مشاهده مطالب کاربر

تعداد مطالب : 118

تعداد نظرات : 526

زمان آخرین مطلب : 5344روز قبل

شعر و قطعات ادبی

به نام او که آرام قلب من است

سلام

خـــدا نشونشو از کی بگیرم ..........

دارم دق میکنم بذار بمیرم .......

آخه هنوز دلش از جنسه سنگـــه.........

هنوز دلم واسه دلتنگی تنگه ........

چطور دلش اومد از پا بیفتم ...........

بهش نازکتر از گل هم نگفتم.......

دلتون دریایی

شب و روزتون رویایی

دوشنبه 6/8/1387 - 20:58

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 4 ]

شعر و قطعات ادبی

به او

به نام آرام قلبم...

سلام دوستای نازنینم...این روزا همه میگویند: چرا نظراتمون عمومی نمیشود؟

من هم تا همین امروز میگفتم...تا اینکه سری به مطالب منم زدم!

از آنچه بر روی مشاهده ی نظرات کلیک کرده ودیدم به به... خودم نظراتی که میخواستم رو عمومی کردم و الان نظراتم عمومی نمایش داده میشه

گفتم شما هم اگه نمیدونید بدونی...

و اما...

به او...به اویی که رفت... ولی هنوز نرفته دلم براش تنگ شده....

بعضی‌ها چه زود دلتنگ می‌شوند
و
بعضی‌ها چه زود دلسنگ می شوند

مثل من كه دیشب صدایش را شنیدم ولی بازم دلتنگم.

چهارشنبه 1/8/1387 - 15:9

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 4 ]

شعر و قطعات ادبی

ماه من...

به نام او که آرام قلب من است

به نام او که زندگیم برای او و هستیم فدای او

به نام او که بخشنده و مهربان است

------------------

سلام دوستان

بی نهایت سپاس بابت لطفی که به من دارید....

ماه را دوست دارم
خاطراتی به یادم میاره
حرفاشو به یادم میاره
سکوتشو به یادم میاره
وصدای نفسهاش
برای همین ساعتها میشینم به ماه نگاه می کنم
راستی ماه توست یا تو ماه، یا ماهی ؟
یا اینکه ...

دختر بهار خسته و بارونی

التماس دعا

شنبه 27/7/1387 - 7:10

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 8 ]

خاطرات و روز نوشت

هوم!

به نام او که آرام قلب من است

به نام او که زندگیم برای او و هستیم فدای او

به نام او که بخشنده و مهربان است

سلام دوستان گلم...داشتم به دلیل دل تنگی برای کسی نظرات مطالبم رو ورق میزدم

چقدر شما خوبید... و من چقدر بی معرفت....

به یاد خودش که دوست دارم امروز یه مطلبی ثبت کنه و تقدیم به همه ی شما عزیزان دل.....

----------------------------------------------

واقعا دوستت دارم

واقعا دوستت دارم

گرچه شاید گاهی

چنین به نظر نرسد

گاه شاید به نظررسد

كه عاشق تو نیستم

گاه شاید به نظر رسد

كه حتی دوستت هم ندارم

ولی درست در همین زمان هااست

كه باید بیش از همیشه

مرا درك كنی

چون در همین زمان هاست

كه بیش از همیشه عاشق تو هستم

ولی احساساتم جریحه دار شده است

با این كه نمی خواهم

می بینم كه نسبت به تو

سرد و بی تفاوتم

درست در همین زمان هاست كه می بینم

بیان احساساتم برایم خیلی دشوار می شود

اغلب كرده تو ؛كه احساسات مرا جریحه دار كرده است

بسیار كوچك است

ولی آن گاه كه كسی را دوست داری

آن سان كه من تو را دوست داری

هركاهی ؛كوهی می شود

و پیش از هر چیزی این به ذهنم می رسد

كه دوستم نداری

خواهش می كنم با من صبور باش

می خواهم با احساساتم

صادق تر باشم

و می كوشم كه این چنین حساس نباشم

ولی با این همه

فكر می كنم كه باید كاملا اطمینان داشته باشی

كه همیشه

از همه راههای ممكن

عاشق تو هستم

قشنگ بود؟

به قول همون :خدانگهدار دل قشنگتون....

چهارشنبه 24/7/1387 - 8:34

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 9 ]

خاطرات و روز نوشت

به دوست گرامی ام...

به نام مهربان پروردگارم

سلام

امروز خیلی اتفاقی بخش نظراتم رو باز کردم و نظری دیدم از دوستی به نام hasankamali...و این جمله ی آشنا" و باز هم یک شعر دلنشین"

مدام این اسم و این جمله تو ذهنم میچرخید...و مدام میگفتم آشناست...تا اینکه بالاخره یادم اومد...آقای کمالی دوست خوب وقدیمی و گرانقدرم...

که همیشه به من لطف داشتن با نظراتشون...و همیشه این جمله رو استفاده میکردن...و باز هم یک شعر....

خیلی خیلی خوشحال شدم از بازگشت دوباره ایشون...و این مطلب رو هم مینویسم به افتخار برگشت دوبارشون...

هنوز هم وقتی قلب شیشه ای احساسم را با سنگ نا مهربانیها می شکنند
شمع آرزو هایم را با جرقه اشک روشن می کنم و در اقیانوس ژرف خیال سوار

بر زورق اندیشه تا فراسوی دشت آرزوها سفر می کنم
راستی چه خوب بود اگر من هم بالهائی به سپیدی نور و به لطافت پر پروانه داشتم
در این صورت تا آبی آسمان عشق تا سرزمین کبوتران عاشق...

آنجا که کینه و ریا جواز ورود ندارد چرخ می زدم

آنجا که پلاک خانه دلها عشق است

موید باشید

شنبه 6/7/1387 - 16:33

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 3 ]

شعر و قطعات ادبی

چه فرقی میکند؟

به نام مهربان پروردگار قادرم

سلام

چه فرقی میکند که باران ببارد یا نبارد
من از حوالی گریه و ابر و خواهش های ممتد
بدم میآید
کاش اینقدر ستودنت برایم آسان نبود
که در کرامت دستانت غریب بمانم
حالا هم برای تو نمیگویم برای باران و ابر و سخاوتی که هر شب برایم میفرستی
گریه میکنم
چه خوب بود
که در ریاضت زمین و افتادن یک برگ
زندگی ام برای تو خلاصه میشد و تو برای ان یک لحظه مینگریستی
اما چه فایده ای دارد
هر جا که من را با آن کوله بار همیشه ی اندهم ببینی
باز هم اسمان برای من همان رنگ است
رنگی شبیه به همین حالای تو ...
راستی ..
تازگیها در شعرهایم به پسوند دریا پیوند خورده ای
میدانم ....
این یکی را دیگر نمیدانستی
حالا بنشین و بیهواد دستت را به موهایت بکشو خود را ناگزیر رفتن بدان و به من بگو برو ...
میدانم دلت که برای اینهمه جوهر نمیسوزد ,لااقل
خاطراتت را از کوله بارم بردار
من از ابادی نزدیک خود
فرسنگها فاصله گرفته ام
و مطمئنا با رویای تو به مقصد نمیرسم....

دوشنبه 25/6/1387 - 20:13

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 6 ]

خاطرات و روز نوشت

تولدت مبارک...

به نام مهربانترین

مثه خودت، "هر چی گشتم نتونستم یه تبریک خوب برات پیدا کنم"...پس بازم مثه خودت

ساده ی ساده میگم

تولدت مبارک...

برادر خوبم علی آقای 110....تولدت مبارک

عمرت با عزت...

ایام به کامت

لبت خندون

دلت شاد

هر چی آرزوی خوبه مال تو...

بهترین ها رو از خدا برات میخوام...بودن در رکاب مولامون مهدی که میدونم بزرگ ترین آرزوت هست رو برات از خدا میخوام

موفق و موید باشی

از صمیم قلب خوشبختی و سعادت مندیت رو از خدا میخوام...

به یاد گذشته ها:

همین دیگه

خوش باشی

یا حق

شنبه 16/6/1387 - 18:45

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 3 ]

خاطرات و روز نوشت

مرگ...

به نام مهربانترین

سلام

--------------------------

وقتی كه دانه های سرد برف بر چشمهایم می نشینند...

و در غربت آن محو می شوند...

آن هنگام كه نگاه خسته ام در افق ها جا می ماند..

و قلبم لا به لای دفتر شعرهایم آرام می تپد..

صدای سكوتم از پشت پنجره تنهایی ؛ شنیدنی ست

آری این همان صدای پای مرگ است