• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1774
تعداد نظرات : 506
زمان آخرین مطلب : 3492روز قبل
تاریخ

اسطوره ها و نمادها در هنر و تمدن هندی

اسطوره ها و نمادها در هنر و تمدن هندی
یكی از خدمات ارزنده‌ی فرهنگ و معارف باستانی هند به جامعه‌ی بشری همانا افسانه‌ها و داستان‌های ژرف و خردمندانه‌ی آن است. این حكایت‌ها در قالب‌های جذاب و دلپذیر، اشاره‌های ...

مبحث «زمان» و «اسطوره» از مفاهیم بنیادی تفكر و جهان‌شناسی هند است. كلیه وجوه اصلی اعتقادات معنوی، مناسك دینی و نوع تلقی از روابط اجزای هستی، به نحوی با این دو مبحث مربوط می‌شوند. بنابراین چنان چه بخواهیم دامنه افكار خود را در باب «نگاه شرقی به هستی» وسعت بخشیم و تجسم خود را از سطح به عمق سیر دهیم، كلید ورودمان به این وادی پهناور، همانا درك مسائل مربوط به «زمان» و جایگاه «اسطوره‌» در فرهنگ و هنر دینی هند خواهد بود.
یكی از خدمات ارزنده‌ی فرهنگ و معارف باستانی هند به جامعه‌ی بشری همانا افسانه‌ها و داستان‌های ژرف و خردمندانه‌ی آن است. این حكایت‌ها در قالب‌های جذاب و دلپذیر، اشاره‌های صریح و نافذی به اسرار ازلی دارند و ذهن بشر گرفتار در نگاه خطی مدرن را جِرم‌زدایی و جَزم‌زدایی می‌كنند. این حكایت‌ها، انسان را به عالمی می‌برند كه حقیقت نه تنها در لایه زمینی و امروزی دانش محدود و نوین علوم جدید، بلكه در لایه‌های بی‌شمار و ژرف ناشناخته‌ای جریان می‌یابد.
حكایت رژه مورچه‌ها كه در ذیل نقل می‌شود از جمله حكایات نغز است كه توسط هندوشناس برجسته، هاینریش زیمر، گردآوری و منتشر شده و توسط نگارنده‌ی این اسطوره به فارسی ترجمه شده است:
«داستان اعجاب‌آور رژه مورچه‌ها در اساطیر هند دریچه‌ای را بر ما می‌گشاید كه از آن به نظاره‌ی منظر‌گاه متفاوت از فضا می‌نشینیم و زمانی را تجربه می‌كنیم كه با ضربان نبضی ناآشنا می‌تپد. فضا و زمان، عموماً در محدوده یك سنت یا تمدن خاص، تداعی‌كننده‌ی تعاریف و تصورات معینی هستند. اعتبار و قطعیت این تعاریف (فضا و زمان)، حتی از سوی اشخاصی كه صراحتاً مسائل اجتماعی، سیاسی و اخلاقی را مورد بحث و سوال قرار می‌دهند به ندرت مورد تردید قرار می‌گیرد. چنین مضامینی، بدیهی، بی‌رنگ و بی‌اهمیت به نظر می‌رسند؛ زیرا كه حیات ما در بطن و توسط آنها موجود است، همچون حركت و حیات ماهی در آب.
مدرنیزم، به خصوص در دو قرن اخیر چنان به طور فزاینده در عمق جهان بینی و شیوه‌ی زیست انسان معاصر رسوخ كرده است كه استنباط او از مقوله «زمان» به نگرش «خطی» و «تكاملی» منحصر گشته است؛ نگرشی كه صرفاً بر اطلاعات زمین‌شناسی و تاریخ تمدن اتكا دارد و برای تاریخ سیر حركت ارزشی قائل است. بدین معنی كه بشر با سپری شدن تاریخ رشد علوم دقیقه و گسترش تكنولوژی بشر به پیش می‌رود. در وادی جهان‌شناسی مدرن، كلمات «پیشرفت» و «توسعه» تعاریفی ابزارگرایانه دارند و مفهومی ارزشی یافته‌اند، چنان كه وقتی از ملت‌ها و كشورهای «پیشرفته» و «توسعه‌یافته» سخن به میان می‌آید، مفهومی كه در ذهن متجلی می‌گردد مفهوم «برتر» و «والاتر» است. به عبارت دیگر رشد ابزاری و فن‌آوری‌های پیچیده و مدرن در جامعه‌ی امروزی، از دارندگان آنها موجوداتی برتر می‌سازد.
در یك نظام ارزشی مبتنی بر نگاه خطی به هستی، موازین اخلاقی و اعتقادی انسان‌ها نیز با محك‌های انسانی ـ آن هم از نوع مدرن آن ـ ارزشیابی می‌شود، مشروعیت این ارزش‌ها نیز تا جایی مورد تأیید است كه در مقوله سنجش‌های ابزاری، توازن معاملات اقتصادی و تجاری خلل وارد نیاورد. اگر تفكری با مبانی نگرش مدرن سازگار نبود (كه اغلب تفكرهای سنتی و دینی از این مقوله‌اند) در تقابل با «پیشرفت» و «توسعه» قرار می‌گیرد و مهر عقب‌ماندگی و تحجر بر آن می‌خورد و بر آن به دیده حقارت نگریسته می‌شود.
می‌دانیم كه این نگرش سابقه‌ی دیرینه‌ای ندارد. نگاه خطی به مقوله «تاریخ» و «زمان» نیز از همین جنس است، جوانه‌های آن را باید در نظریه‌های سنت آگوستین جست‌وجو كرد. جالب است كه بدانیم حتی یونانیان باستان (كه جهان غرب خود را میراث‌دار آنان می‌داند)، چنین نگرشی نداشته‌اند. ارسطو و افلاطون بر این باور بوده‌اند كه هر هنر و دانشی بارها تا تقطه‌ی اوج بسط یافته و سپس افول می‌كند. این فیلسوفان اعتقاد داشتند كه حتی آراء و نظریات خودشان صرفاً كشف مجدد دانسته‌های فلاسفه‌ی ادوار گذشته بوده است. این عقیده با باورهای آیینی و اساطیری هند در خصوص فلسفه جاودانگی انطباق دارد. براساس نگرش هندی، خود ابدی در گردونه اعصار پی‌درپی به ظهور می‌رسد، بازسازی می‌شود، از بین می‌رود و مجدداً احیا می‌گردد.
اریك فرانك در تبیین نظریه سنت آگوستین و تفاوت آن با نظریه‌های متقدمان یونانی چنین می‌نویسد: «حیات انسان از دیدگاه آگوستین صرفاً فرایندی از طبیعت نیست، بلكه پدیده‌ای منحصر به فرد و غیرقابل تكرار است و تاریخی مختص به خود دارد، كه در آن هر رخدادی كاملاً نوظهور و بدیع بوده و هیچ گاه پیش از آن واقع نشده است. فلاسفه‌ی یونانی با این نوع تلقی از تاریخ ناآشنا بودند. یونانیان مورخان بزرگی داشتند كه در خصوص تاریخ دوران خود مطالعه و آن را به توصیف درآورده‌اند، اما آنها تاریخ جهان را فرایندی طبیعی می‌انگاشتند كه در سیر دورانی تكرار می‌شود و در حقیقت هیچ گاه رخداد تازه‌ای به وقوع نمی‌پیوندد».(2) در نگاه هندی نیز «زمان» مسیری خطی ندارد و منحصر به رخدادهای «تاریخی» جامعه بشری نیست.
«زمان» در این نگاه حقیقتی والا است و در پهنه‌ای بی‌كران حضور دارد. سیر حركت این «زمان» و مقوله‌های متكی به زمان، یعنی كل عالم هستی اعم از موجودات زمینی و آسمانی، دورانی و حلقوی است؛ حتی ایزدان و خدایان نیز كه هر یك تجلی یكی از قوای طبیعت هستند (3) از این قاعده مستثنی نمی‌باشند. تاریخ جهان در گذرگاه‌های ادوار خود سیری نزولی و روندی تدریجی و دشوار در جهت فرسایش و افول طی می‌كند. پس از آن كه همه چیز به كلی نیست گردید، بذر آن در شب بی‌زمان و بی‌انتهای كیهانی كاشته شد، بار دیگر جهان كمال یافته و زیبایی نخستین متولد می‌گردد. آنگاه، اولین نوسان زمان، فرایند بی‌بازگشت پیشین تكرار خواهد شد.
به سخن دیگر، كمال حیات انسانی و ظرفیت ادراك و جذب مفاهیم والای قدسی و خلوص معنوی فردی، یعنی خصایص الهی و نیروی دارما (Dharma)، پس از هر آفرینش در مسیری نزولی ممتد قرار می‌گیرد. در سیر این فرایند، تاریخ‌های غریبی به عرصه‌ی ظهور می‌رسند، اما واقعه‌ای وجود ندارد كه بارها و بارها در چرخش بی‌پایان ادوار (Samsara) رخ نداده باشد.
 
رژه مورچه‌ها
ایندرا (4)، اژدهای غول‌پیكری را به قتل رساند. این اژدها (5) در قالب یك ابر حجیم بی‌شكل آب‌های آسمان را در شكم خود به اسارت گرفته بود و بر فراز كوه‌ها سیر می‌كرد.
خدا (ایندرا)، آذرخش خود را به سوی جسم پیچ در پیچ اژدها پرتاب كرد و پیكره‌ی آن هیولا، چون پشته توفان‌زده كاه‌های خشك، از هم گسیخت. آب‌ها آزاد شدند و در نهرهایی رشته رشته، دوباره در كالبد جهان جاری گشتند. سیلی كه جاری گشت سیل، سیل حیات است و به همگان تعلق دارد. این سیل شیره‌ی وجود و عصاره‌ی مزارع و جنگل‌ها، خونی است كه در رگ‌ها جاری است.
هیولایی كه بدان اشاره شد، منافع عمومی را غصب كرده بود. این ظلم بزرگ كه چیزی جز جلوه‌ی كبر و خودخواهی نیست، به صورت توده‌ای عظیم و نكبت‌بار در میان زمین و آسمان ظاهر گشت و توسط ایندرا نابود شد و عصاره حیات بار دیگر جاری گردید. اهریمنان به جهان زیرین عقب‌نشینی می‌كردند، خدایان به قله‌ی كوه مركزی زمین بازگشتند تا از آن مسند اعلی حكمرانی نمایند. در آن ایام كه اژدهای مخوف (قحطی) قدرت و برتری یافته بود، عمارت شكوهمند شهر رفیع خدایان ترك برداشته و فرو ریخته بود. از این رو، اولین اقدام ایندرا بازسازی این كاخ بود.
همه ساكنان ابدی شهر، ایندرا را كه منجی وادی آسمان‌ها بود، می‌ستودند. وی كه از پیروزی خود سربلند و از قدرت خویش آگاه بود، ویشوا كارمان(6)، خدای هنر و صنعت (و معمار خدایان) را فراخواند و به او فرمان داد تا قصری بنا كند كه در خور شوكت بی‌همتای پادشاه خدایان باشد.
ویشوا كارمان، نابغه‌ی اعجازآفرین وادی خدایان، توانست در مدت تنها یك سال اقامتگاهی مشعشع با كاخ‌ها، باغچه‌ها، دریاچه‌ها و برج‌های زیبا و حیرت‌انگیز بنا كند. اما هر چه پیشتر می‌رفت، بر توقعات ایندرا افزوده می‌شد، وسعت دید و دقت نظر او فراتر می‌رفت؛ ایوان‌ها، غرفه‌ها، بركه‌ها، بیشه‌ها و تفریح‌گاه‌های بیشتری طلب می‌كرد. برای بازدید و ارزیابی كه می‌آمد، بی‌درنگ طرح‌هایی نو و بدیع مطرح می‌نمود تا به اجرا درآیند. معمار خدایان (ویشوا كارمان) كه از خواسته‌های پی در پی و پایان‌نیافتنی ایندرا به تنگ آمده بود، تصمیم گرفت تا از سطوح بالاتر استعانت جوید. پس به برهمای جهان‌آفرین، اولین تجلی روح جهانی، روی آورد. او (برهما) در مكانی رفیع‌تر از دایره‌ی جاه‌طلبی‌ها، ستیزه‌جویی‌ها و افتخارها مأوا داشت. هنگامی كه ویشوا كارمان مخفیانه خود را به سریر اعلی رساند و از درد دل خود و مشكلات عدیده‌اش سخن گفت، برهما او را دلداری داد و گفت: «آسوده خاطر باش و به خانه خود بازگرد». وقتی ویشوا كارمان بازگشت و شیب راه را به سوی شهر ایندرا در پیش گرفت. برهما خود را به فلك اعلی كه جایگاه «ویشنو» بود رساند؛ ویشنو، وجود والایی است كه جهان‌آفرین (برهما) فرستاده و نماینده اوست. ویشنو (7) در سكوتی آكنده از میمنت و سعادت به سخنان برهما گوش فرا داد. آنگاه با حركت آرام سر به وی فهماند كه درخواست ویشوا كارمان اجابت خواهد شد.
سحرگاه روز بعد، پسری برهمن،(8)كه چوبدست زوار را به دست داشت بر دروازه اقامتگاه ایندرا ظاهر گشت و حاجب را امر كرد كه ورود او را به منظور ملاقات پادشاه به سرورش اعلام كند. دربان فوراً به حضور ولی نعمت خود رسید. پادشاه بی‌درنگ خود را به دروازه رساند تا مقدم این مهمان فرخنده را شخصاً گرامی دارد. پسرك برهمن با جسمی لاغر ده ساله می‌نمود و وجودی تابان از جلوه‌های خرد داشت. ایندرا درخشش بارز و برتری را دریافته بود. پسرك با چشمانی سیاه و نافذ و نگاهی سرشار از مهر به میزبان خود سلام كرد. پادشاه در پیشگاه این مهمان مقدس تعظیم كرد و پسرك، با شعف و مهربانی، او را مورد تفقد قرار داد و برایش دعای خیر كرد. هر دو با هم به تالار ایندرا وارد شدند، جایی كه پادشاه خدایان رسماً با پیش‌كش عسل، شیر و میوه او را گرامی داشت. آنگاه پرسید: «ای پسر مقدس، بگو كه به چه منظور بدین جا آمده‌ای».
پسرك خوش‌سیما، با صدایی كه عمق و لطافت رعدی آرام از ابری پرباران داشت چنین پاسخ داد: «ای پادشاه خدایان، من آوازه كاخ باشكوهی را كه در حال بنای آن هستی شنیده‌ام، به اینجا آمده‌ام تا پرسش‌هایی كه در ذهن دارم بر تو عرضه كنم؛ به من بگو چند سال خواهد گذشت تا ساخت این اقامتگاه باشكوه به انجام برسد؟ چه شاهكارهای مهندسی دیگری باقی مانده كه ویشوا كارمان باید به آنها جامه‌ی عمل بپوشاند؟ ای والا مرتبت‌ترین خدایان»، كودك در حالی چهره‌اش به آرامی حركت می‌كرد با لبخندی معنی‌دار چنین ادامه داد ـ «هیچ یك از ایندراهای پیش از تو موفق نشدند كه چنین كاخی را كه درصدد ساخت آن هستی به پایان برسانند.
با شنیدن خبری از ایندراهای گذشته، از كودكی كم سن و سال، پادشاه خدایان خود را از باده‌ی فتح سرمست دید. پس با لبخندی پدرانه از او پرسید: «به من بگو فرزندم، آیا ایندراها و ویشوا كارمان‌های دیگر بوده‌اند كه تو آنها را دیده و یا لااقل در موردشان شنیده باشی؟»
میهمان شگفت‌انگیز با آرامی سر تكان داد. «بلی. به راستی كه من بسیاری از آنها را دیده‌ام». نوای سخن او به گرمی و شیرینی شیر تازه گاو بود، اما كلماتی كه ادا می‌كرد سرما و لرزشی خفیف در رگ‌های ایندرا پدید می‌آورد.
پسرك به سخنان خویش ادامه داد: «فرزند عزیزم، من پدر تو كاشیاپا(9)، پیرمرد لاك‌پشتی و پروردگار نیاكان همه مخلوقات زمین را می‌شناختم و من پدربزرگ تو، ماریچی (Marichi)، شعاع نور الهی را نیز كه پسر برهما بود می‌شناختم. این ماریچی بود كه سبب پیدایش روح خالص برهما گشت؛ تنها ثروت و فخر او پرهیزگاری و وفاداریش بود. باز برهما را كه از گل نیلوفر رسته و از ناف ویشنو پدیدار شد می‌شناسم و خود ویشنو، وجود اعظم را، كه در امر آفرینش حامی و پشتیبان برهما بود؛ او را نیز می‌شناسم.
«ای پادشاه خدایان، من بر از هم‌پاشیدگی وحشتناك جهان آگاه بوده‌ام. من همه را دیده‌ام كه بارها و بارها در انتهای هر دو، هلاك شده‌اند. در آن زمان هولناك، تك تك جزئیات و اتم‌ها در دل آب‌های خالص ازلی، همان جایی كه از آن برخواسته‌ بودند ناپدید گشتند. همه چیز به وادی بی‌انتهای اقیانوس خروشان و بی‌پایان بازمی‌گردد، جایی كه از تاریكی مطلق پوشیده و از اثر حیات تهی شده است. آه! كیست كه جهان‌های سپری شده یا خلقت‌هایی كه بارها و بارها از آب‌های بی‌شكل و بی‌انتها جوانه زده‌اند، شمارش كند؟ كیست كه اعصار گذرای جهان را كه در پس هم، مستمر و بی‌پایان، ظاهر می‌شوند بشمارد؟ و كیست كه در پهنه‌های بی‌نهایت فضا سیر كند و درصدد شمارش جهان‌های پهلو به پهلویی برآید كه هر یك برهما، ویشنو و شیوای خود را دارند؟(10) و چه كسی ایندراها را خواهد شمرد؛ آنهایی كه در عرض هم بر دنیاهای بی‌شماری حكم می‌رانند؛ و آن دیگرانی كه پیش از آنها بوده و درگذشته‌اند؛ و حتی ایندراهایی كه در هر سلسله‌ای جانشین پیشینیان خود شده، یك به یك بر سریر پادشاهی خدایان جلوس كرده و یك یك درگذشته‌اند؟ ای پادشاه خدایان، در میان خدمتكارانت، هستند كسانی كه شمارش دانه‌های شن‌های زمین و قطرات نازل شده باران از آسمان را ممكن می‌دانند، اما هیچ كس در هیچ زمان بر شمارش ایندراها موفق نخواهد شد. این چیزی است كه دانندگان می‌دانند.
حیات و پادشاهی یك ایندرا معادل 71 عصر است و هنگامی كه 28 ایندرا درگذرند، یك شبانه روز برهما سپری شده است؛ و اما وجود یك برهما، با معیار شبانه روز برهمایی فقط 108 سال است. برهما در پس برهما می‌آید، یكی فرو می‌نشیند و دیگری طلوع می‌كند؛ كل این توالی بی‌پایان در كلام نمی‌گنجد پایانی بر تعداد برهماها نیست، چه رسد به ایندراها.
اما عوالم موجود در عرض هم، هر یك مهد پرورش برهمایی و ایندرایی است: و كیست كه تعداد اینها را برآورد كند؟ در ورای دورترین تصورات در ازدحام فضای خارج، فوج جهان‌ها و عالم‌ها می‌آیند و می‌روند؛ چون بلم‌های كوچك در عرصه بی‌انتهای آب‌های خالصی كه جسم ویشنو را تشكیل می‌دهند. از هر منفذ موئین آن بدن‌، یك جهان (Universe) حباب‌وار می‌شكفد و (دمی بعد) می‌تركد و محو می‌شود. آیا تو در خود توان شمارش آنها را می‌بینی؟ آیا می‌توانی عدد خدایان همه‌ی این جهان‌ها ـ جهان‌های حاضر و جهان‌های پیشین ـ را شماره كنی؟»
در خلال سخنان پسرك، فوجی از مورچگان در كف تالار ظاهر شدند. مورچه‌ها با آرایشی نظامی در ستونی به عرض 4 یارد رژه‌ای دیدنی را بر كف تالار به نمایش گذاشته بودند. پسرك به آنها اشاره كرد، قدری مكث نمود، به ایشان خیره گشت و ناگه قهقه‌ای غریب سر داد. اما این خنده فوراً در سكوتی عمیق و متفكرانه فروكشیده شد.
ایندرا با لكنت پرسید: «چرا می‌خندی؟ تو كیستی ای موجود اسرارآمیز كه خود را در پس ظاهر فریبنده یك كودك مستور داشته‌ای؟» لب‌ها و حلق (ایندرا) پادشاه مغرور خدایان خشك شده بود، صدا در گلویش مرتب می‌لرزید و می‌شكست. «كیستی تو ای اقیانوس تقوی كه در میغ فریبنده‌ای پنهان گشته‌ای؟»
پسرك اسرارآمیز چنین پاسخ داد: «خنده من به واسطه مورچه‌ها بود. اما دلیلش را نمی‌توانم گفت و از من نخواه كه این راز را آشكار سازم. رازی كه با تبر، درخت پوچی‌های مادی را قطع می‌كند، ریشه‌اش را از بن می‌كند و شاخ و برگش را پراكنده می‌سازد. این راز چراغی است برای آنها كه در ظلمت جهل دست و پا می‌زنند. این راز در خرد اعصار مدفون گشته است و به ندرت پیش آمده كه حتی بر قدیسان آشكار گردد. این راز، هوای باقی زهادی است كه وجود فانی را ترك می‌گویند و از آن سبقت می‌گیرند؛ اما فانی‌كننده دنیاپرستانی است كه وجودی مالامال از آرزو و غرور دارند».
پسرك لبخندی زد و در سكوت فرو شد. ایندرا كه ناتوان از حركت شده بود خطاب به مهمان خردمندش گفت: «ای پسر برهمن» ـ سخن پادشاه اینك رنگ و بویی از تواضعی آشكار داشت ـ «من نمی‌دانم تو كه هستی. اما چنین می‌نماید كه تو تجسم خردی. آشكار ساز بر من این راز عصرها را، نوری را كه شكافنده‌ی ظلمت است».
ایندرا اینك با فروتنی زبان به تقاضا گشوده و آماده‌ی فراگیری بود. پس پسرك بر وی دریچه خرد را گشود. «من مورچه‌هایی را، ای ایندرا، دیدم كه در رژه‌ای طولانی ره می‌پیمودند. هر یك از آنها روزگاری ایندرایی بوده‌اند و همچون تو، با تكیه بر تقوی و افعال ثواب به مرتبه‌ی پادشاهی خدایان صعود كرده بودند. ولی اكنون، هر یك از آنها پس از بارها تولد مجدد، به صورت مورچه‌ای درآمده‌اند. این سپاه، سپاه ایندراهای پیشین است».
تدین و اعمال والا، ساكنین جهان را به وادی معزز عمارت‌های آسمانی، به مراتب بالا، به مقام برهما و شیوا و حتی به عالی‌ترین مرتبت كه جایگاه ویشنو است ارتقاء می‌دهد؛ و از سوی دیگر افعال ناپسند، ایشان را در جهان زیرین، در دوزخ دردها و اندوه‌ها غرق می‌سازد كه با تولدهای مجدد در میان پرندگان، از رحم خوك‌ها و وحوش، در قالب درختان و روییدنی‌ها و یا در شكل حشرات همراه است. از طریق اعمال است كه فرد به وجد می‌آید، یا دلتنگ می‌گردد، همین اعمال است كه او را صاحب یا بنده می‌سازد. شخص توسط اعمال، به كسب رتبه‌های شاهی، برهمنی، خدایی، ایندرایی و برهمایی موفق می‌شود و باز از راه اعمال است كه كسی با بیماری مواجه می‌شود، زیبا یا زشت می‌گردد، یا تولدی مجدد در شكل یك موجود شریر می‌یابد».
«این است تمامیت جوهر آن راز این خرد معبری است كه از فراز اقیانوس دوزخ به سوی سعادت جاوید رهنمون می‌شود».
«زندگی در دور بی‌شمار زاده‌شدن‌های مجدد همچون تجسم یك رویا است. خدایان ساكن اوج، درختان و سنگ‌های گنگ زمین، به یك میزان جلوه‌ها و مناظر این صورت خیال هستند. لیكن مرگ قانون زمان را اداره می‌كند. مرگ با تعین بخشیدن به زمان بر همه مسلط است. ادوار متناوب و بی‌پایان نیكی و بدی در پس هم می‌آیند (و به وادی نیستی رهسپار می‌شوند). پس خردمند كسی است كه به هیچ یك (از این دو قطب فانی) وابسته نشود، نه به شر و نه به خیر. خردمندان اساساً به هیچ چیز وابسته نیستند».
پسرك سخنان عبرت‌آموز و هولناك خویش را به پایان رساند و به آرامی به میزبان نگریست. پادشاه خدایان، با همه‌ی شوكت و جلال آسمانی‌اش اینك خویش را بسی بی‌مقدار می‌دید.
در همان اثناء مهمان دیگری با هیبتی غریب به تالار وارد شد. این تازه‌وارد ظاهری زاهدمآبانه داشت، سرش از موهای درهم پیچیده و نمد مانند پوشیده بود؛ با یك تكه پوست سیاه‌رنگ آهو كه به كمر داشت ستر عورت كرده بود و بر پیشانیش نشانی با رنگ سفید داشت. بر سرش چتر كوچكی از علف سایه افكنده بود و بر سینه‌اش دسته مویی حلقوی و عجیب روییده بود: موهای محیط دایره پر و دست نخورده بودند اما در ناحیه مركز، به نظر می‌رسید كه بسیاری از موها ریخته‌اند. این موجود قدسی با گام‌های بلند و استوار به سوی ایندرا آمد، پسرك در میان آن دو، بر زمین چنباته زد و همچون صخره‌ای بی‌حركت باقی ماند. ایندرا شاهوار، در حالی كه به نقش میزبانی خود بازمی‌گشت تعظیم كرد و با تعارف شیر ترش آمیخته به عسل و خوردنی‌های دیگر وی را گرامی داشت؛ آنگاه با قدری تملق و در عین حال محترمامه از حال و وضعیت مهمان عبوس خود جویا شد و بر وی خوش‌آمد نثار نمود. در آن هنگام پسرك رو به مرد قدیس كرد و همان پرسش‌هایی را بر وی عرضه داشت كه ایندرا درصدد پرسیدن آنها بود.
«از كجا می‌آیی، ای مرد روحانی؟ نام تو چیست و چه انگیزه‌ای تو را به این مكان كشانده است؟ اكنون در كجا اقامت داری و این چتر علفی چه معنایی دارد؟ حلقه موی روی سینه‌ات نشان چیست: چرا این حلقه در اطراف فشرده و مركز آن تقریباً طاس است؟! لطف كن ای مرد قدیس، به این پرسش‌ها اجمالاً پاسخ گوی. من مشتاق شنیدن پاسخ تو هستم».
مرد روحانی لب به سخن گشود «من یك برهمن هستم. نام من هایری (Hairy) است و به این جا به ملاقات ایندرا آمده‌ام. من می‌دانم كه عمر كوتاهی دارم، بنابراین بر آن شدم كه خانه‌ای تملك و یا بنا نكنم و به ازدواج تن در ندهم و در پی فراهم نمودن معیشت و لوازم زندگی نباشم. زندگی من از طریق صدقات می‌گذرد. این چتر علفی را نیز بر سر نهاده‌ام تا خود را در مقابل نور خورشید و بارش باران حفاظت كنم. اما در مورد حلقه‌ موی روی سینه‌ام، باید بگویم كه این منشأ اندوه فرزندان دنیا است؛ اما در عین حال آموزنده خرد نیز هست. با نابودی هر ایندرا یك تار مو فرو می‌افتد. به همین علت است كه همه‌ی موهای وسط این حلقه ریخته‌اند. هنگامی كه نیمه‌ی دیگر دوره‌ای كه به برهمای كنونی تخصیص داده شده است سپری شود، من نیز درخواهم گذشت. ای پسر برهمن، من روزهای زیادی در پیش روی ندارم؛ پس از زن و فرزند و خانه چه حاصل؟!
«هر پلك زدن ویشنوی عظیم‌الشأن درگذشت یك برهما را ثبت می‌كند. هر چیزی مادون مرتبه‌ی برهما، غیرواقعی و خیالی است، مانند اشكالی كه با تجمع ابرها ظاهر و با تفرقشان بار دیگر ناپدید می‌گردند و از این رو است كه من تمام توجه و حواس خویش را وقف پاهای نیلوفرین بی‌همتای ویشنوی اعظم نموده‌ام. ایمان به ویشنو بالاتر از سعادت رهایی است؛ چرا كه هر لذتی، حتی لذایذ آسمانی، به شكنندگی وناپایداری یك رؤیا هستند، رؤیایی كه در یك نقطه، با تلاقی ایمانمان با آن وجود اعظم، ظاهر می‌شود.
«شیوا، اعطاكننده امنیت، آن بزرگ‌ترین مرشد معنوی، این خرد شگفت‌انگیز را به من آموخت. من در طلب تجربه‌ی صورت‌های مسعود و متنوع رهایی نیستم. من در این آرزو نیستم كه خود را شریك بلندترین عمارت خداوند سازم و از حضور ابدی او بهره‌مند گردم، نمی‌خواهم كه در جسم و آرایش شبیه او باشم، یا اینكه به بخشی از جوهره مباركه او بدل شوم؛ و حتی در این آرزو به سر نمی‌برم كه روزی به كلی در جوهر او ـ كه به توصیف درنمی‌آید ـ مجذوب گردم».
قدیس به ناگاه ساكت شد و در دم ناپدید گشت.
او خود شیوا بود؛ كه حال به اقامتگاه ماوراءجهان خویش بازگشته بود. در همان اثناء پسر برهمن نیز، كه كسی جز ویشنو نبود، از دیده پنهان گشت و ایندرای متحیر، بهت‌زده تنها ماند.
ایندار، شاه خدایان، در اندیشه شد؛ تمام وقایع به نظر او یك رؤیا می‌نمود. در وجود او دیگر رغبتی باقی نمانده بود كه شوكت آسمانی خویش را وسعت بخشد و به ادامه ساخت قصرش ترغیب نماید. او ویشوا كارمان را فراخواند. صنعتگر و معمار ماهر خدایان را به كلماتی شیرین نواخت. تلی از جواهرات و هدایای گرانبها بر وی نثار نمود وی را گرامی داشت و با مراسمی باشكوه روانه‌ی خانه كرد.
ایندرا، شاه خدایان حال در طلب رهایی بود. او خردمند گشته و اینك فقط می‌خواست كه آزاد باشد. پس شوكت پادشاهی و رنج و اداره آن را به فرزندش سپرد و مهیا گشت تا عهد بازنشستگی خود را در گوشه عزلتی در بیابان‌ها به زهد سپری كند. تصمیمی كه همسر زیبا و مهربان او شاچی (Shachi) را اندوهناك ساخت.
شاچی، افسرده و گریان، مالامال از یأس و نومیدی به بریهاسپاتی (Birhaspati) مبتكر ـ خداوند اعجاز خرد ـ كه مشاور روحانی و كاهن‌ خانه‌ی ایندرا بود پناه آورد. به پای او افتاد و به او التماس كرد تا به تدبیری حكیمانه، ذهن همسرش را تصرف نماید و او را از تصمیم هولناكی كه گرفته بود منصرف سازد. مشاور كاردان خدایان، كه با تمسك به طلسم‌ها و روش‌های خاص خود، نیروهای آسمانی (خدایان) را در تسلط بر عرصه جهان و نجات آن از یوغ اهریمنان یاری كرده بود، متفكرانه به شكایت‌ها و ناله‌های عاجزانه این الهه دلربای آشفته احوال گوش سپرد و با تكان سر وی را از اجابت خواسته‌اش آسوده خاطر ساخت. آنگاه با لبخندی ساحرانه دست او را گرفت و نزد همسرش برد.
در پیشگاه آن دو ایستاد و در مسند معلم روحانی، سخنانی خردمندانه در باب خواص زندگی معنوی آغاز كرد و بر اهمیت و ارزش معیشت دنیوی نیز تأكید نمود. او برای هر یك اقتضاء و جایگاهی قائل شد. بریهاسپاتی بحث را با مهارت ادامه داد تا اینكه آن مرید شاهوار از تصمیم افراطی خود صرف‌نظر كرد. بدین ترتیب، رنج ملكه التیام یافت و به وجدی تابناك بدل گشت.
بریهاسپاتی، خداوند اعجاز خرد یك بار (مدت‌ها قبل) دستورالعملی برای ایندرا تدوین نموده بود تا به وی شیوه حكمرانی بر جهان را بیاموزد. اینك دستورالعمل دوم او، در باب سیاست‌ها و فوت و فن‌های عشق در زندگی زناشویی، تنظیم می‌شد. او در این درس، هنر شیرین ابراز عشق را ـ كه همیشه تازه و باطراوت است، با زنجیره‌های مستحكم (و زیبای) آن می‌توان معشوق را در بند كشید ـ به نمایش درآورد؛ درس‌های این كتاب ارزشمند بر پایه‌ای  ژرف و بی‌نقص زوجی استوار است كه در زندگی زناشویی‌شان بار دیگر به یگانگی می‌رسند.
و بدین تریب داستان به پایان می‌رسد. داستان اعجاب‌آور پادشاهی كه در اوج غرور بی‌پایانش تحقیر می‌شود و بیماری تكبر، كه سراسر وجودش را فراگرفته بود علاج می‌گردد، آنگاه با اعجاز خردی كه هم معنوی است و هم دنیوی، به معرفتی دست می‌یابد كه از طریق آن به نقش و جایگاه صحیح خود در گردونه‌ی بی‌پایان حیات پی می‌برد. *
 
پانوشت‌ها:
1- Brahma Vaivarta Purana, Krisna Janmakhanda, 47 – 50 – 161.
2- E . Frank, Saint Augustine and Greek Thought, The Augustinian Society, Cambridge, Mass, 1942, pp. 9-10.
3ـ ایزدان و خدایان هندی در مرتبه‌ای نازل‌تر از نیروی واحد و لایزال پروردگار جهانیان قرار دارند. منشأ عالم (هستی و نیستی) نیرویی یگانه و توصیف‌ناپذیر است كه در ذیل او ایزدان، خدایان و ارباب انوع قرار دارند. اینها كارگزاران نظام آفرینش‌اند و جلوه نیروهای طبیعت می‌باشند. وایو (Vayu) خدای باد، ایندرا (Indra) (خدای رعد و طوفان و پادشاه خدایان) آگنی (Agni) خدای آتش و ... از این سنخ‌اند؛ حتی پادشاه خدایان (ایندرا) در مرتبه‌ای مادون پروردگار قرار دارد زیرا كه در مرتبه احدیت درجه و طبقه‌ای موجود نیست.
4ـ Indra، خدای باران و دارنده‌ی آذرخش در عهد ودایی از قدرتمندترین خدایان بود و لقب پادشاه خدایان را داشت. (مترجم)
5ـ وریترا (Vritra) نام اژدهایی است اهریمنی، كه آب‌های جهان را بلعیده بود و به همین جهت با ایندرا (خدای باران و رعد) همواره در نبرد و مصاف به سر می‌برد. (مترجم)
6- Vishvakarman.
7- Vishnu.
8ـ برهمن‌ها طبقه روحانیون هندو هستند كه ذاتاً پاك و مقدس شمرده می‌شوند. (مترجم)
9ـ كاشیاپا (Kashyapa) در علم اساطیر هند، قدیسی است كه نام او چندین بار در سروده‌های ودا آمده است. این نام در ضمن مترادف با كورما (Kurma)  است كه تجلی دوم ویشنو در شكل لاك‌پشت می‌باشد. (مترجم)
10ـ در كیهان‌شناسی هندویی گردش نظام هستی متكی بر سه نیرو یا سه خداست: برهما (خدای خلقت) ویشنو (محافظ كائنات) و شیوا (خدای نابودی) كه از آنها به عنوان تثلیث هندویی یاد می‌شود. در میان این سه قطب «ویشنو» از مرتبه والاتری برخوردار است. (مترجم)
گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع :bashgah.net


چهارشنبه 3/3/1391 - 12:9
تاریخ

خدایان سه گانه و اساطیر هند

خدایان  سه گانه و اساطیر هند
در اسطوره ئی از این سان برهما ویشنو در ستیزی پیوسته درگیرند و جدال بر سر آن است که کدام یک بزرگ تر و ارجمندتر است. پس در برابر ...

 تثلیث  هندو
ایده خدایان سه گانه در اعتقادات کهن هندی ریشه دارد وچنین می‌نماید که خاستگاه آن در کیش های خورشیدی است.خورشید سه گانه با گرمی‌انوار خود آفریننده،با نور خود پاسدار و با انوار سوزان خود ویرانگر و سوزاننده است.سه گانه گرائی در اساطیر هند در اشکال مختلف نمایان می‌شود،آدیتیاها (وارونا،میترا و آریامان) جای خودر ا به اَگنی،وایو وسوریا وا می‌نهد و وایو نیز جای خود را به ایندرا وا می‌گذارد.این خدایان گاه در نقش یه تن از برترین خدایان نمایان می‌شوند و گاه ترکیبی هستند از خدائی یگانه که جهان را در بر می‌گیرد: اَگنی خدای زمین،وایویا ایندرا خدای جو و فضای میانه و سوریا خدای آسمان است.در ریگ ودا،ایندرا نه تنها با اَگنی که با ویشنو(در شکل کهن آن) یگانه می‌شود.در آئین برهمنی و به ویژه در دوره اوپانیشادی ویشنو،و نه ایندرا،مهم ترین خدا از خدایان ودائی است که جای خود را در میان خدایان سه گانه حفظ می‌کند.نیز رودره یا شیوا در نقش های خویش چون خدا با آتش و آذرخش سرخ معرفی می‌شود و جای اَگنی را می‌گیرد.نخستین ترکیب یاپیوندخدایان هندو در هاری هارا و جائی که ویشنو و شیوا یک خدا پنداشته می‌شوند نمایان می‌گردد.اما این یگانگی در سنت سه گانه گرائی قرار می‌گیرد و شاید به خاطر برهما که خدائی همه خدا است با برهما جمعی سه گانه و سه خدائی را پدید می‌آورند.
با این همه این تثلیث ها تنها برگرفته شده از تثلیث آتش نیست: تثلیث هندو معرف ایده جدیدی از پیوند و یگانگی آفرینش،پاسداری و تباهی است که با آن مفهوم گردش دورانی زندگانی،مرگ و زایش دیگرباره معنی می‌یابد.در معیاری وسیع چنین تثلیثی از هویتی استعاری برخوردار است؛ اما با آن که ایده یگانگی اقالیم سه گانه ترکیبی است کهن،در مفهوم فرقه گرائی از مفهومی‌خاص برخوردار می‌شود و پیروان ویشنو و شیوا مدعی اثبات آن با اساطیراند،و بر این باورند که خدای مورد نظر آنان نه تنها بزرگ ترین خدا که در برگیرنده تثلیث در خویش است.در اسطوره ئی از این سان برهما ویشنو در ستیزی پیوسته درگیرند و جدال بر سر آن است که کدام یک بزرگ تر و ارجمندتر است.پس در برابر برهما و ویشنوی ستیزه گر ستونی از آتش پدیدار می‌گردد،ستونی چون ضد آتش جهان در فروزندگی.
برهما و ویشنو شگفت زده از دیدار ستون آتش بر آن می‌شوند که خاستگاه آتش را بیابند: ویشنو به هیات گرازی نیرومند در می‌آید و هزار سال در امتداد ستون نزول می‌کند و برهما به هیات قوئی تند پرواز در می‌آید و هزار سال در امتداد ستون صعود می‌کند.نه ویشنو و نه برهما راه به جای نمی‌برند و باز میگردند و وقتی خسته در برابر یکدیگر می‌ایستند وبه نقطه آغاز می‌رسند هم در آنجا شیوا در برابر آنان نمایان می‌شود و برهما و ویشنو در مییابند که ستون آتش همانا لینگام شیوا است و بدین سان او را بزرگ ترین و ارجمند ترین خدایان می‌خوانند.
دشمنان خدایان
اسوراها خدایانی ایرانی اند که در اساطیر هند به هیئات اهریمن پدیدار می‌شوند وبرخی از خدایان مقتدر و از آن جمله وارونای ودائی در شمار اسوراها قرار می‌گیرند.بدین سان اسوراها با برتری یافتن ایندرا و خدایان آرایائی تنزل می‌یباند و در نقش اهریمنان از آسمان ها به سرزمین های زیرین که غالبا در اعماق اقیانوس قرار دارد تبعید می‌شوند.با دیگرگون شدن نقش اسوراها قدرت آنان کاستی نمی‌یابد و یکی از نمودهای شگفت انگیز اساطیر هنر برابری نیروی خدایان و اهریمنان و نبرد دائمی‌آنان برای تسلط بر سه جهان است.بدان سان که دیدیم در اساطیر هندو خدایان همیشه نمی‌توانند آسمان را کنترل کنند؛ اما خدایان نقش خویش را حفظ می‌کنند و اَمریت (سومه) و قربانی و نذور انسان ها در انحصار خدایان قرار دارد و در حفظ آن تدبیرهای مختلفی را به کار می‌بندند؛ و گاه با روی آوردن به ریاضت کشی امتیازاتی خاص را از خدایان بزرگ وبه ویژه از برهما به چنگ می‌آورند.بسیاری از این اهریمنان با فراگیری الهیات به موهبت هائی دست می‌یابند و خدایان غالبا با دست یازیدن به نیرنگ و به نیروی یاران خویش و ریاضت کشی و به کار بستن تدبیرهای مختلف آنان را از داشتن آن موهبت ها محروم می‌سازند.
در آغاز و زمانی که اسوراها  نیز در شمار خدایان بودند از قربانی و نذورات نیرو می‌گرفتند.دِواها یا دیوان نیروی خویش را از "ستایش خاموش" فراهم می‌ساختند و ستایش خاموش سلاحی بود برای برتری جستن دواها (خدایان)؛ و اسوراها که از این سلاح غافل و نمی‌توانستند آن را درک کنند در برابر دِواها ناتوان شدند.بدین سان اسوراها بااتکای به خوردن قربانی ناتوان و خدایان با حمایت یکدیگر به نیروی اخلاقی بزرگ تری دست یافتند.نیروی خدایان و اهریمنان در یکی ازآفرینش های دورانی جهان به سبب نقصان "اَمریت" و دیگر چیزهای ارزشمند کاستی گرفته بود و هم بدین دلیل خدایان بر آن شدند که در کره گیری اقیانوس شیر از اسوراها یاری جویند.خدایان اسوراها را نوید دادند که پس از کره گیری اقیانوس شیر خدایان و اسوراها هر دو اَمریت حاصل را به تساوی تقسیم می‌کنند و چنین بود که اسوراها در این کار شرکت جستند.در پایان کار خدایان به وعده خود عمل نکردند و این بدان دلیل بود که اسوراها با نوشیدن سومه(هوم) از خدایان نیرومندتر می‌شدند.در این ماجرا ویشنو خدایان را گفته بود که بعد از انجام کار به تدبیری اسوراها را از دستیابی به اَمریت محروم و خدایان را از سستی وپریشانی رهائی می‌بخشد.
اهریمنان با وجود تردید در کره گیری اقیانوس شیر شرکت جستند: نخست خدایان را یاری تا از کوه ماندارا به عنوان سیخ کره گیری بهره جویند و بعد گیاهان داروئی مناسب را گردآوری و گیاهان را به اقیانوس ریختند؛ و با یافتنن واسوکی اژدرمار از او به عنوان طناب کره گیری بهره جستند.واسوکی را برای چرخاندن سیخ کره گیری به دور کوه ماندارا پیچیدند و ویشنو که بر کار نظارت داشت از خدایان خواست سر اژدرماررا بگیرند و از اسوراها خواست دُم اژدرمار را بگیرند؛ و اسوراها که به خدایان مشکوک بودند آنچه را که خواست واقعی ویشنو بود انجام دادند یعنی سرِ مار را گرفتند.با پیشرفت کار کره گیری نفس واسوکی بر اثر فشار برخوردار بودند و آنان را آسیبی نمی‌رسید.شیوا ناچار شد به جانب سر اژدرمار برود تا استفراغ واسوکی را در کام کشد و چنین شد که بدان سان که پیش از این گفته شد گردن شیوا آبی رنگ شد و واسوکی پالوده و از آن پس کمربند ویشنو شد.باپیشرفت کار کره گیری کوه ماندارا به تدریج در بستر نرم اقیانوس فرو رفت و ویشنو در هیات یک لاک پشت به اعماق اقیانوس فرو رفت و تکیه گاه کوه شد.پس اشیاء ارزشمند یکی پس از دیگری بر سطح اقیانوس نمایان و هر یک از آنان به یکی از خدایان یا ریشی های مدعی آن داده شد.اهریمنان تنها به یک چیز توجه داشتند و آن چیز همانا دستیابی به اَمریت نیز در ساغری در دست دانوه ناتاری طبیب خدایان نمایان شد.خدایان و اهریمنان طناب کره گیری را رها و به جانب دانوه ناتاری شتافتند.اهریمنان به ساغر اَمریت دست یافتند و برای نوشیدن اَمریت با هم به ستیز برخاستند.هم در این هنگام دختری بسیار زیبا که تا بدان هنگام کسی چون او ندیده بود در میان اهریمنان نمایان شد.اهریمنان اَمریت را فراموش کردند و به تماشای دختر زیبا پرداختند.دختر زیبا که موهینی نام داشت لبخند زنان و با کرشمه به جانب جام اشاره کرد و اهریمنان جام را در کف او نهادند.موهینی یادآور شد که خدایان و اهریمنان هر دو به تساوی باید از اَمریت برخوردار شوند و اهریمنان به ناچار پذیرفتند.پس موهینی از برابر صف خدایان گذشت و هر خدا را جرعه ئی از اَمریت نوشانید و با رسیدن به پایان صف به ناگاه ناپدید شد؛ موهینی نیز تجلی مادینه‌ئی بود از تجلیات ویشنو.
نبردی بزرگ بین اهریمنان و خدایان درگرفت  خدایان که با نوشیدن اَمریت قدرت یافته بودند بر دشمنان خویش پیروز شدند.
پس از این ماجرا اهریمنان نتوانستند به اَمریت دست یابند.در این مورد ماجرای ناگاهای اژدرمار مستثنی است،و ماجرا چنان که پیش از این گفتیم چنین بود که گارودا توانست جامی‌از اَمریت را برای رهائی مادر خود از زندان ناگاها به انان رشوه دهد.هم در آن دم که ناگاها جام اَمریت را از گارودا گرفتند ایندرا جام را از آنان ربود و ناگاها توانستند چند قطره اَمریت را که بر علف ها ریخته بود بلیسند.ناگاهائی که قطرات اَمریت را لیسیدند زبانشان دو شاخه شد اما نامیرا شدند.از آن پس اهریمنان به امید دست یافتن به قطره‌ئی اَمریت به نظارت مراسم قربانی پرداختند تا شاید قطره ئی از اَمریت در ضمن مراسم از جام خدایان فرو چکد و آنان را بنوشند.اهریمنان در چه نقشی دِواس یَجنموسه  یعنی "تباه کننده قربانی" نام گرفتند.میگویند با آن برخی از ناگاها به چند قطره اَمریت دست یافتند اما بدان سبب که اَمریت را طی مراسم خاص آن ننوشیدند نتوانستند چندان نیرومند گردند که با خدایان به ستیز برخیزند.
در نبرد اهریمنان وخدایان گاهی برخی از اهریمنان چنان که پیش از این اشاره شد با ریاضت کشی قدرت می‌یابند و خدایان را شکست می‌دهند،اما پس از چندی به سبب بی پروائی و غرور بسیار شکست می‌یابند و نابود می‌شوند.مهم ترین دوره به اوج رسیدن قدرت اهریمنان در پایان هر عصر و زمانی است که جهان رو به ویرانی می‌رود.در اسطوره‌ئی این نیروی ویرانگر در آتش نمادین پاتالا و در اعماق اقیانوس پدیدار می‌گردد.آوروه فرزانه عارف در این اسطوره مسئول بقای اقیانوس و جائی است که اهریمنان در آن ماوا دارند.وقتی پدر سارگه (اقیانوس) می‌میرد مادر سارگه که سارگه را بطن خود دارد و هنوز او را نزائیده است  بر آن است که با افکندن خویش در آتش مراسم مرده سوزان خود را نابود کند،وآوروه که مسئول سالم زده شدن سارگه است چندان از این کار خمگین می‌شود که از ران او آتشی زبانه می‌کشد که سه جهان را به نابودی تهدید می‌کند.پس برهما به نجات آفریده های خویش بر می‌خیزد و آوروه را از برافروختن آتش بیش تر و نابودی جهان باز می‌دارد وبدو وعده می‌دهد پسر او در پایان هر عصر یاور برهما در برافروختن آتشی باشد که جهان را نابود میکند.برهما در پایان هر عصر خود در اقیانوس مسکن میگزیند و همه جهان و خدایان نیز در آتش نابود می‌شوند.
جر تباه کنندگان قربانی اسوراهای دیگری نیزوجود دارند.دایتیاها و دانوه‌ ها فرزندان کاشیاپه،از دایتی و دانوه ها،در شمار اهریمنان اقیانوس واهریمنانی هستند که توسط ایندرا به اعماق اقیانوس تبعید شدند وفرمانروای آنان رقیب پیشین ایندرا یعنی وارونا بود.هی رانیا کشیپو و هی رانیا کشه که از دایتیاهای مشهور وموجب دو تجلی ویشنو بر زمین اند.دایتیاها و دانوه ها غول هائی هستند که زنان شان گوهرهائی به بزرگی یک سنگ بر خود می‌آویزند.
از دیگر ساکنان پاتالا اهریمنان اژدرمار موسوم با ناگا هستند که آنان نیز فرزند کاشیاپه و ما در آنان کردو است.برخی از این ناگاها چنان که پیش از این گفته شد به عنوان خدا نیایش می‌شود،اما اکثر آنان در شمار اهریمنان اند و در عصر وِدائی از جمله اهریمنان خشکسالی چون اَهی  یا وریتره هستند که با ایندرا به جنگ بر می‌خیزند.تن این اهریمنان از کمر به بالا همانند انسان و از کنربه پائین چون مار است.از اینگونه است مار کبرابی موسوم به کالیا ساکن پیشین رود جَمنا که چوپانان را به وحشت می‌افکند و به دست کریشنا کشته شد.ناگاهای ماده گاو در هیات حوریان دریائی نمایان می‌شوند و در برخی از افسانه ها انسان ها را عاشق خویش می‌سازند.
گونه‌ئی دیگر از اهریمنان آدمخوارند.از این شمار است باکَه  که در افسانه‌ئی از مردمان شهرهای نزدیک ماوای خویش باج میگرفت تا همه مردمان را نخورد.باج این موجود افسانه ئی هر روز گاری هائی پر از سبزیجات و میوه،برنج و یک انسان بود.بهیما پسر وایو که به دله بودن نیز شهرت دارد (از مخالفان اسوراها) خود را به جای یکی از قربانیان باکه قرا داد و مردم او را با هدایای دیگر نزد باکه فرستادند.بهیما در نبرد تن به تن با باکه دندان او را شکست و به ضربه گرزی او را از پا درآورد و کار بهیما موجب شد که از آن پس اسوراها معترض انسان ها نشوند.
اسوراها به هیات هایمختلف ودلخواه نمایان می‌شوند؛ در نبرد با کریشنا آنان را می‌بینیم که به فرماندهی کانسه اهریمن شهریار تغییر شکل می‌دهند.اهریمن- اسب کسین نیز از این شمار و از مخالفان ایندرا بود.کسین در نبرد با خدایان از گرزی عظیم علیه ایندرا استفاده می‌کند وبعد صخره ئی را به جانب او پرتاب می‌کند اما ایندرا حمله های او را دفع و اسوراها را منهزم می‌سازد.
برخی از دایتیاها از قدرتی خاص برخوردارند ومی‌توانند مسکن خود را بدلخواه جا به جا کنند.شهرآنان هی رانیاپورا  گاهی در اعماق اقیانوس و در موقعیتی دیگر به هنگام نبرد با ایندرا زمانی در زیرزمین و زمانی دیگر به پرواز در می‌آید.
کتو  و راهو  از تن اهریمنی پدید می‌آیند که درگذشته سواربهانو  نام داشته است.ماجرا چنین است که پس از کره گیری اقیانوس شیر و زمانی که موهینی از برابر صف خدایان می‌گذرد و به هر یک ازآنان جرعه‌ئی اَمریت می‌دهد دایتیائی دارای چهار دست و یکدم خود را بین سوریا و چاندره (چندره) جای می‌دهد و جامی‌اَمریتمی‌نوشد.سوریا و چندره ویشنو را از این ماجرا آگاه می‌سازند وویشنو بی درنگ سر سوار بهانو را از تن او جدا می‌سازد.اما از آنجا که این اهریمن با نوشیدن اَمریت در شمار نامیریان درآمده است نمی‌میرد و از سر ا.راهو و از تن او کتو هستی می‌یابد و درشمار ستارگان آسمانی در می‌آیند.کتو در این هیات دارای دُمی‌چون دُم اژدها و بر گردونه ئی که آن را هشت اسب بادپا می‌کشند آسمان را در می‌نوردد و راهو بر گردونه ئی که هشت اسب سیاه آن را می‌کشند در آسمان می‌گردد و سری چون سر اژدها دارد.راهو هنوز نفرت خود را از سوریا و چاندره از یاد نبرده و همیشه با دهان گشوده در پی خورشید و ماه روان است و هرگاه مجالی بیاید آنان را در کام می‌کشد و در چنین موقعیتی است که خسوف وکسوف پدید می‌آید.
مطالب مرتبط: آشنایی با آئین بودیسم
گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
 اختصاصی سیمرغ
منبع :کتاب اساطیر هند،نویسنده : ایونس،ورونیکا
چهارشنبه 3/3/1391 - 12:8
جهانگردی

آشنایی با برخی آداب و رسوم مردم هندوستان

آشنایی با برخی آداب و  رسوم مردم هندوستان
مردم هندوستان معتقدند كه چسباندن دو دست به یكدیگر نشانه همفكری و همرنگی با شخص مقابل است و از طرفی دست راست را مظهر...


سرزمین‌های واقع در مشرق زمین مهد آداب و رسوم و سنت‌های كهن هستند. یكی از كشورهایی كه فرهنگ و سنت‌های قدیمی‌دارد هندوستان است. در این مطلب سعی می‌شود به اختصار شما را با برخی از آداب و رسوم مردم كشور هندوستان آشنا كنیم. در واقع این مقاله یك پیش زمینه است برای شما تا بیشتر در مورد كشورهای دیگر به خصوص سرزمین‌های مشرق زمین اطلاعات داشته باشید.
Namaskar
این كلمه یادآور متداول‌ترین و مشهورترین نوع سلام و علیك در هند است كه در هنگام خوش‌آمد گویی و یا خداحافظی به كار می‌رود. دراین شیوه سلام كردن، كف دو دست را به هم می‌چسبانند و در زیر صورت به سمت بالا نگه می‌دارند و كمی‌خم می‌شوند و سپس به شخصی كه دیده‌اند به این روش سلام می‌كنند.
مردم هندوستان معتقدند كه چسباندن دو دست به یكدیگر نشانه همفكری و همرنگی با شخص مقابل است و از طرفی دست راست را مظهر روح و طبیعت معنوی انسانی و دست چپ را نشانگر جهان مادی و جسم انسانی می‌دانند و با این حركت می‌خواهند یكی بودن جسم و جان خود را به شخص مقابل بدهند.
Tilak
تیلاك نشان مذهبی‌ای است كه آن‌ها بر روی پیشانی خود می‌گذارند و معتقدند برای آن‌ها سعادت، خیر و بركت به ارمغان می‌آورد. این نشان معمولاً از خمیر قرمز رنگی كه تركیبی از زردچوبه، زاج سفید، ید و كافور است تهیه می‌شود و سپس به صورت لكه‌ای كوچك در بین ابروان گذاشته می‌شود. به عقیده مردم هند، این نقطه از پیشانی محل خرد نهفته، تمركز و عقل انسانی است. در ضمن از نظر مسائل عبادی هم كانون مهمی‌به حساب می‌آید و از طرفی آن را چشم سوم وجود خود می‌دانند و تمام مراسم مذهبی آن‌ها با گذاشتن تیلاك و چند دانه برنج با انگشت نشانه شست روی این نقطه انجام می‌شود. در ضمن این رسم در بعضی مواقع برای خوش‌آمد گویی یا وداع با میهمان هم دیده می‌شود.
Arati
انجام این سنت نشانی از عشق و تكریم است و در شرایط و موقعیت‌های متفاوت چون ستایش و درخواست بركت از خدا، تولد كودكان، خوش‌آمد گویی به مهمان، شركت در محافل شعری و سرود و خوش‌آمد گویی به عروس و داماد جدید به فراخور موضوع استفاده می‌شود.
روش كار هم بسیار ساده است؛ پنج لامپ یا چراغ كوچك را با كره یا روغن پر می‌كنند و در سینی فلزی كوچكی قرار می‌دهند. در كنار آن نیز صدف حلزونی با آب پر می‌شود و اطرافش را با گل و برگ تزئین می‌كنند. بخور كافور هم به عنوان عطر سینی استفاده می‌شود و در نهایت سینی تهیه شده به حالت چرخان در محافل ذكر شده حركت داده می‌شود تا ارواح شیطانی و تأثیرات چشم‌های شیطانی از آن مجلس دور شود.
حلقه‌های گل
درست كردن حلقه‌های گل در هند بسیار مرسوم است. در هنگام نشان دادن ادب و احترام بیشتر دسته‌گل‌هایی از یاس سفید با گل‌های جعفری یا همیشه بهار (نارنجی رنگ) تهیه می‌كنند. و به شكل ریسمانی به هم می‌بافند و ته آن را گره می‌زنند و آن را در مراسم مختلف بر گردن كسی كه می‌خواهند به او احترام بگذارند می‌اندازند. استفاده از حلقه گل در مراسم ازدواج بسیار مرسوم است.
سنجاق روی بینی

سنجاق روی بینی كه یك نگین براق است، مظهر اخلاص و نشان ازدواج و تأهل زنان هندی است. اگرچه با گذشت زمان این زینت مورد استفاده دخترها هم قرار گرفته است.

Mangalsura
گردنبندی است بر گردن زنان متأهل و معادل حلقه ازدواج در غرب و سایر كشورها است. گردنبند فوق معمولاً از دو رشته كوتاه از مهره‌های سیاه و آویزان از طلا است. در روز عروسی این گردنبند توسط داماد بر گردن عروس آویخته می‌شود تا دانه‌های سیاه آن عروس خانم را در مقابل شیطان حفظ كند.

Shakna-Paula
دستبندی است كه از مرجان قرمز و صدف تهیه می‌شود كه در مجلس عروسی به دست عروس خانم بسته می‌شود. مفهوم این دستبند در میان مردم هند این است كه با این دستبند داماد به عروس قول می‌دهد تا او را خوشبخت كند و او را همیشه دوست داشته باشد. هندی‌ها به این دستبند، دستبند عشق می‌گویند.
***********
آداب و رسم غذا خوردن در هند
هندى‌ها آداب خاصى در مصرف غذا دارند، آنان در غذا خوردن اسراف نمى‌كنند، زیرا معتقدند با افراط در غذا دچار تنبلى شده و این امر مانع رشد فكرى و جسمانى‌شان مى‌شود.
از سویى دیگر سعى مى‌كنند غذاى مصرفى‌شان به چرخه طبیعت بسیار نزدیك باشد. به همین دلیل غذاهایى چون ماهى و گوشت را كه برای به‌دست آوردن آن باید موجود زنده‌ای را كشت و در نتیجه باعث برهم زدن چرخه طبیعت می‌شود را مانع آرامش روح و نیایش با خدا مى‌دانند.
از آداب جالبی که دارند، با دست غذا خوردن است که هیچ طبقه‌ی خاصی را هم شامل نمی‌شود، هندى‌ها معتقدند براى غذا خوردن نباید واسطه‌اى وجود داشته باشد تا انرژى بین غذا و انسان در تعامل باشد.
شبیه گستره جغرافیایی ایران، عادات غذایی در هر منطقه هند متفاوت است به طور مثال در جنوب (شهرهایى چون حیدر آباد، شانل و...) غذاهاى تند مصرف مى‌كنند، در غرب (مثل كلكته) غذاى شیرین و در شمال (مثل دهلى) غذاى تند و روغنى.
امّا در كل برخى غذاهاى مشترك را در همه مناطق هند مى‌توان دید.
به طور مثال «دال» كه از حبوبات تشكیل شده است و معمولاً آن را بر روى برنج مى‌ریزند و مى‌خورند، در تمام هندوستان بسیار رایج است. «دال» (Dal) را با عدس لوبیا و نخود می‌پزند؛ ولى هر كدام از این حبوبات به طور جداگانه پخته مى‌شوند و همین باعث تنوع در غذا مى‌شود.
«دوساسامبار» (Dososambar) با اینكه غذاى مخصوص جنوب هند است، امّا مصرف آن در همه جاى هند بسیار رایج است. این غذا از یك نان بلند و نازك تشكیل شده كه وسط آنرا سیب زمینى، پیاز و فلفل می‌گذارند و مى‌پیچند و برای جاشنی هم از سس خاصى استفاده مى‌كنند، كه «چتنى» (Chatni) نام دارد و با نارگیل و خود سس «سامبار» (Sambar) كه حاوی سبزیجات مختلف است، درست شده است.
باتورا (Batura) هم یكى از نان‌هاى معروف در هند است (البته بعد از نان چاپاتى) كه همراه با غذایى به نام چولا (Chala) خورده مى‌شود. چولا از نخود، گوجه فرنگى، پیاز و فلفل و ادویه تشكیل شده و همانند خورشت درست مى‌شود و آن را با نان باتورا كه روغنى و پفى شكل است می‌خورند.
سمبوسه نیز غذایى آشنا و پرطرفدار است كه بیشتر به صورت عصرانه مصرف مى‌شود و در خیابان‌ها مى‌توان شاهد دستفروش‌هایى بود كه سمبوسه مى‌فروشند.
در كل اینگونه معروف است كه طبقات محروم و پایین غذاهاى تندترى مصرف مى‌كنند و غذاها در طبقات بالا از درجه تندى كمترى برخوردار است.
هندوها معتقدند كه گاو ماده را نباید كشت و گوشت این حیوان مفید و مقدس را نباید خورد، این یكى از دلایلى است كه آنان از گوشت حیواناتى چون بز، گاو نر و گوسفند استفاده مى‌كنند. البته مصرف گوشت در بین هندی‌ها چندان پسندیده نیست، حتى امروزه هم مى‌توان هندو‌هایى را دید كه در طول زندگى‌شان هرگز گوشت مصرف نكردند.
گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع:sobhejavan.blogfa.com

1. آداب و رسوم
چهارشنبه 3/3/1391 - 12:6
جهانگردی

آداب و رسوم مهمانی گرفتن و مهمانی رفتن در سراسر جهان

آداب و رسوم مهمانی گرفتن و مهمانی رفتن در سراسر جهان
گر به ندرت افرادی را برای شام دعوت كنند حتما این افراد، از افراد بسیار مهمی هستند كه باید از آنها با 7 نوع غذای مختلف پذیرایی كرد. در این مهمانی‌ها بلافاصله پس از ورود مهمانان، میزبان حلقه گل زیبایی را...

در ایران امروز سنت مهمانی دادن به دلیل وجود تجملات و چشم وهمچشمی ها كمرنگ شده است
 ایرانی‌ها از جمله اقوامی هستند که در میان کشورهای دنیا به مهمان‌نوازی شهرت دارند. هر چند که امروزه دید و بازدیدهای اقوام و دوستان و آشنایان در مقایسه با گذشته کمرنگ‌تر شده و گاهی این دیدارها به دید و بازدیدهای نوروزی محدود شده است و حتی بسیاری بدبینانه بر این باورند که شاید تا چند سال آینده، نسل جدید این سنت کهن ایرانی را نیز به دست فراموشی بسپارند و تنها به دیدار اعضای خانواده در این ایام بسنده کنند.
 
بی‌شک افرادی که زندگی در دهه‌های گذشته را تجربه کرده‌اند به خوبی می‌دانند که در دنیای امروز دیگر از صمیمیت‌ها و دوستی‌هایی که در گذشته بین اقوام و آشنایان وجود داشت خبری نیست و به همین علت کمتر مهمان دعوت می‌کنیم یا به مهمانی دعوت می‌شویم. در حالی که در گذشته یکی از مهم‌ترین سرگرمی‌های خانواده‌های ایرانی دید و بازدید از اقوام و آشنایان بود اما امروزه سرگرمی‌های دیگری جایگزین سنت دیرینه شده است و به همین علت بندرت همه افراد خانواده و خویشاوندان در یک مهمانی بزرگ دور هم جمع می‌شوند و تازه اگر ردپایی از این مهمانی‌های خانوادگی وجود داشته باشد اغلب بزرگ‌ترهای خانواده میزبان این مهمانی بزرگ هستند که همچنان به سنت‌های قدیمی و کهن پایبند هستند. یکی از رسوم حاکم بر جامعه ایرانی در دنیای امروز این است که وقتی تعدادی از اقوام یا دوستان خود را برای مهمانی دعوت می‌کنند غذای مفصلی را برای مهمانان خود تدارک می‌بینند تا به بهترین نحو ممکن از آنها پذیرایی کنند و شاید یکی از عواملی که در کمرنگ‌شدن روابط بین اقوام و آشنایان تاثیرگذار بوده است این باشد که امروزه ما ایرانی‌ها مهمانی‌های خود را به نوعی تجملاتی برگزار می‌کنیم و این در حالی است که در گذشته اغلب مهمانی‌ها بسیار ساده و با هدف دور هم جمع شدن اعضای خانواده‌ها برگزار می‌شد.

پایبندی به سنت‌های کهن
اگر نگاهی به آداب و رسوم اجتماعی دیگر کشورها بیندازیم و آنها را با آداب و رسوم حاکم بر جامعه ایرانی مورد مقایسه قرار دهیم متوجه خواهیم شد که علی‌رغم این که در بسیاری از کشورها دید و بازدیدهای خانوادگی در مقایسه با گذشته کمرنگ‌تر شده و بسیاری از سنت‌های قدیمی به دست فراموشی سپرده شده‌اند اما همچنان در بسیاری از کشورها مهمانی‌ها به شیوه‌های سنتی و با رعایت آداب و اصول اجتماعی برگزار می‌شود. از آنجایی که در سال‌های اخیر ساختار زندگی خانوادگی مردم در ایالات متحده آمریکا دستخوش تحولات قابل توجهی شده رنگ و بوی روابط خانوادگی نیز در این کشور کمتر شده است. اما آنچه مسلم است این که دید و بازدیدهای خانوادگی و دوستانه یکی از مهم‌ترین تفریحات و سرگرمی‌های آمریکایی‌ها محسوب می‌شود تا جایی که افراد گاهی برای دیدن خانواده‌هایشان مسافتی طولانی را با اتومبیل‌های شخصی خود یا حتی هواپیما سفر می‌کنند. اما آنچه برای این افراد مهم است این که دوست دارند وقتی برای دیدن همدیگر به مهمانی می‌روند از آرامش و راحت بودن در کنار هم لذت ببرند. بنابراین خیلی به تجملات پایبند نبوده و میزبان هم تلاش خود را می‌کند تا شرایطی را فراهم کند که مهمان بتواند هر کاری را که راحت است انجام داده و از زمانی که در مهمانی است بیشترین لذت را ببرد.

مهمانی های بدون تكلف

برخلاف انگلیسی‌ها، آمریکایی‌ها در روابط خانوادگی خود معمولا راحت‌تر هستند و حتی اگر میزبان یا مهمان اصول و آداب اجتماعی را رعایت نکند، نشانه بی‌احترامی نخواهد بود. در این کشور مهمان معمولا هدیه کوچکی که اغلب گل یا گلدان یا یک بسته شکلات است برای میزبان می‌آورد و اگر مهمانی بخواهد چندین روز در جایی اقامت داشته باشد بهتر است در پایان مدت اقامت خود هدیه کوچکی را به پاس قدردانی از زحمات میزبان به او تقدیم کند. اگر چه تاخیر در مهمانی‌ها پذیرفتنی است اما معمولا غذا در ساعت معینی حدود ساعت 3 بعدازظهر یا 5/8 شب سرو خواهد شد. در ژاپن نیز كه یکی از پیشرفته‌ترین کشورها از نظر فناوری است، پایبندی به آداب و رسوم در این کشور از جایگاه بسیار مهمی برخوردار است و به همین علت بسیاری بر این باورند که کشور ژاپن از این نظر که توانسته است علی‌رغم پایبندی به سنت‌های كهن و دیرینه به استقبال فناوری‌های جدید در زندگی روزمره برود در مقایسه با دیگر كشورها منحصر به فرد بوده است. آداب و رسوم كشور ژاپن كه برگرفته از فرهنگ كهن این كشور است، بسیار مهم محسوب می‌شود. ژاپنی‌ها بسیار مودب و در عین حال مهمان‌نواز هستند. دعوت از مهمان برای حضور در یك مهمانی ضروری است و اغلب آنها بدون دعوت میزبان در مهمانی‌ها حاضر نمی‌شوند. به همراه داشتن هدیه‌ای هرچند كوچك برای میزبان نیز نشانه احترام و ادب مهمان است و اگر فردی برای حضور در یك مهمانی دعوت شده هدیه‌ای برای میزبان نیاورده باشد نشان‌دهنده بی‌احترامی او نسبت به میزبان است و مهمان حتما در بدو ورود خود این هدیه را به میزبان تقدیم می‌كند و معمولا هنگامی كه مهمان قصد خروج از منزل میزبان را دارد میزبان نیز هدیه‌ای را به او تقدیم می‌كند كه اگرچه ممكن است مهمان در ابتدا از پذیرفتن آن خودداری كند اما شرط ادب و احترام این است كه حتما این هدیه را از میزبان قبول كند. هندی‌ها نیز از جمله اقوامی هستند كه بسیار پایبند به خانواده بوده و علاقه زیادی به حفظ سنت‌های كشورشان دارند. از آنجایی كه خانواده در كشور هند از جایگاه بسیار مهم و ارزشمندی برخوردار است در این كشور اغلب دید و بازدیدها در خانواده انجام می‌شود. اگرچه گاهی دوستان و اقوام نزدیك بدون اطلاع میزبان و به طور سرزده و بی‌خبر به دیدن همدیگر می‌روند اما در شهرهای بزرگ رسم بر این است كه مهمان باید قبل از رفتن به مهمانی به میزبان اطلاع دهد. در این كشور معمولا مهمانان دسته گلی برای میزبان هدیه می‌آورند. اگر فردی به مهمانی شام یا ناهار دعوت شده باشد معمولا هدیه كوچكی كه اغلب شیرینی یا شكلات است را نیز به عنوان هدیه به میزبان تقدیم می‌كند. اگر تعدادی مهمان برای شام یا ناهار به مهمانی دعوت شده باشند میزبان به شیوه غذایی خاص خود كه برگرفته از آیین‌ها و سنت‌های حاكم بر هر خانواده است غذای مفصلی را برای مهمانان خود تدارك می‌بیند و جالب این‌كه در اقوام هندی رسم بر این است كه زنان خانواده حتما باید بعد از مهمانان و دیگر افراد خانواده غذا بخورند.

برگزاری مهمانی‌های بزرگ و تشریفاتی

مصری‌ها یكی از تجملاتی‌ترین میزبانان دنیا هستند. از آنجایی‌كه مردم كشور مصر از سال‌ها پیش در حاشیه رود نیل زندگی می‌كردند فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعی حاكم بر این كشور متاثر از فرهنگ بسیاری از دیگر كشورها بوده است. مصری‌ها در برگزاری مهمانی به تجملات و تشریفات اهمیت زیادی می‌دهند. از آنجایی‌كه در آداب و رسوم حاكم بر جامعه مصر دید و بازدیدهای خانوادگی از جایگاه بسیار مهمی در حفظ روابط خویشاوندی برخوردار است، دیدار اقوام و آشنایان یكی از بهترین و مورد توجه‌ترین كارها در اوقات فراغت افراد محسوب می‌شود. در كشور مصر نیز مانند كشور ما فرزندانی كه ازدواج كرده‌اند در روزهای تعطیل برای دیدن پدر و مادرهایشان دور هم جمع می‌شوند.
شاید برایتان جالب باشد بدانید كه در این كشور، دیدن دوستان در خارج از محیط خانه و معمولا در كافی‌شاپ‌ها انجام می‌شود و اغلب دوستان برای دیدن همدیگر به جای این‌كه در مهمانی‌های خانوادگی حضور داشته باشند ترجیح می‌دهند ساعاتی از روز تعطیل خود را كافی‌شاپ‌ها به دیدار دوستانشان اختصاص دهند و به همین علت حتی در كوچك‌ترین روستاهای این كشور هم حداقل یك كافی‌شاپ وجود دارد. مردم كشور مصر اغلب اتفاقات مهم زندگی خود نظیر موفقیت در زمینه‌های مختلف، ازدواج، تولد یا حتی تعطیلات ملی و رسمی را دور هم جشن می‌گیرند و این در حالی است كه ایتالیایی‌ها در نقطه مقابل مردم این كشور اغلب از اسراف و تجمل‌گرایی پرهیز می‌كنند و دور هم جمع‌شدن‌های دوستانه و ساده را به تجملات ترجیح می‌دهند. ایتالیایی‌ها اغلب مهمانان خود را به ناهار دعوت می‌كنند و اگر به ندرت افرادی را برای شام دعوت كنند حتما این افراد، از افراد بسیار مهمی هستند كه باید از آنها با 7 نوع غذای مختلف پذیرایی كرد. در این مهمانی‌ها بلافاصله پس از ورود مهمانان، میزبان حلقه گل زیبایی را به نشانه تشكر از پذیرش دعوت خود به آنها هدیه خواهد داد. چینی‌ها نیز از جمله اقوامی هستند كه وفاداری آنها نسبت به خانواده از گذشته‌های دور زبانزد مردم دیگر كشورها بوده است. آنها مردمانی بسیار مودب هستند و به همین علت برای پایبندی به قوانین و آداب و رسوم اجتماعی اهمیت زیادی قائل هستند تا جایی كه این پایبندی حتی بر روابط بین افراد خانواده و اقوام و آشنایان و حتی دید و بازدیدهای آنها نیز سایه انداخته است. در كشور چین نیز همانند كشور ما حضور افراد در مهمانی‌های رسمی مستلزم دعوت از آنها از سوی فرد میزبان است و این در حالی است كه اگر مهمانی غیررسمی باشد، ممكن است برخی از افراد بدون دعوت و حتی بدون این كه به میزبان اطلاع دهند، در این مهمانی حضور پیدا كنند. اما اگر فردی كه برای حضور در یك مهمانی رسمی دعوت شده باشد، حتی چند دقیقه دیرتر از زمان شروع مراسم در این مهمانی حاضر شود، نشانه بی‌احترامی به فرد میزبان است. اغلب افرادی كه در یك مهمانی رسمی حضور پیدا می‌كنند، از صحبت‌كردن و ایجاد هر گونه سروصدا در مدت زمان برگزاری مراسم خودداری می‌كنند.
افرادی كه برای حضور در یك مهمانی رسمی و حتی غیررسمی دعوت شده باشند، می‌توانند هدیه كوچكی برای میزبان بیاورند اما معمولا در كشور چین پذیرفتن هدیه‌های گران‌قیمت از سوی میزبانان مرسوم نیست. اقوام و دوستان نیز معمولا دست خالی به مهمانی نمی‌روند و هدایای كوچكی مانند میوه، شكلات، كیك، چای یا حتی سیگار را برای میزبان به همراه خود می‌آورند. در مهمانی‌های غیررسمی، میزبان غذای ساده‌ای برای مهمانان خود تدارك می‌بیند و هیچ‌گاه قبل از رفتن مهمانان هدایای آنها را باز نمی‌كند. از آنجا كه چینی‌ها اغلب افرادی سحرخیز هستند، اگر به مهمانی شام دعوت شده باشند، میزبان شام را قبل از ساعت 7 شب برای مهمانان سرو می‌كند و به این ترتیب مهمانی شام خیلی زود تمام شده و مهمانان منزل میزبان را ترك می‌كنند.
جالب است بدانید كه در پایان مهمانی هر یك از افراد برای تشكر از میزبان، قبل از ترك مهمانی با یك سخنرانی كوتاه و دوستانه از زحمات میزبان تشكر و قدردانی می‌كنند.

اداب اجتماعی مهمانداری در انگلیس

پایبندی انگلیسی‌ها به اصول اخلاقی و سنت‌ها و آداب و رسوم اجتماعی در همه كشورهای دنیا زبانزد است. اگرچه مهمانی ‌رفتن یا دعوت از مهمان در بین انگلیسی‌ها چندان مرسوم نیست، اما آنها از جمله افرادی هستند كه رفتن به مهمانی یا دعوت از مهمانان را مستلزم رعایت بسیاری از آداب اجتماعی حاكم بر جامعه انگلیس می‌دانند.
انگلیسی‌ها هیچ گاه بدون اطلاع میزبان در مهمانی‌ها شركت نمی‌كنند و تلفن زدن به میزبان قبل از رفتن به مهمانی را شرط ادب و احترام به میزبان می‌دانند. در این كشور معمولا افراد به مهمانی شام دعوت می‌شوند و آنها نیز هدیه كوچكی را برای میزبان به همراه خود می‌آورند.

مصری ها یكی از تجملاتی‌ترین میزبانان دنیا هستند. آنان در اغلب اتفاقات مهم زندگی خود و حتی تعطیلات ملی رسمی دور هم جشن می گیرند
در انگلیس هر میزبان برای دعوت از افراد برای حضور در مهمانی‌های رسمی باید 2 هفته قبل از مهمانی، تاریخ برگزاری مهمانی را به آنها اطلاع دهد كه این دعوت می‌تواند از طریق یك تماس تلفنی، ارسال نامه الكترونیكی (ایمیل) یا پیام كوتاه باشد كه البته برای رعایت ادب و احترام به مهمان، بهتر است دعوت از طریق تماس تلفنی انجام شود، اما اگر میزبان قصد داشته باشد مهمانانی را برای یك مهمانی رسمی دعوت كند، باید یك یا 2 ماه قبل از برگزاری مهمانی با ارسال كارت دعوت مهمانان را از تاریخ دقیق برگزاری این مهمانی مطلع سازد. علی‌رغم این كه قبل از دهه 1960 مرسوم بود كه از مهمانان با غذاهای سنتی این كشور ـ كه اغلب از گوشت گوساله تهیه می‌شود ـ پذیرایی شود اما شیوه غذایی مردم انگلیس در این سال‌ها دستخوش تحولات بسیار زیادی شده و انگلیسی‌ها این روزها علاقه زیادی به خوردن غذاهای اروپایی و آمریكایی پیدا كرده‌اند تا جایی كه خوردن این نوع غذاها در مهمانی‌های رسمی و غیررسمی جایگزین غذاهای سنتی شده است.

مالزیایی ها مهمانی نمی‌دهند

در كشور مالزی نیز مانند كشور ما دید و بازدید از اقوام و بزرگ‌ترهای خانواده از اهمیت زیادی برخوردار است. در این كشور به مانند بسیاری از كشورها فرزندان خانواده‌ها در روزهای تعطیل به دیدن پدر و مادرهایشان می‌روند.
در این كشور مهمانی ‌رفتن و مهمان دعوت‌كردن چندان مرسوم نیست و اغلب آنها در خارج از خانه دور هم جمع شده و ساعاتی را در كنار هم می‌گذرانند. جالب است بدانید كه در كشور عربستان پذیرایی از مهمان آداب و رسوم خاصی دارد و معمولا بلافاصله پس از ورود مهمانان با یك وعده غذای مخصوص ـ كه معمولا از گوشت بره یا شتر تهیه شده است ـ از مهمانان پذیرایی می‌شود. در این كشور زمان زیادی از دید و بازدیدهای خانوادگی به پذیرایی از مهمانان با غذاهای متنوع اختصاص پیدا می‌كند. اغلب افراد برای ناهار به مهمانی دعوت می‌‌شوند و معمولا از آقایان در محلی جداگانه و قبل از خانم‌ها پذیرایی می‌شود.
میزبان معمولا از چندین روز قبل از مهمانی همه‌چیز را برای مهمانان خود آماده می‌كند تا بتواند به بهترین نحو ممكن از آنها پذیرایی كند. اگرچه پایبندی به این سنت امروزه در كشور عربستان كمتر مرسوم است اما در گذشته رسم بر این بود كه یك روز قبل از برگزاری مهمانی گوسفند یا شتری را برای مهمانان قربانی می‌كردند و غذای آنها را از همین گوشت قربانی تهیه می‌كردند. علی‌رغم این‌كه فرهنگ اجتماعی هر كشور متاثر از تاریخ آن كشور بوده وجود و تفاوت در آداب و رسوم حاكم بر هر جامعه امری اجتناب‌ناپذیر است كه بیش از هرچیز می‌تواند نشان‌دهنده تار و پود تشكیل‌دهنده ساختار هر جامعه باشد، آنچه مسلم است این كه نیاز به احساس وابستگی بین افراد، علاقه به همدیگر، لزوم مشاركت آنها در زندگی و همچنین كمك به همدیگر برای ادامه حركت در مسیر زندگی از ویژگی‌های مشترك همه انسان‌ها در گوشه و كنار این دنیای بزرگ محسوب می‌شود كه اگر بسیاری از سنت‌ها و آداب و رسومی را كه بیشتر جنبه ظاهری دارند كنار بگذاریم در نهایت جامعه‌ای خواهیم داشت كه در آن همه انسان‌ها بدون داشتن تفاوت‌های محسوس برای رسیدن به یك هدف مشترك در زندگی در تلاش خواهند بود.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir/ فرانک فراهانی‌جم
چهارشنبه 3/3/1391 - 12:4
جهانگردی

شگفتی‌های سراسر جهان به روایت تصویر!

شگفتی‌های سراسر جهان به روایت تصویر!
عجایب جهان تعدادشان زیاد است، که البته تعداد زیادی از آنها از بین رفته است. در اینجا سعی شده زیباترین و مرموزترین شگفتی‌های جهان را معرفی کنیم...
پارک تاریخی ملی Pu"uhonua o Honaunau، هاوایی
ماچوپیچو
ماچوپیچو، پرو
معبد ابوسمبل
معبد ابوسمبل، مصر
استون هنج
استون هنج،‌ انگلستان
چیچن ایتزا
چیچن ایتزا، مکزیک
پارک بودا
پارک بودا، ویتنام، لائوس
بالی
بالی، اندونزی
پترا
پترا، اردن
کولوسئوم
کولوسئوم، ایتالیا
پارتنون
پارتنون، آکروپولیس، آتن، یونان
مقبره های صخره ای دالیان، ترکیه
Angkor Wat، کمبودیا
ویرانه های یک قلعه در مراکش
برج های Po Klong Garai، ویتنام
ارتش تراکوتا، شیان، چین
دیوار چین
دیوار چین، چین
پارک تاریخی Wat Sa Si, Sukhothai، تایلند
جزیره ایستر
جزیره ایستر، شیلی
  
تهیه و ترجمه: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ/ مریم محبعلی نژاد
www.seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ
چهارشنبه 3/3/1391 - 12:3
تاریخ
: 10548

10 اختراع زمان باستان که فکر می‌کردید مربوط به زمان ما هستند!! (+عکس)

10 اختراع زمان باستان که فکر می‌کردید مربوط به زمان ما هستند!! (+عکس)
زمانیکه قطع کردن بینی نوعی مجازات به حساب می‌آمد طبقه کوزه گران عاقبت روشی برای بازسازی بینی اختراع کردند. با این روش قسمتی از...
زمان انقلاب صنعتی و سال‌های پس از آن بزرگترین اختراعات بشر تولید شد که برای انسانها شناخته شده است و مطمئنا پیچیده ترین نوع اختراعات نیز هستند. اینها جزو تاریخ ما محسوب می‌شوند و ما هم بیشتر تمایل داریم که این مدل وسایل آسایش و راحتی را مربوط به زمان‌ حال بدانیم. حال اگر بدانیم تعداد زیادی از این وسایلی که ما هر روز استفاده می‌کنیم را انسان‌های هزاران سال پیش ساخته اند متعجب خواهیم شد. اینجا لیست 10 اختراعی را آورده ایم که مربوط به قبل از میلاد مسیح هستند و اگرهم به طور مرتب از آنها استفاده نکنیم حداقل برایمان آشنا هستند.

10. تخته سه لا

 تخته سه لایی
زمان ساخت تخته سه لایی مربوط به هزاران سال پیش است؛ قدیمی‌ترین آنها حدود 3500 سال پیش در مصر باستان ساخته شدند. وقتیکه کالاهای چوبی با لایه‌های نازک چوب اره شده‌ای ساخته می‌شد که با سریش به هم چسبانده می‌شدند. دراصل دلیل ساخت آن کمبود چوب مرغوب بوده است. ورقه‌های نازک چوب با کیفیت بالا بر روی چوبهایی با کیفیت پایین‌تر چسبانده می‌شد تا ظاهر بهتر و مزیت‌های ساختاری جزئی داشته باشند. این نوع ساخت تخته سه لایی در طول تاریخ بارها تکرار شده است.

9- لوله کشی
لوله کشی
ساخت لوله‌های لوله کشی استاندارد شده با لبه پهن که در ساخت آنها از قیر برای جلوگیری از نشتی آب استفاده می‌شد در زیست گاه‌های شهری برمی‌گردد به سال 2700 قبل از میلاد در تمدن دره سند. عمل لوله کشی در زمان تمدن‌های باستانی مثل یونان، روم، ایران، هند و تمدن‌های چینی آغاز شد. آنها حمام‌های عمومی ‌را توسعه بخشیده و به آب آشامیدنی آماده در دسترس همگان نیاز داشتند و می‌خواستند جلوی هدر رفتن آب را بگیرند.
پیشرفت در سیستم لوله کشی آب خیلی آرام صورت گرفت، و واقعا از زمان سیستم کانال‌های آب رومی‌هیچ پیشرفتی حاصل نشد تا قرن نوزدهم که منجر به ساخت لوله‌ها شد. و سرانجام پیشرفت در تفکیک سازی موجب جدا شدن آبهای زیرزمنی از سیتم فاضلاب شد که این کار باعث از بین رفتن حفره‌ها و چاه‌های فاضلاب رو باز شد.

8. اسکیت یخ
اسکیت
طبق تحقیقات فدریکو فورمنتی در دانشگاه آکسفورد و آلبرتو مینتی از دانشگاه میلان فنلاندی‌ها اولین کسانی بودند که 5000 سال پیش از استخوان حیوانات اسکیت مخصوص یخ ساختند. در شرایط سخت زمستانی وقت شکار در دریاچه‌ها ذخیره کردن انرژی برای مردم فنلاند اهمیت زیادی داشت. اولین اسکیت با تیغه‌های فلزی در اسکاندیناوی پیدا شد و تاریخش هم مربوط به 200 بعد از میلاد می‌شد، این اسکیت شامل یک نوار نازک مسی تاخورده و متصل به سطح زیرین کفش چرمی ‌بود که برای اندازه کردن آن تعبیه شده بود.

7. عطر
عطر
تصور می‌شود قدیمی‌ترین شیمی‌دان جهان ثبت شده در تاریخ زنی به نام «تاپوتی» باشد، سازنده عطری که در لوحی به خط میخی در بین النهرین مربوط به هزاره دوم قبل از میلاد نامش آورده شده است. او گل‌ها و روغن را با گیاهان خوشبوی دیگر ترکیب کرده و عرق آنها را می‌گرفت، سپس آنها را صاف کرده و دوباره چندین بار در دستگاه عرق کشی می‌گذاشت. اخیرا باستان شناسان آنچه را که اعتقاد داشتند قدیمی‌ترین عطرهای زمان باستان در پیرگوسِ قبرس باشد را کشف کرده اند. قدمت این عطرها به 4000 سال پیش از میلاد بازمی‌گردد و در یک عطرسازی باستانی پیدا شدند. در این کارخانه 43.000 فوت مربعی (یا 4000 متر مربع) حداقل 60 عدد دستگاه عرق کشی، قیف و بطری عطر  یافت شد. از پس مانده‌هایی که در آنجا یافت شد 4 نوع عطر دوباره ساخته شد.

6- علم اندازه گیری (مقیاس)  و درجه بندی
ساکنین تمدن دره سند (3000 تا 1500 سال قبل از میلاد، دوره اوج 2600 تا 1900 قبل از میلاد) با استفاده از وزن ها و اندازه‌ها سیستم پیچیده ای از استانداردسازی ایجاد کردند. بدیهی است که این پیشرفتها در نتیجه حفاری های مکان دره سند حاصل شد. این استانداردسازی اختصاصی ساخت وسیله‌های اندازه گیری را فراهم ساخت که به نحو موثری در اندازه گیری زاویه ای و اندازه گیری برای عمارت‌ها و سازه ها استفاده می شد. سیستم درجه بندی نیز در این وسایل دیده می‌شد، همراه با درجه بندی زیرقسمتی پیچیده ای که در بعضی از وسیله های به چشم می‌خورد. علم مقیاس و اندازه گیری در بعضی از تمدن های باستانی وجود داشته که قدیمی ترین فرم آن را می‌توان سیستم استانداردسازی اجباری ای نامید که از سوی حاکمین بر مردم یک ناحیه تحمیل می‌شد. این اندازه ها اغلب بر پایه مقیاس های قابل استفاده برای عموم مثل اندازه طول یک دست انسان بود.
5. ذره بین
ذره بین
قدیمی‌ترین ذره بین جهان با قدمت 3000 سال متعلق است به نمرود و از قطعه ای سنگ بلور تشکیل شده است. این ذره بین را اوستن هنری لایارد در کاخ آشوری نمرود پیدا کرد. این ذره بین به عنوان یک عینک ذره بینی یا عینک آتشی که با متمرکز کردن نور آتش روشن می‌کند استفاده می‌شد. صنعت گران آشوری کنده کاری‌های پیچده ای می‌ساختند و می‌توانستند از چنین ذره بین‌هایی در کارهایشان استفاده کنند. جیووانی پتیناتو  دانشمند ایتالیایی از دانشگاه روم اظهار می‌کند ذره بین‌هایی که آشوری‌هایی باستان استفاده می‌کردند بخشی از یک تلسکوپ بوده است؛ برای همین میزان دانش آشورهای باستان در مورد نجوم بسیار بالا بود.

4- گرمایش مرکزی
گرمایش مرکزی
شهرهای شمالی تمدن باستانی روم حدود 1000 سال قبل از میلاد از سیستم گرمایشی مرکزی استفاده می‌کردند. آنها با تعبیه کوره‌هایی در فضای خالی کف خانه و با استفاده از لوله‌هایی درون دیوارها هوای گرم را هدایت می‌کردند. این سیستم گرمایش با نام hypocaust مشهور بود. Hypocaust  برای گرم کردن حمام‌های عمومی‌ و خانه‌های شخصی استفاده می‌شد. کف خانه به کمک ستون‌ها بالاتر از کف زمین قرار می‌گرفت و فضاهایی درون دیوار‌ها ایجاد می‌شد تا هوای گرم و بخار این کوره از میان این قسمت‌های محصور گذشته و از دودکش سقف خارج شود. با این روش هوای خانه گرم می‌شد اما هوای داخلی فضای اتاق آلوده نمی‌شد. داخل دیوارها جعبه‌هایی سفالین قرار می‌دادند تا هم هوای گرم را جابجا کنند و هم دیوارها را گرم کنند. نمونه مشابهی از سیستم گرمایش مرکزی در کره باستان استفاده می‌شد که به ondol شهرت داشت. در عکس بالا شما می‌توانید بخش‌هایی را که در کف اتاق برای جریان یافتن هوای گرم ایجاد می‌کردند ببینید.

3. جراحی آب مروارید
جراحی آب مروارید
قدیمی‌ترین نوشته در مورد جراحی آب مروارید در کتاب مقدس عهد عتیق و نوشته‌های هندو آمده است. سوسروتا پزشک هندی ( قرن 6 قبل از میلاد- در عکس بالا) به خوبی با عمل آب مروارید آشنا بود. در هند جراحی آب مروارید با وسیله ای به اسم Jabamukhi Salaka انجام می‌شد. این وسیله سوزنی منحنی بود که برای شل کردن عدسی استفاده می‌شد تا آب‌ها را از میدان دید چشم خارج کند. چشم بعدا با کره گرم خیس شده و با نوار بسته می‌شد. اگرچه این روش موفق بود، اما سوسروتا هشدار داده بود فقط درمواقعی که واقعا لازم باشد باید این عمل را انجام داد.

2. مته دندانپزشکی
مته دندانپزشکی
سابقه کار دندانپزشکی در تمدن دره سند به 7000 سال قبل از میلاد بازمی‌گردد. در قدیمی‌ترین شکل دندانپزشکی از مته‌های خم شده برای عمل کردن دندان مشکل ساز استفاده می‌شد، شاید هم صنعتگران ماهر این کار را انجام می‌دادند. نمونه سازی از شکل دندانپزشکی باستانیان نشان داد که روش‌هایی که آنها استفاده می‌کردند هم مورد اطمینان و هم موثر بود. وجود حفره‌هایی به عمق 3.5 میلیمتر با شیارهای متحدالمرکز نشان از استفاده ابزاری مته مانند در دندانپزشکی می‌دهد. عمر این دندانها 9000 سال تخمین زده می‌شود.

1. جراحی پلاستیک
جراحی پلاستیک
جراحی پلاستیک یکی از قدیمی‌ترین انواح جراحی است.  احتمالا انجام عمل جراحی ترمیم بینی 2000 سال پیش در هند  باستان وجود داشته است، زمانیکه قطع کردن بینی نوعی مجازات به حساب می‌آمد طبقه کوزه‌گران عاقبت روشی برای بازسازی بینی اختراع کردند. با این روش قسمتی از پیشانی افراد را استفاده می‌کردند که این تکنیک هنوز هم مورد استفاده قرار می‌گیرد. بحث دیگری از این نوع جراحی در یونان باستان و نوشته‌های رومی ‌آمده است. عکس بالا متعلق به مردی به نام «والتر یئو» اولین کسی است که از عمل زیبایی سود برد.
تهیه و ترجمه: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ/ مریم محبعلی نژاد
www.seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ
چهارشنبه 3/3/1391 - 12:1
تاریخ

سرنوشت زنان در تمدن هند

سرنوشت زنان در تمدن هند
یكى از نویسندگان مراسم غیر عادّى و حیرت آورى را در این‌باره بازگو مى‏كند: «كسانى كه به علّت فقر نتوانسته‏اند به دختران خود شوهر دهند، دختران خویش را...

در هند قدیم، زن موجودى دوست داشتنى ولى پست به شمار مى‏رفت. شاید این افسانه هندویى كه مى‏خواهیم بازگو كنیم بیانگر ریشه این تصوّر باشد: «در آغاز، هنگامى كه twashtri، صنعتگر الهى، به آفرینش زن پرداخت، متوجّه شد كه همه موادّ را صرف كرده و دیگر از عناصر صُلب در اختیارش نمانده است و چون به این بُن بست رسید زن را از قطعات متفرّقه و بازمانده‏هاى عالم خلقت بیافرید.» نیز در قانون آنان آمده است: «قضا و قدر حتمى، طوفان، مرگ، جهنّم، زهر كشنده، افعى و مار گزنده، آتش سوزان، هیچ كدام از زن بدتر نیست.» این اندیشه هند قدیم در باره زن بود و طبق آن با وى رفتار مى‏نمود و چنین مى‏نمود كه زن یعنى موجودى اضافى و زاید در نظام خلقت.

آیین هندو، ازدواج را امرى اجبارى و مرد بى‏زن را مطرود جامعه مى‏دانست كه هیچ شأن و منزلت اجتماعى ندارد. آنان بر این باور بودند كه والدین وظیفه دارند پیش از آن كه وصلتى كه از نظر هندوها محكوم به عواقب تلخ و سرخوردگى است پدید آید، مقدّماتِ ازدواج آنان را فراهم كنند. در قانون‏نامه «مانو»، لفظ «گاندهاروا» (Gaand harva) بر وصلت‏هایى اطلاق شده است كه با میل طرفین صورت مى‏گرفت واین نوع وصلت‏ها زاده هوس معرّفى شده است. این نوع ازدواج‏ها مجاز بود، ولى پسندیده نبود. هندى‏ها ازدواج در طفولیت را انتخاب كرده بودند و با این راه توانسته بود باعث جلوگیرى از روابط قبل از ازدواج شود.

 ازدواج از راه‏هاى گوناگونى امكان‏پذیر بود. با ربودن عروس، به زور مى‏شد ازدواج كرد. نیز مى‏شد زنى را خرید یا پس از جلب رضایت دختر با وى ازدواج كرد، ولى ازدواج از روى رضایت طرفین، كمى غیر آبرومندانه تصوّر مى‏شد و زنان ترجیح مى‏دادند كه خریده شوند.
 قانون‏نامه «مانو» هشت نوع ازدواج مختلف را جایز مى‏دانست كه در بین آنان، ازدواج از راه «ربودن» و ازدواج مبتنى بر «عشق» در پایین‏ترین درجه اخلاقى قرار داشت و ازدواج از راه «خریدن» عملى‏ترین راه براى پیوند زناشویى شمرده مى‏شد. قانونگذار هندى فكر مى‏كرد كه عاقبت امر، فقط ازدواجهایى پایدار مى‏مانند كه بر مبناى اقتصادى شكل گرفته باشند؛ حتّى در دوره‏اى از تاریخ هند، كلمه «ازدواج» مترادف بود با كلمه «زن خریدن». یكى از نویسندگان مراسم غیر عادّى و حیرت آورى را در این‌باره بازگو مى‏كند: «كسانى كه به علّت فقر نتوانسته‏اند به دختران خود شوهر دهند، دختران خویش را با صداى شیپور و طبل (یعنى عینا همان سازهایى كه در جنگ براى اعلان آماده باش به كار مى‏رود) به بازار مى‏برند و دور خود، افراد را گرد مى‏آورند. هر مردى كه جلو مى‏آید، اگر دختر موافق میل پسر بود و به خریده شدن هم رضا داد، پسر بر حسب شرایط خاصّى با او ازدواج مى‏كند.»

چندان خالى از لطف نیست كه در این‏جا، گوشه دیگرى از قانون نامه مانو را كه درباره زن اظهار نظر كرده است، براى شما ذكر كنیم. «مانو» درباره زن مى‏گوید: «زن، سرچشمه بى‏آبرویى است؛ زن، سرچشمه نزاع است؛ زن، سرچشمه زندگى خاكى است؛ لذا از زن حذر كن.»
این برداشت هند قدیم از شخصیت زن بود و زن هندى در برابر این اندیشه، شوهر خود را خاضعانه «سرور» یا «ارباب»، حتّى «خداى من» خطاب مى‏كرد؛ در انظار عمومى و ملأ عام كمى دورتر از او راه مى‏رفت و از وى فاصله مى‏گرفت؛ و به ندرت از او سخنى مى‏شنید. از زن هندى انتظار مى‏رفت كه دلبستگى خود را با انجام كوچك‏ترین كارها، یعنى تهیه غذا و خوردن - پس از آن كه همه خوردند ـ آن‏چه را كه از غذاى شوهر و پسرانش به جاى مانده و بوسیدن پاى شوهر به هنگام خواب، نشان دهد. قانون «مانو» مى‏گفت: «زنى كه از شوهر خود اطاعت نمى‏كند، در حیات بعد به یك شغال مبدّل خواهد گشت.»

«مگاستنس»
ـ یكى از نویسندگان هندى ـ از دوران «چاندرا گوپتا» گزارش مى‏دهد: «برهمن‏ها زنان خود را ـ هر برهمن چندین زن دارد ـ از هر گونه فلسفه بى‏اطّلاع نگاه مى‏دارند؛ زیرا اگر زنان تعلیم و تربیت پیدا كنند و با دید فلسفى بر لذّت و الم، زندگى و مرگ نظر كنند یا فاسد مى‏گردند یا دیگر در انقیاد مرد باقى نمى‏مانند». نیز در قانون نامه «مانو» ذكر شده بود كه سه نفر استحقاق كمك مالى را ندارند: همسر، دختر و برده. اینها هر چه كه به دست مى‏آوردند، اربابشان آن را مالك مى‏شد و زن فقط مى‏توانست جهیزیه و هدایایى راكه در هنگام زفاف دریافت كرده بود براى خودش نگاه دارد.

 تعدّد زوجات در جامعه هند جایز بود و در بین بزرگان تشویق مى‏شد؛ زیرا نگه‏دارى از چند زن و انتقال قابلیت‏ها و استعدادها به نسل بعد از خود، یك عمل شایسته محسوب مى‏شد. داستانِ «دروپادى» (Draupadi) كه در آنِ واحد با پنج برادر ازدواج كرد، داستان شگفت‏انگیزى است كه از آن روزگاران نقل شده و از یك رسم شگفت یعنى «تعدّد شوهر» (Polyandry) ـ یعنى ازدواج یك زن با چند مرد كه معمولاً با هم برادر بودند ـ حكایت مى‏كند كه آثار این رسم تا سال 1859 م. در سیلان باقى بود و هنوز هم در دهكده‏هاى كوهستانى تبّت باقى مانده است.
در خانواده‏هاى هندى، مرد مالك همسر و فرزندان خود بود و در بعضى از موارد مى‏توانست آنان را بفروشد یا این كه از خانه بیرون كند. قانون‏نامه «مانو» نیز مقرّرداشته بود كه زن در طول حیاتش همیشه باید تحت قیمومیتِ یك مرد باشد؛ نخست قیمومیت پدر، سپس شوهر و سرانجام پسر. شوهر مى‏توانست زنش را به علّت بى‏عفافى طلاق بدهد، امّا زن به هیچ وجه نمى‏توانست شوهرش را طلاق دهد.

از جمله آداب و رسوم رایج در هند قدیم، مراسم «ساتى» (Sutte) یا زنده سوزى بود كه بر طبق آن، پس از مرگ شوهر، همسر او را نیز همراه وى در گودالى از آتش مى‏سوزاندند یا این كه زنده زنده دفن مى‏كردند. 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: afghanistanhistory.net
م
چهارشنبه 3/3/1391 - 12:0
ازدواج و همسرداری

جهیزیه؛ رسمی مشترك در تمام دنیا

جهیزیه؛ رسمی مشترك در تمام دنیا
در كشورهای اروپایی و به‌ویژه در كشور انگلیس جهیزیه در طبقات اشرافی به عنوان ارثیه در هنگام ازدواج از طرف پدر به فرزند دختر هدیه می‌شود و به این ترتیب فقط دخترانی كه در زمان ازدواج....
 بطور قطع بسیاری از آداب و رسوم ازدواج در زمان‌های بسیار گذشته ریشه دارد و حتی این رسومات در فرهنگ بسیاری از ملل دنیا مشترك هستند.
 
البته ممكن است تصور شود كه برخی از رسومات ازدواج مانند مهریه، جهیزیه و حتی شیربها از جمله رسومات و سنت‌هایی هستند كه تنها در برخی از كشورهای آسیای شرقی و عرب‌زبان حاشیه خلیج فارس متداول و مرسوم هستند اما نتایج بدست آمده از بررسی‌های انجام شده در سطح كشورهای مختلف حاكی از آن است كه برگزاری بسیاری از آداب ازدواج نظیر خرید حلقه و همچنین خرید جهیزیه و دادن شیربها از جمله رسومات مشتركی هستند كه در فرهنگ كشورهای مختلف به شیوه‌های گوناگون و با اندكی تفاوت در مقایسه با هم متداول و مرسوم است.
اگرچه امروزه در بسیاری از كشورهای توسعه‌یافته اروپایی و آمریكایی شاهد تغییراتی در اجرای این سنت دیرینه بوده‌ایم. اما تهیه جهیزیه توسط خانواده عروس از جمله رسوماتی است كه همچنان در اغلب كشورهای دنیا متداول و مرسوم است. در حقیقت هدف از دادن جهیزیه كمك به جوانان برای آغاز یك زندگی مشترك بوده است و در بسیاری از كشورها جهیزیه عبارت است از پول، طلا یا حتی ملكی كه در هنگام ازدواج از طرف خانواده عروس برای آغاز زندگی مشترك به زوج جوانی كه قصد آغاز زندگی مشترك دارند هدیه می‌شود.
اگر نگاهی به گذشته بیندازیم و جهیزیه‌ای را كه مادران ما به همراه می‌آوردند را با جهیزیه‌ای كه امروزه همان مادران برای فرزندانشان تهیه می‌كنند مقایسه ‌كنیم بدون تردید درخواهیم یافت كه در دنیای امروز، جهیزیه قدم فراتر از تامین نیازهای اولیه زندگی مشترك گذاشته است. اغلب خانواده‌ها سعی می‌كنند تا از هر آنچه كه در توان دارند برای تهیه جهیزیه فرزند خود استفاده كنند و جهیزیه كاملی را برای دختر خانواده تهیه كنند و به این ترتیب زوج‌های جوانی كه به تازگی زندگی مشترك خود را آغاز كرده‌اند تا سالیان سال از خرید بسیاری از نیازهایشان بی‌نیاز خواهند بود.
با وجود این‌كه تهیه جهیزیه در اغلب كشورهای دنیا از یك شیوه خاص و مشترك تبعیت می‌كند و آن نیز برعهده خانواده عروس است ولی در خود ایران نیز به دلیل گستردگی مناطق و اقوام مختلف این رسم در برخی از استان‌ها تا حدودی تفاوت دارد. در برخی از شهرها مانند شهرهای استان‌های خراسان رضوی، خوزستان و هرمزگان خانواده داماد مسوولیت تهیه جهیزیه را برعهده دارند و در مقابل خانواده عروس نیز برای كمك به خانواده داماد مسوولیت پرداخت بخشی از هزینه‌‌های مراسم جشن ازدواج را تقبل می‌كنند.

تاریخچه جهیزیه
اگر بخواهیم جهیزیه را به عنوان یك سنت مشترك از نظر تاریخی مورد بررسی قرار دهیم باید به این نكته اشاره كنیم كه این سنت كهن ریشه در فرهنگ كشورهای آفریقایی دارد كه با هدف تامین سرمایه اولیه برای كسب و كار به داماد هدیه داده می‌شود و به این ترتیب داماد می‌توانست با استفاده از سرمایه اولیه‌ای كه خانواده عروس در اختیار او قرار می‌داد مسوولیت تامین خواسته‌ها و نیازهای همسر و فرزندانش را برعهده گیرد. حتی در قدیمی‌ترین گزارش‌های موجود از گذشته‌های دور مانند قانون حمورابی كه در قرن هجدهم قبل از میلاد تدوین شده است از جهیزیه به عنوان یكی از رسوم رایج در آن زمان نام برده شده است. تا پیش از قرن پنجم قبل از میلاد یعنی در دوران هومریك یونان قدیم رسم بر این بود كه خانواد عروس به خانواده داماد شیربها می‌دادند تا این كه در اواخر دوران كلاسیك به تدریج جهیزیه جایگزین شیربها شد. جهیزیه حتی در روم باستان هم متداول بود و به این ترتیب می‌توان گفت كه این سنت از جمله رسومی است كه نه‌تنها در كشورهای آسیایی، بلكه در كشورهای اروپایی هم وجود داشته است. در كشورهای اروپایی و به‌ویژه در كشور انگلیس جهیزیه در طبقات اشرافی به عنوان ارثیه در هنگام ازدواج از طرف پدر به فرزند دختر هدیه می‌شود و به این ترتیب فقط دخترانی كه در زمان ازدواج از پدرشان جهیزیه نگرفته بودند در ارث سهیم می‌شوند. البته امروزه در اغلب كشورهای در حال توسعه در اروپا و آمریكا این رسم كهن و دیرینه به دست فراموشی سپرده شده است و در اغلب خانواده‌ها عروس و داماد با هدایای نقدی كه در مراسم جشن ازدواج خود از دوستان، اقوام و نزدیكانشان هدیه می‌گیرند مقدمات اولیه زندگی مشترك را تامین می‌كنند. اما خانواده‌های سنتی همچنان به این سنت قدیمی پایبند هستند و خانواده دختر مسوولیت تهیه جهیزیه را برعهده می‌گیرد. البته باید این نكته را توجه داشت كه در این كشورها برخلاف كشور ما جهیزیه تنها شامل ملزومات اولیه برای آغاز زندگی مشترك خواهد بود و بسیاری از كالاهای غیرضروری و لوكس تجملی كه در خانواده‌های ایرانی بخشی از جهیزیه محسوب می‌شود با استفاده از هدایایی كه عروس و داماد در مراسم جشن ازدواجشان می‌گیرند خریداری خواهد شد.

رسم دیرینه جهیزیه در هند
اگر بخواهیم نگاهی به رسومات رایج در گوشه و كنار دنیا بیندازیم و كشورهای مختلف را از نظر رسومی كه در تهیه جهیزیه دارند مورد مقایسه قرار دهیم بدون تردید باید بگوییم كه كشورهای آسیایی بیش از كشورهای اروپایی و آمریكایی به رسوماتی كه از گذشته‌های دور مرسوم بوده است پایبند هستند. برای مثال هند از جمله كشورهایی است كه در آنجا تهیه جهیزیه از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و از این رو تهیه جهیزیه و قوانینی كه در خصوص تهیه آن وجود دارد از عوامل محدودكننده ازدواج دختران جوان بوده است.
در كشور هند تهیه كالاها و اجناس مورد نیاز و همچنین تامین پول نقد و طلا از طرف خانواده عروس به عنوان جهیزیه نه‌تنها در زمان ازدواج بلكه در مناسبت‌های مختلف پس از ازدواج و حتی گاهی تا پایان عمر پدر و مادر فرزند دختر ادامه دارد در واقع در خانواده‌های هندی جهیزیه به عنوان راهكاری برای گریز از فقر پسران است و حتی رسم بر این است كه خانواده داماد با توجه به موقعیت‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خانواده دختر در هنگام خواستگاری تقاضای خود را در خصوص جهیزیه مطرح كنند و خانواده عروس با توجه به موقعیت خود با این تقاضاها موافقت می‌كنند و به این ترتیب مقدار جهیزیه از قبل از برگزاری مراسم ازدواج در بین طرفین توافق می‌شود تا جایی كه در برخی ازخانواده‌ها حتی یك وسیله نقلیه كه گاهی یك اتومبیل آخرین مدل خارجی است و همچنین مسكن كه گاهی یك ویلا در اروپاست نیز به‌عنوان بخشی از جهیزیه به داماد هدیه می‌شود. شاید برایتان جالب باشد بدانید كه در كشورهای اروپایی و آمریكایی نیز در گذشته برخلاف آنچه امروزه در این كشورها مرسوم است، موقعیت اجتماعی داماد ملاكی برای تعیین مقدار جهیزیه بود و از این رو افرادی كه توانایی مالی چندان خوبی نداشتند هرگز نمی‌توانستند با افرادی از طبقات بالای اجتماع ازدواج كنند كه امروزه هیچ اثری از این باور دیرینه در فرهنگ كشورهای اروپایی و امریكایی یافت نمی‌شود، علی‌رغم این كه این سنت در گذشته در كشورهای اروپایی بخشی از حقوق مدنی افراد محسوب می‌شد. در كشورهای آسیای شرقی مانند چین، ژاپن، كره و برخی از دیگر كشورهای آسیایی رسم بر این است كه چند روز پیش از مراسم ازدواج، خانواده داماد هدایایی شامل چای، میوه، غذاهای دریایی و همچنین گوشت را به عنوان هدیه ازدواج به عروس هدیه می‌كنند و در مقابل خانواده عروس هم جهیزیه مختصری كه شامل لباس، جواهرات، وسایل آشپزخانه و وسایل دكوری است را به عنوان هدیه به داماد می‌دهند تا این دو جوان كه قصد آغاز زندگی مشترك را دارند بتوانند با مقدمات اولیه زندگی كه هر دو خانواده در اختیارشان قرار می‌دهند زندگی خود را آغاز كنند و تهیه دیگر ملزومات زندگی بر عهده خود آنها خواهد بود. در كشورهای عرب‌زبان حاشیه خلیج‌فارس هم تهیه جهیزیه برعهده خانواده داماد است و در این كشورها هرگونه لوازم و اثاثیه‌ای كه از طرف خانواده دختر هدیه شود ناپسند تلقی می‌شود و به این ترتیب خانواده داماد نه‌تنها مسوولیت برگزاری مراسم ازدواج بلكه وظیفه تامین نیازهای اولیه برای آغاز زندگی مشترك فرزند خود را نیز برعهده دارند. آنچه جامعه ما را از جوامع غربی متمایز می‌سازد این است كه اگرچه امروزه در كشورهای اروپایی و آمریكایی جوانان خودشان مسوولیت تهیه لوازم ضروری برای آغاز یك زندگی مشترك را برعهده می‌گیرند، اما در مقابل در كشور ما جهیزیه قدم فراتر از آماده‌سازی لوازم ضروری و حتی غیرضروری گذاشته است تا جایی كه در بسیاری از خانواده‌ها حتی مارك كالاهای تهیه شده به عنوان جهیزیه نیز از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و به این ترتیب در برخی از خانواده‌ها هزینه اختصاص یافته برای تهیه جهیزیه گاه به بیش از ده‌ها میلیون تومان افزایش یافته و خانواده‌ها وسایلی را در جهیزیه دختران‌شان تهیه می‌كنند كه بسیاری از خانواده‌های قدیمی تنها با بخش كوچكی از آن سال‌های طولانی به زندگی مشترك خود ادامه داده‌اند و این در حالی است كه حتی برخی از این كالاها هیچ گاه مورد استفاده قرار نخواهد گرفت و قصد خانواده عروس از خرید این كالاهای غیرضروری این بوده است كه به همه نشان دهند جهیزیه كامل و بی‌نقصی را برای فرزندشان تهیه كرده‌اند.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir/ فرانك فراهانی جم
م
چهارشنبه 3/3/1391 - 11:56
آموزش و تحقيقات

از پرستش تا ازدواج با درخت

از پرستش تا ازدواج با درخت
کهن ترین و شگفت انگیز ترین باورهای توتمی:برای رفع اختلافات خانوادگی، زن را به عقد درخت خرما در می آورند و عقیده دارند با این کار ...

  احترام به طبیعت

افزون بر پرستش مظاهر طبیعت و آنیمیزم یا جان پنداری همه موجودات و از جمله گیاهان احترام به درختانی مانند بلوط، سرو، کاج، زیتون، نخل، گز، درختان کهنسال و ... در میان مردم دارای باورهای مختلف ومعتقدات دینی متفاوت را فراوان شنیده و دیده ایم و در شمال ایران با وجود جنگلهای انبوه و درختان متنوع و کهنسال احترام به آنها کمتر از مکانهای دیگر نبوده و نیت تا جایی که این ضرب المثل در گیلان سایع است که می گویند:" هر جا درخت کهنسالی بوده باشد برای مردم گیلان زیارتگاه(مزار) ی خواهد بود". ابی العباس مولف المصابیح در شرح حال ناصر کبیر یا حسن الاطوش فرمانروای علوی (دوره فرمانروایی 301 تا 304) هجری) می نویسد که او چهارده سال در میان مردم گیل و دیلم که بیشترشان به پرستش درختان و سنگها می پرداختند(= و اکثر هم کفار، عبده الاشجار و الاحجار...) به تبلیغ آیین زیدیه پرداخت (نک. اخبار تئمه الزید، ص74، ویلفرد مادلونگ) شاید منظور از سنگها تپه های مصنوعی سنگی نیز باشد که توجه رهگذران رابسوی قله ها و ارتفاعات مورد احترام می کشانید که هنوز هم در آرارات و سیستان (نک. مجله آینده، سال هفتم، شماره 9 و 10،ص 673 به بعد) و در دامنه های البرز برای توجه دادن آیندگان و روندگان به قله های زیارتی که غالبا بیشتر آنها با نام امامزاده محمد حنیفه شناخته می شود، بوده باشد که درگذشته فراوان تر از امروز بوده است و بسیاری از رهگذران پیش از رسیدن به این تپه های سنگی که ارتفاعشان از سطح زمین کمتر از یکمتر بود به یافتن سنگی و نهادن ان در میان سنگهای دیگر ارادت و احترام خود را به زیارتگاه مورد نظر نشان می دادند و همین احترام را با بیان داستانهای دیگر برای ارتفاعات درفک ر حمت آباد رودبار از زبان گیلانیان و قله سبلان آذربایجان از زبان شاهسونهای مشکین شهر و در بلندیهای مانده بر سر راه امامراده محمد حنیفه از مردم طالقان و لوشان شنیده ام. اما درختان کهنسال در سالهای گشترش شهر نشینی دچار بی ت.جهی بیشتری گردیدند که نشانه های آن را نیز می توان در مورد چهاردرخت میدان روستای گازرخان الموت که آنرا کاشته حسن صباح می دانستند و در فاصله کمتر از نیم کیلومتری دژ الموت قرار داشت و تا بیست و پنج سال پیش زنده و شاداب در چهارسوی میدان دهکده برسرپا بود مقایسه نمود که اینک همه آنها برای توسعه جایگاه اتومبیلها از بین رفته است و همین موضوع درباره درختان جنگلی روستاها و مکانهایی مانند زیده و ماکلوان فومنات که پایگاه و کمینگاه یاران کوچک جنگلی در حمله به قزاقان روس بود و در تائیدنامه و یا دونوشت باقیماندهاز سال 1293 هجری(یعنی چهل سال پیش از قیام جنگلی ها وشکست ارتش روسیه تزاری در آن که به جنگ ماکلوان شهرت یافته است) به موقعیت جنگلی آن اشاره می گردد(سند ضمیمه مربوط به اراضی محدوده دوکیلومتری از زیده تا ماکلوان است که به یادآوری چهارده درخت در برابر دو نهر تعیین حدود می گردد و بر اساس عرف محل این درختان عموما کهنسال و روستایی جای آنها را گرفته است) و سمگر و کهدمات(سیمبر دهکده امشه) و ارتفاعات درفک از راه روستاهای چیچال و یا شهیدان تا جنگلهای اربناو و... دیده می شود.

در این میان تنها باید به درخت سرو کهنسال هرزویل منجیل اشاره نمایم که هر چند به اشتباه روزگار کهنسالی آن را به زمان ناصرخسرو که گویا او در سفرنامه اش از درخت یادکرده است(نک. به سالنامه فرهنگ شهرستام رشت و حومه، 36/1337، ص27، ناصرخسرو به هرزویل آمده بود اما در سفرنامه اش اشاره ای به درخت سرو مورد نظر نداشته است.) همچنان بر سر پای مانده است که البته کهنسال بودن آن را نمی توان انکار نمود، اما این درخت تنها معدود یادگار باقیمانده کهنسالی پس از زلزله ویرانگر خرداد 1369 رودبار و منجیل با بی مهریهای عامیانه ای هم روبرو است که نیازمندان و زایران علاوه بر بستن نخ و پارچه های الوان بر شاخه های آن با اصرار می کوشند سکه های نذری را در درون پیکره درخت جای دهند و برای انجام آن از ضربات سنگ و چکش هم استفاده می کنند.

یکبار هم چاره اندیشی دانشجویان برای بیرون آوردن سکه های خمیده نتوانست به یک نتیجه موثر برسد و درخت را از این رفتار عامیانه دیدارکنندگان نجات دهد. گاه اهمیت دادن به این گونه باورهای غیر اصولی و ویرانگر مانع چاره اندیشی نیز می گردد تا آنجا که اگر اعتقاد داشته باشیم باید از رای و نظر آگاهان استفاده شود. گاه می بینم آن آگاهان مصلحت اندیش در برابر هیجان بی پایه عوام در برابر ضرورتهای نوین زندگی سکوت می کنند و فرهنگ خرافی را مقدم بر کارهای سازنده قرار می دهند که چنین روشی دیگر احترام به طبیعت دلپذیرساز زندگی انسان نخواهد بود. وقتی در دهستان سنگر و کهدمات دوازده کیلومتری شهر رشت در روستای دلچه سیلاب رودخانه ای موجب از بین رفتن پل نزدیک قهوه خانه های محل داروغه نشین گردید و چون در فکرایجاد پل بر روی رودخانه می شوند، جرات استفاده از درختان اطراف مسجد را که در کمتر از صدقدمی رودخانه بود پسدا نمی کنند و کسی از اهالی دهکده حاضر به انداختن درختها نمی گردد. سرانجام ملای دهکده به اتفاق کدخدا از رهگذر چوب بری که در جستجوی کار بود و از روستا عبور می کرد خواستند که درخت را انداخته و برای نصب پل اماده سازد و او نیز انجام داد و بر جایگاه پل قبلی پل تازه ای نصب می گردد. روزی تنی چند از زنان دهکده چون راهی برای عبور نیافته بودند به پل نزدیک می شوند و یکی از آنان با صدای بلند و به زبان گیلکی جملاتی را میگوید که مفهومش آن بود: ای امامزاده من تقصیر ندارم و ناگزیرم از روی تو بگذرم و گناه را برای آنان بنویس که ترا پل ساختند. و آنگاه دسته جمعی و با احتیاط از روی پل گذشتند.

به هر حال هر یک از مظاهر طبیعت از کوهها گرفته تا گودالها و غارها و تخته سنگها و برجهاو... در فرهنگ عمومی دارای سرگذشتی شنیدنی است. از میان درختان جنگلی و میوه دار و کهنسال درخت گردو دارای سرگذشت شگفت انگیز یا روایات بیشتر برخاسته از اندیشه های توتمی است. این درخت که دارای عمر طولانی است برای مقاصد خاصی نیز وقف می گردد و وقفنامه هایی نوشته شده در این خصوص کم نیست و باز به عنوان مهریه در قباله های ازدواج و در صورت جهیزنامه از درخت گردو نام برده می شود و گاه چند نفر در مالکیت بر درخت دارای سهم مشترک می گردند و غالبا درختان گردو دارای نامهای مناسبی هستند که برای روستاییان شناخته شده است. در برابر اندیشه مانائی نسبت به درخت گردو ممنوعیتها (تابو) هایی نیز در ذهن داشتند. مثلا شبها عبور از زیر درختان گردو مطلوب و پسندیده نبود و هیچگاه زنان را حتی برای آوردن آب از چشمه هایی که در کنار درخت گردو بود تنها نمی فرستادند. برای پایین کدن گردو به دلیل اعتقاد به سرکشی درخت از افراد ماهر و کاردان استفاده می نمودند و بسا کوچکترین غفلت موجب افتادن از درخت و نقص عضو و یا مرگ گردیده است و معتقد بودند که تمام وقایع وحوادثش را که پیرامون آن اتفاق افتد در اندام درخت ثبت و ضبط می گردد و جالب ترین اندیشه عمومی درباره دخت گردو مدیوم یا واسطه قرار دادن اوست که نگارنده موردی از آن را در اینجا می آورد که برای آخرین بار در روستای گلیرد طالقان اتفاق افتاد و آن را از زبان بانو لقمان گلیردی هشتارساله که بر کل ماجرا آگاه بود بازگو می نمایم.

دختر جوانی به نام گلبخت در روستای کوچک گلیرد با جوانی به نام غلامجسین ازدواج می کند اما دوران زناشویی آن دو خیلی کوتاه بود و غلامحسین پس از مدتی فوت می کند و گلبخت مورد حمایت مرد محترم و سرشناس روستا به نام سید اسحق قرار می گیرد که از ساکنان دائمی روستا نیز بوده است. تا اینکه گلبخت برای بار دوم به ازدواج جوان دیگری در همان روستا به نام سید صفت در می آید اما دوران ازدواج دوم نیز از سه سال تجاوز نکرد و از همسر دوم صاحب فرزندی به نام سید عباس     می گردد و پس از فوت سید صفت، گلبخت بار دیگر به پناهگاه پیشین یعنی به خانه مرحوم سید اسحق برمیگرد تا اینکه برای بار سوم بنا به پیشنهاد مرحوم سید شرف الدین که برای دیدار اقوام و خویشوندان خود همه ساله از رشت به گلیرد می رفت، پس از مشورت با مرحوم سید اسحق و آگاهی از تمایل سید قدرت به ازدواج با گلبخت مقدمات عقد را فراهم می کنند که خویشاوندان سید قدرت به آن رضایت ندادند. آنان ناکامی همسران پیشین گلبخت را یادآور می شدند که هر دو به فاصله کوتاهی مردند و عموما به این نتیجه رسیده بودند که هر مردی که با او ازدواج کند عمر کوتاهی خواهد داشت و در این باره به فرضیات و شایعاتی تکیه می نمودند که دهان به دهان می گشت. اما مرحوم سید شرف الدین آن را خرافه می پنداشت و معتقد بود نباید زن جوانی در روستا تنها زندگی کند و مرحوم سید اسحق نیز که سرپرستی او را به عهده داشت با این نظر موافق بود و سرانجام وابستگان سید قدرت که به رای و نظر کهنسالان دهکده احترام می گذاشتند پیشنهاد کردند که برای چاره کار و انجام این ازدواج اجازه دهند پند روزی گلبخت را برای یک درخت گردو عقد کند. این رسم که در مورد زنان بیوه( نه مطلقه) سابقه ای هم داشت و ساکنان دهکده آن را در موارد مشابهی شنیده بودند اختلاف را حل کرد و گلبخت را طی تشریفاتی ساده برای درخت گردویی که در فتاصله چند متری میان خانه مرحوم سید شرف الدین و خانه مرحوم سید اسحق و مسجد دهکده و در کنار نهر آبی بود عقد شده اعلام کردند و بدین ترتیب تا فراهم شدن مقدمات ازدواج با سید قدرت گلبخت همسر درخت گردو شناخته شد و پس از چند روز به عقد ازدواج سید قدرت درآمد و هر چند این ازدواج دوام بیشتری یافت، اما سالهای زندگی سید قدرت کمتر از گلبخت بود و گلبخت خود این سرنوشت را باور کرده بود که پس از مرگ همسر سومش و بعد از خشک شدن درخت گردو می گفت مرا گلبخت نگویید، نام من بدبخت است او در روزهای آخر زندگیش با تنها دخترش افتخار که از سید قدرت داشت زندگی می کرد و سرانجام در سن 65 سالگی درکذشت.

یادداشت

واسطه قرار دادن درخت در امر زناشویی در دیگر نقاط هم نمونه هایی وجود دارد از جمله:

1- در سرچشمه شهرستان محلات دو اصله درخت چنار تنومند چند هزار ساله وجود دارد که مورد احترام مردم است. از جکله در گذشته رسم بوده که هر کس همسرش را در جوانی از دست می داده و مجددا می خواسته همسری اختیار کند، ابتدا خطبه عقد را به نام یکی از آن درختهای چنار می خوانده و درخت را قسم می داده که عمر همسرش درازباد. راوی یادآور می شود که پدربزرگش پس از آنکه دو همسر جوانش را از دست می دهد، همسر سوم را به عقد چنار در می آورد و هم اکنون آن زن در سن 110 سالگی در حیات است.

2- بنا به نوشته ای دیگر در شهرستان کازرون فارس برای رفع اختلافات خانوادگی، زن را به عقد درخت خرما در می آورند و عقیده دارند با این کار اختلاف ها و ناراحتی های زن و شوهر از بین می رود.

راویان: مرتضی وفایی، دانشجوی دانشکده صدا و سیما، محلات،1383

حسن حاتمی ، پژوهشگر فرهنگ مردم، کازرون، 1382.

 


گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
اختصاصی سیمرغ www.seemorgh.com/culture
 منبع : فصلنامه فرهنگی – اجتماعی فرهنگ مردم/ شماره
چهارشنبه 3/3/1391 - 11:54
آموزش و تحقيقات

اینجا گردشگران گریه می‌کنند!!

اینجا گردشگران گریه می‌کنند!!
نکته جالب توجه این است که هنگام ثبت نام این افراد در تور، موافقت کتبی شرکت کنندگان از شرایط برگزاری تور اخذ می‌شود. تا در صورت مرگ هر یک از آن‌ها از شدت...
عجیب‌ترین تورهای تفریحی- ماجراجویانه جهان
معمولاً بسیاری از شرکت کنندگان در این تورها، هنگام رسیدن به نواحی ظاهراً غیرممکن برای عبور، شروع به گریه کردن می‌کنند! اما این لحظات برای مجریان تور چندان عجیب نیست.
زندگی کردن با کوسه‌های سفید و عبور از وحشتناک‌ترین و تنگ‌ترین غارهای جهان می‌تواند سوژه‌های جالب توجهی برای گردشگران ماجراجویی تلقی شود که دیگر از شرکت در تورهای تفریحی عادی کشور‌های مختلف جهان خسته شده اند! نکته جالب این است که شرکت کنندگان درتورهای عجیب، معمولاً با چشمانی مملو از اشک و گریه روز خود را شب می‌کنند! گوشی تلفن را بر می‌دارید و با شماره تلفن یک آژانس توریستی تماس می‌گیرید که برای چند روز و چندشب اقامت در بهترین و شیک‌ترین هتل‌های یکی از مناطق جذاب گردشگری جهان، بهترین محرک‌ها را ارائه کرده: غذاهای متنوع، بازدید از نقاط دیدنی و شرکت در جشنواره‌های متنوع... چند روز و چند شب به پایان می‌رسد و شما باانبوهی از خاطرات به خانه باز می‌گردید. این، فرآیند عادی و تقریباً جهانی شرکت در تورهای مختلف گردشگری است که البته نوعی قالب کلیشه‌ای به خود گرفته است....حال تصور کنید، در تور ماجراجویانه‌ای نظیر سفر به قطب جنوب، مناطق جنگ زده و حتی در حال جنگ و از همه جالب‌تر صحراهای سوزان آفریقا شرکت کرده اید که در آن‌ها هیچ تکرار و کلیشه ای دیده نمی‌شود. این گونه تورها فرمول‌های خاص خود را دارند که به جهت ذات ماجراجویانه‌شان، شرکت کنندگان در آن باید حتماً بیمه عمر داشته باشند!

یک هفته در صعب‌العبورترین نواحی دنیا

یکی از تورهای مملو از هیجان و حسن ماجراجویی، دوچرخه سواری در کوهستان‌های صعب‌العبور مناطقی از جهان نظیر بخش‌هایی از رشته کوه‌های آند و آلپ در آمریکای جنوبی و اروپاست. در این مناطق، دفاتر مختلفی مشغول به فعالیت‌اند که پس از ثبت نام متقاضیان و دریافت هزینه‌های شرکت در تورهای دوچرخه سواری در کوهستان، افراد را برای آغاز یک ماجراجویی بزرگ آماده می‌کنند. این تورها معمولاً به مدت 4 روز تا یک هفته برگزار می‌شود و به دلیل صعب‌العبور بودن مناطق کوهستانی، گردشگرانی که تمایل به حضور در این تورها دارند، باید فیزیک و قوای بدنی مناسبی داشته باشند. این تورها معمولاً در قالب تیم‌های 8 تا 10 نفره برگزار می‌شود. گردشگران که به دو چرخه‌های ویژه، کوله‌های مخصوص بسیار سبک و چادرهای تک نفره مجهزند و به دوچرخه سواری از میان جنگل‌های کوهستانی و عبور ازدل دره‌ها و لبه پرتگاه‌ها می‌پردازند تا یکی از نفس‌گیرترین دوران‌های زندگی خود را تجربه کنند.

رها شده در قطب

در شمال کانادا، یعنی جایی که دمای هوا به میزان قابل توجهی پایین است، تورهای یخ و برفی برگزار می‌شود که تقریباً نمی‌توان نمونه ای برای آن در سراسر دنیا پیدا کرد. در این تورها گردشگرانی حضور دارند که برای تجربه لحظه به لحظه سفر، باید در کلاس‌های توجیهی فشرده ای شرکت کرده و آموزش‌های لازم را ببینند. به عقیده برگزارکنندگان این تورها، معمولاً گردشگرانی در این تورهای ماجراجویانه شرکت می‌کنند که تقریباً هر توری را که بتوان در ذهن متصور شد، تجربه کرده و اکنون به این نتیجه رسیده اند که باید سراغ عجیب‌ترین‌ها بروند.
گردشگران پس از پرداخت مبالغی بین 2 تا 4 هزار دلار برای دو تا سه روز شرکت در این تورها و کلاس‌های توجیهی مربوطه، در قالب یک تیم و با استفاده از هواپیماهای مخصوص راهی مناطق نزدیک به قطب در شمال کانادا شده و پس از پیاده شدن از هواپیما و طی مسافتی معین روی زمین و توده‌های یخی، خود را به پناهگاه‌های یخی می‌رسانند که به علت سردی بیش از حد هوا هیچ گاه آب نمی‌شوند. آن‌ها از این لحظه به بعد باید به تنهایی سفر کوتاه مدت خود را در شرایط سخت و سرد آب و هوایی این منطقه و پناهگاه‌های آن آغاز کنند. نکته جالب توجه این است که هنگام ثبت نام این افراد در تور، موافقت کتبی شرکت کنندگان از شرایط برگزاری تور اخذ می‌شود. تا در صورت مرگ هر یک از آن‌ها از شدت سرما و یخ زدگی، بازماندگانش نتوانند هیچ گونه ادعایی را مطرح کنند. البته برای این که این گردشگران بتوانند در برابر سرمای بسیار شدید هوا مقاومت کنند از لباس‌ها، جوراب‌ها و کفش‌های مخصوصی استفاده می‌کنند که بدن را دربرابر سرمای شدید هوا مقاوم نگاه می‌دارد.... اما کمی‌ هم از سرگرمی‌های این گردشگران ماجراجو بخوانید؛ در چنین مناطقی، ماهی‌گیری می‌تواند تنها سرگرمی‌ به حساب آید. برای این کار باید از مانعی به نام یخ کلفت سطح دریاچه عبور کرد که البته این کار با استفاده از دستگاه‌ها و دریل‌های مجهز به مته‌های بزرگ صورت می‌گیرد. در کنار ماهی گیری، برخی از توریست‌ها شجاعت بیشتری از خود به خرج داده و (البته در حالی که پوشش‌های مخصوصی به تن دارد) وارد آب بسیار سرد دریاچه شده و به شنا کردن می‌پردازند.... بر اساس نظر سنجی‌های صورت گرفته در حین برگزاری تورهایی از این دست، معمولاً گردشگران تمایلی به تجربه دوباره آن ندارند اما پس از بازگشت به خانه برای شرکت مجدد در آن لحظه شماری می‌کنند....
نمونه مشابه برگزاری چنین تورهایی در مناطق آفریقایی و صحرای سوزان این منطقه از جهان نیز دیده شده که البته در این موارد، اداره کنندگان تور به جهت وجود خطرات زیادی از جمله حیوانات درنده، دورادور مشتریان خود را زیر نظر دارند!

زندگی با کوسه‌های سفید

یکی دیگر از این تورهای عجیب و غریب، تورهای تفریحی یک روزه در کنار کوسه‌های سفید آب‌های ساحلی منطقه کارائیب است. در اطراف این آب‌ها اثری از کوسه‌های سفید که بسیار درنده و وحشی هستند، نیست؛ با این حال اداره کنندگان یکی از تورهای گردشگری این منطقه در ابتکاری جالب و با به دام انداختن چند کوسه سفید در مناطق آبی دیگر جهان، آن‌ها را به منطقه ای در اطراف کارائیب آورد و در قفس‌های بسیار بزرگ و محافظت شده چند لایه ای نگهداری می‌کنند. این افراد برنامه‌های ویژه ای برای درآمدزایی از این اقدام خود دارند. گردشگران ماجراجویی که از شرکت در تورهای تفریحی رایج در جهان خسته شده اند، می‌توانند با پرداخت بین یک هزار تا یک هزار و 800 دلار در تورهای تفریحی یک روزه زندگی با کوسه‌های سفید لذت ببرند. این گردشگران ابتدا در سه کلاس فشرده 10 ساعته تمرین غواصی شرکت کرده و سپس با طی کردن مسافتی نسبتاً طولانی با قایق‌های تندرو، خود را به محل قفس زیردریایی کوسه‌های سفید می‌رسانند؛ جایی که حداقل دو تا سه کوسه سفید درنده و گرسنه در انتظارشان است! گردشگران مجهز به لباس‌های مخصوص غواصی و معمولاً در گروه‌های چهار تا شش نفره وارد آب شده و بلافاصله وارد بخشی حفاظت شده از قفس کوسه‌های سفید می‌شوند. آن‌ها بی‌درنگ حملات کوسه‌ها به پوشش‌های حفاظتی را مشاهده می‌کنند. نکته جالب توجه این است که اداره کنندگان تور که لحظه به لحظه در کنار گردشگران وحشت زده قرار دارند، با ریختن مقادیر قابل توجهی از خون حیوانات دیگر در آب موجب تحریک بیشتر کوسه‌های می‌شوند. این تور معمولاً ازساعت 11 آغاز و تا 5 بعداز ظهر ادامه می‌یابد... گردشگران در چند نوبت وارد آب می‌شوند و در این میان، ناهار مفصلی نیز در قایق تندرو نوش جان می‌کنند.

نفوذ به غارهای وحشت انگیز

منطقه کارائیب یکی از شگفت‌انگیزترین و در عین حال مرموزترین نقاط زمین است که به جهت تأثیرات آبی و موج‌های ساحلی، حفره‌ها و غارهای زیادی در دیواره صخره ای سواحل آن ایجاد شده است. در هزاران سال گذشته، عمق این حفره‌ها بیشتر و بیشتر شده تا اکنون به غارهایی با عرض و ارتفاع شاید یک متر تبدیل شوند. اما نکته جالب توجه این جاست که برخی مجریان تورهای گردشگری از این حفره‌های به اصطلاح غار، درآمدزایی کرده و با هدایت گردشگران ماجراجو به دل حفره‌ها، آن را با یکی از پر مخاطره‌ترین لحظات زندگی‌شان همراه می‌کنند. طول این حفره‌های بسیار تنگ و باریک عمدتاً تا چند صد متر نیز ثبت شده اما عرض و ارتفاع آن‌ها در برخی گذرگاه‌ها به زور به یک متر می‌رسد. البته اداره کنندگان این تورها به خوبی از مسیر و نقشه آگاه اند و در حالی که در بین هر چند گردشگر یک راهنمای خبره قرار گرفته، تور را به جلو هدایت می‌کنند. این تورها یک روزه هستند و اگر اشکال خاصی درطول مسیر پیش نیاید، گردشگران تا پیش از غروب آفتاب از دل حفره‌های تنگ و تاریک خارج می‌شوند. نکته جالب این که معمولاً بسیاری از شرکت کنندگان در این تورها، هنگام رسیدن به نواحی ظاهراً غیر ممکن برای عبور، شروع به گریه کردن می‌کنند! اما این لحظات برای مجریان تور چندان عجیب نیست.

در مناطق جنگی
درنظر بسیار عجیب می‌آید و باور کردنش سخت است که تورهایی وجود داشته باشند که گردشگران را به مناطق جنگ زده یا در حال جنگی نظیر کابل و موگادیشو ببرند تا با دیدن مناطق آسیب دیده از جنگ، خوش بگذرانند! در این تورها که برگزار کنندگان معدودی دارد، گردشگران بیمه عمر هستند. آن‌ها وارد صحنه اصلی نبرد نمی‌شوند اما از دور شاهد درگیری‌ها بوده و صدای رد و بدل شدن آتشبار جنگ را می‌شنود.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: rasekhoon.net
م
چهارشنبه 3/3/1391 - 11:49
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته