«و من آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا الیها و جعل بینكم مودة و رحمة ان فی ذلكلآیاتلقومیتفكرون.»(روم:21)
ازدواج نخستین سنگ بناى تشكیلخانواده و بالطبع، جامعه و اجتماع است و میزان اندیشه و تدبر در آن در میزان پیشرفتیا انحطاط و صعود یا سقوط جامعه تاثیر دارد. ازدواج داراى آثار و نتایجبسیارى است; از جمله: ارضاى غریزه جنسى، تولید و بقاى نسل، تكمیل و تكامل انسان، آرامش و سكون، پاكدامنى و عفاف و نتایج متعدد دیگر.
از اینرو، اسلام - به عنوان یك مكتب آسمانى - آن را نه تنها كارى محبوب و مقدس دانسته، بلكه جوانان را مؤكدا بدان توصیه كرده است. هر ازدواجى داراى اهداف خاص خود است، ولى در این میان، برخى از اهداف كم ارج و كم اهمیت و در نتیجه، ناپایدارند و نمىتوانند براى همیشه و یا حتى مدتى دراز خوشبختى زوجین را تضمینكنند. برخى نیز ارجمند، مهم و در نتیجه پایدارند. بنابراین، شایسته است ازدواج با توجه به این اهداف در نظر گرفته شود.
ازدواج از این نظر كه عاملى براى نجات از آلودگى، موجبى براى نجات از تنهایى و سببى براى بقاى نسل است، خوددارى از آن همیشه سبب ایجاد بى تعادلى، نابهنجارى رفتارى و زمانى هم فساد شخصیت و حتى بیمارى جسمى مىگردد. بنابراین، بهترین و بالاترین نعمتها براى هر زن و مرد از نظر اسلام تشكیل خانواده است.
گمان نمىرود از بین مكاتب و مذاهب، هیچ مذهبى به اندازه اسلام درباره ازدواج بحث كرده باشد. ازدواج از نظر اسلام امرى مستحب، مورد تاكید و از سنن انبیا علیهم السلام معرفى شده و جوانى كه بدان تن دهد در حقیقت، همگام با آفرینش و سعادتمند است.
ازدواج از نظر اسلام پیمان مقدسى است كه برقرارى آن بر اساس مقررات، آداب و رسوم، تشریفات، سنن و قوانین خاصى صورت مىگیرد.
معمولا مىگویند كه خانواده مسؤول بسیارى از عیوب و بدبختىهاى جامعه است. این مطلب قابل قبول است، ولى در عبارتى گویاتر و رساتر مىگوییم: در واقع، عدم خانواده به معناى واقعى - كلمه است كه مسؤول عیوب و بدبختىهاست و این اغلب بدان دلیل است كه در تشكیل آن فكر و هدف ارزیابى شده وجود نداشته است.
بسیارى از جوانان با افكار از پیش ساخته و اندیشههاى رؤیایى وارد زندگى زناشویى مىشوند و مىخواهند از راه تصادف و شانس، زمینه را براى داشتن یك كانون سالم پدید آورند، در حالى كه تن دادن به ازدواج بدون هدف و روش سنجیده همانند قرار دادن اساس ساختمان بر روى زمینى سست و لرزان است كه محلى براى زندگى اطمینانبخش نخواهد بود.
خانواده از قدیمالایام، مركز هرگونه ثروت اجتماعى و كانونى براى تولید و پرورش شخصیتهاست، سرنوشت و حیات آن به سرنوشت و حیات جامعه بستگى دارد و نقش آن در وحدت و عظمتیك جامعه فوقالعاده اساسى است. لذا، چنین مهمى را نمىتوان به مسامحه و سهلانگارى نگریست. انسان در زندگى نیازهایى دارد كه باید تامین شود و همانگونه كه از نظر غذا و دوا و لباس و مسكن نیازمند است، از نظر غریزه جنسى و دیگر غرایز فكرى و اخلاقى نیز نیازمند است.
در این مختصر، برآنیم تا در حد مقدور و به اختصار، در زمینه فلسفه و هدف از ازدواج سطورى را به رشته تحریر در آوریم و نیمنگاهى به این سنت مؤكد اسلامى از خلال برخى آیات، روایات و اقوال صاحبنظران بیفكنیم. اما بجاست پیش از شروع این بحث، با چند نكته آشنا شویم:
ازدواج چیست؟
ازدواج قراردادى رسمى براى پذیرش یك تعهد متقابل به منظور تشكیل زندگى خانوادگى است تا طرفین ازدواج در سایه آن، در خط سیر معین و شناخته شدهاى از زندگى قرار گیرند. این قرارداد با رضایت و خواسته زن و شوهر و بر مبناى آزادى كامل دو طرف منعقد مىگردد و در پرتو آن، روابطى بس نزدیك بین آن دو پدید مىآید. این قرارداد، ارتباط و پیوند دوطرفه به وسیله الفاظ و عباراتى معین انجام مىگیرد كه آن را «عقد» یا پیمان ازدواج مىنامیم.
معنا و مفهوم «عقد»
«عقد» از نظر لغتبه معناى «گره زدن» و خود «گره» است و در اصطلاح، هر چیزى است كه در سایه آن، رابطهاى میان دو فرد یا دو گروه ایجاد مىشود.
در زبان ازدواج و زناشویى، «عقد» عبارت است از ایجاد پیوندى مشترك بین زن و شوهر كه در سایه آن، حقوق ، تعهدات و مسؤولیتهاى دو جانبه پدید مىآید. به دیگر سخن، «عقد» قراردادى به منظور مشاركت دو تن در زندگى خانوادگىوایجادنوعىروابطشرعىوقانونى است.
فلسفه و هدف از ازدواج
هدف از ازدواج هم براى مرد و هم براى زن، پاسخ مثبت دادن به سنت الهى و تولید نسل است. لذا، هر دو در این زمینه بر یك عقیدهاند. فلسفه ازدواج براساس این دو مبنا ملاك دین و نجابت است. در نتیجه، هدف از ازدواج و تولید نسل، مقدس مىگردد و هیچیك از مادیات ملاكى براى آن به حساب نمىآید.
اصولا فلسفه خلقت زن و مرد (زوجیت) تولید مثل است، همانگونه كه این زوجیت در سایر حیوانات و حتى گیاهان نیز وجود دارد. نكته اصلى كه باید در ازدواج مورد توجه هر دو طرف باشد دین و كمال است. از اینرو، از روایات نقل شده از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام چنین برمىآید كه هر كس ممكن استبه یكى از این
چهار دلیل ازدواج كند: 1- پول; 2- دین; 3- زیبایى; 4- شهرت و عنوان. بین این چهار هدف، دین از همه بالاتر و بهتر است.
اما به طور كلى، ضرورتهاى ایجاب كننده ازدواج عبارت است از:
الف - ضرورتهاى فردى;
ب - ضرورتهاى اجتماعى;
ج- ضرورتهاى مذهبى.
در ذیل، به تفصیل از این موارد بحث مىكنیم:
الف - ضرورتهاى فردى
1- پاسخ مثبتبه فطرت: انسان به حكم فطرت، داراى غریزه جنسى است و طبیعت و فطرتش ایجاب مىكند كه رشد نماید، به سوى كمال برود و وقتىرشدیافتوبهدرجهكمال رسیدارضا و اقناع شود.برایناساس،براىحفظ جان و تعادل نظامات روانى، ضرورى است كه آدمى به ازدواج تن دهد.
2- موجبى براى بروز استعدادها: استعدادها براى بروز و تكامل خود نیازمند محیطى امن و آرامند. ازدواج براى جوان آرامش و آسایش ایجاد مىكند، استعدادهاى او را به حركت درمىآورد و به او امكان مىدهد كه از آن به نیكى بهرهبردارى كند.
3- موجب امنیت و آسایش: اصولا «بلوغ» یعنى شكوفایى غریزه، چه براى پسر و چه براى دختر كه همراه بحران است. ازدواج این بحران را تسكین مىدهد، براى جوان محیط امن و آرام ایجاد مىنماید، در سایه وجود عواطف خانوادگى، روح سركش او مهار مىشود و موجباتى براى برخوردارى او از نیروى فكرى فراهم مىشود.
4- موجب نجات از تنهایى: به عقیده دانشمندان و فلاسفه، انسان موجودى مدنىالطبع و بالفطره اجتماعى است. از اینرو، محتاج پناه و یاور و یارى دلدار است. ازدواج این فایده را دارد كه آدمى را از تنهایى و اعتزال نجات دهد و همدلى در كنار او، در بستر او و در آغوش او قرار دهد تا وجودش راعینوجودخودبداندودرغمودردششریك باشد.
ب - ضرورتهاى اجتماعى
ازدواج هرچند از یك نظر ، مسالهاى شخصى و خصوصى است، ولى از نگاهى دیگر، داراى جنبه و اهمیتى اجتماعى مىباشد. بر این اساس، ازدواج از اركان مدنیت و راهى مطمئن براى تامین آسایش جامعه و رفاه بشریت است. سود و زیان ازدواج تنها متوجه زوجین نیست، بلكه افراد اجتماع نیز به گونهاى از آن برخوردار مىشوند.
بىتردید، ازدواج رابطهاى است كه طرفین ربط را تا حد زیادى از بىبند و بارى و روابط نامشروع و انحرافات اخلاقى و جنسى مصون مىدارد. این موضوع به تناسب حال طرفین و محیط اجتماعى و امكان انجام سایر گناهان متفاوت است. همچنین سایر جنبههاى شخصى و اجتماعى نیز در این زمینه مؤثر مىباشد كه گاهى این عمل سبب مصونیت انسان از نیمى از گناهان و معاصى و گاهى بیشتر است. لذا، در بعضى از روایات ازدواج را وسیله حفظ نیمى از دین و برخى روایات، دو سوم دین بیان كردهاند. (1)
زندگى هر یك از زن و شوهر منقسم به دو قسم است:
1- روابط داخلى و خانوادگى;
2- روابط خارجى و اجتماعى.
بنابراین، زن صالح در خانواده وسیله تحقق سعادت مرد در نیمى از زندگانى او و مرد نیكوكار براى زن وسیله سعادت نیمى از روابط حیاتى اوست; زیرا ازدواج وسیله موفقیت هر یك از طرفین در مقدار زیادى از وظایف عبادى خواهد بود كه در روایات ائمه اطهار علیهم السلام به نیمى از دین تعبیر شده است.
ج - ضرورتهاى مذهبى
ضرورتهاى مذهبى ازدواج از دوجنبه قابل بررسىاند: از جنبه آیات و از جنبه روایات.
1- ازدواج در آیات: این سؤال همواره مطرح بوده است كه چرا خداوند انسانها و یا حیوانات و حتى گیاهان را زوج آفرید؟ فلسفه زوجیت انسانها، گیاهان و حیوانات چیست؟ در پاسخ به این سؤال، به اجمال مىتوان گفت كه فلسفه زوجیت در انسانها به ازدواج بازمىگردد. اما پس از آن، این سؤال مطرح مىگردد كه آیا ازدواج فقط براى تامین غریزه جنسى است؟ آیا براى شروع مسائل اجتماعى است؟ آیا براى ایجاد انس میان دو زوج مخالف با هم است؟ در پاسخ باید گفت كه خیر، هدف از ازدواج این مسائل نیست. فلسفه ازدواج چیز دیگرى است و آن امتداد نسل، بقاى آن و اتمام تركیبات عاطفى زن و مرد به دلیل تولید مثل مىباشد، همانگونه در برخى از آیات به این مطلب اشاره شده است:
خداوند در سوره نساء، آیه 7 مىفرماید: «یا ایها الناس اتقوا ربكم الذی خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا و نساء كثیرا و اتقوا الله الذی تسائلون به و الارحام ان الله كان علیكم رقیبا»; اى مردم، بترسید از پروردگار خود كه شما را از یك تن آفرید و از او جفتش را بیافرید و از آنان مردان و زنان بسیارى گسترانید و بترسید از خداوندى كه از او و از ارحام پرسش مىشود. خداوند بر شما نگاهبان است.
در آیه 11 سوره شورى نیز مىفرماید: «فاطر السموات و الارض جعل لكم من انفسكم ازواجا و من الانعام ازواجا یذرؤكم فیه لیس كمثله شىء و هو السمیع البصیر»; او پدید آورنده آسمانها و زمین است. براى شما از جفتخودتان همسرانى قرار داد و از جنس حیوانات نیز جفتهایى آفرید تا بر شما بیفزاید و نسل تكثیر پیدا كند. همانند او چیزى نیست. او شنواى بیناست.
2- ازدواج در روایات:اسلام در این زمینه، دو دسته را مخاطب قرار داده است و ازدواج را به آنها توصیه مىكند:
1- كسانى را كه به قصد ارضاى غریزه شهوت و محافظت از آلودگى ازدواج مىكنند، ولى از پیدایش نسل جلوگیرى مىنمایند.
2- كسانى را كه علاوه بر ارضاى غریزه شهوانى، قصد تشكیل خانواده نیز دارند و در نتیجه، خواهان نسل هستند. اما به طور كلى، دسته دوم بیشتر مورد خطاباند; زیرا خانواده بدون فرزند در همان وصلت و گوشه حجله، بدون استمرار و دنباله خلاصه مىشود.
نظر به وجود منافع و اهمیتهاى ازدواج است كه اسلام آن را تایید كرده و ضرورت آن را در درجه اول اهمیت و مورد تاكید قرار داده است. ضرورتهاىازدواجازنظر اسلام به قرار ذیل است:
1- محبوبترین بنا: بناى تشكیل خانواده در اسلام محبوب است، تا آنجا كه هیچ سازمان و بنایى نزد خدا محبوبتر از آن نیست. لذا، پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله مىفرمایند: «ما بنى بناء فى الاسلام احب الى الله من التزویج»; نزد خداوند هیچ بنایى محبوبتر از خانهاى نیست كه از طریق ازدواج آباد گردد. (2)
2- عامل حفظ پاكدامنى و كسب اخلاق نیك: ازدواج از نظر اسلام وسیلهاى براى پاكدامنى و پاكدامن زیستن است. رسول خدا صلى الله علیه و آله به زیدبن حارثه فرمودند: ازدواج كن تا پاكدامن باشى (3) و در سخنى دیگر، فرمودند: مردان را زن دهید تا خدا اخلاقشان را نیكو، ارزاقشان را وسیع و جوانمردیشان را زیاد گرداند. (4) در روایتى دیگر، به زنى كه گفته بود، دیگر ازدواج نخواهم كرد، فرمودند: «ازدواج براى حفظ عفاف لازم است.» (5)
3- عامل تكمیل دین: ازدواج غیر از ایجاد نظم در زندگى، وسیلهاى براى حفظ و تكمیل دین است. بدان دلیل، ازدواج تكمیل كننده ایمان است كه به وسیله آن، بسیارى از گناهان از وجود آدمى ریشهكن مىشود و راه براى سعادتمندى او از هر سو فراهم مىگردد. لذا، رسول اكرم صلى الله علیه و آله فرمودند: «من تزوج فقد احرز نصف دینه»; (6) هر كس ازدواج كند نیمى از دینش را باز یافته است. در جاى دیگر، فرمودند: «ما من شاب تزوج فی حداثة سنه الا عجشیطانه یا ویله عصم منی ثلثی دینه»; (7) هر كس در ابتداى جوانى ازدواج كند شیطان فریاد مىكند: اى واى، دو سوم دین خود را از شر من حفظ كرد.
4- موجب ازدیاد نسل: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «تزوجوا فانی مكاثر بكم الامم غدا فى القیامة»; (8) ازدواج كنید; زیرا من به زیادتى شما نسبتبه امتهاى دیگر در قیامت مباهات مىكنم. (اینكه امروزه در كشور ما با توجه به احكام ثانویه، به مهار جمعیتحكم مىشود مطلب دیگرى است كه این مختصر مجالى براى طرح آن نیست.)
5- موجب ازدیاد مسلمانان: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «ما یمنع المؤمن ان یتخذ اهلا لعل الله یرزقه نسمة تثقل الارض بلا اله الا الله»; (9) چه مانعى داردكه مؤمن زنىبگیرد تاخداوند فرزندى نصیبش كند كه با كلمه لا اله الا الله زمین را گرانبار كند؟
6- موجب ازدیاد روزى: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «اتخذوا الاهل فانه ارزق لكم» (10) ; روزى را به وسیله زن گرفتن زیاد كنید. در حدیث دیگرى، امام رضا علیه السلام مىفرمایند: «اذا جاءكم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه»; (11) اگر خواستگارى آمد كه دین و اخلاقش را پسندید او را اجابت كنید. در روایتى پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «من ترك التزویج مخافة العیلة فقد ساء ظنه بالله عزوجل ان الله یقول: ان یكونوا فقراء یغنهم الله من فضله»; (12) هر كس ازدواج را از ترس فقر و تنگدستىترك كندبه خدا سوء ظن برده است، زیرا خداوندمىفرماید:اگر (زنوشوهر) فقیر باشندخدا هر كدام را از كرم خود بىنیاز مىكند. بنابراین، در هر صورت، روزى زن و مرد با خداست.
7- نشانه پیروى از سنت پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله: حضرت على علیه السلام فرمودند: «تزوجوا فان التزویجسنة رسول الله فانه كان یقول: من كان یحب ان یتبع بسنتى فان من سنتی التزویج»; (13) ازدواج كنید، ازدواج سنت پیامبر صلى الله علیه و آله است. آن جناب مىفرمودند: هر كه مىخواهد از سنت من پیروى كند، بداند كه ازدواج سنت من است.
8- نشانه پیروى از سنت پیامبران علیهم السلام: امام رضا علیه السلام فرمودند: «ثلاث من سنن المرسلین: العطر و اخذ الشعر و كثرة الطروقة»; (14) سه چیز از سنتهاى پیامبران است: استعمال عطر، ازاله موهاى زاید و ازدواج كردن.
9- موجب جلب رضایت الهى: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «ما من شىء احب الى الله عز وجل من بیتیعمر فى الاسلام بالنكاح»; (15) هیچ چیز نزد خداوند محبوبتر از این نیست كه خانهاى در اسلام به وسیله ازدواج آباد گردد.
10- موجب كسب طهارت معنوى: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «من احب ان یلقى الله طاهرا مطهرا فلیلقه بزوجة»; (16) هر كس مىخواهد خدا را پاك و پاكیزه ملاقات كند باید هنگام مرگ متاهل باشد.
11- بهترین بهره و سود: امام رضا علیه السلام فرمودند: «ما استفاد امرء بعد الاسلام فائدة خیرا من امراة مسلمة ...»; (17) پس از ایمان به خدا، هیچ انسانى بهرهاى بهتر از همسرى مسلمان به دست نیاورده است.
12- گشودن درهاى رحمت الهى: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «یفتح ابواب السماء بالرحمة فى اربع مواضع: عند نزول المطر و عند نظر الولد فى وجه الوالد و عند فتح باب الكعبة و عند النكاح»; (18) درهاى رحمت آسمان در چهار موقع گشوده مىشود: 1- هنگام باریدن باران; 2- وقتى كه فرزندى (از سر مهر) به صورت پدرش بنگرد; 3- زمانى كه در خانه كعبه گشوده مىگردد; 4- در وقت اجراى عقد نكاح. (19)
نهى اسلام از عزوبت
از نظر اسلام، ازدواج كارى مقدس و تجرد چیز پلیدى است. این بر خلاف نظر كسانى است كه رهبانیت را پذیرفتهاند و سعى دارند بدان جنبهاى مقدس دهند. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: آن كس كه این آیین و مذهب همگام با فطرت مرا دوست دارد باید نسبتبه سنت من پاىبند باشد; یكى از سنتهاى من ازدواج است. (20)
در اسلام، سرباز زدن از ازدواج مساوى با تخلف از سنت پیامبر صلى الله علیه و آله و حتى از موازین اسلامى است. چنانچه پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: هر كس زمینه و امكانى براى ازدواج داشته باشد و در عین حال، از آن سر باز زند از ما نیست.
اسلام برخلاف رهبانان و تاركان دنیا، مجرد ماندن را نه تنها فضیلت نمىداند، بلكه آن را محكوم كرده و شدیدا از آن نهى فرموده است. زنى به حضور امام صادق علیه السلام رسید و گفت: من قصد ندارم شوهر كنم تا مرا نزد خدا فضلى باشد و اجر و ثوابى به من تعلق گیرد.
امام صادق علیه السلام فرمودند: این سخن را رها كن; اگر تنها زیستن فضیلتى بود فاطمه علیها السلام، دختر پیامبر صلى الله علیه و آله، بر این فضل سزاوارتر بود. (21)
بزرگان اسلام عزب ماندن را در صورت فراهم بودن وسایل ازدواج، ناروا و حرام دانسته و زناشویى را محبوب و مقدس شمردهاند. اسلام نیز تجرد را زشت مىشمارد و مىگوید: «شراركم عزابكم»; (22) بدترین شما كسانى هستند كه در حال عزوبتاند. احادیثىكه ازعزوبتنهى مىكنند بسیارند، ازجمله روایات ذیل از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله:
- ازدواج كن و گرنه از گنهكاران محسوب خواهى شد; «تزوج و الا فانت من المذنبین.» (23)
- بیشتر دوزخیان عزبها هستند; «اكثر اهل النار العزاب.» (24)
- ازدواج كن، وگرنه از راهبان نصارا خواهى بود; «تزوج و الا فانت من رهبان النصارى.» (25)
- ازدواج كن، وگرنه از برادران شیطان خواهى بود; «تزوج و الا فانت من اخوان الشیاطین.» (26)
- بدترین افراد امت من عزبها هستند; «شرار امتی عزابها.» (27)
- دو ركعت نماز زندار بهتر از یك روز نماز و روزه عزب است. «ركعتان یصلیهما المتزوج افضل من سبعین ركعة یصلیها غیر متزوج. » (28)
خوددارى از ازدواج عوارضى دارد كه به نمونههایى از آن اشاره مىكنیم:
1- خوددارى از ازدواج زمینه را براى روابط جنسى نامشروع و غیر قانونى فراهم مىكند كه نمونههاى آن را در كشورهایى كه براى خود آمار و حسابى دارند، مىبینیم. بدیهى است كودكى كه به دور از عشق و بدون خواسته والدین یا در اثر یك ازدواج اجبارى پدید آید هم مایه غم مرد است و هم موجب تنفر اجتماعى و اینكه آینده چنین كودكانى چه خواهد شد، به خوبى معلوم است.
2- خوددارى از ازدواج موجب بیمارىهاى وخیمى همچون امراض تناسلى، ورم مفاصل و مانند آن مىگردد و این مساله مورد تایید پزشكان امروزى است.
3- خوددارى از ازدواج موجب از دست دادن گرمى و نشاط زندگى است. هر كس در دوران جوانى به ازدواج تن ندهد، در دوران پیرى با رنج تنهایى مواجه خواهد شد.
4- خوددارى از ازدواج موجب توسعه و گسترش فساد مىگردد. افراد به سوى فساد اخلاقى سوق پیدا مىكنند و درهاى حیات آنان به دروغ، فحشا و بىبند و بارى گشوده مىشود. وجود غریزه در آدمى خود دلیلى بر ضرورت ازدواج و خوددارى از آن، استقبال از خطرات خودآفرین و زمینهاى براى هجوم غمها و نابسامانىهاست.
«تهذیب نفس»; فلسفه بزرگ ازدواج
زن و مرد لازم است در پرتو كانون گرم خانواده به تكامل دستیازند و همدیگر را با برخوردارى از «صبر» و «شكر»، كه دو ركن ایمان است، یارى كنند. شرع مقدس اسلام در تشكیل خانواده تنها به ارضاى غریزه جنسى نظر ندارد، اگرچه این نكته مهم نیز جزئى از فلسفه ازدواج است و اسلام براى حفظ عفت عمومى در جوامع بشرى، به دختران و پسران بالغى كه نیاز به ازدواج دارند امر به پیوند و تشكیل خانواده كرده است، بلكه نكته مهمترى كه اسلام از ازدواج و تشكیل خانواده دنبال مىكند عبارت است از: «تهذیب نفس»; زیرا محیط خانه و كانون گرم خانواده را بهترین مكتب براى خودسازى و كسب كمالات مىداند. حال اگر از این مكتب ارزنده و حیاتبخش و انسانساز درست استفاده نكنیم و یا آن را از هم بپاشیم، تقصیر از شارع مقدس اسلام نیست، بلكه خودمان مقصر هستیم كه با عوامل گوناگون باعثسردى كانون خانواده یا از هم پاشیدگى آن شدهایم.
در پاسخ به این سوال که آیا آیات و روایات منصوص و معتبر در حرمت غنا و موسیقی وجود دارد؟
باید گفت:آنچه از مجموع كلمات فقها و سخنان دانشمندان اسلامی در این زمینه میتوان استفاده كرد، این است كه غناء، آهنگهای طربانگیز و لهو باطل است و به عبارت دیگر: غنا آهنگهایی است كه متناسب مجالس فسق و فجور و اهل گناه و فساد میباشد كه قوای شهوانی را در انسان تحریك میكند و گاه یك آهنگ هم خودش غنا و لهو و باطل است و هم محتوای آن، به این ترتیب كه اشعار عشقی و فسادانگیز را با آهنگهای مطرب بخوانند. و گاه تنها آهنگ، غنا است، به این ترتیب كه اشعار پرمحتوا یا آیات قرآن و دعا و مناجات را به آهنگی بخوانند كه مناسب مجالس لهو لعب است، و در هر دو صورت حرام میباشد.در خصوص «غنا» و موسیقی حرام، قرآن كریم در برخی آیات به آن پرداخته و مخالفت خود را با غنا و این نوع موسیقی اعلام فرموده است .
و در یك بررسی كوتاه، برخی از مفاسد غنا عبارتند از:
الف ـ تشویق به فساد اخلاق: مجالس غنا معمولاً مركز انواع مفاسد است و آنچه به این مفاسد دامن میزند همان غنا است.
ب ـ غافل شدن از یاد خدا: تعبیر به «لهو» كه در تفسیر «غنا» در برخی از روایات اسلامی آمده، اشاره به همین حقیقت است كه غنا انسان را آن چنان مست شهوات میكند كه از یاد خدا غافل می سازد.
ج ـ غنا آثار زیانباری را بر اعصاب و روان می گذارد؛ غنا و موسیقی لهو در حقیقت یكی از عوامل مهمّ تخدیر اعصاب و روان است و آثار زیانبار غنا و این گونه موسیقی بر اعصاب تا سرحدّ تولید جنون و بر قلب و فشار خون، و تحریكات نامطلوب پیش میرود.[1]
حرمت «غنا» در آیات و روایات:
گرچه در قرآن كریم، تنها كلیات مسایل آمده و تبیین جزییات و تعیین مصداقهای آن، به پیامبر و امامان ـ علیهم السلام ـ واگذار شده است و مراجع عظام تقلید با توجه به آیات و روایات موجود، احكام را از آنها استنباط میكنند، ولی در خصوص «غنا» و موسیقی ، قرآن كریم در برخی آیات به آن پرداخته و مخالفت خود را با غنا و این نوع موسیقی اعلام فرموده است از جمله:
آیهی اول:
«ذلك و من یعظم حرمات الله خیرٌ له عند ربه واحلت لكم الانعام الاماتتلی علیكم فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور»؛[2] این است ـ آنچه مقرر شده ـ و هر كس مقررات خدا را بزرگ دارد، آن برای او نزد پروردگارش بهتر است و برای شما دامها ـ چهارپایان ـ حلال شده است، مگر آنچه برشما خوانده میشود؛ پس از پلیدی بتها و از گفتار باطل اجتناب ورزید».
امام صادق (ع) میفرماید: «الغنا یورث النفاق»؛ «غنا» نفاق را به ارث میگذارد.
ابن بصیر میگوید: از امام صادق (ع) از آیهی «... فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور» سؤال كردم. امام فرمود: منظور «غنا» است.[3]
زید شَحّام نیز میگوید: از امام صادق (ع) در بارهی تفسیر قول زور پرسیدم، آن حضرت فرمود: منظور از قول زور، غنا است.[4]
آیهی دوم:
«ومن الناس من یشتری لهوالحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم و یتخذها هزوا اولئك لهم عذاب مهین؛[5] بعضی از مردم، سخنان باطل و بیهوده میخرند تا مردم را از روی جهل و نادانی گمراه سازند و آیات الهی را به استهزاء گیرند، پس برای آنها عذابی خواركننده است.[6]
امام صادق (ع) میفرماید: «غنا» از مسایلی است كه خداوند متعال وعدهی عذاب بر آن داده است و سپس آیهی 6، سورهی لقمان را تلاوت فرمود.[7]
«لهوالحدیث» دارای معنای گستردهای است كه هرگونه سخن یا آهنگهای سرگرمكننده و غفلتزا را شامل میشود كه موجب گمراهی و بیهودگی انسان میگردد، خواه از قبیل «غنا» و لحنها و آهنگهای شهوتانگیز و هوسآلود باشد و یا سخنانی باشد كه نه از طریق آهنگ، بلكه از طریق محتوا، انسان را به فساد و تباهی بكشاند.[8]
امام صادق (ع) میفرماید: «مجلس «غنا» و خوانندگی لهو و باطل، مجلسی است كه خدا به اهل آن نمی نگرد و این مصداق قول خداوند متعال است كه میفرماید: «بعضی از مردم هستند كه سخنان بیهوده خریداری میكنند تا مردم را از راه خدا گمراه سازند.»[9]
امام صادق (ع) میفرماید: «الغنا یورث النفاق»[10] «غنا» نفاق را به ارث میگذارد و در حدیث دیگری امام صادق (ع) میفرماید: «بیت الغناء لا تومن فیه الفجیعة و لا تجاب فیه الدعوة، و لا یدخله الملك»[11] خانهای كه در آن غنا باشد، ایمن از مرگ و مصیبت دردناك نیست و دعا در آن به اجابت نمیرسد و فرشتگان وارد آن نمیشوند.
در حدیثی از جابربنعبدالله از پیامبر اكرم (ص) نقل شده كه فرمود: «كان ابلیس اوّل من تغنی»[12] شیطان اوّلین كسی بود كه غنا خواند.
ابن مسعود از پیامبر اكرم (ص) نقل میكند كه فرمود: «الغناء ینبت النفاق فی القلب كما ینبت الماء البقل»[13] غناء روح نفاق را در قلب پرورش میدهد همانگونه كه آب گیاهان را پرورش میدهد.
ابن بصیر میگوید: از امام صادق (ع) از آیهی «... فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور» سؤال كردم. امام فرمود: منظور «غنا» است.
البته آهنگها و آوازهایی كه از نظر محتوا (مضمون اشعار) دارای معنایی باشكوه و زیباست و از طرفی خوب و زیبا اجرا میشود و در عین حال تناسب و شباهتی با ساز و آوازهای مجالس لهو، عیش و عشرت و فساد، ندارد گوش دادن به این نوع آهنگها اشكال ندارد. سازها و آوازهایی كه نسبت به آنها شك داریم و نمی دانیم آیا از نوع «غنا» (موسیقی مبتذل) است و یا جز موسیقیهای مجاز است، احتیاط آن است كه به اینگونه آهنگها نیز گوش داده نشود.