• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1028
تعداد نظرات : 105
زمان آخرین مطلب : 3433روز قبل
اهل بیت

به بهانه 13 رجب میلاد امام علی علیه السلام

نامه الکترونیک چاپ

مدحت كن و بستای كسی را كه پیمبر
بستود و ثنا گفت و بدو داد همه كار
هر انسانی هر چند بزرگ و دانشمند باشد وقتی در برابر شخصیت ارجمند علی بن ابی طالب(ع) قرار گیرد. به حیرت و شگفتی دچار م یگردد شخصیت علی(ع) در حقیقت، تابلوی زیبا وارزشمندی است كه بر آن تمام ارزشها و آیات كمال و جمال الهی نقش بسته و چشم و دل هر بیننده ای را به خود خیره می سازد؛ خواه این بیننده مسلمان باشد یا غیر مسلمان. براستی علی(ع) معنای عدل و قسط و شجاعت و مهربانی و عطوفت و ایمان و زهد و تقوا و در یك كلام همه خوبی هاست.
مرور بخشی از نامه آن حضرت به مالك اشتر در زمان حاضر می تواند راهگشای مردم ومسئولین نظام اسلامی باشد:
((بپرهیز از این كه خود را در عظمت با خدا برابر دارى یا در كبریا و جبروت، خود را به او همانند سازى كه خدا هر جبارى را خوار كند و هر خودكامه اى را پست و بی مقدار سازد. هر چه خدا بر تو فریضه كرده است ، ادا كن و درباره خواص خویشاوندانت و از افراد رعیت ، هركس را كه دوستش مى دارى ، انصاف را رعایت نماى كه اگر نه چنین كنى ، ستم كرده اى و هر كه بر بندگان خدا ستم كند، افزون بر بندگان، خدا نیز خصم او بود و خدا با هر كه خصومت كند، حجتش را نادرست سازد و همواره با او در جنگ باشد تا از این كار باز ایستد و توبه كند. هیچ چیز چون ستمكارى، نعمت خدا را دگرگون نكند و خشم خدا را برنینگیزد؛ زیرا خدا دعاى ستمدیدگان را مى شنود و در كمین ستمكاران است.
باید كه محبوب ترین كارها در نزد تو، كارهایى باشد كه با میانه روى سازگارتر بود و با عدالت دمسازتر و خشنودى رعیت را در پى داشته باشد؛ زیرا خشم توده هاى مردم، خشنودى نزدیكان را زیر پاى بسپرد و حال آنكه، خشم نزدیكان اگر تود ه هاى مردم از تو خشنود باشند، ناچیز گردد. خواص و نزدیكان كسانى هستند كه به هنگام فراخى و آسایش بر دوش والى بارى گرانند و چون حادثه اى پیش آید كمتر از هر كس به یاریش برخیزند و خوش ندارند كه به انصاف درباره آنان قضاوت شود. اینان همه چیز را به اصرار از والى مى طلبند و اگر عطایى یابند، كمتر از همه سپاس مى گویند و اگر به آنان ندهند، دیرتر از دیگران پوزش مى پذیرند. در برابر سختی هاى روزگار، شكیباییشان بس اندك است. اما ستون دین و انبوهى مسلمانان و ساز و برگ در برابر دشمنان، عامه مردم هستند، پس، باید توجه تو به آنان بیشتر و میل تو به ایشان افزون تر باشد.
و باید كه دورترین افراد رعیت از تو و دشمن ترین آنان در نزد تو، كسى باشد كه بیش از دیگران عیب جوى مردم است. زیرا در مردم عیب هایى است و والى از هر كس دیگر به پوشیدن آنها سزاوارتر است. از عیب هاى مردم آنچه از نظرت پنهان است، مخواه كه آشكار شود؛ زیرا آنچه بر عهده توست، پاكیزه ساختن چیزهایى است كه بر تو آشكار است و خداست كه بر آنچه از نظرت پوشیده است، داورى كند. تا توانى عیب هاى دیگران را بپوشان، تا خداوند عیبهاى تو را كه خواهى از رعیت مستور بماند، بپوشاند و از مردم گره هر كینه اى را بگشاى و از دل بیرون كن و رشته هر عداوت را بگسل و خود را از آنچه از تو پوشیده داشته اند، به تغافل زن و گفته سخن چین را تصدیق مكن. زیرا سخن چین، خیانتكار است، هر چند، خود را چون نیكخواهان وانماید.))

امام علی(ع) از نگاه دیگران :
پیشوای مذهب شافعی :علی حُبّه جُنهً امام النّاس والجِنّه وصی المصطفی حقاً قسیم النّار والجَنّه
دوستی علی سپر آتش دوزخ است او امام انسان ها و جن است. او وصی مصطفی و تقسیم كننده بهشت و جهنم است.
زمخشری از دانشمندان و ادبای مشهور وصاحب تألیفات ارزنده درباره حضرت علی(ع) می گوید : من چه بگویم درباره مردی كه فضایل او را دشمنان از راه كینه جویی و حسادت انكار كردند و دوستانش از ترس و بیم پنهان كردند. باز از این میان آن قدر فضلیت های وی انتشار یافت كه شرق و غرب را فرا گرفت.
جرج جرداق نویسنده و محقق مسیحی:
آیا از فرمانروایی خبرداری كه خود نان سیر نخورد، زیرا كه در كشور او كسانی یافت می شدند كه با شكم سیر نمی خوابیدند و جامه نرم نمی پوشیدند، زیرا در میان ملت كسانی بودند كه لباسی خشن و درشت می پوشیدند و درهمی را اندوخته نساخت و به فرزندان و یاران خود هم وصیت نمود كه غیر از این راه و روشی نپیمایند.
بارون كادایفو دانشمند فرانسوی: علی مولود حوادث نبود، بلكه حوادث را او به وجود آورده بود. اَعمال او مخلوق فكر و عاطفه و مخیله خود اوست. پهلوانی بود در عین دلیری؛ دلسوز و رقیق القلب؛ شهسواری بود كه در هنگام رزم آرایی زاهد و از دنیا گذشته بود.
شبلی شمیل از پیشكسوتان مكتب مادیگری:
پیشوا علی بن ابی طالب بزرگِ بزرگان، یگانه نسخه ای است كه نه شرق و نه غرب ،نه در گذشته و نه در امروز صورتی مطابق این نسخه ندیده است.
جرجی زیدان، نویسنده مصری مُدیر مجله الهلال می گوید:
آیا علی پسر عموی پیغمبر و جانشین و داماد او نبود ؟ آیا او آن دانشمند پرهیزكار و دادگر نبود ؟ آیا او آن مرد با اخلاص و غیور نبود كه در پرتو مردانگی وغیرتش اسلام و مسلمانان عزت یافتند؟
و فردوسی در مدح او می سراید:
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و علی گیر جای
هر آن كس كه در جانش بغض علی است
ازو زارتر در جهان، زار كیست؟
یقین دان كه خاك پی حیدرم
براین زاده ام هم بر این بگذرم

پنج شنبه 2/3/1392 - 8:17
اهل بیت
آیات نازله در باره حضرت علی(علیه السلام)
انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون (سوره مائده آیه 55)
بنا بنقل مفسرین و مورخین عامه و خاصه آیات زیادی (بیش از سیصد آیه) در باره ولایت علی علیه السلام و فضائل و مناقب آنحضرت در قرآن کریم آمده است که نقل همه آنها از عهده این کتاب خارج است لذا ما در اینجا فقط بنقل چند مورد از کتب معتبره اهل سنت اشاره مینمائیم که جای چون و چرا برای آنان باقی نماند

1 ـ آیه تبلیغ ـ ابو اسحق ثعلبی در تفسیر خود و طبری در کتاب الولایة و ابن صباغ مالکی و همچنین دیگران نوشته اند که آیه تبلیغ یعنی آیه 67 سوره مائده یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک... در باره علی علیه السلام نازل شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی را گرفت و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم و ال من والاه....[1] .
چون در باره نزول این آیه و جریان غدیر خم در فصل ششم بخش یکم توضیحات کافی داده شده لذا در اینجا از تکرار آن صرفنظر میشود.

2 ـ آیه ولایت ـ عموم مفسرین و محدثین مانند فخر رازی و نیشابوری و زمخشری و دیگران از ابن عباس و ابوذر و سایرین نقل کرده اند که روزی سائلی در مسجد از مردم سؤال نمود و کسی چیزی باو نداد، علی علیه السلام که مشغول نماز و در حال رکوع بود با انگشت دست راست اشاره بسائل نمود و سائل متوجه شد وآمد انگشتر را از دست او خارج نمود و آیه انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون[2] نازل گشت یعنی ولی و صاحب اختیار شما فقط خدا و رسول او و مؤمنینی هستند که نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکوة میدهند. (اگر چه مؤمنین را بصیغه جمع آورده که در حال رکوع صدقه میدهند ولی در خارج مصداق واقعی آن منحصر بفرد بوده و علی علیه السلام میباشد، بعضی هم گفته اند چون ائمه دیگر نیز دارای مقام ولایت بوده و اولاد معصومین علی علیه السلام میباشند لذا بصیغه جمع قید شده است. ).
در آنحال رسول اکرم صلی الله علیه و آله از سائل پرسید آیا کسی بتو چیزی داد؟ سائل ضمن اشاره بعلی علیه السلام عرض کرد این انگشتر را او بمن داد[3] .
علمای اهل سنت با اینکه بنزول این آیه در باره ولایت علی علیه السلام اقرار دارند اما بعضی از آنها مانند ابن حجر و غیره در اینجا طفره رفته و میگویند کلمه ولی بمعنی دوست و ناصر است نه بمعنی اولی بتصرف در صورتیکه از ظاهر کلام کاملا معلوم است که ولی بمعنی زعیم و صاحب اختیار است زیرا آیه شریفه با انما که افاده حصر میکند شروع شده است یعنی صاحب اختیار و اولی بتصرف شما فقط خدا و رسول او و کسی است که در حال رکوع صدقه داده است اگر ولی بمعنی دوست باشد انحصار آن بخدا و رسول او و شخص راکعی که صدقه داده است بی معنی و دور از منطق خواهد بود چون در اینصورت مؤمنین جز خدا و رسول و علی علیه السلام دوست دیگری نخواهند داشت در حالیکه مؤمنین همه دوست و ناصر یکدیگرند و دوستی چیزی نیست که خداوند آنرا در انحصار خود و اولیائش قرار دهد، در این مورد حسان بن ثابت حضرت امیر علیه السلام را مدح کرده و چنین گوید:
فانت الذی اعطیت اذ کنت راکعا
فدتک نفوس القوم یا خیر راکع
فانزل فیک الله خیر ولایة
و بینها فی محکمات الشرایع[4] .
یعنی تو آن کسی هستی موقعیکه در رکوع بودی بخشش نمودی پس جانهای مردم فدای تو باد ای بهترین رکوع کننده. خداوند هم در شأن تو بهترین ولایت را نازل کرد و آنرا در قرآن کریم ضمن شرایع محکم دین بیان فرمود و معلوم و واضح است که مقصود از بهترین ولایت همان زعامت و رهبری است نه یاری و دوستی و معانی دیگر.

3 ـ آیه یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول. و اولی الامر منکم[5] .
(ای مؤمنین خدا و رسول او صاحبان امر از خودتان را اطاعت کنید). شیخ سلیمان بلخی و دیگران نوشته اند که این آیه در باره امیر المؤمنین نازل شده و منظور از اولی الامر ائمه علیهم السلام از اهل بیت اند.[6] .
اهل سنت هر رئیس و زعیمی را که نسبت بمسلمین ریاست داشته باشد اولو ـ الامر گویند و اطاعت او را بموجب این آیه واجب میدانند ولی این قول بهیچوجه صحیح نمیباشد زیرا در اینصورت باید اطاعت معاویه و یزید و عبد الملک و متوکل عباسی و امثال آنها که ستمگر و فاسق بودند بر مردم واجب باشد در صورتیکه آیات دیگری هست که خداوند از اطاعت چنین اشخاصی نهی فرموده است چنانکه فرماید: و لا تطیعوا امر المسرفین، الذین یفسدون فی الارض و لا یصلحون[7] .
(امر اسراف کنندگان را که در روی زمین فساد نموده و اصلاح نمیکنند اطاعت نکنید) بنا بر این اطاعت آن اولوا الامری واجب است که پاک و معصوم بوده و دستورات وی همان اوامر و نواهی خدا و پیغمبر باشد و چنین کسانی جز علی (ع) و یازده فرزندش که جانشینان پیغمبر اکرم اند کس دیگری نمیباشد چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: انا و علی و الحسن و الحسین و تسعة من ولد الحسین مطهرون معصومون[8] .
یعنی من و علی و حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین پاک و معصوم هستیم.

4 ـ آیه مباهله ـ گروهی از نصارای نجران در مدینه خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله آمده و در باره موضوعات متفرقه و خلقت حضرت عیسی علیه السلام از آنجناب مطالبی پرسیدند و چون در مباحثه راه مغالطه می پیمودند آیه مباهله نازل شد که:
فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابنائکم و نساءنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین[9] .
یعنی ای پیغمبر هر کس با تو در امر عیسی پس از آنکه ترا در باره او علم و اطلاعی حاصل شد مجادله کند بگو بیائید تا ما و شما پسران و زنان و نزدیکان خود را که بمنزله خود ما هستند بخوانیم و سپس بدرگاه خدا ناله و نفرین کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
بدینطریق رسول اکرم صلی الله علیه و آله آنها را بمباهله دعوت فرمود و فرادی آنروز نصارا با علمای خود بیرون آمده و اسقف نصارا بدانها گفت اگر محمد صلی الله علیه و آله با نزدیکان و اقوامش بیاید مباهله نکنید (زیرا اگر او بر حق نباشد نزدیکانش را در معرض نفرین و بلا نمیآورد) و اگر با اصحاب و مسلمین بیاید مباهله کنید در آنحال پیغمبر اکرم با علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام حاضر شد اسقف پرسید اینها کیستند؟ گفتند آن جوان پسر عم و داماد اوست و آن زن یگانه دختر مورد علاقه اوست و آندو کودک هم نواده های او هستند. اسقف گفت بخدا سوگند من چهره هائی می بینم که اگر از خدا بخواهند کوهها را از جا میکند خوبست از مباهله خود داری کنید و با او مصالحه نمائید لذا گفتند یا ابا القاسم ما مباهله نمیکنیم و حاضر بمصالحه هستیم حضرت نیز پذیرفت.
ابن ابی الحدید و ابن مغازلی و دیگران نوشته اند که منظور از ابنائنا حسنین و مقصود از نسائنا فاطمه و منظور از انفسنا علی علیه السلام میباشد[10] .
بنا بر این در این آیه خداوند حضرت امیر را از شدت اتحاد نفسانی با پیغمبر (البته بطور مجاز) نفس پیغمبر خوانده است.

5 ـ آیه تطهیر ـ در تفسیر طبری و فخر رازی و همچنین در کتب دیگر اهل سنت نقل شده است که آیه تطهیر: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا[11] در خانه ام سلمه بر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شده و آنحضرت فاطمه و حسنین و علی علیهم السلام را جمع کرد سپس گفت: اللهم هؤلاء اهل بیتی فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا (خدایا اینها اهل بیت من هستند پلیدی را از اینها دور گردان و بتطهیر خاصی پاکشان فرما) ام سلمه گفت یا رسول الله من هم جزو آنها هستم؟ حضرت فرمود تو جای خود داری و زن خوبی هستی (اما مقام اهل بیت مرا نداری. )[12] .
برخی از علمای اهل سنت مانند زمخشری و غیره گفته اند که این آیه در مورد زنان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شده است زیرا صدر و ذیل آیه در باره آنها است!
پاسخ اینست که اگر این آیه در باره زوجات پیغمبر صلی الله علیه و آله بود ضمیر مخاطب بصیغه جمع مؤنث میآمد و آیه چنین میشد لیذهب عنکن الرجس و یطهرکن تطهیرا زیرا بکار بردن صیغه مذکر در جمع مؤنث بر خلاف قواعد زبان عرب و بکلی غلط است و علت اینکه با وجود حضرت زهرا علیها السلام در آن انجمن ضمیر مخاطب را جمع مذکر آورده است از جهت تغلیب است همچنانکه در آیه 73 سوره هود نیز با اینکه مخاطب زن است (ساره) ولی چون ابراهیم در رأس آن خاندان قرار گرفته از نظر تغلیب ضمیر جمع مذکر آمده است ـ قالوا اتعجبین من امر الله رحمة الله و برکاته علیکم اهل البیت... و گذشته از این همه جا منظور از اهل بیت، علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام اند نه کسان دیگر زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله فقط بآنها اهل بیت خطاب میکرد چنانکه در کتب معتبره از انس بن مالک نقل شده است که پیغمبر صلی الله علیه و آله برای نماز صبح که میرفت مدت ششماه از در خانه فاطمه علیها السلام عبور میکرد و آنها را صدا میزد و میفرمود الصلوة یا اهل البیت و آنگاه این آیه را تلاوت میفرمود انما یرید الله...[13] .
همچنین پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود که این آیه در باره پنج نفر نازل شده است در باره من و علی و حسن و حسین و فاطمه[14] .
در کتاب قاموس الصحیفه از صاحب ریاض السالکین نقل شده است که جمهور علماء عامه گفته اند زنان پیغمبر صلی الله علیه و آله جزو اهل بیت او میباشند و من بحدیثی برخوردم که سیوطی در کتاب (الجامع الصغیر) از ابن عساکر از واثله نقل کرده که مضمونش صراحت دارد بر عقیده مذهب امامیه که زنهای آنحضرت در شمار اهل بیتش نیستند و آن گفتار او است که (بدخترش) فرمود نخستین کسی که از اهل بیت من بمن ملحق میشود توئی ای فاطمه و اول کسی که از زنانم بمن ملحق میشود زینب است[15] .

6 ـ بنقل علماء و مورخین فریقین چون آیات سوره برائت در مورد عهد شکنی و مذمت مشرکین نازل گردید رسول اکرم صلی الله علیه و آله آیات اوائل سوره مزبور را بابو بکر داد که بمکه برده و در موسم حج بمشرکین ابلاغ نماید، پس از آنکه ابو بکر براه افتاد و قدری راه رفت جبرئیل نازل شد و ضمن ابلاغ سلام خداوند به پیغمبر صلی الله علیه و آله عرض کرد خداوند فرماید: لا یؤدیها عنک الا انت او رجل منک. یعنی کسی از جانب تو اداء رسالت ننماید مگر خودت یا مردی که از خودت باشد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فورا علی علیه السلام را طلبید و فرمود شتر مرا سوار شو و دنبال ابو بکر برو هر کجا باو رسیدی آیات را از او بگیر و بمکه ببر و بمشرکین قرائت کن، حضرت امیر فورا حرکت کرد و در راه بابوبکر رسید و آیات را از او گرفته و بمکه برد و ابو بکر خدمت پیغمبر مراجعت نمود و در حالیکه از این امر محزون و متأسف بود عرض کرد یا رسول الله مگر در باره من چیزی نازل شده حضرت فرمود خدای تعالی دستور داد که آیات را کسی ببرد که از خود من باشد و من هم علی را برای انجام این مأموریت اعزام نمودم[16] .
در اینجا سه مطلب مورد توجه و بررسی است:
اول اینکه علی علیه السلام از خود پیغمبر صلی الله علیه و آله است و ابو بکر چنین خصوصیتی را ندارد.
دوم اینکه خدای تعالی ابو بکر را برای ابلاغ چند آیه در یک شهر شایسته ندید و به پیغمبرش دستور داد که برای اینکار علی علیه السلام را بفرستد در اینصورت چگونه حزب سقیفه چنین کسی را برای جانشینی پیغمبر انتخاب کردند که با تمام احکام قرآن در تمام شهرهای اسلامی خلافت نماید؟
سوم اینکه اعزام ابو بکر در وهله اول و عزل او در وهله ثانی و نصب علی (ع) بجای وی برای اثبات و نشاندادن فضیلت و شایستگی علی علیه السلام بود زیرا اگر از اول آنحضرت بچنین مأموریتی منصوب میشد بنظر همه عادی میآمد و چندان اهمیتی نداشت ولی وقتی ابو بکر براه افتاد و سپس علی علیه السلام بدان سمت گمارده شد این امر دلیل بر فضیلت و شایستگی علی علیه السلام برای جانشینی پیغمبر و انجام وظائف او میباشد.

7 ـ آیه مودت ـ قل لا اسألکم علیه اجرا الا المودة فی القربی[17] .
(ای پیغمبر در برابر زحمات تبلیغ رسالت بمردم) بگو من از شما اجر و مزدی نمیخواهم مگر دوستی نزدیکانم را.
زمخشری در تفسیر کشاف و گنجی شافعی در کفایة الطالب و دیگران نوشته اند که چون آیه مزبور نازل شد به پیغمبر صلی الله علیه و آله گفتند یا رسول الله: و من قرابتک هؤلاء الذین وجبت علینا مودتهم؟ قال علی و فاطمة و ابناهما[18] .
یعنی نزدیکان شما که دوستی آنها بر ما واجب است چه کسانی اند؟ فرمود علی و فاطمه و دو پسرشان.

8 ـ آیه قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب[19] .
کافران رسالت پیغمبر اکرم را انکار کرده و گفتند تو پیغمبر نیستی این آیه در پاسخ آنان بحضرتش نازل شد که بگو (من برای رسالت خود دو شاهد دارم یکی) خدا است که برای شهادت میان من و شما کافی است و دیگری کسی است که علم کتاب در نزد اوست. ثعلبی در تفسیر آیه مزبور مینویسد آنکه علم کتاب در نزد اوست علی بن ابیطالب است[20] .
همچنین ابو سعید خدری گوید از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدم آنکس که علم کتاب در نزد اوست کیست؟ فرمود آنکس برادرم علی بن ابیطالب است[21] .
شیخ سلیمان بلخی از ابن عباس نقل میکند که گفت آنکه علم کتاب در نزداوست علی علیه السلام است زیرا او بتفسیر و تأویل و ناسخ و منسوخ آن عالم بود[22] .

9 ـ آیه افمن کان علی بینة من ربه و یتلوه شاهد منه...[23] .
آیا کسیکه (رسول خدا صلی الله علیه و آله برای صحت گفتار خود) حجتی (قرآن) از طرف پروردگار خود داشته و پشت سر او شاهد و گواهی از خود او باشد....
در این آیه نیز مفسرین و مورخین عامه و خاصه نوشته اند که منظور از شاهد و گواهی از خود پیغمبر علی علیه السلام است[24] .
ابراهیم بن محمد حموینی در کتاب فرائد السمطین از ابن عباس نقل میکند که این آیه در شأن علی علیه السلام است و احدی با او در آن شریک نیست و خوارزمی هم در مناقب خود مینویسد که عمرو عاص در نامه ای که بمعاویه نوشته بود اشاره بآیاتی در شأن علی علیه السلام کرده بود که از جمله آنها آیه مزبور بوده است[25] .

10 ـ آیه الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا و علانیة فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون[26] .
کسانیکه اموالشان را در شب و روز و نهانی و آشکارا انفاق میکنند برای آنان در نزد پروردگارشان پاداشی است و آنان خوف و اندوهی ندارند.
خوارزمی و ثعلبی و مالکی و ابو نعیم و دیگران از ابن عباس نقل کرده اند که علی علیه السلام چهار درهم داشت یکی را شب (در راه خدا) صدقه داد و یکی را روز و یکی را پنهانی و یکی را آشکارا آنگاه این آیه در باره او نازل گردید[27] .

11 ـ آیه و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله[28] و از مردم کسی هست که جان خود را میفروشد (بذل میکند) در راه بدست آوردن رضای خدا.
ثعلبی در تفسیر خود از ابن عباس روایت میکند که در شب هجرت پیغمبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام در فراش وی خوابید و این آیه در شأن آنحضرت نازل گردید[29] .

12 ـ آیه ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة[30] .
کسانیکه ایمان آورده و اعمال نیکو انجام دادند آنان بهترین مردمند.
مقاتل بن سلیمان از ضحاک از ابن عباس نقل کرده است که این آیه در شأن علی علیه السلام و اهل بیت او نازل شده است[31] .

13 ـ وقفوهم انهم مسئولون[32] آنها را نگهدارید که مورد سؤال خواهند بود.
ابو سعید خدری از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل میکند که آنچه مورد سؤال خواهد بود ولایت علی بن ابیطالب است[33] .

14 ـ آیه ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا[34] کسانی که ایمان آورده و عمل های نیک انجام دادند بزودی خداوند دوستی آنها را در دلهای مردم قرار میدهد.
گنجی شافعی از قول خوارزمی مینویسد که علی علیه السلام فرمود مردی مرا ملاقات کرد و گفت یا ابا الحسن بدانکه بخدا من ترا در راه خدا دوست دارم علی علیه السلام فرمود من برسول خدا صلی الله علیه و آله مراجعه کرده و سخن آنمرد را باو خبر دادم. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود شاید در باره او احسان و نیکی نموده ای، گفتم بخدا من در باره او احسانی نکرده ام، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود خدا را سپاس که دلهای مؤمنین را بدوستی تو واد داشته است آنگاه آیه بالا نازل شد[35] .

15 ـ آیه و اعتصموا بحبل الله جمیعا[36] و همگی بریسمان خدا چنگ زنید.
صاحب کتاب مناقب الفاخرة از عبد الله بن عباس روایت کرده است که ما در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم عربی آمد و عرض کرد یا رسول الله شنیدم که میفرمودی اعتصموا بحبل الله حبل خدا کدام است که باو تمسک جوئیم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله دست خود را بر دست علی علیه السلام زد و فرمود باین شخص تمسک جوئید که این حبل المتین است[37] .

16 ـ آیه انما انت منذر و لکل قوم هاد[38] هر آینه تو بیم دهنده ای و برای هر قومی هدایت کننده ای است. از طریق اهل سنت هفت حدیث نقل شده است که مقصود از منذر پیغمبر صلی الله علیه و آله و از هادی علی علیه السلام میباشد از جمله مالکی در فصول المهمه مینویسد که چون آیه مزبور نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: انا المنذر و علی الهادی و بک یا علی یهتدی المهتدون.
یعنی من انذار کننده ام و علی هدایت کننده و بوسیله تو یا علی هدایت یافتگان هدایت می یابند[39] .

17 ـ آیه و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا البلد امنا و اجنبنی و بنی ان نعبد الاصنام[40] زمانیکه ابراهیم (بدرگاه خدای تعالی دعا کرد) و گفت پروردگارا این شهر را (مکه) محل امن قرار بده و من و فرزندانم را از بت پرستی دور گردان.
ابن مغازلی شافعی بسند خود از عبد الله بن مسعود نقل میکند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود دعای ابراهیم که عرض کرد پروردگارا من و فرزندانم را از بت پرستی دور گردان بمن و علی منتهی شد که هیچیک از ما هرگز به بت سجده نکردیم در نتیجه خداوند مرا نبی و علی را وصی قرار داد[41] .

18 ـ آیه فان الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤمنین و الملائکة بعد ذلک ظهیر[42] .
البته خدا و جبرئیل و صالح مؤمنین یاری کننده او (پیغمبر صلی الله علیه و آله) هستند و فرشتگان پس از نصرت خدا پشتیبان اویند. مفسرین و علمای بزرگ اهل سنت نوشته اند که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود در آیه مزبور منظور از صالح المؤمنین علی بن ابیطالب است[43] .

19 ـ آیه لا یستوی اصحاب النار و اصحاب الجنة اصحاب الجنة هم الفائزون[44] . یعنی دوزخیان با بهشتیان برابر نیستند اصحاب بهشت آنانند که رستگار هستند.
موفق بن احمد بسند خود از جابر روایت کرده است که گفت ما در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم که علی علیه السلام داخل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود قسم بآنکه جان من در دست اوست که این مرد و شیعه اش در روز قیامت رستگارانند[45] .

20 ـ آیه و تعیها اذن واعیة[46] و نگهدارد، آن پند را گوش نگاهدارنده.
طبری و سیوطی در تفسیر خودشان نوشته اند که وقتی آیه مزبور نازل شد پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله عرض کرد خدایا آنگوش را گوش علی قرار بده و علی علیه السلام فرمود از آنگاه چیزی نشنیدم که فراموش کرده باشم[47] .

21 ـ آیه افمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا لا یستون[48] آیا کسی که مؤمن است مانند کسی است که فاسق است (این دو) در نزد خدا یکسان نیستند.
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه و ابن کثیر در تفسیر خود و خطیب بغدادی در تاریخ بغداد و دیگران نوشته اند که ولید بن عقبه در مقام مفاخره بعلی علیه السلام گفت من از تو زبانم گویاتر و نیزه ام تیزتر و در جنگ شجاع ترم! علی علیه السلام فرمود ساکت شو ای فاسق. آنگاه خدا بتصدیق کلام آنحضرت آیه مزبور را نازل فرمود[49] .

22 ـ القیا فی جهنم کل کفار عنید[50] . بیفکنید در دوزخ هر نا سپاس ستیزه جو را.
حاکم حسکانی در شواهد التنزیل بسند خود از ابو سعید خدری نقل میکند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود چون روز قیامت شود خدای تعالی بمن و علی میفرماید هر کس دشمن شما است او را در آتش بیفکنید و هر که دوست شما است او را داخل بهشت گردانید و اینست فرموده خدای تعالی القیا فی جهنم کل کفار عنید[51] .

23 ـ آیه و ارکعوا مع الراکعین[52] و رکوع کنید با رکوع کنندگان. موفق بن احمد و ابو نعیم اصفهانی باسناد خود از ابن عباس نقل کرده اند که این آیه در خصوص پیغمبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام نازل شده و آنها اول کسی بودند که نماز گزاردند و رکوع کردند[53] .

24 ـ آیه ثم لتسألن یومئذ عن النعیم[54] آنگاه در آنروز از نعمتها پرسیده شوند.
ابو نعیم و حاکم حسکانی بسند خود از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده اند که فرمود مقصود از نعیم در این آیه ولایت امیر المؤمنین و ما است که از آن پرسیده خواهد شد[55] .

25 ـ آیه سأل سائل بعذاب واقع[56] خواست سؤال کننده ای عذابی را که واقع شد.
ثعلبی و ابن صباغ و دیگران نوشته اند که چون در روز 18 ذیحجه رسول خدا صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را بجانشینی خود منصوب نموده و فرمود من کنت مولاه فهذا علی مولاه. حارث بن نعمان پس از شنیدن این خبر خدمت آنحضرت آمد و گفت ما را بشهادت یگانگی خدا و نبوت خود از جانب خدا امر کردی قبول نمودیم و سپس به نماز و زکوة و حج و جهاد و روزه دستور دادی پذیرفتیم باینها قناعت نکردی در آخر کار این جوان را که پسر عموی تست بولایت نصب کردی آیا این کار از جانب تست یا بدستور خدا است؟ رسول اکرم فرمود قسم بخدائی که جز او خدائی نیست که این امر بدستور خدا است حارث بن نعمان در حالیکه بسوی ناقه خود میرفت گفت خدایا اگر این مطلب صحیح است بر ما از آسمان سنگ بفرست یا بعذابی دردناک معذب گردان هنوز بناقه اش نرسیده بود که سنگی از آسمان بر سرش افتاد و فورا هلاکش نمود آنگاه این آیه نازل شد که سأل سائل بعذاب واقع[57] .
آیاتی که در باره ولایت و فضائل علی علیه السلام نازل شده خیلی بیش از اینها است و ما برای نمونه فقط به 25 آیه از آنها اشاره نمودیم و بطوریکه مفسرین و محدثین نوشته اند متجاوز از سیصد آیه در باره امامت و مناقب آنحضرت در قرآن وجود دارد چنانکه گنجی شافعی و ثعلبی بسند خود از ابن عباس نقل کرده اند که نزلت فی علی بن ابی طالب اکثر من ثلاثمائة آیة[58] .
اکنون باید از آقایان (اهل سنت) پرسید با وجود اینهمه آیات که دلالت بر ولایت و برتری علی علیه السلام دارد و خود شما در صورت مراجعه بکتب معتبره ـ تان صحت این مطلب را خواهید پذیرفت چگونه ابو بکر را بجای علی علیه السلام خلیفه میدانید آیا سخن و عقیده شما در اینمورد موضوع کوسه و ریش پهن نیست؟
در خاتمه این فصل از تذکر این مطلب ناگزیر است که ممکن است بنظر بعضی چنین برسد که خداوند چرا صریحا نام علی علیه السلام را در قرآن نیاورده که او جانشین پیغمبر است تا مسلمین دچار اختلافات نشوند؟
پاسخ این اشکال یا اعتراض اینست که اولا موضوع ولایت علی علیه السلام مورد آزمایش است و بایستی مردم بوسیله آن آزمایش شوند چنانکه از جمله آیاتی که مؤید این مطلب است آیه شریفه الم أحسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لا یفتنون[59] ؟ (آیا مردم چنین پندارند که با گفتن اینکه ایمان آوردیم رها کرده شوند و آنان آزمایش نخواهند شد؟ ) که بنا بنقل علماء و مفسرین عامه و خاصه ولایت علی علیه السلام است که مورد آزمایش مسلمین قرار گرفته است[60] .
ثانیا بفرض اینکه نام علی علیه السلام نیز در قرآن ذکر میشد باز مردم از روی حب جاه و طمع دنیوی با آن مخالفت میکردند همچنانکه با برخی از آیات قرآن مخالفت نمودند که در فصول آتی بدین مطلب اشاره خواهد شد.
ثالثا قرآن کریم شامل احکام کلی است و جزئیات آن بوسیله پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله توضیح داده شده است و اصل ولایت و امامت هم چنانکه در این فصل گذشت در چندین آیه با قرائن روشن گفته شده و نبی اکرم نیز طبق بیاناتی مضمون و مفاد آنها را که بر علی علیه السلام تطبیق میکرد بمردم ابلاغ نموده است و این مطلب را علماء و مفسرین اهل سنت نیز قبول دارند ولی عملا با آن مخالفت میکنند.
________________________________________
1.شواهد التنزیل جلد 1 ص 189 ـ فصول المهمه ص 27.
2.سوره مائده آیه 55.
3.کفایة الطالب ص 250 ـ مناقب خوارزمی ص 178 ـ تفسیر طبری جلد 6 ص 165 ـ تفسیر رازی جلد 3 ص 431 و کتب دیگر.
4.کشف الغمه ص 88.
5.سوره نساء آیه 59.
6.ینابیع المودة ص 114 ـ شواهد التنزیل جلد 1 ص 149 ـ غایة المرام باب 58.
7.سوره شعراء آیه 151 ـ 152.
8.ینابیع المودة ص 445.
9.سوره آل عمران آیه 61.
10.مناقب ابن مغازلی ص 263 ـ کفایة الخصام ص 309 ـ فصول المهمه ص 8.
11.سوره احزاب آیه 33 ـ اراده خدا است که از شما اهل بیت پلیدی را دور کند و شما را بتطهیر خاصی پاک گرداند.
12.کفایة الطالب ص 372 ـ تفسیر فخر رازی جلد 6 ص 783.
13.شواهد التنزیل جلد 2 ص 11.
14.تفسیر ابن جریر طبری جلد 22 ص 5.
15.قاموس الصحیفه ص 25 ـ این کتاب اخیرا بوسیله جناب حجة الاسلام حاجی سید ابو الفضل حسینی بسبک جالب و زیبا در شرح لغات صحیفه سجادیه تألیف شده و تعلیقات او اضافاتی نیز از نظر نقل حدیث و مطالب سودمند با استفاده از منابع ارزنده در آن منظور گردیده است مطالعه این کتاب نفیس برای محققین و اهل علم توصیه میشود.
16.ذخائر العقبی ص 69 ـ کفایة الطالب ص 242 ـ ینابیع الموده ص 88 ـ ارشاد مفید جلد 1 باب 2 فصل 17.
17.سوره شوری آیه 23.
18.کفایة الطالب ص 91 ـ تفسیر کشاف جلد 2 ص 339 ـ ذخائر العقبی ص 25.
19.سوره رعد آیه 13.
20.غایة المرام باب 126.
21.شواهد التنزیل جلد 1 ص 307.
22.ینابیع المودة ص 104.
23.سوره هود آیه 17.
24.تفسیر ابو الفتوح رازی ـ ینابیع المودة ص 99.
25.غایة المرام باب 128.
26.سوره بقره آیه 274.
27.مناقب ابن مغازلی ص 280 ـ ذخائر العقبی ص 88.
28.سوره بقره آیه 207.
29.ینابیع المودة ص 92 ـ کفایة الطالب ص 239.
30.سوره بینة آیه 8.
31.غایة المرام باب 94 حدیث 9.
32.سوره و الصافات آیه 24.
33.شواهد التنزیل جلد 1 ص 107 ـ صواعق المحرقه ص 89.
34.سوره مریم آیه 96.
35.کفایة الطالب ص 249 ـ مناقب خوارزمی ص 188 ـ الغدیر جلد 2 ص 56.
36.سوره آل عمران آیه 103.
37.کفایة الخصام ص 343.
38.سوره رعد آیه 7.
39.فصول المهمه ص 122.
40.سوره ابراهیم آیه 35.
41.مناقب ابن مغازلی ص 276.
42.سوره تحریم آیه 4.
43.شواهد التنزیل جلد 2 ص 255 ـ صواعق محرقه ص 144.
44.سوره حشر آیه 20.
45.کفایة الخصام ص 422.
46.سوره الحاقة آیه 12.
47.مناقب ابن مغازلی ص 265.
48.سوره سجده آیه 18.
49.غایة المرام باب 152 ـ مناقب ابن مغازلی ص 324.
50.سوره ق آیه 24.
51.شواهد التنزیل جلد 2 ص 190.
52.سوره بقره آیه 43.
53.غایة المرام باب 176.
54.سوره تکاثر آیه 8.
55.غایة المرام باب 48 ـ شواهد التنزیل جلد 2 ص 368.
56.سوره معارج آیه 1.
57.فصول المهمه ص 26 ـ کفایة الخصام ص 488.
58.کفایة الطالب ص 231 ـ صواعق محرقه ص 76 ـ ینابیع المودة ص 126.
59.سوره عنکبوت آیه 1.
60.شواهد التنزیل جلد 1 ص 438 ـ غایة المرام باب. 125.
پنج شنبه 2/3/1392 - 8:16
اهل بیت
پیشگویی ولادت حضرت علی

در زمان حضرت ابوطالب (علیه السلام) راهبی زندگی می کرد بنام مثرم بن دعیت بن شیتقام.
این مرد در عبادت معروف بود و صد و نود سال خداوند را عبادت کرده بود و هرگز حاجتی از خداوند نخواسته بود.
تا اینکه از خدا خواست، خداوندا! یکی از اولیاء خود را به من نشان ده؛ خداوند حضرت ابوطالب را نزد او فرستاد تا چشم مثرم به حضرت افتاد از جا برخاست و سر او را بوسید و او را در مقابل خود نشانید و گفت: خدا تو را رحمت کند، تو کیستی؟
حضرت فرمود: مردی از منطقه تهامه.
پرسید از کدام طایفه عبدمناف؟ فرمود: از بنی هاشم.
راهب بار دیگر برخاست و سر حضرت ابوطالب (علیه السلام) را بوسید و گفت: خدا را شکر که خواسته مرا اعطا کرد و مرا نمیراند تا ولی خود را به من نشان داد.
سپس گفت: تو را بشارت باد! خداوند به من الهام نموده که آن مژده ای به توست.حضرت ابوطالب (علیه السلام) پرسید آن بشارت چیست؟ گفت: فرزندی از صلب تو بوجود می آید که ولی الله است.
اوست ولی خدا و امام متقین و وصی رسول رب العالمین.
اگر آن فرزند را ملاقات کردی از من به او سلام برسان و از من به او بگو: مثرم به تو سلام می گوید: و شهادت می دهد که خدایی جز الله نیست، یگانه است و شریکی ندارد و محمد بنده و فرستاده خداست و تو جانشین بر حق او هستی نبوت با محمد و وصایت با تو کامل می شود.
در اینجا حضرت ابوطالب (علیه السلام) گریه کرد و فرمود: نام این فرزند چیست؟او گفت: نامش علی است
دوم:روزی حضرت فاطمه بنت اسد مادر علی (علیه السلام) با عده ای از زنان قریش نشسته بود در این حال پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با چهره نورانی خود ظاهر شدند در حالی که یکی از کاهنان پشت سر آن حضرت می آمد و آن حضرت را زیر نظر داشت و به دقت او را نگاه می کرد.
وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نزد آن زنان رسیدند کاهن از آنان درباره حضرت پرسید. آنان گفتند: این محمد است، صاحب شرف عظیم و فضیلت شامخ، کاهن آنچه از منزلت حضرت می دانست به آنان گفت، و درباره آینده آن حضرت و پیامبریش و مقام بلندی که به آن دست خواهد یافت به آنان بشارت داد سپس اضافه کرد:
«در بین شما آن بانویی که پیامبر را در کودکی پرستاری کرده است بزودی همین پیامبر فرزند این زن را پرستاری می کندکه هر دو از یک ریشه اند. او را به اسرار و صحبت خود مخصوص می گرداند و یگانگی و برادری خود را با او قرار می دهد.
فاطمه بنت اسد به کاهن گفت: منم آنکه از او نگهداری کرده ام. من همسر عموی او هستم که به آینده او امید دارد و منتظر است، کاهن گفت:
اگر راست می گویی بزودی پسری عالم، و مطیع پروردگار و عالی مقام به دنیا می آوری که نام او سه حرف است.
او در همه امورش پیرو این پیامبر است و در همه امور کوچک و بزرگ او را یاری می کند پریشانی ها را از او می زداید... او و پسر تو که جانشین اوست پیامبر را بعد از رحلتش در حجره اش دفن می کند
فاطمه بنت اسد می گوید: آن روز درباره سخن آن کاهن فکر کردم و شب همان طور در خواب چنین دیدم: که کوههای شام به حرکت درآمده و پیش می آمدند در حالی که پوششی از آهن بر روی آنها بود، و از داخل آنها صدای وحشتناکی برمی خاست.کوههای مکه نیز به حرکت درآمده و به استقبال آنها رفتند و با همان صدای وحشتناک جوابشان را دادند. منظره وحشت آوری بود و آن کوهها مانند شتر رم کرده و در هیجان بودند. کوه ابوقبیس مانند اسب به حرکت درآمده بود و قطعات آن از راست و چپش می افتاد و مردم آنها را جمع می کردند.
من نیز همراه مردم به جمع کردن پرداختم و چهار شمشیر و یک کلاه خود آهنین طلاکوب شده برداشتم همینکه وارد مکه شدم یکی از آن شمشیرها در آب افتاد و به قعر آن رسید و سپس به آسمان بالا رفت دومی آن هم مستقیم به آسمان رفت و سومی به زمین افتاد و شکست و چهارمی از غلاف بیرون کشیده و در دست من ماند.
من آن را بدست گرفته و می چرخاندم که ناگاه آن شمشیر به بچه شیری تبدیل شد و سپس به شیر مهیبی مبدل گردید و از دست من خارج شد و به سوی کوهها به راه افتاد و همچنان پستی و بلندی های آن را در می نوردید. در آن حال مردم از او می ترسیدند و از او حذر می کردند، که ناگهان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و دست در گردن او انداخت و مانند آهوی مهربان با او همراه شد.
آنگاه من از خواب بیدار شدم در حالی که مرا لرزه گرفته بود و به وحشت افتاده بودم در پی تعبیرکنندگان خواب خود رفتم تا آنکه یکی از آنها خواب مرا، به من خبر داد او در تعبیر چنین گفت: تو چهار فرزند پسر و بعد از آنها دختری بدنیا می آوری یکی از پسران تو غرق می شود و دیگری در جنگ کشته می شود و آن دیگر می میرد و نسل او باقی می ماند ولی چهارمی آنها امام مردم می شود او صاحب شمشیر و حقیقت است او صاحب فضیلت و مقام والا است او پیامبر مبعوث شده را به بهترین وجهی اطاعت می کند.
فاطمه بنت اسد می گوید: این رویا همچنان در ذهن من بود تا خداوند سه پسر به من عطا کرد: عقیل و طالب و جعفر سپس به علی (علیه السلام) حامله شدم.
در آن ماهی که علی (علیه السلام) را به دنیا آوردم در خواب دیدم عمودی از آهن از وسط سر من جدا شد و در هوا به حرکت درآمد تا به آسمان رسید و سپس به سوی من بازگشت در خواب پرسیدم: این چیست؟ به من گفته شد:
«این قاتل اهل کفر و صاحب پیمان پیروزی است. حمله او شدید است و از ترس او به وحشت درمی آیند
او کمک پروردگار برای پیامبرش و تأیید او بر علیه دشمنش می باشد»

قربانی برای درخواست فرزند
حضرت ابوطالب و فاطمه بنت اسد تا مدتی صاحب هیچ فرزندی نمی شدند. به همین جهت سرپرستی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر عهده گرفتند و از وجود او خرسند شدند و درخشش وجود او را در خانه خود سعادت می دانستند و او را بعنوان فرزند خود پذیرفتند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه آنان بهترین و بالاترین دوران رشد را سپری کرد محبت مادرانه فاطمه بنت اسد نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدی بود که آن حضرت او را مادر خطاب می کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن روزگار رغبت فاطمه را به مادر شدن متوجه شد لذا روزی به او فرمود:
«مادر جان! یک قربانی خالصانه برای خداوند ذبح کن و در آن شریکی قرار مده،خداوند آن را از تو می پذیرد و از تو قبول می کند و حاجت تو را زود برمی آورد.»
فاطمه بنت اسد امر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را اطاعت کرد و خالصانه قربانی کرد و از خداوند خواست فرزند پسری به او عطا کند. دعای او را مستجاب کرد و او به آرزویش رساند و پنج فرزند به او عطا فرمود: عقیل، طالب، جعفر، علی (علیه السلام)، و بعد از آنها خواهرشان فاخته که معروف به ام هانی است.

لرزه در مکه

از آن شبی که وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیه السلام) در رحم مادر قرار گرفت تا چند روز زمین به لرزه درآمد بطوری که قریش بشدت از آن زمین لرزه نگران شدند و به وحشت افتادند و به یکدیگر گفتند:
خدایان بت های خود را بر فراز کوه ابوقبیس ببرید تا از آنها بخواهیم این زلزله را برطرف کنند و این مسئله را دفع نمایند.
وقتی آنها بهمراه بت ها برفراز کوه جمع شدند لرزش آن بیشتر شد بطوری که صخره ها و تخته سنگها را به حرکت درآورد و آنها را متلاشی ساخت و بتها به صورت روی زمین افتادند. آنها وقتی این منظره را دیدند گفتند: ما در مقابل این امر عظیم طاقت نداریم! اینجا بود که حضرت ابوطالب (علیه السلام) بر فراز کوه آمد و در حالی که به اضطراب مردم اهمیتی نمی داد فرمود: ای مردم خداوند تبارک و تعالی امشب حادثه جدیدی در جهان هستی ایجاد کرده و مخلوقی را خلق کرده که اگر او را اطاعت نکنید و به ولایت او اقرار ننمایید و به امامتش گواه نباشید، این لرزه و زلزله آرام نمی گیرد و آنقدر ادامه پیدا می کند که در سرزمین تهامه برای شما مسکنی باقی نماند.
مردم گفتند: ای ابوطالب، هر چه تو بگویی می پذیرم حضرت ابوطالب (علیه السلام) گریه کرد و دستهای خود را به سوی خداوند بلند کرد و عرضه داشت: «الهی و سیدی اسالک بالمحمدیة المحمودة و بالعلویة العالیه و بالفاطمیة البیضاء و الا تفضلت علی تهامه بالرافة و الرحمة»
با دعای حضرت ابوطالب (علیه السلام) زلزله آرام گرفت و مردم این دعا را بخاطر خود سپردند و نوشتند و در همان زمان جاهلیت آن دعا را در گرفتاریهای خود می خواندند در حالی که معانی و حقیقت آن را نمی دانستند .

تکلم علی در رحم مادر

از هنگامی که فاطمه بنت اسد به امیرالمؤمنین (علیه السلام) حامله شد زیبایی چهره اش افزوده گشت فاطمه صدای فرزندش را از درون می شنید که می گفت:
«لا اله الا الله، محمد رسول الله، به تختم النبوة و بی تختم الولایة، خدایی جز الله نیست، محمد پیامبر خداست، با او نبوت و با من ولایت ختم می شود»
گاهی حضرت در شکم مادر خود با مردم بیرون سخن می گفت حتی روزی با برادر خود جعفر سخن گفت، که جعفر با شنیدن صدای علی (علیه السلام) از درون شکم فاطمه بنت اسد بیهوش روی زمین افتاد.

قبله حاجات علی

وقتی که حضرت علی (علیه السلام) در حمل مادر خود فاطمه بن اسد بود چون حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه بنت اسد را می دیدند، اگر فاطمه نشسته بود بی اختیار از جای خود برمی خاست وقتی از جناب فاطمه بنت اسد سؤال می کردند چرا تو با حمل بچه ای که داری باز بر می خیزی، فرمود: حالت عجیبی در خود می بینم هر وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را می بینم بچه در رحم من به حرکت می آید و متوجه می شوم که فرزندم قیام نموده لهذا هنگام دیدن آن حضرت بی اختیار بر می خیزم و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، در پیش من از طرفی به طرف دیگر می رود فی الفور جنین من نیز به همان سمت به حرکت در می آید بنابراین من نیز ناچارم روی خود را بدان طرف نمایم، لذا حضرت علی (علیه السلام) از حالت و مرتبت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم منکشف بوده در هنگامی که هنوز تولد نیافته بود و این نیست مگر از خواص نفس قدسی لذا اهل تسنن به همین دلیل وقتی که نام مبارک علی (علیه السلام) را به زبان می آورند می گویند کرم الله وجهه (خداوند بر مقامش بیفزاید) و فقط درباره علی (علیه السلام) این جمله را می گویند ولی درباره سایر صحابه جمله (رضی الله عنه) می گویند.

سقوط بتها در مقابل فاطمه

روزی فاطمه بنت اسد برای زیارت وارد کعبه شد ناگهان بتها به صورت روی زمین افتادند فاطمه بنت اسد دست بر شکم خود کشید و خطاب به پسرش گفت:
«نور چشمانم، اکنون که به دنیا نیامده ای بتها در برابرت سجده می کنند، پس چگونه خواهی بود زمانی که بدنیا بیایی؟!»
فاطمه این ماجرا را برای شوهرش ابوطالب (علیه السلام) نقل کرد حضرت گفت: این فرزند؛ همان کسی است که شیری در راه طائف درباره او با من سخن گفت؛ و خبر تولد او را به من داد. (روزی در راه طائف شیری با حضرت ابوطالب روبرو شد و در مقابل او تعظیم کرد. حضرت ابوطالب به او فرمود: بحق خالقت ماجرای خود را برایم بازگو کن شیر گفت: تو پدر اسد الله و پشتیبان محمد پیامبر خدا و مربی شیر خدا هستی!)

گفتگوی و تبریک موجودات

فاطمه بنت اسد می گوید: چندین ماه که از حمل من می گذشت، وقتی نزدیک بدنیا آمدن علی (علیه السلام) شد از نار هر سنگ و کلوخ و درختی که عبور می کردم می شنیدم که به من می گفتند:
«هنیئالک یا فاطمه، بما خصک الله من الفضل و الکرامة بحملک بالامام الکریم ای فاطمه گوارایت باد، آنچه از فضل کرامت، که خدایت بدان اختصاص داده، بخاطر آنکه تو حامل امام کریم هستی»

ابوطالب صبر کن

شب جمعه سیزدهم ماه رجب سال سی ام از عام الفیل بود ثلثی از شب گذشته بود که درد حمل بر فاطمه بنت اسد عارض شد حضرت ابوطالب به او گفت: ناراحت به نظر می آیی؟ فاطمه گفت: احساس درد و ناراحتی دارم. حضرت آن اسمی را که در ذکر آن از گرفتاریها نجات می یافت را بر زبان آورد و فاطمه نیز بواسطه گفتن آن ذکر آرام گفت.
سپس به او گفت: من می روم عده ای از زنان آشنایت را بیاورم تا در این موقع شب تو را در ولادت فرزندت یاری دهند.
فاطمه گفت: هر طور صلاح می دانی عمل کن.
ناگهان صدایی از گوشه خانه شنیده شد که گفت: ای ابوطالب، صبر کن! چرا که ولی خدا را دست نجس نباید لمس کند.

فاطمه بنت اسد و ورود به کعبه

صبح هنگام، بار دیگر فاطمه بنت اسد را درد عارض شد. حضرت ابوطالب (علیه السلام)
ناراحت و پریشان از خانه بیرون آمد در راه عده ای از زنان قریش را دید که علت ناراحتی را از او پرسیدند حضرت پاسخ داد: فاطمه در شدیدترین حال وضع حمل قرار گرفته است و سپس ابوطالب دست بر صورتش گذاشت در این حال پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید و پرسید:
عمو جان، چرا ناراحتی؟!
عرض کرد: فاطمه بنت اسد در حال وضع حمل است.
در همین حال، فاطمه ندایی را شنید که می گوید: ای فاطمه، بر تو باد که به خانه خدا بروی!
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست ابوطالب (علیه السلام) را گرفت و با هم نزد فاطمه آمدند و او را با خود کنار خانه خدا آوردند.
فاطمه بنت اسد در قسمت پشت کعبه (یعنی پشت آن سمتی که درب در آن است) ایستاده بود و رو به کعبه دعا می خواند که ناگهان پیش چشمان همه حاضران دیوار خانه خدا از همان قسمت شکاف برداشت و آنقدر از هم فاصله گرفت که فاطمه توانست از شکاف دیوار وارد شود و جبرئیل او را به داخل برد و دوباره دیوار به هم آمد و او داخل کعبه ماند.

فاطمه در داخل کعبه

قدم گذاشتن فاطمه بنت اسد به داخل کعبه چیزی جز دعوت خداوند نبود چرا که از در خانه وارد نشد بلکه خالق جهان دیوار را برای او شکافت و فاطمه را فرا خواند و دوباره دیوار را بست و اینک باید، پذیرایی الهی از این مهمان صورت گیرد.
آری این چنین بود که فاطمه در آن سه روزی که در درون کعبه ماند از میوه ها و غذای بهشتی برایش آوردند.

پرستاران فاطمه در کعبه

وقتی فاطمه بنت اسد در درون کعبه قرار گرفت پنج بانو نزد او آمدند در حالی که لباس همچون حریر سفید بر تن داشتند و عطری خوش تر از مشک ناب از آنان شنیده می شد. اینان حوا و ساره و آسیه و مادر موسی بن عمران و مریم مادر عیسی (علیه السلام) بودند.
اینان از طرف خداوند برای کمک در ولادت علی (علیه السلام) فرستاده شدند چرا که نباید زنان ناپاک مکه در ولادت چنین مولودی حضور داشته باشند، آنان رو به فاطمه کردند و گفتند: «السلام علیک ولیة الله: سلام بر تو ای بانویی که از اولیای خدا هستی»
فاطمه جواب سلام آنان را داد. زنان بهشتی برابر او نشستند در حالی که هر یک ظرف عطری از نقره در دست داشتند.

چگونگی تولد علی

علی (علیه السلام) بر روی سنگ سرخی که در گوشه راست کعبه است بدنیا آمد و همین که قدم بر زمین گذاشت به سجده افتاد و در همان حال دستهای خود را به سوی آسمان بلند کرد و چنین گفت:
«اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا و رسول الله. و ان علیا و صی محمد رسول الله. بحمد یختم الله النبوة و بی یتم الوصیة و انا امیرالمومنین» یعنی: «شهادت می دهم که خدایی جز الله نیست و محمد پیامبر خداست و علی وصی محمد رسول الله است. با محمد نبوت ختم می شود و با من وصایت کامل می شود و من امیرالمؤمنین هستم»
سپس فرمود:
«جاء الحق و زهق الباطل حق آمد و باطل رفت.»

ناله شیطان در تولد علی

آنگاه که امیرالمومنین علی (علیه السلام) به دنیا آمد نور حضرت از کعبه تا سینه آسمان را
[صفحه 44]
شکافت و بتهایی که بر روی کعبه نصب شده بود به صورت افتادند.
شیطان فریاد بر آورد و گفت: وای بر بتها و عبادت کنندگانشان از این فرزند!

علی و بانوان بهشتی

وقتی علی (علیه السلام) به دنیا آمد رو به آن پنج بانوی بهشتی نمود و به آنها سلام و خیر مقدم گفت: و سپس فرمود:
«اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له. و اشده ان محمدا رسول الله. به تختم النبوة و بی تختم الولایة؛ شهادت می دهم که خدایی جز الله نیست، یگانه است است و شریک ندارد. و شهادت می دهم که محمد پیامبر خداست، با او نبوت و با من ولایت ختم می شود»
آنگاه حضرت حوا؛ تازه مولد را از زمین برداشت و در آغوش خود گرفت. علی (علیه السلام) نگاهی به صورت او انداخت و با بیانی رسا و واضح گفت: سلام بر تو ای مادر! حوا پاسخ گفت: سلام بر تو پسرم!
حضرت پرسید: پدرم (آدم (علیه السلام)) چه می کند؟ گفت: غرق در نعمتهای خداوند است و در جوار پروردگار متنعم است. سپس حضرت مریم نزدیک آمد در حالی که ظرف عطری همراهش بود و علی (علیه السلام) را از آغوش حوا گرفت. مولود کعبه نگاهی به روی مریم کرد و گفت: سلام بر تو خواهرم! گفت: سلام بر تو برادرم! پرسید عمویم چه می کند؟ او گفت: خوب است و به تو سلام رسانده است. آنگاه مریم با عطری که همراه داشت علی (علیه السلام) را معطر نمود.
آنگاه حضرت آسیه علی (علیه السلام) را در آغوش گرفت و او را در پارچه ای که همراه داشت پیچید و گفت: این فرزند پاک و مطهر به دنیا آمده است حرارت آهن به او نمی رسد مگر بر دست مردی که خدا و رسول و ملائکه و آسمان و زمین و دریاها او را مبغوض می دارند و جهنم مشتاق آن مرد است.

ملاقات انبیاء الهی با علی در کعبه

وقتی که علی (علیه السلام) در کعبه پا به عرصه وجود گذاشت پنج تن از انبیا الهی وارد کعبه شدند علی (علیه السلام) با دیدن آنها حرکتی کرد و خندید. آنان گفتند: سلام بر تو ای ولی خدا و خلیفه پیامبر خدا؛ حضرت در جواب آنها فرمود: و علیکم السلام و رحمة الله برکاته و سپس د به هر یک جداگانه سلام کرد.
آنها حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی و حضرت عیسی (علیه السلام) بودند که یکی پس از دیگری نوزاد را گرفته و بوسیدند و زبان به مدح او گشودند و سپس رفتند

ملائکه الهی در محضر مولود کعبه

فاطمه بنت اسد می گوید: ناگهان پس از اینکه علی (علیه السلام) به دنیا آمد صدای بال ملائکه را شنیدم و ابری سفید رنگ را دیدم که تا کنار فرزندم آمد و او را با خود برداشت و به آسمان برد. در این حال شنیدم که ندایی می گفت:
«بگردانید علی بن ابیطالب را در شرق و غرب زمین، و خشکی و دریاهای آن و کوهها و آسمانهای آن، و احکام پیامبران و علوم وصیین و همه اخلاق انبیا و مرسلین و اوصیا و صدیقین را به او بدهید، و آنچه درباره برادرش سید الاولین و الآخرین انجام شده برای او هم انجام دهید. او را بر همه انبیا و مرسلین و ملائکه مقربین و اهل آسمانها و زمین نشان دهید که ولی خدای رب العالمین است».
فاطمه گوید: رفت و بازگشت علی (علیه السلام) کمتر از ساعتی طول کشید و او را باز گرداندند. ناگهان ابری دیگر را دیدم که به سوی او پایین آمد و مانند دفعه اول او را با خود برد و شنیدم ندایی را که می گفت:
«علی بن ابیطالب را نزد همه مخلوقات خدا ببرید و احکام علم و حلم و ورع و زهد و تقوا و سخاوت و بلند مرتبگی و نورانیت و تواضع و خشوع و رقت و هیبت و مروت و کرم و
[صفحه 46]
مودت و شفاعت و شجاعت و حفظ و دیانت و قناعت و فصاحت و عفاف و انصاف و نیکی و همه اخلاق انبیا را به او دهید».
فاطمه می گوید: ناگاه فرزندم را در مقابلم دیدم که او را در حریر سفید بهشتی پیچیده بودند و به من گفتند:
«او را از چشم بینندگان حفظ کن که ولی رب العالمین است بدان که وارد بهشت نمی شود کسی، مگر که ولایت او را بپذیرد و امامت او را تصدیق کند خوشا به حال آنکه تابع اوست و وای بر کسی که از او روگردان شود مثل او چون کشتی نوح است که هر که بر آن سوار شد نجات می یابد و هر که از آن باز ماند غرق می شود و سقوط می کند».
فاطمه می گوید: سپس در گوش علی (علیه السلام) مطلبی گفتند که من نفهمیدم بعد او را بوسیدند و رفتند

ندای الهی در بدرقه مولود کعبه

فاطمه بنت اسد سه روز در کعبه ماند در آغاز روز چهارم فاطمه آماده بیرون آمدن از کعبه شد. او فرزند خود را در آغوش گرفت و برخاست تا خارج شود که ندای را شنید که چنین می گوید:
«ای فاطمه، نام این مولود را علی بگذار چرا که من خدای علی اعلی هستم. من نام او را از نام خود گرفته ام، و او را به ادب خود آموخته ام و امر خود را به او سپرده ام، و او را بر غوامض علم خود آگاهی داده ام. او در خانه من به دنیا آمده است. او اول کسی است که بر فراز خانه من اذان می گوید: و بتها را می شکند و آنها را از بالای کعبه به صورت پایین می اندازد.
اوست که مرا به عظمت یاد می کند و مرا تقدیس و تمجید می کند و به یگانگی یاد می نماید. اوست اما بعد از حبیب من....
خوشا به حال کسی که او را دوست می دارد و او را اطاعت می کند

حوادث آسمانی در تولد علی

آن شبی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به دنیا آمد، در آسمان نور افشانی شد، و نور ستارگان چند برابر گردید. قریش با دیدن این منظره غیر منتظره، دیدگان را به تعجب گشودند و مردم هیجان زده از خانه های خود بیرون ریختند و با یکدیگر گفتگو می کردند و می گفتند: لابد امشب در آسمان حادثه ای روی داده است که این چنین شده است

[b]حجت خدا کامل شد [/b]

وقتی مادر علی (علیه السلام) وارد کعبه شد در بین مردم سخن فقط از میهمان کعبه بود همه متوجه حضرت ابوطالب (علیه السلام) بودند در این انتظار، ناگاه آن حضرت بیرون آمد و در گذرگاهها و بازارهای مکه به راه افتاد و این اعلام را برای مردم آورد که: یا ایها الناس، تمت حجة الله ای مردم حجت خدا کامل شد!
مردم که از این مطلب چیزی نمی فهمیدند، درباره علت نورانی شدن آسمان و ازدیاد نور ستارگان از او سؤال می کردند حضرت ابوطالب در جواب آنها می فرمود:
«بشارت باد شما را! در این شب ولیی از اولیای خدا ظاهر شده که خدا صفات نیک را در او کامل نموده و با او جانشینان ختم می شوند او امام متقین، و یاری دهنده دین، و ریشه کن کننده مشرکین، و باعث غیظ منافقین، و زینت عبادت کنندگان، و جانشین رسول رب العالمین است، اوست امام هدایت، و ستاره بلندمرتبه، و چراغ تاریکیها، و نابودکننده شرک. او ریشه یقین و رئیس دین است»
حضرت تا صبح در کوچه های مکه می گردید. مردمی که در هر محله دور او جمع می شوند این اعلام را از او می شنیدند.

سخنان مادر مولود کعبه

صبح روز چهارم وقتی فاطمه از کعبه بیرون آمد در مقابل چشمان به انتظار نشسته مردم، ناگهان دیوار کعبه از همان جای قبل شکاف برداشت و از هم فاصله گرفت تا حدی که فاطمه توانست از آن خارج شود. مردم در کمال تعجب ناظر این مطلب عجیب بودند آنها دیدند آن بانوی با عظمت مولود کعبه را در آغوش فشرده و نوزاد خندان است و با این حال از شکاف دیوار کعبه خارج شد قبل از آنکه کسی سؤال کند، فاطمه رو به مردم کرد و چنین سخن آغاز کرد.
ای مردم من بر زنانی که قبل از من بوده اند فضیلت داده شدم... من وارد خانه محترم خداوند شدم و در خانه عتیق الهی فرزند به دنیا آوردم و سه روز درون آن ماندم و از میوه ها و غذاهای بهشت خوردم آنگاه فرمود: هنگامی که فرزندم را در آغوش گرفتم و خواستم از کعبه خارج شوم هاتفی ندایم داد:
«ای فاطمه نام این مولود را علی بگذار...».

دستهایم رو به خداست

وقتی حضرت امیر (علیه السلام) بدنیا آمد، فاطمه بنت اسد همانند سایر نوزادان علی (علیه السلام) را قنداق می کرد و دستهای آن حضرت را در قنداق می بست. اما بعد از اینکه فاطمه به سراغ علی (علیه السلام) می آمد، مشاهده می کرد دستهای آن حضرت بیرون از قنداق است و پارچه ها هم پاره شده است، فاطمه بنت اسد دو پارچه مصری محکم آورد دستهای آن حضرت را محکم تر از قبل بست و آنگاه حضرت را در گهواره خود گذاشت، حضرت امیر (علیه السلام) با تکانی، مجدد دستمال ها را پاره کرد و دست خود را از قنداق بیرون آورد، مجدد فاطمه بنت اسد با سه پارچه محکم دست های حضرت را می بندد، اجمالا تا هفت بار و هفت پارچه بر روی هم، دست های حضرت را در قنداق می بندد باز حضرت دستان خود را باز می نماید. آنگاه حضرت علی (علیه السلام) به مادر خود می فرماید.
«مادر دست مرا رها کن، دست علی باید باز باشد که به درگاه خدا دراز کند»

تبریک تولد علی

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: هنگام ولادت علی (علیه السلام) جبرئیل بر من نازل شد و چنین پیام آورد:
«ای حبیب خدا، خداوند علی اعلی بر تو سلام می رساند و برای ولادت برادرت علی به تو تبریک می گوید: و می فرماید: اکنون زمان ظهور نبوت تو و اعلام وحی تو و پرده برداری از رسالت تو نزدیک شده است، چرا که تو را به برادرت و وزیرت و دامادت و جانشینت موید داشته ام. کسی که با او کمر تو را محکم نمودم و ذکر تو را علنی ساختم.
اکنون برخیز و استقبال او برو، و او را با دست راست در آغوش گیر، چرا که او اصحاب یمین است و شیعیان او پیشانی سفیدان نشانه دار هستند.
لذا به همین جهت است که در روایتی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «علی منی به منزلة راسی من بدنی؛ نسبت علی با من مانند نسبت سر من است با بدن من»

دیدار پیامبر با علی در تولد

قبل از هر کسی، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ابوطالب (علیه السلام) طبق پیام الهی زمان خروج فاطمه را از کعبه می دانستند لذا قبل از همه کنار کعبه حاضر بودند. پس از سخنان فاطمه برای مردم حضرت ابوطالب (علیه السلام) به همراه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیش آمدند. فاطمه برایشان آنچه که در کعبه اتفاق افتاده بود شرح داد و فضیلتی را که خداوند به او و فرزندش ارزانی داشته را بیان کرد. و مردمی که گوش می کردند غرق در حیرت بودند.
ابوطالب (علیه السلام) بسیار خوشحال بود. و در نگاه اول علی (علیه السلام) به پدر خود گفت: السلام علیک یا ابه و رحمة الله و برکاته حضرت ابوطالب (علیه السلام) هم در جواب گفت: و علیک السلام یا بنی و رحمة الله و برکاته و سپس فرزند خود را در آغوش گرفت.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که بشدت مسرور بود نزدیک آمد، تا چشم علی (علیه السلام) به آن حضرت افتاد از خوشحالی، خود را حرکتی داد و به روی او خندید و عرض کرد: «السلام علیک یا رسول الله و رحمة الله و برکاته» و گفت: «مرا در آغوش بگیر»!
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پاسخ سلامش را داد و او را در آغوش گرفت او را بوسید و دست در دست او گذاشت سپس نوزاد کعبه دست راست بر گوش راست خود گذاشت و اذان و اقامه گفت: و به یگانگی خداوند عزوجل و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شهادت داد

قرائت کتب انبیاء توسط علی

در حالی که نوزاد کعبه در آغوش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، رو به آن حضرت کرد و پرسید: یا رسول الله بخوانم؟! حضرت فرمود: بخوان آنگاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) سینه خود را صاف کرد و شروع به خواندن کتب انبیای گذشته نمود ابتدا از صحف حضرت آدم (علیه السلام) که به دست پسرش شیث نگهداری شده بود آغاز کرد و آنها را چنان خواند که اگر حضرت شیث (علیه السلام) حاضر بود اقرار می کرد که علی (علیه السلام) آنها را از او بهتر می داند، سپس صحف حضرت نوح (علیه السلام) و بعد صحف حضرت ابراهیم (علیه السلام) را بخواند و بعد از آن تورات حضرت موسی (علیه السلام) را خواند سپس زبور حضرت داود (علیه السلام) را طوری خواند که اگر آن حضرت حاضر بود اقرار می کرد که علی (علیه السلام) زبور را بهتر از او می داند. و سپس انجیل را خواند.

مولود قرآن خوان

عباس بن عبدالمطلب روایت کرده زمانی که علی بن ابیطالب (علیه السلام) بدنیا آمد قندانه او را به دست حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم دادند. حضرت علی (علیه السلام) به تلاوت آیات اولیه سوره مؤمنون و آیات بعدی آن پرداخت و وقتی به آیه اولئک هم الوارثون رسید رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: به خدا قسم! که ای علی (علیه السلام) تو امیر ایشان می باشی.

نامگذاری نوزاد کعبه

چنانچه در داستان های قبلی اشاره شد نامگذاری حضرت علی (علیه السلام) توسط درخواست ابوطالب (علیه السلام) و مادرش در بیرون مکه انجام شد که خداوند لوح سبزی را از آسمان فرستاد و به این وسیله به نام علی نامگذاری شد.
این لوح سبزی که از آسمان توسط ابری برای حضرت ابوطالب آورده شده بود را در کعبه آویختند تا نسلهای آینده علی (علیه السلام) را بهتر بشناسند و از ساعات اول حیات او مقام عظیمش را درک کنند.
این لوح همچنان در خانه خدا بود و کسی جرأت دست زدن به آن را پیدا نکرد تا زمانی که هشام بن عبدالملک آن را از جایش برداشت و دیگر کسی از سرنوشت آن لوح سبز اطلاعی پیدا نکرد.

جلوه ای نورانی بر آسمان

وقتی علی (علیه السلام) بدنیا آمد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به فاطمه بنت اسد فرمود: ای فاطمه نزد حمزه برو و او را به این تازه مولود بشارت ده، فاطمه رفت و به او خبر داد وقتی بازگشت مشاهده کرد که نوری از وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به سوی آسمان بالا می رود.
فردای ولادت نیز دوباره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، به دیار تازه مولود آمد. تا چشم علی (علیه السلام) به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم افتاد به حضرت سلام کرد و به روی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خندید و اشاره کرد که مرا در آغوش بگیر، و مانند روز گذشته به من آب گوارا بنوشان.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را در آغوش گرفت آنگاه فاطمه بنت اسد گفت: به خدا سوگند؛ او را می شناسد.

مومنین به وسیله تو رستگار شوند

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید وقتی علی (علیه السلام) را در بغل گرفتم علی بن ابیطالب شروع به خواندن همان قرآنی نمود که خداوند بعدها بر من نازل کرد... امیرالمؤمنین (علیه السلام) سینه را صاف نمود و از اول سوره مؤمنین شروع به خواندن کرد تا آیه 11 آن سوره؛ بعد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به علی (علیه السلام) فرمود:
قد افلحوابک، انت والله امیرهم، تمیرهم من علمک فیمتارون، و انت دلیلهم و بک تهیدون...؛ مومنان به وسیله تو رستگار شوند. بخدا قسم تو امیر آنها هستی. از علوم خود به مؤمنان توشه می دهی و آنان استفاده می برند.
به خدا قسم تو راهنمای مؤمنان هستی، و بوسیله تو هدایت می شوند. بخدا قسم تو جانشین و وزیر و داماد منی. تو یاور دین من و اداکننده قرضهای من و همسرم دخترم و پدر دو نوه ام و خلیفه من در امتم هستی. خوشا به حال کسی که تابع تو باشد و تو را دوست بدارد، و وای بر کسی که عصیان تو را نماید و با تو دشمنی کند.
به خدا قسم دوست نمی دارد تو را مگر سعادتمند و دشمن نمی دارد. تو را مگر شقاوتمند.

ولیمه ابوطالب در تولد علی

در روز سوم از ولادت علی (علیه السلام) حضرت ابوطالب (علیه السلام) اعلام عمومی کرد و گفت: همه در ولیمه پسرم علی بیایید.
برای این سفره سیصد شتر و هزار رأس گاو و گوسفند قربانی شد و ولیمه عظیمی به پا شد آنگاه که سفره ها چیده می شود حضرت ابوطالب اعلام کرد که: ای مردم!هر کسی برای ولیمه پسرم علی می آید، هفت بار گرد کعبه طواف کند و وقتی وارد خانه من شد بر فرزندم علی سلام کند، چرا که خداوند این فرزند را شرافت خاصی داده است
مردم نیز طبق دستور آن حضرت طواف می کردند و سپس به خانه او می آمدند و بر تازه مولود سلام می کردند و بر سر سفره ها می نشستند و از ولیمه مولود کعبه تبرک می جستند.

علی در دامان مهر نبوی

موقعی که علی (علیه السلام) را نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آوردند، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مادر علی (علیه السلام)فاطمه فرمود: برو حمزه را از ولادت علی (علیه السلام) با خبر کن، فاطمه بنت اسد گفت: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم اگر من بروم، چه کسی علی را شیر می دهد؟ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: تو برو من علی را سیراب خواهم کرد و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم زبان مبارک خود را در دهان علی (علیه السلام) گذاشت، وقتی که فاطمه بنت اسد برگشت، علی (علیه السلام) را نظیر کودکان دیگر در میان جامه ای پیچیده و بست. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: گهواره علی (علیه السلام) را نزدیک رختخواب من بگذارید. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شخصا تربیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را بر عهده گرفت. علی (علیه السلام) را شستشو می داد، شیر در گلوی آن حضرت می ریخت، در وقت خواب گهواره علی (علیه السلام) را تکان می داد و در موقع بیداری با علی (علیه السلام) سخن می گفت: و علی (علیه السلام) را به سینه خود می چسبانید، آن حضرت را برای گردش به کوههای مکه، شکاف کوهها، رودها و جاده ها می برد و علوم و اسرار الهی را به گوش آن بزرگوار می خواند.

طلوع خورشید از مشرق کعبه

امیرمؤ منان از صلب پدری چون ابوطالب دیده به جهان گشود.
ابـوطـالب بزرگ بطحاء و رئیس بنی هاشم بود. سراسر وجود او، کانونی از سماحت و بخشش ، عطوفت و مهر، جانبازی و فداکاری در راه آئین توحید بود.
مـادر وی فـاطـمه ، دختر اسد فرزند هاشم است. وی از نخستین زنانی است که به پیامبر ایـمـان آورد و پـیـش از بـعثت از آیین ابراهیم پیروی می کرد. او به هنگام شدت یافتن درد زایمان راه مسجدالحرام را پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت و چنین گفت:
خـداونـدا، بـه تـو و پـیـامـبـران و کـتـابـهـائی کـه از طـرف تـو نـازل شـده انـد و نـیـز بـه سـخـن جـدّم ابـراهـیـم سـازنـده ایـن خـانـه ایـمـان راسخ دارم. پـروردگارا، به پاس ‍ احترام کسی که این خانه را ساخت و به حق کودکی که در رحم من است ، تولد این کودک را بر من آسان فرما.
لحـظـه ای نـگـذشـت کـه فـاطمه به صورت اعجازآمیزی وارد خانه خدا شد و در آنجا علی علیه السّلام به دنیا آمد.

تولد علـی

علی (علیه السلام) اولین هاشمی است که پدر و مادرش هاشمی بودند (فاطمه بنت اسد بن هاشم و ابوطالب ابن عبدالمطلب بن هاشم) حضرت امیر در روز جمعه 13 رجب ده سال قبل از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و 23 سال پیش از هجرت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در شهر مکه و در خانه خدا به دنیا آمد. ابن قعنب می گوید: با عباس بن عبدالمطلب و گروهی دیگر رویاروی خانه ی خدا نشسته بودیم فاطمه بنت اسد به سوی خانه ی خدا آمد و ایستاد و گفت:«خداوندا به تو و پیامبرانت و کتابهایشان ایمان دارم. گفتار ابراهیم (علیه السلام) جد خود را راستین می دانم همانگونه این خانه را به فرمان تو بنا نهاد... تو را به او، و به این کودک که با خود در شکم دارم، سوگند می دهم که زادنش را بر من آسان کن» در همین هنگام به چشم خویش همه ما دیدیم که دیوار خانه ی خدا از هم شکافت و آن گرامی بانو پا به درون آن گذارد و دیوار دوباره به هم آمد ما هم شتابناک برخاستیم تا در خانه را باز کنیم اما هر چه کردیم باز نشد... و دانستیم که این حکمت خداوندی است. سپس فاطمه بنت اسد بعد از چهار روز با کودک خود از خانه کعبه بیرون آمد. طبق پاره ای از روایات ابوطالب در هنگام ولادت حضرت علی (علیه السلام) در مکه حضور نداشت، آنگاه که ابوطالب آمد، فرزند را از مادر گرفت و به همراه فاطمه به سمت خانه کعبه رفت و از خدای کعبه خواست که نام او را هم خود معین کند و شعری در پی درخواستش خواند: «ای پروردگار شبهای تیره و تاریک، ای پروردگار ماه نورانی و درخشان، به امر خود برای ما بیان کن، که چه سزاوار او می بینی درباره این فرزند و او فکر می کرد نام فرزند خود را چه بگذارد ورقه سبزی از آسمان فرود آمد که روی آن نوشته شده بود:
خصصتما من ولد الزکی
الطاهر المطهر المرضی
واسمه من شامخ علی
علی اشتق من العلی

یعنی: شما زن و شوهر را به وجود فرزندی پاک و مفتخر ساختیم. فرزندی که پاکیزه و برگزیده و مورد پسند خداست. نام او را به سبب عظمتش علی گذاشتیم. نام علی از نام خدای علی اعلی مشتق است
منابع: بحارالانوار، ج 35 ، دایرة المعارف علوی ، روضة الواعظین، امالی شیخ طوسی و . . .
----------------------------------------------------------------------------------
تا صورت پیوند جهان بود، على بود
تا نقش زمین بود و زمان بود، على بود
آن قلعه گشایى كه در از قلعه خیبر
بركند به یك حمله و بگشود، على بود
آن گرد سر افراز، كه اندر ره اسلام
تا كار نشد راست، نیاسود، على بود
آن شیر دلاور، كه براى طمع نفس
برخوان جهان پنجه نیالود، على بود
این كفر نباشد، سخن كفر نه این است
تا هست على باشد و، تا بود، على بود
شاهى كه ولى بود و وصى بود، على بود
سلطان سخا و كرم و جود، على بود
هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم الیاس
هم صالح پیغمبر و داود ، على بود
هم موسى و هم عیسى و هم خضر و هو ایوب
هم یوسف و هم یونس و هم هود، على بود
مسجود ملایك كه شد آدم، ز على شد
آدم چو یكى قبله و مسجود، على بود
آن عارف سجاد، كه خاك درش از قدر
بر كنگره عرش بیفزود ، على بود
هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن
هم عابد و هم معبد و معبود، على بود
«ان لحملك لحمى» بشنو تا كه بدانى
آن یار كه او نفس نبى بود، على بود
موسى و عصا و ید بیضا و نبوت
در مصر به فرعون كه بنمود، على بود
چندان كه در آفاق نظر كردم و دیدم
از روى یقین در همه موجود، على بود
خاتم كه در انگشت سلیمان نبى بود
آن نور خدایى كه بر او بود، على بود
آن شاه سرفراز، كه اندر شب معراج
با احمد مختار یكى بود، على بود
آن كاشف قرآن‏كه‏خدا در همه قرآن
كردش صفت عصمت و بستود، على بود
پنج شنبه 2/3/1392 - 8:15
سخنان ماندگار

با مردم آنچنان معاشرت کنید که اگر بمیرید بر مرک شما اشک ریزندو اگر زنده بمانید به شما عشق ورزند.

در این قسمت‏برگزیده سخنان حکمت‏آمیزامیر مؤمنان،و برگزیده از پاسخ سؤالات‏آن حضرت و سخنان کوتاهى که درباره مسائل مختلف فرموده آمده است.

امام علیه السلام فرمود:

1 -در فتنه‏ها همچون شتر کم سن و سال باش!نه پشتى که سوار شوندو نه پستانى که بدوشند [1]

2 -هر کس‏«طمع‏»در درون داشته باشد خود را حقیر کرده.و کسیکه‏ناراحتیهایش را فاش کند بذلت‏خویش راضى شده.و کسى که زبانش رابر خود امیر کند شخصیت‏خود را پایمال کرده است. [2]

3 -«بخل‏»ننک است و«ترس‏»نقصان،و«فقر»شخص زیرک‏را از بیان دلیلش گنک مى‏سازد.و شخصى که فقیر است در شهرش نیز غریب‏است.

4 -«ناتوانى‏»آفت است.و«شکیبائى‏»شجاعت.و«زهد»ثروت‏و«تقوى‏»سپر و بهترین همنشین، «رضایت‏»و خشنودى است.

5 -«علم‏»میراث گرانبهائى است و«آداب‏»لباس فاحز و زینتى است‏و«فکر»آئینه‏اى است صاف.

6 -«سینه شخص عاقل‏»صندوق اسرار او است،و«خوشروئى‏»دام محبت است و«تحمل ناراحتى‏ها»قبر عیوب است. و نقل شده که در این باره نیز چنین فرموده است:

سؤال و پرسش وسیله پوشاندن عیبها است.و آنکس که از خود راضى‏باشد خشمگین بر او زیاد خواهد بود.

7 -«صدقه‏»و کمک به نیازمندان داروى مؤثرى است.و اعمال‏بندگان در این دنیا نصب العین آنها در آخرت خواهد بود.

8 -تعجب کنید از این انسان که با یک قطعه پى میبیند،با قطعه گوشتى سخن‏مى‏گوید.و با استخوانى مى‏شنود،و از شکافى نفس مى‏کشد!!(و این‏کارهاى بزرک و حیاتى را با این وسائل کوچک انجام میدهد).

9 -هنگامى که دنیا بکسى رو کند نیکیهاى غیر او را به او عاریت میدهدو هنگامى که دنیا بکسى پشت کند نیکیها و افتخاراتش را از او سلب مى-نماید. [3]

10 -با مردم آنچنان معاشرت کنید که اگر بمیرید بر مرک شما اشک ریزندو اگر زنده بمانید به شما عشق ورزند [4]

11 -هنگامى که بر دشمنت پیروز شدى عفو را شکرانه این پیروزى قرارده! [5]

12 -عاجزترین مردم کسى است که از بدست آوردن دوست عاجز بماندو از او عاجزتر کسى است که دوستان دست آورده را از دست‏بدهد! [6]

13 -هنگامى که مقدمات نعمتها بشمار مى‏رسد دنباله آن را به واسطه‏کمى شکر گزارى از خود دور نسازید. [7]

14 -کسى که نزدیکانش او را رها سازند،آنها که دورند او رامى‏برند(و یاریش مى‏کنند.) [8]

15 -هر شخص گرفتارى را نمى‏توان سرزنش کرد(چه بسا بى‏تقصیرباشد) [9]

16 -امور،تسلیم تقدیرها است تا آنجا که گاه مرک انسان در تدبیر وهوشیارى او است [10]

17 -از امام درباره این گفتار پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم سؤال شد که فرموده است:

«موهاى سفید را تغییر دهید و خود را شبیه یهود نکنید»امام علیه السلام فرمود:این سخن را پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم زمانى فرمود که پیروان‏اسلام کم بودند اما امروز که اسلام توسعه یافته و امنیت‏حکمفرما است هرکسى مختار است(که این کار را بکند یا نکند) [11]

18 -درباره کسانى که از نبرد کردن همراه او خوددارى کردند فرمود:

حق را تنها گذاشتند و باطل را یارى نکردند. [12]

19 -کسى که در مسیر آرزوها بشتابد در مرک خواهد افتاد. [13]

20 -از لغزش مردم نیک و با شخصیت چشم پوشى کنید چرا که هیچیک ازآنها لغزش نمى‏کند مگر اینکه دست‏خدا بدست او است و او را بلند مى‏نماید [14]

توضیحها

[1]این سخن از کلمات مشهور امام است.و پیش از شریف رضى ابو حیان توحیدى‏متوفاى سال 380 در کتاب‏«الامتاع و المؤانسه‏»ج 2 ص 31 آن را نقل کرده‏است.

(مصادر نهج البلاغه ج 4 ص‏7)

آنچه در اینجا توجه به آن لازم است این است که امام این دستور را براى‏زمانى داده که دو طرف متخاصم در فتنه،گمراه،و بر خلاف حق باشند و گرنه اگریک طرف بر حق است،وظیفه او طرفدارى از حق مى‏باشد.و نیز در مورد جامعه‏اى‏پر از فساد است،جامعه‏اى که نمى‏شود آن را به تنهائى اصلاح کرد بنابر این وظیفه‏عدم اعانت است. شاهد این سخن جملات دیگرى است که در این سخن امام وجود داشته‏ولى شریف رضى در اینجا نیاورده است که ما قسمتى از آن را مى‏آوریم:

شیخ رضى الدین على بن یوسف بن مطهر حلى(برادر علامه حلى)نقل کرده،این کلمه از سخنانى است که امام فرزندش حسن علیه السلام را به آن سفارش نموده است.

در قسمتى از آن سفارش چنین مى‏فرماید:

«پسرم هرگاه در میان مردمى بودى که کودکانشان متجاوز،جوانانشان‏قاتل و پرده در، بزرگسالانشان امر بمعروف و نهى از منکر نمى‏کنند،...ترس ازکسى دارند که از زبانش مى‏ترسند،به کسى احترام مى‏کنند که امید به سود وو بهره‏اى از او دارند،اگر رهاشان کنى تو را رها نمیکنند،اگر متابعتشان کنى فریبت‏مى‏دهند،در ظاهر با تو برادرند و در پنهانى دشمن، اساس معاشرت و اطاعتشان‏بر غیر تقوا است.از یکدیگر که جدا مى‏شوند همدیگر را مذمت مى‏کنند سنتهاى‏نیک در آنها مرده و بدعتها در بینشان زنده شده.پسرم در بین چنین جامعه‏اى چون‏بچه شترى باش که نه مى‏تواند سوارى دهد و نه شیر...

(مصادر نهج البلاغه ج 4 ص 8)

[2]از شماره 2-7 جمله‏هائى است که در ضمن سفارشات و توصیه‏هاى امام‏علیه السلام به مالک اشتر در جمله‏هاى کوتاه آمده است که شریف رضى تعدادى از آنهارا انتخاب،و احیانا با تقدم و تاخر نقل کرده است.

پیش از شریف رضى ابن شعبه در کتاب‏«تحف العقول‏»ص 201 در باب‏«ما روى عنه صلوات الله علیه من قصار کلمه‏»آنها را نقل کرده است.

(مصادر نهج البلاغه ج 4 ص‏9)

[3]«مسعودى‏»در کتاب‏«مروج الذهب‏»ج‏3 ص 434 نقل مى‏کند که وقتى‏«ضرار بن ضمره‏»نزد معاویه رفت.و معاویه از او خواست که حالات على علیه السلام‏را برایش نقل کند،پس از آنکه آن سخن معروف(سخن‏77) را برایش نقل‏نمود،از او خواست همه آنچه شنیده باز گو کند، ضرار پاسخ داد این امکان ندارد.

سپس مطالبى،از جمله سخن مورد بحث را نقل نمود.

از جمله ناقلان این سخن‏«قاضى قضاعى‏»در کتاب‏«دستور معالم الحکم‏»ص 25 است-البته با تغییرى در بعضى الفاظ-(مصادر نهج البلاغه ج 4 ص 11 و 12)

[4]مرحوم‏«صدوق‏»در کتاب‏«من لا یحضره الفقیه‏»ج 4 ص‏277 آن را در ضمن‏یکى از وصایاى آن حضرت به‏«محمد حنفیه‏»نقل کرده است.

«سبط ابن جوزى‏»در کتاب‏«تذکره‏»ص 142 و«شیخ طوسى‏»در کتاب‏«امالى‏»ص‏209 آن را نقل نموده‏اند.

(مصادر نهج البلاغه ج 4 ص 12)

[5]این سخن از کلمات صدگانه‏اى است که‏«جاحظ‏»از کلمات امیر مؤمنان‏انتخاب کرده، و«راغب اصفهانى‏»در کتاب‏«محاضرات‏»ج 1 ص 111 نیز آن رابا کمى تفاوت آورده است.

[6]«ابو على قال‏»در کتاب‏«ذیل الامالى‏»ص 110 آن را آورده است.

[7]این نیز از همان کلمات صدگانه‏اى است که‏«ابو عثمان جاحظ‏»از سخنان امام(ع)انتخاب کرده است و شاید سید رضى ره از ایشان گرفته باشد.

[8]«نویرى‏»در کتاب‏«نهایة الارب‏»ج‏3 ص‏6 و«میدانى‏»در«مجمع الامثال‏»ج 2 ص‏453 آن را نقل کرده‏اند.

[9]طبق گفته ابن ابى الحدید این حدیث اشاره به نبى اکرم است که بستگانش‏دست از یارى او برداشته و او را طرد کردند ولى اوس و خزرج وى را یارى کرده‏و در نشر دعوت و رساندن رسالتش سهم به سزائى کسب کردند.

[10]شیخ مفید در کتاب الجمل از کتاب الجمل نوشته ابو مخنف متوفاى سال 175نقل مى‏کند:

هنگامى که امیر مؤمنان(ع)تصمیم حرکت‏بسوى بصره را گرفت‏به او خبررسید که سعد ابن ابى وقاص،محمد ابن مسلمه،اسامة ابن زید و عبد الله ابن عمردر حرکت،کندى مى‏ورزند،آنها را احضار کرد و پرسید به من خبر رسیده‏شما از حرکت در این راه باز ایستاده‏اید من هم شما را مجبور نمى‏کنم،آیا بربیعت من باقى هستید؟پاسخ دادند آرى!پرسید:

پس علت عدم حرکت‏شما چیست؟سعد پاسخ داد:من از این ناراحتم،در جنگى که شرکت کنم به مؤمنى صدمه وارد شود،اگر به من شمشیرى بدهى که‏مؤمن را از کافر بشناسد با تو در این جنگ شرکت مى‏کنم.

اسامه گفت:من سخت‏شما را دوست دارم اما با خدا پیمان بسته‏ام که باگوینده لا اله الا الله جنک نکنم.

انگیزه این پیمان این بوده که اسامه در عصر پیامبر در یکى از جنگها هنگامى که‏میخواهد یکى از مشرکان را بکشد او از ترس مى‏گوید لا اله الا الله،در عین حال او را مى‏کشد،جریان که به نبى اکرم(ص)گزارش مى‏شود به اسامه مى‏فرماید:

چرا کسى که شهادت به یگانگى خدا داده کشته‏اى؟او پاسخ اسامه که‏حکایت از آن دارد که او از روى ترس اقرار کرده مورد قبول پیامبر واقع نمى‏شودلذا اسامه تصمیم میگیرد دیگر با گویندگان این کلمه مبارزه نکند.

عبد الله ابن عمر پاسخ مى‏دهد که من از این حرب چیزى سر در نمى‏آورم(نمیدانم‏در راه حق است‏یا باطل به پیروزى خواهد رسید یا نه)لذا از شما مى‏خواهم که مرابر چیزى که نمیدانم مجبور نسازى.

در این موقع امام سخن مورد بحث را فرمود:

«هر فریب خورده را نباید سر زنش کرد».

تنها از آنها پرسید بر بیعت من باقى هستید؟و سپس فرمود بخانه‏ها برگردیدخداوند بزودى از شما بى‏نیاز خواهد شد.(مصادر نهج البلاغه ج 4 ص‏16)امام(ع)با سخن خود به یک حقیقت اشاره کرده و آن این است که گاه‏مى‏شود انسان فریب معلومات و یا تعهدات خود را مى‏خورد در حالیکه نه دایره‏تعهدات آنجا را میگیرد و نه مى‏توان به آن معلومات ناقص اکتفاء کرد.

چرا که همانگونه که سخن پیامبر در آنروز براى اسامه حجت‏بود و مردمشرکى که لا اله الا لله میگفت.

-گرچه از روى ترس-نباید بکشید،همانگونه در این روز وظیفه‏اش تبعیت‏از امام(ع)بود که باید رو در روى افراد مسلمانى که کمر براى در هم شکستن‏اسلام بسته‏اند ایستاد.

جالب اینکه در عصر ما نیز بعضى از افراد ارتش آریامهرى همین بهانه رامیآورند که ما سوگند یاد کرده‏ایم و باید به بآن وفادار باشیم. و همچنین وظیفه عبد الله ابن عمر این نبود که اگر خودش در این باره چیزى‏نمیداند دست از مبارزه با دشمنان اسلام بکشد زیرا در چنین مواردى،تشخیص‏وظیفه،با امام و رهبر مسلمین است نه افراد به تنهائى.

لذا میبینیم مورخان نوشته‏اند ابن عمر خود در آخر عمر از عدم شرکت‏ناراحت‏بود.

نادرستى سخن سعد واضحتر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد،زیرامؤمن اگر رو در روى اسلام ایستاد معلوم مى‏شود او حقیقتا مؤمن نیست،مگرایمان به گفتار است؟از همه مضحکتر در خواست چنان شمشیرى است،که روشن‏است‏بهانه است.

[11]این سخن را جاحظ در ضمن همان صد سخنى که از کلمات امام(ع)بر-گزیده آورده و ابن شعبه در کتاب تحف العقول ص‏223 با کمى اختلاف،باآنچه در اینجا است نقل کرده.

و شیخ مفید در کتاب ارشاد ص‏173 آنرا آورده است.

شبیه این سخن در همین کلمات قصار شماره‏459 نیز آمده است.

این سخن امام(ع)با آزادى اراده و تدبیر منافات ندارد زیرا در عین اینکه‏ما با اراده و تدبیر کافى کارها را پیش بینى مى‏کنیم و پیش میرویم.

اما گاهى دست تقدیر بطور کلى آنرا دگرگون مى‏کند،بعنوان مثال منافقین‏براى از بین بردن پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نقشه کشیدند ولى مقدر بود که پیامبر(ص)سالم بماند و ملتها را نجات دهد و لذا تدبیر آنها کارى از پیش نبرد.روى این‏زمینه امام(ع)مى‏فرماید: گاهى مرگ انسان در دل تدبیرش نهفته است! [521]ابو بکر محمد ابن طیب باقلانى متوفاى سال 372 در کتاب اعجاز القرآن‏ص 4 و عبد الله ابن معتز که‏63 سال پیش از تولد رضى ره کشته شده،و 104 سال‏پیش از تالیف نهج البلاغه مى‏زیسته در کتاب البدیع ص 20 این سخن را نقل‏کرده‏اند.

از آنچه در این سخن آمده بر مى‏آید که قسمتى از احکام در صدر اسلام‏جنبه موقتى و شعار، داشته که مسلمانان بوسیله آنها شناخته مى‏شدند و پس ازازدیاد جمعیت آنها،از وجوب خارج شده است.

[12]مرحوم‏«شیخ طوسى‏»در کتاب‏«امالى‏»ص‏83 نقل کرده که‏«حارث ابن‏حوط لیثى‏»بر امیر مؤمنان(ع)وارد شد و عرض کرد:

من‏«طلحه‏»و«زبیر»و«عایشه‏»را بر حق مى‏دانم،حضرت در پاسخش فرمود:

تو به پائین نگاه کرده‏اى نه به بالا،حق و باطل،بواسطه مردم شناخته نمى‏شوند بلکه‏باید حق را با متابعت کسانى که به راستى تابع حقند و باطل را از اجتناب آنانکه‏از آن دورى مى‏کنند، شناخت(یعنى باید الگوهاى اصیل و روشن همچون پیامبران‏و امامان و یاران خاص آنها را معیار قرار داد نه هر کس را)حارث گفت پس من همچون‏«عبد الله عمر»و«سعد ابن مالک‏»خواهم بود(که نه همراه شما آمدند و نه با طلحه و زبیر و عایشه)امام(ع)در پاسخش فرمود:«عبد الله‏»و«سعد»حق را خوار و رها ساختند وباطل را یارى نکردند،چه وقت این دو، امام بوده‏اند که متابعت از آنان لازم‏باشد؟

جریانى که بین امام(ع)و حارث گذشته‏«جاحظ‏»در کتاب‏«البیان و التبین‏» ج 2 ص 112 و یعقوبى در تاریخ خود ج 2 ص 152 آورده‏اند.

این جریان در ذیل شماره 262 کلمات قصار نیز آمده با این تفاوت که درآنجا بجاى‏«سعد»«سعید»آمده است.

[13]این نیز از همان صد کلمه ایست که‏«جاحظ‏»از سخنان امام(ع)انتخاب‏نموده و آورده است.

این سخن در کتاب‏«الطراز»ج 1 ص 168 با این تفاوت که بجاى‏«جرى‏»«ارخى‏»ذکر شده،آمده است.

[14]بر اساس نقل ابن ابى الحدید این سخن را«ابن قتیبه‏»در کتاب‏«عیون الاخبار»نقل کرده.

منبع :

جملات قصار امیرالمومنین حضرت علی (ع) در نهج البلاغه

پنج شنبه 2/3/1392 - 8:12
کاردستی و خیاطی

برخلاف گذشته، امروزه برخی از خانم های جوان و نوعروسان ارتباط بسیار خوبی با «چرخ خیاطی» برقرار نمی کنند. در گذشته های نه چندان دور بسیاری از دوخت و دوزها توسط مادر خانواده و با یک چرخ خیاطی معمولی انجام می شد اما امروزه با وجود آن که چرخ خیاطی ها بسیار پیشرفته شده است اما بسیاری از دختران جوان علاقه ای به استفاده از آن ندارند.

درحالی که پس از آغاز زندگی مشترک خواهند دید که یادگیری برخی از مهارت های اولیه خیاطی بسیار ضروری است در ادامه به برخی از این نکات اشاره می کنیم :

۱ - سنجاق قفلی های پراکنده را جمع کنید و آن ها را به وسیله یک پیپ پاک کن ( سیم کرک دار ) مانند گلوبندی به نخ بکشید. سپس دو سر پیپ پاک کن را به شکل حلقه ای به هم وصل کنید و انتهای آن را بپیچانید تا سنجاق قفلی ها از آن خارج نشود. هنگام استفاده می توانید سر آن را برعکس بپیچانید و باز کنید. اگر پیپ پاک کن در اختیار ندارید، می توانید این کار را با یک سیم معمولی روکش دار انجام دهید.

۲ - اگر سوزن چرخ خیاطی شما کند شده است و قابل استفاده نیست آن را دور نیندازید، بلکه خودتان می توانید آن را تیز و دوباره استفاده کنید. برای این کار کافی است یک سمباده را زیرسوزن چرخ قرار دهید و سوزن را چند بار درون آن فرو کنید. دوباره مانند اولش تیز خواهد شد.

۳ - برای راحت نخ کردن سوزن می توانید هنگام نخ کردن، یک برگ کاغذ سفید زیر سوراخ سوزن قرار دهید. به این ترتیب سوراخ سوزن مشخص تر می شود و زودتر می توانید آن را نخ کنید. همچنین می توانید هنگام نخ کردن سوزن، نوک انگشت شست و اشاره خود را با مقدار کمی اسپری مخصوص موی سر آغشته کنید و نوک نخ را بین انگشتان نگه دارید. به این ترتیب نخ سفت می شود و بی آن که چند شاخه شود، به راحتی می توانید نخ را داخل سوزن کنید. اگر این اسپری را ندارید می توانید از مقدار کمی محلول نشاسته و آب استفاده کنید و سرنخ را با آن آغشته کنید.

۴ - برای بریدن جا دکمه در پارچه های سفت و ضخیم، یک تکه صابون زیر آن بگذارید و آن را به وسیله یک تیغ ببرید.

۵ - برای نو و درخشان ماندن دکمه های فلزی و طلایی رنگ، از همان ابتدا آن ها را با یک ورقه لاک بی رنگ بپوشانید. این لاک از رنگ دکمه ها محافظت می کند.

۶ - اگر از اتوی بخار استفاده می کنید برای جلوگیری از رسوب جرم در اتوی بخار بهتر است به مخزن آب اتو به همراه آب به اندازه نصف پیمانه سرکه اضافه کنید تا مخزن اتوی شما رسوب نداشته باشد و لباس هایتان نیز سفیدک نزند.

منبع : khorasannews.com

چهارشنبه 1/3/1392 - 11:21
آرایشی و زیبایی

پونه: پونه را له کرده سپس آنرا با روغن زیتون مخلوط کرده و به مدت سه روز در مقابل نور خورشید قرار دهید. بعد از سه روز به مدت ۱۵ دقیقه حرارت می دهید آن را صاف کرده ، پماد به دست آمده را برای از بین بردن لکه های سیاه استفاده کنید.

تخم ترب: تخم ترب را در سرکه خیس کرده و پس از گذشت ۲۴ ساعت آنرا برروی لکه های سیاه پوست قرار دهید. این عمل را هر روز تکرار نموده تا لکه ها کم کم بهبودی حاصل کنند. مقداری سیر را پوست کنده و آنرا با رنده ریز کنید و با عسل مخلوط نموده، مخلوط حاصل را جهت بهبودی لکه های سیاه پوست مورد استفاده قرار دهید و به مدت ۳۰ دقیقه بر روی لکه ها قرار داده و پس از آن با آب ولرم بشویید. این عمل را یک روز درمیان تکرار می کنید. دانه کنجد را له نموده و به مدت ۳ روز در مقدار اندکی آب خیس کنید و بعد از گذشت این مدت، این مخلوط را بر روی پوست بمالید، این ماسک هم باعث از بین رفتن لکه های سیاه می شود و هم نرم کننده پوست است.

گل زنبق سفید: گل زنبق سفید را خرد کرده و در یک شیشه سفید می ریزید و به آن مقداری روغن زیتون طبیعی تازه اضافه نمایید، سر شیشه را بسته و به مدت دو روز در مقابل آفتاب قرار دهید و بعد آنرا صاف کرده و بر روی لکه های سیاه صورت خود بمالید. (این روغن برای سوختگی و آفتاب زدگی نیز مفید می باشد)مقداری پونه را له کرده، چنانچه آنرا به صورت ضماد در محل لکه های سیاه پوست قرار دهید، اثر شفابخش دارد. روغن کرچک، لکه های سیاه پوست و همچنین زگیل و کبودی پوست را برطرف می کند.

شیر: شیر در از بین بردن لکه ها و دانه های سرسیاه بسیار مفید می باشد ، قبل از استفاده از شیر، باید پوست را با آب گرم بشویید و برای اثرگذاری بهتر، می توان شیر را با عصاره بابونه یا بومادران مخلوط نموده و سپس استفاده کرد.

لیموترش: استفاده از لیموترش به تنهایی یا همراه با گلاب با سفیده تخم مرغ ماسک خوبی در از بین بردن و بیرون کشیدن دانه های سرسیاه پوست می باشد و پس از استفاده از این ماسک باید پوست را با آب نیمه گرم شست و شو داد. جو دو سر را بپزید و با بادام کوبیده مخلوط کنید تا به شکل خمیر درآید. این خمیر را به مدت ۱۵ دقیقه بر روی پوست خود قرار دهید. این ماسک در از بین بردن دانه های سرسیاه پوست بسیار موثر می باشد. عسل، افزون بر تقویت پوست و شفابخشی، پاک کننده خوبی است، یک قاشق غذاخوری عسل را بر روی حرارت ملایم، رقیق سازید و بر روی دانه های سرسیاه پوست بمالید و اثر آن به وضوح ملاحظه نمایید.

منبع: پرداد

چهارشنبه 1/3/1392 - 11:19
کاردستی و خیاطی

  

sakht-kif-mobile

 

 

ایده ها و تزئینات هنری و زیبا انسان را به ذوق می آره به خصوص اگه آن ایده و ساخت به دست خودتان باشد در قسمت تزئینات زیباشو ایده های زیادی وجود دارد که می توانید از آنها استفاده کنید و حتی کارهای دستی خودتان را به دوستانتان هدیه دهید در این پست به آموزش ساخت کیف موبایل می پردازیم .

0

 

هر مدل و سایز موبایلی که داشته باشید میتوانید با کمک از سایز موبایلتون و یک قالبگیری ساده این کیف را بسازید برای ساخت این کیف موبایل به یک تکه چرم صنعتی بدون ریشه؛مقداری چسب فوری-پاتکس(آهن یا تینری)و مقداری نخ قیطون محکم و یک دستگاه پانچ سوراخ کن، یک دکمه مگنتی و همینطور موبایلی که میخواهید برایش کیف بسازید.

19

 

برای شروع موبایل خود را روی تکه چرم بگذارید و حدود ۱/۵ تا ۲ سانت اضافه تر (بستگی به قطر موبایلتون داره) از دورتادور گوشی ببرید دو تکه اندازه ی هم و بعد از آن دور تا دور آن را با فاصله ی یکسان پانچ کنید.

2amuzesh

 

دقت کنید که سایز پانچتون زیاد بزرگ نباشه ؛همانطور که در تصویر هم مشاهده میکنید دو ورق چرمی را رو هم گذاشته و بعد از سوراخ کردن نخ را یکی یکی از سوراخها رد می کنیم.

3amuzesh-kif

 

حالا یک تیکه چرم را که با سایز موبایل تناسب دارد را برداشته و قسمت سر آن را تا یک سومش تا میکنیم و با چسب فیکس می کنیم و بعد یک دکمه ی آهنربایی روی آن می چسبانیم

4kif-mobile

 

 

5kif

 

همانطور که میبینید قسمت سوم نوار چرمی را نیز به پشت کیف می چسبانیم و بعد نوار را به کیف فشار می دهیم تا جای جفت دکمه را پیدا کنیم و بعد روی قسمت فرو رفته شده دکمه ی جفت را نیز می چسبانیم

6kif-mob1

همانطور که دیدید کیف به راحتی ساخته شد به سلیقه ی و ایده ی خودتون می توانید آن را تزئین کنید مثلا در اینجا از یک تکه نوار گیپور استفاده کردیم.

چهارشنبه 1/3/1392 - 11:18
آرایشی و زیبایی

آموزش روش های بند انداختن صورت بدون نیاز به دیگران

شاید خیلی وقتها برای یک اصلاح ساده صورت مجبور شوید مدت زمان طولانی را در سالنهای آرایش که البته اگر خودتان یاد بگیرید کمتر وقت شما را بگیرد اختصاص دهید، با سه روش ساده که در اینجا به شما ارائه می شود می توانید خودتان به راحتی این کار را در منزل انجام دهید…

چیزهایی که لازم دارید یک دوک نخ مخصوص اصلاح، مقداری الکل، پنبه ی تمیز و یک هد بند یا تل پهن جهت جمع شدن کامل موها در اطراف صورت می باشد.

بهتر آن است برای شروع تمرین و یادگیری ابتدا این کار را روی پاها انجام دهید.

روش اول اصلاح صورت : راحت ترین راه برای بندانداختن این است که ۵۰-۶۰ سانت از نخ اصلاح را جدا کرده و آن را با پنبه ای که به الکل آغشته شده ضد عفونی کنید و انتهای نخ را به هم گره دهید تا یک خط بسته درست شود سپس با انگشتان شصت و نشانه ی هر دودست با این نخ بسته یک مستطیل درست کنید و همچنان که انگشتان دو دست در دو عرض مستطیل قرار دارند نخ را بپیچانید به طوریکه ضربدری در وسط ایجاد شود، با این کار شما یک پروانه درست کرده اید آن را روی پوست قرار دهید و با باز و بسته شدن خود را اصلاح کنید .

شاید در ابتدای کار کمی برایتان سخت به نظر آید اما با تمرین بسیار آسان و راحت خواهد شد.

روش دوم اصلاح صورت:یک سر بند ضد عفونی شده را به پایه ی میزی که روی آن آینه تان قرار گرفته ببندید و انتهای سر دیگر نخ در دست چپ، تقریبا میانه ی این نخ کشیده شده را با دست راست که به حالت باز است و حتما

در آرایشگاهها دیده اید بپیچانید تا یک مثلث درست شود حال به آرامی آن را با کشیدن نخ دست چپ و باز و بسته شدن مثلث روی صورت بازی دهید تا موها بین پیچش نخ گیر کرده و از ریشه خارج شوند.

روش سوم اصلاح صورت: بنشینید و پاها را دراز کنید، یکسر نخ را به شصت پا گره زده و بقیه را در حالی که قسمت انتهایی آن در دست چپ و قسمت میانی با دست راست مثلثی شکل شده روی صورت بلغزانید تا موهای صورت آرام آرام گرفته شوند.

نکته :تنها کافیست روش صحیح گرفتن نخ در دستانتان را که می توانید با دقت از افرادی که این کار را انجام میدهندیاد بگیرید،سپس می توانید اینکار را با دو روش آخر انجام دهید اما توصیه ی ما یادگیری روش اول است که بسیار برای شما آسان و راحتتر خواهد بود.

منبع:انجمن خانوم گل

چهارشنبه 1/3/1392 - 11:17
کاردستی و خیاطی

مقوای دستمال توالت + کاغذ رنگی + سوزن ته گرد + مقوای ساده + چسب مایع

mashin-moghavaee-1

برای تهیه هر ماشین شما به یک مقوای استوانه ای دستمال توالت نیاز دارید

تمام مقواها را با استفاده از کاغذهای رنگی با رنگ های شاد پوشش دهید

 

mashin-moghavaee-2

روی مقوای ساده طرح چرخ های ماشین را بصورت دایره ای رسم کنید و دایره ها را برش بزنید

کاغذهای رنگی سیاه و سفید را نیز به شکل دایره ای برش بزنید و روی مقواها بچسبانید

mashin-moghavaee-3

با استفاده از رنگ و تکه های کاغذ ماشین مسابقه را تزیین کنید

برای پایان کار چرخ های ماشین ها را با استفاده از سوزن ته گرد به مقوا متصل نمایید

mashin-moghavaee

 

cook.ir

چهارشنبه 1/3/1392 - 11:15
دعا و زیارت
دعای همیشگی آیت الله العظمی بهجت در قنوت :

 

اللهم اغفر لنا و ارحمنا و عافنا و اعف عنا و أغننا عمن سواک و انصرنا علی من عادانا و أصلح امر آخرتنا و دنیانا و اقض حوائجنا یا لطیف،

یا أهل التقوی و المغفرة، یا ارحم الراحمین

ترجمه : خدایا ! ما را ببخشای و با ما مهربان باش و به ما عافیت بده و از ما بگذر و ما را از غیر

 

خودت بی نیاز کن و ما را بر دشمنان پیروز کن و کار دنیا و آخرت ما را اصلاح کن و نیازهای ما را

برطرف کن،

ای مهربان! ای اهل تقوا و بخشایش! ای مهربان ترین مهربانان !

دعای همیشگی آیت الله العظمی بهجت در آخرین سجده نمازها :

 

وافعل بنا ما أنت اهله ، و لاتفعل بنا ما نحن اهله، یا اهل التقوی و ا لمغفرة ، یا ارحم الراحمین

ترجمه: با ما آنگونه رفتار کن که تو شایسته و اهل آنی، نه آنگونه که ما شایسته آن هستیم.

ای اهل تقوی و بخشایش! ای مهربان ترین مهربانان !

چهارشنبه 1/3/1392 - 11:14
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته