• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 21
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : چگونه مي‏توان اراده‏اي قوي براي پيمودن مراحل كمال، به دست آورد؟
پاسخ : T}راه‏کارهاي تقويت اراده {T پيش از بيان راه‏هاي تقويت اراده، بهتر است فرد با اراده و در مقابل آن، فرد بي‏ثبات و فاقد اراده را توصيف كنيم. فرد با اراده كسي است كه ابتدا دربارة كارش به خوبي تأمل مي‏كند، سپس تصميم به انجام دادن آن مي‏گيرد و با فعاليت و ثبات قدم، آن را اجرا مي‏كند. بنابراين، پافشاري بر تصميمي غلط يا داشتن ميلي بلندپروازانه، ثبات قدم نيست. در مقابل، فردي كه داراي اراده ضعيف است، با كمترين مشكل از انجام دادن كارِ خود دلسرد مي‏شود و از انجام دادن آن باز مي‏ماند. براي تقويت اراده، پيمودن مراحل ذيل لازم است: 1. بايد كارهاي خود را به دقت ارزيابي كنيد. در اين مرحله، بايد به مدت چهار روز و هر روز پنج دقيقه، اعمال و رفتار خود را بسنجيد و بررسي كنيد كه اعمال شما چقدر با اراده است. آيا پس از اراده، پي‏گيري و ثبات داريد يا احساسات و محرك‏هاي بيروني شما را متوقف مي‏كند؟ در ضمن، تعيين كنيد كه چند درصد از اعمال شما، از روي عادت و فاقد اراده است. در اين مرحله، پي خواهيد برد كه اراده شما، دست‏كم در بعضي موارد، نارسا است و ملاحظه خواهيد كرد كه اگر بعضي از اعمال شما با ارادة قوي انجام شود. بازده بيشتري خواهيد داشت و لذا به اهميت تقويت اراده پي خواهيد برد. 2. در مرحلة دوم، بايد از تلقين استفاده كنيد؛ تلقين‏هاي منفي را به تدريج از خود دور كنيد و مثلاً جمله «من هميشه كارهاي خود را ناتمام رها مي‏كنم» يا «هر چيز كوچكي اراده مرا متزلزل مي‏كند» را از خاطر خود بزداييد. در عوض، به خود تلقين كنيد كه: «كسب اراده قوي براي من آسان است و من براي به دست آوردن آن خواهم كوشيد». 3. هر روز چند كار ارادي براي خود ترتيب دهيد. اين كارها بايد مستلزم جد و جهد واقعي باشد. همچنين اين كارها نبايد خارج از توانايي فعلي شما باشد؛ براي مثال هر روز صبح برنامه‏اي را براي تمام روز تنظيم كنيد. اين برنامه بايد بدون افراط و زياده‏روي باشد. سپس به هر قيمتي آن را دنبال كنيد. هيچ چيز نبايد مانع كار شما شود. 4. تعداد كارهاي ارادي و ميزان مشكل بودن آنها را به تدريج افزايش دهيد. 5. هر شب، اعمال خود را محاسبه كنيد. رفتار‏هاي ارادي موفق و موارد ضعف را يادداشت كنيد. در موفقيت‏ها شكر‏گزار باشيد و در صورت ضعف، در صدد رفع آن‏ برآييد. 6. همة نيروهاي ما از خدا است، پس بايد در برابر موانع، از خداوند كمك جوييم. ارادة ما نيز بايد در جهت اراده خداوند باشد؛ يعني، چيزي را اراده كنيم كه مورد رضايت و اراده حق تعالي است. افرادي كه اراده آنها در جهت معصيت است، ثبات قدم ندارند و زود در برابر مشكلات در مي‏مانند، ولي اگر انسان به دنبال رضاي خداوند در جهت انجام وظيفه باشد، مسلما اراده او آهنين و خلل‏ناپذير خواهد شد. ازاين‏رو، همه ديديم كه امام خميني(ره) با اراده محكم در برابر همه مشكلات ايستاد و انقلاب را به پيروزي رساند. اين اراده محكم، بر اثر طلب رضاي الهي و اداي وظيفه ديني پديد آمده بود.
کد سوال : 22
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : چگونه مي‏توانم الگوي كامل اخلاقي، علمي و معنوي براي ديگران باشم؟
پاسخ : T}تكامل روحي در اسلام {T انسان داراي دو بُعد است: جسم و روح. در هر يك از اين دو بعد، رشد و تكاملي يا سقوط و انحطاطي متصور است. رشد يا انحطاط جسماني انسان، مرهون بهره‏مندي يا محروميت وي از خوردني‏ها و آشاميدني‏ها و ديگر نيازمندي‏هاي مادي است. ولي تكامل يا سقوط روحي وي، مرهون بهره‏مندي يامحروميت از علم و عمل خالصانه است؛ چرا كه علم و عمل، انسان‏سازند و مانند مصالح ساختماني، در عمران و آبادي شخصيت انسان و شكل‏گيري حقيقت وي، به طور مستقيم تأثير دارند. انسان‏ها در رشد جسماني خويش، به دو صورت مي‏توانند عمل كنند: يكي به صورت معمول و متعارف؛ كه هرگاه تشنه شدند، آب بنوشند و هر وقت گرسنه شدند، غذا بخورند و هر وقت خوابشان گرفت، بخوابند... و ديگري به صورت ويژه و متعالي؛ كه حساب شده بنوشند و بخورند و حساب شده بخوابند و استراحت كنند. همين‏طور در رشد روحاني خويش نيز به دو صورت مي‏توانند عمل كنند: يكي به صورت معمول و متعارف؛ كه هر وقت ميلشان كشيد، درس بخوانند و هر وقت حوصله داشتند، عمل كنند و هر طور دلشان خواست، درس بخوانند و هر جور دوست داشتند، عمل كنند و... و ديگري به صورت مخصوص و متعالي؛ كه طبق برنامه خاص درس بخوانند و براساس طرح مخصوص، عمل كنند. بي‏ترديد، رشد و تكامل انسان ـ چه در بعد جسم و چه در بعد روح ـ اگر به صورت مخصوص و متعالي صورت گيرد، در مقايسه با رشد و تكامل، وي به صورت معمولي و متعارف، بهتر، جامع‏تر، اصيل‏تر و منسجم‏تر خواهد بود. مراعات اين امر، براي كسي كه خود مي‏خواهد مربي ديگران باشد، ضروري¬تر و لازم‏تر است. رشد و تكامل روحي انسان به صورت متعالي و مخصوص، هم طرح و برنامه مي‏خواهد و هم مربي و كارشناس. T}برنامه تكامل روحي {T [طرح و برنامه تكامل روحي انسان، در دو بخش قابل تنظيم و ارائه است: علم و عمل. بهينه‏سازي شخصيت واقعي انسان، در گرو علم و عمل وي است؛ بلكه به حق مي‏توان ادعا كرد كه انسان، عبارت از علم و عمل خويش است و جز اين، حقيقتي ندارد. اين مطلب‏ـ علاوه بر اين‏كه با برهان‏هاي عقلي، در جاي خود به اثبات رسيده است‏ـ از برخي از آيات و روايات و ديگر متون ديني و اسلامي نيز به دست مي‏آيد. قرآن مي‏فرمايد: «A} يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ{A ؛ اي نوح! او (فرزند نوح) عضو خانوادة تو نيست؛ چرا كه او [يكپارچه] عمل غير صالح است». V} هود(11)، آية 46 {V امام صادق(ع) فرموده است: «H} مَن تعلَّمَ لِلّه و عَمِلَ لِلّه و عَلَّمَ للّه دُعِي في ملكوت السموات عظيما{H »؛ «هر كس دانش را براي خدا فراگيرد و به كار بندد و به ديگران آموزش دهد، به عظمت ملكوتي خواهد رسيد». V}کافي، ج 1، ص 27 {V بنابراين، عظمت ملكوتي انسان، جز با علم و عمل خالصانه، حاصل نمي‏شود و كسي كه مي‏خواهد به كمال انساني خويش برسد، ناگزير است كه همّت خود را در كسب دانش و عمل صالح بگمارد. لازم است تأكيد شود كه بُعد علمي انسان، نسبت به بعد عملي وي، از تقدّم برخوردار است. اميرمؤمنان علي(ع) به كميل مي‏فرمايد: «H} يا كميل! ما مِن حَرَكه إلاّ و أنت محتاج فيها إلي معرفةٍ{H ؛ هيچ حركتي نيست، مگر اين‏كه تو در آن، به علم و معرفت نيازمندي». V}تُحَف العقول، ص 119. رسول اكرم(ص) فرموده‏اند: «العلم امام العمل»؛ «علم، پيشاپيش عمل و جلودار وي است.» (عُدّة الداعي، ص 64){V قلّه‏اي كه انسان در بُعد علم بايد بدان دست‏يابد، درنورديدن مرزهاي محسوس و رسيدن به جهان نامحسوس است كه از آن به «عالم غيب» تعبير مي‏گردد. قّله‏اي كه وي در بُعد عمل بايد بدان صعود كند، گذشتن از اعمال طبيعي و غريزي و رسيدن به اعمال صالح، مشروع و معقول است؛ چه فردي و چه جمعي، و چه در محيط خانه و خانواده و چه در صحنه شهر و اجتماع. بي‏شك، انساني كه در دو بُعد ياد شده به قله ايمان و عمل صالح دست يازد، به انساني موفق و به بارنشسته و پر ثمر بدل مي‏شود؛ درست برخلاف انساني كه از ايمان و عمل صالح بي‏بهره است و زيان ابدي و حسرت سرمدي را نصيب خود خواهد ساخت. كه قرآن مي‏فرمايد: «A} وَ الْعَصْر، إِنَّ اْلإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ، إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ{A »؛ «قسم به زمانه كه آدمي در زيان‏كاري است؛ جز آنان كه اهل ايمان و عمل صالح‏باشند». V}عصر(103) {V T}برنامه تكامل در بخش علم: {T انسان هنگام تولد، موجودي است داراي حس و حركت كه نسبت به علوم و معارف، فقط «قابليت» پذيرش آنها را دارد و از هرگونه معرفت بالفعلي عاري و مجرد است: «H} واللهُ أخَرَجكم مِن بُطونِ اُمَّهاتِكم لاتعلمونَ شيئا{H؛ ». V}خداوند شما را در حالي از شكم مادرانتان درآورد، كه چيزي نمي‏دانستيد.(نمل(27) آية 78) {V بعد از آنكه مرحله ياد شده، با به كارگيري حواسّ ظاهري و قواي باطني و كسب بديهيات طي شد، كم‏كم ملكه استنباط نظريات از بديهيات در او پديدار مي‏گردد و بدين ترتيب، شخصيت انساني وي شكل مي‏گيرد و رفته رفته با استنباطات و استنتاجات جديد، اندوخته‏هاي علمي او فزوني مي‏يابد. اگر اين روند بر مبنا واصول صحيح ادامه يابد، مي‏تواند انسان را به اوج كمالات انساني برساند. حكما اين مراحل را «عقل ملكه»، «عقل بالفعل»، «عقل مستفاد» و «اتصال به عقل فعال» نام داده‏اند. در اين رابطه آنچه بر شخص جوياي كمال لازم است، مجهز كردن خويش به نظام فكري منسجم است كه با فرا گرفتن علم «منطق» مي‏توان بدان دست يافت. V}براي مطالعه در اين زمينه، نگ: محمدرضا مظفر، المنطق؛ اشارات (بخش منطق)، ابوعلي‏بن سينا (همراه با شرح خواجه نصيرالدين طوسي)؛ همو، برهان شفا {V بعد از آنكه همه اين مراحل پيموده شد و انسجام فكري حاصل آمد، نوبت به فرا گرفتن يك دوره حكمتِ متعارف ـ كه از آن به «حكمت مشّاء» تعبير مي‏كنند ـ مي‏رسد. V} براي آگاهي بيشتر نگ: اشارات (بخش فلسفه)، (همراه با شرح خواجه نصيرالدين طوسي)؛ الهيات شفا {V بعد از فرا گرفتن «حكمت مشّاء»، بايد به تحصيل «حكمت اشراق» همت گماشت. V}کتابي که در اين قسمت خوانده مي‏شود، حکمه¬الاشراق، تأليف شيخ شهاب¬الدين سهروردي، همراه با شرح قطب¬الدين شيرازي است {V پس از آن‏كه عمده مباحث حكمت تحصيل شد، نوبت به فراگرفتن عرفان نظري مي‏رسد؛ چرا كه حكمت نواقصي دارد كه جز با قدم عرفان جبران نمي‏شود. حكمت راه را براي عرفان باز مي‏كند؛ همان‏گونه كه منطقْ راه را براي حكمت باز مي‏نمايد. پس نمي‏توان به حكمت و فراگيري آن بسنده كرد. بي¬ترديد، كسي كه ترتيب ياد شده را در فراگيري علوم و معارف انساني، به دقت مراعات كند و اين مراحل را ـ همان‏طور كه گفته شد ـ تحت اشراف و تعليم كارشناسِ خبره بپيمايد، درخت وجودي‏اش در بُعد علم و معرفت، به بار مي‏نشيند و در فهم حقايق و دقايقِ هستي، به اندازه وسع خود معطّل نخواهد ماند. اين روش، همان روشي است كه سرانجام، از حكمت متعاليه ملاصدرا سر در مي‏آوَرد و انسان را لايق نشستن بر سر آن سفره و بهره بردن از افكار بلند آن يگانه مي‏كند؛ چرا كه خودِ آن بزرگوار، بعد از پيمودن اين راه و روش، توانست به قلّه رفيع حكمت متعاليه صعود كند و به معارف عقلي و ذوقي و حقايق فلسفي و عرفاني دست يابد. T}تكامل روحي در عمل {T انسان‏ها معمولاً كارها و اعمال خود را براساس كشش‏هاي طبيعي يا كراهت‏هاي غريزي انجام مي‏دهند. سالكي كه مي‏خواهد به كمال انساني خويش نايل آيد، نخستين كاري كه بايد بدان تن دهد، اين است كه خود را از اين چرخه نجات بخشد و به اقتضاي «H} قل الله ثم ذَرهم في خَوضهم يلعبون{H ؛». V}بگو «خدا» و سپس آنان را رها كن تا به بازي خويش سرگرم شوند. انعام(6)آية 91 {V پشت به همه كند و رو به ديار دوست نمايد؛ ديگران را با طبيعتشان تنها نهد و دست طبيعتِ خود را از حكومت و سلطنت بر عقل و ساير قوا كوتاه كند و خواسته‏هاي آن را در مهار شرع و عقل درآورد. بي‏ترديد، انسان براي تحقق بخشيدن به اين دستور، بايد برخي از كارها را رها كند و بر انجام برخي از كارها اصرار ورزد. البته بايد تأكيد كرد كه آنچه در اين ميان از اهميت فراوان برخوردار است، ترك امور مزاحم و دست كشيدن از اعمال منافي كمال است. رسول خدا(ص) به ابوذر فرمود: «H} يا أباذر! كُن بالتقوي أشدا إهتماما منك بالعمل{H »؛ «اي ابوذر! بايد كوششي كه در مراعات تقوا مي‏كني، از كوششي كه در انجام ساير اعمال به خرج مي‏دهي، بيشتر باشد». V}بحارالانوار، ج 74، ص 86 {V امير مؤمنان علي‏(ع) نيز مي‏فرمايد: «H} اجتناب السيئات أولي مِن اكتساب الحسنات{H »؛ «دوري از بدي‏ها، بر كسب خوبي‏ها مقدم است». V}غررالحکم، حرف الف {V در توضيح، گفتني است: همان‏گونه كه فرد مريض، بدون مراعات پرهيز، روي صحت و سلامتي را نمي‏بيند ـ گرچه از قوي‏ترين و مؤثرترين داروها استفاده كند ـ شخص سالك نيز بدون مراعات تقوا و پرهيز از كارهاي منفي، سيماي نوراني معرفت و سعادت را نخواهد ديد؛ هر چند پرمشقّت‏ترين و مشكل‏ترين اعمال را انجام دهد. از رسول خدا(ص) روايت شده است: «H} إنّكم لوصلَّيتم حتي تكونوا كالحنايا و صُمتم حتي تكونوا كالأوتار، ما ينفعكم ذلك إّلا بورع{H »؛ «به درستي كه اگر از كثرت نمازگزاردن، همچون كمان ِخميده و بر اثر زياد روزه داشتن، چون زهِ كمان باريك شويد، آن نمازها و اين روزه‏ها به حالتان مفيد نخواهند بود؛ جز آنكه تقوا پيشه سازيد و از محرّمات و بدي‏ها دوري كنيد». V}بحارالانوار، ج 74، ص 87 {V P} ما در اين انبار، گندم مي‏كنيم{E} گندمِ جمع آمده، گم مي‏كنيم {P P} مي‏نينديشيم آخر ما به هوش {E} كين خلل در گندم است از مكر موش{P P}موش تا انبار ما حفره زدست {E} وزفنش انبار ما ويران شُدَست {P P}اول اي جان! دفع شرّ موش كن {E} و آنگهان در جمعِ گندم، كوش كن {P P}بشنو از اخبار آن صدر صدور {E} لاصلوْ ثَمّ إلا بالحضور {P P}گرنه موشي دزد در انبار ماست{E} گندمِ اعمال چل ساله كجاست {P P}ريزه ريزه صدق بر روزه چرا {E} جمع مي‏نمايد درين انبار ما؟ {P V}مثنوي، دفتر اول، ص 24 {V پس مَثَل كسي كه بدون اجتناب از معاصي، در به جا آوردن اعمال عبادي مي‏كوشد، مَثَل كسي است كه بدون دفع شرّ موش، گندم‏ها را ذره ذره انبار مي‏كند. از اين رو همان‏طور كه جمع كردن گندم با وجود آفتي چون موش، جز رنج و زحمت حاصلي ندارد، به جا آوردن اعمال عبادي نيز با ابتلاي به معاصي، جز خستگي و تعب حاصلي نخواهد داشت؛ زيرا گناهان (مانند موش‏ها) به جان گندمِ اعمال مي‏افتند و همه را تباه و نابود مي‏سازند. بنابراين، در بُعد عمل، تقوا و پرهيز از ناپاكي‏ها و دوري از بدي‏ها، بر هر عملي مقدم است. سالك بيش از آنكه در انجام خوبي‏ها مي‏كوشد، بايد بر دوري از بدي‏ها اهتمام ورزد. پس از آنكه سالك بر ترك محرّمات و مكروهات همت گماشت و با جدّيت تمام، وجود خويش را از رذايل اخلاقي تخليه كرد و با به كار بستن شرعيات و به جا آوردن واجبات و مستحباتِ ظاهر و باطن، خود را جلا بخشيد، كم كم شجره طوباي وجودش به بار مي‏نشيند و به كمالات و فضايل انساني، آراسته مي‏شود. بديهي است كه انسان در پيمودن مراحل سه گانه ياد شده (تخليه، تجليه و تحليه)، از راهنمايي و دستيگري استاد راهنما و همراهي و مصاحبت با دوست همراه بي‏نياز نيست؛ بلكه بدون اين دو نمي‏تواند راه را آن طور كه بايد بپيمايد و به مقصد و مقصود خويش نايل آيد؛ چراكه بدون استاد، راه را گم مي‏كند و بدون رفيق، به‏وحشت يا ملالتِ تنهايي گرفتارمي‏آيد. P}به كوي عشق منه بي‏دليلِ راه قدم {E} كه من به خويش نمودم صد اهتمام و نشد {P P}قطع اين مرحله بي‏همرهي خضر مكن {E} ظلمات است بترس از خطر گمراهي {P ممکن است اين سؤال مطرح مي‏شود كه:براي رسيدن به شيخ كامل، يا دوست و رفيق همراه، بايد چه چاره‏اي انديشيد؟ در پاسخ، گفتني است كه انسان سالك براي رسيدن به هدف، بايد دستورهاي زير را به كار بندد: 1. با تضرّع و زاري نيمه‏شب، از هادي مطلق مدد جويد؛ 2. با صداقت و جدّيت تمام، براي يافتن مراد بكوشد؛ 3. برخلاف آنچه مي‏داند، عمل نكند. بي‏شك، اگر آدمي به اين دستورها پاي‏بند باشد و عملاً ثابت كند كه در معامله با ملكوت صادق است، طبق وعده خداوندي «الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا» مقدمات كار، خود به خود فراهم‏مي‏آيد و اسباب رشد و تعالي، يكي پس از ديگري محقق خواهد شد. از برخي از بزرگان نقل شده كه همان¬طور كه مرغ، دانه‏هاي گندم را با حرص و ولع تمام، از لابه‏لاي خاك‏ها و ريگ‏هاي فراوان برمي‏چيند و در خود هضم مي‏كند، شيخ كامل نيز انسان‏هاي مستعد و لايق را از لابه‏لاي انبوه افراد بر مي‏گزيند و آنها را تربيت مي‏كند و هر يك را به كمال خاص خويش مي‏رساند. و اگر تاكنون چنين نشده، سرّش اين است كه مقدمات لازم فراهم نگشته و شرايط آن تحقق نيافته است. P}آب كم جو تشنگي آور به دست {E} تا بجوشد آبت از بالا و پست {P V}مولوي {V P}طبيبِ عشق، مسيحا دمست و مشفق ليك {E} چو درد در تو نبيند، كرا دوا بكند {P V}در پايانِ اين گفتار، مناسب است به دو كتاب ـ كه براي انسان‏هاي مستعد، حاوي دستورهاي خوب و مطمئن هستندـ اشاره شود: شيخ بهائي، مفتاح الفلاح؛ حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي، المراقبات {V P}اي برادر تو همه انديشه‏اي {E} مابقي، خود استخوان و ريشه‏اي {P V}مولوي {V
کد سوال : 23
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : براي انجام بهتر امور ديني چه كارهايي بايد انجام دهم؟
پاسخ : T}انجام امور ديني {T براي انجام دادن امور ديني، توجه به راه‏كارهاي زير بايسته است: 1. اعتقاد به اينکه تنها راه سعادتمند شدن، عمل به احكام ديني و تقويت ايمان است. 2. با ايجاد ارتباط با دوستان مؤمن و جداشدن از دوستان ناباب زمينة عمل به احكام الهي را در خود تقويت كنيد. 3. براي انجام دادن امور عبادي و ديني، بيشتر به مراكز مذهبي ‏ـ مثل مسجدها و حسينيه‏ها ـ برويد. 4. در عبادات، افراط و زياده‏روي نكنيد و ابتدا به انجام دادن واجبات و ترك محرمات اكتفا كنيد. 5. كارهاي واجب را انجام دهيد و از كارهاي حرام بپرهيزيد و مراقبة شديدي نسبت به آنها داشته باشيد. 6. هنگام نماز، مشغول هر كاري كه هستيد، دست از كار برداريد و نماز را در اول وقت انجام دهيد. 7. با خودتان شرط كنيد: «اگر واجبي را ترك كردم يا به موقع انجام ندادم، مقداري پول بايد به عنوان جريمه صدقه بدهم، يا يك روز روزه بگيرم». 8. هر گاه موفق شديد وظيفة ديني خود را انجام دهيد، سر به سجده شكر بگزاريد و از خداوند تشكر كنيد كه توفيق عمل به تكليف را به شما عطا كرده است و از او بخواهيد كه هميشه توفيق عمل به وظيفه را به شما عطا كند. 9. به خودتان تلقين كنيد كه مي‏توانم در انجام وظايف ديني‏ام، موفق شوم. 10. اگر گهگاهي موفق نشديد، مأيوس نشويد. دوباره اقدام كنيد.
کد سوال : 24
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : اسلام‏گراي متحجّر يعني چه و چگونه مي توان آن را شناخت؟
پاسخ : T} تحجر {T «تحجّر»، همان قشري‏گري و واپس‏گرايي است. تحجّر يعني دادن رنگ تقدّس، اطلاق و جاودانگي به برداشت‏هاي محدود و ناقص بشري و مقدم داشتن عادات فكري و عاطفي بر منطق و حقيقت. از ديدگاه مقام معظم رهبري «تحجّر اين است كه كسي كه مي‏خواهد كار بزرگي با اين عظمت [انقلاب اسلامي] را انجام دهد، نتواند نيازهاي زمان و لوازم هر لحظه لحظة زندگي يك ملت را از قرآن بشناسد و بخواهد در يك وضعيت ايستا و بدون انعطاف، حكم نمايد و كار كند و پيش برود! اين امكان‏پذير نيست. معناي تحجّر آن است كه كسي كه مي‏خواهد از مباني اسلام و فقه اسلام، براي بناي جامعه استفاده كند، به ظاهر احكام اكتفا كند و براي نياز يك ملّت و يك نظام و يك كشور ـ كه نياز لحظه به لحظه است ـ نتواند علاج و دستور روز را نسخه كند و ارائه بدهد، اين بلاي بزرگي است». V}مقام معظم رهبري، روزنامه جمهوري اسلامي، 17/3/1376 {V اسلام‏گرايان متحجّر كسانيند كه جلوي نفوذ اسلام و مسلمين را در جامعه مي‏گيرند و به نام اسلام، به اسلام ضربه مي‏زنند. به تعبير امام(ره) اينان سد راه پيشرفت و حركت‏هاي اصلاح‏طلبانه مي‏شوند. V}امام خميني(ره) و حكومت اسلامي، روحانيت، اجتهاد و دولت، نشر مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام(ره)، چاپ اول، 1378 {Vمؤلفه‏هاي ذيل را مي‏توان جهت تشخيص اسلام‏گرايان متحجّر نام برد: 1. توجه نکردن به مسائل مبتلا به جامعه و نيازهاي روز. 2. غرق شدن در مسائل اخروي و عدم توجه به امور دنيايي و نيازها و مقتضيات زمان و مكان. 3. كج‏فهمي از مفاهيم اصيل ديني، مانند قائل شدن به جدايي دين از سياست و... يكي از مصاديق بارز اسلام‏گرايان متحجر، انجمن حجتيه است.
کد سوال : 25
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : تعصّب با غيرت ديني چه فرقي دارد؟
پاسخ : T} تعصب و غيرت ديني {T تعصب و عصبيت، به معناي حمايت و دفاع کردن است. از ديدگاه امام خميني(ره): «عصبيت يكي از اخلاق باطنه نفسانيه است كه آثار آن مدافعه و حمايت كردن از خويشاوندان و مطلق متعلّقان است، چه تعلّق ديني و مذهبي و مسلكي باشد يا تعلق وطني و آب و خاك يا غيره آن، مثل تعلق شغلي و ...».V}امام خميني چهل حديث نشر مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، 1376، ص 145. {V از ديدگاه آموزه‏هاي اسلامي تعصب به دو بخش تقسيم مي‏شود: T}1. تعصب مذموم و ناپسند {T اگر حمايت همه جانبه از خود يا متعلقات خود، به گونه اي باشد كه او را از درك حقيقت و رسيدن به واقعيات دور كند و تنها معيار انسان در حمايت و دفاع از چيزي، حب و بغض نفساني باشد ـ نه معيارهاي منطقي و ديني ـ چنين تعصبي، مذموم و ناپسند بوده و قرآن مجيد از آن به عنوان تعصب جاهلانه نام برده است. V}ر.ک: فتح، آية {V شدت علاقه به افراد و آيين خاص و بغض و دشمني با دسته اي و آيين ديگر، و نيز سودجويي و رياست طلبي و نداشتن تقواي لازم، از ريشه‏هاي چنين تعصبي به حساب مي‏آيد. T}2. تعصب ممدوح و پسنديده {T در صورتي كه حمايت انسان و تعصب او، فقط به جهت دفاع از حق بوده و هيچ گونه حب و بغض نفساني نداشته باشد، چنين تعصبي ممدوح بوده و از بهترين صفات كمال انساني و اخلاق پيامبران و اولياي الهي به حساب مي آيد. امام خميني در اين رابطه مي فرمايد: «دو علامت آن اين است كه حق با هر طرف هست، از آن طرف حمايت كند؛ گرچه از متعلقان او نباشد، بلكه از دشمنان او باشد. چنين شخصي از حمايت كنندگان ....حقيقت و در زمره طرفداران فضيلت و حاميان مدينه فاضله به شمار آيد و عضو صالح جامعه و مصلح مفاسد جمعيت است». در روايتي از رسول خدا(ص) آمده است: «تعصب حرام آن است كه خويشان و نزديكان را كارهاي ناروا و ستم كمك نمايي»، V}کنزالعمال، ج 3، ص 509 {V ولي «چنانچه كسي از قوم و عشيره خود بدون ارتكاب به خلاف دفاع کند بهترين انسان ها است».V} التاج، ج 5، ص 42 {V امام علي(ع) ضمن تقبيح تعصبات باطل مي‏فرمايد: «H} فليكن تعصبكم لمكارم الخصال و محامد الافعال و محاسن الامور{H »؛ V}نهج البلاغه، خطبة 39، ص 123 {V «تعصب شما بايد در صفات شايسته و كارهاي نيك و پسنديده باشد». T}ب. بررسي غيرت ديني {T «غيرت» يعني داشتن حساسيت شديد براي قطع نظر غير است از آنچه كه به انسان تعلق دارد (اعم از ناموس يا دين و ...). پيامبر اسلام(ص) غيرت را جزء ايمان دانسته، مي فرمايد: «H} ان الغيرة من الايمان{H ؛». V}بحارالانوار، ج 71، ص 342 {V غيرت گونه‏هاي متفاوتي دارد كه بعضي پسنديده و برخي ناپسند است. پيامبر اكرم مي فرمايد: «غيرتي هست كه خدا دوست دارد و غيرتي هست كه خدا دوست ندارد. غيرتي كه دوست دارد، غيرت ورزي در تهمت و بدگماني است و غيرتي كه دوست ندارد، غيرت نشان دادن در جايي است كه بدگماني و تهمت در بين نباشد» V}کنزالعمال 7067 {V به عبارت ديگر بايد نسبت به موارد تهمت آور، حساس بود و در حد امكان از آن دوري کرد و يا زمينه‏هاي آن را از بين برد. «غيرت ديني» به معناي دفاع و پاسداري از ارزش هاي ديني است. از اين رو به عنوان بهترين نوع غيرت محسوب مي‏گردد. مقتضاي غيرت ديني اين است كه همه ما به اصول و ارزش هاي ديني اسلام پايبند باشيم و به صورت آگاهانه و منطقي، از اين فرهنگ پاسداري كنيم. همچنين اگر ديديم بيگانگان به ارزش هاي ديني و فرهنگي ما تعرض مي كنند با هوشياري و جديت كامل در برابر آنان بايستيم. V}محمد صادق شجاعي مجد، صباح، شمارة 5 و 6، ص 36{V T}ج. تعصب و غيرت ديني. {T از نظر لغوي تفاوت‏هايي بين تعصب با غيرت ديني وجود دارد و به نوعي تعصب معناي وسيع تري نسبت به غيرت ديني داشته و مصاديق بيشتري شامل مي شود. نقطة اشتراک آن دو نيز اين است که شخص با درك و آگاهي كامل نسبت به دين و ارزش هاي ديني خويش حساسيت كامل داشته باشد و در مقابل تعرض بيگانگان به آن، ايستادگي کند. و نقطه افتراق آن دو هم در مواردي است كه يا تعصب در امور غير ديني باشد و يا اينكه تعصب در دين است؛ اما شخص كوركورانه و بدون دليل و منطق از دين خود دفاع مي‏كند.
کد سوال : 26
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : امروزه چگونه پيشرفت و تكنولوژي، با ساده‏زيستن جمع مي‏شود؟
پاسخ : T}ساده زيستي در اسلام {T يكي از كمالات اخلاقي انسان، زهد و ساده‏زيستي است و در متون ديني دربارة مخالفت با تجمّلات دنيوي و دنياگرايي، تأكيدات فراواني وارد شده است. البته ديدگاه‏هاي مختلف در اين زمينه، موجب بروز تفاسير گوناگون در اجتماع است. متأسفانه برداشت‏هاي ناروا از منابع ديني و يا ناديده گرفتن سنت و سيرة پيشوايان معصوم (ع) و اعتقادات شخصي، نحله‏هاي گوناگوني را پرورانده است. جمعي در مسير افراط و گروهي در وادي تفريط، حقيقت زيباي زهد و پارسايي را مشوش ساخته‏اند؛ به گونه‏اي كه گاهي با شنيدن واژه زهد، انزوا و تنهايي و دوري از مردم و تمدن و پيشرفت و ترقي و پرداختن به دعا و عبادت در گوشه‏اي آرام و فارغ از مشغله‏هاي زندگي، در ذهن انسان تداعي مي‏گردد و اين به معناي واژگونه ساختن حقيقتي ارزشي و آلوده ساختن مفهومي ملكوتي است!! امام صادق(ع) مي‏فرمايد: «زهد نه آن است كه مال دنيا را تباه كني و نه آنكه حلال آن را بر خود حرام گرداني؛ بلكه زهد آن است كه اعتمادت به آنچه نزد حق است، بيش از آن چيزي باشد كه در نزد خودت يافت مي‏شود». V}بحارالانوار، ج 77، ص 172{V اميرمؤمنان علي(ع) مي‏فرمايد: «زهد در يك آيه از قرآن بيان شده است؛ آنجا كه مي‏فرمايد: «تا آنكه به خاطر از دست دادن چيزي، متأسف و متأثر نشويد و بر آنچه به دستتان رسيده، فرحناك نباشيد». V}همان، ج 78، ص 37 {V پس پارسايي، دل بستن به امر باقي و نوميد گشتن از امر فاني است؛ جدايي از زمين و قرب به ملكوت است؛ سبك‏بال گشتن براي پرواز در آسمان فضايل و ملكات انساني است. حال آيا رشد و كمال و تعليم و تربيت و سعادت¬مندي، مانع پارسايي است يا کمک کنندة آن؟ كدام مكتب و آيين، همچون اسلام توصيه و تشويق نسبت به فراگيري علم و كسب معرفت و جوشش و بالندگي و تلاش فكري دارد؟ مگر نه اين است كه پيامبر اکرم(ع) مي¬فرمايد: «علم را طلب کنيد؛ هر چند در چين باشد». V}كنزالعمّال، شماره 28697{V و فراگيري آن را بر همگان ضروري مي¬داند. V}ر.ک: كافي، ج 1، ص 30{V اميرمؤمنان علي(ع) در روايتي تمام مواضع دنيا را جهل ناميدند؛ مگر جايگاه علم را كه روشني و فروغ است : «H} الدنيا كلُّها جهل إلا مواضع العلم{H ؛». V}بحارالانوار، ج 2، ص 29{V اين به صراحت، قدر علم و شايستگي آن و حقارت دنيا و دلبستگي به آن را تبيين مي‏سازد. T}پيشرفت و ساده¬زيستي {T دربارة نسبت بين اسلام و پيشرفت و ترقّي و تجدّد، بايد گفت: هرگز اسلام با پيشرفت و توسعه مخالفت ندارد؛ ليکن بايد جهت ارزش آن رعايت شود؛ يعني، توسعه و پيشرفت در سمت و سوي ارزش‏هاي اخلاق و عدالت باشد. توسعه بي‏عدالت يا پيشرفت بدون آميختگي با ارزش‏هاي اخلاقي، پيشرفت آهن و ابزار آلات است، نه پيشرفت انسان و انسانيت. اين نكته حائز اهميت است كه پيشرفت و نو شدني مورد نظر اسلام است كه انسان را اسير تمايلات نفساني و دنياطلبي نسازد؛ بلكه او را از هوا و هوس برهاند. وقتي تساوي دو روز انسان از منظر اسلام، غَبن و خسران محسوب مي‏گردد، اين بهترين معناي رشد و بالندگي است. اما اين رشد نه براي ماندگاري در دنيا؛ بلكه در جهت معرفت نفس و مبدأ و معاد است؛ چرا كه دنيا مزرعه است و تمام سعي و تلاش انسان بايد در جهت كاشت بهترين بذر در جان خويشتن، براي برداشت عالي‏ترين محصول در فرداي قيامت باشد.
کد سوال : 27
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : اگر دين مانع پيشرفت نيست، چرا اكثر كشورهاي اسلامي عقب مانده‏اند؟
پاسخ : T}دين وعقب ماندگي کشورهاي اسلامي {T در ابتدا لازم است ميان دو موضوع، تفكيك قائل شويم؛ يكي دين اصيل و ناب و خالص كه از طرف خداوند به عنوان برنامه‏اي كامل براي زندگي بشر آمده است و ديگري، عقايدي موهوم و خرافات كه ساخته دست بشر بوده و به عنوان دين معرفي گرديده است؛ (همانند عقايد موهوم ارباب كليسا دربارة خداوند و تعاليم آنها دربارة علم و نحوة زندگي مردم اروپا در قرون وسطا). اين تفكيك از آن رو لازم است كه نفس دين ـ كه در جهت رشد و تعالي و تكامل و پيشرفت بشر در ابعاد مختلف زندگي است و بر علم و دانش و كار و تلاش نيز توصيه و تأكيد دارد ـ هرگز نمي‏تواند عامل عقب‏ماندگي و انحطاط باشد. شواهد و دلايل بسياري را مي‏توان براي اثبات اين موضوع اقامه کرد، از جمله: 1. پيشينه تمدن مسلمانان در طي قرون متمادي و صدور آن به كشورهاي ديگر ـ از جمله كشورهاي اروپايي ـ نشان مي‏دهد كه نه تنها دين موجب عقب ماندگي نمي‏شود؛ بلكه اعتقاد به دين در كنار عمل به آن، سبب رسيدن به درجات بالايي از پيشرفت و رشد مي‏گردد. 2. تنها مسلمانان و كشورهاي اسلامي نيستند كه به اين گرفتاري مبتلايند؛ بلكه كشورهاي غير اسلامي بسياري نيز به دلايلي ـ از جمله سلطه استعمار ـ در فقر مطلق يا نسبي باقي مانده‏اند. 3. در كشورهاي پيشرفته نيز به رغم در اختيار داشتن منابع فراوان و دسترسي به ارقام بالايي از رشد اقتصادي، رفاه همگاني تحقق نيافته است و به طور معمول، گروه خاصي از رهاورد توسعه بهره مي‏گيرند و عده بسياري در فقر زندگي مي‏كنند. 4. علي‏رغم رشد و ترقّي تمدن غرب در برخي از زمينه‏ها، انحطات و بحران‏هاي جدي ديگري در كنار آن پديد آمد و بشريت را در ورطه خطرناكي قرار داده و فرياد متفكران و انديشمندان را بلند كرده است. پيشرفت غرب به دليل تک ساحتي بودن، پيشرفت انسانيت و در خدمت بشر نبوده است؛ بلکه پيشرفت صنعت و تکنولوژي و خارج از هويت و وجود انسان صورت گرفته است! آيا در کشورهاي پيشرفته، پيشرفت اخلاق، ايمان و رفتارهاي انسان صورت پذيرفته است؟ اين چه پيشرفتي در انسانيت و تمدن است که به جهت نفت و سلطه بر جهان، خون هزاران انسان‏هاي بي گناه ريخته مي‏شود؟ آيا جنگ جهاني اول و دوم؛ انفجار اتمي هيرو شيما وناکازاکي، کشتار وسيع مردم ويتنام، فقر وفلاکت کشورهاي جهان سومي ـ به خصوص کشور‏هاي آفريقايي ـ و اشغال غيرقانوني عراق و فجايع زندان‏هاي ابوغريب و.... براي بيان سياه بودن تمدن غربي کفايت نمي‏کند؟! 5. بسياري از دانشمندان غربي و پديد آورندگان تمدن جديد غرب نيز دين‏گرا هستند؛ هر چند اين تمدن نو، بر پايه دين‏گرايي بنيان نهاده نشده است. بر اين اساس روشن مي‏شود که نه دين سبب عقب‏ماندگي است و نه پيشرفت غرب محصول دين‏گريزي است. برعكس، رگه‏هايي از دين‏گريزي كه در اوان پيدايش تمدن غرب رخ نمود، يكي از آسيب‏هاي جدي و نواقص تمدن غرب به شمار مي‏آيد كه متفكّران و انديشمندان غربي، به سرعت متوجه اين خلأ گرديده و كوشيده‏اند گرايش به دين را همواره زنده نگه دارند. با اين حال، مشكل اساسي جهان غرب اين است كه دين حاكم بر آن، از اصالت، جامعيت، وثاقت و خردپذيري كافي برخوردار نيست و راه يافتن تحريف در آن، مشكلات بسياري را پديد آورده است. T}علل عقب‏ماندگي {T دربارة اينكه چرا كشورهاي اسلامي عقب افتاده‏اند، بايد گفت: اين مسئله علل و ريشه‏هاي تاريخي مختلفي دارد و بررسي جامع و همه جانبه آن، نيازمند کاوش هايي ژرف و گسترده است. با اين حال مي‏توان به چهار عامل اساسي در اين زمينه اشاره کرد: 1. مسلمانان بر اساس انگيزش و هدايت‏هاي ديني، مسير رشد تعالي را پوييدند و بر اثر انحراف از دين و آلودگي به مفاسد دنياپرستي و سستي و كاهلي، به انحطاط و عقب ماندگي گراييدند. 2. نظام‏هاي سياسي فاسد و استبدادي نيز نقش مهمي در اين زمينه داشتند. اين نظام‏ها به جاي همّت در جهت رشد و پيشرفت مسلمانان، فقط به فكر حفظ قدرت خويش و صرف هزينه‏هاي عمومي مسلمانان در جهت خوش‏گذراني و رفاه خود بودند. وجود اين نظام‏ها و حاكمان فاسد، خود ناشي از انحرافات سياسي صدر اسلام پس از رحلت پيامبر عظيم‏الشأن و انحرافات اعتقادي و اجتماعي بعد از آن بود. اين نظام‏هاي سياسي، بر شخصيت و منش انسان‏ها و فرهنگ اين جوامع آثار زيان باري نهاد. 3. بيگانگان و استعمارگران براي عقب نگاه داشتن كشورهاي جهان سوم ـ از جمله مسلمانان ـ و استثمار منابع انساني و طبيعي تهاجم گسترده اي به اين کشورها داشتند. 4. سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگ‏هاي داخلي و جانشين ساختن شعارهاي استعماري ـ همچون ناسيوناليزم و پان‏عربيزم ـ به جاي تكيه بر اصول‏گرايي و اتحاد بين‏الملل اسلامي، از ديگر علل عقب ماندگي مسلمانان است. T}علل پيشرفت غرب {T عوامل بسياري مي‏تواند موجب پيشرفت و ركود شود كه اساسي‏ترين آنها تلاش و فعاليت در جهت شناخت سنن و قوانين حاكم بر جهان هستي و استفاده درست از امكاناتي است كه خداوند در اختيار بشر نهاده است. علت پيشرفت غرب هرگز دين‏گريزي نبوده است؛ بلكه در آنجا خرافاتِ در لباس دين، آنان را به عقب ماندگي وا مي‏داشت و پشت پا زدن به آن خرافات، نقش مانع زدايي در جهت رشد و ترقي را ايفا نمود. پيشرفت علمي و صنعتي غرب، مرهون عوامل بسياري است كه بررسي تمام موارد آن مجالي وسيع مي‏طلبد؛ ولي به اختصار به بعضي از آنها اشاره مي‏شود: 1. آشنايي غربي‏ها با تمدن اسلامي و شرقي در طول جنگ‏هاي صليبي و نيز مسافرت‏هاي جهانگرداني مانند ماركوپولو وانتقال دانش وفرهنگ اسلامي به غرب. 2. رنسانس فكري در اروپا (با توجه به مجموعه عواملي كه اين تحول فكري را ايجاد كرد) و مبارزه با خرافات و عقايد موهومي كه در بين مردم آن ديار رايج بود . 3. كنار گذاشتن كليسا از اداره امور جامعه و به وجود آوردن نهادهاي جديدي براي اداره آن. به اعتراف دانشمندان و صاحب نظران، دنياي غرب با چپاولگري و غارتگري ملل ديگر، آنها را استثمار کرد و با استعمار آن کشورها و گماشتن مزدور در رأس آنها، از يک طرف مانع پيشرفت اين کشورها شده و از طرف ديگر با استفاده از ثروت‏ها و سرمايه‏هاي انساني و طبيعي آنها، صنايع خود را بهبود بخشيد... خلاصه اينکه کشورهاي اسلامي و اکثر کشورهاي جهان سوم عقب مانده نيستند؛ بلکه عقب نگه داشته شده اند. گفتني است اروپا در قرون وسطا، غرق در تاريكي جهل و خرافه بود. ارباب كليسا با تلقين برخي عقايد موهوم، اجازه رشد علم و دانش را نمي‏دادند؛ در حالي كه در همان زمان، دانشمندان اروپايي تحت تأثير تمدن اسلامي قرار داشتند كه تا قلب اروپا پيش رفته بود (آندلس يا اسپانياي امروزي و شبه جزيره بالكان). اينان خواهان تحوّل در اروپا و نگرش جديد به علم و دانش شده بودند؛ چرا كه ارباب كليسا با تفتيش عقايد، حتي اظهار نظر درباره پديده‏هاي جهان را گمراهي تلقي مي‏كردند؛ چنان‏كه گاليله در همين دوران محاكمه شد و صدها دانشمند به همين دليل محكوم گرديدند! اين وضعيت در حالي بود كه مراكز علمي جهان اسلام در آن زمان، محل فراگيري دانش و ساخت ابزارهاي دقيق (مانند ساعت و لوازم جراحي و...) بود. ده‏ها دانش‏پژوه اروپايي در اين مراكز مشغول به تحصيل بودند. تعاليم اسلامي همگان را به علم، دانش و تفكر در آفرينش دعوت مي‏كرد و آيات قرآني، خود پيشگام در بيان حقايق هستي و چگونگي رخدادهاي آن بود. در همين وضعيت بود كه اروپا تحت تأثير قرار گرفت و خيزشي علمي در آن سامان شكل داده شد. غرض از بيان اين مقدمات آن است كه آنچه مورد انكار پيشقراولان رنسانس در اروپا قرار گرفت، عقايد موهوم ارباب كليسا دربارة خداوند و تعاليم آنها دربارة علم و نحوة زندگي مردم بود؛ وگرنه اصل خداي جهان، كمتر مورد انكار دانشمندي فرهيخته قرار گرفته است. آنچه مايه تأسف است، اينكه برخي از تازه واردان به عالم فكر و انديشه ـ كه هنوز در وادي نخست آن نيز فرود نيامده‏اند ـ با تمثيلي بي‏مورد و جاهلانه، از آنچه در قرون وسطا اتفاق افتاده است، كپي برداري كرده و همان نسخه‏ها را براي امروز جهان ما مي‏پيچند. اين كپي‏برداري كه حدود يك قرن است آغاز گشته و تقريباً دوران زوال خود را مي‏گذراند، تاريخي بس عجيب و غريب دارد؛ تا آنجا كه بسياري از كساني كه خود روزي منادي آن بودند، به اشتباه خود پي برده و سعي در جبران آن کرده‏اند. براي نمونه، در اين زمينه مي توان به كتاب ارزشمند «در خدمت و خيانت روشنفكران» اثر جلال آل احمد مراجعه کرد. T} نجات از عقب ماندگي {T در پايان، ذكر اين نكته لازم است كه: به رغم عقب ماندگي جوامع اسلامي از پيشرفت در صنعت و دانش، امروز نيز انديشه و تمدن اسلامي جانمايه نيرومندي براي احيا دارد و بر عكس، تمدن غرب به شدت گرفتار انحطاط فرهنگي و زوال‏پذيري شده است. در اين فرصت اگر مسلمانان بخواهند جايگاه شايسته خود را دريابند، رعايت نكات زير بايسته است: 1. بالا بردن سطح شناخت و بينش‏هاي ديني در همه ابعاد آن؛ 2. تقويت روح ايمان و تقوا و استواري در دين و مبارزه با كژي‏ها؛ 3. ارتقاي دانش و سطح علمي؛ 4. ارتباط وثيق و همدلي در سطح بين‏الملل اسلامي و تعاون و همكاري گسترده و همه جانبه مسلمانان؛ 5. از ميان برداشتن نظام‏هاي فاسد؛ 6. تلاش همه جانبه و همگاني در جهت ايجاد و احياي تمدن عظيم و مدينه فاضله اسلامي؛ 7. اعتماد به نفس و دوري از خودباختگي. V}براي آگاهي بيشتر نگ : 1. زين‏العابدين قرباني، علل پيشرفت و انحطاط مسلمين؛ 2.، احمد موثق، علل ضعف و انحطاط مسلمين در انديشه‏هاي سياسي و آراي اصلاحي سيد جمال‏الدين اسدآبادي؛ 3. روژه گاردي، آمريكا پيشتاز انحطاط، ترجمه قاسم منصوري؛ 4. قانع عزيزآبادي، علل انحطاط تمدنها؛ 5. رجبي، ريشه‏هاي ضعف و عقب‏ماندگي مسلمانان؛ 6. امير شكيب ارسلان، رمز عقب‏ماندگي ما، ترجمه محمد باقرانصاري؛ 7. شكيب ارسلان، تاريخ فتوحات اسلامي در اروپا، ترجمه علي دواني؛ 8. حسين انصاريان، به سوي قرآن و اسلام؛ 9. ويل‏دورانت، تاريخ تمدن، ج 4، ترجمه گروهي از نويسندگان؛ 10. زيگريد هونكه، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه مرتضي رهباني؛ 11. گوستاولوبون، تاريخ تمدن اسلام و غرب؛ 12. تمدن اسلامي پيشگام در علوم و فنون جديد، ج 1 و 2 و 3، بولتن انديشه، شماره 18 ـ 17، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‏ها{V
کد سوال : 28
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : چرا دين مبين اسلام در کشور اسلامي ما، نتوانسته؛ رسالت اصلي خود ـ که همانا حفظ ارزش‏هاي ديني و عملي و اجرايي مناسب است ـ جامة عمل بپوشد؟
پاسخ : T}بررسي کارآمدي اسلام {T رسالت و كار ويژة اصلي دين هدايت انسان و تبيين اموري است که در جهت تكامل و سعادت دنيوي و اخروي بشر در ابعاد فردي و اجتماعي، به آن نيازمند است. همان طور كه قرآن كريم مي‏فرمايد: «A} وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْيانًا لِكُلّ‏ِ شَيْ‏ءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمينَ{A »؛ «و بر تو كتاب را نازل كرديم كه روشنگر همه چيز است و هدايت و رحمت و بشارت براي مسلمين است». V}نحل، آية 89 {V اما تحقّق عيني و اجراي عملي اين آموزه‏هاي ديني در سطح جامعه، از حوزة رسالت دين خارج است؛ بلكه اين وظيفه را دين بر عهدة افراد آن جامعه گذاشته است؛ چنان كه قرآن كريم در اين باره مي‏فرمايد: «A} إِنَّ اللّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ{A »؛ «خداوند وضع هيچ مردمي را عوض نمي‏كند، مگر آنكه خود آنها وضع نفساني خود را تغيير دهند». V}رعد(13)، آية 11 {V براي علّت‏يابي و شناخت عواملي كه در پديده‏اي به نام عدم شكل‏گيري و تحقّق كامل ارزش‏ها و آموزه‏هاي دين مبين اسلام در جامعة ايران نقش داشته‏اند؛ بايد به دو دسته از عوامل درون ديني و عوامل برون ديني اشاره کنيم. در اينجا به اختصار به بررسي ميزان تأثير هر كدام از اين امور مي‏پردازيم: T}يک. عوامل درون‏ديني: {T در بررسي اين عوامل بايد سراغ متون ديني برويم و از اين طريق درصدد يافتن پاسخي براي اين پرسش باشيم كه آيا خود دين اسلام در هدايت و تبيين نيازهاي جامعة بشري در ابعاد مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي و...، رسالت و وظايف خويش را كاملاً انجام داده است؛ به نحوي كه از اين بُعد هيچ‏گونه تقصير و قصوري را نتوان متوجه دين کرد؟! يا نه برعكس اين دين نيز مانند برخي اديان ديگر، در پاسخ‏گويي به نيازهاي بشري و اصلاح جوامع انساني ناتوان است؟ عده اي، ريشه‏ها و عوامل شكل‏گيري مباني تفكر غرب (از قبيل سكولاريسم، اومانيست و... ) را كه باعث بحران‏هاي عظيم جوامع بشري در غرب شده است را در دين مسيحيت جست وجو مي‏كنند. به عنوان نمونه يكي از عوامل مؤثر در شكل‏گيري سكولاريزم و جدايي دين از سياست، نارسايي دستگاه ديني مسيحيت بود. از آنجا كه آيين مسيحيت در مورد مسائل اجتماعي و حقوقي و سياست، قوانين انبوه و روشني ندارد، در حقيقت آنچه در دوران حاكميت كليسا مورد استناد بود، قوانين بشري و برخاسته از علوم قديم بود كه علم جديد يا نارسايي آنها را اثبات كرد و يا در اعتبار و وثاقت آنها شك داشت و آنها را كنار گذاشت. همچنين عوامل مهم اومانيسم و راسيوناليسم و... نارسايي مفاهيم ديني و كلامي مسيحي است. V}براي آگاهي بيشتر ر.ك: علي رباني گلپايگاني، ريشه‏ها و نشانه‏هاي سكولاريسم، كانون انديشه جوان، ص 52 و 57...؛ محمدرضا كاشفي، فرهنگ و مسيحيت در غرب، مؤسسة فرهنگي دانش و انديشة معاصر {V بر اساس اصول اعتقادي، كلامي و آموزه‏هاي ديني، دين اسلام به عنوان كامل‏ترين و جامع‏ترين و آخرين ديني است كه از سوي خداوند، جهت هدايت و تكامل انسان و پاسخ گويي به نيازهاي مادي و معنوي آن در تمام ابعاد فردي و اجتماعي، نازل شده است. V}ر.ك: عبدالحسين خسروپناه، قلمرو دين، مركز مطالعات و پژوهش‏هاي فرهنگي حوزة علميه قم، چاپ اول، پاييز 1381 {V چنان كه قرآن كريم مي‏فرمايد: «A} ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ{A »؛ «ما هيچ چيز را در اين كتاب فروگذار نكرديم، آن گاه همه به سوي پروردگارشان محشور شوند».V} انعام(6)، آية 38{V همچنين: « A} الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ اْلإِسْلامَ دينًا {A »؛ «امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براي شما برگزيدم». V}ماعده(5)، آية 3{V امام باقر(ع) در تبيين اين موضوع مي‏فرمايد: «H} ان الله ـ تبارك و تعالي ـ لم يدع شيئاً يحتاج اليه الامّة الا انزله في كتابه و بينه لرسوله{H »؛ «خداوند تبارك و تعالي چيزي از نيازمندي‏هاي امت را وانگذاشت؛ مگر آنكه آن را در كتابش فرو فرستاد و براي رسولش بيان فرمود». امام صادق(ع) نيز مي‏فرمايد: «H} ما من شي‏ء الاّ و فيه كتابٌ او سنه{H »؛ «چيزي نيست مگر در مورد آن در كتاب يا سنت بياني هست». V}اصول کافي، ج 1، صص 9 ـ 76 {V در عمل نيز دين مبين اسلام توانايي خود را جهت اداره و رهبري جوامع انساني و پاسخ گويي به نيازهاي مختلف آن، در مقاطع مختلفي از تاريخ به اثبات رسانيده است؛ چنان كه ويل دورانت در اين زمينه مي‏گويد: «اسلام طي پنج قرن، (از سال 81 هـ تا 597 هـ) از لحاظ نيرو و نظم و بسط قلمرو و اخلاق نيك و تكامل سطح زندگاني و قوانين منصفانه انساني و تساهل ديني (احترام به عقايد و افكار ديگران) و ادبيّات و تحقيق علمي و علوم و طبّ و فلسفه پيشآهنگ جهان بود».V}ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 11، ص 317 {V وي در جاي ديگر مي‏گويد: «تنها به دوران‏هاي طلايي تاريخ، يك جامعه مي‏توانسته است در مدّتي كوتاه اين همه مردان معروف در زمينة سياست، تعليم، ادبيات، لغت، جغرافيا، تاريخ، رياضيات، هيئت، شيمي، فلسفه، طبّ و مانند آنها ـ كه در چهار قرن اسلام، از هارون الرشيد تا ابن‏رشد بوده‏اند ـ به وجود آورد». V}همان، ص 322 {V پيروزي انقلاب اسلامي ايران و ساير دستاوردهاي مهم و عظيم آن در ابعاد مختلف ـ كه با الهام و تكيه بر آموزه‏هاي دين اسلام صورت پذيرفت ـ نمونه ديگري بر اثبات اين واقعيت است. بنابر اين نمي‏توان وجود مشكلات در جوامع اسلامي كنوني را به اساس دين مرتبط کرده؛ بلكه بايد علّت و عوامل آن را در جاي ديگر جست وجو كرد. T}ب. عوامل برون‏ديني: {T منظور از اين عوامل، علل و اسبابي است كه از خارج دين اسلام، باعث عدم تحقّق و اجراي كامل تعاليم و آموزه‏هاي دين مبين اسلام شده است. مسلماً صرف وجود ديني كه متضمن مكانيسم‏هاي دقيق، براي تعالي و سعادت مادي و معنوي جوامع انساني باشد، براي تحقق عيني اين مكانيسم و آموزه‏ها كافي نيست؛ بلكه علاوه بر آن، نيازمند عوامل انساني مورد نياز، كارگزاران و مديران صالح، مردمي معتقد و خواستار اجراي ارزش‏ها، كفايت منابع مادي، اقتصادي و... و نيز فقدان موانع و مشكلاتي از قبيل تهديدات خارجي و تهاجمات فرهنگي و نظامي بيگانگان، بدعت و سنت‏هاي غلط، دنياگرايي، تجمل‏پرستي و... مي‏باشد. در غير اين صورت هرگز آن دين در اجراي اهداف خود و اصلاح كامل جامعة انساني، موفق نخواهد بود. در اين رابطه اما به صورت اجمال به نكاتي چند اشاره مي شود: بر اساس آموزه‏هاي قرآني هر گونه تغييري در سرنوشت انسان‏ها و اصلاح يا انحطاط اجتماعي و فردي يك جامعه، منوط به خواست و ارادة آنان است. افراد يك جامعه، زماني به طور كامل اصلاح مي‏شوند كه بر اساس اراده، گزينش و كنش اختياري خود بتوانند از شرايط محيطي ـ كه به بركت حاكماني عادل و الهي، قوانين، احكام و ارزش‏ها و معارف اسلامي به وجود آمده ـ استفاده كنند و راه تعالي و تكامل خود را در پيش گيرند. به بركت وجود انقلاب اسلامي ايران ـ كه الهام گرفته از تعاليم حيات‏بخش اسلام بود ـ تا حدود زيادي تحوّلات و دگرگوني‏هاي اساسي در بينش افراد و ارزش‏هاي جامعة ما به وجود آمد؛ ولي اين مقدار به هيچ وجه جهت دستيابي به جامعه‏اي كاملاً مطابق با تعاليم اسلامي، كافي نيست. ادامه و بقاي فرهنگ فاسد و مستبد پادشاهي در ايران، عدم تثبيت ارزش‏هاي اسلامي و قانون‏گرايي و پايبندي به ضوابط و مقررات اسلامي در مردم و بسياري از مسئولان مسئله تغيير ارزش‏ها پس از دوران دفاع مقدس (مانند با ارزش شدن پول، شهرت، مدرك‏گرايي، رفاه‏طلبي، تجمّل‏پرستي و... ) و نيز تهاجم فرهنگي شديد همه جانبه بيگانگان جهت مقابله با انقلاب اسلامي و ارزش‏هاي الهي، همگي از جمله دلايلي هستند كه نقش بسيار مهمي در ايجاد اين مشکل دارند. علاوه بر اين مسئله مشكلات اجتماعي و اقتصادي نظير فقر و تبعيض و بي‏عدالتي، اعتياد، كمبود اشتغال، مسكن، تورم و... زمينه‏هاي بسيار مناسبي را براي ناديده گرفتن ارزش‏هاي الهي در جامعه، فراهم مي‏آورد. نتيجه آنكه عدم تحقّق كامل ارزش‏هاي ديني در جامعه ما، معلول عواملي برون‏ديني است و اين ارتباطي با توانايي دين در اين زمينه ندارد. دين اسلام به عنوان كامل‏ترين و جامع‏ترين اديان، توانايي پاسخ گويي به نيازهاي جامعة بشري و تأمين سعادت دنيوي و اخروي آن را در همة زمان‏ها دارد؛ اما تحقّق اين امر با خواست، اراده و همكاري و جانفشاني عوامل انساني و فراهم بودن ساير عوامل محيطي بستگي دارد.
کد سوال : 29
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : اصلاحات چه تعريفي دارد؟ اصلاحاتي كه در كشور مطرح مي‏شود، در چه زمينه‏هايي است؟
پاسخ : براي پاسخ دادن به اين پرسش، ابتدا به دو تعريف متفاوت از آن، در ادبيات اسلامي و سياسي مي‏پردازيم و سپس زمينه‏ها و اهداف مطرح شدن اين اصطلاح را در جامعه مورد بررسي قرار مي‏دهيم و در نهايت، برخي از دستاوردهاي روند اصلاحات را بيان مي کنيم: T}«اصلاحات» در ادبيات اسلامي {T اصلاح در فرهنگ اسلامي، به معناي از ميان برداشتن تباهي و نادرستي در محيط اجتماعي و داراي چند مؤلفة اساسي است: 1. تلاش پي‏گير براي درك اسلام با اتكا به منابع اوليه (كتاب و سنت) ؛ 2. تلاش براي تطبيق ارزش‏هاي ديني بر شرايط زندگي در هر عصر و زمانه. بنابراين، بزرگ‏ترين مصلحان جهان، پيامبران هستند كه طريقة سير زندگي دنيا و آخرت را به انسان مي‏آموزند؛ همان طور که در قرآن از زبان شعيب(ع) نقل شده که خطاب به مردم گفت: «A} إِنْ أُريدُ إِلاَّ اْلإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ{A »؛ «من هيچ قصدي جز اصلاح طلبي در حد و توان خود ندارم» V}هود(11)، آية 88{V و در آيه ديگر خداي متعال هدف از بعثت شعيب(ع) را دو چيز بيان مي‏کند: 1. دعوت به توحيد. 2. دعوت به عدالت اقتصادي و اجتماعي؛ V}هود(11) آية 84 و 85 {Vيعني در واقع اصلاح طلبي، دعوت به دين خدا و خدمت به مردم در جهت آباداني دنيا بر محور عدالت اجتماعي و اقتصادي است. از ديدگاه اسلام و قرآن، اصلاح طلب بايد در خط پيامبران و با تمسّك به تعاليم آنان و كتاب الهي، به اصلاح جامعه بپردازد. قرآن كريم مي‏فرمايد: «ما اجر اصلاح‏طلباني را كه با تمسك به كتاب خدا و به پاداشتن نماز، در جامعه به اصلاح‏طلبي مي‏پردازند، ضايع نمي‏كنيم».V}هود(11)، آية 90 {V اگر اصلاح‏طلبي در مسير ديگري واقع شود، از ديدگاه قرآن افساد است؛ زيرا هر تحولي را نمي‏توان در جهت صلاح جامعه به حساب آورد: شايد بعضي از تغييرات و تحولات ظاهراً خدماتي را براي اجتماع به ارمغان مي‏آورد، اما در واقع ريشه اجتماع را مي‏خشكاند. اگر اصلاح‏طلبي از مسير الهي خارج شود، تنها عنوان اصلاح را با خود يدك مي‏كشد و در واقع، موجبات فساد و تباهي جامعه را فراهم مي‏آورد. مهم‏ترين اهدافي كه از سوي مصلحان مسلمان دنبال مي‏شوند، عبارت است از: الف. مصلحان با تأكيد بر پرهيز از شرارت‏هاي اجتماعي و مفاسد، ضرورت تعليم و تربيت صحيح افراد، تحقق نظم اجتماعي، سخت‏كوشي و وجدان اجتماعي، اصلاح فرهنگي و سامان‏بخشي به امور سياسي اجتماعي و اقتصادي، سعي دارند تا جامعه را از عقب‏ماندگي رهايي بخشند و وضعيت معيشت و زندگي اجتماعي را بهبود بخشند. ب. تفكر و انديشه مردم را اصلاح کرده و بر بينش و دانش آنان بيفزايند. ج. تأكيد بر جايگاه قرآن و سنت و اجماع و عقل در مقام استخراج احكام شرعي و ضرورت پاي‏بندي به اين منابع، از جمله اهداف ارزنده جنبش اصلاح‏طلبي است كه روش شناخت اسلامي را از ورود بدعت‏ها حفظ نموده است. T}اصلاحات در ادبيات سياسي{T؛V} Reform{V اصلاحات به معناي دگرگوني در جهت تأمين برابري اجتماعي و اقتصادي و سياسي و گسترش دامنه اشتراك سياسي در جامعه است. اصلاح‏طلبي هواداري از سياست تغيير زندگي اجتماعي يا اقتصادي يا سياسي، با روش‏هاي ملايم و بدون شتاب است. بر اين اساس، واژه اصلاحات در مقابل واژه انقلاب {VRevolution{V قرار دارد. اين دو پديده، از نظر شتاب و دامنه و جهت دگرگوني در نظام‏هاي سياسي و اجتماعي، تفكيك پذير است. انقلاب؛ يعني، دگرگوني سريع و كامل و گاه خشونت‏آميز، در ارزش‏ها و ساختار اجتماعي و نهادهاي سياسي، سياست‏هاي حكومتي و رهبري سياسي، اجتماعي. اصلاح‏طلبي از نظر كلي، در برابر ارتجاع و محافظه‏كاري از سويي و انقلاب خواهي از سوي ديگر، قرار مي‏گيرد. V}نگ : داريوش آشوري، دانشنامة سياسي، ص 72 {V با در نظر گرفتن اين دو تعريف، مشخص مي‏شود كه اصلاح به مفهوم اسلامي، با اصلاح به مفهوم «رفورم» متفاوت است. به عبارت ديگر، اصلاح اعم از رفورم است؛ زيرا از آن حيث كه به آرمان‏هاي متعالي دين نظر دارد، شامل و جامع است و حتي انقلاب به عنوان روشي اصلاحي قابل تعريف است. اصلاح طلبي اهداف عالي انقلاب را تعيين مي‏كند و از طرف ديگر، مرحله‏اي از انقلاب است كه پس از پيروزي و تحكيم ساختارهاي آن، به تدريج كاستي‏ها را برطرف مي‏سازد. T}زمينه‏ها و اهداف مطرح شدن اصلاحات {T اصل موضوع اصلاح و اصلاح‏طلبي، از آموزه‏هاي ديني و اسلامي محسوب مي‏شود و از ديدگاه منابع اسلامي، در ذات دين قرار دارد و از اركان هويت ديني است. انقلاب اسلامي ايران هم كه الهام گرفته از آموزه‏هاي ديني است، در ذات و جوهر خويش به اصلاح امر مي‏كند. اين امر پيوسته از سوي برخي از مسئولان نظام ـ از جمله مقام معظم رهبري ـ مورد تأكيد و توجه بوده است. طبيعي است كه هر سيستمي براي حفظ بقاي خود و ادامه كاركردها و رسيدن به اهداف موردنظر، نياز به نوعي باز توليد در عناصر معيوب و كاركردهاي ناقص خود دارد. در غير اين صورت، عناصر و كاركردهاي معيوب، به تمام سيستم سرايت مي‏كند و كل نظام را مختل مي‏نمايد. انقلاب اسلامي ايران كه براي اصلاح گسترده و فراگير در كاركردها و ساختار سياسي نظام قبل، به رهبري حضرت امام روي داد، پديده‏اي دفعي نيست؛ بلكه تدريجي است. يك مرحلة انقلاب (تغيير نظام و ساختار سياسي رژيم قبل)، دفعي بود و تمام شد؛ اما تغيير و اصلاح در كاركردها امري تدريجي است و در بستر زمان بايد روي دهد و تحقق كامل انقلاب به آن است كه بخش‏هاي تحول نيافته، اصلاح و كاستي‏ها برطرف گردند. در انتخابات هفتم رياست جمهوري، آقاي خاتمي شعارهايي از قبيل تحقق جامعه مدني، كثرت‏گرايي، آزادي بيان، قانون‏گرايي و حقوق شهروندي را مطرح كرد و اين در حالي بود كه مفهوم اصلاحات در ادبيات سياسي كشور، چندان تداول نداشت. از همان روز اول، مطبوعات خارج از كشور (غربي و شرقي) اصطلاح «رفورميسم» را به اين حركت داده و آقاي خاتمي را به عنوان يك رفورميست مي شناختند. دو سال طول كشيد تا اصطلاح «رفورم» وارد ادبيات روزنامه‏اي كشور شد و قرائت‏هاي مختلفي از آن صورت گرفت كه دو پايگاه را مي‏توان در اين زمينه تعريف كرد: T}1. سكولار كردن حكومت؛ {T اين قرائت، متعلق به تفكّري خاص و جمعي از روشنفكران كشور است كه در رقابت‏هاي سياسي، ميدان‏دار مفهوم دادن به اين كلمه‏ها هستند. اصلاحات براي اينان فرايندي است كه بايد از حكومت، اسلام‏زدايي كرد و بر اين اساس براي اصلاحات مفاهيم جنبي ـ مانند كثرت‏گرايي در قرائت‏هاي ديني ـ را مطرح مي‏کردند. T}2. كارآمدتر كردن حكومت؛ {T ريشة‏ اين امر استقبال گسترده مردم از آقاي خاتمي بود. مردم دو نكته مهم را در انتخابات بيان كردند: يكي اعتماد مردم به نظام بود كه در انتخابات شركت كردند و دوم، تقاضاي تحول در جهت رفع کاستي ها و معضلات بود. مردم مي‏خواستند نظامشان كارآمدتر شود. مقام معظم رهبري اهداف اصلي اصلاحات را متوجه رفع سه معضل بزرگ فقر و فساد و تبعيض بي‏عدالتي مي‏دانند و با ذكر مجموعه‏اي گسترده از نابساماني‏هاي اجتماعي و اقتصادي، اصلاحات را ناظر بر حل اين معضلات به شمار مي‏آورند. V}نگ : «روزنامه كيهان، پرچمداران اصلاحات»، ش 16859 ص 2 {Vاز نظر آقاي خاتمي نيز اصلاح گري بايد بر پايه‏هاي دين‏داري، معنويت و تقويت نظارت مردم استوار باشد و اصلاح واقعي بايد در مبنا و چارچوب بزرگ‏ترين دستاورد انقلاب (قانون اساسي) باشد. V}نگ : روزنامه اطلاعات 6/2/1379، شماره 21893 {V مقام معظم رهبري بر تفكيك ميان دو الگوي متفاوت از اصلاح‏طلبي تأكيد دارند : «اصلاحات يا اصلاحات انقلابي و اسلامي و ايماني است كه همه مسئولان كشور، مردم مؤمن و صاحب نظران با اين اصلاحات موافقند؛ و يا اصلاحات آمريكايي است كه همه مسئولان كشور، مردم مؤمن و همه آحاد هوشيار ملت، با آن مخالف اند». V}رهنمودهاي مقام معظم رهبري در جمع كارگزاران نظام، 19/4/79 {V دشمنان انقلاب اسلامي، به خصوص آمريكا، با تجربه مثبتي كه از انجام گرفتن اصلاحات آمريكايي توسط گورباچف در شوروي سابق داشتند، تلاش کردند تا با تمسّك به تبليغات گسترده و استفاده از عناصر داخلي خود و مطبوعات وابسته، چنين القا كنند كه اين نظام احتياج به اصلاحات دارد و با سوء استفاده از اين شعار، تمامي اركان نظام ـ از قانون اساسي گرفته تا ساير نهادهاي انقلابي ـ را مورد هجوم خود قرار دهند. آنان اصلاحات در ايران را به معناي تكيه بر جمهوريت نظام و كنار گذاشتن اسلاميت نظام مي دانستند و با استفاده از فضاي باز به وجود آمده پس از دوم خرداد، استراتژي استحاله تدريجي نظام را از طريق مكانيزم اصلاحات و در نتيجه، تغيير در ساختار نظام، دنبال كردند!! اما اين نقشه شوم با تيزبيني دقيق مقام معظم رهبري افشا شد. ايشان در سخناني كه در 19 تير ماه 1379 در جمع كارگزاران نظام ايراد کردند، بر اين نكته تأكيد فرمودند كه: «ما مخالف اصلاحات نيستيم؛ بلكه اصلاحات لازم و مطابق نياز كشور و منطبق بر روح انقلاب و اسلام است. اگر اصلاح به صورت نو به نو انجام نگيرد، نظام فاسد خواهد شد و به بيراهه خواهد رفت. اصل اصلاحات، يك كار لازم است وبايد انجام بگيرد. وقتي اصلاحات انجام نشود، برخي از نتايجي كه ما امروز با آنها دست به گريبانيم، پيش مي‏آيد. توزيع ثروت ناعادلانه مي‏شود؛ نوكيسگان بي‏رحم بر نظام اقتصادي جامعه مسلط مي‏شوند؛ فقر گسترش پيدا مي‏كند؛ زندگي سخت مي‏شود و مغزها فرار مي‏كنند... ». هدف اصلي مقام معظم رهبري افشاي دست‏هاي پنهان و آشكاري بود كه در مرحله مشابه‏سازي اوضاع ايران با شوروي سابق، براساس طرح آمريكا و دقيقا با انگيزه فروپاشي نظام جمهوري اسلامي وارد عمل شده بودند. V}براي آگاهي بيشتر نگ: الف. حسن واعظي، اصلاحات و فروپاشي؛ ب. فصلنامه «كتاب نقد»، شماره 16 {V
کد سوال : 30
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : الگوي مناسب توسعه را چگونه به دست آوريم؟
پاسخ : T}منابع تدوين الگوي توسعه {T براي تدوين الگوي مناسب توسعه در هر كشور، نظريه پردازان جامعه بايد از سه منبع اساسي بهره‏ببرند: 1. تجربيات ديگران، كه مستلزم شناخت عميق علمي از شرايط اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي آن كشورها است؛ تا زمان و مكان الگو به درستي شناخته شود. 2. شناخت ارزش‏هاي ملّي و هويت فرهنگي. 3. شناخت دقيق واقعيّات و عينياتّ جامعه و درك امكانات و محدوديت‏هاي كشور. قانون اساسي، با توجّه به اهميت و نقشي كه براي توسعه اقتصادي در دستيابي كشور به توسعه همه‏جانبه قائل است، با بيان اصول متعدّد راه را براي توسعة اقتصادي كشور گشوده است. از ديدگاه قانون اساسي، اقتصاد و توجه به امور مالي و معيشتي، هدف نيست؛ بلكه وسيله است و دولت اسلامي نبايد به بهانه رشد و رونق اقتصادي، همه توجهات و برنامه‏هاي خود را به رفاه اقتصادي و تأمين نيازهاي مادي معطوف كند و از هدف اصلي غافل و يا منحرف گردد. اصل چهل و سوم قانون اساسي، استفاده از علوم و فنون و تربيت افراد ماهر را ـ براي توسعه و پيشرفت اقتصاد كشور و تأمين استقلال اقتصادي جامعه و ريشه‏كن كردن فقر و محروميت و برآوردن نيازهاي انسان در جريان رشد ـ لازم دانسته و بر تأمين شرايط و امكانات كار براي همه‏ تأكيد نموده است. قانون اساسي، دولت را موظفّ کرده كه برنامه‏هاي اقتصادي كشور و شكل و محتوا و ساعات كار را به صورتي تنظيم کند كه هر فرد علاوه بر تلاش شغلي، فرصت و توان كافي براي خودسازي معنوي و سياسي و شركت فعّال در اموركشور و افزايش مهارت و ابتكار نيز داشته باشد. V}ر.ك: محمد تقي نظر پور، ارزش‏ها و توسعه، صص 87 ـ 81 و 184 ـ 92 و 229 ـ 220 {V