• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 199
تعداد نظرات : 85
زمان آخرین مطلب : 3366روز قبل
سخنان ماندگار

این جمله با کلمه ای یک حرفی آغاز می شود٬ کلمه دوم دو حرفیست٬‌ چهارم چهار حرفی... تا بیستمین کلمه بیست حرفی

نویسنده این جمله یا مغز دستور زبان بوده یا بی کار:

I do not know where family doctors acquired illegibly perplexing handwriting nevertheless, extraordinary pharmaceutical intellectuality counterbalancingindecipherability, transcendentalizes intercommunications incomprehensibleness

ترجمه جمله :

نمیدانم این دكترهای خانواده گی این دست خطهای گیج کننده را از کجا کسب میکنند.با این حال سواد پزشکی انها غیر قابل کشف بودن این دست خط ها را جبران کرده و بر غیر قابل کشف بودن انها ( دست خط ) برتری میجوید

دوشنبه 20/10/1389 - 8:7
داستان و حکایت

یك روز كارمند پستی كه به نامه هایی كه آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می كرد متوجه نامه‌ای شد كه روی پاكت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا ! با خودش فكر كرد بهتر است نامه را باز كرده و بخواند...در نامه این طور نوشته شده بود :

خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم كه زندگی‌ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد. دیروز یك نفر كیف مرا كه 100دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود كه تا پایان ماه باید خرج می كردم. یكشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت كرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم.

هیچ كس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم. تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من كمك كن ...

كارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همكارانش نشان داد. نتیجه این شد كه همه آنها جیب خود را جستجو كردند و هر كدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند ...

همه كارمندان اداره پست از اینكه توانسته بودند كار خوبی انجام دهند خوشحال بودند. عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت. تا این كه نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسیدكه روی آن نوشته شده بود: نامه ای به خدا !

همه كارمندان جمع شدند تا نامه را باز كرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود:

خدای عزیزم. چگونه می توانم از كاری كه برایم انجام دادی تشكر كنم . با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا كرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم.

من به آنها گفتم كه چه هدیه خوبی برایم فرستادی ...

البته چهار دلار آن كم بود كه مطمئنم كارمندان بی شرف اداره پست آن را ...!!!برداشته اند

دوشنبه 20/10/1389 - 8:5
شعر و قطعات ادبی

بر روی ما نگاه خدا خنده می زند،
هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم

زیرا چو زاهدان سیه كار خرقه پوش،
پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم

پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود،
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا

نام خدا نبردن از آن به كه زیر لب،
بهر فریب خلق بگوئی خدا خدا

ما را چه غم كه شیخ شبی در میان جمع،
بر رویمان ببست به شادی در بهشت

او می گشاید … او كه به لطف و صفای خویش،
گوئی كه خاك طینت ما را ز غم سرشت

توفان طعنه، خنده ی ما را ز لب نشست،
كوهیم و در میانه ی دریا نشسته ایم

چون سینه جای گوهر یكتای راستیست،
زین رو بموج حادثه تنها نشسته ایم

مائیم … ما كه طعنه زاهد شنیده ایم،
مائیم … ما كه جامه تقوی دریده ایم؛

زیرا درون جامه بجز پیكر فریب،
زین هادیان راه حقیقت، ندیده ایم

آن آتشی كه در دل ما شعله می كشید،
گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود؛

دیگر بما كه سوخته ایم از شرار عشق،
نام گناهكاره رسوا! نداده بود

بگذار تا به طعنه بگویند مردمان،
در گوش هم حكایت عشق مدام! ما

“هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده عالم دوام ما

دوشنبه 20/10/1389 - 8:4
داستان و حکایت

جانی بزرگ، صاحب ثروت و مقام حکومتی، برای تعویض گریم صورتش، اتاق رو ترک کرد
عکاس که بهت زده به نویسنده محبوبش خیره شده بود به سمتش رفت. خم شد و در حالی که داشت یقه لباس نویسنده رو مرتب میکرد آهسته و با لحن ملامتگری زیر گوشش گفت.... چرا حاضر شدی باهاش عکس تبلیغاتی بگیری؟

نویسنده که از ابتدا حواسش به دگرگونی و ناآرامی احوال عکاس بود، بدون مکث جواب داد
چرا حاضر شدی براش عکس تبلیغاتی بگیری؟

عکاس قد راست کرد. بعد چند لحظه سکوت، با همدلی بیشتری گفت: هیچوقت هیچکس نخواهد فهمید که من برای اون کار میکنم، حتی اگه بفهمن هم کسی اهمیت نمیده.

نویسنده با لبخند جواب داد: پس دست کم من دارم شرافتمندانه بهای امتیازاتی رو که به دست میارم، میپردازم
جانی بزرگ پیروزمندانه به اتاق برگشت و عکاس بهت زده به پشت دوربین

دوشنبه 20/10/1389 - 8:3
شهدا و دفاع مقدس

شهید داوود میرزایی:

همیشه در نمازهای جماعت و تا حد امکان در نماز جمعه شرکت کنید.

يکشنبه 14/6/1389 - 23:58
شهدا و دفاع مقدس

شهید اسماعیل رضایئ:

از شما میخواهم نماز را سبک نشمرید چرا که نماز را سبک بشمارید محکم ترین ستون دین را کوچک شمرده اید هرکس نماز را سبم بشمارد روی بهشت را نخواهد دید.

يکشنبه 14/6/1389 - 23:58
شهدا و دفاع مقدس

شهید سید مرتضی اوینی:

نماز بلندترین فریاد هاست و قامت ما به بلندای نماز است.یعنی قدرت ما را باید در نمازمان جست

يکشنبه 14/6/1389 - 23:57
شهدا و دفاع مقدس
نماز برای رفتن است نه ماندن (شهید هادی حسن)
... نیمه شب عملیات كربلای پنج است. هادی حسن گروهانش را در بلندی كانال‌ها در راه رسیدن به مواضع پیش بینی شده هدایت می‌كند. پیامی از سر ستون به عقب فرستاده می‌شود و از پی‌اش صدای شالاپ شالاپ كف دست‌ها كه برخاك كانال‌هامی‌نشیند به گوش می‌رسد. سپس پیشانی و پشت دست‌ها لمس می‌گردد. چهره‌ها خاكی می‌شود و دست‌هاهی خاكی تواماً بالا می‌رود آنچنان كه عظمت خدای را بیانگر می‌شود:‌الله اكبر و بعد دست‌ها می‌فاتد بدن متواضع می‌شود می‌شكند و از شدت فقر و حقارت در برابر معبود بدن مچاله می‌گردد و دست‌ها به زانو می‌رسد. مجتبی طاهرخانی كه پیشاپیشم در حرت است. آرام سرش را بر می‌گرداند و پیام رسیده را رد گجوشم زمزمه می‌كند:‌نمازه سرم را بر می‌گردانم و پیام را در گوش واد زمزمه می‌كنم نمازه
بچه‌ها مشغول شده‌اند. همه در حین راه رفتن تیمم می‌كنندن و در حین راه رفتن نماز می‌گزارند. حتی شیخ علی كه پیثش‌نماز گردانمان است نمی‌ماند و در حسین راه رفتن نما می‌خواند كه اگراینگونه نبود از ره می‌ماندم. چنانچه عده‌آی ماندند. غافل از اینكه نماز برای رفتن است نه ماندن. آنها ماندند تا با آب وضو بگیرند و سر فرصت مهرشان را روی زمین بگذارند اذان و اقامه‌اشان را بگویند و با گشادگی خاطر نمازشان را بخوانند ولی وقتی كه سر از سجده برداشتند قافله رفته بود...
شنبه 13/6/1389 - 17:27
شهدا و دفاع مقدس
اقداء‌به مادر (شهید امیرحمزه بارلقی)
از همان سنین كودكی اغلب فرایض دینی مانند اصول و فورع دین و دوازده امام را كاملاً یادگرفته بود و كنجكاوانه با اینكه كودكی نابالغ بود از وظایف شرعی می‌پرسید . وقت نماز هم به من اقداء‌می‌كرد و منهم شمرده‌تر می‌]واندم تا او تبواندبهتر یاد بگیرد از همان سنین نوجوانی روزه گرفتن و نماز خواندن را شورع كرد. و از سن چهارده سالگی نه نماز قضایی داشت و نه حتی به یاد می‌آورم یك روز هم روزه نگرفته باشد. پسرم امیرحمزه قارلقی واقعاً تقید عجیبی به رعایت مسائل شرعی داشت و خیلی در انجام واجبات و مستحبات دقت می‌كرد.
شنبه 13/6/1389 - 17:26
شهدا و دفاع مقدس
شهید اعلایی، رضا:
مردم شریف ایران! برای شناختن حق و باطل ایمان لازم است و لازمه ایمان تقوی می‌باشد به نظر من یكی از راه‌های به دست آوردن تقوی نماز و قران است.
شنبه 13/6/1389 - 17:25
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته