• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 141
تعداد نظرات : 115
زمان آخرین مطلب : 4685روز قبل
دانستنی های علمی

به نام خدا - سلام .

به نظر شما آیا انسان می تواند مهارت های گفتاری و محاوره ای خود را ارتقا» دهد؟ در جواب باید خدممتان عرض کنیم که، البته که می تواند، اما ممکن است تغییر بعضی از عادت های گفتاری و محاوره ای ما که در طول زندگی مان بوجود آمده و شکل گرفته کمی دشوار باشد و زمان ببرد، اما تردیدی وجود ندارد که این امر امکانپذیر است.
اجازه بدهید راست و پوست کنده به سراغ نمونه هایی از اشتباهات رایجی که خیلی از ما در مکالماتمان مرتکب آنها می شویم برویم و ضمن بیان آنها به طرح راه حل هایی برای آنها بپردازیم.
۱ ) گوش ندادن:
«ارنست همینگوی» می گوید: «من دوست دارم گوش کنم. چیزهای خیلی زیادی را از با گوش کردن دقیق یاد گرفته ام. بیشتر مردم هیچوقت گوش نمی کنند.» شما مثل همه مردم نباشید. مشتاقانه منتظر نوبت حرف زدن خودتان نایستید. نفس خودتان را کمی عقب نگه دارید. یاد بگیرید که چطور واقعا به حرف هایی که مردم می زنند گوش دهید.
وقتی شروع به گوش دادن کنید، بخش های مختلفی از مکالمه را باید در دست خود بگیرید. اما مسئله مهم اینست که باید از جواب های کوتاه «آره» و «نه» به شدت خودداری کنید، چون در اینصورت طرف مقابل تان اطلاعات زیادی بروز نخواهد داد. مثلا اگر دوستی برای شما تعریف می کرد که هفته گذشته با چند نفر از دوستانش به ماهیگیری رفته است، مثلا می توانید از او بپرسید: «برای ماهیگیری کجا رفتید؟»، «چه چیز ماهیگیری را از همه بیشتر دوست داری؟»، «به جز ماهیگیری چه کارهای دیگری کردید؟» و... به این روش فرد جریان را عمیق تر تعریف می کند و اطلاعات بیشتری در اختیارتان می گذارد و شما می توانید از میان این اطلاعات مسیرهای بعدی تان را هم برای صحبت کردن انتخاب کنید. اگر طرف مقابل تان مثلا ابتدا گفت: «اوم، نمی دونم»، تسلیم نشوید. کمی بیشتر ترغیبش کنید. دوباره سوال کنید. آنها می دانند، فقط باید کمی بیشتر درمورد آن فکر کنند و وقتی سر درد دلشان را باز می کنند، مکالمه جالب تر خواهد شد.
۲ ) سوال بیش از حد:
اگر بیش از حد سوال کنید، مکالمه شکل بازجویی به خود می گیرد، یا ممکن است اینطور به نظر برسد که شما چیز زیادی برای درمیان گذاشتن با طرف صحبت تان ندارید. بهتر است سوالات تان را با چند جمله توضیحی مخلوط کنید. با ادامه یافتن مکالمه و پیش رفتن آن می توانید سوالات را نادیده گرفته و بگویید: «آره، خیلی خوبه که آدم آخر هفته با دوستاش یه جا بره و خوب استراحت کنه. ما هم شاید این آخر هفته با بچه ها رفتیم پارک و بدمینتون بازی کردیم.
چه خوب، ما هم ماه پیش با قایق یکی از دوستام رفتیم ماهیگیری. از این طعمه های ساکامورا برده بودیم. واقعا طعمه های خوبی بودند» و از همین جا مکالمه تان گسترش پیدا می کند و موضوعات دیگری مثل بدمینتون، مزیت یا عیب انواع مختلف طعمه یا نوشیدنی مورد علاقه تان وارد بحث می شود.
۳ ) سکوت ناخوشایند:
در مکالمه با کسی که تازه با او ملاقات کرده اید یا وقتی موضوعات همیشگی تمام شده باشد، سکوت بدی حکمفرما می شود. یا ممکن است از اینکه نمی دانید این سکوت چه دلیلی می تواند داشته باشد، عصبی شوید. هیچوقت بدون خواندن روزنامه از خانه خارج نشوید.
وقتی در مکالمه ای موضوع کم آوردید، می توانید درمورد اخبار روز صحبت کنید. می توانید درمورد اتفاقاتی که در مهمانی که در آن هستید، نظر بدهید. مطمئنا همیشه در اطراف تان موضوعی برای صحبت کردن درمورد آن هست. وقتی فرد جدیدی را ملاقات می کنید، یکی از بهترین روش هایی که می توانید با کمک آن از سرد شدن مکالمه جلوگیری کنید اینست که احساس خودتان را وقتی با یکی از بهترین دوستان تان ملاقات می کنید، به خاطر آورید و تصور کنید که این فرد جدید هم یکی از بهترین دوستان شماست. البته حواستان باشد که زیاده روی نکنید چون ممکن است این فرد جدید علاقه نداشته باشد که درهمان برخورد اول در آغوشش بگیرید و ماچ و بوسه اش کنید. در عوض با لبخند و رفتاری دوستانه و گرم با او برخورد کنید.
۴ ) طریقه بیان نامناسب:
یکی از مهمترین مسائل در مکالمه این نیست که چه می گویید، اینست که چطور آن حرف را بر زبان می آورید. تغییر در این رفتارها تفاوت عمده ای ایجاد می کند چون صدا و زبان بدن شما بخش مهمی از مکالمه را تشکیل می دهد.
▪ کمی آرام تر، وقتی از چیزی هیجان زده می شوید، معمولا حرف زدن تان تندتر و تندتر می شود. سعی کنید کمی آرام تر شوید. به این طریق، گوش دادن برای مخاطبتان آسان تر شده و راحت تر صحبت هایتان را متوجه می شوند.
▪ صدایتان را بالا ببرید. نترسید و آنقدر بلند حرف بزنید که طرف مقابل تان بتواند به راحتی حرف های شما را بشنود.
▪ روشن و واضح حرف بزنید. زیرلب من من نکنید. با احساس صحبت کنید. اگر با لحنی یکنواخت حرف بزنید کسی علاقه ای به دنبال کردن حرف شما را نخواهد داشت.
▪ طوری صحبت بکنید که احساس تان در صدای تان منعکس شود.
▪ بین صحبت هایتان مکث کنید. اینکار باعث می شود مخاطب دقیق تر به صحبت هایتان گوش دهد.
▪ موقع حرف زدن کمی به سمت طرف مقابل تان خم شوید. اینکار تاثیر حرف هایتان را بیشتر می کند اما دقت کنید که در اینکار نیز اغراق نکنید.
۵ ) پریدن وسط حرف دیگران:
همه کسانی که در یک مکالمه شرکت می کنند باید به یک میزان فرصت حرف زدن داشته باشند. به هیچ عنوان وسط صحبت کسی، حرف او را قطع نکنید تا توجه مخاطبین را به خود جلب کنید. باید بتوانید بین حرف زدن و گوش کردن خود توازن ایجاد کنید.
۶ ) همیشه حق با شما نیست:
به هیچ وجه سعی نکنید همیشه و درمورد هر موضوعی حق را به جانب خودتان بدانید. معمولا مکالمات واقعا یک بحث نیست و بهتر است اجازه بدهید حال و هوای خوب و دوستانه ای در آن جریان داشته باشد. اگر قرار باشد که در همه بحث ها شما برنده باشید، کسی چندان خوشحال نخواهد شد. پس به جای اینکار کمی عقب بنشینید و تلاش کنید تا حال و هوای خوبی در گفتگویتان جریان یابد.
۷ ) صحبت کردن درمورد یک موضوع عجیب یا منفی:
اگر در یک مهمانی یا جایی هستید که با کسی تازه روبه رو شده اید، بهتر است از پیش کشیدن بعضی موضوعات خودداری کنید.
صحبت کردن درمورد وضعیت بد سلامتی تان یا رابطه بدتان با کسی، شغل بد و رئیس بداخلاقتان، قتل های زنجیره ای، زبان خاصی که فقط شما و یک نفر دیگر از آن سر در می آورد، یا هر چیز دیگری که انرژی مثبت جو را از بین می برد، موضوعاتی هستند که باید از آنها اجتناب کنید. همچنین بهتر است حرف زدن درمورد سیاست و مذهب را هم برای گفتگوهای دوستانه تان بگذارید.
۸ ) خسته کننده بودن:
بدون توجه به اطرافتان، ۱۰ دقیقه بی وقفه حرف زدن درمورد ماشین جدیدتان اصلا خوشایند به نظر نمی رسد. وقتی می بینید که مخاطبینتان کم کم حوصله شان سرمی رود، باید آماده باشید که سریع موضوع را عوض کنید.
یک راه خوب برای اینکه همیشه موضوعاتی جالب برای صحبت کردن درمورد آن با دیگران داشته باشید، این است که زندگی جالب داشته باشید و روی مسائل مثبت زندگی متمرکز شوید. شروع نکنید درمورد شغلتان یا رئیستان غرغر کنید، هیچکس دوست ندارد این چیزها را بشنود. درعوض، درمورد آخرین مسافرتتان، یک خاطره جالب که یک روز موقع خرید برایتان اتفاق افتاده است، برنامه هایتان برای عیدی که در پیش است یا هر چیز جالب و بامزه صحبت کنید.
کاری که باید بکنید این است که طوری رفتار کنید که دیگران مجذوبتان شوند. با این روش خیلی راحت می توانید دوست پیدا کنید. پس به جای اینکه در مکالمه تان با دیگران فقط به یک موضوع بچسبید و مدام تکرارش کنید، افق موضوعاتتان را کمی وسیع تر کنید و درمورد مسائل مختلف و جالب با مخاطبتان گفتگو کنید.
۹ ) متقابل رفتار نکردن:
هر چه فکر می کنید را به زبان بیاورید و احساساتتان را مطرح کنید. وقتی کسی تجربه ای را با کسی درمیان می گذارد، شما هم باید درعوض یکی از تحربیات خودتان را با او شریک شوید. فقط روبه روی مخاطبتان نایستید و سرتان را تکان دهید یا جواب های کوتاه بدهید.
وقتی کسی در مکالمه ای از خود مایه می گذارد، حتما دوست دارد شما هم متقابلا همین کار را بکنید. اینجا هم مثل سایر موقعیت های زندگی نمی توانید بایستید تا دیگران قدم اول را بردارند. اگر لازم بود، شما نفر اول باشید و حرف هایتان را با طرف مقابلتان در میان بگذارید.
۱۰ ) حرفی برای گفتن نداشتن:
ممکن است احساس کنید که حرف زیادی برای گفتن ندارید. اما باید سعی کنید. خوب به حرف های طرف مقابل گوش کنید و به حرف هایی که می زند علاقه مند باشید. سوال کنید و جواب های مربوط و مناسب بدهید. چشم هایتان را هم باز کنید.
از مهارت های بیناییتان استفاده کرده و موضوعات جالبی را در اطرافتان برای حرف زدن پیدا کنید. هر روز روزنامه بخوانید و موضوعات جالب و مفید برای حرف زدن پیدا کنید. روی زبان بدنتان و نحوه حرف زدنتان کار کنید و مهارت های محاوره ای خود را ارتقا» دهید.
▪ آسان بگیرید
لازم نیست همه این کارها را یکجا یاد بگیرید و انجام دهید. اگر بخواهید همه این روش ها را یکدفعه استفاده کنید، مطمئنا گیج می شوید. دو سه مورد از این مهارت ها را انتخاب کرده و هر بار در مکالماتتان استفاده کنید. خیلی زود خواهید دید که به طور اتوماتیک و ناخودآگاه همه این رفتارها و مهارت ها را در مکالماتتان استفاده می کنید.

منبع روزنامه ابتکا

يکشنبه 18/11/1388 - 20:10
دانستنی های علمی

به نام خدا - سلام . 

هر فرد در طول حیات خود ممکن است بارها توسط دیگران مورد ارزیابی قرار گیرد. برخی از این ارزشیابی ها دارای جنبه های تشویقی و برخی دیگر منتقدانه است. انتقاد از دیگران در صورتیکه هوشمندانه انجام گیرد، آثار بسیار مفیدی خواهد داشت، درغیر این صورت ممکن است با واکنش های منفی مختلفی مواجه شود. این رفتار، هنری است که باید آموخت و بدون آگاهی از روش کاربرد آن، زیان بار خواهد بود. انتقاد درست، آن است که ضمن تاکید بر نقاط قوت به نقاط ضعف فرد نیز اشاره کند و با ارایه راهکارهای مناسب برای رفع آن سخن به میان آورد.
 ذیرش انتقاد از دیگران بین طبقات مختلف متفاوت است. برای مثال در بیشتر مواقع انتقاد از سوی افراد خانواده قابلیت پذیرش بیشتری در مقایسه با سایرین دارد. به طور معمول ما در برابر قضاوت افراد بیگانه آسیب پذیری بیشتری داریم. برخی از انواع انتقاد عبارتند از:
۱) انتقاد سازنده:
 این روش در بسیاری موارد می تواند جنبه ای سازنده و مثبت داشته باشد. اگر لحن انتقادکننده دوستانه باشد بیشتر موثر واقع شده و شنونده بدون آنکه مورد حمله قرار گیرد از معایب خود مطلع می شود. بی تردید برای هیچکس خوشایند نیست که بشنود «بد غذا می خورید» و یا «در لباس پوشیدن بدسلیقه هستید.» برای آنکه انتقاد سازنده و موثر باشد منتقد باید مواردی را رعایت کرده و پرسش هایی را مطرح کند که هر یک از آنها در رساندن وی به هدف خود نقش مثبتی ایفا کند. این سئوالات می بایست محتوای اطلاعاتی را که لازم است مبادله شوند در برگیرد. همانگونه که گفتن و چگونه گفتن ارتباط نزدیکی با هم دارند، محتوا و شیوه انتقاد نیز برهم تاثیر گذارند. در تعیین محتوای یک انتقاد باید ابتدا از خود پرسید که از چه رفتاری می خواهیم انتقاد کنیم؟ این روش می تواند بسیار مفید واقع شود، زیرا از بکار بردن جملات کلی و کلمات پوچ و آزاردهنده ای چون «همیشه همین کار را می کنی»، «هیچ وقت به موقع نمی آیی» و جملاتی از این قبیل جلوگیری می شود. هنگامی که انتقاد از رفتار خاصی را با قاطعیت و به طور دقیق مطرح می کنیم، برای انتقاد شونده این امکان را فراهم می سازیم که منظور ما را به درستی درک کند. انتقادی که متوجه رفتار خاصی باشد می تواند منجر به گفتگویی دوجانبه شود تا اینکه به بحثی مبدل شود که حدود آن مشخص نیست.
 2) انتقاد غیرمستقیم:
ا نتقاد می تواند به صورت غیرمستقیم بیان شود. برای مثال اگر طرف مقابل شما خصوصیت بدی داشته باشد، در خلال گفتگو به او بگویید: «به نظر شما آدمهایی که دارای این خصوصیت اخلاقی هستند، غیرقابل تحمل نیستند؟» این شیوه انتقاد باعث می شود که یک حس هوشیاری در وی بیدار شود و وی متوجه شود که دارای چنین مشکلی است. حتما این مثل را شنیده اید که می گوید به در می گویند تا دیوار بشنود. این یک مثال متداول در فرهنگ ما برای ابراز همین موضوع است.
 3) انتقاد همراه با تعریف و تمجید:
 در این روش ابتدا می توان به تعریف و تمجید ویژگی های ارزشمند فردی که مورد انتقاد است پرداخت. برای مثال «تو دختر خیلی باهوشی هستی.» پس از کاربرد یک مقدمه مناسب نظر انتقادی خود را بیان و سعی کنید آن را در پوششی از سخنان خوب و دلپذیر قرار دهید. البته منظور شما اصلا تملق گویی نیست بلکه نخست خصوصیات خوب او را گوشزد کرده و بعد انتقاد خود را ابراز داشته اید.
4 ) انتقاد تهاجمی و صریح:
 رک بودن نشانه صراحت و صداقت است ولی همیشه برای مخاطب خوش آیند نیست، بخصوص اگر خیلی ناپخته بیان شود. این نوع انتقاد نه تنها هیچ نوع سازندگی در برندارد بلکه شنونده را هم در موضع تدافعی قرار می دهد. بهتر است که انتقاد با بکارگیری یک سیاست درست انجام شود.
۵) محکوم کردن:
 گاهی به جای انتقاد همراه با راهنمایی، انتقادکننده مخاطب را در یک دادگاه یک طرفه محاکمه و محکوم می کند. او به خود این حق را می دهد که در مورد دیگران اظهارنظر کرده و الگوی فکری خود را به وی تحمیل کند. اینگونه برخوردها نه تنها سازنده نیست، بلکه بسیار نامناسب است.
۶) انتقاد دیرتر از موعد:
 اینگونه انتقادات، زمانی صورت می گیرد که هیچ کمکی به رفع مشکل نمی کند. به عبارت دیگر زمان برای جلوگیری از خطا وجود ندارد. بر هیچ کس پوشیده نیست که انتقاد در چنین زمانی برای جلوگیری از تکرار اشتباه بوده و اگر تشخیص داده شود که تاثیری در آینده نخواهد داشت، بهتر است هیچگاه ابراز نشود.
  شیوه درست انتقاد کردن
 رعایت نکات زیر می تواند در زمان انتقاد بسیار یاری دهنده باشد:
  آیا رفتار مورد انتقاد را می توان تغییرداد؟
  آیا شخص مورد انتقاد قرار گرفته علاقه مند به شنیدن آن است؟
  احتمال قبولی طرف انتقاد شونده چقدر است؟
  از انتقاد شونده سئوال کنید; آیا منظور شما را درک کرده است؟
  به فرد انتقاد شونده تفهیم کنید که انتقادتان بازتاب ساده عقیده شماست.
  از انتقاد تحکم آمیز دوری کنید، زیرا اینگونه انتقادها بلافاصله فرد را در موضع دفاعی قرار می دهد.
  سعی کنید انتقاد را به صورت نگرش شخصی خود به موضوع بیان کنید و کوشش کنید او را به شیوه نگرش خود کنجکاو کنید.
  موضوع را طولانی و انتقاد را به سخنرانی تبدیل نکنید زیرا شنونده را خسته و بی حوصله می کند.
  انتقاد را در زمان و مکان مناسب ابراز کنید نه در لحظه ای که طرف مقابل آمادگی شنیدن آن را ندارد. اول صبر کنید تا مخاطب در آرامش و خونسردی قرار گیرد تا ایرادی که از او می گیرید موثر واقع شود.
  با توجه به سطح دانش مخاطب انتقاد را بیان کرده تا برای مخاطب قابل درک باشد. نمی توان از یک روش برای تمامی افراد استفاده کرد.
  وقتی انتقاد می کنید کوشش کنید بدون سو»نیت بوده و فقط به منظور کمک و راهنمایی باشد.
  با مشکلات و احساسات فرد مقابل همدلی کنید.
  بهتر است انتقاد حضوری و بدون واسطه باشد و از انتقاد کردن غیرمستقیم بپرهیزید.
  برای حفظ آبروی اشخاص، از انتقاد و نصیحت کردن فرد در حضور دیگران خودداری کنید.
  چنانچه بخواهید انتقاد شما با واکنش مثبت و سازنده ای همراه باشد، باید نشان دهید نه تنها به آنچه گفته اید متعهد هستید بلکه به رفتار فرد در مقابل انتقاد خودتان نیز ارج می نهید. هرگز در انتقاد، طرف مقابل را با کسی مقایسه نکنید. مقایسه کردن باعث دلگیری مخاطب شده و ممکن است با واکنش های بسیار نامناسبی مواجه شوید. اگر شخصیت و احترام مخاطب در نظر گرفته نشود نه تنها انتقاد موثر واقع نمی شود بلکه می تواند به قطع رابطه منجر شود. انتقاداتی به نتیجه می رسند که بسیار با دقت و هوشمندانه مطرح شوند و مخاطب بدون آنکه آزرده خاطرشود از معایب خود آگاه شود. هیچگاه در انتقاد از دیگران تصور نکنید که آنچه نظر شماست حتما صحیح بوده و می بایستی شنونده بدون چون و چرا آن را بپذیرد.
  انتقاد از همکاران
 رقابت در تمامی سطوح هر سازمانی وجود دارد. یکی از علل آن دستیابی به امتیازات بیشتر در مقایسه با همکاران دیگر است. این امتیازات به صورت های گرفتن پاداش، ارتقای شغلی و...می باشد. به طور کلی هر فردی با سه سطح در یک سازمان ارتباط دارد: سطوح زیردست، همکاران هم ردیف و همکاران سطوح بالاتر. آنچه بسیار حائز اهمیت است آنست که بدانیم در هر سطحی چگونه انتقادات خود را بیان کنیم. اگر بخواهیم از یک روش برای انتقاد از افراد مختلف استفاده کنیم، یک اشتباه بزرگ مرتکب شده ایم و چنین شیوه ای دارای نتایجی بسیار ناگوار است. در بسیاری از سازمان ها دیده شده افرادی که به طور کلی از دیگران به ویژه از افراد مافوق خود انتقاد می کنند مورد بی مهری قرار گرفته و در گرفتن امتیازات و رتبه ها همیشه با مشکلات متعددی مواجه می شوند. بررسی روش های انتقاد بسیار پیچیده و دارای نکات فراوانی است. انتقاد صحیح، داروی تلخ ولی مفیدی است که زمانی موثر خواهد بود که به موقع و درست تجویز شود، در غیر این صورت نه تنها باعث بهبودی نمی شود بلکه منجر به تشدید بیماری خواهد شد.

منبع : روزنامه ابتکار

يکشنبه 18/11/1388 - 20:1
خواستگاری و نامزدی

به نام خدا -سلام . 

 هركجا عشق‌ آید و ساكن‌ شود هرچه‌ ناممكن‌ بود ممكن‌ شود در جهان‌ هر كار خوب‌ و ماندنی‌ست‌ ردپای‌ عشق‌ در او دیدنی‌ست.
‌به‌ راستی‌ مگر می‌شود عشق‌ را تعریف‌ كرد؟ مولانا در دشواری‌ آن‌ می‌گوید:
هرچه‌ گویم‌ عشق‌ را شرح‌ و بیان‌ چون‌ به‌ عشق‌ آیم، خجل‌ گردم‌ از آن‌ و درجای‌ دیگری‌ از مثنوی:
در نگنجد عشق‌ در گفت‌ و شنید عشق‌ دریایی‌ است‌ بحرش‌ ناپدید و خود در پایان‌ شعر اعتراف‌ كرده‌ام‌ كه: «سالك» آری‌ عشق‌ رمزی‌ در دل‌ است‌ شرح‌ و وصف‌ عشق‌ كاری‌ مشكل‌ است‌ ‌ ‌اما آنچه‌ موجب‌ شد تا شما را در احساس‌ خود در «تصویر عشق» شریك‌ كنم، مفاهیم‌ و تعابیری‌ از كار و زندگی‌ و كیفیت‌ در پیوند با عشق‌ است‌ كه‌ می‌تواند شرایط‌ و محیطكاری‌ لطیف‌تر، باكیفیت‌تر و عارفانه‌تر و حتماً‌ سودآورتری‌ را فراهم‌ آورد.
‌ ‌جبران‌ خلیل‌ جبران‌ در كتاب‌ «پیامبر» در فصل‌ «كار» می‌نویسد: «كار با عشق‌ آن‌ است‌ كه‌ پارچه‌ای‌ را با تاروپود قلب‌ خود ببافی‌ بدان‌ امید كه‌ معشوق‌ تو آن‌ را بر تن‌ خواهدكرد... اگر نمی‌توانی‌ با عشق‌ كار كنی‌ بهتر است‌ كار خود را ترك‌ كنی‌ و بر دروازه‌ معبد بنشینی‌ و صدقات‌ كسانی‌ را كه‌ با عشق‌ كار می‌كنند بپذیری...».
●‌ ‌تصویر عشق‌
ای‌ كه‌ می‌پرسی‌ نشان‌ عشق‌ چیست‌ عشق‌ چیزی‌ جز ظهور مهر نیست‌
عشق‌ یعنی‌ مهر بی‌اما، اگر عشق‌ یعنی‌ رفتن‌ با پای‌ سر
عشق‌ یعنی‌ دل‌ تپیدن‌ بهر دوست‌ عشق‌ یعنی‌ جان‌ من‌ قربان‌ اوست‌
عشق‌ یعنی‌ مستی‌ از چشمان‌ او بی‌لب‌ و بی‌جرعه، بی‌می، بی‌سبو
عشق‌ یعنی‌ عاشق‌ بی‌زحمتی‌ عشق‌ یعنی‌ بوسه‌ بی‌شهوتی‌
عشق‌ یار مهربان‌ زندگی‌ بادبان‌ و نردبان‌ زندگی‌
عشق‌ یعنی‌ دشت‌ گلكاری‌ شده‌ در كویری‌ چشمه‌ای‌ جاری‌ شده‌
یك‌ شقایق‌ در میان‌ دشت‌ خار باور امكان‌ با یك‌ گل‌ بهار
در خزانی‌ بر گریز و زرد و سخت‌ عشق، تاب‌ آخرین‌ برگ‌ درخت‌
عشق‌ یعنی‌ روح‌ را آراستن‌ بی‌شمار افتادن‌ و برخاستن‌
عشق‌ یعنی‌ زشتی‌ زیبا شده‌ عشق‌ یعنی‌ گنگی‌ گویا شده‌
عشق‌ یعنی‌ ترش‌ را شیرین‌ كنی‌ عشق‌ یعنی‌ نیش‌ را نوشین‌ كنی‌
عشق‌ یعنی‌ اینكه‌ انگوری‌ كنی‌ عشق‌ یعنی‌ اینكه‌ زنبوری‌ كنی‌
عشق‌ یعنی‌ مهربانی‌ درعمل‌ خلق‌ كیفیت‌ به‌ كندوی‌ عسل‌
عشق، رنج‌ مهربانی‌ داشتن‌ زخم‌ درك‌ آسمانی‌ داشتن‌
عشق‌ یعنی‌ گل‌ بجای‌ خارباش‌ پل‌ بجای‌ این‌ همه‌ دیوار باش‌
عشق‌ یعنی‌ یك‌ نگاه‌ آشنا دیدن‌ افتادگان‌ زیرپا
زیرلب‌ با خود ترنم‌ داشتن‌ برلب‌ غمگین‌ تبسم‌ كاشتن‌
عشق، آزادی، رهایی، ایمنی‌ عشق، زیبایی، زلالی، روشنی‌
عشق‌ یعنی‌ تنگ‌ بی‌ماهی‌ شده‌ عشق‌ یعنی‌ ماهی‌ راهی‌ شده‌
عشق‌ یعنی‌ مرغهای‌ خوش‌ نفس‌ بردن‌ آنها به‌ بیرون‌ از قفس‌
عشق‌ یعنی‌ برگ‌ روی‌ ساقه‌ها عشق‌ یعنی‌ گل‌ به‌ روی‌ شاخه‌ها
عشق‌ یعنی‌ جنگل‌ دور از تبر دوری‌ سرسبزی‌ از خوف‌ و خطر
آسمان‌ آبی‌ دور از غبار چشمك‌ یك‌ اختر دنباله‌دار
عشق‌ یعنی‌ از بدیها اجتناب‌ بردن‌ پروانه‌ از لای‌ كتاب‌
عشق‌ زندان‌ بدون‌ شهروند عشق‌ زندانبان‌ بدون‌ شهربند
در میان‌ این‌ همه‌ غوغا و شر عشق‌ یعنی‌ كاهش‌ رنج‌ بشر
ای‌ توانا ناتوان‌ عشق‌ باش‌ پهلوانا، پهلوان‌ عشق‌ باش‌
پوریای‌ عشق‌ باش‌ ای‌ پهلوان‌ تكیه‌ كمتر كن‌ به‌ زور پهلوان‌
عشق‌ یعنی‌ تشنه‌ای‌ خود نیز اگر واگذاری‌ آب‌ را بر تشنه‌تر
عشق‌ یعنی‌ ساقی‌ كوثر شدن‌ بی‌پرو بی‌پیكر و بی‌سرشدن‌
نیمه‌ شب‌ سرمست‌ از جام‌ سروش‌ در به‌ در انبان‌ خرما روی‌ دوش‌
عشق‌ یعنی‌ خدمت‌ بی‌منتی‌ عشق‌ یعنی‌ طاعت‌ بی‌جنتی‌
گاه‌ بر بی‌احترامی‌ احترام‌ بخشش‌ و مردی‌ به‌ جای‌ انتقام‌
عشق‌ را دیدی‌ خودت‌ را خاك‌ كن‌ سینه‌ات‌ را در حضورش‌ چاك‌ كن‌
عشق‌ آمد خویش‌ را گم‌ كن‌ عزیز قوتت‌ را قوت‌ مردم‌ كن‌ عزیز
عشق‌ یعنی‌ مشكلی‌ آسان‌ كنی‌ دردی‌ از درمانده‌ای‌ درمان‌ كنی‌
عشق‌ یعنی‌ خویشتن‌ را گم‌ كنی‌ عشق‌ یعنی‌ خویش‌ را گندم‌ كنی‌
عشق‌ یعنی‌ خویشتن‌ را نان‌ كنی‌ مهربانی‌ را چنین‌ ارزان‌ كنی‌
عشق‌ یعنی‌ نان‌ ده‌ و از دین‌ مپرس‌ در مقام‌ بخشش‌ از آئین‌ مپرس‌
هركسی‌ او را خدایش‌ جان‌ دهد آدمی‌ باید كه‌ او را نان‌ دهد
در تنور عاشقی‌ سردی‌ مكن‌ در مقام‌ عشق‌ نامردی‌ مكن‌
لاف‌ مردی‌ می‌زنی‌ مردانه‌ باش‌ در مسیر عاشقی‌ افسانه‌ باش‌
دین‌ نداری‌ مردی‌ آزاده‌ شو هرچه‌ بالا می‌روی‌ افتاده‌ شو
در پناه‌ دین‌ دكانداری‌ مكن‌ چون‌ به‌ خلوت‌ می‌روی‌ كاری‌ مكن‌
جام‌ انگوری‌ و سرمستی‌ بنوش‌ جامه‌ تقوی‌ به‌ تردستی‌ مپوش‌
عشق‌ یعنی‌ ظاهر باطن‌نما باطنی‌ آكنده‌ از نور خدا
عشق‌ یعنی‌ عارف‌ بی‌خرقه‌ای‌ عشق‌ یعنی‌ بنده‌ بی‌فرقه‌ای‌
عشق‌ یعنی‌ آن‌ چنان‌ در نیستی‌ تا كه‌ معشوقت‌ نداند كیستی‌
عشق‌ باباطاهر عریان‌ شده‌ در دوبیتی‌های‌ خود پنهان‌ شده‌
عاشقی‌ یعنی‌ دوبیتی‌های‌ او مختصر، ساده، ولی‌ پرهای‌ و هو
عشق‌ یعنی‌ جسم‌ روحانی‌ شده‌ قلب‌ خورشیدی‌ نورانی‌ شده‌
عشق‌ یعنی‌ ذهن‌ زیباآفرین‌ آسمانی‌ كردن‌ روی‌ زمین‌
هركه‌ با عشق‌ آشنا شد مست‌ شد وارد یك‌ راه‌ بی‌ بن‌بست‌ شد
هركجا عشق‌ آید و ساكن‌ شود هرچه‌ ناممكن‌ بود ممكن‌ شود
در جهان‌ هر كار خوب‌ و ماندنی‌ است‌ ردپای‌ عشق‌ در او دیدنی‌ست‌
«سالك» آری‌ عشق‌ رمزی‌ در دل‌ست‌ شرح‌ و وصف‌ عشق‌ كاری‌ مشكل‌ست‌
 شق‌ یعنی‌ شور هستی‌ دركلام‌ عشق‌ یعنی‌ شعر، مستی‌ والسلام‌


 منبع :  ‌مجتبی‌ كاشانی‌ - «سالك»
ماهنامه تدبیر

يکشنبه 18/11/1388 - 19:57
ادبی هنری
 به نام خدا -سلام .
روزی مردی با قایقی در دریا گم شد و جزیره ای را پیدا کرد و به آنجا رفت .
 وقتی به جزیره رسد هوا طوفان گردید و او برای اینکه از گزند طوفان در امان بماند خود را در پناهگاهی پنهان کرد و از دریچه

ی پناهگاه به بیروه نظره گر شد .
 طوفان شدید و شدید تر شد. آذرخش ها مثل خورشید ، آسمان پنهان شده ی زیر ابرهای سیاه را روشن می کردند و با صدا هایشان

عظمت خدا را به جهانیان می رساندند . قطرات باران هم پیام آور رحمت و قدرت خدا به زمینی ها بودند .
 کی از آذرخش ها از قضا به قایق مرد خورد و آن را خورد کرد . مرد که از دریچه ی پناه گاه نظاره گر این اتفاق بود ؛ آه بلندی

کشید و گفت حال چونه خود را نجات دهم . دراین بین فکرش راهی به سوی خدا نیافت .
 فردای آن روز طوفان ایستاد و هوا بسیار گرم شد . مرد از درختان اطراف چوب های مورد نیاز برای درست کردن قایقش را

تهیه کرد و همه را در یک جا جمع کرد .
 بعد ظهر دوباره هوا ابری شد و باران گرفت . این بار آذرخش درست خود به چوب های انباشته و همه را آتش زد طوری که دود

این چوب ها تا فرسنگ ها به آسمان رفتند .
 رد که این اتفاق را دید طاقت نیاورد و از پناه گاه بیرون آمد و بلند با خدا گفت :"قایقمو که نابود کردی ، من را در اینجا گیر

انداختی؛ چرا چوبامو آتیش زدی ؟ تو چه خدایی هستی که به بنده ات این گونه ظلم می کنی ؟... "
 از شدت عصبانیت بیهوش شد و زیر طوفان روی زمین افتاد .
- بیاین اینجا ، اینجاست . زندست .
 مرد هوش آمد و با باز و بسته کردن چشمانش سر حال آمد .
-شما ، شما ، اینجا چه می کنید ؟ چه جوری منو پیدا کردید ؟
 گفتند :" من از دود ایجاد شده توسط شما فهمیدیم که شما اینجا هستسد و به کمک شما اومدیم .
مرد گفت: "دود ... "
گفتند: "بله "
 مرد به فکر رفت و به دریا خیره شد . اشک از گونه هایش جاری شد و در فکر به عظمت و رحمت خدا رسید و از مقایسه ی حکمت خدا با مغز ناقصش پشیمان شد .


دوشنبه 25/8/1388 - 20:17
ادبی هنری

به نام خدا - سلام . 

متن زیر ترجمه ی یک متن فرستاده ی یکی از دوستان گروهیم ازهندوستان است . اگه متن انگلیسیشو می خوایند می تونید ایملتونو بزارید تا براتون ارسال کنم. 


مادر من یک چشم داشت . من از او نفرت داشتم ... او مایه ی خجالت من بود .
 و برای خانواده برای داشن آموزان و معلملن آشپزی می کرد .
در یکی از روزها در مراسم آغازین مدرسه مادرم اومد و به من سلام گفت .
من خجالت کشیدم . اون چه جوری این کارو با من کرد .
من بهش کم محلی کردم و با نگاهی نفرت انگیز اونو فرستادم و او رفت .
روز بعد یکی از همکلاسی های من به من گفت : "اِاِاِاِاِ ، مادر تو یک چشم دارد !"
من خواستم خودمو خاک کنم . من همیشه دوست داشتم که مادرم از بین بره .
همان روز من مقابل مادرم ایستادم و گفتم : تو تنها باعث خندیدن برای من میشی احمق، چرا نمی میری؟
مادر من جوابی نداد .... .
من حتی یک ثانیه هم صبر نکردم تا ببینم چه به او گفتم ، چون خیلی عصبانی بودم .
 من به احساس او بی اعتنا بودم .
 من می خواستم اونو از خونه بندازم بیرون و چیزی برای انجام با او نداشتم .
من واقعا سخت درس می خوندم تا با رفتن به سنگاپور برای مطالعه تغییری پیدا کنم . (منظور از دست مادرم راحت شوم .)
 در آن موقع من ازدواج کردم . همسرم خانه ای به من داد . من خیلی همسرمو دوست داشتم .
 من از زندگی با اون بسیار خوشحال بودم و من به او مهربانی می کردم و به او آرامش می دادم .
در آن موقع یک روز مادر من به دیدار من آمد .
 و منو در این سالها ندیده بود و حتی نوه هایشم رو هم ندیده بود .
 وقتی که اون کنار در ایستاده بود ، بچه های من به او خندیدن و من برای آمدن دوباره و بی دعوتش روی او فریاد کشیدم .
من سر او فریاد کشیدم " چگون جرات کردی به خانه ی من بیایی و بچه های منو بترسونی ؛ گمشو بیرون ! همین حالا!!!"
در این موقع ، مادر من سریعا جواب داد"اُه ، من متاسفم . من احتمالا آدرسو اشتباهی گرفته ام. " و او از نظر ناپدید شد .
یک روز یک نامه درباره ی گردهمایی مدرسهای آمد به خانه ی من در سنگاپور.
بنابراین به همسرمم دروغ گفتم که " می خواهم بروم به سفر تجاری ."
بعد آن گردهمایی ، من رفتم به کلبه ی قدیمی در بیرون از کاریوسیتی رفتم .
همسایه ها گفت "او مرده ."
من حتی یک دونه اشکم نریختم .
 آنها به من نامه ای دادن که او می خواست به من بدهد .
"عزیزترین پسرم، من همیشه به تو فکر می کردم . من متاسفم کهسنگاپور اومدم و بچه هایتوترسونم .
من خیلی خوشحال شدم که تو برای گردهمایی می آی .
من حتی توانایی دیدن تو رو دتو خوابم نداشتم .
 من متاسفم که در هنگام بزرگ شدنت برای تو مایه ی خجالت بودم .
تو می بینی ... هنگامی که تو خیلی کوچک بودی ، چشمانت را در تصادف از دست دادی .
مثل یک مدر من نمی تونستم بایستم و ببینم که تو رشد کنی با یک چشم .
 بنابراین من به تو معنی دادم .
من پسرمو برای دیدن همه ی جهان برای من در مکان من با آن چشمان مفتخر کرم .
زندگی من برای تو .
مادرت"

دوشنبه 25/8/1388 - 19:59
ایرانگردی

به نام خدا - سلام .

می خواهم در رشته مطالبی روستای آبا و اجدادیمو به دوستداران ایرانشناسی معرفی کنم. برای شروع یک نما از روستای زیبا ی پیلابور را می گذارم . در پست بعدی اطلاعات تکمیلی تری می دهم.

هر روز منتظر یک پست در این رابط باشید .

 

سه شنبه 19/8/1388 - 17:33
بیوگرافی و تصاویر بازیگران

به نام خدا - سلام .

در زیز عکس 4 خانه ی رویایی رو می زارم . فقط تصور کنید که یه لحظه توش دارید زندگی می کنید . واقعا چه حسی پیدا می کنید ؟

من با دیدنشون واقعا حال کردم .

 

 

شنبه 16/8/1388 - 19:21
دانستنی های علمی

به نام خدا سلام .

به عکس زیر خوب نگاه کنید و تعداد چهره های موجود در عکس را پیدا کنید . سپس بر اساس تعداد هوش خود را طبق راهنما در زیر عکس بسنجید. لطفا خودتان رو گول نزید و قبل نشمردن چهره ها به راهنما نگاه نکنید . منبع عکسم روی عکس نوشته شده .

-:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:- -:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:- -:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:- -:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:- -:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:- -:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:- -:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:- -:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:- -:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:- -:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:- -:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:- -:--:--:--:- -:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:---:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:- -:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:- -:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:- -:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:- -:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:-

اگر بین 0 تا 5 تصویر صورت پیدا کردید – سبک مغز
اگر 6 یا 7 تصویر صورت پیدا کردید – کند ذهن
اگر 8 یا 9 تصویر صورت پیدا کردید – معمولی
اگر 10 یا 11 تصویر صورت پیدا کردید – خیلی خوب
اگر 12 یا 13 تصویر صورت پیدا کردید – نابغه

شنبه 16/8/1388 - 10:30
دانستنی های علمی

به نام خدا - سلام .

 اول باید اینو بگم که چون تو موضوعات ، موضوع هوش نبود و موضوع عمومی نسبت به موضوعات دیگر بهتر بود این پست را در این موضوع قرار دادم . حال اگه نظر شما چیز دیگست به من بگید تا من موضوعشو عوض کنم .

در زیر 6 سوال هوش از سایت پارس لند انتخاب شده که در انتها هم جوابشون هست . پس لطفا خودتونو گول نزنید و اول کل سوالات رو جواب بدید و بعد جواب های درست را نگاه کنید . حتما از جواب هایی که می دهید از خنده می ترکید !!!!!

مسئله 1 - فرض کنید راننده یک اتوبوس برقی هستید. در ایستگاه اول 6 نفر وارد اتوبوس می شوند ، در ایستگاه دوم 3 نفر بیرون می روند و پنج نفر وارد می شوند . راننده چند سال دارد ؟

مسئله 2 - پنج کلاغ روی درختی نشسته اند ، 3 تا از آنها در شرف پرواز هستند . حال چه تعداد کلاغ روی درخت باقی می ماند؟

مسئله 3 - چه تعداد از هر نوع حیوان به داخل کشتی موسی برده شد ؟

مسئله 4 - شیب یک طرف پشت بام شیروانی شکلی ، شصت درجه است و طرف دیگر 30 درجه است . خروسی روی این پشت بام تخم گذاشته است . تخم به کدام سمت پرت می شود ؟

مسئله 5 - این سوال حقوقی است . هواپیمایی از ایران به سمت ترکیه در حرکت است و در مرز این دو سقوط می کند ، بازمانده ها را کجا دفن می کنند ؟

مسئله 6 - من دو سکه به شما می دهم که مجموعش 30 تومان می شود. اما یکی از آنها نباید 25 تومانی باشد . چطور ؟
-:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:-
-:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:- -:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:- -:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:- -:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:- -:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:--:-

http://studenthacks.org/wp-content/uploads/2007/10/brain.gif

 

 

مسئله 1 - راننده اتوبوس هم سن شما باید باشد . چون جمله اول سوال می گوید " تصور کنید که راننده اتوبوس هستید."

مسئله 2 - همه کلاغ ها ، چون آنها فقط " در شرف پرواز " هستند و هنوز از روی درخت بلند نشده اند..( اگر جواب شما 2=3-5 بوده بدانید دوباره محاسبات جلوی تفکرتان را گرفته است.)

مسئله 3 - هیچ . آن نوح بود که حیوانات را به کشتی برد و نه موسی ( "چه تعداد " جلوی فکر کردن شما را گرفته است.)

مسئله 4 - هیچ کدام . خروس ها که تخم نمی گذارند.اگر شما سعی کردید جواب توسط محاسبات و مقایسه اعداد بدست آورید ، شما دوباره به وسیله اعداد منحرف شدید.

مسئله 5 - بازمانده ها را دفن نمی کنند . آنها جان سالم بدر برده اند . شما به وسیله کلمات حقوقی و دفن کردن منحرف شده اید.

مسئله 6 - یک 25 تومانی و یک 5 تومانی . به یاد بیاورید ( فقط یکی از آنها ) نباید 25 تومانی باشد و همین طور هم هست . یک سکه 5 تومانی داریم.شما با عبارت " یکی از آنها نباید … " فریب خوردید

شنبه 16/8/1388 - 10:19
دانستنی های علمی

به نام خدا - سام .

به عکس زیر نگاه کنید و جهت واقعی آن را تشخیص بدهید . من که نتونستم .

شنبه 16/8/1388 - 9:41
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته