لطیفه و پیامک
سه چیز را با احتیاط برداریم: قلم. قدم. قسم
سه چیز را پاک نگهداریم:
جسم. لباس. خیالات
سه چیز را بکار بگیریم:
عقل. همت. صبر
از سه چیز پرهیز کنیم:
گناه. افسوس. فریاد
سه چیز را آلوده نکنیم:
قلب. زبان. چشم
اما سه چیز را هیچگاه و هیچوقت فراموش نکنیم:
خدا- مرگ- دوست با معرفت.
چهارشنبه 19/7/1391 - 13:50
داستان و حکایت
پسر به سفر دوری رفته بود و ماه ها بود که از او خبری نداشتند .مادرش دعا می کرد که او سالم به خانه بازگردد.
مادر او هر روز به تعداد اعضای خانواده اش نان می پخت و همیشه یک نان اضافه هم می پخت و پشت پنجره می گذاشت تا رهگذری گرسنه که از آن جا می گذشت نان را بر دارد . هر روز مردی گوژ پشت از آن جا می گذشت و نان را بر می داشت و به جای آن که از او تشکر کند می گفت:
هر کار پلیدی که بکنید با شما می ماند و هر کار نیکی که انجام دهید به شما باز می گردد !!!
این ماجرا هر روز ادامه داشت تا این که زن از گفته های مرد گوژ پشت ناراحت و رنجیده شد و به خود گفت : او نه تنها تشکر نمی کند بلکه هر روز این جمله ها را به زبان می آورد . نمی د انم منظورش چیست؟
یک روز که زن از گفته های مرد گوژ پشت کاملا به تنگ آمده بود تصمیم گرفت از شر او خلاص شود بنابر این نان او را زهر آلود کرد و آن را با دست های لرزان پشت پنجره گذاشت، اما ناگهان به خود گفت : این چه کاری است که می کنم ؟ .....
بلافاصله نان را برداشت و دور انداخت و نان دیگری برای مرد گوژ پشت پخت .
مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت و حرف های معمول خود را تکرار کرد و به راه خود رفت.
آن شب در خانه پیر زن به صدا در آمد . وقتی که زن در را باز کرد، فرزندش را دید که نحیف و خمیده با لباس هایی پاره پشت در ایستاده بود او گرسنه، تشنه و خسته بود، در حالی که به مادرش نگاه می کرد، گفت:
مادر اگر این معجزه نشده بود نمی توانستم خودم را به شما برسانم. در چند فرسنگی این جا چنان گرسنه و ضعیف شده بودم که داشتم از هوش می رفتم . ناگهان رهگذری گوژ پشت را دیدم که به سراغم آمد. او لقمه ای غذا خواستم و او یک نان به من داد و گفت : این تنها چیزی است که من هر روز می خورم امروز آن را به تو می دهم زیرا که تو بیش از من به آن احتیاج داری .
وقتی که مادر این ماجرا را شنید رنگ از چهره اش پرید. به یاد آورد که ابتدا نان زهر آلودی برای مرد گوژ پشت پخته بود و اگربه ندای وجدانش گوش نکرده بود و نان دیگری برای او نپخته بود،فرزندش نان زهر آلود را می خورد .
به این ترتیب بود که آن زن معنای سخنان روزانه مرد گوژ پشت را دریافت:
هر کار پلیدی که انجام می دهیم با ما می ماند و نیکی هایی که انجام می دهیم به خود ما باز می گردد.
چهارشنبه 19/7/1391 - 13:34
مهدویت
موضوع محل اقامت و سكوت امام مهدی(ع) در زمان غیبت از جمله موضوعهایی است كه ذهن بسیاری از مردم را به خود مشغول داشته است و معمولاً در مجالس و محافل مهدوی مورد پرسش قرار میگیرد.پیش از پاسخگویی به این پرسش یادآوری این نكته ضروری است كه برای غیبت امام مهدی(ع) دو معنا قابل تصور است:
نخست ناپیدا بودن امام؛ یعنی اینكه آن حضرت در دوران غیبت از نظر جسمی از دیدگان مردم به دور است و و اگر چه آن حضرت مردم را میبیند و از حال آنها باخبر میشود، ولی كسی توان دیدن ایشان را ندارد.
دوم، ناشناس بودن امام: در این فرض آن حضرت در طول زمان غیبت در میان مسلمانان حضور مییابد و با آنها مواجه میشود، ولی كسی او را نمیشناسد و به هویت واقعیاش پی نمیبرد.1
بحث از محل اقامت و سكونت امام مهدی(ع) در زمان غیبت اگر چه در هر دو فرض مطرح میشود، ولی به نظر میرسد در فرض دوم این موضوع كمتر جای بحث دارد و آن حضرت با مخفی داشتن هویت خود در هر كجا كه بخواهد میتواند زندگی كند.
در زمینه محل اقامت امام مهدی(ع)، روایتهای گوناگونی وجود دارد كه با توجه به آنها محلهای احتمالی اقامت آن حضرت را میتوان به سه دسته تقسیم كرد:
1. محلهای دور دست و ناآشنا
برخی از روایات، محل خاصی را برای اقامت امام مهدی(ع) تعیین نمیكنند و جایگاه ایشان را در بیابانها و كوهها، مكانهای دوردست و محلهایی میدانند كه هیچ كس از آن آگاهی ندارد. از جمله در روایتی كه از خود آن حضرت نقل شده است، ایشان خطاب به علی بن مهزیار میفرماید:
«ای پسر مهزیار! پدرم ابو محمد از من پیمان گرفت كه هرگز با قومی كه خداوند بر آنها خشم گرفته، آنها را لعنت كرده، برای آنها در دنیا و آخرت، بیچارگی رقم خورده و عذابی دردناك در انتظار آنان است، همنشین نباشم و به من دستور داد كه برای اقامت، كوههای سخت و سرزمینهای خشك و دور دست را برگزینم».
همچنین آن حضرت در توقیع شریفی كه خطاب به شیخ مفید صادر شده است، در این زمینه میفرماید:
«ما براساس آنچه خدای تعالی برای ما و شیعیان مؤمنمان مصلحت دیده، تا زمانی كه دولت دنیا از آن فاسقان است، در سرزمینهای دوردستی كه از جایگاه ستمگران دور است، سكنا گزیدهایم، ولی از آنچه بر شما میگذرد، آگاهیم و هیچ یك از اخبار شما بر ما پوشیده نمیماند».3
در روایتی كه از امام صادق(ع) نقل شده است، آن حضرت، جایگاه امام مهدی(ع) را جایی ناشناس معرفی میكند كه جز معدود افرادی از آن آگاهی ندارند:
«و هیچكس از دوست و بیگانه از جایگاهش آگاهی نمییابد مگر همان خدمتگزاری كه به كارهای او میرسد».4
اینگونه روایات گویای آن است كه امام مهدی(ع) بر اساس امر الهی، در مكانهایی ناشناخته، دور از دسترس، به دور از شهرها و آبادیها زندگی میكند و از محل اقامت آن حضرت آگاه نیست.
2. محلهای خاص و شناخته شده
در برخی روایات، از مكانهایی خاص به عنوان اقامتگاه امام مهدی(ع) در دوران غیبت یاد شده است كه از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره كرد:
الف) مدینه
در برخی روایات، از مدینه منوره به عنوان محل اقامت امام عصر(ع) یاد شده است. در روایتی كه از امام محمد باقر(ع) نقل شده است، در این زمینه چنین میخوانیم:
صاحب این امر ناگزیر از كنارهگیری است و او در [زمان] كنارهگیری خود ناگزیر از [داشتن] نیرو و توانی است. او با وجود آن سی نفر هیچ هراسی ندارد. چه خوب جایگاهی است [مدینه] طیبه.5
در كتاب شریف «بحارالأنوار» ذیل این روایت چنین آمده است:
«طیبه» یكی از نامهای مدینه طیبه است. این روایت دلالت میكند كه آن حضرت(ع) غالباً در این شهر و در حوالی آن است. همچنین دلالت میكند كه همواره با ایشان سی نفر از یاران خاصشان هستند و اگر یكی از آنها بمیرد، كس دیگری جایگزین او میشود.5
در روایت دیگری كه از امام حسن عسكری(ع) نقل شده است، آن حضرت در پاسخ این پرسش راوی كه میپرسد: «اگر حادثهای برای شما روی دهد سراغ فرزندتان را از كجا بگیریم؟» میفرماید: «در مدینه».6
ب) كوه رضوی
برخی روایات، «كوه رضوی» در نزدیكی مدینه را پناهگاه و اقامتگاه امام عصر(ع) معرفی كردهاند كه روایت زیر از آن جمله است:
عبدالاعلی مولی آل سام میگوید: به همراه ابی عبدالله [امام صادق](ع) [از مدینه] خارج شدیم، زمانی كه به روحاء [در اطراف مدینه] رسیدیم، آن حضرت دقایقی نگاهش را به كوهی كه در آن منطقه بود، دوخت و آنگاه فرمود:
«این كوه را میبینی؟ این كوه «رضوی» نام دارد و از كوههای فارس است. چون ما را دوست داشت، خداوند آن را به سوی ما منتقل كرد. در آن، همه درختهای میوهدار وجود دارد و در دو مرحله پناهگاهی خوب برای خائف [امام زمان] است. آگاه باش كه برای صاحب این امر دو غیبت است كه یكی از آنها كوتاه و دیگری بلند است».7
در دعای ندبه نیز از این مكان نام برده شده است.8
یاقوت حموی در مورد منطقه «رضوی» مینویسد:
«رضوی، كوهی است میان مكه و مدینه در نزدیكی ینبع و دارای آب فراوان و درختان زیادی است. كیسانیه9 میپندارند كه محمد بن حنفیه در آنجا زنده و مقیم است».10
گفتنی است در احادیث فراوانی، از «رضوی» یاد شده و از آن بسیار ستایش شده است.11
ج) ذی طوی
مكان دیگری كه در روایات از آن به عنوان محل اقامت امام عصر(ع) یاد شده، «ذی طوی» است. «ذی طوی»، نام كوهی در اطراف مكه است. در روایتی كه از محمد باقر(ع) نقل شده، چنین آمده است:
صاحب این امر را در یكی از این درهها غیبتی است. [در این حال، آن حضرت...] با دست خود به ناحیه ذی طوی اشاره كرد».12
گفتنی است در دعای ندبه نیز به نام این مكان اشاره شده و در برخی روایات، از همین منطقه به عنوان محل تجمع یاران امام مهدی(ع) یاد شده است.13
3. در میان مردم
دسته سوم از روایات مانند دسته اول، از جایگاه و مكان خاصی نام نمیبرند و از آنها استفاده میشود كه امام مهدی(ع) به صورت ناشناس در میان مردم زندگی میكند. در روایتی كه از امام صادق(ع) نقل شده است، در این زمینه چنین میخوانیم:
«چگونه این مردم، این موضوع را انكار میكنند كه خداوند با حجتش همان گونه رفتار میكند كه با یوسف رفتار كرد؟ همچنین چگونه انكار میكنند كه صاحب مظلوم شما ت همان كه از حقش محروم شده و صاحب این امر [حكومت] است ت در میان ایشان رفت و آمد میكند، در بازارهایشان راه میرود و بر فرشهای آنها قدم مینهد، ولی او را نمیشناسند، تا زمانی كه خداوند به او اجازه دهد كه خودش را معرفی كند، چنان كه به یوسف اجازه داد، آن زمان كه برادرانش از او پرسیدند: «آیا تو یوسف هستی؟» پاسخ دهد كه «آری، من یوسف هستم».14
حال این پرسش مطرح میشود كه كدامیك از این سه دسته روایت قابل پذیرش هستند و آیا راهی برای جمع كردن میان آنها وجود دارد یا خیر؟
به نظر میرسد میان این سه دسته روایت منافاتی وجود دارد و آن حضرت بسته به شرایط و موقعیتهای مختلفی كه پیش میآید، زندگی به صورت ناشناس در میان مردم و اقامت در مكانهایی چون مدینه منوره یا دوری گزیدن از مردم و اقامت در مناطق دور از دسترس را انتخاب میكند.
به بیان دیگر، براساس دومین معنایی كه برای غیبت قابل تصور است؛ یعنی ناشناس بودن امام مهدی(ع)، آن حضرت، الزامی برای اقامت در محلی خاص یا دور از دسترس ندارد و میتواند به صورت طبیعی در میان مردم زندگی كند. البته ممكن است رعایت مصالحی دیگر، آن حضرت را وادار كند كه براساس سفارش پدر بزرگوارشان، كوهها و بیابانها را اقامتگاه خود برگزیند.
بدیهی است اگر قرار باشد آن حضرت به صورت ناشناس در میان مردم زندگی كند، مكانهایی چون مدینه منوره در كنار قبر جد بزرگوارش، بهترین مكان خواهد بود.
سه شنبه 18/7/1391 - 11:11
بهداشت روانی
اعتماد به نفس در حقیقت نوع تفکر ما درباره خودمان است، این که چگونه توانایی ها و محدودیت های خود را می بینیم، چطور با آن کنار می آییم و برای بهبودش چه کارهایی می کنیم؟ زمانی که میزان اعتماد به نفس در حد سالم و طبیعی باشد، فرد حس خوبی دارد و خود را مستحق احترام می داند، اما برعکس، وقتی که فرد اعتماد به نفس پایینی دارد، ارزش کم و ناچیزی برای نظرات و عقایدش قائل می شود. چنین افرادی همیشه نگران هستند؛ نگران از این که به اندازه کافی در نگاه اطرافیان خوب و مورد قبول نباشند.
البته اغلب اوقات درباره اعتماد به نفس کودکان صحبت می شود و توجه ما به آنها بیشتر از خودمان است. با این حال باید بدانیم بزرگسالان نیز از بهبود و تقویت اعتماد به نفس شان بهره خواهند برد. بنابراین همه ما باید سعی کنیم میزان اعتماد به نفس خود را بشناسیم و با تقویت آن به سلامت روحی و جسمی خود کمک کنیم.
● شکل گیری و تقویت اعتماد به نفس
شکل گیری این بخش از شخصیت انسان، از سنین کودکی و دوران خردسالی آغاز می شود. افکار و برداشت های شخصی، برخورد و واکنش دیگران، تجربیاتی که در مدرسه، محل کار و جامعه به دست می آید همه و همه نقش مهمی در شکل گیری شخصیت ما دارند؛ همچنین بیماری ، معلولیت یا آسیب های جسمی، فرهنگ افراد و جایگاه آنها در جامعه نیز در چگونگی شکل گیری اعتماد به نفس مهم و قابل اعتنا هستند.
البته نباید از نقش روابط بین افراد نیز غافل شد؛ نوع روابط با افرادی که به شما نزدیک هستند مانند پدر و مادر، خواهر و برادر، دوستان، معلمان و... در تقویت اعتماد به نفس تان بسیار مهم است. به همین دلیل هم خیلی از متخصصان بر این باورند آن طور که شما امروز درباره خودتان فکر می کنید، بازتاب پیام هایی است که در گذشته دریافت کرده اید. بر اساس این عقیده اگر روابط شما با نزدیکان تان قوی باشد و بازخوردی مثبت در روحیه تان ایجاد کند، شما خود را فردی ارزشمند می بینید و اعتماد به نفس مناسبی خواهید داشت. برعکس، اگر فرد، دائم مورد انتقاد و تمسخر قرار بگیرد اعتماد به نفسش پایین تر از حد معمول خواهد بود.
با وجود دیدگاه های مختلف، هنوز هم بیشتر محققان می گویند: نوع تفکر فرد ـ که البته درکنترل خود اوست ـ بیشترین تاثیر را در شخصیتش دارد. به این معنی که می توان به جای تمرکزکردن روی نقاط ضعف و معایب، افکار منفی را تغییر داد و به ویژگی های مثبت اندیشید.
● میزان طبیعی اعتماد به نفس
میزان اعتماد به نفس افراد مختلف در طول زمان با توجه به شرایط زندگی تغییر می کند و در نوسان است. با این حال، اعتماد به نفس در محدوده ای که نشان دهنده نگرش شما درباره خودتان است، ثابت می ماند. بنابراین مهم است میزان طبیعی و سلامت اعتماد به نفس را بشناسیم و سعی کنیم آن را در حد طبیعی حفظ کنیم.
به عنوان مثال، اگر بیش از آنچه حقیقت دارد و دیگران در مورد شما تصور می کنند، خود را فردی مهم و مثبت می دانید، دچار نوعی تفکر غیرواقعی هستید؛ با این حس، معمولا همیشه خود را بهتر و برتر از اطرافیان می دانید و انتظار امتیازات ویژه ای دارید. در مقابل اگر همیشه نظرات خود را بی اهمیت بدانید و روی نقاط ضعف خود تمرکز کنید، اعتماد به نفس پایینی دارید؛ این نوع تفکر، قدرت حرکت و پیشرفت را از شما می گیرد. با این شیوه همیشه دیگران را مهم تر و تواناتر از خود می دانید و با ترس از شکست، موفقیت را از خود دور می کنید.
اما میان این دو حس، می توان اعتماد به نفس طبیعی و سلامت را پیدا کرد؛ به این معنی که نگرشی دقیق، متعادل و واقع بینانه در خود ایجاد کنید؛ به عنوان مثال، با آگاهی از نقاط ضعف، نظری مثبت درباره توانایی هایتان داشته باشید.
● مزایای اعتماد به نفس
وقتی به خودتان احترام بگذارید و اعتماد به نفس خوبی داشته باشید، احساس امنیت و ارزش می کنید. در نتیجه روابطی مثبت و محکم نیز با دیگران برقرار خواهید کرد. علاوه بر این، افرادی که اعتماد به نفس خوبی دارند بهتر از دیگران می توانند با استرس ها و مشکلات زندگی مبارزه کرده یا کنار بیایند. این گروه کمتر احساس ناامیدی، غم، بی ارزش بودن و شرمندگی می کنند و به همین دلیل از نظر روحی در شرایط بهتری به سر می برند. اختلالات خواب، افسردگی و اضطراب نیز در این افراد کمتر دیده می شود.
اعتماد به نفس تقریبا بر تمام جنبه های زندگی فرد تاثیر می گذارد، به همین دلیل است که روان شناسان به ما می گویند به جای تمرکز بر معایب و نقاط ضعف، خودتان را دوست داشته باشید و به خود احترام بگذارید.
سه شنبه 18/7/1391 - 10:58
اهل بیت
صلوات بهترین هدیه از طرف خداوند برای انسان است .
صلوات تحفه ای از بهشت است .
صلوات عطری است که دهان انسان را خوشبو می کند .
صلوات موجب کمال نماز می شود .
صلوات سپری در مقابل اتش جهنم است.
صلوات رمز دیدن پیامبردر خواب است.
صلوات ذکر الهی است.
صلوات انیس انسان در عالم برزخ وقیامت است. صلوات سنگین ترین چیزی است که در قیامت بر میزان عرضه می شود.
صلوت بهترین داروی معنوی است.
صلوات انسان را در سه عالم بیمه می کند .
صلوات گناهان را از بین می برد.
چه خوب است که انسان همیشه اهل صلوات باشد. چرا که پیامبر نیز دائم الصلوات بوده است.
چه خوب است که همیشه زبان انسان مشغول ذکر صلوات باشد و فضای جامعه ومحیط کار خود را به صلوات نماییم.
با ذکر صلوات غم واندوه وحزن را از خود دور کند.
با یک صلوات نوری در بهشت برای خود بیافریند.
با یک صلوات گناهان خود را پاک وتولدی دیگر برای خود به وجود آورید.
با یک صلوات پاداش هفتاد ودو شهید را برای خود ثبت نمایید.
با یک صلوات ده حسنه برای خود ثبت کنید.
شنبه 1/7/1391 - 11:5
اخلاق
1- از خود تعریف کردن
از قدیم گفته اند "درخت هرچقدر بارش بیشتر باشد افتاده تر است." مثلی که در شرایط فعلی عکس آن مصداق پیدا کرده است. برخی مردم بطور مداوم در حال منم منم کردن، لاف زدن و بالا بردن شأن و شخصیت خود هستند و اینگونه میخواهند وجاهتی، ولو کاذب، در میان دیگران کسب کنند. مرتب از کلمه "من" استفاده میکنند: "من از همه بیشتر میفهمم"، "من خیلی زیبا هستم"، "من فقط میتوانم"،"من فلان جا آشنا دارم بیچاره ات میکنم!"، "من درست میگویم." خود شیفتگی و اعتماد بنفس بیش از حد در این افراد توهم خودبرتر بینی را در آنها تقویت میکند و باعث بروز چنین رفتارهایی میگردد. 2- دو صد گفته چو نیم کردار نیست
موضوع مهم دیگر این است که اغلب مردم عمل گرا نیستند و بیشتر ترجیح میدهند حرف بزنند. حرفهایی که به ظاهر زیبا و دلربا هستند اما عملی کردن آنها قدری مشکل می نماید. اکثر ما عادت کرده ایم دیگران را نصیحت کنیم، نظرات سازنده خود را ابراز کنیم، از دیگران انتقاد کنیم، ولی هیچ گاه حاظر نیستم اصلاح را از خود شروع کنیم و به اعتقاداتمان از جنبه عملی بنگریم. کوچکترین قدمی برنمی داریم و فقط شعار می دهیم و انتظار داریم دنیا با کلمات ما بهتر شود. آیا تا به حال فکر کرده اید که از این همه حرف بدون عمل چه چیزی نصیبمان شده و یا خواهد شد؟ آیا قدمی هرچند کوچک برای رسیدن به اهدافتان برداشته اید؟ اهدافی که خودتان منتفع شوید و نه حتی دیگران؟
3- زودباوری
ساده لوحی و سطحی نگری یکی از دلایل اصلی عقب ماندن در زندگی و صدمات فرهنگی، مالی و اعتقادی بشمار میرود. در دنیایی که همگان در پی انتفاع شخصی خود هستند نباید هر چیزی را که شنید، خواند و یا حتی دید، بسادگی باور کرد. کمی اندیشه و تعقل برای باور هر موضوعی لازم است. در واقع کسانی که کلاه برداری میکنند نه بخاطر زرنگیشان، بلکه بدلیل ساده لوحی افرادی که کلاه سرشان میرود، به اهداف خود میرسند. خرد ورزی در ایجاد باورها و تثبیت آنها یکی از خصایص مهم انسانها است.
4- شخصیت پرستی
بالا بردن افراد در زمینه های مختلف از قبیل ورزشی، سینمایی، موسیقی و غیره در حد بت و پرستش شخصیت آنها باعث میگردد بسیاری از گرفتاری های جامعه شکل بگیرد و کاستی ها و نواقص افراد در پس این شخصیت کاذب و ساختگی مخفی بماند. تعصب گرایی در میان افراد شخصیت پرست شکل میگیرد و فردی که بت شده، دیگر لزومی به نقد شدن و جواب پس دادن در خود نمی بیند و همه بی هیچ چون و چرا خود را ملزم به پیروی از او میکنند. باید بدانیم که همه انسانیم نه کمتر و نه بیشتر و با هر انسانی باید در حد اعتدال رفتار شود و احترام کسب کند.
5- بی تفاوتی
بی توجهی و بی تفاوتی به محیط اطراف و نزدیکان به شدت در حال باب شدن است. اغلب سر در کار خود دارند و توجهی به آنچه که در پیرامونشان می گذرد ندارند و یا اگر اندک التفاتی است با بی تفاوتی از آن رد می شوند: در گوشه ای دو نفر در حال نزاع خونین می باشند ولی افراد حاظر در محل تنها به تماشای ماجرا اکتفا میکنند، شخصی خود را بدون نوبت در جلوی صف جا میکند ولی تنها عده معدودی به این عمل او معترض میشوند، فروشنده ای بابت اجناس خود مبالغ خارج از عرف از مشتریانش دریافت میکند اما کمتر کسی اعتراض میکند، همسایه ای از فرط فقر شبها گرسنه می خوابد ولی همسایه اش با بی تفاوتی از او میگذرد، فرد سالخورده ای در اتوبوس بدون صندلی مانده و هیچکس حاظر نیست جایش را به او بدهد، در نهایت باید دانست: بنی آدم اعضای یک پیکرند... راستی شما همسایه طبقه بالا یا پایین خود را می شناسید؟! در برابر آنچه که در اطرافتان میگذرد هوشمندانه و با چشمانی تیزبین نظاره گر باشید!
6- بی هویتی
بحران هویت در میان جوانان معضلی است که باید بطور جد مورد بررسی و حل و فصل قرار گیرد. بسیاری از هویت اصلی خود فرسنگها جدا افتاده اند و آنرا در افراد دیگری می جویند تا بلکه از این بحران خود را خلاص کنند. الگو برداری از شخصیتهای غیر متعارف و غربی و قدم گذاردن در مسیر آنها برای کسب هویت از خطرناکترین اختلالات شخصیتی بشمار میرود. فقر فرهنگی و نداشتن اصول و معیارهای ایجاد و حفظ هویت از جمله مسائلی هستند که باید بیش از بیش برای بهبود آنها اقدام شود.
7- رفتار احساسی
خداوند جهان آفرینش را بر اساس عقل و خرد بنا کرده است بنابراین انسانها نیز به عنوان وارث می باید امور خود را بر اساس این موهبت الهی سازماندهی کنند. در دنیای کنونی بروز رفتارها و معیارهای احساسی برای تصمیم گیری در امور زندگی و جنبه های مختلف آن مانند ازدواج، و شغل، مشکلات عدیده ای را برای افراد بوجود آورده و سبب ناکامی ها و شکستهای بسیاری گشته است. مقدم داشتن عقل نسبت به احساس میتواند مقدمه ای برای رسیدن به اهداف و آرزوها باشد و انسان را از پسرفت بازدارد. از جمله نمودهای ناهنجار رفتارهای احساسی در جامعه میتوان به خودکشی، سرخوردگی بعد از شکستهای عشقی، پشتکار نداشتن در امور شغلی، تعارفات بیش از حد، محبتهای بی جا و مضر، وسواس فکری و مشکلات خانوادگی اشاره کرد.
8- ندیدن تصویر بزرگ
ندیدن تصویر بزرگ و غرق شدن در امور روزانه زندگی که همیشه در حال تکرار شدن هستند و مشغولیات کم اهمیت، مانعی جدی در برابر افق دید انسان برای مشاهده دوردستها و آرزوهای بزرگ ایجاد میکند. افرادی که در لاک روزمرگی خود فرو میروند و یک زندگی بی حرکت و روتین برای خود ایجاد میکنند همیشه در موقعیت فعلیشان باقی می مانند و هیچ پیشرفتی در زندگی آنها دیده نمی شود.
چهارشنبه 29/6/1391 - 14:12
دانستنی های علمی
تنوع کیفهای مدرسه و نیز آسیبهایی که در اثر حمل کیف نامناسب به وجود میآید موجب شده تا والدین همواره به هنگام خرید کیف برای فرزندانشان این دغدغه را داشته باشند که کدام کیف برای فرزندشان مناسبتر است.جنس کیف باید به گونهای باشد که در تماس با پشت و کمر تعریق نداشته باشد. بهتر است از کیفهای چرمی و پارچهای به جای کیفهای نایلونی و یا پلاستیکی استفاده شود.
میزان حمل کتاب و وسایل تحریر باید متناسب با وزن کودک باشد و بهتر است که دانش آموزان در دوره دبستان بیش از دو کیلوگرم و یا حداکثر سه کیلوگرم وزن را حمل نکنند.
رعایت اصول ایمنی انتخاب کیف پشتی :
به دنبال کیفهایی باشید که حمایت، راحتی و ایمنی بهتری را ارائه کند.
کوله پشتی را انتخاب کنید که در پشت آن بالشتکهایی برای کاهش فشار کیف وجود داشته باشد.
به دنبال کیف پشتی باشید که کمربندهای آن دور کمر و قفسه سینه میپیچد و به این ترتیب وزن محتویات کیف به صورت متعادلتری پخش میشود.
کیفی که دارای چند محفظه است، بهتر است، زیرا به گسترش یکنواخت وزن وسایل مدرسه کمک میکند.
کیفی را انتخاب کنید که از مواد بازتابدهنده نور (رنگ های شب نما) ساخته شده باشد تا به این ترتیب کودکتان در صورتی که در تاریکی را میرود، آسانتر دیده شود.
جنس كیف مدرسه باید از انواع سبك باشد كه در مجموع با محتویات آن وزن زیادی نداشته باشد.
استفاده از كیفهایی كه روی یك شانه انداخته میشود به دانشآموزان توصیه نمیشود. همچنین وزن كیف دانشآموز بستگی به توان و جسم او دارد و هر مقدار كیف دانشآموز سبكتر باشد، برای سلامتی او بهتر است.
متخصصان طب فیزیكی وتوانبخشی معتقدند که كیفهای كوله پشتی مناسبتر از انواع دستی و بندی آن است.نحوه تنظیم دو بند كوله پشتی باید طوری باشد كه وزن كیف در ناحیه پشت و میان دو كتف قرار گیرد. همچنین بندهای كولهپشتیها نباید آنقدر بلند باشند كه روی ناحیه لگن و كمر قرار گیرند. از طرف دیگر كوله پشتیهای یك طرفه مناسب نبوده و غیراستاندارد هستند؛ چرا كه برای حمل آن، فرد ناچار است به یك طرف متمایل میشود.
نکته آخر:تحمیل وزن زیاد به بدن دانشآموزان میتواند سبب آسیب به مفاصل شود. وزن نامناسب كیفها در بدن دانشآموزان در درازمدت، افتادگی شانه به یك طرف یا حتی انحراف ستون فقرات، افزایش قوس كمر و بدشكلی در ستون فقرات را به دنبال دارد.
سه شنبه 28/6/1391 - 7:24
داستان و حکایت
روزی مجنون از روی سجاده شخصی که در حال نماز بود عبور کرد.
مرد نمازش را شکست و گفت: مردک من در حال راز و نیاز با خدای خویش بودم !
مجنون با لبخند گفت:من عاشق معشوقی هستم و تو را ندیدم ...
تو عاشق خدایی و مرا دیدی !؟؟؟
پنج شنبه 23/6/1391 - 11:39
داستان و حکایت
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهرالصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.
عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست.
ابلیس در این میان گفت: «دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.
بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت.
باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت: «کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند.
ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست!
عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»
ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی»
پنج شنبه 23/6/1391 - 11:33
سخنان ماندگار
هر چه که بر سر ما می آید از خوب و بد، نتیجۀ عمل خودمان است که امروز به خودمان بازگشته است.
يکشنبه 19/6/1391 - 14:46