• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 271
تعداد نظرات : 94
زمان آخرین مطلب : 6093روز قبل
محبت و عاطفه
چه زيباست كه چون صبح، پيام ظفر آريم گل سرخ، گل نور، ز باغ سحر آريم. چه زيباست، چو خورشيد، درافشان و درخشان زآفاق پر از نور، جهان را خبر آريم . همانگونه كه خورشيد، بر اورنگ زر آيد، خرد را بستاييم و، بر اورنگ زر آريم. چه زيباست، كه با مهر، دل از كينه بشوييم. چه نيكوست كه با عشق، گل از خار برآريم. گذرگاه زمان را، سرافراز بپوييم. شب تار جهان را فروغ از هنر آريم. اگر تيغ ببارند، جز از مهر نگوييم وگر تلخ بگويند، سخن از شكر آريم. بياييد، بياييد، ازين عالم تاريك دل‌افروزتر از صبح، جهاني دگر آريم
يکشنبه 28/5/1386 - 2:6
محبت و عاطفه
سرانجام بشر را، اين زمان، انديشناكم، سخت بيش از پيش. كه مي‌لرزم به خود از وحشت اين ياد. نه مي‌بيند، نه مي‌خواند، نه مي‌انديشد، اين ناسازگار، اي داد! نه آگاهش تواني كرد، با زاري نه بيدارش توانم كرد، با فرياد! نمي‌داند، براين جمعيت انبوه و اين پيكار روزافزون كه ره گم مي‌كند در خون، ازين پس، ماتم نان مي‌كند بيداد! نمي‌داند، زميني را كه با خون آبياري مي‌كند، گندم نخواهد داد!
يکشنبه 28/5/1386 - 2:5
محبت و عاطفه
گفتی که مرا دوست نداری گله ای نيست بين من و عشق توولی فاصله ای نيست گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن گفتی که نه بايد بروم حوصله ای نيست پرواز عجب عادت خوبيست ولی حيف تو رفتی و ديگر اثر از چلچله ای نيست گفتی که کمی فکر خودم باشم و آنوقت جز عشق تودر خاطر من مشغله ای نيست رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت بگذار بسوزد دل من مساله ای نيست...
يکشنبه 28/5/1386 - 2:5
محبت و عاطفه
تو بهانة قشنگي كه هميشه زنده باشم به هواي ديدين تو پر شعر تازه باشم همه شب به خاطر تو لب پنجره نشستم كه تو را ببينم اما ز فراغ تو شكستم شب و روز من تو بودي گل هميشه بهارم دلم از تو جان گرفته به خدا در انتظارم همه زندگي برايت غزل و ترانه گفتم ز خيال سبز رنگت به خدا شبي نخفتم نظري به اين گدا كن كه به غصه ات دچار است گل عشق من كجايي كه هادي تو بيقرار است
يکشنبه 28/5/1386 - 2:4
آموزش و تحقيقات
نهم ذيحجه مصادف با سالروز شهادت حضرت مسلم بن عقيل سفير و نماينده سالار شهيدان در کوفه است. پدر حضرت مسلم، عقيل بن ابي طالب و مادرش به روايت ابوالفرج"عليه" بود. زمان تولد وي مشخص نيست، اما به وسيله بعضي از قرائن، چنين استنباط مي شود که حضرت مسلم به هنگام شهادت 28 سال داشت و چون در سال 60 هجري به شهادت رسيده است ، شايد ولادتش در سال 32 هجري اتفاق افتاده باشد. مسلم از ديدگاه پيامبر اکرم( ص) شيخ صدوق در کتاب امالي از ابن عباس روايت مي کند که علي بن ابي طالب عليه السلام به رسول خدا صلي الله عليه وآله عرض کرد: توعقيل را دوست مي داري؟! فرمود: آري ، من عقيل را از دو جهت دوست دارم: اول : اين که عقيل را براي وجود خودش دوست مي دارم. دوم: به جهت اينکه ابوطالب او را دوست داشت، دوست مي دارم. فرزند همين عقيل در راه دوستي فرزند تو فدا مي شود و چشمان مؤمنين براي او گريان خواهد شد و ملائکه بر او درود مي فرستند. شجاعت و شهامت علامه مجلسي در مورد شجاعت مسلم بن عقيل مي نويسد: " مسلم بن عقيل درميان هم سن و سالان خويش به شجاعت و سخاوت مشهور و به کثرت دانش و خرد شناخته شده بود. سفارت و نيابت محدث قمي مي نگارد: وقتي فرستادگان و نامه هاي کوفيان از حد گذشت و تعداد نامه هاي آنان به دوازده هزار رسيد، امام حسين عليه السلام در جواب آنان نامه اي بدين گونه نوشت: " من برادر، پسرعمو و شخص مورد اعتماد خاندانم، مسلم بن عقيل را به سوي شما فرستادم...". و سپس او را با قيس بن مسهر صيداوي و ... براي بيعت گرفتن راهي کوفه نمود و حضرت مسلم را به تقوا، حسن تدبير و مدارا نمودن مأمور کرد به مسلم فرمود: چنانچه ديدي مردم کوفه درباره بيعت با من متحد بودند، جريان را برايم بنويس. حضرت مسلم بنا به فرمان امام به سمت کوفه حرکت نمود. پس از رسيدن به کوفه مردم، اظهار مسرت و خوشحالي کردند و دسته دسته به حضور آن حضرت آمدند. مسلم نامه امام را براي آنان تلاوت کرد و ايشان با شنيدن مضمون نامه، گريان شدند و با مسلم بيعت نمودند. شهادت حضرت مسلم شيخ مفيد مي نگارد: تعداد هيجده هزار نفربا مسلم بن عقيل بيعت کردند . بعد از اين جريان بود که مسلم براي امام حسين عليه السلام نامه نوشت که : من تا کنون از هيجده هزار نفر براي شما بيعت گرفته ام، چنانچه به اين سرزمين بياييد، مناسب است . چون خبر مسلم و جريان بيعت گرفتن آن حضرت در کوفه منتشر شد، نعمان بن بشير که از طرف معاويه و يزيد، والي کوفه بود مردم را از ملاقات با مسلم برحذر داشت، ولي مردم به او اعتنايي نکردند. افرادي چون عبدالله بن مسلم بن ربيعه که هوادار بني اميه بودند، وقتي ضعف نعمان را ديدند، اوضاع کوفه را براي يزيد نوشتند و تقاضاي والي مقتدري کردند. و يزيد نيز عبيدالله بن زياد را براي کوفه در نظر گرفت. ابن زياد با چهره اي ناشناس وارد کوفه شد . به مسجد رفت و به تهديد مخالفين و تطميع آنان در صورت آرامش و وفاداري پرداخت. اين سياست به زودي در ميان مردم سست ايمان کوفه موثر افتاد و جو کوفه به نفع ابن زياد تغييريافت، به گونه اي که مسلم بن عقيل تنها ماند. ولي با وجود بي وفايي ياران ديروز، هرگز تسليم نشد و مردانه و با شهامت تا آخرين رمق، در برابر دشمن جنگيد، تا آنجا که در اثر جراحات وارده ديگر تاب و توان خويش را از دست داد و به دست افراد مسلح ابن زياد دستگير گرديد. سپس او را به دارالاماره بردند به دستور ابن زياد، سر مطهرش را بر فراز دارالاماره از پيکر جدا ساختند و بدين گونه نام مبارکش به عنوان نخستين شهيد نهضت خونين اباعبدالله الحسين عليه السلام در تاريخ به ثبت رسيد و پيکر مطهرش در مسجد کوفه زيارتگاه عشاق مي باشد.
يکشنبه 10/4/1386 - 12:42
آموزش و تحقيقات
يکهزار و سيصد و شصت و پنج سال پيش در چنين روزي، نهم ذيحجه سال شصت هجري، «حضرت مسلم بي عقيل »، پسر عمو و نماينده امام حسين –عليه السلام – و «هاني ابن عروه » از طرفداران آن حضرت در کوفه به شهادت رسيدند. مسلم بن عقيل که از شخصيت هاي برجسته، آگاه و متدين زمان خود بود، بران ارزيابي ميزان وفاداري مردم کوفه به امام حسين –عليه السلام – به اين شهر رفته بود؛ پيش از اين مردم کوفه، با فرستادن هزاران دعوت نامه به مکّه، از حسين بن علي –عليه السلام – براي رفتن به اين شهر و به عهده گرفتن رهبري آنان در قيان بر ضد ّ حکومت فاسد و استبادي «يزيد بن معاويه » دعوت کرده بودند. مردم کوفه، در آغاز با گرمي و اشتياق بسيار، از «مسلم بن عقيل » استقبال کردند ؛ به گونه اي که در مدت کوتاهي، حدود هجده هزار نفر با ايشان به عنوان نماينده امام حسين –عليه السلام – بيعت نمودند؛ امّا هنگامي که «عبيدالله بن زياد » که مردي فاسد، بي رحم و سنگدل بود به فرمان «يزيد » به کوفه وارد و بر آن جا مسلّط شد، کوفيان فريب وعده هاي دروغين او را خوردند و به سبب تر س و جهالت، بر خلاف بيعتي که با مسلم بن عقيل نموده بودند، از وفاداري به امام دست کشيدند و مسلم را در کوفه و در برابر دشمن، تنها گذاشتند. او نيز پس از نبردي شجاعانه با سربازان «عبيدالله بن زياد » در حالي که به شدت مجروح شده بود، دستگير شد و به شهادت رسيد. شايان ذکر است «هاني بن عروه » نيز که از طرفداران امام حسين –عليه السلام – در کوفه بود و پس از حکومت «عبيدالله بن زياد » حضرت مسلم بن عقيل را در خانه خود پنهان کرده بود پي از دستگيري در چنين روزي به دست عوامل حکومت عبيدالله بن زياد به شهادت رسيد. شصت سال پيش در چنين روزي، نهم ذيحجه سال يکهزار و سيصد و شصت و پنج هجري قمري، آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني، فقيه وارسته و مرجع تقليد مسلمانان، دنده از جهان فروبست. او در سال يکهزار و دويست و هشتاد و دويست و هشتاد و چهار هجري قمري در اطراف اصفهان به دنيا آمد، و پس از طي مقدمات تحصيل در اين شهر، رهسپار حوزه علميه نجف اشرف شد. آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني، پس از سال ها دانش اندوزي از محضر عالمان برجسته آن حوزه علمي، به رتبه اجتهاد رسيد و سپس به تدريس علوم اسلامي پرداخت. آن بزرگوار که از استادان بنام حوزه نجف به شمار مي رفت، شاگردان بسياري تربيت کرد و در زمان خود، مشهورترين مرجع جهان تشيع بود. آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني، از تحوّلات سياسي زمان خود نيز آگاه بود و در برابر تجاوز انگلستان به کشور عراق ايستادگي کرد. دوت عراق به همين دليل وي را به ايران تبعيد کرد، امّا پس از مدّتي، بر اثر فشار افکار عمومي مسلمانان و اعتراضات روحانيان حوزه هاي علميه، رژيم عراق مجبور شد در تصميم خود تجديد نظر کند و آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني را به عراق بازگرداند. از آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني، آثار ارزنده اي برجاي مانده است که از ميان آنها مي توان از کتاب «وسيله النّجاه» و حاشيه بر«عروه الوثقي » نام برد. امروز، نهم ماه ذيحجه، روز «عرفه » و از اعياد بزرگ مسلمانان است. روزي ست که حق تعالي سفره هاي جود و احسان خود را براي بندگان گسترانيده است، مطابق روايات شيطان در اين روز خوار و حقيرتر از تمام زمان هاست. از ظهر امروز، زائران خانه خدا، در صحراي «عرفات » وقوف مي کنند که در منابع اسلامي فضائل بسياري براي آن ذکر شده است. عرفات، نام صحرايي وسيع و هموار در دامنه کوهي به نام «جبل الرّحمه » است که در جنوب شرقي مکّه قرار دارد. خداوند متعال سرزمين مقدس عرفات را که حوادث مهمّي در طول تاريخ در آن رخ داده است، براي پذيرايي از حجّاج مقرّر کرده و سفره انعام و اکرامش را در دامنه «جبل الرّحمه » گسترده و زائران «بيت الله » را فراخوانده است تا در زماني معين بر گرد خوان نعمت بي دريغش بنشينند و از لطف بي کران الهي بهره ببرند. زائران خانه خدا، پس از وقوف در عرفات، در غروب نهم ذيحجه، از اين سرزمين به «مشعر الحرام » مي روند و خود را براي انجام دادن ديگر مناسک پرشکوه حج، آماده مي کنند. شايان ذکر است که روز«عرفه » روز «نيايش » نيز نامگذاري شده است.
يکشنبه 10/4/1386 - 12:42
آموزش و تحقيقات
آفتاب من شفق گونی چرا ؟ پای تا سر غرق در خونی چرا ؟ □ ببیند خلیل ِ خداوندگار ! ز قربانی خود شود شرمسار
يکشنبه 10/4/1386 - 12:39
آموزش و تحقيقات
مکُن اِی صبح طلوع! □ در جام من می پیشتر کن ساقی امشب با من مدارا بیشتر کن ساقی امشب
يکشنبه 10/4/1386 - 12:38
آموزش و تحقيقات
آسمان كویر مرتفع نيست! بر عكس خيلي نزدیک است، آنقدر که هُرم نفس­هایش بر بدن ملموس. آنقدر نزدیک که با چشمهای خیرهاش زمزمهی زمین را بشنود. امشب اما همهی هزار چشم آسمان،علی رغم راستای نامتناهی نگاهشان، به یک منطقه کوچک از زمین خیرهاند. فقط برای یکبار در تاریخ عجبا که جاذبهی آن سجود، کنجکاوی آسمان بر انگیخته،آسمان از سر اختیار یا بی هیچ اختیار! برای شنیدن آن زمزمهی غریب خیز برداشته؛ آسمان مماس با زمین! فقط برای یکبار در تاریخ هزار چشم پُر تلالو کنجکاو، از همه جا چشم برگرفتهاند و در اینجا منزل گرفته­اند، و شاید برای همین بود که هستی به یکباره در تاریکی مطلق خزید و هوا یخ زد. آنشب جاذبهی آن سجود، قاعدهی تمام جزر و مدهای تاریخ را بر هم زد، این بار زمین بود که اقیانوس های منجمد افلاک را به سوی خود وا میداشت. فقط برای یکبار در تاریخ آنشب ماه از همه بیتاب تر بود، خورشید لااقل فردا را فرصت داشت بار دیگر آن سجده ببیند و حتی قیام، قیام سیال یک سر بر فراز نی! فقط برای یکبار در تاریخ امشب علیرغم اینکه تشنگی رمقها را گرفته، دست یک اندیشه مشترک خواب از چشم ساکنین خیمهها ربوده؛ اصحاب نگران امام بییاور کودکان در جستجوی نوازش دست پدر خواهر در خیال کهنه پیراهن برادر در طواف آفتاب - از بیم شبیخون دشمنان – آنسوی، کمی دور تر از خیمهها، آفتاب در سجود بود، برای آخرین بار در مهتاب! □ وقتِ خوش رفتن است- هان گوشکنید از عرش کسی نام مرا میخواند
يکشنبه 10/4/1386 - 12:38
آموزش و تحقيقات
هرچند ز غربتت گزند آمده بود زخمت به روان دردمند آمده بود گویند که از هیبت دریایِ دلت آنروز زبانِ آب بند آمده بود! "سید حسن حسینی"
يکشنبه 10/4/1386 - 12:37
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته