کد سوال : 1
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : فرهنگ به چه معنا است؟
پاسخ : فرهنگ در زبان فارسي، به معناي ادب،تربيت علم و دانش، ومجموعه آداب و رسوم آمده است. V}محمد معين، فرهنگ فارسي، تهران، انتشارات اميرکبير، 1376، ص 2538{V فرهنگ در لغت عرب با کلمه «الثقافه» بيان ميشود که به معناي «پيروزي، تيز هوشي و مهارت بوده، سپس به معناي استعداد فراگيري علوم و صنايع و ادبيات به کار رفته است» V}فريد وجدي، دايره المعارف، ذيل ماده ثقف؛ به نقل از: محمد علي جعفري، فرهنگ پيرو و فرهنگ پيشرو، انتشارات علمي و فرهنگي، 1373، ص 15{V اصطلاح فرهنگ »culture«، در علوم انساني و اجتماعي ـ به خصوص جامعهشناسي و مردمشناسي ـ استعمال فراواني دارد. با اين حال، مفهوم واحد و مشخصي ندارد؛ به گونهاي كه تاكنون بيش از 250 تعريف مختلف، از آن ارائه شده است. ادوارد تايلر در 1871 نخستين تعريف فرهنگ را چنين ارائه كرده است: «فرهنگ يا تمدنّ، كلّيت درهم بافتهاي است شامل دانش، دين، هنر، قانون، اخلاقيات، آداب و رسوم، و هرگونه توانايي و عادتي كه آدمي همچون عضوي از جامعه به دست ميآورد.» V}يدالله هنري لطيف پور، فرهنگ سياسي شيعه و انقلاب اسلامي، ص 21 {V تعريف ديگرِ فرهنگ، از پالمرو مونتي است: «ارزشها «معنوي»، هنجارها و نظام اعتقادات يك جامعه؛ مشتمل بر سنتها، آداب و رسوم، مذاهب و ايدئولوژيها، تشريفات مذهبي، ميراث، زبان و كليه عادتها، ديدگاههاي مشترك». V}پالمرو مونتي، نگرش جديد بر علم سياست، ترجمه منوچهر شجاعي، ص 99 {V در يک جمع بندي ميتوان در تعريف فرهنگ چنين گفت: «فرهنگ مجموعه و کليت به هم تافته و پيچيده اي از ايده ها، باورها، آرمان ها، ارزش ها، هنجارها، نهادها، نمادها و ساير آموختهها و عاداتي است که حاصل و دستاورد نسلهاي مختلف مردم جهان و منطقه يا يک امت و يا دولت ـ کشور ميباشد و مباني، اصول، چگونگي و چرايي اين طرز تفکر، نحوه زندگي و نحوه و چگونگي ونوع اعمال و رفتار فردي، جمعي و اجتماعي آنان را توجيه، تعقيل، تبيين يا تعيين مينمايد و روند حال و آتي آن را معلوم و مشخص ميکند»{Vر.ک: عليرضا علي احمدي، شناخت فرهنگ، فرهنگ سازماني و مديريت بر آن، (تهران: توليد دانش، 1383)، ص 47 {V
کد سوال : 2
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : منظور از فرهنگ مادي والهي چيست ؟ چه تفاوتي با هم دارد؟
پاسخ : به طور كلي فرهنگها را ميتوان در دو نوع مادي و الهي تقسيم كرد:
T} يك. فرهنگ مادي {T
اين فرهنگ بر پوچ انگاري ارزشهاي الهي و انساني بنا نهاده شده است. در اين فرهنگ، جنبة انساني به فراموشي سپرده شده و آدمي تنها به عنوان موجود مادي ارزيابي ميشود. چنين فرهنگي، پيروان خويش را براي به دست آوردن رفاه بيشتر، آزادي و بهره وري افزون تر از غريزهها و سودپرستي، به حركت در ميآورد. در فرهنگ مادي، هدف، وسيله را توجيه ميكند. بنابراين، پيروان آن براي رسيدن به هدفهاي مادي و بهره مندي هر چه بيشتر از مزاياي زندگي، به هر وسيله دست مييازند و از هر شيوه اي سود ميجويند. در چنين فرهنگي، بنيادهاي اخلاقي جامعه فرو ميريزد، ارزشهاي انساني كم رنگ ميشود و آمار بزه كاريها فزوني مييابد. افزون بر آن، بشر در گرداب بي پناهي و تنهايي گرفتار ميآيد و نگراني و تشويق بر سراسر زندگي وي حاكم ميشود. چنين فرهنگي نه تنها سعادت و خوشبختي بشري را تباه ميسازد؛ بلكه راه تكامل معنوي و سعادت اخروي او را نيز مسدود ميكند.
T} دو. فرهنگ الهي {T
فرهنگ الهي، انسان را آميزه اي از جسم و روح ميداند. «اسلام» نشان دهنده كامل اين فرهنگ است و هدف خود را، دست يابي به كمالي ميداند كه در پرتو وحي به دست ميآيد. معيار برتري افراد را نيز پاي بندي به اصول ثابت اخلاقي ميداند. قرآن مجيد در اين باره ميفرمايد: «A} ان اكرمكم عندالله اتقيكم{A ؛ «به يقين، گرامي ترين شما نزد خدا، پرهيزگارترين شماست».
فرهنگ اسلامي، مستقل بوده و همواره به حيات خود ادامه داده است. از ديدگاه استاد مطهري فرهنگ اسلامي مانند يك سلول زنده رشد كرد و فرهنگهايي را از يوناني، هندي، ايراني و غيره در خود جذب كرد و به صورت موجود جديد، با چهره و سيماي مخصوص به خود، ظهور كرد. به اعتراف محققان تاريخ فرهنگ و تمدن، تمدن اسلامي در رديف بزرگ ترين فرهنگها و تمدنهاي بشري است.
T} تفاوتهاي فرهنگ مادي و الهي{T
زيربناي فرهنگ مادي، اقتصاد و بهره مندي از لذتهاي دنيايي است. قدرت و بهرهجويي حيواني را كمال انساني ميداند و او را در اين مسير به پيش ميراند. دنياي امروز، دنياي تبليغات فريبنده و ميدان نمايش و عرضه كالاهاي گوناگون مصرفي است و اخلاق، معنويت و ارزشهاي انساني در اين فرهنگ، جايي ندارد.
فرهنگ الهي، بر پايه اخلاق و ارزشهاي الهي ـ انساني بنا نهاده شده و در آن وضع به گونه اي ديگر است. اقتصاد و بهره جويي از امور مادي، وسيله است، نه هدف؛ يعني، در اين فرهنگ، اخلاق اصل و رفاه و مادي گرايي فرع است و آدمي به اعتدال ميان اين دو رهنمون ميشود. در فرهنگ الهي با طبيعت آدمي، نيازها و رشد و تكامل او سازگار است. هم جنبه اجتماعي حيات را در نظر ميگيرد و هم به نيازهاي اجتماعي و عقلاني انسان توجه دارد. هم احساسات و عواطف را تحريك ميكند و هم ميل به كنجكاوي و حقيقت جويي انسان را برآورده ميسازد.
فرهنگ مادي با ناديده گرفتن امور معنوي و باور به زندگي موقتي، توجهي به جنبههاي عقلاني انسان و نيز آرمانهاي اخلاقي و معنوي او در برقراري رابطه با ديگران و آفريدگار جهان ندارد. موقتي دانستن زندگي انسان، انگيزه كار و تلاش را در افراد كاهش ميدهد، زندگي را براي انسان به صورتي بي معنا در ميآورد و او را به پوچي، بي هدفي و احساس ناامني و تزلزل دچار ميسازد. در مقابل، فرهنگ الهي، راه را براي رشد و تكامل هميشگي و نامحدود هموار ميسازد و از اين جهت، انساني را كه از نظر فطري، كمال جو است، راضي ميكند. V}ر.ك: مقاله فرهنگ، باشگاه انديشه (7/5/1382) {V
کد سوال : 3
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : پايداري يا تغيير يك فرهنگ، تابع چه عواملي است؟
پاسخ : T}پايداري فرهنگ ها: {T
پايايي هر فرهنگ، تابع عوامل مختلفي است؛ از جمله: 1. هماهنگي با فطرت، 2. تأييد از سوي عقل و داشتن پشتوانهاي منطقي، 3. غنا و جامع بودن، 4. جذّاب بودن، 5. انطباق پذيري با شرايط مختلف، 6. داشتن توان بازدارندگي در برابر عوامل مخرّب.
T}تغيير فرهنگها : {T
در مورد اينکه فرهنگ قابل تغيير است و يا خير، سه ديدگاه وجود دارد:
1. عدهاي معتقدند: فرهنگ قابل تغيير نيست؛ زيرا فرهنگ با نهاد و ذات و فطرت جامعه پيوند خورده است و از آن جهت که ذاتيات را نميتوان تغيير داد، فرهنگ را نيز نميتوان تغيير داد .
2. گروهي قائل به تغيير پذيري فرهنگ جامعه هستند؛ هر چند در نهان و نهاد تک تک افراد جامعه تاْثير گذاشته باشد.
3. از ديدگاه برخي، تغيير آن بخشهايي از فرهنگ که در نهاد جامعه قرار گرفته و جزء آن شده، مشکل است با اين حال بخشي از آنها را ميتوان تغيير داد که هدف بعثت پيامبران الهي نيز همين بوده است. پيامبر اکرم (ص) ميفرمايد: «H} اني بعثت لأتمم مکارم الاخلاق{H » و «H} اني بعثت معلما{H »
جامعه جاهلي عرب، با آن خصوصيات ويژهْ خود ـ مانند بت پرستي، ستاره پرستي، دختر کشي، فساد، دزدي و غارتگري و... ـ با بعثت حضرت رسول اکرم (ص) متحول شد و فرهنگ غني اسلامي تاثيرات بسيار درخشاني را بر ساير فرهنگها و تمدنهاي بشري به دنبال داشت
کد سوال : 4
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : آيا عوامل اجتماعي در تحولات فرهنگي نقش دارند؟
پاسخ : T}تعامل فرهنگ با نهادهاي اجتماعي {T
نهاد فرهنگ با ساير نهادهاي اجتماعي، تعاملي همهجانبه دارد. پارسونز جامعه شناس آمريكايي، مدل ساختاري خود را در تحليل عوامل مؤثر بر فرهنگ، ارائه كرده است. بر اساس نظريه وي در جامعه همواره چهار موضوع عمده وجود دارد كه تأثير آنها بر يكديگر، حركت جامعه را شكل ميدهد. وي اين چهار موضوع را در مدلي به صورت زير ارائه كرده است :
T}اهداف مطلوب جامعه: {T
1. قدرت انطباق با محيط A = Acomodation
2. حفظ اهداف موجود G = Goal
3. حفظ يكپارچگي I = Integration
4. حفظ و بقاي الگو L = Latency
بر اساس اين مدل، براي حركت درست و همه جانبه جامعه به سوي اهداف خود، همواره چهار موضوع مورد توجه جدي قرار ميگيرد.
انطباق با محيط و سازگاري جامعه با شرايط فيزيكي، بر عهده «نهاد اقتصاد» است. حفظ اهداف كلان جامعه و وظيفه انطباق حركت جامعه با اهداف، بر عهده «نهاد سياست» است. يكپارچگي جامعه، به ساختار امنيتي و مشروعيت نظام باز ميگردد و «نهاد امنيت»، ملزم به حفظ آن است. «نهاد فرهنگ» نيز حفظ الگوهاي كيفي را بر عهده دارد. بنابراين چهار نهاد اقتصاد، سياست، امنيت و فرهنگ در تعامل با يكديگر، موجب حركت جامعه به سوي اهداف متعالي آن هستند.
در جوامع مذهبي مانند ايران، هر چهار نهاد بايد بر اساس معارف ديني شكل گيرند؛ از اين رو دين در متن اجتماع حضور و نقش ويژهاي دارد. از سوي ديگر در جهتگيري كلي نظام فرهنگي، سه عامل اقتصاد، سياست و امنيت تأثير گذار بوده و ضعف هر يك، موجب انحراف فرهنگي خواهد شد. . V} ر.ک : دكتر علي عسگري، درآمدي بر كارنامه فرهنگي انقلاب اسلامي، تهران: مؤسسة فرهنگي دانش و انديشة معاصر.{V
کد سوال : 5
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : آيا فرهنگها با هم مرتبط هستند؟ ارتباط فرهنگي كشورها چه جنبههاي مثبت و منفي دارد؟
پاسخ : T}ارتباطات فرهنگي {T
هر فرهنگي، حالت ايستا و ثابت ندارد؛ بلكه پيوسته در حال تغيير و تأثيرگذاري در ارتباط با ديگر فرهنگها است. حال اگر در فرهنگي، عناصِر ناشايست و پرضرر ـ كه از راه ارتباط با فرهنگهاي بيگانه وارد شدهاند ـ به هنجار و ارزش تبديل شوند و در جهت عكسِ پويايي و بالندگي آن فرهنگ، حركت كنند و جامعه را به ركود بكشانند؛ در اين صورت اين ارتباط، تأثير منفي داشته است. اما اگر اين عناصِر بر اثر ارتباط با ساير فرهنگها، باعث غنا بخشيدن به فرهنگ يك قوم، رشد و شكوفايي آن باشند و به حركت آن جامعه به سوي رشد و كمال و توسعه كمك كنند؛ در اين صورت اين ارتباط فرهنگي، مثبت بوده است.
کد سوال : 6
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : فرهنگ ملي از چه بخشهايي تشكيل شده وانقلاب اسلامي چه تاثيري برهريك داشته است؟
پاسخ : T}اجزائ فرهنگ ملي : {T
بر اساس نظرات جامعه شناسان، فرهنگ ملي از سه بخش تشكيل شده است:
1. شواهد و يافتههاي فرهنگي، 2. ساختارهاي اجتماعي، 3. دروندادهها يا جانمايههاي اين سيستم.
شواهد و يافتههاي فرهنگي عبارت از طرز تلقيها، صفات، رفتارها و ارزشها است. ساختارهاي اجتماعي بر اساس مفاهيم فلسفي، اقتصادي و سياسي در يك ساختار خاص اجتماعي شكل ميگيرد. دروندادههاي سيستم نيز شامل هنر، مذهب و تعليم و تربيت است. اين مدل بيان ميدارد كه چگونه دروندادهها در ساختاري خاص از اجتماع و تحت تأثير يك ايدئولوژي مشخص، به ساختن رفتارها و ارزشها ميپردازد. مجموع اين فرآيند، فرهنگ ملي جامعه را ميسازد.
بنابر اين نگرش، فرهنگ ملي، ساز و كاري علّي است كه رفتارها و ارزشهاي مطلوب جامعه را شكل ميدهد.
بر اين اساس نتيجة عملكرد درست فرهنگ ملي، مجموعهاي از معيارها و ارزشهاي پايدار است كه شهروندان به آنها باور دارند و براي نگه داري آنها ميكوشند.
توضيح سادهتر اينكه فرهنگ ملي، دستگاهي منظم و ساختارمند است كه مجموعة تحولات دروني آن، بر اساس مباني مكتبي و فلسفي خاصي شكل ميگيرد و وروديهاي آن، متأثر از ارزشهاي نظام مكتبي، به ساختن ارزشها و رفتارهاي جامعه ميپردازد.
به بيان سادهتر، اگر موضوعي مانند هنر به دستگاه فرهنگ ملي وارد شود، متأثر از مباني مكتبي، به هنر ارزشي تغيير مييابد.
T}ارتقاي فرهنگ ملي : {T
رشد و تعالي فرهنگ ملي، بيش از هر چيز نيازمند تحول بينشي در مفاهيم مكتبي و فلسفي و ارزشها است. جهانبيني اسلامي، پايه و اساس شكلگيري انقلاب اسلامي است و به همين جهت پس از انقلاب، تلاش بر اين بود تا مجموعة نظامهاي سياسي، اقتصادي و حقوقي، بر اساس مباني مكتبي و فلسفي اين نظام ارزشي پيريزي شود. البته كليات نظام فرهنگي جامعه، پس از پيروزي انقلاب بر اساس اين مباني پيريزي شد؛ لكن طراحي جامعي براي تحول فرهنگ ملي، مطابق ارزشهاي آن صورت نگرفت.
گرچه در بخش ساختارهاي اجتماعي، مفاهيم فلسفي، اقتصادي و سياسي متناسب با دروندادهها، رشد نيافته است اما به لحاظ كمتر شدن فاصلة طبقاتي، رفتارها و ارزشها با سرعت بيشتري، در بستر جامعه نفوذ كرده است. پس از پيروزي انقلاب، اين رفتارها و ارزشهاي فرهنگي، در جهت رشد و بالندگي انسان قرار گرفت و در نتيجه فرهنگ ملي در بستر غير طبقاتي جديد خود، از دروندادههاي ارزشي بيشترين بهره را برد.
در بخش ارزشها نيز ديدگاه عمومي جامعه نسبت به ارزشها تغييري مثبت پيداكرد و امور انساني و معنوي، به عنوان ارزشهايي مقبول و واقعي مورد پذيرش قرار گرفت.
انقلاب اسلامي علاوه بر ايجاد تحولي اساسي در نظام ارزشي جامعه، تودة مردم را متحوّل ساخت و برخلاف حكومت پهلوي ـ كه سعي در تغيير ارزشها از جايگاهي آمرانه و فرادست داشت ـ تحول ارزشي را در بستري مردمي به ثمر رساند.
تغيير نظام ارزشي، نظام فرهنگي جامعه را نيز متحوّل ساخت؛ لكن براي ايجاد يك فرهنگ ملي كارآمد، به زمان بيشتري نياز است. انتظار ايجاد تغيير در فرهنگ عمومي در يك فاصلة زماني، هنگامي معقول خواهد بود كه زمان مورد نظر به دقت تبيين شود. فاصلة زماني معقول براي تغيير فرهنگ ملي كشوري كه پنجاه سال مورد تهاجم فرهنگ غرب قرار گرفته و دچار نوعي خودباختگي فرهنگي شده است، در حدود پنجاه سال خواهد بود. فرهنگ به آرامي تغيير مييابد و تحولات فرهنگي، كند و آرام است. با توجه به اينكه جهتگيري كلي فرهنگ ملي، پس از انقلاب، متناسب با ارزشهاي انساني و معنوي است؛ براي دستيابي به تحولات اساسي در اين حوزه، بايد سالها كار مستمر و پر دامنه صورت پذيرد. بر اساس سياستگذاريها و برنامههاي كنوني كه در جهت اصلاح فضاي عمومي جامعه صورت پذيرفته و ميتوان ادعا كرد انقلاب اسلامي، به جهت توجه به ارتقاي دروندادههاي سيستم و نظام اجتماعي، موجب ايجاد تحولي كلي در فرهنگ ملي شده است.
کد سوال : 7
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : براي رشد فرهنگ جامعه (رعايت نظم، بهداشت و حق تقدّم و...) چه راهكارهايي پيشنهاد ميكنيد؟
پاسخ : رشد و تعالي فرهنگ يك جامعه، به مسائل فرهنگي و تربيت فردي و اجتماعي بر ميگردد و مهمترين سرمايه هر كشور، مردم مستعد و با فرهنگ آن است. به عبارت ديگر، كليديترين عنصر در توسعه هر جامعه، مردم آن جامعه هستند كه بايد از فرهنگ و آگاهي و مهارتهاي گوناگون برخوردار باشند .
T}راههاي تقويت فرهنگ اجتماعي {T
T}الف. آموزش {T
يكي از مؤثرترين راهها، عنصر آموزش است و اصولاً فرهنگ تا حد بسياري، برآيند آموزش است؛ زيرا آموزش، مهمترين ركن برنامهريزي جامعه است و در پرتو «هويت ملي» همراه با عناصر فرهنگي شكل ميگيرد. البته اين فرآيند آموزشي، يك نظام آموزشي قوي را نيز ميطلبد؛ نظامي كه پويا و محرك و پيامآور خلاقيت، نوآوري و صلح و دوستي باشد. بديهي است كه در پرتو نظام آموزشي پويا، ميتوان نهال مسئوليتپذيري، نظم، بهداشت، حق تقدم، حسن برخورد و... را در جامعه كاشت و از طريق نهادهاي مرتبط، آنها را بارور كرد. به اين ترتيب، ميتوان از راه آموزش و تعليم و تربيت اجتماعي، به اهداف اجتماعي زير دست يافت:
1. آشنايي با فرهنگ و سنن جامعه اسلامي و شكوفا ساختن ذوق هنري و حس زيباييشناسي؛
2. تربيت روحيه دعوت به خير و امر به معروف و نهي از منكر به عنوان وظيفهاي همگاني و متقابل؛
3. احترام به قانون و ايجاد عادت مطلوب براي رعايت آن و حمايت از برخورداري عموم از حقوق قانوني خويش؛
4. آگاه ساختن عموم مردم، نسبت به رعايت اصول بهداشت و حفاظت از محيط زيست به عنوان وظيفهاي عمومي؛
5. آموزش منطق و شيوههاي كار جمعي به عموم مردم، از طريق دستگاههاي فرهنگي.
T}ب. نهادهاي فرهنگي {T
در هر جامعهاي برخي دستگاهها و نهادها هستند كه در فرايند آموزش، مسئوليت گسترش فرهنگ و نهادينه كردن آن را بر عهده دارند؛ از جمله: 1. آموزش عمومي درهمه مقاطع، 2. آموزش غيررسمي به ويژه در نهاد خانواده، 3. رسانههاي جمعي (مانند: سينما تلويزيون راديو و روزنامه)، 4. آموزش دانشگاهي، 5. متوليان فرهنگ و انتشارات ويژه، 6. دستگاه كارآمد ديواني كه براي توسعه علمي برنامهريزي ميكند.
T}ج. قانون، قانونگرايي {T
قانون در همه كشورها، چهارچوب كار و روند تصميمسازيها و جهتگيريها را تعيين ميكند و مبناي مشروعيت امور است. همه مردم ـ حتي صاحبان مناصب سياسي ـ قدرت خود را از قانون دريافت ميكنند. بر اين اساس، ميتوان با تصويب قوانين لازم و اجراي صحيح آنها و با تحريك وجدان اجتماعي، زمينههاي رشد فرهنگ در جامعه را فراهم كرد. در مقابل، نبود قانون عدم اجراي صحيح آن، احترام نگذاشتن به قانون، تفسير خودسرانه از آن، نابرابري در مقابل آن، وجود فاصله ميان قانون و واقعيات و به طور كلي قانون گريزي و قانونستيزي، عامل بازدارنده براي رشد جامعه و تهديد كنندة فرهنگ اجتماعي و منافع و مصالح ملي است.
T}د. برخورد با قانون ستيزان {T
معمولاً در هر جامعهاي، عدهاي اندك نظم و انضباط را بر نميتابند و همواره در صدد زير پا گذاشتن قانون و تضييع حقوق ديگران هستند. ادامه اين روند، ممكن است اعتقاد مردم به كارآمدي قانون را مخدوش كند و ناهنجاريهاي عمومي، به تدريج فرهنگ اجتماعي را تحت تأثير خويش قرار دهد. بنابراين، نهادهاي متولي امنيت و فرهنگ بايد از روند رو به رشد هنجار شكنيها جلوگيري كنند و با هنجار شكنان، برخورد جدي نمايند.
T}ه. بهره گيري از صاحبان فكر و دانش {T
بايد انتخاب مديران، برنامهريزان، مجريان و ناظران، بر اساس رقابت و توانايي لياقت و شناخت صورت بگيرد و در پي آن، محققان، متفكران و كارشناسان، در تصميمگيريهاي مربوط به بخش فرهنگ جامعه و در همه بخشهاي ديگر جامعه، نقش كليدي داشته باشند.
T}و. تعميم قداست خانواده به جامعه {T
نهاد خانواده تاكنون در كشور ما مقدس مانده و داراي كاركردهاي مثبت فراواني است و امور فرهنگي (مانند: نظم، پاكيزگي، حسن برخورد و...) در آن تا حد بسياري رعايت ميشود. بايد به افراد جامعه بباورانيم كه ما به خانواده بزرگتري به نام اجتماع تعلّق داريم و خود را براي روابط اجتماعي آماده كنيم. پس همان طور كه در مقابل خانواده مسئوليتي داريم و با كنار گذاشتن خودمحوري، در صدد رفع مشكلات اعضاي خانواده برميآييم و نيز نظم و بهداشت و... را در حد بالايي رعايت ميكنيم، آن را به جامعه نيز تعميم و سرايت بدهيم و از خود محوريهاي خويش در جامعه بكاهيم و به حقوق ديگران احترام بگذاريم. به عنوان مثال، در مسئله رعايت حق تقدم، هنگامي كه در روابط فردي، محلي و اداري، براي ورود به مكاني زمان زيادي به يكديگر تعارف ميكنيم و لحظاتي را پشت در، سرگردان ميمانيم؛ در جاهاي ديگر از جمله در پشت چراغ قرمز نيز حق تقدم و حقوق ديگران را رعايت كنيم.
T}ز. اجراي صحيح هنجارهاي ديني {T
بخشهاي زيادي از دستورهاي ديني، ناظر به امور اجتماعي است: مانند رعايت بهداشت و پاكيزگي (تأكيد بر وضو وغسل، بهداشت مو و دندان و ناخن، بهداشت در خانه و خانواده و اجتماع)، رعايت نظم در امور، حسن برخورد در تعامل و ارتباط با ديگران، تعاون با يكديگر و.... اگر بتوانيم علاوه بر مباحث تئوري ديني، الگوهاي عملي در سيرة پيشوايان معصوم دين را نيز به جامعه منتقل كنيم، تا حد بسياري به رشد و ارتقاي فرهنگ اجتماعي كمك كردهايم و با توجه به نقش و كاركرد دين در جامعه، ميتوانيم به رشد و ارتقاي فرهنگي و نهادينه شدن فرهنگ در جامعه اميدوار باشيم.
به هر حال، كار فرهنگي كاري آرام و بيسر و صدا است و احتياج به زمان دارد؛ گرچه فاصله زيادي تا تثبيت فرهنگ صحيح و كامل در اجتماع هست؛ اما به يقين، شدني است و دور از دسترس نيست. V}ر.ك: الف. علي قائمي اميري، حدود آزادي در تربيت، (تهران: انتشارات سازمان انجمن اوليا و مربيان، زمستان 79)؛ ب. محمد حسن آموزگار، اسلام و تربيت عقلاني و اجتماعي، (تهران: انتشارات انجمن اوليا و مربيان، تهران، بهار 1376)؛ پ. علي اصغر احمدي، كند و كاو، (تهران: انتشارات سازمان انجمن اوليا و مربيان، پاييز 79). {V
کد سوال : 8
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : روشهاي فرهنگي در عصر حاضر، چه ويژگيهايي بايد داشته باشند؟
پاسخ : T}شرايط موفقيت روشهاي فرهنگي{T
پيامرسان و مبلغ موفق (نيروي فرهنگي)، بايد داراي شرايطي باشد كه مهم ترين آنهاا عبارت است از:
1. بايد مكتب و ماهيت پيامي را كه ميخواهد به ديگران برساند، بشناسد. به عبارت ديگر، اسلام را به عنوان نظام و مجموعهاي هماهنگ و مرتبط با يكديگر بشناسد؛ به گونهاي كه بتواند اجزاي اهم و مهم آن را تشخيص دهد.
2. وسايل و ابزار تبليغ را بشناسد و بداند كه چه ابزاري را مورد استفاده قرار دهد و چه چيز را مورد استفاده قرار ندهد، و در به كار بردن آن وسايل، مهارت داشته باشد. V}مرتضي مطهري، حماسه حسيني، ج 1، (تهران: صدرا، 1374)، صص 348 ـ 350. {V
3. اهل فصيحت باشد؛ يعني، خلوص كامل داشته و در گفتار خود، هيچ هدفي جز رساندن پيامـ كه خير آن طرف استـ نداشته باشد. . V} همان، ص 242.{V
4. از تواضع و فروتني برخوردار باشد. كسي كه ميخواهد پيام خدا را به مردم برساند، بايد در مقابل مردم، در نهايت تواضع و فروتني باشد. خود را تافتهاي جدا بافته از اجتماع نبيند و مردم را به ديدة تحقير ننگرد. V}همان، ص 246.{V
5. مبلّغ پيام الهي بايد شجاع و با شهامت باشد. قرآن در اين باره ميفرمايد: «A} الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلاَّ اللّه{A َ؛ آنان كه پيامهاي الهي را به مردم ميرسانند و از خداي خودشان ميترسند و از احدي غير خدا بيم ندارند».. V} احزاب()، آية 39 {V
6. پيام رسان بايد صبور و با استقامت باشد. قرآن در آيات بسياري V} احقاف، آية 35؛ هود، آيه112V} پيامبر اسلام را به صبر و استقامت فرا ميخواند. از جمله ميفرمايد: «A} فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ{A ؛ در برابر حكم الهي صابرباش و مانند همراه ماهي [يونس(ع) كه صبر از كف داد] مباش» V}قلم، آية 48{V
امير مؤمنان علي(ع) ميفرمايد: «آدم صبور و پرحوصله، پيروزي را از دست نخواهد داد، هر چند مدت درازي براي رسيدن به آن طول بكشد». V}نهجالبلاغه، كلمات قصار، شمارة153{V
7. پيامرسان بايد خود قبل از ديگران به دستورات الهي عمل كند. امام علي(ع) ميفرمايد: «H} من نصب نفسه للناس إماما فليبدأ بتعليم نفسِه قبلَ تعليم غيره{H »؛ «هر كس كه خود را پيشواي مردم سازد، بايد پيش از ديگران، خود را تعليم دهد».V}همان، ص 73 {V فرق اساسي ميان مكتب انبيا با ساير مكاتب، در اين است كه آنان قبل از كه از ديگران تقاضاي عمل بكنند، خودشان عمل ميكردند و لذا پيام ايشان تا اعماق روح بشر نفوذ ميكرد. قلب و احساسات بشر را در تصرّف خويش در ميآورد. V}مرتضي مطهري، حكمتها و اندرزها، (تهران: صدرا، 1374)، ص 224 {V
کد سوال : 9
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : متولّيان فرهنگي، با چه تفكر و ابزاري بايد مسئوليت خود را نسبت به جامعه ايفا كنند؟
پاسخ : متولّيان امر فرهنگ در جامعه ديني، مسئول تبليغ و رساندن پيام الهي هستند. تبليغ يعني رساندن پيام از كسي به كس ديگر، و مرحله شناساندن وخوب رساندن را نيز شامل ميشود؛ برخلاف امر به معروف و نهي از منكر كه مربوط به مرحله اجرا و عمل است. البته تبليغ و امر به معروف و نهي از منكر، از وظايف عمومي و واجب كفايي است. متوليان فرهنگ، در واقع كساني اند كه با پذيرش مسئوليت تبليغ، پاي در جاي پاي پيامبران نهادهاند. آنان با سعي در انجام دادن موفقيتآميز اين وظيفه، به خوبي ميتوانند وظيفه خود را در مقابل خدا و مردم عمل كنند.
T}شرايط تبليغ {T
T}شرايط موفقيت پيام، {T چهار چيز است كه اگر در يك جا جمع شوند، موفقيت آن پيام، قطعي است:
1. پيام، با عقل، فكر و نيازهاي بشر منطبق باشد. به عبارت ديگر، پيام در صورتي قرين موفقيت خواهد بود كه ابعاد مختلف وجودي انسان (عقلي، طبيعي، عاطفي و...) را مد نظر قرار دهد. به اعتقاد ما مسلمانان، اسلام پيامي دارد كه از اين محتواي غني برخوردار است. V}مرتضي مطهري، حماسه حسيني، ج 1، (تهران: صدرا، 1374)، ص 197{V رسول خدا(ع) فرمود: «H} الاسلام يعلو و لا يُعلي عليه{H »؛ «اسلام غلبه پيدا ميكند و چيزي بر اسلام پيروز نميشود». V} بحارالانوار، ج 39، (بيروت: 1403 ق)، ص 47{V شايد يكي از معاني اين حديث، اين باشد كه قانون اسلام، چون با نيازهاي بشرمنطبقتر است، راه خودش را عملاً بهتر باز ميكند و از اين جهت، بر ساير پيامها برتري دارد. البته اين شرط، مربوط به پيامرسان (متولّيان امر فرهنگ) نيست؛ بلكه مربوط به خود پيام است؛ پيام رسان بايد به اين غنا و قدرت معنوي پيام اسلام آگاه باشد و با چنين تفكر و انديشهاي، به امر تبليغ بپردازد.
2. پيامرسان بايد از تمامي ابزارهاي مباح و مشروعـ با توجه به موقعيتها و شرايط ـ استفاده كند و در اين امر از افراط و از تفريط بپرهيزد. استفاده از امكانات و ابزارهاي ارتباطي نوين، به كارگيري مقوله زيبايي و هنرـ چون شعر، موسيقي، فيلم، تئاتر و...ـ ميتواند در موفقيت پيامرساني، نقش به سزايي ايفا كند.
3. از شرايط موفقيت در كار فرهنگي و تبليغ، انتخاب روش و اسلوب صحيح است؛ يعني:
3-1. روش تبليغ بايد واضح و روشن باشد و اين همان «A} البلاغ المبين{A؛ » V}نحل، آية 82 و 35 {V است كه قرآن بر آن تكيه ميكند. پيام رسان بايد پيام دين را ساده، بيپيرايه، صريح و خالي از پيچيدگي، به مردم برساند. V}مرتضي مطهري، حماسه حسيني، ص 241 {V
3-2. از به كار بردن الفاظ و لغات نامأنوس بپرهيزد و به دانستن مطلبي كه هنوز براي خود، توجيه نكرده است، تظاهر نكند. V} همان، ص 244 و 245 {V
3-3. پيامرسان، در رساندن پيام خود از خشونت، تحقير و زخم زبان بپرهيزد. خداوند به موسي و هارون ـ آن گاه كه به سوي فرعون ميروند ـ اين گونه خطاب ميكند: «فقولا له قولاً ليّنا لعلّه يتذّكر أو يخشي؛ با اين مرد متكبر، به نرمي سخن بگوييد؛ باشد كه متذكر شود و از خدايش بترسد». V}سوره طه، آيه 44 {V و در توصيف روش پيامبر(ص) ميفرمايد: «H} فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ{H »؛ «تو به موجب رحمت و عنايت الهي، با مردم نرم هستي و اگر آدم درشتخو و سنگيندل بودي، از اطراف تو پراكنده ميشدند». V} آل عمران(2)، آية 159{V
3-4. پيامرسان در تبليغ دين، بايد از سبك و روشي استفاده كند كه در آن، ميان غني و فقير فرقي نباشد و به تمامي افرادـ با اختلافاتي كه ممكن است داشته باشندـ نگاهي برابر بيندازد. V}مرتضي مطهري، حماسه حسيني، ص 252 ـ 254{V
کد سوال : 10
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : چه راه كارهاي اساسي براي کار فرهنگي ومتوليان ومجريان عرصه فرهنگ بايسته و ضروري است؟
پاسخ : T}شيوههاي کار فرهنگي {T
کار فرهنگي ميتواند از دو طريق انجام پذيرد: 1. مستقيم 2. غير مستقيم .
کار فرهنگي مستقيم؛ يعني اينكه مباحث اعتقادي، ديني و فرهنگي عنوان کلاس، گفتوگو، فيلم و صدا و ... به جامعه عرضه گردد.
اما کار فرهنگي غير مستقيم آن است که در ضمن ابزار و وسايل، فرهنگ ديني ترويج شود. يک معلم در کلاس درس، يک مربي ورزشي، يک فيلمساز در فيلمي که ميسازد و... بايد به صورت غير مستقيم، در صدد فرهنگ سازي باشند. يک شاعر با شعر خوب ميتواند نگرش انسان را تغيير دهد و ... همه ميتوانند در اين راه بهترين و بيشترين نقش را داشته باشند.
T}مهندسي فرهنگ {T
يکي از مسائلي که در جامعه ما مشکل ساز شده، تعدد متوليان فرهنگي است البته اين گوناگوني از جهتي خوب است؛ ولي جنبههاي منفي آن بسيار است. در حال حاضر در صحنه فرهنگ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان تبليغات اسلامي و... هر کدام به نوعي مدعي کار فرهنگي هستند. در اين شرايط تنها از طريق يک مهندسي فرهنگي، ميتوان به ساماندهي اين بخش پرداخت؛ يعني، همان طور که در ساخت يک ساختمان، نياز به يک نقشه اي هست که تمام زواياي کار در آن سنجيده شود، بايد نخست زواياي کار را سنجيد و آن گاه هر زاويه اي را به عهده يک متولي خاص گذاشت. پس فعاليتهاي قرآني را نبايد هم سازمان تبليغات و هم ارشاد، موازي با هم انجام دهند. البته اين تعدد به شرطي ميتواند مفيد باشد که هر کدام از متوليان فرهنگي، يک قسمت خاصي از کار را عهده دار شوند تا در کنار هم فضاي فرهنگي کشور را توسعه بدهند.
T}نياز شناسي و آسيب شناسي {T
دستيابي به اهداف نيازمند برنامه ريزي کار شناسانه است؛ در اين برنامه ريزي بايد به دو مقوله توجه نمود 1. نياز شناسي، 2. آسيب شناسي.
در بحث نياز شناسي، بررسي ميشود که در مراحل سني مختلف شخص با چه نيازهايي روبه رو است و از چه طريقي ميتوانيم مفاهيم ديني ـ فرهنگي را به او منتقل كرد.
در مرحلة آسيب شناسي، بايد آن دسته از آسيبها و آفتهايي را که جوان، نوجوان و... را تهديد ميکند، شناسايي كرد و آن گاه به آسيب درماني پرداخت .
T}اهداف ويژة كار فرهنگي {T
براي اينکه بتوان اهداف ويژه يک کار فرهنگي را تبيين كرد، بايد نخست دردهاي جامعه را شناسايي نمود و آن گاه در جهت درمان آن دردها و ضعفها برنامه ريزي كرد .
پنج ضعف عمده و اصلي در جامعهْ کنوني عبارت است از:
1. ضعف روحيه تعبد و بندگي در جامعه.
2. ضعف روحيه علمي؛ اگر عموم مردم در زمينههاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و ... عالمانه برخورد كنند بسياري از مشکلات مرتفع خواهد شد.
3. عدم تبيين فرهنگ سياست ديني؛ يعني به رغم اينکه عنوان ميشود سياست از ديانت جدا نيست، ولي در جامعه به خوبي تبيين نشده است.
4. عدم رشد فضايل اخلاقي به صورت عام و فراگير؛ يعني اخلاق دانشجويي، پزشکي، استادي و ... هنوز در جامعه فراگير نشده است .
5. نشستن غبار بر روي فطرت پاک انساني (عدم توجه به گرايشهاي فطري)
بر اساس اين مشکلات و ضعفها اهداف ويژه در جامعه ما، ميتواند به شرح زير باشد :
1. تقويت روحية بندگي و عبوديت،
2. تقويت روحيه علمي،
3. تبيين فرهنگ سياست ديني،
4. بستر سازي براي شکوفايي و رشد گرايشهاي فطري،
5. رشد فضايل اخلاقي
براي تقويت هر کدام از اين بخش ها، ميتوان از رسانههاي جمعي، جلسات پرسش و پاسخ، ميز گرد، نشريات، اردوهاي آموزشي و تفريحي چند روزه و... استفاده كرد .
T}راههاي تقويت انگيزه {T
از آن جايي كه کار فرهنگي يک کار تربيتي است، نياز به صبر و حوصله، آرامش و شرح صدر دارد تا مشکلات پيش رو را پشت سر گذاشت. براي اين کار هم بايد انگيزه را تقويت كرد كه ميتواند از بيرون يا از درون نشأت بگيرد.
انگيزه الهي از درون ميجوشد و باعث ميشود انسان، هميشه در صحنه تکليف حضور داشته باشد. پيامبران و اولياي الهي، عالمان، فقيهان و... بر اين اساس به جهاد در اين راه ميپرداختند. چند انگاره نيز ميتواند در تقويت انگيزه از بيرون، تأثير داشته باشد؛ از جمله:
1. وحدت و حضور منسجم در کنار يکديگر؛
2. عامل بودن به حرفها و شعارها؛ يکي از مؤثرترين کارهاي فرهنگي عمل کردن به وظيفه و شعارها است که در روايت نيز به آن سفارش شده است: «{Hکن نفاعا ولا تکن ضرارا{H»؛ «هميشه نفع رسان باشيد، نه ضرر رسان».
3. ارائة الگو، نمونه و مصداق؛ يعني، مطالعه و بررسي زندگي بزرگاني که در راه رسيدن به هدف فرهنگ سازي ديني، لحظه اي از جهاد و کوشش باز نايستاده اند.
نماز خواندن، دعا کردن، توسل، زيارت عاشورا، انس با قرآن، ارتباط با ائمه معصومين(ع) و مطالعه سيرة آنان و ... ميتواند در تقويت انگيزه بسيار مؤثر باشد.
T}توصيههايي به مجريان امور فرهنگي {T
T}يكم. عدم احساس خستگي در کار: {T در عرصهْ بسيار مهم و گسترده کار فرهنگي، نبايد احساس خستگي كرد يا چنان بر خود فشار آورد كه از ادامة كار باز ماند.
T}دوم. نگاه جامع و فراگير در کار: {T در کار فرهنگي، نگاهها بايد فراتر از محدودههاي کوچک و بسته بوده و جامع و فراگير باشد. مقصود نبايد طرح خود باشد؛ بلکه بايد هدف، تلاش در عرصهْ جهاد فرهنگي باشد .
T}سوم. برنامه ريزي و نظم و انضباط:{T در کار فرهنگي بايد از کارهاي بدون برنامه ريزي به شدت پرهيز كرد .
T}چهارم. خدا محوري و رنگ خدايي دادن به کار: {T بايد هميشه خدا را به عنوان يک اصل و پايه و محور اعمال و عبادات در نظر گرفته و همه چيز را براي او قرار داد. اگر کسي ميتواند کاري را انجام دهد؛ ولي به قصد اينکه ديگران به نتايجي دربارة وي و نقش و تاْثير او در آن کار برسند، آن را انجام ندهد؛ روشن است که کار او رنگ خدايي ندارد و شرک در اعمال او ظاهر شده است.
T}پنجم. انتقاد از خويش: {T در هر نقدي تکامل ،پيشرفت و افزايش و... وجود دارد نقد هميشه يک راه روشن را به روي انسان باز ميکند و چه بهتر كه نقد را از خود و كارهايش شروع كند.
T}ششم. دوري از فرد محوري: {T هيچ وقت در ذهن خويش راه ندهيم که اگر من نباشم، اين کار انجام نميشود. اسلام و انقلاب به شخصي متکي نبوده و نيست. احترامها و عزتهايي که کسب کرده ايم, به واسطه اهل بيت(ع) است. پس براي انجام يک وظيفه و يک کار نبايد شرط کرد.
T}هفتم. رفتار آگاهانه و عاشقانه : {T هر کاري را آگاهانه و عاشقانه آغاز کرد و از افراط و تفريط دوري نمود که اين امر باعث تعديل در هر کاري ميشود. V} برگرفته از: رمضاني، جزوه کار فرهنگي{V