• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 51
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : اگر كاري را فقط زنان يا مردان مي توانند انجام دهند، آيا لزومي دارد اين فعاليت‏ها مختلط انجام شود (حتي با رعايت حدود)‏؟
پاسخ : T} اختلاط زن و مرد{T هيچ لزومي در اختلاط زن و مرد ـ آن هم در اموري که مي‏تواند به وسيلة مردان يا زنان به تنهايي انجام شود ـ وجود ندارد.براي تبيين دقيق اين مسئله گفتني است: اسلام دربارة اشتغال زن دوگونه حكم دارد: 1. احكام الزامي (فقهي حقوقي): اين دسته از احكام، مسائلي هستند كه براي پاسداشت حريم عفاف و سلامت جامعه، قيود خاصي را وضع مي‏كنند و مقرر مي‏دارند كه اختلاط زن و مرد در جامعه، بايد با حفظ كامل موازيني چون حجاب، خودداري از انگيزه‏هاي شهواني و امثال آن باشد. از اين رو كار كردن زن در جايي كه مرد نامحرم هست, با شرايط زير اشكال ندارد: الف. زن حجاب كامل را رعايت كند و بيشتر از ضرورت با مرد صحبت نكند و ارتباط نداشته باشد. ب. در نگاه كردن هم فقط به دست و صورت، آن هم بدون قصد لذت و شهوت اکتفا شود. بلي بودن زن و مرد نامحرم در محل خلوتي كه كس ديگري نمي‏تواند وارد آنجا شود, حرام است و بايد زود خارج شوند و نماز خواندن هم در چنين مكاني اشكال دارد. 2. احكام اخلاقي: اين دسته از احكام مقرر مي‏دارند كه فعاليت زن در جامعه، بايد متناسب با شخصيت و كرامت واقعي او و متناسب با جايگاه اجتماعي وي و مفيد براي جامعه باشد. براي مثال وجود پزشك زن براي بيماري‏هاي مخصوص زنان ـ كه نوعا با لمس و نگاه به نقاط مختلف بدن همراه است ـ براي جامعه اسلامي يك ضرورت اجتماعي در همه دوران ها است. نيز دارا بودن آموزگار زن براي دختران، يك ضرورت است. البته در بسياري از مشاغل ديگر چنين ضرورتي وجود ندارد. بنابراين از نظر فقهي در صورت رعايت ضوابط و حدود شرعي, منع اساسي از اختلاط وجود ندارد؛ اما از نظر اخلاقي حفظ جايگاه شخصيتي زن لازم است تا در صورت امکان ـ به خصوص در مواردي که هيچ احتياجي به حضور زنان يا مردان نيست ـ از اين قبيل اختلاط‏ها اجتناب شود.
کد سوال : 52
موضوع : حقوقي
پرسش : نظر شما در مورد کار کردن زنان در موقعيت‏هاي اجتماعي ـ که هيچ نيازي به وجود زن در آن نمي‏باشد ـ چيست؟ وضعيت جامعة کنوني را چگونه تحليل مي‏کنيد؟
پاسخ : T} اشتغال زنان{T يکي از اهداف و وظايف اصلي نظام اسلامي، اجراي عدالت و احقاق حقوق همه مردم و آحاد جامعه است. زنان نيز به عنوان نيمي از افراد جامعه، مانند مردان داراي حقوق مسلمي از جمله حضور در عرصه‏هاي اجتماعي هستند که نمي‏توان از آن چشم پوشي کرد. با بررسي آيات و روايات متعدد، مشخص مي شود که تأکيد کتاب و سنت بر حضور پاک و بدون گناه مردان و زنان در صحنه‏هاي اجتماعي ـ در قالب اشتغال و يا تأمين ديگر نيازهاي مشروع فردي و اجتماعي ـ است و از اين جهت فرقي بين زن و مرد نيست. V}ر.ک: ابوالفضل گائيني، نقش جنسيت در اشتغال و ديدگاه، اسلام و فيمينيسم (مجموع مقالات) نشر معارف اسفند 1379 {V در مقدمه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز تحت عنوان «زن در قانون اساسي» آمده است: «در ايجاد بنيادهاي اجتماعي اسلامي، نيروهاي انساني که تاکنون در خدمت استثمار همه جانبه خارجي بودند، هويت اصلي و حقوق انساني خود را باز مي‏يابند و در اين بازيابي طبيعي است که زنان به دليل ستم بيشتري که تاکنون از نظام طاغوتي متحمل شده اند، استيفاي حقوق آنان بيشتر خواهد بود». بر اساس اصول متعددي از قانون اساسي، دولت جمهوري اسلامي موظف شده است همه امکانات خود را براي تأمين حقوق همه جانبه افراد ـ اعم از زن و مرد به کار گيرد. V} اصول سوم، دهم، بيستم و بيست و يکم قانون اساسي {V بنابراين اصل احقاق حقوق فردي و اجتماعي زنان، امري مسلم و از وظايف دولت اسلامي است و اين مهم نيز تاکنون دنبال شده و تحول وسيعي در موقعيت اجتماعي، فرهنگي و حقوقي زنان ايران صورت گرفته و در جهت فراهم آوردن زمينه‏هاي رشد و شکوفايي آنها، گام هاي بزرگي برداشته شده است.اما بايد به يک واقعيت ديگر نيز اذعان نمود و آن وجود برخي جريان هايي است که سعي دارند با افراط يا تفريط‏هاي خود، در اجراي سالم اين روند اخلال کنند و آن را به انحراف بکشانند. تأکيد بيش از حد بر اشتغال زنان يکي از اين مسائل است، زيرا با اينکه نظام اسلامي با اشتغال زنان در چهارچوب موازين و مقررات شرعي و قانوني، موافق و در عمل نيز در حال اجراي آن است؛ اما احقاق اين حقوق، نبايد به جايگاه مهم و کليدي زن درعرصه اجتماع و خانواده و شخصيت او آسيب برساند و آن را از ساير حقوق و وظايف فردي و اجتماعي خويش محروم سازد و يا اينکه به حقوق و مسئوليت‏هاي ساير آحاد جامعه (مردان)، خلل وارد آورد! متأسفانه برخي گرايش ها بدون در نظر گرفتن اين مسائل مهم و اولويت هاي جامعه به خصوص در مقطع کنوني که براي بسياري از مردان به عنوان مسئول تأمين اقتصاد و معيشت خانواده امکان اشتغال فراهم نيست ـ به دلايلي بيش از اندازه بر مسئله اشتغال زنان دامن مي‏زنند. مهمترين اين دلايل عبارت است از: 1. بهره برداري از ويژگي ها و شخصيت روحي و رواني زنان در جهت منافع خويش و سود جويي در پرداخت حقوق کمتر و کار بيشتر؛ 2. تضعيف نهاد خانواده و زمينه سازي براي تهاجم فرهنگي بيگانگان؛ 3. نا کار آمد نشان دادن نظام اسلامي در حل مسئله اشتغال و... . تأکيد بيش از حد بر حضور زنان در موقعيت‏هاي اجتماعي مختلف و عدم توجه جدي به شرايط و مقرراتي که اين مسئله حتماً بايد با آن همراه باشد، سبب گرديده که متأسفانه در مواردي، بسياري از زنان و دختران جوان گرفتار معضلات و مشکلات متعددي گرديده و در اين روند نه تنها به حقوق مسلم خود دست پيدا نکرده اند؛ بلکه به شخصيت و ارزشي انساني آنان نيز خدشه وارد شده است!! از اين رو همواره زنان و دختران جامعه اسلامي ما، بايد به اين نکته توجه کنند که بعضي از محدوديت هاي موجود که در احکام و روايات، به منظور پاسداشت حريم عفاف و سلامت جامعه و از همه مهم تر حفظ کرامت و شخصيت واقعي زن و متناسب با رسالت همسري و مادري است و تجربه جهان غرب در آزادي‏هاي نامحدود براي ارتباط زنان و مردان در جامعه (به اعتراف انديشمندان جامعه غرب)، تجربة بسيار تلخي است که زمينه انحطاط خانواده و نيز سقوط جامعه در منجلاب شهوات را فراهم کرده است. از اين رهگذر بيشترين ضرر و زيان نصيب زنان جامعه شده و در نتيجه کرامت و شخصيت او به پايين ترين حد خود تنزل کرده است. بنابراين در صورتي كه مرد به تنهايي مي‏تواند زندگي خود و فرزندانش را به خوبي تأمين كند و زن نيز از تخصّص ويژه اي برخوردار نيست ـ كه جامعه به تخصص آن نيازمند باشد ـ بهتر است وي مسئوليت بزرگ فرزند پروري و تربيت فرزندان و همسرداري را به عهده بگيرد و با فراهم كردن محيط آرام خانه و تقويت كانون خانواده، فرزندان صالح، سالم و رشد يافته اي را براي جامعه تربيت كند. اين بزرگ ترين خدمت به جامعه و مهم ترين مسئوليت يك زن در خانه است و اگر زن بتواند به خوبي از عهدة اين مسئوليت مهم و حياتي بر آيد، بزرگ ترين خدمت را به خود، خانواده و جامعه كرده است؛ زيرا مادران بيشترين و مهم ترين تأثير در تربيت و پرورش فرزندان را ايفا مي‏كنند و برخي از روان شناسان معتقدند قسمت اعظم تربيت فرزند بر عهدة مادر است. امام خميني(ره) نيز فرموده است: «مرد از دامن زن به معراج مي‏رود». در عين حال اين بدان معنا نيست كه زن در صحنه‏هاي اجتماعي ـ به خصوص در مواردي كه از تخصص بالايي برخوردار است يا موقعيت‏هاي خاصي كه ضرورت پيدا مي‏كند وارد نشود مشروط بر آن كه حدود شرعي و اخلاقي مورد توجه و رعايت قرار گيرد.
کد سوال : 53
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : آيا همه ما بايد مثل هم باشيم؛ يعني، برخي از دانشجويان يک حجاب خاص خودشان را دارند و بعضي ديگر هم در حد خودشان حجاب را رعايت مي‏‏کنند؟ آيا به نظر شما همين که از ته دل حيا و عفت داشته باشيم، کافي است و حجاب تا چه حد ضروري است؟
پاسخ : لباس پوشيدن سابقه‏اي به اندازه حيات انسان دارد و جز پيروان يكي از مكاتب فكري كه بر لزوم برهنه زيستي پاي مي‏فشارند، V}مصطفوي، انسانيت از ديدگاه اسلامي، ص 149 {V همه افراد به نوعي آن را تجربه مي‏كنند. اين پديده، به رغم ارتباطش با خصوصيات مختلف فردي و اجتماعي انسان، دست كم به سه نياز وي پاسخ مي‏دهد: 1. حفاظت در سرما و گرما و برف و باران؛ V}نحل(16)، آية 80{V 2. حفظ عفت و شرم؛ V}نور(24)، آيات 31 و 30 و 59؛ احزاب(33)، آية 59 و 60{V 3. آراستگي، زيبايي و وقار؛ V} اعراف(7)، آية 26{V T} رابطه حجاب و پوشش اسلامي‏{T «حجاب» به معناي پرده، حاجب، پوشيدن و پنهان كردن و منع از وصول است. V}ر.ک: راغب اصفهاني، المفردات في غرائب القرآن و قرشي، سيد علي اکبر، قاموس قرآن {V اين واژه تنها به معناي پوشش ظاهري يا پوشاندن زن نيست و در اصل به مفهوم پنهان كردن زن از ديد مرد بيگانه است. بدين سبب، هر پوششي حجاب نيست. حجاب پوششي است كه از طريق پشت پرده واقع شدن تحقّق مي يابد؛ ولي بر خلاف تصور عموم و نيز آنچه مشهور است، آية حجاب V}در اصطلاح تاريخ و حديث اسلامي، هر جا نام «آية حجاب» آمده است مقود اين است نه آيات سورة نور که در خصوص پوشش اسلامي است {V در قرآن «A} وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعًا فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ... {A ؛». V}احزاب(33)، آية 53؛ چون از زنان پيغمبر(ص) متاعي خواستيد، از پس پرده بخواهيد {V دربارة زنان آن حضرت و بيشتر به منظور مسائل سياسي و اجتماعي فرود آمده است؛ V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، ص 74{V نه پوشش زن در مقابل نامحرم. به كارگيري كلمه «حجاب»V}واژه حجاب هفت بار در قرآن کريم به کار رفته است؛ ولي هرگز به معناي حجاب اسلامي مصطلح نيست {V در خصوص پوشش زن، اصطلاحي نسبتاً جديد است و همين سبب گرديده بسياري گمان كنند: اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، ص 73{V و يا مثل «ويل دورانت» بگويند: «اين امر خود مبناي پرده پوشي در ميان مسلمانان به شمار مي‏رود»؛ V}ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 1، ص 433 و 434{V و يا مدّعي شوند حجاب به وسيله ايرانيان به مسلمانان و اعراب سرايت كرده است! در حالي كه آيات مربوط به حجاب (پوشش اسلامي زنان در مقابل نامحرمان) قبل از مسلمان شدن ايرانيان نازل شده است. در عهد جاهلي نيز ـ همان طور كه ويل دورانت مي‏گويد V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، ص 22 {Vو کتاب هاي تفسيري شيعه و سني تأييد مي‏كند. V}ر.ک: تفاسير مجمع البيان (طبرسي) و کشاف (زمخشري)، ذيل آيات 33 احزاب و 60 نور {V ـ اعراب چنين پوششي نداشتند و عادتشان تبرّج و خودنمايي بود كه اسلام آن را ممنوع ساخت: «A} وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ اْلأُولى{A ‏»؛ V}احزاب(33)، آية 33 {V آنچه از قديم ـ به ويژه نزد فقها در بحث نماز و ازدواج رواج داشته ـ واژه «ستر» و «ساتر» به معناي پوشش و وسيله پوشش زن در مقابل نامحرمان بوده است. بنابراين وظيفة پوشش اسلامي بانوان، به معناي حبس و زنداني كردن و قرار دادن آنان پشت پرده و در نتيجه عدم مشاركت اين گروه عظيم در فعاليت‏هاي اجتماعي نيست. اين وظيفه بدان معنا است كه زن در معاشرت با مردان، بدنش را بپوشاند و به جلوه گري و خودنمايي نپردازد و مشاركتش در فعاليت‏ها بر اصول انساني و اسلامي استوار باشد. V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، ص 73 و نيز ر.ک: تفسير نمونه، ج 7، ص 401-403 {V T} ضرورت پوشش اسلامي در قرآن‏{T پوشش اسلامي از احكام ضروري اسلام V} اصل قانون حجاب اسلامي، صرفاً از ضروريات فقه نيست؛ بلکه از ضروريات دين مبين است؛ چه اين که نص صريح قرآن در آن گواهي مي دهد و تنها ظهور آيات قرآن دليل بر آن نيست تا جاي اختلاف برداشت و محل ترديد باشد {V است و هيچ مسلماني نمي‏تواند در آن ترديد كند؛ زيرا هم قرآن مجيد به آن تصريح كرده است و هم روايات بسيار بر وجوب آن گواهي مي‏دهند. به همين جهت، فقيهان شيعه و سني به اتّفاق به آن فتوا داده‏اند. همان طور كه نماز و روزه به دوراني خاص اختصاص ندارد، دستور پوشش نيز چنين است و ادعاي عصري بودن آن بي‏دليل و غير كارشناسانه مي‏نمايد! خداوند متعال در آية 30 سورة «نور» نخست به مردان مسلمان و سپس در آيه بعد به زنان مسلمان فرمان مي‏دهد از چشم چراني اجتناب كنند و در رعايت پوشش بدن از نامحرمان كوشا باشند: «A} قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى‏ لَهُمْ إِنَّ اللّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ{A »؛ «[اي پيامبر] به مردان مؤمن بگو: ديدگان خود فرو خوابانند و عفت پيشه ساخته، دامن خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند. اين كار براي پاكي و پاكيزگي‏شان بهتر است و خداوند بدانچه مي‏كنند، آگاه است». «غضّ» در لغت عرب ـ چنان كه مرحوم طبرسي در مجمع البيان V}مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 7 و 8، ص 216 {V و راغب اصفهاني در مفردات V}المفردات في غريب القرآن، ص 361 {V گفته‏اند ـ به معناي «كاستن» است و «غضّ بصر»؛ يعني، كاهش دادن نگاه، نه بستن چشم. البته متعلّق اين فعل و اينكه از چه چيز چشمان خود را فرو بندند، ذكر نشده است؛ امّا با توجّه به سياق آيات ـ به ويژه آيه بعد ـ روشن مي‏گردد مقصود آن است كه خيره خيره زنان نامحرم را تماشا نكنند و از چشم چراني V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، صص 125-128 {V بپرهيزند. از سوي ديگر، ممكن است مقصود از «حفظ فرج» در اين آيه، پاكدامني و حفظ آن از آلودگي به زنا و فحشا باشد؛ ولي عقيده مفسران اوليه اسلام و نيز مفاد روايات از جمله سخن امام صادق(ع) V}تفسير مجمع البيان، صص 216 و 217 {V اين است كه مراد از «حفظ فرج» در همه آيات قرآن كريم، پاكدامني و حفظ آن از آلودگي به فحشا است؛ جز در اين دو آيه كه به معناي حفظ از نظر و وجوب پوشش در مقابل نامحرم است. آن گاه خداوند متعال فلسفه اين آموزه را نظافت و پاكي روح مي‏داند و بر خلاف اهل جاهليت قديم و جديد ـ مانند «برتراند راسل» كه اين ممنوعيت را يك نوع محروميت و اخلاق بي‏منطق و به اصطلاح «تابو» (تحريم‏هاي ترس آور رايج در ميان ملل وحشي) مي‏داند ـ مي‏گويد: اين پوشش به منظور طهارت روح بشر از اينكه پيوسته درباره مسائل مربوط به اسافل اعضا بينديشد، V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، ص 129 {V واجب شده است. سپس در آيه بعد مي‏فرمايد: «A} وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلي‏ جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلي‏ عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَي اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ{A »؛ «اي پيامبر! به زنان مؤمن بگو: ديدگان خود را فرو خوابانند و عفت پيشه ساخته، دامن خود را از نگاه بيگانگان بپوشانند و زيور خويش را جز براي شوهران و ساير محارم آشكار نكنند، مگر آنچه پيدا است؛ و روسري‏هاي خويش را به گريبان‏ها اندازند تا سر و گردن و سينه و گوش‏ها پوشيده باشد و پاهايشان را به زمين نكوبند تا آنچه از زينت پنهان مي‏كنند، معلوم شود. اي بندگان مؤمن! همه به سوي خدا توبه كنيد تا رستگار شويد». بر اساس اين آيه، در خصوص پوشش بانوان، آنچه بر مردان مؤمن لازم است، دو شكل دارد: 1. پوشيدگي سر و گردن؛ 2. پوشاندن زينت‏ها. «خُمُر» (جمع «خِمار») و به معناي روسري و سرپوش V}المفردات في غرايب القرآن، ص 159؛ مجمع البيان، ص 217 {V است. «جيوب» از واژه «جيب» به معناي قلب و سينه و گريبان است. V}مجمع البيان، ص 217 {V در تفسير مجمع البيان چنين آمده است: زنان مدينه اطراف روسري‏هاي خود را به پشت سر مي‏انداختند و سينه و گردن و گوش‏هاي آنان آشكار مي‏شد. بر اساس اين آيه، موظف شدند اطراف روسري خود را به گريبان‏ها بيندازند تا اين مواضع نيز مستور باشد. V}همان {V فخر رازي ياد آور مي‏شود: خداوند متعال با به كارگرفتن واژه‏هاي «ضَرب» و «عَلي‏» ـ كه مبالغه در القا را مي‏رساند ـ در پي بيان لزوم پوشش كامل اين نواحي است. V}تفسير الکبير، ج 23، ص 179 {V ابن عبّاس در تفسير اين جمله مي‏گويد: «يعني زن مو و سينه و دور گردن و زير گلوي خود را بپوشاند». V}مجمع البيان، ص 217. (قال ابن عباس: تفطّي شعرها و صدر ها و ترائبها و سوالفها){V برخي ادّعا مي‏كنند: حجاب به معناي مقابله با برهنگي را قبول داريم؛ ولي در هيج جاي قرآن از پوشش مو سخن به ميان نيامده است!! نا‏درستي اين سخن آشكار است؛ زيرا، با چشم پوشي از گفتار ابن عبّاس و نيز شأن نزول آيه، اين واقعيت مسلّم است كه زنان مسلمان ـ حتّي قبل از نزول آية شريفه ـ موهاي خود را مي‏پوشاندند و آشكار بودن گردن، گوش و زير گلو و گردنشان تنها مشكل به شمار مي‏آمد. در آيه از روسري سخن به ميان آمده است، بايد پرسيد: آيا روسري جز آنچه بر سر مي‏افكنند و موها را مي‏پوشانند، معنايي دارد. افزون بر اين، حكم ميزان پوشش در روايات متعدد وارد شده است. V}ر.ک: فيض کاشاني، تفسير الصافي، ج 3، صص 430 و 431. {V اگر قرار باشد مانند برخي از صحابه يا گروهي روشنفكر مآب فقط به قرآن اكتفا كنيم، در كشف جزئيات ضروري‏ترين احكام، مانند رکعت هاي نماز نيز ناكام ‏خواهيم ماند. در خصوص «زينت» پرسشي مهم مطرح است. آيا مفهوم آن واژه «زيور» فارسي (زينت‏هاي جدا از بدن مانند جواهرات) را نيز در بر مي‏گيرد يا تنها آرايش‏هاي متصل به بدن، مانند سرمه و خضاب، را شامل مي‏شود؟ V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، ص 131 {V در پاسخ بايد گفت: حكم كلي آن است كه خودآرايي جايز و خودنمايي در مقابل نامحرم ممنوع است. آرايش امري فطري و طبيعي است V}علامه طباطبائي(ره) در تفسير آية 32 سورة اعراف مي فرمايد: خداي متعال در اين آيه زينت هايي را معرفي مي کند که براي بندگان ايجاد و آنان را فطرتاً به وجود آن زينت ها و استعمال و استفاده از آنها ملهم کرده است؛ و روشن است که فطرت جز به چيزهايي که وجود و بقاي انسان نيازمند آن است، الهام نمي کند. (ر.ک: الميزان، ج 8، ص 79){Vو حسّ زيبايي دوستي، سرچشمة پيدايش انواع هنرها در زندگي بشر شمرده مي‏شود. اين گرايش طبيعي، افزون بر آنكه آثار مثبت رواني در ديگران پديد مي‏آورد، به تحقق آثار گران بهاي ر وا ني در شخص آراسته نيز مي‏انجامد. آراستن خود و پرهيز از آشفتگي و پريشاني، در نظام فكري و ذوق سليم انسان ريشه دارد. پرهيز از خودآرايي، نه دليل وارستگي از قيد نفس است و نه علامت بي‏اعتنايي به دنيا. وضع ژوليده و آشفته و عدم مراعات تميزي و نظافت ظاهري، خود به خود شخصت افراد را در نگاه ديگران خوار مي‏سازد و زبان طعن و توهين دشمن را مي‏گشايد. V} احمد صبور اردوبادي، آيين بهزيستي در اسلام، ج 1 (جنس پوشاك)، ص 57 {V بر اين اساس، پوشيدن جامه زيبا، بهره‏گيري از مسواك و شانه، روغن زدن به مو و گيسوان، معطر بودن، انگشتر فاخر به دست كردن و سرانجام آراستن خويش هنگام عبادت و معاشرت با مردم، از مستحبّات مؤكّد و برنامه‏هاي روزانه مسلمانان است. V}محمدباقر مجلسي، حلية المتقين، ص 3 ـ 5 و 10 ـ 12 و 91 ـ 107 {V امام حسن مجتبي(ع) بهترين جامه‏هاي خود را در نماز مي‏پوشيد و در پاسخ كساني كه سبب اين كار را مي‏پرسيدند، مي‏فرمود: «H} اِنَّ اللَّهَ جَميلٌ وَ يُحِبُّ الْجَمالَ فَاَتَجمَّلُ لِرَبّي{H ‏»؛ «خداوند زيبا است و زيبايي را دوست دارد. پس خود را براي پروردگارم زيبا مي‏سازم». V}مجمع البيان، ج 4 ـ 3، ص 673{V بنابراين، خداوند زينت و خودآرايي را نهي نمي‏كند؛ بلکه آنچه در شرع مقدس ممنوع شده است، تبرّج و خودنمايي و تحريك و تهييج به وسيله آشكار ساختن زينت در محافل اجتماعي است؛ چنان كه مي‏فرمايد: «A} وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولي{A ‏»؛ V}احزاب‏(33)، آيه 33 {V و «A} وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ{A؛ ». V}نور‏(24)، آيه 31{V اين آيه زنان عرب را كه معمولاً خلخال به پا مي‏كردند و براي اينكه بفهمانند خلخال گران بها دارند، پاي خود را محكم به زمين مي‏كوفتند، از اين كار نهي مي‏كند. شهيد مطهري(ره) مي‏گويد: «از اين دستور مي‏توان فهميد هر چيزي كه موجب جلب توجّه مردان مي‏گردد، مانند استعمال عطرهاي تند و همچنين آرايش‏هاي جالب نظر در چهره، ممنوع است. به طور كلي زن در معاشرت، نبايد كاري بكند كه موجب تحريك و تهيج و جلب توجّه مردان نامحرم گردد». V}مرتضي مطهري، مسئله حجاب، ص 146 ـ 147{V در آيه 31 سوره «نور» مي‏فرمايد: «A} وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها{A ». زينت‏هاي زن دو گونه است: يك نوع زينتي كه مانند لباس، سرمه، انگشتر، دست‏بند آشكار است و پوشانيدن آن واجب نيست و نوع ديگر زينتي كه پنهان است، مگر آنكه عمداً بخواهد آن را آشكار سازد؛ مانند گوشوار و گردن بند. پوشانيدن اين نوع زينت واجب است. البتّه استثناهايي دارد كه بعداً بيان خواهد شد. V}ر.ك: تفسير الصافي، ج 3، ص 430 و 431 {V قرآن كريم، با همين معيار، در خصوص پوشش بانوان سالمند و از كار افتاده ـ كه اميد زناشويي ندارند ـ سهل‏گيري كرده و به آنها اجازه داده است روي سرها را برگيرند؛ V}وسايل الشيعه، ج 14، ص 140{V ولي در عين حال آنها نيز اجازه خودنمايي و تهييج ندارند: «A} وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ{A؛ ». V}نور‏(24)، آيه 60 {V آيات ديگري كه با صراحت كامل دستور پوشش اسلامي و فلسفه آن را بيان مي‏كنند، چنين است: «A} يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْني‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً{A »؛ «اي پيامبر! به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوشش‏هاي (روسري و چادر) خود را برخود فروتر گيرند. اين براي آنكه شناخته گردند و اذيت نشوند، [به احتياط ]نزديك‏تر است؛ و خدا آمرزنده و مهربان است». V}احزاب‏(33)، آيه 59 {V با اين حال، ممكن است گروهي از اراذل و اوباش به هتك حيثيت زنان مؤمن ادامه دهند. در اين صورت، حاكم اسلامي وظيفه دارد با شدت تمام، با اين افراد بيمار دل برخورد كند. بنابراين، مسئله حفظ پوشش و عدم مزاحمت براي بانوان، تنها يك توصيه اخلاقي نيست و حكمي اسلامي و حكومتي به شمار مي‏آيد: «A} لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فِيها إِلاَّ قَلِيلاً، مَلْعُونِينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِيلاً{A »؛ «اگر منافقان و بيماردلان و كساني كه در شهر نگراني به وجود مي‏آورند، از كارهاي خود دست برندارند، ما تو را عليه آنان بر خواهيم انگيخت و تو را سخت بر آنان مسلط مي‏كنيم تا جز مدتي اندك در همسايگي تو زندگي نكنند؛ از رحمت خدا دور گرديدند و هر كجا يافت شوند دستگير و به سختي گشته خواهند شد». V}همان، 60 و 61 {V در اين آيات، سه مطلب مهم قابل توجّه مي‏نمايد: 1. «جلباب» چيست و نزديك كردن آن يعني چه؛ 2. «فلسفه» پوشش اسلامي؛‏ 3. «مجازات» افراد مزاحم. V}مجازات اين گونه افراد از نظر اسلام بسيار شديد است و بعد از ارشاد و امر به معروف و نهي از منكر، چنانچه اين بيماردلان از عمل زشت خويش دست برندارند، بايد از جامعه اسلامي تبعيد شوند؛ (مسئله حجاب، ص 164) و در صورت استمرار، در رديف محاربان با حكومت اسلامي جاي مي‏گيرند و به حكم قرآن اعدام مي‏گردند. (الميزان في تفسير القرآن، ج 8، ص 361 و 362) {V T} پوشش توصيه شده {T در مفهوم جلباب اختلاف نظر وجود دارد. آنچه، با توجّه به كتب لغت V}ر. ك: مسئله حجاب، ص 158 و 159؛ قاموس قرآن، ج 2، ص 41 و 42. (اين كتاب‏ها كلمات اهل لغت را ذكر كرده‏اند؛ مانند تعبير به «الجلباب: القميص أوالثواب الواسع» يا «الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الردّاء تُغطّي به المرأة رأسها و صدرها) {V و گفتار مفسران شيعه مانند علامه طباطبايي V}الميزان في تفسير القرآن، ج 16، ص 361. (هو ثوب تشتمل به المرأة فيغطّي جميع بدنها) {V و فيض كاشاني V}تفسير الصافي، ج 4، ص 203 {V و اهل سنّت مانند قرطبي V} الجامع لأحكام القرآن، ج 14، ص 156{V صحيح‏تر به نظر مي‏رسد، آن است كه «جلباب» ملحفه و پوششي چادر مانند است، نه روسري و خمار. از ابن عبّاس و ابن مسعود روايت شده كه منظور عبا است. پس جلباب لباس گشاد و پارچه‏اي است كه همه بدن را مي‏پوشاند. ضمناً همان طور كه مفسران بزرگ مانند شيخ طوسي و طبرسي فرموده‏اند، در گذشته دو نوع روسري براي زنان معمول بود: روسري‏هاي كوچك كه آنها را «خِمار» يا «مقنعه» مي‏ناميدند و معمولاً در خانه از آن استفاده مي‏كردند و روسري‏هاي بزرگ كه مخصوص بيرون خانه به شمار مي‏آمد. زنان با اين روسري بزرگ كه جلباب خوانده مي‏شد و از «مقنعه» بزرگ‏تر و از «رداء» كوچك‏تر است و به چادر امروزين شباهت دارد، مو و تمام بدن خود را مي‏پوشاندند. V}درباره جلباب گفته‏اند: آن روسري خاصي كه بانوان هنگامي كه براي كاري به خارج از منزل مي‏روند، سر و روي خود را با آن مي‏پوشند؛ «الجلباب خمارالمرأة الذي يفطّي رأسها و وجهها اذا خرجت لحاجة» (التبيان في تفسير القرآن، ج 8، ص 361؛ مجمع البيان، ج 8 ـ 7، ص 578) {V نزديك ساختن جلباب «يدنين عليهنّ من جلابيبهنّ» ـ كنايه از پوشيدن چهره و سر و گردن با آن است؛ V}مجمع البيان، ص 580؛ الميزان، ج 16، ص 361 {V يعني، چنان نباشد كه چادر يا رو پوش‏هاي بزرگ (مانتو) تنها جنبه تشريفاتي و رسمي داشته باشد و همه پيكرشان را نپوشاند. زنان حق ندارند چنان چادر بپوشند كه نشان دهد اهل پرهيز از معاشرت با مردان بيگانه نيستند؛ از نگاه چشم‏هاي نامحرم نمي‏پرهيزند و از مصاديق «كاسيات عاريات» V}زناني كه ظاهراً پوشيده هستند ولي در واقع برهنه‏اند، روي عن رسول اللّه(ص): «صنفان من اهل النار لم أرهما قوم معهم سياط كأذناب البقر يضربون بها الناس و نساء كاسيات عاريات، مميلات مائلات، رؤسهنّ كأسنمة البُخت المائلة ... .» (ميزان الحكمة، ج 2، ص 259) {V شمرده مي‏شوند. قرآن فرمان مي‏دهد: بانوان با مراقبت جامه‏شان را بر خود گيرند و آن را رها نكنند تا نشان دهد اهل عفاف و حفظ به شمار مي‏آيند. تعليل پاياني آيه نيز بيانگر همين امر است؛ يعني، آن پوششي مطلوب است كه خود به خود دورباش ايجاد مي‏كند و ناپاكدلان را نوميد مي‏سازد. V}مرتضي مطهري، مسئله حجاب، ص 160 و 161 {V نکته ديگر اينکه، حجاب منحصر در چادر و حتي مانتو نيست؛ بلكه هر لباسي كه غير از وجه و كفين (دست‏ها تا مچ) را بپوشاند و موجب تحريك و جلب توجه نامحرم نگردد، كافي است. البته همان طور كه بقيه واجبات، مراتب مختلفي دارند، حجاب نيز داراي مراتب خوب، متوسط و خوب‏تر است و «چادر» حجاب برتر بانوان محسوب مي‏گردد. برخي مي‏گويند: «لباس مشكي از نظر اسلام مكروه است»؛ حال آنكه هيچ فقيهي به كراهت چادر و عباي مشكي فتوا نداده است؛ بلكه در خودِ روايت، چادر و كفش مشكي استثنا شده است. عده اي از جهات ديگر وارد شده‏اند كه پوكي استخوان مي‏آورد و آرامش رواني را بر هم مي‏زند. اگر چنين بود، خانم‏هايي كه هشتاد سال از چادر مشكي استفاده كرده‏اند، بايد از پاي درآمده باشند. هيچ آمار علمي‏اي كه گواه بر گفته‏هاي آنان باشد در دسترس نيست. T} دو. ضرورت پوشش {T خداوند متعال درباره علت ضرورت پوشش اسلامي مي‏فرمايد: «A} ذلِكَ أَدْني‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ{A ». برخي اين آيه را چنين معنا كرده‏اند: «بدين وسيله شناخته مي‏شوند آزادند نه كنيز؛ پس با آزار و تعقيب جوانان رو به رو نمي‏شوند. بنابراين، در عصر حاضر كه مسئله بردگي از ميان گرفته، اين حكم نيز منتفي مي‏شود؛ ولي بايد گفت: V}آسيب‏شناسي حجاب، ص 19{V ايجاد مزاحمت و آزار كنيزان نيز روا نيست. حقيقت آن است كه وقتي زن پوشيده و با وقار از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاك دامني را رعايت كند، فاسدان و مزاحمان جرأت هتك حيثيت او را در خود نمي‏يابند. بيمار دلاني كه در پي شكار مي‏گردند، فرد داراي حريم را شكاري مناسب نمي‏بينند. در روايات آمده است: «المرأة ريحانه»؛ V}وسائل الشيعة، ج 14، ص 120 {V«زن همچون ريحانه يا شاخه گلي ظريف است». بي‏ترديد اگر باغبان او را پاس ندارد، از ديد و دست گلچين مصون نمي‏ماند. قرآن كريم، زنان ايده آل را كه در بهشت جاي دارند، به مرواريد محجوب و پوشيده در صدف تشبيه مي‏كند: «A} كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ{A »؛ V}واقعه (56)، آيه 23 {V افزون بر اين، گاهي آنها را به جواهرات اصيلي، چون ياقوت و مرجان ـ كه جواهر فروشان در پوششي ويژه قرار مي‏دهند تا همچون جواهرات بَدَلي به آساني در دسترس اين و آن قرار نگيرند و ارزش و قدرشان كاستي نپذيرد ـ تشبيه مي‏كند. V}حميده عامري، گستره عفاف به گستردگي زندگي، كتاب زنان، شوراي فرهنگي اجتماعي زنان، ش 12، ص 117 {V بر اين اساس، علامه طباطبايي V}الميزان، ج 8، ص 361 {V همين تفسير را بر مي‏گزيند. شهيد مطهري(ره) در اين باره مي‏نويسد: «حركات و سكنات انسان گاهي زبان‏دار است. گاهي وضع لباس، راه رفتن، سخن گفتن زن معنا دار است و به زبانِ بي‏زباني مي‏گويد: دلت را به من بده، در آرزوي من باش، مرا تعقيب كن؛ گاهي بر عكس، با زبان بي‏زباني مي‏گويد: دست تعرّض از اين حريم كوتاه است». V}مرتضي مطهري، مسئله حجاب، ص 163{V
کد سوال : 54
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : چرا با تشويق جوانان به استفاده از رنگ‏هاي تيره، نشاط و شادي آنها را به يأس و نااميدي تبديل مي‏كنند؟ دستور حجاب چه ربطي به رنگ لباس دارد؟
پاسخ : T} حجاب و رنگ‏هاي تيره{T در اين باره گفتني است: يکم. چه كسي و در كجا و با چه شرايطي رنگ‏هاي تيره را پيشنهاد كرده است؟ شما در رساله چند تن از مراجع تقليد ديده‏ايد كه مردم و جوانان را به رنگ‏هاي تيره تشويق كرده باشند؟ دوم. اينكه رنگ‏هاي تيره موجب يأس و افسردگي است، در كدام محفل علمي ثابت و با كدامين تحقيقات و كاوش‏هاي ميداني نتيجه‏گيري شده است؟ ما منكر اين مسئله به طور كلي نيستيم و در نصوص ديني نيز مي‏بينيم كه به رنگ‏هاي روشن سفارش بيشتري شده است؛ اما نه نصوص ديني در اين زمينه اطلاق دارند و نه تحقيقات علمي به طور مطلق رنگ‏هاي تيره را مردود مي‏شمارند. آنچه امروزه بر سر زبان‏ها هست، غالباً تبليغات ژورناليستي و فاقد پشتوانه علمي است كه در سيل، تهاجم تبليغاتي و بدون پژوهش‏هاي دقيق، جامعه را به سوي گريز از سنت‏ها فرامي‏خواند و خوراك تبليغاتي خود را به جاي رهيافت‏هاي علمي، جا مي‏زند؛ وگرنه، هيچ پژوهش تحقيقي و كارشناختي نشان نداده است كه مثلاً زناني كه از چادر مشكي استفاده مي‏كنند، نسبت به ديگر زنان درصد افسردگي و يأس بالاتري دارند؛ بلكه زنان محجبه به چادر مشكي، همواره در طول تاريخ داراي سرور و نشاط و فعاليت و حتي قهرماني‏هاي شگفت انگيزي بوده‏اند و تاريخ اسلام و انقلاب اسلامي، صحنه شكوهمندي از همين جريان است. سوم. جدا کردن حجاب از رنگ، به چه معنا است؟ اگر حجاب صرفاً به معناي دربرداشتن نوعي پوشش با هر ويژگي تلقّي شود، در اين صورت، رنگ در آن نقشي ندارد. اما اگر حجاب معناي كامل‏تري داشته باشد، نه تنها رنگ‏ها كه عوامل ديگري نيز در آن نقش‏آفرين است. براي روشن شدن اين مطلب، بايد ديد كه اساساً فلسفه حجاب چيست؟ حجاب دو فلسفه اساسي دارد كه با يكديگر ارتباط تام دارند: يكي مصونيت زن در برابر طمع‏ورزي‏هاي هوس‏بازان و ديگري، پيشگيري از تحريكات شهواني خارج از ضوابط و هنجارهاي الهي و تأمين سلامت و بهداشت معنوي جامعه. حجاب با اين نقش و كاركرد مهم و اساسي، پيامي قاطع و كوبنده با خود دارد و آن اين است كه در برابر همه مردان اجنبي، نوعي هشدار و اعلام «دور باش» مي‏دهد. اكنون بايد ديد كه چه عواملي در رساندن اين پيام و اثرگذاري آن، مؤثر است: T} 1. حدود و ميزان پوشش{T بدون شك، هر اندازه اندام زن پوشيده‏تر باشد، نقش نيرومندتري در دورسازي ديدگان نظاره‏گر ايفا مي‏كند. اگر نگاه‏هاي آلوده را همچنان كه در روايات آمده است، «تيرهاي زهرآلود شيطان» بدانيم، پوشش زن همانند قوسي است كه تير از آن كمانه مي‏كند و منحرف مي‏شود و از اصابت و نفوذ در هدف باز مي‏ماند. بر عكس، هر اندازه بدن زن برهنه‏تر باشد، تيرهاي شيطاني را بيشتر متوجه خود مي‏سازد و از آن آسيب خواهد ديد. از همين رو است كه چادر را حجاب برتر شناخته‏اند؛ زيرا با داشتن شرايط ديگر، بيشترين پوشش و مطمئن‏ترين مصونيت را فراچنگ مي‏آورد. T} 2. كيفيت پوشش{T ميزان ضخامت و حتي كيفيت دوخت لباس، خود بخش مهمي از حجاب را تشكيل مي‏دهد. بدون شك، لباس‏هاي نازك و تنگ و بدن‏نما، فرودگاه پيكان مسموم شيطان و موجب خيره شدن چشم‏هاي هرزه و آلوده و به فساد كشاننده جامعه است. در مقابل، لباس‏هاي غيربدن‏نما، ديده‏ها را از خود دور مي‏سازد و سلامت معنوي نفوس را تأمين مي‏كند. T} 3. رنگ‏ها{T ترديدي نيست كه برخي از رنگ‏ها، ديده‏ها را خيره مي‏سازد و پاره‏اي ديگر، نگاه‏ها را از خود رانده، دور مي‏سازند. اكنون سؤال مي‏شود كه كدام يك از اين دو، براي تأمين حجاب واقعي و مصونيت معنوي جامعه و خيره نكردن چشم‏ها و بر نيفروختن آتش شهوت، مفيدتر است؟ مگر ما در جامعه‏اي زندگي نمي‏كنيم كه ميليون‏ها جوان، در اوج غريزة جنسي به سر مي‏برند و در سخت‏ترين شرايط جواني، از امكان ازدواج محروم اند و كافي است با اندك جرقه‏اي، شعله‏هاي غريزه در وجودشان برافروخته شود تا به انواع گناهان و ناراحتي‏ها مبتلا گردند؟ پس چرا به هر وسيله ممكن ـ حتي با گزينش رنگ مناسب لباس در جامعه ـ به سلامت ديني و روحي و رواني آنان كمك نكنيم و موجب جلب توجّه آنان و قرارگرفتن‏شان در دام مفاسد نشويم؟ آيا اين سخت‏گيري نابه جا است؛ يا ناديده گرفتن تأثير عوامل ياد شده؟ با اين همه، علماي دين نسبت به خصوص رنگ‏ها تأكيد چنداني نكرده‏اند؛ ولي بر اين مسئله پاي مي‏فشرند كه لباس، نبايد موجب جلب توجّه و عواقب ناخوشايند ناشي از آن باشد. از اين رو است كه در طول تاريخ، زنان مسلمان به ميل خود لباس مشكي را براي حجاب برگزيدند و اين سنت حسنه مورد تقرير و پذيرش پيامبر(ع) و امامان‏(ع) قرار گرفت؛ زيرا آنان به اين وسيله احساس امنيت و مصونيت بيشتري مي‏كردند. V}نگ : محمدي، حجاب در اديان الهي{V
کد سوال : 55
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : حجاب چه نقشي در سلامت جسم و روان فرد و امنيت خانواده دارد؟
پاسخ : T} حجاب و سلامت فرد و خانواده {T بي‏ترديد زندگي اجتماعي ـ خواه بر استدلال عقلي و خواه برخواسته فطري و خواه بر بنيان قراردادهاي اجتماعي و... بنا شده باشد ـ از تأثير و تأثّر متقابل افراد و عملكرد آنها تهي نيست. خوبي‏ها و زيبايي‏ها براي فرد و خانواده و جامعه مفيد است و زشتي‏ها و بدي‏ها نيز به همه زيان مي‏رساند و تأثير خود را بر تمام اعضا و اركان جامعه، به جاي مي گذارد. مدبّر آفرينش ـ كه خواهان تداوم نسل بشر است ـ خود، به قلم تدبير و تكوين، جاذبه‏هاي عقلي، اجتماعي، فطري و زيستي ـ جنسي را در آدميان و حتّي حيوانات و گياهان به وديعت نهاده است تا در پرتو جذب و انجذاب دروني هميشگي، شعله وجودشان را بر افروخته نگه دارند. خالق هستي براي بقاي ديگر موجودات، تنها همين جذب و انجذاب را كافي دانسته؛ ولي براي بقاي نسل بشر مسئوليت سپاري را نيز از نظر دور نداشته است؛ زيرا بشر همچون جانوران و گياهان نيست كه نسل وي تنها با جاذبه‏هاي زيستي ـ جنسي و عشق ورزي آزاد پايدار بماند. نوزاد انسان پس از تولّد به تغذيه، نگه داري و پرورش درست نيازمند است و بدون مراقبت‏هاي بهداشتي، زيستي و... فرصت حيات نمي‏يابد. بر اين اساس، معمار هستي ـ كه نهاد آدمي را آن گونه سرشت ـ و برگنبد تشريع اين گونه نوشته است كه ازدواج محبوب‏ترين بنيادها براي بنا نهادن كانون تولّد و مهد پرورش و رشد نوع انسان است‏، V}محمدحسين طباطبائي، الميزان، ج 3{V تا هم جذب و انجذاب به محيط خانواده محدود گردد و هم نسلي سالم و متعادل پرورش يابد. جذب و انجذاب لجام گسيخته هرگز به بقاي نسل تن نمي‏دهد و آن را مزاحم عشق ورزي خود مي‏بيند؛ همان‏گونه كه نسل ناسالم، پدر و مادري نمي‏شناسد تا آن نژاد را استمرار بخشد. V}غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي {Vبه اين منظور، انتظار مي‏رود معمار نظام تكوين و تشريع در راه نيل به خواست خود، به تدبير و تشريع لازم دست يازد و اسباب رسيدن به آن هدف را تشريع فرمايد. «حجاب» در شمار اين اسباب جاي دارد. اينك در اين نوشتار، با پرداختن به برخي آثار تربيتي و روان شناختي اين دو پديده، سودمندي و ضرر آفريني هر يك بيان مي شود تا هر كس خود آگاهانه تصميم گيرد. T} حجاب و رشد شخصيت{T ‏«شخصيت» مجموعه افكار، عواطف، عادت‏ها و اخلاقيات يك انسان است كه به تمايز وي از ديگران مي‏انجامد؛ V}مجموعه مقالات كنفرانس زن، مقاله حجاب و آزادي{V به عبارت ديگر، مجموعه صفات و ويژگي‏هاي جسمي، رواني و رفتاري ـ كه هر انسان را از انسان‏هاي ديگر متمايز مي‏سازد ـ شخصيت نام دارد. V}يوسف كريمي، روان‏شناسي شخصيت {V بر اين اساس، هر كس شخصيتي دارد كه خود را با آن معرفي مي‏كند و ديگران نيز او را با همان ويژگي‏ها مي‏شناسند. در «روان‏شناسي كمال»، فرد رشد يافته ـ كه انسان خواستارِ تحققِ خود (actualizing person ـ The Self) معرفي مي‏گردد ـ اين گونه توصيف شده است: انساني كه نيازهاي سطوح پايين (نيازهاي جسماني، ايمني، تعلق، محبت و احترام) را پشت سر نهاده، در صدد استفاده از توانايي‏ها و قابليت‏هاي خود است و به دنبال به فعليّت رساندن خويشتن و تحقق آن است. V}دوان شولتس، روان‏شناسي كمال، گيتي خوشدل {Vاريك فروم، انسان رشد يافته را انسان بارور (Productive person) معرفي مي‏كند و در تعريف او مي‏گويد: وي انساني است كه نيازهاي رواني‏اش را از راه‏هاي بارور و خلّاق ارضا مي‏كند. V}سعيد شاملو، مكتب‏ها و نظريه‏هاي روان‏شناسي{V به عقيدة وي مؤثرترين عامل در رشد شخصيت انسان، برآوردن معقول نيازهاي رواني است كه حيوانات پست، اين نوع نيازها را ندارند. انسان سالم نيازهاي رواني خودـ نه نيازهاي جسماني مانند گرسنگي، تشنگي، جنسي و...‏ـ را از راه‏هاي خلاّق ارضا مي‏كند و اشخاص ناسالم از راه‏هاي نامعقول‏. V}روان‏شناسي كمال{V اكنون بايد ديد فرصت رشد، شخصيت با رعايت حجاب بيشتر فراهم مي‏گردد يا با عدم رعايت آن؟ انساني كه پيوسته نگران زيبايي خود است و بيشتر در جهت معرفي پيكر خود مي‏كوشد، بهتر مي‏تواند قابليت‏هاي خود را بشناسد و به فعليت برساند يا آنكه سر در باغ انديشه دارد؟ آيا توجّه به نيازهاي جسماني و سطحي، به انسان امكان رشد مي‏دهد يا توجّه به نيازهاي عالي و مخصوص انسان‏ها؟ آيا غرق شدن در خود نمايي و جلب توجّه ديگران مسير منتهي به يافتن خويشتن است؟ انساني كه زندگي‏اش تحت فرمان و اراده‏اش نيست، در حس هويّت يابي خود (of Identity A Sense)‏ دچار شكست شده است V}علي محمدي، فلسفة حجاب{V تا چه رسد به آن كه هويّتش را به كمال رساند؛ زيرا سليقه و خواست ديگران، در زندگي‏اش تأثير مي‏گذارد و چنان زندگي مي‏كند كه ديگران مي‏پسندند، نه آن گونه كه خود مي‏پسندد.‏ بي‏حجاب در انديشه نمايش خود و زيبايي خويش است. اين امر كه عقدة حقارت (inferority complex) انسان را مي‏نماياند، زمينه رشد و تعالي وي را نابود مي‏سازد؛ در حالي كه زن مانند مرد يك انسان است و بايد از نظر انساني رشد و تكامل يابد. كسي كه با نمايش زيبايي خود و گزينش پوششي ويژه، در انديشة جلب نظر ديگران به سر مي‏برد، در حقيقت مي‏خواهد با تكيه بر جذابيت‏هاي ظاهري خويش ـ و نه اصالت‏ها و ارزش‏هاي متعالي خود ـ جايي در جامعه بيابد. در واقع او از اين طريق اعلام مي‏دارد، آنچه برايش اصل است و اهميّت دارد، «زن بودن» او است، نه انسانيت، انديشه، لياقت و كارآيي‏اش. چنين فردي قبل از همه، اسير خويش است و به مغازه‏داري شبيه است كه پيوسته در انديشة تزيين ظاهر و تغيير دكور خود به سر مي‏برد و فرصت پرداختن به آرزوهاي بزرگتر را نمي‏يابد. V}ناتانيل براندل، روان‏شناسي حرمت خود، هاشمي جمال{V T} حجاب و حرمت خود (احساس ارزشمندي) {T از نظر روان‏شناسي، قطعي‏ترين عامل رشد انسان، «ميزان ارزشي» است كه هر فرد براي خود قائل است‏.V}The Antecedents of self freeman sunfran cisco.196 .Esteem{Vبه عبارت بهتر، نافذترين عامل رشد رواني و شخصيتي انسان، سطح حرمت خود (esteem ـ Self) او است. درجة ارزيابي فرد از خود، حرمت خود خوانده مي‏شود و در واقع باز خوردي از مورد قبول بودن و مورد قبول نبودن به شمار مي‏آيد. اين قضاوت در قالب رفتارهاي كلامي و غير كلامي بروز مي‏كند و گستره‏اي است كه فرد خود را در آن پهنه توانا، مهم، موفق و با ارزش و يا ناموفق و بي‏ارزش مي‏داند. V}سيد حسن سليمي، بررسي حرمت خود در نوجوانان...، مجله روان‏شناسي، شمارة 2 {V چنان كه گذشت، «سطح حرمت خود» در سازش يافتگي هيجاني، اجتماعي و عاطفي تأثير بسيار دارد و از عوامل تعيين كنندة اساسي در شكل‏دهي الگوهاي رفتاري و عاطفي است؛ به گونه‏اي كه ترديد افراد در ارزشمندي‏شان، به ناتواني در رسيدن به زندگي عاطفي موزون مي‏انجامد. اين افراد همواره از آشكار شدن ناتوانيشان هراسناك اند و صحنه را ترك مي‏كنند. از طرفي خلاقيت با «سطح حرمت خود» رابطه كاملاً مستقيم دارد. V} مرتضي مطهري، مسألة حجاب، صدرا{V به راستي آيا برهنه شدن و كشاندن رفتارهاي جنسي به كوچه و خيابان، به آدمي ارزش مي‏دهد و انسان را از احساس ارزش مندي بهره‏مند مي‏سازد؟ البته شايد احساس رضايت آني و زود گذر پديد آورد؛ ولي كمتر كسي است كه بر خورداري از اين حالت و رفتار را ارزش تلقي كند و شخص برخوردار از اين روحيه را ارزشمند بداند! افزون بر اين، تأمين هر خواسته‏اي هميشه با احساس رضايت همراه نيست. در جامعه‏اي كه برهنگي تمام شريان‏هاي آن را پر كرده و زن و مرد همواره در حال مقايسه داشته‏ها و نداشته‏هاي خويش هستند، انسان‏ها در تشويش مستمر و دلهره هميشگي فرو مي‏روند؛ زيرا رقابت و مقايسه در ميداني رخ مي‏نمايد كه ظرفيت رقابت ندارد و بدين سبب، آدمي به تنوّع طلبي حريصانه كشيده مي‏شود. بي‏ترديد تا وقتي اين انديشه فضاي ذهن آدمي را آكنده است، فرصتي براي بروز خلاّقيت و ابتكار باقي نمي‏ماند. ذهنِ مشغول به تصاحب دل ديگران و جلب نظر مردان و پسنديده شدن، هرگز انديشه علمي را بر نمي‏تابد و نمي‏تواند يافته‏اي تازه عرضه كند. او در پي آن است كه در وضعيت موجود پسنديده شود؛ نه آنكه وضعيت را تغيير دهد و با ابتكار و خلاقيت، طرحي نو در اندازد. از سوي ديگر، از آنجا كه احساس بي‏ارزش بودن تمام وجود اين افراد را پر كرده است، در پي جبران اين كمبود بر مي‏آيند و چون آسان‏ترين راه رسيدن به اين احساس، مقبول ديگران واقع شدن است، از طريق سكس و عرضه پيكر خود، در اين مسير گام بر مي‏دارند تا به شكلي، احساس ارزشمندي از كف رفته خود را جبران كنند. در حالي كه شخص برخوردار از حجاب، هرگز چنين نيازي را احساس نمي‏كند. در نگاه او بهترين راه جبرانِ احساسِ ارزش مندي، آن است كه خود را از دسترس بيگانگان دور نگه دارد و مقام و موقعيت خود را پايين نياورد. V}مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، صدرا{V گويا از همين رو است كه ويل دورانت مي‏گويد: زنان دريافتند كه دست و دل بازي ماية طعن و تحقير است. بنابراين، چنين افرادي هم ارزش مندي را از كف داده‏اند و هم در جبران آن به بيراهه رفته‏اند. راه رسيدن به احساس ارزش مندي پايدار، رفتن در پي كسب صفات ارزشمند و پايدار است. انسان برخوردار از حجاب، با دور نگه داشتن خود از دسترس ديگران، سطح ارزش مندي خود را ارتقا مي‏بخشد تا آن‏جا كه مرد، نيازمندانه به آستان وي روي مي‏آورد. بي‏ترديد اگر زنان اين مفهوم را به طور كامل درك كنند، به پوشيده داشتن و مخفي ساختن پيكر خويش بيشتر گرايش نشان مي‏دهند V}مرتضي مطهري، مسألة حجاب، صدرا{V و پي خواهند برد كه راه احساس ارزش مندي، در دسترس و مقبول بودن لحظه به لحظه نيست. راسل مي‏گويد: از لحاظ هنري، ماية تأسف است كه بتوان به آساني به زنان دست يافت. ويل دورانت نيز مي‏گويد: آنچه مي‏جوييم و نيابيم، عزيز و گران بها مي‏گردد. V}مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، صدرا{V ويليام جيمز به صراحت توصيه مي‏كند: زنان عزّت و احترامشان به اين است كه به دنبال مردان نروند، خود را مبتذل نكنند و خود را از دسترس مردان، دور نگه دارند.‏ پس حجاب احساس ارزش مندي است كه موقعيتي بلند مرتبه براي زنان پديد مي‏آورد و مردان را در محدوديت فرو مي‏برد. اگر چه در بيان به زنان گفته مي‏شود كه پوشيده بيرون آييد؛ ولي واقعيت آن است كه به مرد گفته مي‏شود: بهره برداري جنسي در همه جا ممنوع است؛ چون راه چشم را ـ كه نافذترين كانال حسي مردان است ـ نمي‏توان سد كرد. T} حجاب و استحكام خانواده {T خانواده با اهميّت‏ترين نهاد اجتماعي است. «خانواده» كانون عشق و اميد و تحقّق آرزوهاي آدمي و مركز تولّد و پرورش نسل بشر است؛ به گونه‏اي كه هيچ جامعه‏اي نمي‏تواند بدون خانواده پايدار بماند. در معارف الهي خانواده، مهم‏ترين جايگاه پرورش انسان است. قرآن كريم همسران را «لباس» يكديگر مي‏داند و بدين ترتيب نقش هر يك را معيّن مي‏كند. زن و شوهر نزديك‏ترين افراد به يكديگرند و همچون لباسي، يكديگر را از آفات و آسيب‏هاي عفت سوز و ايمان برانداز حفظ مي‏كنند. V}محمدحسين طباطبائي، الميزان، ج 3{V افزون بر اين، آنان مانند لباس، ماية وقار و آراستگي يكديگرند. بي‏ترديد اين نقش در پرتو تفاوت زن و شوهر شكل مي‏گيرد. چنانچه زن و شوهر از تعهدات خانوادگي رها باشند، نمي‏توانند براي يكديگر چون لباس به شمار آيند و عفّت و وقار و شخصيت هم را پاس دارند. حجاب از لوازم سامان يافتن چنين بنيادي است و بي‏حجابي با آن تعارض آشكار دارد؛ زيرا بي‏بند و باري در پوشش، بي‏بند و باري در تحريك و احساس نياز را در پي دارد و تأمين نيازهاي شعله‏ور، بنياد خانواده را نشانه مي‏رود. V}غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي {V غريزة جنسي يكي از علل مهم ازدواج و به وجود آمدن خانواده است؛ امّا براي پايداري‏اش كافي نيست. بعد از ازدواج به تدريج با گذر زمان، اهداف جديدي شكل مي‏گيرد؛ خواسته‏هاي زيستي و جنسي اندك اندك جاي خود را به نيازهاي رواني و امنيتي و عاطفي و شناختي مي‏دهد و ديگر سرمايه عشق ورزي به تنهايي براي تأمين اهداف خانواده و خواسته‏ها كافي نيست. نخستين شرط دستيابي بدين اهداف و تأمين خواست‏هاي جديد، آن است كه زن و شوهر از هويّت و خواست‏هاي فردي دست شويند و به سوي پي ريزي هويتي جمعي، گام بردارند. چنانچه هر كس فقط خواهش خويش را پي گيرد؛ يعني، زن در جهت تجمل و خودنمايي و مورد پسند واقع شدن در اجتماع و جلب توجّه مردان گام بردارد؛ در دغدغه مقبوليت خويش فرو رود و نقش مادري را به فراموشي سپارد و از آن سوي مرد در انديشة رسيدن به تمكين‏هاي نوتر و پر رونق‏تر به سر برد و نقش پدري را فراموش كند، بنيان خانواده بر باد مي‏رود!! بي‏ترديد كانون خانواده با اموري چون توجّه به لباس و بدن و روي و موي و انگشت نما شدن و مشخص‏تر معرفي كردن خود، پيوند تنگاتنگ دارد و پرداختن بدين امور و فراموش كردن اهداف خانواده و نيازهاي برتر، پايه‏هاي خانواده را متزلزل مي‏سازد. T} حجاب و مسئوليت پذيري‏ {T هر كس در برابر خود و ديگران مسئول است. انجام موفقيت‏آميز مسئوليت به استعداد و برخورداري از توانمندي‏هاي متناسب و ظرفيت‏هاي روان شناختي و جسمي نياز دارد. توفيق در پاره‏اي از مسئوليت‏ها و حتّي سپردن برخي از مسئوليت‏ها، به حجاب تكيه دارد و افرادي كه بي‏حجابي پيشه مي‏كنند، توان انجام آن را ندارند. اين گروه ناگزير بايد به خويش پردازند و ـ چنان كه امروزه مشاهده مي‏كنيم ـ چاره‏اي ندارند جز آنكه انجام آن مسئوليت‏ها را به ديگران و حتّي مردان بسپارند. V}مجموعه مقالات كنفرانس زن، مقاله حجاب و آزادي{V زناني كه در پي دلربايي و جلب نظر ديگرانند و جز عرضه پيكر خود به چيزي نمي‏انديشند، هرگز نمي‏توانند غمخوار همنوع خود باشند؛ در برابر خانواده و اجتماع احساس مسئوليت كنند و به معنويت خود و اعضاي خانواده و جامعه بينديشند! اين افراد، افزون بر آنكه خود به دليل ناتواني يا شانه خالي كردن از انجام دادن مسئوليت‏هاي فردي باز مي‏مانند، با روحيه و وضعيت بدني خاص خويش، محيط را آلوده و موقعيت را براي فعاليت مسئوليت پذيرانه نامساعد مي‏سازند. بر اين اساس، بازدهي فعاليت‏هاي خانوادگي و اجتماعي را كاهش مي‏دهند و حتّي دقّت عمل را دچار اختلال مي‏كنند؛ به عبارت ديگر، اين افراد خود ناتوان مي‏مانند و ديگران را نيز از انجام دادن تعهدات و مسئوليت‏هايشان باز مي‏دارند. تحقيقات گسترده و به ويژه پژوهش‏هاي ميداني، حاكي از افت توليد و كاهش سطح كيفيت در مراكز آلوده به افراد بي‏حجاب، بر درستي اين سخن گواهي مي‏دهد. اسلام كه عاطل و باطل ماندن نيروهاي عظيم انساني و غير انساني را نمي‏پسندد، براي رسيدن به موفقيت در انجام تعهدات و مسئوليت‏هاي فردي و اجتماعي، استعداد و شرايطي را لازم مي‏داند كه رعايت پوشش خاص يكي از آنها به شمار مي‏آيد. فرد بي‏حجاب با رعايت نكردن اين شرط، در واقع از قبول مسئوليت خودداري ورزيده، در پي خواسته‏هاي خود مي‏رود و حتّي ديگران را از انجام دادن تعهدهاي پذيرفته شده باز مي‏دارد. بنابراين، حجاب هرگز به معناي محدود كردن حوزه مسئوليت زن نيست. حجاب شرط موفقيت در انجام دادن مسئوليت‏ها و سپردن برخي مسئوليت‏ها است. انسان، با انتخاب «بي‏حجابي» از قبول مسئوليت‏هاي حساس و سنگين شانه خالي مي‏كند؛ آزاد از هر تعهدي سر بار ديگران مي‏شود و مسئوليت‏ها را به ديگران وا مي‏گذارد.
کد سوال : 56
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : حجاب چه تأثيراتي بر امنيت اجتماعي دارد؟
پاسخ : T} كاركردهاي فردي و اجتماعي حجاب{T براي حجاب كاركردهايي در دو حوزه فردي و اجتماعي، قابل تصوّر است: T} الف. كاركردهاي فردي؛{T همچون: پاسخ گويي به نياز فطري «خوداستتاري» و تأمين امنيّت در برابر گرما و سرما و... . T} ب. كاركردهاي اجتماعي؛{T مانند: هويّت‏بخشي و ايجاد امنيّت اجتماعي و... . زن با عنصر حجاب اسلامي، نه تنها به تهذيب، تزكية نفس و ملكات نفساني پرداخته و قرب الهي را فراهم مي‏سازد؛ بلكه باعث گسترش روزافزون امنيّت اجتماعي و ايجاد زمينه‏اي جهت رشد معنوي مردان مي‏گردد. خداوند سبحان، خطاب به پيامبر خود مي‏فرمايد: «به مردان مؤمن بگو: تا چشمان خود را از نگاه ناروا بپوشانند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند كه اين بر پاكيزگي جسم و جان ايشان، بهتر است». V}نور(54)، آية 30. {Vهمچنين مي‏فرمايد: «به زنان و دختران خود و به زنان مؤمن بگو: خويشتن را با چادرهاي خود بپوشانند كه اين كار براي آن است كه آنها به عفّت شناخته شوند تا از تعرّض و جسارت، آزار نكشند (در امنيّت كامل باشند)‏؛ خداوند در حقّ خلق، آمرزنده و مهربان است». V} احزاب(33)، آية 59 {V همان‏گونه كه ذكر گرديد، حجاب و پوشش اسلامي براي مردان و زنان، تنها از كاركرد فردي برخوردار نيست و فقط براي سامان‏دهي خلقيّات و ملكات نفساني آدميان، مؤثر نمي‏باشد؛ بلكه از كاركرد اجتماعي نيز برخوردار است. حجاب، غرايز، التهاب‏هاي جسمي و معاشرت‏هاي بي‏بند و بار را كنترل کرده، بر تحكيم نظام خانواده مي‏افزايد. همچنين از انحلال كانون مستحكم و پايدار زناشويي جلوگيري کرده، امنيّت اجتماعي را فراهم مي‏سازد. حال اگر كساني با نگرش ديني، اسلامي يا با رويكرد جامعه‏شناختي و روان‏شناسي به چنين كاركردها و تأثيرات مطلوب ـ به ويژه تأمين امنيّت اجتماعي پي ببرند ـ نه تنها هدفمندانه، زندگي مي‏كنند؛ بلكه براي رفتارها و انديشه‏هايشان دست به گزينش مي‏زنند تا به اهداف متعالي الهي ـ انساني دست يازند. از اين‏رو به مورد حجاب نيز به عنوان راهبردي كارساز، جهت تأييد و ترويج ارزش‏هاي اجتماعي، تأمين‏كنندة سعادت آدمي و منشأ قرب الهي مي‏نگرند. بنابراين پوشش اسلامي به منزله يك حفاظ ظاهري و باطني در برابر افراد نامحرم، قلمداد مي‏شود كه مصونيت اخلاقي و خانوادگي و پيوند عميق ميان حجاب ظاهري و بازداري باطني و از همه مهمّ‏تر امنيّت اجتماعي را فراهم مي‏سازد و پيشينة آن به اندازه تاريخ آفرينش انسان است؛ چراكه پوشش و لباس هر بشري، پرچم كشور وجود او است. پرچمي كه وي بر خانه وجودش نصب كرده و با آن اعلام مي‏دارد كه از كدام فرهنگ تبعيّت مي‏كند. V}غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص 40 {V در ادامه به بيان هدف و فلسفه اين مصداق مهمّ اسلامي و رابطه فراگير و تنگاتنگ آن با امنيّت اجتماعي از جنبه‏هاي مختلف مي‏پردازيم: T} امنيّت اجتماعي، هدف اساسي وجوب حجاب{T با توجه به آيات قرآن مجيد، به خوبي روشن مي شود كه هدف از تشريع وجوب حكم حجاب اسلامي، دستيابي به تزكيه نفس، طهارت، عفّت و پاكدامني، جهت استحكام و گسترش امنيّت اجتماعي است: A}«و اِذا سَأَلْتُموهُنَّ مَتاعا فَسْئلوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُم أطْهَرُ لِقلوبِكُم و قُلُوبِهِنَّ{A؛». V}احزاب(33)، 53 {V چون نگاه نامحرم توسط مردان، باعث تحريك و تهييج جنسي آنان و در نتيجه منجر به فساد و ريشه‏كني امنيّت اجتماعي مي‏شود، خداوند در كنار دستور حجاب و پوشش بدن به بانوان، مردان را نيز امر به حجاب و پوشش چشم داده و نگاه به نامحرم را بر ايشان، حرام كرده است. در اين‏باره از امام رضا(ع) نقل شده است: «A}حرّم النَّظَر الي شُعورِ النّساء المَحْجوبات بالاَزْواج و غَيْرهِنَّ مِنَ النّساء لما فيه مِنْ تَهْييجِ الرّجال و ما يَدْعوا التَّهْييج الي الفَساد و الدُّخول فيما لا يحلّ و لا يجمل{A»؛ V}بحارالانوار، ج 104، ص 34{V «نگاه به موهاي زنان باحجاب ازدواج‏كرده و بانوان ديگر، از آن جهت حرام شده است كه نگاه، مردان را برمي‏انگيزد و آنان را به فساد فرامي‏خواند در آنچه كه ورود در آن نه حلال است و نه شايسته». از مجموع اين گفتار به دست مي آيد كه هدف از وجوب حجاب اسلامي ـ علاوه بر موارد مذكور ـ ايجاد صلاح و پيشگيري از فساد، جهت تأمين و گسترش امنيّت اجتماعي است. T} امنيّت اجتماعي، فلسفه حقيقي وجوب حجاب{T يكي از فلسفه‏هاي حقيقي وجوب حجاب، حفظ آرامش زن، مصونيّت جامعه از فساد و عمق و معنا بخشيدن به امنيّت اجتماعي با توسعه آن است؛ زيرا نفس آدمي، دريايي موّاج از تمايلات و خواسته‏هاي او است كه مهم‏ترين آنها به خوراكي‏ها، امور جنسي و مال و جاه و مقام، مربوط مي‏شود و بدون شك بالاترين خواسته‏هاي مردان، تمايل به جنس زن است. در سخنان عرفا آمده است: «H}أعْظَمُ الشَّهْوَة، شَهْوَة النّساء{H»؛ V}محجة البيضاء، ج 5، ص 177 {V «بزرگ‏ترين خواسته‏هاي مرد، رغبت به زنان است». ارائه زيبايي‏ها و مواضع بدن زن، به شهوت و طمع مردان، دامن مي‏زند و آنها را به يك كانون جدّي خطر، مبدّل مي‏سازد كه به سلب آرامش زن و امنيّت اجتماعي منتهي مي‏گردد. آنچه مي‏تواند از اين نا امني پيشگيري كند، پوشش زن از چشمان گرسنه نامحرمان است كه با حجاب كامل اسلامي، عملي خواهد شد. پوشش ديني، پيام عفّت، شخصيّت و خداترسي زن مسلمان است و مردان جامعه، نه تنها به چنين بانويي چشم طمع نخواهند داشت كه او را نيرويي بالفعل در هرچه سعت بخشيدن امنيّت اجتماعي دانسته و نجابتش را مي‏ستايند. در اين صورت زن نه تنها در سنگر حجاب خود، از تير نگاه‏هاي زهرآلود، سخنان آزاردهنده و برخوردهاي اراذل جامعه در امان خواهد بود؛ بلكه امنيّت و آرامش دروني خود و اجتماع خويش را برقرار خواهد كرد. نكته معنوي و عرفاني قابل ذكر در اين باب، پيام آسماني، خطاب به زنان است: «اي زن! آگاه باش، دنيا خراب‏آبادي است كه هر نقطه آن به مين‏هاي شيطان و نگاه‏هاي آلوده، ناامن گشته است. اما فرشته‏هاي حجاب در محفل انس و ياد خدا در امنيّتي بي‏نظير به سر مي‏برند كه ديگران از طعم آن بي‏خبرند». V}محمدرضا اكبري، تحليلي نو و عملي از حجاب در عصر حاضر، ص 14 ـ 16{V شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين حايل كجا دانند حال ما سبكباران ساحل‏ها T} پايه‏هاي تحقق امنيّت اجتماعي، در سايه‏سار حجاب بانوان{T پوششي كه اسلام آن را به عنوان يك حكم شرعي اعلام كرده است، يك عمل ظاهري و گسسته از عوامل و پايه‏ها نيست؛ بلكه حجاب، خيمة عفاف بانواني است كه آن را بر پايه‏هاي خود استوار نموده و باعث ترويج ارزش امنيّت اجتماعي مي‏گردند و به تحقق آن در جامعه اسلامي، كمك مي‏کنند. اين پايه‏هاي اساسي عبارت است از: 1. ايمان به خدا و جهان آخرت؛ از مهم‏ترين عواملي كه بانوان توسط آن به آرامش روحي و رواني دست يافته، امنيّت اجتماعي جامعه را فراهم مي‏کنند، اين است كه وقتي زن به خداي تعالي و علم و حكمت او ايمان آورد و معتقد گردد احكامي كه براي بشريّت تشريع كرده، بدون نقص و داراي آثار مطلوبي است، از حكم الهي حجاب استقبال کرده، امنيّت اجتماعي جامعه را تضمين مي‏كند. 2. تقوا؛ پرهيزكاري بانوان، ضامن تأمين امنيّت اجتماعي است و تا اين پايه محكم معنوي در قلب بانوان شكل نگيرد، حجاب را نوعي محدوديّت براي خود قلمداد کرده و امنيّت اجتماعي انسان‏ها را تهديد مي‏کند. خانمي كه بداند تقواي الهي پادزهر بيماري دل‏ها است ـ كه حجاب‏هاي تاريك جان را غرق مي‏كند و لانه‏هاي هوس را برمي‏اندازد ـ آن را به كام جان خود مي‏ريزد تا عالم جانش، گلستان گل‏هاي طاعت و تسليم گردد و خيمه حجابش را برمي‏افروزد تا حافظ بوستان ارزش‏هاي خويشتن و آرامش دروني اجتماع خود شود. 3. آگاهي؛ شناخت سيماي زن، حقيقت حجاب، فلسفه و آثار آن، از جمله پايه‏هاي مستحكم پوشش ديني و تبلور امنيّت اجتماعي است. وقتي خانمي به پاسخ دروني خود كه چرا بايد پوشيده باشم نايل شود، پايه‏هاي حجاب ديني در او شكل گرفته و با آگاهي كامل به امنيّت اجتماعي ارزش مي‏بخشد و دوام آن را تضمين خواهد كرد. به طور كلّي، آگاهي زن نسبت به آثار مطلوب حجاب و مهم‏تر از آنها مسئلة امنيّت اجتماعي، باعث مي‏شود كه نه تنها احساس سنگيني از پديده حجاب نکند؛ بلكه از آن به خوبي استقبال کرده، وسوسه‏هاي شيطاني را هيچ مي انگارد و آرامش بروني و دروني اجتماع را وسعت مي‏بخشد. همچنين اين پيام اصيل و عرفاني را هميشه آويزة گوش‏هاي خود مي‏گرداند: «خواهرم! سرزمين جانت را با خورشيد آگاهي، روشن كن تا بر زواياي وجودت بتابد و آن‏چنان كه هستي خود را بشناسي، آن گاه دريابي كه حجاب باله‏هاي شنا به سوي سرچشمه هستي، امنيّت فردي و اجتماعي كامل است و پوشش‏هاي مهيّج، وزنه‏هاي سنگيني است كه زن را غريق ژرفاي مهيب دنيا کرده، امنيّت او و جامعه اش را برهم مي‏زند». V}برگرفته از: مهدي سلطاني رناني «مقاله حجاب و امنيّت اجتماعي» {V
کد سوال : 57
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : در كشور ما علما مرتب تبليغ مي‏كنند كه حجاب محدوديت نيست، پس چرا در كشور ما و ساير كشورهاي اسلامي، زنان در زمينه سياست در سطوح بالا فعاليت چشمگيري ندارند؟ در صورتي كه اگر به جهت زن بودن نمي‏توانند از عهده آن برآيند، در كشور‏هاي غربي زنان به عنوان بالاترين فرد جامعه فعاليت كرده و بسيار موفق تر از مردان جامعه بوده اند؟! پس علت عقب ماندگي زنان مسلمان چيست؟
پاسخ : T} حجاب وفعاليت‏هاي اجتماعي زنان: {T تجربة انقلاب اسلامي اثبات كرد كه به هيچ وجه، حجاب محدوديت نيست و نه تنها هيچ منافاتي با پيشرفت زنان در عرصه‏هاي مختلف ندارد؛ بلكه عاملي مثبت در مصونيت و حفظ كرامت و شخصيت زنان است. حضور زنان بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در همه صحنه‏هاي اجتماعي، اقتصادي، حماسي، سياسي، علمي، هنري، حقوقي، قانون گذاري و بسياري صحنه‏هاي ديگر با پوشش ديني، نشان داد كه حجاب، كمترين ركودي در فعاليت‏هاي اجتماعي زن پديد نمي‏آورد؛ بلكه خودنمايي و بي‏حجابي است كه زن را به حواس پرتي و ركود مي‏كشاند و فرصت گران بهاي او را براي تزيين و خودآرايي هدر مي‏دهد و پس از خروج از منزل نيز او را به نمايش تن و حفظ آرايش وا مي‏دارد و به نماياندن جاذبه‏هاي زنانگي خود، فعاليت‏هاي مردان را با ركود رو به رو مي‏سازد!! به علاوه آثار بسيار مخربي بر فرهنگ، نهاد خانواده و آينده جامعه انساني به دنبال دارد. بنابراين اين حجاب نيست كه باعث ركود مي‏شود؛ بلكه برعكس بي حجابي است كه سبب ركود فعاليت‏هاي هر دو قشر زن و مرد خواهد شد. V}نگاهي گذرا به شبهات حقوقي پيرامون مسائل زنان، مركز پژوهش‏هاي اسلامي صدا و سيما، 1380، ص 250{V علاوه بر اينکه حجاب يكي از احكام و ضرورت‏هاي دين مبين اسلام است. T} مقايسه وضعيت زنان کشورمان با زنان ساير كشورهاي غربي {T اگر با نگاهي واقع بينانه اين مسئله را مورد بررسي قرار دهيم، روشن مي‏شود ـ كه زنان جامعه ما ـ كه بعد از انقلاب براساس آشنايي با معارف و آموزه‏هاي اصيل اسلامي با حفظ شخصيت و كرامت خويش در عرصه‏هاي مختلف جامعه وارد و پيشرفت‏هاي درخشاني داشته اند ـ نسبت به زنان جوامع غربي ـ كه سابقه ورود و فعاليت‏هاي اجتماعي چندين قرن دارند و به عنوان نيروي كار ارزان و مطيع و ابزاري براي جهان سرمايه داري و مطامع آن درآمده اند ـ بسي جلوتر و موفق تراند؛ به خصوص با لحاظ اين نكته مهم كه به دليل حفظ حجاب اسلامي و رعايت حدود الهي، از بسياري آفات و مشكلات و معضلاتي كه هم اكنون جوامع غربي با آن روبه‏رو بوده و به عنوان بحراني عظيم، تمدن غرب را با چالش و فروپاشي مواجه ساخته است، به دور مي‏باشند. اين واقعيتي است كه بسياري از صاحب نظران و انديشمندان غرب به آن معترف اند؛ چنان كه روژه گارودي انديشمند فرانسوي اذعان مي دارد: «تمدن غرب در جهت نابودي انسان حركت مي‏كند». V}مصاحبه با شبكه دوم سيما، 23/4/76 {V همچنين به نظر پروفسور لاماند: «راهي كه غرب در پيش گرفته است، به نابودي اصول اجتماعي و مدنيت منجر مي‏شود». V} روزنامه ايران، 7/5/75 {V تا جايي كه براساس آمار «در اتحاديه اروپا عدة بي كاران افزايش يافته و به رقم 8 تا 12 درصد رسيده است. عده بيكاران در اروپاي غربي در چهار دهة قبل كمتر از ده ميليون بود و اين رقم در 1980 به 25 ميليون نفر و اكنون 35 ميليون شده است. ژاپن، ايتاليا، انگلستان و آمريكا به حالت بحراني رسيده است و با انتقال نظام سرمايه داري به روسيه و اروپاي شرقي و مركزي، اين كشورها نيز به بيماري تمدن جديد مبتلا شده اند». V}پروفسور حميد مولانا، روزنامه كيهان، 25/9/78 {V مسلم است در چنين جوامعي كه از اول هدف از كشاندن زنان به اجتماع، استشهار آن و تبديل آن به موجودي «شيء گونه» ـ كه فقط براي اميال و اهداف تمدن سرمايه داري غرب به وجود آمده است آن هم با شعار دروغين «آزادي» و دفاع از «حقوق بشر» ـ بوده است، زن چه وضعيتي مي‏تواند داشته باشد. «براساس برخي آمارهاي پايان دهه 80 ميلادي، زنان و مردان هم سن و سال از لحاظ درآمدي بسيار تفاوت داشتند. براي مثال درآمد زنان 45 ـ 54 سال تنها به 59 درصد متوسط درآمدمردان در همان سنين بالغ مي‏شد. اين در صورتي است كه در برخي موارد، زنان بيشتر از مردان كار مي‏كنند. در برخي از كشورها، زنان روزانه تا چهار ساعت، بيشتر از مردان كار مي‏كنند... مظلوميت زنان وقتي بيشتر نمايان مي‏شود كه مرد و زن هر دو شاغل باشند؛ زيرا مردان بر حسب عادت ديرينه، با ورود به خانه، كار و وظيفه خود را پايان يافته تلقي مي‏كنند، اما زنان ناگزيرند يا قبل از رفتن به سر كار يا پس از بازگشتن، كار خانه را انجام دهند...» V}جنگ عليه زنان، صص 53 ـ 74؛ زن و رهايي نيروهاي توليد، صص 215 ـ 214؛ بار سنگين زنان شاغل، فيدر شرلي، اسلون، ترجمه مينا اعظامي، 1377، صص 3 – 7 {V اين در حالي است كه با نفي كرامت و شخصيت انساني زنان در غرب، انواع خشونت‏ها نيز عليه آنان شدت يافته است. V}سيدهادي حسيني، كتاب زن، علي احمد راسخ، انتشارات اميركبير، 1381 {V T} بررسي مشکلات زنان {T بيان چنين مشكلاتي در جوامع غربي، به معناي منزّه بودن جوامع اسلامي و كشور ما از اين کاستي ها نيست؛ بلكه ما معترفيم متأسفانه اين موضوعات نيز در گوشه و كنار جامعه ما يافت مي‏شود و البته به هيچ وجه اينها ناشي از اسلام اصيل نيست؛ زيرا زن در اسلام از نهايت تكريم و احترام برخوردار و داراي حقوق و امتيازات مختلف اجتماعي، اقتصادي و... است. حتي نظير آن نيز در هيچ كدام از جوامع به اصطلاح مترقي يافت نمي‏شود. اين معضلات ناشي از سه عامل مهم است: 1. رسوخ و ادامه سنت‏ها و آداب و رسوم مربوط به زمان قبل از اسلام؛ 2. عدم نهادينه شدن ارزش‏ها و فرهنگ و آموزه‏هاي متعالي اسلام در اين جوامع؛ 3. دستاوردها و نتايج فرهنگ وارداتي غرب كه به دنبال خود معضلات و ارزش‏هاي خود را به داخل جوامع اسلامي نيز منتقل کرده است. در هر صورت همچنان كه مشاهده شد، به هيچ وجه حجاب نه مانعي براي پيشرفت زنان در جوامع اسلامي است ـ همچنان كه در انقلاب اسلامي ثابت شد ـ و نه برداشتن آن امتياز و پيشرفت براي زنان جوامع غربي. آري اسلام اگر بر ضرورت حجاب زنان تأكيد دارد؛ به دليل مصالحي است كه براي خود زن و اجتماع به دنبال دارد، از قبيل: 1. حفظ حرمت، شخصيت و كرامت ذاتي او، 2. حفظ ارزش و منزلت زن، 3. براي معشوقيت دائمي زن، 4. حفظ امنيت زن، 5. نجات از رقابت، 6. حفظ بهداشت جامعه، 7. تحكيم خانواده، 8. كاستن انحرافات، 9. ابعاد سياسي و اقتصادي و... . V}دكتر علي قائمي، حيات زن در انديشه اسلامي، انتشارات اميري، چاپ اول، 1373، صص 375 – 395 {V T} زنان ومسوليت‏هاي سياسي{T در اسلام هيچ گونه تبعيضي بين مرد و زن وجود ندارد؛ بلكه در جنبه‏هاي مختلفي از تساوي برخوردارند: در آفرينش؛ در جنبه‏هاي رواني و معنوي، در شئون همسري، در همدوشي با مردان در زمينه‏هاي مختلفي از سير و سلوك گرفته تا استقلال اقتصادي و... . V}همان، ص 231 {V اما هرگز نبايد بين «تساوي» يا «تشابه» اشتباه كرد؛ در اينكه زن و مرد داراي تساوي در حقوق و انسانيت اند، جاي بحث نيست؛ ولي اين سخن به معناي تشابه در حقوق نيست: اصل اين است كه مرد و زن به كمال مقدر خود برسند؛ ولي هر كدام در نظام خاص زيستي، عاطفي و رواني خود. V}مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، 1374 {V مهم ترين مطلب در اينجا ـ که اسلام به آن توجه خاص شده ـ مسئلة تفاوت هاي روحي و جسمي زنان و مردان و تفاوت وظايف آنان است. حقيقت غير قابل انكار اين است كه مرد و زن از نظر جسمي و شرايط فيزيولوژيك، با يكديگر متفاوت‏اند و هر يك براي انجام دادن وظايف ويژه‏اي آفريده شده‏اند. اينكه برخي اصرار دارند اين دو جنس را مساوي در همه چيز قلمداد كنند، اصراري به دور از واقعيت است و مطالعات مختلف علمي آن را انكار مي‏كند، V}مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، بخش هفتم، صص 190 ـ 167، انتشارات حكمت {V آيا با وجود اين تفاوت آشكار مي‏توان گفت: زن و مرد بايد در تمام شئون همراه يكديگر گام برداشته و در تمام كارها مثل هم باشند؟ حتي در جوامعي كه شعار آنها مساوات و برابري بين زن و مرد در تمام جهات است، در عمل غير آن ديده مي‏شود. براي مثال مديريت سياسي و نظامي بيشتر آنها، در دست مردان است. واقعيت اين است كه جنس زن براي انجام دادن وظايف متفاوتي با مرد آفريده شده و به همين دليل احساسات متفاوتي دارد. قانون آفرينش، گرمي كانون خانواده و پرورش نسل‏ها را بر عهده او گذاشته و به همين دليل سهم بيشتري از عواطف و احساسات به او داده است. در حالي كه وظايف خشن و سنگين اجتماعي، بر عهده جنس مرد گذاشته شده و سهم بيشتري از دورانديشي به او اختصاص يافته است. بنابراين اگر بخواهيم عدالت را اجرا كنيم، بايد پاره‏اي از وظايف اجتماعي ـ كه نياز بيشتري به انديشه و مقاومت و تحمّل شدايد دارد ـ بر عهدة مردان گذاشته شود و وظايفي كه عواطف و احساسات بيشتري را مي‏طلبد، بر عهدة زنان. V}مكارم شيرازي، تفسير نمونه، جلد 2، ص 164 ذيل آيه 228 سوره بقره، چاپ اول، 1374، چاپخانه مروي، دار الكتب الاسلاميه{V قرآن كريم با تصريح به واقعيت حقوقي زنان، عدالت در وضع قوانين را نيز گوشزد کرده است، با اشاره به اين حقيقت كه لازمه اين عدالت عدم برابري بين زنان و مردان در برخي حقوق است، V}تفسير نمونه، جلد 2، ص 157 و 156 ذيل آيه 228 سوره بقره {V آنجا كه مي‏فرمايد: «A}وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ{A»؛ «و براي زنان همانند وظايفي كه بر دوش آنها است، حقوق شايسته‏اي قرار داده شده و مردان بر آنان برتري دارند و خداوند توانا و حكيم است». V}بقره (2)، آيه 228 {V در تفسير مجمع البيان آمده است: V}فضل‏بن حسن طبرسي، تفسير مجمع البيان، جلد 3، ص 73، مؤسسه الاعلمي بيروت، 1415 قمري؛ نگاه كنيد: تفسير نمونه، جلد 3، ص 362، ذيل آيه 32، سوره نساء {V ام سلمه ـ يكي از همسران پيامبر ـ روزي به پيامبر اكرم(ص) عرض كرد: چرا مردان به جهاد مي‏روند و زنان جهاد نمي‏كنند؟! چرا براي ما نصف ميراث آنها مقرر شده است؟! اي كاش ما هم مرد بوديم و همانند آنها به جهاد مي‏رفتيم و موقعيت اجتماعي آنها را داشتيم! همانند اين پرسش‏ها را ديگر زنان نيز از پيامبر(ص) مطرح كرده بودند كه اين آيه نازل شد: «برتري‏هايي كه خداوند نسبت به برخي از شما بر بعضي ديگر قرار داده، آرزو نكنيد [اين تفاوت هاي طبيعي و حقوقي براي حفظ نظام اجتماع شما و طبق اصل عدالت است ولي با اين حال] مردان و زنان هر كدام بهره‏اي از كوشش‏ها، تلاش‏ها و موقعيت خود دارند [و نبايد حقوق هيچ يك پايمال گردد] و از فضل [و رحمت و بركت] خدا درخواست كنيد و خداوند به هر چيز دانا است». V}نساء‏(4)، آية 32 {V همان طور كه در شأن نزول اين آيه آمده است، تفاوت سهم ارث مردان و زنان و ديگر تفاوت ها براي جمعي به صورت يك سؤال در آمده بود. آنها گويا توجه نداشتند كه اين تفاوت به جهت آن است كه هزينه زندگي عموما بر دوش مردان است و ديگر تفاوت‏ها نيز به جهت تفاوت از نظر آفرينش و جنسيت و صفات جسمي و روحي است كه همة آنها، بر طبق عدالت و قانون الهي است و اگر غير آن مصلحت بود، براي شما قرار داده مي‏شد! بنابراين آرزوي تغيير آنها، يك نوع مخالفت با مشيّت پروردگار است كه عين حق و عدالت است. اما در عين حال اين آيه گوش زد مي‏كند كه نبايد اين تفاوت جنسيت، سبب شود يكي از اين دو جنس، حقوق ديگري را پايمال كند از اين رو مي‏فرمايد: «مردان و زنان هر كدام بهره‏اي از كوشش‏ها و تلاش‏ها و موقعيت خود دارند». نكته مهم ديگري كه بايد به آن توجه داشت، اهميت و اهتمام اسلام به حفظ حرمت زن و پاسداشت كرامت وي و تأكيد بر حفظ عفت و پاكدامني او است. شايد يكي از فلسفه‏هاي قوانيني كه اين گونه محدوديت ها را براي بانوان قرار داده، در صدد توجه دادن آنان به جايگاه بلند و مرتبه والاي آنان در آيين الهي است و توجه دادن به كرامتي است كه خداوند به آنان بخشيده و فراهم آوردن ضمانت‏ها و تعهدات كافي براي حفظ پاكي و پاكدامني آنان مي‏باشد. V}مقاله: محمدي گيلاني، شايستگي زنان براي عهده‏داري قضاوت، فصل‏نامه فقه اهل بيت، تابستان 1376، شماره 10، ص 114 {V T} تصدي قضاوت و ساير مشاغل و مسئوليت‏هاي كلان سياسي از سوي زنان: {T اسلام زن را مانند مرد برخوردار از روح كامل انساني و اراده و اختيار دانسته، او را در مسير تكامل مي‏بيند. از اين رو هر دو را در يك صف قرار داده و با خطاب هاي «A}يا ايها الناس{A» و «A}يا ايها الذين آمنوا{A» مخاطب ساخته برنامه‏هاي تربيتي، اخلاقي و علمي را براي آنها لازم كرده است. و با آياتي مثل «A}مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ{A»؛ V}غافر(40)، آية 40 {V وعدة برخوردار شدن از سعادت كامل را به هر دو جنس داده و با آياتي مانند: «A}مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ{A»؛ V}نحل(16)، آية 97 {V مي‏گويد: هر كدام از زن و مرد مي‏توانند به دنبال انجام دادن برنامه‏هاي اسلام و وظايف الهي، به تكامل معنوي و مادي برسند و به حياتي طيب و پاكيزه ـ كه سراسر سعادت نور است ـ گام نهند. بحث دربارة هر كدام از مشاغلي كه زنان از ديدگاه اسلام و قانون اساسي نمي‏توانند عهده دار آن شوند، به صورت مستقل در اينجا ممكن نيست؛ اما به عنوان نمونه در رابطه با قضاوت زن مي‏توان گفت: هر چند گرايش هاي افراطي به تساوي حقوقي زن و مرد از يك سو و ظلم تاريخي وارد بر زنان از سوي ديگر، ممكن است سخن گفتن از تفاوت‏هاي زن و مرد را با مشكل و قضاوت پيشيني منفي روبه رو سازد؛ اما حقيقت آن است كه واقعيات عيني، تابع احساسات و قضاوت انسان قرار ندارد و تفاوت زن و مرد، هم از نظر جسمي و بدني و هم از نظر روحي و عاطفي، آن قدر روشن است كه انكار آن، همچون انكار بديهيات است. البته سوء استفادة مردان از اين تفاوت طبيعي و ذاتي، هرگز نمي‏تواند دليلي بر نفي و انكار اين تفاوت‏ها باشد؛ بلكه برعكس فقط با شناخت اين تفاوت است كه مي‏توان به تنظيم روابط حقوقي عادلانه متناسب با اين واقعيات، براي زن و مرد اقدام کرد. تفاوت زن و مرد ـ چه به صورت درست و چه به صورت نادرست ـ از ديرباز مورد توجه دانشمندان و فيلسوفاني همچون افلاطون و ارسطو بوده است و امروز نيز به گونه‏اي ديگر مورد توجه دانشمندان علوم فيزيولوژي، روان‏شناسي و جامعه‏شناسي قرار دارد. از ديدگاه اسلام اين تفاوت، به هيچ وجه به اينكه مرد يا زن جنس برتر است و ديگري جنس پايين‏تر، پست‏تر و ناقص‏تر مربوط نيست. قانون خلقت اين تفاوت‏ها را براي اين به وجود آورده است كه پيوند خانوادگي زن و مرد را محكم‏تر كند و شالوده وحدت آنها را بهتر بريزد. تصدي امر قضا به عنوان يك واجب كفايي، بيش از آنكه حق باشد، تكليف است. لذا در برخي روايات با تعبير «H}ليس علي المرئه{H»؛ يعني، بر عهدة زنان اين تکليف تحميل نگشته و تعبير «H}ليس للمرئه{H» نشده است. بر اين اساس زن، وظيفه‏اي براي تصدي امر قضا ندارد. اما سخن اين است كه آيا منصب قضا خاص مردان است؟ مشهور چنين معتقدند، هر چند كساني هم هستند كه مرد بودن را براي قاضي و قضاوت شرط نمي‏دانند. جداي از بحث‏هاي تخصصي و فقهي، توجه به اين نكته سودمند است كه هر چند هم قضا و هم برخي از امور اجرايي از قبيل وزارت، هر دو از شاخه‏ها و زيرمجموعه‏هاي امامت و رهبري هستند؛ ولي اين تفاوت اساسي بين آنها وجود دارد كه امور اجرايي، به طور مستقيم يا غيرمستقيم تحت اشراف رهبري بوده و دخالت و اعمال ولايت توسط رهبر در اين حوزه برابر اصل است. اما مقام و منصب قضاوت، چنين نيست؛ زيرا هر چند قاضي منصوب امام و رهبر است؛ ولي به لحاظ وظيفة قضايي، مستقل است و به همين جهت اشراف بر او و دخالت در كار او، خلاف اصل است. با توجه به اين تفاوت و با توجه به آنكه در قضاوت، از هيجانات احساسي، عاطفي و بهره‏مندي او از حزم و دورانديشي او را در صدور رأي درست كمك مي‏كند، اختصاص اين وظيفه به مردان و معافيت زنان از اين تكليف، كاملاً توجيه‏پذير است. قواعد اجتماعي و قوانين حقوقي بر حسب وضعيت غالب تدوين مي‏شوند؛ از اين رو وجود تعداد زناني فاضل و صاحب حزم و حاكم بر احساسات و عواطف خود، نمي‏تواند ناقض قانون فوق باشد. در عين حال براساس داده‏هاي علم روان شناسي و نيز آنچه که همه ما در زندگي اجتماعي مشاهده مي‏کنيم، زنان نوعاً احساساتي تر هستند و اين امر نه تنها نقطه ضعف براي آنان نيست؛ بلکه يک حسن و ضرورت زندگي براي آنان است تا از اين طريق، در ايفاي نقش بي بديل کم نظير پرورش و تربيت عاطفي فرزندان موفق باشند و چون احساساتي تر هستند، بعد عقلانيت آنها تحت تأثير هيجانات، عواطف و احساسات قرار مي‏گيرد. مسئلة قاضي نبودن زن، يكي از احكام بسيار حكيمانة اسلام، در حمايت از زن است؛ زيرا قضاوت تنها نيازمند علم نيست؛ بلكه تناسب روان شناختي نيز نياز دارد. برخورد با انواع بزهكاران و صدور احكام خشن در برابر آنان، هرگز با روحيات لطيف زن سازگاري ندارد. تجربه چند ساله اخير نشان داده است كه چند مورد استفاده از زنان در برنامه‏هاي قضايي، موجب ابتلاي برخي از آنان به بيماري‏هاي شديد عصبي و رواني شده است و برخي از آنها پس از چند روزي، درخواست كناره‏گيري از اين كار کرده‏‏اند. بنابراين كشاندن زن در اين صحنه‏ها، امتيازي براي وي نيست؛ بلكه انهدام و نابودي شخصيت او است. T} محدودة فعاليت هاي اجتماعي و سياسي زنان{T به غير از مشاغل خاصي نظير مرجعيت، قضاوت، امامت ظاهري و رهبري و رياست جمهوري ـ كه به دليل ويژگي‏هاي خاص اين مشاغل از يك سو و خصوصيات روحي و عاطفي زنان از سوي ديگر ـ در ساير فعاليت‏هاي اجتماعي و سياسي، هيچ گونه محدوديتي براي زنان، از صدر اسلام تاكنون وجود نداشته است. براساس آموزه‏هاي اسلامي، زنان نيز مانند مردان حق دارند تا انتخاب گر باشند و مخالفت يا موافقت خويش را با نظام حاكم بيان كنند. V}سراج، مركز پژوهش‏هاي صدا و سيما، 1380، ص 218 {V البته دو شرط اصلي وجود دارد: 1. رعايت عفت، حجاب و شئون اسلامي، 2. حفظ حقوق شوهر و فرزندان و نهاد خانواده. اگر اين نكات در مشاركت سياسي، اجتماعي زنان رعايت نشود، همان آثار منفي را در پي خواهد داشت كه در كشورهاي غربي شاهد آن هستيم. آنها نيز هم اكنون در حال بيداري و بازگشت از اين مسير انحرافي مي‏باشند: چنان که براساس آمار، دو سوم زنان انگليسي، خانه دار بودن را به اندازه شغل بيرون از منزل مهم و مفيد مي‏دانند و معتقدند: مسئوليت آنان در داخل خانه است و كسب درآمد و روزي، وظيفه مردان. همچنين در آمريكا بسياري از زناني که فرزند كوچك دارند، مشاغل خود را رها كرده و به مادران تمام وقت تبديل شده‏اند. V} مجله صبح، ش 75، ص 68 {V خانم «ويجديس فينبو گادوتيو» ـ نخستين زني كه رئيس جمهور ايسلند شد ـ پس از پايان دوره رياست جمهوري خود، اعلام كرد: حاضر نيست در دوره بعدي در انتخابات شركت كند؛ چون به نظر او «كار در خانه به مراتب آسان‏تر و لذت بخش‏تراست و در قبال مردم مسئوليت داشتن كمر شكن است، مردم نمي‏دانند كه داشتن يك مقام عمومي، چه قدر دردسر و خودخوري دارد. نه تنها بايد از منافع كشور دفاع كند؛ بلكه بايد مراقب تاريخ هم باشد تا بعد او را مورد انتقاد قرار ندهند و مسئول خرابي‏هاي آينده ندانند». V}مجله صبح، ش 75، ص 68{V اين درست همان فرمايش امام علي(ع) در 1400 سال پيش است كه درباره مشاغل سياسي و اجتماعي زنان فرمود: «H}المراة ريحانه و ليست بقهرمانه{H»؛ «زن گلي خوشبو است و قهرماني زورمند نيست». V}نهج البلاغه، نامة 31، ص 129 {V
کد سوال : 58
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : سياست کشف حجاب رضاخان به تحريک چه کساني اعمال شد؟ اين سياست قبلا کجا امتحان شده بود و اصولا مبارزه با حجاب مسلمانان چه علتي داشت؟
پاسخ : T} سياست کشف حجاب{T كشف حجاب ـ كه يك تهاجم بنيادي به فرهنگ اسلامي محسوب مي‏شود ـ طرحي استعماري بود كه رضاخان مجري آن بود. استعمار در پي يافتن راه‏هاي تهاجم به فرهنگ غني و انسان ساز اسلام و مقابله با گسترش تعاليم مقدس اين آيين الهي, سياست شيطاني «اسلام زدايي» را در سه كشور افغانستان، تركيه و ايران به مورد اجرا گذاشت و مبارزه اي جدي و پي گير را با مظاهر اسلام و هرچه كه رنگ و صبغه دين و دين باوري داشت, آغاز کرد!! امان الله خان در افغانستان مأموريت يافت با فرهنگ اسلامي مبارزه و راه را براي ترويج و گسترش جلوه‏هاي مبتذل فرهنگ غرب هموار کند. در تركيه اين ماموريت استعماري به مصطفي كمال پاشا ـ معروف به آتاتورك ـ سپرده شد و او با عزمي جزم ضمن مقابله مستقيم با اسلام, كشورش را براساس الگوهاي از قبل تعيين شدة غربي اصلاح کرد و فساد هرزگي و لاقيدي را به بدترين وجه گسترش داد. رضاخان نيز در ايران مأمور اسلام زدايي و آماده سازي زمينه‏ها و شرايط ترويج و رونق فرهنگ مبتذل غرب شده. به دنبال طرح هاي از قبل پيش بيني شده, آتاتورك رئيس جمهور تركيه رسما از رضاخان دعوت به عمل آورد و رضاخان با مسافرت به تركيه بيش از پيش شيفته و فريفته فرهنگ و مظاهر غربي گرديد و اقدامات آتاتورك به شدت در روح او تأثير نهاد و در همان جا تصميم گرفت كه پس از بازگشت به ايران، با شدّت هرچه تمام تر به تغيير و تحول در آداب و رسوم و لباس مردم ايران بپردازد و كشور را سرتاسر همه غربي كند. «رضا شاه با مطرح كردن تغيير لباس و كلاه، مبارزه آشكار و علني خود را با اسلام آغاز كرد! او پس از اجباري كردن استفاده از كلاه اروپايي (شاپو)، به مسئله تغيير لباس و كشف حجاب پرداخت . با مطرح شدن كشف حجاب و از سر برداشتن چادر ـ كه نشانة عفاف و پاكي و وسيله صيانت و پاسداري از ناموس و شرف زن مسلمان محسوب مي‏شد ـ مخالفت مردم متدين آغاز شد. مخالفت ها و مبارزات مردم مسلمان با دستگيري روحانيون و كشتار مردم سركوب گرديد و بدين ترتيب زمينه‏هاي مناسب بر مطرح كردن علني و گستردة منع حجاب آماده شد. با اين وصف رضاخان و دار و دسته اش، تصميم مي‏گيرند ابتدا از دربار شروع كنند و باكشف حجاب خانوادة سلطنتي و وزيران، راه را براي گسترش بي‏حجابي و فحشاي عمومي هموار سازند. محمود جم نخست وزير مزدور و خاين وقت، در پاسخ به رضا شاه ـ كه مي‏پرسد: «چطور است اين تحول را از اندرون دربار شروع كنيم» گفت: «اگر اجازه بفرماييد در روز افتتاح دانشسراي مقدماتي تهران علياحضرت ملكه و عليا حضرت شاهدخت‏ها به اتفاق اعلي حضرت در محل جشن حاضر شوند. ضمنا به همه بانوان وزرا و رجال نيز دستور خواهيم داد كه بدون حجاب در اين جشن حضور يابند». رضاشاه اين طرح را ‏پذيرفت و قرار شد كه آن را در هيأت دولت مطرح و به تصويب برسانند. او در جلسه هيأت دولت گفت: «شركت همسر و دختران من در جشن افتتاح دانشسراي مقدماتي، بايد سرمشقي براي همه زنان و دختران ايراني به خصوص خانم هاي شما وزراي مملكت ـ باشد. ممكن است ابتدا اين عمل سروصدا و جنجال زيادي به پا كند, ولي به هرحال كاري است كه بايد انجام بشود. ما با هوچي بازي و تعصّب‏هاي خشك نمي‏توانيم كاروان ترقّيات مملكت را عقب نگه داريم. زن بايد از اين چادر سياه آزاد بشود!» روز موعود فرا رسيد. 17 دي ماه 1314 رضاشاه با همسرش و شمس و اشرف پهلوي ـ كه براي اولين بار حجاب از سر برداشته و با شكل جديد غربي در اجتماع ظاهر مي‏شدند ـ وارد دانشسراي مقدماتي گشتند. بانوان وزيران نيز براي اولين بار بدون پوشش در مراسم افتتاح دانشسراي مقدماتي شركت كردند. پس از توزيع جوايز فارغ التحصيلان, رضاشاه به سخنراني پرداخت و در بخشي از سخنانش اعلام کرد: «بي نهايت مسرورم كه مي‏بينم خانم ها در نتيجه دانايي و معرفت، به وضعيت خود آشنا شده و پي به حقوق و مزاياي خود برده اند... شما خانم ها اين روز را يك روز بزرگ بدانيد و از فرصت‏هايي كه داريد، براي ترقي كشور استفاده کنيد! شما خواهران و دختران من: شما تربيت كننده نسل‏هاي آينده خواهيد بود و شما هستيد كه مي‏توانيد آموزگاران خوبي باشيد و افراد خوبي از زير دست شما بيايند!» بدين سان حجاب و نجابت زن ايراني به وسيلة رضاشاه هتك گرديد و به جاي دروازة تمدن, دروازه فساد، هرزگي و بي بندوباري بروي مردم ايران گشوده شد و غيرت و شرف مردان منكوب و ناموسشان در معرض ديد و تماشاي ديگران قرار گرفت!! اين آغاز كار و ابتداي راه بود. مراحل بعدي تأسيس عشرتكده‏ها, مراكز عيش و نوش و رقص و آواز و برهنگي و آزادي جنسي زنان و مردان بود و اين سوغات بزرگ تمدن غرب، چه زود فراگير شد و زنان و مردان ايراني با ولع و اشتياق تمام, حتي مشتاق تر از زنان و مردان دنياي متعفن غرب, در سراشيبي سقوط در منجلاب فساد و فحشا قرارگرفته و به ابتذال و بي هويتي و شهوت گرايي محض مأنوس شدند!! در اين ميان تنها زنان و مردان با ايمان بودند كه از شرف و ناموس خويش در آن شرايط سخت و رنج زا صيانت و پاسداري کرده و تحت تأثير جاذبه‏هاي فريبنده جنسي ـ كه كارگزاران استعمار به تبليغ و ترويج آن همت مي‏گماشتند ـ قرار نگرفتند و پرورش دهنده نسل هايي شدند كه امروز در اوج ايمان، صلابت و قدرت در مقابل همه دنياي كفر و الحاد ايستاده و هر روز جبهة جديدي فتح مي‏كنند. رضاخان به روش «استعمار كهنه»؛ يعني، مقابله مستقيم و آشكار با فرهنگ اسلام به مبارزه پرداخت و چادر را از سر زنان برگرفت و فساد و بي بندوباري را گسترش داد و... . پس از وي پسرش محمدرضا با روش «استعمار نو» يعني نه با حمله آشكار و علني به مقدسات و حجاب و عفاف زنان, كه استفاده از حجاب را آزاد گذاشت و در عين حال به طور مخفي و غيرمستقيم، با حجاب مبارزه كرد! بايد اذعان داشت كه اين روش بسيار مؤثّر و كارآمد و نتيجه بخش بود, به گونه‏اي كه در طول دوران مرموز روشنفكران غرب زده و با استفاده از حربة «هنر» (قصه، شعر، نقاشي، موسيقي، فيلم، مجله، كتاب و... حقايق آن سان بر مردم ايران مشتبه گرديد كه فساد جنسي، بي‏غيرتي، فحشا و تن فروشي زنان و دختران, «ارزش» و «آزادي» و «تمدن» و «پيشرفت» نام گرفت و ابتذال و پوچي و بي‏هويتي و از خودبيگانگي فراگير شد!! V}ر.ک: روزنامه جمهوري، به نقل ازwww.eresaneh.com. {V
کد سوال : 59
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، جامعه ما رشد چشمگيري در تحقق فرهنگ و ارزش هاي اسلامي داشت؛ با اين همه مشاهده مي‏شود در بخش هايي از جامعه، مظاهر غيراسلامي نظير بدحجابي وجود دارد ويا در حال افزايش است، علت چيست؟
پاسخ : T} دلايل افزايش بي‏حجابي{T از منظر تيپ ‏شناسي اجتماعي، افراد جامعه در ارتباط با تعهّد و وفاداري به اجراي ارزش‏هاي ديني، به دو گروه تقسيم مي‏شود: 1. اقليت موافق يا مخالف (بسيار فعّال و تأثيرگذار)؛ 2. اكثريت منفعل و تأثيرپذير. جهت‏گيري مثبت يا منفي اكثريت جامعه، دربارة اجراي ارزش‏ها و شعائر ديني، تابعي از تفوّق هر كدام از اين دو گروه اقليت بر ديگري است. اگر در مقطعي گروه مخالف ارزش‏هاي ديني، به حكومت برسد و با مكانيسم‏هاي مختلف، شروع به ترويج هنجارها و ارزش‏هايي مخالف ارزش ها و هنجارهاي ديني كند؛ اكثريت جامعه به مرور زمان در سطوح متفاوتي، دست از ارزش‏هاي ديني برداشته، ناهنجارهاي جديد را به جاي هنجارهاي پيشين مي‏پذيرد. درست عين همان وضعيتي كه در بسياري از كشورهاي اسلامي (مانند تركيه و يا ايران زمان پهلوي) رخ داد و بسياري از افراد سست ايمان، بر اثر ضعف ديني يا تحت تأثير تبليغات غربزدگان، به سمت بي‏حجابي كشيده شدند و زشت‏ترين صورت آن را در سطح جامعة اسلامي، به نمايش گذاشتند؛ تا آنجا كه، بسياري از ارزش‏هاي اسلامي (مانند حجاب) در سطح جامعه، به صورت نوعي امل‏گري و ضدارزشي در زندگي نوين، تلقي شد!! اگر در آن زمان عده‏اي افراد متديّن، به ارزش‏هاي اسلامي (مانند حجاب و...) پايبند بودند، تنها به علت كوشش سخت و فعّالانه دستگاه‏هاي مذهبي بود ـ كه به رغم تمام محدوديت‏ها و خفقان ناشي از دين‏ستيزي نظام پهلوي ـ بازهم چراغ هدايت دين را روشن نگه داشتند و در اين راه، درد و رنج شكنجه، زندان و شهادت را به جان خريدند. اگر در مقطعي گروه اقليت فعّال و تأثيرگذار موافق ارزش‏هاي ديني، بتوانند ادارة امور جامعه را در دست گيرند و زمينه‏هاي تحقّق و احياي معارف و ارزش‏هاي الهي را در جامعه مهيّا سازند، اكثريت جامعه نيز از اين روند تأثير پذيرفته، پذيراي ارزش‏هاي ديني مي‏شوند؛ مانند همان اتفاقي كه در بعد از انقلاب اسلامي در سطح جامعة ايران افتاد و چهرة جامعة را متحول ساخت. بنابراين گسترش ارزش‏هاي الهي در جامعه اي، با دو عامل مهم در ارتباط است: يکي تشکيل حکومت ديني به وسيلة نيروهاي ارزشي و متدين و ديگري عزم و اراده اين نيروها در تعميق و بسط ارزش‏هاي الهي است و اگر در زماني، يکي از اين دو عامل نباشد، ارزش‏هاي الهي در جامعه کم رنگ مي‏شود و به سوي جايگزيني و تغيير در ارزش‏ها پيش مي‏رود. اکنون با توجّه به مقدمه فوق، دربارة سؤال بايد گفت: يکي از مهم‏ترين وظايف و اهداف حکومت اسلامي، اجرا و گسترش احکام و ارزش‏هاي الهي در جامعه است و اصولاً نمي‏توان حکومتي را اسلامي و ديني ناميد، بدون آنکه آن حکومت دغدغه‏اي نسبت به اجراي احکام و ارزش‏هاي ديني نداشته باشد. از اين رو حکومت اسلامي، بايد قوانين و مقررات الهي را به صورت رسمي و با استفاده از مکانيسم‏هاي قانوني خود به اجرا گذاشته و بر اجراي دقيق آنها نظارت کند. حجاب يکي از قوانين الهي است و قانون حجاب در جمهوري اسلامي، چيز جديدي در اسلام نيست و اگر مجازاتي در قانون تعيين شده، همان مجازاتي است که در متون و منابع اسلامي براي متخلّفان مشخص شده است. اما اينکه آيا اين قانون موفق بوده يا نه؟ بر عملکرد ساير دستگاه‏هاي اجرايي و فرهنگي جامعه و مسئولان آنها باز مي‏گردد. در اين زمينه نسبت به قبل از انقلاب اسلامي و شرايط جهاني که در آن قرار داديم و با شديدترين تهاجم فرهنگي مواجهيم، در مجموع با موفقيت نسبي قابل توجهي روبه‏رو هستيم؛ هر چند کاستي‏ها و ناکامي‏هايي نيز وجود دارد که ناشي از عوامل زير است: T} يک. عوامل دروني: {T منظور از عوامل دروني، مجموعه مؤلّفه‏هايي است كه در به وجود آوردن اين پديده دخالت داشته و ناشي از عملكرد افراد يك جامعه و سيستم سياسي، اجتماعي و فرهنگي حاكم بر آن است. مهم‏ترين آنها عبارت است از: 1ـ1. از منظر انسان‏شناختي، انسان موجودي است كه داراي قدرت اختيار مي‏باشد؛ يعني، هم توانايي انتخاب راه درست و طي كردن مراتب كمال انساني را دارد و هم توانايي پيروي از اميال و هواهاي نفساني و طي كردن مدارج انحطاط و سقوط را. قرآن مي‏فرمايد: «A}إِنّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمّا شاكِرًا وَ إِمّا كَفُورًا{A؛». V}انسان(76)، آية 3 {V بر اين اساس در جامعه‏اي مانند جامعه اسلامي ما ـ كه بسياري از احكام، ارزش‏ها و معارف اسلامي براي اداره جامعه تبيين شده و جاي هيچ گونه عذر و بهانه‏اي نيست ـ بعضي از احكام الهي (مانند حجاب) از سوي برخي افراد ناديده گرفته مي‏شود، به اين اصل و عنصر روان‏شناختي باز مي‏گردد. به عبارت ديگر يكي از مهم‏ترين عوامل بدحجابي در جامعه، پيروي از هواهاي نفساني است كه خود ناشي از ضعف ايمان و تقوا و تزلزل شخصيت است و در مظاهري از قبيل تجمل‏گرايي، خودنمايي در مقابل بيگانگان و... نمود پيدا مي‏كند. يكي از راه‏هاي اصلاح جامعه از اين معضل، مقابله با عوامل روان‏شناختي آن و تقويت ايمان و تقواي افراد جامعه و تقويت انگيزه، عزم و اراده آنان در اجراي احكام الهي و موازين و مقررات اسلامي در سطح جامعه مي‏باشد. قرآن كريم مي‏فرمايد: «A}إِنَّ اللّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ... {A ؛ «خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نمي‏دهد، مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند». V}رعد(13)، آية 11 {V 1ـ2. ريشه‏هاي تاريخي مسئله (دوران پهلوي)؛ روند گسترش اين معضل، هر چند با وقوع انقلاب اسلامي و فضاي ناشي از دوران دفاع مقدس، تا حد زيادي كنترل شد؛ ولي به دلايل متعددي، رگه‏ها و ريشه‏هاي خود را همچنان حفظ نمود و بعد از تغيير محيط ارزشي جامعه و فاصله گرفتن از فضاي معنوي حاصل از انقلاب و دفاع مقدس، دوباره مجال ظهور و بروز پيدا كرد. 1ـ3. كوتاهي و بي‏توجهي برخي از مسئولان فرهنگي كشور در تثبيت ارزش‏ها و احكام اسلامي و تعميق بخشيدن به آن، از وسايل ديگر گسترش بدحجابي است. گفتني است كه به علت وجود مشكلات ناشي از تثبيت انقلاب اسلامي، جنگ تحميلي، فشارهاي خارجي محاصره‏هاي گوناگون اقتصادي، سياسي و... باعث شد كه بيشترين وقت و انرژي مسئولان و دستگاه‏هاي دولتي، به اين امور صرف شود و توجه چنداني به مسائل فرهنگي جامعه و اجراي راه‏كارها و برنامه‏هايي در جهت تثبيت و تعميق ارزش‏ها و احكام اسلامي مبذول نگردد. 1ـ4. بعضي از اقدامات انجام گرفته بعد از سال 1368 (از قبيل سياست‏هاي پولي و ارزي و...) كه به منظور تسريع در روند توسعه و رشد اقتصادي، صنعت و... انجام گرفت، ناخواسته موجب تغيير ارزش‏هاي جامعه، به سوي هنجارهاي مادي، مدرك‏گرايي، تجمل پرستي و... گرديد. 1ـ5. عملكرد منفي و نامطلوب برخي از دستگاه‏هاي فرهنگي (از جمله وزارت ارشاد و مطبوعات وابسته در سال‏هاي اخير) و ميدان دادن به افراد و عناصري كه هيچ اعتقادي به نظام اسلامي ندارند و با استفاده از تسهيلات مادي و معنوي وزارت ارشاد و فضاي باز و بدون نظارت جامعه، موجبات نشر و ترويج فرهنگ و ارزش‏هاي حاكم بر جوامع غرب را فراهم و اوضاع فرهنگي كشور را به شدت مسموم و آلوده ساختند؛ به گونه‏اي كه مقام معظم رهبري هشدارهاي شديد به مسئولان فرهنگي داده، نارضايتي خود را از عملكرد وزارت ارشاد اعلام نمودند كه در نهايت منجر به استعفاي وزير ارشاد گرديد. 1ـ6. برخي از افراط و تفريط‏هايي كه در سال‏هاي اوليه انقلاب و بعد از آن در مبارزه با بي‏حجابي و بدحجابي شد ـ از قبيل استفاده روش‏هاي خشونت‏آميز و فيزيكي و... ـ باعث به وجود آمدن تنفر و انزجار و بدبيني به اين حكم الهي گرديد. 1ـ7. اجرا نشدن فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر يا نظارت ملي، به صورت فراگير و گسترده و نظام‏مند از طرف آحاد جامعه؛ كه در روايات متعدد ضامن حفظ و سلامت جامعه از فساد، نا امني و... شمرده شده است. T} دو. عوامل بيروني: {T تا کنون تهاجم فرهنگي گسترده و همه جانبه غرب به ارزش‏هاي اسلامي و ملّي ما، براي بي‏هويت کردن نسل جوان، تضعيف باورهاي عقيدتي در مردم و در نهايت شكست نظام اسلامي در ايران با استفاده از پيشرفته‏ترين وسايل تكنولوژي ـ اعم از نرم‏افزاري و سخت‏افزاري، عناصر وابسته داخل در عرصه‏هاي فرهنگي و اقتصادي و... ـ صورت گرفته است. مجموعة عوامل فوق سبب گرديده كه متأسفانه به رغم گذشت بيش از دو دهه از انقلاب اسلامي، معضل بد حجابي در جامعه اسلامي ما وجود داشته باشد. T} راه‏کار‏هاي رفع بد حجابي{T در مورد راه‏هاي برخورد و مقابله با اين پديده زشت دو راه‏كار قابل پيش‏بيني است: 1. راه‏كارهاي فيزيكي و برخورد از موضع قدرت با متخلفان؛ البته اين برخورد بايد حساب شده و هنجارمند باشد و با استفاده از مكانيسم‏هاي مناسب، از گرايش جامعه به سمت بي‏حجابي جلوگيري گردد. 2. كارهاي فرهنگي و تبليغي؛ برخورد با اين پديده به صورت فيزيكي و از طريق دستگاه‏هاي دولتي، بسيار دشوار و تا حدّي ناممكن است؛ زيرا اگر ما در مسئله لباس و پوشش اسلامي صرفاً بخواهيم از طريق زور وارد شويم، استدلال و منطق نداشته باشيم و نتوانيم حقانيت و لزوم پوشش اسلامي، آثار مثبت و فوايد و بركات اجراي اين فريضه الهي در ابعاد مختلف زندگي شخصي و اجتماعي افراد و فلسفه حجاب و... را با كار فرهنگي مستمر عميق و ريشه‏اي، ثابت كنيم، متأسفانه بايد منتظر گسترش بدحجابي و رواج ارزش‏هاي غربي به صورت گسترده در جامعة اسلامي باشيم. البته اين موضوع به معناي اختياري گذاشتن حجاب نيست. 3. امر به معروف و نهي از منکر: عامل مهم ديگري كه مي‏تواند ما را در مقابله با اين معضل اجتماعي ياري رساند، اهتمام جدي جامعه به انجام دادن فريضة امر به معروف و نهي از منكر است. بديهي است اگر جامعه در اين زمينه به صورت جدي وارد عمل شود و اين فريضه الهي را منطبق با شرايط و مراتبي كه در شرع مقدس معين گرديده، عملي سازد؛ دستگاه‏هاي فرهنگي نيز بهتر مي‏توانند در حل اين معضل اجتماعي اقدام کنند. V}براي آگاهي بيشتر ر.ك: حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي؛ فرامرز رفيع‏پور، توسعه و تضاد؛ علي ذوعلم، انقلاب و ارزش‏ها؛ شهيد مطهري، مسألة حجاب {V
کد سوال : 60
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : چرا دين اسلام ونظالم اسلامي بد‏حجابي را بر نمي‏تابد و با آن مقابله مي‏کند؟
پاسخ : T} نظام اسلامي و بدحجابي{T از آنجا كه انسان موجود اجتماعي است، جامعه بزرگي كه در آن زندگي مي‏كند، از يك نظر همچون خانه او است و حريم آن همچون حريم خانه او محسوب مي‏شود. پاكي جامعه به پاكي او كمك مي‏كند و آلودگي آن، به آلودگي‏اش مي‏افزايد! روي همين اصل در اسلام با هر كاري كه جو جامعه را مسموم يا آلوده كند به شدّت مبارزه شده است؛ چرا كه گناه، همانند آتش است. هنگامي كه در نقطه‏اي از جامعه اين آتش روشن شود، بکوشيم آن را خاموش يا محاصره کنيم. اما اگر به آتش دامن زنيم و آن را از نقطه‏اي به نقطه ديگر ببريم و يا آن را به حال خود واگذاريم، حريق همه جا را فرا خواهد گرفت و كسي قادر بر كنترل آن نخواهد بود! از اين گذشته عظمت گناه در نظر مردم و حفظ ظاهر جامعه از آلودگي‏هاي خود سد بزرگي در برابر فساد است. اشاعة فحشا و نشر گناه و تجاهر به فسق و تسامح در اين موضوع، اين سد را مي‏شكند و گناه را در اذهان كوچك و آلودگي به آن را ساده مي‏نمايد. بر همين مبنا حكومت اسلامي، موظف است جلوي منكرات را بگيرد. اين به معناي تحميل به حجاب نيست؛ بلكه نوعي واكسينه كردن جامعه در مقابل بيماري‏هاي رواني و معنوي است. در جامعه اسلامي همه وظيفه دارند به بهداشت رواني و سلامت روحاني توجه كنند. اين همان امر به معروف و نهي از منكر و نظارت ملي است. حاكمان اسلامي موظف‏اند موانع رشد فضايل انساني را از بين ببرند و اين در حقيقت بستر سازي براي سلامت رواني جامعه است و در زمان پيامبر و امام علي(ع) نيز هرچند زنان بدحجاب وجود داشته؛ اما قرآن با اين پديده برخورد كرده است، به دنبال آن ديگر آنها نمي‏توانستند هر طور دلشان خواست در اجتماع ظاهر شوند؛ حتي اقليت‏هاي مذهبي نيز موظف به رعايت مقررات اسلامي در جامعه اسلامي بوده‏اند. در آيات 31 سورة «نور» و 34 و 59 سورة «احزاب» كيفيت رفتار اجتماعي زن مورد توجه قرار گرفته است. نيز از آيات امر به معروف و نهي از منكر مي‏توان استفاده كرد كه جلوي هر گونه منكر و زشت، بايد ايستاد و اجازه ظهور و بروز به آن نداد. در هر صورت هنجارهاي ديني در جامعه را بايد به اجرا گذاشت و نمي‏توان تنها به عقيده و ميل مردم اكتفا كرد. فكر كنيد چقدر از مردم حاضرند با ميل و رغبت و از روي اعتقاد، از رشوه‏گرفتن و اختلاس اجتناب كنند؟ چقدر حاضرند از شراب و زنا با ميل و رغبت احتراز نمايند تا آنها را آزاد گذاشت که در عمل هم با ميل و رغبت وظايف خويش را اجرا كنند!؟ اين موضوع منحصر به كشور ما نيست. در هر كشوري يك سلسله دستوراتي است كه به اجبار آنها را به اجرا مي‏گذارند. در كشوري مثل فرانسه ـ كه آن را مهد آزادي مي‏شمارند ـ چگونه به اجبار دختران را وادار به بي‏حجابي مي‏كنند تا به مدرسه يا دانشگاه راه يابند! تفاوت در جامعه اسلامي و غيراسلامي در نوع هنجارها است؛ نه چگونگي برخورد با آنها. بسياري از حكمت‏ها و فلسفه‏هاي حجاب امروزه روشن شده است؛ از جمله: 1. پوشش امري غريزي و فطري براي بشر است. كاوش‏هاي باستان شناسي نشان مي‏دهد كه از دير زمان بشر در حد امكان نسبت به مسئله پوشش اهتمام ورزيده است و همة صاحبان اديان نيز آن را سرلوحه عمل قرار داده‏اند.‏ 2. مستور بودن زيبايي ها و جاذبه‏هاي جنسي زن و مرد، آنها را از معرض ديد و طمع‏ورزي شهوت پرستان هرزه محافظت مي‏كند و امنيت و بهداشت رواني جسمي آنان را تأمين مي‏کند. 3. برهنگي راهبر به سوي بي‏بند و باري و لجام گسيختگي جنسي است كه عواقب شوم و زيانباري دارد: 3ـ1. گسترش فساد و ناهنجاري‏هاي اجتماعي، 3ـ2. شيوع بيماري‏هايي چون سفليس سوزاك ايدز و...، 3ـ3. سست شدن پيمان مقدس خانواده، گسترش آمار طلاق و فزوني عقده‏هاي روحي در كودكان، 3ـ4. زياد شدن فرزندان نامشروع. اينها و ده‏ها مشكل اجتماعي ديگر، عواقب شومي است كه جهان غرب را سخت برآشفته است و ستارة تمدنش را به افول مي‏كشاند تا آنجا كه حتي فرياد متفكران ماترياليستي چون راسل را برآورده و جهان را سخت بر آنان تنگ كرده است. اما مكتب گران‏قدر اسلام در پرتو هدايت‏هاي نوراني‏اش (همچون حجاب) از اساس با اين جريان ويرانگر به مبارزه برخاسته و حجاب را دژي استوار براي صيانت فرد وجامعه از آسيب‏هاي بي‏شمار قرار داده است. از همين رو است كه استعمارگران براي تخدير جوانان و در بند كشيدن آنان و گسترش اهداف ظالمانه خويش، از بي‏حجابي و برهنگي به عنوان ابزاري قوي سود مي‏جويند. در هر صورت، موضوعاتي نظيرحفظ نظام اجتماعي، بقاي نسل وخانواده، تأمين سلامت فکري و روحي ـ رواني افراد جامعه وفراهم کردن بستري مناسب و محيطي سالم براي پرورش وتکامل مادي ومعنوي انسان و بالآخره پرهيز از عواقب شومي که جوامع ديگر به دليل رعايت نکردن اين قبيل محدوديت ها گرفتار آن شده ويادر آن دست و پا مي زنند و... نظام اسلامي را ملزم به اجراي اين حکم ارزشمند الهي کرده است. V}براي آگاهي بيشتر ر.ك: مرتضي‏ مطهري، فلسفة حجاب؛ غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي {V