• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 897
تعداد نظرات : 355
زمان آخرین مطلب : 5955روز قبل
دانستنی های علمی

 

 

 
   
 
 
 

دانشمندان طی پژوهشی جدید به بررسی کلماتی پرداختند که صحیح نوشتن آن‌ها برای اغلب افرادی که زبان انگلیسی سروکار دارند، دشوار است.
کلمه "
separate" به معنی "جدا، جداگانه‌ و تفکیک‌ کردن‌" در صدر لیست کلماتی قرار دارد که بیشترین غلط املایی هنگام نوشتن آن صورت می‌گیرد؛ اغلب افراد حرف a پس از p را به اشتباه e
می‌نویسند.
دومین کلمه در لیست کلماتی که به اشتباه املاء(هجی) می‌شوند، "
definitely" است که اکثر افراد در تشخیص محل به کار بردن حروف i و e دچار مشکل می‌شوند.
کلماتی چون "
Manoeuvre " و "Occurrence" نیز در ادامه این لیست قرار دارند.
یکی از نکات جالب توجه در این پژوهش که بر روی 3 هزارو 500 نفر انجام گرفته آن است که اغلب انگلیسی زبانان مانند ما، کلمات انگلیسی را همان‌طور که تلفظ می‌شوند، نوشته و به این ترتیب اغلب اشتباه می‌کنند.
کلمات "
consensus" و "unnecessary" و "Acceptable" و "referred"نیز در ادامه این لیست ده تایی قرار دارند.
2 سوم از افرادی که در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفته‌اند، اذعان دارند که امکانات تصیح املاء کلمات در نرم‌افزارهای رایانه‌ای ویرایش کلمات، آنها را در صحیح نوشتن کلمات در نامه نگاری‌های دستی یا یادداشت‌نویسی ناتوان ساخته است.
نکته قابل توجه دیگر آن است که باوجود چنین اشتباهاتی در نوشتن، بیش از 77 درصد از افراد توانایی خود در صحیح نوشتن را با کلمات "خوب " یا "خیلی خوب" توصیف می‌کنن

 

 

منبع : تبیان تبریز

شنبه 3/7/1389 - 19:2
شخصیت ها و بزرگان

دانشمندان ثابت کردند بخشی از نظریه نسبیت انیشتین در مقیاسهای انسانی نیز صحت دارد: هر چه ارتفاع شما بیشتر باشد زودتر پیر می شوید.

 محققان یکی بخشهای نظریه نسبیت انیشتین را در مقیاس انسانی به اثبات رساندند و نشان دادند هر چه فاصله انسان از زمین بیشتر شود، گذشت سریع زمان درباره انسان نیز صدق خواهد کرد.این به آن معنی است که حتی اگر در طبقه آخر یک آسمان خراش زندگی کنید نیز نسبت به زمانی که در یک خانه روستایی زندگی می کنید، سریعتر سالخورده خواهید شد زیرا نیروی گرانش در ارتفاع ضعیف تر شده و زمان سریعتر می گذرد.این کشف توسط دانشمندان آمریکایی صورت گرفته و نظریه ای که برای اولین بار توسط انیشتین مطرح شد را تایید می کند. در این نظریه آمده است زمانی که ساعتها از زمین فاصله بگیرند به دلیلی ضعیف شدن نیروی گرانش سریعتر کار می کنند. با وجود اینکه این ایده از سالها پیش پذیرفته شده بود اکنون برای اولین بار امکان اندازه گیری آن با دقتی بالا فراهم آمده است.فیزیکدانان موسسه ملی استاندارد و تکنولوژی با استفاده از یک جفت از دقیق ترین ساعتهای جهان به سادگی نشان دادند حرکت ساده بالارفتن از پله ها می تواند منجر به گذشت سریعتر زمان شود. بر اساس این آزمایش ساده، در صورتی که یکی از ساعتها تنها یک طبقه بالاتر از ساعت دیگری قرار بگیرد، سرعت حرکت آن مقداری به اندازه بخشی کوچک از ثانیه بیشتر از ساعت پایینی خواهد بود.بر این اساس بالا رفتن از چند پله می تواند 90 میلیاردم یک ثانیه را از عمر 79 ساله یک فرد کم کند. با رفتن به ارتفاع 3 متری از یک ساختمان نیز 900 میلیاردم از ثاینه از عمر فرد با سرعت بیشتری سپری خواهد شد.همچنین در صورتی که مجبور باشید بقیه عمر خود را در آخرین طبقه از ساختمان 102 طبقه ای و 381 متری "امپایر استیت " سپری کنید 104 میلیاردیم از ثانیه را از دست خواهید داد.محققان برای اجرای این آزمایشها از ساعتهای اتمی "منطق کوانتمی" که از دقت بسیار بالایی برخوردارند استفاده کرده و ثابت کردند ارتفاع گرفتن باعث می شود سرعت حرکت ساعتها به دلیل کاهش فشار گرانشی افزایش پیدا کند.

بر اساس گزارش بی بی سی، با این همه محققان موسسه ملی استاندارد و تکنولوژی تایید کردند این پدیده که به تاخیر زمانی گرانشی شهرت دارد هیچ تاثیری بر زندگی انسانها ندارد زیرا تفاوت در حرکت زمان به اندازه ای ناچیز است که انسانها توانایی احساس آن را ندارند اما می تواند در زمینه های علمی مانند ژئوفیزیک کاربردهای اساسی داشته باشد.

منبع: سایت راسخون
شنبه 3/7/1389 - 18:58
اخبار
 

 

دانشمندان یک اسپری بینی ساختند که می‌تواند احساس خجالت را در انسان از بین ببرد.
مطالعات محققان نشان می‌دهد هورمون اکسیتوسین که به نام هورمون عشق معرف است می‌تواند به افراد خجالتی در کنار گذاشتن این حس منفی کمک کند.
احساس خجالت تاثیر منفی زیادی روی مناسبات اجتماعی انسان‌ها می‌گذارد، اما دانشمندان معتقدند استفاده از هورمون اکسیتوسین می‌تواند در برطرف کردن این حالت و افزایش علاقه به ارتباط و گفتگو با دیگران کمک کند. هم‌چنین این هورمون می‌تواند به افرای که از کمبود‌های عاطفی شدید رنج می‌برند و علائمی مشابه با اوتیسم پیدا می‌کنند نیز کمک کننده باشد.
در حقیقت دانشمندان به دنبال فهمیدن این موضوع بودند که آیا این هورمون که به طور طبیعی در بدن تولید می‌شود می‌توانند میزان ارتباط ما با دیگران را افزایش دهد و ما را اجتماعی‌تر کند یا خیر.
آن‌ها مطالعه‌ای را روی 27 نفر انجام داده و برای تعدادی از آن‌ها این هورمون را تجویز کردند که از طریق اسپری‌های بینی وارد بدن می‌شد.
انجام این مطالعه نشان داد هورمون اکسیتوسین میزان علاقه و حس دلسوزی انسان‌ها نسبت به یکدیگر را افزایش می‌دهد و هم‌چنین علاقه انسان‌ها به داشتن ارتباطات اجتماعی را ارتقاء می‌بخشد.
پروفسور جنیفر بارتز از مدرسه پزشکی مونت سینای در این باره گفت: ما از قبل هم می‌دانستیم اکسیتوسین میزان درک و فهم انسان‌ها از یکدیگر را افزایش می‌دهد. این هورمون خصوصا در مورد افرادی که ارتباطات اجتماعی کافی ندارند تاثیر زیادی از خود نشان داد.

منبع: سایت راسخون
شنبه 3/7/1389 - 18:53
شخصیت ها و بزرگان
 

قربانت شوم
الساعه که در ایوان منزل با همشیره‌ی همایونی به شکستن لبه‌ی نان مشغولیم، خبر رسید که شاهزاده موثق‌الدوله حاکم قم را که به جرم رشا و ارتشا معزول کرده‌بودم به توصیه‌ی عمه‌ی خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان رانده‌اید. فرستادم او را تحت‌الحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره‌ی امور مملکت به توصیه‌ی عمه و خاله نمی‌شود.

  منبع: ارسالی از یک دوست

 

 
شنبه 3/7/1389 - 18:49
داستان و حکایت

از خدا پرسید خوشبختی را کجا میتوان یافت

خدا گفت آن را در خواسته هایت جستجو کن

و

از من بخواه تا به تو بدهم

با خود فکر کرد و فکر کرد

 

اگر خانه ای بزرگ داشتم بی گمان خوشبخت بودم

خداوند به او داد

اگر پول فراوان داشتم یقینا خوشبخت ترین مردم بودم

خداوند به او داد

 

اگر ..... اگر ....... واگر


اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود

از خدا پرسید حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم

خداوند گفت باز هم بخواه

گفت چه بخواهم هر آنچه را که هست دارم

گفت بخواه که دوست بداری

بخواه که دیگران را کمک کنی

بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی

و او دوست داشت و کمک کرد

و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می نشیند

و نگاه های سرشار از سپاس به او لذت می بخشد

رو به آسمان کرد و گفت

خدایا خوشبختی اینجاست در نگاه و لبخند دیگران

====================

 

حقیقت این است که برای خوشبختی، هیچ زمانی بهتر از همین الآن وجود ندارد

اگر الآن نه، پس کی؟
زندگی همواره پر از چالش است

بهتر این است که این واقعیت را بپذیریم و تصمیم بگیریم
خیال می کنیم که زندگی،.... همان زندگی دلخواه

موقعی شروع میشود که موانعی که سر راهمان هستند، کنار بروند
مشکلی که هم اکنون با آن دست و پنجه نرم میکنیم، کاری که باید تمام کنیم
زمانی که باید برای کاری صرف کنیم، بدهی‌هایی که باید پرداخت کنیم و

بعد از آن زندگی ما، زیبا و لذت بخش خواهد بود
بعد از آنکه همه اینها را تجربه کردیم

تازه می فهمیم که زندگی، همین چیزهایی است که ما آنها را موانع می‌شناسیم
این بصیرت به ما یاری میدهد تا دریابیم

که جاده‌ای بسوی خوشبختی وجود ندارد
خوشبختی، خودٍ همین جاده است

برای آغاز یک زندگی شاد و سعادتمند لازم نیست که در انتظار بنشینیم
در انتظار فارغ التحصیلی، بازگشت به دانشگاه، کاهش وزن

، افزایش وزن، شروع به کار، مهاجرت، دوستان تازه، ازدواج، شروع تعطیلات،

صبح جمعه، در انتظار دریافت وام جدید، خرید یک ماشین نو،

باز پرداخت قسطها، بهار و تابستان و پاییز و زمستان، اول برج

پخش فیلم مورد نظرمان از تلویزیون، مردن، تولد مجدد

خوشبختی یک سفر است، نه یک مقصد
هیچ زمانی بهتر از همین لحظه برای شاد بودن وجود ندارد
زندگی کنید و از حال لذت ببرید
اکنون فکر کنید و سعی کنید به سؤالات زیر پاسخ دهید

پنج نفر از ثروتمندترین مردم جهان را نام ببرید
برنده‌های پنج جام جهانی آخر را نام ببرید.
آخرین ده نفری که جایزه نوبل را بردند چه کسانی هستند؟
نفرات برتر کنکور در چهار سال گذشته

آخرین ده بازیگر برتر اسکار را نام ببرید
نمی توانید پاسخ دهید؟ نسبتاً مشکل است، اینطور نیست؟

نگران نباشید، هیچ کس این اسامی را به خاطر نمی آورد
روزهای تشویق به پایان میرسد
نشانهای افتخار خاک می گیرند
برندگان به زودی فراموش میشوند
اکنون به این سؤالها پاسخ دهید

نام سه معلم خود را که در تربیت شما مؤثر بوده‌اند ، بگویید
سه نفر از دوستان خود را که در مواقع نیاز به شما کمک کردند، نام ببرید

افرادی که با مهربانیهایشان احساس گرم زندگی را به شما بخشیده‌اند

به یاد بیاورید

پنج نفر را که از هم صحبتی با آنها لذت میبرید، نام ببرید

حالا ساده تر شد، اینطور نیست؟

افرادی که به زندگی شما معنی بخشیده‌اند

،ارتباطی با (ترین‌ها) ندارند، ثروت بیشتری ندارند، بهترین جوایز را نبرده‌اند
آنها کسانی هستند که به فکر شما هستند

مراقب شما هستند، همانهایی که در همه شرایط، کنار شما میمانند
کمی بیاندیشید. زندگی خیلی کوتاه است
شما در کدام لیست قرار دارید؟ نمیدانید؟
اجازه دهید کمکتان کنم
شما در زمره مشهورترین نیستید

ولی
شما دوستان از جمله کسانی هستید که برای درمیان گذاشتن این پیام در خاطرمن بودید

====

به خاطر داشته باش که همه می خواهند روی قله کوه زندگی کنند

اما تمام شادی ها وقتی رخ می دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستیم

منبع: ارسالی از یک دوست

شنبه 3/7/1389 - 18:45
سلامت و بهداشت جامعه

1-اعداد و ارقام غیر ضروری رو دوربنداز! این اعداد شامل سن، قد و وزن میشه بگذار دکترها راجع به این عددها نگران باشن خوب واسه همینه که بهشون ویزیت می دی. 2 دوستهای شاد و خوش و خرم و سر حالت  رو برای خودت نگه دار! آدمهای بی حس و حال تو رو هم بی حال می کنن ( اگه خودت جزو این دسته ای حواست باشه!) 3- دائم در حال یادگیری باش! سعی کن بیشتر راجع به کامپوتر، کارهای دستی،باغبانی و خلاصه هرچی که فکر می کنی یاد بگیری هیچوقت نگذار مغزت بی کار بمونه "مغز بیکار پاتوق شیطانه" این شیطان هم اسمش آلزایمر ِ

4- از چیزهای ساده، لـــذت ببر

 5- اغلب بخنـــــد، قهقهه های بلند و طولانی اونقدر بخند که نفست بند بیاد اگه دوستی داری که خیلی باهاش می خندی، پس خیلی باهاش وقت بگذرون 6- گاهی اوقات یه کم اشک بریز سختی کشیدن هست، غمگین بودن هست اما ادامه بده تنها کسی که تمام طول زندگیمون کنار ماست، خود ما هستیم پس تا وقتی که زنده ایی زندگی کن 7- دور و اطرافت رو با آدمهاو چیزهایی پر کن که دوستشون داری با د وستها و فامیل، با یادگاری هات، حیووون خونگی، موسیقی ، گل و گیاه و خلاصه هرچیزی خوب حالا  خونه ات پناهگاه و محل آرامشت شد؟

بگو ببینم، رابطه ات با خدا چطوره؟

 8- سلامتیت رو جشن بگیر و بهش اهمیت بده! اگه سالمی، سعی کن این وضعیت رو حفظ کنی اگه وضعت متغیره، سعی کن متعادلش کنی و حالت رو بهتر کنی اگر هم فکر می کنی تنهایی از پسش بر نمی آیی،از یک نفر کمک بگیر  9- به سمت ناراحتی ها ت سفر نکن! برو به یک مرکز خرید، برو به یه محله ی دیگه، حتی برو یه کشور دیگه اما هیچ وقت جایی نرو که باعث سرافکندگی و احساس گناهت بشه  10- از هر فرصتی که داری استفاده کن و به همه کسانی که دوستشون داری، عشقت رو نشون بده

 

 

منبع: ارسالی از یک دوست

شنبه 3/7/1389 - 18:40
دانستنی های علمی
  


 

یک روز گرم تابستانی را تصور کنید: با اینکه کولر ها روشن هستند و لباس تابستانی پوشیده ایم اما هنوز گرما ما را کلافه می کند. ساعت 8 شب است اما هنوز هوا روشن است! بچه ها اصرار دارند به پارک یا خرید برویم! توضیح این مطلب برای آنها کمی مشکل است که الان شب است و به زودی باید شام بخوریم! و البته کمی دیگر وقت خواب است! به عکس زمستان که هنوز بسیاری از کارها روزانه ما مانده است، اما هوا رو به تاریکی می رود! بچه ها هنوز تکالیفشان راتمام نکرده اند اما احساس خواب آلودگی می کنند. هوا دیگر تاریک شده و فکر می کنند دیگر باید وقت خواب باشد! این تفاوت دما وتفاوت طول روز از کجا ناشی می شود؟

بیشتر مردم تصور می کنند که پاسخ این پرسش ساده را می دانند اما عجله نکنید! پاسخ به آن سادگی که فکر می کنید نیست!

مدار زمین بسیار به شکل دایره نزدیک است اما کاملاً دایره نیست و کمی کشیده و بیضی شکل است. بیشتر مردمی که این موضوع را می دانند، مدار زمین را به صورت بیضی خیلی کشیده ای که خورشید در یکی از کانون های آن قرار دارد تصور می کنند و فکر می کنند فصل ها نتیجه دور و نزدیک شدن زمین به خورشید است. یعنی تصور می کنند تابستان ها زمین به خورشید نزدیک و زمستان ها دورتر است. اما جالب است بدانید در تیرماه که در نیمکره شمالی تابستان آغاز می شود ما در دورترین فاصله از خورشید قرار داریم. در این زمان در نیمکره جنوبی آغاز زمستان است. وهنگامی که نیمکره شمالی زمستان را پشت سر می گذارد، زمین به خورشید نزدیک تر است ودر نیمکره جنوبی گرما بیداد می کند!

اگر دلیل گرما و سرما فصل ها دوری ونزدیکی از خورشید بود، تابستان و زمستان در نیمکره شمالی وجنوبی همزمان رخ می داد. کلید حل این مسئله کج بودن زمین است.

زمین به دور محوری که از قطب های زمین می گذرد می گردد. حرکت وضعی زمین که موجب پیدایش شب و روز می شود تقریباً 24 ساعت طول می کشد. علاوه بر این، زمین در صفحه ای که به آن صفحه دایره البروج می گویند به دور خورشید می گردد. این حرکت حدود 25/365 روز طول می کشد. اما محور گردش وضعی زمین بر صفحه دایره البروج عمود نیست و با راستای عمود زاویه 4/23 درجه را می سازد. همین کج بودن محور زمین است که موجب پیدایش فصل ها می شود. این کج بودن تعیین می کند که نور خورشید چگونه به زمین برسد و هر بخشی از زمین چه مدت زیر تابش خورشید باشد.

از اوایل فروردین تا اواخر شهریور، نیم کره شمالی رو به خورشید قرار می گیرد وخورشید با زاویه عمود تری به سطح نیمکره شمالی می تابد. یعنی مقدار انرژی ای که هر متر مربع از این بخش زمین دریافت می کند بیشتر می شود. همچنین در این وضعیت طول روز بلندتر است.

افرادی که در نیمکره شمالی در عرض جغرافیایی مشخصی زندگی می کنند ، در این زمان مدت بیشتری در نور خورشید هستند بنابراین طول روز بلندتر و طول شب کوتاهتر است. در این زمان خورشید که از دید ناظر زمینی از شرق طلوع می کند در غرب غروب می کند، در طی روز قوس بلندتری را طی می کند و علاوه بر تابش عمودی تر، مدت بیشتری در آسمان است. در این زمان خورشید با زاویه کمتری به نیمکره جنوبی می تابد وطول روز کوتاهتر وطول شب بلند تر است.

البته خط استوا استثنا است، زاویه تابش خورشید بر خط استوا در تمام طول سال یکسان است و طول روز هم با طول شب برابر است. برای درک بهتر موضوع، چراغ قوه ای را تقریباً عمودی به دیوار بتابانید. دایره کوچک و روشنی بر روی دیوار پدیدار می شود. حالا آن را به طور مایل به دیوار بتابانید. لکه بزرگتر ولی کم نورتر می شود. روی زمین هم، کج بودن محور زمین موجب تغییر زاویه تابش خورشید می شود و فصل ها را ایجاد می کند. برای مثال فردی را که در عرض جغرافیایی 40 درجه ( مثلاً شمال غربی ایران) زندگی می کند را در نظر بگیرید؛ در نخستین روز تابستان هنگام ظهر محلی ، خورشید بسیار بالاست و از افق حدود 5/73 درجه فاصله و با خط عمود فقط 5/16 درجه فاصله دارد. اما در اول ظهر زمستان در این منطقه خورشید فقط 5/26 درجه بالاتر از افق است پس بسیار مایل می تابد وبا خط عمود 5/63 درجه زاویه دارد. وقتی خورشید با چنین زاویه مایلی می تابد، سطحی را روشن می کندکه مساحتش بیش از دو برابر مساحت سطح نورگیر در تابستان است (مانند چراغ قوه عمودی ومایل) چون نور در مساحت بیشتری پخش شده است، گرمایش کمتر از نصف مقداری است که در تابستان به زمین می رسد. بنابراین هوا سردتراست.

ساکنان نیمکره شمالی، اول تیر ماه (انقلاب تابستانی)،طولانی ترین روز سال و کوتاه ترین شب را پشت سر می گذارند و اول دی ماه (انقلاب زمستانی)، کوتاه ترین روز و طولانی ترین شب را پیش رو دارند!که همان شب یلداست . در این شب افراد خانواده و فامیل گرد هم می آیند تا این شب طولانی و سرد را با نقل داستان و تافل به دیوان حافظ، در کنار عزیزانشان به گرمی سپری کنند.

اگر شما نزدیک خط استوا زندگی کنید، در واقع اصلا تغییر فصلی ندارید یا به عبارت دیگر تنها یک فصل دائمی تابستان دارید. اگر در قطب شمال یا جنوب زندگی کنید، آنگاه فصل‌هایی بسیار طولانی خواهید داشت. تابستانی طولانی که در آن خورشید همیشه در بالای آسمان است و زمستانی طولانی که در آن خورشید همیشه در حال غروب است.در قطب شمال، خورشید برای 182 روز متوالی در زمستان در حالت غروب است و بالاخره اگر بین این دو منطقه زندگی کنید، چهار فصل خواهید داشت.کره زمین، که سالی یک بار به دور خورشید می‌گردد، دارای 23.5 درجه انحراف محوری است. هنگامی که راس زمین به سوی خورشید است، در نیمکره شمالی تابستان است؛ در این حالت خورشید به به بالاترین مکان خود آسمان می‌رسد و طولانی‌ترین روزها ایجاد می‌شوند.پس از اینکه زمین یک چهارم مدارش را طی کرد، پاییز رخ می‌دهد. هنگامی راس کره زمین به سوی مخالف خورشید است، در نیمکره شمالی زمستان است. پس از اینکه زمین یک چهارم دیگر مدار را می‌پیماید بهار فرا می‌رسد.تغییر فصول هیچ ربطی به فاصله زمین از خورشید ندارد، این فاصله تنها به مقدار جزئی در حرکت زمین به دور خورشید تغییر می‌کند، زیرا مدار کره زمین دایره کامل نیست و فصل‌ها ربطی به گردش زمین به دور محور خودش هم ندارند، که چرخه 24 ساعته شب و روز (بسته به اینکه کدام طرف زمین به طرف خورشید باشد) ندارند.

در سیارات دیگر چه خبر است؟

سری هم به چند سیاره دیگر منظومه شمسی بزنیم. از مریخ شروع می کنیم چون بسیار شبیه به زمین است. قطر مریخ کمتر از قطر زمین است مریخ با سرعت کمتری نسبت به زمین به دور خود می چرخد. این دوران 24 ساعت 37 دقیقه طول می کشد.مدار مریخ 2/25 درجه کج است یعنی حدود 2 درجه بیشتر از زمین. بنابراین فصل هایش بسیار شبیه زمین است. اما هر سال مریخ 88/1 سال زمین یعنی 1 سال و 10 ماه و 15 روز یا 687 روز طول می کشد. و هر فصل مریخ معادل 6 ماه زمینی است.

اما مشتری! وضعیت مشتری، پنجمین سیاره منظومه شمسی بسیار متفاوت است. این سیاره غول پیکر تندتر از همه سیارات به دور خودش می چرخد یعنی حدود 9 ساعت و 50 دقیقه و سال آن معادل 86/11 سال زمینی است (معادل 4339 روز). مشتری روز کوتاه و سال بلند دارد ولی فصل هایش مانند زمین و مریخ نیست. چون محورش تقریباً عمودی است و زاویه آن با خط قائم فقط 1/3 درجه است ونیم کره شمالی و جنوبی آن تقریباً به یک اندازه از خورشید نور می گیرند.

سیاره هفتم یعنی اورانوس جالب ترین وضعیت را دارد. یک سال اورانوس یعنی یک دور گردش کامل به دور خورشید 75/83 سال زمین است. این سیاره هر 17 ساعت یک بار به دور خودش می چرخد. آنچه این سیاره را شگفت انگیر می کند، مقدار کج بودن محورش است. انحراف محور اورانوس 9/97 درجه است، یعنی اورانوس تقریباً بر محورش خوابیده است.و مثل اینست که روی

 منبع: ارسالی از یک دوست

شنبه 3/7/1389 - 18:22
سلامت و بهداشت جامعه
 برخی اوقات والدین به کودکان اجازه می دهند تا از یک غذای خوب، مقدار زیادی بخورند، اما این کار به ضرر کودکانشان است.دکترترزا کاترین” از دانشکده پزشکی دانشگاه “بوفالو” در آمریکا می گوید: والدینی که تصور می کنند خوردن یک جعبه توت فرنگی برای کودکانشان مفید است، اشتباه می کنند.کاترین با اشاره به اینکه مصرف بسیار زیاد غذای سالم نیز می تواند مشکل ایجاد کند، افزود: مصرف کالری زیاد به همراه فعالیت فیزیکی کم موجب بروز چاقی به ویژه در کودکانی که والدین چاق دارند و در افرادی می شود که مستعد ابتلا به این بیماری هستند.کاترین به والدین توصیه می کند که برای پیشگیری از ابتلا به چاقی در کودکانشان، اول شاخص جرم بدن (بی.ام.آی) خود و فرزندشان را محاسبه کنند، دوم اینکه بدانند کودکان کم سن و سالی که به نظر نمی رسد اضافه وزن دارند نیز می توانند چاق باشند.

آخر اینکه الگوهای مناسبی باشند؛ بطوری که اگر در یخچال خانه به جای میوه و سبزیجات پر از تنقلات باشد کودکان تصور می کنند همین ها غذا است.

 

 

منبع:ارسالی از یک دوست

شنبه 3/7/1389 - 18:19
شهدا و دفاع مقدس

در دوران دفاع مقدس، همه قومیت‌های ایرانی حضور داشتند و از نظام و سرزمین خود دفاع كردند. در میان رزمندگان از هر صنفی حضور داشت؛ سپاهی، ارتشی، دانشگاهی، دانش‌آموز، كارمند، كارگر و بازاری. همه اقشار از هر قومیتی دفاع از كشور را وظیفه خود می‌دانستند و فارغ از مرزبندی‌های ظاهری در رفع خطر از این سرزمین كهنسال، جانانه جنگیدند؛ عده‌ای به شهادت رسیدند و به عزت ابدی دست یافتند، عده‌ای سلامت جسمی خود را به مخاطره‌ انداختند و هنوز هم آثار جراحت را بر بدن خود دارند و زجر می‌كشند، عده‌ای هم مظلومانه به دست دشمن نابكار گرفتار شدند و با پیكرهای مجروح تن به قضای اسارت دادند. جمع كثیری هم از زن و مرد و پیر و جوان شبانه‌روز در پشت جبهه، رزمندگان را یاری كردند.

به گزارش پیمانه به نقل از تابناک، در اردوگاه‌های رژیم صدام، همه قومیت‌ها و اقشار حضور داشتند. به طوری كه می‌شود گفت در هر اردوگاه، یك ایران كوچك شده به چشم می‌خورد. وحدت و انسجام اسرای ایرانی كه در میان آن‌ها، شماری از هموطنان مسیحی، زرتشتی و كلیمی به چشم می‌خوردند به گونه‌ای بود كه گاهی اعضای كمیته بین‌المللی صلیب‌سرخ می‌گفتند «شما در عراق یك جمهوری اسلامی دیگر تشكیل داده‌اید و اگر پرچم ایران را بر فراز اردوگاه به اهتزاز درآورید این حكومت به طور كامل موجودیت پیدا می‌كند

 

بنا بر این گزارش، دشمن در سراسر دوران مقاومت آزادگان، كوشید تا وحدت و همدلی و ایثار و پایداری آنان را بشكند و در سایه تفرقه، به اهداف خود برسد؛ ولی هرگز به مقصود خود نرسید و در پایان آن نبرد نابرابر فرهنگی، به شكست خود اعتراف كرد؛ همان گونه كه شكست در جبهه‌ها را پذیرفت و ابتكار عمل را از دست داد.

ذكر خاطراتی از آن دوران خالی از لطف به نظر نمی‌رسد. با ذكر چند خاطره كوتاه ذهن خوانندگان محترم را نسبت به فضای حاكم بر اردوگاه‌ها با فضایی كه الهام گرفته از جبهه‌ها و حال و هوای رزمندگان بود، روشن‌تر می‌كنیم.

خاطره اول:

حاج حنیفه یك پیرمرد عرب خوزستانی بود كه در اوایل جنگ اسیر شده بود. مرحوم حاج آقا ابوترابی می‌گفت: «با حاح حنیفه در یك سلول بودیم. او زیاد نماز می‌خواند و با تضرع دعا می‌كرد. بعثی‌ها حساس شدند و به او گفتند بعد از نماز چه دعایی می‌خوانی؟ از جواب امتناع كرد. وقتی اصرار كردند، گفت برای سلامتی امام و نابودی صدام دعا می‌كنم، نتیجه اینكه او را زیر شكنجه گرفتند و جیره ‌اندك آب و غذایش را قطع كردند او كه سه روز فشار تشنگی و گرسنگی را تحمل كرده بود، بیهوش شد؛ ولی از گفته خود بر نگشت».

خاطره دوم

امیر سرتیپ شهبازی در زمان دستگیری افسر ژاندارمری بود. افسری شجاع و غیرتمند كه تا پایان دوران مقاومت بر سر آرمان‌های انقلاب ایستاد. روزی او را به جرم پاره كردن روزنامه دیواری كه در آن بعثی‌ها به امام توهین كرده‌ بودند، به انفرادی بردند و زیر شكنجه قرار دادند. دست‌هایش را با زنجیر به سقف بستند و پاهایش را نیز به زنجیر كف سلول. از سر شب تا صبح شكنجه بعثی‌ها را تحمل كرد ولی از اقدام خود اظهار پشیمانی نكرد. مقاومت مردانه‌اش بعثی‌ها را خسته كرد و با سرافرازی از سلول بیرون آمد.


خاطره سوم

علیرضا زارعی نوجوانی سیزده یا چهارده ساله بسیجی، اندامی نحیف داشت و به همراه پدرش در جبهه‌های جنوب اسیر شده بودند. در اردوگاه موصل یك وقتی بعثی‌ها آب و غذا را از اسرا دریغ كردند، آثار تشنگی و گرسنگی در چهره‌ها آشكار شد. افسری بعثی برای شكنجه روحی اسرا، مقداری آب و نان آورد و به علیرضا تعارف كرد. در میان بهت و حیرت خود علیرضا را دید كه از پذیرفتن آب یخ و نان امتناع كرد با وجودی كه به شدت تشنه و گرسنه بود. او كه دست افسر بعثی را خوانده بود گفت «اگر به همه زندانی‌ها آب و نان بدهی من هم پیشكشت را قبول می‌كنم». او تشنگی و گرسنگی را تحمل كرد ولی حاضر نشد از صف متحد هموطنانش در برابر دشمن خارج شود.

خاطره چهارم

شهید خلیل فاتحی، پاسداری رشید و غیور از خطه آذربایجان شرقی بود. در اردوگاه موصل یك قدیم، بعثی‌ها پنجاه نفر را به اتهام خارج كردن سلاح از انبار به طبقه بالایی اردوگاه بردند و به شدت شكنجه كردند. آنها قصد داشتند همه پنجاه نفر را اعدام كنند. خلیل وقتی وضع را اینچنین دید، به فرمانده بعثی گفت «به جز خودم بقیه نقشی در بیرون آوردن سلاح‌ها از انبار نداشتند». همه نجات پیدا كردند ولی خلیل در زیر شكنجه‌های بعثی‌ها مردانه به شهادت رسید.

خاطره پنجم

دكتر چلداوی كه خود از اسرای مفقود بود، می‌گفت «روزی تكه كاغذی به دست بعثی‌ها افتاد كه حاوی شعری حماسی بود. بعثی‌ها به دنبال صاحب آن می‌گشتند و به این بهانه همه را اذیت كردند. یكی از اسرا برای رهایی بقیه از شكنجه، مسئولیت آن را به عهده گرفت. او را به شكنجه‌گاه بردند و از او خواستند كه به امام توهین كند. زیر بار نرفت. هر چه صدای كابل‌ها و نعره دژخیمان بلندتر می‌شد صدایی از آن اسیر مقاوم درنیامد. صبورانه شكنجه‌ها را تحمل كرد. گوشت و پوست كف پاهایش زیر ضربات كابل شكافته شد و به استخوان رسید ولی تن به خواسته دشمن نداد. وقتی خسته شدند و او را رها كردند تا چندین ماه توان راه رفتن را نداشت.

خاطره ششم

مرحوم آقای ابوترابی را به بهانه‌ای واهی زیر شكنجه گرفتند و آنقدر بر اندام نحیفش كابل زدند كه خون از بدنش جاری شد. بعثی‌ها برای شكستن مقاومت سایر اسرا و تحقیر سید آزادگان، از او خواستند به امام اهانت كند. وقتی زیر بار نرفت صدای كابل‌ها و فریادهای یا زهرای سید آزادگان به هوا برخاست و دل اسرا را به درد آورد. حاصل كار، پیكر كبود و خون‌آلود ابوترابی بود كه به خاطر امتناع از اهانت به رهبر خود، بی‌رمق روانه درمانگاه شد و حسرتی كه به دل بعثی‌ها ماند.

خاطره هفتم

در سالگرد هفته دفاع مقدس، بعثی‌ها نگهبان‌ها را دو برابر می‌كردند تا ما و امكان برگزاری هیچ برنامه‌ای نداشته باشیم. با وجود تلاش دشمن و مخاطره زیاد، مراسم رژه در یكی از اتاق‌ها برگزار شد. فضا محدود بود و امكانات خیلی كم ولی برافراشته شدن پرچم سه رنگ ایران و رژه اسرا با لباس و جوراب‌های مشكی كه به شكل پوتین درآمده بود و شنیدن صدای طبل و مارش نظامی خیلی روحیه‌بخش بود.


........................................


این هفت خاطره را به مناسبت هفته‌ دفاع مقدس نوشتم تا همه بدانند نعمت آزادی و عنوان آزادگی آسان به دست نیامد. من شاهد بودم كه بعثی‌ها در اواسط دوران مقاومت، سیم‌های خاردار را تعویض كردند، درب‌های آهنی كه دچار پوسیدگی شده بود، تعمیر و دیوارهای مستحكم زندان، بازسازی شد ولی گوشت و پوست اسرای محنت كشیده دوام آورد و روح بلند آنان هرگز به اسارت دشمن درنیامد.

امروز هم مثل دیروز، این سرزمین الهی و این بوستان بهشتی، مورد طمع دشمنان است، شغال‌ها و كركس‌ها منتظر غفلت ما هستند. مباد كه در اثر تفرقه و اختلاف، رهبر خود را تنها بگذاریم و دشمنان خون‌آشام بر ما مسلط شوند.

  

 

شنبه 3/7/1389 - 18:17
سينمای ایران و جهان
فیلم کمدی «نقشه شیطانی دکتر فومانچو» به رغم حضور ستاره ‌ای مطرح سینمای انگلستان «پیترسلرز» دراکران عمومی یک فاجعه به بار آورد و استقبالی از آن به عمل نیاید امابه دلیل اینکه آخرین فیلم این هنرمند و به حرمت درگذشت قهرمان داستانش به هرحال دیده شد. 
 حضور شخصیتها و بازیگرانی چون «پیتر سلرز»،« شرلوک هولمز»، «بتمن»، «سوپرمن»، «مرد عنکبوتی» و چندین و چند کاراکتر و شخصیت خیالی دیگر همگی بگونه‌ای جهان باعث شدند که ما هنر به نام سینما را برای همیشه در ذهن وخیال خودمان داشته باشیم و زندگی را بدون این هنر که به هنر هفتم شهرت دارد ادامه نیافتنی بدانیم.
هنر سینما چه قبول داشته باشیم وچه قبول نداشته باشیم هنری است که در زندگی روزمره مردم جریان دارد ومخاطبانش به واسطه این هنر می توانند به تمام آرزوها ی دست نیافتنی خود برسند.
جایی که مخاطب خسته و شکست خورده شرح حال زندگیش را بر پرده عریض سینما می بیند ودردلش حسرت می خورد که چرا نمی تواند به آرزوهای خودش دست پیدا کند وچندین مثال دیگر که در بحث ما نمی گنجد.
اما درعالم سینما هستند کاراکتر هایی که فقط در محدوده جغرافیایی و کشور و منطقه خود سرشناس به حساب می‌آیند و برای بقیه مردم جهان حساسیت و توجهی را جلب نمی‌کنند. در این میان بوده‌اند حتی کاراکترهای حقیقی که این گونه در عرصه سینما سال‌ها کارکرده‌اند و حتی همسایه بغل دستی نیز از حضور چنین هنرپیشه‌ای بی‌اطلاع بوده است.
سرآمد چنین هنرپیشه‌ها و کاراکترهای حقیقی که اهل انگلیس باشند یقینا «نورمن ویزدوم» است و سرآمد کاراکترهای غیرواقعی به احتمال فراوان می‌تواند همین دکتر فومانچو نام بگیرد .
فیلم کمدی «نقشه شیطانی دکتر فومانچو» با مدت زمان 101 دقیقه ای خود در حالی 30 سال پیش به اکران در آمد و شبکه چهار سیمای کشورمان آن را پخش کرد که شخصیت و بازیگر اصلی فیلم یعنی «پیترسلرز» دو هفته‌ای بود که ترک زندگی کرده بود.
آخرین فیلم این اسطوره سینمای انگستان یک اثر کمیک سهل و ممتنع است که مثل سایر ساخته‌های مشابه‌اش، روایت جنگ خیر و شر را در خود نهفته دارد. یک سوی ماجرا همان دکتر فومانچوی شیطان صفت قرار دارد و روی دیگر و طرف دیگر ماجرا، دنیس مای لند اسمیت ایستاده. فومانچو به دنبال اکسیر زندگی و آب حیات است و برای رسیدن به این مهم از هیچ کوششی فرو گذار نخواهد کرد ...
سکانس آغازین نقشه شیطانی دکتر فومانچو با برگزاری جشن تولد یک صدو شصت و هشتمین سال روز وی مصادف است. فومانچو مغرور و عصبی مثل همیشه، در حال تعریف و تمجید از خود است که ناگهان به موضوعی بسیار مهم اشارت می‌کند.
روندی که پیش از آن هرگر انجام نشده بود. فومانچو اعتراف می‌کند که با پیدا نکردن اکسیر و جادوی عمر طولانی و با یافت نشدن آب حیات او نمی‌تواند امیدوار باشد که سال بعد همین موقع و اینجا بتواند در نهایت سعادت و سلامت، جشن تولد 169 سالش را برگزار کند.
اینگونه است که از فرط عصبانیت مراسم را نیمه کاره می‌گذارد و به بهترین افرادش دستور می‌دهد بروند و آب حیات را پیدا کنند. از آن سو یک دنسن اسمیتی هم هست که او هم در دسترسی به این اکسیر جادو دارای سوابقی است و اگرچه الان دیگر بازنشسته شده اما خب فومانچو می‌خواهد به هر نحو که شده یا از طریق دوستانه و یا بسیار خصمانه کاری کند تا اطلاعات دنیس اسمیت و خودش را به چنگ بیاورد.
به زعم فومانچو ، با پیدا کردن اسمیت، دیگر چیزی تا رسیدن به سرچشمه آب حیات و عمر ابدی باقی نمی‌ماند.
کاراکتر خیالی «فومانچو» یا «دکتر فومانچو» اول بار در ابتدای قرن بیستم توسط نویسنده انگلیسی «ساکس هامر» خلق شد. شخصیتی که هامر بوجود آورد مدتی بعد چنان مشهور شد و طرفدار پیدا کرد که در زمینه‌های هنری دیگری جدای از قصه‌ها و نوول ها نیز درخشید.
می توان به جرات گفت که کاراکتر «دکتر فومانچو» طی سالهای 1920 تا 1980 به کرات در سریال های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی به عنوان یک شخصیت مورد توجه و استفاده نویسندگان و فیلمسازان قرار گرفته بود.
با این توضیح که عمده این ساخت و سازها محصولات انگلیسی بودند. در واقع«دکتر فومانچو» یک کاراکتر
صد در صد انگلیسی بود که در همانجا رشد و نمو یافت و در همان جا نیز کم کم به فراموشی سپرده شد. اگرچه سریال ها و فیلم‌های انگلیسی با پخش در دیگر کشورها باعث شدند تا «دکتر فومانچو» برای خودش در کشورهای اروپایی و در آمریکای شمالی نیز طرفدار پیدا کند.
فومانچو را می‌توان سرسلسله تمامی جنایتکاران و بدجنسان نامید که قصد و نیتی جز بروز اعمال شیطانی از خود نشان نمی‌دهد.
دکتر فومانچو علی الظاهر و یا به قول معروف شیطان مجسم است که اعمال پلیدش را دستیاران زبردستش به سرعت انجام می‌دهند و دز این رابطه از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کنند. فومانچو ظاهری مانند اهالی هندوچین دارد و در کارش مانند علوم پزشکی و دارو شناسی سرآمد همه است.
او در علم سیاست نیز تبحر دارد و البته همیشه خود را خیرخواه معرفی می‌نماید. اگر «پروفسور موریارتی» در سریال «شرلوک هولمز» را به یاد داشته باشید، «دکتر فومانچو» نیز چیزی در مایه‌های او شاید به حساب بیاید.
فیلم «نقشه‌های شیطانی دکتر فومانچو» محصول 1980 انگلستان است. پیش از این بارها و بارها از این شخصیت فیلم و سریال تهیه شده بود، اما اینکه چرا فیلم نقشه‌های شیطانی دکتر فومانچو این‌قدر مشهور شده بود دیگر ربطی به خود فومانچو و یا خالقش ساکس هامر نداشت. علت اصلی حضور پیتر سلرز در این فیلم و در نقش فومانچو بود همین.
و البته حضور سلرز در هر اثری مایه مباهات هست ولی حقیقتا این فیلم ضعیف‌ترین فیلم او به شمار می‌آید. سلرز که اکران فیلم را هم ندید و به دیار باقی شتافت، در همین سال فیلم کلاسیک و ممتاز «باغبان» را بازی کرده بود. این فیلم به لحاظ شرکت بازیگران ممتاز تقریبا در رده اول در سال 1980 قرار گرفته بود.
در فیلم سلرز در 2 نقش اصلی ظاهر می‌شود . یکی در نقش همان دکتر فومانچو و دیگری در نقش «دنیس مایلند اسمیت» و در این میان حضور «هلن میرن» و هم چنین «دیوید تامیلسون» نیز براعتبار اثر افزود. از سویی دیگر کمدی«نقشه شیطانی دکتر فومانچو» به عنوان یک فیلم 100 دقیقه‌ای توسط سه کارگردان
یعنی «پیتر سلرز» به همراه «پیرس هوگارد» و «ریچارد کواین» ساخته شد.
و فیلمنامه کار نیز توسط یک گروه با سرپرستی دو نفر یعنی «جیم ملوی» و «رودی دوچرمان» سرانجام گرفت.
به هرروی چند پارگی در نویسندگی و کارگردانی باعث شد علیرغم حضور ستاره ‌ای بی بروبرگرد سینمای انگلستان، کمدی «نقشه شیطانی دکتر فومانچو» یک فاجعه به بار بیاید و استقبالی از آن به عمل نیاید. ضمن اینکه این فیلم آخرین فیلمی است که «پیتر سلرز» در آن ایفای نقش کرده است و به همین رو نیز «نقشه شیطانی دکتر فومانچو» به حرمت درگذشت قهرمان داستانش، به هرحال دیده شد.
به هرحال «پیتر سلرز»به دلیل بازیها و گریم‌های متفاوتش در فیلم‌های گوناگون به مرد پنجاه چهره سینما مشهور بود و تاکنون از بین کمدین‌ها مطرح سینما فقط «چارلی چاپلین» و «وودی آلن» و «پیتر سلرز» نامزد دریافت اسکار شدند.
پیتر سلرز در8 سپتامبر سال 1925 در«همپشایر» انگلستان به دنیا آمد. پدر و مادرش در گروهی به رهبری مادربزرگش در کاره تئاتر مشغول بودند . در طول جنگ جهانی دوم به جبهه ها اعزام شد و جنگید پس از پایان جنگ همراهه 3 تا از هم رزماش یک گروه موسیقی در لندن تشکیل داد که در آن هم آواز می خوانند و هم برای مردم لطیفه می گفتند .
این کمدین بریتانیایی و بازیگر فیلم‌هایی نظیر «لولیتا» و «دکتر استرنج لاو» از نمایش‌های دوره‌ای به تئاتر لندن آمد و پس از آن به تلوزیون رفت و حد فاصل سالهای 1951 و 1960 در یک برنامه تلوزیونی طنز بازی کرد و هم زمان به سینما هم راه پیدا کرد و با فیلم رد پایی تا بهشت وارد دنیای سینما شد .
اما نخستین نقش اصلیش را در سال 1959 و در فیلم«من حالم خوبه جک » بازی کرد سال 1965 به آمریکا رفت و در اولین فیلمه وودی آلن یعنی «تازه چه خبر پوسی کت» بازی کرد .
«
بلیک ادواردز» کارگردان مشهور آمریکایی شخصیت مشهور بازرس «کلوزو» را در سری فیلمهای پلنگ صورتی برای پیتر نوشت . فیلمهایی که در دهه 1970 باعث محبویت سلرز شدند و تا اکنون نیز بسیاری او را با همین نقش می شناسند .
وی با بازی در سه نقش و در فیلم «دکتر استرنج لاو» توجه همه را به خود جلب کرد و از خود یک اسطوره در فیلمهای کمدی ساخت .
در سال 1972 پیتر کتابی با نامه «آنجا بودن» را خواند و تصمیم گرفت که آن را بسازد اما 7 سال این کار طول کشید و بعد از کارگردانی این فیلم بر اساس حمله قلبی فوت کرد .
وی نخستین بازیگر سینماست که برای ایفای 3 نقش نامزد دریافت جایزه اسکار شده و یکی از بزرگترین و محبوبترین طنز پردازان تاریخ سینماست و دو بار نامزد جایزه اسکار برای فیلم‌های «دکتراسترنج لاو، ۱۹۶۴» و «آنجا بودن، ۱۹۷۹» شد.
سلرز به دلیل بازی‌ها و گریم‌های متفاوت در فیلم‌های گوناگون به مرد پنجاه چهره سینما مشهور بود و از بین کمدین‌ها فقط «چارلی چاپلین» و «وودی آلن» و «پیتر سلرز» نامزد دریافت اسکار شدند و بعضی ها او را بهترین کمدین تمام تاریخ سینما می دانند .
پیتر4 بار ازدواج کرد که همسران وی عبارتند از : «آن هاو» 2 فرزند ،«بریت اکلاند» 1 فرزند ،«میراندا کواری» و«لین فردریک» که با وی از سال 1974 تا آخر عمر زندگی کرد.
«
پیتر سلرز» در رتبه 84 فهرست 100 بازیگر برتر تمام اعصار از نظر مجله امپایر قرار دارد و مجله «پره میر» او را به عنوان 41 بازیگر بزرگ تاریخ سینما برگزید دو بار در سالهای 1957 و 1965 ترانه های او در رتبهای بالای فروش موسیقی بریتانیا قرار گرفتند .
در اوخر دهه 60 دچار حمله قلبی شد و ادعا کرد مرگ را مشاهده کرده و بهشت را دیده .
جفری راش بازیگر انگلیسی در سال 2004 و در فیلم «زندگی و مرگ پیتر سلرز» نقش او را بازی کرد و از دوستان صمیمی اعضای گروه بیتلز( اوه ) به شمار می رفت و گاه در ضبط آهنگها با آنها همکاری می کرد .
پنج شنبه 1/7/1389 - 16:43
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته