• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 118
تعداد نظرات : 526
زمان آخرین مطلب : 5368روز قبل
محبت و عاطفه
تقدیم به همه اونایی که از اول زندگیم تا حالا دوستشون داشتم...

من برای با تو بودن یک بهانه می خواهم
یک بهانه پوچ عاشقانه می خواهم...
از غمی که میدانی...
با تو بودنم مرگ است
بی تو بودنم هرگز...
من بهانه می گیرم...
عاشقانه میمیرم
عاشقانه میمیرم...


توضیح بدم اونجا که گفته با تو بودنم مرگ است ...
منظورش از اون مرگ خوباست...(نه دق مرگ شدن)
پارادوکس نداره...

موفق باشید

چهارشنبه 30/3/1386 - 18:47
محبت و عاطفه
سلام...


دلم تنگ شده...
براي همه آنچه از دست داده ام
چشمانم گريانند...
براي هر آنچه نداشته ام
دستانم پروانه اي را
مي خواهند كه هرگز پريدن را از ياد نبرد...
و روحم شوق پرواز دارد ...
همراه با بادبادكي كه در كوچه هاي كودكي از
ميان انگشتانم رها شد و به آسمانها رفت ...
 تا همبازي فرشته ها شود

واقعا دلم برای اینا که گفتم تنگ شده...
دوشنبه 28/3/1386 - 19:54
خاطرات و روز نوشت
روزی جبران از دوست خود باربارا یانگ پرسید:
اگر تو را وادار کنند که همه کلمات موجود در حافظه ات را به جز هفت کلمه فراموش کنی کدام کلمات را نگاه خواهی داشت؟
باربارا یانگ در جواب فقط 5 کلمه :  خدا،زندگی،عشق،زیبایی، و زمین
را عنوان میکند.

 و از جبران میخواهد تا دو کلمه دیگر را بگوید. جبران دو کلمه من وتو را اتنخاب میکند سپس میگوید:
این هفت کلمه ارزش باقی ماندن در حافظه را دارند
خدا، عشق،زیبایی،زمین بخشش من و تو
(جبران کلمه زندگی را حذف میکند زیرا این کلمه ریشه کلمه عشق در زبان انگلیسی میباشد و بخشش را به شش کلمه دیگر می افزاید...)

من هم هفت کلمه انتخاب کردم که خیلی دوستشون دارم...
خدا،عشق،مادر،لبخند،صلح،همدم،ستوده
که این آخری و اولی رو به شدت ذوست دارم...
دوست دارم بدونم شما چه کلماتی رو انتخاب میکنید...
پیشاپیش از جوابتون ممنون...
شنبه 26/3/1386 - 17:46
محبت و عاطفه

خوش به حال آسمون كه هر وقت دلش میگیره بي بهونه مي باره ... به كسي توجه نمي كنه ...

از كسي خجالت نمي كشه ...

 مي بار ه و مي باره و ...

اينقدر مي باره تا آبي شه ... آفتابي شه ...!!!

كاش ...

كاش مي شد مثل آسمون بود...

كاش مي شد وقتي دلت گرفت اونقدر بباري تا بالاخره آفتابي شي...

امیدوارم همیشه آفتابی و آبی باشید...

جمعه 25/3/1386 - 18:49
محبت و عاطفه

مطمئن باش و برو

ضربه ات كاري بود...

دل من سخت شكست

و چه زشت...

به من و سادگي ام خنديدي

به من و عشقي پاك

كه پر از ياد تو بود...

كه خيالم مي گفت:

 تا ابد مال تو بود

تو برو...

برو تا راحت تر... تكه هاي دل خود را سر هم بند زنم

موفق باشید...
پنج شنبه 24/3/1386 - 17:40
محبت و عاطفه
سلام...
خوبید؟
نظرهای مطلب قبلیمو که خوندم به شدت تو نوشتن این مطلب گیر کردم...
چون نظرات باهم فرق میکردن...
برای همین مونده بودم غمگین بنویسم یا شاد ...
ولی نمیدونم چرا هر چی تو بساطم!گشتم همش غمگین بود... نه اینکه نداشته باشم اما فقط به جدید هاشون دسترسی داشتم که همش مثل هم بود...
دیگه به بزرگی خودتون ببخشید...


زندگي رنگ خداست
 يكي سيب جدا
زندگي يعني همين چند كلمه حرف...
 من و ما و شما
زندگي غصه ي
امروز و فرداست
پس چه بهتر...
 كه من  و تو بشويم ما
مهربون وبي ریا

موفق باشید...

چهارشنبه 23/3/1386 - 19:23
محبت و عاطفه

شبي غمگين ، شبي باراني و سرد مرا در غربت فردا رها كرد ، دلم در حسرت ديدار او ماند ، مرا چشم انتظار كوچه ها كرد ...

 به من ميگفت تنهاي تنهاست ، ببين با غربتش با من چه ها كرد ، تمام هستي ام بود اما ندانست كه در قلبم چه آشوبي به پا كرد و ...

هرگز شكستم را نفهميد...

سه شنبه 22/3/1386 - 17:57
محبت و عاطفه

من دل به زيبايي، به خوبي ميسپارم؛

دينم اين است...

 من مهرباني را ستایش ميكنم؛

آيينم اين است...

من رنجها را با صبوري ميپذيرم؛

من زندگي را دوست دارم؛

انسان و باران و چمن را ميستايم

انسان وباران و چمن را ميسرايم

در اين گذرگه...

بگذار خود را گم کنم...

بگذار از این ره بگذرم...

با دوست...

با دوست...

با دوستای خوب و گلی مثل شما (به تر تیب حروف الفبا!!!!!)

Ali_110    و   برزخ

doki_inkalej   و    نگارینا

hell_girl511

yaser688    

موفق باشید...

 

دوشنبه 21/3/1386 - 11:8
محبت و عاطفه

ای خدا لحظه شادی چه کم است

زندگی دشت غم است

چه توان کرد در این دشت غریب

غم و شادی بهم است

اشک میگوید:

عمر ما آه و دم است

غم من کشت مرا

ای خداااااااااااااا

لحظه ی شادی چه کم است...

...

ببخشید شعر غم انگیز ناک نوشتم

چون خیلی ناراحتم...

البته چیز مهمی نیست ها...

يکشنبه 20/3/1386 - 11:6
محبت و عاطفه

كي بود با اشكاي تو يه آسمو ن ستاره ساخت، كي بود كه به نگاه تو دلش رو عاشقونه باخت ...

 كي بود كه با نگاه تو خواب و خيال عشق و ديد، كي بود كه تنها واسه تو از همه دنيا دل بريد ...

 نگو كي بود كجايي بود ...

 اونكه برات ديوونه بود، رو خط به خط زندگيش از عشق تو نشونه بود

من بودم

اونكه دلشو ساده به پاي تو گذاشت، اونكه واسش بودن تو به غير غم چيزي نداشت ...

من بودم

اونكه دلش اخر عشق تورو خوند ...

اونكه به جاي عاشقي حسرتشو به دل نشوند ...

من بودم...

بچه شعرهایی که من مینویسم واقعا بهشون اعتقاد دارم یعنی همه شعرام برام جوریه که یه شعر ساده نیست و واسه خیلی هاشون هم مخاطب دارم...
شنبه 19/3/1386 - 16:5
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته