• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 1145331

پرسش

برادری 16 ساله دارم که خیلی زود عصبانی میشود و به پدرم احترام نمیگذارد .لطفا من را ارهنمایی کنید باتشکر

پاسخ


برادر شما برای کاهش عصبانیت هایش به یک مخاطب قاطع و مقتدر نیاز دارد . تا زمانی که پدر شما در قبال عصبی شدن ها رفتار خاصی نشان ندهد و یا واکنش مناسبی نداشته باشد این نوع رفتار وجود داشته و بلکه تشدید میشود .
البته باید در نظر داشته باشید که قرار نیست با این نوع نوجوانان مدام در حال جنگ بود . بلکه در صورتی که پدر الگویی صمیمی و جذاب باشد . و نیاز های عاطفی و روانی فرزندش را پاسخ دهد و با او همراهی داشته باشد و در جای خود رفتار نامطلوب را به او گوشزد کند و از نامناسب بودن رفتارش بگوید می تواند روابط موفقی را پی ریزی کند .
در واقع پدر باید ان قدر جذاب و دوست داشتنی باشد که فرزندش متوجه شود در صورت رفتار نامطلوب این همراهی پدر را از دست می دهد و برای جلوگیری از این شرایط رفتار خود را اصلاح می کند .
این تذکر ها قرار نیست به صورت دعوا و مرافعه و بالا بردن صدا و ... باشد . بلکه به صورت بزرگ منشانه و با حالتی از اقتدار و اعتماد به نفس از نامطلوب بودن رفتارش صحبت کنید .
او را تهدید نکنید .داد نزنید، لعنت و دشنام نفرستید، اسم نگذارید.مثلا گفتن اینکه «اگر تمامش نکنی، رایانه ات را ۳ روز تعطیل می کنم!» باعث نمی شود که او ناگهان داد و فریادش را تمام کند و به اتاقش برود.
در عوض این تهدید او را بیشتر عصبانی می کند و به ادامه مشاجره تشویق می شود. بهتر است اگر هم تهدید می کنید بیان آن را تغییر دهید مثلا بگویید اگر به اتاقت نروی و آرام نشوی، بعدا عواقبی به علت این رفتار در انتظارت خواهد بود و سپس اتاق را ترک کنید.
تا زمانی که عصبانی است، هرگز به دنبال او نروید و از او نخواهید که عذرخواهی کند یا توضیح بدهد.
از طرفی دیگر باید در نظر گرفت که او در دورانی خاص به سر می برد و نیاز های روانی ویژه ای دارد . این نیاز ها باید درک شود و مورد رسیدگی قرار بگیرد . انرژی مازاد او توسط تحرک زیاد و ورزش های سنگین تخلیه شود .
او را با یک مشاور در ارتباط قرار دهید تا مهارت های مقابله با خشم و ... را بیاموزد و ارتباطات موفق تری را زمینه سازی کند . رفع این حالات به همکاری او نیاز دارد و تا این همکاری شکل نگیرد تغییری حاصل نمی شود .
دوستان او در این مورد اهمیت ویژه ای دارند .نحوه معاشرت و رفتار انها تاثیر فوق العاده ای بر رفتارا و می گذارد . لذا سعی کنید زمینه را برای اشنایی او با افراد موجه و مثبت فراهم کنید . البته با روش های غیر مستقیم .
نکته دیگر این که کشف کنید چه چیزی در زیر خشم نهفته است:
آیا فرزند شما غمگین یا افسرده است؟
آیا او نسبت به همسالانش احساس بی کفایتی یا حقارت می کند؟
آیا نیاز به کسی دارد که بدون قضاوت کردن به حرف هایش گوش دهد؟
آیا از موضوعی نگران است؟

مشاور : خانم کهتري | پرسش : چهارشنبه 10/2/1393 | پاسخ : يکشنبه 14/2/1393 | | ليسانس | 20 سال | اختلالات روانشناختی | تعداد مشاهده: 143 بار

تگ ها : عصبانیت نوجوان بی احترامی به پدر

مشاوره های مرتبط

ایران-تهران كارمند دارای2فرزنددختر10و18ساله،درآمدمكفی
دختر18ساله من پشت كنكوری است چون بچه اول بوده یك سری سختی هاو بگومگوهای زناشویی را دیده و در دوره ای كه مشكل داشتیم گاهی اوقات ازمن بدخلقی هاوخشونت هایی دیده و...حدود3سال است كه تغییرات عمده ای در رفتار خود داده ام و به خانواده توجه بیشتری دارم البته قبلا هم فكر می كردم كه دارم برای رفاه آنهاتلاش میكنم حالا اگر كمی بداخلاق هستم ایرادی ندارد...باهمسرودختر كوچكم رابطه بهتری پیداكردم لیكن هر چقدر مهربانی می كنم با دختر بزرگم نتونستم در حد خوبی رابطه برقرار كنم احساس می كنم ازمن دلخوری و خشمی دارد كه هرچه من وهمسرم تلاش میكنیم باما صحبت كند موفق نمیشویم ضمنا از لحاظ مالی هم حسابی اورا حمایت میكنیم(كتاب،كلاس،پول توجیبی و...) ویك عادتی كه از كوچكی دارد با دوست خیالی خود در دستشویی حرف می زندو فكر میكنم یك حسادتی هم با خواهركوچكش دارد و با او پرخاش میكند البته ما خیلی سعی میكنیم با آنها به تساوی برخوردكنیم، دیگر اینكه ازاو خواسته ایم به روانشناس مراجعه كنیم قبول نمیكند و می گوید دیوانه خودتان هستید...یك دوست دارد كه اوراخیلی دوست دارد به نظر شما ارتباطش را با او بیشتر كنیم كه با او درددل كند والبته من خیلی اورا ازلحاظ درسی و خانوادگی تایید نمیكنم شاید خیلی آزادی داشته باشدو...بهرحال قضاوت نمیكنم....لطفا مارا راهنمایی كنید چكار كنیم او بفهمد اورا دوست داریم اگر سختگیری هم بوده بخاطر خودش بوده واز برخی كارهای خودهم پشیمانیم و منبعد می خواهیم پدرومادر بهتری باشیم....

چند وقتی هست که خیلی به قیافه و اندام و این چیزا فکر میکنم. شاید مسخره به نظر بیاد ولی منو خیلی داغون کرده. من از چهره ی خودم خیلی بدم میاد. وقتی از بقیه میپرسم نظرتون راجع به قیافه ی من چیه میگن تو خیلی خوشگلی. حس میکنم از روی ترحم دارن اینو به من میگن. به دلیل احساس زشت بودنم حتی از خونه بیرون نمیام و سعی میکنم توی مهمونیا حاضر نشم چون فکر میکنم هر کی منو میبینه میگه نگاه کن چقدر زشته و با چه اعتماد به نفسی داره با من صحبت میکنه. وقتی به هم سن های خودم فکر میکنم که چقدر خوشگلن کلی ناراحت میشم. من هنوز خودم نمیدونم خوشگلم یا نه ولی هر چی هستم از خودم بدم میاد. درمانده هستم. ازتون خواهش دارم به من کمک کنید به آرامش برسم.

من از دوران نوجوانی خیلی اذیت شدم ولی به روی خودم نمیاوردم، ترس از ترک شدن داشتم و از اینکه فراموش بشم، فکرم خیلی بیش از اندازه مشغوله طوری که بعد از چند ساعت خسته میشم، اما با همه اینها چهره خیلی آرومی دارم، الان هم هنوز همینطوریم اما بهتر از قبل هستم و فکر میکنم به خاطر همین ها اعتماد به نفسم پایینه! امروز توی یک سایت خوندم این ها نشونه اختلال شخصیت مرزی BPD هست! میخواستم نظرتون رو بدونم و همچنین ازتون راهنمایی بگیرم .

UserName