بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَن الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
In the name of Allah, Most Gracious, Most Merciful
فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا كَیْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا
[مریم] به سوى [عیسى] اشاره كرد گفتند چگونه با كسى كه در گهواره [و] كودك استسخن بگوییم
سوره مریم آیه 29
یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِیًّا
اى خواهر هارون پدرت مرد بدى نبود و مادرت [نیز] بدكاره نبود
سوره مریم آیه 28
در آن منطقه تنها شعیب و پیروانش از عذاب خداوند در امان ماندند و پس از پایان زلزله، بدنهای بیجان و خانههای ویران آن قوم، عبرتی برای دیگران گردید. پس از هلاکت اهل مدین شعیب مأموریت یافت (اصحاب ایکه) را که در نزدیکی مدین سکونت داشتند بسوی خدا رهبری کند. روش اصحاب ایکه، همانروش اهل مدین بود. کفر و فساد در میان آنها رواج داشت. شعیب مأموریت آسمانی خود را انجام داد و آنانرا بسوی خدا دعوت نمود، ولی آنها سخنان پیامبر خود را نپذیرفتند و گفتند: ای شعیب! بگمان ما تو را جادو کردهاند که این سخنان را میگوئی.تو هم بشری هستی مانند ما و اگر راست میگویی یک قطعه از آسمان را بر سر ما خراب کن و ما را نابود گردان. کوششهای شعیب در راه نجات آنها کاملاً بیاثر بود و کسی دعوت او را اجابت نکرد. در نتیجه لجاجت و خیره سری، خداوند گرمای سختی بر آنها مسلط کرد، بطوریکه آبها به جوش آمد و آن قوم چندین روز در نهایت سختی و مشقت بسر بردند. آنگاه قطعه ابری، صفحه آسمان را پوشانید و نسیم خنکی از آن وزید. مردم در زیر آن قطعه ابر جمع شدند که از گرما نجات پیدا کنند. بفرمان خداوند از آن ابر آتشی فرو بارید و آن قوم سرکش و گمراه را بجزای کارهای ناپسند شان طعمه حریق ساخت و همه را سوزانید
شعیب
والی مدین اخاهم شعیبا قال یا قوم اعبدوا الله مالکم من اله غیره... (سوره اعراف: 85 ) در جنوب سرزمین شام، کنار خلیج عقبه، شهری آباد و پر نعمت قرار داشت که (مدین) نامیده میشد. ساکنان مدین با مناطق اطراف خود، مانند مصر، فلسطین و لبنان روابط تجاری داشتند و از نعمتهای گوناگون و فراوان بهرهمند بودند. ثروت و امکانات مالی، زندگانی پر از رفاه و کامروائی، اهل مدین را بسوی غفلت و فساد کشانید و آنها به بتپرستی روی آوردند. علاوه بر پرستش بتها، آلودگیهای اخلاقی و ناهنجاریهای اجتماعی و اقتصادی گوناگونی در میان آنان رواج یافت که مهمترین آنها خیانت در اموال مردم و کم فروشی بود. شعیب که مردی بزرگوار و نیک اندیش و سخنوری توانا بود، بفرمان خداوند متعال، زبان نصیحت و هدایت آنان گشود و در نهایت عطوفت و مهربانی، همانند پدری دلسوز، آنانرا ازانحراف و گناه بر حذر داشت و گفت: ای قوم من! هیچ موجودی جز خداوند یکتا، شایسته پرستش نیست. خدارا بپرستید و دست از این بتهای رنگارنگ و بیخاصیت بر دارید. سرزمین شما یک منطقه خوب و پر نعمت است. از نعمتهای خدا استفاده کنید و بکارهای فساد روی نیاورید. در اموال دیگران خیانت نکید و حق مردم راتمام و کمال پبردازید. راهزنی و چپاول اموال مردم کاری است زشت و ناپسند. بحقوق دیگران تجاوز نکنید. کم فروشی و غش در معامله را رها کنید... ای مردم فراموش نکنید که روزی یک طایفه کوچک و محدود بودید. خداوند فرزندان بسیار بشما عطا کرد و اینک یک ملت بزرگ و دارای جمعیت بسیار هستید. ای مردم! از سرنوشت شوم ملتهائی که به فساد رو آوردند و به عذاب دردناک خدا گرفتار شدند، عبرت بگیرید. اهالی مدین، در مقابل سخنان منطقی و تکان دهنده شعیب، سر سختی و عناد را پیشه کردند و گفتند: ای شعیب! این سخنان را رها کن و ما را بحال خود بگذار. ما از روش پدران و نیاکان خود دست نمیکشیم. تو نیز اگر بخواهی راحت زندگی کنی، باید با پیروانت به آئین ما باز گردید و همرنگ جامعه خود شوید، وگرنه شما را از این سرزمین بیرون خواهیم کرد. شعیب همانند سایر انبیا از عکس العمل ناپسند و تهدیدهای قوم، دلسرد و ناامید نشد و همواره هدایت آنان تلاش میکرد و آنانرا بسوی خدا و اطاعت امر او فرا میخواند. گاهی سرنوشت ملتهای دیگر را برای آنهابازگو میکرد و میگفت: ای مردم! من از آن میترسم که عناد و سرسختی شما، همانند قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح را برای شما رقم زند و فراموش نکنید که قوم لوط که به عذاب دردناک الهی گرفتار شدند فاصله زیادی با شما ندارند. گفتند: ای شعیب! ما از حرفهای تو سردر نمیآوریم. تو هم در میان جامعه ما فردی ضعیف و ناتوان هستی. اگر بخاطر خوشاوندانت نبود، ترا سنگباران میکردیم. رفته رفته، دشمنی مردم با شعیب و پیروانش صورت جدیتری بخود گرفت و بحث و گفتگوهای منطقی جای خود را به آزار و اذیت داد. وقتی شعیب از هدایت آن قوم ناامید شد و از سوئی دیگر برای مؤمنین و پیروان خود، احساس خطر کرد، از پیشگاه خداوند نجات مؤمنین و دفع شر آن قوم را درخواست نمود. خداوند دعای او را مستجاب فرمود و صیحه آسمانی و زلزله را بر آنها مسلط کرد. زمین بشدت لرزید واهل مدین تا بخود آمدند، عذاب الهی طومار زندگیشان رادر هم پیچید و کیفر کفر و فساد را به آنها چشانید
موزه 8 سال دفاع مقدس
خرمشهر