• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • خيال حوصله بحر مي پزد هيهات
  • چه هاست در سر اين قطره محال انديش
واژه نامه
  • حوصله : ظرفيت ، تحمل
  • خيال : گمـــان ، وهـــم ، هر صورتي كه از ماده ، مجرد باشد
  • محال : غير ممكن
  • هيهات : چه دور است ، در مقــام تأسف و تحسُر به كار مي رود
English Translation :
(From much weeping) the fancy of the spirit of the (mighty) sea, I (a mere drop) mature. Alas!
First Mesra Translation:
In the head of this drop, absurd of thought (Hafiz), are what! (crude fancies)
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- خيال ِ داشتن گنجايش دريا را در سر مي پرورد، بعيد مي نمايد; اين قطره محال انديش چه ها در سر دارد،حوصله : سنگدان پرندگان ، و مجازاً به معني ظرفيت و تحمّل است ،دنباله مضمون دو بيت پيشين و هنوز سخن از دل رميده در بيت مطلع است ، مي گويد اين قطره يعني دل دميده من درويش در خيال اين است كه خود را به عظمت و گنجايش دريا برساند، هيهات كه چه افكار محالي در سر دارد،مضمون اشاره دارد به اين عقيده عرفا كه انسان جزئي از كل و ابديت است و دل او در نتيجه رياضت و تزكيه مي تواند تجليگاه ذات الهي شود و به ابديت بپيوندد، چنانكه قطره به صورت بخار از دريا برمي خيزد و دوباره به دريا مي پيوندد و دريا مي شود، به قول پير هرات : باران كه به دريا رسيد، برسيد و ستاره در روز ناپديد شد، و به گفته ناصر بخارائي :اي زبحرتوقطره اي عالم ذره آفــــــتاب تو آدمقطره در بحر گشت ناپيدا ذره در آفتاب شد مبهمو عطار گويد:بود و نابود تو يك قطره آب است همي كه ز دريا به كنار آمد و با دريا شدو مولانا:قطره دل را يكي گوهر فتاد كان به درياها و گردونها ندادپس با توجه به اين زمينه فكر عرفاني قطره است كه مي خواهد به وسعت دريا برسد و در بيت اين قطره محال انديش است كه خيال ِ حوصله بحر شدن مي پزد، چنين است كه از نظر دستوري بايد قطره براي مي پزد فاعل قرار گيرد، اما در خواندن اين بيت حتي ميان فضلاي حافظ شناس اختلاف نظر ديده شده است ، از جمله در دهه نخستين از احسان طبري اين بيت نقل شده ولي به اين صورت كه ميان خيال و حوصله بحر ويرگولي قرار گرفته ، كه ناچار بايد خيال را بدون اضافه به حوصله بحر خواند، و با اين قرائت معني بيت اين مي شود كه خيال مي خواهد خود را به گنجايش دريا برساند، در سر اين قطره محال انديش عجب افكاري است ، بر اين معني دو اشكال اساسي وارد است ، نخست اينكه در اين صورت خيال است كه به قطره تشبيه مي شود و بنابراين براي حوصله بحر مي پزد فاعل قرار مي گيرد، در صورتيكه چنانكه نشان داديم ، بيت دنباله دو بيت قبلي است و فاعل همان دل رميده در بيت نخست ، كه اين جا به قطره تشبيه شده است ، يعني فاعل قطره است ; صرف نظر از اينكه خيال دامنه اي وسيع دارد و تشبيه آن به قطره مناسب نخواهد بود، دوم اينكه آن تعبير مورد نظر شاعر را، كه چنانكه نشان داديم ميان عرفا مطرح است ، نمي رساند، به اين معني كه شاعر عارف ، دل يا وجود خود را به قطره تشبيه مي كند، قطره اي كه مي خواهد خود را به وسعت دريا برساند;ولي با صورتي كه نوشته اند خيال است كه به قطره تشبيه مي شود و مي خواهد به وسعت دريا برسد و براي خيال آرزوهاي بلند داشتن محال نيست ، **