سلام
گناه ظهور نقصهای وجود شخصی است مثلا کسی غیبت می کند که نقص وجودی دارد؛ همان طور که یک نابینا با عصا راه می رود
گناه تجلی گاه نقص های انسان است
برای اینکه گناه نکنیم باید خودمان از نقایص رها بخشیم پس باید ارزویی متعالی داشته باشیم(مطالب قبلی) تا ان ارزو و مقصد ما را به حرکت بیاورد و از نقص ها نجاتمان دهد
احساسات ادمی هم مثل چراغ راهنما و هشدارهایی است که به انسان راه نشان میده لذت و درد هم جزو احساسات ادمی است و لذت عاملی برای تداوم و تکرار کار است و درد عاملی برای ترک عمل و نباید خود لذت و درد هدف قرار بگیره
لذت و درد نسبت به ارزو و هدف قلبی انسان مطرح میشود اگر کسی ارزوی نفسانی داشته باشد لذت و درد او نسبت به چیزی است و اگر ارزوی متعالی داشت لذت و درد او نسبت به چیز دیگری
پس باید ارزو و متعلق خودمان اصلاح کنیم تا خودمان نیز اصلاح شویم
دنیا جایگاه لذت بردن صرف از امور نفسانی نیست دنیا فرصتی است که خدا به ما داده تا از ان استفاده کنیم تا به اختیار خودمان ، خودمان را به کمال برسانیم ، زمین تجلی گاه اختیار انسان هاست
خداوند قلم ترسیم چهره ی هر انسانی به خودش واگذار کرد تا به اختیار ، خودش را به کمال برساند خدا به سایر موجودات تا حدی کمال داد ولی کمال انسان را در دستان خودش گذاشت و به انسان موهبت اختیار بخشید با انکه میتوانست او را به جبر به حرکت بیاره و برای همین اختیار و ازمایش انسانها را به زمین اورد زیرا همین اختیار در صورتی که درست ازش استفاده بشه (همراه عقل) باعث کمال انسان میشه
کمال انسان در چیزی نیست مگر انکه به غایت خوبی ها که همان خداست برسه پس سعی کنیم خدا را بشناسیم و در این فرصت محدود خودمان را به صفات خدا نزدیک کنیم
یا علی