• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 549
تعداد نظرات : 289
زمان آخرین مطلب : 3856روز قبل
اخلاق

امام صادق (ع ) :

 

مـكارم ده تاست : اگر مى توانى آنها را داشته باش , زیرا گاهى شخص آنها را دارد ولى فرزندش ندارد و گاهى در فرزندش هست و در پدرش نیست و گاهى در بنده هست و در آزاد نیست (این ده خـوى كـریـمـانـه عـبارتند از :) استقامت در برابر حوادث , راستگویى , امانتدارى , صله رحم , مـیـهمان نوازى , اطعام بینوا ,جبران كردن نیكیها , رعایت حق و حرمت همسایه , مراعات حق و حرمت رفیق و در راس همه شرم و حیا.

 

 

میزان الحكمه - ج 4

چهارشنبه 17/9/1389 - 16:20
سخنان ماندگار

امام رضا علیه السلام

لا یتـم عقل امـرء مسلـم حتـى تكون فیه عشر خصـال : الخیــر منـه مـأمــول. و الشر منه مأمـون. یستكثر قلیل الخیر من غیره, و یستقل كثیر الخیر مـن نفسه. لا یسأم من طلب الخـوائج الیه, و لا یملّ مـن طلب العلـم طول دهره. الفقر فى الله احب الیه من الغنى و الذل فى الله احب الیه مـن العز فى عدوه. و الخمـول اشهى الیه من الشهرة. ثـم قال (ع): العاشرة و ما العاشرة؟ قیل له: ما هى؟ قال(ع): لایرى احدا الا قال: هو خیر منى واتقى.

عقل شخص مسلمـان تمـام نیست, مگر ایـن كه ده خصلت را دارا بـاشـد:

1ـ از او امید خیر باشد.

2ـ از بدى او در امان باشند.

3ـ خیر اندك دیگرى را بسیار شمارد.

4ـ خیر بسیار خود را اندك شمارد.

5ـ هـر چه حـاجت از او خـواهنـد دلتنگ نشـود.

6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.

7ـ فقـر در راه خـدایـش از تـوانگـرى محبـوبتـر بـاشــد.

8ـ خـوارى در راه خـدایـش از عزت بـا دشمنـش محبـوبتـر بـاشــد.

9ـ گمنـامـى را از پـرنـامـى خـواهـانتـر بـاشـد.

10ـ سپس فـرمـود: اما دهمى!  و چیست دهمى ؟ به او گفته شـد: چیست؟ فـرمـود: احـدى را ننگـرد جز ایـن كه بگـویـد او از مـن بهتـر و پـرهیزكـارتـــر است.

چهارشنبه 17/9/1389 - 16:8
سخنان ماندگار

قال علی علیه السلام :

اعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ یَنْظُرُ بِشَحْمٍ وَ یَتَكَلَّمُ بِلَحْمٍ وَ یَسْمَعُ بِعَظْمٍ وَ یَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ !

از ویژگیهاى انسان درشگفت مانید ، كه با پاره اى پى مى نگرد ، و با گوشتى سخن مىگوید ، و با استخوانى مى شنود ، و از شكافى نفس مى كشد

چهارشنبه 17/9/1389 - 16:5
سخنان ماندگار

قال علی علیه السلام :

العِلم وراثَة كریمَة، و الآداب حُلَل مجدَدَة، و الفكرُ مِرآة صافیَة.

دانش میراثى گرانبها، و آداب، زیورهاى همیشه تازه، و اندیشه، آیینه اى شفاف است.

چهارشنبه 17/9/1389 - 16:2
سخنان ماندگار

پیامبر خدا (ص) : در هنگام آسایش خود را به خدا بشناسان تا در هنگام گرفتارى و سختى تو را بشناسد.

(میزان الحكمه,ج 4)

چهارشنبه 17/9/1389 - 15:59
شعر و قطعات ادبی

یارب از عرفان مرا پیمانه سرشار ده 
چشم بینا،جان آگاه و دل بیدار ده

هر سر موی من از غفلت به راهی می رود 
این پریشان سیر را در بزم وحدت بار ده

پیچ و تاب بیقراری رشته صد گوهر است 
گنج را از من بگیر و پیچ و تاب مار ده

نشئهء پا در ركاب می ندارد اعتبار 
مستی دنباله داری همچو چشم یار ده

چند چون مركز گره باشد كسی در یك مقام 
پایی از آهن به این سرگشته چون پرگار ده

شیوهء ارباب همت نیست جود ناتمام 
رخصت دیدار دادی طاقت دیدار ده

بیش از این مپسند صائب را به زندان خرد 
از بیابان ملك و تخت از دامن
 كهسار ده

چهارشنبه 17/9/1389 - 15:46
شعر و قطعات ادبی

خواستن از خدا ، " رحمت " است 
اگر برآورده شود ، " نعمت " است
اگر برآورده نشود ، " حکمت " است


خواستن از خلق ، " سخت " است 
اگر برآورده شود ، " منت " است 
اگر برآورده نشود ، " ذلت " است

چهارشنبه 17/9/1389 - 15:41
اهل بیت
حضرت رقیّه (علیها السلام)
 

كلمه رقیّه ، در اصل از ارتقاء به معنى صعود به طرف بالا و ترقّى است .

این نام قبل از اسلام نیز وجود داشته ، مثلا نام یكى از دختران هاشم جد دوم پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) رقیّه بوده است ، كه عمه پدر رسول خدا رقیّه مى شود.

نخستین كسى كه در اسلام ، این نام را داشت ، یكى از دختران رسول خدا (صلى الله علیه و آله) از حضرت خدیجه است . پس از آن ، یكى از دختران امیرالمؤ منین على علیه السلام نیز رقیه نام داشت ، كه به همسرى حضرت مسلم بن عقیل درآمد.در میان دختران امامان دیگر نیز چند نفر این نام را داشتند، از جمله یكى از دختران امام حسن مجتبى و دو نفر از دختران امام موسى كاظم كه به رقیّه و رقیّة صغرى خوانده مى شدند.

اكثر محدّثان دو دختر به نامهاى سكینه و فاطمه براى امام حسین ذكر كرده اند؛ اما علّامه ابن شهر آشوب ، و محمّدبن جریر طبرى شیعى ، سه دختر به نامهاى سكینه ، فاطمه و زینب را براى آن حضرت برشمرده اند.

در میان محدّثان قدیم ، تنها على بن عیسى اربلى ـ صاحب كتاب كشف الغمّه (كه این كتاب را در سال 687 هـ.ق تألیف كرده است ) ـ به نقل از كمال الدین گفته است كه امام حسین شش پسر و چهار دختر داشت ؛ ولى او نیز هنگام شمارش دخترها، سه نفر به نامهاى زینب ، سكینه و فاطمه را نام مى برد و از چهارمى ذكرى به میان نمى آورد. احتمال دارد كه چهارمین دختر، همین رقیّه بوده باشد.

علامه حائرى در كتاب معالى السبطین مى نویسد: بعضى مانند محمّدبن طلحة شافعى ودیگران از علماى اهل تسنّن و شیعه مى نویسند: امام حسین داراى ده فرزند، شش پسر و چهار دختر بوده است . سپس مى نویسد: دختران او عبارتند از: سكینه ، فاطمه صغرى ، فاطمه كبرى ، و رقیّه (علیهن السلام).

آنگاه در ادامه مى افزاید: رقیّه (علیها السلام) پنج سال یا هفت سال داشت و در شام وفات كرد. مادرش (شاه زنان) دختر یزدجرد بود(یعنى حضرت رقیّه خواهر تنى امام سجّاد بود).

پاسخ به یك سؤ ال

مى پرسند: آیا نبودن نام حضرت رقیّه در میان فرزندان امام حسین (علیه السلام) در كتابها و متون قدیم - مانند: ارشاد مفید، اعلام الورى ، كشف الغمّه و دلائل الامامه طبرى - بر نبودن چنین دخترى براى امام حسین (علیه السلام) دلالت ندارد؟

پاسخ : با توجّه به مطالب زیر، پاسخ این سؤ ال روشن مى شود:

1.  در آن عصر، به دلیل اندك بودن امكانات نگارش از یك سو، تعدّد فرزندان امامان از سوى دیگر، و سانسور و اختناق حكومت بنى اُمیّه كه سیره نویسان را در كنترل خود داشتند و بالا خره عدم اهتمام به ضبط و ثبت همه امور و جزئیات تاریخ زندگى امامان موجب شده كه بسیارى از ماجراهاى زندگى آنان در پشت پرده خفا باقى بماند، بنابراین ذكرنكردن آنها دلیل بر نبود آنها نخواهد شد.

2.     گاهى بر اثر همنام بودن ، وجود نام رقیّه در یك خاندان موجب اشتباه در تاریخ شده و همین مطلب ، امر را بر تاریخ نویسان اندك آن عصر، با امكانات محدودى كه داشتند، مشكل مى نموده است .

3.  گاهى بعضى از دختران دو نام داشتند، مثلاً طبق قرائنى كه خاطرنشان مى شود به احتمال قوى همین حضرت رقیّه را فاطمه صغیره مى خواندند، و شاید همین موضوع ، باعث غفلت از نام اصلى او شده باشد.

4.  چنانكه قبلاً ذكر شد و بعد از این نیز بیان مى شود، بعضى از علماى بزرگ از قدما، از حضرت رقیّه به عنوان دختر امام حسین یاد كرده اند و شهادت جانسوز او را در خرابه شام شرح داده اند. پس باید نتیجه گرفت كه باید كتابها و دلایلى در دسترس آنها بوده باشد كه بر اساس آن ، از حضرت رقیّه سخن به میان آورده اند؛ كتابهایى كه در دسترس دیگران نبوده است ، و در دسترس ما نیز نیست .

بنابراین ذكر نشدن نام حضرت رقیّه در كتب حدیث قدیم هرگز دلیل نبودن چنین دخترى براى امام حسین (علیه السلام) نخواهد بود، چنانكه عدم ثبت بسیارى از جزئیات ماجراى عاشورا و حوادث كربلا و پس از كربلا در مورد اسیران ، در كتابهاىمربوطه ، دلیل آن نمى شود كه بیش از آنچه درباره كربلا و حوادث اسارت آن نوشته شده وجود نداشته است .

پدر حضرت رقیّه

پدر بزرگوار حضرت رقیّه (علیها السلام) امام عظیم ، حسین بن على معروفتر از آن است كه نیاز به توصیف و معرّفى داشته باشد.

مادر حضرت رقیه علیه السلام

مادر حضرت رقیه علیه السلام ، مطابق بعضى از نقلها (ام اسحاق) نام داشت كه قبلاً همسر امام حسن (علیه السلام) بود، و آن حضرت در وصیت خود به برادرش امام حسین (علیه السلام) سفارش كرد كه با ام اسحاق ازدواج كند و فضایل بسیارى را براى آن بانو بر شمرد.
و به نقلى ، مادر رقیه (علیها السلام) (ام جعفر قضاعیه) بوده است ولى دلیل مستندى در این باره ، در دسترس نیست .

شیخ مفید در كتاب ارشاد ام اسحاق بنت طلحه را مادر فاطمه بنت الحسین معرفى مى كند.

سن حضرت رقیه (علیه السلام(

سن مبارك حضرت رقیه (علیها السلام) هنگام شهادت ، طبق پاره اى از روایتها سه سال ، و مطابق پاره اى دیگر چهار سال بود. برخى نیز پنج سال و هفت سال نقل كرده اند.

رقیه (علیها السلام) در عاشورا

در بعضى روایات آمده است : حضرت سكینه (علیها السلام) در روز عاشورا به خواهر سه ساله اى (كه به احتمال قوى همان رقیه (علیها السلام) باشد گفت : بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم برود كشته بشود.

امام حسین ( علیه السلام ) با شنیدن این سخن بسیار اشك ریخت و آنگاه رقیه (علیها السلام) صدا زد: بابا! مانعت نمى شوم . صبر كن تا ترا ببینم امام حسین (علیه السلام) او را در آغوش گرفت و لبهاى خشكیده اش را بوسید. در این هنگام آن نازدانه ندا در داد كه :

العطش العطش ، فان الظما قدا احرقنى بابا بسیار تشنه ام ، شدت تشنگى جگرم را آتش زده است . امام حسین (علیه السلام) به او فرمود: كنار خیمه بنشین تا براى تو آب بیاورم آنگاه امام حسین (علیه السلام) برخاست تا به سوى میدان برود، باز هم رقیه دامن پدر را گرفت و با گریه گفت : یا ابه این تمضى عنا؟

بابا جان كجا مى روى ؟ چرا از ما بریده اى ؟ امام (علیه السلام) یك بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام كرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد.

وفات

حضرت رقیه سلام الله علیها  در روز پنجم ماه صفر سال 61 هـ.ق وفات نمود،  قبر ایشان  هم اكنون در شهر دمشق از جمله زیارتگاههاى شیعیان اهل بیت علیهم السلام  است .

چهارشنبه 17/9/1389 - 15:15
شعر و قطعات ادبی
شعری در وصف خدا

اثری از : زنده یاد قیصر امین پور


پیش از اینها فكر می كردم خدا
خانه ای دارد كنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج وبلور
بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق كوچكی از تاج او
هر ستاره، پولكی از تاج او

اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، كهكشان

رعد وبرق شب، طنین خنده اش
سیل وطوفان، نعره توفنده اش

دكمه ی پیراهن او، آفتا ب
برق تیغ خنجر او ماهتاب

هیچ كس از جای او آگاه نیست
هیچ كس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان،دور از زمین

بود، اما در میان ما نبود
مهربان وساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت

هر چه می پرسیدم، ازخود، ازخدا
از زمین، از آسمان، از ابرها

زود می گفتند : این كار خداست
پرس وجو از كار او كاری خداست

هرچه می پرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است

تا ببندی چشم، كورت می كند
تا شدی نزدیك، دورت می كند

كج گشودی دست، سنگت می كند
كج نهادی پای، لنگت می كند

با همین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم، خواب دیو وغول بود

خواب می دیدم كه غرق آتشم
در دهان اژدهای سركشم

در دهان اژدهای خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد نعره هایم، بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا ...

نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می كردم، همه از ترس بود
مثل از بر كردن یك درس بود

مثل تمرین حساب وهندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تكلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود

...

تا كه یك شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یك سفر

در میان راه، در یك روستا
خانه ای دیدم، خوب وآشنا

زود پرسیدم : پدر، اینجا كجاست ؟
گفت، اینجا خانه ی خوب خداست!

گفت : اینجا می شود یك لحضه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

با وضویی، دست و رویی تازه كرد
با دل خود، گفتگویی تازه كرد

گفتمش، پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست ؟ اینجا، در زمین ؟

گفت : آری، خانه او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست

مهربان وساده و بی كینه است
مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی

خشم، نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهر مهربان مادر است

دوستی را دوست، معنی می دهد
قهر هم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با دوست معنی می دهد

هیچ كس با دشمن خود، قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است...

...

تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان وآشناست

دوستی، از من به من نزدیك تر
از رگ گردن به من نزدیك تر

آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد

آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود

می توانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاك وبی ریا

می توان با این خدا پرواز كرد
سفره ی دل را برایش باز كرد

می توان درباره ی گل حرف زد
صاف وساده، مثل بلبل حرف زد

چكه چكه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت

می توان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد

می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سكوت آواز خواند

می توان مثل علفها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد

می توان درباره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت

مثل این شعر روان وآشنا :
"پیش از اینها فكر می كردم خدا ..."

 
چهارشنبه 17/9/1389 - 13:40
اهل بیت
 *السلام علیک یا اباعبدالله*
امام صادق(ع):نفس کسی که به خاطر مظلومیت ما اندوهگین شود ، تسبیح است و اندوهش برای ما،عبادت است ، و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست.
سه شنبه 16/9/1389 - 16:17
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته