• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 10405
تعداد نظرات : 2228
زمان آخرین مطلب : 3039روز قبل
حجاب و عفاف

این حجاب من تاج بندگی من است .

زمانی که در خیابان راه میروم ونامحرمی ازمن روی برمیگرداند اوج لذت من است چون درهمان لحظه درک میکنم که خریدار من خداست

عالی است ان زمانی که در خیابانهای این شهر راه میروم ومیبینم حجابم مرا چون گلی در برگرفته است .

حجاب من به خودم هم میفهماند هرکجا گیر کردم جای در خواست از دیگران ودست دراز کردن جلوی مردمان نامردخدایی بامن است که لطفش بی نهایت مرا در بر گرفته است .

حال من عادت کرده ام ووقتی بدون چادر به خیابانها میروم حس میکنم قلبم راجا گذاشته ام .

حجاب من رنگش مشکی است رنگ عشق به خود گرفته است.ازان عشق هایی که مال امروز ودیروز است نه جاودان است وپایدار .

وخدایا لذتی که من دارم به جهالت لذتی که در این دنیا فانی است صد برابر ارزش دارد .

خدایا دست گداییم راپیش تو دراز میکنم ومیگویم :

((خدایا لذتم مدام وپر درک تر از دیروز باد))

جمعه 21/9/1393 - 14:3
حجاب و عفاف

CDزندگیمون

وای از اون روزی كه سی دی زندگیمون

رو بذارن تو دستامون و بگن برو نگاه كن .

یاوران حجاب

واون موقع است که میگیم :

خدایا میشه بعضی از قسمتاشو پاك كنم؟

جمعه 21/9/1393 - 14:2
مهدویت

جمعه ها ...
که دیگر هیچ!

عاشورا هم آمد و...
تو نیامدی!

و
اربعین هم نزدیک است؛

و ما منتظرت هستیم...

 

جمعه 21/9/1393 - 14:1
حجاب و عفاف

http://s2.picofile.com/file/7716350428/hejab_hijab_veil_7.jpg

جمعه 21/9/1393 - 13:59
حجاب و عفاف

1.عفیف ‏ترین شما با حیاترین شماست. (غررالحکم ، باب حیا)

 

2. بهترین جامه ها و پوشش هاى دین ، شرم و حیاست. (غررالحکم ، باب حیا)

 

3. حیا ، مانع روزى شود. (غررالحکم ، باب حیا)

 

4. حیا ، كلید هر خیرى است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

5. پر رویى و بى ‏شرمى سر آغاز بدى و شرّ است. (غررالحکم ، باب حیا)

. حیا و شرم با محرومیت (ظاهرى) همراه است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

7. حیا ، چشم پوشى كردن است. (از محرمات) (غررالحکم ، باب حیا)

 

8. شرم و حیا خوى پسندیده ‏اى است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

9. شرم و حیا خوى زیبایى است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

10. حیا و شرم با عفت و پرهیزكارى همراه است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

11. حیا ، همه بزرگوارى است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

12. شرم تمامى بزرگوارى و بهترین خصلت هاست. (غررالحکم ، باب حیا)

 

13. شرم ، انسان را از كار زشت باز دارد. (غررالحکم ، باب حیا)

 

14. شرم ، از خداوند بسیارى از خطاها را محو كند. (غررالحکم ، باب حیا)

 

15. ایمان و حیا هر دو به یك ریسمان بسته و با یكدیگر هستند و از هم جدا نشوند. (غررالحکم ، باب حیا)

 

16. سخاوت و حیا برترین خصلت ها هستند. (غررالحکم ، باب حیا)

 


17. شرم از خداى سبحان انسان را از عذاب دوزخ نگه دارد. (غررالحکم ، باب حیا)

 

18. حیا و شرم ، زیباست. (غررالحکم ، باب حیا)

 

19. عاقل ‏ترین مردم با حیاترین آنهاست. (غررالحکم ، باب حیا)

 

20. حیا ، باز دارنده است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

21. به راستى كه حیا و عفت از خلق و خو هاى ایمان است و به راستى این هر دو ، خصلت آزادگان و خوى نیكان است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

22. بزرگترین مردانگى شرم است و میوه آن نیز پاكدامنى است. (غررالحکم ، باب حیا)

 


23. برترین شرم ها شرم از خداى سبحان است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

24. ریشه مردانگى حیاست و میوه آن هم پاكدامنى است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

25. بهترین شرم ها شرم از خویش است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

26. بد چهره ‏اى است پر رویى. (غررالحکم ، باب حیا)

 

27. پیراهن حیا بر تن كن و زره وفادارى بپوش ، برادرى خود را حفظ كن ، گفتگوى با زنان را كم كن تا بلندى مرتبه ‏اى كامل شود.

(چرا؟؟ ، نظر خود را برای ما بفرستید ، از پایین صفحه) (غررالحکم ، باب حیا)

 

28. میوه حیا ، پاكدامنى است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

29. شرم انسان از خویش میوه ایمان است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

30. اساس هر بدى پر رویى است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

31. سبب پاكدامنى شرم و حیا است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

32. بدترین اشرار كسى است كه از مردم شرم ندارد و از خداى سبحان نمى ‏ترسد. (غررالحکم ، باب حیا)

 

33. بر تو باد به حیا و شرم كه سر آغاز نجابت و بزرگوارى است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

34. به اندازه شرم و حیاست پاكدامنى. (غررالحکم ، باب حیا)

 

35. نهایت شرم آن است كه انسان از خود شرم كند. (غررالحکم ، باب حیا)

 

36. شرم بسیار مرد ، نشانه و دلیل ایمان او است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

37. حیا و شرم با محرومیت همراه است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

38. كسى كه شرم كند محروم است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

39. كسى كه شرمش كم باشد پارسایى ‏اش كم است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

40. كسى كه شرم ندارد خیرى در او نیست. (غررالحکم ، باب حیا)

 

41. كسى كه شرم جامه او را بپوشاند عیب او از مردم پنهان ماند. (غررالحکم ، باب حیا)

 

42. كسى كه از گفتن سخن حق شرم كند چنین كسى احمق و نادان است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

43. كسى كه گفتارش با شرم و حیاء همراه باشد تباهى و نابودى در كار خود ندارد. (غررالحکم ، باب حیا)

 

44. كسى كه حیا و شرمش سبب انصاف او با تو نگردد ، دین و آیینش نتواند او را به انصاف با تو وادار كند. (غررالحکم ، باب حیا)

 

45. كسى كه از روى مردم پروا و پرهیز نداشته باشد از خداى سبحان پروایى ندارد. (غررالحکم ، باب حیا)

 

46. كسى كه از مردم شرم نكند از خداى سبحان نیز شرم نكند. (غررالحکم ، باب حیا)

 

47. سه چیز است كه نباید از آنها شرم كرد : خدمت كردن به میهمان ، برخاستن انسان از جایگاه خود براى پدر و آموزگار ، و طلب حق اگر چه اندك باشد.

(غررالحکم ، باب حیا)

 

48. از كمال مردانگى است كه از خود شرم كنى. (غررالحکم ، باب حیا)

 

49. چه همراه خوبى است براى سخاوت، حیا و شرم. (غررالحکم ، باب حیا)

 

50. چه همراه خوبى است براى ایمان ، حیا و شرم. (غررالحکم ، باب حیا)

 

51. پررویى مرد (او را نزد مردمان) عیبناك كند. (غررالحکم ، باب حیا)

 

52. هیچیك از شما نباید شرم كند از این كه هر گاه از او چیزى را بپرسند كه نمى ‏داند ، از این كه بگوید : نمى ‏دانم. (غررالحکم ، باب حیا)

 

53. خصلتى ، همچون شرم و حیا نیست. (غررالحکم ، باب حیا)

 

54. ایمانى ، همچون سخاوت و شرم نیست. (غررالحکم ، باب حیا)

 

55. براى مؤمن شایسته است كه از خدا شرم كند هر گاه اندیشه ‏اى مستمرّ در غیر فرمانبردارى خدا او را فرا گیرد. (غررالحکم ، باب حیا)

جمعه 21/9/1393 - 13:57
حجاب و عفاف

1.عفیف ‏ترین شما با حیاترین شماست. (غررالحکم ، باب حیا)

 

2. بهترین جامه ها و پوشش هاى دین ، شرم و حیاست. (غررالحکم ، باب حیا)

 

3. حیا ، مانع روزى شود. (غررالحکم ، باب حیا)

 

4. حیا ، كلید هر خیرى است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

5. پر رویى و بى ‏شرمى سر آغاز بدى و شرّ است. (غررالحکم ، باب حیا)

. حیا و شرم با محرومیت (ظاهرى) همراه است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

7. حیا ، چشم پوشى كردن است. (از محرمات) (غررالحکم ، باب حیا)

 

8. شرم و حیا خوى پسندیده ‏اى است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

9. شرم و حیا خوى زیبایى است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

10. حیا و شرم با عفت و پرهیزكارى همراه است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

11. حیا ، همه بزرگوارى است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

12. شرم تمامى بزرگوارى و بهترین خصلت هاست. (غررالحکم ، باب حیا)

 

13. شرم ، انسان را از كار زشت باز دارد. (غررالحکم ، باب حیا)

 

14. شرم ، از خداوند بسیارى از خطاها را محو كند. (غررالحکم ، باب حیا)

 

15. ایمان و حیا هر دو به یك ریسمان بسته و با یكدیگر هستند و از هم جدا نشوند. (غررالحکم ، باب حیا)

 

16. سخاوت و حیا برترین خصلت ها هستند. (غررالحکم ، باب حیا)

 


17. شرم از خداى سبحان انسان را از عذاب دوزخ نگه دارد. (غررالحکم ، باب حیا)

 

18. حیا و شرم ، زیباست. (غررالحکم ، باب حیا)

 

19. عاقل ‏ترین مردم با حیاترین آنهاست. (غررالحکم ، باب حیا)

 

20. حیا ، باز دارنده است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

21. به راستى كه حیا و عفت از خلق و خو هاى ایمان است و به راستى این هر دو ، خصلت آزادگان و خوى نیكان است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

22. بزرگترین مردانگى شرم است و میوه آن نیز پاكدامنى است. (غررالحکم ، باب حیا)

 


23. برترین شرم ها شرم از خداى سبحان است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

24. ریشه مردانگى حیاست و میوه آن هم پاكدامنى است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

25. بهترین شرم ها شرم از خویش است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

26. بد چهره ‏اى است پر رویى. (غررالحکم ، باب حیا)

 

27. پیراهن حیا بر تن كن و زره وفادارى بپوش ، برادرى خود را حفظ كن ، گفتگوى با زنان را كم كن تا بلندى مرتبه ‏اى كامل شود.

(چرا؟؟ ، نظر خود را برای ما بفرستید ، از پایین صفحه) (غررالحکم ، باب حیا)

 

28. میوه حیا ، پاكدامنى است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

29. شرم انسان از خویش میوه ایمان است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

30. اساس هر بدى پر رویى است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

31. سبب پاكدامنى شرم و حیا است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

32. بدترین اشرار كسى است كه از مردم شرم ندارد و از خداى سبحان نمى ‏ترسد. (غررالحکم ، باب حیا)

 

33. بر تو باد به حیا و شرم كه سر آغاز نجابت و بزرگوارى است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

34. به اندازه شرم و حیاست پاكدامنى. (غررالحکم ، باب حیا)

 

35. نهایت شرم آن است كه انسان از خود شرم كند. (غررالحکم ، باب حیا)

 

36. شرم بسیار مرد ، نشانه و دلیل ایمان او است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

37. حیا و شرم با محرومیت همراه است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

38. كسى كه شرم كند محروم است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

39. كسى كه شرمش كم باشد پارسایى ‏اش كم است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

40. كسى كه شرم ندارد خیرى در او نیست. (غررالحکم ، باب حیا)

 

41. كسى كه شرم جامه او را بپوشاند عیب او از مردم پنهان ماند. (غررالحکم ، باب حیا)

 

42. كسى كه از گفتن سخن حق شرم كند چنین كسى احمق و نادان است. (غررالحکم ، باب حیا)

 

43. كسى كه گفتارش با شرم و حیاء همراه باشد تباهى و نابودى در كار خود ندارد. (غررالحکم ، باب حیا)

 

44. كسى كه حیا و شرمش سبب انصاف او با تو نگردد ، دین و آیینش نتواند او را به انصاف با تو وادار كند. (غررالحکم ، باب حیا)

 

45. كسى كه از روى مردم پروا و پرهیز نداشته باشد از خداى سبحان پروایى ندارد. (غررالحکم ، باب حیا)

 

46. كسى كه از مردم شرم نكند از خداى سبحان نیز شرم نكند. (غررالحکم ، باب حیا)

 

47. سه چیز است كه نباید از آنها شرم كرد : خدمت كردن به میهمان ، برخاستن انسان از جایگاه خود براى پدر و آموزگار ، و طلب حق اگر چه اندك باشد.

(غررالحکم ، باب حیا)

 

48. از كمال مردانگى است كه از خود شرم كنى. (غررالحکم ، باب حیا)

 

49. چه همراه خوبى است براى سخاوت، حیا و شرم. (غررالحکم ، باب حیا)

 

50. چه همراه خوبى است براى ایمان ، حیا و شرم. (غررالحکم ، باب حیا)

 

51. پررویى مرد (او را نزد مردمان) عیبناك كند. (غررالحکم ، باب حیا)

 

52. هیچیك از شما نباید شرم كند از این كه هر گاه از او چیزى را بپرسند كه نمى ‏داند ، از این كه بگوید : نمى ‏دانم. (غررالحکم ، باب حیا)

 

53. خصلتى ، همچون شرم و حیا نیست. (غررالحکم ، باب حیا)

 

54. ایمانى ، همچون سخاوت و شرم نیست. (غررالحکم ، باب حیا)

 

55. براى مؤمن شایسته است كه از خدا شرم كند هر گاه اندیشه ‏اى مستمرّ در غیر فرمانبردارى خدا او را فرا گیرد. (غررالحکم ، باب حیا)

جمعه 21/9/1393 - 13:57
حجاب و عفاف

 

 

مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای:


ما در مورد مساله زن از یك سو و مساله دانش و تخصص از سوی دیگر و مساله خدمت به افراد بشر هم از جانب دیگر‚ به نام اسلام ادعاهایی داریم. ادعاهای ما‚ در چارچوب اسلام است. ما معتقدیم زنان در هر جامعه سالم بشری قادرند و می باید فرصت پیدا كنند كه در حد سهم خود‚ تلاش و مسابقه خویش را در پیشرفتهای علمی و اجتماعی و سازندگی و اداره این جهان به عهده بگیرند. از این جهت‚ میان زن و مرد هیچ تفاوتی نیست. هدف از آفرینش هر فرد انسان‚ عبارت از همان هدف آفرینش بشریت است‚ یعنی رسیدن به كمال بشری و بهره بردن از بیشترین فضایلی كه یك انسان می تواند به آن فضایل آراسته بشود. فرقی هم بین زن و مرد نیست. (تاریخ : 26/10/1368)

***         * * * * * * * ***

 

اسلام می خواهد كه رشد فكری و علمی و اجتماعی و سیاسی و - بالاتر از همه - فضیلتی و معنوی زنان‚ به حد اعلی برسد و وجودشان برای جامعه و خانواده بشری - به عنوان یك عضو - حد اعلای فایده و ثمره را داشته باشد. همه تعالیم اسلام از جمله مساله حجاب‚ بر این اساس است. مساله حجاب‚ به معنای منزوی كردن زن نیست. اگر كسی چنین برداشتی از حجاب داشته باشد‚ برداشتش كاملا غلط و انحرافی است. مساله حجاب‚ به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش بی قیدوشرط زن و مرد در جامعه است. این اختلاط‚ به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد - بخصوص به ضرر زن - است.(تاریخ : 26/10/1368)

دنیای غرب‚ زن را به ابتذال كشاند. تا شصت‚هفتاد سال قبل از این‚ در تمام اروپا و كشورهای غربی‚ زن فقط در سیطره مرد - یا مرد خود و یا یك مرد دیگر مثل صاحب كارخانه و مزرعه - می توانست باشد و هیچ حقی از حقوق اصلی یك انسان در یك جامعه متمدن را نداشت. حق رای و حق مالكیت و حق معامله نداشت. بعد آمدند زن را به میدان كار و زندگی و فعالیت اجتماعی كشاندند‚ اما در همان حال‚ تمام وسایل را برای لغزش زن فراهم كردند و او را در متن جامعه‚ رها و بی پناه گذاشتند. سرمایه داران بزرگ‚ سیاستمداران خبیث و پلید و گردانندگان دستگاههای مخفی‚ فكر كردند كه می توانند برای كارهای سیاسی و اقتصادی‚ از این وضعیت بهتر استفاده كنند و زن را به ابتذال بكشانند. بله‚ در آن جاها‚ علم و سیاست هم هست و زنها در میدان علم و سیاست هم جلو می روند‚ اما به چه قیمتی همین حالاهم توده وعامه زنها - نه چهار نفر خانم دكتر یا متخصص یا نویسنده و برجستگان و زبدگان - در كشورهای اروپایی و امریكایی كه از تمدن غربی حظ زیادی دارند‚ در وضعیت سخت و بی رحمانه یی زندگی می كنند و ستم همسران وستم كاری كه بر آنان تحمیل می شود و كارهای سخت و سنگینی كه بر دوش آنان می گذارند‚ تحمل می كنند. با این كار‚ وانمود می كنند كه زن را وارد میدان اجتماع كرده اند‚ در حالی كه فرصت اندیشیدن و فكر كردن و تصمیم گرفتن هم برای آنان وجود ندارد. ( تاریخ: 26/10/1368)

 

***         * * * * * * * ***

 

در غرب‚ ارتباط بی بندوبار زن و مرد‚ یك كار رایج است و عدم حجاب و واسطه و فاصله یی بین زن و مرد در معاشرتها‚ یك كار معمولی است. نمی گوییم كه در كشورهای غربی‚ همه مردان یا زنان فاسدند. نه‚ چنین ادعایی نمی كنیم‚ چنین تهمتی نمی زنیم‚ واقعیت هم ندارد. در میان آنان‚ یقینا مردان و زنان خوب و نجیب هم هستند‚ اما آزادی جنسی در جوامع غربی حاكم است. این‚ در آن جا یك فرهنگ است. در فرهنگ غربی‚ آزادی شهوات جنسی‚ یك امر مباح و مجاز و بی قیدوشرط است.
بعضی از كشورهای غربی‚ در این قسمتها خیلی هم پیش رفته اند و زندگی خودشان را به شكلهای شرم آوری درآورده اند و البته پشیمانند. این چیزی است كه متفكران و سیاستمداران و برنامه ریزان و مدیران كشورهای غربی در آن گیر كرده اند و واقعا برایشان مشكل درست كرده است.
در كشورهای اروپایی كه خودشان را پیشرفته می دانند و در ادعا و تبلیغات‚ مسایل حقوق بشر و آرای انسانها برایشان حایز اهمیت است یعنی فرانسه و انگلیس اجازه ندادند كه چند نفر زن یا دختر مسلمان‚ با حجاب اسلامی رفت و آمد كنند و به مدارس بروند! این جا اجبار و الزام را جایز می شمارند و در آن ایراد و عیبی نمی بینند‚ اما جمهوری اسلامی به خاطر این كه حجاب را در جامعه الزامی می داند‚ همه این محافل‚ آن را مورد اعتراض قرار می دهند! اگر الزام زنان به شكلی از لباس و زی ایراد دارد‚ ایراد آن بیشتر از الزام به حجاب است‚ زیرا این به سلامت نزدیكتر است. حداقل این است كه این دو‚ با یك نظر دیده بشود‚ اما غرب این طوری عمل نمی كند.
غرب‚ جمهوری اسلامی را به عنوان كشوری كه در آن‚ لباس زنان شكل الزامی دارد‚ مورد انتقاد قرار می دهد‚ اما آن دولتهایی كه برهنگی و نبودن حجاب میان زن و مرد را الزامی می كنند‚ آنها را مورد انتقاد قرار نمی دهد!(تاریخ : 10/1/1369)

جمعه 21/9/1393 - 13:55
حجاب و عفاف
- عفّت به معنای خویشتن داری در اظهار نیاز

«لِلْفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الأرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیمَاهُمْ لا یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ» (بقره/273)

«و (انفاق شما مخصوصا باید ) برای نیازمندانی باشد كه در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته اند؛ (و توجه به آیین خدا آنان را از وطن های خویش آواره ساخته، و شركت در میدان جهاد به آنها اجازه نمی دهد تا برای تأمین هزینه زندگی، دست به كسب و تجارتی بزنند) نمی توانند مسافرتی بكنند (و سرمایه ای بدست آورند ) و از شدت خویشتن داری، افراد ناآگاه آنها را بی نیاز می پندارد؛ اما آنها را از چهره‌هایشان می شناسی، و هرگز با اصرار از مردم چیزی نمی خواهند (این است مشخصات آنها ) و هر چیز خوبی كه در راه خدا انفاق كنید، خداوند از آن آگاه است.»

علامه طباطبائی می نویسد:

«كلمه «تعفّف» به معنای آن است كه عفّت صفت آدمی شده باشد و «یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ» یعنی كسی كه از حال ایشان اطلاع ندارد، از شدت عفّتی كه دارند آنان را توانگر می پندارند، چون با اینكه فقیرند ولی تظاهر به فقر نمی كنند و مردم پی به حال آنان نمی برند، مگر اینكه شدت فقر رنگ و رویشان را زرد كند.» (طباطبائی، 2/613)

«گفتنی است كه «الحاف»به معنای اصرار است و جمله «لا یَسْأَلُونَ » به قرینه «یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ » و نیز به قرینه «تعفّف» باید به این معنا باشد كه تقاضا نمی كنند تا به اصرار منجر شود.» (هاشمی رفسنجانی، 2/288)

در اینجا عفاف به معنای عدم اظهار فقر به عنوان یك ارزش اخلاقی برای مسلمین مطرح شده است، عفاف به همین معنا در روایات نیز آمده است:

«العفاف زینة الفقر و الشكر زینة الغنی» (ری شهری، 8/3828)

«عفاف زینت فقر و شكرگزاری زینت بی نیازی است.»

- عفّت به معنای قناعت

«وَابْتَلُوا الْیَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ یَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ...» (نساء/6)

«و یتیمان را چون به حد بلوغ برسند، بیازمایید و اگر در آنها رشد (كافی) یافتید، اموالشان را نخورید و هر كس كه بی نیاز است، (از برداشتن حق‌الزحمه) خودداری كند و آن كس كه نیازمند است، به طور شایسته (مطابق زحمتی كه می كشد) از آن بخورد و هر كه بی نیاز است باید عفت ورزد.»

صاحب المیزان در تفسیر این آیه می فرماید:

«گاهی سرپرست یتیم فقیر است و چاره ای ندارد، جز اینكه برای رفع حوائجش برای یتیم كار كند، و از اجرت كارش حوائج ضروریش را برآورد ولی گاهی سرپرست یتیم ثروتمند است، در این صورت خدای تعالی می فرماید: هر كس كه ثروتمند است طریق عفت در پیش گیرد و از مال یتیم چیزی را نگیرد و اگر فقیر است به طور شایسته از آن بخورد.» (طباطبائی، 4/276)

طبرسی می گوید:

«و ثروتمندان به منظور مهرورزی به یتیم و باقی گذاردن مالش به ثروتی كه خداوند روزی آنان كرده قناعت كنند.» (طبرسی، جوامع الجامع، 1/555) از امام باقر (ع) نیز روایتی به همین مضمون آمده است. (طبرسی، 2/718)

در این آیه شریفه عفاف به معنای قناعت می باشد و در حدیثی از معصوم (ع) نیز نقل شده كه می فرماید: «ثمره العفّه القناعه» (ری شهری، 8/3828) «میوه عفت قناعت است.»

3- عفت به معنای پاكدامنی

«وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ...» (نور/33)

«و كسانیكه امكانی برای ازدواج نمی یابند، باید پاكدامنی پیشه كنند تا از فضل خود آنان را بی نیاز سازد.»

«از آنجا كه در آیه قبل ترغیب به ازدواج می باشد، گاهی با تمام تلاش و كوشش وسیله ازدواج فراهم نمی گردد و خواه یا ناخواه انسان مجبور است مدتی را با محرومیت بگذراند، مبادا كسانی كه در این مرحله قرار دارند، گمان كنند كه آلودگی جنسی برای آنان مجاز است و ضرورت چنین ایجاب می كند، لذا بلافاصله در آیه بعد دستور پارسایی می دهد.» (مكارم شیرازی، تفسیر نمونه، 14/459)

باتوجه به اینكه حساسیت روحی مرد نسبت به زن امری ثابت شده و بدیهی است چنانكه در آیات قرآن آمده است: «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ... » (آل عمران/14) «محبت زنان و ... در نظر مردم جلوه داده شده است.»

بنا بر این باید در طلب عفّت كوشید تا لذایذ باطنی و ملكوتی بر لذایذ جسمانی غالب آید و انسان بر شهوات غلبه كند .

امام(ع) در پاداش شخص عفیف می فرمایند:

«ما المجاهد الشهید فی سبیل الله باعظم اجرا ممن قدر فعفّ،لكاد العفیف ان یكون ملكا من الملائكه» (آمدی، 1/36) «كسیكه در راه خدا جهاد كند و شهید شود، اجرش بزرگتر از كسی نیست كه بتواند گناه كند و عفّت بورزد، انسان پاكدامن نزدیك است فرشته ای از فرشتگان خدا شود.»

4- عفاف به معنای رعایت چادر

«وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاتِی لا یَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ وَأَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (نور/60)

«و زنان از كار افتاده ای كه امید ازدواج ندارند، گناهی بر آنان نیست كه لباس های (رویین )خود را بر زمین بگذارند، به شرط اینكه در برابر مردم خودآرایی نكنند و اگر خود را بپو شانند برای آنان بهتر است، و خداوند شنوا و داناست.»

«قواعد» جمع «قاعده» به معنای زنی است كه از نكاح باز نشسته یعنی كسی به خاطر پیری‌اش به او میل نمی كند. (طباطبائی، 15/227) و ثیاب منظور جلبابی است كه بالای خمار می پوشند. (طبرسی، مجمع البیان، 7/155)

همان گونه كه از آیه برمی آید، زنان سالخورده ای كه امیدی به زناشویی ندارند، می توانند روسری خود را بر دارند و این برداشتن روسری بدان شرط است كه در اندیشه جلوه گری و دلربایی نباشند، زیرا این كار هم بر زنان سالخورده حرام است و هم بر زنان جوان، پاكدامنی و عفت ورزیدن زنان سالخورده نیز به وسیله پوشیدن چادر بهتر از كنار گذاشتن آن است، اگر چه كنار گذاشتن روسری بر آنان گناهی ندارد. (همان)

در روایتی از امام صادق (ع)چنین آمده است:

«القواعد لیس علیهنّ جناح أن یضعن ثیابهنّ قال تضع الجلباب وحده» (حرعاملی، 20/230)

«پیرزنان حرجی نیست كه فقط چادر خویش را نپوشند.»

زن به علت جاذبه‌هایی كه خدای تعالی در وجود او نهاده است، حكم پوشش به او اختصاص یافته تا زیبایی های او منحصر به محارم خویش باشد و از تحریك مردان بیگانه پیشگیری كند، امّا هنگامی كه آن جاذبه‌ها از بین رود، می تواند چادر خویش را به خاطر حرج و سختی كه برای وی دارد، كنار بگذارد.

تعریف حجاب

حجب و حجاب هر دو مصدر و به معنای پنهان كردن است، و حجاب به معنای پرده نیز هست. (قرشی، 2/180)

در لسان العرب چنین آمده است:

«الحجاب: الستر و امراه المحجوبه: قد سترت بستر» (ابن منظور، 4/257)

«حجاب یعنی پوشش و زن محجوب یعنی زنی كه با پوششی پوشیده شده باشد.»

واژه حجاب پنج بار در قرآن كریم ذكر شده است و تنها در یك مورد به پوشش زن از نامحرم اشاره دارد.

«وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ...» (احزاب/53)

«هنگامیكه چیزی از وسایل زندگی را (به عنوان عاریت) از آنان (همسران پیامبر) می خواهید از پشت پرده بخواهید، این كار برای پاكی دلهای شما و آنان بهتر است.»

در این آیه شریفه ضمیر «هنّ» به همسران رسول خدا برمی گردد، و درخواست متاع از ایشان كنایه است و معنایش این است كه با همسران پیامبر از پس پرده صحبت كنید، به دلیل اینكه دلهایتان دچار وسوسه نشود. (طباطبائی، 16/506)

خطاب آیه متوجه مردان است كه با زنان اختلاط نیابند و در صحبت كردن با زنان حریمی نگه دارند تا موجبات تحریك فراهم نیآید.

می توان گفت پشت پرده قرار گرفتن كه دستاویزی برای مخالفان حجاب شده است و آن را عدم آزادی زن می دانند، یك امر ترجیحی است و قرآن كریم هر چیزی كه به عفاف نزدیكتر باشد را مورد توجه قرار داده است این بدان معناست كه تا زمانی كه ضرورت ایجاب نكند، پرده نشین بودن بهتر و مطلوب تر است و این هیچ منافاتی با آزادی و حضور زن در اجتماع ندارد.

سیره حضرت زهرا (س) نیز مؤید همین معنا می باشد. ایشان هنگامی كه ضرورت ایجاب كرد برای دفاع از حق به سوی مسجد شتافت و در حضور جمع زیادی از مهاجرین و انصار خطابه ای ایراد كرده و غاصبان حكومت را زیر سؤال برد.

مفهوم خمار و جلباب

دو واژه «خمار» و «جلباب» نقش كلیدی در فهم حدود حجاب اسلامی دارند، و از این دو با عناوین «مقنعه» و «چادر» در جامعه ما یاد می شود.

ضرورت پوشیدن خمار از آیه شریفه سوره نور استفاده می شود كه می فرماید: «وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ...» (نور/31) «روسری های خود را بر سینه خود افكنند (تا گردن و سینه با آن پوشیده شود»

راغب ذیل واژه خمار می نویسد:

«اصل الخمر ستر الشیء و یقال لما یستر به خمار و لكن الخمار صار فی التعارف اسما لما تغطی الامرائه رأسها»؛ «خمار در اصل به معنای پوشاندن چیزی است و در اصطلاح پارچه ای كه زن سرش را با آن می پوشاند اطلاق می شود.» (راغب اصفهانی، 210)

در لسان العرب می خوانیم:

«و الخمار للمرأه، و هو النصیف و قیل: الخمار ما تغطی به المرأه رأسها» (ابن منظور، 4/257)

«خمار برای زن است و آن دستاری است كه زن سرش را با آن می پوشاند.»

بنابراین می توان گفت كه «خمار» به معنای چارقد و مقنعه است و از آن جهت به آن خمار می گویند كه سر را می پوشاند، امّا نكته ای كه قابل توجه است این است كه كاركرد مقنعه فقط پوشاندن سر نیست؛ بلكه باید گریبان را نیز بپوشاند و این معنا از كلمه «جیوب» فهمیده می شود .

صاحب «التحقیق» در تعریف «جیوب» آورده است:

«ماینفتح علی النحر، والجمع اجیاب و جیوب و جابه یجوبه» (مصطفوی، 2/157)

«یعنی قسمتی از پیراهن كه برای داخل شدن سر به آن باز می باشد، پس جیب به معنای گریبان است.»

در این آیه شریفه خدای متعال طرز پوشیدن خمار را به زنان آموزش می دهد و به زنان مؤمن دستور می دهد كه از پوششی استفاده كنند كه علاوه بر سر، گریبان آنها را هم بپوشاند، چون تا آن زمان خانم ها از روسری استفاده می كردند و غالبا پشت گوش می انداختند و چون یقه لباس آنها باز بود، پوشش كافی نداشتند و گردن و گریبان آنها در معرض دید بود تا وقتی كه این آیه نازل شد و امر به پوشاندن این اعضا داد. (زمخشری، 3/235)

آیه ای دیگر چگونگی پوشیدن چادر را به زنان آموزش می دهد و می فرماید:

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لأزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا» (احزاب/59)

«ای پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو چادرهای خود را بر خویش نزدیك كنند، این كار برای اینكه شناخته شوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند بهتر است، (اگر خطا و كوتاهی از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده و رحیم است.»

كلمه «یدنین» از ریشه «دنو» به معنای نزدیك است. (راغب اصفهانی، 172) «جلباب» جامه ای است سرتاسری كه تمامی بدن را می پوشاند . (طباطبائی، 16/364)

ابن منظور ذیل «جلباب» چنین می آورد:

«ثوب اوسع من الخمار، دون الرداء، تغطی به المرأه رأسها و صدرها» (ابن منظور، 1/272)

«لباسی بزرگتر از خمار (روسری) كه غیر از رداء است و زن سر و سینه‌اش را با آن می‌پوشاند.»

در قاموس المحیط آمده است:

«جلباب كسرداب و ثوب واسع للمرأة دون الملحفه او ما تغطی به ثیابها من فوق كالملحفه او هو خمار» (فیروز آبادی، 1/49) «جلباب به غیر از ملحفه بلكه مثل آن است و مانند «خمار» روی لباسهای دیگر پوشیده می‌شود.

عده ای گویند منظور از «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ» یعنی اینكه جلبابها را بر روی خویش بیافكنند و صورت خویش را بپوشانند، در صورتیكه روایات وارده از ائمه اطهار علیهم السلام بر عدم ضرورت پوشش وجه و كفّین دلالت دارد، ولیكن هرگاه زن احساس كند كه مورد نگاه شهوانی مردان قرار دارد واجب است كه وجه و كفین را نیز بپوشاند.

جلباب در ملل و نحل مختلف مصادیق گوناگونی پیدا می كند، امّا آن چیز كه در همه مشترك است، پوشش اندام و برجستگی های بدن است و بیانگر یك نوع پوشش سرتاسری است كه در ایران به آن چادر گفته می شود و به عنوان حجاب برتر یاد می شود.

رابطه عفاف و حجاب

«عفاف» حالتی درونی و نفسانی است كه غرایز را تعدیل و تحت كنترل خود در می آورد، می توان گفت «حجاب» نیز به عنوان یكی از مهمترین ابعاد عفّت به كنترل درآوردن و تعدیل غریزه خودنمایی و جلوه گری در زنان می باشد.

در حقیقت عفاف را زبانی باید و آن حجاب است كه نماد تفكّر و اندیشه دینی می باشد. خدای تعالی در فرهنگ باشكوه عفاف از زن می خواهد به عنوان یك انسان ، ارزش وجودی خویش را بشناسد و خود را ملعبه دست نامحرمان نسازد و از سوی دیگر همگان را به چشم پوشی از نامحرم دستور می دهد، بلكه همه دست به دست هم نهاده عفاف اجتماعی را رقم زنند.

اگر بگوییم مهم‌ترین و پردامنه‌‌ترین بحث عفاف حجاب است، سخنی به گزاف نگفته‌ایم؛ زیرا حجاب نقش بسزایی در كم نمودن تحریكات جنسی در جامعه به عهده دارد.

از آنجا كه زن از ظرافت‌ها و زیبایی های درونی خاصی برخوردار می باشد، همواره مطلوب و مورد توجه مرد بوده است و از سوی دیگر غریزه خودنمایی و جلوه گری در زنان، كشش خاصی بین این دو برقرار می نماید.

با توجه به این مسائل، اسلام برای تعدیل این كشش و روابط بین زن و مرد حجاب را به زن مسلمان توصیه می كند، تا فضای جامعه پاك و پیراسته از هر گونه عامل تحریك زا باشد.

جواز كشف حجاب در مقابل نامحرم، این غریزه را جهت می دهد كه خودآرایی زن مختص به شوهر باشد و منع آن در برابر نامحرم، این غریزه را كنترل می سازد و از مرز شكنی جلوگیری می كند.

حضرت علی (ع) پوشش را مهمترین عامل تعدیل حس زیبایی دوستی و خودنمایی دانسته و می فرمایند:

«زكات الجمال العفاف» (آمدی، 4/105) «زكات زیبایی عفاف است.»

البته تنها با پوشش زنان در قالب چادر نمی توان ادّعای عفاف كرد، زیرا ممكن است این نیز حجابی باشد برای بی عفتی، به عبارت دیگر بیش از آنكه تن زن مرد را به سوی خود دعوت كند، كردار و گفتار وی تحریك كننده است، و حركات او را، نگاه های او را، و... حجابی دیگر باید كه عفاف مستلزم آن است .

اگر چه حجاب شرط لازم برای رسیدن به عفاف است اما كافی نمی باشد و بایستی با ابعاد دیگر عفاف همگام شود.

بنابراین زن موظف است كه غرایزش را تحت كنترل در آورد و سپس تن خویش را در حجاب كامل بگیرد، زیرا این نفسانیت زن است كه مرد را به سوی خویش می كشد و حجاب تن هیچ مانعی برای چنین كششی نخواهد بود و این تسلط بر نفسانیت در حد اعتدال همان عفاف است.

در هم تنیدگی این دو آنقدر زیاد است كه بدون یكدیگر معنای خود را از دست می دهند، در حقیقت می توان گفت، حجاب بدون عفت صدفی است بدون مروارید.

زن در قبال رعایت حجاب علاوه بر اعلام عفت خود، عفت جامعه را نیز تضمین می‌نماید، همان گونه كه خدای متعال پس از امر به درست پوشیدن چادر می فرمایند:

«ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ»

«این كار برای اینكه (به عفت) شناخته شوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند، بهتر است.»

بنابراین رعایت حجاب بهترین راه اعلام عفت است و ثمره آن امنیت جنسی می باشد، همان امنیتی كه امروزه حلقه مفقوده‌ای در جوامع غربی است.

منابع و مآخذ :

1. ابن منظو، محمد بن مكرم؛ لسان العرب، الطبعة الاولی، دار صادر بیروت،1997م.

2. فیروز آبادی، محمد بن یعقوب؛ قاموس المحیط، الطبعة الاولی، دار الجیل بیروت.

3. طوسی، نصیر الدین؛ اخلاق ناصری، انتشارات خورشید، تهران.

4. مكارم شیرازی، ناصر؛ اخلاق در قرآن، چاپ دوم، قم،1381ش.

5. نراقی،احمد؛ معراج السعادة، چاپ اول، قم،1371ش.

6. طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، قم،1366ش .

7. هاشمی رفسنجانی، اكبر؛ تفسیر راهنما، قم،1374ش.

8. محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحكمة، ترجمه حمید رضا شیخی، چاپ اول، دار الحدیث.

9. طبرسی، فضل بن الحسن؛ جوامع الجامع، ترجمه احمد امیری، مشهد، 1374ش.

11. مجمع البیان، ترجمه علی كرمی، تهران، 1380ش.

12. مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ بیست و پنج، تهران، 1376ش.

13. آمدی، عبد الواحد، غرر الحكم و درر الكلم، ترجمه محمد خوانساری، تهران، 1366ش.

14. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، تحقیق شیخ محمد شیرازی، الطبعة الاولی، مؤسسه آل بیت، قم، 1412هـ.

15. قرشی، علی اكبر، قاموس قرآن، دار الكتب الاسلامیة، تهران، 1354ش.

16. راغب اصفهانی، ابوالقاسم، معجم مفردات الفاظ قرآن، الدار الشامیة، بیروت، 1412هـ.

17. مصطفوی، حسن، التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، الطبعة الاولی، وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، 1368ش.

18. زمخشری، محمود بن عمر، الكشاف عن حقائق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1427هـ.

جمعه 21/9/1393 - 13:52
حجاب و عفاف

حجاب فاطمه(سلام‌الله‌علیها) چگونه بود!

حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت فاطمه علیهاالسلام اگرچه نمونه کامل یک زن مسلمان در تمام اوصاف و کمالات اسلامی به ویژه در حجاب و عفاف بود، ولی مسائل سیاسی و اجتماعی را نیز در مواقع حساس نادیده نمی‌گرفت، مخصوصاً در ولایت امیرالمؤمنین و به یغما رفتن فدک، [این بعدها نیز در بخش سیاسی و اجتماعی، به طور مستقل بحث شده است.] با خلیفه غاصب وقت و دارو دسته‌اش به مبارزه پرداخت و در مجامع عمومی به مناظره نشست، ولی در عین حال هرگز از پرده حجاب کامل و عفاف لازم بیرون نرفت. اینک فرازهایی از اظهارات محدثین و مورخین اسلامی را در این زمینه تقدیم می‌داریم.

از طریق عایشه و عبداللَّه بن حسن بن حسن در کتاب‌های عامه و خاصه نقل شده:

 

لما بلغ فاطمه علیهاالسلام اجماع ابی بکر علی منعها فدک، لاثت خمارها، و اقبلت فی لمه من حفدتها و نسا قومها، تطا فی ذیولها، ماتخرم مشیتها مشیه رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله حتی دخلت علی ابی بکر و قد حشد الناس من المهاجرین و الانصار، فضرب بینها و بینهم ریطه بیضا.... [شرح ابن ابی الحدید، ج 16، ص 211 و 249- احتیاجات طبرسی، ج 1، ص 131، چاپ نجف.]

در حالی که با لباس‌های طولانی راه می‌رفت- که حتی روی پاهای او پوشیده بود و بدنش پیدا نمی‌شد و چنان راه می‌رفت که گویا پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله در حرکت است

هنگامی که به فاطمه علیهاالسلام ثابت شد که ابوبکر فدک را از او به زور گرفته و تحویل نمی‌دهد، آن بانوی عزیز، مقنعه و روسری‌اش را بر سر محکم بست و با عده‌ای از زنان متدین و نزدیکان خویش که او را در میان گرفته بودند به سوی مسجد رسول اللَّه حرکت کرد، در حالی که با لباس‌های طولانی راه می‌رفت- که حتی روی پاهای او پوشیده بود و بدنش پیدا نمی‌شد و چنان راه می‌رفت که گویا پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله در حرکت است- وارد مسجد شد. جمعیت مهاجر و انصار آنجا را پر کرده بودند و برای دختر پیامبر صلی اللَّه علیه و آله جایگاهی درست کرده بودند، که مردها او را نمی‌دیدند...

اگر این عبارات را به دقت مورد عنایت قرار دهیم درس‌های زیادی از حجاب و عفاف آن حضرت می‌گیریم، و در اینجا متوجه می‌شویم که آن حضرت، حتی در میدان مبارزه نیز بسیار مقید به حجاب کامل و حیای اجتماعی و اخلاقی بوده است، زیرا:

1- با پوشیدن مقنعه و احتیاط لازم حرکت نموده. (لاثت خمارها).

2- در میان زنان حرکت نموده. (فی لمه...).

3- لباس‌های بلند پوشیده بود که حتی پاهایش پیدا نبود. (تطا ذیولها).

4- در جایگاه مخصوص قرار گرفته و پرده‌ای بین زنان و مردان حایل بود. (فضرب بینها و بینهم...).

آری فاطمه علیهاالسلام با این برنامه ریزی دقیق حتی در میدان مبارزه، با غاصبین خلافت، (آیه بیست و پنجم سوره‌ی قصص) [فجائته احداهما تمشی علی استحیا.] که شیوه راه رفتن دختران پیامبران و زنان اسلامی را ترسیم می‌کند، تداعی کرد و به پیروانش درس‌ها داد که در عین اجتماعی بودن، زنان حجاب و عفاف را حفظ کنند.

جمعه 21/9/1393 - 13:47
حجاب و عفاف

یا ایها النبی قل لازواجك وبناتك ونساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلك ادنى ان یعرفن فلا یؤذین وكان الله غفورا رحیما
اى پیامبر، به همسران خود و دختران خود و همسران مؤمنان بگو که لباس هاى خود را بلند کنند تا تمام بدنشان را در بر بگیرد و بپوشاند زیرا این كمترین حدیست كه بوسیله اش (بعنوان زنان پرهیزگار) شناخته خواهند شد و مورد اهانت قرار نخواهند گرفت. خداست عفو کننده، مهربان ترین.

وقل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن فروجهن ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها ولیضربن بخمرهن على جیوبهن ولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن او ابائهن او اباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخواتهن او نسائهن او ما ملكت ایمانهن او التابعین غیر اولی الاربة من الرجال او الطفل الذین لم یظهروا على عورات النساء ولا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن وتوبوا الى الله جمیعا ایها المؤمنون لعلكم تفلحون
و به زنان ایمان آورده بگو که نگاه شان را پایین و بدور از نامحرمان دارند و پاکدامنی خود را حفظ کنند و آرایشها .و زینتهای خود را آشکار نسازند مگر آنچه ظاهر شدنش ضروریست و مانعی ندارد ( صورت و دو کف دست ) و روسریهایشان را بر گردن و سینه افکنند و زیبایی هایشان را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا فرزندانشان یا فرزندان شوهرانشان یا برادرانشان و  یا پسران برادران و خواهرانشان یا زنانشان و برده های خود یا مردانی که رغبت جنسی در آنان نیست یا کودکانی که هنوز به اندام زنان اطلاع نیافتند .
و پاهایشان را بر زمین نزنند ( که صدا دهد ) زیرا اینگونه خود را به نمایش می نهند و زینت خود ( اندام ) خود را آشکار می سازند و همگی ایمان آورندگان بایستی بسوی خدا بازگردید تا رستگار شوید.

سورة ۲۴ - آیة ۳۱
الله تعالى به زن امورى را مورد اشاره قرار داده كه زن بخوبى آنرا مى شناسد این امور خیلى روشن است مانند :
۲- به زنانى كه خودشان روسرى بسر مى كرده اند نشان مى دهد كه آن روسرى تان را بایستى بصورتی قرار دهیدكه جیوب (سینه و گردن ) را بپوشاند و این نتیجه ی فعلی آیه است که زنان از قبل خمار (روسری ) بسر بودند و فقط نحوه ی روسری شان مورد قبول الله سبحانه و تعالى نبود .
علت اینکه می گویم زنان از قبل روسری بسر بوده اند اینست که خداوند برایشان گفته ” خمرهن ” روسری هایتان ” و اگر آنان از قبل چیزی بسر نداشتند حتما خداوند برایشان ابتدا نوعی پوشش توصیف می کرد و بعد می گفت آنرا روی سر قرار دهید بعد آنرا بکشید روی جیوبتان که همان پوشاندن گردن و سینه است زیرا جیب به قسمتی از لباس می گویند که از آن قسمت گردن آشکار می شود یا جایى كه مخفى ماندنش مهم است.
و باز الله سبحانه و تعالی به آنان بیان فرموده که زینت خود را جز برای افرادی نامبرده ،مشخص نسازند و این افراد که در شروع آن شوهر نام برده شده نه بدین معناست که با همه ی آنان بهمانگونه باشند که با شوهران می توانند باشند ، زیرا الله تعالی زن و شوهر را لباس هم معرفی کرده است ( … هنَ لباسٌ لكم و أنتم لباسٌ لهن … زنانتان لباس شما و شما لباس زنانتان هستید…قرآن  ) یعنی بین آنان لباس هم لازم نیست و خود پوشش همند .
آن افراد نامبرده مردانی هستند با سن و عمرهای متفاوت و اینست که آشکار ساختن زینت نمی تواند به معنای عریانی یا شبه عریانی باشد بلکه به معنای ظهور بصورتی ست که قبلا نیز زنان بدان عادت داشتند مانند پوشش جسم بصورتی که شهوت انگیز نبوده ولی تکلف و سختی هم نداشته است و اینست که زن در آن زمان حدودش را مشخص می دانسته همانطور که ما حدود و پوشش بین نزدیکان را می شناسیم و اینست که هرگز آشکار ساختن سینه و ران در این نوع اجازه ی آشکار سازی نیست.
۳- مسئله ی دیگر نحوه ی پوشش و راه رفتن زن بگونه ای که زینت را آشکار سازد و اینست که خداوند از زدن پاى زن بزمین سخن آورده زیرا در آن زمان نیز زن بخوبی می دانسته که صدای پای زن تنها آهنگ و طریقه ی راه رفتن او را مشخص نمی کند بلکه بالاتر از آنست و زینت او را آشکار می سازد و این زینت در کل ، بیان جوانی و شادابی و نیاز او به جلب جنس مخالف اوست.
براین اساس کفشهای پاشنه بلند عیناً همان صفت زدن پاها در وقت پوشش خلخال و آشکار سازی زینت را دارند زیرا با پوشش کفش پاشنه بلند ،  تمایل جسم زن در راه رفتن بصورتی می شود که زینت او را نمایان می سازد و صدا و نحوه ی راه رفتنش مورد توجه قرار می گیرد.

و اینست که حداقل پوشش زن در قرآن پوششی ست که گردن و سینه ها را بپوشاند و این ممکن نمی شود مگر اینکه روسری به جلو آورده شود زیرا اگر روسری در عقب سر باشد باز تمایل به آشکار سازی جیوب ( فتحه ی لباس که گردن و سینه را می گیرد ) باقی می ماند و زینت زن آشکار می شود و شکی نیست که موی سر به عنوان زینت زن بلکه تاج سر زن شناخته می شود که بوسیله ی آن خود را تجمل می دهد و زنان به خوبى مى دانند و به آرایش موهاى خود افتخار و تباهى مى كنند!
پس کسی که پوشش موی زن را ضروری نمی شناسد بایستی به خیابان رود و زنان را و خودنمایی شان را نظاره گر شود تا بهتر متوجه ی سخنم شود!
و باز حداقل پوشش زن اینست که زینت هایش ( اندام ) را نمایان نسازد و باز حداقل پوشش اینست که روپوش لباس ( جلباب ) تا پایین  بصورت ساترو پوشش بر تمام جسم قرارگرفته شود و جلباب عموما به لباس فوق لباس عادی اطلاق می شود زیرا در قاموس مشخص قرآن که لغت عرب است به لباس زیرتن که با بدن لمس مستقیم دارد ” لباس و ثوب ” گفته می شود و اینست که زن و شوهر را لباس هم می خواند .
پس جلباب بمانند عبا یا چادر است یا همانکه  ایرانی ها بدان مانتو می گویند ولی بایستی تمامی جسم را از گردن تا نوک انگشت پا در بر گرفته باشد و نوع آن بگونه ای باشد که شکل جسم را به نمایش ننهد.
و حداقل پوشش در خانه اینست که باعث نشود کودکی جسم زنان را خوب بشناسد و اینست که اطفال بایستی در محیطی اخلاقی و غیر تحریک آمیز پرورش یابند.

۴- حال بگذارید ببینیم حداکثر پوشش چیست؟
قرآن محیط حداکثر را بسیار باز کرده است تا زن مؤمن بتواند در لباس خود همیشه بسوی بهترین برود و مطمئن باشد كه خدایش بیشتر را از او قبول داشته و بلكه بیشترین پوشش پسندیده است و اینست که با توجه به آیاتی که زن را به اخفای زینت دعوت کرده ، متوجه شدم هر قدر زن خود را بیشتر بپوشاند خودش را به رضای خالق نزدیکتر خواهد کرد البته با نیت و تقوای درون تا مصداق : وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِكَ خَیْرٌ … و  پوششی که خدا را در نظر گرفته شود بهترین است ” باشد .

و اینست که احدی جز الله تعالی اجازه ندارد برای زن حداکثر یا حدود در پوشش تعیین نماید و هرگونه تحدید در پوشش فقط با اجازه ی قرآن ممکن است .
و با مراجعه به قرآن مشخص می شود که تحدید حداکثر به عهده ی زن مؤمن رها شده است و آن اینکه او با تشخیص زینت خود ، به نهان ساختن زینت بکوشد و زنی که سرتاسر بدنش را مخفی می سازد بخوبی می تواند با افتخار اعلام دارد که من همانگ با فرمان خدایم هستم و خود را برای بیگانه آشکار نساختم و خدایم مرا امر فرموده تا چنان باشم که مورد شناخت و اذیت واقع نشوم.و اینست که حتی با تفاسیر متعدد و مقایسه با احادیث و اخبار، قضیه عوض نخواهد شد جز در این امر که ما نمی توانیم زن را به پوشش حداکثر اکراه و اجبار سازیم و این امر به اختیار زن واگذار شده است و این حقیقت اسلام است که زن مؤمنه خود شریک امری ست که شناسایی آن توسط الله تعالی و خود زن صورت یافته است.
بر این اساس مؤمنان ، معتقدم که تعیین حداکثر یا خط فاصل و ممنوعیت نوعی پوشش که با هشمت بیشتر زن در ارتباطست نوعی دیکتاتوری ست و حتی خلاف وحی است .
مگر بشر بهتر از خالق بشر می فهمد!؟
حال که خالق زن حد پوشش را به این صورت زیبا برای زن ترسیم کرده و او را به اخفای زینت و بهترین راه عدم ایذاء دعوت كرده است ،پس کسی حق اذیت به زن را ندارد و کسی حق ندارد به زن بگوید : صورتت آشکار کن و دستت هم آشکار کن و بیش از این حق پوشش نداری !؟

زیرا بسیاری اوقات زن آرامش خود را در اخفای صورت می بیند بمانند عروسی که به وقت خروج از آرایشگاه صورتش را می پوشاند تا کسی به او نگاه نکند و به او طمع نکند.
البته هدفم با این مختصر این نیست که به خواهران عزیزم بگویم پوشش من بهتر است یا پوشش آنان بلکه هدفم تذکر به این حقیقت است که :
ما برای پوشش بهتر، بایستی مسابقه بسوى خیرات و نیکی ها را راه اندازى كنیم نه اینکه سدی باشیم در راه خیر و نیکی!
همتنطور که خدایمان ما را بسوی پیشگام شدن در نیکی ها می خواند:
ولكل وجهة هو مولیها فاستبقوا الخیرات این ما تكونوا یات بكم الله جمیعا ان الله على كل شیء قدیر
سورة ۲ - آیة ۱۴۸
یؤمنون بالله والیوم الاخر ویامرون بالمعروف وینهون عن المنكر ویسارعون فی الخیرات واولئك من الصالحین
سورة ۳ - آیة ۱۱۴
لكن الرسول والذین امنوا معه جاهدوا باموالهم وانفسهم واولئك لهم الخیرات واولئك هم المفلحون
سورة ۹ - آیة ۸۸
اولئك یسارعون فی الخیرات وهم لها سابقون
سورة ۲۳ - آیة ۶۱
ثم اورثنا الكتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه ومنهم مقتصد ومنهم سابق بالخیرات باذن الله ذلك هو الفضل الكبیر

- سورة ۳۵ - آیة ۳۲
و بر اساس تجربه ى شخصى ام اثرات خوب نقاب  ( پوشش صورت ) را لمس كرده ام كه بسوى زن با دیده ى كمتر یا تحقیر آمیز نظر نمى شود بلكه ثابت مى شود كه ابراز شخصیت زن حتى از پس حجاب هم ممکن است همانطور که معلمه ی زنان عایشه ی صدیقه نمونه ی بارزش بود که امر بر حجاب شده بود و حجاب مرحله ی پیشرفته تر پوشیدن است یعنی اینکه از نظر کاملاً مخفی شود .
پس آیاتى كه زنان را به پوشش  ( حد ادنی یا حداقل ) امر فرموده خیلی زیبا از صفات لباس خارجی لباس زن که همان جلباب و خمار( رو لباسی و روسری ) و پوشش پاها و آرام راه رفتن   و اخفای زینت است ، بیانى روشن آورده است .
و با تكمیل شدن این اصل كه آیات عمومى پوشش ابتدا از زنان رسول الله  و دخترانش آغاز شده و سپس به زنان بقیه ى جامعه ، به این اصل رسیدم كه :
 
پوشش و ستر زنان رسول الله به عنوان بهترین پوشش و نمونه ى بهترین است و این است كه ایشان امر شدند كه از پشت حجاب با مردان بصورتی که حتی صدایشان نیز پایین و نرم نباشد، سخن گویند.

و همه مى دانند سخن از پشت حجاب به معنای ساکن و حبس شدن در خانه نیست و آنان  معلمه های صحابه و زنان بودند و بلكه امر شدند به دعوت به دین الله .

و اینکه روش سخن گفتن به آنان آموزانده شده برای این بود که دعوتگران بسوی دین باشند نه اینکه ساکت و خانه نشین شوند!

… واذكرن ما یتلى فی بیوتكن … الأحزاب

و از آیات خداوند که در خانه هایتان تلاوت می شود بخوانید و به دیگران تذکر دهید ….

اینست که بهترین پوشش را ” حجاب ” می دانم و حجاب همان است که زن کاملا مستور باشد.

و با خواندن کتاب الله تعالی متوجه می شویم که الله تعالی رسولش را اسوه و الگوی ما خوانده است و اینست که اخلاق و رفتار زنان ایشان و دخترانشان نیز نتیجه ی تعلیم صحیح شریعت اسلام است که بایستی مورد توجه ی مسلمین واقع گردد تا امت اسلام به عزت خود باز گردد و همه می دانیم در دورانی که مسلمین خود یک امپراتوری جهانی شناخته شده بودند سخن از کشف و باز کردن صورت زن نبوده است ولی اجباری هم نبوده زیرا برای مثال کنیزان و خدمتکاران زن صورت خود را باز نگه می داشتند .
و هرگز پوشش زن نوعی تحقیر شأن زن نبوده است زیرا مشهور است براى مثال زبیده زن هارون الرشید مشهور به تفقه در امور و نقاش بوده است حال اینكه او یك زن محجبه بوده است.
منبع
معناى توحید

۲ پاسخ به “حداقل پوشش زنان و حداکثر ( حجاب )”

  1. شخصی سخنم را خوب نفهمید و مرا متهم كرد كه : تو زنان را به عدم اطاعت از شوهرانشان مى خوانی ؟!
  2. این شخص منظورش این بود كه ممكن است مردى به زنش امر كند كه صورتش را بپوشاند.

    و من به او و بقیه این تذکر را بچهم که بایستی زن و شوهر آنجنان بهم نزدیک باشند که مایه ی آرامش و آسایش هم شده و حاجتی به مرافعه ی مشکلات نداشته باشند!

    متاسفانه بسیاری مردان به زنان به دیده ی اسیری می نگرند که جز اطاعت راهی ندارد و گویا زن هیچ حقی ندارد!

    در حالیکه خداوند فرموده است:

    … وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَكُیمٌ (۲۲۸) سوره البقره

    و برای زنان همانگونه حقوق احسان و نیکی هست که مردان بر آنان دارند ….

    پس مرد به خوبی بایستی بتواند شریک و همتای خود را بسوی آرامش خود و او جلب کند نه با قهر و خشونت او را از خود منفور سازد.

جمعه 21/9/1393 - 13:45
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته