• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 549
تعداد نظرات : 289
زمان آخرین مطلب : 3863روز قبل
عقاید و احکام
مصاحبه با دیوید، تازه مسلمان كانادایی
بالاخره دیوید بعد از حدود دو ماه به بخشی از سوالات جواب داد. امیدوارم در آینده
نزدیک بقیه سوالات رو هم جواب بده. نمی دونم چرا اینقدر طول کشیده. از طرفی نمی
تونم تحت فشار بذارم. همین که قبول کرد جواب بده ممنون هستم و امیدوارم انتشار این
مصاحبه مجازی موجب هدایت باشه و حسنه ای برای هر دوی ما باشه. به علت طولانی بودن
هم بصورت تکه تکه جواب های او را منتشر می کنم.
در ابتدای سوالات تعدادی سوال بود تا خودش و پس زمینه خودش رو معرفی کنه ولی اون ها
رو هنوز جواب نداده شاید هم دوست نداره که شناخته بشه. تا جایی که متوجه شدم دیوید
در یک خانواده متوسط به دنیا اومده. جز طبقه ای هست که از نظر مالی مشکلی نداشته
ولی ثروتمند هم نبوده. بعد از اسلام هم اسم داوود رو که همون اسم خودش هست انتخاب
کرده.
 
در ادامه توجهتون رو به اولین بخش پاسخ های او به سوالات جلب می کنم.
چگونه با اسلام آشنا شدید؟
در شهری که متولد شدم هیچ مسلمانی زندگی نمی کرد.هنگامی که 18 یا 19 ساله بودم از
روی کنجکاوی علاقمند شدم در مورد اسلام مطالعه کنم.با اسلام بیشتر از طریق مطالعه
آشنا شدم که شامل مطالعه ترجمه انگلیسی قرآن و کتاب تاریخ اسلام آکسفورد بود.
همچنین ارتباط اینترنتی با مسلمانان در ابتدای کار موثر بود. بعدها یک مسجد سنی در
شهری نزدیک شهر سکونت خود یافتم و به آن شهر نقل مکان کردم. اما در جامعه مسلمانان
آن شهر برای یک تازه مسلمان فرصت چندانی برای ارتباط با مسلمین دیگر جهت کسب
اطلاعات دینی وجود نداشت. در آن جا بیشتر افراد نظرات مختلفی در مورد اسلام بر
مبنای نظر عالمی که به او علاقه داشتند اظهار می داشتند و خود افراد مبنای علمی
خوبی نداشتند. بنابراین می توانم بگویم مطالعه کتاب ها و سایت های اینترنتی بهترین
منبع برای آشنایی علمی با اسلام بودند.
چه زمانی از مسیحیت به اسلام مشرف شدید؟
تشرف من به اسلام یک روند تدریجی و نه دفعی بود. زمان هایی بودند که جمعه ها قرآن
می خواندم. شنبه ها تورات می خواندم و یک شنبه ها انجیل! همانطور که گفتم 18 یا 19
ساله بودم که به اسلام علاقمند شدم و نسخه انگلیسی قرآن را سفارش دادم. شروع روند
با مطالعه قرآن بود.
چه زمانی شیعه شدید؟
شیعه شدنم نیز یک روند تدریجی بود.به مدت چند سال از اکثریت مسلمین تبعیت می نمودم.
متاسفانه اکثریت هم دروغ هایی به شیعه نسبت می دادند که ابتدا قبول کردم. اما به
مرور زمان با خود گفتم این غیر منصفانه است که تنها با شنیدن حرف های یک طرف قضاوت
کنم و تصمیم گرفتم منابع هر دو فرقه را مطالعه کنم. به مرور متوجه شدم حرف های گفته
شده در مورد شیعه اتهامات بی اساس و شایعات است. شروع به مطالعه اصول کافی و نهج
البلاغه نمودم و از تصویری که اصول کافی درباره توحید و یگانگی خداوند و نهج
البلاغه در مورد عدالت از دید امیرالمونین ارائه می داد شگفت زده شدم. این کتب
تصویر خردمندانه ای ارائه می نمودند.
...مسلمان شدن چه تاثیری بر زندگی اجتماعی شما گذاشت؟
بعد از تشرف به اسلام زندگی اجتماعی برای من خیلی سخت شد. چون دوستان و بیشتر
افرادی که می شناختم مسلمان نبودند و خیلی مواقع دعوت به انجام محرمات می کردند. از
سوی دیگر اکثریت مسلمان آسیایی و عرب نیز به سختی با من ارتباط می گیرند. به دلیل
رنگ پوست اکثر مواقع فکر می کنند مسلمان نیستم. شخصیت خجالتی خودم هم مزید بر علت
شده است. در جمع های مسلمین کسانی که مرا نمی شناسند به همه سلام می گویند و به من
"Hello" می گویند. همچنین پیدا کردن کار سخت تر شد و مجبور هستم در بیشتر موارد دین
خود را مخفی کنم و به صورت هم زمان دلیلی بیارم که چرا روزهای جمعه می خواهم مرخصی
داشته باشم. یا چرا در زمان هایی مرخصی می خواهم که در طول سال های مختلف تغییر می
کنند(فکر کنم منظورش مناسبت های مذهبی هست و این که تقویم قمری در طول زمان نسبت به
تقویم میلادی گردش می کنه).یا این که توضیح بدهم چرا نباید با زنان دست بدهم و
غیره. در بیشتر موارد کارفرمایان دوست ندارند افرادی با این خواسته ها رو استخدام
کنند و در برخی موارد به خاطر انجام ندادن کار در زمان نماز خواندن سرزنش شده ام.
اما خداوند در قرآن می فرماید:"آیا انسان فکر می کند همین که بگوید ایمان آوردیم
کافی است و پس از آن رها می شود و مورد امتحان قرار نمی گیرد؟ما قبل از آنها افراد
دیگر را نیز آزمایش کردیم و مطمئنا الله(تبارک و تعالی) افراد مدعی و راستگو را از
یکدیگر تشخیص می دهد"(سوره عنکبوت آیه 2 و3 )...
برای مطالعه مشروح مصاحبه و حواشی جذاب آن،‌ وبلاگعالی دوست كانادانشینمان را از
دست ندهید.

 
--
Besmellaah.mihanblog.com

 

يکشنبه 22/12/1389 - 9:54
داستان و حکایت

آبدارچی شرکت مایکروسافت


مرد بیکاری برای آبدارچی گری در شرکت مایکروسافت تقاضای کار داد. رئیس هیات مدیره با او مصاحبه کرد و نمونه کارش را پسندید.سرانجام به او گفت شما پذیرفته شده اید. آدرس ایمیل تان را بدهید تا فرم های استخدام را برای شما ارسال کنم.مرد جواب داد : متاسفانه من کامپیوتر شخصی و ایمیل ندارم.رئیس گفت امروزه کسی که ایمیل ندارد وجود خارجی ندارد و چنین کسی نیازی هم به شغل ندارد.
مرد در کمال ناامیدی آنجا را ترک کرد. نمی دانست با ده دلاری که در جیب داشت چه کند.تصمیم گرفت یک جعبه گوجه فرنگی خریده دم در منازل مردم ان را بفروشد. او ظرف چند ساعت سرمایه اش را دوبرابر کرد . به زودی یک گاری خرید. اندکی بعد یک کامیون کوچک و چندی بعد هم ناوگان توزیع مواد غذایی خود را به راه انداخت.
او دیگر مرد ثروتمند و معروفی شده بود. تصمیم گرفت بیمه عمر بگیرد. به یک نمایندگی بیمه رفت وسرویسی را انتخاب کرد. نماینده بیمه آدرس ایمیل او را خواست ولی مرد جواب داد ایمیل ندارم. نماینده بیمه با تعجب پرسید شما ایمیل ندارید ولی صاحب یکی از بزرگترین امپراتوریهای توزیع مواد غذایی در آمریکا هستید. تصورش را بکنید اگر ایمیل داشتید چه می شدید؟ مرد گفت احتمالا آبدارچی شرکت مایکروسافت بودم
يکشنبه 22/12/1389 - 9:37
سياست
پیام صریح رهبر انقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان:

هر گونه هتك حرمت و رفتار غیر اخلاقی خلاف شرع و عقل است

دشمنان انتظار داشتند، میان خبرگان اختلاف به وجود آید و مسابقه خدمت به رقابت منفی برای تصرف موقعیت ها و جایگاه ها تبدیل شود؛ اما به بركت اخلاص خبرگان و عقل و تدبیری كه در رفتارها و گفتارها دیده شد، این مسئله به فضل الهی، به خیر اسلام و جمهوری اسلامی تبدیل شد/هرگونه هتك حرمت و رفتارهای غیر اخلاقی و توهین آمیز، خلاف شرع، مخالف عقل سیاسی و ضربه به جمهوری اسلامی است و خداوند را خشمگین می سازد.
 رهبر معظّم انقلاب اسلامی، صبح امروز در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان، با تشكر از رفتار و گفتار عاقلانه و مدبرانه خبرگان ملت در انتخاب هیأت رئیسه جدید این مجلس، بیداری اسلامی ملت های منطقه را حادثه ای بسیار عظیم و الگو گرفته از روند استمرار و پیشرفت جمهوری اسلامی دانستند و ضمن تبیین وظایف خطیر مسئولان و سیاسیون در این شرایط بسیار حساس، در سخنانی مهم و صریح خطاب به همه، به ویژه جوانان تأكید كردند: این پیام من است: «هر گونه هتك حرمت و رفتارهای غیر اخلاقی و توهین آمیز، خلاف شرع، مخالف عقل سیاسی و ضربه به جمهوری اسلامی است و خداوند را خشمگین می سازد.»

به گزارش «تابناک»، ایشان با تشكر از خبرگان عالی شأن امت، به ناكام ماندن دشمنان در قضیه انتخاب هیأت رئیسه مجلس خبرگان اشاره كردند و با قدردانی از اعضای خبرگان به ویژه آقای هاشمی رفسنجانی افزودند: آنان انتظار داشتند میان خبرگان اختلاف به وجود آید و مسابقه خدمت به رقابت منفی برای تصرف موقعیت ها و جایگاه ها تبدیل شود اما به بركت اخلاص خبرگان و عقل و تدبیری كه در رفتارها و گفتارها مشاهده شد، این مسئله به فضل الهی، به خیر اسلام و جمهوری اسلامی تبدیل شد.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به رفتار آقای هاشمی رفسنجانی در این مسئله افزودند: با توجه به سابقه عقل و احساس مسئولیتی كه همیشه در ایشان دیده ایم، انتظار همین رفتار را داشتیم.

حضرت آیت الله خامنه ای، همچنین انتخاب آیت الله مهدوی كنی را به ریاست مجلس خبرگان، انتخابی به جا و به حق خواندند و افزودند: ایشان از ابتدای انقلاب تا امروز در همة عرصه‌ها از جمله روحانیت، سیاست، مسائل جاری كشور، حوزه و دانشگاه و دیگر عرصه ها، شخصیت برجسته و بارزی بوده اند.



رهبر انقلاب اسلامی شرایط امروز كشور را با توجه به اوضاع منطقه، بسیار حساس دانستند و افزودند: حوادث بسیار عظیمی كه در كشورهای منطقه در حال وقوع است هنوز در ابتدای راه است و باید با درك ابعاد گوناگون آن، به وظایف مهم خود عمل كنیم.

حضرت آیت الله خامنه ای، «حضور مردم در صحنه» و «شعار اسلامی» را دو شاخص بسیار مهم تحولات جاری در منطقه خواندند و افزودند: روند این تحولات، آرزوی همه مسلمانان صادق و اندیشه های والا در ایران و دیگر كشورهای جهان بوده است.

ایشان، حضور و استقامت ملت ها در میدان مبارزه و خطر را، ضامن پیروزی آنها برشمردند و خاطر نشان كردند: هنگامی كه مردم، همانند آنچه 32 سال قبل در ایران اتفاق افتاد با جسم و تن خود در میدان حضور یابند دست قدرت الهی، اراده و عزم آنان را استحكام می بخشد و پیروزی آنان را قطعی می سازد.

رهبر انقلاب افزودند: در پرتو حمایت پروردگار از اراده ملت ها، نه تنها «حكام وابسته، فاسد و مستبد» بلكه آمریكا و دیگر قدرت های جهان با همه خوی كشتار و بی رحمی، سرانجام مغلوب ملت ها می شوند و وعده های الهی محقق می شود، همان گونه كه در حوادث جاری نیز این حقیقت شوق آفرین را تجربه می كنیم.

حضرت آیت الله خامنه ای «شعار اسلام» را دومین شاخص قیام ملت ها در منطقه خواندند و افزودند: البته انگیزه های لیبرالی، قومی و دیگر انگیزه ها نیز ممكن است، وجود داشته باشد اما متن و بدنه ملت های منطقه، مسلمان است و به همین علت شعارهای اسلامی در تحولات جاری، نمایان و محسوس است.

رهبر انقلاب، الگوسازی انقلاب اسلامی را یكی از عوامل مؤثر در تحولات بسیار مهم منطقه دانستند و خاطر نشان كردند: پیروزی انقلاب اسلامی، تشكیل جمهوری اسلامی، ماندگاری، استحكام و پیشرفتهای چشم گیر و روزافزون نظام اسلامی در زمینه های مختلف، به عنوان یك الگوی هویت بخش و عزت آفرین در مقابل چشمان ملت های مسلمان منطقه قرار دارد و آنها را تحت تأثیر قرار داده است.

ایشان، تمركز سیاست ها و تبلیغات دشمنان اسلام و ایران را برای جلوگیری از الگو شدن جمهوری اسلامی، نشانه همین واقعیت خواندند و خاطر نشان كردند: زورگویان جهانی، با روشهای مختلف از جمله بزرگ نمایی ضعفها و دروغ پردازی های مستقیم و غیر مستقیم، تلاش می كنند الگوی جمهوری اسلامی را در چشم ملتها تضعیف و تخریب كنند.



ایشان دو عامل درونی و بیرونی را در تضعیف الگوی جمهوری اسلامی مؤثر دانستند و افزودند: عامل درونی از جمله نقص ها، كوتاهی ها، كم كاری ها، اختلافات، قدرت طلبی، بی سیاستی و دنیا طلبی در تخریب جمهوری اسلامی در چشمان ملت ها، تأثیر بیشتری دارد و اگر این مسائل را مراقبت و علاج كنیم عامل بیرونی یعنی تبلیغات دشمنان با اراده خداوند خنثی خواهد شد.

ایشان مسئولان، زبدگان، برجستگان، روشنفكران ـ علما و همه افرادی را كه قدرت تأثیرگذاری دارند، به مراقبت كامل و تلاش بیشتر برای رفع مسائل و عوامل درونی تضعیف جمهوری اسلامی فراخواندند.

رهبر انقلاب اسلامی در ادامه بحث عوامل تضعیف جمهوری اسلامی، سخنان خود را بر مذمت و محكومیت شدید رفتارهای خلاف اخلاق متمركز كردند و افزودند: فضای اهانت و هتك حرمت، مخالف اسلام، خلاف شرع و خلاف عقل سیاسی است و موجب خشم خداوند می شود.

ایشان، انتقاد، مخالفت و «بیان صریح و شجاعانه عقاید» را بدون اشكال برشمردند اما افزودند: همة این مسائل باید بدور از «هتك حرمت و اهانت و فحاشی»، بیان شود تا اعصاب جامعه و آرامش مردم را بر هم نزند و همه در این زمینه مسئولند.

رهبر انقلاب اسلامی در سخنانی صریح به همه به ویژه جوانان افزودند: پیام من به همه كسانی كه حرف می زنند و یا در مطبوعات، وبلاگ ها و محیط های دیگر می نویسند این است كه مخالفت كردن، رد كردن و محكوم كردن یك فكر سیاسی و دینی یك چیز است و ابتلای به رفتار غیر اخلاقی و دشنام و هتك حرمت چیز دیگر. من این مسائل غیر اخلاقی را قاطعانه و به طور كامل رد می كنم و نباید انجام شود.



حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به یك اشتباه فاحش و تصور كاملاً نادست افزودند: برخی جوانان با اخلاص، مؤمن و خوب، متأسفانه تصور می كنند این گونه اقدامات وظیفه است اما این رفتارها، دقیقاً خلاف و عكس وظیفه است.

ایشان در همین زمینه، توجه به نفوذیها و دخالتهای دشمنان را نیز ضروری دانستند و افزودند: همانگونه كه امام نیز می فرمود: گاهی نفوذی ها وارد اجتماعات اشخاص مؤمن و مخلص می شوند و آنها را به حركتی انحرافی می كشانند كه از این هم، نباید غفلت كرد.

رهبر انقلاب اسلامی با تأكید بر پرهیز از غفلتهای ناشی از احساساتی شدن افزودند: از همه، بخصوص جوانان عزیز می خواهم كه نگذارند فضای غیبت، تهمت، هتاكی و شكسته شدن حریم ها ادامه پیدا كند كه اگر ادامه یابد مانند یك بیماری به همه چیز سرایت می كند.

حضرت آیت الله خامنه ای در همین زمینه، به برخی رفتارهای غیر اخلاقی در بعضی نماز جمعه ها یا محیط های درس اشاره و تأكید كردند: این رفتارها، غلط اندر غلط است.

رهبر انقلاب اسلامی در جمع بندی این بخش از سخنانشان خاطرنشان كردند: «رفتارهای غیر اخلاقی و توهین آمیز، مخالف مصلحت انقلاب و كشور است، موجب  اختلاف و دو دستگی می شود و به شكوه و عظمت نظام اسلامی ضربه می زند و به جوانان نصیحت می كنم كاملاً از آن خودداری كنند.

رهبر انقلاب اسلامی همچنین در نصیحتی به بزرگان نیز، خاطر نشان كردند: مواضع درست، بیان صحیح و پرهیز از تأثیرپذیری از خبرهای دروغ جزو وظایفی است كه بزرگان باید به آن كاملاً توجه كنند.

ایشان در همین زمینه افزودند برخی افراد، خدمات و تلاش های نظام، و زحمات شبانه‌روزی و مخلصانه مسئولان از جمله دولت مردان را با شنیدن یك خبر دروغ، زیر سؤال می برند كه این رفتار هم خلاف است و باید از آن پرهیز شود.

 در آغاز این دیدار آیت الله مهدوی كنی رئیس مجلس خبرگان در سخنان كوتاهی به برگزاری اجلاس رسمی مجلس خبرگان در هفدهم و هجدهم اسفند با حضور 81 نفر از اعضای مجلس اشاره كرد و گفت: در این اجلاس رئیس و اعضای هیأت رئیسه مجلس برای دو سال انتخاب شدند كه با ابراز محبت آیت الله هاشمی رفسنجانی این مسئولیت به بنده واگذار شد.

آیت الله یزدی، نایب رئیس اول مجلس خبرگان نیز در گزارشی از اجلاس اخیر گفت: تجلیل از حضور حماسی ملت در راهپیمایی 22 بهمن، الگوپذیری بیداری اسلامی ملت های منطقه از جمهوری اسلامی، استكبار ستیزی، لوازم و ضرورتهای حركت در خط امام، ضرورت برخورد قانونی و قاطعانه با عناصر اصلی فتنه و تأكید بر اعتدال در گفتار و رفتار از محورهای سخنان نمایندگان خبرگان و میهمانان اجلاس بود.
 www.tabnak.ir
شنبه 21/12/1389 - 11:6
شعر و قطعات ادبی


كوك كن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر
دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است
كوك كن ساعتِ خویش !
كه مـؤذّن، شبِ پیـش
دسته گل داده به آب
و در آغوش سحر رفته به خواب
كوك كن ساعتِ خویش !
شاطری نیست در این شهرِ بزرگ
كه سحر برخیزد
شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین
دیر برمی خیزند
كوك كن ساعتِ خویش !
كه سحرگاه كسی
بقچه در زیر بغل، راهیِ حمّامی نیست
كه تو از لِخ لِخِ دمپایی و تك سرفه ی او
برخیزی
كوك كن ساعتِ خویش !
رفتگر مُرده و این كوچه دگر
خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است
كوك كن ساعتِ خویش !
ماكیان ها همه مستِ خوابند
شهر هم . . .
خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند
كوك كن ساعتِ خویش !
كه در این شهر، دگر مستی نیست
كه تو وقتِ سحر، آنگاه كه از میكده برمی
گردد
از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی
كوك كن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر ،
و در این شهر سحرخیزی نیست

شنبه 21/12/1389 - 10:57
مهدویت


پادشاه اردن، « ملک عبدالله دوم » و طرفدارانش، تحرکات تازه ای را در عالم وب آغاز کرده اند و در ادعایی بی شرمانه، « ملک عبدالله دوم » را نعوذ بالله « مهدی موعود » خوانده اند!
 همزمان با انتشار موج بیداری در ممالک اسلامی، دشمن خونخوار و سفاک و البته حیله گر، تلاش نموده است تا نسخه های بدلی و انحرافی برای به انحراف کشاندن این موج ارایه نماید.
در راستای این امر، دشمن دست به دامان یکی از مهره های دست نشانده در خاورمیانه شده است که البته به حق برای تربیت وی، زحمات بسیاری متقبل شده است و این مهره نیز شخصی نیست بجز « ملک عبدالله دوم » پادشاه اردن.
درطی چند روز اخیر، وبلاگ های متعددی در جهت حمایت از « عبدالله دوم » و معرفی وی به عنوان « مهدی موعود » شکل گرفته است و در طی آن ها، نسب دروغین وی و ادعای وی مبنی بر انتساب به خاندان مطهر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) مورد سوء استفاده قرار گرفته و در قالب مطالبی کوتاه به زبان های گوناگون، به معرفی وی و شباهت وی با مهدی موعود!!! (نعوذ بالله) پرداخته شده! و به مسلمانان در مورد نزدیکی ظهور و خروج وی، بشارت داده شده است.
برخی از این وبلاگ ها عبارتند از:
http://۹۹۴۴.blogfa.com
http://forright.blogfa.com
http://righttime.blogfa.com
http://islam-king.blogfa.com

وقاحت وبلاگ های مذکور تا آن جا است که مادر جاسوسه ی « عبدالله دوم » یعنی « آنتونیت آوریل گاردنر » که انگلیسی بوده است را نعوذ بالله به حضرت نرجس (سلام الله علیها) که اهل بلاد روم بوده اند، شباهت داده و « عبدالله دوم » را همان مهدی موعود که مادرش اهل بلاد مغرب زمین است، دانسته اند! این مسئله، دلالت بر دسایس بزرگ پشت این تحرکات دشمن دارد.
 در مورد مطالب مندرج در وبلاگ های مذکور باید به چند نکته توجه داشت:
۱ – اشاره به ماه جمادی الثانی برای تحرکات عبدالله، خود می تواند حاکی از یک دسیسه برای مشغول کردن مسلمانان و حتی مخالفان « عبدالله دوم » به مسئله ی توقیت باشد تا حتی اگر در کوتاه مدت، تحرکات نظامی « عبدالله دوم » شکل نگرفت، با مشغول شدن مخالفان عبدالله دوم به مسئله ی توقیت، حداقل تعدادی از مخالفان « عبدالله دوم » و به خصوص آن هایی که « عبدالله دوم » را شبیه به سفیانی می دانند، با مشغول شدن به توقیت، به تدریج دلسرد گردند.

2-این سوال ممکن است مطرح شود که چرا افراد مذکور در این زمینه، وبسایت راه اندازی نکرده اند؟
جواب کاملاً روشن است: راه اندازی وبلاگ آسان تر بوده و ارزان و امن می باشد و به سرعت می توان آن را راه اندازی نمود و در صورت لزوم، با بر جای گذاشتن کمترین رد پا، ناپدید گردید.

3- در طی سال های اخیر، تلاش های فراوانی در کشورهای عربی برای معرفی عبدالله به عنوان منجی اعراب و مسلمانان در آخرالزمان صورت گرفته و این پادشاه به عنوان متحد کننده ی اعراب و برقرار کننده ی حکومت بزرگ اسلامی معرفی شده است! در طی این ادعاهای بی شرمانه، به اعراب توصیه شده تا صفوی های رافضی! یعنی ایرانیان فاصله گرفته و ضمن صلح با اروپاییان و آمریکاییها، زیر پرچم عبدالله اردن گرد هم آمده و بر علیه یهود و صفوی ها (ایرانیان) بجنگند تا بتوانند حکومت بزرگ اسلامی را تشکیل دهند

4-با توجه به وقوع انقلاب های متعدد در منطقه ی خاورمیانه، کشورهای عربی از خلاء قدرت رنج می برند. در این اوضاع، هیچ بعید نیست که افراد سودجویی همچون « عبدالله دوم » پادشاه اردن با استفاده از نسب جعلی خود و ادعای فرزندی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و نیز با انتشار برخی شعارهای پان عربیک و مختصری دعوای زرگری با اسرائیل، بخواهند از موقعیت سوء استفاده نموده و قلمرو خود را توسعه دهند. (توجه داشته باشید که اعتراضات مردمی در اردن، عمدتاً « سمیر الرفاعی » نخست وزیر این کشور را نشانه رفته است، نه پادشاه آن را.) بنابراین باید خطر پادشاه اردن را همواره در ذهن داشت؛ به خصوص این که آمریکایی ها، از مدتی قبل بر روی اردن به عنوان رهبر آینده ی منطقه، حساب ویژه ای باز کرده اند.

منبع :وعده صادق
شنبه 21/12/1389 - 10:50
شعر و قطعات ادبی
گر حنجره های سابقون خاموش است/
 خون جگر بسیجیان در جوش است/
 تا هست بسیج و حضرت خامنه ای/
ای پیر جماران علمت بر دوش است

شنبه 21/12/1389 - 10:48
اخلاق


حرف مردم، مسیرخطرناک

مرد جوانی می خواست با کم کردن هزینه عروسی، پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی اش کند؛ ولی خانواده همسرش به شدت با این کار مخالفت کردند. وقتی از علت مخالفت پرسید،‌ در پاسخش گفتند: مردم چه می گویند؟!

دختر جوانی درباره مهریه اش می خواست کوتاه بیاید و به جای سال تولدش، چهارده سکه به نیت چهارده معصوم(ع) بگیرد؟ مادرش به شدت در برابرش ایستاد و گفت: دختر! این چه حرفی است؟! آخر مردم چه می گویند؟!

شاید بارها شما نیز با این گونه استدلال ها مواجه شده باشید و یا حتی خودتان یکی از کسانی هستید که تمام هوش و حواستان را جمع می کنید که کاری بر خلاف سنت ها و آداب انجام ندهید و بیش تر از خود سنت ترس شما متوجه حرف مردم است. نکند خدای ناکرده کاری بکنیم و مردم پشت سر یا روبرویمان حرفی بزنند.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی اسلام درصدد این برآمده  است تا به واکاوی این معضل اجتماعی بپردازد و درباره درستی و نادرستی یا حدود و ثغور پذیرش آداب و سنت ها و به اصطلاح حرف مردم،‌ تحقیق نماید. آن چه در پیش رو دارید، نتیجه این پژوهش است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

فشار جامعه بر رفتارهای شخصی

رفتارهای انسانی تنها متاثر از انگیزه هاو اهداف شخصی نیست. بسیاری از رفتارهای انسان تحت تاثیر فشار اجتماعی شکل می گیرد. جامعه نقش بسیار فعالی در رفتارهای شخصی افراد دارد. این نقش فعال همواره مثبت نیست؛ زیرا جامعه نیز مانند انسان ها دارای افکار و رفتارهای مثبت و منفی، درست و نادرست می باشد. برخی از افکار و رفتارهای جامعه می تواند منفی و بسیار خطرناک باشد. این گونه نیست که عقل و خرد جمعی همواره به سمت حق و حقیقت برود، وگرنه جوامع جنگ طلب و متجاوز نداشتیم. اما می بینیم که چنین جوامعی در گذشته و حال وجود داشته و دارد.

یکی از دلایلی که اسلام اکثریت را معیار حق و باطل قرار نداده است، زمینه و بستری است که در جوامع بشری برای انحراف جمعی وجود دارد. از این روست که در اسلام اقلیت و یا اکثریت خود به تنهایی نمی تواند ملاک شناخت و تشخیص حق از باطل باشد. بارها در آیات قرآنی با عبارت هایی چون بیش تر مردم خردورزی ندارند، بیش تر مردم سپاس گزار نیستند و یا بیش تر مردم نمی فهمند و مانند آن مواجه شده اید. این عدم شکر، شعور، عقل و مانند آن به سبب این است که مردم همواره بر مسیر حق نمی روند، بلکه گاه چنان غرق در باطل و خرافه می شوند که نمی تواند آنان را به سوی راست بازگرداند. لجبازی و لجاجت در گروه و جماعت بیش تر می شود؛ زیرا شخص را می تواند تحت فشار از لجبازی بیرون آورد و به سوی حق بازگرداند، ولی جماعت و جامعه لجباز را به سادگی نمی توان به سوی حق بازگرداند. قدرت جماعت به عنوان یک مانع جدی عمل می کند و اجازه نمی دهد تا در مسیر حق قرار گیرند و اقرار به اشتباه و خطا کنند.

خداوند یکی از علت های ایجاد توفان نوح و قتل دسته جمعی همه بشر، لجبازی جامعه انسانی در عصر نوح(ع) می داند. در این دوره جامعه انسانی چنان به بطلان در عقیده و کفران در عمل خو گرفته بود که به هیچ وجه حاضر به بازگشت نبود و همه دعوت های هزاره ساله نوح(ع) را بی پاسخ گذاشتند و بلکه در صدد قتل او بر آمدند. خداوند در سوره نوح درباره وضعیت بحرانی و خطرناک جامعه نوح از زبان آن حضرت(ع) این گونه تشریح می کند و می فرماید: وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِینَ دَیَّارًا إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا یَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا ؛ و نوح گفت: «پروردگارا، هیچ كس از كافران را بر روى زمین مگذار، چرا كه اگر تو آنان را باقى گذارى، بندگانت را گمراه مى‏كنند و جز پلیدكارِ ناسپاس نزایند.(نوح ، آیات 26 و 27)

در این آیه اخیر به صراحت بیان می شود که جامعه چنان آلوده است که جز فاجر در رفتار و کافر در عقیده زاده نمی شوند. به این معنا که کودک تحت فشار سهمگین جامعه از فطرت سالم خود دور می افتد و به جای عقیده توحید به کفر و به جای رفتار سالم به فجور کشیده می شود.

به سخن دیگر، همان گونه که جامعه می تواند فشار سهمگین بر افراد و یا حتی گروه های خرد و کوچک جامعه وارد آورد و آنان را به سوی جامعه پذیری مثبت سوق دهد و هنجارها را در میان آنان نهادینه کند، هم  چنین می تواند نقش مخربی نیز داشته باشد و اجازه ندهد تا شخص در یک فضای گفتمانی مناسب رشد کند و به کمال برسد.

نقش فعال جامعه در دو سوی خیر و شر در آیات قرآنی مورد تحلیل و تبیین قرار گرفته است. جامعه همان گونه که هنجارهای اجتماعی را در اشخاص نهادینه می کند، می تواند در  یک فضای گفتمانی سنگین، نابهنجاری ها را نیز نهادینه و گسترش دهد و اجازه ندهد تا شخص بر فطرت خود باقی ماند و بر سلامت عقیده و عمل باشد.

به سخن دیگر، کارکردهای جامعه کارکردهای فعالی است ولی این گونه نیست که همواره این کارکردها مثبت و هنجاری باشد، بلکه در بسیاری از موارد حتی می تواند منفی و خطرناک باشد و حتی به شخص اجازه ندهد تا در یک فضای گفتمانی سالم و طبیعی و فطری رشد کند.

تقلید درست و نادرست

جامعه پذیری که در سایه سار گرایش فطری و طبیعی آدمی در قالب تقلید انجام می گیرد، یکی از مهم ترین علل بقای جامعه و رشد آن است. تقلید به آدمی و جامعه کمک می کند تا آموخته ها و تجربیات خویش را به دیگری منتقل کند. تراکم دانش و تجربیات است که تمدن کنونی بشر را پدید آورده است.

تقلید که عنصر اصلی در جامعه پذیری است با همه فواید و برکاتی که دارد، یکی از مهم ترین علل بدبختی بشر در طول تاریخ بوده است؛ چرا که این عنصر مفید همانند تیغ دو لبه ای است که می تواند افزون بر فایده، ضررهای جبران ناپذیری را نیز سبب شود.

با نگاهی به گزارش های قرآن از پیشینان و علل گمراهی و بروز عذاب های استیصال و نابودکننده ، به آسانی دانسته می شود که نقش جامعه در انحراف و نابودی، نقش تعیین کننده بوده است. جامعه در حقیقت به دو شکل می تواند تاثیرات منفی بر افراد خود به جا گذارد. از آیه 27 سوره نوح دانسته شده است که جامعه می تواند به افکارسازی نادرست و رفتارسازی نابهنجار اقدام کند.

فشار جامعه در افکارسازی نادرست این گونه است که تنها  به گفتمانی خاص اجازه حضور می دهد تا بر همه ابعاد زندگی بشر چیره و غالب آید. در چنین جامعه ای اجازه داده نمی شود تا افکار و اندیشه های دیگر مطرح شود. این گونه است که مثلا بت پرستی تنها باور درست معرفی می شود و آدمی چنان محدود می شود که قادر به شناخت از افکار و اندیشه های دیگر نباشد. خداوند از این فشار به عنوان تالیف یاد می کند. به این معنا که از نظر توده های مردم، این افکار واندیشه ها،‌تنها افکار و اندیشه هایی است که بدان الفت و انس گرفته اند و بدان گرایش و تمایل دارند ، اما نسبت به اندیشه ها و افکار دیگر حالتی از انزجار و تنفر دارند.(بقره، آیه 170)

انسان ها هر چند که به طور طبیعی و فطری به خیر و خوبی و زیبایی تمایل و گرایش دارند، ولی تحت فشار جامعه ممکن است به سوی شر و زشتی بروند و به اشخاص از کودکی اجازه داده نشود تا بر این فطرت باقی بماند. در برخی از گزارش های موجود در شبکه جهانی اینترنت این معنا آمده است که 70 درصد از خانواده های کانادایی لخت و عریان در خانه به سر می برند. شرایطی چنین همانند شرایط موجود در زمان نوح(ع) است که کودکان را جز بر کفر و فجور پرورش نمی دهد. این گونه است که کودکان کم تر از نه یا هفت سالگی به مسایل سکس و جنسی آلوده می شوند و از طبیعت و فطرت خود دور می گردند.

توهم افکارعمومی

چنان که گفته شد افکار عمومی دو کارکرد منفی و مثبت در حوزه جامعه پذیری به جا می گذارد. افکار عمومی در دو حوزه افکار و رفتار آدمی تاثیر شگرفی دارد. بنابراین می تواند افکار سازنده و مفیدی را منتقل کند یا افکار سالم را تخریب نماید؛ چنان که افکار عمومی می تواند رفتار سازنده و هنجاری را تقویت نماید و یا به گسترش نابهنجاری ها و تخریب هنجارها کمک کند.

شاید بارها خودتان خواسته باشید و یا دیگران از شما خواسته باشند تا همرنگ جماعت شوید؛ چرا که هر گونه مخالفت علیه جریان عمومی جامعه حرکت در جهت مخالف یا قدرت و توان شخص را تحلیل می برد یا به طور کامل شخص را از گردونه بیرون می راند و حق حیات و زندگی را از وی سلب می کند.

مساله نفوذ اجتماعی و طرد اجتماعی،‌ ارتباط تنگاتنگی با مساله همرنگی با جماعت و همراهی با افکار عمومی دارد. در بسیاری از جوامع کسانی که همرنگ جماعت شده اند و بر اساس آداب و سنت ها و رسوم عمل می کنند، مقبول بوده و از نفوذ اجتماعی قابل قبولی بهره مند می شوند. اما کسانی که با آداب و سنت ها درگیر می شوند، خواسته و ناخواسته مطرود جامعه می شوند و از فواید زندگی اجتماعی بی نصیب می گردند.

البته در بسیاری از موارد نوعی توهم است که آدمی را به کارهایی وادار می کند؛ چرا که بسیاری از مردم کارهای به جزئیات کار دیگری ندارند و توهمات درونی و ترس از افکار عمومی ما را به کارهای بیرون از خرد وادار می کند.

بو سعید فرد سرشناسی را به بازار فرستاد و گفت: شکمبه گوسفند را روی سر بگذارد و از میان بازار بگذرد. بعد از او خواست از یکایک افراد بپرسد که آیا اورا دیده اند یا نه؟ پرسید و خیلی ها او را ندیده بودند. بعد گفت:این خود بودی که خود را می دیدی!

آورده اند که خواجه حسن مؤدب، جوانی از بزرگزادگان و ثروتمندان نیشابور به خدمت شیخ درآمد، و شیخ اندک اندک روح او را می ورزید و می پروراند. خواجه حسن البته جوان هوشمند و خوش استعدادی بود، و بزودی در چشم و دل شیخ جا گشود. اما پس از مدّتی نگاه تیز شیخ دریافت که هنوز چیزی از آن خواجگی در باطن خواجه حسن باقی است.

روزی شیخ او را می خواند و به او فرمان می دهد که به سوی دیگر شهر برود و مقداری امعاء و احشاء گوسفند بخرد، آن را در سبدی بگذارد، سبد را بر سر بنهد و از میانه بازار به خانقاه بازگردد.

خواجه حسن لاجرم فرمان شیخ را اطاعت می کند. در راه بازگشت خون و نجاسات آن امعاء و احشاء بر سر و روی او جاری می شود، و این بزرگزاده محتشم لاجرم با روی و جامه آلوده از میانه بازار می گذرد تا به خانقاه برسد. وقتی که شیخ او را می بیند، به او فرمان می دهد که با همین وضع به آن سوی دیگر شهر برود و شکمبه ها را در چشمه ای بشوید و بازگردد. خواجه حسن به ناچار با آن سر و وضع رقت انگیز نیمه دیگر شهر را هم می پیماید تا هر آن کس که او را بار نخست ندیده بود، این بار ببیند! وقتی که حسن دوباره به خانقاه بازمی گردد، دیگر چیزی از خواجگی او باقی نمانده است.

شیخ که به فراست درمی یابد این ریاضت بر نفس جوان بسیار گران آمده و رنجی عظیم بر او نهاده است، به او می گوید اکنون تن و جامه بشوی، و دوباره به شهر بازگرد، و از مردم کوی و بازار بپرس که آیا شما ساعتی پیش مردی دیدید که سبد شکمبه بر سر از اینجا گذشته باشد؟ خواجه حسن اطاعت می کند. اما وقتی به شهر بازمی گردد و از مردم پرس و جو می کند، در می یابد که هیچ کس چنان فردی را ندیده است یا به یاد نمی آورد.

خواجه حسن شگفت زده به نزد شیخ بازمی گردد، و ماجرا را بازمی گوید. در این هنگام شیخ خطاب به خواجه حسن می گوید: "ای حسن! آن تویی که خود را می بینی والّا هیچ کس را پروای دیدن تو نیست. آن نفس توست که تو را در چشم تو می آراید، او را قهر می باید کرد و بمالید مالیدنی که تا بنشکنی دست از وی بنداری. و چنان به حقش مشغول کنی که او را پروای خود و خلق نماند." در واقع سخن شیخ این بود که تو مرکز عالم خلقت نیستی. این تویی که مدام خود را برانداز می کنی، و در کانون عالم و آدم می پنداری، مردم اما به کاروبار خود سرگرم اند، و تو برای آنها آنقدرها که می پنداری اهمیت نداری.

آن شب که صوفیان بر سر سفره آشی را که آشپز از آن شکمبه ها پخته بود، می خوردند، شیخ به طعن و مزاح خطاب به یاران گفت: "ای اصحابنا! بخورید که امشب خواجه وای حسن می خورید!" یعنی آشی می خورید که از خودبینی و رعونت خواجه حسن پخته شده است.

در حقیقت توهم این که همه زندگی او زیر نظر مردم است و می بایست به گونه ای رفتار کند که مورد رضایت خلق باشد، بسیاری از کارهای نادرست و نابخردانه ما را سبب می شود. بسیاری از حرف مردم ها،‌ تنها در ذهن بیمار ما ساخته می شود، وگرنه مردم به خیلی از افکار و رفتارهای ما کاری ندارند.

رضایت خالق نه خلق

در ضرب المثل های فارسی این عبارت است که در دروازه شهر را می شود بست ، ولی در دهان مردم را نه. این بدان معناست که اگر بخواهیم همه افکار و رفتارهایمان را بر اساس خوش آمد مردمان انجام دهیم می بایست از بسیاری از کارهای خردمندانه دست برداریم و یا به کارهایی اشتغال پیدا کنیم که بیرون از خواست و نظر و انگیزه و هدف ماست.

شاید داستان لقمان حکیم بتواند این معنا را به شکل بهتری تبیین نماید. در داستان های فارسی آمده است که لقمان حکیم به فرزندش پندهایی داده است. از جمله این که لقمان به فرزندش گفت: فرزندم ، هرگز به مدح و ذم مردم اعتنائى مكن؛  زیرا هر اندازه بكوشى نمى توانى رضایت همه مردم را تحصیل نمائى. پس ‍ چنان كن كه خدایت از تو راضى باشد.

فرزند: پدر، دوست دارم شاهدى بر موعظه خود بیاورى. لقمان حكیم همراه فرزندش با الاغ خود از خانه بیرون رفتند. لقمان سوار الاغ شد و فرزندش پیاده مى رفت . جمعى از مردم گفتند: این پیرمرد چقدر بى رحم است ، خودش سوار شده و طفل خرد

سالش باید پیاده برود. لقمان پیاده ، و پسر سوار شد. گروهى دیگر گفتند: چه پسر بى ادبى ، او سوار بر الاغ شده ، ولى پدر پیرش پیاده مى آید. این بار هر دو سوار شدند. عده اى گفتند: اینها چقدر بى رحم هستند. الان پشت الاغ مى شكند. ناچار هر دو پیاده شدند و به حركت خود ادامه دادند. بعضى گفتند: اینها چه اندازه احمق هستند، الاغ دارند، اما پیاده مى روند.

لقمان : فرزندم ، حالا دانستى هیچ راهى براى كسب رضایت همه مردم نیست !؟

انجمن کردن های مردم

یکی از مشکلات جامعه ما توجه بیش از اندازه به گفته های خرافی و سنت های پوچ مردمان است که وقت و هزینه بسیاری از مردم را می گیرد و ایشان را از اصل و هدف اصلی آفرینش و زندگی می اندازد. یکی از نوشته های جالب در این زمینه که در اینترنت است، در این جا نقل می شود. البته نویسنده مطلب را نشناختم و ندانستم ولی سخن او به کمال و تمام است که می بایست از آن درس عبرت گرفت.

مردم چه می گویند؟

می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟...گفتند: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!...گفتم: چرا؟... گفت:مردم چه می گویند؟!...

می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند... می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

مُردم. برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟!...

از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند. حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه کرده ام و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نیست: مردم چه می گویند؟!... مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، لحظه ای نگران من نیستند.
شنبه 21/12/1389 - 10:46
مهدویت
حتما مطالعه کنید بسیار زیباست
 

فوکویاما هم اعتراف می کند

 

 

فوکویاما کیست؟

فرانسیس فوکویاما (متولد در شیکاگو) فیلسوف پرآوازة آمریکایی و استاد در رشتة اقتصاد سیاسی بین‌الملل است که هم‌اکنون در دانشگاه جان هاپکینز واشنگتن به تدریس اشتغال دارد. وی همچنین دارای سابقة کار در ادارة امنیت امریکا و نیز تحلیلگر نظامی در شرکت «رند» از شرکتهای وابسته به پنتاگون می باشد.وی پس از نگارش مقاله پایان تاریخ و واپسین انسان (The End o History and the last man) در 1368/1989 که در 1370/1991 با تفصیل بیشتر و به همین نام، به صورت کتاب در آمد، به شهرت جهانی رسید. در این دو نوشته، فوکویاما به دفاع تاریخی از ارزشهای سیاسی غربی برخاست و استدلال کرد که رویدادهای اواخر قرن بیستم نشان می دهد که اجماعی جهانی به نفع دموکراسی لیبرال به وجود آمده است. این اجماع، مساوی است با پایان تاریخ به معنای این که در شکل گرفتن اصول و نهادهای بنیادی دموکراسی، پیشرفت بیشتری به وجود نخواهد آمد. البته، باز هم رویدادهایی خواهد بود، ولی تاریخ، به معنای داستان جهانی رشد و شکوفایی آدمی، خاتمه یافته است.

نظریه های فوکویاما درباره پایان تاریخ و نیز نظریه های جنگ تمدن ها و نظریه جنگ مذاهب از هانتینگتون از پایه های فکری تحولات بین المللی در چند سال گذشته بوده است و اتفاقاتی که در سال های گذشته پیش آمده و شکست نماینده فکری غرب (آمریکا) و شکست اسرائیل و پیروزی های چشمگیر کشورها و گروه های اسلامی شیعی نظریه های این متفکر غربی را زیر سوال برده است.

فوکویاما نظریه های معروف و نیز اعترافات معروفی دارد که در سال های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است که شما در این جا بخشی از اعترافات او را از گفته ها و نوشته هایش می‌خوانید.

اگر آمریکا بخواهد به ایران حمله کند !

فوکویاما میگوید: دولت آمریکا در حمله نظامی به ایران، منزوی‌تر از زمانی خواهد شد که قصد داشت به عراق حمله کند و اسرائیل تنها کشوری خواهد بود که به یقین با آمریکا در این تصمیم متحد خواهد شد.

هزینه نظامی آمریکا در حال حاضر برابر است با هزینه نظامی کل جهان، در نتیجه این سوال وجود دارد که چرا چنین قدرتی نتوانسته بعد از چهار سال و هزینه کردن حدود پانصد میلیارد دلار و کشته شدن شمار زیادی از نیروهای نظامی خود، صلح را به کشوری کوچک مانند عراق بازگرداند و حتی آن را کمی به سوی دموکراسی پیش ببرد؟

برخلاف القاعده، ایران نه یک شبکه بلکه یک کشور است که (برخلاف عراق) تاریخی کهن و معتبر دارد و به خاطر افزایش قیمت نفت مملو از امکانات گوناگون است؛ حکومت اسلامی حاکم بر این کشور - به ویژه پس از روی کار آمدن محمود احمدی نژاد - خط مشی تهاجمی در پیش گرفته است

در واقع آمریکا در وضعیتی نیست که به کشوری دیگر حملة نظامی و آن را اشغال کند، به خصوص کشوری که سه برابر عراق مساحت دارد. چنین حمله‌ای باید از طریق هوا صورت بگیرد که به تغییر حکومت و نهایتا متوقف کردن برنامه تسلیحات اتمی این کشور نخواهد انجامید.

در همین حال، اطمینانی نیست که اطلاعات آمریکا در مورد تاسیسات هسته‌ای ایران، بهتر از اطلاعات این کشور در زمان حمله به عراق باشد. حمله هوایی همچنین به احتمال زیاد باعث افزایش حمایت از حکومت ایران خواهد شد، نه سقوط آن و همچنین باعث تحریک حملات علیه اهداف آمریکایی و متحدانش در سراسر جهان خواهد شد. دولت آمریکا در حمله نظامی به ایران منزوی‌تر از زمانی خواهد شد که قصد داشت به عراق حمله کند و اسرائیل تنها کشوری خواهد بود که به یقین با آمریکا در این تصمیم متحد خواهد شد.

شیعه به روایت فوکویاما

درسال 1986 یعنی دراوج پیروزی‌های رزمندگان اسلام درجبهه مقاومت علیه استکبار جهانی ، فرانسیس فوکویاما درکنفرانسی در اورشلیم تحت عنوانبازشناسی هویت شیعه که توسط صهیونیستها برگزارشد، گفت:« شیعه پرنده ایست که افق پروازش خیلی بالاتراز تیرهای ماست.پرنده ای که دوبال دارد: یک بال سبزویک بال سرخ. بال سبز این پرنده همان مهدویت و عدالتخواهی اوست.چون شیعه در انتظار عدالت به سرمی برد،امیدوار است وانسان امیدوارهم شکست ناپذیر است.

او همچنین گفت: نمی‌توانید انسانی راتسخیر کنید که مدعی است کسی خواهد آمد که در اوج ظلم و جور، دنیا را پراز عدل و داد خواهد کرد. شیعه با این دو بال ، افق پروازش خیلی بالاست وتیرهای زهرآگین سیاسی، اقتصادی ،اجتماعی،فرهنگی ،اخلاقی و...به آن نمی‌رسد.از نظر فوکویاما شیعه بعد سوم هم دارد که بسیار مهم است:« این پرنده زرهی به نام ولایت پذیری برتن دارد.دربین کلیه مذاهب اسلامی، شیعه تنها مذهبی است که نگاهش به ولایت فقهی است.یعنی فقیه می تواند ولایت داشته باشد.این نگاه، برتر از نظریه نخبگان افلاطون است.»

شاید این استدلال های قوی را از نظریه پردازان شیعه هم کم شنیده باشیم که فوکویاما به عنوان یکی از معماران نظریه های دنیای نو به زبان می آورد.

جنگ عراق

فوکویاما که از هواداران تحت فشار دادن و تغییر رژیم در عراق بود، از اولین کسانی بشمار می رود که در مورد این مساله دچار تردید شد و سرانجام با آن به مخالفت پرداخت.

مجله «نیو ستیتزمن» در این مورد و در معرفی کتاب «پس از نومحافظه کاران» فوکویاما می‌نویسد: فوکویاما پیش و پس از ١١سپتامبر، خواستار فشار بر عراق بود ولی هر چه به حمله نهایی نزدیکتر شدیم، بیشتر در مورد موضع خود دچار تردید شد. این مجله می افزاید باید در نظر گرفت که نومحافظه کاران، تنها هواداران جنگ عراق نبودند، بلکه روشنفکرهای چپ امریکایی، بسیاری از دمکراتها و جمهوریخواهانی که جز نومحافظه کاران نبودند، طبل جنگ را بصدا در آوردند.

پیروزی سریع آمریکاییها در پس‌گیری کویت، عملیات کوزوو و شکست دادن طالبان باعث شدند که نومحافظه کاران تغییر رژیم در عراق را نیز ساده بپندارند. فو کویاما می گوید در مورد مساله سلاحهای کشتار جمعی در عراق به شدت غلو شده بود. آمریکا در حمله به عراق، حتی به نظر هم پیمانانش اهمیت نداد و استثنا بودن خود را مطرح کرد.

آخرین درس از اقدام نظامی علیه عراق این بوده که دولت کنونی آمریکا، در ادارة روز به روز سیاست‌های خود در مورد عراق ناتوانی زیادی نشان داده است. یکی از این ناتوانی‌ها، ضعف دولت بوش در دنبال کردن اهداف بلند پروازانه‌اش بوده است.در حالیکه آمریکا حدود سه سال پیش (ژوئن 2004) با موفقیت توانست اختیار حاکمیت عراق را به دست بگیرد و همچنین شش ماه بعد از آن انتخابات سراسری در این کشور برگزار شد، در آموزش ارتش عراق، انتصاب سفرا و از همه مهم‌تر در بازخواست مقاماتی که در عراق بد عمل کرده‌اند، شکست خورده است

فوکویاما می گوید: پروژه چندانی برای باز سازی عراق وجود نداشت و حل مسایل پس از حمله بسیار ساده عنوان شده بود. چرا که رامسفلد وزیر دفاع امریکا، جنگی سریع با جنگ افزار سبک و متحرک، و با تعداد محدودی نظامی را طرح ریزی کرده بود. در پی اثبات کارایی چنین عملیاتی بود که باعث گرفتاری آمریکایی‌ها شد. این جنگ باعث محدودیت عمل نیروهای آمریکایی در جاهای دیگر دنیا شده است و ناکامی در آن می تواند باعث چرخش سیاست خارجی آمریکا به سوی واقع گرایی وحتی منزوی شدن این کشور شود. به عبارت دیگر سناریوی پس از ویتنام دوباره تکرار می شود. فوکویاما امیدوار است چنین وضعی پیش نیاید چون قوی ترین و ثروتمندترین کشور دنیا می تواند نقش مهمی در جهان ایفا کند.

پایان تاریخ

او در سال ١992 با نوشتن کتا ب پایان تاریخ و انسان آخر به شهرت جهانی رسید. فوکویاما در این کتاب که اند کی پس از فروپاشی شوروی نوشته شده، لیبرال دمکراسی را مقصد نهایی تمام جوامع دانسته است.

در نظریه پایان تاریخ، فوکویاما معتقد است که همه مردم در پی دستاوردهای مدرن شدن از قبیل رفاه بیشتر و بهداشت بهتر و غیره هستند. آنها پس از بالا رفتن سطح زندگی، به تدریج خواستار مشارکت در سیاست شده و در دراز مدت جامعه به سوی لیبرال دمکراسی سوق داده خواهد شد

فوکویاما شکست‌ ایدئولوژی‌ کمونیسم‌ روسی‌ را دلیلی‌ بر پیروزی‌ ارزشهای‌ لیبرال‌ دموکراسی‌ غرب‌ و به‌ فرجام‌ رسیدن‌ منازعات‌ ایدئولوژیکی‌ تصور کرد.رؤ‌یای‌ خوش‌ فوکویاما چندان‌ نپایید و با تغییر و تحولات‌ سیاسی، اقتصادی‌ و نظامی‌ پس‌ از بی‌رنگ‌ شدن‌ حضور روسها و پایان‌ یافتن‌ به‌ اصطلاح‌ جنگ‌ سرد، جهان‌ وارد دوران‌ تازه‌ای‌ گردید و غولهای‌ دیگری‌ وارد مناسبات‌ بین‌المللی‌ شدند و خیلی‌ زود دانسته‌ آمد که‌ سخن‌ گفتن‌ از نظام‌ تک‌ قطبی‌ جهان، هذیانی‌ بیش‌ نیست‌ و با شرایط‌ تازه‌ جهانی، نه‌ تنها آمریکا قدرت‌ اول‌ پایان‌ قرن‌ نیست، بلکه‌ با توجه‌ به‌ سه‌ عامل‌ ذیل:

‌‌الف. قدرت‌ گرفتن‌ مجدد تمدن‌ و حوزه‌های‌ سیاسی، نظامی‌ - و حتی‌ اقتصادی‌ - جهان‌ اسلام‌ و به‌ تعبیر غربیها رشد حیرت‌انگیز «بنیادگرایی‌ اسلامی»؛

‌‌ب. سربر آوردن‌ قدرتهای‌ تازه‌ای‌ به‌ نام‌ چین‌ و هند از یک‌ سو و ژاپن‌ از سوی‌ دیگر؛

‌‌ج. تشکیل‌ اتحادیه‌ اروپا

منافع‌ آمریکا به‌ اندازه‌ شرایط‌ حاکم‌ بر دنیای‌ به‌ اصطلاح‌ دو قطبی‌ هم‌ تأمین‌ نمی‌شود.

فوکویاما به تازگی کتاب دیگری به نام پس از نومحافظه کاران منتشر کرده و موضوع اصلی آن را سیاست خارجی امریکا پس از ١١ سپتامبر دانسته است. او در کتاب 2۰۰ صفحه ای خود، ریشه های تاریخی و تحول اندیشه نومحافظه کاران را بررسی می نماید و توضیح می دهد که چرا خود را دیگر یک نومحافظه کار نمی‌داند و چرا از نظریه های قبلی خود برگشته است.

اگر نظریه فوکویاما با دیده دقت نگریسته شود می بینیم که او در واقع پایان تاریخ را گم کرده است، چون اگر بشریت بداند که جامعه آرمانی او آن چیزی است که الان وجود دارد، جا دارد به یک خودکشی دسته جمعی دست زند

و نیز بعد از تحولات اخیر واضح شد که لیبرال دموکراسی غرب توان ترسیم آینده انسان ها را با نظریه های خود ندارد و ادعاهای سیاستمداران غربی برای آزادی و رفاه مردم جهان توهمی بیش نیست ، به قول دوست ارجمندی که مثال می زد و می‌گفت: چگونه است فرانسه که مهد آزادی و تمدن غربی است نتوانسته نیم متر پارچه را بر سر چند دختر محجبه تحمل کند.

البته بد نیست بدانید نظریه پایان تاریخ فوکویاما نگاهی خوشبینانه و ساده لوحانه در برابر نظریه برخورد تمدن های هانتینگتون است که آینده دنیا را تاریک تصور می‌کند و جایی برای امید انسان ها هم نمی‌گذارد.

گر چه فوکویاما سخن از جنگ نمی‌کند ولی نمی‌توان برای رسیدن جهان به لیبرال دموکراسی از آن فرار کند؛ زیرا برای غلبه این شیوه و روش زیست بر جهان باید اندیشه و یا اندیشه‌های رقیب از سر راه کنار روند و یا کنار گذاشته شوند برای همین است که خیلی ها نظریه جنگ تمدن های هانتینگتون را پیش نیاز عملی شدن نظریه فوکویاما می‌دانند که بعد از جنگ تمدن ها و از بین رفتن فرهنگ های مختلف بخصوص فرهنگ اسلامی ، لیبرال دموکراسی بر جهان حاکم خواهد شد.

فوکویاما و اخلاق در آمریکا

فوکویاما از جمله کسانی است که به فروپاشی اخلاق در غرب اعتراف کرده و در مقاله با عنوان «اخلاق و فرهنگ در آمریکا» می‌گوید: ویلیام جی. بنت در سال 1994 کتابی را به عنوان نمایه شاخص های برجسته فرهنگی منتشر کرد و آمارهای مختلفی در باره گرایش های اجتماعی ارائه داد. بنت نشان داد که بین اواسط دهه 1960 و اوایل دهه 1990، سلامت اجتماعی آمریکا به صورت هولناکی وخیم بوده است. در دهه 1990،از هر سه نوزاد آمریکایی یکی نامشروع متولد می شود. تقریبا یک سوم مردان آمریکایی آفریقایی تبار که بین 20 تا 29 ساله اند به نحوی گرفتار نظام عدالت جزایی می شوند و همچنین دانش آموزان آمریکایی شرکت کننده در المپیادهای جهانی در مقایسه با کشورهای صنعتی دیگر، نازلترین رتبه ها را اخذ می کنند. طبق استدلال بنت، هرچند آمریکاییان از لحاظ مادی ثروتمندتر از هر زمان دیگر هستند، در وضعیت وحشتناک فقر اخلاقی به سر می برند.

از نگاه برخی آمریکاییان، آمریکا تنها کشوری نیست که مشمول این تحولات اجتماعی شده است; بلکه همه کشورهای صنعتی غیرسیاسی، شاهد اختلالات اجتماعی بسیار عظیمی در دهه 1990 بوده اند. من این پدیده را فروپاشی عمیق ارزش های اجتماعی غرب نامیده ام.

اکنون کسانی چون فوکویاما، هانتینگتون، مک لوهان و... هستند که سرنوشت غرب و میلیاردها انسان را با تصورات خام خود در دنیای لیبرال دموکراسی غرب به حراج گذاشته اند و سعی دارند موعود عصر جدید باشند اما نتیجه این تفکرات و نظریه ها تا الان استثمار ملت ها و نابودی فرهنگ ها و اشغال کشورها و کشته شدن صدها هزار انسان بیگناه و... بوده است.

منابع:

1. مقاله فوکویاما با عنوان پس از نو محافظه ‌گرایی چاپ شده در نیویورک تایمز: 19 فوریه 2006 قابل دسترسی در آدرس:

httP://www.liberaldemocrat-ir.com

2. مصاحبه فوکویاما با عنوان: آیا لیبرالیسم در نبرد با اسلام رادیکال است؟ قابل دسترسی در آدرس:

httP://www.washin tonPrism.or /showarticle.c m?id=26

3. مقاله تاریخ در پایان تاریخ نوشته فوکویاما ترجمه ابراهیم اسکافی قابل دسترسی در آدرس:

httP://world.iran-emrooz.net/index.PhP?/world/more/12519

4. مقاله اخلاق و فرهنگ در آمریکا; بنیان های متزلزل نوشته فوکویاما به نقل از ضمیمه روزنامه همبستگی، 29/11/81

5. مقاله پس از پایان تاریخ نوشته فرانسیس فوکویاما قابل دسترسی در:

httP://www.liberaldemocrat-ir.com/news.PhP?news=1119

6. httP://www.oPendemocracy.net/democracy- ukuyama/revisited_3496.jsP

7. مقاله دکترین بوش در مورد تحول خاورمیانه شکست خورده است نوشته فوکویاما قابل دسترسی در آدرس:

httP://www.soltv.net/articlesPer/MR-07-01-19- ukuyama.html

8. مصاحبه با فرانسیس فوکویاما. هفته نامه آلمانی زبان «اشترن». ترجمه این مصاحبه قابل دسترسی است در آدرس:

httP://jomhouri.com/a/04int/005455.PhP

--------------------------------------------------------------------------------

 

پدیدآورنده: علی محمدپور

سایت حوزه

شنبه 21/12/1389 - 10:36
سخنان ماندگار
 
می گویند تقوا از تخصص لازم تر است، آ نرا می پذیرم، اما می گویم: آنکس که تخصص
ندارد و کاری را می پذیرد، بی تقواست.
 

دکتر چمران
شنبه 21/12/1389 - 10:33
داستان و حکایت
بسم الله
 
 
 
روزی، در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود و قطره اشکی))
هم در چشم داشت، آهسته به من گفت:
آیا آن مرحوم را از نزدیک می شناختید؟
 
گفتم:
خیر قربان! خویشِ دور بنده بوده و به اصرار خانواده آمده ام، تا متقابلا،
در روز ختم من، خویشان خویش، به اصرار خانواده بیایند.
 
حرفم را نشنید، چرا که می خواست حرفش را بزند. پس گفت:
بله... خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت. آزارش به یک مورچه هم
نرسید. زخمی هم به هیچکس نزد. حرف تندی هم به هیچکس نگفت. اسباب رنجش
خاطر هیچکس را فراهم نیاورد. هیچکس از او هیچ گله و شکایتی نداشت. دوست و
دشمن از او راضی بودند و به او احترام می گذاشتند... حقیقتا چه خوب آمد و
چه خوب رفت...
 
گفتم:
این، به راستی که بیشرمانه زیستن است و بیشرمانه مردن. با این صفات خالی
از صفت که جنابعالی برای ایشان بر شمردید، نمی آمد و نمی رفت خیلی آسوده
تر بود، چرا که هفتاد سال به ناحق و به حرام، نان کسانی را خورد که به
خاطر حقیقت می جنگند و زخم می زنند و می سوزانند و می سوزند و می رنجانند
و رنج می کشند... و این بیچاره ها که با دشمن، دشمنی می کنند و با دوست
دوستی، دائما گرسنه اند و تشنه، چرا که آب و نان شان را همین کسانی خورده
اند و می
خورند که زندگی را "بیشرمانه مردن" تعریف می کنند. آخر آدمی که در طول
هفتاد سال عمر، آزارش به یک مدیر کلّ دزد منحرف، به آدم بدکار هرزه، به
یک چاقو کش باج بگیر محله هم نرسیده، چه جور جانوری است؟ آدمی که در طول
هفتاد سال، حتی یک شکنجه گر را از خود نرنجانده و توی گوش یک خبرچین
خودفروش نزده است، با چنگ و دندان به جنگ یک رباخوار کلاه بردار نرفته،
پسِ گردن یک گران فروش متقلب نزده، و تفی بزرگ به صورت یک سیاستمدار
خودباخته ی وابسته به اجنبی نینداخته، با کدام تعریفِ آدمیت و انسانیت
تطبیق می کندو به چه درد این دنیا می خورد؟ آقا ی
محترم!ما نیامده ایم که بود و نبودمان هیچ تاثیری بر جامعه بر تاریخ، بر
زندگی و بر آینده نداشته باشد. ما آمده ایم که با دشمنان آزادی دشمنی
کنیم و برنجانیم شان، و همدوش مردان با ایمان تفنگ برداریم و سنگر
بسازیم، و همپای آدمهای عاشق، به خاطر اصالت و صداقت عشق بجنگیم. ما امده
ایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم، نیامده ایم تا پس از مرگمان
بگویند: از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلومتر، ما باید
وجودمان و نفس کشیدنمان، و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان،و لبخند زدنمان
هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود... ما نیامده ایم فقط
به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و
چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند...
 
گمان می کنم که آن آقا خیلی وقت بود که از کنارم رفته بود، و شاید من هم،
فقط در دل خویش سخن می گفتم تا مبادا یکی از خویشاوندان خوب را چنان
((برنجانم که در مجلس ختمم حضور به هم نرساند
نادر ابراهیمی
 
 
شنبه 21/12/1389 - 10:27
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته