• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 10
زمان آخرین مطلب : 4086روز قبل
اخلاق
بررسی آداب مهمانی رفتن در عصر ارتباطات
این هفته آنها آمدند خانه اینها، هفته پیش اینها رفته بودند خانه‌ آنها، هفته بعد قرار است باز اینها بروند خانه آنها، هفته تمام نشده آنها باز می‌آیند خانه اینها، می‌روند، می‌آیند.... می‌روند، می‌آیند.... تا كی ادامه دارد؟ خودشان هم نمی‌دانند، اما اگر همین‌طور پیش بروند احتمالا در هفته‌های آینده به جای هر هفته یكبار، هر هفته سه چهار بار به هم سر می‌زنند. ریش سفیدهای فامیل می‌گویند: «این دو خانواده هنوز اصول رفت و آمد فامیلی را بلد نیستند. هنوز نمی‌دانند نباید در دید و بازدید زیاده‌روی كرد و هر دفعه كه به خانه هم می‌روند، بلد نیستند چطور مهمان‌ها و صاحبخانه‌های خوبی باشند...».

دقیقا در نقطه مقابل این دو خانواده، همسایه‌هایشان هستند. آنها و فامیل نزدیك‌شان در كوچه روبه‌رویی، سال به سال، سراغی از هم نمی‌گیرند. نه این كه از هم دلخوری داشته باشند، مساله این است كه اعتقاد دارند وقتی كاری با هم ندارند، لزومی ندارد برای احوالپرسی به هم سر بزنند. ریش‌سفیدهای فامیل می‌گویند: «این دو خانواده هنوز اصول رفت و آمد فامیلی را بلد نیستند و نمی‌دانند دید و بازدید و روابط فامیلی چقدر برایشان لازم است...».

این گزارش​ درباره رفت و آمدهای فامیلی است كه دقیقا شبیه به چاشنی غذاست. اگر زیاد باشد حتما دلتان را می‌زند و اگر كم باشد حتما دلتان برایش تنگ خواهد شد و اگر هم نشود، كمبودش به سلامت‌تان ضرر خواهد زد. نكته​ درباره دید و بازدید فامیلی فقط درباره این نیست كه چه وقت و چند بار در هفته انجام شود. نكات دیگری هم دراین باره وجود دارد كه ما سعی می‌كنیم به برخی از آنها اشاره كنیم.

ساعتی به مچ دستتان ببندید

هرچقدر هم احساس كنید محبوب و دوست‌داشتنی هستید، هرچقدر هم دیگران پشت گوشی تلفن به شما اصرار كنند ​ حتما سری به آنها بزنید، دلیل نمی‌شود هر ساعتی دلتان خواست به خانه شان بروید. همان‌طور كه پیشتر هم اشاره كردیم رفت و آمد تابع اصولی است كه یكی از آنها​ وقت‌شناسی است.

خانواده‌ای را می‌شناسم كه عادت دارند هر ساعتی از شبانه‌روز كه حوصله‌شان سر می‌رود به مهمانی بروند. باور‌كردنی نیست، اما آشنایان نزدیك آنها تعریف می‌كردند​ چند بار، این خانواده وقتی زنگ درخانه​شان را زده‌اند كه آنها در رختخواب بوده‌اند یا حتی پلك‌شان سنگین شده بوده و خواب بوده‌اند كه آنها از راه رسیده‌اند و انتظار پذیرایی گرم داشته‌اند.

این خانواده حتی برای عید دیدنی رفتن هم تابع زمان خاصی نیستند. سال گذشته، آنها ركورد شكستند و برای عید دیدنی رفتن صبح زود را انتخاب كردند و نتیجه این بود: صاحبخانه‌ها با موهای به هم ریخته و چشم‌های پف‌كرده به استقبال‌شان آمدند و به جای لباس رسمی، پیژامه و لباس خواب به تن داشتند و آنقدر بهت‌زده و گیج بودند كه حرف خاصی برای گفتن نداشتند و در یكی دو خانه هم​ از مهمان‌های ناخوانده‌شان خواهش كردند در صبحانه با آنها شریك شوند.

این خانواده همیشه انتظار استقبال گرم صاحبخانه را دارند و اگر بستگان‌شان سعی كنند حتی در لفافه به آنها بفهمانند كه كارشان چندان درست نیست، بسرعت دلخور می‌شوند و قهر می‌كنند و آن وقت است كه فامیل باید وقتی را صرف آشتی‌دادن آنها كنند و به همین خاطر​ همه عادت كرده‌اند با وجود نارضایتی‌شان از رفتار غیرطبیعی این خانواده سكوت كنند.

یكی از علت‌هایی كه آنها معمولا نیمه‌شب‌ها به مهمانی می‌روند این است كه هیچ‌كدام تابع برنامه مشخصی برای زندگی نیستند. اعضای این خانواده، شغل آزاد دارند و لازم نیست در زمان مشخصی سر كار باشند. آنها عادت كرده‌اند حوالی صبح بخوابند و ظهر از خواب بیدار شوند و از آنجا كه روزشان راس ساعت 12 ظهر آغاز می‌شود برایشان طبیعی است​ ساعت 12 و نیم یا 1 شب به مهمانی بروند. حالا لابد می‌پرسید پس چه شد ​ آن سال عید كله سحر به مهمانی رفتند؟!

در واقع، آنها​ به هوای عید دیدنی، صبح زود بیدار نشده بودند بلكه اصلا در طول شب نخوابیدند و به همین علت توانستند7 صبح زنگ در خانه اقوام را فشار دهند.

مساله وقت‌شناسی در دید و بازدید به این كه نباید صبح زود و نیمه‌شب به خانه بستگان بروید محدود نمی‌شود. خیلی از ما حتی وقتی با صاحبخانه برای حضور راس ساعتی معین قرار می‌گذاریم بموقع در مهمانی حاضر نمی‌شویم. برای مردم كشور ما این مساله دیگر امری طبیعی شده است كه وقتی خانواده‌ای به مهمانی دعوت می‌شوند، یكی دو ساعتی تاخیر داشته باشند و حتی صاحبخانه به خاطر آنها​ برنامه‌هایش را تغییر دهد؛ مثلا شام را دیرتر سر سفره بیاورد، اما این رفتار در كشورهای دیگر رایج نیست. همین تازگی یكی از دوستانمان كه در كشوری دیگر زندگی می‌كند، تعریف می‌كرد خانواده‌ای خارجی، آنها را برای صرف شام به خانه‌شان دعوت كرده‌اند. خانم خانه به دوست ما گفته است​ راس ساعت 8 شب شام خواهند خورد.

دوستمان بر اساس عادتی كه در كشور خودمان پیدا كرده، ساعت 9 شب به خانه آنها رسیده است. خانواده خارجی با رویی باز از آنها استقبال، اما بعد​ هرچه دوست ما و همسرش به انتظار شام نشسته‌اند خبری نشده و به همین خاطر سرانجام ناچار شده‌اند برخیزند و تشكر كنند و راهی خانه شوند. دوستمان می‌گوید: «وقتی جلوی در رسیدیم خانم صاحبخانه و همسرش​ بدرقه‌مان كردند و او گفت حیف شد​برای صرف غذا تشریف نیاوردید. ما شام مفصلی تدارك دیده بودیم!»

جالب این است كه دوست ما و همسرش تنها مهمان‌های دعوت شده به این مهمانی بودند، اما صاحبخانه حاضر نشد تاوان بی‌نظمی آنها را بدهد و صبر كند.

شلوغ‌كاری عاقبت خوبی ندارد

شلوغش نكنید! اصلا حسن نیست كه شما سه چهار جور غذای مختلف سر سفره گذاشته‌اید و یك روز تمام را صرف سفره‌آرایی كرده‌اید تا هندوانه را به شكل كفشدوزك در آورید و ترب‌های قرمز را به شكل موش! آن هم در مهمانی‌ای كه هر هفته تكرار می‌شود! این نوع شلوغ‌كاری‌ها گرچه ممكن است در دفعات اول لذتبخش و سرگرم‌كننده به نظر برسد، اما در دفعات بعدی اشتیاق‌تان را برای مهمانی‌رفتن و مهمانی‌دادن می‌گیرد.

وقتی شما سعی می‌كنید سفره‌ای زیادی رنگین برای مهمانتان تدارك ببینید او هم ناچار می‌شود در مهمانی بعدی به شیوه خودتان جبران كند، دفعه بعد شما مجبورید مهمانی‌تان را مجلل‌تر از مهمانی او برگزار كنید و طبیعتا او هم ناچار است در جبران لطف شما، مراسمش را باشكوه‌تر از دفعه قبل برگزار كند. این پله‌پله بالاتر رفتن‌ها قرار است تا كجا پیش برود؟ كسی نمی‌داند شاید تا وقتی كه جیب یكی از دو طرف یاری نكند و او مجبور شود رفت و آمدش را متوقف كند یا شاید تا زمانی كه هر دو طرف آنقدر وقت و انرژی بگذارند كه تسلیم شوند و همان‌طور كه در هر مهمانی، یك پله سطح پذیرایی‌شان را بالاتر برده‌اند، تصمیم بگیرند پله‌پله پایین بیایند و مهمانی‌های ساده‌تری برگزار كنند.

گاهی هم این روال متوقف نمی‌شود؛ یعنی دو طرف با آن كه در مضیقه مالی قرار دارند یا فرصت كافی برای پذیرایی‌های آنچنانی ندارند، حاضرند روال عادی زندگی‌شان را تغییر بدهند، فشار را تحمل كنند و به خیال خودشان آبرو​​ نگه دارند و جلوی بستگان كم نیاورند. بارها از خانم‌ها شنیده‌ام​ گفته‌اند خودشان هم تمایلی به بریز و بپاش در مهمانی‌هایشان ندارند، اما اگر چند نوع غذا نپزند و پذیرایی مجلل از اقوام نداشته باشند آنها این رفتار را به منزله بی‌ادبی صاحبخانه تلقی می‌كنند و امكان دارد دلخور شوند و به همین خاطر، خانم‌های صاحبخانه برای اثبات ادب و احترامشان همیشه مجبور هستند سفره‌های هزار رنگ پهن كنند و سنگ تمام بگذارند.

فرض كنید یكی از بستگان به خانه شما می‌آید و شما برای او مهمانی ساده برگزار می‌كنید. اگر او این رفتار را توهین به خود تلقی كند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چند احتمال وجود دارد: اول این كه او دیگر به خانه شما نخواهد آمد و با شما قطع رابطه خواهد كرد. دوم این كه در لفافه یا حتی آشكارا به شما گوشزد می‌كند كه این رفتار درست نیست.

حالا بهتر است هركدام از این احتمال‌ها را به شكل منطقی بررسی كنیم. اگر این عضو فامیل، صرفا به هوای پذیرایی به خانه شما آمده و آنقدر این مساله برایش مهم بوده كه حاضر است روابط حسنه‌اش را با شما به این خاطر كه سفره رنگینی برایش نچیده‌اید قطع كند، چرا باید برای نگه‌داشتن او با چنین خصوصیاتی تلاش كنید؟ در حالت دوم كه او مستقیم یا غیرمستقیم از رفتار‌تان ابراز دلخوری می‌كند نیز می‌توانید برایش درباره علت ساده برگزار‌كردن مهمانی توضیح بدهید مثلا بگویید​كار را آسان گرفته‌اید تا زمان بیشتری را كنار او بگذرانید و بیشتر با هم مراوده داشته باشید.

دید و بازدید با افراد خاص

گروه‌های خاصی هستند كه برای رفت و آمد با آنها باید بیشتر از دیگران مراقب باشید و قوانینی نانوشته را رعایت كنید. نخستین گروه خانواده‌هایی هستند كه فرزندان محصل دارند. نگویید «به ما ربطی ندارد، می‌رویم مهمانی... بچه‌ها هم بروند اتاق دیگر درس‌شان را بخوانند...»، نگویید «ما كه بچه بودیم، مهمان می‌آمد می‌رفتیم گوشه‌ای درسمان را می‌خواندیم به كار كسی هم كاری نداشتیم...»، بچه‌ها ربات نیستند و طبیعی است​ وقتی در خانه‌شان مهمان باشد، دیرتر می‌توانند تمركز كنند، سخت‌تر درس می‌خوانند و حتی شاید حضور شما بهانه‌ای دستشان بدهد كه كتاب و دفتر را كنار بگذارند. به همین خاطر ​ پیشنهاد می‌كنیم در روز‌های غیرتعطیل و بخصوص در ایام امتحان‌​ به خانه بستگانی كه فرزندان محصل دارد، نروید.

دومین گروهی كه باید در سرزدن به آنها بیشتر مراقب باشید، سالمندان هستند. منظورمان این نیست كه به خانه آنها نروید، بلكه منظورمان این است​ اگر به خانه‌شان می‌روید انتظار نداشته باشید​ مثل مهمان‌های عادی روی مبل لم بدهید و صاحبخانه اسباب‌پذیرایی را برایتان حاضر كند. آنها سالمند هستند و سالمندی یعنی استخوان‌هایی كه قرچ‌قرچ می‌كنند، تنی كه درد می‌كند، حوصله‌ای كه زود سر می‌رود و خستگی​ كه تمامی ندارد. در این شرایط منتظر نباشید بروند آشپزخانه و برایتان ظرف میوه، زیردستی، چای، نقل و نبات بیاورند. چه اشكالی دارد از جا برخیزید و كمكشان كنید و از خودتان و بقیه مهمان‌ها پذیرایی كنید؟

سومین گروهی كه باید در رفتن به خانه‌شان محتاط باشید ،كارمندها هستند. دركش برای غیركارمندها شاید دشوار باشد، اما زندگی كارمندی آدم‌ها را وا می‌دارد تابع زمان خاصی برای بیدار‌شدن و خوابیدن باشند. بنابراین
بهتر است در روزهای كاری مهمان‌شان نشوید. آنها نمی‌توانند مانند كسانی كه شغل آزاد دارند در روزهای غیرتعطیل تا هر زمان كه مایلند بیدار بمانند. از طرفی باید در نظر داشته باشید​ زن و شوهرهای كارمند وقتی از اداره به خانه می‌آیند، بشدت خسته‌اند و نیاز به استراحت دارند. همچنین باید در نظر داشته باشید در ساعتی به خانه كارمند‌ها بروید كه آنها از اداره به خانه رسیده و استراحت كرده باشند. می‌گویید «این توصیه یك اصل واضح و مبرهن است و همه آن را می‌دانند. ​» اشتباه می‌كنید‌! ما كارمندانی را می‌شناسیم كه می‌گویند بارها برایشان پیش آمده به خانه رفته‌اند و مهمان‌هایشان را پشت در دیده‌اند یا آنها را در خانه كنار بچه‌ها دیده‌اند كه انتظارشان را می‌كشیده‌اند. این یعنی مهمان‌های آنها​ درك نمی‌كنند كه بستگان كارمندشان نیاز به استراحت، حریم خصوصی و... دارند.

چهارمین گروه، بی‌بضاعت‌های فامیل هستند. همه ما در میان بستگان​مان كسانی را داریم كه وضع مالی مناسبی ندارند. قرار نیست با این گروه قطع رابطه كنیم، بلكه اتفاقا باید به آنها سر بزنیم و چه بسا لازم باشد گاهی به شكلی غیرمستقیم و محترمانه كمكشان كنیم. مساله‌ای كه در دید و بازدید با این گروه اهمیت دارد، این است كه مراقب باشید آنها برای پذیرایی از شما فشار مالی مضاعفی را تحمل نكنند. برای مثال اگر می‌دانید آنها از نظر مالی وضع مساعدی ندارند چه لزومی دارد​ یك وعده غذا در خانه آنها بخورید؟

گرچه زوج‌های جوان را ـ كه تازه زندگی مشتركشان را آغاز كرده‌اند ـ نباید در گروه بی‌بضاعت‌ها قرار داد، اما بهتر است وقتی به خانه آنها می‌روید هم برای وعده غذایی نمانید. به هر حال، آنها تازه زندگی مشترك را آغاز كرده‌اند و به همین دلیل، هم مدیریت مالی خانه برایشان دشوار است و امكان دارد در ماه‌های اول زندگی مشترك پول كم بیاورند و هم ممكن است مدیریت‌كردن یك وعده غذایی در خانه برای عروس و داماد كم سن و سال سخت باشد.

پنجمین گروه مورد نظرمان مستاجرها هستند بخصوص آنها كه با صاحبخانه‌شان در یك آپارتمان زندگی می‌كنند. در رفت و آمد با این گروه باید به چند نكته دقت كنید. اول این كه اگر فرزند خردسالی دارید كنترلش كنید تا زیاد این طرف و آن طرف ندود یا در راهرو شلوغ نكند چون شیطنت او بهانه دست صاحبخانه می‌دهد كه بعد از رفتن شما​ به مستاجرش گلایه كند. نكته دیگر این است كه بهتر است پس از تمام شدن مهمانی​ به خانه خودتان بروید! نه این كه در خانه آنها اتراق كنید. این توصیه هم گرچه مانند مورد قبلی، اصلی واضح است اما خیلی‌ها آن را رعایت نمی‌كنند؛ یعنی به مهمانی می‌روند و شب همان‌جا می‌مانند و این كارشان​ برای آن گروه از بستگان كه مستاجر هستند، شرایط سختی ایجاد می‌كند چون بعدتر باید جوابگوی صاحبخانه باشند.

بهانه‌های​كشكی برای قطع دید و بازدید

غم‌انگیز است، اما به دوره‌ای رسیده‌ایم كه برخی مردم به بهانه‌های مختلف صله‌رحم را قطع كرده‌اند، اما از دیدگاه ما هیچ‌كدام از بهانه‌هایی كه آنها برای قطع صله‌رحم می‌آورند قانع‌كننده نیست. در ادامه، برخی از این بهانه‌ها را با هم بررسی می‌كنیم و برای آنها پاسخ‌هایی ارائه می‌دهیم:

بهانه اول: مرغ كیلویی... برنج كیلویی... سیب كیلویی... پرتقال كیلویی... آن‌وقت چطور انتظار دارید با فامیل رفت و آمد كنیم وقتی یك مهمانی ساده چند صد هزار تومان خرج برمی‌دارد...

پاسخ: كسی منكر گرانی اجناس نیست. ما هم به بازار سر می‌زنیم. ما هم خرید می‌كنیم، اما چرا اصرار دارید دید و بازدید را تا این حد پیچیده كنید كه حتما مهمان‌ها را برای یك وعده غذایی نگه دارید. اگر وعده شام یا ناهار را حذف كنیم پذیرایی آسان‌تر و كم‌خرج‌تر خواهد شد. مطمئن باشید كسانی كه برای دیدن خودتان آمده‌اند، به این كه سیب و پرتقال توی ظرف بلور روی میز خانه‌تان به‌اندازه كافی مرغوب هست یا نه، اهمیتی نمی‌دهند و این میوه‌ها هم با نخی نامرئی به آبروی شما بسته نشده است!

بهانه دوم: كارمان زیاد است فرصت مهمانی دادن و مهمانی رفتن را نداریم.

پاسخ: آدم‌های موفق كار می‌كنند كه زندگی كنند، نه این كه زندگی كنند تا بتوانند بیشتر كار كنند. بخشی از زندگی ما​ تفریحات سالم است و یكی از آن تفریحات، رفت و آمد با بستگان است. اگر برای همه كارهایتان در طول روز برنامه‌ریزی كنید حتما وقت اضافه‌ای در آخر هفته برای دید و بازدید پیدا خواهید كرد و حتی بد نیست یك روز در ماه خودتان مهمانی برگزار​ و همه بستگان را دور هم جمع كنید.

حتی گاهی می‌توانید با مهمان‌هایتان در پارك یا مكانی تفریحی قرار بگذارید. با این روش، هم تفریح كرده‌اید و هم دیدارها تازه شده است.

بهانه سوم: ما از بستگانمان كینه داریم. آبمان با هم توی یك جوی نمی‌رود.

پاسخ: ما اصرار نداریم با همه كسانی كه با آنها مشكل دارید رفت و آمد كنید، اما اولا بسیاری از مشكلات و سوء‌تفاهم‌ها قابل حل است و ثانیا​ همه ما بین اقوام و بستگانمان خانواده‌هایی را می‌شناسیم كه از نظر فكری به ما نزدیك‌تر هستند. این گروه را برای رفت و آمد‌های دائم انتخاب كنید و البته دشمنی با گروه‌های دیگر را هم كنار بگذارید و فقط ارتباط با آنها را محدود كنید؛ چون به هر حال، حتی داشتن یك دشمن هم زیاد است و احتمال دارد در آینده برایتان دردسرساز شود.

بهانه چهارم: چه لزومی دارد خانه قوم و خویش‌ها برویم. ما راه‌های دیگری برای تفریح‌كردن داریم!

پاسخ: به چند علت نگه‌داشتن پیوند‌های خانوادگی از طریق دید و بازدید بسیار مهم است: اول این كه در دینمان بر صله‌رحم بسیار تاكید شده است. دوم این كه هركدام از بستگان ما، یك تكیه گاه اجتماعی برایمان به حساب می‌آیند كه اگر روزگار بر ما زیادی سخت گرفت، می‌توانیم از آنها به شیوه‌های مختلف كمك بخواهیم. این كمك گاهی فقط فكری است، یعنی ما درباره مشكل​مان با آنها مشورت می‌كنیم و آنها راهنمایی‌مان می‌كنند و گاهی هم كمك‌شان مادی یا حتی معنوی است مثلا ما از آنها پول قرض می‌گیریم یا می‌خواهیم برایمان دعای خیر كنند.

سوم این كه ملاقات با بستگان​ به شما كمك می‌كند فرزندانی اجتماعی با روابط عمومی قوی تربیت كنید كه می‌دانند در موقعیت‌های مختلف و جمع‌های گوناگون چگونه رفتار كنند.

... و آخرین علت این كه از نظر روان‌شناسی، ملاقات با خویشان و آشنایان، نشاط‌آور است و از میزان افسردگی و استرس می‌كاهد و بخصوص این كه صله‌رحم، اعتماد به نفس شما و خانواده‌تان را به واسطه داشتن پشتیبان‌های اجتماعی، بالا می‌برد.


دوشنبه 30/11/1391 - 23:26
اخلاق
​«قولی است كه جملگی برآنند​» كه «هر رفتی، آمدی دارد» یعنی ارتباط باید دوطرفه، واكنش باید با واكنش همراه باشد.

به عبارت دیگر نمی‌شود هر روز فردی به دیدن كسی دیگر برود، هر روز به او زنگ بزند، هر روز برای او پیامك بفرستد، ایمیل بزند، ولی طرف مقابل انگار نه انگار كه كسی دارد خودش را برایش می‌كشد. این حالت گاه برای شخص پیام فرست مصداق «مه فشاند نور و سگ عوعو كند» می‌شود، شخص پیام‌فرست می‌شكند، خرد می‌شود و احساس حقارت چون موریانه‌ای جانش را نابود می‌كند.

به عبارت دیگر:

چه خوش بی‌مهربانی از دو سر بی

كه یك سر مهربانی، دردسر بی

در رفت و آمدهای اجتماعی، بویژه خانوادگی نیز همین حكم صادق است، وقتی خانواده‌ای چند بار به خانواده‌ای دیگر سر می‌زند، صله رحم به جا می‌آورد، حق همسایگی خودش را رعایت می‌كند، انتظار دارد خانواده مقابل هم «هرازگاهی» سری به آنها بزنند و یك چای​ مهمانشان باشند.

از قدیم گفته‌اند:

گرت هواست كه معشوق نگسلد پیوند

نگاه‌دار سر رشته تا نگه‌دارد

به عبارت دیگر بهتر است بپذیریم انسان در رفت و آمد است كه حقوق دیگران را رعایت می‌كند و با حقوق خود آشنا می‌شود.

بهتر است قبول كنیم اگر كسی چند بار ما را مورد لطف و عنایت خود قرار داد و ما هر بار جواب سلامش را علیك نگفتیم، خودمان را از دیگران محروم كرده‌ایم و درست به همین دلیل است كه در باورهای اعتقادیمان هم جواب سلام مهم‌تر و ارزشمندتر از خود سلام‌كردن است.

اما اگر به خانه كسی رفتیم، بهتر است آداب رفت و آمد را هم رعایت كنیم. گاه اتفاق می‌افتد وقتی مهمان كسی می‌شویم، راجع به دكور خانه و رنگ پرده و اندازه مبل آن خانواده اظهارنظر می‌كنیم و گاه تندتر انتخاب آنها را زیر سوال می‌بریم یا اگر فرزندشان حركتی می‌كند، شروع می‌كنیم در باب تعلیم و تربیت فرزندان اظهار فضل كاملی می‌نماییم كه به نوبه خود زیر سوال بردن تمام انتخاب‌ها و آداب آنهاست كه نازیباست.

بهتر است دیگران را آن‌گونه كه هستند بپذیریم نه آن‌گونه كه هستیم، بهتر است قبول كنیم دیگران هم به اندازه ما یا بیشتر و كمتر از ما می‌فهمند و حتما برای انتخاب‌هایشان در زندگی دلایلی داشته‌اند كه ما از آنها بی‌اطلاعیم.

بهتر است بپذیریم كه ما مهمان آنها هستیم نه بزرگ و استاد آنها، بپذیریم كه ما برای مهمانی و گفتن از اشتراكات زندگی و همدلی و همراهی به خانه آنها رفته‌ایم نه اظهار فضل و ارائه دیدگاه‌های كارشناسانه.

به هر حال رفت و آمد از مهمات زندگی اجتماعی است ولی باید دوطرفه باشد و برای نزدیكی‌ دل‌ها و همراهی و همدلی باشد، ‌برای نزدیك‌تر شدن و شناخت و اعتماد متقابل است، نه برای اصلاح سبك زندگی دیگران.

البته گاهی اتفاق می‌افتد از ما می‌خواهند نظرمان را راجع به رنگ پرده یا نحوه چینش مبلمان منزلشان بیان كنیم و در این گونه موارد بهتر است بسیار مودبانه و هوشمندانه به گونه‌ای كه سلیقه آنها را زیر سوال نبریم نظرمان را مطرح كنیم،‌ ولی یادمان باشد نظرمان را تحمیل نكنیم. یادمان باشد هیچ چیز بدتر از آن نیست كه به عنایت و محبت دیگران بی‌توجهی ​كنیم، چون انسان‌ها بی‌نانی، بی‌آبی و بی‌پولی را تحمل می‌كنند ولی بی‌حرمتی را نه.


دوشنبه 30/11/1391 - 23:17
آشپزی و شیرینی پزی
یكی از چیزهایی كه می‌تواند در دور كردن افسردگی به شما كمك كند دمنوش‌های گیاهی است. با ما همراه شوید تا سری به عطاری بزنیم و ببینیم برای شادی و آرامش شما چه چیزی در چنته دارد.

دمنوش اسطخودوس

این گیاه گرم و خشك آرام‌بخش اعصاب و تقویت‌كننده سلول‌های مغز است. نفخ و گاز معده و روده را كاهش داده و شادی‌آور و بازكننده انسداد عروقی است. این گیاه مسهل، ضدمیگرن، زكام، آسم، برونشیت، دل‌پیچه و رماتیسم است و اگزما را التیام می‌بخشد. ضدعفونی‌كننده دستگاه مجاری ادراری است و با نوشیدن آن انگار یك داروخانه را سركشیده‌اید!

كافی است دو قاشق غذا خوری از این گیاه را با دو لیوان آبجوش در كتری ریخته با شعله غیرمستقیم دم كرده ومیل كنید.

ـ دمنوش بادرنجبویه و زیرفون نیز معجون نشاط‌آور دیگری است كه خواب‌های وحشتناك را از شما دور می‌كند. برای نوشیدن این دمنوش مفرح كافی است یك قاشق مرباخوری بادرنجبویه، یك قاشق غذاخوری زیرفون، دو لیوان آب سرد و مقداری نبات را مخلوط كرده و یك جوشانده خوب درست كنید.

دقت كنید كه در برخی افراد این مواد فشار خون را سریع بالا می‌برد.

دمنوش بهارنارنج نیز آرامبخش، مفرح، نشاط‌آور، اشتهاآور، تقویت‌كننده قلب، تقویت‌كننده اعصاب و موثر در رفع دل‌پیچه و گاز معده است و در رفع دردهای عصبی اثربخش است.

یك قاشق غذا خوری از آن را با دو لیوان آبجوش با شعله غیرمستقیم دم كنید و سپس بنوشید.

 

دوشنبه 30/11/1391 - 23:16
آشپزی و شیرینی پزی
شاید ما ایرانی‌ها خیلی به خوردن دسر عادت نداشته باشیم، اما این بار پیشنهاد می‌كنیم این نوع دسر را امتحان كنید.

دسری كه با استفاده از تخم‌مرغ، شكر، پودر قند، وانیل، ژلاتین، خامه و موز تهیه می‌شود. برای درست‌كردن این دسر، ابتدا باید زرده و سفیده سه عدد تخم‌مرغ را جدا كنید. سپس زرده‌ها را با دو قاشق سوپخوری شكر و نصف قاشق چایخوری وانیل هم بزنید تا سفت شود. پس از آن باید سفیده‌ها را با دو قاشق سوپ‌خوری پودر قند بزنید تا غلیظ شود. حالا 200 گرم خامه را به زرده‌های زده شده اضافه كنید و خوب با هم مخلوط كنید. سپس دو ورق ژلاتین را همراه با نصف استكان آب سرد داخل كاسه‌ای بریزید و روی شعله گاز قرار دهید و بگذارید ژلاتین آرام‌آرام حل شود. پس از آن، ژلاتین حل شده را به مخلوط زرده‌ها اضافه كنید. حالا سفیده تخم‌مرغ‌ها را هم داخل بقیه مواد بریزید. موزها را هم خرد كنید، داخل بقیه مواد دسر بریزید و خوب هم بزنید تا مخلوط شود. مواد را داخل ظرفی ریخته و بگذارید چند ساعت داخل یخچال بماند؛ بعد از حدود شش ساعت، دسر آماده مصرف است.

 

دوشنبه 30/11/1391 - 23:14
آشپزی و شیرینی پزی
سوپ اسفناج یكی از ‌غذاهای خوش طعم، مقوی و پرخاصیت است كه بخصوص در روزهای سرد زمستان، خوردن این سوپ مقوی بسیار دلنشین است و حسابی می‌چسبد و اما مواد لازم برای تهیه این سوپ خوشمزه: نیم كیلو اسفناج، پیازچه ده عدد،‌ پیاز متوسط سه عدد،‌ آرد دوقاشق سوپخوری، یك پیمانه شیر، نصف پیمانه خامه و نمك، فلفل، زردچوبه و روغن سرخ‌كردنی به میزان لازم.

طرز تهیه: برای درست‌كردن سوپ اسفناج، مانند بسیاری دیگر از غذاها باید قبل از هر چیز، پیازها را خلالی كرده و در روغن سرخ كنید تا طلایی شود. سپس آرد را به پیازهای طلایی و سرخ شده اضافه كنید و بعد از كمی تفت دادن، مقداری آب داخل آنها بریزید. بگذارید آب جوش بیاید. حالا شیر را هم همراه نمك، فلفل و زردچوبه به بقیه مواد اضافه كنید. پیازچه‌ها را هم ریز خرد كنید و داخل غذا بریزید. حالا اسفناج‌ها را هم پاك كرده، خرد كنید و داخل ظرفی بریزید، كمی آب هم ریخته و بگذارید تا بپزد. بعد از این‌كه مواد سوپ پخت، اسفناج آن را هم اضافه كنید. برای مرحله آخر هم خامه را داخل سوپ ریخته و بعد از چند جوش آن را در ظرفی بكشید و میل كنید.

 

دوشنبه 30/11/1391 - 23:14
اخلاق


آنقدر می‌ایستی كه علف زیر پایت سبز شود، آنقدر در انتظار رسیدن خبری می‌مانی كه چشمت دودو بزند، آنقدر منتظر روزی كه او گفته، می‌مانی كه طاقتت تمام می‌شود ولی نه او می‌آید، نه حرفش حرف و نه وعده‌اش عملی می‌شود. او آدمی بدقول است كه جان به جانش كنی عوض نمی‌شود.

ممكن است او خود ما باشیم یا حتی آدم كنار دست‌مان، همسایه دیوار به دیوار یا حتی دوست قدیمی‌‌مان. بدقول‌ها معمولا آدم‌هایی بی‌اعتبارند كه به مرور زمان دیگر كسی روی حرفشان حساب نمی‌كند، همان آدم‌هایی كه دكتر شهربانو قهاری معتقد است همدلی كردن را بلد نیستند.

این روان‌شناس برای بدقول‌ها و آدم‌های اطرافشان كه در میان ما كم هم نیستند، نسخه‌های خوبی دارد اما خودش این نسخه‌ها را جادویی نمی‌داند، چون می‌گوید تا وقتی خانواده‌ها، بنیان شخصیت كودك را برخوش‌قولی و وفای به عهد بنا نكنند و آدم‌ها وقتی بزرگ و عقل رس شدند، خودشان برای خوش قول‌ شدن آستین بالا‌نزنند، هیچ نسخه‌ای كارساز نخواهد بود.


خیلی از ما ایرانی‌ها به عهد و پیمانمان پایبند نیستیم و به‌اصطلاح بدقولیم. به نظر شما چرا افراد بدقولی می‌كنند؟


بدقولی یا عهدشكنی دلایل زیادی دارد. بدقولی می‌تواند از خانواده ناشی شود، به‌طوری كه افراد در این محیط ارزش خوش قولی را درك نمی‌كنند و بدقولی كردن برایشان عادت می‌شود. گاهی این یادگیری در محیط بیرون از خانواده اتفاق می‌افتد، یعنی افراد با دیدن رفتارهای عهدشكنانه دیگران، بدقولی را می‌آموزند و از خود می‌پرسند وقتی دیگران وفای‌به‌عهد ندارند من چرا باید خوش قول باشم. بخشی از این مساله نیز به درونی نشدن ارزشی به نام خوش قول بودن برمی‌گردد. یكی از ارزش‌های انسانی كه در متون دینی هم به آن اشاره شده، وفای به عهد است. مثلا وقتی چیزی از كسی امانت می‌گیریم یا وقتی وعده‌ای به كسی می‌‌دهیم، بر سر عهد و پیمان خود باشیم. حالا اگر این ارزش‌ها درونی نشود، فرد براحتی زیرحرفش می‌زند. این‌كه ارزش‌ها درونی نمی‌شود هم دلایل زیادی دارد، مثل این‌كه او در این باره آموزش ندیده، در محیطی زندگی كرده كه به ارزش‌ها بها داده نمی‌شده یا این‌كه برای پایبند بودن به ارزش‌ها، تقویت لازم را از محیط دریافت نمی‌كرده مثلا وقتی اصول اخلاقی را رعایت می‌كرده، هیچ‌كس ارزش كار او را یادآوری نمی‌كرده و از او بابت خوش قولی‌اش قدردانی نمی‌كرده است، در حالی كه تشویق و تحسین ـ كه جزو پاداش‌های اجتماعی محسوب می‌شود ـ تاثیر زیادی در درونی شدن ارزش‌ها دارد.


البته در میان تمام این دلایل باید به این نكته هم توجه داشت كه ریشه بعضی از بدقولی‌ها در بد برآورد كردن زمان است مثل وقتی كه فرد به دلیل مشغله‌كاری، حساب زمان از دستش خارج می‌شود یا مثلا ترافیك خیابان‌ها را محاسبه نكرده و دیر به قرار می‌رسد.


بیشتر كسانی كه بدقولی می‌كنند برای این كارشان توجیه می‌آورند و به قول ابن سینا برای یك اشتباه هزار دلیل می‌آورند كه می‌شود هزار و یك اشتباه. چرا آدم‌های بدقول همیشه اشتباهشان را توجیه می‌كنند و به فكر اصلاح رفتار خود نیستند؟


توجیه كردن و دلیل تراشیدن یكی از دفاع‌های روانی است و افراد سعی می‌كنند با توسل به این شیوه دفاع، براشتباهاتشان سرپوش بگذارند. كسانی كه كار غلط خود را توجیه می‌كنند، می‌خواهند علت این اشتباه را در چیزی به‌جز خودشان جستجو كنند همان‌طور كه بدقول‌ها، ترافیك، مشغله‌كاری و صدها دلیل دیگر را بهانه می‌كنند. اما این كار نوعی مسئولیت‌‌زدایی و شانه خالی كردن از زیر بار مسئولیت است. البته بخشی از این مساله هم به فرهنگ جامعه ما برمی‌گردد، چون در بین ما ایرانی‌ها بدقولی اپیدمی (فراگیر) شده و زشتی آن از بین رفته، به‌طوری كه رعایت وقت و وفای به عهد آنچنان موجب تحسین نمی‌شود.


به اعتقاد من، اگر ما همدلی میان خودمان را تقویت كنیم هیچ‌گاه بدقول نمی‌شویم و زیر عهد و پیمانمان نمی‌زنیم. همدلی باعث می‌شود ما وقتی قصد بدقولی‌ كردن می‌كنیم، حسی از درون به ما نهیب بزند كه فرد مقابل تا چه اندازه از رفتار ما ناراحت می‌شود و چه حس بدی پیدا می‌كند. پس اگر ما همدلی را در درونمان تقویت و تمرین كنیم كه مسئولیت تمام كارهایمان را برعهده بگیریم، تمام رفتارهای ضداخلاقی ازجمله بدقولی كردن ریشه كن می‌شود.


ما چطور می‌توانیم به همدلی كه یكی از عالی‌ترین مراحل رشد عاطفی است، برسیم؟


این یك مهارت است كه باید آن را آموخت. البته همدلی در زمان كودكی ایجاد نمی‌شود و به مرور زمان و در اثر یادگیری، افراد به‌آن دست می‌یابند. اگر فرد در محیطی زندگی كند كه احساس كند دیگران او را درك نمی‌كنند و هر كس به خودش فكر می‌كند یا وقتی ناراحت است كسی از او دلجویی نمی‌كند بالطبع او نیز فقط به ارضای نیازهای خود فكر می‌كند. اما برعكس اگر كسی در محیطی زندگی كند كه مثلا وقتی از موضوعی خجالت كشیده، اطرافیان سراغش بیایند و بگویند كه می‌دانند او حالا چه حسی دارد، این همدلی، همدلی كردن را به او یاد می‌دهد.


یادگیری همدلی از خانواده شروع می‌شود و در مدرسه و در بین گروه همسالان رشد پیدا می‌كند اما همچنان نقش خانواده در نهادینه شدن آن رتبه نخست را دارد. البته باید قبول كنیم والدین ایرانی در این زمینه ضعیف عمل می‌كنند، چون نمی‌توانند به فرزندان كنترل هیجانی را آموزش دهند.


هیجان‌ها یكی از مولفه‌های مهم شخصیت و روان است و افراد باید این هیجان‌ها را بشناسند و آنها را ابراز كنند. همدلی معمولا با هیجان صورت می‌گیرد یعنی كسی كه ناراحت است، عصبانی است یا خجالت كشیده و شرمنده است، اگر با او همدلی كنیم اوضاع بهتر و آرام‌تر می‌شود. همدلی نیز معمولا با بیان این جملات انجام می‌شود: من می‌دانم تو چه احساسی داری، من درك می‌كنم كه چقدر برایت سخت بوده، متوجهم كه چقدر خجالت كشیدی و...


وقتی ما با كسی همدلی می‌كنیم، هم فرد مقابل احساس می‌كند كه دیگران او را فهمیده‌اند و هم باعث نزدیك شدن آدم‌ها به یكدیگر می‌شود.


حالا اگر در محیط خانواده، فرزند ببیند پدر و مادر با دیگران این‌گونه رفتار می‌كنند او هم می‌آموزد كه با دوستش، همكلاسی‌اش و سایر افراد اجتماع همدلی كند. همدلی حتی می‌تواند مقدمه‌ای باشد بر این كه ما با دیگران مهربان باشیم. حتی به كمك همدلی می‌توان افراد را متقاعد كرد اگر بدقولی كنیم دیگران به خاطر پایبند نبودن ما به قول و قرارمان چه حس بدی پیدا می‌كنند و تا چه حد به دردسر می‌افتند.


پس طبیعی است برای رسیدن به همدلی باید همان درونی كردن ارزش‌ها كه شما نیز به آن اشاره كردید، اتفاق بیفتد. حالا چه كار كنیم ارزش‌های اخلاقی در درون خودمان و فرزندمان نهادینه شود؟


ارزش‌های اخلاقی و انسانی دو دسته‌اند؛ یكی ارزش‌های شخصی و دیگری ارزش‌های اجتماعی. مثلا رعایت نظافت فردی یا خوش لباس بودن جزو ارزش‌های شخصی است، اما وقت‌شناسی، خوش قول بودن و وفاداری به عهد ارزش‌هایی است كه در اجتماع و در روابط بین فردی معنا پیدا می‌كند.


درونی شدن ارزش‌های اجتماعی بسیار مهم است كه البته در خانواده امكان انجام آن وجود دارد. درونی شدن یك ارزش یعنی این‌كه یك فرد آن ارزش‌ را در درون خود پذیرفته و در هر شرایطی تابع‌آن ارزش است مثل یك كشتی كه در دریای مواج به سمتی می‌رود كه سكاندار آن را هدایت كند. حالا اگر ارزش در وجود فرد درونی نشود او برای انجام یك رفتار به دیگران نگاه می‌كند مثلا به خود می‌گوید چون دیگران وقت‌شناس نیستند و به قول و قرارشان پایبند نمی‌مانند من هم مثل آنها رفتار خواهم كرد. ریشه درونی نشدن ارزش‌ها را هم باید در خانواده جستجو كرد؛ خانواده موظف است هم به‌صورت كلامی و هم به صورت عملی، ارزش‌های اخلاقی را به فرزندان آموزش دهد.


حالا بیایید درباره همدلی و تفاوتش با همزبانی صحبت كنیم. همدلی یعنی این كه من در مورد یك موضوع همان حسی را پیدا كنم كه شما دچارش می‌شوید كه البته باید این احساس مشترك را به صورت زبانی بیان كنم. اما برخی از ما كه به‌ظاهر در حال همدلی كردن با افراد هستیم در واقع مشغول همزبانی هستیم.


همزبانی مقدمه همدلی است یعنی ابتدا باید همزبانی را یاد بگیریم و سپس به همدلی برسیم. همدلی در واقع تلفیقی از همزبانی و تجسم است به طوری كه به افراد این مهارت را می‌دهد كه همان احساس فرد مقابل در آن لحظه مشخص را حس كنند. برای تبدیل همزبانی به همدلی به اعتقاد من هیچ نهادی بهتر از خانواده نمی‌تواند وارد كار شود آنجا كه والدین با هم تعامل می‌كنند و فرزند از لابه‌لای آن، همدلی را می‌آموزد. وقتی مادر خانواده خسته از كار بیرون به خانه می‌آید اگر پدر با او سر مساله‌ای كوچك بحث كند و خستگی‌هایش را نادیده بگیرد، فرزند این را می‌آموزد. اما اگر در مقابل، پدر بگوید كه می‌دانم تو از صبح تا حال خسته‌شده‌ای پس اگر موافق باشی غذایی حاضری بخوریم یا از بیرون غذا بخریم، فرزند همدلی‌كردن را از این تعامل می‌آموزد.


در این میان نقش مدرسه هم انكارنشدنی است. مثلا وقتی كه یك دانش‌آموز به خاطر وجود یك مشكل نتوانسته تكالیفش را انجام دهد اگر معلم حرف او را بپذیرد، دانش‌آموز همدلی كردن را از او یاد می‌گیرد و در غیر این صورت در ذهن خود می‌گوید كه معلم مرا درك نكرد و فرصت نمی‌یابد تا همدلی را تجربه كند.


البته ما در این حوزه مشكل داریم چون بیشتر بار تربیتی بر عهده خانواده است، اما بسیاری از پدر و مادرها خودشان به ارزش‌های اخلاقی پایبند نیستند و وقتی كودك بوده‌اند پدر و مادرشان نیز این ارزش‌ها را به آنها نیاموخته‌اند؛ یعنی یك دور باطل. هم‌اكنون پدر و مادرهایی هستند كه بی‌محابا زباله‌هایشان را در طبیعت رها می‌كنند و به صورت عملی به فرزند آموزش می‌دهند طبیعی است كه چنین پدر و مادری نمی‌توانند آموزگار خوبی برای ارزش‌ها باشند. به نظر شما برای بچه‌های چنین خانواده‌هایی چه اقدامی می‌توان انجام داد و چطور می‌توان‌ آنها را به سمت ارزش‌ها متمایل كرد؟


ما چاره‌ای جز آموزش نداریم و آموزش ارتباط تنگاتنگی با پیشگیری اولیه دارد. این آموزش‌ها نیز باید در سطح كلان اتفاق بیفتد وگرنه اگر قرار باشد مخاطب آموزش‌ها، عده كمی باشند نمی‌تواند سودمند باشد. البته عده‌ای به هزینه‌بر بودن آموزش‌ها اشاره می‌كنند اما باید قبول كرد آموزش ارزش هزینه كردن را دارد و باعث حذف بسیاری از هزینه‌های دیگر می‌شود.


بیشتر آدم‌ها اگر توجیه شوند كه یك كار اشتباه است، اشتباه خود را می‌پذیرند به شرط این كه ما طوری به آنها آموزش دهیم كه آنها متوجه شوند. پس اگر ما آموزش می‌دهیم و این آموزش‌ها تاثیر چشمگیری برافراد ندارد باید قبول كنیم كه آموزش‌ها ناكافی بوده است. من به تاثیر فیلم و كارتون در انتقال ارزش‌ها بسیار معتقدم.


به نظر شما اگر ما به خودمان و فرزندان‌مان متذكر شویم كه بدقولی كردن به بی‌اعتباری و خدشه‌دار شدن آبروی ما منجر می‌شود، این استدلال برای تمرین خوش قولی مفید نیست؟


بله، توجه به اعتبار و آبرو و تلاش برای حفظ آن می‌تواند مانع از بدقولی كردن باشد اما واقعیت این است كه یك فرد باید خیلی عمیق یا تحصیلكرده باشد كه موضوع را از این زاویه نگاه كند.


موضوع اصلی در این باره این است كه بیشتر افراد برای بدقول بودن یا خوش‌قولی كردن دست به انتخاب می‌زنند یعنی همان كسی كه بر سر قرار با یك دوست همیشه تاخیر دارد اگر قرار باشد به یك مصاحبه شغلی برود سروقت در محل حاضر می‌شود.


انگار بعضی آدم‌ها، بعضی موقعیت‌ها و برخی افراد را جدی نمی‌گیرند و برایش ارزش قائل نمی‌شوند. البته اگر حس همدلی در این افراد تقویت شود‌ آن‌وقت به این فكر می‌كنند اگر یك موضوع برای من مهم نیست در عوض برای افراد دیگر مهم است پس من حق ندارم سرسری از كنار آن بگذرم.


البته توجه كردن به این كه بدقولی كردن و نبودن بر سر عهد و پیمان تا چه حد می‌تواند به اعتبار ما نزد دیگران لطمه بزند نیز موضوع مهمی است. ما باید بدانیم اعتبار ما به رفتاری است كه انجام می‌دهیم، نه طرز فكری كه ما راجع به خودمان داریم. حتی قضاوت ما نسبت به دیگران نیز باید براساس رفتارهای آنها باشد چون این مساله یكی از اصول دگرشناسی است. ما برای این كه دیگران را بشناسیم نیاز داریم رفتار آنها را در درازمدت و در موقعیت‌های مختلف بسنجیم، اما متاسفانه ما به جای توجه به رفتار افراد به گفتار آنها توجه می‌كنیم. در بحث ازدواج هم همین مشكل وجود دارد یعنی دختر و پسر به عمل همدیگر دقت نمی‌كنند بلكه به این توجه دارند فرد مقابل چه می‌گوید؛ در حالی كه میان گفتار افراد و رفتارشان فاصله وجود دارد.


پس می‌توانیم كسانی را كه وعده‌های دروغین پیش از ازدواج می‌دهند، در زمره آدم‌های بدقول به حساب بیاوریم؟


بله، بعضی از افراد بدقول ـ نه همه افراد ـ می‌توانند وعده‌های دروغی به همسر آینده‌شان بدهند.


چطور باید این افراد را شناخت؟


شناختن افراد كار سخت و پیچیده‌ای است، چون همه آدم‌ها دو رو دارند؛ یكی شخصیت بیرونی و دیگری شخصیت درونی.


شخصیت بیرونی و اجتماعی افراد مثلا این‌كه چقدر درس خوانده‌اند، شغلشان چیست یا چه نوع لباس‌هایی می‌پوشند می‌توان به سادگی شناخت، اما شناسایی شخصیت خصوصی افراد كه از آن به «سیرت» یاد می‌شود زمان زیادی می‌برد.


سال‌هاست ازدواج جوانان ایران نیز براساس صورت شكل می‌گیرد و كمتر كسی به سیرت فرد مورد نظر توجه می‌كند، در حالی كه سیرت نیك افراد در موفق بودن یك ازدواج نقش دارد. برای شناخت افراد باید گفتار آنها با رفتارشان را تطبیق داد و مشاهده كرد آیا اگر فردی از سخاوتمندی حرف می‌زند آیا در عمل هم فرد بخشنده‌ای است یا این‌كه خودش را مهربان می‌پندارد در حالی كه ماهیت او سنخیتی با مهربانی ندارد.


پس اگر با فردی بدحساب روبه‌رو شدیم می‌توانیم او را فردی بدقول تلقی كنیم؟


بله، بد قولی می‌تواند از مسائل خیلی كوچك شروع شود و در مسائل خیلی مهم نیز ادامه یابد. كسی كه خوش حساب نیست قطعا به قول و قرارهای مالی پایبند نیست و به همین علت فردی بدقول است. كسی هم كه چیزی را از دیگری امانت می‌گیرد اما یا به صاحبش برنمی‌گرداند یا آن كالا را ناقص پس می‌دهد نیز فردی بدقول است.


خوش قولی می‌تواند ذاتی باشد؟


بیشتر از آن‌كه ذاتی باشد، آموختنی است.


اما من كسانی را می‌شناسم كه خانواده‌ای بدقول دارند اما خودشان بشدت پایبند قول و قرار هستند.


اگر شما با این افراد صحبت كنید خواهید دید جهان‌بینی بسیار محكمی دارند. مثلا اعتقاد به معاد به معنای این كه ما باید روزی در مقابل تمام رفتارها و كردارهایمان در مقابل خداوند پاسخگو باشیم سبب می‌شود افراد بررفتارشان كنترل داشته باشند. اگر كسی احساس كند كه در قبال رفتارش مسئول است و روزی از این بابت بازخواست می‌شود، سعی می‌كند ارزش‌های اخلاقی را كسب كند و آنها را در خود نهادینه سازد.


چنین افرادی بی‌شك سراغ رفتارهایی چون تهمت زدن، توهین كردن، شكنجه جسمی و زیرآب زدن نمی‌روند چون باور دارند در هر منطقه جغرافیایی كه واقع باشند، خداوند ناظر براعمال آنهاست.


همه ما در زندگی در شرایطی قرار می‌گیریم كه ناخواسته با افراد بدقول همنشین می‌شویم و در بدترین حالت، شریك زندگی‌مان فردی بدقول از آب درمی‌آید. ما باید چطور با آنها رفتار كنیم؟


اگر فرد بدقول‌، همسرماست بی‌شك فشار روانی زیادی را تحمل می‌كنیم اما به هر حال باید این مشكل را با صحبت‌كردن یا گرفتن مشاوره حل كنیم. اما اگر با این دو روش، موضوع خاتمه نیابد باید بدانیم این مساله تاثیر سوئی بر فرزندمان می‌گذارد.


البته در زندگی زناشویی نقش زن و مرد، 50 - 50 است پس اگر یك والد نقش خود را به‌درستی ایفا نكند والد دیگر می‌تواند آن نقص را تا حد زیادی جبران كند به شرط این‌كه والد خوش قول، مرتب متذكر شود بدقولی رفتار بدی است.


روش دیگر این است كه باز خورد بدقولی‌شان را به آنها بدهیم. یكی از اصول بهداشت روان این است كه افراد بدانند نمی‌توانند هیچ فردی را عوض كنند بلكه فقط قادرند خود را تغییر دهند. پس وقتی با فرد بدقول مواجه شدیم نباید تلاش كنیم او را تغییر دهیم بلكه باید از تاثیر رفتار او براحساسات و زندگی خودمان با او حرف بزنیم. در واقع ما باید به انتقاد سازنده رو بیاوریم، همان انتقادی كه در آن شخصیت افراد تخریب نمی‌شود بلكه به صورت انحصاری درباره رفتار نادرست آنها صحبت می‌شود.


مثلا ما می‌توانیم بگوییم تو آدم خوبی هستی اما یكی از اشكالاتت این است كه بعضی اوقات به قولت عمل نمی‌كنی یا تو آدم نازنینی هستی اما وقتی چیزی را به امانت می‌گیری آن را به موقع پس نمی‌‌دهی.


راه دیگر هم این است كه وقتی با فردی بدقول مواجه می‌شویم و او چندبار این كار را تكرار كرد و به تذكر و انتقاد هم توجهی نكرد در روابط‌مان با او تجدید نظر كنیم. البته ممكن است این مساله موجب كدورت شود اما حسن آن این است كه افراد با پیامد رفتارشان روبه‌رو می‌شوند.


یكی از اشكالات مردم ما این است كه با هم رودربایستی دارند و با جرات نیستند حتی آنها ترجیح می‌دهند دروغ مصلحتی بگویند اما به فرد بد قول نگویند چون فرد امانتداری نیستی دیگر چیزی به تو قرض نمی‌دهم. این قبیل واكنش‌ها مقدمه تغییر رفتار در افراد را فراهم می‌كند.


ما باید چه‌كار كنیم تا به آدم‌هایی پرجرات تبدیل شویم؟


انجام رفتار با جرات یك مهارت است و افراد باید آن را یاد بگیرند.


اگر قرار باشد یك نسخه عملی برای ما بپیچید، بگویید الف تا یای با جرات شدن چیست؟


برای این‌كه فردی قاطع و با جرات بشود باید به او یاد بدهیم به عنوان یك انسان، حقوقی دارد. تو حق داری از زندگی لذت ببری، حق داری اگر از چیزی ناراحت شدی به زبان بیاوری، حق‌داری وقتی حقوقت ضایع می‌شود اعتراض كنی، حق داری وقتت تلف نشود و...


در واقع ما باید یاد بگیریم و به فرزندانمان یاد بدهیم كه نه حق كسی را ضایع كنیم و نه اجازه دهیم كسی حق ما را ضایع كند. این مساله نیز در خانواده و مدرسه می‌تواند محقق شود بویژه در محیط خانواده و در تعامل پدر و مادر با همدیگر. وقتی در محیط خانه پدر و مادر به فرزند قولی می‌دهند و به آن عمل نمی‌كنند اگر از این بابت از كودك عذرخواهی كنند فرزند می‌فهمد عمل كردن به قول، حق او بوده است. اما اگر به او گفته شود چه بچه پررویی هستی و من هیچ وظیفه‌ای ندارم كه فلان چیز را برای تو بخرم او سرخورده می‌شود و كم‌كم جرات اعتراض كردن را از دست می‌دهد.


قاطعیت و جرات داشتن یكی از مشخصات سلامت روان است. وقتی شما به رستورانی می‌روید كه غذای آن نامطلوب است یا جسمی خارجی در آن وجود دارد این حق شماست كه اعتراض كنید و از صاحب رستوران، احقاق حق‌تان را مطالبه كنید. حتی جرات را می‌توان با یك درخواست‌ نشان داد مثلا وقتی كسی در اتوبوس سیگار می‌كشد به او با لحنی محترمانه تذكر داد.


یكی از اشكالات مردم ما این است كه اعتراضاتشان را با فحش و دعوا مطرح می‌كنند كه روشی اشتباه است، چون فرد مقابل را نه‌تنها به تغییر رفتار وادار نمی‌كند بلكه او را برای ادامه رفتار نادرست جری می‌كند.


در این میان باید به یك نكته مهم توجه كرد كه قاطعیت با پرخاشگری متفاوت است همان‌طور كه قاطعیت با كوتاه آمدن هم فرق دارد. برخی افراد حتی از متون دینی هم برداشت غلط دارند. مثلا آنجا كه انسان‌ها به مدارا كردن توصیه شده‌اند افراد، مدارا را با كوتاه آمدن اشتباه می‌گیرند در حالی كه معنی مدارا كردن این نیست كه اجازه بدهیم دیگران به ما ظلم كنند و حق‌مان را زیر پا بگذارند بلكه به این معناست كه قبول كنیم آدم‌ها با هم متفاوتند و قرار نیست همه افراد مطابق میل ما رفتار كنند.


اگر رفتار قاطعانه در افراد شكل بگیرد در جامعه مشكلات كمی دارد اما باز هم تاكید می‌كنم قاطعیت با خود برتربینی هم فرق دارد چون عده‌ای در خانواده طوری تربیت می‌شوند كه احساس می‌كنند تافته‌‌ای جدا بافته‌اند. ما آدم‌ها باید یاد بگیریم نگاهی برابر به هم داشته باشیم چون تنها كسانی كه این نوع نگاه را دارند می‌توانند افرادی قاطع باشند، نه آنهایی كه خودشان را از همه برتر می‌دانند و نه كسانی كه خود را پایین‌تر از همه فرض می‌كنند و انگ‌بی‌عرضگی و به‌دردنخور بودن به خود می‌زنند.

دوشنبه 30/11/1391 - 23:13
ریزه کاری های خانه داری


همشهری آنلاین- ندا شریف:
از یخ به جز موارد رایج برای کارهای زیر استفاده کنید:

آبیاری گیاهان آویز

اگر مجبور به استفاده از صندلی برای آبیاری گل‌های آویز هستید، تکه‌های یخ مشکل را برطرف می‌کنند. کافیست چند تکه یخ داخل گلدان بیندازید تا با آب شدن، آب مورد نیاز گیاه بدون ریزش ناگهانی از ته گلدان فراهم شود.
از بین بردن جای میز و صندلی از روی فرش


در صورتی با تغییر جای مبلمان، پایه‌های آن در اثر سنگینی روی فرش جا انداخته‌اند، از یخ استفاده کنید. بگذارید یک تکه یخ روی قسمت مورد نظر آب شود. با کشیدن مسواک پرزها به جای خود برمی‌گردند.

برطرف کردن چروک لباس

در صورتی که لباس شما بیش از حد چروک شده است و وقت کافی برای شستشوی مجدد آن ندارید، قبل از اتو زدن یک تکه یخ داخل پارچه‌ای نرم بگذارید و روی لباس بمالید.


گرفتن روغن اضافی غذا


در صورتی که سوپ یا خورشت شما بیش از حد چرب شده است، راه‌ حل سریعی برای آن وجود دارد. داخل یک ملاقه فلزی مقداری یخ بریزید و ته آن را روی سوپ قرار دهید. چربی‌ها دور ملاقه جمع می‌شوند.

گرم کردن برنج

اگر برنج شما هنگام گرم کردن در ماکروفر خشک می‌شود، یک تکه یخ بالای آن قرار دهید تا با آب شدن رطوبت لازم برای برنج فراهم شود.

کندن آدامس از روی لباس

زمانی که در خارج از خانه متوجه چسبیدن آدامس به لباس خود شدید، کافیست با خونسردی یک تکه یخ روی آن بمالید و با استفاده از یک قاشق آدامس را از سطح لباس تمیز کنید.

یخ



از یخ برای تهیه سس، از بین رفتن مزه داروها و صاف شدن بتونه استفاده کنید.

از بین بردن مزه دارو

مزه دارو هرچه باشد، بچه‌ها از خوردن آن طفره می‌روند. با دادن یک قطعه یخ قبل از خوردن دارو، غدد چشایی موقت بی‌حس شده، بدون شیرین‌کننده‌ها دارو را با موفقیت به آن‌ها دهید.

در آوردن ذرات از دست کودکان

قبل از استفاده از سوزن استریل برای درآوردن ذرات فرو رفته در دست کودک، جای مورد نظر را با یک قطعه یخ ماساژ دهید. این کار باعث می‌شود درآوردن ذره بدون فریادهای او و سریع‌تر و بدون درد انجام شود.



باز کردن سینک ظرفشویی

در صورتی که به دلیل تجمع چربی آب به خوبی از سینک رد نمی‌شود، تکه‌های یخ کارسازند. با انداختن چند یخ داخل سینک، چربی‌ها به آن‌ها خواهند چسبید و گرفتگی برطرف و راه آب باز می‌شود.

یکدست شدن سس

اگر می‌خواهید سس سالادتان به خوبی سس‌های بیرون باشد، تمام محتویات سس را داخل شیشه دردار بریزید و یک تکه یخ به آن اضافه کنید. در شیشه را ببندید و خوب تکان دهید. یخ را درآورید و از خوردن سسی یکدست لذت ببرید.

جلوگیری از بریدن سس

اگر هنگام ترکیب کره، تخم مرغ و آب‌لیمو؛ سس حالت بریده بریده پیدا کرد، نگران نباشید. کافیست یک تکه یخ داخل تابه بیندازید و هم بزنید تا سس به حالت اول برگردد و روان شود.



جلوگیری از چسبندگی بتونه

هنگام بتونه کردن، بتونه به دلیل چسبندگی به انگشتان شما می‌چسبد. نتیجه کار به خصوص اگر بی‌تجربه باشید، جالب نخواهد بود. با کشیدن یخ روی خط بتونه مشکل را حل کنید. یخ آن را به صورت یکنواخت درآورده ضمن آن که بتونه هرگز به آن نمی‌چسبد.

 

يکشنبه 24/10/1391 - 23:21
ریزه کاری های خانه داری


همشهری آنلاین- ندا شریف:
لوازم استیل که امروزه مد شده‌اند زیبایی خاصی به آشپزخانه داده، آن را تمیز نشان می‌دهند. مشکل زمانی است که لکه‌ها و اثر انگشتان به‌راحتی روی این ظروف نقش می‌بندند و آن‌ها را کم جلوه می‌کنند.

خوشبختانه پاک کردن جای انگشت‌ها از روی ظروف استیل و وسایل آشپزخانه کار سختی نیست. تمیز کردن آن‌ها با دستمال ساده‌ترین راه بوده اما کافی نیست.

برای محو کامل لکه‌ها به موارد زیر نیاز دارید:

شیشه پاک‌کن

دستمال کاغذی

پارچه

روغن بچه

1- شیشه پاک‌کن را روی جای انگشتان بپاشید و با دستمال کاغذی آن را تمیز کنید.

2- جای مورد نظر را با یک پارچه نم‌دار پاک و با دستمال کاغذی خشک کنید و برق اندازید.

3- مقدار خیلی کمی روغن بچه را با نوک انگشت روی محل بمالید و با دستمال کاغذی خشک کنید.

 

 لکه

يکشنبه 24/10/1391 - 23:15
ریزه کاری های خانه داری


همشهری آنلاین- ندا شریف:
از خمیردندان سفیدکننده غیر ژله‌ای برای از بین بردن خش میز شیشه‌ای استفاده کنید.

کشیدن اشیائی مانند ظرف‌های غذا یا وسایل آشپزی و انداختنن ظروف روی میز شیشه‌ای خط و خش به جا می‌گذارد. این خطوط ابتدا برجسته بوده و به مرور با تجمع گردوغبار و جرم تیره می‌شوند. تمیز کردن آن‌ها موقت خواهد بود. با کثیف شدن مجدد، مشکل به قوت خود باقی می‌ماند.

وسایل مورد نیاز:

دستمال نرم

خمیر دندان سفیدکننده غیر ژله‌ای

شیشه پاک‌کن

1- شیشه را با یک دستمال نرم تمیز کنید. با دستمال، جرم داخل خطوط را پاک کنید.

2- مقدار کمی خمیردندان سفیدکننده روی نوک انگشت خود بگذارید. برای هر یک از خطوط از خمیردندان استفاده کنید. بگذارید خمیر10 تا 15 دقیقه روی آن باقی بماند تا فرصت کافی برای نفوذ داخل خطوط را داشته باشد.

3- یک پارچه نرم دور انگشت خود بپیچید. خمیردندان را به صورت دورانی و سریع دو یا سه دقیقه روی خط‌ها بمالید.

4- به خطوط نگاه کنید. در صورت باقی ماندن، روی آن‌ها خمیردندان مالیده، مراحل را تکرار کنید. تمام خط‌ها را از میز شیشه‌ای محو کنید.

5 - از شیشه شور برای تمیز کردن سطح شیشه استفاده کنید. باقی‌مانده خمیردندان را با یک پارچه تمیز پاک کنید.

يکشنبه 24/10/1391 - 23:15
ریزه کاری های خانه داری


مهارت‌های زندگی > فوت و فن- همشهری آنلاین- ندا شریف:
اگر زمانی خواستید سیب‌زمینی‌ها این مواد خوراکی مغذی، نسبتا ارزان و پراستفاده را برای مدت طولانی یکجا نگه‌داری کنید، موارد زیر را به خاطر بسپارید.

چه خود سیب زمینی کاشته‌اید و چه یک گونی از آن را یکجا خریداری کرده‌اید، نگه‌داری از آن‌ها برای استفاده در زمستان روش خاص خود را دارد.

1- هر کدام از سیب‌زمینی‌ها را جدا داخل روزنامه بپیچید. سپس در یک جای سرد و تاریک 10 تا 15 درجه سانتی‌گراد قرار دهید. آن‌ها را با یک لایه دیگر روزنامه بپوشانید و بگذارید حدود یک هفته به همین صورت باقی بمانند. این عمل باعث می‌شود پوست آن‌ها برای زمستان طولانی پیش رو سفت و ضخیم شود.

2- سیب‌زمینی‌ها را داخل سبد، جعبه یا لگن‌های پلاستیکی دردار بگذارید. چند سوراخ در ته ظرف‌های پلاستیکی برای عبور هوا ایجاد کنید.

3- سیب زمینی‌ها را در جاهای سرد و تاریک مانند زیرزمین یا انباری یا هر اتاقی که دما از 1.5 درجه پایین‌تر و از 4.5 درجه سانتی‌گراد بالاتر نرود، قرار دهید.

4- جلو منبع نور را بپوشانید. نور باعث می‌شود سیب‌زمینی‌ها جوانه زده، بد شوند.

5- هر چند وقت یک بار سری به آن‌ها بزنید و سیب‌زمینی‌های نرم یا جوانه زده را جدا کنید. یک سیب‌زمینی خراب کل سیب‌زمینی‌های یک جعبه را از بین می‌برد.

سیب‌زمینی‌

يکشنبه 24/10/1391 - 23:14
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته