• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 117
تعداد نظرات : 80
زمان آخرین مطلب : 3489روز قبل
طنز و سرگرمی

وجاخمی چیست؟

جمله ای کردی که با یک تریلی دوستت دارم برابری می کند

پنج شنبه 13/12/1388 - 1:22
محبت و عاطفه
آنکه میگفت ز یک گل نشود فصل بهار چه خبر داشت چون تو گلی می روید
پنج شنبه 13/12/1388 - 1:17
محبت و عاطفه
گدا شدن به در خانه دوست به قصد دیدن اوست وگرنه نان شب را هر گدایی دارد
پنج شنبه 13/12/1388 - 1:13
محبت و عاطفه
در زمانی که محبت گل نا یابیست و صداقت نیز هم من به دنبال صمیمانه ترین جمله قرنم دوستت دارم
پنج شنبه 13/12/1388 - 1:10
طنز و سرگرمی

مرا هر جر خواهی در به در کن

جفایت را از این هم بیشتر کن

بزن با عشق خود آتش به جانم

ولی نا مرد نباش آتش نشانی را خبر کن

پنج شنبه 13/12/1388 - 1:6
محبت و عاطفه

1+1=2چشمام مال تو

4+2=6 دنگ هواسم پیش تو

12+12= 24 ساعته بهت فکر میکنم

4+3=7 روز هفته خوابتو میبینم

50+50=100% دوست دارم

پنج شنبه 13/12/1388 - 1:0
محبت و عاطفه

امشب این جانه عجب حال و هوایی دارد

گفتگو با دل دیوانه صفایی دارد

همه رفتند ولی غصه نرفت

باز این یار قدیمی چه وفایی دارد

پنج شنبه 13/12/1388 - 0:52
آموزش و تحقيقات
اشپولر با استناد به نوشته میرخواند این توهم را كه ارتباط خلیفه با چنگیزخان از ناحیه مخالفان مذهبی خلیفه طرح شده باشد رد كرده و می نویسد: «اكنون نمی توان با اطمینان گفت كه آیا خلیفه خود در وارد كردن بزرگترین ضربة تاریخ بر عالم اسلام مصمم بوده است یا نه . اما سر زدن چنین عملی از الناصر لدین الله كه سخت سرگم سیاست بود غیرممكن نمی نماید چون میرخواند در ارسال این پیغام از جانب خلیفه به خان مغول تردیدی نداشته است می توان گفت كه در آن عصر دیگران نیز آن را متحمل می دانسته اند از آن گذشته به دشواری می توان پذیرفت كه در قرن نهم به منظور سود جویانه ای چنین خبری را اشاعه داده باشد [14] . »
بارتولد معتقد است كه چون میان خوارزمشاه و بغداد كدورتی بوده این خبر به صورت شایعات مبهم انتشار داشته است بدین سبب تصور نمی رود كه خبر مربوط به دعوت مغولان از طرف ناصر خلیفه علیه خوارزمشاهیان شایان توجه و مهم باشد [15] . ولی بار تولد در اثر جدیدش كه در سال 1926 م یعنی پنج سال پیش از مرگش در تركیه مجموعة سخنرانیهائی داشته و با نام تاریخ تركهای آسیای میانه به فارسی ترجمه شده است نظریه قبلی خودش را تا حدودی تعدیل و به واقعیت نزدیك شده و تلویحاَ نامه نگاریها و نقشه های خلیفه را بی تأثیر در جنگ ندانسته و می گوید : «مسئله بسیار مهم برای ما تصادم میان چنگیزخان و محمد خوارزمشاه است این برخورد تاكنون بیشتر نتیجه هدفهای جهانگشایانه قلمداد شده و اغلب كوشیده اند ثابت كنند كه حتی خارجیان به خصوص ناصر خلیفة عباسی بغداد چنگیزخان را به طرح نقشه های وی برنیانگیخته باشند دست كم با نفوذ خود از او حمایت كرده اند با وجود این ، مقایسه اطلاعات موجود منابع اسلامی و برخورد آنها با این پیكار ما را به این نتیجه می رساند كه بعد از واقعة اترار حمله مغولان بر ضد قلمرو شاه خوارزم اجتناب ناپذیر شده بود و نیازی به تحریكات ناصر خلیفه یا شخص دیگری برای اقدام با این حمله نبود [16]. »
عباس اقبال گوید: « اگرچه علت حملة چنگیز به ممالك خوارزمشاهی و بهانة او در این اقدام امور دیگری بوده است و تنها دعوت خلیفه او را بر این كار وانداشته ولی رفتن سفیری از جانب ناصر پیش چنگیزخان و علت دشمنی خلیفة مسلمین با خوارزمشاه و دادن اطلاعات در باب احوال ممالك اسلامی كه لازمة دعوت خان مغول به جنگ با خوارزمشاه بود چنگیر را مایل و جری كرده [17]… »
3 – نقش تضادهای درونی امپراطوری چنگیزخان در حمله به ایران:
عده ای از محققان تاریخ مغول را عقیده بر این است كه از زمانی كه چنگیزخان مغولستان را یكپارچه كرده و قدرت جنگاوری خود را محكم ساخته بود برخورد بین ایران و مغولها غیرقابل اجتناب بود و در واقع چنگیزخان متكی بر اشرافیت فئودال چادرنشین بود لذا سیاستهای وی تحت تأثیر نیازهای این اشرافیت قرار داشت . پیكولوسكایا محقق روسی می نویسد : «محرك سیاست جهانگشاری چنگیزخان همانا منافع اعیان چادرنشین فئودال شده بود از قدیم درآمد اعیان مذبور را نه تنها بهره كشی از آراتها (سرف) تشكیل می داد بلكه به همان اندازه از جنگهای غارتگرانه میان اولوسهای مجاور منتفع می شدند از آنجا كه پس از وحدت مغولستان جنگهای داخلی در آن كشور متوقف شد اعیان چادرنشین كه نمی خواستند از غنایم جنگی محروم گردند به فتوحات خارجی و جهانگشایی متمایل می شدند و از آنجایی كه موفقیت در این جنگها مستلزم وجود یك حكومت نیرومند و تنسیقات سخت نظامی بود اعیان مغول با كمال وفاداری به خدمت چنگیزخان كمر بستند [18]. »
چنگیزخان می دانست تنها سیاست استیلاجویانه می تواند وفاداری اشراف چادرنشین مغول را برای وی تأمین كند و او را از خیانت، سركشی و جنگهای داخلی و امپراطوری ساخت وی را از فروپاشیده شدن سریع در امان دارد گذشته از این چیره شدن بر سرزمینهایی دیگر می بایست خصومتهای طبقاتی میان اشراف و توده كوچ نشینان وابسته ـ آراتها ـ را كه در جامه مغول پدید آمده بود فرونشاند و سست گرداند. [19]
مواردی از نشانه های تضاد در میان اشراف و توده های محروم را در مبحث قشربندی جامعه ایلاتی به اجمال مرور كردیم و از قول واسیلی یان آوردیم كه چنگیز چگونه وعده تسلط بر ثروتمندترین كشورهیا جهان را به پیروانش می دهد و نیز به است آنها قول می دهد كه در اندك زماین توانگر شده و با غنایم و احشام زیاد مواجه خواهند شد .

نویسندة تاریخ امپراطوری زرد می گوید: « چنگیز سیاست دو پهلو داشت او برای بدست آوردن فرصت سیاست ترغیب و تهدی را در یك زمان اجرا می كرد وعدة صلح می داد و در عین حال آمادة جنگ می گشت . چنگیزخان می دانست كه زمان به سود وی می چرخد تخت سلطنت سلطان محمد به لرزه افتاده بود بی شك وقت آن می رسید كه سردار مغول بتواند در برابر جهانیان حق را به جانب خود جلوه دهد . چنگیزخان مردی خردمند بود و می دانست كه باید در جنگی بزرگ و پرمخاطره كه هدف آن نه تنها كسب پیروزی بلكه تأسیس یك دولت بزرگ عشایری بود كه می بایست هزاران سال دوام داشته باشد خود را بی گناه و مظلوم جلوه دهد [20] . »
كارل بروكلمان نیز انگیزه های اقتصادی را در حملة مغول به ایران مؤثر دانسته و گوید:
«شاید انگیزه های اقتصادی مانند آنچه سابقاَ عربها را به كشور گشائی وا داشت یا مانند مبارزاتی كه میان شبانان و نگاهدارندگان اسب در گرفت در این حمله بی تأثیر نبوده است. [21
استاد بسیار بزرگوار دكترحسین آلیاری با ذكر دلائلی گناه تهاجم چنگیزخان به ایران را متوجه سلطان محمد خوارزمشاه می كند . قبل از هیچ گونه اظهار نظری به بیان دیدگاه ایشان می پردازیم:
«مقصر اصلی در تحریك و هجوم مغول ها كه منجر به نابودی میلیون ها نفر مسلمان و تخریب و سوختن شهرهای بی شمار اسلامی گردید خود سلطان علاء الدین محمد می باشد، غرور بیجا و فكر كوچك و طمع كاری بیش از اندازة او و از طرف دیگر ضعف و ترسی كه بر وجودش مستولی شده بود این ضایعه اسفناك را برآورد به عقیدة من با علم به اینكه در حادثة اترار تركن خاتون و سرداران وابسته برای او دخالت تام داشته اند باز نبایستی سنگینی گناهان سلطان محمد را سبك ترش نمود و كوشید تا تاریخ جدید اعتباری شایسته برای او در نظر بگیرد.

ما بر خلاف بعضی از محققین و متخصصین تاریخ مغول عقیده داریم كه اگر حادثه اترار به وقوع نمی پیوست و سلزان سیاست مدبرانه ای اتخاذ می نمود ایران در معرض حملات وحشیانه مغولها واقع نمی شود از یك طرف با تحقیق و مطالعه وقایع آن زمان می بینیم كه مغولها احتیاجی نداشتند تا نیاز اقتصادی خود را از ایران تأمین نمایند و از طرفی هنوز مجادله بر علیه كوچلك خان پایان نیافته بود و مغول ها در چین و تنگوت گرفتاریهایی داشتند و نمی توانستند در سه جبهه جنگ را شروع نمایند و از طرف دیگر سیاست خارجی خوارزمشاهیان طوری بود كه آن دولت را در نظر چنگیزخان بزرگ و پرقدرت جلوه می داد ما برای تایید مسایلی كه پیش كشیدیم به یك دلیل مهم اكتفا می كنیم موقعی كه برای مغولها راهی جز جنگ باقی نماند و چنگیزخان تصمیم به نبرد گرفت مدتی طول كشید تا سپاه خود را برای این هدف مهیب آماده سازد در حقیقت چنگیز هنوز آن قدرت را در خود نمی دید كه هجوم آنی را بر علیه ایران شروع نماید . می بینیم او تابستان 1219 م را در كنار رودخانه ارتیش می گذارند و با تمام قدرت شروع به جمع آوری سپاه از قبایل مغولستان می كند و این آماده شدن تا سال 1220 م ادامه می یابد . [22] »
با اینكه دلایل ارائه شده قانع كننده است اما در این مورد با دیوید مورگان هم عقیده ام كه چنگیز دست كم دو این مرحله تمایلی به درگیری نظامی با خوارزمشاه نداشت او در چین كاملاَ درگیر بود و امپراطوری قابل توجهی را نیز به زیر سیطرة خود درآورده بود كه هنوز به طور كامل هضم نشده و سامان پیدا نكرده بود اما چنانچه بر اساس تاریخ بعدی مغول و گسترش فتوحات آنها به داوری بنشینیم بی شك و در هر صورت خوارزم در نهایت مورد حمله قرار می گرفت اما ماجرا به این صورت پیش رفت كه خوارزمشاه كنترل این قضیه را از دست چنگیزخان خارج كرد و با اعمال خویش جنگ را اجتناب ناپذیر كرد [23] . در مجموع می توان نتیجه گرفت كه ارادة خان مغول به كشور گشای و حس توسعه طلبی شدید در میان مغولان می تواند انگیزه اصلی شروع جنگ باشد و بالطبع مغولان متوجه ضعف داخلی دولت خوارزمشاهی بودند در چنین شرایطی هجوم صحرانشینان به سرزمینهای ثروتمنددتر اقوام با فرهنگ و تمدن امری اجتناب ناپذیر بوده تنها برخورد سنجیده تر خوارزمشاه با فرستاده های چنگیزخان می توانست هجوم مغولها را به تأخیر انداخته و روابط بازرگانی و صلح آمیز ادامه داشته باشد . بدیهی است نه كشتار بازرگانان و ربودن اموال آنان قابل توجیه است و نه كشتن میانجی و به قتل رساندن ایلچی و در خیانت و بلاهت دربار خوارزمشاهی هم نمی توان ادنی تردیدی داشت ولی ایلغار مغول در مبنی و اساس امری طبیعی و به قصد تحصیل ثروت و به چنگ آوردن مال و غنیمت و رفع احتیاجات مادی و امثال این امور بود و گرفتن انتقام از محمد اغری بهانه ای ظاهری بوده است . به قول ساندرز بی حرمتی اترار كه ضمن آن یك سفیر نیز كشته شد به چنگیزخان مجال می داد كه نه به عنوان متجاوز بلكه به عنوان تلافی كنندة یك خطا تأسف آمیز ظاهر شود .
حمله مغولان به ایران   ایران صدا: به کتیبه پر رمز و راز تاریخ ایران زمین سری می زنیم و از روزهای رفته بر سرزمین مادری مان سراغ می گیریم. تا با بررسی آنچه بر تاریخ رفته بر سرزمین مادری مان رفته است بتوانیم عبرت بیاموزیم./گروه فرهنگ وادب و هنر   سال 616 هجری قمری سال سیاهی، سال هیاهو، سال تهاجم و سال آغاز حمله مغولان به فرماندهی چنگیز بود. یورش مغولان به ایران و تخریب نیمی بیشتر از این سرزمین و کشتار میلیونها انسان رویدادی بود که به گفته ابن اثیر: « از بدو آفرینش آدم تاکنون … همانندش نیامده».
مغولان اقوام بیابان گردی بودند که در مغولستان زندگی می کردند. مغولستان در شمال کشور چین قرار داشت و دارای آب و هوای سرد و خشک بود. مغولان بیشتر اوقات خود را به قتل و غارت یکدیگر و یا هجوم به سرزمینهای آباد شمال چین می گذراندند.
و چنگیز خان، حاکم مغولستان، در زمان سلطان محمد خوارزمشاه، پس از جنگهای بسیار به ریاست قبیله های مغول رسیده بود. چنگیز خان بدلیل بی رحمی و ستمگری و حمله به کشورهای اطراف برای مغولها بهترین حاکم به شمار می آمد و دستوراتش که یاسا ( قانون ) نامیده می شد، از سوی آنان با دقت اجرا می شد.
چنگیز پس از حمله به چین و کشتار ساکنان و غارت اموال مردم، شمال این کشور را تصرف کرده و بازرگانی را برای تجارت به ایران فرستاد.
چنگیز خان بازرگانانی را جهت تجارت به ایران فرستاد، اما عملکرد حاکم شهر و سلطان محمد، زمینه را برای حمله مغولان به ایران فراهم ساخت.
بازرگانان به یکی از شهرهای مرزی به نام اترار وارد شدند. اما حاکم شهر اترار بدلیل طمع ورزی به اموال ایشان، آنان را دستگیر کرده و به دروغ از سلطان محمد خواست تا آنان را به اتهام جاسوسی به قتل برساند و پس از موافقت سلطان محمد، حاکم اترار اموال تجار را تصاحب و دستور قتل آنان را صادر کرد.
چنگیز خان پس از اطلاع از این واقعه, حاکم اترار را از سلطان محمد در خواست کرد. اما وی به دلیل سنت فامیلی حاکم اترار با ترکان خاتون از اینکار سرباز زد و در نتیجه چنگیز خان با این بهانه به ایران حمله کرد.
مغولان پس از حمله به ایران علیرغم مقاومت دلیرانه مردم به سرعت ده ها شهر را متصرف کردند و پس از ویران کردن شهرها و غارت اموال, صدها هزار نفر را به قتل رساندند حمله مغولان یکی از زیانبارترین حملات تاریخ است چون آنان سرزمینهای سر سبز را از بین برده و حتی حیوانات را نیز به نابودی کشاندند. و سلطان محمد که خود عامل این حمله بود، پس از اطلاع از حمله چنگیزخان پا به فرار گذاشت و در جزیره آبسکون ( در دریای مدیترانه ) در گذشت.
سلطان جلال الدین خوارزمشاه, پسر سلطان محمد از جمله کسانی بود که در مقابل مغولان ایستادگی کرد و در چندین جنگ مغولان را شکست داد اما پس از شکست از چنگیز خان به هندوستان فرار کرد. اما پس از بازگشت چنگیز خان به مغولستان و مرگسوی, جلال الدین به ایران بازگشت و با سپاهیان مغول جنگید و بعد به دست فردی ناشناس کشته شد و با مرگ وی, عمر سلسله خوارزمشاهیان به پایان رسید....بشنوید.
جمعه 7/12/1388 - 21:18
ادبی هنری
صبح آمدصبح آمد صدایی شور انگیز لحظات ملکوتی اذان یک حس لطیف به دنیا بخشیده بود من در کنار حوض وضو میگرفتم این صدا در این سکوت همچون یک نور در ظلمات مرا به سوی خود هدایت میکرد وضویم را گرفتم و رهسپار شدم یک لحظه با شنیدن کلمه محمد(ص)نا خود آگاه ذکر صلوات بر زبانم جاری شد سپس به سوی خانه خودش عازم شدم این صدا انچنان زیبا بود که گویی تمام جهان را به سوی بیداری دعوت میکرد  و به ظلمات و تنهایی ها و خلوت ها پایان می بخشید پایانی پر از شروع ،آری شروعی دوباره که نویدبخش پایانی خوش بود به در خانه اش که رسیدم با نگاه کردن به گل دسته ها ی زیبایش خود را در جایی فرا تر از آن جایی که بودم میدیدم چنان که خود را با او یکی می دانستم و او را ناظر و آگاه تر از آنچه  که فکر ش  را میکردم میدیدم ،اری او بالا تر بود آنچنان او را به خود نزدیک می دانستم که شروع به درد دل کردن با او کردم یک حس عجیب به من می گفت  که او از هر چیزی که فکرش را بکنم به من نزدیک تر است و قابل اعتماد تر و کارگشا تر است  و همان حس مرا به سوی او هدایت می کرد و شور عشق او در دلم روشن تر می شد و امید به وصالش بیشتر زنده می شد همه ی انسانها از مرگ  حراس داشتند ولی من در آن لحظه از زنده ماندنم حراس داشتم و اولین چیزی که از او خواستم این بود که مرا به سوی خودش هدایت کند و تا زمانی که زنده ام شرمنده ی او نشوم آنچنان خودم را در او گم کرده بودم که با صدای الله اکبر به خودم آمدم و شتابان به سوی انجام وظیفه ای که برای من تعیین کرده آمدم ،آری آمدم نمازم را خواندم آنچنان غرق راز و نیاز شده بودم که دلم نمی خواست از این راز و نیاز دل بکنم ولی چاره ای نبود باید برای ادامه راه او را به همه ی جهان معرفی کنم و از معرفی کردن او به عنوان دوستم احساس سربلندی و آرامش می کردم (خداوند دوست ماست :آری)
جمعه 7/12/1388 - 20:49
ادبی هنری

دل من گرفته در این کران

شوریده دل

چه کنم که هستم بی مکان

نه دل طاقت همراهی دارد نه فکر

بگو با این اوضاع چگونه به جا آورم شکر

 دل آرام ندارد چشمانم گشته گریان

هم صحبتم گشته مرغان آسمان

جمعه 7/12/1388 - 14:40
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته