اهل بیت
اول با این کتاب شروع می کنم که خیلی خلاصه و مفیده
البته منبعش یادم نمیاد ولی فکر کنم این باشه
http://www.tarikheslam.com/downloadbook/file/265-dc-shohadaye-karbala.html
نام كتاب : شهداى كربلا
مؤ لف :حجت الاسلام محمد باقر روشندل
پیشگفتار
با فرارسیدن ماه محرم ، جا دارد از فداكارى هاى
سیدالشهدا علیه السلام و قربانى هایى كه در راه نهضت او بویژه در عاشوراى
محرم 61 هجرى پیش آمد بهره بردارى بشود تا چراغى فرا راه بشریت بالعموم و
ملت مسلمان ایران بالخصوص باشد، و به ما بیاموزد تا از دین خود محافظت
نموده و در برابر جریانها و افكار انحرافى ایستادگى كرده و ثابت قدم باشیم
آنچنان كه حسین بن على علیه السلام و اصحاب برگزیده اش بخاطر دین و
مقدساتشان در مقابل ارتش سهمگین یزید بن معاویه ثابت قدم ایستادند.
مجموعه اى كه در معرض دید شماست ، ویژه نامه اى است كه توسط معاونت فرهنگى
سازمان عقیدتى سیاسى و به منظور معرفى شهداى نهضت خونینن حسینى به چاپ
رسیده است . از متن كتاب نیز تعداد 10 سوال تهیه كه شرایط شركت در مسابقه
مى توانند طبق شرایط مذكور پاسخنامه را تكمیل و ارسال نمایند. ضمنا كتیبه
هاى شهدا در 81 قطعه و با ابعاد 35*50 به صورت تمام رنگى جهت نصب درحسینیه
ها، مساجد و مكانهاى عمومى توسط سازمان عقیدتى سیاسى ارتش چاپ شده است .
علاقه مندان به دریافت آنها به دریافت آنها به اطلاعیه پشت جلد همین كتابچه
رجوع نمایند.
قبل از مطالعه اشاره به نكات زیر ضرورى است .
1 گرچه بعضى عدد شهداى كربلا را منحصر در 72 تن مى دانند (البته این عدد،
افراد شاخص و نام آور را تشكیل مى دهند) اما محققان بیش از این عدد را ذكر
نكرده اند.
2 عدد 115 تن از تحقیق مرحوم سماوى (ره ) در كتاب معروف ابصار العین فى انصار الحسین (ترجمه عقیقى بخشایشى ) استفاده گردیده است .
3 بعضى دیگر از منابع و ماخذ استفاده شده :
الف وقعه الطف لابى مخنف
(تحقیق : از محمد هادى یوسفى )
ب - قصه كربلا (تحقیق از: على نظرى منفرد)
ج فرهنگنامه عاشورا (تحقیق از جواد محدثى )
د چهره حقیقى قیام حسینى ...
( تحقیق از عبدالكریم قزوینى )
معاونت فرهنگى سازمانى عقیدتى سیاسى
1- حسین بن على (ع )
پدرش : امیرالمومنین على علیه السلام و مادرش : فاطمه زهرا (س ) و كنیه او: ابو عبدالله .
رسول خدا (ص ) درباره وى مى فرماید:
حسین منى و انا من حسین (حسین از من است و من از حسین )
از صفات برجسته آن حضرت : علم ، بخشش ، بزرگوارى ، فصاحت ، شجاعت ،تواضع ، حلم و...
با مرگ معاویه در سال 60، سیدالشهدا كه فساد و بى لیاقتى یزید را مى دانست از بیعت با او امتناع كرد.
حسین علیه السلام براى نجات اسلام از سلطه یزید كه به محو دین مى انجامید،راه جهاد و شهادت را پیش گرفت .
آن حضرت از مدینه به مكه هجرت كرده و پس از رسیدن نامه هاى كوفیان به دعوت از امام ، به سوى عراق حركت مى كند.
پیمان شكنى كوفیان و شهادت نماینده حضرت (مسلم بن عقیل ) باعث مى گردد كه سپاه حضرت در كربلا به محاصره سپاه كوفه در آید.
حسین علیه السلام در روز عاشورا پس از به شهادت رسیدن یارانش و جوانان بنى
هاشم ، یكه و تنها به دشمن حمله ور گردید تا به شهادت رسید.
سن 57 سال
2 عباس بن على (ع )
پدرش : امیرالمومنین (ع ) و مادرش : فاطمه ام البنین ، كنیه او ابوالفضل
قامتى رشید و شجاعتى كم نظیر و بینش اعتقادى و علمى و فقهى روشنى داشت .
به خاطر سیماى جذابش او را ((قمر بنى هاشم )) مى خواندند.
امان نامه اى را كه شمر براى او از عمر بن سعد گرفته بود، رد كرد.
علمدار (پرچمدار) كربلا و مظهر ایثار و فداكارى بود.
به خاطر آوردن آب به خیمه ها سقا لقب یافت .
امام سجاد فرمود : تا اینكه دو دست عباس قطع شد، خداوند به او همانند جعفر طیار دو بال عطا فرمود كه در بهشت با فرشتگان پرواز كند.
سن :34 سال
محل دفن : كنار نهر علقمه
3 على بن الحسین علیه السلام
پدرش امام حسین علیه السلام ، و مادرش لیلى دختر ابى مره مى باشد
كنیه او ابوالحسن و به على اكبر معروف است .
در گفتار، اخلاق و اندام ظاهرى ، شبیه ترین مردم به رسول خدا (ص ) بود.
نخستین شهید از بنى هاشم در روز عاشورا بود كه جسد مباركش مورد كینه دشمن قرار گرفته و قطعه قطعه گردید.
نزدیك ترین شهیدى است كه در كنار امام حسین علیه السلام دفن شده است
سن او را از 18 تا 27 سال ، مختلف نقل كرده اند.
4- مسلم بن عقیل
پدرش عقیل (برادر على ع و مادرش علیه مى باشد.پسر عموى امام حسین (ع ) و نماینده او به كوفه براى بررسى اوضاع و بیعت گرفتن از مردم بود.
در ابتداى ورود به شهر كوفه ، حدود 18000 تن با او بیعت كردند.
با ورود عبیدالله بن زیاد به كوفه و تهدید نمودن بزرگان و اشراف ، مردم از گرداگرد مسلم متفرق شدند.
مسلم چنان یكه و تنها گشت كه یك نفر را هم در كنار خویش نیافت .
شب میهمان طوعه بود. ولى فردایش كه منزل را در محاصره ماموران یافت ، خارج گردید و پس از ساعتى جنگ دلاورانه ، دستگیر و او را به دارالاماره آوردند.
مسلم بن عقیل را در روز 9 ذى الحجه به شهادت رسانده و بدن مطهر او را از بالاى دارالاماره به زیر افكندند.
محل دفن مسلم در كنار مسجد كوفه است .
سن او 34 سال .
5 عبدالله بن الحسین (ع )
پدرش امام حسین (ع )، مادرش رباب دختر امرءالقیس مى باشد.
او كه به (على اصغر) مشهور است ، كودكى شیر خوار بیش نبود.
وى در حالیكه در بغل پدر بود، تیرى به گلویش اصابت كرد و به شهادت رسید.
امام حسین (ع ) دستش را از خون او پر كرده و بطرف آسمان پاشید و قطره اى از خون به زمین بازنگشت .
حضرت با غلاف شمشیر نزدیك خیمه گودال كوچكى حفر كرد و او را به خاك سپرد.
6- عبدالله بن على (ع )
پدرش ، على علیه السلام و مادرش ، فاطمه ام البنین مى باشد .
به توصیه و تشویق برادرش حضرت عباس به میدان كارزار شتافت .
اولین فرزند ام البنین است كه در روز عاشورا به شهادت رسید .
سن او 25 سال بود .
7 عثمان بن على (ع )
پدرش ، امیرالمومنین (ع ) و مادرش ، فاطمه ام البنین مى باشد.
بخاطر علاقه شدیدى كه على (ع ) به عثمان ابن مظعون (یكى از اصحاب رسول خدا) داشت نام فرزندش را عثمان گذاشت .
او به سفارش حضرت عباس ، پس از شهادت برادرش عبدالله به میدان كارزار شتافت .
دومین فرزند ام البنین است كه در روز عاشورا به شهادت رسید.
سن او 23 سال بود.
8- جعفر بن على
پدرش ، على (علیه السلام )
و مادرش ، فاطمه ام البنین مى باشد.
على (ع ) به واسطه علاقه و محبتى كه به برادرش (جعفر طیار) داشت ، نام فرزندش را (جعفر) نهاد.
امام حسین (ع ) به وى فرمود: به كارزار بشتاب تا تو را مانند دو برادرم (عبدالله و عثمان ) شهید ببینم .
سومین فرزند ام البنین است كه در روز عاشورا به شهادت رسید.
سن او 21 سال بود.
9- ابوبكر بن على (ع )
پدرش ، على (ع ) و مادرش ، لیلى دختر مسعود بن خالد مى باشد.
او را محمد اصغر و یا عبدالله مى خواندند.
او در روز عاشورا پس از كارزار با دشمن ، به محاصره آنها در آمده و به شهادت رسید.
نوشته اند: جسد بى جان او را در آبراه خشكى در كربلا یافتند
10- قاسم بن الحسن (ع )
پدرش ، امام حسن مجتبى (ع ) و مادرش (رمله ) مى باشد.
صورتش چون پاره ماه مى درخشید.
بدلیل كمى سن قاسم ، امام حسین (ع ) ابتدا اجازه میدان رفتن را به او
نداد، ولى قاسم پیوسته تقاضاى خود را تكرار كرد تا اجازه گرفت .
پس از كارزار با دشمن ، بر اثر ضربت شمشیر نقش بر زمین گشت و عمویش حسین (ع ) را صدا زد.
حضرت خود را بر بالین قاسم رساند و فرمود: چقدر بر عموى سخت است كه او را بخوانى و از دست او كارى بر نیاید.
سن او 13 سال بود.
11 ابوبكر بن الحسن (ع )
پدرش ، امام حسن مجتبى (ع ) و مادرش ، كنیز آن حضرت بود.
او از مدینه همراه امام حسین (ع ) به كربلا آمد.
او در روز عاشورا پس از شهادت برادرش قاسم ، به میدان كارزار رفته و جنگید تا به شهادت رسید.
12 عبدالله بن الحسن (ع )
پدرش ، امام حسن مجتبى (ع ) و مادرش ، دختر شلیل بن عبدالله مى باشد.
در كربلا نوجوانى بود كه به سن بلوغ نرسیده بود.
چون عمویش حسین (ع ) را زخمى و بى یاور دید، خود را به آن حضرت رسانید و گفت : به خدا سوگند از عمویم جدا نمى شوم .
ناگهان شمشیرى به طرف حسین (ع ) روانه شد، عبدالله دستش را سپر كرد.
شمشیر دست او را قطع كرده و به پوست آویزان نمود.
گفته شده در حالیكه حضرت او را در آغوش گرفته بود، حرمله با تیرى او را به شهادت رساند.
سن او 11 سال بود.
13 عون بن عبدالله
پدرش ، عبدالله (فرزند جعفر طیار) و مادرش حضرت زینب (س ) دختر على (ع ) مى باشد.
عون در اوائل راه مكه به كربلا، در وادى عقیق به امام حسین (ع ) پیوست .
او در روز عاشورا به میدان نبرد تاخت و شمشیر زد تا به درجه شهادت رسید.
مى نویسند: تا خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسید، گفت : به خدا قسم ، شهادت پسرم در ركاب حسین (ع ) مصیبت مرا آسان مى كند...
14 محمد بن عبدالله
پدرش ، عبدالله (فرزند جعفر طیار) و مادرش خوصاء مى باشد.
او همراه با برادرش عون در راه مكه به كربلا در وادى عقیق به امام حسین (ع ) پیوست .
او در روز عاشورا قبل از برادرش عون به میدان رفت و به شهادت رسید.
نوشته اند: تا خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسید گفت : اگرچه من توفیق یارى حسین را نیافتم ، ولى با تقدیم پسرانم او را یارى كردم .
15 عبدالله بن مسلم
پدرش ، مسلم بن عقیل و مادرش ، رقیه دختر حضرت على (ع ) مى باشد.
وى (در میدان جنگ ) در سه مرحله با دشمن كارزار نمود
دشمن به سوى او تیرى رها كرد و عبدالله دستش را روى صورت گذاشت تا از
اصابت تیر جلوگیرى كند. تیر دستش را به پیشانى دوخت . تیرى دیگر، قلب او را
نشانه رفت و اینگونه در روز عاشورا به شهادت رسید.
سن : 14 سال .
16 محمد بن مسلم
پدرش ، مسلم بن عقیل و مادرش از كنیزان بود.
امام حسین (ع ) فریاد زد: اى عموزاده ها براى نیل به شهادت شكیبا و صبور باشید.
او در روز عاشورا پس از شهادت برادرش عبدالله در حمله دسته جمعى فرزندان ابیطالب به دشمن شركت كرده ، سپس به شهادت رسید.
سن : 13 سال .
17 محمد بن ابى سعید
پدرش ، ابوسعید (فرزند عقیل ) و مادرش از كنیزان بود.
وى در روز عاشورا وقتى امام حسین (ع ) در قتلگاه افتاده بود، وحشت زده و هراسان از خیمه بیرون آمد.
در حالى كه دستش عمود خیمه اى گرفته بود و به راست و چپ نگاه مى كرد، ناگه دشمن به سرعت خود را به محمد رسانید و با شمشیر او را قطعه قطعه كرد.
او هنگام شهادت كودكى 7 ساله بود.
18 عبدالرحمن بن عقیل
پدرش ، عقیل برادر على (ع ) و مادرش از كنیزان میباشد.
وى عموزاده امام حسین (ع ) است .
امام حسین (ع ) فریاد زد: اى عموزادگان من ! صبر ومقاومت پیشه سازید...
كه بعد از این هرگز سختى و مصیبتى نخواهید دید.
وى در روز عاشورا در حمله دسته جمعى فرزندان ابیطالب به ، دشمن شركت كرده و در آن حمله به شهادت رسید.
19 جعفر بن عقیل
پدرش ، عقیل برادر على (ع ) و مادرش ، خوصاء دختر عمرو مى باشد.
وى عموزاده امام حسین (ع ) است .
برخى گفته اند: مادرش در واقعه كربلا حضور داشته است .
جعفر در روز عاشورا به میدان جنگ شتافت و در حالى كه مادرش جلوى خیمه ایستاده بود و او را نظاره مى كرد، به شهادت رسید.
20 عبدالله بن بقطر (یقطر)
چون مادرش از امام حسین (ع ) در كودكى نگه دارى كرده ، او را برادر رضاعى امام حسین (ع ) مى خوانند.
او صحابى مى باشد (یعنى رسول خدا (ص ) را درك كرده است )
او فرستاده امام حسین (ع ) است به سوى مسلم بن عقیل كه در كوفه بود.
پس از دستگیرى عبدالله ، او را بالاى قصر
دارالاماره مى برند تا در برابر مردم ، حسین (ع ) و پدرش را لعنت كند! ولى
او بعكس ، مردم را به یارى حسین (ع ) فرا مى خواند.
او را از بالاى قصر به پایین انداختند، هنوز رمقى داشت كه سرش را از بدن جدا كردند.
عبدالله از شهداى نهضت حسینى در كوفه است .
21 انس بن الحارث الاسدى
از اصحاب رسول خدا (ص ) است ، ودر جنگهاى بدر و حنین در خدمت پیامبر بوده است .
پیر مردى سالخورده و از شیعیان كوفه است .
از پیامبر نقل مى كند كه فرمود: این فرزندم ( حسین ) در سرزمینى از عراق (
كربلا ) شهید خواهد شد، هركس در آنجا باشد باید او را یارى كند.
وى شبانه به لشكر حسین (ع ) پیوست و در روز عاشورا به شهادت رسید.
22 حبیب بن مظاهر
از اصحاب رسول خدا (ص ) است . فقیهى بزرگوار و از خواص یاران امام على (ع ) بود و در تمام جنگها در خدمت آن حضرت شمشیر زده است .
حبیب در شهر كوفه از مردم براى امام حسین (ع ) بیعت مى گرفت .
پس از شهادت مسلم بن عقیل در كوفه ، مخفیانه خود را به لشكر ابى عبدالله (ع ) رساند.
فرمانده جناح چپ سپاه امام حسین (ع ) در كربلا بود.
وى در روز عاشورا عده اى از دشمن را كشت و سپس او را به شهادت رسانده سر مباركش به گردن اسبى آویختند و در میان لشكر گرداندند.
سن او بیش از 70 سال بود.
23 مسلم بن عوسجه
از اصحاب رسول خدا (ص ) مى باشد.
پیر مردى عابد و زاهد و شجاعت او در فتوحات اسلامى زبانزد بوده است .
او در كوفه مسئولیت جمع آورى اموال و خرید سلاح و گرفتن بیعت براى امام حسین (ع ) را بر عهده داشت .
او پس از شهادت مسلم بن عقیل متوارى شد و سپس با خانواده اش به كاروان حسین (ع ) پیوست .
مسلم در روز عاشورا به دشمن حمله ور شد و سپس با ضربتى نقش بر زمین گشت ، هنوز رمقى داشت كه امام حسین (ع ) بر بالین او آمد و فرمود: اى مسلم بن عوسجه ! خدا تو را رحمت كند.
سن او بیش از 60 سال بود.
24 قیس بن مسهر
مردى شریف و شجاع و از مخلصین در محبت اهل بیت (ع ) است .
او نامه مسلم را كه حاوى خبر بیعت كوفیان بود به مكه برد و تسلیم امام
حسین (ع ) كرد. حضرت نامه اى كه در آن خبر حركت خویش به سوى كوفه بود را
توسط او براى كوفیان فرستاد.
او را در میانه راه دستگیر و به نزد ابن زیاد بردند و از او خواستند كه
بالاى منبر رفته و حسین را دشنام دهد. او در بالاى منبر گفت : اى مردم !
حسین بن على بهترین خلق خداست پس دعوت او را اجابت كنید، و بر عبیدالله و
پدرش لعنت فرستاد.
قیس را از بالاى دارالاماره كوفه به زمین پرتاپ كرده به شهادت رساندند.
25 عمرو بن خالد الاسدى
26 سعد
عمرو از بزرگان كوفه و شیعیان با اخلاص بود.
و پس از خیانت مردم كوفه و تنها گذاشتن مسلم بن عقیل ، مخفى گشت .
وى پس از به شهادت رسیدن قیس بن مسهر به همراه غلامش سعد از كوفه خارج شده و به سپاه امام حسین (ع ) پیوستند.
عمرو و سعد به همراه عده اى در روز عاشورا در اول جنگ به دشمن حمله كرده و به شهادت رسیدند.
وقتى خبر شهادت آنها به امام حسین (ع ) رسید، آن حضرت به طور مكرر براى آنان رحمت مى فرستاد.
27 ابو ثمامه عمرو الصائدى
او از چهره هاى سرشناس شیعه در كوفه بود.
از اصحاب على (ع ) و در جنگها در ركاب آن حضرت بود. از طرف مسلم بن عقیل مسئولیت جمع آورى كمكهاى مالى و خرید اسلحه را داشت .
پس از خیانت مردم كوفه ، به لشكر حسین (ع ) پیوست .
وى در روز عاشورا نزد حضرت آمده و گفت : ... دوست دارم در حالى با خدا
ملاقات كنم كه نماز ظهر امروز را كه وقتش نزدیك شده خوانده باشم .
حسین (ع ) در جوابش فرمود: نماز را به یاد آوردى ، خدا تو را از نماز گزاران قرار دهد.
ابو ثمامه پس از خواندن نماز ظهر به امامت حضرت ، به میدان كارزار رفته و به شهادت رسید.
28 بریر بن حضیر(خضیر)
شخصى عابد و زاهد و از اساتید قرآن بود.
از اصحاب على (ع ) بود و از اشراف كوفه به شمار مى رفت .
وى از كوفه به مكه رفته و به امام حسین (ع ) پیوست و همراه حضرت به كربلا آمد.
در روز عاشورا با دشمن چنین سخن گفت : ... این آب فرات است و حیوانات صحرا
از آن استفاده مى كنند ولى پسر رسول خدا از آن محروم باشد، آیا پاداش
خدمات محمد (ص ) این است ؟
روز عاشورا با دشمن به كارزار پرداخت تا به شهادت رسید.
29 عابس بن ابى شبیب
از رجال برجسته شیعه ، عابد و شب زنده دار و سخنورى توانا بود.
او از قبیله بنى شاكر است . (این قبیله از
مخلصین در محبت على (ع ) بودند و آن حضرت در جنگ صفین درباره آنها فرمود:
اگر تعدادشان به هزار نفر مى رسید، خداوند به شایستگى عبادت مى شد.
او در روز عاشورا به حسین (ع ) گفت : اى حسین ! مطمئن باش ، به خدا در روى زمین كسى نزد من محبوب تر و عزیزتر از تو وجود ندارد.
از دلیر مردان عرب بود و كسى یاراى جنگ تن به تن با او را نداشت ، لذا روز
عاشورا از هر طرف به سوى او سنگ پرتاب كردند و او نیز سپر و نیزه را كنار
گذاشت و با شمشیر به جنگ دشمن رفت . او را محاصره كرده و به شهادت رساندند.
30 شوذب بن عبدالله
او از بزرگان شیعه و از جنگجویان انگشت شمار بود.
حافظ و حامل حدیث از على (ع ) بود و مردم شیعه براى اخذ حدیث به وى مى رسیدند.
وى همراه مولایش عابس از مكه تا كربلا با سپاه حسین (ع ) بود.
(از او سئوال كردند كه چه خواهى كرد؟) گفت : در كنار پسر دختر رسول خدا مى جنگم تا كشته شوم .
وى در روز عاشورا به میدان جنگ رفته و به شهادت رسید.
31 حنظله بن اسعد
او از شخصیتهاى شیعه ، شجاع ، فصیح و قارى قرآن بود.
حنظله موقع ورود امام حسین (ع ) به كربلا خدمت آن حضرت رسید.
به لشكر ابن سعد گفت : اى مردم !... دست به قتل حسین (ع ) نزنید كه مستحق عذاب الهى خواهید شد.
حنظله روى به حضرت كرد و گفت : درود بر تو اى حسین ...
خداوند شناسایى برقرار كند میان ما و شما در بهشتش . وى در روز عاشورا با
شمشیر آخته به دشمن حمله كرد و پس از مبارزه اى شجاعانه به درجه شهادت
رسید.
32 عبدالرحمن الارحبى
او مردى بزرگوار، شجاع و دلاور بود.
وى به همراه قیس ، نامه هاى مردم كوفه را در مكه به خدمت حسین (ع ) رسانید.
حسین (ع ) او را با مسلم بن عقیل به سوى كوفه فرستاد، ولى دوباره به خدمت آن حضرت بازگشت و تا كربلا همراه سپاه ایشان بود.
وى در روز عاشورا وقتى وضع را سخت دید اجازه میدان گرفت و جنگید تا به شهادت رسید.
33 سیف بن الحارث الهمدانى
34 مالك بن عبدالله الهمدانى
35 شبیب
سیف و مالك پسر عموى یكدیگر بوده و به همراه غلامشان شبیب به سپاه حسین (ع ) پیوستند.
روز عاشورا آن دو در حالى كه مى گریستند به خدمت حضرت رسیدند. امام (ع )
فرمود: چرا گریه مى كنید؟ آن دو گفتند: فدایت شویم ، براى خودمان گریه نمى
كنیم ولى براى شما گریه مى كنیم كه در محاصره دشمن قرار گرفته اید و ما بیش
از جانمان چیزى نداریم تا با آن از تو حمایت كنیم . حضرت به آنها فرمود:
خداوند از بابت علاقه و همدردیتان با من به شما پاداش دهد.
آن دو در حالیكه یكدیگر را حمایت مى كردند به جنگ دشمن رفته و به شهادت رسیدند.
36 هانى بن عروه
او از اصحاب رسول خدا (ص ) و رئیس قبیله مذحج بود.
وى و پدرش از خواص یاران على (ع ) بشمار مى رفتند و در جنگ جمل ، صفین و نهروان ملازم ركاب آن حضرت بودند. منزل هانى در كوفه مخفى گاه مسلم بن عقیل گشته بود.
ماموران دستگیرش كردند و به دارالاماره بردند. ابن زیاد با عصایى كه داشت چنان به صورت هانى زد كه بینى او شكسته و خون از محاسنش فرو ریخت و لباسهایش خون آلود گشت .
به دستور عبیدالله او را به بازار برده و در مقابل چشم مردم گردن زدند.
وى از شهداى نهضت حسینى در كوفه است .
سن او بیش از 80 سال بود.
37 جناده بن الحارث المذحجى
38 واضح
جناده از بزرگان مشهور شیعه و از یاران على (ع ) بود.
او با مسلم بن عقیل در شهر كوفه بیعت كرد، ولى چون عهد شكنى مردم را دید، همراه با غلام پدرش واضح تركى و جماعتى دیگر به سوى حسین (ع ) حركت كردند.
در روز عاشورا جناده و همراهانش به محاصره
دشمن در آمدند، گرچه حضرت عباس آنها را نجات داد ولى حاضر نشدند كه سالم
برگردند، لذا جنگیدند و یكجا به شهادت رسیدند.
هنگامى كه واضح هنگام جنگ با دشمن به زمین افتاد، حسین (ع ) بسوى او شتافت و صورت به صورت او گذاشت . واضح در حالى كه به این رفتار امام مباهات مى كرد به شهادت رسید.
39 مجمع بن عبدالله
40 عائذ بن مجمع
پدر مجمع از اصحاب رسول خدا (ص ) بوده و خودش از یاران على (ع ) است .
مجمع و پسرش عائذ همراه با تعدادى از كوفه خارج و به امام حسین (ع ) پیوستند.
امام حسین (ع ) از آنها درباره مردم كوفه پرسید: آنها گفتند: بزرگان كوفه
رشوه هاى كلانى گرفته و دوستدار حكومت شده اند، اما بقیه مردم دلهایشان به
شما گرایش دارد، ولى فردا شمشیرهایشان بر علیه شما خواهد بود.
این پدر و پسر در روز عاشورا با هم به شهادت رسیدند.
41 نافع بن هلال
او مردى بزرگوار و شجاع و قارى قرآن و نویسنده حدیث بود.
وى از یاران على (ع ) بوده و در جنگهاى جمل ، صفین و نهروان حضور داشت .
نافع در خطاب به حسین (ع ) گفت : ... به خدا سوگند از حكم خدا باكى ندارم و
ملاقات با خدا براى ما ناپسند نیست ، زیرا ما با نیت و بصیرت خودمان
دوستدار تو را دوست ، و دشمنت را دشمن مى داریم . او در روز عاشورا نامش را
بر روى تیرهاى مسمومش نوشته و به سوى دشمن پرتاب نمود. وقتى تیرهایش تمام
شد، با شمشیر به دشمن حمله كرد.
دشمن اطراف نافع را گرفته با پرتاب سنگ بازوان او را شكسته و اسیرش كردند و به نزد ابن سعد آوردند، سپس شمر با ضربتى او را به شهادت رساند.
42 الحجاج بن مسروق
او از یاران على (ع ) و از شیعیان كوفه است .
وى از كوفه خود را به امام حسین (ع ) در مكه رساند و همراه امام به كربلا آمد. موذن سیدالشهدا بود و در پنج وقت ، اذان مى گفت .
در روز عاشورا به میدان رفت و در حالى كه غرقه در خون بود، برگشت . حضرت
فرمود: من هم پشت سر تو به ملاقات جد و پدرم نایل خواهم شد.سپس حجاج دوباره به میدان رفت و جنگید تا به شهادت رسید.
43 عمرو بن قرظه
پدرش قرظه از اصحاب رسول خدا (ص ) و از یاران على (ع ) بود.
عمرو قبل از شروع جنگ در كربلا، به امام حسین (ع ) پیوست .
در روز عاشورا به میدان رفت و جنگید، ولى به سوى حسین (ع ) برگشت تا آن حضرت را از دشمن محافظت كند.
او خود را سپر حضرت كرده و تیرها به صورت و سینه اش بر خورد مى كرد تا آسیبى به امام حسین (ع ) نرسد.
در حالى كه بدنش پر از جراحت شده بود، رو به حضرت كرد و گفت : یا بن رسول
الله ! آیا به عهد خود وفا كردم ؟ حضرت فرمود: در بهشت جلوى من خواهى بود و
سلام مرا به رسول خدا برسان . در همین لحظه عمرو به زمین افتاد و به شهادت رسید.
44 عبدالرحمن بن عبد ربه
او از اصحاب رسول خدا (ص ) و از یاران با اخلاص على (ع ) بود.
وى از كسانى است كه به حادثه غدیر خم گواهى داد و گفت : از رسول خدا (ص ) كه فرمود: آگاه باشید همانا خداى عز و جل ولى من است و من ولى مومنین ، پس هركس من مولاى او هستم ، على مولاى اوست .
على (ع ) قرآن را به او تعلیم داد و او را تربیت كرد. او همراه امام حسین از مكه به كربلا آمد.
در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسید.
45 جناده بن كعب
46 عمرو بن جناده
عمرو همراه پدرش جناده و مادرش ، از مكه با سپاه امام حسین (ع ) بودند.
جناده و در روز عاشورا، در حمله اول به شهادت رسید.
عمرو كه نوجوانى بیش نبود، در روز عاشورا پس
از شهادت پدر نزد حسین (ع ) آمد و گفت : به دستور مادرم آمده ام ، لذا
امام (ع ) اجازه رفتن به میدان جنگ را به او داد.
دشمن پس از شهادتش ، سر او را از تن جدا كرده و به سوى حسین (ع ) پرتاب كرد.
مادر سر فرزند را برداشت و به سر یكى از سپاهیان ابن سعد زد و او را به هلاكت رساند.
47 سعد بن الحارث الانصارى
48 ابوالحتوف بن الحارث
این دو برادر (قبل از واقعه كربلا) در گروه محكمه (خوارج ) بودند.
آنها همراه با عمر بن سعد براى جنگ با حسین (ع ) از كوفه خارج شدند.
در روز عاشورا چون صداى استغاثه امام بلند شد كه مى فرمود: آیا كسى نیست كه به ما كمك كند؟ این دو برادر، از سپاه ابن سعد خارج شده و به كمك حسین (ع ) شتافتند و با سپاهیان كوفه جنگیدند تا به شهادت رسیدند.
49 زهیر بن القین
او از شخصیتهاى برجسته كوفه بود.
وى نخست از طرفداران عثمان بود. اما در بازگشت از زیارت خانه خدا، در
میانه راه به كاروان حسین (ع ) برخورد نمود و با عنایت الهى از یاران آن
حضرت گشت .
وى با همسرش با كاروان حسین (ع ) به كربلا آمد.
در شب عاشورا از جا برخواست و گفت : به خدا سوگند اگر هزار بار كشته شوم و
زنده گردم هرگز از یارى حسین (ع ) و جوانانش دست بر نخواهم داشت .
او فرمانده جناح راست سپاه حسین (ع ) بود.
وى در روز عاشورا پس از اقامه نماز با امام حسین (ع )، به میدان نبرد رفته و به شهادت رسید.
50 سلمان بن مضارب
او پسر عموى زهیر بن القین بود.
سلمان همراه با زهیر در سال 60 هجرى به حج مشرف شده بود. در بازگشت ، در
میانه راه با هدایت یافتن زهیر او نیز جزو یاران حسین (ع ) گشت .
در روز عاشورا سلمان همراه چند نفر دیگر بعد از اداى نماز ظهر با امام حسین (ع )، به میدان نبرد رفته و سپس به شهادت رسیدند.
51 سوید بن عمرو الخثعمى
مردى شریف و كثیرالصلوه و دلیر و صاحب تجربه در جنگها بود.
او یكى از دو نفرى است كه تا لحظات آخر در كنار امام حسین (ع ) بود.
سوید در روز عاشورا قدم پیش گذاشت و جنگید
تا بدنش پر از جراحت شد و از اسب نقش زمین گشت و به رو افتاد، لذا دشمن
گمان كرد كه او كشته شده است .
او كه زخمى بود، چون شنید كوفیان شادى كنان مى گویند: حسین كشته شد با همان تن مجروحش از جا بر خاست و با خنجرى كه داشت ، به جنگ پرداخت تا به شهادت رسید.
چون شهادتش پس از شهادت امام (ع ) بود، او را آخرین كشته میدان كربلا گفته اند.
52 ابوالشعثا الكندى
نام او یزید بن زیاد مى باشد و مردى شریف ، دلیر و جسور و تیر اندازى ماهر بود.
وى پیش از ملاقات حسین (ع ) با حر، از كوفه به سوى آن حضرت رفت .
ابوالشعثا در روز عاشورا سواره مى جنگید،
چون اسبش پى شد، روى زانو در محضر امام (ع ) نشست و تیرهاى فراوانى به طرف
دشمن پرتاب كرد و جمعى از آنان را به هلاكت رساند.
امام حسین (ع ) براى وى چنین دعا مى كرد: خدایا! خدایا تیرش را به هدف برسان و بهشت را پاداش او قرار ده .
چون تیرهایش تمام شد، از جا برخاست و با شمشیر جنگید تا به شهادت رسید.
53 بشیر بن عمروالحضرمى
او از تابعین بود (از كسانى كه اصحاب رسول خدا را درك كرده اند)
دلاورى فرزندان او در جنگها معروف است .
قبل از شروع جنگ به امام حسین (ع ) پیوست .
در روز عاشورا در حالى كه مشغول جنگیدن بود به او گفته شد كه : فرزندت در مرز رى اسیر گشته است .
امام حسین (ع ) به او فرمود: خدا رحمتت كند، من بیعتم را از تو برداشتم ،
برو و در آزادى پسرت كوشش كن . بشیر گفت : درندگان مرا پاره پاره كنند اگر
از تو جدا شوم .
او در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسید.
54 عبدالله بن عروه (عزره )
55 عبدالرحمن بن عروه (عزره )
این دو برادر از اشراف و دلیران كوفه بودند.
جدشان از یاران على (ع ) بوده و در جنگهاى آن حضرت شركت داشت .
عبدالله و عبدالرحمن در كربلا به خدمت امام حسین (ع ) رسیدند.
آنها در روز عاشورا به نزد حضرت آمده و سلام كردند و گفتند: دوست داریم كه
در برابرت مبارزه كرده و از حریم تو دفاع كنیم . حضرت به آنها فرمود:
آفرین باد بر شما!
این دو برادر در حالیكه نزدیك امام بودند با دشمن جنگیده تا به شهادت رسیدند.
56 عبدالله بن عمیر الكلبى
57 ام وهب النمریه
او مردى دلاور و از مسیحیان كوفه بود كه با دیدن كثرت لشكریان كوفه براى قتل امام حسین (ع ) مسلمان شد.
وى شب هنگام همراه با همسرش ام وهب به سوى كربلا حركت كرده و به خدمت امام حسین (ع ) رسیدند.
عبدالله در روز عاشورا به میدان جنگ شتافت در حالى كه جراحاتى بر بدنش وارد شده بود، همسرش ام وهب به میدان آمده و به او گفت : پدر و مادرم به فدایت ، در برابر فرزند رسول خدا با دشمن مبارزه كن .
پس از شهادتش ، ام وهب بر بالین او نشست و گفت : بهشت تو را گوارا باد! از خدا مى خواهم كه مرا همراه تو در بهشت قرار دهد.
در این هنگام ، دشمن عمودى آهنین را بر سر ام وهب فرود آورد و در كنار شوهر شهیدش جان سپرد.
58 مسلم بن كثیر
59 رافع بن عبدالله
مسلم از تابعین (كسانى كه یاران پیامبر را درك كرده اند مى باشد.
او از یاران على (ع ) بوده و در یكى از جنگهاى آن حضرت پایش آسیب دیده و معلول گردید.
او به همراه غلامش رافع از كوفه خارج شدند و نزدیك فرود آمدن امام حسین (ع ) به كربلا، به آن حضرت پیوستند.
مسلم در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسید، اما غلامش رافع بعد از نماز ظهر و در برابر حضرت (ع ) به شهادت رسید.
60 النعمان بن عمرو الازدى
61 الجلاس (الحلاس ) بن عمرو
این دو برادر از مردم كوفه و از اصحاب على (ع ) بودند و جلاس در كوفه جز نظامیان آن حضرت بود.
آنها با سپاه عمر بن سعد از كوفه خارج شدند. چون ابن سعد شروط و پیشنهادات امام حسین (ع ) را نپذیرفت ، آن دو به لشكر حضرت پیوستند.
نعمان و جلاس در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسیدند.
62 یزید بن ثبیط
63 عبدالله بن یزید
64 عبیدالله بن یزید
یزید از شیعیان بصره و در میان قومش شریف و بزرگوار بود.
او با دو تن از فرزندانش عبدالله و عبیدالله و عده اى دیگر از بصره بیرون آمده و در محلى به نام (ابطح ) در نزدیكى مكه به امام حسین (ع ) پیوستند. یزید روز عاشورا در جنگ تن به تن به شهادت رسید ولى دو فرزندش در حمله اول كه دسته جمعى بود به شهادت رسیدند.
65 عامر بن مسلم العبدى
66سالم
عامر از شیعیان بصره بود.
او به همراه غلامش سالم و عده اى از شیعیان بصره به سوى امام حسین (ع ) حركت كرده و خدمت آن حضرت رسیدند.
عامر و سالم در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسیدند.
67 مسعود بن الحجاج
68 عبدالرحمن بن مسعود
مسعود و پسرش از شیعیان نامى و از شجاعان مشهور بودند.
هر دو با لشكر عمر بن سعد از كوفه خارج شدند ولى پیش از درگیرى ، به سپاه امام حسین (ع ) پیوستند.
مسعود و عبدالرحمن در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسیدند.
69 عمار بن حسان
او از شیعیان مخلص و دلیران صاحب نام بود.
پدرش حسان از یاران على (ع ) بود، كه در جنگ جمل و صفین شركت جست و در جنگ به شهادت رسید.
عمار از كسانى است كه از مكه همراه با حسین (ع ) بود.
او در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسید.
70 قاسط بن زهیر
71 كردوس بن زهیر
72 مقسط بن زهیر
این سه برادر از یاران على (ع ) بوده و جز پیشتازان در جنگهاى آن حضرت بودند.
پس از شهادت على (ع ) در كنار امام حسن مجتبى (ع ) قرار گرفته و در كوفه اقامت گزیدند.
آنها شبانه خود را در كربلا به امام حسین (ع ) رساندند.
سه برادر در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسیدند.
73 مجمع بن زیاد الجهنى
74 عباد بن مهاجر
75 عقبه بن الصلت
این سه در منزلگاه جهینه در اطراف مدینه زندگى مى كردند.
زمانى كه حسین (ع ) از كنار این منزلگاه عبور مى كرد، آنان به حضرت پیوستند.
گرچه بعضى از اطراف حضرت پراكنده شدند، اما آنها در سپاه حضرت باقى ماندند.
آنها در ورز عاشورا به فیض شهادت رسیدند.
76 حر بن یزید الریاحى
حر در دوران جاهلیت و اسلام ، در میان قومش مورد احترام بود.
هنگامى كه از قصر ابن زیاد خارج مى شد تا
براى مقابله با امام حسین (ع ) برود، صدایى شنید كه مى گوید: اى حر، بهشت
بر تو مژده باد!برگشت ولى كسى را ندید. به خود گفت : جنگ با حسین و بهشت ؟!
در ابتدا با هزار جنگجو، در میانه راه جلو كاروان حسین (ع ) را گرفت .
وقتى متوجه شد كه عمر بن سعد پیشنهاد امام حسین (ع ) را نپذیرفته و قصد
كشتن آن حضرت را دارد، در حالى كه سپرش را وارونه بود خود را به سپاه امام
رسانید.
حر بر حسین (ع ) سلام كرد و گفت : فدایت شوم ! من !همانم كه جلوى تو را گرفتم ولى پشیمانم ، آیا توبه ام پذیرفته مى شود؟
امام (ع ) فرمود: بلى ، خدا توبه ات را مى پذیرد.
او در روز عاشورا با شجاعتى تمام ، جنگ سختى كرد تا به شهادت رسید و آن وعده بهشتى را كه شنیده بود، تعبیر گشت .
77 الحجاج بن بذر التمیمى
78 قعنب بن عمر النمرى
آن دو از مردم بصره بودند.
حجاج حامل نامه مسعود بن عمرو (یكى از اشراف و بزرگان ) را كه در پاسخ به نامه امام حسین (ع ) نوشته بود، تقدیم آن حضرت كرد.
حجاج و قعنب همراه حضرت بودند تا در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسیدند. عده اى شهادت حجاج را در جنگ تن به تن در بعد از ظهر عاشورا گفته اند.
79 سعید بن عبدالله الحنفى
او از بزرگان ، دلیران و زاهدان شیعه در كوفه بود.
سعید نامه هاى مردم كوفه را به امام حسین (ع ) رساند، حضرت جواب آن نامه ها را نیز توسط او به كوفه ارسال نمود.
او از كسانى است كه در مقابل مسلم بن عقیل در كوفه از جا برخاست و گفت : به خدا سوگند آماده یارى حسین و قربانى شدن در راهش شده ام .
در روز عاشورا چون حسین (ع ) نماز ظهر را خواند جنگ سختى در گرفت ، سعید جلوى امام ایستاد و با صورت و سینه و پهلوهایش به استقبال تیرها مى رفت تا امام اصابت نكند.
هنگامیكه به زمین افتاد، گفت : یا بن رسول الله ! آیا به عهد خود وفا كردم ؟ حضرت فرمود: بلى ، تو در بهشت جلوى من خواهى بود و سپس به شهادت رسید.
80 سوار بن منعم
او قبل از شروع جنگ ، از كوفه به كاروان امام حسین (ع ) پیوست .
در روز عاشورا و در حمله اول شركت كرد، اما مجروح گردید و توسط سپاه كوفه
اسیر گشت . او را نزد عمر بن سعد بردند، ابن سعد خواست او را به قتل برساند
ولى خویشان او وساطت نموده او را آزاد كردند.
چون جراحات او شدید بود، شش ماه پس از واقعه كربلا به شهادت رسید.
81 عمرو بن عبدالله الجندعى
او از كسانى است كه قبل از شروع جنگ ، خود را به كربلا رسانده و به امام حسین (ع ) پیوست .
او در روز عاشورا در ركاب آن حضرت جنگید تا نقش زمین گشت ، دشمن یك ضربت
كارى بر سرش وارد آورد. قوم و قبیله اش تن مجروح او را از میدان نبرد خارج
كردند.
عمرو كه جراحات سختى برداشته بود تا یك سال پس از واقعه كربلا در بستر بیمارى بود، اما بر اثر همان جراحات به شهادت رسید.
82 الموقع بن ثمامه
او شبانه همراه با عده اى خود را به كربلا رسانده و به امام حسین (ع ) پیوست .
او در روز عاشورا در ركاب آن حضرت جنگید تا نقش زمین گشت ، قوم و قبیله اش او را نجات داده ، به كوفه آوردند و پنهانش نمودند.
ابن زیاد از مخفیگاه او مطلع شد تا خواست او
را به قتل برساند، عده اى وساطت كردند. لذا دستور داد او را به غل و زنجیر
بسته به منطقه اى به نام الزاره (عمان فعلى ) تبعیدش كنند.
موقع در اثر جراحات وارده و بعد از یكسال جان به جان آفرین تسلیم كرد.
83 سعد بن الحارث
84 نصر بن ابى نیزر
85 الحارث بن نبهان
سعد، نصر و حارث ابتدا از غلامان حضرت على (ع ) و سپس امام حسن مجتبى (ع ) بودند. پس از شهادت آن دو معصوم (ع )، به خدمت امام حسین (ع ) در آمدند.
آنها همراه حضرت از مدینه به مكه و از آنجا به كربلا آمدند.
این سه غلام در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسیدند.
86 منجح بن سهم
87 قارب بن عبدالله
منجح غلام امام حسن مجتبى (ع ) بود كه به همراه فرزندان آن حضرت در كربلا حضور داشت .
قارب غلام امام حسین (ع ) و مادرش كنیز آن حضرت بود.
این دو غلام در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسیدند.
88 اسلم بن عمرو
او از خدمتگزاران امام حسین (ع ) بود.
وى در روز عاشورا جنگید تا نقش بر زمین گشت .
حضرت به بالین اسلم آمد، و او را در آغوش گرفت ، و صورت به صورتش گذاشت .
اسلم لبخندى زد و گفت : كیست مثل من ، كه حسین (ع ) صورت به صورتش گذاشته باشد؟ آن گاه روح از بدنش پرواز كرد.
89 سلیمان بن رزین
او از خدمتگزاران امام حسین (ع ) بود.
امام حسین (ع ) هنگامیكه در مكه بود نامه هایى را كه به روساى قبائل بصره نوشته بود، به وسیله سلیمان فرستاد. اما یكى از آن ها خیانت نموده سلیمان را به نزد عبیدالله بن زیاد (زمانى كه هنوز به سوى كوفه حركت نكرده بود) برد.
عبیدالله تا نامه حضرت به روساى قبایل را خواند، دستور داد سلیمان را گردن بزنند.
او یكى از شهداى نهضت حسینى در بصره است .
90 جون
او غلام ابوذر یار با وفاى پیامبر(ص ) است .
جون همیشه ملازم اهل بیت (ع ) بود، او از مدینه به مكه و تا كربلا همراه حضرت بود.
او در مقابل حسین (ع ) ایستاد و گفت : اى پسر رسول خدا!من در صلح كنار شما
باشم و در سختى شما را تنها بگذارم ؟ بوى بدنم بد، جسمم پست و رنگم سیاه
است . عنایتى بفرما تا بدنم خوشبو، جسمم شریف و رنگم سفید شود.
جون در روز عاشورا به میدان جنگ رفته و سپس به شهادت رسید.
پس از شهادتش امام حسین (ع ) فرمودند: خدایا!رویش را سفید، بویش را عطرآگین و او را با نیكان محشور فرما.
91 سالم بن عمرو
92 جابر بن الحجاج
سالم غلام بنى المدینه و از شیعیان كوفه بود كه به سپاه امام حسین (ع ) پیوست .
جابر غلام عامر بن نهشل و مردى دلیر و جنگجو بود كه در كربلا به محضر حضرت (ع ) رسید.
این دو غلام در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسیدند.
93 عمار بن سلامه الهمدانى
94 نعیم بن العجلان الانصارى
آن دو از یاران على (ع ) بودند و در بعضى از جنگها در ركاب آن حضرت جنگیدند.
عمار از اصحاب رسول خدا (ص ) است و نعیم از شجاعان و شعراى عرب به شمار مى رود.
آن دو كه از حركت امام حسین (ع ) به عراق با خبر شدند، به آن حضرت پیوستند و در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسیدند.
95 جبله بن على الشیبانى
96 الحباب بن عامر التیمى
آن دو از شجاعان و شیعیان كوفه هستند.
هردو جزو بیعت كنندگان با مسلم بن عقیل بودند. پس از شهادت مسلم آنها از كوفه بیرون آمده و به سپاه حسین (ع ) پیوستند.
جبله و حباب در روز عاشورا مردانه جنگیدند تا به فیض شهادت رسیدند.
97 امیه بن سعد الطائى
98 جندب بن حجیر الكندى
آن دو از بزرگان شیعه و از یاران على (ع ) بودند.
امیه و جندب قبل از شروع جنگ خود را به سپاه حسین (ع ) رساندند.
آن دو روز عاشورا و در آغاز جنگ به شهادت رسیدند.
99 یزید بن مغفل المذحجى
100 عبدالله بن بشر الخثعمى
آن دو از مردان دلیر و حامیان حق بودند.
یزید بن مغفل كه از یاران على (ع ) بود، در مكه به حسین (ع ) پیوست و همراه ایشان به كربلا آمد.
عبدالله كه با سپاه عمر بن سعد از كوفه بیرون آمده بود در فرصت مناسب به یاران حسین (ع ) پیوست .
آن دو روز عاشورا به فیض شهادت رسیدند.
101 زاهر بن عمرو
102 الحارث بن امر القیس
آن دو از قبیله بنى كند هستند.
زاهر كه در شجاعت و محبت اهل بیت (ع ) مشهور بود، در سال 60 هجرى به حج رفت و سپس به سپاه امام حسین (ع ) پیوست .
حارث كه با سپاه عمر بن سعد از كوفه خارج شده بود، در فرصت مناصب به یاران حضرت ملحق گردید.
هر دو در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسیدند.
103 عمر بن ضبیعه
104 بكر بن حى
آن دو از قبیله بنى تیم هستند.
عمر بن ضبیعه مردى شجاع بود. او افتخار درك رسول خدا (ص ) را داشته است .
آنها به همراه سپاه عمر بن سعد از كوفه خارج شدند و در موقعیت مناسب به یاران حسین (ع ) پیوستند.
عمرو و بكر در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسیدند.
105 عبد الا على بن یزید الكلبى
106 عماره بن صلخب الازدى
آن دو از جنگجویان دلیر و از شیعیان كوفه هستند.
آنها با مسلم بن عقیل بیعت كردند و پس از شهادت مسلم و هانى در كوفه دستگیر شدند.
ابن زیاد دستور داد عبد الا على و عماره را به میان قبیله شان برده و گردن بزنند.
آن دو از شهداى نهضت حسینى در كوفه هستند.
107 زهیر بن سلیم
108 قاسم بن حبیب
آن دو از قبیله بنى ازد و از شیعیان كوفه بودند.
زهیر و قاسم با سپاه عمر بن سعد از كوفه بیرون آمده و در موقعیت مناسب به یاران حسین (ع ) پیوستند.
آن دو در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسیدند.
109 ضرغامه بن مالك
110 كنانه بن عتیق
آن دو از قبیله بنى تغلب و از شیعیان كوفه بودند.
ضرغامه با مسلم بن عقیل بیعت
كرد. او پس از شهادت مسلم ، با سپاه عمر بن سعد از شهر خارج شده و در فرصت
مناسب خود را به یاران حسین (ع ) رسانید. وى پس از نماز ظهر روز عاشورا در
جنگ تن به تن به شهادت رسید.
كنانه از اصحاب رسول خدا (ص ) و از زاهدان و قاریان قرآن بود.
او در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسید.
111 سیف بن مالك
112 ادهم بن امیه
آن دو از قبیله بنى عبد قیس و از شیعیان بصره بودند.
سیف و ادهم همراه با عده اى دیگر از بصره خارج شده و در محلى به نام ابطح در نزدیكى مكه به امام حسین (ع ) پیوستند.
ادهم در حمله اول روز عاشورا و سیف بعد از نماز ظهر در جنگ تن به تن به شهادت رسیدند.
113 جو ین بن مالك التیمى
او شیعه علوى بود.
چون به قبیله بنى تیم وارد شده بود لذا همراه آنها به سوى امام حسین (ع ) رفت تا با او بجنگد.
وقتى پیشنهادات حسین (ع ) از جانب عمر بن سعد در شد، جوین به همراه عده اى شبانه به یاران حضرت پیوستند.
او در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسید.
114 زیاد ابو عمره
115 حبشى بن قیس
آن دو از قبیله بنى همدان هستند.
زیاد محضر پیامبر (ص ) را درك كرده است . او مردى شب زنده دار و پرهیز كار بود.
سلمه جد حبشى از اصحاب رسول خدا بوده است .
پنج شنبه 2/9/1391 - 0:49
اهل بیت
جام جم آنلاین نوشت:
عشق به امام حسین(ع) و كربلا از پسكوچههای كودكی همه ما آغاز میشود.
از تكیههای سیاهرنگ، پارچههای عزا و پرچمهای سرخ و سبز و سیاهی كه با
آمدن محرم همه جا را سیاه پوش میكند.
هنوز هم از كودكی یاد میگیریم كه آب بنوشیم و بگوییم «سلام بر حسین».
درست است كه ما كربلا را با دل هایمان میشناسیم و میآموزیم و برایمان
ماندگار میشود، اما این واقعه عظیم لابهلای صفحات تاریخ هم روایاتی مستند
دارد كه ارزشمند و درخور توجه است.
اگر كمی بررسی كنیم، میبینیم كتابهای تاریخی هم در بیان مظلومیت امام
حسین(ع) از پای ننشسته و تاریخنگاران هم تلاشهای بسیاری كردهاند تا
هریك به زبان و بیانی، مظلومیت این امام و ظلم و شقاوت یزید را روایت كنند.
این روایتها در كتابهایی با عنوان «مقتل» نگاشته شدهاند و با همین نام
هم از آنها یاد میشود. با نگاهی دقیقتر به تاریخ میتوان مستندات این
واقعه را مورد بررسی قرار داد و به مقتلها به عنوان سندی درباره واقعه
عاشورا نگاه كرد.
چنانچه از نام این كتابها برمی آید در آنها به گزارش قتلها پرداخته
میشود، البته مقتلنویسی، رسمی است كه میان اعراب رایج بوده و در آن به
ذكر آنچه بر یك امام یا خلیفه میرفته میپرداختهاند، تا جایی كه مقاتلی
هم در وصف قتل عثمان خلیفه سوم اسلامی نوشته شده است.
یعقوب توكلی، تاریخنگار و محقق در تعریف مقتلها میگوید: مقتلنویسی،
گزارش نوعی زندگی بر اساس شهادت است و در این نوع نوشته، بخش انتهایی زندگی
یك شخصیت، حماسی نشان داده میشود.
او میافزاید: این شخصیت غالبا كسی است كه در برابر ظلم ایستاده و سعی
میكند از حق در برابر باطل دفاع كند. حال مساله مهمی در این میان وجود
دارد كه باید مورد توجه قرار گیرد. نویسنده یك مقتل باید بتواند روایتی
عاری از برداشت ها، تصورات و آرزوهای شخصی خود داشته و واقعه را در حالت و
شكلی روایت كند كه با اصل اتفاق هماهنگ باشد.
كربلا به روایت مقتلها
در میان مقتلهای بسیاری كه نوشته شده، ماندگارترین و پربسامدترین آنها
به واقعه كربلا پرداخته و آنچه بر سومین امام شیعیان رفته را روایت
كردهاند و به گفته مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی بیش از70 كتاب با عنوان مقتل
در روایت حادثه كربلا نوشته شده است.
این مقتلها اغلب زبانی ساده دارند. نه شعری در كار هست، نه زبان حالی، نه
توصیفی و نه هیچ پیچیدگی دیگری، نویسنده، ساده و روان حكایت خود را آغاز
میكند و درست به همان شیوهای كه امروزه در كلاسهای داستاننویسی به آن
توصیه میشود، واقعه را شرح میدهد.
چه كسانی راوی مقتلها هستند؟
راویان حادثه كربلا یا همان مقتلها سه گروه هستند؛ گروه اول خود خانواده
امام حسین(ع) را شامل میشود كه حضرت، آنها را همراه خود به كربلا برد تا
بعدها در دوره خفقان پس از عاشورا، ماجرا را به گوش دیگران برسانند. از
میان اهل بیت امام سجاد(ع) بیشتر از دیگران در این باره روشنگری كرده و
واقعه را شرح دادهاند.
گروه دوم از راویان عاشورا، دشمنان بودهاند. وقتی كه ابن زیاد میخواسته
به لشكریانش جایزه بدهد، هر كسی اعلام میكرده من چه كار كردم و چه كسی را
كشتم و به این صورت بخشی دیگر از وقایع نگاشته میشود. پس از آن در قیام
مختار هم وقتی نوبت انتقام از قاتلان شهدای كربلا شده، دوباره این حرفها
تكرار شده است. یكی دو نفر از راویان هم كسانی هستند كه روز عاشورا در لشكر
دشمنان امام حسین(ع) بودند و سپس توبه كردند و برای جبران، ماجرا را همه
جا نقل میكردند.
گروه سوم از راویان مقتل، شیعیان و دوستداران امام حسین(ع) هستند كه
نتوانستند روز عاشورا امام را همراهی كنند. یكی از این افراد، اصبغبن
نباته بود؛ او یكی از اصحاب خاص امام علی(ع) بود كه در صفین برای امام
جنگید و در آخرین لحظات عمر هم بر بالین ایشان بود. او كه زمان عاشورا، در
زندان به سر میبرد، اولین مقتل را در وصف واقعه كربلا نوشته است.
توكلی بهترین راویان را در دسته اول دانسته و تاكید میكند: در این دسته
راویان از خاندان پیامبر(ص) هستند و با صداقت كامل و رعایت امانت، واقعه را
شرح میدهند و از این جهت معتبرند. همچنین در دسته سوم راویانی وجود دارند
كه به واسطه حضور در لشكر دشمن و رویارویی با امام بخشی از حقایق را روایت
میكنند كه دانستن آنها از هر جهت ارزشمند است.
مقتلها فارسی میشوند
مقتلنگاری در قرنهای بعد هم ادامه پیدا كرد و حتی علمای بزرگی مثل سید
بن طاووس، علامه حلی یا شیخ صدوق (یا همان ابن بابویه) هم مقتل نوشتهاند.
اما همه مقتلهایی كه نوشته میشد، به زبان عربی بود. یكی از مهمترین
اتفاقات در حوزه مقتلنویسی، وقتی پیش آمد كه ملاحسین كاشفی سبزواری اولین
مقتل را به زبان فارسی نوشت.
حجتالاسلام و المسلمین محمدامین پورامینی، مدرس حوزه علمیه در این رابطه
میگوید: كاشفی سبزواری، معاصر جامی بود. منبرهای معروفی داشت و به اصطلاح
در «اشك گرفتن» از مردم استاد بود. سلطان حسین بایقرا یكی از امیران
تیموری از او خواست مقتلی به زبان فارسی بنویسد تا فارسی زبانها هم
بتوانند براحتی مقتل بخوانند و او «روضة الشهدا» را نوشت.
روضة الشهدا با استقبال مردم مواجه شد و به دلیل فقدان مقتل فارسی و
همچنین حمایت دربار، بلافاصله در سراسر ایران رواج پیدا كرد و حتی باعث شد
به مجالس عزاداری امام حسین(ع) «روضهخوانی» بگویند.
آغاز تحریفات در مقتلنویسی
مقتلنویسی هم به مانند دیگر روایات و احادیثی كه درباره زندگی بزرگان و
اولیاءالله به ما رسیده از گزند تحریف در امان نمانده است. پورامینی در این
باره میگوید: تا قبل از روضة الشهدا مقتلنویسها به خودشان اجازه دخل و
تصرف در متن روایت اصلی را نمیدادند. روایتها همه ساده بود، بدون تشبیه و
توصیف اما در روضة الشهدا، بخشهایی كه نویسنده با عنوان «زبان حال حضرت»
اضافه كرده بود، كاملا خارج از متن اصلی بود و همین موضوع باعث شد تا
امروزه شاهد مباحثی به نام تحریفات عاشورا در حوزه مكتوب باشیم.
دوره صفویه، كتابهای متعددی به تقلید از روضة الشهدا نوشته شد كه
بیشترشان دارای منابع جعلی و روایات بیپایه و اساس بودند. اوج این كتابها
را فاضل دربندی نوشت و نام آن را «اكسیر العبادات فیاسرار الشهادات»
گذاشت.
حجتالاسلام پورامینی درباره تحریفات این كتاب میگوید: فاضل دربندی كه
رسم قمهزدن را هم باب كرده بود، چیزهای بسیار عجیبی در كتابش آورده؛ مثل
اینكه روز عاشورا از نظر زمانی طولانیتر از روزهای معمولی بوده یا یك جن
به یاری امام حسین(ع) آمده یا اینكه امام حسین(ع) در آن روز 300 هزار نفر
را كشته است.
این مدرس حوزه علمیه به نقد این نكته پرداخته و میافزاید: شهید مطهری در
جلد سوم «حماسه حسینی»، آورده است: «من حساب كردم اگر فرض كنیم شمشیر مرتب
پایین بیاید و در هر ثانیه یك نفر كشته شود، كشتن 300 هزار نفر، 83 ساعت و
20 دقیقه وقت میخواهد!»
البته توكلی درباره تحریفات عاشورا نظر دیگری دارد. او آنچه را كه امروزه
ما تحریف میدانیم در دو بخش بررسی كرده و میگوید: بخشی از آنچه ما آن را
تحریف میدانیم در اصل در این دایره نمیگنجد و بیشتر حاصل ورود كربلا به
داستانها و شعرهاست. ماجرا از اینجا آغاز شده كه شعرا و نویسندگان روایت
خود را از این واقعه وارد متن كرده و بر داستانی بودن آن تاكید نكردهاند.
این محقق چنین اتفاقاتی را نوعی تحریف معنوی پوشیده هم میداند، با این
حال تاكید میكند این موارد تحریف نیست، چون خلل بزرگی در روایت اصل واقعه
ایجاد نمیكند. توكلی میافزاید: تحریف را میتوان در مواردی چون داستان
ارینب یافت كه میگویند زنی متاهل بوده كه یزید میخواسته شوهرش را وادار
به طلاق دادن او كند و امام مانع این كار میشود و یزید هم در واقعه كربلا
از ایشان انتقام میگیرد. به نظرم ساختن چنین سهضلعیهایی به دور از شان
امام است و واقعه كربلا را خدایی ناكرده در حد فیلمهای هندی میآورد!
او میگوید: از سوی دیگر ممكن است فردی كه در حال جمعآوری مقتل بوده
نتوانسته خیلی از موارد را از هم تمییز دهد، اما خطبا، وعاظ و آنان كه قصد
دارند برای مردم شرح واقعه دهند باید به این موضوع دقت كنند و آنچه را كه
تناقض آشكار با مواضع امام و پیام عاشورا دارد، ارائه ندهند.
امیركبیر و موضعگیری نسبت به تحریفات
در یكی دو قرن اخیر یكی از كسانی كه نسبت به تحریفات مقاتل موضع گرفت،
امیركبیر بود كه در زمان صدارتش، خواندن اسرار الشهادات در مجالس روضه را
ممنوع كرد. سیدجمالالدین اسدآبادی هم دست به نگارش مقتل جدیدی زد. حتی پسر
عباس میرزا هم مقتلی خالی از خرافات نوشت. شیخ عباس قمی گردآورنده مفاتیح
الجنان، مقتل «نفسالمهموم» را نوشت و همه این قدمها در مسیر این بود كه
تحریفاتی را كه برخی به عاشورا نسبت دادهاند، از میان ببرند.
مقتلی كه خواندن آن به مداحان توصیه میشود
از میان مقاتل به جای مانده میتوان به طبقات الكبری اثر ابنسعد،
انسابالاشراف نوشته بلاذری، اخبار الطوال اثر دینوری، تاریخ طبری، ارشاد
اثر شیخ مفید، روضةالواعظین به قلم ابن فتال نیشابوری، اعلام الوری نوشته
طبرسی، مقتلالحسین اثر خوارزمی، تاریخ مدینه دمشق اثر ابن عساكر، نوشته
مناقب ابن شهر آشوب، الكامل فیالتاریخ به قلم ابن اثیر، مثیر الأحزان به
قلم ابن نما، تذكرة الخواص نوشته سبط ابن جوزی، كشف الغمه نوشته اربلی و
سیر اعلام النبلاء نوشته ذهبی و از همه مهمتر اللهوف علی قتلی المطفوف
(لهوف) نوشته سیدبن طاووس اشاره كرد. این كتاب دارای جایگاهی ممتاز است و
بسیاری از علمای شیعه از جمله رهبر انقلاب مداحان را به خواندن این مقتل
توصیه كردهاند.
كسب معرفت معنوی با خواندن مقاتل
توكلی به همه مردم و بخصوص جوانان توصیه میكند مقاتل را بخوانند و
میافزاید: قطعا ثواب خواندن مقتلها در ایام محرم فراوان است و میتوان
گفت از بسیاری كارها و عزاداریها ارزشمندتر بوده و به فهم بهتر این واقعه
تاریخی منجر میشود.
او تاكید میكند: واقعه كربلا و آنچه بر امام حسین(ع) و خاندان پیامبر(ص)
رفت تا حدی عظیم و دردناك است كه برای نشان دادن آن به پر و بال دادن
ماجرا نیازی نیست. هركس این واقعه را بدرستی درك كند، متوجه خواهد شد قلوب
مومنان واقعی تا ابد از این درد آرام نخواهد گرفت.
پنج شنبه 2/9/1391 - 0:49
اهل بیت
مهدی سلحشور:
هیئات عزاداری باید جریانساز باشند/ سخنرانی و مداحی دو بال یک کبوترند
ما عاشورایی را قبول داریم که امام خمینی(ره) آورد؛ عاشورای بدون امام را ما اصلاً قبول نداریم. عاشورایی را که جریان ایجاد نکند، بگذار در کوزه آبش را بخور.
به گزارش مشرق، حاج مهدی سلحشور از مداحان برجسته کشور که موضوع شهدا و دفاع مقدس جزء لاینفک مجالسش می باشد و تا کنون اشعار و نوحه های متعددی را در این خصوص سروده است، در خصوص سیاسی بودن مجالس اهل بیت (ع) به جریان سازی هیئات در جامعه اشاره می کند و با بیان اینکه سکولاریزم خطر بزرگی بود که هیئات عزاداری را تهدید می کرد در این باره می گوید: به اعتقاد من خطر اصلی زمانی بود که عده ای با نقشه قبلی و خیلی رنگ و لعاب دار و حرفه ای، موضوع جدایی دین از سیاست را در مداحی ها حاکم کردند. این جریان از سال 75 ـ 76 شروع شد.
این مداح برجسته کشور در قسمت دیگری از این مصاحبه با بیان اینکه ما عاشورایی را قبول داریم که امام خمینی(ره) آورد، می گوید: عاشورای ما عاشورایی بود که وصل به عاشورای مورد نظر امام(ره) بود؛ عاشورایی که جریان ایجاد می کرد. باید ببینیم تکلیف مان چیست و کدام بعد وجودی آن حضرت وظیفة ما را نشان می دهد.
مشروح مصاحبه با حاج مهدی سلحشور را در ادامه ملاحظه می کنید:
ـ به نظر شما تفاوت الگوی مداحی در دوران دفاع مقدس و بعد از آن چیست؟
توی جنگ، این سبک و سیاق فعلی مداحی نبود. ما یک سبک سنتی داشتیم که از قدیم رایج بود. نقطه آغاز سبک های جدید مداحی را می توان سال های 62 و 63 دانست که افرادی مثل حاج منصور ارضی و محمدرضا طاهری مبلغ آن بودند. در زمان جنگ فرصتی به آن صورت نبود که به مداحی تخصصی و نظام مند نگاه شود.
سبک حماسی بعد از جنگ شروع به رشد کرد. حتی آقای آهنگران هم بعد از جنگ خواندن را کنار نگذاشت، اما شروع کرد به تغییر سبک. ایشان آن موقع محور بود و الان هم اسطوره ای است در باب سبک حماسی دفاع مقدس ما. ایشان در زمان جنگ شور و احساس خاصی در رزمنده ها و مردم ایجاد می کرد. که کم نظیر بود.
ایشان هم بعد از جنگ روش هایش را عوض کرد؛ چون اقتضائات زمان جنگ دیگر نبود. این تغییر روش به این معنا نیست که بگویم روح حماسه دیگر در روضه ها و مداحی هایمان نیست. نوعش عوض شده است. زمان جنگ به صورت مصداقی می رفت سوی خود جنگ، اما بعد از جنگ رفت سوی ابعاد وجودی حضرت امام حسین(ع) و امر به معروف و نهی از منکر اقتضائات جامعة امروز که هرچه باشد. عرصة جهان آن روز با جهان امروز تفاوت پیدا کرده است. روضه ها و مداحی ها و حماسه خوانی هم مطابق با اقتضائات امروز شده است.
بعد از جنگ، فرهنگ غالبی که بر مداحی ها حاکم شد، سبک و سیاق خاصی بود. برخی حماسی بودند و برخی حالت مناجاتی داشتند. حماسه در همة ابعاد وجودی امام حسین(ع) موج می زد. البته در خواندن های قدیمی ها ما زیاد می بینیم. مثلاً شروع می کردند قصیده ای را می خواندند، ابعاد وجودی حضرت را می گفتند، ابعاد حماسی را می گفتند، سینه هم می زدند. روح حماسی خوانی در خواندن های آنها موج می زند و هیچ وقت تغییر نکرد. الان هم این روند را دارند.
ـ چرا عده معدودی از هیئت ها و مداح ها سعی می کنند به گونه ای جلوه کنند که از انقلاب و نظام و شهدا جدا هستند؟
به اعتقاد من خطر اصلی زمانی بود که عده ای با نقشه قبلی و خیلی رنگ و لعاب دار و حرفه ای، موضوع جدایی دین از سیاست را در مداحی ها حاکم کردند. این جریان از سال 75 ـ 76 شروع شد.
اینها مثلاً سیاسی بازی را با اصل سیاست قاطی کردند!؟ آمدند اول یک استقلالی برای هیئت ها قائل شدند و برخی هم پرچمدار این قصه شدند و یک استقلالی قائل شدند و سعی کردند رابطه هیئت با نظام و انقلاب را کمرنگ کنند. احساس می کنم این فضا برایشان موجود شد! چون تا فضا موجود نباشد، یک تفکر و اندیشه نمی تواند رشد بکند. بسترش هم، بد عمل کردن ما بود. کم کم امام را دعا نمی کردند! آقا را دعا نمی کردند! از شهدا هیچ نمی گفتند! وقتی از آنها سؤال می کردند که مثلاً چرا از امام و آقا و شهدا چیزی نمی گویید، می گفتند: ما مجلس را سیاسی نمی کنیم. این نقطه انحراف (به اعتقاد من) آنجا بود.
ما عاشورایی را قبول داریم که امام خمینی(ره) آورد؛ عاشورایی که امام خمینی(ره) نیاورد را ما اصلاً قبول نداریم.
عاشورایی را که جریان ایجاد نکند، بگذار در کوزه آبش را بخور. همان قضیه اذان گفتن و آن انگلیسی است که گفت: اگر برای ما ضرری ندارد، بگذار اذان بگوید. البته در نقطه مقابل این عده، خیلی از مداح ها هستند که یاد و نام شهدا در مجالس شان زنده است و اول و آخر مجلس با نام و یاد شهدا کلید می خورد.
ـ دوران جنگ، با هیئت ها چطور مرتبط بودید؟
من در زمان جنگ، کردستان بودم و بعد هم تیپ 110 خاتم الأنبیا، بعدهم لشکر 10 سیدالشهدا بودم. بعد از جنگ هم قبل از این که حاج احمد کاظمی غائله کردستان را حل کند، می رفتیم آنجا. مراسم مداحی بود. عملاً زمان جنگ فرصتی برای مداحی در شهر پیش نیامد. در سال 67 اولین فاطمیه بعد از جنگ، در مدرسة امام علی(ع) مداحی را شروع کردم.
ـ دربارة رابطه جنگ با عاشورا و مسیری که عاشورا برای جنگ ما رقم زده بود، بفرمایید.
دفاع مقدس، چیزی جز الگوگیری از کربلا نبود. ایستادن در برابر ظلم را ما از کربلا یاد گرفته ایم. بچه های ما تفکراتشان را از قیام عاشورا گرفته بودند. جنگ، مسیر زیبایی ایجاد کرده بود. اصلاً تمام نیروهای ما از هیئت ها برمی خواستند و به جنگ می آمدند.
دقیقاً عاشورای ما عاشورایی بود که وصل به عاشورای مورد نظر امام(ره) بود؛ عاشورایی که جریان ایجاد می کرد، سال چهل و دویش، ایام انقلابش، جنگش. امام حسین(ع) را می توان در هر مقطع زمانی الگوی خود قرار دهیم. باید ببینیم تکلیف مان چیست و کدام بعد وجودی آن حضرت وظیفة ما را نشان می دهد.
اعتقادمان این است که شهدا مردانه پای امام حسین(ع) ایستادند. اگر واقعاً می خواهیم پیرو امام حسین(ع) باشیم، باید مثل شهدا زندگی کنیم و از فضایل شهدا که با امام حسین ممزوج شده بود، استفاده کنیم. هرکس می خواهد به شهدا برسد، باید مثل شهدا زندگی کند. امام حسین(ع) این را می خواهد. تواضع، ایثار، ساده زیستی و هزار و یک صفت خوب را می توان از شهدا گرفت.
اگر بگوییم زمان جنگ بچه ها هشت سال در کربلا بودند، اغراق نکردم. واقعاً کربلا بود. خودم یکی از علت هایی که تا بیست و پنج سالگی ازدواج نکردم این بود که فکر نمی کردم زنده بمانم. می گفتیم ما رفتنی هستیم و حتماً باید شهید بشویم. خود این فضا می شود کربلا. این فضا، فضایی است که در آن جای رشد مرثیه خوانی زیاد است؛ در این فضا جای رشد مرثیه خوانی به مراتب بیشتر از مدح خوانی است؛ یعنی در فضای شهادت. توی جبهه مثلاً یک نفر کتاب دعای توسل می گرفت، صدا داشت یا نداشت، بلد بود یا نبود، ده نفر را در چادر دور خودش جمع می کرد و شروع می کرد یک چیزی زمزمه کردن و خواندن. زمان جنگ، هر گردانی مثلاً یکی دو تا مداح داشت. این جوری نبود که همه مداح داشته باشند.
ـ مداحی جوششی است یا کوششی؟
اصل مداحی ودیعه ای است که حضرت حق در نهاد انسان قرار داد و اگر آن نباشد، زحمات و کوشش به نتیجة خاصی نمی رسد. بعد از عنایت حضرت، باید کوشید و در محضر استاد زانوی ادب زد و آموخت. باید الگو برداری خوب از استاد کرد. باید زحمت کشید. نه در حاشیة زندگی که در متن زندگی باید به آن نگاه کرد. نگاه کاملاً حرفه ای که در عرض همة امور زندگی است.
یکی از پارامترهای مداحی، ترسیم است. شما باید بتوانید واقعه را خوب ترسیم کنی. این ترسیم در زمان جنگ، خودش بود و راحت ایجاد می شد. زنده بود. می گفتی اینجا کربلاست، نمونة بسیار مشابهش، دوستانت جلوی رویت پرپر می شدند. ایثار را راحت می دیدی. عینی بود.
این ترسیم بعد از جنگ نمونة عینی نداشت. عاشورا و وقایع قبل و بعد از آن، همه یک مجموعه کامل و دسته بندی شده است. نمی توان جداجدا واقع را دید. زمینه های قیام امام حسین(ع) شهادت یاران و فرزندان امام حسین(ع)، اسارت خاندان امام(ع) و پیام رسانی حضرت زینب(س) همه در یک راستا و یک مجموعه است و همه، عناصر اصلی یک قیام است.
ـ فرآیند مداحی در جنگ چطور می افتاد؟
این فرآیند در زمان جنگ هم پیاده می شد. جلسات اُنسی بود که در سنگرها و چادرها بود. این هیچ وقت قطع نمی شد.
ـ حلقه های مفقوده مداحی امروز ما چیست؟
حضرت آقا در کتاب «ستودگان و ستایشگران» اشاره می کند که مداح شعرش چگونه باید باشد، سبکش چه جور باید باشد، جلسه را چگونه اداره کند، پندیات چگونه باید باشد، شعر خوب چه جایگاهی دارد و سبک خوب چه جایگاهی دارد.
آقا با دقت نظر خود الگوی دقیق و کارشناسانه خود را در اختیار ما قرار داده است. شعر را کاملاً تعریف کرده و حتی مقتل را. پندیات را آقا خیلی رویش تأکید دارند.
ما دو سال پیش این را در دهه محرم انجام دادیم. بحث حماسه خوانی است، بحث روشن شدن خطوط قرمز روضه است. به اعتقاد من یکی از مهم ترین مشکلاتی که ما داریم و اختلاف نظر هم در آن زیاد است، هر کسی هم نظر خودش را اعمال می کند، بیشتر به سمت ذوق رفته تا یک مطلب تعریف شده از قبل. بحث روشن شدن زوایای یک روضه است.
تا کجا می توانیم در روضه دخل و تصرف کنیم. اصل اینکه حالا روضه را باید بال و پر بدهید، همه قبول دارند. روضه را خشک نمی شود خواند، همین که در مقتل بود، باید پرورشش داد، حالا تا کجا باید پرورش بدهیم؟ اگر از این دایره خارج شد و زبان حال شد، زبان حال چه ویژگی هایی دارد؟ این ها از مشکلات اساسی خواندن ما است. خیلی از مداحان فرمایشات ایشان را نصب العین قرار داده اند و مطالب را به کار می برند.
ـ اخلاق بچه هایی که در زمان جنگ مداحی می کردند با بچه هایی که الان مداحی می کنند چه تفاوت هایی دارد؟
بعد از جنگ، خط مقدمی نبود که مداح را ببینی چه کار می کند، اما حال و هوا و اخلاق مداح را که می توان دید، مردم تشخیص می دهند این مداح اهل دکان باز کردن نیست، اخلاقش، مردم داری، تواضع، ساده زیستی. اینها ملاک خوبی است.
زمان جنگ یک مداح خودش در خط اول می رفت، شهید می شد. شجاعتش، ایثارش، با بچه ها بودنش، خاکی بودنش، ساده بودنش، نماز شب خواندنش، شب زنده داری اش و حرف زدنش که توی چشم بود. خود این موجب می شد که مستمع اگر الگوگیری هم کرد، یک الگوگیری صحیح باشد.
ـ زمان جنگ پیوند مداح و طلبه چطور بود؟
به عنوان یک مداح معتقدم باید به کارشناس اخلاق و اسلام شناس مراجعه کرد و خلأ موجود را پر کرد. بعضی از مداح ها ارتباط قوی ای با روحانیت دارند و به اعتقاد من باید باشد، مکمل یکدیگرند. در هیئت ها هم همین جور است. سخنرانی و مداحی دو بال یک کبوترند. باهم باید باشند تا پرواز کنند.
آن چند تا مداح هایی که من سراغ دارم و با آنها مرتبط بودیم، طلبه بودند. شهید علی اکبر حشمتی، از طلبه های مدرسه امام باقر(ع) بود. شهید علی جابری از مدرسه امام باقر(ع) و حقانی بود، آقا محسن درودی مسئول عقیدتی لشکر 10 بود و از طلبه های مدرسه شهیدین بود. مداحی هم می کرد. یعنی زمان جنگ یک روحانی گردان ابهت خاصی و جایگاه خاص داشت.
ـ عده ای می گویند: قدیم، مداح ها پا منبری می کردند تا آقا بیاید منبر. اما الان آقا باید پامنبری کند که مداح بیاید. نظر شما چیست؟
به نظر من اصلاً این طور نیست؛ سخنران های هنرمند جایگاهشان را از دست نداده اند. اگر جایی آن طور که شما می گویید باشد، به خاطر عدم هنرمندی سخنران است. در بعضی هیئت ها مشتری سخنران بیشتر از مداح است. بزرگانی مثل آقا مرتضی تهرانی و آقای پناهیان، آقا سیدمهدی طباطبایی، آقای میرباقری و آقای انصاریان، اصلاً جایگاهشان را از دست ندادند، حتی ما خودمان هم مشوّق این فضا بودیم. خیلی از مستمعین ما هستند که وقتی صحبت جناب آقا تهرانی تمام می شود، می روند. یعنی پایگاه و جایگاه ایشان نه تنها کمرنگ نیست که خیلی وقت ها پر رنگ تر از مداحی هم هست. بالاخره بخواهیم یا نخواهیم، حق یا ناحق، درست یا نادرست، مردم به سمت این تنوع طلبی و به سمت این هنر رفته اند. خیلی از این استقبال و اقبال نسبت به مداحی برمی گردد به تنوع طلبی جوان ها و آن شور و احساسات و هیجانات شان که می خواهند هنرمندانه مطلب بیان بشود.
پنج شنبه 2/9/1391 - 0:49
اهل بیت
پنج شنبه 2/9/1391 - 0:48
اهل بیت
عاشورا نه فقط روزی برای عزاداری است بلکه فرهنگی است که با تدبر و مطالعه بیشتر در زوایای آن می توان زمینه ساز حرکت های عمیقی بود. در این بخش قصد داریم در روزهای عزاداری محرم و صفر به ذکر یکی از شهدای گرانقدر کربلا بپردازیم.
به گزارش فرهنگ نیوز، عبدالله بن حسن بن علی بن ابی طالب(ع) کودک 11 ساله امام مجتبی(علیه السلام) است. مادر عبدالله دختر «شلیل بن عبدالله بجلّی» بوده است.(1)
شیخ مفید چنین نقل می کند: پس از آن که «مالک بن نسر کندی» با شمشیرش به سرمبارک امام حسین(علیه السلام) زد، امام پارچه ای درخواست فرمود و با آن سر مبارکش را محکم بست و عمامه ای بر کلاه خود بست. شمر و دیگران هم به جایگاه خود بازگشتند. زمانی گذشت تا امام بار دیگر به میدان بازگشت و آنها هم بازگشتند و آن حضرت را محاصره کردند.
عبدالله پسر امام مجتبی(علیه السلام) هنوز به حد بلوغ نرسیده بود و درخیمه گاه با زنان به سر می برد. هنگامی که متوجه حمله دشمن به جانب امام شد، ازخیمه گاه بیرون دوید. او سراسیمه و شتابان رو به جانب امام حسین(علیه السلام) رفت ودر کنار عمویش ایستاد. حضرت زینب (علیهاالسلام) او را دنبال کرد و به اورسیده بود. او تلاش کرد که آن کودک را نگه دارد.
امام حسین(علیه السلام) به خواهرش فرمود: «احبسیه یا اخیه؛ ای خواهرم! او را نگهدارید.» آن کودک از این که بازداشته شود، سخت امتناع می ورزید. او به عمه اش گفت: «والله لا افارق عمّی(2)؛ سوگند به خدا، از عمویم جدا نمی شوم.
برای دانلود تصویر سازی روی آن کلیک کنید
نحوه شهادت عبدالله بن الحسن (علیه السلام)
ناگاه «ابجر بن کعب» شمشیر خود را به سوی امام پایین آورد. عبدالله فریاد زد: ای پسر زن ناپاک! وای بر تو! آیا میخواهی عمویم را بکشی؟» بَجر قصد ضربه زدن به امام را داشت.ناگاه عبدالله دستش را پیش آورد تا ضربه را از امام دور سازد. ولی دست مبارکش تا پوست قطع شد و دست آویزان گشت. کودک فریادش بلند شد: «یا امتاه؛ ای مادرم!» امام حسین علیه السلام اورا در بر گرفت و به سینه چسبایند و فرمود: "ای فرزند برادرم! بر آنچه به تو رسیده صبر کن و آن را به حساب خیر بگذار؛ چرا که خداوند تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد." (3( امام دست خود را به آسمان بلند کرد: "پروردگارا! قطرات باران را ازاینها دریغ بدار و برکات زمینت را از اینها باز دار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام مرگ آنها را مهلت داده و بهره مند می سازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام رابه راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما رادعوت کردند تا که یاریمان کنند، سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند." (4) در این هنگام، حرمله تیری به سوی آن کودک انداخت و او را در آغوش عموی خویش به شهادت رساند. (5)
برای دانلود تصویر سازی روی آن کلیک کنید
ابوالفرج گوید: در نهایت عبدالله به دست «حرملة بن الکاهل الاسدی» به شهادت رسید.(6) در زیارت ناحیه مقدسه آمده: «السلام علی عبدالله بن الحسن بن علی الزکی» وسپس بر قاتل او به نام «حرملة بن کاهل الاسدی» نفرین شده است.(7)
دانلود فایل
گر چه از بی کسی ات جان و دلم آگاه است
یک نفس خیمه بیا شام حرم بی ماه است
جای هر شعبه که بر حنجر اصغر زده اند
خیمۀ مادرِ اصغر پر تیر آه است
سپر جسم عمو گشت پسر، می دانست
راه دیدار پدر، آه همین یک راه است
خوب شد قطع شده دست بلندم اما
حیف شد دست من از دامن تو کوتاه است
سر یک نیزه سر پاک اباعبدالله
به سر نیزه دیگر سر عبدالله است
شاعر جواد حیدری
«سختترین مصیبت امام حسین(ع)»
دانلود فایل
....................................................
منابع:
1- ابصار العین، ص 73
2- الارشاد، ج 2، ص 110
3- همان
4- همان، ص 111
5- لهوف سید بن طاووس، ص 146
6- مقاتل الطالبیین، ص 89
7- اقبال الاعمال، ج 3، ص 75 .
پنج شنبه 2/9/1391 - 0:48
اهل بیت
عاشورا نه فقط روزی برای عزاداری است بلکه فرهنگی است که با تدبر و مطالعه بیشتر در زوایای آن می توان زمینه ساز حرکت های عمیقی بود. در این بخش قصد داریم در روزهای عزاداری محرم و صفر به ذکر یکی از شهدای گرانقدر کربلا بپردازیم.
به گزارش فرهنگ نیوز عبدالوهّاب بن احمد شافعى مصرى ، مشهور به شعرانى (متوفّى به سال 397 ق )، در كتاب المنن ، باب دهم ، نقل مى كند:
نزدیك مسجد جامع دمشق ، بقعه و مرقدى وجود دارد كه به مرقد حضرت رقیّه علیهاالسلام دختر امام حسین علیه السلام معروف است . بر روى سنگى واقع در درگاه این مرقد، چنین نوشته است:
هذَا البَیْتُ بُقْعَةٌ شُرِّفَتْ بِآلِ النّبِىّ صلى الله علیه و آله و سلم وَ بِنْتُ الحُسَیْنِ الشَّهید، رُقَیَّة علیهاالسلام
این خانه مكانى است كه به ورود آل پیامبر صلى الله علیه و آله سلم و دختر امام حسین علیه السلام ، حضرت رقیّه علیهاالسلام شرافت یافته است.
برای دریافت فایل روی آن کلیک کنید
به گواه تاریخ نگاران و مقتل نویسان رحلت شهادت گونه حضرت رقیه (سلام الله علیها) اندكی پس از واقعه خونین كربلا در سال شصت و یكم هجری رخ داده است و در این هنگام وی سه یا چهار ساله بوده است و نخستین نكته شگفت درباره حضرت رقیه (سلام الله علیها)، شاید همین باشد كه با چنین عمر كوتاهی، از مرزهای تاریخ عبور كرد و به جاودانگی رسید، آن گونه كه برادر شیرخوارش علی اصغر (علیه السّلام) به چنین مرتبهای نایل شد.
به عبارت دیگر یكی از جلوه های رویداد بزرگ عاشورا تنوع سنی شخصیتهای آن میباشد كه از پایینترین سن آغاز و به بالاترین سنین (حضرت حبیب بن مظاهر) ختم میگردد. نكته قابل تأمل دیگر در بررسی این مهم آن است كه در پدید آوردن این حماسه بی بدیل و شكوهمند تنها یك جنسیت سهیم نبوده، بلكه در كنار اسامی مردان و پسران جانباز و ایثارگر این واقعه، نام زنان و دختران نیز حضوری پررنگ و تابناك دارد.
مصائب و شدائدی را كه رقیه (سلام الله علیها) از كربلا تا كوفه و از كوفه تا شام متحمل میشود، آنچنان تلخ و دهشتناك است كه وجدان هر انسان آزاده و صاحبدلی را میآزارد و قلب و روح را متأثر و مجروح میسازد. تحمل گرمای شدید كربلا همراه با تشنگی، حضور در صحنه شهادت خویشاوندان، اسارت و ناظر رفتارهای شقاوت آلود بودن، آزار و شكنجه های جسمی و روحی فراوان، دلتنگی برای پدر در خرابه شام و ... نشانگر مصائب عظمایی است كه یك كودك خردسال با جسم و روح لطیف خود با آن مواجه شده است. از دیگر سو همین قساوت سپاه یزید است كه بر عظمت نهضت سترگ عاشورا میافزاید، زیرا حضرت امام حسین (علیه السّلام) با شناخت و پیشبینی تمام این مصائب و شدائد به قیام در راه احیاء دین جد بزرگوار خویش قد علم فرمود و چنین دشواریهایی نتوانست هیچ گونه خللی بر عزم استوار آن حضرت در راه آزمایش بزرگ الهی پدید آورد.
رقیه (سلام الله علیها) برهان بزرگ دیگری است بر حقانیت قیام امام حسین علیه السّلام كه تنها كسی میتواند چنین به مبارزه و مقابله با ستم برخیزد كه مقصدی الهی داشته باشد، و رقیه (سلام الله علیها) برهان بزرگ دیگری است بر مظلومیت عترت پاك پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و رسواكننده سیاهكارانی است كه داعیه ی جانشینی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را سر دادند و رقیه (سلام الله علیها) برهان بزرگ دیگری است برای آن كه اوج توحش و سنگدلی دژخیمان دستگاه بنی امیه برای همیشه تاریخ به اثبات بماند، و رقیه (سلام الله علیها) فاتح شام و سفیر بزرگ عاشورا در این سرزمین است، و رقیه (سلام الله علیها) برهان بزرگ دیگری است بر این حقیقت بزرگ كه حق بر باطل پیروز خواهد شد و اینك پس از قرنهای متمادی آنان كه به مرقد مطهر آن حضرت در شام مشرف میشوند به عینه تفاوت میان مقام و مرتبه این كودك سه ساله را با خلیفه جابری چون یزید درمییابند.
برای دریافت فایل روی آن کلیک کنید
حضرت رقیه بعد از شهادت امام حسین(ع) و یارانش در عصر عاشورا به همراه دیگر زنان بنیهاشم توسط سپاه یزید به اسیری رفت. از درون خرابههای شام، صدای كودكی به گوش میرسید. همه آنهایی كه در میان اسرا بودند، خوب میدانستند كه این صدای رقیه، دختر كوچك امام حسین (ع) است. او حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش را میگرفت. انگار كه خواب پدرش را دیده بود. یزید دستور داد سر امام حسین (ع) را به دختر كوچك نشان دهند و او را ساكت كنند، اما وقتی حضرت رقیه (ع) و امام حسین ع باز هم به هم رسیدند، اتفاق جانسوزی افتاد. این بار، پدر در سوگ رقیه نشست:
چقدر بیتابی دخترم! این همه دلشكستگی چرا؟ مگر دستهای كوچكت در امتداد نیایش عمه، تنها از خدا آمدن بابا را طلب نكرد؟ اینك آمدهام در ضیافت شبانهات و در آرامش خرابهات. كوچك دلشكستهام! پیشتر نیز با تو بودم و میدیدمت. شعله بر دامان و سوختهتر از خیمه آه میكشیدی و در آمیزه خار و تاول، آبله و اشك، صحرای گردان را به امید سر پناهی میسپردی. مهربان دلشكستهام! صبور صمیمی! مسافر غریب و كوچك من! مگر نگفتی كه بابا كه آمد، آرام میگیرم. این همه ناآرامی چرا؟ مگر نگفتی بابا كه آمد سر بر دامانش میگذارم و میخوابم؟ نه ...، نه دختركم نخواب! میدانم اگر بخوابی، دیگر عمه نمیخوابد. میدانم خواب تو، خواب همه را آشفته میكند. نه ... نخواب دخترم! دخترم! بگذار لبهای چوب خوردهام امشب میهمان بوسهای باشد از پیشانی سنگ خوردهات؛ از گیسوی پریشان چنگ خوردهات؛ از شانههای معصوم تازیانه دیدهات؛ از صورت رنگ پریده سیلی خوردهات. بگذار امشب، مثل شب آرامش تنور بر زانوان زهرا آسوده بخوابم. نه دخترم! نخواب! بگذار بابا بخوابد. و چنین شد كه رقیه (س)، هنگامی كه سر پدر در آغوشش بود، جان سپرد.
آرامگاه ملكوتی دخت سه سـالـه امـام سـوم شیعیان در شام كنـار بـاب "الفـرادیـس " مابین كوچه های تاریخی و پر ازدحام دمشـق است كه هر ساله بسیاری از شیفتگان اهل بیت (علیهم السّلام) را از مناطق مختلف جهان به سوی خود جلب می كند.پروردگارا حرم این فاطمه صغیره در سوریه را از شر دشمنان اسلام و شیعیان رهایی بخش.
خراب آباد ویرانه هوای تازه ای دارد
نوای بلبل ویران نشین آوازه ای دارد
ببین ای مرغ قنطاره فضای آشیانم را
قدو بام خراباتم چه سقف و سازه ای دارد
میان دخترت در دفتر غم برگ زرین شد
کتاب عمر کوتاهم عجب شیرازه ای دارد
لبت را بیشتر وا کن اگر خون ریخت ان با من
دم گرم یتیمانه شفای تازه ای دارد
سحر با سر تو را خواندم به ویر ان یک سخن گویم
که بابا انتظار طفل هم اندازه ای دا رد
من از لبخند این مردم به اشک عمه میمیرم
ندیدی شهر نامردان عجب دروازه ای دارد
-------------------------------------
منابع:
- بهایی علاءالدین طبری
- سید بن طاووس
- روز عاشقانه، محمدرضا سنگری
- نامه محرم و صفر
پنج شنبه 2/9/1391 - 0:48
اهل بیت
«رسول خدا (ص) فرمودند»
«من سمع رجلا ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم»
هر کس فریاد مسلمانی را بشنود که درخواست کمک کرده و او را اجابت نکند مسلمان نیست.
این روز ها که در سایه سکوت مجامع جهانی و مدعیان حقوق بشر، غزه به عیان ترین مصداق نقض حقوق اولیه انسانی تبدیل گشته است، و اخبار کشته شدن مردمانش بوسیله دشمن صهیونیستی به خبر عادی تلکس های خبری مبدل گردیده است.
تفسیر کردن فاجعه غزه در بیان چند کلمه کار دشواری است. دیدن چهره های خونین پدران و مادرانی که کودکان زخمی شان را بردوش گرفته و به این سو و آن سو می دوند، آزار دهنده است . شنیدن صدای موشکی که هر چند ساعت به روی خانه ای آباد فرود می آید ، یادآور حکایت سرزمین زخم دیده ی خودم است .
خون ، اشک ، فریاد مردمان غزه . بحث دیگر سر من و تو نیست ، سر مسلمان بودنمان است ! سر زبانمان ، سر هموطنانمان نیست ! بحث سر انسانیت و شرف است !
گناه مردم غزه چیست؟ این است که از مملکت و ناموس خود دفاع میکنند و نمیخواهند زیر بار ذلت برودند! گناه مردم غزه چیست؟ به خاطر مسلمان بودن ، یا بخاطر دشمن بودن مردم غزه با آمریکایی که همه جا دم از حقوق بشر میزند!
آری، انسانیت تنها هفت کلمه ایست که (کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد) حتی بویی از آن نبرده است !
هر روز در رسانه ها چهره های خونین صدها زن و کودک و بچه را میبینیم و نمیدانم چرا (شورای امنیت سازمان ملل اینجا احساس خطر نمی کند) !
دیدبان حقوق بشر کور است نمی بیند! و برای حمایت از آن کودک خردسال که گلولهدرست فرق سرش را نشانه گرفت چه کرد !؟
نه ما مسلمانان هیچ موقع در برابر ظلمو تجاوز و زورسکوت نمیکنیم !
این روزها که مصادف گشته است با ایام "یادواره ی مظلومیت" اربابمان اباعبدالله الحسین(علیه السلام) ، پست بودن این دنیا و تکرار تاریخ را دوباره با هم به نظاره نشسته ایم و این مظلومیت و بی عدالتی محض را بعد از گذشت این همه سال دوباره مشاهده می کنیم!
و انگار آرمان حسین(علیه السلام) را که خود و هستی اش را به پای عدالت و مبارزه با ظلم فدا کرد، فراموش کرده ایم. و انگار فراموش کرده ایم "کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا" را که صحنه ی امتحان انسان ها به وسعت همه ی تاریخ است و کار با یک "یالیتنی کنت معکم" ختم نمی شود.
این روزها فریاد مظلومیت زنان و کودکان غزه در هیاهوی سیاست ها و دنیاپرستی های هزاران رسانه و سیاستمدار گم شده است. و فریاد دروغین حقوق بشر در اینجا هیچ معنایی ندارد.
حمله های پی در پی از زمین، هوا، دریا و صدای بی امان بمب و موشک و جت های بمب افکن که بر سر کودکان و زنان بی دفاع غزه سرازیر می شود یادواره ی مظلومیت دیگری است در ورای کوفیان تاریخ!!
و چه زیبا فرمود رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران: "اگر مسلمین مجتمع بودند و هرکدام یک سطل آب می ریختند اسرائیل را سیل می برد."
پ.ن: جمعی از وبلاگ نویسان مشهدی ضمن حمایت از حرکتی که توسط تعدادی آغاز گردیده است از تمامی وبلاگ نویسان آزاده بویژه از وبلاگ نویسان مشهدی می خواهد که هر پست وبلاگ خود را به مثابه سنگی که موجودیت رژیم جعلی صهیونیستی را نشانه گرفته است بدانند و از یکایک آنها دعوت میکند در این حرکت مقدس همراه گردیده و در دفاع از مردم مظلوم غزه بنویسند.
http://raheman.persianblog.ir
پنج شنبه 2/9/1391 - 0:48
اهل بیت
اشاره
انقلاب اسلامی ایران، الهام گرفته از حادثه عظیمی است كه گستردگیاش همه
اعصار و دورانها را در بر میگیرد. انقلاب اسلامی ایران نیز در سه بخش
آموزههای اعتقادی، آموزههای اخلاقی و آموزههای سیاسی از این حادثه عظیم
الگو گرفته است كه در قسمت پیشین به دو بخش آموزههای اعتقادی و اخلاقی
پرداختیم و اینك در ادامه بحث به آموزههای سیاسی میپردازیم.
قسمت سوم
آموزههای سیاسی
ولایت و رهبری
نهضت عظیم عاشورا با ابعاد گسترده و پیامهای جاودانه خود همواره سرمشق و
الگوی رهبران بزرگ دنیا قرار گرفته است. از جمله درسهای سیاسی عاشورا،
شناخت جایگاه ارزشمند <ولایت و رهبری> و دفاع از ولایت و عترت
میباشد. ولایت از مهمترین اصول اسلام است؛ زیرا امامت و رهبری نقش تعیین
كنندهای در رشد و تكامل فرد و جامعه دارد و بدون رهبری صحیح، پیمودن
راههای تكامل غیر ممكن است.
امامت و رهبری انسان به دلیل پیچیدگی آفرینش انسان و مسائل مربوط به هدایت
و سعادت او، جز از طریق گزینش الهی امكانپذیر نیست. این برگزیدگان الهی
هستند كه كاروان امت بشری را سازمان میدهند و حكیمانه آن را به سوی سعادت
حقیقیاش راهبری میكنند.
در فرهنگ سیاسی اسلام، امامت به آن نوع سیاست و رهبری گفته میشود كه
براساس ایدئولوژی الهی و متكی بر وحی، كلیه روابط انسانی را براساس موازین و
ارزشهای اسلامی در بر میگیرد. بنیادها، نهادها، روابط اجتماعی، آراء و
عقاید، فرهنگ، اخلاق، بینشها و سنتها، خواستهها و به طور كلی ارزشها در
راه تعالی و رشد فرد و جامعه هدایت میشوند و انسان سازی و ایجاد امت واحد
به جای كشورداری و انسان پروری و فردمداری مدنظر قرار میگیرد. این نوع
رهبری و سیاستمداری خواه و ناخواه سعادت به مفهوم مادی آن و رفاه بهتر
زیستن به معنای دنیایی آن را نیز به دنبال خواهد داشت، ولی هرگز به عنوان
یك هدف اصیل مطرح نمیباشد. بر همین اساس وقتی اهداف و آرمانهای مكتبی در
اسلام جامه عمل به خود میپوشد و جامعه اسلامی هنگامی به تشكیل امت دست
مییابد كه امام آن شناخته شود.
با تشكیل سقیفه و فراموشی واقعه غدیر، در اصل امامت و رهبری انحراف ایجاد
شد و افرادی كه نه از طرف خدا انتخاب شدند و نه دارای شرایط و صفات و
ویژگیهای رهبری بودند، رهبری و مقام والای امامت را غصب كردند. افراد
نالایقی همچون ابوبكر و عمر و عثمان روی كار آمدند و حضرت علی(ع) را از حق
خود محروم نمودند؛ به تدریج انتصاب الهی فراموش شد و امام حسین(ع) نیز با
نیرنگهای معاویه از حكومت كنار كشید.
امام حسین(ع)كه ولایت و رهبری را حق خویش میدانست؛ مردم را به سوی آن فرا
میخواند و به آن احتجاج میكرد. هنگامی كه والی مدینه به دستور یزید
میخواست از امام(ع) بیعت بگیرد، آن حضرت نپذیرفت و به فرزند زبیر گفت:
<هرگز بیعت نخواهم كرد؛ چرا كه امر خلافت پس از برادرم از آن من
است>.
امام حسین(ع) بیعت نكرد و به مبارزه علیه یزید پرداخت و با قیام خود، به
معرفی <رهبری صالح> به امت اسلامی و افشای رهبران ناشایست پرداخت.
حضرت امام خمینی(قدس ره) نیز با الهام از قیام عاشورا امر ولایت و رهبری
را در قالب تئوری ولایت فقیه در جامعه زنده كرد و معتقد بود: حاكمیت ولی
امر مسلمانان تمامی وظایف و اختیاراتی را كه پیامبر6 و ائمه اطهار داشتند،
به جز آنچه براساس ادله خاصی سلب میشود، در بر میگیرد؛ براساس این تئوری،
ولایت فقیه در قضاوت و فتوا دادن و امور احكام و عبادات خلاصه نمیگردد؛
بلكه تمامی مسائلی را كه با زندگی اجتماعی جامعه اسلامی مرتبط است، شامل
میشود؛ در جهت حفظ منافع و مصالح مسلمانان و دفع مفاسد از آنان تلاش
میكند و هر چند كه ولی فقیه از لحاظ ویژگیهای شخصی با معصومین: تفاوت
دارد، این امر باعث ایجاد خللی در وظائف او در برابر امت اسلامی نمیشود.
گستردگی اختیارات ولی فقیه عاملی است كه همه جنبشهای انقلاب اسلامی در
جهان را كه بیش از پیدایش تئوری ولایت فقیه از هم جدا و متفرق بودهاند، به
همگرایی رسانده است.
از منظر شیعه رهبری ولی فقیه، استمرار حركت انبیاء و تقویت و تحكیم نقش
الهی در بعد انسانی است؛ زیرا انسان خلیفه خدا بر زمین و فقیه جامع
الشرایط با برخورداری از ویژگیهای حاكم عادل، نائب امام زمان(عج) در زمان
غیبت امام است. امام خمینی(قدس ره) با پرداختن به مسئله حكومت اسلامی و
رهبری بر پایه ولایت فقیه، دری را بر روی ملتهای جهان به طور عام و شیعه
به طور خاص گشودند.
پیوند دین و سیاست
با آغاز بعثت پیامبر6، دین و سیاست پیوند محكمی یافت كه تجلی آن در وجود
پیامبر اكرم6 بود. پیامبر6 در جامعه آن زمان هم ریاست دینی جامعه را بر
عهده داشت و هم متكفل امور سیاسی جامعه بود. اینگونه نبود كه پیامبر6
ریاست دینی را به عهده داشته باشد و فرد دیگری متكفل امور سیاسی باشد.
بحث جدایی دین از سیاست، به جریانات سقیفه بر میگردد. از اینرو عدهای
از صاحب نظران گفتهاند: <قتل الحسین یوم السقیفة>. تفاوتی كه روز
سقیفه با عاشورای سال 61 هجری دارد، در این است كه روند این جدایی ابعادی
فزاینده یافته است.
امام حسین(ع) با قیام خود در پی آن بود كه سیاست و ولایت را در تار و پود
جوهر دین بازتاب دهد و پیكرة بیرمق و افسردة دین را با پیوند دین و سیاست
گرمی بخشد.
در آن وضعیت متأثر كنندة <جدایی دین از سیاست>، چنانچه امام حسین(ع)
در قیام خود به شهادت میرسید، با شهادت خویش پیكرة دین خدا را زنده
مینمود و چنانچه بر نیروهای یزیدی غلبه مییافت، معیارهای ناعادلانه را به
هم میریخت و دین و سیاست را در اندام و اندازة واقعی عیان میساخت.
در قرون اخیر نیز توطئهای به صورت گسترده ابتدا در اروپا و مهد مسیحیت
شروع شد و سپس به دنیای اسلام سرایت كرد. این توطئه، مسئله <جدایی دین
از سیاست> بود كه نظام سلطه در مناطق گوناگون عالم به اشكال مختلف و
حیلههای گوناگون سعی در القای آن داشت كه تا حدود زیادی موجب انزوای دین
در جهان مسیحیت شد.
نظام سلطه با علم به اینكه آنچه در برابر ظلم میایستد و علیه نظامهای
فاسد مبارزه میكند، دین است؛ برای آنكه حركت بر ضد خود را خنثی و آن را در
قالب جریانهای اجتماعی نفی كند، دین را از صحنة سیاست كنار زد و با عنوان
اینكه دین امری فردی و مربوط به امور درونی و اخروی است، مانع مداخله
كلیسا و مذاهب در امور سیاسی شد.
در جهان اسلام نیز به تدریج تحقق رسالتهای خطیر و ضرورت پذیرش مسئولیت،
تنها در رفتن به مساجد خلاصه شد كه آن نیز رفته رفته جنبة تشریفاتی و رفع
وظیفه پیدا كرد. مساجد به صورت معابدی به طور كامل بریده از جامعه درآمد،
منزوی و از مقتضیات امت اسلام دور شد. به این ترتیب نظام سلطه جهانی با
حیلههای گوناگون در كلیه جوامع، مردم را از صحنه سیاست خارج كرد.
در چنین فضایی كه آرمانها و ارزشها مسخ شده بود، با تلاش حسینی گونه
امام خمینی(قدس ره) رهایی از مسخشدگی، بیهودگی همهگیر و پیوند دین و
سیاست آغاز شد؛ به خصوص كه رژیم پهلوی در سالهای آغازین دهة 1340 ﻫ .ش در
تلاش بود تا آهنگ حركتهای ضد اسلامی خویش را سرعت ببخشد. با چنین آهنگ
شتابانی، سفره دین در حال برچیده شدن بود كه امام(قدس ره) با الهام از نهضت
حسینی، تفسیر احیاگری از دین و سیاست را ارائه داد.
حضرت امام(قدس ره) با تفسیر جدیدی كه از دین و سیاست ارائه داد، نقشههای
شوم خیانتكاران برای جدایی دین از سیاست را نقش بر آب كرد و در زمینه
خیانتهای دشمنان اسلام بر این امر چنین فرمود: <... سیاست عبارت است از
دروغ گفتن، خدعه، فریب، نیرنگ...> در جهت بیرون كردن دینداران از صحنة
سیاست، سیاست را به گونهای تفسیر و القا كردند كه با دین در تضاد باشد و
در نتیجه، مورد نفرت دینداران قرار گیرد. حضرت امام(قدس ره) در نجف خطاب به
فضلا میفرمودند: <اینها از اول در ذهن شما وارد كردند كه سیاست به
معنی دروغگویی و امثال آن میباشد تا شما را از امور مملكتی منصرف كنند، و
آنها مشغول كار خودشان باشند و شما هم مشغول دعاگویی باشید>.
رهبر انقلاب نسبت به تلاشهایی كه برای جدا كردن دین از سیاست و حكومت
انجام میگرفت، هشیار و آگاه بود؛ پس عزم خود را بر آن داشت تا امكان پیوند
میان دین و سیاست را در عمل و نه فقط با دلیل و برهانهای نظری، ثابت
نماید. بنابراین به تلاش و فعالیت و مجاهدت همراه با صبر و تحمل روی آورد.
در این زمان بود كه دستهای گناهكار و ستمگر اقدام به آزار و تبعید ایشان
نمود. ولی این دشواریها نتوانست خللی در عزم و ارادة راسخ ایشان به وجود
آورد.
حضرت امام(قدس ره) با اشاره به تزریق این سخنان مبنی بر اینكه شأن روحانی،
از دخالت در سیاست اجلّ است، میفرماید: <به ما اینها تزریق كردند،
... كه شما حق دخالت در این امور ندارید. اصلاً در شأن شما نیست! با این
اسم، كه ما یك قدری خوشحال بشویم كه آقا شما بالاتر از این هستید كه در
سیاست دخالت بكنید! شما یك رجل روحانی هستید؛ شما باید مردم را تهذیب
اخلاقشان را بكنید؛ اخلاق برای مردم بگویید؛ و امثال این حرفها. هم
منبرها را از محتوایی كه باید داشته باشد، كه آن دخالت در امور سیاست
مملكت است؛ و هم مسجدها را و هم سایر طبقات روحانیون را و هم حوزههای
علمیه را از آن محتوایی كه اسلام از اول میخواسته اینها [داشته] باشند و
این كارها را بكنند [بازداشتند]>.
حضرت امام(قدس ره) در حوزه اندیشه سیاسی، مبانی نو و جدیدی را مطرح كردند.
ایشان با احیای امر معقول حكومت كه تاكنون از سوی عالمان دینی و فقیهان با
شك و تردید به آن نگریسته میشد، عدم جدایی سیاست از دیانت را در عمل نشان
دادند. دلایل این پیوند را نیز ذكر كردند كه عبارتند از:
1. ماهیت دستورات و احكام و اراده در امور سیاسی نسبت به امور عبادی و
آیات عبادی آن از صد به یك هم بیشتر است و این، نشانگر عنایت دین شریف به
مسائل اجتماعی از جمله سیاست است.
2. احكام اسلامی همیشه لازمالاجراست و اجرای آنها جز از رهگذر برپایی حكومت اسلامی امكانپذیر نیست.
3. تحقق و حفظ نظام و سد طریق اختلال در جامعه، منوط به استقرار حكومت اسلامی است.
نفی سازش با حكومت جور
قرآن كریم استكبار و وابستگی به آن، خود بزرگبینی و سلطهجویی و به یوغ
كشیدن دیگران را گناهی در حد شرك دانسته و منشأ ارتكاب ظلم و جرائم ضد
انسانی و طغیان میشمارد. استكبار از دیدگاه قرآن، خصلتی است كه در هر فرد و
جامعهای بروز كند، هیچگاه موضع حق ندارد و همواره از هواهای نفسانی و
خواستههای شیطانی سرچشمه میگیرد.
قرآن انسانها را به مبارزه با ظلم و ظالمان دعوت كرده است و امام حسین(ع)
با الهام از آیات قرآنی مبارزه خود را علیه حكومت جور یزید آغاز كرد.
هنگامی كه امام(ع) با سپاهیان حر برخورد كرد، دلایل قیام خویش را چنین
تشریح فرمود: <ای مردم از پیامبر خدا شنیدم كه میفرمود: هر كسی سلطان
ستمگری را ببیند كه حرام خدا را حلال مینماید و حلال را حرام میشمارد و
پیمان الهی را درهم میشكند و با سنت و قانون پیغمبر مخالفت نموده، در میان
بندگان خدا راه گناه و معصیت و عداوت و دشمنی را در پیش میگیرد؛ و او در
مقابل یك چنین سلطان ستمگری با عمل و یا گفتار خود مخالفت ننماید و در
برابر او سكوت كند، بر خداوند واجب است چنین فردی را در جایگاه همان حاكم
ستمگر قرار داده و در آتش جهنم داخل كند. پس با یك چنین وضعی من به هدایت و
رهبری جامعه مسلمین و قیام علیه این همه فساد و مفسدین كه دین جدم رسول
خدا را تغییر دادهاند، از دیگران شایستهترم>.
یكی از نمودهای ارزش عاشورا در انقلاب اسلامی مسئله ناسازگاری با طاغوت و
استكبار بود كه در تمام حركتها و موضعگیریهای امام(قدس ره) پیش از
پیروزی انقلاب و پس از آن به طور كامل نمود داشت.
حتی وقتی شاه كه خود را در آستانه سقوط میدید، از موضع مدیریت كشور تنازل
كرد و حاضر بود به صورت یك جریان بایكوت شده در سیاست، پادشاه افسانهای
باشد و حكومت نكند و حكومت را به دست مجلس آزاد و دولت منتخب آن مجلس
بسپارد، بسیاری از گروههای به اصطلاح مبارزه سیاسی آن روز و برخی از
افرادی كه در سنگر مرجعیت خود را همرزم امام خمینی(قدس ره) میپنداشتند،
این تنازل را قبول كردند و سعی داشتند ایشان را هم به قبول آن راضی كنند؛
از جمله یكی از روحانیون وابسته به جبهه ملی در این خصوص نامهای به امام
خمینی(قدس ره) در نجف نوشت و از امام(قدس ره) درخواست كرد تا ایشان برای
تشكیل یك مجلس آزاد شورای ملی و برگزاری انتخابات در كشور موافقت كند.
امام(قدس ره) در موضع ناساگازری با طاغوت، قهرمانانه ایستاد و اعلام كرد به
كمتر از سقوط سلطنت و محاكمه محمدرضای جنایتكار رضایت نمیدهم. امام(قدس
ره) در پاسخنامه آن روحانی پیام فرستاد و تأكید كرد كه این نامه حتی
شایسته پاسخ دادن هم نیست. در اطلاعیهای كه در مرداد ماه 1357 صادر فرمود،
موضع صریح ضد طاغوتی خود را اعلام كرد.
حضرت امام(قدس ره) در یكی از سخنرانیهای خود با ذكر علت قیام
سیدالشهداء(ع) و با مقایسه آن زمان با زمان كنونی، مردم ایران را موظف كرد
تا علیه حكومت جور بایستند و در این زمینه چنین فرمود:
<از حضرت سیدالشهداء ـ سلامالله علیه ـ خطبهای نقل شده است كه در آن
خطبه علت قیام خودشان را بر ضد حكومت وقت ذكر فرمودهاند؛ و آن این است كه
فرمودهاند خطاب به مردم كه پیغمبر اكرم فرموده است كسی كه ببیند یك سلطان
جائری حلال میشمرد حُرُماتِ الله را، چیزهایی را كه خداوند حرام كرده است
این آزاد میگذارد، و مخالف سنت رسولالله عمل میكند، و عهد خدا را
میشكند اگر كسی دید كه یك سلطان جائری این كارها را میكند و مع ذلك ساكت
شد و تغییر نداد با قول خودش، با عمل خودش این انحرافی كه سلطان جائر پیدا
كرده است تغییر نداد، خدای تبارك و تعالی حتم كرده است، ... جای او را هم
جای همان سلطان جائر در آخرت قرار بدهد ... ولو این آدم كه این چیزها را از
این آدم میبیند و ساكت است، همه كارهای واجب و مستحب هم به جا بیاورد،
آدمی باشد كه سه وقت نماز میخواند، در مساجد میرود، آدمی باشد كه احكام
خدا را همه را ترویج میكند، موافق رضای خدا عمل میكند همة كارهای خوب را
میكند، از همة كارهای بد هم اجتناب میكند، لكن ساكت است در مقابل سلطان
جائر، به حَسَب این روایتی كه نقل شده است از سیدالشهداء ـ سلام الله علیه
ـ كه به منزلة علت قیام ایشان است بر ضد حكومت وقت، این است كه میخواهند
عمل به قول رسولالله بكنند كه مبادا یكوقت تخلف بكنند و كسی كه تخلف
بكند، جای او جای همان سلطان جائر است.
... حالا ما حساب بكنیم ببینیم كه آیا حكومت وقت ما، سلطان وقت ما، این
اوصافی كه ذكر فرمودهاند دارد؟ اگر این اوصاف را دارد و ما ساكتیم، باید
همین معنایی كه فرمودهاند بر ما منطبق بشود.
... ما میبینیم كه این كارهایی كه او كرده است، به این احكام وقت ما و به
سلطان وقت ما تطبیق میشود؟ این مسائلی كه رسولالله فرموده است، اینها
تطبیق میشود بر این؟ سلطان است؟ جائر است؟ اینها معلوم كه الان سلطه
دارد؛ <سلطان> یعنی سلطه. الان سلطه دارد و جائر هم هست. خودش هم
شاید قبول داشته باشد كه جائر است. همه كس هم میداند كه این آدم جائر است.
خوب، مخالفت سنت رسولالله را نكرده؟ هر چه رسولالله فرموده است، ایشان
عمل كرده؟! ... بله، در ایام عمرش برای اینكه من و شما را بازی بدهد،
یكدفعه هم میرود به حرم ... دو ركعت نماز هم میخواند! ... این برای
اغفال من و شماست. آیا به سنت رسولالله عامل است؟ ... سنت رسولالله این
است كه دماء مسلمین محفوظ باشد، ایشان حفظ كرده است دماء مسلمین را؟!>.
حضرت امام(قدس ره) این انقلاب اسلامی را محصول نهضت عاشورا میدانست و در
تمام مراحل انقلاب از ابتدا تا انتها، بر قیام سیدالشهداء(ع) تكیه كرد و
محورهای اصلی پیامها، توصیهها و سخنرانیهای ایشان را میتوان در نهضت
جهانی امام حسین(ع) پیدا كرد.
پنج شنبه 2/9/1391 - 0:47
اهل بیت
آموزههای اخلاقی
عزت و آزادگی
یكی از آموزههای اخلاقی عاشورا، عزّت و آزدگی است. آزادگی، حرّیت آدمی و
رهایی او از قید و بندهای ذلتآور و حقارتبار است. آزادگی به آن معناست كه
انسان كرامت و شرافت خود را بشناسد و به خاطر زندگی زودگذر دنیوی، تن به
پستی و ذلت و حقارت نفس ندهد.
بسیاری از انسانها در مواجه شدن با سختیها و مشكلات زندگی، به خاطر
رسیدن به تمنیات دنیوی هرگونه حقارت و اسارت را میپذیرند؛ اما احرار و
آزادگان حتی از جان خویش میگذرند و تن به ذلّت نمیدهند. نهضت عاشورا جلوة
بارزی از آزادگی امام حسین(ع) و خاندان و یاران شهید اوست. اگر آزادگی
نبود، امام(ع) تن به بیعت میداد و كشته نمیشد، اما وقتی میخواستند به
زور از آن حضرت به نفع یزید بیعت بگیرند، زیر بار نرفت و فرمود:
<لاَ وَاللهِ لاَ اُعطیكُم بِیَدِی إعطَاءِ الذَّلیلِ وَلا أفِرُّ
فِرارَ العَبید؛ به خدا سوگند، نه دست ذلت به آنان میدهم و نه چون بردگان
تسلیم حكومت آنان میشوم>.
روح آزادگی امام(ع) سبب شد حتی در آن حال كه مجروح بر زمین افتاده بود،
نسبت به تصمیم سپاه دشمن برای حمله به خیمههای زنان و فرزندان، برآشوبد و
آنان را به آزدگی دعوت كند: <إن لَم یَكُن لَكُم دِینٌ وَ كُنْتُم
لاَتَخَافُون المَعَادَ فَكُونُوا أحرَارَاً فِی دُنْیَاكُم؛ اگر دین
ندارید و از آخرت نمیترسید، لااقل در دنیا آزاده باشید>.
حضرت امام خمینی(قدس ره)نیز به پیروی از سالار شهیدان در آغاز مبارزه،
برای حفظ عزت خود و ملت پس از فاجعه مدرسه فیضیه در مقابل طاغوت زمان این
چنین فرمودند:
<من اكنون قلب خود را برای سر نیزههای مأمورین شما حاضر كردم، ولی
برای قبول زورگوییها و خضوع در مقابل جباریهای شما حاضر نخواهم كرد>.
مقام معظم رهبری در این رابطه فرمودهاند:
<عصری كه امام بزرگ و عظیمالشأن ما آغاز كردند، مشخصههایی دارد كه
عمدة آنها عبارت است از ایجاد روح عزت و استقلال و استغنا و اعتماد به
نفس، برای ملتی كه در طول سالیان متمادی سعی شده بود، این روحیات از او
گرفته شود و دیگران به سرنوشت او تسلط پیدا كنند>.
در فرمایشی دیگر فرمودهاند: <یكی از كارهای بزرگ امام، اعاده روح عزت
به مسلمین بود؛ این گونه نبود كه اسلام فقط در بحثها و تحلیلها و
دانشگاهها و همچنین جامعه و زندگی مردم مطرح شود؛ بلكه بر اثر نهضت امام
مسلمانها در همه جای عالم احساس عزت كردند. با كاری كه امام انجام داده،
مسلمانها در همه جای دنیا احساس عزت میكنند و به مسلمانی و اسلام خود
میبالند>.
حضرت امام خمینی(قدس ره)با انقلاب خونین خود عزت و شرف از دست رفته ملت را
به آنان بازگرداند. اگر امروز ایران میتواند در مقابل زورگوییهای
استكبار بایستد، نتیجة اعاده شخصیت، عزت نفس و كرامت انسانی ملت ایران توسط
رهبر فرزانه انقلاب است. اگر امروز ایران در جامعة جهانی سر بلند و در
مجامع بینالمللی از جایگاه ویژهای برخوردار است، نتیجه اطاعت از
بنیانگذار انقلاب است؛ در حقیقت و باطن امر نتیجه قیام عاشوراست كه امام
حسین(ع) با نهضت خود عزت و آزادگی را برای همیشة تاریخ به جهانیان آموخت.
صبر و استقامت از مهمترین مسائل در سرنوشت ملتهاست. ملتی كه توان تحمل
سختیها و صبر در مسائل و مشكلات را نداشته باشد، هیچگاه به پیروزی
نمیرسد؛ شاید به همین دلیل بود كه امام حسین(ع) از آغاز حركت و قیام خویش،
اصحاب و انصار به خصوص اهلبیت خود را به صبر و شكیبایی توصیه میكرد.
گویا امام(ع) میخواست به همة نسلهای آینده این درس بزرگ را بدهد كه بدون
صبر هرگز به قلّة پیروزی نخواهید رسید.
آنچه حماسه كربلا را به اوج ماندگاری و تأثیرگذاری و فتح معنوی رساند،
روحیة مقاومت امام حسین(ع) و یاران و همراهان او بود؛ از همینرو امام از
آغاز، نیروهایی را به همراهی طلبید كه مقاوم باشند و در یكی از منزلگاههای
میان راه فرمودند: <ایها الناس! فَمن كان منكم یَصبر علی حد السیفِ و
طَعنِ الأسنة فلیقم معنا و إلاّ فلینصرف عنّا؛ ای مردم هر كه از شما كه
تحمل تیزی شمشیر و زخم و ضربت نیزهها را دارد، همراه ما بماند و الا باز
گردد>.
حضرت امام خمینی(قدس ره)نیز در مورد وظایف عمومی مسلمین برای صیانت از اسلام میفرماید:
<شما پیرو پیشوایانی هستند كه در برابر مصائب و فجایع صبر و استقامت
كردند، كه آنچه ما امروز میبینیم، نسبت به آن چیزی نیست. پیشوایان بزرگ ما
حوادثی چون روز عاشورا و شب 1(قدس ره)محرم را پشت سر گذاشتهاند و در راه
دین خدا یك چنان مصائبی را تحمل كردهاند... عیب است برای كسانی كه ادعای
پیروی از حضرت امیر(ع) و امام حسین(ع) را دارند، در برابر این نوع اعمال
رسوا و فضاحتآمیز دستگاه حاكمه خود را ببازند>.
در كلامی دیگر این چنین میفرماید:
لكن فداكاریهایش [فداكاریهای سیدالشهداء(ع)] را باید حساب كنیم. باید
ارزش آن كاری كه او كرده است و آن بساط ظلمی كه به هم زد، است [را بیان
كنیم]. مگر خون ما رنگینتر از خون سیدالشهداست؟ چرا بترسیم از اینكه خون
بدهیم، یا اینكه جان بدهیم؟ آن دستورالعمل امام حسین(ع)، دستور است برای
همه، كل یوم عاشورا و كل ارض كربلا دستور است به اینكه هر روز و در هر جا
باید همان نهضت را ادامه بدهید.
حضرت امام(قدس ره)ضرورت صبر و استقامت در برابر مشكلات را مورد تأكید قرار
میدهد و میفرماید: صبر، كلید ابواب سعادات و سر منشأ نجات از مهالك است.
صبر، بلیات را بر انسان آسان میكند و مشكلات را سهل مینماید و عزم و
اراده را قوت میدهد. مقصد هرچه بزرگتر باشد، رنج در راه آن هر چه زیاد
باشد، باید انسان تحمل كند. اگر چنانچه استقامت كنیم، مؤید به تأیید الهی
هستیم.
امام خمینی(قدس ره)كه همواره مردم را به صبر و استقامت دعوت مینمود، استقامت را چنین معنا میكرد:
<استقامت معنایش این است كه اگر گرفتاریهایی پیدا شد در جهاد، اگر در
جنگهایی كه پیش میآید برای یك ملتی كه میخواهد شرافتمند باشد، میخواهد
اسلام را و نهضت اسلامی را به ثمر برساند، از مشكلات هراس نداشته باشد، در
مشكلات سستی نكند، این امر خداست>.
عمل به تكلیف الهی
مكتبی بودن یك مسلمان را از اینجا میتوان شناخت كه در همة ابعاد زندگی و
كارهای فردی و اجتماعی، نسبت به آنچه وظیفه دینی است، متعبد و عامل باشد.
مسلمان واقعی در همه ابعاد زندگی خود عمل به تكلیف را ملاك امور خود قرار
میدهد و به تكلیف میاندیشد، نه به خواسته نفسانی خود.
وقتی فرهنگ <عمل به تكلیف> در جامعه و میان افرادی حاكم باشد،
همواره احساس پیروزی میكنند و به تعبیر قرآن كریم به <احدی
الحسنیین> دست مییابند و در مبارزات چه كشته شوند و چه به پیروزی نظامی
سیاسی برسند، هر دو صورت برای آنان نیكوست.
عمل به تكلیف همواره با سختی و مشقت همراه و این امر، با خواستههای
نفسانی انسان ناسازگار است. انسان مسئول همواره در معرض عوامل وسوسهانگیز
قرار میگیرد، به گونهای كه عمل به تكلیف را دشوار میسازد. عوامل
بازدارنده انسان از انجام مسئولیت بسیارند؛ سختیها، عقیم ماندن فعالیتها،
حب و بغضها و...، هر كدام لغزشگاههایی است كه انسان مسئول را تهدید
میكند. تنها كسانی میتوانند در مقام انجام مسئولیت و عمل به تكلیف از
تمامی این موانع بگذرند كه ایمانشان به خدا قوی باشد.
امامان معصوم شیعه: اسوة خواص اهل حق در باب تكلیف محوری هستند. این
برگزیدگان جهان هستی به چیزی جز تكلیف نمیاندیشیدند. اگر حضرت علی(ع) در
دورهای سكوت میكند و به دفاع از حق مسلم خود نمیپردازد و 25 سال
خانهنشین میشود، برای حفظ اسلام و دین خداست و همین امر تكلیف الهی ایشان
است كه حضرت لب به اعتراض نمیگشاید. صلح امام حسن(ع) با معاویه نیز تكلیف
امام در آن برهه بوده است؛ زیرا جنگ و قیام علیه معاویه به صلاح نبوده است
و منجر به از بین رفتن اسلام میشد.
امام حسین(ع) نیز چون قیام علیه ظالمان را وظیفه و تكلیف خود میدید، به
مبارزه علیه یزیدیان پرداخت. بر این اساس حضرت در منزل <بیضه>
میفرماید: <مردم آگاه باشید، اینان ﴿بنیامیه﴾ اطاعت خدا را ترك و
پیروی شیطان را بر خود واجب كردهاند. فساد را ترویج كرده و حدود الهی را
وانهادهاند. حلال خدا را حرام و فرمانهای او را تغییر دادهاند. من به
هدایت و رهبری جامعة مسلمانان و قیام علیه این همه فساد و هرزگی و زنده
كردن دین جدّم پیامبر(ص)از دیگران شایستهتر هستم>. حضرت امام خمینی(قدس
ره)نیز با الهام از آموزههای عاشورا در قیام مقدسش، جهت برپایی حكومت
اسلامی همواره به انجام تكلیف و وظیفه میاندیشید و كوچكترین هراس و
تردیدی به خود راه نمیداد، حتی اگر در این راه به شهادت میرسید؛ زیرا
مكرر به این امر اشاره داشت كه ما مأمور به انجام وظیفه و تكلیف هستیم، نه
نتیجه.
بیتردید امام(قدس ره)تنها شخصیتی بود كه در تمام عمر با بركت خود فقط یك
هدف را تعقیب میكرد و آن عمل به تكلیف بود. آنچه را كه وظیفه احساس
میكرد، در انجام آن كوتاهی نمیكرد و هیچ عاملی مانع انجام وظیفهاش
نمیشد.
از منظر صاحب نظران، امام(قدس ره)همه حركت خویش را براساس تكلیف الهی
انجام میداد. در اولین سند تاریخی مبارزاتی كه از ایشان به یادگار مانده
است، در پیامی به دانشمندان اسلامی و دیگر اقشار، كلام خویش را با موعظه
الهی )قُلْ إِنّما أعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنی وَ
فُرادی( آغاز كرده است كه متضمن توجه دادن به تكلیفگرایی است. با این حال
در عرصههای سخت تصمیمگیری همواره توجه به تكلیف الهی و وظیفة خدایی را
گوشزد میكرد. آنچه از امام(قدس ره)در اینباره نقل شده است، نشانگر خضوع
ایشان در مقابل تكلیف الهی است؛ به طوری كه محبوبترین چیزها و كارها را در
راه تكلیف با رضایت و خرسندی ترك میگفت.
اخلاص
از نظر اسلام، ارزش و اعتبار هر عملی بر مقصد و نیت صاحب آن عمل استوار
است. پیامبر(ص) میفرماید: <إنّما الاعمال بالنیات؛ همانا ارزش اعمال به
نیتهاست>. در طول تاریخ، هجرتهای سرنوشتسازی توسط الهامآوران الهی
رخ داده است، اما هجرت اباعبدالله(ع) با گذشت قرنها به عنوان هجرتی نمونه و
حماسهآفرین و جاودانه مطرح است كه ریشة این عظمت و جاودانگی، همان خلوص
نیت امام حسین(ع) و یاران اوست؛ آنگونه كه امام حسین(ع) در ضمن خطبهای
مفصل پیش از خروج از مدینه فرمود: <خدایا! تو میدانی كه آنچه از ما
بود، هرگز نزاع بر سر قدرت و دنبال كالای دنیا رفتن نبود؛ بلكه میخواهیم
مآلم دین و نشانههای مكتب را نشان دهیم و با ایجاد اصلاح در جامعه مظلومان
ایمن شوند و فرائض و سنن تو اجرا شود>.
امام راحل(قدس ره)نیز نه تنها در نهان خود هدفی جز تحصیل حدود معطل و
تحریك احكام راكد و ساكن اسلام را نداشت؛ بلكه كسانی را نیز به یاری
میطلبید یا پیشنهاد مساعدت آنان را میپذیرفت كه همچون خود، مقصدی جز
خداوند نداشتند و هرگز فریاد گروهی را كه در براندازی نظام طغیان و سلطه و
یا برقراری نظام قسط و عدل، هوس مدارانه مبارزه میكردند یا خودخواهانه
میاندیشیدند، به یاری نمیپذیرفت و پیشنهاد شركت چنین افرادی را در نهضت
اسلامی طرد مینمود و اجازه نمیداد قیام خالصانه مسلمین، با حضور برخی
افراد كه انحراف فكری یا التقاط عقیدتی یا فساد اخلاقی داشتند، مشوب و
آلوده گردد.
سرّ دوری جستن از یاری گروههای منحرف، آن است كه برای وصول به حق،
وسیلهای جز صراط مستقیم وجود ندارد؛ یعنی با هر وسیله و راهی نمیتوان به
هر هدف و مقصدی رسید. هدف معین، راه مشخص میطلبد و راه معین، به هدف مشخص
میرسد و هدف، هرگز نمیتواند وسیله را توجیه كند؛ همچنان كه امام حسین(ع)
فرمود: <مَن حَاولَ أمراً بِمَعصیة اللهِ كانَ أفُوتَ لِمَا یَرجُوا و
أسرَعَ لمَا یَحذر؛ اگر كسی بخواهد با معصیت پروردگار به چیزی نایل آید،
چنین رخداد تلخی سبب میشود كه آنچه مورد امیدواری است، از میان رود و آنچه
مورد هراس اوست، زودتر فرا رسد>.
خط مشی امام حسینبن علی(ع) در موضعگیریهای سیاسی امام خمینی(قدس
ره)مشهود بود؛ به گونهای كه هرگز اجازه نمیداد برای نیل به هدف مقدس از
ترفندهای سیاست بازانه استمداد و از وسیلة ناصواب برای رسیدن به هدف
استفاده شود.
حضرت امام(قدس ره)اخلاص به معنای واقعی را در زندگی شخصی، عبادی و در قیام
و مبارزات خود پیاده كردند. مقام معظم رهبری در زمینه اخلاص ایشان
میفرمایند:
<او چون مرد خدا بود و برای خود كار نمیكرد، خدا نیز بندة صالحش را
هدایت كرد و به دل و ذهن او صفا و روشنایی بخشید تا راه را پیدا كند؛ و به
او جرأت و شهامت داد تا در مقابل دنیایی از دشمن بایستد و با دل او انس
گرفت تا از روی گردانی انسانها در روز غربت وحشت نكند. یك روزی امام(قدس
ره)مثل نوح و ابراهیم8 در غربت و تنهایی و اقلیت بود، اما از تنهایی و
تهدید نترسید و خدا را از همة خلایق بزرگتر شمرد.
برادران و خواهران، شما كه بندگان مؤمن خدا هستید و به خاطر او قیام و
حركت و اقدام كردید و شعار دادید و تصمیم گرفتید، جبهه را پر كردید و شهید
دادید و در راه خدا انفاق كردید و تنهای خود را به زحمت انداختید، بدانید
كه راز اصلی این است كه با تكیه بر خدا به دنبال اهداف الهی حركت كنید. به
اعتقاد من مهمترین و تعیین كنندهترین راز موفقیت او، همان اخلاص و توجه و
اتصال به خدا بود. ایشان توانست معنای <ایاك نستعین> را در عمل خود
جستجو كند و به منبع قدرت لایزال الهی متصل شود. وقتی كه یك انسان كوچك و
ضعیف طرف محدودش را به اقیانوس بیكران وصل كند، دیگر هیچ عاملی وجود ندارد
كه بتواند بر او فائق آید.
حضرت امام خمینی(قدس ره)خویشتن را از شائبههای غیر الهی از قبیل ریا،
عجب، كبر، شهرت و آنچه مانع رسیدن به حقیقت و مایة فساد عمل است، پیراسته
بود. اخلاص در تمام وجود و سرتاسر زندگی امام عجین شده بود، تمام حركتهای
كوچك و بزرگ او در زندگی با نام و یاد خدا شكل میگرفت و جز رضای محبوب به
چیزی نمیاندیشیدند
پنج شنبه 2/9/1391 - 0:47
اهل بیت
اشاره
واقعه عظیم عاشورا با همه ابعاد و گستردگیاش تأثیر مستقیمی در نهضت بزرگ
امام خمینی(قدس ره)دارد. در شماره گذشته به تبیین نهضت بزرگ عاشورا و
بسترها و زمینههای به وجود آورندة این واقعه سترگ پرداختیم و نیز اهداف آن
را بیان نمودیم. اینك در ادامه بحث به تأثیر آموزههای عاشورا بر انقلاب
اسلامی در دو بخش آموزههای اعتقادی و اخلاقی میپردازیم.
قسمت دوم
بررسیها نشان میدهد كه مهمترین علل انحطاط و سقوط جامعه اسلامی پس از
رحلت پیامبر اكرم(ص)، برداشت نادرست از دین و فهم غلط معارف اسلامی بوده
است. این برداشت نادرست از دین، سبب شد كه افرادی دین را به نفع خود تفسیر
كنند و دین را ابزاری برای رسیدن به حكومت و اهداف خود قرار دهند.
در راستای تحقق این اهداف، دینشناسان واقعی همچون حضرت امام علی(ع)،
سلمان فارسی و ابوذر غفاری كنار گذاشته شدند و افرادی همانند كعبالاحبار
یهودی و ابوهریره ادعای مسلمانی كردند، مفتی اعظم مسلمانان گشتند و افرادی
چون صحابه و یاران پیامبر(ص) را كافر و فاسق خواندند، آنگاه با جعل احادیث
و تفسیرهای انحرافی از دین، مردم را از حقیقت دین و ارزشهای اصیل اسلامی
دور نگه داشتند.
علاوه بر علمای درباری، فرصت طلبان و زراندوزانی چون طلحه و زبیر برای حفظ
منافع مادی و اقتصادی خویش امام علی(ع) را به كفر متهم نمودند و مقدس
مآبانی چون خوارج نهروان با تأویل آیات خدا بر حضرت علی(ع) شمشیر كشیدند.
در چنین شرایطی بود كه بنیامیه حاكمیت در جامعه اسلامی را در دست گرفتند و
برای توجیه حكومت ظالمانهشان به ترویج اندیشه جبرگرایانه پرداختند؛
اندیشهای كه احساس هرگونه مسئولیت اجتماعی را از انسان سلب میكرد و چون
با نام خدا و ارادة الهی صورت فریبندهای داشت، در ظاهر صحیح به نظر
میآمد.
در آستانة قیام امام حسین(ع) مردم كه با القائات علمای درباری و احادیث
جعلی پرورش یافته بودند، به راحتی پذیرفتند كه اگر امام علی(ع) شكست خورد،
خدا نمیخواست تا او بر مسند حكومت باقی بماند و اگر حزب اموی زمام امور
مسلمین را در دست دارد، خدا چنین موهبتی را به آنان عطا كرده است و اگر
امام حسین(ع) كشته میشود و خاندانش اسیر میگردند، خدا چنین خواسته است.
بنابراین امام حسین(ع) با قیام خود میخواست دین را احیا كند تا ارزشهای
اسلامی دوباره بر جامعه حاكم گردد.
همانگونه كه در زمان امام حسین(ع) جامعه در زمینه عقاید دینی دچار آسیب
جدی شده بود، در زمان حضرت امام خمینی(قدس ره)نیز دین دچار آسیبهای زیادی
شده بود؛ از جمله آنكه در آن زمان دین به گونهای رایج شده بود كه مردم آن
را امری فردی و عبادی ـ میدانستند و معتقد بودند كه دین به هیچ یك از امور
سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه كاری ندارد.
چنین برداشتی از دین همواره مطلوب و خاستة طبقات حاكم بر جامعه بوده است؛
زیرا با ترویج این نوع تفكر و معرفی دین به عنوان آئین عبادی ـ فردی، از
شورشها و تظاهرات مردم علیه نظام حاكم جلوگیری میشد.
حضرت امام خمینی(قدس ره)بارها در كلام خود به احیای دین توسط سید الشهداء(ع) اشاره كرده و فرموده است:
<حضرت سیدالشهداء(ع) دیدند كه معاویه و پسرش ـ خداوند لعنتشان كند ـ
اینها دارند مكتب را از بین میبرند، دارند اسلام را وارونه جلوه میدهند،
اسلامی كه آمده است برای اینكه انسان درست كند، نیامده است قدرت برای خودش
درست كند، آمده انسان درست كند. اینها، این پدر و پسر ـ مثل این پدر و
پسر ﴿رضاخان و پسرش﴾ ـ اسلام را وارونه داشتند نشان میدادند>.
امام خمینی(قدس ره)همواره برای دلگرمی مردم به اسلام و بیدار شدن وجدان
مذهبی ملت و شعور و استقلال و اعتماد به نفس در مسلمانان، بارها مردم را از
قدرت اسلام آگاه میساخت و فرهنگ غنی اسلام، اعتماد به نفس، اتحاد و
همبستگی ملت مسلمان، بینیازی مسلمین از دیگران و دیگر پایههای قدرت
اسلامی را كه در دسترس مسلمانهاست، گوشزد و با فریاد رسای خویش اعلام
میكرد كه مسلمانها با همین قدرت كه در اختیار دارند، میتوانند دژهای كفر
و ستم را یكی پس از دیگری فرو ریزند و بر آنها پیروز گردند.
ایشان این قدرت و توانایی اسلام را به غرب زدگان و به اصطلاح روشنفكران
نیز گوشزد میكرد كه بیدار شوند و به دامن ملت و اسلام باز گردند و از
دشمنی و كینهورزی با آنها دست بردارند.
امام(قدس ره)با الهام گرفتن از قیام عاشورا برای دمیدن روح حیات دینی به
ملتهای مسلمان و به منظور ایجاد حركت و انقلاب در آنها، اسلام ناب را كه
دین حركت و انقلاب و كوشش است، احیا و بر آن تأكید كرد و تبلیغات شوم
دشمنان كه سالیان دراز مسلمانها را به خواب كشانیده بود، خنثی و مسلمین را
بیدار نمود و به اسلام تحرك و پویایی و حیات بخشید.
بدعت ستیزی
از دیگر آموزههای اعتقادی عاشورا بدعت ستیزی است. پس از رحلت پیامبر(ص) و
با نفوذ تیره سفیانی امویان، بدعتهای زیادی در دین ایجاد شد؛ از جمله
آنكه ملاك ارزشگذاری تغییر یافت. ملاك ارزشگذاری در اسلام تقوا و دینداری
شمرده میشد، اما در عصر امویان به مال و منال و تعصبات قومی و قبیلهای
تغییر یافت. ایجاد بدعت از زمان عمر و با حرام كردن متعه به وجود آمد.
بدعتهای زیادی همچون پوشیدن لباس ابریشم، استعمال ظروف طلا و نقره، ترك
مجازات دزد و... به وجود آمد و تا دوران حكومت معاویه ادامه یافت كه
مهمترین آن نیز تحمیل ولایتعهدی یزید بود.
در چنین شرایطی بود كه امام حسین(ع) مبارزه با بدعتهای ایجاد شده را
رسالت خود دانست و نسبت به سست شدن پایههای عقاید و جان گرفتن جاهلیت
حساسیت نشان داد و به قیام پرداخت. تأكید امام(ع) بر احیای سنت و سیرة جدش
رسول خدا(ص)، شیوهای تأثیرگذار در بدعت ستیزی و حفاظت از دین بود. امام
خمینی(قدس ره)نیز با درس گرفتن از قیام مقدس امام حسین(ع)، با بدعتهایی كه
شاه و عمالش در دین ایجاد كرده بودند، به مبارزه پرداخت.
محمدرضا شاه از سالهای 39 و 40 با طرح لوایح ششگانه آمریكایی، انقلاب
سفید در 19 دی و برگزاری رفراندوم شش بهمن سال 134(قدس ره)در تأیید آن و به
مدد حامیان خارجیاش، به طور حساب شدهتر و ظریفتر مبارزهای را آغاز و
به دنبال آن، تلاش كرد تا فرهنگ جدیدی هماهنگ و همسو با حكومت و سیاستش خلق
كند. فرهنگ شاه تركیبی از دو عنصر فرهنگ غربی و فرهنگ ایران باستان بود.
او جشنهای دو هزار و پانصدساله و جشنهای تاجگذاری و... را به عنوان
ابزاری برای ترویج فرهنگ ایران باستان مورد استفاده قرار داده بود. پخش
گسترده فیلمهای سینمایی، رمانهای غربی، برگزاری جشن هنر شیراز و همانند
آنها برای توسعه و ترویج فرهنگ غربی و ایجاد بدعت در دین بود. همچنین از
عناصر چهارگانه فرهنگ ایرانی، تحت عنوان میهن پرستی، به جغرافیای سیاسی و
طبیعی ایران تكیه میشد.
از تاریخ دو هزار و پانصد ساله نیز به طور عمده به تاریخ ایران باستان،
هخامنشیان و ساسانیان زرتشتی تكیه میشد. دین اسلام كه عنصر اصلی فرهنگ ما
بود، آماج اصلی تهاجمات شاه قرار میگرفت. بزرگترین و آشكارترین تجاوز او
به فرهنگ اسلامی مردم ایران، تغییر مبدأ هجری و تبدیل آن به مبدأ شاهنشاهی
بود. این تغییر در حقیقت ایجاد بدعتی بزرگ در دین بود. شاه و عمال او در
پوشش فعالیتهای فرهنگی، برای اسلام زدایی و بدعت در دین تلاش میكردند.
امام خمینی(قدس ره)نیز به مخالفت با رفتارهای ضد دینی، مانند قمار،
فیلمهای غیر اخلاقی و به ویژه مشروب خواری و مشروب فروشی میپرداخت.
علت تأكید امام(قدس ره)بر مبارزه با مشروبخواری نیز به این دلیل بود كه
مصرف مداوم مشروبات الكلی، منجر به گسترش رفتارهای ضد اخلاقی و ضد مذهبی
میگردید.
امر به معروف و نهی از منكر
خداوند برای هدایت و راهنمایی بشر، دستورات و احكامی صادر نموده كه به
وسیله كتب آسمانی و نیز پیامبران الهی اعلام شده است. یكی از مهمترین
دستورات دین اسلام، وجوب امر به معروف و نهی از منكر است. در تعریف این
فریضه گفتهاند: <معروف>، به معنای هر كار نیك، شایسته و خداپسندی
است كه دین به آن دستور داده است و <منكر>، هر عمل ناپسند و خلافی
است كه شیطان به آن دعوت كند. این خوبیها و بدیها گاه در مورد مسائل فردی
و جزئی و گاهی نیز در امور اجتماعی و حكومتی است. فریضه امر به معروف و
نهی از منكر تا اندازهای اهمیت دارد كه طبق روایتی بر پا شدن سایر واجبات
الهی منوط به پیاده شدن این فریضه است. تاریخ اجتماعی صدر اسلام مؤید این
روایت میباشد. تاریخ اجتماعی اسلام نشان میدهد كه پیامبر گرامی اسلام(ص)
با تكیه بر اصل نهی از منكر، ابتدا توانست پلیدیها و انحرافها را از
جامعة جاهلی عرب بزداید و جامعه را اصلاح كند، سپس با بهرهگیری از اصل امر
به معروف، جامعهای بنیان نهد كه در آن ایثار، شهادت، عدالت، رستگاری و...
جایگزین شقاوتها، كژیها و ارزشهای معنوی و انسانی به جای ارزشهای
جاهلی و غیر انسانی حاكم گردد.
پس از رحلت پیامبر(ص) جامعه اسلامی به اندازهای به انحراف كشیده شد كه
معروفها، ترك و منكرها در جامعه رواج یافت. در زمان امام حسین(ع) دیگر به
این فرضیه مهم عمل نمیشد و در حقیقت چیزی از اسلام باقی نمانده بود.
در چنین زمانی بود كه امام حسین(ع) انجام فریضه امر به معروف و نهی از
منكر را بر خود واجب دانست. گاه با سخنرانی و خطابه بر ضد بنی امیه و گاه
با مصادره كردن اموال از كاروان شام در دوران زمامداری معاویه و سرانجام در
زمان سلطنت یزیدبن معاویه، به قصد اصلاح امور جامعه و نهی از منكر به
همراه همه داراییاش كه خاندان عصمت و طهارت: بودند، به قیام برخاست.
بیتردید یكی از انگیزههایی كه امام خمینی(قدس ره)نیز بر آن تأكید
داشتند، رفع منكرات از دولت بود. فریاد امام(قدس ره)در برابر ظلمها،
غارتها، چپاولها و زیر پا گذاشتن دستورات اسلام از سوی سردمداران رژیم،
قسمت عمدهای از حجم سخنرانیهای ایشان را در دوران نهضت تشكیل میدهد. همة
این موارد در كنار دعوت به اجرای اسلام و پیاده كردن احكام آن، محقق
انگیزه امر به معروف و نهی از منكر بود. فریاد اسلام خواهی امام(قدس ره)حتی
انگیزة ملت خواهی را تحت الشعاع قرار داد. امام(قدس ره)به صراحت در مقابل
كسانی كه به انگیزههای ملی در قیام شركت داشتند، میفرمود:
<نهضت ما اسلامی است، قبل از آنكه ایرانی باشد؛ نهضت مستضعفین سراسر جهان است>.
حضرت امام خمینی(قدس ره)در دوران نهضت به منكراتی كه به دست رژیم صورت
میگرفت، اشارههای مكرری داشت؛ چنانكه در آغاز نهضت در پیامی به ملت
فرمود:
<دستگاه حاكمه ایران به احكام مقدسة اسلام تجاوز كرد و به احكام مسلمة
قرآن قصد تجاوز دارد. نوامیس مسلمین در شرف هتك است و دستگاه جابره با
تصویب نامههایی خلاف شرع و قانون اساسی میخواهد زنهای عفیف را ننگین و
ملت را سرافكنده كند>.
منكرات مختلفی كه امام(قدس ره)در جهت دفع آن به مبارزه پرداخت، منحصر به
احكام فرهنگی نبود. ظلم سیاسی، اقتصادی و حركتهای ظالمانة شاه و قتل و
غارتهای رژیم، همه و همه در این زمینه مؤثر بود.
حضرت امام(قدس ره)امر به معروف و نهی از منكر را از اصول مهم جامعة اسلامی
میدانست كه مصلح اجتماع و جامعه است و در این زمینه میفرمود:
<امر به معروف و نهی از منكر دو اصلی است در اسلام كه همه چیز را
میخواهد اصلاح كند؛ یعنی با این دو اصل میخواهد تمام قشرهای مسلمین را
اصلاح بكند، به همه مأموریت داده، به همه، به تمام افراد زیر پرچم مأموریت
داده كه باید وادار كنید همه را به كارهای صحیح و جلوگیری كنید از كارهای
فاسد. این طور نیست كه شما فقط یك مأموریتی دارید و آن این است كه خودتان
یك كارهای خوبی بكنید، از كار بد احتراز كنید، مأموریت زیادتر از این است،
خودتان و همه را... و هیچ فرقی هم بین قشرها در این امر نیست كه همه باید
اطاعت خدا بكنند و همه باید حفظ این پاسداری را بكنند>.
پنج شنبه 2/9/1391 - 0:47