحانیون اعزامی از نجران، وارد مدینه شدند و مستقیما در مسجد، به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدند . آنها وقتی احساس کردند که زمان عبادتشان فرا رسیده است، ناقوس را برای اعلام نماز به صدا درآوردند . یاران پیامبر صلی الله علیه و آله با مشاهده این وضع ناراحت‏ شده و گفتند: یا رسول الله! در مسجد شما صدای ناقوس؟! فرمود: بگذارید عبادتشان تمام شود، آنگاه آنها را به اینجا دعوت کنید

آنان بعد از ادای مراسم عبادت، به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند وبه رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: شما چه ادعائی دارید؟ فرمود: من مردم را به آئین توحید دعوت می‏کنم و از آنان می‏خواهم کهشهادت بدهند خدائی جز خدای یگانه وجود ندارد ومن پیامبر خدا هستم . از منظر دین من عیسی بن مریم بنده و مخلوق خداوند عالمیان است . غذا می‏خورد و آب می‏نوشد وسخن می‏گوید ....   پیامبر اکرم به هیات اعزامی فرمود: پدر آدم که بود؟ آنان در جوابعاجز شدند و با حالتی حیرت زده به همدیگر نگاه کردند. وقتی آنان از جواب فروماندند، پیامبر صلی الله علیه و آله بار دیگر آنان را به اسلام دعوت کرد و آنها برای رهایی خویش تظاهر به اسلام کرده و گفتند: «ما مسلمان شدیم .» پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: نه! دروغ می‏گویید و شما را علاقه به صلیب موهوم عیسی علیه السلام و شراب خواری و خوردن گوشت‏ خوک مانع می‏شود که قلبا دین حق را بپذیرید!

چون آنها از پذیرش حق سرباز زدند، در همان لحظه آیه مباهله نازل شد که «هرگاه بعد از دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، کسانی با تو به مجادله و ستیز برخیزند، بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نمائیم، شما هم زنان خود را، ما از جانهای خود دعوت می‏کنیم شما هم از جانهای خود; آنگاه مباهله کنیم و لعنت‏ خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»

نصارای نجران بعد از شنیدن این آیه، گفتند: این کاری منصفانه است و بعد از قرار گذاشتن وقت مباهله، برای کسب آمادگی به منازلشان رفتند . در جلسه ‏ای که مسیحیان نجران تشکیل دادند، بزرگ آنان به سایرین گفت: اگر محمد، فردا با عده ‏ای از یاران و اصحابش برای مباهله آمد، ما هم با او مباهله می‏کنیم و او قطعا پیامبر خدا نیست; اما اگر با خاندانش برای مباهله حضور یافت، ما نباید به این کار دست‏ بزنیم; زیرا اگر او خاندان نزدیکش را برای این کار انتخاب کند و حاضر شود آنها را فدا نماید، حتما او پیامبر است و در ادعایش راستگو است.

صبح روز بعد، نصارای نجران آمدند و در محل مقرر ایستادند و منتظر ورود پیامبر صلی الله علیه و آله بودند . ناگهان مشاهده کردند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله کودکی را در آغوش گرفته و دست کودکی دیگر را در دست دارد و زن و مردی پشت ‏سر او قدم برمی‏دارند و با شکوه و جلال و هیبت معنوی خاصی به پیش می ‏آیند. در آن حال پیامبر به همراهانش توصیه فرمود که من هرگاه نفرین کردم، آمین بگویید.

روحانیون نجران از گروه زیادی از انصار و مهاجرین که برای تماشای مباهله آمده بودند، سؤال کردند: اینها چه نسبتی با محمد صلی الله علیه و آله دارند؟ آنان پاسخ دادند: آن مرد علی بن ابی طالب، داماد اوست و آن زن فاطمه، دخترش می ‏باشد و آن دو کودک حسن و حسین، فرزندان فاطمه و علی هستند .

روحانیون نصارا با دیدن این منظره خود را باخته و نگران شدند; به طوری که رئیس آنان گفت: من عذاب را در چند قدمی خود احساس می‏کنم; زیرا او به راه خود ایمان راسخ دارد، وگرنه هیچ گاه فردی که در کار خود تردید داشته باشد، عزیزان و نور چشمان خود را در معرض عذاب الهی قرار نمی‏دهد . اگر با این وضع دست ‏به نفرین برداریم، تمام ما نابود خواهیم شد و تا روز قیامت‏ یک نفر نصرانی روی زمین باقی نخواهد ماند و نام کلیسا از حافظه تاریخ محو خواهد شد.»

آنان عاجزانه عرضه داشتند: ای ابوالقاسم! ما مباهله نمی ‏کنیم، تو دین خود را داشته باش و اجازه بده ما هم به دینخود باقی بمانیم .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: نه . اگر حاضر به مباهله نیستید، مسلمان شوید . اسقف گفت: نه! مسلمان نمی ‏شویم و چون توانائی جنگ نداریم، مانند سایر اهل کتاب جزیه می ‏دهیم . پیامبر صلی الله علیه و آله پذیرفت و مصالحه نمود...

چهارشنبه 10/9/1389 - 16:38
محبت و عاطفه

مقام معظم رهبری :

1389050420414e416.jpg

وقتی کسی را دوست دارید ...

وقتی کسی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود.

وقتی کسی را دوست دارید، در کنار او که هستید، احساس امنیت می کنید.

وقتی کسی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید.

وقتی کسی را دوست دارید، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید.

وقتی کسی را دوست دارید، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است.

وقتی کسی را دوست دارید، شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیاست.

وقتی کسی را دوست دارید، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوار است.

وقتی کسی را دوست دارید، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید.

وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هر کاری بزنید.

وقتی کسی را دوست دارید، هر چیزی را که متعلق به اوست، دوست دارید.

وقتی کسی را دوست دارید، در مواقعی که به بن بست می رسید، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید.

 

وقتی کسی را دوست دارید، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید.

وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید.

وقتی کسی را دوست دارید، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید.

وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید به هر جایی بروید فقط او در کنارتان باشد.

وقتی کسی را دوست دارید، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید.

وقتی کسی را دوست دارید، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند.

وقتی کسی را دوست دارید، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد.

وقتی کسی را دوست دارید، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید.

وقتی کسی را دوست دارید، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید.

وقتی کسی را دوست دارید، واژه تنهایی برایتان بی معناست.

وقتی کسی را دوست دارید، آرزوهایتان آرزوهای اوست.

وقتی کسی را دوست دارید، در دل زمستان هم احساس بهاری بودن دارید.

به راستی دوست داشتن چه زیباست، این طور نیست ؟

سه شنبه 9/9/1389 - 11:22
آلبوم تصاویر

http://hemmatmehdi.persiangig.com/image/image001.jpg

 

http://hemmatmehdi.persiangig.com/image/image002.jpg

http://hemmatmehdi.persiangig.com/image/image003.jpg

http://hemmatmehdi.persiangig.com/image/image004.jpg

 

http://hemmatmehdi.persiangig.com/image/image005.jpg

http://hemmatmehdi.persiangig.com/image/image006.jpg

 

http://hemmatmehdi.persiangig.com/image/image007.jpg

 

http://hemmatmehdi.persiangig.com/image/image008.jpg

http://hemmatmehdi.persiangig.com/image/image009.jpg

http://hemmatmehdi.persiangig.com/image/image010.jpg

http://hemmatmehdi.persiangig.com/image/image011.jpg

http://hemmatmehdi.persiangig.com/image/image012.jpg

http://hemmatmehdi.persiangig.com/image/image013.jpg

 

 

سه شنبه 9/9/1389 - 11:13
دعا و زیارت

السلام علیك حین تقوم

السـلام علیــك حـین تقــعد

السـلام علیــك حـین تقرء وتبین

السـلام علیــك حـین تصـلی و تقنـت

الســلام علیــك حـــین تركـــع و تســــجد

الســــلام علیــــك حــــین تهـــــلل و تـــــــكبر

الســـــــلام علیــــك حــــین تحـــــمد و تســــــــتغــفر

الســــلام علیــــــك حـــــین تصـــــبح وتمـــــــسی

السلام علیك فی اللیل اذا یغشی والنهاراذا تجلی

السلام علیـك ایـــــها الامام المـامــــون

السلام علیـك ایها المـقدم المامول

 

السلام علیك بجوامع السلام


دوشنبه 8/9/1389 - 16:54
دعا و زیارت

امام زین العابدین (علیه السلام ) فرمود: هنگامى كه جنازه براء بن معرور را آوردند تا حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم ) بر او نماز بخواند. فرمود على بن ابیطالب (علیه السلام ) كجاست؟

 

عرض كردند براى انجام درخواست یكى از مسلمین به قبا رفته ، فرمود: خداوند مرا امر كرده كه نماز خواندن بر جنازه براء را تاءخیر بیندازم تا على (علیه السلام ) بیاید و از سخنى كه براء در حضور پیغمبر خدا به او گفته در گذرد و او را ببخشد و مرگ با سم را خداوند كفاره همان سخن قرار دهد

 

عرض كردند براء مردى شوخ بود، آن سخن را از روى مزاح گفت نه جدا تا خداوند بر گفته اش او را مواخذه نماید

 

فرمود اگر جدى گفته بود خداوند تمام اعمالش را تباه مى كرد اگر چه به مقدار فاصله بین زمین و عرش طلا و نقره صدقه داده باشد ولى چون مردى شوخ بود و آن سخن را به شوخى گفت من میل دارم همه بدانید كه على (علیه السلام) از او در خشم نیست و در حضور شما دو مرتبه او را حلال نماید و از برایش طلب آمرزش كند تا باعث قرب و بلندى درجه او در نزد خدا گردد
 
چیزى نگذشت على (علیه السلام ) حاضر شد. جنازه براء را در پیش ‍ گرفته گفت خدا رحمتت كند براء! مردى بسیار با نماز و پیوسته روزه بودى و در راه خدا از دنیا رفتى
 
پیغمبر اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود اگر شخصى از مردگان شما از پیغمبر بى نیاز باشد همانا آن مرد براء بن معرور است كه به واسطه دعاى على (علیه السلام ) از نماز پیغمبر بى نیاز است از جاى حركت نموده بر او نماز خواند و دفنش كرد
 
وقتى براى تعزیه نشست رو به بستگان براء نموده و فرمود: شما اى بستگان براء به تهنیت سزاوارترید تا تسلیت زیرا روح او كه به آسمانها صعود كرد از آسمان اول تا هفتم و از حجب تا كرسى و عرش برایش ‍ قبه هائى افراشتند. آنگاه به سوى بهشت رفت ، تمام خزان بهشت او را استقبال نمودند و همه حوریه ها او را مشاهده كردند همگى گفتند طوباك طوباك یا روح البراء! انتظر علیك رسول الله علیا صلوات الله علیهما و آلهما الكرام حتى ترحم علیك و استغفرلك
 

خوشا به حالت ، خوشا به حالت ، روح براء! پیغمبر انتظار كشید تا على(علیه السلام ) بیاید و برایت طلب آمرزش و رحمت كند. حاملین عرش  پروردگار به ما از طرف خداوند خبر دادند كه فرمود اى بنده اى كه در راه من جان دادى هر آینه اگر گناهانت به اندازه ریگها و شنها و دانه هاى باران و برگ درختان و به عدد مویهاى حیوانات و چشم برهم زدن و نفسها و حركات و سكنات آنها مى بود، به واسطه دعاى على بن ابیطالب (علیه السلام ) بخشیده مى شد

 

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) فتعرضوا عبادالله لدعاء على لكم و لا نتعرضوا لدعاء علیكم فان من دعا علیه اهلكه الله و لو كانت حسناته بعدد ما خلق الله كما ان من دعا له اسعده الله و لو كانت سیئاته بعدد ما خلق الله

 

پیغمبر اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: بندگان خدا! خویشتن را در معرض دعاى على (علیه السلام ) قرار دهید مباد مورد نفرین او واقع شوید زیرا، بر هر كه نفرین كند خداوند او را هلاك خواهد نمود اگر چه كارهاى نیكش برابر با شماره تمام مخلوقات كند همانطور كه براى هر كس دعا كند سعادتمند مى شود اگر چه گناهانش به اندازه تمام مخلوقات باشد
 
 
التماس دعا - یا علی
دوشنبه 8/9/1389 - 16:19
طنز و سرگرمی

آخرین کلمات . . .

 

 

آخرین کلمات یک الکتریسین : خوب حالا روشنش کن...

آخرین کلمات یک انسان عصر حجر : فکر میکنی توی این غار چیه؟

آخرین کلمات یک بندباز : نمیدونم چرا چشمام سیاهی میره...

آخرین کلمات یک بیمار : مطمئنید که این آمپول بی خطره؟

آخرین کلمات یک پزشک : راستش تشخیص اولیه ام صحیح نبود. بیماریتون لاعلاجه...

آخرین کلمات یک پلیس : شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره...

آخرین کلمات یک جلاد : ای بابا، باز تیغهء گیوتین گیر کرد...

آخرین کلمات یک جهانگرد در آمازون : این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست...

آخرین کلمات یک چترباز : پس چترم کو؟

آخرین کلمات یک خبرنگار : بله، سیل داره به طرفمون میاد...

آخرین کلمات یک خلبان : ببینم چرخها باز شدند یا نه؟

آخرین کلمات یک خونآشام : نه بابا خورشید یه ساعت دیگه طلوع میکنه!

آخرین کلمات یک داور فوتبال : نخیر آفساید نبود!

آخرین کلمات یک دربان : مگه از روی نعش من رد بشی...

آخرین کلمات یک دوچرخه سوار : نخیر تقدم با منه!

آخرین کلمات یک دیوانه : من یه پرنده ام!

آخرین کلمات یک شکارچی : مامانت کجاست کوچولو؟...

آخرین کلمات یک غواص : نه این طرفها کوسه وجود نداره...

آخرین کلمات یک فضانورد : برای یک ربع دیگه هوا دارم...

آخرین کلمات یک قصاب : اون چاقو بزرگه رو بنداز ببینم...

آخرین کلمات یک قهرمان : کمک نمیخوام، همه اش سه نفرند...

آخرین کلمات یک کارآگاه خصوصی : قضیه روشنه، قاتل شما هستید!

آخرین کلمات یک کامپیوتری : هارددیسک پاک شده است...

آخرین کلمات یک گروگان : من که میدونم تو عرضه ی شلیک کردن نداری...

آخرین کلمات یک متخصص آزمایشگاه : این آزمایش کاملاً بی خطره...

آخرین کلمات یک متخصص خنثی کردن بمب: این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه...

آخرین کلمات یک معلم رانندگی : نگه دار! چراغ قرمزه!

آخرین کلمات یک ملوان: من چه می‌دونستم که باید شنا بلد باشم؟

آخرین کلمات یک ملوان زیردریایی: من عادت ندارم با پنجره بسته بخوابم...

آخرین کلمات یک سرباز تحت آموزش هنگام پرتاب نارنجک: گفتی تا چند بشمرم؟

 

 

دوشنبه 8/9/1389 - 16:9
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته