• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1361
تعداد نظرات : 278
زمان آخرین مطلب : 4144روز قبل
اهل بیت
«دو سوره مبارکه «یس» و «هل اتی»، در بالای ضریح مطهر به صورت کتیبه دور تا دور ضریح نوشته شده است. طول کتیبه بالایی یعنی سوره مبارکه «یس» دارای ۶۶/۱۷ و عرض ۱۸ سانتیمتر و طول کتیبه «هل اتی» ۷۶/۱۶ و عرض آن ۱۴ سانت می‎باشد، هر دو کتیبه و دیگر خطوط بیرونی و داخلی ضریح مطهر که مشتمل بر آیاتی از کلام الله مجید و اسمای حسنی الهی و نام‎های حجج خداوندی است، در کمال قوت و استحکام توسط خوشنویس نامی جناب آقای موحد نوشته شده است».

 

نکته۱
در سال ۲۰۳ و به قولى ۲۰۲ هجرى قمرى که حضرت رضا علیه السلام در طوس به شهادت رسیدند بدن مطهر آن امام همام را در باغ حمید بن قحطبه و در کنار قبر هارون خلیفه عباسى به خاک سپردند و نخستین بناى حرم مطهر همان بقعه هارون الرشید است که بعدها حرم را روى دیوارهاى قدیمى آن بنا نهادند و از آن به بعد طوس به مشهد الرضا تغییر نام یافت.

نکته۲
در سال ۴۰۰ هجرى قمرى به دستور سلطان محمود غزنوى بناى بقعه و حرم تجدید بنا و مناره‎اى بر آن افزوده شد و پس از آن در زمان‎هاى مختلف اقداماتى به مرور صورت گرفته است .

نکته۳
سنگ مرقد نخستین که برای مشخص نمودن مدفن امام بر زمین نصب شده، سنگ بنای ساخت ضریح هم بوده است. آنچه مسلم است تا قرن هشتم هجری قمری ضریحی بر مضجع شریف نصب نبوده است.

نکته۴
در ابتدا حرم مطهر به صورت بنایی ساده، با مصالح ویژه آن دوران بنا شده بود، چنانکه بقعه مطهر تنها یک در ورودی ساده در پیش روی مبارک داشت و دارای تزئیناتی مختصر به سبک آن زمان بود.

نکته ۵
مشهور است که از زمان صفویان گذاشتن ضریح بر مرقد امام مرسوم شده است و برخی احتمال دادند که ساخت ضریح از عصر تیموریان متداول گشته است.

نکته۶
۲۸ هزار لامپ در حرم امام رضا علیه السلام روشن می‎باشد، که اکنون علاوه بر ۲۸ هزار شعله برق، شش هزار لوستر نیز در ابعاد مختلف و با قدمت‎های طولانی مورد استفاده قرار گرفته است.

نکته۷
ضریح اول، ضریحی چوبی بوده، با تسمه‎های فلزی و پوششی از صفحات طلا و نقره. این ضریح در زمان شاه طهماسب صفوی یعنی سال ۹۵۷ هجری قمری ساخته و بر روی صندوق چوبی مضجع منور نصب می‎شود. در سال ۱۳۱۱ همزمان با تعویض صندوق به دلیل فرسودگی پایه‎ها ضریح برچیده شده، پوشش طلا و نقره و جواهرات آن از چوب‎ها جدا و به خزانه آستان قدس منتقل می‎شود.

نکته۸
ضریح دوم، ضریحی بوده فولادی مرصع، معروف به ضریح نگین نشان. این ضریح در سال ۱۱۶۰ به دستور شاهرخ فرزند رضا قلی میرزا نوه نادرشاه ساخته و به وقف بر فراز مرقد شریف نصب می‎شود. ضریح فولادی یا ضریح نگین نشان سقف نداشته، پنجره‎ها و شبکه‎های چهار طرف آن دارای گوی و ماسوره‎هایی بوده است که با نگین‎های کوچک یاقوت و زمرّد تزیین یافته و تعداد آنها به ۲۰۰۰ بالغ می‎شده است. به دلیل وضعیت ویژه این ضریح ذیلاً به عین کتیبه آن اشاره می‎شود. «نیاز رحمت ایزد مستعان، و تراب اقدام زوّار این آستان ملک پاسبان، سبط سلطان نادر شاه الحسینی الموسوی الصفوی، بهادرخان به وقف و نصب این ضریح و قبه‎های مرصع چهار گوشه ضریح مقدس مبارک موفق گردید. ( سنه ۱۱۶۰قمری) »

نکته۹
در زمان تولیت میرزا سعیدخان برای مصون ماندن نذورات داخل ضریح دوم ، شبکه و پوشش طلایی روی ضریح منور قرار می‎گیرد، و بدین ترتیب سقف آن پوشش می‎یابد. این ضریح به دلیل وقف دائمی بودن تا قبل از شروع عملیات جایگزینی و نصب اخیر ضریح مطهر جدید یعنی پنجمین ضریح بر مضجع شریف و زیر ضریح پیشین قرار داشت. ضمن عملیات اخیر محل نصب این ضریح تغییر یافت و به قسمت تحتانی حرم مطهر منتقل گردید.

نکته۱۰
در عصر پادشاهی فتحعلی شاه قاجار ضریحی فولادی و ساده به ابعاد (۳×۴) و ارتفاع ۲ متر ساخته و روی ضریح نگین نشان (ضریح دوم) نصب می‎شود که در اصل ضریح سوم محسوب می‎شود.

نکته۱۱

سقف ضریح سوم با چوب‎های طلاکوب پوشش داشته و در سمت پایین ضریح در کوچک مرصعی قرار داشته است. به دلیل کوچکی و غیر مناسب بودن این ضریح پس از مدتی برداشته شده و به جای آن ضریح چهارم نصب می‎گردد. در حال حاضر این ضریح در موزه مرکزی آستان قدس رضوی در معرض تماشای بینندگان قرار دارد.

نکته۱۲
ضریح چهارم ضریح ملمع یا ضریح طلا و نقره، معروف به شیر و شکر است، این ضریح در سال ۱۳۳۸ بر روی ضریح نگین نشان یا ضریح دوم نصب می‎گردد.

نکته۱۳
طراحی ضریح چهارم توسط مرحوم استاد حافظیان انجام یافته و تحت نظارت ایشان کار اجرا و قلمزنی توسط مرحوم استاد هنرمند حاج محمد تقی ذو فن اصفهانی انجام گرفت.

نکته۱۴
ضریح چهارم دارای ۰۵/۴ متر طول و ۰۶/۳ متر عرض و ۹۰/۳ ارتفاع و ۱۴دهانه به نشان چهارده معصوم بوده است. اضافه بر بهره‎برداری از طلا و نقره و جواهرات .

نکته ۱۵
پایه‎ها، ستون‎ها، کتیبه‎های سیمین با نقش‎های مختلفی در نهایت مهارت قلمزنی شده بود. بین هر دو زاویه از پنجره‎های ضریح مقدس یک صفحه بیضی شکل از طلا، که مجموعاً به هیجده عدد می‎رسید و هر یک به وزن تقریبی پنجاه مثقال بود احادیثی درباره فضیلت زیارت حضرت رضا علیه السلام به خط حاج شیخ احمد زنجانی معصومی کتیبه نوشته شده است .

نکته ۱۶
بر روی هر یک از دهانه‎های ضریح مقدس، از سمت پیش روی مبارک اسمی از اسمای چهارده معصوم علیهم السلام بر صفحه‎ای فیروزه نشان از طلا و به خط ثلث و به قلم مرحوم حاج شیخ احمد زنجانی معصومی مکتوب بود. در بالای صفحات بیضی شکل، کتیبه‎ای از نقره به طور برجسته، سوره مبارکه هل اتی را به قلم همان کاتب در برداشت.

نکته ۱۷
در چهار گوشه ضریح چهار خوشه انگور به عنوان نمادی از نحوه شهادت حضرت قرار داشت. بالای کتیبه سوره مبارکه «یس» و بر لب ضریح چهل و چهار برگ از نقره ملمع بین چهل و چهار گلدان ملمع نصب شده بود که بر روی صفحه مدور و محدب هر یک از آنها اسمی از اسمای حسنی الهی به طور برجسته و به خط ثلث و به رنگ سفید در زمینه لاجوردی مکتوب بود.

نکته ۱۸
پس از گذشت بیش از چهل سال از نصب ضریح پیشین موجباتی همچون فرسودگی، و سست شدن پایه‎ها و ساختار ضریح و ساییدگی پوشش و روکش‎های نقره‎ای و طلایی آن، ساخت و نصب پنجمین ضریح را ضروری می‎نمود.

نکته ۱۹
به دستور مقام معظم تولیت آستان قدس رضوی حضرت آیة الله واعظ طبسی، از سال ۱۳۷۲ مطالعات و بررسی‎های مقدماتی ساخت ضریح آغاز گردید، و به دنبال آن طرح‎های متعددی از طرف هنرمندان نامی کشور ارایه شد و نهایتاً توفیق طراحی ضریح نصیب استاد برجسته نگارگری کشور جناب آقای فرشچیان گردید.

نکته۲۰
به منظور ساختن آخرین ضریح نخست بر اساس طرح موجود پایه‎ها و ساختار ضریح که ترکیبی از کار آهنگری و نجاری است توسط واحدهای مربوطه در آستان قدس رضوی در نهایت استحکام انجام گرفت و ساختاری مرکب از آهن و فولاد و چوب گردو برای نصب روکش‎ها و پوشش طلا و نقره ساخته شد.

نکته۲۱
با آماده شدن طرح استاد فرشچیان کار قلمزنی و زرگری و به عبارت دیگر اجرای طرح که اساس کار ساخت ضریح و صورت پذیری آنست از تاریخ ۱۲/۱۱/۷۵ تحت نظارت عالیه هنری استاد فرشچیان شروع شد و از میان چند نفر از هنرمندان قلمزن همچنان توفیق کار قلمرنی ضریح مطهر، نصیب استاد خدادادزاده اصفهانی گردید.

نکته ۲۲
پس از چهار سال با کار بی وقفه روزانه و بعضاً شبانه و همچنین با کار متوسط روزانه شش نفر در کمال ظرافت و امتیاز هنری و در نهایت صلابت و استحکام کار قلمزنی پایان یافت و ضریح برای حمل و نصب آماده گردید. از ویژگی‎های ضریح مطهر جدید، ضخامت پوشش نقره‎ای آن است که حتی بعضاً به بیش از سه میلیمتر می‎رسد.

نکته ۲۳
عملیات اجرایی برچیده شدن ضریح پیشین و نصب پنجمین ضریح از شامگاه روز شنبه ۲۱/۱۰/۷۹، پس از مراسم غبارروبی آغاز گردید، و با هماهنگی کامل نیروهای فنی – تخصصی مورد نیاز به طور متوسط روزانه هفتاد نفر در سازمانی منظم و منسجم با تقسیم کار و تعیین مسئولیت هر یک از بخش‎های عملیاتی و مدیران مربوطه طبق جدول زمان‎بندی شده، تحت مدیریت جناب آقای مهندس مهدی عزیزیان، مدیر عامل سازمان عمران و توسعه حریم حرم امام رضا علیه السلام به مدت پنجاه روز جریان خود را طی نمود. کار بنای عشق و کعبه مقصود، و فراز آمدن معبد خورشید در فضایی معنوی و شورانگیز آغاز شد.

نکته ۲۴

محدوریت وقف به نصب بودن ضریح و عدم جواز شرعی انتقال آن از یک سو و از طرف دیگر، وجود موانع و مشکلات جدی فنی و معماری بر سر راه استحکام سازی پایه‎های نصب ضریح جدید موجب گردید تا پس از بررسی و مطالعات زیاد چاره کار به انتقال ضریح به قسمت زیرین حرم مطهر و نصب محاذی اطراف مضجع شریف دیده شود.

نکته ۲۵
از جمله اقدامات اساسی دیگری که همزمان با نصب ضریح مطهر صورت پذیرفت، بتون ریزی و کف سازی و مفروش نمودن کف حرم مطهر با سنگ‎های مرمر بسیار نفیس همراه با کانال کشی و برقراری سیستم تهویه و هوا دهی زمینی و دیواری است، و نیز مرمت آیینه کاری‎ها و کاشی‎کاری‎ها و کتیبه‎های روضه منوره از جمله دیگر اقداماتی بود که در جریان عملیات نصب ضریح به آن مبادرت شد.

نکته ۲۶
سنگ پلاک پیشین مضجع، که مرکب از ۱۲ قطعه سنگ بود برداشته شده، به موزه مرکزی آستان قدس رضوی انتقال یافت، و به جای آن سنگ نفیس مرمر یکپارچه به طول ۲۰/۲ و عرض ۱۰/۱ و ارتفاع ۹۰ سانت که در نهایت جلا و صفا و زیبایی حجاری شده بود نصب گردید.

نکته ۲۷
در اطراف ضریح مطهر به نشانه چهارده معصوم چهارده دهانه به شکل محراب طراحی و اجرا شده است. سیر نقش‎ها و جهت قوس‎های آن یکدیگر را همراهی و تکمیل کرده، و مدار یگانه آنها که نهایتاً به مرکز و نقطه واحدی می‎رسد، تداعی کننده اصل اصیل عرفانی مشاهده وحدت در کثرت و کثرت در وحدت می‎باشد، و نیز وحدانیت ذات باری‎تعالی و قائمیت و بازگشت پذیری کائنات و ممکنات را به او متجلی می‎سازد.

نکته ۲۸
در هشت لچکی چهار گوش ضریح مطهر، به سبک هنر اصیل ایرانی، از گل آفتابگردان که نمادی از شمس الشموس که یکی از القاب امام رضا علیه السلام است نقش‎هایی تعبیه شده است. در اطراف ضریح مقدس گل‎هایی پنج و هشت برگی به نشانه خمسه طیبه و هشتمین امام طراحی و اجرا شده است.

نکته ۲۹
دو سوره مبارکه «یس» و «هل اتی»، در بالای ضریح مطهر به صورت کتیبه دور تا دور ضریح نوشته شده است. طول کتیبه بالایی یعنی سوره مبارکه «یس» دارای ۶۶/۱۷ و عرض ۱۸ سانتیمتر و طول کتیبه «هل اتی» ۷۶/۱۶ و عرض آن ۱۴ سانت می‎باشد، هر دو کتیبه و دیگر خطوط بیرونی و داخلی ضریح مطهر که مشتمل بر آیاتی از کلام الله مجید و اسمای حسنی الهی و نام‎های حجج خداوندی است، در کمال قوت و استحکام توسط خوشنویس نامی جناب آقای موحد نوشته شده است.

نکته۳۰
برای اولین بار پوشش داخلی ضریح مطهر، سقف و دیوارهای آن با نقش و نگارها و کتابت اسماء الهی، با خاتم‎کاری یه طرز بسیار بدیع و زیبا تزیین یافته است. طراحی نقوش داخل ضریح مطهر، توسط استاد فرشچیان انجام یافته، و اجرا و یا خاتم‎کاری توسط استاد هنرمند کشتی آرای شیرازی و همکارانشان صورت پذیرفته است.

نکته۳۱
ضریح مطهر جدید حدود ۱۲ تن وزن داشته، ضخامت پوشش نقره‎ای و طلایی آن و اتصال روکش‎های بدون پیچ یکی از ویژگی‎های این ضریح است. طول ضریح ۷۸/۴ و عرض آن ۳۷/۳ و ارتفاع آن با محاسبه سنگ پایه ۹۶/۳ متر می‎باشد.

نکته۳۲
حرم مطهر مجموعه‎ای است تقریباً مدور، که مرکز آن مضجع منور امام ابوالحسن الرضا علیه السلام قرار دارد. همچنین حرم مطهر که گنبد درخشان و طلایی برفراز آن قرار دارد، تقریباً در مرکز بناهای آستان مقدس واقع شده، و از نقطه نظر معماری و هنری بسیار بدیع و استوار، و زیبا و دل انگیز است.

نکته۳۳
سالانه در این حرم مطهر بیش از ۷۰۰ هزار مُهر نماز مورد استفاده و جایگزین مُهرهای شکسته و کثیف می‎شود.

نکته۳۴
نام‎های حرم مقدس امام رضا علیه السلام به ترتیب ذیل می‎باشد:

آستان ملائک پاسبان – ارض اقدس – بقعة مبارکه – حرم مطهر – روضة رضویه – روضة مقدسه – روضة منوره – عتبة عالیه – قبلة هفتم – کعبة آمال – مرقد ملکوتی – مرقد منور – مضجع شریف – معین الضعفاء.

نکته ۳۵
سقف حرم دارای دو پوشش است، پوشش اول: که از زیر مشهود است، به صورت مقعر و مقرنس بوده، ارتفاع آن از سطح حرم تا نقطه پایانی سقف ۸۰/۱۸ متر می‎باشد، و پوشش دوم: همان لایه خارجی گنبد مطلی است.

نکته ۳۶
حرم مطهر تقریباً به شکل مربع بوده، و مساحت آن پس از توسعه‎یی که پس از انقلاب اسلامی انجام شد، به ۱۳۹ متر مربع بالغ شده است، سطح حرم با سنگ مرمر مفروش گردیده، و تمام ازاره دور حرم با کاشی‎های ممتاز و ظریف چینی مانند، با رنگ‎های بسیار دلپذیر، مشهور به کاشی‎های سنجری مزین شده است، بر روی این کاشی‎ها آیات قرآن و احادیث معصومین علیهم السلام با خط رقاع و ثلث، همراه با نقش‎های اسلیمی نوشته و تزئین یافته است.

نکته ۳۷
از طریق چهار صفه یا ممر حرم مطهر، با رواق‎های اطراف اتصال یافته، و زائرین از طریق آنها حضور حضرت تشرف حاصل می‎نمایند. پیش از این، در ضلع جنوبی حرم مطهر (پیش روی مبارک)، دو محراب بسیار نفیس و ممتاز از جنس کاشی چینی نصب بوده، که پس از توسعه به لحاظ قدمت و نفاست، به موزه آستان قدس منتقل شده است.

نکته ۳۸
حرم مطهر در اوایل قرن ششم یعنی دوران سلطان سنجر سلجوقی، با کاشی‎های بسیار نفیس تزیین یافته، و وجود تاریخ ۶۱۲ هجری قمری، که بیانگر دوران سلطنت سلطان محمد خوارزم‎شاه می‎باشد، گویای اقدامات و فعالیت‎هایی است، که در این زمان، در زمینه توسعه و مرمت ابنیه حرم مطهر انجام یافته است.

نکته ۳۹
حرم پاک امام، اضافه بر جلال معنوی و جذبه روحانی، و زیبایی و شکوه معماری، مزین به برخی از نفایس و مآثر ارزشمند است، تعدادی از هدایای بزرگان و حکمرانان گذشته، در قاب‎هایی تعبیه شده، در مکان‎هایی از حرم مطهر، در برابر دید زائران قرار دارد. این جواهرات و نفایس که در هشت قاب چیده شده، شامل ۱۰۴ قلم اشیای مختلف است. قدیمی‎ترین آنها سلیمانیه‎هایی است، با دور نقره، مربوط به ۵۵۰ سال قبل، و دیگر شمشیری جواهر نشان و خنجر الماس نشان، و مروارید و تسبیح و انگشترهایی از الماس و برلیان درشت.

نکته۴۰
گنبد حرم از آجر ساخته شده، و سپس روی آن را با الواح مسی، که روکشی از طلا دارد پوشانده‎اند، تذهیب این گنبد برای آخرین بار در سال ۱۰۱۰ تا ۱۰۱۶، در زمان شاه عباس صورت گرفته، و به طوری که از گفته‎های محققان بر می‎آید، رویه و سطح این گنبد پیش از آن کاشی‎کاری بوده است.

 

پنج شنبه 2/9/1391 - 0:36
اهل بیت
«یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. این جا بود که آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب(س) پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبیت (ع) را با حکومت حیله گر بنى عباس اظهار مى کرد».

 

نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مکرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نیز هست . لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از یک مادر هستند.

ولادت آن حضرت در روز اول ذیقعده سال ١٧٣ هجرى قمرى در مدینه منوره واقع شده است. دیرى نپایید که در همان سنین کودکى مواجه با مصیبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (ع) قرارگرفت.

در سال ٢٠٠ هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند.

یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. این جا بود که آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب(س) پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبیت (ع) را با حکومت حیله گر بنى عباس اظهار مى کرد. بدین جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید عده اى از مخالفان اهلبیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت(س) معصومه را نیز مسموم کردند.

به هر حال ، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س)بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسید: از این شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که مى فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما است. بزرگان شهر قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند; و در حالى که «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى کشید و عده فراوانى از مردم پیاده و سواره گرداگرد کجاوه حضرت در حرکت بودند، حدوداً در روز ٢٣ ربیع الاول سال ٢٠١ هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.

آن بزرگوار به مدت ١٧ روز در این شهر زندگى کرد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود.

محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» هم اکنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است.

سرانجام در روز دهم ربیع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال ٢٠١ هجرى پیش از آن که دیدگان مبارکش به دیدار برادر روشن شود، در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فروبست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند .مردم قم با تجلیل فراوان پیکر پاکش را به سوى محل فعلى که در آن روز بیرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشییع نمودند. همین که قبر مهیا شد دراین که چه کسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشکل شدند، که ناگاه دو تن سواره که نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پیدا شدند و به سرعت نزدیک آمدند و پس از خواندن نماز یکى از آن دو وارد قبر شد و دیگرى جسد پاک و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاک نهان سازد.

آن دو نفر پس از پایان مراسم بدون آن که با کسى سخن بگویند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند.

بنا به گفته بعضی از علما به نظر مى رسد که آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشند چرا که معمولاً مراسم دفن بزرگان دین با حضور اولیا الهی انجام شده است.

پس از دفن حضرت معصومه(س) موسى بن خزرج سایبانى از بوریا بر فراز قبر شریفش قرار داد تا این که حضرت زینب فرزند امام جواد(ع) به سال ٢۵۶ هجرى قمرى اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه بزرگوارش بنا کرد و بدین سان تربت پاک آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبیت (ع). و دارالشفای دلسوختگان عاشق ولایت وامامت شد.

منبع:نگار 

پنج شنبه 2/9/1391 - 0:36
اهل بیت
«مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور دادتا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخن‌هایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام ازآن انار تناول کنند.اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی‌که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر, قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز ۲۹ صفر سال ۲۰۳ هجری قمری امام رضا ( علیه السلام ) به شهادت رسیدند ».

 

امام علی ‌بن موسی‌الرضا علیه‌السلام هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند.

ایشان در سن ۳۵ سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت ورهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری رابر امام رواداشتند و سر انجام مامون عباسی ایشان رادرسن ۵۵ سالگی به شهادت رساند.دراین نوشته به طور خلاصه, بعضی ازابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می نماییم.

نام ،لقب و کنیه امام :

نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان “رضا” به معنای “خشنودی” می‌باشد. امام محمدتقی علیه‌السلام امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند :” خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده اند و همینطور ( به خاطر خلق و خوی نیکوی امام ) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند”.

یکی از القاب مشهور حضرت ” عالم آل محمد ” است . این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد.جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش, بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی براین سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش ” جنبه علمی امام ” آمده است. این توانایی و برتری امام, در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات, کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.

پدر و مادر امام :

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام ) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال ۱۸۳ ه.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادرگرامیشان ” نجمه ” نام داشت.

تولد امام :

حضرت رضا (علیه السلام ) در یازدهم ذیقعده‌الحرام سال ۱۴۸ هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که :” هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم, صدای تسبیح و تمجید حق تعالی وذکر ” لااله‌الاالله ” رااز شکم خود می‌شنیدم, اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت” (۲).

نظیر این واقعه, هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است, از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد, در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است. (۳)

زندگی امام در مدینه :

حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می پرداختنند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می نگریستند.تا قبل ازاین سفر با اینکه امام بیشترسالهای عمرش را درمدینه گذرانده بود, اما درسراسرمملکت اسلامی پِیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

امام در گفتگویی که با مامون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می فرمایند:” همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود واگرازکوچه های شهر مدینه عبورمی کردم, عزیرتراز من کسی نبود . مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او ر ا برآورده سازم, مگر اینکه این کار را انجام می دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى نگریستند “.

امامت حضرت رضا (علیه السلام ) :

امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام ) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله )اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام ) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونه‌ای از آنها اشاره می‌نمائیم.

یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام ) می‌گوید:” ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود :” آیا می‌دانید من کیستم ؟” گفتم:” تو آقا و بزرگ ما هستی”. فرمود :” نام و لقب من را بگوئید”. گفتم :” شما موسی بن جعفر بن محمد هستید “. فرمود :” این که با من است کیست ؟” گفتم :” علی بن موسی بن جعفر”. فرمود :” پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می باشد”". (۴) در حدیث مشهوری نیزکه جابر از قول نبى ‌اکرم نقل می‌کند امام رضا (علیه السلام ) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده‌اند. امام صادق (علیه السلام ) نیز مکرر به امام کاظم می‌فرمودند که “عالم‌ آل‌محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می‌باشد”.

اوضاع سیاسی :

مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد :

۱- ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.

۲- پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.

۳- پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام ) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان ( سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوشش‌های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام ) می‌شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت  نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین درفساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت, از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو می‌توانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم.

اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و اورابه قتل برساند و لباس قدرت  را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف واکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید  و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار  سیاستمدار بود ، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کردعلویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه وقتل و غارت, اکنون با استفاده از فرصت دودستگی در خلافت هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار علم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود ، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکاربر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می کردند, انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستندو این ،بر اثر ستم‌ها وناروائیها وانواع شکنجه‌های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. ا زاین رو مأمون درصدد بر آمده بود تاموجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود ، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل‌بن‌سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد وخود از خلافت به نفع امام کناره‌ گیری کند, زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست ، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خوداو و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر, بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است  برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خوشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می پذیرفتند.ازطرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تاییدامام می دانستند لذا قیامهایی که برضدحکومت می شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد.

او می‌اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایِشان را به اجبار ولیعهد خودمی کند که دراینصورت بازهم خلافت وحکومت او درمیا ن مردم و شیعیان توجیه می گردد ودیگر اعتراضات وشورشهایی که به بهانه غصب خلافت وستم, توسط عباسیان انجام می گرفت دلیل وتوجیه خودراازدست می دادوبااستقبال مردم ودوستداران امام مواجه نمی شد. ازطرفی اومی توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند.  همچنین اوگمان می کردکه ازطرف دیگر شیعیان و پیروان امام ، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت  در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند دادوامام جایگاه خودرادرمیان دوستدارانش ازدست می دهد.

سفر به سوی خراسان :

مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه, خدمت حضرت رضا (علیه السلام ) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد, بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه ، جبل ، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه‌نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می‌داد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر می‌شد. لذا امام را از مسیر بصره ، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیزپیوسته حضرت رازیر نظر داشتندواعمال امام رابه او گزارش می دادند.

حدیث سلسلة الذهب :

در طول سفر امام به مرو ، هرکجا توقف می‌فرمودند, برکات زیادی شامل حال مردم ان منطقه می شد. از جمله هنگامی‌که امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند, همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی, به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته وعرضه داشتند :” ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان پیامبر خدا برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد “. امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند ، بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: ” کلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هرکس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسیکه داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود. ” سپس امام فرمودند: ” اما این شروطی دارد و من خود از جمله آن شروط هستم “.

این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لااله‌الاالله که مقوم اصل توحید در دین می‌باشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت وپذیرش گفتار و رفتارامام می‌باشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می‌دانند.

ولایت عهدی :

باری ، چون حضرت رضا (علیه السلام ) وارد مرو شدند, مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت :” همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام ) هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی‌بن‌موسی‌رضا (علیه السلام ) ندیدم”. پس از آن به حضرت رو کرد و گفت:” تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آنرا به شما واگذار نمایم”. حضرت فرمودند:” اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست ، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی “. مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند :‌ ” هرگز قبول نخواهم کرد “. وقتی مأمون مأیوس شد گفت:” پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید”. این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند :” از پدرانم شنیدم, من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون ‌الرشید دفن خواهم شد”. اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند :” اینک که مجبورم, قبول می‌کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظرداشته باشم”. مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت, دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: ” خداوندا ! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی” .

جنبه علمی امام :

مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام واعتبار بی‌همتای امام را در میان ایشان می‌دید می خواست تااین قداست واعتبار را خدشه دارسازدوازجمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظره‌ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا  بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را ازنظر علمی شکست داده ووجهه علمی امام را زیرسوال ببرند.که شرح یکی از این مجالس را می‌آوریم:

“برای یکی از این مناظرات مأمون فضل‌بن‌سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز اسقف اعظم  نصاری و بزرگ علمای یهود و روسای صابئین ( پیروان حضرت یحیی) بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت:” دوست دارم که با پسر عموی من ( مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عمومی امام می باشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید”. صبح رروز بعد مجلس آراسته‌ای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام ) فرستاد و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند :” آیا می‌خواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان می‌شود”. او گفت : “بلی فدایت شوم”. امام فرمودند :” وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتش‌پرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومی‌شان بشنود و ببیند که سخنان تک ‌تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون می‌فهمد که توانایی کاری را که می‌خواهد انجام دهد ندارد و پشیمان می‌شود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم”. سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف ‌فرما شدند و با ورود حضرت مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت : ” دوست دارم با ایشان مناظره کنید “. حضرت رضا (علیه السلام)نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود:” اگر کسی درمیان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند”. عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سئوالات بسیاری کرد و حضرت تمام سئوالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سئوالات خود از امام  شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید.

رجاءابن ضحاک که ازطرف مامون مامور حرکت دادن امام ازمدینه به سوی مرو بود,می گوید: “آن حضرت در هیچ شهری وارد نمی شد مگر اینکه مردم از هرسو به او روی می آوردند و مسائل دینی خود را از امام می پرسیدند.ایشان نیز به آنها پاسخ می گفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه السلام) بیان می فرمود.هنگامی که ازاین سفربازگشتم نزد مامون رفتم .او ازچگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگوکردم . مامون گفت: “آری، ای پسرضحاک !ایشان  بهترین، دانا ترین و عابدترین مردم روی زمین است”".

اخلاق و منش امام:

خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه ای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می کرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمی نمود.

یکی از یاران امام می گوید:” هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که می توانست نیازش را برآورده سازد رد نمی کرد در حضور دیگری پایش را دراز نمی فرمود. هرگز ندیدم به کسی ازخدمتکارانش بدگوئی کند.  خنده او قهقه نبود بلکه تبسم می فرمود. چون سفره غذا به میان می آمد, همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش می نشاند و آنان همراه با امام غذا می خوردند. شبها کم می خوابید و بسیاری از شبها را به عبادت می گذراند. بسیار روزه می گرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمی کرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک, مخفیانه به فقرا کمک می کرد”. (۵) یکی دیگر از یاران ایشان می گوید:” فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود, اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می کرد ،  خود را می آراست (لباسهای خوب و متعارف می پوشید). (۶) شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود:” ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی گیریم”. (۷)

شخصی به امام عرض کرد:” به خدا سوگند هیچکس در روی زمین ازجهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمی رسد”. امام فرمودند:” تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار آنان را بزرگوار ساخت”. (۸)

مردی از اهالی بلخ می گوید:” در سفر خراسان با امام رضا( علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگذران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم:” فدایت شوم بهتر است اینان بر سفره ای جداگانه بنشینند”.امام فرمود:” ساکت باش, پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است”. (۹)

یاسر، خادم حضرت می گوید: “امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود:” اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود:، به همین جهت بسیار اتفاق می افتاد که امام ما را صدا می کرد و در پاسخ او می گفتند:” به غذا خوردن مشغولند” و آن گرامی می فرمود: “بگذارید غذایشان تمام شود”". (۱۰)

یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت:” من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. ازحج بازگشته ام و خرجی راه را تمام کرده ام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده ام”. امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت واز پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود:” این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی”.

آن شخص نیز دینار ها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند:” چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینار ها نبیند؟” فرمود:” تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم “.(۱۱)

امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمی کردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول می داشتند.

یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) می گوید:” روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبه ای دید و پرسید:” این کیست ؟” عرض کردند:” به ما کمک می کند و به او دستمزدی خواهیم داد”.امام فرمود:” مزدش را تعیین کرده اید؟” گفتند:” نه هر چه بدهیم می پذیرد”.امام برآشفت و به من فرمود:” من بارها به اینها گفته ام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام می دهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می کند مزدش را کم داده ای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل     کرده ای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی, هر چند کم و ناچیز باشد؛ می فهمد که بیشتر پرداخته ای و سپاسگزار خواهد بود”". (۱۲)

خادم حضرت می گوید:” روزی خدمتکاران میوه ای می خوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود:” سبحان الله اگر شما از آن بی نیاز هستید, آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید”".

مختصری از کلمات حکمت‌آمیز امام :

امام فرمودند : “دوست هرکس عقل اوست و دشمن هرکس جهل و نادانی و حماقت است”.

امام فرمودند : “علم و دانش همانند گنجی می‌ماند که کلید آن سئوال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امرچهار طایفه دارای اجر می‌باشند :

۱- سئوال کننده
۲- آموزنده
۳- شنونده
۴- پاسخ دهنده ”

امام فرمودند :” مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است”.

امام فرمودند :”چیزی نیست که چشمانت آنرا  بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است”.

امام فرمودند :”  نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است”.

شهادت امام :

در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور دادتا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخن‌هایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام ازآن انار تناول کنند.اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی‌که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر, قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز ۲۹ صفر سال ۲۰۳ هجری قمری امام رضا ( علیه السلام ) به شهادت رسیدند .

تدفین امام :

به قدرت و اراده الهی امام جواد ( علیه السلام ) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان,  بدن مطهر ایشان را غسل داده وبر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.

منابع:

(۱)-  منتهی الاامال
(۲)-  منتهی الاامال
(۳)-   سوره مریم آیه ۳۰
(۴)-    عیون اخبارالرضا  جلد ۱  صفحه ۲۱
(۵)-    اعلام الوری  صفحه ۳۱۴
(۶)-   اعلام الوری  صفحه ۳۱۵
(۷)-   اصول کافی جلد ۶  صفحه ۳۸۳
(۸)-   عیون اخبارالرضا  جلد۲  صفحه ۱۷۴
(۹)-   اصول کافی جلد ۸  صفحه ۲۳۰
(۱۰)-  اصول کافی جلد ۶  صفحه ۲۹۸
(۱۱)-   مناقب جلد ۴  صفحه ۳۶۰
(۱۲) – اصول کافی جلد ۵  صفحه ۲۸۸

پنج شنبه 2/9/1391 - 0:35
اهل بیت
«وزنهارامیبینی  که برامور وملک وحکومت غلبه می کنند وهرچه را که براساس خواسته های خود می خواهند به جامه عمل می پوشانند».

یکی ازمباحثی که درآخرالزمان توسط ائمه معصومین ورسول گرامی اسلام به عنوان نشانه های  مهم برای ظهور حضرت بیان شده  مبحث زنان قبل ازظهور است که یعنی زنان درجایگاه خود به کارگرفته نمی شوندوباآنان درزمینه های سیاسی مشورت شده وحتی کارهای اجرایی بسیاری به آنان داده میشودومردان از زنان اطاعت کرده طوری که قدرت زنان درچامعه وسیاست بیشتر می شود این در حالی است که از نظر اسلام وظیفه اصلی زن خانه داری وتر بیت فرزندان می باشد وجهاد زن خوب شوهرداری کردن است نه به تجارت وسیاست واجتماع گرایش داشته باشند وتاسفانه این عوامل دست به دست هم داده وباعث فسادهای متعددی درجامعه میشود .

این مقاله اگرچه نوعی نقدعملکرد زنان می باشد ولی سوی توجه به مردان ومسئولین می باشدکه مراقب باشند تادراین دام بزرگ شیطان نیافتند.شاید برخی گویند این روایات برای زنان غربی وخارجی است درحالی که مامی گوییم دربسیاری از روایات واژه امت من نقل شده وزمانی که در کشور های مسلمان اینگونه باشد به طریق اولی در کشور های غیر مسلمان است

زنان قبله مردان می شود

یأتی على الناس زمان إذا سمعت باسم رجل خیر من أن تلقاه ، فإذا رأیته لقیته خیرا من أن تجربه ، ولو جربته أظهر لک أحوالا ، دینهم دراهمهم ، وهمهم بطونهم ، وقبلتهم نساؤهم ، یرکعون للرغیف ، ویسجدون للدرهم ، حیارى سکارى ، لا مسلمین ولا نصارى(۰)

برای مردم روزگاری فرا می‏رسد که… دین و آئین آن‏ها درهم‏هایشان است و همت آن‏ها شکم‏هایشان و قبله آن‏ها زنانشان می‏باشد. رکوع و سجودشان برای مال دنیاست، در حیرت و مستی خواهند بود و نه مسلمانند و نه نصرانی.

اطاعت مردان اززنان


 

در حدیثی که جامع الاخبار از سخنان پیغمبر‌(صلی الله علیه و آله و سلم) در حجه الوداع روایت می‌کند؛ آن حضرت فرمود: ای مردم! آنچه را که بعد از من روی می‌دهد هم اکنون به شما می‌گویم. از من بشنوید و حاضران شما به غائبان برسانند…

و اطاع الرجل زوجته …(۱)

مرد از زنش فرمانبرداری می‌کند

تشکلیل مجالس زنانه مانندمردان


 

رأیت النساء یتخذن المجالس کما یتخذها الرجال(۲)

زنان بسان مردان جلساتی تشکیل می دهند

مجلس زنان جهان در ایران تشکیل می‌شود

قدرتمندگشتن زنان( تسلط زنان بر مردان و اجتماع)


 

یأتی علی الناس زمان ، لا یعز فیه إلا الماحل ، ولا یستظرف إلا الفاجر ، ولا یضعف إلا المنصف ، یتخذون الفیء مغنما ، والصدقة مغرما ، والعبادة استطالة علی الناس ، وصلة الرحم منا والعلم متجرا ، فعند ذلک یکون سلطان النساء ومشورة الإماء ، وإمارة الصبیان “(۳)

زمانی بر مردم خواهد آمد که جز اشخاص پست ومنافق و حقه باز کسی احترام نشده وجز اشخاص فاجر وفاسق کسی مورد لطف قرار نگیرد افراد باانصاف ضعیف شده واموال عمومی غنیمت و صدقه ( زکات و حقوق واجبه ) خسارت و زیان محسوب شده و برای منت صله رحم انجام شود و علم و دانش برای تجارت بکار رود ، آن زمان است که زنان قدرتمند گشته و با کنیزکان مشورت میشود و بچه ها به حکومت خواهند رسید .

البته این حدیث با کمی تغییر درکافی آمده که امام علی علیه السلام از واژه تسلطن یعنی قدرت می  یابند اسیتفاده کرده است:

قال أمیر المؤمنین علیه السلام ( لیأتین علی الناس زمان یظرف فیه الفاجر ، ویقرب فیه الماجن ، ویضعف فیه المنصف ، قال : فقیل له : متی ذاک یا أمیر المؤمنین ؟ فقال : إذا اتخذت الأمانة مغنما ، والزکاة مغرما ، والعبادة استطالة ، والصلة منا ، قال : فقیل : متی ذلک یا أمیر المؤمنین ؟ فقال : إذا تسلطن النساء ، وسلطن الإماء ، وأمر الصبیان ) .(۴)

قدرتمندی زنان به مشورت با آنان


 

فعند ذلک یکون السلطان بمشورة النساء(۵)

ودرآن زمان قدرت وسلطنت با مشورت با زنان است یعنی مدیریت وکشورداری با مشورت زنان انجام میشود.

مرکب سواری زنان


 

إذا تشبه الرجال بالنساء ، والنساء بالرجال ، واکتفی الرجال بالرجال ، والنساء بالنساء ، ورکبت ذوات الفروج السروج فعلیهن من أمتی لعنة الله  (۶)

زمانیکه مردها شبیه زنها و زنها شبیه مردها شده ومردها با مردها و زنها با زنها مشغول شده و زنها سوار بر زینها(مرکب) گشته.وبرآن زنان امت من لعنت خداباد

امارت زنان بر اجتماع


 

والذی نفسی بیده یا سلمان ، فعندها تکون إمارة النساء(۷)

سوگند به خدایی که جانم در دست اوست در آن هنگام زنان به فرمانروایی در میآیند

وزرای زن کشورهای اسلامی

مشارکت زنان با شوهران در تجارت


 

عندها تشارک المرأة زوجها فی التجارة(۸)

در آن زمان زنها در تجارت و بازرگانی با مردان خود مشارکت میکنند

افزایش فعالیت اقتصادی زنان

جریان امور بر طبق خواسته های زنان

ورأیت النساء وقد غلبن علی الملک وغلبن علی کل أمر لا یؤتی إلا ما لهن فیه هوی(۹)

وزنهارامیبینی  که برامور وملک وحکومت غلبه می کنند وهرچه را که براساس خواسته های خود می خواهند به جامه عمل می پوشانند.

پرداخت مؤنه مردان توسط زنان شان(خرج منزل بازنان است)

ورأیت الرجل یکری امرأته وجاریته ویرضی بالدنی من الطعام والشراب(۱۰)

وزمانی رادیدی که مردان توسط زنان آب وغذای کمی بدست می آورند وراضی هستندبه کمترین چیزی توسط زنانشان ارتزاق کنند. یعنی دیدی که زن شوهر خود را بدبخت می کند وبرخلاف میل او عمل می نماید وخرجی شوهرش را می پردازد ! وهرگاه دیدی که مرد زن و کلفت خود را اجاره میدهد وبه خوردن وخوراکی که از راه رذالت تحصیل میکند راضی میشود

نکته:

شما الان در جامعه می بینیدکه بسیاری از مردان حاضرند زنشان با نامحرمان باشد وسرکاربرود تا اندک قلیلی حقوق زن را بگیرندودرزندگی استفاده کنند واژه الدنی کاملا مشخص می کند که به زنان حقوق کمی می دهند.

رفتار زنان بر خلاف میل شوهران


 

ورأیت المرأة تقهر زوجها وتعمل ما لا یشتهی وتنفق علی زوجها(۱۱)

هرگاه دیدی رفتار زنان بر خلاف میل شوهران شده وکاری را که شوهرانشان دوست ندارند انجام میدهند وزن خرج شوهرش را می دهد

نکته:

البته واژه تقهر دلالت برخشونت زن باشوهرهم میکند

تانیث در حکومت بنی عباس آخرالزمان

رایت التانیث فی ولد العباس قد ظهر(۱۲)

قبلا بحث بنی عباس آخرالزمان را گفته بودیم که می توانید دراینجامشاهده کنید

سه معنی می توان برای این حدیث کرد واژه تانیث را بریکی از این سه معنی می توانید تطبیق کنید:

الف:گرایش به زنان در حکومتشان

ب:فرزند دختر درحکومتشان بیشتر می شود

ج:شباهت ظاهری به زنان مانندبلندکردن موپیدا کردن یعنی خود را شبیه زنان کنند

زنان تهرانی وزن ذلیلی مردان تهرانی به همراه فایل صوتی

نکاتی که داین روایت جالبه اینه که زنان طلاق می گیرندسوار مرکب میشوند،حرف شوهرشان را گوش نمی کنندواکثرعلائم بالا در تهران یافت می شود

عن المفضل بن عمر عن الامام الصادق(ع) قال: یا مفضل! أتدری أینما وقعت الزوراء؟ قال: قلت: الله و حجته اعلم.

فقال: إعلم یا مفضل أن فی حوالی الری جبلا أسود یبتنی فی ذیله بلدة تسمی بالطهران و هی دار الزوراء التی تکون قصورها کقصور الجنة و نسوانها کحور العین.و اعلم یا مفضل، أنهن یتلبسن بلباس الکفار و یتزین بزی الجبابرة، و یرکبن السروج، و لایتمکن لأزواجهن، و لاتفی مکاسب (مساکن- خ ل) أزواجهن لهن فیطلبهن الطلاق منهم، و یکتفی الرجال بالرجال و النساء بالنساء، و تشبه الرجال بالنساء و النساء بالرجال. فإنک إن ترید حفظ دینک فلاتسکن فی هذه البلدة، و لاتتخذها مسکنا، لأنها محل الفتنة، و فر منها إلی قلة الجبال….(۱۳)

” نقل کرده مفضّل بن عمر ازحضرت صادق(ع) که فرمود: ای مفضل! آیا می دانی کجا واقع می شود دار زوراء؟ عرض کردم: خدا و حجت خدا بهتر می داند. فرمود: ای مفضّل! بدان به درستی که در حوالی ری، کوهی است سیاه، بنا می شود در ذیل آن کوه شهری به اسم طهران که دارای قصرهایی است مانند قصرهای بهشت و زن های آن شهر مانند حورالعین می باشند. بدان ای مفضّل! آن زن ها ملبس به لباس کفار و مزین به زینت جبّارین می شوند و سوار می شوند به زین و تمکین از شوهر نکنند و وفا نکند کسب شوهرها بر مخارج آن ها، پس طلاق بخواهند از شوهرها و …  شبیه می شوند مردها به زن ها و زن ها به مردها، پس اگر خواستی دینت را حفظ کنی، در آن شهر سکنی مکن، و منزل و خانه در آن جا اختیار منما. برای خاطر آن که آن جا محل فتنه است و فرار کن  از آن شهر به سوی قله های کوه و از سوراخ کوهی به سوراخ کوهی مثل روباه و بچه های روباه. ”

فایل صوتی این حدیث تهران

http://www.mahdiyavar.com/file/clip/Hasan-Aiat_tehran.mp3

پی نوشتها

۰-محدث نوری، مستدرک الوسایل، مؤسّسه آل البیت، چاپ اول، ج‏۱۱، ص‏۳۷۹، ح‏۲۲

۱- الدر المنثور : ج ۲ ص ۳۲۴- جامع الاخبار از سخنان پیغمبر‌(صلی الله علیه و آله و سلم) در حجه الوداع

۲- وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة ج۱۱ (الجزء الاول من المجلد السادس)- الکافی : ج ۸ ص ۳۷ ح ۷

۳- البحار : ج ۴۱ ص ۳۳۱ ب ۱۱۴ ح ۵۱- منتخب الأثر : ص ۴۳۷ ف ۶ ب ۲ ح ۱۸

۴- الکافی : ج ۸ ص ۶۹ ح ۲۵

۵- نهج البلاغة ، صالح : ص ۴۸۵ خطبة ۱۰۲

۶- مستدرک الوسائل : ج ۱۲ ص ۳۳۵ ب ۳۹ ح ۶- إثبات الهداة : ج ۳ ص ۵۷۰ ب ۳۲ ف ۴۴ ح ۶۸۶

۷- تفسیر علی بن إبراهیم : ج ۲ ص ۳۰۲ – ۳۰۷

۸-همان

۹- البحار : ج ۵۲ ص ۲۵۴ – ۲۶۰ ب ۲۵ ح ۱۴۷- بشارة الاسلام : ص ۱۲۵ – ۱۳۰ – ب ۷

۱۰-همان

۱۱- إثبات الهداة : ج ۳ ص ۸۶ ب ۲۱ ح ۳۱

۱۲-منتخب الاثرج۳ ص ۲۶

۱۳- مستدرک سفینة البحار، ج۴، ص۲۷۰ ـ به نقل از “منتخب التواریخ”، فصل علائم الظهور، از علامه مجلسی

پنج شنبه 2/9/1391 - 0:35
اهل بیت
«من از سال ۲۰۰۵مشاور ولیعهد عربستان بودم و سالی چندین‌بار بار با دعوت خانواده سلطنتی به مکه و مدینه مشرف می‌شدم،پس از اعلان این موضوع جلسات متعددی به بحث و مجادله با علمای آل‌سعود گذشت و من آشکارا به آنها گفتم من حقوقدانم و از این پس وکیل مظلومیت و معصومیت ائمه هدی(ع)در تاریخ خواهم بود و پس از آن به عربستان ممنوع الورود شده‌ و مناصب من نیز سلب شده است،از آن به بعد از خیلی از مزایا و موقعیت‌های خاصی که در اختیارم بود محروم شده‌ام ولی تصمیمی را گرفته و کاری را کردم که به آن اعتقاد قلبی و یقین پیدا کرده بودم».

 

مشاور سابق ولیعهد عربستان سعودی گفت: اصلی‌ترین دلیل انتخاب مذهب تشیع یقین به علم لدنی ائمه بود.

به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی آستان قدس رضوی، جودری شاهنواز احمد اولاک، مشاور سابق ولیعهد عربستان و مشاور سابق نخست وزیر پاکستان همزمان با بیست‌وسوم ذی‌القعده و روز زیارتی حضرت علی‌بن موسی‌الرضا(ع) در حرم مطهر آن حضرت رسما به مذهب تشیع علوی پیوست.
احمد اولاک، اهل پاکستان،دکترای حقوق از دانشگاه ویرجینیای آمریکا، وکیل دادگاه عالی پاکستان و استاد و رئیس فعلی دانشگاه پنجاب لاهور است.

آقای اولاک با این سابقه علمی و جایگاه سیاسی و اجتماعی تحت تاثیر احساسات چنین تصمیمی را نگرفته‌اید،درباره دلایل این انتخاب توضیح بفرمائید؟
سئوال بسیار خوبی پرسیدید،تمام انسان‌ها با فطرتهای پاک متولد می‌شوند، تحت تاثیر خانواده، پدر و مادر و گرایش و اقبال اجتماعی به سمت مذهب و آئینی جذب می‌شوند و طبیعتا هرچه سن انسان بالاتر می‌رود نسبت به دین، مذهب و آئینش علاقه و تعصبش بیشتر می‌شود و من نیز از این امر مستثنی نبودم.اما ماجرای شیفتگی من به مذهب تشیع از مطالعه کتابی بنام ابرمردی به نام امام صادق(ع)به زبان انگلیسی در زمان تهیه پایان‌نامه دکتری دردانشگاه ویرجینیای آمریکا آغاز شد.

کتاب را چگونه تهیه کردید؟
موضوع پایان نامه من در مقطع PH.D بررسی فقه چهارگانه اهل سنت بود و مشغول مطالعه و تحقیق در مشترکات و تفاوت‌های آنها بودم که یکی از دانشجویانم خیلی اتفاقی در برخوردی به من گفت شما که در این باب به مطالعه اشتغال دارید، آیا با قهرمان تاریخ اسلام آشنا هستید؟و من در جواب گفتم بله آن قهرمان حضرت محمد(ص)پیامبر گرامی اسلام است و او در ادامه گفت که رسول اکرم(ص)قهرمان و خاتم پیامبران هستند ولی قهرمان و ابرمردی که موضوع تحقیق شما را به کمال رسانده، امام ششم شیعیان حضرت امام صادق(ع) هستند و آن کتاب را به من هدیه داد.

مگر آن کتاب حاوی چه مطالبی بود که اینچنین تحول بزرگی را در شما ایجاد کرد؟
با مطالعه این کتاب که در مورد زندکانی و کارنامه علمی امام صادق(ع)است،بسیارشیفته فقه جعفری و مصمم شدم که با مطالعه و کنکاش این موضوع راتا مقصد نهایی دنبال کنم و با پژوهش‌های بسیار گسترده‌ای که انجام دادم به نتایج بسیار روشنی رسیدم.

ممکن است راجع به مصادیق این موضوع توضیح دهید و جذابیت فقه جعفری نسبت به بقیه مذاهب اسلامی در چه بود؟
حتما،به عنوان مثال روایاتی که از امام صادق(ع)درباره سنت نبوی و احادیث و کلام رسول مکرم اسلام(ص) منقول است بسیار مستدل و محکم هستند، راویان حدیث بسیار معتبر و انتسابشان تا شخص رسول اکرم(ص) کاملا اثبات شده است و از طرف دیگر با مطالعه تاریخ اسلام، فقه و حدیث سایر مذاهب اسلامی نیز به وضوح ادعاهای حضرت صادق(ع)برای معرفی فقه و سنت اصیل که مورد نظر پیامبر گرامی اسلام(ص)بوده است،برایم آشکارتر می شد.

لطفا درباره مطالعه دیگر منابع مذاهب اسلامی و نکاتی که بدان اشاره کردید،توضیح بیشتری دهید.
فقه حنفی و فقه شافعی بسیار متاثر از تعلیمات روشنگرانه و کاوش‌های علمی دقیق و پژوهش‌های عمیق حضرت امام صادق(ع) هستند و هرچه بیشتر در این موضوعات غور کردم بیشتر به این نکته واقف شدم که صراط مستقیم و راه حق و حقیقت کجاست.

اما علاقه شما به اهل بیت چگونه به وجود آمد؟
نکته‌ای که بایستی به آن اشاره کنم، مرجع بودن شخصیتی بزرگ در تاریخ اسلام به نام علی‌بن ابیطالب(ع) است که کاتب و حافظ وحی بوده و از راهنمایی‌ها و مشاوره‌های ایشان بارها و بارها خلفا استفاده کرده و خیلی مواقع با درایت و علم لدنی که ایشان داشتند مسائل مسلمانان حل و فصل شده است.
مطالعه در این زمینه مرا نسبت به ایشان مجذوب کرد و از طرفی مطالعه زندگانی حضرت زهرا(س) و امیر‌المومنین علی(ع) پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) و مطالعاتی که در زمینه امامان شیعه(ع) انجام دادم ،مرا نسبت به این موضوع آگاه کرد که ترویج سنت واقعی رسول اکرم(ص) توسط این خاندان و نسل به نسل از اجداد بزرگوارشان تا امام صادق(ع) و از ایشان نیز به اولاد معصومشان بدون هیچ دخل و تصرف برای مسلمین نقل شده و نجات واقعی در پیروی از آنها خواهد بود.

به عواقب این تصمیم و مشکلاتی که  ممکن است با توجه به موقعیتی که داشته و دارید برایتان پیش بیاید هم فکر کردید؟
بله،من از سال ۲۰۰۵مشاور ولیعهد عربستان بودم و سالی چندین‌بار بار با دعوت خانواده سلطنتی به مکه و مدینه مشرف می‌شدم،پس از اعلان این موضوع جلسات متعددی به بحث و مجادله با علمای آل‌سعود گذشت و من آشکارا به آنها گفتم من حقوقدانم و از این پس وکیل مظلومیت و معصومیت ائمه هدی(ع)در تاریخ خواهم بود و پس از آن به عربستان ممنوع الورود شده‌ و مناصب من نیز سلب شده است،از آن به بعد از خیلی از مزایا و موقعیت‌های خاصی که در اختیارم بود محروم شده‌ام ولی تصمیمی را گرفته و کاری را کردم که به آن اعتقاد قلبی و یقین پیدا کرده بودم.

احساس قلبی‌تان در این برهه از زندگی چیست؟
من رسیدن به این نقطه را لطف و عنایت محض خداوند می‌دانم و با تمام وجود از خداوند سپاسگزارم من در برابر عظمت اهل بیت(ع)سر تسلیم فرود آوردم و این هدیه‌ ویژه که همان محبت اهل بیت(ع) است به من اعطا شد.

و اما حرف آخر …
مطمئنم هیچ یک از مناصب و مقام‌هایی که داشتم در روز جزا باعث نجات من نخواهد شد و کشتی نجات و چراغ هدایت ائمه معصومین(ع)هستند و انشاالله شاهد ظهور آخرین امام معصوم و برپایی عدالت واقعی به دست باکفایت ایشان باشیم.

منبع:نگار 

پنج شنبه 2/9/1391 - 0:34
اهل بیت
«این سپردن دست عروسی به تکیه گاهی یک مرد نیست؛
این سپردن انسان است به حریم بی انتهای عصمت
این پیامبر صلی الله علیه و آله نیست که دخترش را به علی علیه السلام می سپارد؛
این خداست که اختیار و اعتبار بشر را به علی و زهرا علیهاالسلام وامی نهد».

زلالترین، شادترین و مقدس ترین پیوند هستی مبارکباد . . .

مظهر احسان و جود خالق یکتا علیست / نور بخش ماه و خورشید جهان آرا علیست
در میان کل مردان ز ابتدا تا انتها / در مقام همسری، زیبنده ی زهرا علیست . . .

دیدم که به عرش شور و شوقی بر پاست / برپا گر این بزم شعف ذات خداست
گفتم  به خرد  چه  اتفاق  افتاده / گفتا که عروسی علی و  زهرا است
سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه مبارک باد

بر اوج محبت علی اوجی نیست / در بحر بجز کرامتش موجی نیست
در کل ممالک و مذاهب به جهان / مانند علی و فاطمه زوجی نیست
سالروز نورانی ترین پیوند هستی مبارک

فاطمه جان؛ بسته خدا عقد تو را با علی
فاطمه شد چشم و چراغ خانه ات یا علی . . .

اینک، دست مقدس فاطمه علیهاالسلام ، در دست بی کران علی(ع)
حلاوت هلهله فرشتگان را لمس می کند و شور کبریایی افلاکیان را برمی انگیزد.

شب پیوند مرتضی و فاطمه علیهاالسلام نیست؛
بلکه امشب، شب تجدید یگانگی انسان با ذات خداست
و مبارک باد بر همه کائنات، این لبخند بی زوال پروردگار در گستره خلقت خویش . . .

نام علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام
لب ها را به شادی واداشته است
نوبت عاشقی را در چشم هایِ اکنون می شود خواند
سرود یکدلی در گیسوان نخلستان پیچیده است . . .

لباس یاس برتن کرد زهرا / کنار دست او بنشست مولا
محمدخطبه خواند زهرا بلی گفت، / غلط گفتم بلی نه “یاعلی” گفت . . .

جای دریا به والله بجز دریا نمیشه
جای زهرا به غیر از دل مولا نمیشه
سالروز این پیوند آسمانی مبارک

قامت دامادی مولا تماشا دارد امشب / او چه کم دارد عروسی مثل زهرا دارد امشب
سالروز پیوند خوشبوترین گلهای گیتی، تبریک و تهنیت . . .

ازدواجی ساده با ساز و برگی اندک، اما صفا و صمیمیتی بسیار
صورت گرفت که تحسین همگان را بر انگیخت و اسوه ای برای آیندگان شد
آن پیوند ساده و بی ریا جز پیوند دو معصوم و برگزیده، علی و فاطمه، نبود.

در شب اول ذیحجه که هلال ماه با کرشمه خودنمایی می کرد
خورشید به خانه علی علیه السلام وارد شد
باد صبا همه را خبر رسانید که: زیور ببندید؛
نور با نور پیوست و جهان روشن شد.
درختان شکوفه های خود را بر زمینیان ارزانی داشتند.

آسمان در گوشه ای از زمین نشسته است؛
باادب و احترام تا از این مجلس باصفای صمیمیت ، نکته برداری کند.
دلدادگی ها، قاصدی فرستاده اند تا مهر علی و فاطمه را بشارت آوَرَد.
دنیا، درس آموز نوربارانی این عشق است.

امشب، شبی است که دو نیمه سیب با هم پیوند می خورند
تا گونه های زمین از شوق، گل بیاندازند.
آسمان، تنها سقفی است که این همه شادی را تاب می آورد.
کوچه در آستانه آمدنتان ایستاده است به شوق.

این سپردن دست عروسی به تکیه گاهی یک مرد نیست؛
این سپردن انسان است به حریم بی انتهای عصمت
این پیامبر صلی الله علیه و آله نیست که دخترش را به علی علیه السلام می سپارد؛
این خداست که اختیار و اعتبار بشر را به علی و زهرا علیهاالسلام وامی نهد

پنج شنبه 2/9/1391 - 0:34
اهل بیت
«رازی در دلم بود که باید به علی می‌گفتم. او باید می‌دانست که چقدر برای من و دخترم عزیز است. صدایش کردم و به او گفتم: علی جانم! بزرگانی از قریش در مورد ازدواج فاطمه با تو مرا سرزنش کردند و گفتند: ما او را از تو خواستگاری کردیم ولی او را به ما ندادی، بلکه به عقد علی در آوردی، من هم به آنان گفتم: قسم به خدا، من این کار را نکرده‌ام، خداوند او را به شما نداد و به عقد علی در آورد، جبرئیل بر من نازل گشت و گفت: ای محمّد! خداوند- جل جلاله- می‌فرماید: اگر علی را خلق نکرده بودم، برای دخترت فاطمه، در روی زمین، از آدم تا خاتم، کفو وهمتایی نبود. آری تو همسر زهرایی. جز تو کسی در قد زهرا نبود. جز تو که می‌تواند نیمه‌ی زیبنده‌ی زهرا باشد؟ که می‌تواند پدر حسنین باشد؟ دوستت دارم علی جان!».

فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر پیغمبر اکرم و از دوشیزگان ممتاز عصر خویش بود.. پدر و مادرش از اصیل ترین و شریف ترین خانواده های قریش بودند. از حیث جمال ظاهری و کمالات معنوی و اخلاقی از پدر و مادر شریفش ارث می برد.. و به عالیترین کمالات انسانی آراسته بود..

شخصیت و عظمت پیامبر اکرم روز به روز در انظار مردم بالا می رفت و قدرت و شوکت او زیادتر می شد به همین علت دختر عزیزش زهرا (علیها السلام) همواره مورد توجه بزرگان قریش و رجال با شخصیت و ثروتمند قرار داشت هر از چندگاه از او خواستگاری می کردند اما پیامبر با خواستگاران طوری رفتار می کرد که می پنداشتند مورد غضب پیامبر قرار گرفته اند.رسول خدا فاطمه را برای علی (علیه السلام) نگاه داشته بود و مایل بود از جانب او پیشنهاد شود. پیامبر از جانب خدا مأمور بود که نور را با نور به ازدواج در آورد.

ماجرای ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه از زبان امام رضا علیهم السلام

پرده‌ی اول؛ علی: دل من
تصمیم به ازدواج گرفته بودم ولی جرأت نمی‌کردم این مطلب را به سرورم بگویم، اما شب و روز در فکر آینده‌ی خود بودم، تا اینکه یک روز که پیش حبیبم بودم به من گفت: علی جان! با ازدواج چطوری؟ من که سرم پایین بود، زیر چشمی می‌دیدم که پیامبر چه لذت پدرانه‌ای می‌برند از اینکه به دامادی من فکر می کند. با خجالت، آهسته گفتم: رسول خدا خود داناتر است.  اما دلم عین سیر و سرکه می‌جوشید، نگران بودم. آخر من دلم را به ناز دلبری باخته بود و می‌ترسیدم که حضرت کسی دیگری را به من پیشنهاد دهد. در قبیله ما، قریش، دختر کم نبود، اما آنکه دل مرا برده بود از آنان نبود. نگران بودم.

پرده‌ی دوم؛ باز هم علی: خبر آمد خبری در راه است
نفهمیدم چه شده بود که گفتند حبیبت با تو کار دارد.  او جان من بود که تا ندایش به گوش می‌رسید لبیک من به سوی او پرّان می‌شد. اما اینبار دلم کمی می‌لرزید انگار چیزی فهمیده بود. خودم را به خانه امّ‌سلمه رساندم ، تا چشم پیامبر به من افتاد از جا کنده شده و دستهایش را گشود به سوی من آمد. من که بهتم برده بود. چقدر پیامبر خوشحال بود! چشمانش برق می زد و چنان می‌خندید که دندانهای نازش پیدا بود، و من همچنان بهت زده بودم که گفت: علی جانم! مژده بده! مژده! . گفتم سرورم خیر است انشاالله، اول بگویید چه شده! همچنانکه مرا به سینه‌ی خود فشار می‌داد و می‌خندید گفت: خدا ازدواج تو را که فکر مرا مشغول کرده بود خود به عهده گرفت.
مرا می‌گویی! پاهایم سست شد! پر از شور و تشویش. دیگر صبر نداشتم. ماجرا چیست؟ من بی دلم.

پرده‌ی سوم؛ حبیب خدا:  در آسمان
نشسته بودم که دوست آسمانی من، جبرئیل،  با شاخه‌های سنبل و میخک (قَرَنفُل) نزد من آمد و آنها را به من داد، من آن دو را گرفتم و بوییدم و گفتم: دسته گل به چه مناسبتی است؟ دوستم گفت: مگر خبر نداری ؟ میخکخداوند حوران بهشت را امر فرموده که تمام فردوس را تزیین کنند، به بادهای بهشتی هم دستور داده تا با بوی انواع عطر بوزند، و حورالعین را به خواندن سوره‌های «طه» ، «یاسین» ، «شوری» و… امر فرمود، و به یک … .
جبرئیل هم ذوق زده و یک نفس، با آب و تاب مشغول تعریف بود اما من هنوز جوابم را نگرفته بودم . این همه بریز و بپاش برای چه؟ مگر عروسیه؟! در این فکرها بودم که دوستم گفت: خدا به جارچی بهشت گفته که جار بزند: ای پریان من! ای بهشتیان جمع شوید که اینجا جشن عروسی است! فاطمه را عروس علی کردم. علی به دلبرش رسید، آخر آنها دل داده‌ی هم بودند… . جبرئیل همچنان داشت تعریف می‌کرد. اما من وقتی این را شنیدم ناگاه به شوق از جا پریدم و خدا را شکر گفتم. بنازم به تو ای خدای خوب من که چه خوب در و تخته را به هم جور می‌کنی. خودم را جمع کردم که ببینم دیگر چه خبر بوده. دوست آسمانیم گفت: خداوند تبارک و تعالی به راحیل، آ ن پری خوش کلام و خوش صدا، امر فرموده که خطبه بخواند.

پرده‌ی چهارم؛ راحیل:  قرار عاشقیفرشته
من هم مثل همه پر از شور بودم و تصمیم داشتم که خطبه‌ی این دو عاشق را به زیباترین شکل بخوانم، خطبه‌ای ماندگار. من چقدر خوشبخت بودم خطبه‌ی زهرا و علی را می‌خواندم. همه ساکت بودند و من گلواژه‌های ادبستان عاشقی را بر هم می‌تنیدم. همه ساکت بودند و به من گوش می‌دادند. تا آنکه من با صلواتی به حبیب خدا کلامم را تمام کردم که خِتامش به مِسک باشد. به شور این پیوند و اتمام خطبه همهمه‌ای به پا شد که ناگاه آن خدا به ندایی گفت: «ای حوریان بهشت من! به علی بن ابی طالب حبیب محمّد، و فاطمه دختر محمّد تبریک بگویید. من برای آنان خیر و برکت قرار دادم». خاضعانه به درگاه خداوند عرض کردم: پروردگار من، برکت تو بر آن دو بیشتر از آنچه ما در بهشت دیدیم نیست؟ خداوند، بنده نوازانه فرمود: ای راحیل! از جمله برکت من بر آن دو این است که آنان را بر محبّت خودم، با هم همراه می‌کنم و حجّت خود بر مردم قرارشان می‌دهم، و قسم به عزّت و جلالم که از آن دو، فرزندانی بوجود خواهم آورد که در زمین گنجینه‌داران معادن حکمت من باشند.

پرده‌ی پنجم؛ علی: شکرانه
من به عشقم رسیده بودم و بسان موج به ساحل رسیده آرام بودم. و تنها آنچه باید می‌کردم افتادن به پای کسی بود که پیوند دهنده‌ی دلهاست. این بود که بیدرنگ و متواضعانه، از صمیم دل زبان گشودم که: «رَبِّ اَوزِعنی اَن اَشکُرَ نِعمتَکَ التی اَنعمتَ عَلَیَّ» پروردگارا! مرا بر آن‌ دار که شکر نعمتی که به من دادی، به ‌جای آرم (نمل: ۱۹)
حبیبم نیز دعای مرا آمین گفت .

پرده‌ی ششم؛ فاطمه: شاهد پرده نشین
حلقهسالها بود که من از پس پرده به کمالات علی  دل سپرده بودم. من هم به علی دلباخته بودم و او خبر نداشت. هربار که در خانه برای خواستگاری به صدا می‌آمد مرا موج تشویش و اندوه می‌برد. همیشه با خود می‌گفتم چه می‌شد که علی به خواستگاری من می‌آمد؟ با خودم می‌گفتم بروم و به پدر بگویم که خود به علی پیشنهاد دهد، اما من که چنین رویی نداشتم.
گاهی وقتها که تنها بودم در خیالم به عروسیَم فکر می‌کردم. به این که در کنار تو برای خطبه عقد نشسته‌ام. آن موقع بود که بی اختیار خنده‌ام می‌گرفت. من که در زندگی‌ام مدام در سختی و غم بودم، تمام خوشیهایم را با تو می‌جستم. و همیشه منتظر رسیدن به تو بودم. اکنون که همسر تو‌ام، اکنون که تو مال منی، چقدر خوشحالم.
راستی چقدر من و تو به هم می‌آییم!

پرده‌ی هفتم؛ پیامبر: راز ناز

رازی در دلم بود که باید به علی می‌گفتم. او باید می‌دانست که چقدر برای من و دخترم عزیز است. صدایش کردم و به او گفتم: علی جانم! بزرگانی از قریش در مورد ازدواج فاطمه با تو مرا سرزنش کردند و گفتند: ما او را از تو خواستگاری کردیم ولی او را به ما ندادی، بلکه به عقد علی در آوردی، من هم به آنان گفتم: قسم به خدا، من این کار را نکرده‌ام، خداوند او را به شما نداد و به عقد علی در آورد، جبرئیل بر من نازل گشت و گفت: ای محمّد! خداوند- جل جلاله- می‌فرماید: اگر علی را خلق نکرده بودم، برای دخترت فاطمه، در روی زمین، از آدم تا خاتم، کفو وهمتایی نبود. آری تو همسر زهرایی. جز تو کسی در قد زهرا نبود. جز تو که می‌تواند نیمه‌ی زیبنده‌ی زهرا باشد؟ که می‌تواند پدر حسنین باشد؟ دوستت دارم علی جان!

پرده‌ی هشتم؛ من: خوشه‌های پند
من وارد صحنه می‌شوم. چراغها روشن می‌شود. هنوز گونه‌ تماشاچیان به تب این نمایش گرم است و چشمها خیره. وسط صحنه می‌ایستم و شروع می‌کنم:برکت

به شما شاهدان این پیوند آسمانی، تبریک می‌گویم. سوالی از شما می‌پرسم: کجای این داستان زندگی و دنیای رنگ باخته‌ی من و تو را نقش می‌زند؟
چند دقیقه‌ای بر جای خود بنشینید. و همچنان که به این آیات گوش می کنی، ببین علی و زهرا که حجت برای تو هستند ماجرای ازدواجشان چه درسی برای تو دارد؟
من از خودم شروع می‌کنم. درسی که من گرفتم اینها بود:
۱- زن و شوهر باید کفو هم باشند. و کفویت یعنی همان همسری. یعنی قد و قوارشان یکی باشد. قدیمیها می‌گفتند کبوتر با کبوتر … . این همسری و هم شأنی در همه چیز است در تیپ، در خانواده، در دارایی، در تحصیلات و در… . دیدید چقدر بعضی زن و شوهرها نا متوازنند؟
۲- نتیجه‌ی ازدواج فرزند است. خدا علی و زهرا به هم رساند تا حسن و حسین از دامن آنان برآیند. چقدر این نکته مهم است و چقدر ما به آن بی توجه. در انتخاب همسر دقت کنیم و ببینیم فرزندمان از ریشه‌ی که شیره ‌می خورد و در دامان که پرورده می‌شود. خلاصه آنکه ما نیم سیبی هستیم که سراغ نیمه‌ی گم شده‌ایم. باید حواسمان باشد که به که می‌چسبیم!

شما چه درسهایی گرفتید؟
آستانه این مطلب پذیرای تبریکات شما به ممیمنت این خجسته پیوند است!
کامتان به نام علی و همسرش، شیرین مدام بادا

منبع:نگار 

پنج شنبه 2/9/1391 - 0:34
مهدویت
«وجود مبارک ولی عصر وقتی ظهور کرد، اوّلین سخنش این است: مردم! به یاد روز حساب باشید. اگر کسی بداند تمام کارها تحت حساب است؛ در برابر هر عملی که ارائه کرده است، باید جوابگو باشد».

جهان بشریت وقتی به ثمر می‌رسد و میوه شاداب می‌دهد که انسان کاملی به عنوان «مهدی موجود موعود» عجلّ الله تعالی فرجه الشَّریف ظهور کند، که وارث همه انبیاء و اولیای الهی است. برای چنین ظهوری و ظهور چنین ذخیره ای چندین شرط لازم است که قسمت مهم آنها شرائط تحصیلی است،‌ نه حصولی. یعنی امت اسلامی باید آن شرائط فرهنگی را تحصیل کنند.
نباید منتظر بود که آن شرائط خود به خود حاصل بشود تا وجود مبارک ولی عصر أرواحنا فداه ظهور کند؛ معنای «انتظار» تحصیل شرائط حضور و ظهور اوست. امتی منتظر مهدی موجود موعود سلام الله علیه است که شرایط ظهورش را فراهم بکند، و گرنه منتظر نخواهد بود!
اوّلین شرط، رشد فرهنگی امت اسلامی است؛ زیرا امام که معارف الهی را عرضه می‌کند، وقتی جامعه از رشد فرهنگی والائی برخوردار باشد، بهتر می‌فهمد، و بهتر دفاع می‌کند. نه خود گرفتار جهل و تجاهل خواهد شد، نه اجازه می‌دهد دیگران از جهل و تجاهل عوام یا عوام زده سوء استفاده کنند؛ این اوّلین وظیفه است و دوّمین وظیفه شهامت و شجاعت است در اجرای مَنویات پیامبر گرامی اسلام علیه و علی آله آلاف التحیّه و الثناء، که در حقیقت احکام و حِکَم الهی است. این دو اصل را به عنوان بهترین شرایط انتظار و تحصیل چنین شرایط، اسلام برای ما مقرر کرده است.
از وجود مبارک امام باقر (ع) رسیده است: وقتی ولی عصر أرواحنا فداه ظهور می‌کند که ذات أقدس إله لطفی نسبت به امت انسانی و اسلامی داشته باشد، و دست مرحمت إله بر بالای سر امت اسلامی کشیده بشود، که عقل اینها و اندیشه اینها کامل باشد؛ اینها اندیشوران فرزانه خواهند بود، و خردمندان مُتبحّر و حکیم. آنچه که در جامعه اسلامی می‌گذرد و حکومت می‌کند، «فرهنگ دینی» است. با این رشد مردم شرایط علمی ظهور حضرت را فراهم کرده‌اند.
طبق این روایتی که از امام باقر (ع) رسیده است؛ تا مردم عاقل نشوند، معارف دین را درست نشناسند، و معنای امامت را درست ارزیابی نکنند، توفیق انتظار ولی عصر أرواحنا فداه نصیب آنها نخواهد شد.
دوّمین شرط که مربوط به مدیریت و مدبریّت و شهامت و شجاعت در اجرای احکام الهی است، بیانی است که باز از وجود مبارک امام باقر سلام الله علیه رسیده است که یاران راستین ولی عصر و اصحاب آن حضرت،‌ اَجری مِنْ لِیثْ وَ اَمضَی مِنْ سِنانْ (۱). یعنی از شیر شجاع تر، و از نیزه تیز ترند. نمونه اینگونه از شهامت‌ها را در دفاع مقدّس ۸ ساله، مردم ایران اسلامی نشان داده‌اند. زن و مرد، بزرگسال و میانسال و نوسال نشان دادند که برای حفظ دین می‌توان از شیر با شجاعت‌تر بود، و از نیزه تیز تر بود، و هر گونه خطری را با جان خرید! پس اگر از نظر رشد فرهنگی به آن نِصاب راه یافتند، و از نظر شهامت و شجاعت به این نِصاب بار یافتند؛ آنگاه شرایط ظهور را تحصیل کرده‌اند.
وقتی وجود مبارک ولی عصر أرواحنا فداه جلوه می‌کند، ندائی که طنین انداخت و ندائی که از آن حضرت به گوش عالمیان می‌رسد، این است: اُذَکِّرُکُمُ اللهْ أیُّهَا النّاسْ وَ مُقامَکُمْ بِینَ یَدَی رَبَّکُمْ (۲). اوّلین حرف این است: مردم! من شما را به مبدأ و معاد که هُوَ الأوَّلُ وَ الآخِر(۳) است، متذکّر می‌کنم. شما به یاد بیاورید خدا را که مبدأ آفرینش شماست، و به یاد بیاورید لحظه‌ای که در حضور خدا حاضر می‌شوید برای پاسخ دادن به سئوالات الهی؛ که در برابر دستورات او چه کرده‌اید.
اگر کسی مبدأ را متذکّر بود، و معاد را متذکّر بود؛ مشکل اخلاقی، حقوقی، فقهی و مانند آن نخواهد داشت. منشأ همه تیرگی‌ها و تبهکاری‌های ما غفلت از مبدأ و معاد است. لذا وجود مبارک ولی عصر أرواحنا فداه وقتی ظهور کرد، اوّلین سخنش این است: مردم! به یاد روز حساب باشید. اگر کسی بداند تمام کارها تحت حساب است، و در برابر هر فکر و اندیشه‌ای که دارد باید پاسخگو باشد؛ در برابر هر قیام و رفتار و گفتار و نوشتاری که ارائه کرده است، باید جوابگو باشد؛ چنین انسانی جز بر اساس آیه سوره اسراء حرکت نمی‌کند که: رَبِّ اَدخِلْنِی مُدخَلَ صِدقْ وَ اَخرِجنِی مُخرَجَ صِدقْ (۴). هر کاری که می‌خواهد وارد بشود به نام و یاد خدا، از آن کار بیرون بیاید به نام و یاد خدا.

پی نوشت ها:
(۱) بحار الأنوار / ج۵۲ / ص۳۱۸
(۲) کتاب الفِتَن ـ ابن حمّاد مَروزی؛ برداشت از خطابة امام محمّد باقر (ع)
(۳) حدید / ۳
(۴) اسراء / ۸۰
بخشی از پیام گفتاری آیت الله جوادی آملی به بیست و ششمین سمینار سراسری فرهنگی اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا.

پنج شنبه 2/9/1391 - 0:33
اهل بیت
«ذیحجه از جمله ماههای قمری است که وقایع تاریخی بسیاری در دل آن نهفته است که هر یک اثری عمیق بر تاریخ اسلام گذاشته‌اند، از جمله وقوع شق القمر، بخشیدن فدک به حضرت زهرا(س) و به غارت بردن حجرالاسود» .

شق القمر

طبق روایات مشهور، مشرکان نزد رسول خدا(ص) آمدند و گفتند: اگر راست مى گویى و تو پیامبرى، ماه را براى ما دو نیم کن، فرمود: اگر این کار را انجام دهم، ایمان مى آورید؟ عرض کردند آرى!!

شب چهاردهم ماه بود پیامبر از پیشگاه پروردگار تقاضا کرد آنچه خواسته اند به او بدهد ناگهان ماه به دو نیم شد و رسول خدا(ص) آنها را یک یک صدا زد و فرمود: ببینید، خداوند در سوره قمر مى فرماید: «اِقْتَرَبَتِ السّاعَةُ وانْشَقَّ القَمَر واِنْ یَرَوا آیةً یُعْرِضوُا وَ یَقوُلُوا سِحرٌ مُسْتَمِر» یعنى قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت پیامبر(سوره قمر، آیه ۱) آخر الزمان مبعوث شده و بعث آن، دلیل بر نزدیک شدن قیامت است و ماه به معجره او شکافت ولى کافران هنگامى که نشانه بر صدق دعوت پیامبر(ص) را مى بینند اعراض کرده و مى گویند این سحرى همیشگى است که مکرر از او سر مى زند.

اکتشافات و مطالعات امروز چنین امرى را نه تنها محال نمى داند بلکه نمونه هاى آنها مشاهده مى شود مثلا پیدایش منظومه هاى شمسى که اول جزء خورشید بودند بعد جدا شدند و نیز شهابها، سنگهاى آسمانى هستند که از کرات جدا مى شوند، این دلیل متقن است که در اجرام آسمانى جدا شدن امکان پذیر است.

بخشیدن فدک به حضرت زهرا(س)

در چهاردهم ذیحجه سال هفتم هجرى قمرى فدک به حضرت زهرا بخشیده شد و حضرت پیامبر(ص) در این بخشش شاهد گرفتند. قول دیگر ۱۵ رجب است.

جبرئیل نازل شد و از طرف خداوند عرضه داشت: فدک را به فاطمه(س) عطا کن. پیامبر(ص) به حضرت زهرا فرمود: «خداوند فدک را براى پدرت فتح کرد و چون لشکر اسلام آن را فتح نکرده مخصوص من است. خداوند دستور داده آن را به تو بدهم. از سوى دیگر مهریه مادرت حضرت خدیجه(س) بر عهده پدرت مانده و پدرت در قبال مهریه مادرت و به دستور خداوند، فدک را به تو عطا مى کند. آن را براى خود و فرزندانت بردار و مالک آن باش».

حضرت زهرا عرض کرد: تا شما زنده اید بر من و مال من صاحب اختیار هستید. پیامبر فرمود: «ترس از آن دارم که نااهلان تصرف نکردن تو را در زمان حیاتم، بهانه اى قرار دهند و بعد از من آن را از تو منع کنند».

حضرت فاطمه عرض کرد: آن گونه که صلاح مى دانید عمل کنید.

پیامبر(ص) امیرالمؤمنین(ع) را فرا خواند و فرمود: «سند فدک را به عنوان بخشوده و اعطاى پیامبر بنویس و ثبت کن». على(ع) آن را نوشت و پیامبرو اُم ایمن شهادت دادند، سپس پیامبر(ص) فرمود: اُم ایمن زنى از اهل بهشت است.

به غارت بردن حجر الاسود

چهاردهم ذیحجه سال ۳۱۷ هجرى قمرى قرامطه به سر کردگى ابوطاهر قرمطى وارد مکه شدند و دست تعدى بر مسلمین بردند و بسیارى را در مسجدالحرام کشتند و در چاه زمزم ریختند.

آنها جامه کعبه را برداشته و بین خود تقسیم کردند، اموال حاجیان و خانه هاى مکه را غارت کردند و در کعبه و حجرالاسود را از جا کندند و حجرالاسود را با خود به هَجر بردند که بیش از بیست سال نزد آنها بود.

امیر بغداد و عراق پنجاه هزار دینار به آنها داد تا حجرالاسود را برگردانند، ولى قبول نکردند، تا اینکه در زمان مطیع الله در سال ۳۳۹ هجرى قمرى به دستور عبیدالله مهدى اسماعیلى حجرالاسود را به مکه برگرداندند.

منبع:نگار

پنج شنبه 2/9/1391 - 0:33
اهل بیت
«از زید بن ارقم، روایت شده که گفت: چون رسول خدا(ص) از حجه الوداع بازگشت، در مکانی به نام غدیر خم فرود آمد. پس از آن فرمودند: من از سوی حق تعالی خوانده شده ام و عن قریب اجابت خواهم کرد. اما در میان شما دو چیز گران که یکی از دیگری بزرگ تر است، باقی می گذارم، کتاب خدا و عترت و اهل بیتم. بنگرید که چگونه مرا در رعایت و حرمت آن دو، گرامی می دارید و سفارش مرا محترم می شناسید. بدانید که این دو را از یکدیگر جدایی نخواهد بود تا آن هنگام که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. پس از آن فرمودند: خداوند عزوجل مولا و سرور من است و صاحب اختیار هر مرد و زن مسلمانم. سپس دست علی(ع) را بگرفت و گفت: هر کس را که من مولی و سرورم، این مرد، سرور و مولای اوست».

در آیات و روایات از پیامبر(ص) چنان سخن به میان آمده که گویی سخن گفتن از ایشان بی سخن گفتن از حقیقت و باطن وی یعنی امیرمؤمنان(ع)، امری ناپسند است. شاید این معنا را در موارد بسیاری بتوان ردگیری و شناسایی کرد که از آن جمله ناپسندی صلوات ابتر بر آن حضرت(ع) است که از آن نهی و بازداشته شده است. خاستگاه این نگرش را می بایست در همان کلام الهی یافت که امیرمؤمنان علی(ع) را جان و باطن پیامبر(ص) معرفی می کند و در آیه مباهله به صراحت از نسبت دو مظهر مطلق و کامل هستی پرده برمی دارد.این تأکید در آیات و روایات درحالی انجام می گیرد که در مقام ظاهر و جهان خارجی نیز زایشگاه حضرت امیرمؤمنان(ع) کعبه می شود تا بر همگان آشکار شود که وی باطن و تاویل همه ظواهر هستی است و اگر خداوند در بطون خویش ظهور بطنی داشته باشد، در کمال علی(ع) تجلی و ظهور بطنی می یابد. از این رو وی مصداق اتم و اکمل هوالاول و الاخر و الظاهر والباطن می شود. رسول خدا(ص) پیش از رحلت خود پیش بینی کرده بود که پس از وی کینه های بدری، حنینی و خیبری گروهی سر می گشاید و خاندان پاک ایشان را به آتش کین و حسد می سوزاند. ریشه این حسادت ها و کینه ها قطعاً در مقام عظمای ولایت امیرمؤمنان نهفته بود که از سوی خدا و پیامبر به آن حضرت رسیده بود. نویسنده در مقاله حاضر به واکاوی این مقام پرداخته تا معلوم شود چرا چنین مقامی برای عده ای کینه توز سخت و گران می آمد.
گستره معنایی ولایت
ابن اثیر در نهایه اللغه درباره کلمه ولایت و مشتقات آن می گوید: ولی از اسما و نام های خداوند متعال و به معنای ناصر و یاری کننده است. برخی آن را به معنای «متولی امور عالم و خلائق» دانسته اند.
والی همچنین از نام های گرامی حضرت باری تعالی و به معنای مالک همه اشیاء و متصرف در آنها است. در کلمه ولایت مفاهیم تدبری و قدرت و فعل متضمن است به این معنا که اگر کسی فاقد بعضی و یا جمیع خصوصیات فوق باشد کلمه والی بر او اطلاق نمی شود.
راغب در مفردات الفاظ قرآن کریم می نویسد: کلمه ولایت به کسر اول به معنای نصرت و یاری و به فتح اول به مفهوم اختیار داشتن و ولی امر بودن است. البته بعضی این کلمه را همچون کلمه دلالت که با فتح یا کسر اول دارای معنای واحدی است به هر دو صورت کسر و فتح به یک معنا دانسته اند.
عالم شیعی «طریحی » در کتاب مجمع البحرین در ذیل آیه شریفه «هنا لک الو لایه الله الحق» کلمه ولایت را ربوبیت و نصرت معنا کرده و کلمه ولایت به کسر اول را امارت و فرمانروایی دانسته و می گوید: این کلمه را به فتح اول به معنای محبت و به کسر آن به مفهوم تولیت امر و فرمانروایی و سلطنت گفته اند.
بنابر آنچه گفته شد «کلمه ولایت» در اصل به معنای فرمانروایی و صاحب اختیاری و در برخی از کاربردها و استعمال های آن به مفهوم محبت و دوستی است. ملای رومی می گوید:
کیست مولا آنکه آزادت کند
بند رقیت ز پایت بر کند
زین سبب پیغمبر با اجتهاد
نام خود وان علی، مولا نهاد
چون به آزادی ولایت هادی است
مؤمنان را ز اولیا آزادی است
مقام ولایت پیامبر(ص) و امیرمؤمنان(ع)
خداوند متعال، در قرآن مجید، ولایت بر بندگان و صاحب اختیاری امور امت اسلام را به پیامبر اکرم(ص) تفویض کرده و این گونه فرموده است: النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم (احزاب آیه ۶) یعنی: ولایت و صاحب اختیاری پیامبر، نسبت به امور مردم اهل ایمان بیش از خود آنان است.
این ولایت مطلقه، بر حسب آیه شریفه: «انما ولیکم الله و رسوله والذین امنو الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون» (مائده آیه ۵۵) منحصر به خداوند و رسول اکرم و آن مرد با ایمانی است که در حال رکوع به مستمندی صدقه داده است.
بنابر روایات فراوان که از طریق شیعه و سنی نقل شده، نزول این آیه، در شأن حضرت علی(ع) است که در حالت رکوع نماز، انگشتری خویش را به سائل نیازمند مرحمت کرد.
به مفاد صریح آیه کریمه فوق، ولایت مطلقه انحصاری بر مسلمانان، مربوط به خداوند متعال و رسول گرامی و امیرالمؤمنین صلوات الله علیهما است و این ولایت در هر سه مورد، به این معنا است که ولایت و صاحب اختیاری و حاکمیت که به علی(ع) تفویض شده همانی استکه برای پیامبر ارجمند(ص) مقرر گردیده و این هر دو، از ولایت عام و مطلق حق تعالی نشأت گرفته است و دارای خاستگاه مشترک است.
جلوه ای از این ولایت و اولویت، در آیه کریمه ذیل، انعکاس یافته که فرموده است: و ما کان لمؤمن و لامؤمنه اذ قضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیره من امرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبینا؛ چون خداوند و پیامبرش در امری قضاوت کنند، هیچ مرد و زن باایمانی را نمی رسد که در برابر آن، اراده و اختیاری از خود در کارشان، اعمال کنند و هر آن کس که نافرمانی خدای و رسولش کند به گمراهی آشکار درافتاده است. (احزاب آیه ۶۳)
آیه ۴۵۶ سوره نساء نیز بخشی دیگر از همین معنا را افاده می کند: فلا و ربک لایؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت ویسلموا تسلیما؛ چنین است قسم به پروردگار تو که اینان به حقیقت، اهل ایمان نمی گردند تا آن که در خصومت و نزاعشان، تنها تو را حاکم و داور قرار دهند و آنگاه در برابر حکمی که به سود و یا زیان ایشان صادر کنی، احساس تنگدلی و دشواری ننموده و از دل و جان تسلیم و تمکین فرمان تو باشند.
پیغمبر خدا(ص)، در مواقع بسیاری به ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) و ائمه طاهرین(ع) اشاره و تصریح فرموده اند که برخی از این روایات را که از طرق شیعه و سنی نقل شده و پاره ای از آنها در حد تواتر است خواهیم آورد. در بازگشت از حجه الوداع، پیامبر اکرم از سوی خداوند متعال، به معرفی علی(ع) به عنوان جانشین و ولی امر مسلمین مأمور شد و لذا خطبه ای طولانی قرائت کرد و در آن فرمود: من کنت مولاه فهذا علی مولاه و همچنین به ولایت ائمه اسلام از فرزندان علی(ع) پرداخت و وظایف مسلمانان را نسبت به آنان برشمرد و به دنبال این نصب و معرفی بود که آیه شریفه اکمال دین و اتمام نعمت از سوی خداوند نازل گردید.
بریده اسلمی گوید: در جنگی در سرزمین یمن، همراه علی(ع) بودم ولی از رفتار آن حضرت نارضایتی در من پیدا شد. چون در بازگشت به مدینه، رسول خدا را زیارت کردم، از علی بن ابیطالب شکوه کردم. ناگهان رخسار مبارک پیامبر متغیر شد و به من فرمودند: یا بریده الست اولی بالمؤمنین من انفسهم ؟ فقلت: بلی یا رسول الله فقال: من کنت مولاه فعلی مولاه (مناقب خوارزمی، صفحه ۹۷).
یعنی: ای بریده، مگر به فرمان حق تعالی، اختیار امر مؤمنین، بیش از خودشان به دست من نیست؟ گفتم: آری ای رسول خدا، فرمود: پس بدان هر که را من مولا و صاحب اختیارم، علی مولا و صاحب اختیار اوست.
از زید بن ارقم، روایت شده که گفت: چون رسول خدا(ص) از حجه الوداع بازگشت، در مکانی به نام غدیر خم فرود آمد. پس از آن فرمودند: من از سوی حق تعالی خوانده شده ام و عن قریب اجابت خواهم کرد. اما در میان شما دو چیز گران که یکی از دیگری بزرگ تر است، باقی می گذارم، کتاب خدا و عترت و اهل بیتم. بنگرید که چگونه مرا در رعایت و حرمت آن دو، گرامی می دارید و سفارش مرا محترم می شناسید. بدانید که این دو را از یکدیگر جدایی نخواهد بود تا آن هنگام که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. پس از آن فرمودند: خداوند عزوجل مولا و سرور من است و صاحب اختیار هر مرد و زن مسلمانم. سپس دست علی(ع) را بگرفت و گفت: هر کس را که من مولی و سرورم، این مرد، سرور و مولای اوست. (مناقب خوارزمی، ص ۳۹)
پیشگویی پیامبر(ص) درباره کینه ها و حسادت ها
در روایات چندی مسئله گشوده شدن کینه های مؤمنان ظاهری نسبت به ولی الله اعظم(ع) بیان شده است. ابن ابی لیلی روایت کرده است که: پدرم می گفت: در روز عید غدیر خم پیامبر اکرم، علی بن ابی طالب(ع) را برپای داشت و به تمام مردم اعلام فرمود که او مولای هر مؤمن و مؤمنه است و پس از آن وی را مخاطب ساخته و گفت: ای علی، تو از منی و من از توام، تو با بی دینان بر تأویل قرآن می جنگی همچنان که من بر تنزیل قرآن با آنان در جنگ بودم. بین تو و من همان نسبت است که میان هارون موسی بود. من با هر که با تو به صلح باشی، در صلحم و با هر که در جنگ باشی، در جنگم. تو همان عروه الوثقی و آن رشته استوار هستی که هرگز نخواهد گسست. تو هستی که مسائل مشکل و مورد اشتباه این امت را پس از من، حل و فصل خواهی کرد، تو امام و پیشوای هر مرد و زن با ایمانی و تو هستی که پس از من، ولی و صاحب اختیار همه اهل ایمان از زن و مردی. تو هستی که خداوند آیه مبارکه و اذان من الله و رسوله الی الناس یوم الحج الاکبر ان الله بریء من المشرکین و رسوله (آیه نخست سوره توبه) را در شان تو نازل کرد. تو هستی که سنت و راه و رسم مرا عمل کرده، از دین و شریعت من حمایت خواهی کرد. من، نخستین کسی خواهم بود که از خاک برخواهم خاست و تو در آن هنگام در کنار منی. در کنار حوض، تو با من خواهی بود. من نخستین کسی خواهم بود که به بهشت داخل شوم و تو و حسن و حسین و فاطمه، همگان در کنار من هستید. در کنار حوض، تو با من خواهی بود. خداوند متعال مرا فرمان داد تا فضائل تو را بازگویم به همین سبب، در میان مردم بپا خاستم و ایشان را به مکارم تو آگاه ساختم و به آنچه مامور تبلیغ آن شده بودم اقدام و سفارش کردم که از کینه های نهفته در سینه ها که پس از مرگ من ابراز خواهد شد بپرهیزند. خداوند آنان را لعنت کند و به لعنت کنندگان دچار سازد.
پس از آن پیامبر اکرم بگریست و چون از سبب گریه اش جویا شدند فرمود جبرائیل (ع) به من خبر داد که مردم پس از مرگ من به علی ستم روا خواهند داشت و او را از حقوقش منع خواهند کرد و با او به پیکار خواهند خاست و فرزندان او را خواهند کشت و مورد جفا قرار خواهند داد. نیز جبرئیل از سوی خداوند به من خبر داد که چون قائم اهل بیت قیام کند این ظلم و جفا را از میان برخواهد داشت. در آن هنگام فرمان آنان روا خواهد شد و امت اسلام بر محبت ایشان اتفاق نظر خواهند داشت. دشمنانشان اندک و مخالفانشان ذلیل و خوار خواهند گردید و بسیاری ثناگوی آنان خواهند شد. این حوادث در آن هنگام رخ خواهد داد که شهرها و بلاد صورتی دیگر یافته اند و بندگان خدا مستضعف و ناتوانند و کسی را امید فرجی در دل نمانده است. آری در چنین هنگامه است که قائم آل محمد ظهور خواهد کرد.
پیامبر خدا در معرفی قائم آل محمد فرمود او همنام من است و پدرش نیز همنام پدرم. او زاده پسران دخترم فاطمه زهرا است که خداوند متعال به وسیله ایشان حق را آشکار می سازد و به شمشیرشان باطل را از میان برمی دارد. مردم با اشتیاق پیرو آنان می گردند و یا از ترس تبعیتشان را می پذیرند. در این هنگام پیامبر اکرم از گریه آرام شد و فرمود ای مردم دل خود را به ظهور فرج خوش دارید؛ زیرا که وعده خداوند تخلف نمی کند و حکم حتمی پروردگار تغییر نخواهد کرد و گشایش از سوی حق تعالی نزدیک است. خداوندا، آنان اهل بیت منند. بار خدایا رجس و ناپاکی را از ایشان دور گردان و طهارت و پاکیشان مرحمت فرما. بارالها تو حافظ و نگهدار ایشان باش و آنان را رعایت و حمایت کن. پروردگارا نصرت و عزتشان ده و هرگز خوارشان مساز و ایشان را جانشینان من در ادامه حیات معنوی و دین شریعت من قرار بده که تو بر هر چه بخواهی توانایی. (مناقب خوارزمی، صفحات ۳۲ و ۵۲ به نقل از کتاب نشان از بی نشان ها؛ زندگی نامه و نوشته های حسن علی نخودکی اصفهانی)
در کتاب مناقب شهر آشوب آمده است که شریک قاضی و عبدالله بن حمادی انصاری نقل کرده اند که چون اعمش را مرض مرگ در رسید: نزد او رفتیم و ابن شبرمه و ابن ابی لیلی و ابوحنیفه نیز در مجلس حضور داشتند. ابوحنیفه به اعمش گفت: اینک که در آخرین روزهای حیات دنیوی و نخستین روز آخرت خود هستی، آن به که از خدای پروا کنی و از آنچه در مورد علی روایت کرده بودی، توبه نمایی. اعمش گفت: مثلا از چه توبه کنم؟ گفت: مثلا از حدیث علی روایت کرده بودی، توبه نمایی.
اعمش گفت: مثلا از چه توبه کنم؟ گفت: مثلا از حدیث عبایه اسدی که نقل کرده است: علی قسمت کننده آتش دوزخ است.
اعمش چون این سخن بشنید گفت: مرا بنشانید و به بالشی تکیه ام دهید. چون بنشست، گفت: قسم به خدایی که سر و کارم با اوست، موسی بن طریف، امام طائفه بنی اسد از عبایه بن ربعی برای من روایت کرد که خود از علی(ع) شنیدم که می گفت: من قسمت کننده آتش دوزخم. من به آتش فرمان خواهم داد که این یک را رها کن که دوست من است و آن دیگر را فراگیر که از دشمنان من است- در روایتی دیگر نیز ابووائل از ابن عباس حدیث کرده که پیامبر(ص) فرمود: چون قیامت بر پا شود، خداوند، علی را مأمور فرماید که میان بهشت و جهنم بایستد و آتش را فرمان دهد که این یک را در کام خود فرو گیر که دشمن من است و از آن دیگر در گذر که از دوستان من است.
باری چون سخن اعمش به این جا رسید ابوحنیفه عبای خویش بر سر کشید و گفت: برخیزید از اینجا برویم که چه بسا ابومحمد اعمش، حرفهایی بزرگ تر از آنچه گفت، بگوید، در حدیث است که اعمش نیز در همان شب دار فانی را وداع گفت.
بازگشت امت به جاهلیت
با آن که اسلام و قرآن مردم را از عصر جاهلیت نخستین بیرون آورد؛ ولی در همان زمان نیز گروهی هنوز بر بینش و نگرش جاهلی بودند. در جنگ بدر نیز گروهی بودند که تفکر جاهلی هنوز در جانشان نفوذ داشت.
همین افراد بودند که هنوز در رفتار اجتماعی و سیاسی نیز دنبال قوانین و مقررات تبعیض آمیز جاهلیت بودند و خداوند درباره رفتار آنان چنین سرزنش می کند: افحکم الجاهلیه یبغون و من احسن من الله حکما لقوم یوقنون؛ آیا آنان خواهان حکم جاهلیت هستند؟ برای قومی که ایمان یقینی دارند چه حکمی بهتر از حکم خداست. (مائده آیه ۰۵)
این افراد رفتارهای اجتماعی شان به گونه ای بود که بر نابهنجاری ها دامن می زد و با در پیش گرفتن رفتار ناهنجار جاهلی می کوشیدند تا جامعه اسلامی را از درون با چالش های اخلاقی و هنجاری مواجه سازند. از این رو خداوند از آنان می خواهد که تبرج جاهلی نداشته باشند و به گونه نابهنجار در جامعه ظاهر نشوند و به این امور زشت و ناپسند جاهلی رو نیاورده و به آن دامن نزنند. (احزاب آیه ۳۳) بویژه آنکه هنوز قبیله گرایی در آنان با همان تعصبات و مشکلات وجود داشته است و رفتارهای اجتماعی آنان را مدیریت می کرد. از این رو حمیت جاهلی در آنان مقدم بر اسلام و ایمان بود و حرکات و رفتارهایشان را کنترل و مهار می کرد. (فتح آیه ۶۲)
خداوند پیش از رحلت پیامبر به ویژه در جنگ احد به امت هشدار داده بود که مؤمنان می بایست بر آثار ایمان باشند و هرگز به سبب مرگ و رحلت پیامبر(ص) و یا هر امر دیگری از اسلام دست نکشند و به فرهنگ جاهلی بازنگردند: و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم (آل عمران آیه ۴۴۱) این امری بود که از نظر قرآن بسیاری خصوصاً کافران در آرزوی آن بودند (آل عمران آیه ۹۴۱) و همواره آرزوی بازگشت به عصر جاهلی را در دل می پروراندند. خداوند از این باطن افراد چنین پرده برمی دارد: قد کانت آیاتی تتلی علیکم فکنتم علی اعقابکم تنکصون؛ در حقیقت، آیات من بر شما خوانده می شد و شما بودید که همواره به قهقرا می رفتید. این گردش به قهقرا هر چند که به شکل گردش بر پاشنه کفش و پشت کردن از پیامبر(ص) ظاهر می شد ولی در نهایت به شکل بازگشت از آموزه های قرآنی بویژه در حوزه نظام ولایت سیاسی بروز و ظهور کرد.
این گونه است که حادثه تلخ و فتنه کبرای سقیفه بنی ساعده رقم خورد و امت به گمراهی و انحراف افتاد و سر از عصر جاهلیت مدرن در آورد و نظام برتر قرآنی را به نظام خلافت دنیوی تبدیل کرد. در نخستین حرکت جاهلی، مردم را به زور به بیعت وادار کردند و دختر پیامبر(ص) را آزردند به گونه ای که مورد لعن ایشان قرار گرفتند و در رفتار سیاسی و اجتماعی از عدالت دور شدند و افزون بر غصب خلافت و ولایت و امامت، امیرمؤمنان علی(ع) را بیست و پنج سال خانه نشین کردند و در نهایت وی را به شهادت رساندند امام حسن(ع) را به زهر کین شهید کرده و با حقد بدری و خبیری بر جسدش تیر انداختند و از خانه پیامبر(ص) بیرون کردند و امام حسین(ع) را به بدترین شکل شهید و بر تن او اسب تازاندند و سرش را بر نیزه کردند و ناموس پیامبر(ص) و زنان و کودکان بنی هاشم را در کاروانی از اسارت و بردگی به شهرها و کوی و برزن ها بردند و کردند آنچه کردند.

منبع:نگار 

پنج شنبه 2/9/1391 - 0:32
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته