وقتی دستام خالی باشه

وقتی باشم عاشق تو

غیر دل چیزی ندارم که بدونم لایق تو

دلمو از مال دنیا به تو هدیه داده بودم

با تموم بی پناهی به تو تکیه داده بودم

همه زجری که کشیدم

همه رو به جون خریدم

ولی از تو نبریدم

هر جا بودم با تو بودم

هر جا رفتم تو رو دیدم

تو سبک شدن تو رویا همه جا به تو رسیدم

اگه احساسمو کشتی

اگه از یاد منو بردی

اگه رفتی بی تفاوت به غریبه سر سپردی

بدون اینو که دل من شده جادو به طلسمت

یکی هست اینور دنیا که تو یادش مونده اسمت

دچار یعنی عاشق...

و فکر کن که چه تنهاست

اگر که ماهی کوچک

دچار آبی بیکران دریا باشد...

خسته ام ...!

خسته نبودنت ...!

خسته از روزهايي كه بي تو شب ميشود و شبهايي كه باز هم بي تو ميگذرد...

 تا كه طلوعي و غروبي ديگر بيايند

 و باز هم گذر زمانها كه بي تو ميگذرد ...!

ميگذرد ...!

 ميگذرد

و

باز هم ميگذرد...