• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 1118690

پرسش

با سلام خدمت شما خانم بهرامی . سوالی داشتم خدمتتون . دختری دارم که امسال کلاس اول و ابتدا خدمتتون کمی از خصوصیات اخلاقی دخترم خدمتتون عرض میکنم . بعد سوالم را مطرح می کنم . دختر من تک فرزنده و از نظر احساسی خیلی حساسه و نسبت بی کم محلی و یا بی محلی اطرافیان به خصوص دوستانش خیلی حساس است به عنوان مثال امسال من با او این مشکل را دارم وقتی یکی از دوستانش را چند بار صدا میکند و او جواب نمی دهد حالا به دلیل اینکه مثلا حواسش نیست یا با دخترم قهره یا دلایلی که بچه برای خودشان دارند - دختر من خیلی ناراحت میشود و گاهی اوقات به گریه می افتد که چرا هرچی صدا میزنم یا تو بازی هرچی صداش مینم فلانی جواب نمیده و یا اگه یکی از دوستانش وسط بازی یا صحبت اونو ول کنه بره طرف یه همکلاسی دیگه و اونو تنها بگذاره نارحت میشه و گله میکنه . دختر من فوق العاده اجتماعیه و دوست با بچه ها گرم بگیره با هکلاسیهاش دوست باشه ولی میگه بچه همه اش با هم قهر میکنند سر جا تو صف من و یا بچه های دیگه رو هل میدن که جا بگیرن و مورد دیگه اینکه به یکی از بچه های کلاس خیلی علاقه داره و میخاد با اون دوست باشه ولی میگه هرچی میگم منم میخام با تو دوست باشه اون میگه نمیخام من خودم دوستها دیگه دارم و از این حرفها واقعا نمی دونم چطور راهنماییش کنم که کمی حساسیتش و کن کنه و بی خیال بی محلیهای اطرافیان باشه و خود خوری نکنه .

پاسخ

با سلام
کاربر گرامی ، این حساسیت نیست ، ضعف در اعتماد به نفس هست و اینکه انتظار نابجا داشتن مشکل فرزندتان است ؟؟
اینکه نمیشود همیشه در همه جا او مرد توجه باشد . نمیشود همیشه همه افراد بخواهند بااو بازی کنند و گوش بزنگ او باشند .
مثلا وقتی دخترتان میگوید با من بازی نکرد ،‌‌به او بگویید ،‌ اولا چه شد که او چنین تصمیمی گرفت ؟؟ بعد اینکه آیا او دوستانش را انتخاب نمیکند ؟؟ مگر دوست او چنین حقی ندارد ؟؟؟
آیا گرینه های دیگری نیست که او بخواهد با آنها دوست بشود ؟؟؟؟؟
در حقیقت باید افکار و فکر منطقی در او را قوی کنید تا انقدر مسائل را بزرگ نکند و احساس نکند ، فاجعه اتفاق افتاده است .
موفق باشید

مشاور : خانم بهرامی | پرسش : يکشنبه 26/8/1392 | پاسخ : دوشنبه 27/8/1392 | تربیت کودک | نا مشخص | 34 سال | شیوه های تربیتی | تعداد مشاهده: 34 بار

تگ ها : کودک ‌گریه دوستان

مشاوره های مرتبط

با سلام و احترام دختری متولد 94 و پسری متولد 96 دارم
با کد1323890 یک سوال پرسیده بودم که فرموده بودید دو ادامس به او بدهید و اگر نگه داشت ... اگه نگه نداشت چی؟ چه کنیم؟
1.بچه ها (عمدتا ) به حرفای من و مادرشان گوش نمیدند مثلا می گوییم آب بازی نکنید... گوش نمیدهند و آب بازی میکنند مادرشان بیشتر از روش تهدید استفاده میکند و میگوید مثلا اگر اسباب بازی هایتان را جمع نکنید به مهمانی نمیرویم و از این مدل تهدید ها... بنده میگویم این روش درست نیست، حال ما چه کنیم؟
2. دخترم(که بزرگتر است) وقتی یک چیز میخواهد انقدر دنبال قضیه را میگیرد و گریه میکند که مرا کلافه میکند
مثلا دیشب من خسته بودم و نتونستیم بریم مراسم عزاداری (خونه عمه اش ) انقدر گریه ک.......رد هر چی براش توضیح میدادام خیییییییلی طولانی شد و همه اش میومد با جیغ گریه میگفت بریم بریم .... که مجبور شدم سرش داد بزنم
چه کنیم؟

با سلام
پسر بنده 4 سال سن دارد و از زمانی که از شیر گرفته شده است موقع خواب حتما باید در بغل مادرش و دست ش هم بر روی سینه های مادرش باشد تا بخوابد و اگر مانع شویم شدیدا اصرار می کند
در طول روز هم علاقه زیاد دارد که به سینه های مادر خود دست بزند
چی کارش کنیم ؟ پیشنهادی برای اصلاح دارید ؟

با سلام خدمت شما مشاوره گرامی بنده ۷ سال است که ازدواج کردم یک پسر سه ساله و یک دختر ۴ ساله و خورده ای دارم< سوال="" من="" در="" مورد="" برخورد="" دو="" تا="" بچه="" ها="" با="" هم="" دیگه="" هستن="" این="" که="" هر="" موقع="" چیزی="" میخوان="" یه="" چیزی="" از="" همدیگه="" برمیدارن="" اون="" نفر="" یکی="" دعوا="" میکنه="" و="" دعواشون="" میشه="" یا="" یک="" کاری="" اون="" دوست="" نداره="" و="" اون="" یکی="" انجام="" میده="" و="" سر="" و="" صدا="" می="" کنند="" بعضی="" موقع="" ها="" دعوای="" فیزیکی="" می="" کنن="" خیلی="" مواقع="" من="" و="" خانمم="" می="" آیم="" و="" جدا="" میکنیم="" یا="" صحبت="" کنیم="" اما="" به="" نظر="" من="" شاید="" خیلی="" خوب="" نباشد="" این="" کار،ما="" چه="">
2.خیلی از مواقع حرف&هایی را که ما میزنیم و کارهایی را که می گوییم بچه ها گوش نمی کنند و بعضی موقعها بنده عصبانی می شوم
کودکان از چه سنی باید در یک اتاق نخوابند (تخت جدا گانه دارند و دختر و پسر
متشکرم

با سلام
دختری ۶ ساله دارم. مشکلی که با آن روبرو هستیم به این شرح است.
هنگامی که به مهمانی می رویم مخفیانه اسباب بازی موجود در آنجا را بر می دارد و با خود به خانه می آورد. وقتی او را مورد بازخواست قرار می دهیم واکنش او داد زدن است و می گوید منو بزنید من احمق هستم من بی فکرم.کلا وقتی به مهمانی می رویم رفتار ها و اخلاقیات او کاملا تغیر می کند به طوری که انگار نه ما را می بیند و نه صدای ما را می شنود. با اینکه من از طریق قصه سعی کردم مناسبات اجتماعی را به صورت غیر مستقیم به او آموزش دهم ولی تا کنون موفقیت کمی بدست آوردم.
مشخصات خانواده ما
من معلم هستم و خانمم خانه دار است
یک پسر ۱سال و ۶ ماهه داریم که جنب و جوش فراوانی دارد
از لحاظ مالی در حد متوسط هستیم و می توانم بگویم‌ بسیاری از نیازهای خانواده تامین شده است (البته اعتقاد دارم که حتی در صورت امکان نباید تمام خواسته ها را برآورده کرد)
ممنون می شم راهنمایی بفرمائید اگر هم سوالی نیاز هست پاسخ دهم در خدمتم.
با تشکر

با سلام
در ابتدا مختصر مقدمه ای در باره دخترم خواستم بدم:
بنده دختر سه ساله و نیم دارم مشکلی که داریم اینه که با دختر خاله بزرگتر از خودش که اذیتش می کنه اجبارا بدلایلی هم بازی هست دخترخالش 8 ساله است (عذر خواهی می کنم کمی لوس و نازک نارنجی به اصطلاح است) و حتی به دختر من هم خیلی حسادت می کنه بنابه دلایلی که خارج از حوصله شما می باشد. اصل مشکل اینجاست که دخترم قبلا وقتی حقشو می خورد سر بازی ها یا وسیله ای که مال دخترم بود رو به زور می گرفت یا با صحبت هاش دخترم رو اذیت می کرد دختر رفتارهایی مثل جیغ کشیدن و گریه زیاد عکس العمل نشون می داد و حتی تا چند روز عصبی مزاج و لجباز شده بود تا اینکه من و مامانش خیلی روش کار کردیم و به زحمت تونستیم این حالت رو ازش دور کنیم مثلا می گفتیم گریه یا جیغ نزن صحبت کن باهاش اگه بازم اذیتت کرد توجه نکن یا به من یا مامان بیابگو این رو بدور از احساسات پدارنه بگم که واقعا بچشون رفتارش به بچه های 8 ساله نمی خوره حتی بابت این موضوع مادرش چندین بار جلسات مشاوره بردتش (از نظر رفتار و شخصیتی کمتر از سنش عمل می کنه) بیشتر ازارش بدین صورت است که کلامی دخترمو اذیت می کنه یه نمونه به فرض مثال میگه زینب (دختر) بریم اتاقم با اسباب بازی هام بازی کن و به محض اینکه دخترم با ذوق بلندمیشه بره اتاقش یهو جلودر وایمسه و میگه نه اجازه نمی دم بری و ادامه این کار به گریه و دعوا ختم میشه. از لحاظ روانی دخترمو خیلی اذیت می کنه خانومم در جریان است ولی می گه نمیشه قطع رابطه کرد تنها کاری که با هم فکری هم کردیم اینکه من تمام مدت تو بازی هاشون باشم که یه وقت دخترمو اذیت نکنه یا جلو دع.واشونو بگیرم یا فکرشونو عوض کنم. لازم به توضیح است که دخترم با خانواده من منظور بچه های هم سن خودش یا بزرگتر براحتی بازی می کنه ساعتها بدون هیچ استرس و نگرانی. تا اینجا داشته باشید
مشکل جدیدی که برخورد کردم دیروز (چون تمام وقت پیششون بودم) دختر دیگه جیغ و داد نمی زد ولی یه مشکل بزرکتر پیش اومد اینکه تا دختر خالش احساس نارضایتی می کنه سریع راضی می شه و کاری که اون دوست داره انجام می ده قبلا با گریه یا جیغ حداقل حقشو می گرفت و این موضوع بشدت منو ناراحت می کنه لطفا بفرمایید چکار کنم چی به دختر سه ساله ونیمم بگم که منظورمون از جیغ و گریه انکردن این نیست که از حقت بگذری لطفا راهنمایی بفرمایید ممنون میشم
با تشکر

باسمه
سلام علیکم
فرزند خواهرم دختر پنج ساله ای است که وقتی بچه های دیگر خانواده (مثلا فرزند برادرم که دو سه سال دارد) او را میزنند کاملا پذیراست! و فقط گریه میکند و هرچه به او میگوییم از خود دفاع کن. کاری نمیکند.
چه راهی برای فهماندن این مطلب که نباید بایستد و فقط گریه کند وجود دارد؟
علت این مشکل چه چیز هایی میتواند باشد؟
ممنونم

سلام. روزتون بخیر.یلداتون مبارک. من و همسرم کارمند هستیم و یک دختر دو ساله داریم که بخاطر شرایط جدید پیش آمده باید بفرستیمش مهد کودک. دخترم دو سه روز اول رو خوب توی مهد می موند ولی از چهارشنبه آن هفته حتی از راهروی جلوی در جلوتر نمیاد و مدام میگه نی نی نه ... مهد نمی رم .. خونه باشم ..... من باید چکار کنم؟ مادرم از شهر دیگه ی مدت پیشش بود و برای اینکه عادت کنه طبق روال از دو ساعت در روز پیشش بود تا اینکه کم کم میذاشتش مهد و می رفت.... تا اینکه کلا موقع لباس عوض کردن خیلی بد قلقه و نمیذاره لباس تنش کنیم و از در بیرون هم نمیره..... ی مدت هم هست دستشویی داره و میگه ولی وقتی میره داخل دستشویی میگه ندارم بریم .... نمیدونم چکار کنم لطفاً راهنماییم کنید.... ممنونم

درود بر شما
من 35 سال دارم و همسرم 34 ساله است. دارای فرزندی 16 ماهه هستیم. فرزند دختر در 14 ماهگی (پس از طی کردن مراحل مربوط به کم کردن شیر در طی یک ماه) از شیر مادر گرفته شد. اما بعد از یک ماه، فرزند دچار عفونت شد. در مدت دوره عفونت دوباره به او شیر مادر داده شد. به نظر شما پس از بهبود بیماری، آیا نیاز است تا دوباره مراحل کم کردن شیر و گرفتن او از شیر مادر طی شود یا خیر. یکباره می توان او را از شیر گرفت؟

من و همسرم سه سال است ازدواج کردیم. من 35 سال و همسرم 34 ساله است. دارای یک فرزند 16 ماهه هستیم. من فرزند هفتم و آخر خانواده هستم و همسرم فرزند سوم از چهار فرزند است.
فرزند دختر را در ۱۴ ماهگی از شیر گرفتیم. بعد از یک ماه به علت عفونت فرزند، مادر دوباره شیر دادن فرزند را شروع کرد. بعد به دلیل جر و بحثی که بین من و همسرم پیش آمد، همسرم به خانه مادرش رفت و قهر کرد. حال بعد از یک هفته برگشت. او با این توجیه که چون هنوز اضطراب دارد، و نمی تواند کارها را به درستی انجام دهد، می گوید نمی تواند بچه را از شیر بگیرد (البته بقیه کارها را طبق روال سابق انجام می دهد). او می گوید وقتی به آرامش برسد، او را از شیر می گیرد. آیا رفتار او درست و قابل پذیرش است؟

سلام و خسته نباشید.پسر ۴/۵ساله ای دارم که بمدت ۷ماه اتاقشو جدا کردم ولی همچنان باید من یا پدرش پایین تختش بخوابیم تا خواب بره،یعنی تنها برای خواب نمیره،حتی روش تشویق و جایزه هم جواب نداده فقط چندباری رو به این شکل تنها خوابیده.ضمن اینکه به خودم وابسته است و خیلی زیاد ابراز دوست داشتن و دلتنگی بهم میکنه اگه پیشش نباشم.لطفا بفرمایید چکار کنم؟ممنون

UserName