جام جم:نعمتی بزرگ به نام مردم
«نعمتی بزرگ به نام مردم»عنوان یادداشت روز روزنامه
جام جم به قلم دكتر احمد توكلی نماینده مردم تهران است كه در آن
میخوانید؛«فاما بنعمه ربك فحدث/ از نعمتهای پروردگار خویش سخن بگو»
انتخابات اخیر از حیث مشاركت مردم، آثار داخلی و خارجی آن و باری كه بر دوش مسوولان میگذارد، شگفتآور و مهم است.
1. مشاركت مردم: طی چندین ماه تمامی رسانههای
بیگانه یا رسانههای همسوی با آنان، مروج تحریم انتخابات بودند. آنان از
تمام روشهای پیچیده و حرفهای القایی، هنرمندانه استفاده میكردند. در
داخل نیز نیروهای سیاسی عمدتا در تحلیل وضعیت، لااقل خوشبین نبودند. بعد از
حوادث فتنهانگیز انتخابات 88، این اولین انتخاباتی بود كه در آن مردم
برای شكلدهی مجلس باید به میدان میآمدند، در حالی كه حوادثی منفی نزدیك
انتخابات رخ داده بود؛ از آشكار شدن سوءاستفاده 3 هزار میلیاردی، تا
نوسانات مخرب بازار ارز و كاهش ارزش پول ملی، از تشدید تحریمهای خارجی تا
گرانی شدید كالاهای مصرفی عامه مردم و از تعارضات بین قوا تا تخریبهای
انتخاباتی علیه مجلس هشتم، همگی عناصر منفی بر میزان مشاركت بود. اگر
نگوییم تنها فرد، لااقل باید گفت برجستهترین فردی كه برخلاف این عوامل
منفی محكم ایستاد و ندا درداد كه مردم سیلی سختی به گونه دشمنان خویش
خواهند زد، رهبر مردمشناس و بصیر ما بود. میزان مشاركت در انتخابات مجلس
هفتم و هشتم به ترتیب 21/51 و 40/55 درصد بود، در انتخابات 12
اسفند 8/64 درصد. مشاركت در تهران شگفتی بیشتری آفرید. در انتخابات
مجلس هفتم و هشتم نرخ مشاركت حدود 31 درصد بود و این بار 48 درصد. این
حماسه چیزی نبود جز نصرت الهی كه به دست رهبری و مردم رقم خورد، الحمدلله
رب العالمین.
2. آثار داخلی این نعمت بزرگ مثبت است. افزایش
انسجام ملی، امیدآفرینی، تحكیم نظام سیاسی، افزایش سرمایه اجتماعی و افزایش
اقتدار و محبوبیت رهبری از آن جملهاند. یك حادثه میمون نیز رأی دادن آقای
خاتمی، رئیسجمهور سابق است كه حاكی از پذیرش سلامت كلی انتخابات و
تعیینكننده دانستن رأی مردم در سرنوشت خودشان در جمهوری اسلامی است. خدا
كند این كار درست آغازی برای بازگشت و جبران گذشته باشد كه انسجام ملی را
خواهد افزود. در همین جا باید از همه كسانی كه در اجرا و نظارت و حفاظت و
تأمین آرامش زحمت كشیدهاند و نیز رسانهها، به ویژه رسانه ملی تشكر كنم.
3. آثار منطقهای آن نیز بسیار حائز اهمیت است.
بخواهند یا نخواهند، سایه پربركت انقلاب اسلامی مردم ایران بر سر نهضت
بیداری اسلامی منطقه هست. این حادثه اسلامخواهان و آزادیخواهان كشورهای
منطقه را دلگرم و قدرتهای مردمی طرفدار ایران اسلامی را قویتر خواهد كرد و
به همین نسبت ضعف را در دشمنان مردم مسلمان منطقه خواهد افزود.
4. محیط بینالمللی نیز از این نعمت الهی متأثر
میشود. پیام آن به دشمنان این ملت این است كه تحریم و تهدید برخلاف آنكه
تحلیلگرانشان بعد از 12 اسفند گفتند بیتأثیر است، بیتأثیر نیست، بلكه
تأثیر عكس منافع و اغراض آنان دارد. یعنی تأثیر منفی این فشارها در زندگی
مردم نهتنها كمر آنان را خم نمیكند، بلكه بر صبر و مقاومت آنان
میافزاید. عبرت بگیرید و خود را مقابل مردم ایران قرار ندهید. قدرت
چانهزنی بیشتر در مذاكرات هستهای و مناسبات خارجی از جمله نتایج این نعمت
است كه باید بدرستی از آن بهره گرفته شود.
5. پیام این نعمت شگفتآفرین برای مسوولان چیست؟ به
روشنی این است: ما مردم به وظیفه خود در دفاع از كیان انقلاب و نظام و
پیروی از رهبری عمل كردیم، حالا نوبت شما مسوولان است كه به وظیفه خود در
برابر ما عمل كنید. حقوق مردم و حكومت دوجانبه است؛ ما حق شما را ادا
كردیم، حال شما حق ما را ادا كنید:
• دست از اختلاف بردارید و به جای آن بر تفاهمات
بیفزایید تا خدمتتان عمق و گستره بیشتری یابد، ملاك هم قانون است و اوامر
رهبری، نه سلایق شما
• از قانون تخطی نكنید و با قانونشكنی در هر سطحی مقابله كنید
• آزادیهای ما مردم را به شكل غیرقانونی محدود نسازید
• در مجلس و دولت كارشناسانه و علمی تصمیم بگیرید
• با فساد خانمانبرانداز مبارزه كنید و هیچ خط قرمزی قائل نباشید
• عدالت را روح همه تصمیمات و اقدامات خود قرار دهید
• تورم را كه بر گرده ما فشار روزافزون میآورد مهار كنید
• تولید ملی را دریابید و برای بیكاری جوانان ما چارهای بسازید
• برای اعتلای اخلاق و فرهنگ جامعه فكری بكنید و از خودتان آغاز كنید
• در مناسبات خارجی از عزتمندی ما دفاع كنید، ولی حكمت و تدبیر را نیز فراموش نكنید.
كیهان:پدیده شناسی 12 اسفند
«پدیده شناسی 12 اسفند»عنوان یادداشت روز روزنامه
كیهان به قلم مهدی محمدی است كه در آن میخوانید؛برای تحلیل اتفاق مهمی كه
روز 12 اسفند در ایران رخ داد حقیقتا باید وقت و انرژی فراوانی صرف كرد. در
یك صبح تا غروب، در شهرها و روستاهای ایران اتفاقی رخ داد كه ناظران خوش
بین آن را پیش بینی نكرده بودند و ناظران بدبین وقوع آن را محال می
دانستند. بیش از 64 درصد مردم ایران در سراسر كشور و در تهران حدود 40 درصد
كسانی كه واجد حق رای بودند، با اشتیاق از این حق خود استفاده كردند.
اگرچه برآوردها و تخمین های افكار عمومی در روزهای
ماقبل انتخابات همین عددها را كم و بیش پیش بینی می كرد، ولی كسانی در
جامعه سیاسی كشور و خصوصا تحلیلگرانی در بیرون از ایران كه ادعا می كنند
هیچ پارامتری ولو كوچك از رصد آنها پنهان نمی ماند و معادلات سیاسی را در
پیچیده ترین حالت ممكن طرح و حل می كنند، حتی به این پیش بینی نزدیك هم
نشده بودند. به جز رهبر معظم انقلاب اسلامی كه آشكارا و با قاطعیتی كه به
هیچ گونه تردیدی مجال عرض اندام نمی داد اعلام كردند مشاركت مردم ایران در
انتخابات 12 اسفند یك سیلی سخت بر گوش استكبار و دشمنان ملت ایران خواهد
بود، قریب به اتفاق كسانی كه به صحنه می نگریستند در انتظار انتخاباتی كم
رمق و در بهترین حالت متوسط الحال بودند.
مهم است به یاد بیاوریم كه دشمن در ماه های منتهی
به انتخابات تمام تلاش خود را به كار گرفته بود تا كمترین میزان مشاركت در
این انتخابات رخ بدهد. آمریكایی ها بیش از 6 ماه تلاش كردند تا با فعال
كردن یك بسته قدرتمند فشار این بار به جای محاسبات حاكمان، محاسبات مردم در
ایران را هدف بگیرند و مردم ایران را به ابزار فشار به نظام برای تعدیل
سیاست های راهبردی اش تبدیل كنند. 12 اسفند روزی بود كه كل این استراتژی به
آزمون گذاشته شد. آمریكا می خواست ببیند رفتار مردم ایران چگونه تغییر
كرده است و البته با اطمینان می گفت كه مسئله فقط میزان این تغییر است نه
اصل آن.
بر این مبنا، غربی ها با واگذاری ماموریت های
مستقیم و غیر مستقیم به عوامل خود در صحنه انتخابات سعی كردند تمام عوامل
«مشاركت گریزی» را یك جا در محیط اجتماعی ایران تجمیع كنند. مهم ترین این
عوامل اینهاست:
1- غرب به جریان فتنه در ایران ماموریت داد
انتخابات را تحریم كند. حتی جریان های داخلی جبهه فتنه هم موظف شدند بی چون
و چرا با جریان بیرونی هم گام شده و هم از كاندیداتوری خودداری كنند و هم
از دعوت مردم به مشاركت در انتخابات. هدف دشمن این بود كه با این وضع فضا
را كاملا یك دست و غیر رقابتی جلوه بدهد.
2- آمریكا با اعمال تحریم های پی در پی و متمركز
كردن تحریم ها بر معیشت مردم، تلاش بی سابقه ای برای تشدید مشكلات اقتصادی و
در كنار آن تاریك جلوه دادن دورنمای اقتصادی كشور انجام داد.
3- حتی حلقه انحرافی هم كه تصور می كرد در غیاب
اصلاح طلبان تنها گروهی است كه توان بسیج اجتماعی دارد، هیچ انرژی برای
ایجاد شور انتخاباتی صرف نكرد.
4- طرف خارجی سعی كرد با برجسته كردن تهدیدها علیه
كشور این پیام را به مردم القا نماید كه در آینده نزدیك برخوردی جدی با
جمهوری اسلامی انجام خواهدداد و بنابراین منطقی نیست كه كسی تخم مرغ های
خود را در سبد نظام بگذارد.
5- و در همین حال، دولتمردان آمریكایی در 6 ماه
گذشته به روش های مختلف این پیام را به داخل جامعه ایران ارسال كردندكه اگر
بار دیگر تحولات سال 88 تكرار شود، حمایت آمریكا از اپوزیسیون متفاوت از
آن چیزی خواهد بود كه در سال 88 انجام داد.
معنای ساده تجمیع این 5 عامل در كنار یكدیگر این
بود كه حتما باید مشاركت در انتخابات مجلس افتی محسوس داشته باشد. ارزیابی
غربی ها كه انبوهی از كدهای آشكار در ماه های گذشته آن را تایید می كند این
بود كه عدم حضور اصلاح طلبان انتخابات را سرد و بی روح خواهد كرد و مردم
-بویژه طبقه متوسط شهری در تهران- از آنجا كه هنوز دل در گرو این جماعت
دارند و به دنبال فرصتی برای گرفتن انتقام (؟!) برخوردهای سال 88 می گردند،
حتما فرصتی به دلپذیری انتخابات مجلس را از دست نخواهند داد. به یاد
بیاورید كه عموم تحلیلگران غربی و ضد انقلاب وقتی از آنها درباره علت
خاموشی و بلكه مرگ یكباره فتنه سبز سوال می شد، طوطی وار این پاسخ را تكرار
می كردند كه تحركات اعتراضی سال 88 به هیچ وجه نمرده بلكه به لایه های
زیرین جامعه منتقل شده و از آنجا كه مردم سخت از گرفتار شدن در مهلكه سركوب
در هراسند، فعلا ترجیح می دهند اعتراض خود را پنهان كنند تا زمانی مناسب
كه به یكباره همه این آتش های زیر خاكستر بیرون خواهد ریخت.
ضد انقلاب از چند ماه مانده به انتخابات مجلس نهم
می گفت آن فرصت طلایی روز 12 اسفند است یعنی روزی كه نظام به حضور مردم پای
صندوق های رای نیازمند است و بیان اعتراض به شكل عدم مشاركت در انتخابات
هم هیچ هزینه امنیتی ندارد. به همین دلیل بود كه حلقه لندن و بی بی سی
فارسی به عنوان ترمینال تجمیع ضد انقلاب از یك هفته مانده به انتخابات حتی
عدد پیشنهادی خود را هم -مشاركت 10 درصدی در انتخابات- اعلام كرده بودند و
برخی متوهمان در داخل پیشاپیش مقاله می نوشتند كه «چرا در انتخابات شركت
نخواهیم كرد» تا روز 12 اسفند كه به زعم آنها مردم صحنه را خالی كردند،
آنها رهبر و پیشوای ملت جلوه كنند!
در روز 12 اسفند به نحوی شوك آور همه این ارزیابی
ها بی معنا از آب درآمد. بویژه مشاركت حدود 40 درصدی مردم شهر تهران در
انتخابات مجلس نشان داد همه آن افسانه هایی كه درباره بحرانی بودن روابط
نظام و طبقه متوسط گفته می شد بی معنا بوده است. جالب است كه در سراسر كشور
هم كسی از كاندیداها برای جلب رای مردم نیازی به آویختن از حربه اصلاحات
یا انحراف ندید و حتی به عنوان نمونه یك گزارش هم وجود ندارد كه نشان بدهد
كسی در فلان حوزه انتخابیه برای محبوب كردن خود در قلوب رای دهندگان، خود
را به جریان انحرافی منتسب كرده باشد.
سوال این است: این مشاركت محصول چه عواملی است و چرا محاسبات دشمن با محاسبات مردم ایران تا این حد بیگانه است؟
محورهای زیر صرفا تمهید یك بحث مقدماتی در این باره است:
1-
بدون شك نخستین عامل در خلق پدیده 12 اسفند شخص رهبر معظم انقلاب بوده
اند. دشمن ظرف ماه های گذشته تلاش گسترده ای برای تمركز حملات رسانه ای بر
شخص رهبری انجام داد احتمالا به این دلیل كه خوب می دانست این تنها جایگاهی
است كه می تواند همه بافته های آنها را در زمانی كوتاه پنبه كند. انتخابات
12 اسفند نشان داد اعتبار رهبری در میان جامعه كه همواره در اوج قرار
داشته به مرتبه ای بی سابقه رسیده است و این بدون شك ناشی از توان منحصر
بفرد رهبر بصیر انقلاب در مدیریت بحرانی های متعددی است كه مردم دیده اند
دشمن چگونه برای طراحی تك تك آنها حریصانه و بی دریغ وقت و امكانات مصرف می
كند.
2- دومین عامل آن است كه اعتماد به آینده كشور و
امید به بهبود و حل مشكلات در چارچوب سیستم فعلی همچنان یك اصل بنیادین در
رفتار سیاسی مردم ایران است. این سر جای خود بحثی مفصل است كه مثلث
فتنه-انحراف-بیگانه برای رساندن مردم به این مرحله كه منشا همه مشكلات را
ساختار نظام و راه حل همه مشكلات را تغییر ساختار بدانند چه طراحی عظیمی
انجام دادند ولی انتخابات 12 اسفند نشان داد مردم اعتماد به ساختار و
توانایی آن برای حل مشكلات را با استواری حفظ كرده اند و محور فتنه-انحراف-
بیگانه رسواتر از آن است كه توان خط دهی به مردم ایران را داشته باشد.
3- عامل سوم بی تردید به تهدیدهای بی رویه ای باز
می گردد كه دشمن در ماه های گذشته علیه تمامیت و موجودیت كشور روی میز
گذاشت. تصور غربی ها از سال 88 به این سو همواره این بوده است كه فشار
خارجی به جای آنكه در داخل اتحاد ایجاد كند، باعث سست شدن پیوندهای مردم و
نظام و در نهایت بحرانی شدن محیط سیاست داخلی ایران خواهد شد.
12 اسفند روزی بود كه این ایده را به بوته آزمون
گذاشت. در این روز معلوم شد كه همچنان جامعه ایرانی با قوت از الگوی وحدت
در مقابل فشار خارجی تبعیت می كند و اگر فشارها از حد معینی عبور كند، حتی
آن كسانی كه غرب آنها در زمره سازشكاران و لیبرال ها قلمداد می كند هم در
پیوستن به جبهه مردمی مقاومت علیه دشمن تردید نخواهند كرد.
درباره تبعات راهبردی انتخابات 12 اسفند در مجالی دیگر سخن خواهیم گفت.
خراسان:احیای سیاسی پوتین و چالشهای پیش رو
«احیای سیاسی پوتین و چالشهای پیش رو»عنوان
یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه است كه در آن
میخوانید؛همزمان با پنجاه و نهمین سال روز سکته مغزی استالین و خداحافظی
همیشگی وی با قدرت ولادیمیر پوتین که بسیاری او را "معمار روسیه جدید" نام
داده اند، توانست برای سومین بار به عنوان رئیس جمهور روسیه به کرملین راه
یابد. در تحلیل جامعه شناختی نسبت به تحولات سیاسی در روسیه ، چگونگی
جابجایی قدرت در کرملین و نخبگان حاکم بر این کشور مقالات و تحلیل های
مختلفی ارائه شده است.
با این حال بسیاری معتقدند" از زمان پیروزی تاتارها
تنها یک عامل بر تاریخ روسیه حاکم و در تمامی شئونات سیاسی، اجتماعی،
اقتصادی و فرهنگی جامعه روسیه ریشه دوانده و قالب نهادینه و پردوامی پیدا
کرده است و آن نهاد استبداد پدرسالارانه می باشد". چهار سال پیش پوتین چون
نمی توانست برای سومین بار پی در پی در رقابت های ریاست جمهوری شرکت کند،
از دمیتری مدودف که طی سال های گذشته همواره در کنارش بوده برای کسب این
سمت حمایت کرد.
به گمان بسیاری، مدودف طی ۴ سال گذشته اگر چه رئیس
جمهور بود اما این ولادیمیر پوتین بود که قدرت اصلی را در دست داشت.
ولادیمیر پوتین که هوادارانش می گویند ثبات و رفاه را پس از دوره ای بحرانی
به کشور بازگرداند، "محبوب ترین" سیاستمدار روسیه به شمار می رود، با این
حال تحولات داخلی، منطقه ای و بین المللی این روزها به گونه ای در حال رقم
خوردن است که قطعا دولت جدید پوتین را با مشکلات عدیده ای مواجه خواهد
ساخت.
در سطح داخلی مثلث، اقتصاد، اصلاحات سیاسی و پایگاه
جدید اجتماعی چتر چالش های پیش روی دولت آینده را تشکیل می دهد. چالش های
اقتصادی پیش روی کرملین عبارتند از: ناکار آمدی نظام اقتصادی، خصوصی سازی
نا عادلانه به جای مانده از دهه 90، بحران ناشی از رکود اقتصادی اروپا،
فساد اداری و تسلط الیگارشی متصل به کرملین بر شاه راه های تجاری. از سوی
دیگر بزرگ ترین چالش سیاسی پوتین موج جدید تظاهرات مردمی است که در اعتراض
به تقلب در انتخابات دوما شکل گرفت و همچنان ادامه دارد.
هر چند تعداد مخالفین در مقایسه با طرفداران پوتین
اندک است اما تشکیلات، ایده ها و مقاومت آنها در طرح مطالبات حاکی از جدیت
آنها دارد و پرواضح است که آنها به این سادگی کوتاه نخواهند آمد. تجربه
نشان داده که این گونه جریانهای مخالف می توانند قهرمانان ملی یک کشور را
به زیر بکشند، تجربه حکومت های طولانی قذافی ، مبارک و بن علی هنوز در ذهن
بسیاری پررنگ است.
شاید به همین دلیل است که این روزها شاهد فاصله
گرفتن پوتین از حزب "روسیه واحد"، حزب حاکم بر این کشور هستیم، به اعتقاد
برخی از تحلیل گران پوتین تلاش دارد تا شخصیتی فراجناحی و مردمی برای خود
فراهم آورد. موضوعی که سومین چالش پیش روی ساکنان کرملین در سطح داخلی را
تشکیل می دهد. ولادیمیر پوتین بعد از انتخابات مجبور خواهد شد تا طبقه
اجتماعی جدیدی را برای خود تعریف کند.
اکنون هم محافظه کاران طرفدار او هستند، هم
ملیگرایان و هم طرفداران اصلاحات. ولی او سرانجام بایستی از میان این
گروه ها یکی را برگزیند و سیاستی را دنبال کند که به نفع تنها
بخشی از رأی دهندگان باشد.
در این شرایط برخی طرفداران فعلی او احساس
خواهند کرد که به آن ها خیانت شده است. در سطح بین المللی نیز بزرگ ترین
چالش های پیش روی ساکن قدیمی کرملین عبارتند از : افول قدرت آمریکا و شکل
گیری جهان چند قطبی، بیداری اسلامی در منطقه و کاهش نفوذ روسیه در
خاورمیانه و شمال آفریقا، ایجاد یک اتحادیه قوی از کشورهای سابق عضو اتحاد
جماهیر شوروی، سپر دفاع موشکی و حفاظت از منطقه قفقاز و آسیای مرکزی در
مقابل گسترش ناتو.
بسیاری از چالش های مطرح شده برای پوتین و روسیه
جدید نیست و می توان گفت برخی میراث به جای مانده از اتحاد جماهیر شوروی
است. با این حال همین چالش ها است که آینده سیاسی پوتین را رقم خواهد زد.
حضور چند باره پوتین در قدرت و بازی پوتین -مدودف،
هرچند این روزها در حال تبدیل شدن به یک مدل حکومتی جدید برای تداوم حضور
نخبگان سیاسی در قدرت است، برآمده از فرهنگ استبداد پدر سالارانه روسی است،
که ظاهرا این روزها دارد کمرنگ می شود. احیای سیاسی پوتین در انتخابات
اخیر را شاید بتوان نقطه اوج زندگی پوتین دانست.
نقطه ای که آغاز افول وی نیز می باشد. تاریخ سیاسی
کشورهای جهان نشان می دهد افراد متعددی توانسته اند با کسب حمایت مردمی سال
های متمادی را بر آنان حکومت کنند اما همین افراد فرجام های گوناگونی
داشته اند برخی چون قذافی منفور ملتشان شدند و برخی چون ماهاتیر محمد
قهرمان ملی.
جمهوری اسلامی:رجزخوانیهای انتخاباتی
«رجزخوانیهای انتخاباتی»عنوان سرمقاله روزنامه
جمهوری اسلامی است كه در آن میخوانید؛باراك اوباما، رئیسجمهور آمریكا، در
اجلاس سالانه "كمیته امور عمومی آمریكا و اسرائیل" معروف به "آیپك" درباره
پای بندی خود به حمایت از رژیم صهیونیستی و همینطور مقابله جدی با جمهوری
اسلامی ایران به خاطر چیزی كه او آن را فعالیتهای هستهای و رفتن به طرف
سلاح هستهای نامیده، مطالبی گفته است كه كاملاً جنبه نمایشی و تبلیغاتی
دارد. انتخابات ریاست جمهوری آمریكا قرار است در آبانماه سال آینده برگزار
شود و انتخاب مجدد باراك اوباما برای او و حزب دموكرات آمریكا كاملاً
حیثیتی است.
این نكته برای حزب دموكرات آنقدر اهمیت دارد كه او
بعد از سخنان چاپلوسانه و متملقانهای كه برای جلب نظر صهیونیستها در
اجلاس "آیپك" به زبان آورد، این نكته را هم اضافه كرد كه: "طی روزهای آینده
منتظر باشید تا رقبای جمهوری خواه از پایبندی شان بر روابط آمریكا و
اسرائیل سخنان بسیاری بگویند اما شما میتوانید پایبندی من را بر این مساله
در اقداماتم ببینید چرا كه طی سه سال اخیر به وعدههای خود در قبال
اسرائیل پایبند بوده و در تمام لحظات حساس، ما تكیه گاهی برای اسرائیل بوده
ایم."
اظهارات رئیسجمهور آمریكا در اجلاس "آیپك" دو بخش
دارد. بخش مربوط به تملقهائی كه او به صهیونیستها گفته و بخش حملاتی كه
به ایران كرده تا نظر صهیونیستها را بیشتر به خود و حزب دموكرات جلب كند.
در بخش اول، اوباما، بار دیگر از كلمه "مقدس" برای
حمایتهای آمریكا از رژیم صهیونیستی استفاده كرد و افزود: "در تمام لحظات
حساس، تكیه گاهی برای اسرائیل بوده ام". وی گفت: تمام مدت سه سالی كه در
پست ریاست جمهوری بودم به اسرائیل كمك كردم و این فقط یك شعار نبود، بلكه
در موضوعات مهمی مثل گزارش نمایندگان مجامع بینالمللی كه اسرائیل را محكوم
كردند من در كنار اسرائیل قرار گرفتم، در ماجرای كشتی آزادی كه اسرائیل به
آن حمله كرد و محكوم شد، من از اسرائیل حمایت كردم و در جنگ غزه نیز من
حامی اسرائیل بودم.
این سخنان، موجب شد شیمون پرز رئیس رژیم صهیونیستی
كه در اجلاس "آیپك" حضور داشت، زبان به تمجید از اوباما بگشاید و بگوید:
"باراك اوباما، دوست اسرائیل در كاخ سفید است". وی افزود: "اوباما شدیداً و
عمیقاً به اسرائیل پایبند است و تحت رهبری وی ائتلاف امنیتی میان واشنگتن
و تلآویو به بالاترین حد خود رسیده و این مسأله انعكاس دهنده ارزشهائی
است كه آمریكا را به كشوری بزرگ تبدیل كرده و به اسرائیل نیز امنیت بخشیده
است."
بخش دوم سخنان اوباما كه حاوی حملاتی تند به ایران
است نشان میدهد وی اطمینان نداشته با تعریف و تمجیدهای داغ از رژیم
صهیونیستی، توجه و رضایت صهیونیستها را كاملاً جلب كرده باشد. به همین
جهت، چاشنی حمله به ایران را زیاد كرد و نسبت به گذشته تندترین سخنان را
علیه ایران به زبان آورد. وی ضمن متهم كردن فعالیتهای هستهای ایران به
گرایش به سوی نظامی شدن و تولید سلاح هسته ای، گفت: من، به عنوان
رئیسجمهور و فرمانده نیروهای مسلح عمیقاً صلح را بر جنگ ترجیح میدهم و
فقط وقتی زمان و شرایط ایجاب كند به زور متوسل خواهم شد و میدانم كه
مقامات اسرائیلی نیز همگی با هزینهها و پیامدهای جنگ آشنائی دارند."
رئیسجمهور آمریكا به این مقدار راضی نشد و تلاش كرد با جملات دیگری كه
باحمایت از رژیم صهیونیستی همراه بود رجزخوانی خود را تكمیل كند. وی افزود:
ما همگی ترجیح میدهیم این مسأله به شكل دیپماتیك حل شود، اما مقامات
ایرانی نباید هیچ تردیدی درباره اداره آمریكا داشته باشند، همانطور كه
نباید به حق حاكمیت اسرائیل برای اینكه خودش درباره آنچه برای برآوردن
نیازهای امنیتیاش ضروری است، تصمیم گیری كند، تردید نداشته باشند."
اوباما، با تكرار تهدیدها نشان داد كه برای دوباره
رئیسجمهور شدن اهمیت بسیار زیادی قائل است و به همین جهت برای چندمین بار
در سخنرانی خود این مطلب را با عبارت مختلف و اینبار اینگونه تكرار كرد كه:
"در رابطه با برنامه هستهای ایران، هیچ گزینهای را از روی میز كنار
نمیگذاریم و در این باره جدی هستیم، زیرا یك ایران مسلح به سلاح اتمی
كاملاً مغایر با منافع امنیتی اسرائیل است و در عین حال با امنیت ملی
آمریكا نیز مغایرت دارد."
آنچه در حاشیه اظهارات اوباما در "آیپك" لازم است
گفته شود اینست كه برای ملت آمریكا وجود رئیس جمهوری كه حیثیت خود و حزب
متبوع خود را در گرو یك مشت صهیونیست دوره گرد و یك دولت جعلی غاصب و
تروریست میداند، ننگ بزرگی است. مردم آمریكا نیز از همین حقارت رئیسجمهور
خود رنج میبرند. اینكه عدهای از مردم آمریكا بعد از سخنرانی اوباما
اعلام كردند به سیاستهای وی در قبال ایران معترضند و با حمایتهای دولت
آمریكا از رژیم صهیونیستی موافق نیستند، بیانگر همین مطلب است.
اما آنچه به ایران مربوط میشود، علاوه بر نادرستی
اتهام گرایش فعالیتهای هستهای ایران به نظامی گری، اصولاً تهدیدهائی كه
در اظهارات اوباما آمده، اظهارات نخ نما شدهایست كه 33 سال است مردم ایران
آنها را شنیدهاند و با بیاعتنائی از كنار آنها گذشتهاند. اسلاف اوباما
علاوه بر تهدیدهای لفظی علیه ایران، وارد عمل نیز شدند و طرفی نبستند.
بنابر این، بهتر است آقای اوباما بیش از این ملت آمریكا را گروگان
صهیونیستها قرار ندهد و به تعهد خود برای حفظ اعتبار و حیثیت ملی كشور خود
پای بندی نشان دهد. ضمناً این واقعیت نیز برای افكار عمومی جهان قابل درك
است كه رجزخوانیهای انتخاباتی همواره دوره و موسمی دارند و معمولاً
رجزخوانها به حرفهای توخالی و بیپشتوانه زدن عادت دارند.
رسالت:بشارتهای 12 اسفند
«بشارتهای 12 اسفند»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت
به قلم محمدمهدی انصاری است كه در آن میخوانید؛تا چند روز پیش از برگزاری
انتخابات 12 اسفند برخی نگران بودند،نگران از كاهش مشاركت، نگران از موثر
واقع شدن تبلیغات منفی و مسموم دشمن و نگران از هر عامل دیگری كه به نحوی
انتخابات را تحتالشعاع قرار دهد؛ اما در آستانه انتخابات، این فقط رهبر
معظم انقلاب بود كه وعده انتخاباتی پرشور و گسترده را با صراحت به ملت
"بشارت" دادند و همین تنها بشارت،به همه آرامش داد. یقینا مشاركت حدود 65
درصدی در انتخابات مجلس نهم و ویژگیهای خاص این انتخابات و پیامهای داخلی
و خارجی آن نوید بخش بشارتهای بزرگتر و امیدآفرین برای نظام اسلامی است.
در این خصوص چند نكته به نظر میرسد:
1- مردم شریف و با "بصیرت" ایران اسلامی بار دیگر
"وفاداری" خود را به نظام جمهوری اسلامی علیرغم همه مشكلات و كاستیها به
اثبات رساندند و نمایش بیبدیلی از روح "مقاومت" و "عظمت" خود را به رخ
جهانیان كشیدند. مردم فارغ از سیاسیكاریها و جناحبازیها
وحاشیهسازیها، با "خلوص نیت" و با ارادهای سرشار از "عشق" به كشور و
انقلاب به پای صندوقهای رای رفتند.
2- رهبری نظام به عنوان عالیترین شخصیت مذهبی و
سیاسی كشور، با هوشمندانهترین شیوه و درگیر و دار شدیدترین هجمه جنگ نرم
دشمن و در اوج بیسابقهترین تحریمها علیه ایران اسلامی، مدیریت كشور را
در شرایط سخت داخلی و خارجی و بویژه پس از فتنه 88 به گونهای عهدهدار
شدند كه "فتحالفتوح" دیگری در دوران زعامت و رهبری ایشان رقم خورد.
3- این انتخابات، فیالواقع یك رویداد سیاسی
معنادار و به تعبیری "انتخاباتی كیفی" بود. مردم علاوه بر اینكه به دشمنان
نظام پیامهای روشنی دادند در داخل هم اولا به صورت لیستی رای ندادند و
كاملا گزینشی و بر مبنای شناخت و صلاحیتهای افراد، نمایندگان خود را
برگزیدند. ثانیا چهرههای قدیمی و ناكارا یا افراد تندرو و افراطی حذف شدند
و چهرههای كارآمد، جوان و ولایتمدار بیشتری راهی خانه ملت ساختند. ثالثا
بار دیگر "غیر قابل پیشبینی بودن خود" آن هم در عرصههای سخت و شرایط
دشوار را به اثبات رساندند.
4- بسیاری از نخبگان و خواص سیاسی دریافتند كه خیلی
از پیشبینیها و تحلیلهای ایشان در قبال روانشناسی سیاسی مردم چندان هم
دقیق نیست و باید مردم انقلابی، هوشمند و با كیاست ایران را فقط از همان
زاویهای كه امام و رهبری تعریف كرده و توصیف میكنند به تحلیل بگذارند.
همه ما هم كه به نوعی نگران كاهش مشاركت مردم در انتخابات بودیم باید
استغفار كنیم و قدردان این ملت با بصیرت باشیم زیرا مشاركت انتخابات مجلس
هفتم و هشتم به ترتیب 51 و 55 درصد بوده و مشاركت مجلس نهم به حدود 65درصد
رسیده است!!
5- "حماسه 12 اسفند" و شورآفرینی مردم كه با شعور
انقلابی ایشان رقم خورد، وظایف و ماموریتهای منتخبان مجلس آینده را بسیار
سنگین و حساس میكند. در دهه پیشرفت و عدالت و در سالهایی كه افق روشن
1404 برای ایران اسلامی ترسیم گشته، مجلس جدید بایستی با امانتداری نسبت به
اعتماد مردم و قدرشناسی از درایت رهبری نظام، نسبت به مشكلات مختلف جامعه
تكاپوی بیشتری از خود نشان دهد و با پرهیز از منازعات جناحی و
سیاسیكاریهای بیهوده، تنها به عزت و عظمت ایران اسلامی بیندیشد.
6- "بشارتهای انتخابات 12 اسفند" از حیث داخلی و
خارجی عبارت از این است كه ملت انقلابی و مسلمان ایران از 33 سال پیش راه
حقیقی "تعالی و پیشرفت" خود را بازشناخته و در طی این مسیر، هرگز تردیدی به
خود راه نمیدهد و گذشت زمان، تغییر شرایط، عوض شدن نسلها، آمدن و رفتن
دولتها و مجالس و اشخاص ذرهای درنگ بر این اراده پولادین وارد نخواهد
آورد. این را همه باید بدانند، چه فتنهگران و جاهلان و فریب خوردگان داخلی
وچه دشمنان و معاندان ملت و نظام اسلامی ...
7- راه نیافتگان به مجلس هم بدانند كه آنها به
تكلیف شرعی و قانونی خود عمل كردهاند و هرگز شكستی برای خود تصور نكنند.
آنها به هر حال خود و برنامههای خود را در معرض انتخاب ملت قرار دادهاند و
تشخیص و رای مردم نیز ملاك و میزان اصلی است. اما آن راه نیافتگانی كه
قبلا نماینده بودهاند یا اكنون نماینده هستند و به تشخیص ملت، محروم از
نمایندگی شدهاند باید به بازخوانی عملكردها و موضعگیریهای خود بپردازند
زیرا تصمیم ملت، مملو از پیامهای آشكار و معناداری است كه تنها اهل بصیرت
و حقیقت در مییابند. این افراد بدانند كه راه اصلاح و بازگشت تمام عیار
به مسیری كه خواست انقلاب، مردم و رهبری است همواره گشوده است تا شاید در
عرصههای دیگر و فرصتهای بعدی امكان خدمت فراهم آید.
سیاست روز:آقای اوباما اتفاقاً بلوف میزنید
«آقای اوباما اتفاقا بلوف میزنید»عنوان سرمقاله
روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است كه در آن میخوانید؛در چند روز
گذشته اوباما رئیسجمهور آمریکا که در فضای سیاسی این کشور از شرایط مطلوبی
برای به دست آوردن دور دوم ریاست جمهوری ایالات متحده برخوردار نیست،
سخنان تندی را علیه جمهوری اسلامی ایران مطرح کرده است. شاید بتوان این
سخنان را نوعی جنگ طلبی «باراک» دانست.
این سخنان را که تازهترین آن در یک نوبت و پیش از
برگزاری اجلاس «آیپک» گفته شد و پس از آن در همین اجلاس بر زبان آورد،
میتوان از چند منظور بررسی کرد.
ابتدا به سخنان رئیسجمهور آمریکا که به خاطر شرایط داخلی و همچنین اوضاع منطقهای قافیه را باخته است توجه کنید.
«در صورتی که گزینه نظامی، فعالیتهای هستهای ایران را متوقف کند، آمریکا از این گزینه استفاده خواهد کرد.»
او حتی گفته است که؛ بلوف نمیزنم! گفتوگو با مجله
آتلانتیک «برای جلوگیری از دسترسی ایران به سلاح هستهای، در مورد توسل به
زور تردید نخواهم کرد.» سخنرانی در اجلاس آیپک هر چند در تضاد با این
سخنان، ولادیمیرپوتین رئیسجمهور روسیه که روز گذشته با اکثریت قاطع انتخاب
شد، مواضعی را مطرح کرده است، مانند این موضع که گفته است «اجازه حمله
نظامی به ایران را نخواهیم داد.» که این مواضع در جای خود باید مورد تجزیه و
تحلیل قرار گیرد، اما در سخنان اوباما چند نکته وجود دارد.
نکته نخست در سخنان تند اوباما علیه ایران به موضوع
سلاح هستهای باز میگردد. بسیاری از سازمانهای اطلاعاتی آمریکایی براساس
اسناد و مدارکی که به هر نحوی به دست آوردهاند، اعتراف کردهاند که
فعالیتهای هستهای ایران صلحآمیز است و ایران قصد دستیابی به سلاح
هستهای را ندارد.این که ایران چنین قصدی ندارد بارها از سوی مقامات ارشد
کشورمان مورد تاکید قرار گرفته است و حتی گزارشهای آژانس هم این ادعا را
تایید میکند.
حال چرا اوباما باز هم بر طبل حمله و جنگ میکوبد
به خاطر این است که او هم میداند و آگاه است که جمهوری اسلامی ایران به
سوی تولید سلاح هستهای نمیرود و نخواهد رفت.
حضرتآیتالله خامنهای در دیداری که دانشمندان
هستهای در تاریخ ۳/۱۲/۹۰ با ایشان داشتند فرمودند؛ «ملت ایران هیچگاه به
دنبال سلاح هستهای نبوده و نخواهد بود به دنیا نیز ثابت خواهد کرد که سلاح
هستهای اقتدار آفرین نیست... ایران میخواهد به دنیا ثابت کند که داشتن
سلاح هستهای قدرتآفرین نیست... بلکه میتوان اقتدار متکی به سلاح هستهای
را درهم شکست و ملت ایران، این کار را خواهد کرد.»از سخنان اوباما علیه
ایران میتوان اینگونه نتیجه گرفت که، تهدیدات او به خاطر این که تاکنون و
حتی درآینده سند و مدرکی دال بر اقدام ایران برای دستیابی به سلاح هستهای
به دست نخواهد آمد، تو خالی و فریب انگیز است و هیچ گزینه و اقدام نظامی
علیه ایران انجام نخواهد شد.
از سوی دیگر نکته مهمی هم در زمینه دلداری و همراهی
با سران وحشتزده رژیم صهیونیستی، در سخنان رئیسجمهور آمریکا دیده
میشود. این رژیم، در اطراف خود شاهد تحولاتی است که هر کدام از آنها عرصه
را بر اسرائیل در منطقه و جهان تنگتر کرده است، احساس خطری که اکنون سران
رژیم صهیونیست در وجود خود احساس میکنند، باعث شده است تا «اوباما» برای
آرامش خاطر آنها این سخنان را علیه ایران بر زبان بیاورد و آنها را هم
تسکین دهد. وگرنه خود میداند که اقدام یکجانبه نظامی ا سرائیل علیه ایران،
باعث نابودی کامل کشور جعلی ۲۲ کیلومتر مربعی خواهد شد که این اتفاق
آنچنان هم باب میل سران صهیونیزم آمریکایی نیست.عاقلانهترین و منطقیترین
کاری که اوباما میتواند انجام دهد این است که به توصیهها و نصایح
اندیشمندانی چون چامسکی بیشتر توجه کند که گفته است؛«جهان توصیف آمریکا از
ایران به عنوان تهدید حتمی برای صلح جهانی را نخواهد پذیرفت و واشنگتن و
تلآویو شیطانهای اصلی هستند.
تهران امروز:تنها بازیگر شهر
«تنها بازیگر شهر»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران
امروز به قلم حجت كاظمی است كه در آن میخوانید؛پیروزی قابل انتظار
ولادیمیر پوتین در انتخابات ریاست جمهوری روسیه منجر به تكرار این سوال شد
كه این موفقیت تا چه اندازه حاصل رقابتی واقعی و منصفانه بوده است؟بسیاری
معتقدند كه این پیروزی حاصل یك زمینه سازی گسترده و نوعی مهندسی سیاسی بوده
است كه پوتین و حامیان وی بارها از آن سود برده اند.
در عین حال گروهی دیگر نیز معتقدند كه پیروزی حزب
روسیه متحد و شخص پوتین باید از جنس پیروزی ها حزب عدالت و توسعه و اردوغان
تلقی شود؛ یعنی پیروزی برآمده از موفقیت در حل مسائل مبتلا به جامعه تلقی
شود.با درنظر داشتن تحلیل های مختلف، می توان چندین دلیل را به عنوان پس
زمینه این پیروزی مطرح كرد:
1 - بخش مهمی از دلایل موفقیت پوتین در عرصه سیاست
روسیه در یك دهه گذشته باید بر زمینه تجربه سیاسی و اجتماعی دهه اول پس از
فروپاشی شوروی تحلیل شود.دهه 90 برای روسها، دوران نابسامانی، فروپاشی همه
جانبه اقتصادی و اجتماعی،بحران هویت، افول پرستیژ بین المللی و مهم تر از
همه دست و پنجه نرم كردن نظام سیاسی با مجموعه ای از نخبگان فاسد و
ناكارآمد است. این نخبگان نقش مهمی در از دست رفتن اعتماد به نفس روسها به
عنوان ملتی دارای جهتگیری های استثناگرایانه داشتند.ظهور ولادیمیر پوتین و
حزب روسیه متحد در صحنه سیاسی روسیه، اگرچه در متن نظام سیاسی و نخبگان
فاسد آن صورت گرفت، ولی توانست با فراتر رفتن از منطق حاكم بر سیاست روسیه
در دهه 90، بر نابسامانی ها غلبه و سامان سیاسی را به روسیه
بازگرداند.تخفیف بحران سیاسی به ویژه سركوب خواسته های جدایی طلبانه،خارج
كردن نسبی فضای سیاسی از كنترل باندهای مافیایی،بازگرداندن پرستیژ ملی و
پایان سردرگمی در سیاست خارجی و... از جمله مواردی بودند كه پوتین را به
چهره محبوب روسها بدل كرد.
در این میان موفقیت پوتین در سامان دادن به وضعیت
اقتصادی كه افزایش قیمت نفت در دهه اول قرن جدید نقش بسزایی در آن
داشت،باعث شد تا طبقات پایین و میانی روسیه كه دوران سختی را در دهه 90
گذراندند، به او به چشم یك منجی نگاه كنند.گرچه نگاه جامعه روسیه به پوتین
در چند سال اخیر تعدیل شده است، ولی او همچنان برای اكثریت روسها یادآور
استالین و پطر كبیراست.
2 -فرهنگ سیاسی روسیه همواره نشانه های محكمی از دو
ویژگی مهم را به نمایش گذارده است:میل به شخصیت قدرتمند و حامی پروری.این
دو ویژگی به صورت مشخصی به كمك پوتین آمده است تا بتواند رقبای خود را از
صحنه بیرون كرده و سیطره خود را بر عرصه سیاسی افزایش دهد.بر زمینه همراهی
روسها با چهره مقتدر و نیرومند(به ویژه در وضعیت نابسامانی)، پوتین تلاش
كرده تا در قامت یك چهره مقتدر و نیرومند جلوه كند كه قادر است جایگاه
جهانی روسیه را احیا و فساد و ناكارآمدی داخلی را از میان بردارد.
در عین حال همگام با الگوهای تثبیت شده حامی پروری
در سیاست روسیه، پوتین موفق به شكل دادن به یك شبكه موثر و قدرتمند حامیان و
تابعان در میان نخبگان سیاسی و رسانه ای، اقتصادی، كارگزاران
دولتی،نظامیان شده است كه عملا توانسته اند گوی رقابت را از سایر شبكه های
قدرت در روسیه بربایند و طی یك دهه گذشته سیطره خود بر ساختار سیاسی و
اقتصادی و اجتماعی روسیه افزایش دهند.
آنچه كه مخالفان پوتین در مورد غیر منصفانه و
مهندسی شده بودن انتخابات در روسیه می گویند بیش از هر چیزی به این واقعیت
اشاره دارد كه پوتین به مدد شبكه حامیان قدرتمند خود و حزب روسیه متحد در
مقام نمود بیرونی این شبكه، توانسته در عمل فضاهای مانور را از دست رقبای
خود خارج كند.در این وضعیت گرچه ظاهرا رقبا برای حضور در رقابت،نقد گروه
حاكم ، راهپیمایی و... آزاد هستند و دخالت موثری در انتخابات نمی شود،ولی
در عمل آنها امكان اندكی برای پیروزی دارند چون سیطره پوتین و شبكه وی فضای
تنفسی اندكی برای رقبا بر جای گذاشته است.
3 -متغیر سوم به صورت مشخصی با بحث بالا ارتباط
دارد.واقعیت آن است كه پوتین در انتخابات اخیر، در شرایطی وارد صحنه رقابت
شد كه اپوزیسیون رقیب وی(كمونیستها،ملیگرایان و لیبرال ها) عملا قادر به
معرفی یك رقیب جدی برای وی نشده بود.
عمده ترین چهره رقیب یعنی گنادی زیوگانف از حزب
كمونیست،یك بازنده همیشگی انتخابات بوده كه حتی در مقطع نابسامانی
هایحكمرانی یلتسین نیز نتوانست در قامت یك آلترناتیوجدی
عملكند.كمونیستها طی دو دهه گذشته هیچ گاه موفق به عبور از كمونیسم
كلاسیك روسی به سوی یك سوسیال دموكراسی نوزایی شده و موثر نشدند و از این
رو نتوانستند گستره اجتماعی خود را از گروههای دارای حس نوستالژیك به دوران
شوروی فراتر ببرند.گروههای لیبرال و غرب گرا به عنوان مهم ترین مخالفان
پوتین نیز در یك بحران آلترناتیوسازی به سر می برند، ضمن آنكه جامعه روسیه
هیچ گاه تمایلی جدی به لیبرالیسم و غرب گرایی نشان نداده است.
در این شرایط تحریم انتخابات اخیر از سوی غرب
گرایان بیشتر نشانه ای از این معضل است تا اعتراضی به روند انتخابات. نتیجه
آنكه وقتی آلترناتیو جایگزینی وجود ندارد،پوتین عملا «تنها بازیگر شهر»
است.موفقیت ها و كارآمدیوی در دهه گذشته در كنار شبكه قدرتمندی از حامیان،
باعث شده تا عملا چهره بدون رقیب باشد و همگان پیشاپیش پیروزی وی را پیش
بینی كنند. با این تحلیل می توان در پاسخ به سوال ابتدای متن گفت كه پیروزی
پوتین را به صورت همزمان حاصل تلاقی و درهم تنیدگی سازوكارهای منصفانه و
غیر منصفانه است. هیچ كس نمی تواند محبوبیت وی را انكار كند و مدعی دخالت
موثر در روند انتخابات باشد.
در عین حال این ادعا كه پیروزی وی مشابه پیروزی حزب
اردوغان است یعنی موفقیتی برآمده از كارآمدی نیز چندان قابل پذیرش نخواهد
بود.وجود سازوكارهای كلان و البته پنهان غیر منصفانه قابل انكار نیست.عوامل
مختلف گردآمده اند تا پوتین برای 6 سال دیگر به كرملین بازگردد.این بازگشت
در عین اینكه تاثیر مشخصی بر سیاست جهان خواهد گذاشت، می تواند آغازگر
دورانی از یك اقتدارگرایی تقویت شونده باشد كه بسیاری در مورد آن هشدار می
دهند.
حمایت:مجلس هشتم و انتظارات حقوقی
«مجلس هشتم و انتظارات حقوقی»عنوان یادداشت روز
روزنامه حمایت است كه در آن میخوانید؛با برگزاری انتخابات نهمین دوره مجلس
شورای اسلامی و تعیین تکلیف منتخبین بسیاری از حوزه های انتخابیه و مشخص
شدن افرادی که به دور دوم در برخی حوزهها راه پیدا کردند تا در دور دوم
مبتنی بر حد نصاب لازم برای ورود به مجلس تعیین تکلیف نهایی صورت گیرد، در
حال حاضر مشخص شده است که بسیاری از نمایندگان محترم فعلی مجلس هشتم بار
خدمتگزاری ملت در مجلس شورای اسلامی از دوش آنها برداشته شده و در آینده
باید در سنگرهای دیگر در خدمت مردم باشند.
تا زمان پایان رسمی دوره مجس هشتم هنوز مدت قابل
توجهی باقی مانده است از همین رو چند نکته از منظر انتظارات حقوقی خطاب به
نمایندگان محترم مجلس هشتم می توان مطرح کرد. امید است مفید واقع و یادآوری
این نکات مرضی خداوند سبحان واقع شود. نکته اول اینکه جا دارد از همه
تلاشهای انجام شده طی 4 سال گذشته توسط نمایندگان دوره هشتم مجلس قدردانی و
سپاسگزاری کنیم.
نمایندگان دوره هشتم مجلس شورای اسلامی در سالهایی
بعضاً طوفانی و بحرانی نماینده ملت بودند و به هر صورت در قالب قانونگذاری
های مختلف یا اقدامات نظارتی کارنامهای از خود بر جای گذاشتند که قطعاً
در آینده دقیق تر مورد ارزیابی و داوری قرار خواهد گرفت.از حیث
قانونگذاریهای مورد توجه محافل حقوقی شاید مهمترین یادگاری مجلس هشتم
تصویب قانون مجازات اسلامی باشد. اگرچه تصویب قانون برنامه پنجم توسعه کشور
نیز امری راهبردی ودارای اهمیت زیاد بود که در این مجلس انجام شد.
همچنین نمایندگان در خصوص قوانین مفصل مشابه دیگری
همانند آیین دادرسی کیفری یا قانون تجارت یا لایحه حمایت از خانواده نیز
بسیار وقت گذاشتند و تلاشهای قابل تقدیری معمول شد که امید است تا پایان
همین مجلس این موارد نیز همه مراحل قانونی خود را طی کنند و از جمله
یادگاری های مجلس هشتم باشند. در حیطه اقتصادی و تحولات ساختاری کشور نیز
مجلس هشتم نقش مهمی بر دوش داشت چه از جهت تصویب قوانین مربوطه و چه از جهت
نظارت بر فرایندهای اجرا که این بخش از تلاشهای مجلس نیز غیرقابل فراموشی
است. مجلس هشتم از بُعد نظارتی نیز بارها عالی ترین سطوح اجرایی را در معرض
پرسش قرار داد و همین امر نیز باعث شد که در مواردی چالش هایی بین قوه
مجریه و قوه مقننه بروز یابد ولی به هرحال مجلس همواره تلاش کرد که دیده
بان ملت باشد.
البته در همین بخش برخی بر این باورند که مجلس هشتم
نتوانست برخی خلاف قانون ها را اصلاح کند که به هرحال در این مورد نیز
باید مصداقی و مشخص ارزیابی خود را ارائه نمود ونمی شود کلی گوئی کرد. نکته
دوم اینکه برابر آنچه در دستور کار کمیسیونهای تخصصی مجلس قبل از
انتخابات 12 اسفند قرار گرفته است طیف وسیعی از موضوعات هم اینک در مجلس
مطرح می باشد که هنوز تعیین تکلیف نشده است. از حیث محتوایی برخی از این
موارد لایحه و برخی طرحهای قانونی پیشنهادی نمایندگان هستند.
از جمله مهم ترین این موارد لایحه بودجه سال 1391
کشور است. سوای این مورد فوری، درحیطه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی،
سیاسی و مدنی و بین المللی طرح ها و لوایحی در دست بررسی هستند. خوب است
نمایندگان محترم مجلس با حوصله و تدبیر در این مدت باقیمانده از عمر مجلس
هشتم، برابر روال سابق فعالیت و تلاش خود، تکلیف بسیاری از این موارد
مطروحه را روشن کنند تا بار زیادی برای مجلس بعدی بر زمین نماند.
نکته سوم اینکه در مجلس هشتم بحث تنقیح قوانین جدی
گرفته شد. معاونتی با همین نام شکل گرفت و قراردادهای بزرگی با برخی مراکز
بیرون از مجلس بسته شد تا تنقیح قوانین به صورت فنی انجام پذیرد و از تورم
قوانین پراکنده در موضوع واحد جلوگیری شود. این موضوع از اهمیت بسیاری
برخوردار است.
خوب است تجربیات موفق حاصله در این زمینه تا قبل از
پایان مجلس هشتم تدوین گردد تا مجلس نهم از آنها بهره مناسب را در جهت
استمرار این هدف ملی ببرد ودر آینده شاهد قانونگذاریهای پراکنده در موضوع
واحد نباشیم. همچنین در همین دوره مجلس هشتم، مرکز تحقیقات اسلامی مجلس نیز
در قم دائر شد که سال آغازین خود را پشت سر گذاشت و در آینده انتظار خدمات
فکری ودینی جدی از مجرای این مرکز به نمایندگان محترم می رود.
نکته چهارم اینکه مجلس شورای اسلامی برابر اصل نود
قانون اساسی در قالب کمیسیونی به همین نام اختیارات وسیعی در جهت رسیدگی به
شکایات مردم از طرز کار قوای سه گانه دارد. عملکرد این کمیسیون در جلب
رضایت مردم و رفع گلایه ها از عملکرد نهادهای مختلف نظام جمهوری اسلامی
بسیار حائز اهمیت است. اینکه کمیسیون مزبور در خصوص برخی مصادیق پرسروصدای
سیاسی اظهار نظر کند و به قول معروف خودی نشان دهد، چندان مطلوب نیست بلکه
مهم این است که مردم اثر پیگیری های این کمیسیون را در حوزه رعایت حق های
مختلف خود ببینند و نهادها و سازمان های مختلفقوای سه گانه عملاً ا حساس
کنند که کمیسیون مزبور کوچک ترین خلاف آنها را رصد و پیگیری می کند.
ابتكار:بلوغ روسها در خیابانهای یخزده مسکو
«بلوغ روسها در خیابانهای یخزده مسکو»عنوان
سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سیدعلی محقق است كه در ان میخوانید؛چهار
سال پس از وداع ولادیمیر پوتین با کرملین، مرد زیرك و قدرتمند مسکو یک بار
دیگر با رای مردم روسیه راهی كاخ تاریخی شهر شد. هر چقدر که پوتین
سیاستمدار، در دو دوره پیشین به آسانی کرسی ریاست جمهوری را تصاحب کرده بود
اما این بار، متفاوت از سال های 2000 و 2004 اشکش جاری شد تا توانست
دوباره کلید کاخ را از دست مردمان کشورش بگیرد. انتخابات «4مارس»، هم از
منظر تحولات اجتماعی و سیاسی در درون روسیه بزرگ و هم از منظر تاثیرگذاری
نتیجه آن بر آینده سیاسی جهان، قابل تأمل است.
1 - پوتین اگرچه به نماد تلاش برای احیای قدرت از
دست رفته روسها در دهه اول قرن جاری بدل شدهاست اما در چهار سال گذشته،
بیرون از مرکز اصلی قدرت کشورش ـ از دریچه ساختمان نخستوزیری ـ به قامت
کاخ کرملین و کلیددار آن و قابلیتهایی که پشت آن دیوارها خوابیدهاست،
مینگریست. او که کل یک دهه گذشته را در میانه دو دیدگاه «احیای نظام
کمونیستی شوروی سابق» از یک سو و «افتادن تمام و کمال در دامان لیبرالیسم
غربی» از سوی دیگر زندگی و حکومت کردهاست، این بار جدیتر از سال 2000 و
سالهای پس از آن، بر شعار روسپسند خود که همان «احیای روسیهای قدرتمند و
مدرن» است، ایستادگی کرد و بار دیگر مردمان کشورش را با خود همراه کرد.
شاید راز جدیت پوتین برای بازگشت قدرتمند به
کرملین، در نظاره او ـ از بیرون ـ به مرکز قدرت در طول 4 سال گذشته، نهفته
باشد. آنگونه که خود گفتهاست و اکثریت مردمان این کشور خواستهاند، این
بار مصممتر و بالغتر از گذشته باز آمدهاست تا تن خرس پیر و یخزده روسیه
را با جامهای از جنس «مدرنیته» بپوشاند و آن را گرم و بیدار کند. متمایل
شدن کشور به سوی غرب در سالهای اولیه ریاست جمهوری مدودف و آثار اجتماعی و
سیاسی این تغییر رویکرد کرملین، از جمله تجربههای مهم پوتین در دوران
خروج از کاخ ریاست جمهوری بود.
اما این جدیت و مصمم شدن برای بازگشت به قدرت، تنها
محدود به پوتین 59 ساله نبود. امسال «کرملین» متفاوتتر از سالهای پس از
فروپاشی، انگار برای تکتک مردمان این سرزمین پهناور اهمیت یافته و جدی شده
بود. درصدی از مردم روسیه همچنان به دوران هفتادساله کمونیسم و زمان
ابرقدرت بودن شوروی، نگاهی نوستالژیک دارند و با امید بازگشت به آن دوران،
همچون همه انتخاباتها پای صندوقهای رأی رفتند. گروهی دیگر آزادیهای
سیاسی و اقتصادی فردی بر پایه لیبرالیسم غربی را ایدهآل خود میدانند و
چندان دغدغه سرزمینی ملیگرایانه را ندارند، پس میان نامزدها به دنبال
اینچنین دیدگاهی بودند. اما در حد واسط این دو تفکر اصلی، اکثریت روسها
قرار دارند که مانند پوتین بالغ شده، فارغ از رجوع به کمونیسم، به احیای
تمام و کمال قدرت روسیه در مقابل قدرتهای جهان میاندیشند. به نظر میرسد
در دوران جدید پوتین همچنان با استفاده از روح ملی گرای مردم سرزمینش که
هنوز در حسرت بازیابی قدرت سابق در جهان هستند، روی شعارهای ضد غربی و خط و
نشان برای آمریکا حساب میکند تا هم اتحاد جامعه را حفظ کند، هم ثبات
سیاسی و فرهنگی مبتنی بر تمرکز قدرت را تداوم دهد و هم اصلاحات 12 سال
گذشته به راه خود ادامه دهد.
2- مردمان سرزمین تزار، چند ماه قبل از انتخابات
چهارم ماه مارس، یک بار دیگر مشق دموکراسی کرده بودند؛ نتایج انتخابات حساس
«دوما» همچون سالهای گذشته با پیروزی یاران پوتین همراه شد، اما این
پیروزی حساسیتها را برانگیخت. این بار ماجرای تکراری برنده شدن «روسیه
متحد» و استمرار حاکمیت «پوتینیزم» بر کشور، به مذاق طیفهایی از جوانان و
نسل جدید این کشور چندان خوش نیامد. آنها به مدد شبکههای اجتماعی و
فناوریهای نوین ارتباطات و اطلاعات، از یک سو بر جایگاه دموکراسی واقعی و
نقش آرای مردم در کشورهای دیگر واقف بودند و از سوی دیگر، سیر تحولات سیاسی
خاورمیانه، نقش جوانان در بهار عرب، دنیای غرب و جنبش اشغال را به دقت و
با رشک و غبطه دنبال میکردند. هر چقدر که بیشتر میگذشت، نسل جدید روسیه
در یخبندان مسکو، مزه واقعی دموکراسی را کمتر لمس میکرد. پس دور از انتظار
نبود که مانند دیگران به خیابان بیایند و از آنجا دموکراسی واقعی را طلب
کنند.
از آخرین باری که مردمان روسیه مطالبات سیاسی خود
را با اعتراض در کف خیابانها جستجو میکردند، نزدیک به یک قرن گذشتهاست.
از سالهای قبل و بعد از انقلاب اکتبر تاکنون، تاریخ روسیه کمتر اعتراضهای
خیابانی مردم علیه حاکمان مسکو را به یاد داشت اما به هرحال، دهه دوم قرن
بیست و یکم حتی روسها را هم به خیابانها کشانید.
اعتراضات دامنهدار مردم روسیه چه در اعتراض به
نتایج انتخابات پارلمانی و حاکمیت 12ساله پوتین و چه در حمایت از تداوم
پوتینیزم در کشور، آنقدر ادامه پیدا کرد و استمرار یافت تا به مبارزات
انتخاباتی ریاست جمهوری پیوند خورد. هیأت حاکمه کرملین چه در دوره طولانی
تزارها، چه در دوران هفتاد ساله پس از استقرار کمونیسم و چه در طول دو دهه
پس از گورباچف، هیچوقت مردم را به عنوان یک قدرت موثر جدی نگرفته بود. اما
میراثداران کرملین در نخستین سال دهه دوم قرن بیست و یکم، ناگهان با
تجربه جدید «اعتراضات آرام خیابانی» با شعار« پوتین برو» مواجه شدند.
روسهای جوان همه ماههای پاییز گذشته و زمستان
امسال را در خیابانهای پیر مسکو و سنپطرزبورگ گذراندند. آنها در سرمای
زیر صفر کشورشان بر روی سنگفرشهای شهر یخ زدند. در کوران این مبارزه و
تجربه جدید، هرچند «نسل معترض» رای خود را پس نگرفت و نتوانست نتیجه آرای
انتخابات دوما را عوض کند اما هم آنان و هم حاکمان و هم احزاب جدید و سنتی
پا به پای هم در تجربهای جدید از سیاستورزی بالغ شدند. در این ماجرا برای
اولین بار، پوتین و یارانش کارویژه واقعی مخالفان و موافقان را در یک نظام
دموکراتیک درک کردند.
«رسانه» جای تانک و باتوم را گرفت و اقناع، گوش
سپردن و تلاش برای آرام کردن به جای «سرکوب» نشست. دولت و ملت آرام آرام
رشد کردند. در این ماجرا، همه با هم به این نتیجه واحد رسیدند که دموکراسی
به معنای واقعی کلمه را باید جرعهجرعه مزه کرد. اولین جرعه از دموکراسی،
انتخابات روز یکشنبه بود. هرچند پیروز این میدان همان مرد پیروز سالهای
2000 و 2004 بود، اما این تکرار، طعمی متفاوت با سال های گذشته داشت.
شایسته است مجلس هشتم عملکرد در این زمینه خود را
شفاف اطلاع رسانی کند تا نمایندگان دوره نهم مجلس شورای اسلامی مبتنی بر
تجربیات 8 دوره مجلس از ظرفیت های قانونی موجود بهره موثرتری ببرند ونقاط
ضعف این بخش را رفع کنند.
نکته پنجم اینکه متأسفانه مجلس هشتم نیز مثل بسیاری
از مجالس قبل خود نتوانست ارتباط تنگاتنگی با مراکز تخصصی علمی مختلف کشور
و نخبگان برقرار کند تا در قبال هر اقدام قانونگذاری نظریه های علمی
مشورتی مختلفی در سطح کشور تولید و در اختیار نمایندگان محترم قرار گیرد.
تأمین این مهم نیازمند بازنگری در نوع نگرش نماینده مجلس و کلیت مجلس به
جایگاه خود است.
نمایندگان مجلس بیش از هر بخش دیگر قوای سه گانه
همواره باید تجلی خواسته های مردم باشند. همواره از مردم مشورت بگیرند و
دائما نخبگان و متخصصین کشور را در فعالیت های خود به کمک بگیرند. امید است
در مجلس نهم این نقیصه مرتفع شود تا شاهد ارائه طرح های قانونی غیر فنی
وبعضا بسیار ابتدائی واز حیث حقوقی فاقد اصول اولیه، از سوی نمایندگان
نباشیم. نمونه این قبیل موارد زیاد است که اگر قرار بر ارزیابی دقیق بود یک
به یک را می شد مطرح كرد.
نکته ششم اینکه بعضا در اظهار نظرهای برخی
نمایندگان یا در واکنشهای آنان در مقام قانونگذاری یا نظارت این نقیصه
سابقه دار در مجلس هشتم نیز دیده شد که در موارد زیادی تحت تاثیر نوعی شعار
زدگی وحرکت کلیشه ای اقدام یا اظهار نظر شده در حالی که نماینده ملت باید
بسیار سنجیده ومحاسبه شده وبدور از شعارزدگی وحرکتهای کلیشه ای همواره
منادی آزادیهای مشروع وحقوق تمامی آحاد ملت ونه فقط همفکران خط وگروه سیاسی
خود باشد.
ایفای این نقش آگاهی بالا، هاضمه قوی تحلیلی ، شرح
صدر مناسب و درک و نگرش ملی وفرابخشی را میطلبد که دائما باید در این زمینه
تمرین کرد. امید است در مجلس نهم درصد پدیده منفی مورد نظر کمتر شود. تا
عموم شهروندان از هر طیف وطبقه وگروه وجنس وقومیت ونگرشی احساس کنند که می
توانند از نمایندگان ملت در مجلس برای رفع مشکلات مربوط به حقوق انسانی خود
کمک بگیرند.
سخن آخر
سند چشم انداز ایران 1404 در راستای
قانون اساسی جمهوری اسلامی هدف گذاری های کلانی را فراروی کشور قرار داده
است. همچنین قانون برنامه پنجم توسعه و پیشرفت کشور تازه یکسال از اجرای آن
گذشته و چهار سال دیگر آن باقی مانده است. مجلس هشتم در هر یک از زمینه
های کلانی که ادامه آن را مجلس نهم خواهد پیمود، لازم است ارزیابی دقیق و
پرونده مشخصی برای مجلس نهم بر جای گذارد تا مجلس بعدی وقت خود را صرف
اموری نکند که در واقع باید از خروجی های مجلس هشتم بهره مند شود. امید است
نمایندگان محترمی که بار خدمتگزاری در مجلس از دوش آنها برداشته شده در
این مدت باقیمانده مجلس هشتم بی انگیزه و بی حوصله به فعالیت های خود در
مجلس ادامه ندهند بلکه همچنان پرشور و با انگیزه روزهای پایانی را سرشار از
کار و تلاش نمایند و جامعه شاهد اقدامات شایسته در همین مدت باقیمانده از
آنها باشد.از همه ما جز همین خوبی ها چیز دیگری بر جای نمی ماند وماندگار
نمی شود، پس هر چه می توانیم باید خوبی برجای گذاریم و از یاد نبریم که خدا
آگاه ترین به اعمال ونیّات ماست .
مردم سالاری:ابهت دیکتاتورها در شمال
«ابهت دیکتاتورها در شمال»عنوان سرمقاله روزنامه
مردم سالاری به قلم علی ودایع است كه در آن میخوانید؛ولا دیمیرپوتین
همانطور که قابل پیش بینی بود، با 63/73 درصد آرا به عنوان رئیس جمهور
روسیه با چشمانی اشک بار به کرملین بازگشت تا سکان هدایت روسیه را برعهده
گیرد.
کشورهای گوناگون جهان و ملل رنگا رنگ او را با
عناوین مختلفی می شناسند; روس ها هم با رهبرانی همچون استالین، لنین و
سلسله تزارها شناخته می شوند. اگر این ملت شخصیت های شهیری در حوزه ادب و
هنر همانند تولستوی برای افتخار دارند اما روسیه با نام دیکتاتورهای مخوف و
سیستم های اطلا عاتی پیچیده همچون کاگ ب و اف اس بی، شناخته می شود.
پس از دوران اتحادیه جماهیر شوروی و فروپاشی اسفناک
کمونیسم; پوتینیسم، حکومت پررنگ دولتی ها با سوار شدن بر نگرانی های عمومی
ناشی از هرج ومرج حاکم بر جامعه روسیه، کرملین را از آن خود کرد. ولا
دیمیر با همراهی مردانی هم جنس خود که از تاریکی کاگ ب به میدان سیاست آمده
بودند، همه مسائل را در چنگ خود گرفت. پس از آغاز قدرت نمایی حکومت
پوتینیسم، اگر چه وضعیت مردم به یمن افزایش قیمت نفت بهبود یافت، اما
اقتصاد روسیه در جریان خصوصی سازی اقتصادی، منابع مالی و اقتصادی توسط
یاران پوتین که بعدها بنیان گذاران حزب روسیه واحد شدند، چپاول شد.
در دوران پوتین مافیای روسی که خردسال بود به چند
سازمان بزرگ تبدیل شد تا مردان مافیایی هم یاران جدید کرملین باشند که برای
حفظ قدرت، دست به هرکاری می زدند. تصویر روسیه دوران پوتین، چهره چندان
خوشایندی نیست اما در کشوری که دیکتاتورهای مخوف به عنوان ستاره میدان سرخ
می درخشند، قتل روزنامه نگاران منتقد یا کشتار مسلمانان چچن آنچنان عجیب
نیست.
در دوران پس از پوتین، دیمیتری مدودف همانند یک
مهره شطرنج بازی ولا دیمیر رئیس جمهور شد اما شاه همچنان پوتین بود.
پوتین رئیس جمهور روسیه بوده و هست تا چهره روسیه را برای سالیان سال
تحت تاثیر قرار داده و آینده میدان سرخ را هم ترسیم خواهد کرد. مردم
سرزمین پارس خاطره تاریخی خوبی را از روس ها ندارند; از پترکبیر و
تزارهای کوچک و بزرگ گرفته تا رهبران اتحادیه جماهیر شوروی همه وهمه
به ایران و ایرانیان ضربه زدند تا در چپاول منابع ملی این کشور با ابهت
گوی رقابت را از کت قرمزهای بریتانیایی بربایند.
روس ها که مجلس بهارستان را روزگاری به توپ
بستند، پیش از آن دست به قتل عام مردم تبریز و شهرهای دیگری زده بودند که
در مقابل روس ها مقاومت می کردند و پس از آن دستشان به خون قهرمانانی
همچون میرزا کوچک خان جنگلی و مشروطه طلبان آلوده شد.
روس ها در جریان جنگ جهانی دوم، علی رغم پیمان
استراتژیک با رضاشاه همراه نیروهای متفقین خاک ایران اسلا می را مورد
تاخت و تاز قرار دادند تا استالین به همراه چرچیل انگلیسی و روز ولت
آمریکایی در تهران عکس یادگاری بگیرند. این شوروی بود که در جریان ملی
شدن صنعت نفت ایران، دست به هر کارشکنی که می توانست بزند، زد تا
جلوی قطع دست بریتانیا را بگیرد.
کودتای 28 مرداد آمریکایی با چراغ سبز و اطلا ع
کامل کرملین صورت گرفت. در جریان جنگ تحمیلی، شوروی برای تجهیز صدام با غرب
مسابقه گذاشته بود. و حال با این همه سابقه، برخی برای روس ها علیرغم شعار
کلیدی «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلا می» جان فشانی می کنند. روسیه چه در
دوران پوتین و چه در دوران ریاست جمهوری مدودف، همواره مواضع متناقضی در
برابر تهران اتخاذ کرده است.
براساس اسناد ویکی لیکس، در سال 2006 شخص ولا
دیمیرپوتین فرمان کارشکنی در فعالیتهای هسته ای ایران را صادر کرده است; تا
اوت 2010 قرار بود روس ها نیروگاه اتمی بوشهر را راه اندازی کنند حال آنکه
با گذشت چند سال هنوز نیروگاه بوشهر وارد مدار نشده است و آنچه هم که
انجام شده، توسط دانشمندان و نخبگان هسته ای ایران اسلا می انجام شده است.
نکته جالب اینجاست که براساس اسناد ویکی لیکس همین
روس ها در انتشار و تولید ویروس استاکس نت دخالت داشته اند. موضوع زمانی
حاد می شود که بدانیم در یک معامله پنهانی روس ها و ژنرال های رژیم
صهیونیستی بر سر ایران و گرجستان با یکدیگر معامله کردند و علا وه بر کد
موشک های ایرانی که به تلآویو ارایه کردند از تحویل پدافند اس 300 برای مدت
طولا نی سرباز زدند.
تاریخ گواهی می دهد، برادر پوتین یا رفیق استالین
همه و همه زاده یک کشور هستند و در لحظه حساس نه تنها به عهد و پیمان خود
عمل نمی کنند، بلکه در مهلک ترین زمان دست به معامله بر سر یاران خود می
زنند. این است ماجرای ایران اسلا می و کشوری که حسرت یک دموکراسی غیر خشن
را بر دل دارد.
شرق:اقدامی با هدف جرمزدایی
«اقدامی با هدف جرمزدایی»عنوان سرمقاله روزنامه
شرق به قلم دكتر سعید معیدفر است كه در آن میخوانید؛رفع الزامی بودن ثبت
قانونی ازدواج موقت از نظر جامعهشناسی بیش از پیش متاثر از سیاست
«جرمزدایی» است. در حال حاضر آنچه كه جامعهشناسان و محققان اجتماعی به
روی آن توافق دارند، این است كه آسیبهای اجتماعی در جامعه ایران رو به
افزایش است و یكی از سادهترین و ابتداییترین راهحلها برای كاهش این
مساله جرمزدایی است. چراكه متاسفانه راههای دیگری پیشبینی نشده است و
مطالعات و تحقیقات كلان به منظور حل ریشهای این موارد از عهده مسوولان
خارج است. به همین منظور است كه جرمزدایی مطرح میشود، به طوری كه افزایش
تعداد مجرمان، جرایم و زندانیان هزینههای زیادی را تحمیل كرده است.
همچنین از سوی دیگر بعد از انقلاب در ایران علاوه
بر جرمهایی نظیر اعتیاد، فساد، سرقت و سایر جرایم، مبحث «جرایم منكراتی»
كه شامل روابط خارج از عرف ازدواج است و نیز مشروبات الكلی مطرح شد. پس از
آن سعی شد كه جامعه از اموری غیراخلاقی منزه شود و ناخواسته جرمهایی مطرح
شد كه در جوامع دیگر جرمهایی اینچنینی مطرح نبود.
بهطوری كه در كشورهای دیگر روابط خارج از عرف
ازدواج دایم تا زمانی كه تجاوز به عنف یا مصرف مشروبات الكلی تا زمانی كه
نظم اجتماعی را برهم نزند، جرم محسوب نمیشود.بر این اساس در شرایطی كه
انواع آسیبهایی نظیر سرقت، خشونت، فساد و كلاهبرداریها به همراه جرمهایی
كه به «اخلاقیات منكراتی» محدود میشود، افزایش یافته است، دیگر تا كی
میتوان بخش وسیعی را مجرم خواند.این روند باعث شده است كه بسیاری از
قاضیان با توجه به ظرفیت اندك زندانها و افزایش جرایم در بسیاری از موارد
مجبور به نادیدهگرفتن قوانین و جرمها نسبت به افراد شوند.
اتفاقی كه در حال حاضر رخ داده است و ثبت رسمی
ازدواج موقت الزامی نیست، از نظر جامعهشناختی از این لحاظ قابل تحلیل است
كه سعی بر جرمزدایی شده تا قاضیان ناچار نشوند قانون را نادیده
بگیرند.همچنین با توجه به اینكه این روابط جرم تلقی میشود و این شایبه پیش
میآید كه اگر جرمزدایی كنیم، اینطور برداشت میشود كه مجوز این اقدامات
را دادهایم، درصورتی که از نظر جامعهشناختی و با توجه به شواهد موجود،
جامعه منتظر چنین مجوزی نیست.
در تحلیل جامعهشناختی این اقدام كاری به خوبی یا
بدی این مساله نداریم، نكته مهم این است كه رفع الزام ثبت ازدواج موقت
اقدامی در جهت جرمزدایی است و غیراخلاقی بودن تبعات و سوءاستفادههایی كه
احیانا صورت میگیرد نیز باید به افقهای اخلاقی جامعه واگذار شود. طوری كه
وضعیت كنونی جامعه نشان میدهد كارهایی در جهت ضوابط خارج از عرف جامعه رو
به افزایش است.
ملت ما:برنامههای جبهه ایستادگی، برای مجلس نهم
«برنامههای جبهه ایستادگی، برای مجلس نهم»عنوان
یادداشت روز روزنامه ملت ما به قلم ابوالقاسم رئوفیان است كه در آن
میخوانید؛ 80 نامزد مورد حمایت این جبهه از 180 نامزد معرفی به مجلس نهم
راه یافتند. این در حالی است كه 30 نفر از 80 نامزد راه یافته به مجلس نهم
نامزد اختصاصی جبهه ایستادگی هستند كه امیدواریم این تعداد در مرحله دوم
افزایش یابد. درباره نتایج جبهه ایستادگی در انتخابات مجلس و اینكه چقدر
این نتایج برای جبهه ایستادگی موفقیتآمیز بوده است باید توجه كرد كه جبهه
تا آخرین روزها تلاش كرد با جبهه متحد به وحدت برسد و از هیچ تلاشی در این
راستا فروگذاری نكرد، اما زمانی كه از ناحیه جبهه متحد انعطافی مشاهده نكرد
اقدام به تهیه لیست مستقل كرد و آن را در معرض افكار عمومی قرار داد.
به همین دلیل جبهه ایستادگی فعالیت انتخاباتی خود
را بسیار دیر شروع كرد در حالی كه جبهههای متحد و پایداری از یكسال پیش
فعالیتهای انتخاباتی خود را آغاز كرده بودند. البته ما نیز بر اساس
مكانیزم از پیش تعیین شده پیش رفتیم و اگر چه بسیار دیر شروع كردیم اما
نتیجه خوبی گرفتیم. از 180 نامزدی كه در 22 استان كشور به مردم معرفی كرده
بودیم در مرحله اول و تاكنون 80 نفر به مجلس راه پیدا كردند و در مرحله دوم
نیز مطابق اخباری كه در اختیار داریم افراد ما پیشتاز هستند و امیدواریم
كه در اردیبهشت ماه نیز تعداد دیگری به مجلس راه پیدا كنند. از میان همین
80 نفر 30 نفر بهطور اختصاصی فقط در فهرست جبهه ایستادگی قرار داشتهاند و
لذا در مجلس نهم فراكسیونی با 30 نماینده مجلس به نام «فراكسیون تلفیق»
برای جبهه ایستادگی خواهیم داشت كه با رویكرد نظریه پردازانه به قوانین در
مجلس فعالیت خواهند كرد.
برای كسانی كه از جبهه ایستادگی به مجلس راه پیدا
نكردند تدبیری اندیشیدهایم كه با یك مجلس در سایه به وظایف خود عمل كنند
زیرا ما نگاه موسمی به انتخابات نداشتهایم.
جبهه ایستادگی برای هیئت رئیسه مجلس برنامههایی
دارد چرا كه هیئت رئیسه مجلس هشتم متزلزل بود و این تزلزل باعث شد
آسیبهایی به مجلس و به تبع آن جامعه وارد بیاید بنابراین ما حتماً برای
هیئت رئیسه مجلس برنامههایی داریم كه به وقت لزوم آنها را اعلام میكنیم.
دنیای اقتصاد:قانون كسبوكار: نقطه عطف در روابط دولت و بخش خصوصی
«قانون كسبوكار: نقطه عطف در روابط دولت و بخش
خصوصی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم سیدامیر سیاح است كه در
آن میخوانید؛سرانجام پس از یكسال و نیم تلاش مشترك اتاق ایران و مركز
پژوهشهای مجلس «قانون بهبود مستمر محیط كسبوكار» روز سوم اسفند1390 به
تایید نهایی شورای نگهبان رسید و بهزودی برای اجرا ابلاغ میشود.
اكنون كه گرد و غبار جنجالهای ایجاد شده در زمان
بررسی این قانون در صحن علنی مجلس خوابیده، ضمن مرور احكام و اهداف اصلی
آن، تذكر نكاتی درباره حواشی در زمان بررسی و تصویب این قانون ضروری به نظر
میرسد.
بخش اول: مهمترین احكام و اهداف قانون بهبود مستمر
محیط كسبوكار: مواد2و3، دولت را موظف میكند قبل از تصمیمگیری درباره
كسبوكارها با تشكلهای اقتصادی مرتبط مشورت و نظر آنها را استعلام كند.
مواد7و8 پنجره واحد ارائه خدمات و نیز استفاده از فناوری اطلاعات در خدمات
به فعالان تجاری خارجی را الزامی میكند. مواد9و10ظرفیتهای سفارتخانهها و
نمایندگیهای سیاسی ایران در خارج را در خدمت صادركنندگان و دیگر فعالان
اقتصادی ایران قرار میدهد و زمینه تسهیل صدور روادید برای سرمایهگذاران
خارجی و تجار ایرانی را فراهم میكند. مواد11و12مسوولان اقتصادی را موظف
میكند در قالب شورای گفتوگوی دولت و بخش خصوصی، بهطور مستمر مطالبات
نمایندگان تولیدكنندگان بخشهای خصوصی و تعاونی را «استماع» كنند و به آنها
پاسخ دهند.
شورای گفتوگو، مرجع تصمیمگیری نیست، اما
تصمیمساز است و با ابزار مذاكره و اقناع، زمینه تفاهم میان حكومت و فعالان
اقتصادی را در جهت «بهبود محیط كسبوكار» فراهم میكند. دبیر شورای
گفتوگو (رییس اتاق ایران) موظف است قبل از هر جلسه، دستور جلسه را در
اختیار رسانهها قرار دهد و پس از هر جلسه نتیجه را به اطلاع رسانهها
برساند تا مخالفت بیدلیل دولتمردان با مطالبات فعالان اقتصادی«پرهزینه»
باشد.
مواد 13، 14 و 15 شاخههای استانی شورای گفتوگوی
دولت و بخش خصوصی و نیز شاخههای آن در دستگاههای اجرایی را مدون كرده
است. ماده 16 شهرداریها را موظف میكند برای تولیدكنندگان كوچك و متوسط و
نیز فروشندگان كم سرمایه، امكان عرضه محصول با حداقل حقالاجاره را فراهم
كنند. انتظار میرود با اجرای این ماده، اولا قیمت سرقفلی مغازهها بهخصوص
در شهرهای بزرگ تعدیل شود و انحصار اصناف شكسته و رقابت در عرضه محصول
گسترش یابد و ثانیا فروشندگان دورهگرد و كمسرمایه، بتوانند در محیطی امن و
قانونی و بدون مزاحمت ماموران شهرداری به كسبوكار حلال بپردازند. ماده17
مشاوره مدیریت در ایران را نظاممند میكند.ماده18 بازار كار مشاغل
ساختمانی را متشكل و قانونمند و برای عرضهكنندگان و تقاضاكنندگان این
خدمات، امن میكند.
مواد19 ،20 و 21 دستگاههای حكومتی اعم از شهرداری و
موسسات شبه دولتی در همه استانها و شهرها را موظف میكند، اطلاعات همه
معاملات خود اعم از خرید، فروش، مناقصه و مزایده را قبل و بعد از معامله
اعلام كنند. حتی دلایل ترك تشریفات مناقصه، برنده مناقصه، مبلغ قرارداد با
برندگان مناقصه ترك تشریفات شده و ... را كاملا شفاف در سامانهای اینترنتی
به اطلاع عموم برسانند.
ماده 22 دستگاههای اجرایی را مكلف میكند در
معاملات خود، تولیدكنندگان كالا و خدمات از بخشهای تعاونی و خصوصی را در
اولویت قرار دهند. ماده23دستگاههای اجرایی را از تحمیل شرایط ناعادلانه بر
فعالان اقتصادی خصوصی و تعاونی منع میكند. ماده24دولت را از تغییر
ناگهانی و غافلگیركننده سیاستهای اقتصادی منع میكند.
ماده25 تصریح میكند در زمان كمبود برق یا گاز در
فصول پرمصرف، واحدهای تولیدی نباید در اولویت قطع برق یا گاز باشند. ماده26
دولت را از تعطیل كردن روزهای كاری سال منع كرده است. ماده27 شركتهای
دولتی، شبه دولتی، نیمه دولتی و عمومی غیردولتی را از استفاده از منابع
تخصیص یافته به بخشهای خصوصی و تعاونی منع كرده است. مواد28 و29 نیز زمینه
تشكیل دادگاههای تجاری در چارچوب آیین دادرسی تجاری و زمینه رسیدگی شفاف و
ضابطهمندتر به شكایات مودیان مالیاتی و بیمه را فراهم كرده است.
بخش دوم: نكاتی درباره متن و حاشیه قانون بهبود مستمر محیط كسبوكار
1-
هدف این قانون، بهبود رتبه ایران در رتبه بندیهای جهانی كسبوكار نیست؛
بلكه هدف آن، حل تدریجی مشكلاتی است كه تولیدكنندگان ایرانی همهروزه
بهطور عینی و ملموس با آنها دست و پنجه نرم میكنند.
2- مواد این قانون براساس نظرخواهیهای اتاق ایران و
مركز پژوهشها طی 2 سال اخیر از تشكلها و فعالان اقتصادی درباره مهمترین
موانع تولید و سرمایهگذاری در ایران تنظیم شده است.
3- از آنجا كه دولت حاضر نشد متن تهیهشده توسط
اتاق ایران را بهصورت لایحه به مجلس ارائه كند و مجلس آن را بهصورت طرح
بررسی و تصویب كرد، در تدوین این قانون با محدودیت اصل 75 (منع مجلس برای
تصویب طرح حاوی بار مالی برای دولت) روبهرو بودیم و علاوه بر این به تدبیر
كمیسیون بررسیكننده آن، در مواد آن از اصلاح سایر قوانین (نظیر قانون كار
یا قانون برنامه پنجم) اجتناب كردیم.
4- در جریان بررسی این قانون در صحن علنی مجلس
متاسفانه برخی مقامات دولتی به شكلی عجیب و تند با آن مخالفت كردند. این
حادثه بهخصوص از آن جهت تلخ بود كه دو ركن مهم بخش خصوصی ایران یعنی اتاق
بازرگانی و شورای اصناف را روبهروی هم قرار داد. دلیل مخالفت تند شورای
اصناف با این طرح این بود كه چرا این قانون برای شورای اصناف جایگاهی در
شورای گفتوگو قائل نشده است؟
پاسخ این بود كه تركیب شورای گفتوگو در قانون
برنامه پنجم توسعه طراحی شده و این اشتباه در آنجا رخ داده بود و در تدوین
این قانون قرار نبود قانون برنامه اصلاح شود. صاحب این قلم به عنوان مسوول
كارگروه رسیدگی به این قانون در مركز پژوهشهای مجلس شهادت میدهد مسوولان
ارشد اتاق ایران قلبا علاقه داشتند و دارند شورای اصناف در تركیب شورای
گفتوگو حاضر باشد و از طرف اصناف، نقش موثر ایفا كند البته این مقصود، در
جریان اصلاح طرح در فرآیند رفع ایرادات شورای نگهبان حاصل شد.اكنون كه
«قانون بهبود مستمر محیط كسبوكار» به عنوان اولین قانونی كه با پیشگامی و
همت بخش خصوصی تدوین شده، به تصویب نهایی رسیده است، انتظار میرود سران
اتاق ایران و شورای اصناف كدورت ایجاد شده را كاملا فراموش و فصل جدیدی از
همكاری صمیمانه و موثر را آغاز كنند.
همچنین از دولتمردان محترم نیز انتظار میرود با
ابلاغ این قانون، با جدیت بیشتری حضور در «شورای گفتوگوی دولت و بخش
خصوصی» را از سر بگیرند و در افتخار بهبود مستمر محیط كسبوكار، نقش آفرین
اصلی باشند. سال 1390، سال پرتلاطم و نقطه عطف در روابط بخش خصوصی و دولت
بود. در ابتدای سال از شورای گفتوگوی دولت و بخش خصوصی (مبتنی بر ماده 75
قانون برنامه پنجم) رونمایی شد و در پایان سال، «قانون بهبود مستمر محیط
كسبوكار» ابلاغ میشود. انشاءالله سال 1391، سال همكاری مودتآمیز و
اثربخش دولت و بخش خصوصی و آغاز بهبود مستمر محیط كسبوكار در ایران باشد.