• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 34
تعداد نظرات : 23
زمان آخرین مطلب : 5269روز قبل
دانستنی های علمی
 

 

گل آقا  برگرد و بمون ...

 

 

فقط میشه گفت ناراحتم
خیلی بیشتر از اونکه فکرشو بکنید
وقتی دیشب ایمیل خانم افتخاری با تیتر انتشار گل آقا متوقف شد را دیدم دنیا رو سرم خراب شد
خیلی ناراحت شدم عصبانی ! حوصله هیچ کسو نداشتم!
باور نمی شد تا اومدم متن کامل خبر را خواندم و بعد تو سایت دیدم و بعد ایسنا و خبرگزاری های دیگه ... ظاهرا همه هم ناراحت هستند
اون عده ای هم که خوشحال شدن ! بی خیال ! ما اونارو حساب نمی کنیم  و اصلا دربارشون حرف نمی زنیم  ... (خیلی بی معرفت اند)
جلد مجله با آدم حرف می زد ... وقتی مجله رو بخونی میشه حدس بزنی واسه چی پوپک صابری تنها یادگار گل آقای ملت ایران تنهاد دختر ایشون چرا خسته اند ... چرا از دلایل خستگیشون نمی گن! میشه فهمید... میشه فهمید و سکوت کرد!
خلاصه خواستم بگم دیگه بهتون ایمیل نمی زنم !بگم:
دیگه نمی گم چرا مجله تو همدان با تاخیر می رسه!؟
* میگم اصلا مهم نیست بگذار دیر برسه اما بهتر از اینه که اصلا نرسه
دیگه نمی گم چرا مجله فونتش ریزه ، درشته ؟!
*میگم بگذار ریز باشه ، درشت باشه فقط باشه
دیگه نمی گم چرا مثل روزنامه شده ، این مدلی خوب نیست!
*میگم فقط باشه حالا هرمدلی که هست
دیگه نمی گم چرا کاریکاتورهای چهره بزرگی که می کشیدید و پوستر بودند ر چند شماره یکی کار می کنید و هر هفته نیست؟
*میگم اصلا نکشید فقط گل آقا بمونه
دیگه خیلی چیزا نمی گم
*فقط می گم گل آقا برگرد و بمون

راستی این سه شنبه لعنتی گل آقا خیلی زود اومد ظاهرا مشکل پخش انتشارات حل شد اما چه فایده ...

از 6 سال 26 اردیبهشت 87 منتشر شد و با 20 شماره به انتشار خود پایان داد.

 

خدایا بدخواهان گل آقا را نابود کن!

 

خدایا امسال زمستان بی معنی است برایم
شب چله برف نبارید
یک هفته که گل آقا نبود و نخوندم خیلی ناراحت بودم
بدترین ضدحال همین بود که هفته نامه و دوهفته نامه گل آقای جان من هم از دست بره!
نابود شدیم رفت ...
خیلی ناراحت عصبی و خسته ام
حالم گرفت!
تازه خبرو فهمیدم ... دنیا رو سرم خراب شد ... دلم گرفت!
من که باور نمی شه من از شما گل آقا می خوام
این چیزا حالیم نیست ! بدتر از این نمیشد!
خدا کسانی را که هم كه در این سالها كمكی نكردند و چوب لای چرخ گل‌آقا گذاشته‌اند، راه راست را آرزو كرده  جدا و از دستشون ناراحتم
بی وفایی کردن ...
بزرگترین آرزوی ما هم از دست رفت ... خیلی بی وفایی شد!
ناراحتیم خدا بهمون صبر بده
(لعنت الله علی قوم الظالمین و الکافرین ...)

 

گل جوان

تنها یار گل آقا در همدان

پنج شنبه 5/10/1387 - 13:41
طنز و سرگرمی

شب یلداتون مبارك

احتمالا شب یلدا  پیش ممد كركره خواهیم بود . ممدكركره كیه دیگه؟

متن زیر را بخونید تا بفهمید چه ناجنس ای است این ممد كركره فیلم روده بر!

بزودی برای شما داستانهایی از این برادران فیلم می گذاریم

اول معرفی شخصیت ها بصورت تصویری

البته قراره این داستان ها هر چهارشنبه در روزنامه هگمتانه چاپ بشه پس بخرید و بخونید و حالشو ببرید

عماد شوته: واقعا شوت دیگه !خیلی بچه مثبت سر قرار زود میاد و البته آهنگ غیر مجاز و... همینطور هم که در عکس می بینید خیلی شوته مثلا داره راه میره و می خوره به درخت و همیشه سر به زیره

 حسن وانتی: مثلا مهندس آی تی گرفته اما هیچی حالیش نیست . منتقده و کلی بامزه ! عسلی هم بهش می گن خیلی هم خشوگله و با کلاسه و بچه خاکی و خوراکش همه چیزه . همینطور که می بینید در عکسش داره به ما نگاه می کنه و مارو نقد می کنه . مهندسه دیگه !

ممد کرکره: هره - طنز - فیلم - عند جوک جدید- کوچولو ی ماست - طرفدار بعضی ها و منقد همه خیلی کرکره خنده است . جک جدید خوراکشه از یوزارسف تا ... - سنگ شدن هم از کاراشه . به عکسش نگاه کنید  . داره دنباله سوژه می گرده که مارو بخندونه

حسین برو: همه کاری می کنه اونوقت میگه استغفراله و بعد به همه می گه برو تازگی سوژه ای شده

گل جوان: بنده خودم می باشم . ساده مظلوم باحال استاد و همه کارا و لیدر این خل و چل ها.  بنده ینقدر خجالتی هستم که حتی در عکس هم روم نشده وایستم

مسعود :  خداش می گه لیدرم ولی تو عکس واینستاد . خلاصه خیلی محافظه کاره و لقب نگذاشته رو خودش بمونه و کلا با کلاسه

 

عكاس : گل جوان (اول بلوار كاج و میدان دانشگاه همدان كنار دكه روزنامه فروشی و ایستگاه پلیس در دو روز نختلف پائیزی)

 

جل الخالق های گل جوان:

 

قسمت اول و دوم:

اون روز با حسین برو رفتیم سینما فیلم کنعان رو دیدیم با بازی خواهر ترانه علیدوستی و آخرین کار برادر مانی حقیقی که حسین برو همش تو سینما خواب بود مثلا حسین برو را برده بودیم که بریم قسمت خانوادگی که از نزدیک و پائین فیلم را ببینیم اما حیف که حسین برو تنها اومده بود حسین برو بلیط یبنما رو مهمان کرد ولی هزینه چیپس و ماست و نوشابه افتاد گردان ما که از بلیط هم گران تر شد.

 

داستان بعدی مال امروزه که با سه نخاله ها حسن وانتی ممد کرکره و عماد شوته رفتیم دعای ندبه فکر می کردند حلیمه اما آمادند و دیدند نون و پنیره . البته آقای مسلمیان هم با تانک و توپ جلوی در مسجد ایستاده بود و به مهمانان خوش امد می گگفت . صبح قراره ممد کرکره هفت صبح به من زنگ زده پس کجائید ما رو کاشتی من سر قرارم. آمادم دیدم ممد کرکره نیست بهش زنگمی زنم کجایی می گه خوابم میاد نمیآیم گفتم حلیمه ! گفت خوب میام . عماد شوته هم داره شوت بازی درمیاره. خیلی زود سرقرار اومده بود و کلی علاف ما شد . حسن وانتی هم دو خط مانده بود به پایان دعاو چند دقیقه به شروع مراسم صبحانه رسید! اینم جمعه ما با این خل و چل ها! الهی خدایا ما را از شر این ارازل محفوظ بدار.

از داستان های جل الخالق گل جوان

شنبه 30/9/1387 - 19:55
دعا و زیارت

گروه خبرنگاران افتخاری / علی وزینی: مراسم گرامیداشت اربعین شهدای گمنام با عنوان «سفیران نور» امروز 16 آذرماه در دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان برگزار شد.

به گزارش خبرنگار افتخاری خبرگزاری قرآنی ایران(ایكنا) در همدان، این مراسم صبح روز شنبه 16 آذرماه مصادف با سالروز شهادت امام محمدباقر (ع) و روز دانشجو در سالن اجتماعات شهید عباس‌پور دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان به همت پایگاه شهید چمران و بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شد.

سید «علی‌اصغر تروهید» رئیس دانشگاه آزاد همدان از مسؤلان و دانشجویان بسیجی كه در مراسم تدفین شهدا شركت و همكاری كرده بودند صمیمانه تشكر كرد و گفت: حضور شهیدان در دانشگاه‌ها مایه خیر و بركت برای دانشگاه ما بوده است و دانشجویان از این كار استقبال كرده‌اند و من شاهد بودم كه دانشجویان بر سر مزار این شهیدان حاضر می‌شوند و در تمامی مراسم‌های مربوط به خاكسپاری و تدفین و مراسم‌ عزاداری شركت كرده‌اند. 

همچنین در ادامه مراسم سردار «آزادی» فرمانده سپاه انصارالحسین(ع) همدان كه در مراسم حاضر بود به سخنرانی پرداخت و بعد از آن سید «محمدكاظم حجازی» نماینده مردم شهر همدان در مجلس شورای اسلامی نیز سخرانی كرد.

از دیگر بخش‌های مراسم پخش نماهنگ و كلیپ از شهیدان و مراسم خاكسپاری شهیدان گمنام در دانشگاه آزاد و كلیپی دیگر از عزاداری دانشجویان این دانشگاه و مراسم نوحه‌خوانی و ذكر مصیبت شهادت امام محمد باقر(ع) توسط مداح اهل بیت(ع) «حسین رجبی» بود.

در پایان دانشجویان و مسؤلان دانشگاه و مهمانان مراسم بر سر مزار شهدای گمنام حاضر شدند و با قرائت فاتحه نام و یاد شهدا را گرامی داشتند و سپس نماز جماعت ظهر و عصر در مسجد دانشگاه برگزار شد.

سردار «آزادی» فرمانده سپاه انصارالحسین همدان، سید «محمدكاظم حجازی» نماینده مردم شهر همدان، رئیس دانشگاه امام حسین (ع) همدان و رؤسای دانشكده‌های دانشگاه آزاداسلامی و معاون فرهنگی دانشگاه و حجت‌الاسلام والمسلمین «علی امامی‌فر» دفتر نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه‌های آزاد استان همدان و جمعی از دانشجویان بسیجی و دانشجویان دانشگاه در مراسم حضور داشتند.

و این هم خبر سیزدهم: راه و هدف شهدای دانشجو الگوی دانشجویان است

شنبه 16 آذر 1387 15:20:15             شماره‌ خبر :330659
نماینده مردم همدان در مجلس شورای اسلامی:
راه و هدف شهدای دانشجو الگوی دانشجویان است

گروه خبرنگاران افتخاری / علی وزینی: نماینده مردم همدان در مجلس شورای اسلامی در اربعین خاكسپاری شهدای گمنام دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان در جمع دانشجویان گفت: راه و هدف شهدای دانشجو، الگوی دانشجویان است و این پیروی با همت بلند دانشجویان یقینا شدنی است.

به گزارش خبرنگار افتخاری خبرگزاری قرآنی ایران (ایكنا)، سید «محمد‌كاظم حجازی» نماینده مردم همدان در اربعین خاكسپاری شهدای گمنام دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان كه امروز 16 آذرماه برگزار شد، در جمع دانشجویان به سخنرانی پرداخت و گفت: من كه در دوران دفاع مقدس در سنین شما بودم و آن‌را تجربه كرده، اما شما كه حتی نه شهیدان راه دیده‌اید و نه با آن‌ها هم صحبت بودید این چنین از شهدا استقبال می‌كنید.

وی افزود: این راه شفافی است و باید با همت و تلاش خود این راه را همان‌طور ادامه بدهید كه شهدا برای ما به جا گذاشته‌اند. باید باور كنیم اگر ما با آن‌ها نباشیم رفتنی هستیم. این ایام به‌زودی می‌گذرد و آن‌چه در سبد اعمال و كردار ما می‌ماند با اعمال شهدا قیاس داده می‌شود.

حجازی در ادامه سخنان خود تأكید كرد: امروز نسل جوان ما محیط تحصیل خود را با شهدا مأنوس كرده‌اند و این كار بسیار بزرگی است و شما دانشجویان باید الگو آیندگان باشید و این كار با همت بلند شما یقینا شدنی است. فردای این جامعه به غیرت شما دانشجویان نیازمند است تا سطوح بالای مدیریتی را كسب كنید.

حجازی خاطرنشان كرد: از همین امروز باید دیدگاه و معرفت خود را به شهیدان بروز دهید و به لطف خدا با این كار دانشگاه آزاد كه این محیط را برای شما آماده كرده‌اند شدنی است و شما باید فرصت را غنیمت بشمارید و از این فضای مأنوس با شهدا استفاده كنید.

 واین هم خبر چهاردهم: راه و دلدادگی‌‌های شهدا به قرآن و خداوند الگوی جوانان قرار گیرد

راه و دلدادگی‌‌های شهدا به قرآن و خداوند الگوی جوانان قرار گیرد

گروه خبرنگاران افتخاری / علی وزینی: فرمانده سپاه انصار الحسین(ع) همدان در اربعین خاكسپاری شهدای گمنام دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان در جمع دانشجویان گفت: ما باید راه و دلدادگی‌‌های شهدا به قرآن و خداوند را بشناسیم تا این‌ها الگوی جوانان قرار گیرد.

به گزارش خبرنگار افتخاری خبرگزاری قرآنی ایران (ایكنا) در همدان، سردار «آزادی» فرمانده سپاه انصار‌الحسین(ع) همدان صبح امروز 16 آذرماه در اربعین خاكسپاری شهدای گمنام دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان در جمع دانشجویان گفت: تقارن شهادت امام محمد‌باقر(ع) و اربعین شهیدان و همچنین سالروز شهادت سه تن از دانشجویان دانشگاه تهران كه منجر به نامگذاری این روز به روز دانشجو شده است روز گران‌بهایی است و باید قدر آن‌را دانست.

آزادی، با توجه به نزدیك شدن به روز عرفه با اشاره به فداكاری‌ها و ایثارهای امام حسین(ع) افزود: شهدای ما الهام‌بخش هستند و همانند شهدای كربلا ایثار كردند و از جان و مال خود گذشتند. ما امروز در روزهایی هستیم كه امام حسین(ع) مراسم عرفه و حج را ناتمام گذاشتند و به‌سوی شهادت رفت و آن‌گاه كه دید اسلام در خطر است حج را نیمه‌تمام گذاشت و به سوی آفریدن حماسه رفت.

سردار آزادی تأكید كرد: ما باید به خودمان برگردیم و خود را ببینیم كه در كجا قرار داریم. بدون‌شك اگر شهدای ما به جایی رسیدن كه در نزد خداوند از قرب الهی برخواردارند آن‌ها ابتدا حساب خود را با خدا صاف كرده‌اند از سیم‌خاردارهای نفس خود گذاشته‌اند. شهدای دیروز توأم با فداكاری و از خود‌گذشتگی بودند و خود را آماده كردند و رفتند.

فرمانده سپاه انصار‌الحسین(ع) در بخش دیگری از صحبت‌های خود تصریح كرد: ما باید راه شهدا را بشناسیم و ببینیم ما در كجا قرار داریم و باید دلدادگی‌‌های شهدا را به قرآن و خداوند بشناسیم و ببینیم آن‌ها چه‌كار كرده‌اند كه كشور ما تا سال‌های سال بیمه است. بدون‌شك تمام شهدا ابتدا خود را ساخته‌اند و با خدای خود معامله كرده‌اند و قدم در این راه گذاشته‌اند. باید هدف شهدا را در نظر بگیریم.

وی اذعان كرد: گمنامی و یا بی‌نشانی شهدا مهم نیست، بلكه مهم آن است كه امروز خدا با آن‌هاست و شهدا مقامی دارند كه حتی می‌توانند شفیع ما باشند و ما را با خودشان كه ملائك در آن‌جا حضور ندارند ببرند. مهم بودن ما در این مسیر است و باید تلاش كنیم كه در حد توانایی خود اهل راه شهدا باشیم كه هرچند یاد شهدا هم مهم، اما راه آن‌ها مهم‌تر است.

آزادی خطاب به دانشجویان گفت: بی‌شك شما دانشجویان می‌توانید، زیرا شما دارای فطرت‌های پاك هستید و فقط باید از خداوند و شهدا بخواهید كه به شما كمك كنند به حمدالله مملكت ما ملكت امام زمان(عج) است و زمینه‌ها برای رسیدن مهیاست و هنوز خون شهدا در رگ‌های مسلمانان ایرانی می‌جوشد.

يکشنبه 17/9/1387 - 17:21
اخبار
مایشگاه كاریكاتور به مناسبت هفته ازدواج

در دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان

1golagha7845vazinihamedan.jpg

گزارش:علی وزینی-همدان:

نمایشگاه كاریكاتور به مناسبت هفته ازدواج در دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان برگزار شد.در این نمایشگاه بیش از صد كاریكاتور با عناوین:دوران كودكی؛ باورهای غلط درباره ازدواج ؛ مصاحبه ؛ مراسم خواستگاری ؛ هنگامه ازدواج و جهیزیه و مراسم خرید ازدواج به همت سازمان ملی جوانان در دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان به نمایش گذاشته شدند. كریمی رئیس سازمان ملی جوانان همدان هدف از برگزاری این نمایشگاه را آشنایی دانشجویان با مسائل ازدواج در قالب طنز خواند و گفت 26 آذرماه این كاریكاتورها در معرض دید علاقه مندان و عموم مردم در سازمان دانش آموزی شهر همدان قرار خواهد گرفت .
دانشجویان می توانند از سه شنبه 12لغایت 18 آذرماه صبح و بعدازظهر به ساختمان یادگار امام دانشگاه آزاد همدان مراجعه نمایند.


تاریخ : شنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۷

Keywords:
Caricature Exhibition About Marriage

يکشنبه 17/9/1387 - 17:21
شعر و قطعات ادبی

با تو نه، نه با سرود... که با اندوه

از کیومرث صابری فونی - گل آقای ملت ایران

 

 

آنجا که کوهها را صلابت زندگیست.
و بلوط‌ها را تمایل همآغوشی با خاک،
و سبزه‌ها را هوای سفر با آب.
با تو،
جز به نوای نسیم سخن گفتن
و یکپارچگی صداقت را
جز با قلب تو حس کردن
خیانتی است به چشمهای تو،
که در زلال اشکهایش
میتوان جاودانه زیست.
همچون ماهی، در دل آب
و همچون جرقه، در بطن آتش
*
با غبار کدام جاده می‌توان تن شست
و قطرات کدام ابر را میتوان نوشید
مادام که خاک را سایة تو نیست
و آب را حرمت تو؟...
* سخن از کوهی است که میماند،
همچون دوستی تو.
و صداقتی که حقیقت مطلق است،
همچون نگاه تو.
*
و مرا
خاک و آتش و آب
صلا می‌دهند
که جاودانگی
در رحم زمین
یا در عمق فضا
معلق است
- همچون غباری بر شاخسار درختان جاده‌ای-
*
اکنون چشمان من
آن جاده را می‌بیند
که در مقابل تو گسترده است
به فراخی سفره‌ای که قلب توست
و در انتظار مهمان ناخوانده‌ای
که منم...

 

weww.sahmema.blogfa.com
علی وزینی

پنج شنبه 14/9/1387 - 19:4
طنز و سرگرمی

وزارتخانهء جدید

 

تاریخ : 30/11/1363

 

مسابقات فوتبال جام حذفی، كه طبق اعلام قبلی قرار بود روز 23 بهمن به مناسبت بزرگداشت دهة فجر در تهران برگزار شود، طبق یك اعلام قبلی دیگر، ملغی شد. اعلام اخیر، كه درست روز 23 بهمن توسط فدراسیون فوتبال در رسانةهای گروهی منتشر گردید، منظور از تعطیلی این مسابقات را ایجاد «هماهنگی و آمادگی بیشتر» اعلام كرد.
شك نیست كه «هماهنگی و آمادگی» چیز لازمی است و هر چه بیشتر باشد بهتر است اما چیزی كه در این میان به عقل «گل آقا» نمی‌رسد این است كه چطور فدراسیون فوتبال، كه از یك سال پیش می‌دانسته دهة فجر چه وقت است، در این مدت نتوانسته است برای برگزاری یك مسابقة فوتبال، هماهنگی و آمادگی لازم ایجاد كند؟
متخصصان امور ورزشی معتقدند برای این كه سازمان تربیت بدنی بتواند حداقل در 23 بهمن سال آینده چنین مسابقه‌ای را برگزار كند، لازم است از هم‌اكنون دو پست جدید معاونت در سازمان ایجاد كنند یكی به نام «معاونت هماهنگی» و یكی به نام «معاونت آمادگی»!
اما «گل آقا» گمان ندارد كه مشكل با ایجاد دو پست معاونت هم حل بشود. شاید لازم باشد برای این كار یك وزارتخانه تأسیس بشود...
... خودمانیم، اسم این وزارتخانه هم چیز قشنگی خواهد شد: «وزارتخانة هماهنگی و آمادگی مسابقات فوتبال جام حذفی»!

 از دوکلمه حرف حسابهای گل آقا

 

weww.sahmema.blogfa.com
علی وزینی «گل آقای جوان همدان»

پنج شنبه 14/9/1387 - 19:3
طنز و سرگرمی

دونده یابنده نیست!

 

تاریخ : 16/11/1363

 

اگر قرار باشد انسان در چهار فصل سال برای یك كپسول گاز چند چهارراه را دنبال ماشین گاز بدود ـ كه فعلا چنین قراری هم هست! ـ پس دیگر چه لزومی دارد كه این همه شركتهای رنگارنگ ایران‌گاز و بوتان گاز و پرسی گاز و زهرمار گاز كار توزیع را عهده دار باشند؟
یكباره كار توزیع گاز را به سازمان تربیت بدنی و فدراسیون دو و میدانی محول كنند كه اگر مردم پس از آنهمه دویدن به تنگی نفس افتادند ـ كه معمولا هم می افتند ـ و به ماشین گاز نرسیدند ـ كه معمولا هم نمی رسند! ـ اقلا ركوردشان در جایی ثبت بشود.
ـ توضیح لازم. شركتهای توزیع گاز از فردا گل آقا را اعتراض باران نكنند، طبق قانون مطبوعات، هر نویسنده ای كه دنبال ماشین گاز دویده و به آن نرسیده باشد حق دارد حرف خودش را بنویسد و توضیح شركتهای گاز را هم چاپ نكند.
شتر مرد، حاجی خلاص!
«گل آقا»

weww.sahmema.blogfa.com
علی وزینی

پنج شنبه 14/9/1387 - 19:3
طنز و سرگرمی

مشكل گل‌آقا

 

تاریخ : 15/12/1363

 

مدتها بود كه می‌خواستم دربارة ضرب‌المثل معروف «زمستان رفت و روسیاهی به زغال‌ ماند» از محققین و دانشمندان و ادیبان سؤالی بكنم، ولی مردد بودم. علت تردید این بود كه نمی‌دانستم آیا طرح چنین سؤالی در فصل زمستان درست هست یا نه؟ این بود كه تصمیم گرفتم سؤالم را بگذارم برای وقتی كه زمستان برود.
اما با این «جبهه هوای سرد»، كه قایم موشك بازی درآورده، احتمال می‌دهم كه تابستان بیاید و زمستان نرود! این است كه گفتم: هر چه باداباد! سؤال خودم را در غیر فصل طرح می‌كنم، اهل فضل خودشان ما را می‌بخشند. (چون آنها از همین چند سطری كه «گل آقا» هر روز می‌نویسد لابد پی به عوام بودن وی برده‌اند و بر او خرده نخواهند گرفت.)
البته قبل از این موضوع تصمیم داشتم یك «سفرنامة مختصر هم بنویسم. چون جای شما خالی در آن هفته یك روز فرصت دست داد و صبح به قصد سفر به یكی از شهرستانها رفتم و عصر برگشتم. آن قدر دیدنی دیدم كه اگر سفرنامه‌ام را بنویسم چیزی می‌شود به قطر سفرنامة ابن بطوطة اندلسی، شاید هم بیشتر!
چه دیدم؟ جای شما خالی. جاده دیدم مثل كف دست و قناریهای فراوان روی سیم تلگراف كه چهچه می‌زدند و گل آقا را مسرور می‌كردند. كوهها سپیدپوش بودند و از دور صفهای اتوبوس و كامیون را كه كیلومترها دم پمپ بنزین برای گازوئیل صف بسته بودند نظاره می‌كردند. تا چشم كار می‌كرد كوههای سپیدپوش منتظر گازوئیل بودند و كبكها روی اتوبوس چهچه می‌زدند كامیونها روی سیم تلگراف چهچه و بلكه سوت بلبلی می‌زدند و به زبان حال با مسافران بیحال می‌گفتند:
بیت
وزارت گازوئیل را خدا نگه دارد
كه توی صف همه را ماهها نگه دارد!
... باید ببخشید، عنان قلم از دستم در رفت و اصل موضوع یادم رفت. چه عرض می‌كردم؟ بله... عرض می‌كردم دربارة ضرب‌المثل «زمستان رفت...» منتها حرف سفر پیش آمد. البته بنده آن سفر را تا آخر نتوانستم بروم و از نیمه راه برگشتم، چون اتوبوس رفت توی صف گازوئیل. دیدم معطلی صف بیش از اصل سفر یك روز طول خواهد كشید، منصرف شدم و با یك اتومبیل دیگر برگشتم. كمی كه برگشتم، در آبادی بین راه منظره‌ای دیدم زیبا. به به! كه اگر سفرنامة برگشت را بنویسم چیزی می‌شود به قطر سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی، شاید هم بیشتر! چه دیدم؟ جای شما خالی، كوهها همچنان در حریر سپید غنوده بودند از دور صفهای پیت نفت را نظاره می‌كردند و كلاغها روی تیر تلگراف چهچه می‌زدند (نمی‌دانم چرا آن روز همه چهچه می‌زدند!) و پیت‌های حلبی و پلاستیكی هم چهچه‌زنان می‌گفتند:
مصراع
سلام ما برسانید بر وزارت نفت
ایضا مصراع!
بگو كه حوصلهء ما درون صف سر رفت!
... راستی چه عرض می‌كردم؟ بله... عرض می‌كردم دربارة ضرب‌المثل «زمستان رفت...»، منتها حرف سفر پیش آمد و از مسیر اصلی منحرف شدیم. لابد سؤال می‌فرمایید كه چطور از مسیر اصلی منحرف شدیم. عرض به حضورتان، راننده، همین طور كه داشت درباره مزایای پیت و محاسن صف و فواید نفت و منافع گازوئیل داد سخن می‌داد، در عین حال «گاز» هم می‌داد. نمی‌دانم چطور شد كه از مسیر اصلی منحرف شد به طرف شانة خاكی. گفتم لابد می‌ایستد، ولی بی‌انصاف رفت به طرف شانة ‌شنی، گفتم لابد می‌ایستد... دردسرتان ندهم... از نفت گفت و رفت به طرف شانة سنگی...، از گازوئیل گفت و گاز داد و رفت تا شانة سنگلاخی! آن وقت خودش ماشینش هر دو ساكت شدند. (مسافران هم كه از قبل ساكت بودند!) اما كوهها همچنان چهچه می‌زدند. پیت‌ها چهچه می‌زدند. اتوبوسها چهچه می‌زدند. كامیونها چهچه می‌زدند. صفها... آقا‌جان منتظر چه هستید؟ همه چهچه می‌زدند دیگه...
... راستی چه عرض می‌كردم؟... بله، دربارة همان ضرب‌المثل عرض می‌كردم (نمی‌دانم چرا امروز مطلب اینجوری شد؟!) گمان می‌كنم می‌خواهید بدانید چه بلایی سر گل‌آقا آمد. این كه دارم دو كلمه حرف حساب برای شما می‌نویسم، لابد بلایی سر بنده نیامده است دیگر! یك اتومبیل عبوری آمد همهء ما را از شانة سنگلاخی درآورد و رساند به خانه‌هامان. (راننده رفت دنبال جراثقال!) خوشبختانه این اتومبیل آخری دو مزیت داشت كه بقیه نداشتند. یكی این كه بنزینی بود. دیگر این كه ما وزارت بنزین نداریم تا صف بنزین داشته باشیم. لذا بدون توقف و معطلی...
... راستی اصل مطلب چه بود؟... بله، اصل مطلب دربارة همان ضرب‌المثل بود و سؤالی كه می‌خواستم از محققین و دانشمندان و ادیبان بكنم. سؤالی كه سالهاست فكر بنده را به خود مشغول داشته، دربارة املای این كلمة زغال است. یعنی بعد از این همه عمر بالاخره نفهمیدم زغال درست است یا ذغال! حتی وزارت نفت هم اگر بتواند این مشكل بنده را حل كند، ممنون می‌شوم!
«گل‌آقا»


weww.sahmema.blogfa.com

 

پنج شنبه 14/9/1387 - 19:2
طنز و سرگرمی

یك نوع مسلمانی

 

تاریخ : 15/11/1363

 

رژیم جعفر نُمیری یك روحانی هفتاد و شش سالة مسلمان را در سودان اعدام كرد. پیرمرد متهم بود كه ادعای اسلامی كردن سودان توسط نمیری را باور ندارد!
جعفر نمیری مسلمان كه رفیق گرمابه و گلستان حسنی مبارك مسلمان است، اعلام كرد تصمیم جدی دارد همهء احكام اسلامی را در سودان پیاده كند.
جعفر نمیری نگفت كه تحویل دادن ده هزار یهودی حبشه به اسرائیل و كشتار مسلمانان سودانی اجرای كدامیك از احكام اسلامی است. نمیری در جواب خبرنگاری كه پرسیده بود «این چه جور اسلام است كه همهء روحانیون و مسلمین سودان با آن مخالف اند» گفته است: اسلام به روحانیون و مسلمانان چه ربطی دارد؟ ما نظر امریكا و اسرائیل و افریقای جنوبی را پرسیدیم، همهء آنها موافق بودند!
خبرنگار، كه خیال كرده بود جعفر نمیری مالیخولیایی شده است، دیگر سؤالی نكرد.
منابع موثق از خارطوم گزارش داده اند كه رئیس جمهور سودان گفته است: ما، علیرغم همهء ‌مخالفتها، بالاخره اسلام را در سودان پیاده خواهیم كرد؛ حتی اگر قرار باشد تمام مسلمانان سودان را قتل عام كنیم!

www.sahmema.blogfa.com

Ali Vazini

پنج شنبه 14/9/1387 - 19:1
طنز و سرگرمی
New Page 1

به نام خدا

 

كیومرث صابری فومنی

 

«كیومرث صابری فومنی» (گل‌آقا) ادیب و طنزپرداز معاصر، هفتم شهریور 1320، زمان حضور ارتش متفقین جنگ دوم جهانی در ایران، در صومعه‌سرا ـ یكی از شهرهای استان گیلان در شمال ایران ـ به دنیا آمد. پدرش كه كارمند دون‌پایة وزارت دارایی و اصلاً اهل رشت بود، در سال 1317 به اداره دارایی صومعه‌سرا منتقل شد. در سال 1321 به اداره دارایی فومن انتقال یافت و چند ماه بعد در همان شهر درگذشت.

خانوادة او بسیار فقیر بودند. مادر صابری فرزند یك روحانی از سادات ترك و مورد احترام مردم بود اما این احترام كه سادات عمدتاً از آن برخوردار بودند، جنبة معنوی داشت و آنها همچنان در فقر و ناداری به سرمی‌بردند. مادر صابری كه از معدود زنان باسواد شهر بود، در مكتبخانه قرآن تدریس می‌كرد و اینكه تنها ممر معاش خانواده پس از مرگ پدر بود، تكافوی زندگیشان را نمی‌داد. پس، برادرش كه در آن زمان 15 ساله بود، تحصیل را رها كرد تا با كار خود، به معیشت خانواده كمك كند.

صابری تحصیلات دبستانی خود را در شهر فومن گذراند. برادر بزرگ او كه چهارده سال از او بزرگتر بود، به سختی می‌توانست مخارج خانواده را تأمین كند. به همین جهت، ادامة تحصیل برای صابری دشوار شد. او پس از پایان تحصیلات ابتدایی، به شاگردی در یك مغازة خیاطی پرداخت ولی در اواخر مهرماه همان سال، به اصرارِ مادر و دوستانش، تحصیل در دبیرستان را آغاز كرد. به دلیل فقرِ مادی، بعد از اتمام دورة اول دبیرستان (9 سال تحصیل)، مجدداً به مغازه خیاطی رفت و آن‌طور كه خودش می‌گفت، پیشرفتهایی هم در این رشته داشت. ناگفته نماند كه او در طول تحصیلات ابتدایی و متوسطه در مغازة برادرش كه تعمیركار دوچرخه بود، شاگردی می‌كرد.

 

در شانزده سالگی (1326) در امتحان ورودی دانشسرای كشاورزی ساری كه از شهرستان فومن فقط یك نفر را می‌پذیرفت، قبول شد. دو سال در آنجا ـ كه شبانه‌روزی هم بود ـ تحصیل كرد و پس از قبولی در امتحانات، در سن هجده سالگی (1338) به عنوان معلم یك دبستان روستایی، به «كَسما» از توابع صومعه‌سرا رفت و یك سال در آنجا معلم بود. سال بعد از آن (1339) به دهی به نام «كوچه چال» از توابع «ماكلوان» در نزدیكی فومن منتقل شد. او مدت یك سال، مدرسة چهار كلاسة آنجا را به تنهایی اداره می‌كرد.

در بیست سالگی (1340) در رشتة ادبی، به طور متفرقه امتحان داد و دیپلم گرفت. همان سال، در كنكور رشتة سیاسی دانشكدة حقوق تهران پذیرفته شد و همزمان با تدریس در دبستان و دبیرستان، به تحصیل پرداخت. او جز چند ماهی در سال اول تحصیل كه با دستگیری او در تظاهرات سیاسی دانشگاه تهران مقارن بود، در كلاس درس حاضر نشد و فقط موقع امتحانات به دانشگاه می‌رفت. با این حال پس از چهار سال (1344) توانست لیسانس حقوق سیاسی خود را از دانشكدة مذكور، دریافت دارد و این در شرایطی بود كه در سال 1341 پس از یك دوره بركناری از كار معلمی، مجدداً و پس از محاكمة اداری، به كار معلمی برگشت و در دبستانی در شهرستان فومن به تدریس پرداخت. او هر ماه یك بار به مدت دو روز به دانشكده می‌آمد تا جزوه‌های درسی را از دانشجویان دیگر بگیرد و از روی آن نسخه بردارد.

صابری اولین شعرش را در چهارده سالگی هنگامی‌كه كلاس هشتم دبیرستان بود، برای درج در روزنامه دیواری مدرسه‌شان سرود كه یك غزل هشت بیتی با عنوان یتیم بود. علت این نامگذاری كاملاً مشخص بود. او می‌گفت: «از چهارده سالگی تا شانزده سالگی جمعاً نه شعر سرودم كه تمام آنها یا عنوان یتیم داشت یا درباره یتیم بود!»

اولین نوشتة صابری، بین سالهای 1339ـ1336 در مجلة امید ایران چاپ شد. عنوان آن شعر هم یتیم بود!

صابری در اولین سال تحصیل در دانشكده (1340) در تظاهرات دانشجویی شركت كرد و مضروب و دستگیر شد. گردن او از ضربات باتوم به شدت آسیب دیده بود. او شعری به طنز و سیاسی سرود و با امضای «گردن شكستة فومنی» برای توفیق ارسال كرد.

پس از چاپ این شعر در چند شمارة بعد توفیق، صابری به طنزنویسی كشیده شد. او تا سال 1345 گهگاه اشعاری برای توفیق می‌فرستاد.

سال 1345 با كمك «حسین توفیق» به تهران منتقل شد و در یكی از دبیرستانهای تهران به تدریس پرداخت. او عصرها، همكار ثابت توفیق بود و پس از مدت زمانی كوتاه، به معاونت حسین توفیق كه سردبیری توفیق را به عهده داشت، رسید.

او در كنار این كار، صفحه‌بندی و بعضاً اصلاح و آمادة چاپ كردن مطالب اعضای هیأت تحریریه را نیز برعهده داشت. خود او بعدها ستون ثابتی را با عنوان «هشت روز هفته» می‌نوشت و تا زمان توقیف توفیق (1350) همكار ثابت آن بود. امضاهای او در توفیق، عبارت بودند از: میرزاگل، عبدالفانوس، ریش سفید، لوده، گردن شكستة فومنی و...

پس از تعطیلی توفیق، صابری به تدریس ادامه داد. او گهگاه اشعار جدی می‌سرود كه جز به ندرت، چاپ نمی‌كرد. او بعدها مجموعة اشعار جدی‌اش را از بین برد چراكه معتقد بود شاعر متوسطی است. او متوسط بودن را دوست نداشت.

صابری بعدها در هنرستان صنعتی كارآموز تهران، با محمدعلی رجایی كه بعد از انقلاب اسلامی به نخست‌وزیری و ریاست‌جمهوری رسید، آشنا شد. این آشنایی به دوستی صمیمانة این دو انجامید و تا زمان شهادت محمدعلی رجایی (هشتم شهریور ماه 1360) ادامه یافت.

«برداشتی از فرمان حضرت علی (ع) به مالك اشتر»، عنوان پایان‌نامة مقطع لیسانس صابری است كه آن را بین سالهای 1344ـ1343 نوشته است. به پیشنهاد شهید رجایی، این پایان‌نامه به صورت كتابی درآمد و اوایل سال 1357 به چاپ رسید. ویرایش این كتاب را همكار دیگر این دو، حجت‌الاسلام سیدمحمد خامنه‌ای (برادر بزرگ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر انقلاب) برعهده گرفته بود. لازم به ذكر است كه این كتاب، قبل از این تاریخ، تا مدتی به صورت كپی، بین دانش‌آموزان و مردم پخش می‌شد.

صابری در دهة پنجاه، بیشتر وقت خود را صرف مطالعه و تدریس كرد و در سال 1357 موفق به اخذ فوق لیسانس ادبیات تطبیقی از دانشگاه تهران شد.

پس از انقلاب در زمان نخست‌وزیری شهید رجایی به مقام مشاورت فرهنگی و مطبوعاتی نخست‌وزیر منصوب شد. در زمان ریاست‌جمهوری شهید رجایی به مشاورت فرهنگی رئیس‌جمهور رسید و تا زمان شهادت رجایی در این سمت باقی بود و هنگام ریاست‌جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای در همان سمت ابقا شد.

مشاغلی كه صابری از بعد از انقلاب برعهده داشته است، عبارتند از:

ـ عضو هیأت مؤسس انجمن موسیقی

ـ مشاور وزیر مسكن و شهرسازی

ـ مدیركلی دفتر آموزش بازرگانی و حرفه‌ای وزارت آموزش و پرورش (1358 تا 1359)

ـ تدریس در كلاسهای حضوری دانشكدة مكاتبه‌ای

ـ تدریس در دانشكدة روابط بین‌الملل

ـ تدریس در مركز اسلامی آموزش فیلمسازی

ـ همكاری با معاونت امور بین‌الملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سمت مشاور افتخاری (1363 تا 1369)

ـ عضو منتخب شورای عالی انقلاب فرهنگی در كمیتة نامگذاری

ـ عضو هیأت ایرانی در كنفرانس سران كشورهای غیرمتعهد (دهلی نو 1361)

او همچنین به هند، شوروی سابق، الجزایر، سوریه، ایتالیا، فرانسه، سوئیس، تایلند، تركیه، اتریش، مالزی، سنگاپور، كنیا و آلمان سفر كرده و سه بار (1374 و 1364 و 1363) به زیارت خانة خدا مشرف شده بود.

مشاغل سیاسی نمی‌توانست صابری را ارضا كند، به همین علت به تدریج از مشاغل سیاسی كناره گرفت و بُعد فرهنگی كار خود را وسعت بخشید.

او كه مسؤولیت مجلة رشد ادب فارسی را برعهده داشت، گهگاه مطالبی برای روزنامة اطلاعات می‌نوشت. سفرنامة شوروی او كه بعداً با عنوان «دیدار از شوروی» به صورت كتاب منتشر شد، از این دست مطالب بود.

او مدتها طرح ایجاد یك ستون طنز سیاسی را در خاطر داشت. صابری در سال 1363 به حج مشرف شد. در بعثة امام خمینی ـ رضوان‌الله تعالی علیه ـ روزانه، بولتنی برای صد و پنجاه هزار حاجی ایرانی منتشر می‌شد كه شامل بیان مناسك و اخبار ایران و جهان و مكه و مدینه بود. او برای خواندنی‌تر كردن این بولتن، ابتدا در مدینه و سپس در مكه، هر روز ستونی به طنز با عنوان «داستانهای جعفر‌آقا» در خبرنامه می‌نوشت كه در میان حجاج ایرانی هواداران بسیار پیدا كرده بود.

صابری هنگام نقل خاطرات حج، می‌گفت: «در مكه، به كعبه رفتم و در جوار كعبه، قلمم را درآوردم و رو به كعبه كردم و گفتم: من این قلم را در خانة خدا، با خدا معامله كردم. خدایا تو شاهد باش كه من در راه اعتلای دین تو و كشورم گام برمی‌دارم. مرا از لغزشها مصون بدار و قلمم را از انحرافات حفظ كن.»

او پس از بازگشت از حج، مدتی روی طرح ستون طنز خود كار كرد. از میان چند عنوان، نام «دو كلمه حرف حساب» را برگزید و همچنین با نظر داشتن به یكی از اسامی مستعار خود در توفیق (میرزاگل) اسم مستعار «گل‌آقا» را برای خود انتخاب كرد.

اولین دو كلمه حرف حساب گل‌آقا، بیست و سوم دی ماه 1363 در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید. طنز سیاسی كه تقریباً از سال 1359 به این سو تعطیل شده بود، با شكل‌گیری این ستون طنز، دوباره به بار نشست و جان تازه‌ای گرفت.

با گذشت مدت زمانی كوتاه از آغاز انتشار «دو كلمه حرف حساب»، صابری به عنوان مهم‌ترین منتقد حكومت در داخل كشور، مطرح شد. قدرت قلم و جسارت صابری در بیان واقعیتهای سیاسی و اجتماعی، موجب شده بود كه او را سوپاپ دولت قلمداد كنند، ولی صابری بدون توجه به نظرات دلسردكننده‌ای كه برخی عنوان می‌كردند، به كار خود ادامه داد و ظرف مدت كوتاهی، توانست توجه بسیاری از مردم، مقامات، ادبا، نویسندگان و رسانه‌های داخلی و خارجی را به خود جلب كند. استاد محمدعلی جمالزاده از اولین كسانی بود كه با ارسال چندین نامه، صابری را به ادامة راه تشویق كرد و طنز صابری را ستود.

صابری با اینكه مقام بالایی در نظام سیاسی احراز كرده بود، كار طنز سیاسی را بیشتر جدی گرفت و بدون اعتنا به سختی‌های كار، به راه خود ادامه داد.

پس از گذشت نزدیك به شش سال از انتشار اولین دو كلمه حرف حساب، صابری كه پیش از آن تقاضای انتشار یك هفته‌نامة جدی به نام «فصل جدید» كرده و امتیازش را نیز گرفته بود، به دلایلی از انتشار آن منصرف شد و تقاضای امتیاز هفته‌نامة طنز با نام «گل‌آقا» را كرد و توانست در آبان ماه 1369 اولین شمارة هفته‌نامه گل‌آقا را منتشر كند. استقبال مردم از این مجله، غیرقابل تصور بود. تمامی نسخه‌های اولین شمارة هفته‌نامه گل‌آقا، در سراسر تهران ظرف كمتر از نیم‌ساعت به فروش رفت (شماره‌های سال اول گل‌آقا بعداً در تیراژ وسیع تجدید چاپ شد).

صابری بعد از آن، امتیاز انتشار دو نشریة دیگر را هم گرفت. انتشار اولین شماره ماهنامه گل‌آقا در مردادماه 1370 و همچنین انتشار اولین سالنامة گل‌آقا در اواخر همان سال، نشان داد كه صابری با چنته‌ای پُر، پا به عرصة طنز كشور گذاشته است و مردم ایران نیز با استقبال كم‌نظیر خود، مشوق او در این راه شدند.

نشریات گل‌آقا كه از هر قشری خواننده دارند، گرچه اصطلاحاً «مردمی‌»اند، اما در عرصة طنز ـ به عنوان شاخه‌ای از ادبیات فارسی ـ جایگاه والایی دارند و مورد پسند و تأیید صاحبنظران و اهل تحقیق‌اند. به عنوان مثال: در اولین نمایشگاه مطبوعات كه در اردیبهشت 1371 كه همزمان و پیوسته با «چهارمین نمایشگاه بین‌المللی كتاب تهران» برگزار شد، گل‌آقا از میان تمامی نشریات كشور، حائز مقام اول شد و به دریافت جایزه اول نمایشگاه مطبوعات (لوح بلورین و تقدیرنامه) مفتخر گردید. در دومین نمایشگاه مطبوعات (اردیبهشت 1372) نیز جایزه دوم نمایشگاه را از بین تمام نشریات كشور نصیب خود كرد.

در اردیبهشت 1373 در سومین نمایشگاه و اولین جشنواره مطبوعات، مقام اول و جایزة اول جشنواره مطبوعات كشور (لوح زرین) به گل‌آقا اهدا شد و كمیتة آیین نگارش اولین جشنواره مطبوعات، متشكل از اعضای گروه نگارش فرهنگستان ایران، گل‌آقا را به عنوان نشریه برتر در زمینة درست‌نویسی و حراست از حریم زبان و ادب فارسی تأیید و برای احراز مقام اول به هیأت داوران جشنواره مطبوعات معرفی كرد.

مشكلات انتشار هفته‌نامه، ماهنامه، سالنامه و كتابهای گل‌آقا، از فعالیت صابری در اطلاعات كاست و نهایتاً در سال 1372و پس از نُه سال به تعطیلی موقت ستون دو كلمه حرف حساب در اطلاعات انجامید.

آشنایی علمی و توأم كیومرث صابری با سیاست و ادبیات، موجب شد كه نوشته‌های او، هم از حیث قالب و هم از حیث محتوا، غنی و درخور تأمل باشد. او نویسنده‌ای فرم‌گرا و در نظیره‌سازی از منابع غنی ادبیات فارسی، فوق‌العاده توانا بود. شیوة نگارش صابری، سهل و ممتنع و غیرقابل تقلید بود.

صابری در سال 1345 ازدواج كرد. ثمرة این ازدواج، یك پسر و یك دختر بود. پسرش آرش در سال 1364، بر اثر یك سانحة اتومبیل درگذشت. درگذشت او كه سال دوم دانشگاه را می‌گذراند، بر قلب صابری داغی جانكاه گذاشت، اما باعث نشد كه او از هدفش كه شادی‌آفرینی و مقابله با مفاسد بود، دست بردارد.

كیومرث صابری توانست با سرمایه‌گذاری روی جوانان، نسل آیندة طنز كشور را تربیت كند. او بی‌شك تأثیرگذارترین طنزنویس كشور بر دیدگاههای طنز است.

طنز گل‌آقایی، آمیزه‌ای است از: انتقاد، تجاهل، شفقت، انصاف، ادب، تدین، ایجاز، رندی حافظانه، امیدبخشی و شادی‌آفرینی.

شخصیت گل‌آقا در «دو كلمه حرف حساب» شخصیتی بود دانا به امور، یك دنده، مستبد، جدی و مدیر كه همیشه حرف اول را می‌زد و گوشش به حرف هیچ‌كس بدهكار نبود. عینك و عصا و قلم، از ملزومات شخص گل‌آقا بود.

«شاغلام» ـ آبدارچی گل‌آقا ـ نمایندة قشر عامی و آسیب‌پذیر بود كه با بیانی عوامانه و بدون تحلیل، سیاستهای داخلی و خارجی دولت را زیر سؤال می‌برد و عجیب است كه همیشه توی خال می‌زد! گل‌آقا «تجاهل» می‌كرد ولی شاغلام فطرتاً «عوام» بود و به همین علت، مدام مورد تنبیه شخص گل‌آقا قرار می‌گرفت. عصا بر كله شكانیدن، دود دادن سبیل، كشیدن و پیچاندن گوش، یك لنگ پا كنار در ایستادن، دست به دیوارة سماور چسباندن و... از بلاهایی است كه گل‌آقا در هنگام ناراحتی، بر سر شاغلام می‌آورد.

ممصادق نمایندة مردم كوچه و بازار بود. او هرازچندگاهی به گل‌آقا نامه می‌نوشت و با بیان مشكلات وانتقاداتش از گل‌آقا «رهنمود» می‌خواست. «كمینه» ـ عیال ممصادق ـ سخنگوی زنان در «دو كلمه حرف حساب» بود. او نیز با نامه نوشتن به گل‌آقا، از بعضی مسائل مربوط به زنان یا فراتر از آن انتقاد می‌كرد.

«مش‌رجب» پیرمردی دهاتی و كلاه‌نمدی بود كه تا پیش از خلق «شاغلام» در ستون دو كلمه حرف حساب، شخصیت مطرحی بود. بعدها نقش او در مجلة گل‌آقا ـ و نیز در ستون دو كلمه حرف حساب در اطلاعات ـ كمرنگ شد و به تدریج حذف گردید.

«غضنفر» بی‌سواد مسؤول روابط عمومی گل‌آقا بود. او بی‌ذوق‌ترین عضو آبدارخانة شاغلام بود و به همین جهت، كارهای اجرایی را به او سپرده بودند. گاه داخل بحثهای «شاغلام» و «گل‌آقا» می‌شد یا خودش چیزهایی می‌نوشت ولی این كاره نبود!

صابری خالق این جمع دوست‌داشتنی بود و از دهان این افراد، مشكلات و انتقادات جمعیت شصت میلیونی كشورش را بیان می‌كرد.

شخصیت جدی و معنوی كیومرث صابری، به مراتب از شخصیت طنز او والاتر و درخور ستایش‌تر بود. كمكهای او به مطبوعات، مدارس، افراد بی‌بضاعت، آسایشگاههای معلولین و سالمندان، بیماران كلیوی و تالاسمی، آوارگان عراقی، ستم‌دیدگان بوسنی و هرزگوین و... درخور تأمل و قابل ملاحظه بود.

آثاری كه تابه‌حال از صابری منتشر شده، عبارتند از:

1ـ برداشتی از فرمان حضرت علی (ع) به مالك اشتر (1357)

2ـ تحلیل داستان ضحاك و كاوه آهنگر

3ـ مكاتبات شهید رجایی و بنی‌صدر

4ـ اولین استیضاح در جمهوری اسلامی ایران

5ـ دیدار از شوروی

6ـ گزیدة دو كلمه حرف حساب (جلد اول)

7ـ گزیدة دو كلمه حرف حساب (جلد دوم)

8ـ گزیدة دو كلمه حرف حساب (جلد سوم)

9ـ گزیدة دو كلمه حرف حساب (جلد چهارم)

صابری در آبان ماه 1381 و همزمان با آغاز سیزدهمین سال انتشار هفته‌نامة گل‌آقا، انتشار آن را متوقف ساخت. وی كه علت این توقف ناگهانی را دلایل شخصی ذكر كرد، تا آخرین لحظه روزة سكوت خود را در این‌باره نگشود.

گل‌آقای ملت ایران سرانجام در صبح روز جمعه یازدهم اردیبهشت ماه 1383 پس از طی یك دوره بیماری به ملكوت اعلی پیوست.

روحش شاد كه همیشه مردمان را شاد می‌خواست.

علی وزینی www.sahmema.blogfa.com

 

پنج شنبه 14/9/1387 - 19:0
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته