• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 1210088

پرسش

وقتی با دیگران ارتباط برقرار می کنم خیلی خودم رو اذیت می کنم که طرف مقابلم از من ناراحت نشود طوری که بعضی وقت ها احساس می کنم طرف مقابلم به خاطر رفتارم اذیت می شود چطور می توانم در مقابل دیگران راحت باشم تا آنها هم با من راحتتر باشند و احساس معذب بودن نکنند؟

پاسخ

شما نیاز به مهارتی به نام ابراز وجو دیا جرات مندی دارید . افرادی که فاقد این مهارت هستند همواره در ارتباطات منفعل عمل می کنند و خودباوری لازم را ندارند . همواره در صددند تا دیگران از آنها نرنجند و رضایت همه اطرافیان خو درا بدست آورند . همواره کمک و محبت دیگران را بزرگ نمایی می کنند و در جبران افراط دارند . آنها مهارتی برای بیان خواسته هایشان ندارند و همواره از سرکوب شدن خواسته هایشان در رنجند . و ...افراد جراتمند دارای خصوصیات زیر می باشند:داشتن نگرش مثبت نسبت به خود و دیگران، احترام گذاشتن به حقوق خود و دیگران، ابراز احساسات و عقاید خود، پذیرفتن مسئولیت اعمال و تصمیم های خود، داشتن روحیه انعطاف پذیر، داشتن روابط سالم و صمیمانه با دیگران، اعتماد به نفس بالا و تن صدای محکم و استوار . او حتی اگر از تفریحش دست بکشد. این فرد به ظاهر بازنده است ولی با آگاهی این شرایط را می پذیرد. یکی از دلایلی که ما رابه دام عدم جرات ورزی می کشاند، آگاه نبودن از حقوق شخصی خود و باورهایی است که از کودکی در ذهن ما ایجاد شده است.مانند اینکه من اگر نظر خود را بیان کنم با دیگران دچار تضاد می شوم، من حق ندارم دیگران را ناراحت کنم، “اگه ناراحت بشه چی؟” افراد جرات مند به حقوق خود ودیگران احترام می گذارند و نمی گذارند دیگران از آنها سوءاستفاده کنند و درعین حال نیازهای دیگران را درک می کنند. بنابراین صادقانه افکار و احساسات خود را بیان می کنند. اما چگونه در شرایط مختلف رفتار و ارتباط جرات مندانه داشته باشیم :مثلاً وقتی کسی صحبت ما را قطع کرد می توانیم بگوئیم: ببخشید دوست داشتم حرفهایم را تمام کنم. “می دانم مایلید نظرتان را مطرح کنید اما ای کاش اجازه می دادید حرفم تمام شود.” رعایت نکات زیر ما را در برقراری ارتباط موثر کمک می کند:- با محبت کردن به دیگران و هر نوع سرمایه گذاری عاطفی، حساب بانک عاطفی مان را پر می کنیم و دید مثبتی نسبت به ما در دیگران ایجاد می شود و اگر زمانی رفتاری جراتمندانه در مقابل افراد داشته باشیم با حالت دفاعی آنها مواجهه نخواهیم شد.- مسائل را نه تنها از زاویه دید خود بلکه از زاویه دید شخص مقابل هم ببینیم. من میتوانم نظرات دیگران را بپذیرم و درعین حال نظر خود را نیز بیان کنم. یادتان باشد دریافت مهارت های جرات مندی به یکباره امکان پذیر نیست افکار و تصورات خود را بر مبنای توانمندی و ارزشمندی خود بنا کنید . از بیان نظرات خود نترسید حتی اگر دیگران به آن توجهی نکنند و یا نظرات شما اعمال نگردد . برای ابراز یک رفتار جرات مندانه مراحل زیر را در نظر داشته باشید :الف : پیش از اعلام موضع مشخص كنید كه می‌خواهید بگویید بله یا خیر. ب: اعلام موضع با جمله سه بخشی1ـ بخش همدلانه یا بازخورد مثبت: مثال«من می‌دونم که تو موبایل من رو لازم داری...»2ـ بخش استدلالی: چون تصمیم گرفتم موبایلم رو به کسی قرض ندهم/ یا/ چون در طول روز موبایلمو احتیاج پیدا می‌کنم...»3ـ بخش قاطع اعلام تصمیم: در این بخش ما تصمیممان را بدون تعارف اعلام می‌کنیم: «موبایلمو بهتون نمی‌‌دم.»ج: اعلام موضع در شرایط خاص : این بخش زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که طرف خیلی سمج بوده و از موضع خودکوتاه نیاید می‌توانید از تکنیک‌های خاص این بخش استفاده کنید:1ـ سی‌دی خش‌دار:در این تکنیک که به آن «صفحة خط افتاده» هم می‌گویند ما دقیقا مثل یک سی‌دی آسیب دیده مرتب یک جمله را بی‌کم و زیاد تکرار می‌کنیم. این جمله در ابتدا همان بخش دوم و سوم مرحله قبل است و بعد می‌توانید فقط به بخش آخر اکتفا کنید. 2ـ قاطعیت پیش‌رونده: شما می‌توانید از یک جملة سه بخشی محترمانه شروع کنید و در صورت ادامه، مرتب زبان بدن و لحن و محتوای جمله‌تان را قاطعانه‌تر کنید و اگر جواب نداد محیط را ترک کنید. 3ـ شما بعد از به کار بردن جملة سه بخشی در مقابل این افراد معمولا می‌شنوید: «خیلی خودخواهی» بهترین راه در مقابل این افراد این است که بگویید «اگه این کار خودخواهیه آره من خودخواه‌ام» و او سلاحش را از دست داده است! البته یادتان باشد حتما مطمئن باشید طرف می‌خواهد سوء استفاده کند.4ـ خود را به خنگی زدن: این تکنیک در مقابل انتقادهای زیاده از حد کاربرد دارد. در مقابل این موقعیت خود را به خنگی بزنید. مثلا اگر کسی به نحوة کار کردن شما ایرادی غیر منطقی گرفت و گفت «تو کار خودتو بلد نیستی» می‌توانید زبان بدن ساده‌لوحانه به خودتان بگیرید، یک لبخند احمقانه بزنید و بگویید: «آره اتفاقا خودمم فکر می‌کنم کارمو بلد نیستم!»5 ـ عوض کردن موضوع صحبت: وقتی شما با چند بار گفتن جملة سه بخشی نتیجه نگرفته‌اید موضوع صحبت را عوض کنید.افراد باید بدانند كه هدف از بیان صریح و صادقانه احساسات و افكار، توهین و آسیب به فرد مقابل نیست. هنر ابراز رفتار قاطعانه آن است كه بتوان احساسات و آسایش فرد مقابل را نیز در نظر گرفت. بنابراین، هدف از یادگیری و ابراز رفتار قاطعانه آن است كه بتوان از حقوق خود دفاع كرد، بی آنكه به حقوق قانونی، اجتماعی، روانی و عاطفی دیگران تجاوز نمود.در ضمن رفتاری قاطعانه است كه بدان وسیله از ابراز احساساتی چون خشم و پرخاشگری یا اضطراب خودداری شود. افرادی كه رفتار قاطعانه ای از خود بروز می دهند، معتقدند كه هم خود و دیگران موجوداتی ارزشمند و صاحب حق هستند. لذا، به امور از موضع برنده- برنده نگاه می كنند. آنها احساسات و انتظارات خود را به خوبی می شناسند و تلاش می كنند بر مبنایی واقعی عمل كنند. بنابراین، می كوشند تا در حالی كه مراقب احساسات و جایگاه افراد هستند، در اولین فرصت اثر گفتار و رفتار دیگران را بر خود به گونه ای مستقیم و صادقانه ابراز نمایند. آهنگ صدای این افراد مناسب و حاكی از احترام به خود و فرد مقابل است. آنها جملات و عبارات خود را با "پیام من" یعنی ضمیر اول شخص بیان می كنند، همانند "من احساس می كنم كه ...."و " به نظر من ....". آنها تلاش می كنند تا در همان زمانی كه با مشكل روبه رو می شوند مشكل خود را با فرد مقابل مطرح نموده و آن را بر طرف نمایند. لذا، پیآمد این رفتارهای كلامی و غیر كلامی بر خود و سایرین، افزایش عزت نفس، انگیزه، برقراری تعامل، رضایت و آرامش است.

مشاور : خانم کهتري | پرسش : يکشنبه 27/2/1394 | پاسخ : چهارشنبه 30/2/1394 | | نا مشخص | 20 سال | اختلالات روانشناختی | تعداد مشاهده: 619 بار

تگ ها : ارتباط مهارت جرات مندی ابراز وجود

مشاوره های مرتبط

با سلام خدمت مشاور عزیز
من امسال کلاس هشتم هستم و دومین سال شرکت من در امتحانات است و من همیشه موقع امتحانات مریض میشم حتی امسال دوباره سرما خوردم تو این هوای خوب و پارسال مسموم شدم و نصف امتحانات رو بامرضی طی میکردم و بعد امتحان باید میرفتم دکتر بعد میومدم خونه
امسالم واقعا استرس دارم و انگار نمیتونم امسال رو با موفقیت بگذرونم و من جزو دانش اموزان ممتاز مدرسه بودم اسمم اسرا است و کرد هستم و همیشه کل مدرسه وقتیمنو مبینن فقط به من اشاره میکنن و از من تعریف میکنن و جالب اینه که مادرم مدیر مدرسم است و دوستای زیادی دارم چون همیشه دانش اموزان نمره بیست و ممتاز به طرف من میان و بقیه ارزو دارن با من دوست باشن و جای من باشن ومن تو مدرسه وجامعه جذبه زیادی دارم شاید فقط به خاطر اینه که خودم رو اینجوری نشون می دم و من اساس میکنم با همه دخترا فرق دارم چون اینو خیلی وقتا میبینم واحساسسش میکنم وامسال مشکل من اینه که با یکی از دخترای اکیپ مون صمیمی شدم و خیلیعوض شدم از نظر مادرم که کلا من اسرا نیستم و یکی دیگه ام!!اتفاقا اسم ایندختری که باهاش دوست شدم اسرا هست
وخلاصه اینکه الان همه از دستم ناراحتن (خانوادم )ولی من این شخصیت خودمو دوست دارم منظورم اینه که اوناز اون ادم یخ و بد خلاق یه دختر خوش اخلاق وشوخ مثل خودش رو ساخت ولی مادرم عذابم میده و میگه که من تبدیل به ادم معمولی شدموقبلا خاص بودم اما من این اسرا رو خیلی بیشتر دوست دارم مادرممیگه باید تبدیل به ادم قبلی بشم واینم بگم کهمادرم خییییلی با جذبه هست و کسی حق نداره رو حرفش حرف بزنه ومن مجبورم میشم که خیلی کارای یواشکی بدون اجازه اون انجام بدم چون منو از هرکاری منع میکنه وخیییییلی سختگیره مثلا همین متن برای شما مینویسم مادرم بدونه تو اینترنت اینکارو میکنم کله مو میکنه خلاصه این بود شرح حال من امیدوارمهرچه زودتر جوابمو بدین.مرسی

سلام علیکم ببخشید من دختری 4 ساله دارم که در مجالس عروسی و تولد به طور نا خودآگاه ترس از عروسک هایی داره که آدم درونش میره ،چون یکبار در رستوران از این عروسکا دیده بود و ترسش رو داره.چیکار کنم که این ترس درونش از بین بره؟و سوال دوم در مورد خجالتی بودن دخترم هست که مثلا عقب تر از بچه هایی دیگه حرکت می کنه از کار گروهی با بچه هواستقبال نمیکنه.ممنون میشم راهنمایی کنید

ایران-تهران كارمند دارای2فرزنددختر10و18ساله،درآمدمكفی
دختر18ساله من پشت كنكوری است چون بچه اول بوده یك سری سختی هاو بگومگوهای زناشویی را دیده و در دوره ای كه مشكل داشتیم گاهی اوقات ازمن بدخلقی هاوخشونت هایی دیده و...حدود3سال است كه تغییرات عمده ای در رفتار خود داده ام و به خانواده توجه بیشتری دارم البته قبلا هم فكر می كردم كه دارم برای رفاه آنهاتلاش میكنم حالا اگر كمی بداخلاق هستم ایرادی ندارد...باهمسرودختر كوچكم رابطه بهتری پیداكردم لیكن هر چقدر مهربانی می كنم با دختر بزرگم نتونستم در حد خوبی رابطه برقرار كنم احساس می كنم ازمن دلخوری و خشمی دارد كه هرچه من وهمسرم تلاش میكنیم باما صحبت كند موفق نمیشویم ضمنا از لحاظ مالی هم حسابی اورا حمایت میكنیم(كتاب،كلاس،پول توجیبی و...) ویك عادتی كه از كوچكی دارد با دوست خیالی خود در دستشویی حرف می زندو فكر میكنم یك حسادتی هم با خواهركوچكش دارد و با او پرخاش میكند البته ما خیلی سعی میكنیم با آنها به تساوی برخوردكنیم، دیگر اینكه ازاو خواسته ایم به روانشناس مراجعه كنیم قبول نمیكند و می گوید دیوانه خودتان هستید...یك دوست دارد كه اوراخیلی دوست دارد به نظر شما ارتباطش را با او بیشتر كنیم كه با او درددل كند والبته من خیلی اورا ازلحاظ درسی و خانوادگی تایید نمیكنم شاید خیلی آزادی داشته باشدو...بهرحال قضاوت نمیكنم....لطفا مارا راهنمایی كنید چكار كنیم او بفهمد اورا دوست داریم اگر سختگیری هم بوده بخاطر خودش بوده واز برخی كارهای خودهم پشیمانیم و منبعد می خواهیم پدرومادر بهتری باشیم....


سلام من 2 تا خواهر دارم وفرزند دوم هستم . تمام اقوام در شهرستان اند بجز یدونه خاله هام.سالی یه بار به دیدن اقوام میریم اونم نه همشون.تازه شایدم کمتر.مهمونم خیییلی کم داستیم. با اینکه در تهرانیم اما خیییلی از جاهای تهران رو برای تفریح نرفتیم. فقط 2جارو رفتیم.دوران مدرسه دوستان زیادی نداشتم فقط 6یا 7تا اونم فقط با 2یا3تاشون صمیمیم و هنوز هم باهم در ارتباطیم.اخه من دختر اروم و مقیدیم و اصلا دوست ندارم با بچه های بی تربیت و بی حجابی که با پسرا دوستن دوست بشم.تا الان کلاس واس اوقات فراغتم نرفتم و نمیتونم برم چون مقداری از خونه مون دوره و والدینم اصلا اجازه نمیدن بدون اونا جایی برم که از منطقه مون دوره.. میگن جامعه خرابه...زمانی هم که دوستای مامانم میومدن خونم مامانم میگفت که باید برم تواتاقم ونباید پیششون بشینم چون هم سن من نیستن. اینا همشون باعث شده که من نتونم با دیگران ارتباط خوبی برقرار کنم وقتی مهمون میادیا کسی تلفن میکنه یه مقداری استرس دارم چون احساس میکنم نمیدونم باید چی بگم... مثلا بعضی چیزارو میدونم ...خیلی خوش اومدین . حالتون چطوره . خانواده خوبن . خوش حال شدم. بازم تشریف بیارین. زحمت کشیدین.سلام برسونین.ممنونم. متشکرم.سلام دارن خدمتتون.قربان شما. بفرمایید تعارف نکنین.و.....اما احساس میکنم خجالتیم نمیدونم شایدم نباشم... اما خونوادم میگن که رفتارت یه جوری خشکه چرا وقتی میوه نمیخورن زیاد تعارف نمیکنی یا اگه تعارف میکنی مصنوعیه....خلاصه اگه هم زمانی بخوان چیزی رو اموزش بدن اموزش نمیدن که... ابتدا مسخره میکنن ... اخرشم اموزش نمیدن فقط میگن این طوری نه... پدرم اصلا روابط عومی خوبی نداره و اصلا با دیگران ارتباط برقرار نمیکنه و کم حرفه.مامانم خدایی خوبه چیز خاصیم نمیگه ولی یه جوریه سر زبون داره ورفتارش خیلی گرمه...خواهر بزرگم هم بد نیست. خواهر کوچیکم خیلی بزرگونه حرف میزنه ادم فک میکنه 50 60 ساله شه واقعا بیشتر از سنش میدونه و پررو هستش. ولی اصلا رفتارش به دل طرف نمیشینه.خلاصه اگه هم زمانی یه رفتار گرم از خودم نشون بدم مامانم با خونواده مطرح میکنه و فک میکنه با خندیدن و مسخره کردن داره منو تشویق میکنه در حالی بدتره. اینا رو تقصیر والدینم میدونم که باعث دوری من از جامعه هستند.من تاحالا ختم نرفتم و عروسی هم تا حالا یه بار رفتم و اگه بازم برم نمیدونم باید چی بگم. وقتی قراره واس ثبت نام دانشگاه برم یا تنهایی به دکتر برم یا... نمیتونم . استرس دارم البته نه خیلی زیاد.چی کار کنم تا رفتارم با مهمونا گرم تر باشه و چی بگم...خوهش میکنم کمکم کنین من نمیخوام به این ادرس ایمیل بدین چون مال خواهرمه. توروخدا کتاب هم معرفی نکنین چون اصلا دوس ندارم خانواده بفهمن ... اگه میشه خودتون توصیه های لازم رو بکنین یا برای استفاده از مطالب جوری باشه که بتونم از اینترنت دانلود کنم.راستی بگم که رابطه م با بابام اصلا خوب نیس ممنون از شما ا

با سلام.یه سوال داشتم از محضر جناب عالی بنده جوان هستم و کم تجربه به همین دلیل وقتی به سراغ کاری میرم گاهی و قت هابه درستی و گاهی وقت ها به اشتباه کار رو انجام میدم اون مواقعی که کارو اشتباه انجام میدم و یا مشغول کار دیگری هستم و نمی توانم اوامر پدر رو انجام بدم مثلا بنده در حال استحمام هستم پدر دستور به فرض چیزی خریده و انتظار دارد به کمکش بیایم که اجناس را جابه جا کنم از حمام بیرون می بیم و میبینم پدر خود اجناس را جابه جا کرده و بر سر چنین موضوعی به من طعنه میزد که تو بدرد بخور نیستی من باید چه کار کنم

شخصیتی به شدن درون گرا دارم و اکثر ویژگی های شخصیت درون گرا را دارم، مثلا تنها بودن را دوست دارم،کم حرفم،تو جمع بودن معذبم می کنه(مخصوصا جمعی که افراد غریبه توش باشن)،گذروندن وقت تو خونه رو به بیرون رفتن ترجیح میدم، برا انجام کاری کلی فکر کرده و همه جوانب رو در نظر می گیرم بعد تصمیم می گیرم که اون کار رو انجام بدم یا نه،دوستان کمی دارم و تا به حال چندین بار سعی کردم رفتاری متضاد رفتارایی که گفتم رو انجام بدم اما حسی درونی مانع از انجامش شده، با این که از این وضعیت چندان راضی نیستم اما توانایی مقابله با اون رو ندارم و با یه حس دوگانگی روبروام لطفا کمکم کنید از وضعیت خلاص بشم.

UserName