• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 199
تعداد نظرات : 85
زمان آخرین مطلب : 3384روز قبل
طنز و سرگرمی
گر جزو انسان های پولدار باشید میتوانید تجربیات جالبی را در سراسر دنیا تجربه كنید. یكی از این موارد تجربه ها ، استفاده از سرویس های ویژه آدم های متشخص و پولدار است. رزرو صندلی های فرست كلاس در هواپیما یك نمونه ساده از این موارد است.

شركت هواپیمایی لوفتانزا امكانات بی نظیری برای چنین مسافرانی در نظر گرفته است. ترمینال ویژه ، نوشیدنی های رایگان، حمل تا هواپیما با پورشه ، گشت ویژه در فرودگاه و نمایش هواپیما های استثنایی 747 صندلی های راحت همراه با تخت خواب و پذیرایی ایده آل جزو مواردی است كه از آن برخوردار خواهید شد. لوفتانزا شركت هواپیمایی آلمان است.


web counter

 

alt

alt

alt

alt

alt

alt

alt

alt

alt

alt


alt

alt

alt

يکشنبه 5/11/1393 - 15:2
ازدواج و همسرداری

رئیس سازمان بهزیستی از اختصاص 20 میلیارد تومان اعتبار برای پیشگیری و کاهش طلاق در سال 94 خبر داد و گفت: طلاق عاطفی نسبت به سال گذشته در کشور افزایش یافته است.

به گزارش مهر، دکتر همایون هاشمی در حاشیه رونمایی از طرح جامع «بشیر» با تاکید بر تحکیم بنیان خانواده در جمع خبرنگاران، افزود: بر اساس اطلاعات به دست آمده و مقایسه آمارهای طلاق در سال‌های گذشته مشخص شده که طلاق در میان خانواده‌ها افزایش داشته است. بر همین اساس سازمان بهزیستی طرح جامع «بشیر» را برای کاهش طلاق و توانمندسازی خانواده‌ها در سراسر کشور اجرا می‌کند و بودجه خوبی را نیز برای آن در نظر گرفته است.

وی تاکید کرد: در سال 91 میزان طلاق 150 هزار و 324 مورد اعلام شده که این آمار در سال 92 با رشد 13.2 درصدی به 155 هزار و 369 مورد افزایش یافته است و این نشان‌دهنده افزایش طلاق در کشور است.

رئیس سازمان بهزیستی به 10 دلیل عمده درخواست طلاق اشاره کرد و گفت: عدم مسئولیت‌پذیری، طلاق عاطفی، اعتیاد، دخالت اطرافیان، کمبود مهارت‌های زندگی، بیکاری، عدم تسلط به مهارت‌های حل مساله، عدم حمایت‌های روانی و عاطفی، پایین بودن آستانه تحمل و همچنین عدم بلوغ فکری از جمله دلایل مهم درخواست طلاق هستند.

هاشمی با اشاره به اینکه بیشترین دلیل درخواست طلاق، عدم مسئولیت‌پذیری با 9.49 درصد است، گفت: طلاق عاطفی 9.4 درصد اعلام شده که نشان‌دهنده افزایش آمار آن در کشور است. بر همین اساس از مسئولین درخواست می‌کنیم که برای رفع این مشکل، با سازمان بهزیستی همکاری کنند.

به گفته وی، اعتیاد با 7.79 درصد و همچنین بیکاری با 4.78 درصد مهم‌ترین دلایل درخواست طلاق عنوان شده‌ است.

رئیس سازمان بهزیستی با اشاره به اینکه نسبت ازدواج به طلاق 5.5 به 1 درصد در سال 91 بوده است، گفت: این آمار در سال 92 به 5.4 رسیده است که نشان‌دهنده افزایش شیب ملایم آمار طلاق در کشور است.

يکشنبه 5/11/1393 - 14:57
اخبار
روزنامه «الشرق» امروز در پایگاه اینترنتی خود نوشت: «سعود بن ناصر الشهری» اعلام کرده است که برای فراهم کردن یک زندگی آبرومندانه برای همسر و دخترش، و نجات آن‌ها از فقر و آوارگی کنونی، پسرش را به فروش می‌گذارد.

این شهروند عربستانی گفت: پس از بسته شدن دفترش با حکم دستگاه قضایی، به این بهانه که دفترش ارتباطی با مسائل حقوقی ندارد؛ مجبور شد همه خدمات حقوقی به مشتریانش را متوقف کند، و اکنون به دلیل نداشتن شغل، و نیاز برای تأمین هزینه‌های زندگی به گدایی روی آورده است.

الشهری خاطرنشان کرد که برای دریافت کمک به دفتری که با دستور پادشاه برای کمک به افراد جویای کار تأسیس شده مراجعه کرد، ولی به او گفتند که سنش از حد قانونی گذشته است و او باید کمتر از ۳۵ سال داشته باشد.

الشهری خاطرنشان کرد که خواستار فروش پسرش در برابر یک چک تضمینی به مبلغ ۲۰ میلیون دلار است، و برای قرارداد فروش فرزندش به دادگاه مراجعه خواهد کرد؛ البته با این شرط که از شهر محل سکونت مشتری آگاهی یابد.

با وجود اعلام راهبردی ملی برای مبارزه با فقر در عربستان از حدود ۳ سال قبل، اعضای مجلس شورای سعودی اخیرا اعلام کرده‌اند که ۲۲ درصد از ساکنان این کشور فقیر هستند.

یک روزنامه نگار عربستانی به نام «طراد الاسمری» اخیرا فیلم مستندی را درباره فقر عربستانی‌ها تحت عنوان «دستمزد من هزار ریال» ساخته و آن را از طریق اینترنت منتشر کرده است.

در این فیلم زندگی واقعی یک جوان عربستانی به نام «احمد» که نگهبان یک ساختمان تجاری در شهر جده است، به تصویر کشیده شده. این جوان که سرپرست خانواده‌ای ۷ نفره است، در برابر ۱۲ ساعت کار در روز، ماهانه ۱۲۰۰ ریال سعودی دریافت می‌کند.

یک روزنامه نگار سعودی نیز اخیرا با انتقاد از اوضاع دشوار معیشتی در این کشور، تأکید کرد که درست نیست یک کارمند ماهانه حدود ۱۵۰۰ ریال دریافت کند، درحالیکه درآمد سالانه کشور ۱۵۰۰ میلیارد ریال است.

سه جوان عربستانی نیز حدود دو ماه قبل به دلیل ساخت یک فیلم مستند از مناطق فقیر نشین در ریاض پایتخت عربستان و انتشار آن در اینترنت، از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند.

خانم «بسمه بنت سعود» از شاهزادگان سعودی که به نوشتن مقاله‌ها و گزارشهایی تند علیه حکومت سعودی معروف است، اخیرا انتقادهای شدیدی را از مسئولان سعودی در ارتباط با نحوه اجرای قوانین این کشور مطرح کرده است.

این شاهزاده سعودی با اشاره به وجود مناطق و روستاهایی زیر خط فقر تأکید کرده که در برخی مناطق عربستان حتی آب و برق وجود ندارد، و فقط ۵ درصد از عربستانی‌ها ثروتمند هستند، و آمارهای رسمی نیز نشان می‌دهد که ۷۰ درصد عربستانی‌ها از داشتن مسکن محرومند.
سه شنبه 13/10/1390 - 9:32
طنز و سرگرمی

محققان دانشگاه هرفوردزشایر نیز برنامه‌ای را با نام «آزمایشگاه خنده» آغاز کردند تا تاثیر لطیفه‌ها را بر مردم فرهنگ‌های مختلف بررسی کنند.

آن‌ها از مردم کشورهای مختلف خواستند تا لطیفه‌های خود را ارائه دهند و لطیفه‌هایی که از سوی دیگران ارائه شده‌اند را ارزیابی کنند.

لطیفه برنده این نظرسنجی، لطیفه‌ای بود که یک روان‌پزشک انگلیسی اهل منچستر گفته بود. او در این لطیفه شکارچیان نیوجرسی را سوژه خود قرار داده بود.

دو شکارچی اهل نیوجرسی در جنگل بودند که یکی از آن‌ها روی زمین افتاد. او نفسش بند آمد و چشمهایش وارونه شد. دومی گوشی تلفن خود را برداشت و با اورژانس تماس گرفت و به اپراتور اورژانس گفت: «دوستم مرده! چه‌ کار کنم؟» اپراتور با صدای آرامی در جواب گفت: «خونسردی خود را حفظ كنید. من به شما کمک می‌کنم. اجازه دهید اول از مرگ دوست شما مطمئن شویم.» سکوتی پشت خط تلفن حاکم شد و ناگهان صدای شلیک گلوله‌ای به گوش ‌رسید. شکارچی گوشی را برداشت و گفت: «حالا چه کار کنم؟»

البته یکی از رایج‌ترین لطیفه‌های مردم آمریکا، لطیفه‌ای است که می‌گوید: «دو آمریکایی مشغول بازی گلف بودند که یکی از آن‌ها مراسم خاکسپاری باشكوهی را در حوالی زمین بازی می‌بیند و همان لحظه کلاه خود را از سر برمی‌دارد. چشمانش را می‌بندد و به نشانه احترام تعظیم می‌کند. دوستش با دیدن این حرکت می‌گوید: «وای! این یکی از تاثیربرانگیزترین حرکاتی است که تاکنون دیده‌ام. تو واقعا مرد مهربانی هستی.»

او در پاسخ می‌گوید: «بله. ما 35 سال با هم زندگی کردیم!»

سه شنبه 13/10/1390 - 9:18
تغذیه و تناسب اندام
شایع‌ترین بدخیمی دستگاه تولیدمثلی زنان سرطان اندوم‌تر است که حدود هفت درصد از تمام سرطان‌های زنان را شامل می‌شود. آمار‌ها نشان می‌دهد که نرخ بروز این سرطان در ۵۰ سال اخیر افزایش یافته و بیشتر در سنین ۵۰ تا ۶۵ سالگی بروز می‌کند.

سرطان اندوم‌تر که از بافت جداره رحم منشا می‌گیرد یکی از شایع‌ترین سرطان‌های مهاجم زنان است. سطح بالای هورمون‌های استروژن و انسولین هر دو با افزایش خطر بروز این سرطان مرتبط هستند اما پزشکان در دپارتمان تغذیه دانشکده بهداشت عمومی هاروارد دریافته‌اند در بدن زنانی که زیاد قهوه می‌نوشند سطح این دو هورمون پایین‌تر از زنانی است که خیلی کم قهوه مصرف می‌کنند و یا اساسا تمایلی به مصرف این نوشیدنی ندارند.

به گزارش سایت اینترنتی استوف، دکتر یوجین جی در این مطالعه خاطرنشان کرد: افزایش مقدار ترشح دو هورمون استروژن و انسولین در بدن که عامل سرطانی شدن بافت اندوم‌تر است، موجب افزایش تکثیر سلولی و کاهش مرگ سلول‌ها می‌شود که در این حالت سرطان بروز می‌کند. این پزشکان با مطالعه روی ۶۷ هزار زن ۳۴ تا ۵۹ ساله بین سال‌های ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۶ به نتایج فوق دست یافته‌اند.

بنابراین گزارش، شایع‌ترین بدخیمی دستگاه تولیدمثلی زنان سرطان اندوم‌تر است که حدود هفت درصد از تمام سرطان‌های زنان را شامل می‌شود. آمار‌ها نشان می‌دهد که نرخ بروز این سرطان در ۵۰ سال اخیر افزایش یافته و بیشتر در سنین ۵۰ تا ۶۵ سالگی بروز می‌کند.

به اعتقاد اکثر متخصصان عواملی چون چاقی، نازائی و یائسگی دیررس در بروز این سرطان نقش مهمی دارند. هم‌چنین خونریزی غیرعادی از رحم، شایع‌ترین علامت بالینی سرطان اندوم‌تر است.
سه شنبه 13/10/1390 - 8:37
سخنان ماندگار

نام من سرباز کوی عترت است * دوره آموزشی ام هیئت است *

 پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار * سر درش عکس علی با ذوالفقار *

ارتش حیــدر محــل خدمتم * بهر جانبازی پی هر فرصتم *

نقش سردوشی من یا فاطمه است * قمقمه ام پر ز آب علقمه است *

رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است * زینب آن را دوخته پس مشکی است *

اسـم رمز حمله ام یاس علــی * افسر مافوقم عباس علی (ع) 
سه شنبه 26/11/1389 - 11:20
دانستنی های علمی

- آیا می‌دانید اولین فردی كه در اروپا اقامت گرفت یك زن ایرانی بود و بعد مسأله اقامت خارجی‌ها مطرح شد.

- آیا می‌دانید با هوش‌ترین زن دنیا 5 فوق‌لیسانس دارد و ضریب هوشی او 200 است و دنبال كار است.

- آیا می‌دانید ایرانیان در انگلیس ثروتمندترین قشر جامعه هستند حتی ثروتمندتر از ملكه الیزابت.

- آیا می‌دانید كورش كبیر بر جهان حكومت می‌كرد و به نوعی قدرت جهان در دست ایران بود.

- آیا می‌دانید اگر 3 قاره آسیا و امریكا و آفریقا را به هم وصل كنیم ایران در مركز جهان است.

- آیا می‌دانید فرشته‌ها با سرعت نور حركت می‌كنند و زمان برآن‌ها كند می‌شود

- آیا می‌دانید ایرانیان در آمریكا فرهیخته‌ترین افراد جامعه امریكا هستند.

- آیا می‌دانید سال 2001 در فرانسه سال ایران نام داشت.

- آیا می‌دانید حدود 250 ایرانی در ناسا محقق داریم.

- آیا می‌دانید رئیس كامپیوتر ناسا یك ایرانی است.

يکشنبه 24/11/1389 - 12:36
داستان و حکایت


من قلب کوچولویی دارم؛ خیلی کوچولو؛ خیلی خیلی کوچولو. مادربزرگم می‌گوید: قلب آدم نباید خالی بماند. اگر خالی بماند،‌مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت می‌کند.

برای همین هم، مدتی ست دارم فکر می‌کنم این قلب کوچولو را به چه کسی باید بدهم؛ یعنی، راستش، چطور بگویم؟‌
دلم می‌خواهد تمام تمام این قلب کوچولو را مثل یک خانه قشنگ کوچولو، به کسی بدهم که خیلی خیلی دوستش دارم... یا... نمی‌دانم... کسی که خیلی خوب است، کسی که واقعا حقش است توی قلب خیلی کوچولو و تمیز من خانه داشته باشد.

خب راست می‌گویم دیگر . نه؟

پدرم می‌گوید :‌ قلب، مهمان خانه نیست که آدم‌ها بیایند، دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند. قلب، لانه‌ی گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد...

قلب، راستش نمی‌دانم چیست، اما این را می‌دانم که فقط جای آدم‌های خیلی خیلی خوب است ـ برای همیشه ...
خب... بعد از مدت‌ها که فکر کردم، تصمیم گرفتم قلبم را بدهم به مادرم، تمام قلبم را تمام تمامش را بدهم به مادرم، و این کار را هم کردم..

اما...
اما وقتی به قلبم نگاه کردم، دیدم، با این که مادر خوبم توی قلبم جا گرفته، خیلی هم راحت است، باز هم نصف قلبم خالی مانده...
خب معلوم است. من از اول هم باید عقلم می‌رسید و قلبم را به هر دوتاشان می‌دادم؛ به پدرم و مادرم. پس، همین کار را کردم.
بعدش می‌دانید چطور شد؟ بله، درست است. نگاه کردم و دیدم که بازهم ، توی قلبم، مقداری جای خالی مانده...

فورا تصمیم گرفتم آن گوشه‌ی خالی قلبم را بدهم به چند نفر؛ چند نفر که خیلی دوستشان داشتم؛ و این کار را هم کردم:
برادر بزرگم، خواهر کوچکم، پدر بزرگم، مادر بزرگم، یک دایی مهربان و یک عموی خوش اخلاقم را هم توی قلبم جا دادم...

فکر کردم حالا دیگر توی قلبم حسابی شلوغ شده... این همه آدم، توی قلب به این کوچکی، مگر می‌شود؟

اما وقتی نگاه کردم،‌ خدا جان! می‌دانید چی دیدم؟
دیدم که همه این آدم‌ها، درست توی نصف قلبم جا گرفته‌اند؛ درست نصف ـ با اینکه خیلی راحت هم ولو شده بودند و می‌گفتند و می‌خندیدند. و هیچ گله‌یی هم از تنگی جا نداشتند....

من وقتی دیدم همه‌ی آدم‌های خوب را دارم توی قلبم جا می‌دهم، سعی کردم این عموی پدرم را هم ببرم توی قلبم و یک گوشه بهش جا بدهم... اما... جا نگرفت... هرچی کردم جا نگرفت... دلم هم سوخت... اما چکار کنم؟ جا نگرفت دیگر. تقصیر من که نیست حتما تقصیر خودش است !!!
یعنی، راستش، هر وقت که خودش هم، با زحمت و فشار، جا می‌گرفت، صندوق بزرگ پول‌هایش بیرون می‌ماند و او، دَوان دَوان از قلبم می‌آمد بیرون تا صندوق را بردارد ...

يکشنبه 24/11/1389 - 12:34
داستان و حکایت

روزی رییس یک شرکت بزرگ به دلیل یک مشکل اساسی در رابطه با یکی از کامپیوترهای اصلی مجبور شد با منزل یکی از کارمندانش تماس بگیرد.
بنابراین، شماره منزل او را گرفت.

کودکی به تلفن جواب داد و نجوا کنان گفت: «سلام»
رییس پرسید: «بابا خونس؟»
صدای کوچک نجواکنان گفت: «بله»
ـ می تونم با او صحبت کنم؟
کودکی خیلی آهسته گفت: «نه»

رییس که خیلی متعجب شده بود و می خواست هر چه سریع تر با یک بزرگسال صحبت کند، گفت: «مامانت اونجاس؟»
ـ بله
ـ می تونم با او صحبت کنم؟
دوباره صدای کوچک گفت: «نه»

رییس به امید این که شخص دیگری در آنجا باشد که او بتواند حداقل یک پیغام بگذارد پرسید: « آیا کس دیگری آنجا هست؟»
کودک زمزمه کنان پاسخ داد: «بله، یک پلیس»
رییس که گیج و حیران مانده بود که یک پلیس در منزل کارمندش چه می کند، پرسید: «آیا می تونم با پلیس صحبت کنم؟»
کودک خیلی آهسته پاسخ داد: «نه، او مشغول است؟»
ـ مشغول چه کاری است؟
کودک همان طور آهسته باز جواب داد: «مشغول صحبت با مامان و بابا و آتش نشان.»

رییس که نگران شده بود و حتی نگرانی اش با شنیدن صدای هلی کوپتری از آن طرف گوشی به دلشوره تبدیل شده بود پرسید: «این چه صدایی است؟»
صدای ظریف و آهسته کودک پاسخ گفت: «یک هلی کوپتر»
رییس بسیار آشفته و نگران پرسید: «آنجا چه خبر است؟»
کودک با همان صدای بسیار آهسته که حالا ترس آمیخته به احترامی در آن موج می زد پاسخ داد: «گروه جست و جو همین الان از هلی کوپتر پیاده شدند.»

رییس که زنگ خطر در گوشش به صدا درآمده بود، نگران و حتی کمی لرزان پرسید: «آنها دنبال چی می گردند؟»
کودک که همچنان با صدایی بسیار آهسته و نجواکنان صحبت می کرد با خنده ریزی پاسخ داد: «من»

يکشنبه 24/11/1389 - 12:34
داستان و حکایت

فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی .

پیرمرد از دختر پرسید :
- غمگینی؟
- نه .
- مطمئنی ؟
- نه .
- چرا گریه می کنی ؟
- دوستام منو دوست ندارن .
- چرا ؟
- چون قشنگ نیستم !
- قبلا اینو به تو گفتن ؟
- نه .
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم !
- راست می گی ؟
- از ته قلبم آره...

دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد...
چند دقیقه بعد پیرمرد اشکهایش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت!!!

يکشنبه 24/11/1389 - 11:35
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته