• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1233
تعداد نظرات : 369
زمان آخرین مطلب : 4590روز قبل
دعا و زیارت

حق حیات

          حق حیات را می توان سرچشمه ومنشأ كلیه حقوق انسانی دانست ، زیرا حقوق دیگر فرع براین اصل است .ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشرمقرر می دارد : ‹‹ هركس حق زندگی ، آزادی وامنیت شخصی دارد .›› احترام وتأكید برحق حیات برای كلیه افراد بشر، فقط دراعلامیه جهانی حقوق بشرپیش بینی نشده است ، بلكه بند الف از ماده دوم اعلامیه اسلامی حقوق بشرنیز مقررمی دارد : ‹‹ زندگی موهبتی الهی  وحقی است كه برای هرانسانی تضمین شده است وبرهمة افراد وجوامع وحكومتهای واجب است كه ازاین حق حمایت ودر مقابل هرتجاوزی علیه آن ایستادگی كنند وكشتن هیچ كس بدون مجوز شرعی جایز نیست .››

          ازسویی دیگر درماده 207 ق.م.ا. مسأله قصاص چنین بیان شده است :‹‹ هرگاه مسلمانی كشته شود ، قاتل قصاص می شود .›› یعنی قصاص اصل وقاعده كلی است وناشی از احترام به حق حیات است . اما این  اصل بدیهی ظاهرا درمورد زنان به گونه ای دیگر اجرامی شود كه ماده 209 ق.م.ا. نیز به این مسأله اشاره نموده است :‹‹ هرگاه مردمسلمانی عمدا زن مسلمانی را بكشد محكوم به قصاص است ، لیكن باید ولی زن قبل ازقصاص قاتل ، نصف دیه مرد را به او بپردازد .›› وهمین امر منجربه بروز اختلافهایی دربین فقهای اهل سنت وفقهای شیعه شده است . قصاص چیست ؟           ‹‹ طبق مادة 14 ق.م.ا. قصاص كیفری است كه جانی به آن محكوم می شود وباید با جنایت اوبرابرباشد . همچنین اولا قصاص امری فطری است .ثانیا مورد تأیید دیگرادیان آسمانی است .ثالثا حفظ مصلحت اجتماع مبتنی برآن  است .رابعا این مقابله به مثل، مانع كشتارهای جمعی می گردد .وخامسا حس انتقام جویی افراد تشفی می یابد .درپاسخ كسانی كه می گویند ‹‹ بخشش از قصاص بهتراست ›› ، این نكته را متذكرمی  شویم كه از حضرت علی (ع) پرسیده شد : آیا عدالت شریفتروبالاتراست یا وجود ؟ امام به دودلیل عدل را برجود ترجیح می دهد : یكی اینكه عدل جریانها را درمجرای طبیعی خود قرارمی دهد اما جود، جریانها را از مجرای طبیعی خود خارج می سازد . دیگر اینكه عدالت ، قانونی است عام ومدیرومدبری است كلی وشامل كه همة اجتماع را دربرمی گیرد وبزرگراهی است كه همة‌ باید ازآن بروند اما جود وبخشش یك حالت استثنایی وغیركلی است روی آن حساب كرد .اساسا اگر جود، جنبة قانونی وعمومی پیدا كند وكلیت یابد دیگر جود نیست . حضرت علی (ع) آنگاه نتیجه گرفتند : پس از میان عدالت و جود آنكه اشرف وافضل است ، عدالت است .           اصل چیست ؟ قصاص یا عفو ؟ قصاص نسبت به عفو اصل است زیرا مصلحت اجتماع برآن استواراست ؛ هرچند عده ای احساسات  انسان دوستانة خود را درنظرمی گیرند وتنها ازدید فردگرایانه ، عفووبخشش را تجویز می كنند .اینان نمی دانند اگر جامعه تنهابرعفووبخشش استوار گردد وقصاص درموارد ضروری تجویزنشود ، روز به روز برمیزان جرم وجنایت افزوده وامورازجریان طبیعی خود خارج می شود .ولی اگر اصل برقصاص باشد ودرشرایطی خاص آنهم با رعایت مصالح مربوطه ، اولیای دم یا مجنی علیه عفونمایند ، ضمن اینكه  جامعه از امنیت برخوردارمی شود ، فضایل اخلاقی نیز درآن گسترش می یابد .بهرحال همه جا نمی توان عفووبخشش را اصل ومجازات را فرع دانست ؛ همانطوركه همه جا جودرا نمی توان برعدالت ترجیح داد.››1

زنان وقصاص درفقه اهل سنت

فقه حنفی :

          یكی از فقها ومفسران حنفی مذهب ، ابوبكر احمد بن علی الحصاص (م370ق ) دربارة قصاص می گوید : خداوند تعالی می فرماید : ‹‹ قصاص كشته شدگان برشما واجب گردید ›› وهمچنین می فرماید : ‹‹ وهركس كه مظلومانه كشته شود ما برای سرپرست اوسلطه واقتدار[برقصاص ]قراردادیم .›› البته فقهای حنفی دراین زمینه اختلاف دارند ؛ ‹‹ ابوحنیفه ››،  ‹‹ابویوسف››، ‹‹ محمد››،‹‹ زغر››  و‹‹ ابن شرمه ›› می گویند : درمیان زنان ومردان تنها قصاص جان جاری می شود. ازابن شرمه روایت دیگری نقل شده كه می گوید : قصاص تا آنجا كه به حد جان نرسد میان آنها جاری می شود .شافعی معتقد است كه بین زنان ومران قصاص جاری می شود ؛ چه درحد جان وچه كمتر از حدجان . البته لیث می گوید :هنگامی كه مردی برزنی جنایتی وارد می سازد تنها دیه براوواجب می شود وقصاص نمی شود. عثمان البتی هم می گوید :اگر زنی مردی را به قتل رساند، دربرابراینكاركشته می شود وازمالش هم نصف دیه گرفته می شود ؛همچنین است اگر زنی جراحتی را برمردی وارد سازد . اما اگر مردی، زنی را به قتل رساند ویا به اوجراحتی وارد سازد ، قصاص می گردد وچیزی هم به اوپرداخت نمی شود .فقیهان حنفی به استناد دلایل زیرمرد را دربرابركشتن زن ، قابل قصاص دانسته وپرداختن نیمی ازدیه را ازسوی اولیای زن به قاتل ضروری نمی دانند :

          1-عموم آیاتی  چون ‹‹ كتب علیكم القصاص فی القتل›› و‹‹ كتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس ››

          2-برابری زن ومرد درزندگی

فقه شافعی :           محمد بن ادریس شافعی (م204ق.)،پیشوار طایفة شافعیان دراین زمینه می گوید : دراین موضوع كه دوخون درصورت وجود دوشرط آزادی (حریت ) واسلام با هم برابرند ، درمیان اهل علم مخالفتی را سراغ ندارم وبنابراین اگر مردی از روی عمد ، زنی را به قتل برساند ، كشته می شود . همچنانكه اگر زنی ، مردی را به قتل برساند ، كشته می شود واز زن یا بستگان اوهم به نفع مرد چیزی گرفته نمی شود .نه زمانی كه زن دربرابركشتن مرد به قتل می رسد ونه زمانی كه مرد دربرابركشتن زن به قتل می رسد ، زن بامردی كه مرددیگری را به قتل رساند، تفاوتی ندارد  ودرهمة احكام كاملا مشابه مرد است ؛ خواه زمانی كه اورا قصاص می كنند وخواه زمانی كه كسی به خاطراوقصاص می شود . همچنین است حكم موردی كه جماعتی ازمردان ، زنی را به قتل برسانند یا گروهی اززنان ، مردی را به قتل برسانند .

          همچنین ‹‹ ابوبكر محمد بن عمروبن حزم ›› از پدروجدش روایت كرده كه پیامبر(ص) نامه ای به اهالی یمن نوشت .درقسمتی از این نامه آمده بود كه : ‹‹ مرد دربرابركشتن زن به قتل می رسد .››

          قتاده از انس بن مالك روایت كرده كه مردی یهودی بركنیزی كه زیورآلاتی باخود داشت عبورمی كرد ، آن مرد با مشاهدة كنیز براوهجوم آورد ، زیورآلاتش را تصاحب كرد واورا درچاهی انداخت . كسانی كه ازكنارآن چاه عبورمی كردند ، كنیز را درحالی كه هنوزرمقی درتن داشت ا زچاه خارج كردند ، از اوپرسیدند : چه كسی تورا به قتل رساند ؟ اوهم گفت :  فلان یهودی .قاتل را به محضرپیامبرخدا (ص)بردند . اودرمقابل ایشان به عمل خود اعتراف كرد وپیامبرهم دستورقتل اورا صادركرد .           بطوركلی شافعیان معتقدند مرد دربرابركشتن زن قصاص می شود بی آنكه لازم باشد بستگان زن نیمی از دیه را به بستگان مرد پرداخت كنند اما اساس استدلال این طایفه عبارت است از :           1-برابری زن ومرد درآزادی دراسلام .           2-عموم  آیات قصاص (مائده ،45وبقره ، 178)           3-روایت عمروبن حزم كه درآن آمده است :مرد دربرابركشتن زن به قتل برسد .           4-سنت فعلی پیامبر(ص)مبنی براجرای حكم قصاص درمورد فردی یهودی كه زنی را به قتل رسانده بود . فقه مالكی :           مفسروفقیه مالكی ، ابوبكرمحمد بن عبدالله معروف به ابن عربی درتفسیرآیه 178سورة بقره می گوید: اگرگفته شود : چرا با اینكه خداوند تعالی می فرماید : زن درمقابل زن [قصاص می شود ].مرد دربرابر كشتن زن به قتل می رسد ؟ درپاسخ می گوییم :این موضوع با اجماع ثابت شده كه خود دلیل مستقلی است واگر ما این تقسیم رارها كنیم ، باید بگوییم كه مرد دربرابر كشتن  زن به قتل نمی رسد . اوهمچنین درتفسیرآیه 45سورة مائده می گوید : این سخن خدای تعالی :‹‹ ما درتورات بریهود واجب كردیم كه جان دربرابرجان [قصاص می شود ].›› اقتضا می كند كه مرد آزاد دربرابركشتن زن آزاد بطورمطلق به قتل برسد وهمه علما نیز همین را گفته اند . اما عطا گفته است حكم به رجوع آنها به یكدیگر می شود ؛ بنابراین اگر مردی زنی را به قتل برساند، ولی زن مخیراست كه دیه اورا بگیرد یا نصف دیه مرد را پرداخت كند واورا به قتل برساند . اما عموم آیه برخلاف گفتة عطادلالت دارد .پیامبراسلام (ص) می فرماید : هرگاه كسی به قتل برسد خانواده اوبین دوچیزمخیرند : قاتل را بكشند با اینكه ازاودیه بگیرند .معنای آیه نیز همین نظررا تأیید می كند ؛ زیرا وقتی مردی زنی را به قتل می رساند ، درواقع كسی را كشته است كه از نظرخون با اوبرابراست بنابراین چیزی دراینجا واجب نمی شود ، همانطوركه درمورد وقوع قتل بین دومرد چنین است .بنابراین چیزی دراینجا واجب نمی شود ، همانطوركه درمورد وقوع قتل بین دومرد چنین است .بنابراین عمده ترین دلایلی است كه فقهای مالكی به آن معتقدند مبنی براینكه قصاص مرد را درمقابل كشتن جایزدانسته ودلیلی برای پرداخت نیمی از دیه به قاتل یا بستگان اوقبل از قصاص نمی بینند ، عبارت است از:

          1-اجماع

          2-عموم آیات قصاص

          3-سنت فعلی پیامبراكرم (ص)

          4-روایت پیامبراسلام (ص) كه می فرماید : ‹‹ هرگاه كسی به قتل برسد خانواده اوبین دوچیز مخیرند: قاتل را بكشند یا از اودیه بگیرند .››

فقه حنبلی :           فقهای حنبلی درجوازقصاص مرد دربرابركشتن زن با سایر فقهای اهل سنت ، هم نظرند ودلایلی هم كه برای قول خود نقل می كنند ، مشابه دلایل طایفه های دیگر اهل سنت است .بنابراین به ذكر دلایل اكتفا می نماییم :

          1-عموم آیات قصاص

          2-سنت فعلی پیامبراسلام (ص)

          3-روایت عمروبن حزم

          4-اینكه  زن ومرد به خاطرقذف دیگری حد می خورند اقتضا می كند كه آنها درقصاص هم برابرباشند .

نقد وبررسی دلایل اهل سنت

          درفقه اهل سنت ، قول مشهوراین است كه مرد دربرابركشتن زن قصاص می شود بی آنكه لازم باشد خانوادة‌ مقتول ، تفاوت دیة‌ زن ومرد را به خانواده قاتل را بپردازند .اگر بخواهیم دلایلی را كه فقهای مذاهب چهارگانه اهل سنت برای اثبات نظریه یادشده مورد استناد قرارداده اند ،براساس كثرت نقل آنها دركلام ایشان ، دسته بندی كرده ومورد بررسی قراردهیم ،به ترتیب با این دلایل روبروهستیم :           1-عموم آیات قصاص: دربیشترعبارتهایی كه از فقهای اهل سنت نقل شد ، تأكید شده بود كه آیاتی چون ‹‹ وكتبنا علیهم فیها أن النفس بالنفس ›› و‹‹ كتب علیكم القصاص فی القتلی ›› تفاوتی میان زن ومرد قائل نشده وقصاص را بطورمساوی برای همه ثابت دانسته اند . درمورد این دلیل، باید گفت كه حداكثرچیزی كه از عموم یا اطلاق این آیات استفاده  می شود این است كه مرد دربرابرزن قصاص می شود ، اما اینكه درقصاص مرد دربرابرزن ، پرداخت فاضل دیه هم شرط شده است یا نه ، این آیات نسبت به آنها ساكت است .           2-نامة عمروبن حزم : دركتابهای روایی اهل سنت نقل شده كه پیامبراكرم (ص) درنامه ای كه توسط عمروبن حزم برای اهل یمن فرستاد ضمن بیان احكام مختلف فرمودند كه :‹‹ یقتل الذكر بالانثی ›› ویا ‹‹ أن الرجل یقتل بالمرأه ›› .درمورداین روایت نیز باید گفت كه این روایت برفرض صحت ، تنها برجوازقصاص مرد دربرابرزن دلالت می كند .به عبارت دیگر پیامبرگرامی اسلام (ص) ، دراین روایت تنها درصدد این بوده اند كه برسنت رایج درمیان اعراب جاهلی ، كه براساس آن مرد دربرابرزن قصاص نمی شد ، خط بطلان كشند .           3-روایت نقل شده از پیامبراسلام (ص):اهل سنت به نقل از قتاده روایت كرده اند كه پیامبراكرم (ص) مردی یهودی را دربرابركشتن زنی مسلمانی قصاص كرد وازآن نتیجه گرفتند كه درقصاص مرد دربرابرزن ، پرداخت فاضل دیه لازم نیست . این نتیجه گیری از جهاتی چند قابل تأمل است . اول اینكه درواقعه نقل شده قاتل ، مردی یهودی بود ه وچون دیه یهودی از مسلمان  كمتر است ، جایی برای پرداخت  فاضل دیه نبوده است ، وبنابراین از این واقعه نمی توان استنباط كرد كه بطورمطلق درقصاص مرد دربرابرزن پرداخت  فاضل دیه لازم نیست .           دوم اینكه ، ازامام محمد باقر(ع) نقل شده كه درزمان پیامبراكرم (ص) مردی با ستون خیمه ، زن بارداری را به قتل رساند .وقتی آن مرد را به محضر رسول خدان (ص) آوردند ، آن حضرت بستگان زن را درانتخاب یكی از دوصورت آزاد گذاشت : یا اینكه پنج هزاردرهم به عنوان دیه آن زن دریافت  كنند .یا اینكه پنج هزاردرهم به بستگان قاتل بپردازند واورا قصاص كنند .این روایت كه بیان كنندة سنت فعلی پیامبر(ص)است ، دقیقا با آنچه اهل سنت به ایشان نسبت می دهند ، مغایرت دارد وگمان نمی كنیم كه اعتبار سنداین روایت ، براساس موازین اهل سنت كمتر ازرروایتی باشد كه فتاده از انس بن مالك نقل كرده است .           4-اجماع اصحاب : بنابر مبنایی كه اهل سنت دراجماع دارند ، چون اتفاق اصحاب دراین موضوع محرزنیست وبرخی از اصحاب همچون امام علی (ع)وعبدالله بن عباس وبرخی از تابعین همچون حسن بصری وبرخی از فقهای سلف چون احمد بن حنبل دراین زمینه قول مخالف دراند ، نمی توان قصاص بدون پرداخت  فاضل دیه را درمورد قاتل زنان ، امری اجماعی دانست . ناگفته نماند  كسانی هم كه به اجماع اشاره كرده اند تنها اصل قصاص مرد دربرابرزن را اجماعی دانسته اند ، نه عدم لزوم پرداخت فاضل دیه را .

زنان وقصاص درفقه شیعه

بررسی كلمات فقها

          فقهای شیعه دراین موضوع كه قصاص مرد دربرابركشتن زن مشروط به پرداخت نصف دیه به بستگان مرداست ، با یكدیگر اتفاق نظردارند وهیچ قول مخالفی از ایشان دراین زمینه نقل نشده است .           فقیه ومحدث بزرگ طایفه امامیه ، شیخ صدوق دراین زمینه  می گوید : اگر مردی از روی عمد زنی را به قتل برساند ، بستگان زن می توانند مرد را به قتل برسانند ونصف دیه را به بستگان اوبپردازند .یا اینكه پنج هزار درهم از اوبگیرند .           شیخ مفید نیزدراین زمینه چنین اظهار نظرمی كند : اگر مردی بعمد زنی را به قتل برساند وبستگان زن دریافت دیه را انتخاب كنند ، برقاتل است كه درصورت پذیرش این انتخاب ، پنجاه شتر ، اگر از شترداران باشد یا پانصد گوسفند یا صد گاو یا صد حله یا پانصد دینار یا پنج هزاردرهم خالص به آنها بپردازد ؛ زیرا دیه زن نصف دیه مرد است . اما اگر بستگان زن قصاص را انتخاب كنند می توانند باپرداخت نصف دیه به بستگان كسی كه قصاص می شود ، به این عمل مبادرت ورزند واگر این كار را نكنند حق مبادرت به قصاص را ندارند .فقهای متأخر شیعه نیز، قصاص مرد درمقابل كشتن زن را مقید به پرداخت  نصف دیه از سوی بستگان زن دانسته اند .شهید ثانی دراین زمینه می گوید : مرد آزاد دربرابرزن آزاد به قتل می رسد البته بعد از اینكه بستگان زن نصف دیه مرد را به اوپرداخت كردند ؛ زیرا دیه مرد ، دوبرابردیه زن است . بررسی دلایل : 1-قرآن : آیة 178 سورة بقره:

          ‹‹ یا ایها الذین آمنوا كتب علیكم القصاص فی القتلی ، الحربالحروالعبد بالعبد والانثی بالانثی ››

          ای كسانی كه ایمان آوردید ، قصاص كشته شدگان برشما واجب گردید .آزاد دربرابرآزاد وبنده دربرابربنده وزن دربرابرزن

          صاحب مجمع البیان درمیان معنای آیه به حدیثی از امام صادق (ع) اشاره كرده ومی فرماید : امام صادق(ع)‌فرمود : اگر مردی ، زنی را به قتل رساند وبستگان مقتول بخواهند مرد را بكشند ، باید نصف دیه اورا به خانواده اش پرداخت كنند .واین همان حقیقت برابری درقصاص است زیرا جان زن با جان مرد برابرنیست ؛ بلكه جان اونصف جان مرد است ؛ بنابراین هنگامی كه جان كاملی دربرابرجان ناقصی گرفته می شود ، واجب است كه تفاوت میان آنها برگردانده شود .طبری نیز درتفسیر خود مشابه همین روایت را از امام علی (ع) نقل كرده است .           یكی ازمباحثی كه درمورد آیة یا دشده مطرح است ، این است كه آیا از مفهوم آیه می توان استفاده كرد كه بنده دربرابرآزاد ، مرد دربرابرزن ویا زن  دربرابر مرد كشته می شود یا خیر؟ پاسخ فقهای شیعه به این پرسش درمجموع بردوگونه بوده است ؛ برخی بدین گونه پاسخ داده اند كه چنین مفهومی اصلا ازاین آیه استفاده نمی شود وبرخی بدین صورت كه : اگر چه درظاهر، ازاین آیه چنین مفهومی استفاده می شود ، اما ما باتوجه به دلایل دیگری چون اجماع فقها  از آن دست می كشیم . -آیه سوره 45 سورة مائده :

          ‹‹ وكتبنا علیهم فیها أن النفس بالنفس والعین بالعین والانف والاذن بالاذن والسن بالسن والجروح قصاص ››

          وما درتورات بریهود واجب كردیم كه جان دربرابرجان ، چشم دربرابرچشم ، بینی دربرابربینی وگوش دربرابرگوش ودندان دربرابردندان قصاص می شود . درجراحات نیز قصاص جاری می شود . موضوعی كه دراینجا لازم است بدان پرداخته شود ارتباط این آیه با آیة پیشین یعنی آیة 178 سورة بفره است .چنانكه دربررسی كلام فقهای اهل سنت دیدیم ، برخی از مفسران آنها قائل شده اند كه آیه یادشده از سوره بقره با‌آیه 45 سورة مائده نسخ شده است . اما غالب فقها ومفسران شیعه این موضوع را نپذیرفته وآن را رد كرده اند . ازجمله قطب راوندی دركتاب القرآن پس از بیان آیه 178 سوره بقره می گوید : بعضی از مفسران گفته اند كه آیه 178سوره بقره با این سخن خدای تعالی : ‹‹ وما در تورات بریهود واجب كردیم كه جان دربرابرجان قصاص می شود .›› نسخ شده است . اما جعفربن مبشرمی گوید : به نظرمن چنین نیست ؛ زیرا خدای تعالی به ماخبرداده كه بریهود چنین واجب كرده بود .به نظرما دراین آیه چیزی كه نشان دهد كه خداوند برماهم واجب كرده است وجود ندارد ؛ زیرا شریعت یهود با شریعت ما نسخ شده است .اما آنچه كه ما بدان معتقدیم این است كه : این آیه نسخ نشده است ؛ زیرا آنچه این آیه دربردارد مورد عمل واقع می شود وبا این سخن خدای تعالی ‹‹ جان دربرابرجان ›› منافاتی ندارد ؛ زیرا آن آیه ، عام واین آیه ، خاص است ومی توان یكی را بردیگری حمل كرد بی آنكه تناقضی پیش آید یا اینكه لازم باشد بگوییم یكی با دیگری نسخ شده است .مرحوم علامه طباطبایی نیز درتفسیرالمیزان درذیل آیه 178 سوره بقره می فرماید : نسبت این آیه با این سخن خدای تعالی ، ‹‹‌ جان دربرابرجان ›› نسبت تفسیری است ؛ بنابراین وجهی برای این سخن كه این آیه ناسخ آن آیه است ، پس آزاد دربرابربنده ومرد دربرابرزن كشته نمی شود ، باقی نمی ماند . 2-روایات : -صحیحة عبدالله بن سنان :           عبدالله بن سنان دراین روایت چنین نقل می كند : از امام صادق (ع) شنیدم كه درمورد مردی كه زنش را به عمد كشته بود ، فرمود : بستگان زن اگربخواهند مردرا به قتل رسانند ، می توانند این كار را انجام دهند ونصف دیه اورا به بستگانش پرداخت كنند واگر نخواهند ، می توانند نصف دیه یعنی پنج هزاردرهم را از مرد دریافت كنند .

ـ صحیحة ابی مریم

          امام محمد باقر(ع) درنقل روایتی چنین می فرماید : مردی باستون خیمه ، زن بارداری را به قتل رسانده بود ، وقتی اورا به محضررسول خدا (ص) آوردند ، آن حضرت بستگان زن را درانتخاب آزاد گذاشت : یا اینكه دیه آن زن را به علاوه بنده یا كنیزی جوان ، درمقابل جنینی كه درشكم آن زن بوده ، بپذیرند یا اینكه پنج هزاردرهم به بستگان قاتل بپردازند واورابه قتل برسانند .آنچه بیان شد نمونه ای از روایات فراوانی است كه برلزوم پرداخت فاضل دیه درقصاص مردی كه زنی را به قتل رسانده، دلالت می كند .

ـموثفه سكونی

          بنابرنقل این روایت ، امام صادق (ع) می فرماید : امیرمؤمنان (ع) مردی كه زنی را بعمد كشته بود وهمچنین زنی كه مردی را بعمد كشته بود ، به قتل رساند .ظاهر این روایت این است كه درقصاص هیچ تفاوتی  میان زن ومرد نیست وپرداخت فاضل دیه ، همچنانكه  درقصاص زن لازم نیست ، اما فقهای ما درصدد توجیه این روایت آمده و نكاتی را مطرح كرده اند كه به برخی از آنه اشاره می شود :

          شیخ حر عاملی درذیل این روایت می فرماید : این روایت به اعتبارروایاتی كه پیش از این گذشت ، برموردی حمل می شود كه بقیه دیه برگردانده  شود .آیت الله خویی  نیز پس از  نقل روایت یادشده می گوید : ابن روایت علاوه براینكه از نظرسندی ضعیف ایت ، با لزوم پرداخت دیه درموردی كه مردی دربرابركشتن زنی به قتل می رسد ، منافات ندارد واطلاق آن به واسطة‌روایات صحیحی كه بدانها اشاره شده ، مقید می شود .

ـ صحیحة اسحاق بن عمار

          دراین روایت اسحاق بن عمار به نقل از امام جعفرصادق (ع) می گوید : درزمان امیرمؤمنان (ع) ، زنی به دست مردی كشته شد اما حضرت علی (ع) بین آنها قصاص قرارنداد ومرد را ملزم به پرداخت دیه كرد .

3-اجماع

          فقهایی چون قاضل هندی یا شیخ محمد حسن نجفی ادعا كرده اند كه لزوم پرداخت فاضل دیه ، درقصاص مردی كه زنی را به قتل رسانده است ، مورد اتفاق همة‌ فقهای شیعه بوده است وهیچ قول مخالفی دراین زمینه وجود ندارد .حتی ازاین بالاتراجماع فقها اعم از محكی ومحصل دراین موضوع اقامه شده است .دربررسی تفصیلی آرای فقهای امامیه روشن شد كه فقهای متقدم شیعه ، بصراحت براجماعی بودن موضوع تأكید كرده اند .درعمل هم درهیچ یك از كتابهای فقهی قدما ومتأخران قول مخالفی دراین مورد دیده نشده است وهمین برای اثبات اجماعی بودن موضوع یاد شده ،كافی است .››‌ 2

انواع قصاص

قصاص نفس

          تضاد با قرآن : عده ای با استناد به آبات قرآنی از قبیل آیه 1 سوره نساء وآیه 189 سوره اعراف كه درمجموع بیان می دارند كه زن ومرد از نفس واحد آفریده شده اند یعنی نفس زن ومرد مساوی اند اگر یك مرد ، زنی را بعمد بكشد ، نفسی مساوی با خود را كشته است وطبق تعریف قصاص كه كیفرجانی باید با جنایت اوبرابرباشد ، مرد قاتل ، قصاص می شود .همچنین طبق آیة 45 سورة  مائده ‹‹ وكتبنا علیهم فیها أن النفس با لنفس والعین بالعین والانف وبا لانف  ولأذن وبالأذن والسن وبالسن و ››‌ 3 بیان می دارند كه مرد قاتل باید بدون قید وشرط درصورت درخواست ولی دم ، قصا ص شود. همچنین ذكر می كنند كه این آیات با مواد 209و258 قانون مجازات اسلامی درتعارض است .           درمقابل عده ای از طرفداران این دوماده قانونی به آیه 178 سورة بقره استناد می كنند كه می فرماید : ‹‹‌یا أیها الذین آمنوا كتب علیكم القصاص فی القتلی ، الحربالحروالعبد وبالعبد والأنثی وبالأنثی ›› 4 پاسخی كه درمقابل این گروه داده شده است این است كه اولا طبق نظراستاد علامه طباطبایی واسناد تاریخی ، این آیه درمورد انتقام جویی های قبیله ای وبرای جلوگیری از خونریزیهای پایانی كه درجاهلیت مرسوم بوده نازل  گردیده است وهمچنین طبق نظرآیت الله طالقانی ، این تقابل مشعر به حصربرای اثبات تساوی ونفی امتیاز درخونخواهی است ومنظور این بوده كه فقط قاتل آزاد وقاتل زن قصاص شود نه غیرآن ؛ چنانكه شیوه امتیازی جاهلیت پیش از اسلام بوده كه درمقابل كشته شدن یك تن از سران یا افراد قدرتمندوسرشناس ، بسیاری را به خون می كشیدند ویا چندین تن را محكوم به قصاص می كردند.

          عده ای دیگر از طرفداران این دومادة قانونی بیان می دارند كه باید صورت ظاهری آیه 178 سوره بقره حفظ شود وزن به زن قصاص گردد وبنابراین مرد قاتل را نمی توان به خونخواهی زن مقتول قصاص كرد .پاسخ این است كه چرا اگر یك زن ، مردی را بكشد زن رابه خونخواهی مرد مقتول بدون قید وشرط قصاص می كنند ، اما مرد قاتل را با قید پرداخت نصف دیه ، فقط می توان قصاص كرد ؟

          سرانجام جمع دیگری از طرفداران این دوماده قانونی استدلال می كنند كه آیه 178سورة بقره ناسخ آیه سورة مائده است ؛ بنابراین حكم طرح شده درسورة مائده به وسیلة این آیه منسوخ شده است .درپاسخ باید گفت اولا به نظرتمام تاریخ نویسان ، سورة مائده آخرین سوره ای است كه برپیامبرگرامی اسلام (ص) نازل شده است .بنابراین آیه 178 سوره بقره كه قبل از آیة 45سورة مائده آمده است ، نمی تواند ناسخ آن باشد .ثانیا خداوند حكیم درآیه 106 سوره بقره می فرماید : ‹‹ هرآیه ای را كه نسخ می كنیم یا فراموش می كنیم بهتر از آن یا مانند آن را می آوریم .آیا نمی دانی كه خدا برتمام چیزها بسیارتواناست .››

          همچنین مرحوم علامه طباطبایی درتفسیر المیزان فرمودند : نسبت آیه 178 سورة بقره با این سخن خدای تعالی ‹‹ جان دربرابرجان ››‌ نسبت تفسیری است .پس وجهی برای این سخن كه این آیه ناسخ آن آیه است ، پس آزاد دربرابربنده ومرد دربرابرزن كشته نمی شود باقی نمی ماند وهمچنین به علت اینكه  یكی از آیات عام ودیگری خاص است می توان یكی را بردیگری حمل كرد .بی آنكه تناقضی پیش آید یا اینكه لازم باشد بگوییم یكی یا دیگری نسخ شده است . تضاد با عقل:           عده ای می گویند نحوة قصاص زن درمقایسه با مرد با معیارهای عقلی سازگارنیست ؛ زیرا فرض كنید زنی بی شوهر وصاحب چندین فرزند خردسال وپدرومادری پیروناتوان كه تحت تكفل زن هستند به دست مردی برسراختلافات مالی به قتل می رسد .حال دوكفه ترازوی عدالت را باهم مقایسه می كنیم .دریك كفه ، خانواده مقتوله بی گناه نشسته اند كه با فروش وسایل زندگی خود ، نصف دیه را تهیه كرده وبه خانواده قاتل گناهكار با چند هزارتومان پول كه از خانواده مقتوله بی گناه گرفته اند .آیا به نظرشما دوكفه ترازوی عدالت همسنگ است ؟

قصاص عضو

          ‹‹ ماده 273ق.م.ا. بیان می دارد : درقصاص عضو ، زن ومرد برابرند ومرد مجرم به سبب نقص عضویا جرمی كه  به زن وارد نماید به قصاص  عضو مانند آن محكوم می شود ، مگر اینكه دیة عضوی كه ناقص شده ، ثلث یا بیش از ثلث دیه كامل باشد كه درآن صورت زن هنگامی می تواند قصاص كند كه نصف دیة آن عضورا به مرد بپردازد .›› 5 بررسی مواد 207 و209 ق.م.ا.           طبق ماده 207ق.م.ا.‹‹ هرگاه مسلمانی كشته شود ،قاتل قصاص می شود ›› وماده 209 همان قانون چنین اشعاردارد :‹‹ هرگاه مرد مسلمانی عمدا زن مسلمانی را بكشد ، محكوم به قصاص است مرد را به او بپردازد . این دوماده ظاهرا حاكی از آن لیكن باید ولی زن قبل از قصاص قاتل، نصف دیه است كه ولی یا اولیای دم زن مقتول، حق دارند مانند اولیای دم مرد مقتول قصاص قاتل را مطالبه كنند. اما عمل به قصاص مشروط به آن است كه ابتدا نصف دیه مرد به قاتل پرداخت بشود تا قصاص واقع گردد .››

ایرادهایی به اصل قصاص زن ومرد

          ‹‹ برخی به قصاص ایراد گرفته اند كه : اگر مردی زنی را بكشد ، آن مرد قصاص نمی شود .این عده درصدد القای این نكته هستند كه بگویند دراسلام خون مرد از خون زن رنگینتراست .›› درپاسخ به این گروه باید گفت : استدلال برپایه غلط استوار شده است زیرا اگر مردی ،زنی را بكشد حق قصاص برای خانواده زن ثابت ، ومرد قصاص می شود ولی باید نصف دیه كامل را به خانواده مرد بپردازد .           عده ای نیز گفته اند این مسأله كه زن درقصاص نصف مرد به شمار می آید بی عدالتی است ودراین راستا تبلیغات وسیعی را به راه انداخته اند وحتی با به تصوركشیدن این موارد وبیان ژورنالیستی آن تلاش درغیرعادلانه نشان دادن این حكم دارند .           پاسخ : به نظرمی رسد آنچه مورد توهم  واشكال شده ، ترجمة‌ كلمة دیه به خون بهاست .بعضی گمان می كنندكه باوضع دیه ، بهای خون معین شده است ؛ درحالیكه خون مرد وزن یكسال است وقیمت جان هیچیك بردیگری برتری ندارد ومنظور از عدم قصاص مرد دربرابرقتل زن ، قصاص بدون قید وشرط است ولی با پرداخت نصف دیه ، كشتن اوجایزاست .پرداخت مبلغ مزبوربرای قصاص به این دلیل نیست كه زن از مرتبه انسانیت دورتر است ، بلكه پرداخت نصف دیه ، تنها بخاطرجبران خسارتی است كه با قصاص مرد متوجه خانواده اومی شود .توضیح اینكه ، مردان غالبا درخانواده عضو مؤثراقتصادی هستند ومخارج خانواده را تحمل می كنند وبا فعالیتهای اقتصادی خود ،چرخ زندگی خانواده را به گردش درمی آورند .تفاوت میان زن ومرد از نظراقتصادی وجنبه های مالی بركسی  پوشیده نیست واگر این تفاوت مراعات نشود ، خسارت بی دلیلی به بازماندن مرد مقتول وفرزندان بی گناه اووارد می شود .لذا اسلام با قانون پرداخت نصف دیه ، درمورد قصا ص مرد ، رعایت حقوق همه افراد را كرده واز این خلأ اقتصادی وضربه نابخشودنی كه به یك خانواده می خورد ، جلوگیری كرده است وهرگز اجازه نمی دهد كه به بهانه لفظ تساوی ،حقوق افراد دیگری مانند فرزندان شخص كه موردقصاص قرارگرفته پایمال گردد .همچنین نفقة زن وفرزندان برعهدة‌ مرد است پس اگر زنی كشته شود دروضعیت اقتصادی مرد خلل كمتری ایجاد می شود درحالیكه با كشته شدن مرد این خلل درمورد زنش كاملا مشهود است .مهریه زنان نیز باید توسط مردان پرداخت شود .پس ضررههای نبود مرد بیشتر از نبود زن است ، ضمن اینكه جامعه نیز درامور خود از مردان بیشترین استفاده را می كند .           ممكن است اشكال گرفته شود كه اگر زنها توانستند چنین اموری را برعهده بگیرند دراین صورت فلسفة تشریع حكم از بین می رود وآن حكم قابل اجرانیست .           پاسخ : قوانین برای مصلحت عموم صرفنظراز موارد استثنایی وضع می گردد. آنچه درجوامع بطور عموم رواج دارد ، این است كه زنان فعالیت اقتصادی كمتری نسبت به مردان دارند ووظیفة مادری وهمسری خود را انجام می دهند . اگر موارد استثنایی وجود دارد این موارد دروضع این قانون وهیچ قانونی مراعات نمی شود واگر زنان كارهای بدی را برعهده می گیرند وچون مرادن به كارهای سخت وطاقت فرسا گماشته می شوند با وضعیت فیزیولوژیكی آنان سازگاری ندارد وظلم دیگری به حقوق آنان شده است .›› 6

حكمت تفاوت قصاص زن ومرد

          ‹‹ 1-باتوجه به معنای قصاص ،تساوی همه جانبه میان قاتل ومقتول امری لازم بوده ومی بایست میان اثری كه از ناحیه فعل قاتل ایجاد شده واثری كه از ناحیة قصاص ایجاد می شود ، تعادل لازم برقرارباشد .           2-به دلیل نقش مهمی كه مردان دراقتصاد خانواده ونظام معیشتی آن برعهده دارند ، خساراتی كه بافقدان مرد به كیان خانواده رد می شود درغالب موارد بیشتر از خساراتی است كه با فقدان یك زن پیش  می آید .           باتوجه به مطالب ذكر شده ، لازم است درمواردی كه مردی دربرابر زنی قصاص می شود ، دربرابرپرداخت نیمی از دیه قاتل به خانواده اوخساراتی كه از ناحیه نبود مرد متوجه آنهامی شود، جبران شود تا تساوی همه جانبه میان قاتل ومقتول كه اساس قصاص را تشكیل می دهد ، رعایت شود .›› 7

دریافت نصف دیة قاتل (مرد )‌برعهدة كیست ؟

          ‹‹ ازبیان فتوای فقها وروایات این مطالب به اثبات می رسد كه دریافت نصف دیه قاتل كه از سوی اولیای زن مقتول ،پرداخت می شود از حقوق بازماندگان قاتل است نه از حقوق قاتل تا بگوییم اوارزش وشخصیت برترداشته است ، وفرقی نیست كه بازماندگان قاتل ،مرد یا زن باشند ومی توان گفت حقوق اولیای مقتول دریك سوی داوری وجرم قاتل وحقوق باز ماندگان اودرسوی دیگر داوری قرار دارد وتقابل میان این دوحقوق می باشد وتقابل میان مرد وزن به تنهایی نیست تا بگوییم نسبت به حقوق وشخصیت زنان ستم شده است .›› 8

رویة عملی محاكم درمورد میزان دیة اهل كتاب وغیراهل كتاب

          رویه عملی محاكم دادگستری درمورد میزان دیه اهل كتاب برای مرد غیرمسلم ( اهل ذمه ) 800 دینار وبرای زن غیرمسلمه ( اهل ذمه )‌400 دینار است .مبنای این عمل ، كتب معتبر فقهی است . اما درمورد كسانی كه اهل كتاب نیستند از قبیل پیروان مذاهب هندو ،بودایی و دیه ای تعیین نشده است ؛ به عبارت دیگر قتل اینگونه افراد توسط مسلمانان نه قصاص دارد ونه دیه .

عمده ترین مشكل درزمینه قصاص وراه حل پیشنهادی

          عمده ترین  مشكل این است كه بسیاری از زنان صدمه دیده وبسیاری از بستگان زن مقتول ، توان پرداخت فاضل دیه را ندارند . این موضوع از یك سو موجب تأخیر دراجرای قصاص ودرنتیجه ناخشنودی صاحبان این حق واز سوی دیگر موجب بلا تكلیف ماندن جانی وزندانی شدن او تا فراهم شدن امكان پرداخت فاضل دیه می شود .راه حل پیشنهادی این است كه دولت با حمایت اززنان صدمه دیده وبستگان زنان مقتول ایجاد كند تا آنها بتوانند با پرداخت فاضل دیه به خواسته خود درزمینه اجرای قصاص دست یابند .شیوه اجرای این پیشنهاد به این صورت خواهد بود كه پس از احراز ناتوانی مجنی علیها یا اولیای دم ازپرداخت كنند ودرمقابل آنها نیز متعهد شوند كه مبلغ پرداختی صندوق رابطور قسطی بازپرداخت كنند .البته این درصورتی است كه آنها از حداقل توان لازم برای بازپرداخت اقساط برخوردار باشد ؛ اما درصورت عدم توانایی ، باید تمهیدی اندیشمنده شود كه دولت به عنوان متولی اصلی امورجامعه فاضل دیه را پرداخت كند .دولت می تواند علاوه برحمایت بانكها وشركتهای بیمه ، برای تأمین سرمایه اولیه صندوق مزبور ، از وجوه حاصل از جزای نقدی پیش بینی شده درموارد قتل وضرب وجرح استفاده كند .           به این ترتیب جای تردید باقی نمی ماند كه آنچه درمواد 207 و209 ق.م.ا.مصوب سال 1370 درزمینه تفاوت قصاص ودیه زن ومرد مقررشده برادله ومبانی مستحكم وخدشه  ناپذیرفقهی استوار بوده وكلیة فقهای امامیه نیز برآن مهر تأیید زده اند .
جمعه 25/4/1389 - 17:43
ازدواج و همسرداری

«و من آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا الیها و جعل بینكم مودة و رحمة ان فی ذلك‏لآیات‏لقوم‏یتفكرون.»(روم:21)

ازدواج نخستین سنگ بناى تشكیل‏خانواده و بالطبع، جامعه و اجتماع است و میزان اندیشه و تدبر در آن در میزان پیشرفت‏یا انحطاط و صعود یا سقوط جامعه تاثیر دارد. ازدواج داراى آثار و نتایج‏بسیارى است; از جمله: ارضاى غریزه جنسى، تولید و بقاى نسل، تكمیل و تكامل انسان، آرامش و سكون، پاك‏دامنى و عفاف و نتایج متعدد دیگر.

از این‏رو، اسلام - به عنوان یك مكتب آسمانى - آن را نه تنها كارى محبوب و مقدس دانسته، بلكه جوانان را مؤكدا بدان توصیه كرده است. هر ازدواجى داراى اهداف خاص خود است، ولى در این میان، برخى از اهداف كم ارج و كم اهمیت و در نتیجه، ناپایدارند و نمى‏توانند براى همیشه و یا حتى مدتى دراز خوشبختى زوجین را تضمین‏كنند. برخى نیز ارجمند، مهم و در نتیجه پایدارند. بنابراین، شایسته است ازدواج با توجه به این اهداف در نظر گرفته شود.

ازدواج از این نظر كه عاملى براى نجات از آلودگى، موجبى براى نجات از تنهایى و سببى براى بقاى نسل است، خوددارى از آن همیشه سبب ایجاد بى تعادلى، نابهنجارى رفتارى و زمانى هم فساد شخصیت و حتى بیمارى جسمى مى‏گردد. بنابراین، بهترین و بالاترین نعمت‏ها براى هر زن و مرد از نظر اسلام تشكیل خانواده است.

گمان نمى‏رود از بین مكاتب و مذاهب، هیچ مذهبى به اندازه اسلام درباره ازدواج بحث كرده باشد. ازدواج از نظر اسلام امرى مستحب، مورد تاكید و از سنن انبیا علیهم السلام معرفى شده و جوانى كه بدان تن دهد در حقیقت، همگام با آفرینش و سعادتمند است.

ازدواج از نظر اسلام پیمان مقدسى است كه برقرارى آن بر اساس مقررات، آداب و رسوم، تشریفات، سنن و قوانین خاصى صورت مى‏گیرد.

معمولا مى‏گویند كه خانواده مسؤول بسیارى از عیوب و بدبختى‏هاى جامعه است. این مطلب قابل قبول است، ولى در عبارتى گویاتر و رساتر مى‏گوییم: در واقع، عدم خانواده به معناى واقعى - كلمه است كه مسؤول عیوب و بدبختى‏هاست و این اغلب بدان دلیل است كه در تشكیل آن فكر و هدف ارزیابى شده وجود نداشته است.

بسیارى از جوانان با افكار از پیش ساخته و اندیشه‏هاى رؤیایى وارد زندگى زناشویى مى‏شوند و مى‏خواهند از راه تصادف و شانس، زمینه را براى داشتن یك كانون سالم پدید آورند، در حالى كه تن دادن به ازدواج بدون هدف و روش سنجیده همانند قرار دادن اساس ساختمان بر روى زمینى سست و لرزان است كه محلى براى زندگى اطمینان‏بخش نخواهد بود.

خانواده از قدیم‏الایام، مركز هرگونه ثروت اجتماعى و كانونى براى تولید و پرورش شخصیت‏هاست، سرنوشت و حیات آن به سرنوشت و حیات جامعه بستگى دارد و نقش آن در وحدت و عظمت‏یك جامعه فوق‏العاده اساسى است. لذا، چنین مهمى را نمى‏توان به مسامحه و سهل‏انگارى نگریست. انسان در زندگى نیازهایى دارد كه باید تامین شود و همان‏گونه كه از نظر غذا و دوا و لباس و مسكن نیازمند است، از نظر غریزه جنسى و دیگر غرایز فكرى و اخلاقى نیز نیازمند است.

در این مختصر، برآنیم تا در حد مقدور و به اختصار، در زمینه فلسفه و هدف از ازدواج سطورى را به رشته تحریر در آوریم و نیم‏نگاهى به این سنت مؤكد اسلامى از خلال برخى آیات، روایات و اقوال صاحب‏نظران بیفكنیم. اما بجاست پیش از شروع این بحث، با چند نكته آشنا شویم:

ازدواج چیست؟

ازدواج قراردادى رسمى براى پذیرش یك تعهد متقابل به منظور تشكیل زندگى خانوادگى است تا طرفین ازدواج در سایه آن، در خط سیر معین و شناخته شده‏اى از زندگى قرار گیرند. این قرارداد با رضایت و خواسته زن و شوهر و بر مبناى آزادى كامل دو طرف منعقد مى‏گردد و در پرتو آن، روابطى بس نزدیك بین آن دو پدید مى‏آید. این قرارداد، ارتباط و پیوند دوطرفه به وسیله الفاظ و عباراتى معین انجام مى‏گیرد كه آن را «عقد» یا پیمان ازدواج مى‏نامیم.

معنا و مفهوم «عقد»

«عقد» از نظر لغت‏به معناى «گره زدن‏» و خود «گره‏» است و در اصطلاح، هر چیزى است كه در سایه آن، رابطه‏اى میان دو فرد یا دو گروه ایجاد مى‏شود.

در زبان ازدواج و زناشویى، «عقد» عبارت است از ایجاد پیوندى مشترك بین زن و شوهر كه در سایه آن، حقوق ، تعهدات و مسؤولیت‏هاى دو جانبه پدید مى‏آید. به دیگر سخن، «عقد» قراردادى به منظور مشاركت دو تن در زندگى خانوادگى‏وایجادنوعى‏روابطشرعى‏وقانونى است.

فلسفه و هدف از ازدواج

هدف از ازدواج هم براى مرد و هم براى زن، پاسخ مثبت دادن به سنت الهى و تولید نسل است. لذا، هر دو در این زمینه بر یك عقیده‏اند. فلسفه ازدواج براساس این دو مبنا ملاك دین و نجابت است. در نتیجه، هدف از ازدواج و تولید نسل، مقدس مى‏گردد و هیچ‏یك از مادیات ملاكى براى آن به حساب نمى‏آید.

اصولا فلسفه خلقت زن و مرد (زوجیت) تولید مثل است، همان‏گونه كه این زوجیت در سایر حیوانات و حتى گیاهان نیز وجود دارد. نكته اصلى كه باید در ازدواج مورد توجه هر دو طرف باشد دین و كمال است. از این‏رو، از روایات نقل شده از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام چنین برمى‏آید كه هر كس ممكن است‏به یكى از این

چهار دلیل ازدواج كند: 1- پول; 2- دین; 3- زیبایى; 4- شهرت و عنوان. بین این چهار هدف، دین از همه بالاتر و بهتر است.

اما به طور كلى، ضرورت‏هاى ایجاب كننده ازدواج عبارت است از:

الف - ضرورت‏هاى فردى;

ب - ضرورت‏هاى اجتماعى;

ج- ضرورت‏هاى مذهبى.

در ذیل، به تفصیل از این موارد بحث مى‏كنیم:

الف - ضرورت‏هاى فردى

1- پاسخ مثبت‏به فطرت: انسان به حكم فطرت، داراى غریزه جنسى است و طبیعت و فطرتش ایجاب مى‏كند كه رشد نماید، به سوى كمال برود و وقتى‏رشدیافت‏وبه‏درجه‏كمال رسیدارضا و اقناع شود.براین‏اساس،براى‏حفظ جان و تعادل نظامات روانى، ضرورى است كه آدمى به ازدواج تن دهد.

2- موجبى براى بروز استعدادها: استعدادها براى بروز و تكامل خود نیازمند محیطى امن و آرامند. ازدواج براى جوان آرامش و آسایش ایجاد مى‏كند، استعدادهاى او را به حركت درمى‏آورد و به او امكان مى‏دهد كه از آن به نیكى بهره‏بردارى كند.

3- موجب امنیت و آسایش: اصولا «بلوغ‏» یعنى شكوفایى غریزه، چه براى پسر و چه براى دختر كه همراه بحران است. ازدواج این بحران را تسكین مى‏دهد، براى جوان محیط امن و آرام ایجاد مى‏نماید، در سایه وجود عواطف خانوادگى، روح سركش او مهار مى‏شود و موجباتى براى برخوردارى او از نیروى فكرى فراهم مى‏شود.

4- موجب نجات از تنهایى: به عقیده دانشمندان و فلاسفه، انسان موجودى مدنى‏الطبع و بالفطره اجتماعى است. از این‏رو، محتاج پناه و یاور و یارى دلدار است. ازدواج این فایده را دارد كه آدمى را از تنهایى و اعتزال نجات دهد و همدلى در كنار او، در بستر او و در آغوش او قرار دهد تا وجودش راعین‏وجودخودبداندودرغم‏ودردش‏شریك باشد.

ب - ضرورت‏هاى اجتماعى

ازدواج هرچند از یك نظر ، مساله‏اى شخصى و خصوصى است، ولى از نگاهى دیگر، داراى جنبه و اهمیتى اجتماعى مى‏باشد. بر این اساس، ازدواج از اركان مدنیت و راهى مطمئن براى تامین آسایش جامعه و رفاه بشریت است. سود و زیان ازدواج تنها متوجه زوجین نیست، بلكه افراد اجتماع نیز به گونه‏اى از آن برخوردار مى‏شوند.

بى‏تردید، ازدواج رابطه‏اى است كه طرفین ربط را تا حد زیادى از بى‏بند و بارى و روابط نامشروع و انحرافات اخلاقى و جنسى مصون مى‏دارد. این موضوع به تناسب حال طرفین و محیط اجتماعى و امكان انجام سایر گناهان متفاوت است. هم‏چنین سایر جنبه‏هاى شخصى و اجتماعى نیز در این زمینه مؤثر مى‏باشد كه گاهى این عمل سبب مصونیت انسان از نیمى از گناهان و معاصى و گاهى بیش‏تر است. لذا، در بعضى از روایات ازدواج را وسیله حفظ نیمى از دین و برخى روایات، دو سوم دین بیان كرده‏اند. (1)

زندگى هر یك از زن و شوهر منقسم به دو قسم است:

1- روابط داخلى و خانوادگى;

2- روابط خارجى و اجتماعى.

بنابراین، زن صالح در خانواده وسیله تحقق سعادت مرد در نیمى از زندگانى او و مرد نیكوكار براى زن وسیله سعادت نیمى از روابط حیاتى اوست; زیرا ازدواج وسیله موفقیت هر یك از طرفین در مقدار زیادى از وظایف عبادى خواهد بود كه در روایات ائمه اطهار علیهم السلام به نیمى از دین تعبیر شده است.

ج - ضرورت‏هاى مذهبى

ضرورت‏هاى مذهبى ازدواج از دوجنبه قابل بررسى‏اند: از جنبه آیات و از جنبه روایات.

1- ازدواج در آیات: این سؤال همواره مطرح بوده است كه چرا خداوند انسان‏ها و یا حیوانات و حتى گیاهان را زوج آفرید؟ فلسفه زوجیت انسان‏ها، گیاهان و حیوانات چیست؟ در پاسخ به این سؤال، به اجمال مى‏توان گفت كه فلسفه زوجیت در انسان‏ها به ازدواج بازمى‏گردد. اما پس از آن، این سؤال مطرح مى‏گردد كه آیا ازدواج فقط براى تامین غریزه جنسى است؟ آیا براى شروع مسائل اجتماعى است؟ آیا براى ایجاد انس میان دو زوج مخالف با هم است؟ در پاسخ باید گفت كه خیر، هدف از ازدواج این مسائل نیست. فلسفه ازدواج چیز دیگرى است و آن امتداد نسل، بقاى آن و اتمام تركیبات عاطفى زن و مرد به دلیل تولید مثل مى‏باشد، همان‏گونه در برخى از آیات به این مطلب اشاره شده است:

خداوند در سوره نساء، آیه 7 مى‏فرماید: «یا ایها الناس اتقوا ربكم الذی خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا و نساء كثیرا و اتقوا الله الذی تسائلون به و الارحام ان الله كان علیكم رقیبا»; اى مردم، بترسید از پروردگار خود كه شما را از یك تن آفرید و از او جفتش را بیافرید و از آنان مردان و زنان بسیارى گسترانید و بترسید از خداوندى كه از او و از ارحام پرسش مى‏شود. خداوند بر شما نگاهبان است.

در آیه 11 سوره شورى نیز مى‏فرماید: «فاطر السموات و الارض جعل لكم من انفسكم ازواجا و من الانعام ازواجا یذرؤكم فیه لیس كمثله شى‏ء و هو السمیع البصیر»; او پدید آورنده آسمان‏ها و زمین است. براى شما از جفت‏خودتان همسرانى قرار داد و از جنس حیوانات نیز جفت‏هایى آفرید تا بر شما بیفزاید و نسل تكثیر پیدا كند. همانند او چیزى نیست. او شنواى بیناست.

2- ازدواج در روایات:اسلام در این زمینه، دو دسته را مخاطب قرار داده است و ازدواج را به آن‏ها توصیه مى‏كند:

1- كسانى را كه به قصد ارضاى غریزه شهوت و محافظت از آلودگى ازدواج مى‏كنند، ولى از پیدایش نسل جلوگیرى مى‏نمایند.

2- كسانى را كه علاوه بر ارضاى غریزه شهوانى، قصد تشكیل خانواده نیز دارند و در نتیجه، خواهان نسل هستند. اما به طور كلى، دسته دوم بیش‏تر مورد خطاب‏اند; زیرا خانواده بدون فرزند در همان وصلت و گوشه حجله، بدون استمرار و دنباله خلاصه مى‏شود.

نظر به وجود منافع و اهمیت‏هاى ازدواج است كه اسلام آن را تایید كرده و ضرورت آن را در درجه اول اهمیت و مورد تاكید قرار داده است. ضرورت‏هاى‏ازدواج‏ازنظر اسلام به قرار ذیل است:

1- محبوب‏ترین بنا: بناى تشكیل خانواده در اسلام محبوب است، تا آن‏جا كه هیچ سازمان و بنایى نزد خدا محبوب‏تر از آن نیست. لذا، پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله مى‏فرمایند: «ما بنى بناء فى الاسلام احب الى الله من التزویج‏»; نزد خداوند هیچ بنایى محبوب‏تر از خانه‏اى نیست كه از طریق ازدواج آباد گردد. (2)

2- عامل حفظ پاك‏دامنى و كسب اخلاق نیك: ازدواج از نظر اسلام وسیله‏اى براى پاك‏دامنى و پاك‏دامن زیستن است. رسول خدا صلى الله علیه و آله به زیدبن حارثه فرمودند: ازدواج كن تا پاك‏دامن باشى (3) و در سخنى دیگر، فرمودند: مردان را زن دهید تا خدا اخلاقشان را نیكو، ارزاقشان را وسیع و جوانمردیشان را زیاد گرداند. (4) در روایتى دیگر، به زنى كه گفته بود، دیگر ازدواج نخواهم كرد، فرمودند: «ازدواج براى حفظ عفاف لازم است.» (5)

3- عامل تكمیل دین: ازدواج غیر از ایجاد نظم در زندگى، وسیله‏اى براى حفظ و تكمیل دین است. بدان دلیل، ازدواج تكمیل كننده ایمان است كه به وسیله آن، بسیارى از گناهان از وجود آدمى ریشه‏كن مى‏شود و راه براى سعادتمندى او از هر سو فراهم مى‏گردد. لذا، رسول اكرم صلى الله علیه و آله فرمودند: «من تزوج فقد احرز نصف دینه‏»; (6) هر كس ازدواج كند نیمى از دینش را باز یافته است. در جاى دیگر، فرمودند: «ما من شاب تزوج فی حداثة سنه الا عج‏شیطانه یا ویله عصم منی ثلثی دینه‏»; (7) هر كس در ابتداى جوانى ازدواج كند شیطان فریاد مى‏كند: اى واى، دو سوم دین خود را از شر من حفظ كرد.

4- موجب ازدیاد نسل: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «تزوجوا فانی مكاثر بكم الامم غدا فى القیامة‏»; (8) ازدواج كنید; زیرا من به زیادتى شما نسبت‏به امت‏هاى دیگر در قیامت مباهات مى‏كنم. (این‏كه امروزه در كشور ما با توجه به احكام ثانویه، به مهار جمعیت‏حكم مى‏شود مطلب دیگرى است كه این مختصر مجالى براى طرح آن نیست.)

5- موجب ازدیاد مسلمانان: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «ما یمنع المؤمن ان یتخذ اهلا لعل الله یرزقه نسمة تثقل الارض بلا اله الا الله‏»; (9) چه مانعى داردكه مؤمن زنى‏بگیرد تاخداوند فرزندى نصیبش كند كه با كلمه لا اله الا الله زمین را گرانبار كند؟

6- موجب ازدیاد روزى: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «اتخذوا الاهل فانه ارزق لكم‏» (10) ; روزى را به وسیله زن گرفتن زیاد كنید. در حدیث دیگرى، امام رضا علیه السلام مى‏فرمایند: «اذا جاءكم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه‏»; (11) اگر خواستگارى آمد كه دین و اخلاقش را پسندید او را اجابت كنید. در روایتى پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «من ترك التزویج مخافة العیلة فقد ساء ظنه بالله عزوجل ان الله یقول: ان یكونوا فقراء یغنهم الله من فضله‏»; (12) هر كس ازدواج را از ترس فقر و تنگدستى‏ترك كندبه خدا سوء ظن برده است، زیرا خداوندمى‏فرماید:اگر (زن‏وشوهر) فقیر باشندخدا هر كدام را از كرم خود بى‏نیاز مى‏كند. بنابراین، در هر صورت، روزى زن و مرد با خداست.

7- نشانه پیروى از سنت پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله: حضرت على علیه السلام فرمودند: «تزوجوا فان التزویج‏سنة رسول الله فانه كان یقول: من كان یحب ان یتبع بسنتى فان من سنتی التزویج‏»; (13) ازدواج كنید، ازدواج سنت پیامبر صلى الله علیه و آله است. آن جناب مى‏فرمودند: هر كه مى‏خواهد از سنت من پیروى كند، بداند كه ازدواج سنت من است.

8- نشانه پیروى از سنت پیامبران علیهم السلام: امام رضا علیه السلام فرمودند: «ثلاث من سنن المرسلین: العطر و اخذ الشعر و كثرة الطروقة‏»; (14) سه چیز از سنت‏هاى پیامبران است: استعمال عطر، ازاله موهاى زاید و ازدواج كردن.

9- موجب جلب رضایت الهى: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «ما من شى‏ء احب الى الله عز وجل من بیت‏یعمر فى الاسلام بالنكاح‏»; (15) هیچ چیز نزد خداوند محبوبتر از این نیست كه خانه‏اى در اسلام به وسیله ازدواج آباد گردد.

10- موجب كسب طهارت معنوى: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «من احب ان یلقى الله طاهرا مطهرا فلیلقه بزوجة‏»; (16) هر كس مى‏خواهد خدا را پاك و پاكیزه ملاقات كند باید هنگام مرگ متاهل باشد.

11- بهترین بهره و سود: امام رضا علیه السلام فرمودند: «ما استفاد امرء بعد الاسلام فائدة خیرا من امراة مسلمة ...»; (17) پس از ایمان به خدا، هیچ انسانى بهره‏اى بهتر از همسرى مسلمان به دست نیاورده است.

12- گشودن درهاى رحمت الهى: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «یفتح ابواب السماء بالرحمة فى اربع مواضع: عند نزول المطر و عند نظر الولد فى وجه الوالد و عند فتح باب الكعبة و عند النكاح‏»; (18) درهاى رحمت آسمان در چهار موقع گشوده مى‏شود: 1- هنگام باریدن باران; 2- وقتى كه فرزندى (از سر مهر) به صورت پدرش بنگرد; 3- زمانى كه در خانه كعبه گشوده مى‏گردد; 4- در وقت اجراى عقد نكاح. (19)

نهى اسلام از عزوبت

از نظر اسلام، ازدواج كارى مقدس و تجرد چیز پلیدى است. این بر خلاف نظر كسانى است كه رهبانیت را پذیرفته‏اند و سعى دارند بدان جنبه‏اى مقدس دهند. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: آن كس كه این آیین و مذهب همگام با فطرت مرا دوست دارد باید نسبت‏به سنت من پاى‏بند باشد; یكى از سنت‏هاى من ازدواج است. (20)

در اسلام، سرباز زدن از ازدواج مساوى با تخلف از سنت پیامبر صلى الله علیه و آله و حتى از موازین اسلامى است. چنانچه پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: هر كس زمینه و امكانى براى ازدواج داشته باشد و در عین حال، از آن سر باز زند از ما نیست.

اسلام برخلاف رهبانان و تاركان دنیا، مجرد ماندن را نه تنها فضیلت نمى‏داند، بلكه آن را محكوم كرده و شدیدا از آن نهى فرموده است. زنى به حضور امام صادق علیه السلام رسید و گفت: من قصد ندارم شوهر كنم تا مرا نزد خدا فضلى باشد و اجر و ثوابى به من تعلق گیرد.

امام صادق علیه السلام فرمودند: این سخن را رها كن; اگر تنها زیستن فضیلتى بود فاطمه علیها السلام، دختر پیامبر صلى الله علیه و آله، بر این فضل سزاوارتر بود. (21)

بزرگان اسلام عزب ماندن را در صورت فراهم بودن وسایل ازدواج، ناروا و حرام دانسته و زناشویى را محبوب و مقدس شمرده‏اند. اسلام نیز تجرد را زشت مى‏شمارد و مى‏گوید: «شراركم عزابكم‏»; (22) بدترین شما كسانى هستند كه در حال عزوبت‏اند. احادیثى‏كه ازعزوبت‏نهى مى‏كنند بسیارند، ازجمله روایات ذیل از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله:

- ازدواج كن و گرنه از گنه‏كاران محسوب خواهى شد; «تزوج و الا فانت من المذنبین.» (23)

- بیش‏تر دوزخیان عزب‏ها هستند; «اكثر اهل النار العزاب.» (24)

- ازدواج كن، وگرنه از راهبان نصارا خواهى بود; «تزوج و الا فانت من رهبان النصارى.» (25)

- ازدواج كن، وگرنه از برادران شیطان خواهى بود; «تزوج و الا فانت من اخوان الشیاطین.» (26)

- بدترین افراد امت من عزب‏ها هستند; «شرار امتی عزابها.» (27)

- دو ركعت نماز زن‏دار بهتر از یك روز نماز و روزه عزب است. «ركعتان یصلیهما المتزوج افضل من سبعین ركعة یصلیها غیر متزوج. » (28)

خوددارى از ازدواج عوارضى دارد كه به نمونه‏هایى از آن اشاره مى‏كنیم:

1- خوددارى از ازدواج زمینه را براى روابط جنسى نامشروع و غیر قانونى فراهم مى‏كند كه نمونه‏هاى آن را در كشورهایى كه براى خود آمار و حسابى دارند، مى‏بینیم. بدیهى است كودكى كه به دور از عشق و بدون خواسته والدین یا در اثر یك ازدواج اجبارى پدید آید هم مایه غم مرد است و هم موجب تنفر اجتماعى و این‏كه آینده چنین كودكانى چه خواهد شد، به خوبى معلوم است.

2- خوددارى از ازدواج موجب بیمارى‏هاى وخیمى هم‏چون امراض تناسلى، ورم مفاصل و مانند آن مى‏گردد و این مساله مورد تایید پزشكان امروزى است.

3- خوددارى از ازدواج موجب از دست دادن گرمى و نشاط زندگى است. هر كس در دوران جوانى به ازدواج تن ندهد، در دوران پیرى با رنج تنهایى مواجه خواهد شد.

4- خوددارى از ازدواج موجب توسعه و گسترش فساد مى‏گردد. افراد به سوى فساد اخلاقى سوق پیدا مى‏كنند و درهاى حیات آنان به دروغ، فحشا و بى‏بند و بارى گشوده مى‏شود. وجود غریزه در آدمى خود دلیلى بر ضرورت ازدواج و خوددارى از آن، استقبال از خطرات خودآفرین و زمینه‏اى براى هجوم غم‏ها و نابسامانى‏هاست.

«تهذیب نفس‏»; فلسفه بزرگ ازدواج

زن و مرد لازم است در پرتو كانون گرم خانواده به تكامل دست‏یازند و همدیگر را با برخوردارى از «صبر» و «شكر»، كه دو ركن ایمان است، یارى كنند. شرع مقدس اسلام در تشكیل خانواده تنها به ارضاى غریزه جنسى نظر ندارد، اگرچه این نكته مهم نیز جزئى از فلسفه ازدواج است و اسلام براى حفظ عفت عمومى در جوامع بشرى، به دختران و پسران بالغى كه نیاز به ازدواج دارند امر به پیوند و تشكیل خانواده كرده است، بلكه نكته مهم‏ترى كه اسلام از ازدواج و تشكیل خانواده دنبال مى‏كند عبارت است از: «تهذیب نفس‏»; زیرا محیط خانه و كانون گرم خانواده را بهترین مكتب براى خودسازى و كسب كمالات مى‏داند. حال اگر از این مكتب ارزنده و حیات‏بخش و انسان‏ساز درست استفاده نكنیم و یا آن را از هم بپاشیم، تقصیر از شارع مقدس اسلام نیست، بلكه خودمان مقصر هستیم كه با عوامل گوناگون باعث‏سردى كانون خانواده یا از هم پاشیدگى آن شده‏ایم.

جمعه 25/4/1389 - 17:40
دنیای گیاهان و حیوانات
یكی از كارهایی كه با فرارسیدن بهار مرسوم است، كشت و كار انواع گلهای بهاری است. برای این منظور باید دسته‌ای از گیاهان را كه مقاوم به یخبندان هستند و سرما را به خوبی تحمل می‌كنند، انتخاب نمایید. همچنین باید دقت كنید خاك باغچه شما به قدركافی حاصلخیز باشد؛ اما اگر این حاصلخیزی خیلی زیاد باشد سبب می‌شود در رشد رویش گیاه زیاد شده و گیاه علفی شود و گل ندهد. در ابتدا خاك سطحی را با شن‌كش خوب به هم زنید تا به ذرات ریز تبدیل شود. سپس بذرها را به طور پراكنده در سطح خاك بكارید و پس از این كه نشاءها به حد كافی رشد كردند آنها را جا به جا كنید و در زمین اصلی بكارید. وقتی این نشاءها به گل رفتند باید به طور مداوم گلهای خراب را حذف كنید و از به بذر رفتن گیاه جلوگیری به عمل آورید. بهترین نشانه‌ها آنهایی هستند كه 2 یا 3 برگ حقیقی داشته باشند. وقتی نشاء به ارتفاعی در حدود 5 تا 8 سانتی‌متر برسد، كیفیت آن تنزل پیدا خواهد كرد در نتیجه نشاء دچار كمبود غذایی می‌شود. وقتی می‌خواهید نشاءها را جابه جا كنید، سعی نمایید در معرض نور مستقیم قرار نگیرند؛ چون ریشه‌ها حساس هستند و بزودی از میان می‌روند. پس از انتقال نشاء باید آبیاری صورت گیرد و برای مدت 24 ساعت آنها را از استرس رطوبتی حفظ كنید، یعنی به آنها سایه اضطراری بدهید یا چندین مرتبه در روز آنها را با آب غبارپاشی كنید تا از خطر پژمردگی حفظ شوند.

در زیر تعدادی از گیاهانی كه می‌توانید در این فصل در فضای باز بكارید به طور خلاصه گفته می‌شود.

همیشه بهار

نام علمی: Calendnla officinalis تیره: Asteoaceae گیاه همیشه بهار با گلهایی درشت و رنگهای زرد و نارنجی برای تزیین باغچه‌های بهاری شما بسیار مناسب است. این گیاه براحتی از طریق بذر تكثیر می‌شود. اگر منطقه سكونت شما آب و هوایی معتدل دارد، بهتر است در مهرماه بذر همیشه بهار را بكارید و در غیر این صورت اگر در منطقه‌ای سرد ساكن هستید اوایل بهار این كار را انجام دهید؛ البته اگر در بهار گیاه را بكارید گلهای كوچكتری را به شما خواهد داد. برحسب زمان كاشت بذر و آب و هوای منطقه گیاها از اواخر زمستان تا بهار به گل می‌نشیند. بذر این گیاه پس از 10 روز جوانه خواهد زد؛ البته می‌توانید از نشای آماده این گل زیبا نیز برای كاشت در باغچه منزلتان استفاده كنید.  

بنفشه

نام علمی: Vila tricolor تیره: Violaceal در انگلیس به این گل زیبا  moon face می گویند، یعنی گیاهی كه چهره‌ای همانند ماه دارد. بنفشه الكی از گیاهان معروف باغچه است كه در فصل بهار به حداكثر گلدهی می‌رسد. تمام انواع بنفشه‌ها مقاوم به سرما هستند. می‌توانید در مرداد ماه بذر بنفشه را بكارید و هنگامی كه نشاءها به قدر كافی درشت شدند، آنها را در زمین اصلی به فواصل 15 سانتی‌متر از یكدیگر نشاء كنید. اگر بذر بنفشه تازه باشد، قوه جوانه‌زنی آن كال نیست و باید یك دوره‌ای را طی كند تا جنین آن برسد و توانایی جوانه‌زنی پیدا كند. هم اینك ارقای از بنفشه با نام بنفشه 4 فصل بر اثر به نژادی حاصل شده‌اند كه در تمامی فصول گل می‌دهند و پاییز و بهار فصل حداكثر گلدهی آنهاست. همانند همیشه بهار می‌توانید از نشاءهای آماده كاشت در بازار استفاده كنید.  
میمون
نام عملی: Antirrhinum تیره: Sctrofulariaceal

گل در گیاه میمون به صورتی بسیار زیبا می‌روید، یعنی خوشه‌ای از گلهای رنگی روی این گیاه ظاهر می‌شود كه زیبایی فراوان به فضای منزل شما خواهد بخشید. كاشت میمون نیز همانند بنفشه است. یعنی باید بذرها را در شهریور ماه بكارید و سپس در زمین اصلی نشاء كنید تا در فصل زیبای بهار گلهای آن جلوه بخش منزل شما شوند. بذر میمون بسیار ریزی است و تنها باید روی سطح خاك پاشیده شود و با اندكی فشار به خاك بچسبند. وقتی گیاه 3 تا 4 برگ درآورد باید سر آن را قطع كرد تا گیاه چند شاخه و زیباتر شود.

بهتر است گل میمون در محلهای آفتاب‌‌گیر كاشته شود؛ البته حاشیه‌های نیمه‌سایه نیز مناسب هستند. لازم به ذكر است كه نشای میمون در اواخر زمستان برای فروش عرضه می‌شوند كه می‌توانید آنها را خریداری كنید و در باغچه منزلتان بكارید. مینای چمنی

نام علمی: Bellis Perennis

تیره: Composite

بذر این گیاه را باید در ماههای مرداد یا شهریور بكارید تا بتوانید از اواسط اسفند تا اواخر بهار ازگلهای زیبایش بهره‌مند گردید. این گلها به رنگهای مختلف سفید، سرخ و قرمز رنگ وجود دارند. اگر نشاءها به اندازه كافی رشد كرده بودند، می‌توانید در فصل پاییز، در زمین اصلی اقدام به كاشت آنها كنید در غیر این صورت ماه‌های اسفند و فروردین برای این كار مناسب هستند. اگر در منزل خود محیطی را به كاشت چمن اختصاص داده باشید، می‌توانید مناطقی از وسط و حاشیه آن را به وسیله مینای چمنی تزیین كنید. مینای چمنی به محل‌های آفتابی و تا حدودی سایه‌دار عادت دارد.   پامچال

نام علمی: Primvla spp

تیره: ‍Primvlacece شاید بتوان گفت كه وقتی پامچال گل می‌دهد، نوید بهار را با خود می‌آورد و بحق نام آن را گل نوروز نهاده‌اند. گل پامچال محصول دمای خنك است و رشد آن در گرمای تابستان ناچیز است. این گیاه نیاز به خاكهای قوی و مرطوب دارد و به زهكش خاك بسیار حساس است. برعكس آنچه در بنفشه گفته شد، باید بی‌درنگ بذرهای پامچال كاشته شوند. در غیراین صورت ممكن است تا 6 ماه جوانه‌زنی انجام نشود. بهترین زمان كاشت بذر خرداد ماه است. بذرها را روی سطح خاك بپاشید و روی آنها را خاك نریزید تا نور به آنها برسد و جوانه بزنند. به محض آمادگی نشاءها آنها را در گلدان‌های كوچك بكارید و تا جایی كه مقدور است گیاهتان را در محل خنك نگاهداری كنید. اگر نتوانستید به این روش عمل كنید، می‌توانید به نزدیك‌ترین گلفروشی محلتان مراجعه كنید و یك گلدان زیبای پامچال را بخرید و سرسفره هفت‌سین بنشانید.   نرگس

نام علمی:  Narcissus

تیره: Amaryllidaceae نرگس یكی از گیاهان پیازی بسیار محبوب است. انواعی از آن كه گلهای ریزتری دارند، بسیار معطرند. در مناطق معتدله می‌توان پیاز نرگس را در ماههای مهر و آبان در فضای بیرون كاشت و در مناطق سردتر باید این كار را اواخر تابستان انجام داد. به اندازه 3 برابر طول پیاز زمین را گود كنید و پیاز را بكارید. برگهای نرگس نسبت به برف و سرما مقاوم هستند و پس از رفتن سرمای زمستان همزمان با شروع سال نو گلهای زیبای آن می‌شكفند. اگر پیاز را در گلدان می‌كارید باید دقت كنید كه نیمی از پیاز باید خارج از خاك قرار گیرد. نرگس شیراز را نیز می‌توان در سر بطری آب پرورش داد و به این ترتیب یك بطری زیبا برای تزیین منازل بهاریتان درست می‌كنید.   لاله نام علمی: Tulipa gesnenana تیره: lilaceae لاله نیز از گلهای بسیار زیبایی است كه به وسیله پیاز تكثیر می‌شوند. در اوایل مهر ماه پیازهای لاله را به فواصل 2 سانتی‌متر و در عمق 10 سانتی‌متر و برای این كه دچار یخ‌زدگی نشوند روی آن را با برگ خشك بپوشانید. در فروردین و اردیبهشت پیازها به گل می‌رسند. بهتر است دست كم هر 2 سال یك بار پیازها را از زمین خارج كنید و پیازچه‌هایشان را جدا نمایید. همچنین می‌توانید در گلدان نیز اقدام به كاشت پیاز كنید. در مهر ماه پیازها را در گلدان بكارید و تا ماه آذر در فضای باز قرار دهید و روی آنها قدری برگ خشك بریزید. در این مدت ریشه‌ها در پیاز به وجود می‌آیند. پس از آن گلدانها را به درون اتاقی با هوای معتدل بیاورید تا گل در آنها ظاهر شود.
جمعه 25/4/1389 - 17:38
سخنان ماندگار
الکساندر دوما میگه : هیچ وقت قول یک پسر بچه را جدی نگیر اما همیشه از تهدیدات یک دختر بچه بترس.
جمعه 25/4/1389 - 17:36
دعا و زیارت

در پاسخ به این سوال که آیا آیات و روایات منصوص و معتبر در حرمت غنا و موسیقی وجود دارد؟

 

باید گفت:آن‌چه از مجموع كلمات فقها و سخنان دانشمندان اسلامی در این زمینه می‌توان استفاده كرد، این است كه غناء، آهنگ‌های طرب‌انگیز و لهو باطل است و به عبارت دیگر: غنا آهنگ‌هایی است كه متناسب مجالس فسق و فجور و اهل گناه و فساد می‌باشد كه قوای شهوانی را در انسان تحریك می‌كند و گاه یك آهنگ هم خودش غنا و لهو و باطل است و هم محتوای آن، به این ترتیب كه اشعار عشقی و فساد‌انگیز را با آهنگ‌های مطرب بخوانند. و گاه تنها آهنگ، غنا است، به این ترتیب كه اشعار پرمحتوا یا آیات قرآن و دعا و مناجات را به آهنگی بخوانند كه مناسب مجالس لهو لعب است، و در هر دو صورت حرام می‌باشد.در خصوص «غنا» و موسیقی حرام، قرآن كریم در برخی آیات به آن پرداخته و مخالفت خود را با غنا و این نوع موسیقی اعلام فرموده است . 

 

و در یك بررسی كوتاه، برخی از مفاسد غنا عبارتند از:

 

الف ـ تشویق به فساد اخلاق: مجالس غنا معمولاً مركز انواع مفاسد است و آن‌چه به این مفاسد دامن می‌زند همان غنا است.

 

ب ـ غافل شدن از یاد خدا: تعبیر به «لهو» كه در تفسیر «غنا» در برخی از روایات اسلامی آمده، اشاره به همین حقیقت است كه غنا انسان را آن چنان مست شهوات می‌كند كه از یاد خدا غافل می سازد.

 

ج ـ غنا آثار زیانباری را بر اعصاب و روان می گذارد؛ غنا و موسیقی لهو در حقیقت یكی از عوامل مهمّ تخدیر اعصاب و روان است و آثار زیانبار غنا و این گونه موسیقی بر اعصاب تا سرحدّ تولید جنون و بر قلب و فشار خون، و تحریكات نامطلوب پیش می‌رود.[1]

 

حرمت «غنا» در آیات و روایات:

 

گرچه در قرآن كریم، تنها كلیات مسایل آمده و تبیین جزییات و تعیین مصداق‌های آن، به پیامبر و امامان ـ علیهم السلام ـ واگذار شده است و مراجع عظام تقلید با توجه به آیات و روایات موجود، احكام را از آن‌ها استنباط می‌كنند، ولی در خصوص «غنا» و موسیقی ، قرآن كریم در برخی آیات به آن پرداخته و مخالفت خود را با غنا و این نوع موسیقی اعلام فرموده است از جمله:

 

آیه‌ی اول:

 

«ذلك و من یعظم حرمات الله خیرٌ له عند ربه واحلت لكم الانعام الاماتتلی علیكم فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور»؛[2] این است ـ آن‌چه مقرر شده ـ و هر كس مقررات خدا را بزرگ دارد، آن برای او نزد پروردگارش بهتر است و برای شما دام‌ها ـ چهارپایان ـ حلال شده است، مگر آن‌چه برشما خوانده می‌شود؛ پس از پلیدی بت‌ها و از گفتار باطل اجتناب ورزید».

 

امام صادق (ع) می‌فرماید: «الغنا یورث النفاق»؛ «غنا» نفاق را به ارث می‌گذارد.

 

ابن بصیر می‌گوید: از امام صادق (ع) از آیه‌ی «... فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور» سؤال كردم. امام فرمود: منظور «غنا» است.[3]

 

زید شَحّام نیز می‌گوید: از امام صادق (ع) در باره‌ی تفسیر قول زور پرسیدم، آن حضرت فرمود: منظور از قول زور، غنا است.[4]

 

آیه‌ی دوم:

 

«ومن الناس من یشتری لهوالحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم و یتخذها هزوا اولئك لهم عذاب مهین؛[5] بعضی از مردم، سخنان باطل و بیهوده می‌خرند تا مردم را از روی جهل و نادانی گمراه سازند و آیات الهی را به استهزاء گیرند، پس برای آنها عذابی خواركننده است.[6]

 

امام صادق (ع) می‌فرماید: «غنا» از مسایلی است كه خداوند متعال وعده‌ی عذاب بر آن داده است و سپس آیه‌ی 6، سوره‌ی لقمان را تلاوت فرمود.[7]

 

«لهوالحدیث» دارای معنای گسترده‌ای است كه هرگونه سخن یا آهنگ‌های سرگرم‌كننده و غفلت‌زا را شامل می‌شود كه موجب گمراهی و بیهودگی انسان می‌گردد، خواه از قبیل «غنا» و لحن‌ها و آهنگ‌های شهوت‌انگیز و هوس‌آلود باشد و یا سخنانی باشد كه نه از طریق آهنگ، بلكه از طریق محتوا، انسان را به فساد و تباهی بكشاند.[8]

 

امام صادق (ع) می‌فرماید: «مجلس «غنا» و خوانندگی لهو و باطل، مجلسی است كه خدا به اهل آن نمی نگرد و این مصداق قول خداوند متعال است كه می‌فرماید: «بعضی از مردم هستند كه سخنان بیهوده خریداری می‌كنند تا مردم را از راه خدا گمراه سازند.»[9]

 

امام صادق (ع) می‌فرماید: «الغنا یورث النفاق»[10] «غنا» نفاق را به ارث می‌گذارد و در حدیث دیگری امام صادق (ع) می‌فرماید: «بیت الغناء لا تومن فیه الفجیعة و لا تجاب فیه الدعوة، و لا یدخله الملك»[11] خانه‌ای كه در آن غنا باشد، ایمن از مرگ و مصیبت دردناك نیست و دعا در آن به اجابت نمی‌رسد و فرشتگان وارد آن نمی‌شوند.

 

در حدیثی از جابربن‌عبدالله از پیامبر اكرم (ص) نقل شده كه فرمود: «كان ابلیس اوّل من تغنی»[12] شیطان اوّلین كسی بود كه غنا خواند.

 

ابن مسعود از پیامبر اكرم (ص) نقل می‌كند كه فرمود: «الغناء ینبت النفاق فی القلب كما ینبت الماء البقل»[13] غناء روح نفاق را در قلب پرورش می‌دهد همان‌گونه كه آب گیاهان را پرورش می‌دهد.

 

ابن بصیر می‌گوید: از امام صادق (ع) از آیه‌ی «... فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور» سؤال كردم. امام فرمود: منظور «غنا» است.

 

البته آهنگ‌ها و آوازهایی كه از نظر محتوا (مضمون اشعار) دارای معنایی باشكوه و زیباست و از طرفی خوب و زیبا اجرا می‌شود و در عین حال تناسب و شباهتی با ساز و آوازهای مجالس لهو، عیش و عشرت و فساد، ندارد گوش دادن به این نوع آهنگ‌ها اشكال ندارد. سازها و آوازهایی كه نسبت به آن‌ها شك داریم و نمی دانیم آیا از نوع «غنا» (موسیقی مبتذل) است و یا جز موسیقی‌های مجاز است، احتیاط آن است كه به این‌گونه آهنگ‌ها نیز گوش داده نشود.

 

جمعه 25/4/1389 - 17:34
دعا و زیارت

سال پنجم هجری قمری: آغاز غزوه ذات الرّقاع به پیامبر اكرم(ص) خبر داده شد كه جنگجویان دو تیره "بنی محارب" و "بنی ثعلبه" از قبیله غطفان در سرزمین نجد (از بخش های مركزی جزیرة العرب) با گردآوری نیرو و تهیه ی تجهیزات و امكانات لازم، آماده ی یورش به سوی مدینه ی منوره و جنگ با مسلمانان شده اند.

 

پیامبر(ص) برای دفع تهاجم دشمن و غافل گیر كردن آنان، در دهم محرم سال پنجم قمری (چهل و هفتمین ماه هجرت) در رأس چهارصد( به روایتی هفتصد و یا هشتصد) تن از سربازان اسلام، از مدینه بیرون رفت و عازم منطقه نجد گردید.

 

اما همین كه به این منطقه وارد شد، دشمنان به هراس افتاده و به كوه ها و بلندی های اطراف پراكنده گردیدند. ولیكن از دور مراقب مسلمانان بوده تا آنان را در فرصتی مناسب، در كمین خویش گرفتار سازند. پیامبر(ص) كه از قصد آنان آگاه بود، جانب احتیاط را مراعات می كرد و بدین جهت برای نخستین بار، آن حضرت و مسلمانان همراه وی، نمازشان را به صورت "نماز خوف" به جا آوردند.

 

سپاه اسلام، پس از چند روز رزمایش نظامی و به دست آوردن مقداری غنایم جنگی، بدون روبه رو شدن با جنگجویان دشمن، به سوی مدینه برگشت. امّا در بین راه، كه در درّه ای گسترده توقف كرده و شب را در آن جا به استراحت پرداختند، مورد هجوم یكی از نیروهای دشمن واقع شدند. وی كه سپاه اسلام را تعقیب می كرد، از تاریكی شب استفاده كرد و به سوی نگهبانان اسلام، تیرهای چندی رها كرد و یكی از آن ها به نام "عبّاد بن بشر" نگهبان عبادت پیشه اسلام مورد اصابت قرار داد و او را از پای درآورد.

 

جمعه 25/4/1389 - 17:31
دنیای گیاهان و حیوانات

به گزارش بی بی سی ، تصاویر به دست آمده بخشی از پروژه ای است که در آن با استفاده از شیوه های پیشرفته اسکن، آناتومی جانداران بدون آسیب رساندن به جاندار و به شکلی دقیق آشکار می شود.

به گفته دانشمندان هضم موش توسط مار 132 ساعت زمان برد و تصاویر ثبت شده توسط آنها حقایق عجیب و شگفت آور دیگری را نیز در رابطه با سیستم گوارشی مارهای پیتون آشکار کرد.

محققان دانشگاه «آرهاوس» در دانمارک برای انجام این مطالعات بدن مار پیتون 5 کیلوگرمی را یک ساعت پس از اینکه موش کاملی را بلعیده بود، اسکن کردند و در عین حال از MRI برای مطالعه ساختار درونی بدن جاندار استفاده کردند. با استفاده از عامل کنتراست، دانشمندان توانستند بخشهای خاصی از بدن مار را نمایان کرده و آنها را به رنگهای مختلف مشخص کنند.

تصاویر پشت سر هم MRI ناپدید شدن تدریجی موش را در بدن مار نشان می دهند. درست در همین زمان روده های مار بزرگتر شده و حجم قلب این جاندار 25 درصد افزایش پیدا می کند.

به گفته دانشمندان این افزایش حجم قلب در ارتباط مستقیم با نیاز شدید جاندار به انرژی برای هضم غذا است.

هنریک لوریدسن یکی از محققان این پروژه می گوید: مار پیتون شکارچی غیر متحرک است که همیشه در انتظار شکارش به سر می برد، در واقع پیتون برای ماه ها هیچ نمی خورد و یکباره وعده غذایی بسیار بزرگی را می بلعد.

به گفته لوریدسن این مار می تواند غذایی برابر 50 درصد از وزن بدن خود را ببلعد و برای جذب انرژی از این وعده غذایی باید به سرعت سیستم گوارشی خود را دوباره و پس از ماه ها راه اندازی کند.

محققان بر این باورند این شیوه از تصویربرداری و مطالعه بر روی بخشهای داخلی بدن جانداران می تواند از میزان خطاهای به وجود آمده در مطالعاتی که به واسطه تشریح و کالبدشکافی رخ می دهند، بکاهد. همچنین با استفاده از این شیوه نیازی به کشتن جاندار نیست و می توان بدن موجودات را در زمان حیات آنها بررسی کرده و نتایج آن را بارها و بارها بازبینی کرد.

مهر

جمعه 25/4/1389 - 11:6
شعر و قطعات ادبی

دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
كی عید می رسد كه تكانی دهم به خویش
هر گوشه از اتاق دلم تار بسته است
شب ها به دور شمع كسی چرخ می خورد
پروانه ای كه دل به دل یار بسته است
از تو همیشه حرف زدن كار مشكلی ست
در می زنیم وخانه ی گفتار بسته است
باید به دست شعر نمی دادم عشق را
حتی زبان ساده ی اشعار بسته است
وقتی غروب جمعه رسد بی تو آفتاب
انگار بر گلوی خودش دار بسته است
می ترسم آخرش تو نیایی و پر كنند
در شهر : عاشقی زجهان بار بسته است

جمعه 25/4/1389 - 11:2
خواص خوراکی ها

قرن‌ها پیش فلفل برای اروپائیان ادویه‌ای کمیاب و باارزش بود که آن را تنها در کشورها‌ی دوردست می‌توانستند تهیه کنند. البته هنوز هم فلفل از همین کشورها به اروپا صادر می‌شود، اما دیگر نه تنها ادویه‌ای نادر نیست بلکه یکی از نام‌آشناترین و پرطرفدارترین ادویه‌ها است که می‌توان آن را تقریبا روی هر میزی کنار نمک پیدا کرد.

"گرهارد وبر" از انجمن تخصصی صنعت ادویه در شهر بن آلمان می‌گوید: «خاستگاه فلفل از مناطق گرمسیر و مرطوب آسیا است. گیاه فلفل قرن‌ها پیش در منطقه "مالابار" در جنوب هند کشت می‌شده است.» 

کاشت فلفل به تدریج در کشورهای نزدیک به منطقه مالابار هم که آب و هوای مشابهی دارند رایج شده است، از جمله سریلانکا، مالزی، اندونزی و تایلند. در حال حاضر صادرکنندگان جدیدی مانند ویتنام و برزیل به جمع این کشورها پیوسته‌اند.

فلفل پیش از بسته‌بندی باید ابتدا از ساق و برگ و گرد و خاک جدا شود. فلفل پس از خشک شدن در رنگ‌های سیاه، قرمز و سفید یافت می‌شود. انواع فلفل متناسب با کیفیت و رنگ و بو، قیمت‌های متفاوتی دارند.

خواص فلفل

فلفل پرزهای چشایی را تحریک می‌کند و پیامی ‌به معده می‌فرستد که باعث ترشح اسید هیدروكلوریک و در نتیجه هضم بهترغذا می‌شود. اسید هیدروکلوریک برای هضم پروتئین‌ها و دیگر مواد غذایی در معده ضروری است.

هنگامی‌كه مقدار اسید هیدروكلوریك بدن كافی نباشد، غذا به مدت طولانی در معده باقی می‌ماند كه منجر به سوء هاضمه می‌شود. به‌علاوه، فلفل تعریق و ادرار را افزایش می‌دهد. فلفل همچنین اثرات مفید آنتی اكسیدان و آنتی باكتریال مؤثر را در خود نشان داده است.

سیاه، سفید، قرمز، سبز

رنگ فلفل به زمان برداشت و شیوه عمل آوردن آن بستگی دارد. رایج‌ترین نوع فلفل، فلفل سیاه است که برای آن باید میوه‌های فلفل را زمانی چید که نارس و رنگشان هنوز سبز است. دانه‌ها در جریان تخمیر و خشک شدن چروکیده و سیاه رنگ می‌شوند.

دیگر نوع متداول، فلفل سفید است. برای به دست آوردن فلفل سفید، دانه‌ها هنگام برداشت باید کاملا رسیده و به رنگ کبود متمایل به قرمز تیره باشند. دانه‌ها را در آب قرار می‌دهند تا خیس بخورند. سپس تنها مغز دانه‌ها باقی می‌مانند که در جریان خشک شدن رنگ سفید متمایل به زرد پیدا می‌کنند.

فلفل قرمز نیز از میوه‌های کاملا رسیده گیاه فلفل به دست می‌آید، با این تفاوت که فرایند خشک کردن دانه‌ها باید سریع انجام گیرد.

محصول نادرتر این گیاه فلفل سبز است. برای تهیه آن دانه‌های فلفل به صورت زرد و نارس برداشت می‌شوند و سپس باید در معرض نمک یا سرکه قرار گیرند تا از تخمیر شدن آنها جلوگیری شود.

گونه‌های مختلف فلفل علاوه بر رنگ در عطر و طعم و همینطور درجه تندی هم تفاوت‌هایی با هم دارند. فلفل‌های سیاه و سبز معطرتر از فلفل سفید هستند. اما فلفل سفید تندتر از انواع دیگر است و معمولا برای تهیه سس ماهی استفاده می‌شود.

فلفل سبز برای تهیه سس غذاهای کبابی کاربرد دارد. دانه‌های فلفل سبز را معمولا نمی‌سایند. فلفل قرمز دو گونه است هم تند و هم دارای طعم شیرین ملایم است و مانند فلفل سیاه هنگام پخت گوشت‌قرمز از آن‌ها استفاده می‌شود.

بسیاری از کارشناسان تغذیه توصیه می‌کنند که فلفل به صورت پودر خریداری نشود. گرهارد وبر می‌گوید: « فلفل پودری عطر و طعم خوب خود را سریعتر از دست می‌دهد. اما اگر دانه‌ها تازه هنگام آشپزی آسیاب شوند، طعم فلفل در غدا قوی‌تر خواهد بود.»

 

جمعه 25/4/1389 - 10:55
دنیای گیاهان و حیوانات

به گزارش تلگراف ، جهان زیر آب متفاوت از ذهنیتی که سکوت مطلق را در آن مجسم می کند از صدای ماهی هایی که درباره خطرهای در کمین، جهت ها و موارد روزمره با هم در حال حرف زدن هستند پر شده است.

سطح مکالمات میان ماهی ها به اندازه ای است که حتی شکارچیان با عبور از میان آنها می توانند آنها را ردیابی و شکار کنند.

به گفته محققان همه ماهی ها نمی توانند با کمک ارتعاش باله های خود اصوات ظریف و جیرجیر مانندی از باله هایشان به وجود آورند اما همه آنها می توانند این اصوات را بشنوند و بر همین اساس قدم بعدی در این مطالعه رمزگشایی از مفاهیم نهفته در انواع مختلف ارتباطاتی است که میان ماهی ها وجود دارد.

یکی از محققان این پروژه معتقد است اصوات ردیابی شده با اطمینان 99 درصد صدای ماهی ها هستند و اکنون باید فهمید صداها چه مفهومی دارند.

دلیل اصلی این نوع از مکالمات جلب توجه جنس مخالف، ترساندن شکارچیان و یافتن مسیر درست در اطراف صخره ها است.

این محقق برای آزمایش بر روی ایده اش گروهی از ماهی ها را در مخزنی در لابراتوار گنجاند و به آنها چند هفته فرصت داد به محیط خو بگیرند. وی از طریق میکروفن های آبی و ردیاب های حرکت آب رفتار ماهی ها را زیر نظر گرفت.

نتایج نشان دادند ماهی های خالدار یکی از پرچانه ترین ماهی ها به شمار می روند که با ایجاد صدای خرخر مانند با دیگران صحبت کرده و این شیوه از مکالمه را در تمامی طول روز حفظ می کند. در مقابل ماهی های Cod به جز در فصل های تخم ریزی معمولا ساکت هستند.

ماهی هایی که به ماهی های «چشم درشت» شهرت دارند نیز صدای جرقه مانندی از خود به وجود می آورند که بیشتر به کدهای مورس شباهت دارد.

این محقق به افرادی که در خانه های خود ماهی قرمز نگه می دارند پیشنهاد کرد برای شنیدن صدایی از جانب ماهی های خود نفس های خود را حبس نکنند زیرا این ماهی ها با وجود قدرت شنوایی بالایی که دارند هرگز حرف نمی زنند.

مهر

جمعه 25/4/1389 - 10:47
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته