• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 41
تعداد نظرات : 29
زمان آخرین مطلب : 5740روز قبل
محبت و عاطفه

 

 

 روزی یكی از تابوت هایی كه در عملیات تبادل اسرا به مقاومت اسلامی لبنان تحویل داده شد،نام آشنایی دیده می‌شد كه خصوصا برای فلسطینیان بسیار خاطره‌انگیز بود:«دلال المغربی».بسیاری از فلسطینیان به مجرد شنیدن نام این دختر فلسطینی در لیست عملیات تبادل، گریستند.

روز 26 تیر ماه سال 1387، در مقابل چشمان حیرت زده جهانیان و علی الخصوص متحدان متعصب « رژیم صهیونیستی » «عملیات تبادل اسرا» میان « جنبش حزب الله لبنان» و « دولت مجعول یهود» آغاز شد.
در جریان این عملیات، جسد دو سرباز صهیونیست‌ با 5 اسیر لبنانی مبادله شد. در چارچوب همین عملیات كه نام «رضوان» ، علاوه بر پیكر بیش از دویست شهید مقاومت ضد صهیونیستی با ملیت‌های مختلف عربی نیز به «حزب الله لبنان» تحویل داده شد. روی چند تابوتی كه در همان مرحله اول بر دوش چریك‌های مقاومت اسلامی لبنان قرار گرفت چند اسم آشنا دیده می‌شد كه خصوصا برای فلسطینیان بسیار خاطره‌انگیز بود: «دلال المغربی».
بسیاری از فلسطینیان به مجرد شنیدن نام این دختر فلسطینی در لیست عملیات تبادل، گریستند.

******
«دلال المغربی» كه بود؟

روز 19 نوامبر سال 1977 با سفر غیر مترقبه «انورسادات» ‌رییس جمهور مصر به «فلسطین اشغالی» برگ جدیدی از تاریخ فلسطینی ورق خورد. رییس حكومت كشوری كه تا چند روز پیش، مرزهایش به عنوان خط مقدم جبهه نبرد با « رژیم صهیونیستی» به شمار می‌رفت، در حالی از هواپیمای خطوط هوایی مصر پیاده می‌شد كه پای پلكان هواپیما، «رئیس جمهور» و «نخست وزیر» اسرائیلی با نیش‌های تا بنا گوش باز و آغوش گشوده انتظارش را می‌كشیدند. آن روزها علاوه بر مسلمانان جهان اسلام كه حیرت زده از تلویزیون‌های خود شاهد این مراسم عجیب بودند، فلسطینیان هم با چشمانی اشكبار به آینده‌ای می‌اندیشیدند كه با این سفر شوم انتظارشان را می‌كشید. آن روزها پرچم فعالیت‌های ضد صهیونیستی بر دوش « یاسر عرفات» رییس سازمان آزادی بخش فلسطین و فرمانده شاخه نظامی این سازمان قرار داشت.
عرفات به خوبی می‌دانست كه این سفر جناب سادات، روزهای سیاهی را برای "نهضت مقاومت فلسطین" به دنبال خواهد آورد.خروج مصر از جبهه نبرد با رژیم صهیونیستی عملا به معنای تنها ماندن فلسطینیان در مواجهه با اشغالگران بود چرا كه هیچ كدام از كشور های عربی دیگر ، به تنهایی و بدون همراهی مصر یارای نبرد با ارتش صهیونیستی را نداشت و همین نكته باعث می شد كه تمایل به كنار آمدن با رژیم صهیونیستی در آنان نیز تقویت شود.تقویت چنین فضایی بهترین فرصت را به صهیونیست ها می داد تا فارغ از عكس العمل شدید كشورهای عربی ، حساب های خود را با فلسطینیان و در راس آنان «سازمان آزادی بخش فلسطین» تسویه كند.پس «عرفات» باید پیش از غافلگیری به دست صهیونیست‌ها، كاری صورت می‌داد.

***
در شب یازدهم مارس سال 1978، یك كشتی باری كوچك كه در ظاهر به سوی شمال آفریقا حركت می كرد ، هنگام رسیدن به مقابل آب های «فلسطین اشغالی» (50 كیلومتری ساحل «تل آویو») رسید، دو قایق لاستیكی را بر آب‌های دریای مدیترانه رها كرد. تمامی مسافران قایق‌ها، لباس فرم ارتش صهیونیستی را بر تن داشتند. اینان گروهی از فدائیان فلسطینی و هدفشان رسیدن به ساحل شهر «تل آویو» پایتخت «رژیم صهیونیستیـ بود. این فدائیان وظیفه داشتند عملیات ضدصهیونیستی بزرگی را در "تل‌آویو" به اجرا درآوردند كه اشغالگران را به تلافی‌جویی وادار كند.
تحلیل رهبران "فتح"(بزرگ ترین سازمان فلسطینی عضو «ساف») این بود كه واكنش "دولت یهود" به چنین عملیاتی ، اگر منجر به توقف مسیر مذاكرات صلح مصر و اسراییل نشود، لااقل سرعت آن را كاهش می‌دهد و اگر این هدف هم محقق نگردد، حداقل این عملیات می‌توانست هشداری باشد به مقامات صهیونیست و سران كشورهای عرب مبنی بر این كه نادیده گرفتن "ساف" می تواند برای تمامی منطقه خطرناك باشد. مخلص كلام این‌كه، فدائیان فلسطینی با این عملیات قصد داشتند یك بار دیگر موجودیت خود را به شكل دردناكی به همة طرف‌های درگیر قضیه فلسطین یادآوری كنند.
«خلیل الوزیر» ملقب به "ابوجهاد"، مرد شماره دوی "فتح" تقریباً از اوایل سال مراحل عملی كردن طرح عملیاتی خود را آغاز كرد. سیزده نفر از مجرب‌ترین و چریك های عضو "فتح" برای اجرای این عملیات كه بازگشتی برایش متصور نبود انتخاب شدند. فرماندهی این تیم ویژه بر عهده دختری جوان و با انگیزه به نام "دلال سعید المغربی" قرار گفت.
«دلال»متولد 1958 در فلسطین اشغالی (شهر «یافا» )بود كه علاوه بر داشتن تهور و جسارت فراوان ، زبان عبری را به خوبی عربی صحبت می‌كرد. تیم 13 نفره ای كه او فرماندهی اش را بر عهده داشت ، "جوخه دیریاسین" نام گرفت . این نامگذاری نمادین پیامی آشكار به «دولت یهود» داشت، چرا كه در آن زمان پست نخست وزیری «رژیم صهیونیستی» بر عهده «مناخیم بگین» بود. 30 سال پیش از آن ، دار و دسته تروریستی كه تحت فرماندهی همین« مناخیم بگین» قرار داشت به روستایی به نام «دیر یاسین» در حوالی قدس حمله برد و صد ها زن و كودك فلسطینی را قصابی كرد.خود عملیات نیز به یاد سخنگوی "ساف" كه در سال 1973 در بیروت به دست كماندوهای صهیونیست ترور شد، "كمال عدوان" نامگذاری شد. جالب این جاست كه وظیفه سركوب «عملیات كمال عدوان» هم به «ایهود باراك» واگذار شد.
در مسیر حركت به سمت ساحل ، یكی از قایق‌های لاستیكی واژگون شد و دو فدایی به دلیل سنگینی تجهیزات خود غرق شدند. یازده فدایی دیگر پس از یك ساعت و نیم موفق شدند خود را به ساحلی در نزدیكی بزرگراه "حیفا - تل‌آویو" برسانند. آنان به سمت بزرگراه حركت كرده و در راه یك صهیونیست را كه متوجه هویت آنان شده بود به قتل رساندند.
با رسیدن به بزرگراه مزبور، "دلال المغربی" دستور داد فدائیان دو اتوبوس را متوقف كنند. فدائیان، مسافران یكی از این اتوبوس‌ها را به اتوبوس دیگر منتقل كردند و یك اتوبوس با حدود یكصد گروگان و یازده فدایی فلسطینی به سمت "تل‌آویو" به حركت درآمد. به "دلال" مأموریت داده شده بود كه حتی الامكان خود را به یك هتل شلوغ در حومه جنوبی "تل‌آویو" برساند و مهمانان هتل را برابر آزادی چند تن از زندانیان فلسطینی به گروگان بگیرد.
هم «دلال» و هم «ابوجهاد» می‌دانستند كه تحقق چنین تبادلی بسیار دور از ذهن است زیرا اساسا «مناخیم بگین» نخست وزیر و «موشه دایان» وزیر جنگ ، در موارد مشابه قبلی نشان داده بودند كه به هیچ وجه برای نجات گروگان های صهیونیست تمایلی نشان نمی دهند. اما "دلال" تمام سعی خود را به كار برد تا مطابق برنامة عملیاتی عمل كند و در حقیقت این عملیات با رویكردی استشهادی طراحی شده بود.
«دلال» احتمال می‌داد بتواند با این تعداد از گرو گان كه به همراه دارد بتواند راهش را به سمت هدف از پیش تعیین شده باز كند. اما واحد ویژه ای از ارتش صهیونیستی در معیت تانك و نفربرهای زرهی ، در دو راهی "جلیلات"(كه در میان صهیونیست ها ، دو راهی «كانتری كلاب» نامیده می شود) واقع در چند كیلومتری شمال "تل‌آویو"(نزدیكی شهرك صهیونیست نشین«هرتسلیا») موضع گرفت و بزرگراه را مسدود كرد.
با نزدیك شدن اتوبوس حامل فداییان و گروگان ها به نظامیان صهیونیست، پیش از آن‌كه فرصتی برای ایجاد ارتباط و مذاكره با فدائیان پیش بیاید، چرخ‌های اتوبوس به گلوله بسته شد و پس از توقف آن، تبادل آتش وسیعی میان فلسطینی‌ها و صهیونیست‌ها در گرفت .
در كمتر از 15 دقیقه، اتوبوس به گلوله ای از آتش تبدیل شد. پس از ساعاتی درگیری رودر رو میان فداییان فلسطینی و نظامیان صهیونیست كه تحت فرماندهی «سروان ایهود باراك» قرار داشتند ، سرانجام «دلال المغربی» بر اثر اصابت گلوله ای به سرش به شهادت رسید و 8 تن از فدائیان نیز در كنارش بر خاك افتادند. همچنین 2 فدایی دیگر به چنگ صهیونیست‌ها اسیر شدند.
با خاموش شدن آتشبار ها، صهیونیست ها به جمع آوری مصدومین پرداختند. آماری كه در نهایت از كشته شده گان صهیونیست به دست آمد هولناك و كم سابقه بود:37 كشته و 80 زخمی. این ركورد از تلفات تا زمان انتفاضه دوم در سال 200 میلادی شكسته نشد.
به این ترتیب "عملیات كمال عدوان" ساعات هولناكی را برای اهالی "تل‌آویو" به ارمغان آورد كه هنوز هم در میان اتباع رژیم صهیونیستی و حتی صاحب‌نظران صهیونیست یكی از بدترین حوادث تاریخ این رژیم به شمار می‌آید .این عملیات تا كنون بزرگ ترین عملیات فدایی فلسطینیان علیه اشغالگران به شمار می رود و به اعتراف تحلیل گران نظامی «دولت یهود» ، اتباع اسراییل دیگر تا زمان جنگ 33 روزه لبنان چنین ساعات پر وحشت و هراسی را تجربه نكردند.
اجساد «دلال المغربی» و سایر فداییانی كه در این عملیات به شهادت رسیده بودند در محلی موسوم به«گورستان اعداد» به خاك سپرده شدند و سر انجام پس از 30 سال، در جریان «عملیات تبادل اسرا» میان حزب الله لبنان و رژیم صهیونیستی ، از آرامگاه های موقتی شان خارج شده و به مقاومت اسلامی لبنان تحویل داده شده و در روز 28 تیر ماه 1387 شمسی پس از تشییع با شكوهی به خاك سپرده شدند

يکشنبه 30/4/1387 - 19:53
خواستگاری و نامزدی

 

 

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری فارس،‌ شامگاه شب گذشته مأموران كلانتری 159بیسیم از كشف جسد یك مرد میانسال داخل پارك بیسیم با خبر شدند.
مأموران با حضور در صحنه دریافتند مرد كارتن خوابی فوت كرده به گونه‌ای كه از دهان و بینی وی خون سرازیر شده و جسد بی‌جانش در این محل رها شده است.
اصغرزاده بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران در خصوص این پرونده گفت: با توجه به ظاهر جسد فرضیه وقوع درگیری میان متوفی و مابقی كارتن ‌خواب‌ها درون پارك قوت گرفت.
وی ادامه داد: با توجه به تأیید مرگ این فرد دستورات لازم برای مشخص شدن علت اصلی فوت به پزشكی قانونی داده شد و در عین حال تحقیق از برخی شاهدان حاضر در پارك نیز آغاز شد.
اصغرزاده گفت: تحقیقات در حال انجام بود كه از پزشكی قانونی اطلاع داده شد متوفی هنگام انتقال به سرد‌خانه جان دوباره گرفته و زنده شده ‌است.
وی افزود: این اتفاق ابتدا باعث شگفتی تمامی مأموران و پزشك حاضر در صحنه شد اما تحقیقات برای دستگیری ضاربان این فرد ادامه یافت.

پنج شنبه 30/3/1387 - 13:5
سياست

رئیس‌جمهور با ابراز تعجب از اینكه برخی مدعی‌اند احمدی‌نژاد گرانی‌ها را محصول مدیریت امام زمان(عج) می‌داند، تاكید كرد: ‏برخی گرانیها، اتفاقاً محصول مدیریت پنهان و ائتلاف مافیائی در بازار با برخی سیاستمدارانی است كه رأی مردم را فصل‌الخطاب نمی‌دانند.

محمود احمدی نژاد رئیس جمهور در جدیدترین یادداشت وبلاگ شخصی خود (ahmadinejad.ir) كه سحرگاه امروز (4:20 دقیقه) بر روی خروجی وبلاگ خود منتشر كرده، نوشت: در عصر امام خمینی (ره)، لیاقت آن را یافتیم كه به چشم خود، دو فرهنگ سیاسی متفاوت را به موازات یكدیگر، تجربه و ‏مقایسه كنیم. در یكسو، "سیاستمدارانی" بوده و خواهند بود كه تنها بر مدار سیاست و قدرت و چرتكه اندازیهای عادی و ‏مادی، تحلیل می كنند و تصمیم می گیرند.
آنان هیچ وقت و هیچ كجا، دست خدا و مدیریت الهی را نمی بینند و هرگز، ‏حتی هاله‌ای از نور عنایت خدا را كه در عصر خمینی عزیز بر این ملت باریدن گرفت، مشاهده نمی كنند. اصطلاحا ‏مذهبی اند اما نه اهداف و نه طرز محاسبات سیاسیشان، با اهداف و با طرز محاسبات مادیون عالم، تفاوتی ندارد. منكر ‏تدبیر الهی و دست غیب خدا در عرصه انقلابند و درست مثل ماتریالیستهای عالم، حضور خدا و حجت خدا را در ‏تحولات عالم و سیر تاریخ بشر انكار می كنند و ای كاش فقط انكار می كردند، به سخره می گیرند و نیشخند می زنند.‏
اما خط دوم، خط خمینی است كه نه "سیاستمدار"، بلكه "حقیقتمدار" بود. او سیاست را هم از منظر معنوی می دید، ‏دست خدا را بالاتر از همه دستها به وضوح می دید، در هیچ مرحله ای از مراحل مبارزه، ماده را مستقل از معنی ندید و ‏هرگز تن به محاسبات صرفاً مادی نداد و هرچه می شد و می كرد به خدا و عالم بالا نسبت می داد. انقلاب را كار خدا ‏می خواند، جمله های او با خدا آغاز می شد، می گفت قلب مردم را خدا منقلب كرد، خرمشهر را خدا آزاد كرد، ‏ابرقدرتها به اذن خدا نابود خواهند شد، فتوحات رزمندگان را فتح الهی می خواند زیرا فتح بدست اوست " و ما رمیت اذ ‏رمیت و لكن الله رمی".
در معجزه طبس كه طوفان شن، جنگنده های مهاجم آمریكایی را نابود كرد و دقیقا آنگاه كه ‏دوست و دشمن، مشغول تفسیرهای صرفا سیاسی و نظامی از ماجرا بودند او صریحاً اعلام كرد كه آن شن ها مأمور خدا ‏بودند. او تحول ملت ایران را تحولی الهی می دانست و می گفت "این یك امر غیر عادی است كه حاصل شده" و "از ‏اول انقلاب و پس از پیروزی تاكنون هرچه دیدیم معجزات بوده است". او می گفت "جنود غیبی همانطور كه در صدر ‏اسلام بود همان تاییدات غیبی ملائكه الهی امروز هم با ماست" و "بدون توجه خاص حضرت بقیه الله (عج) كاری نمی ‏توانیم بكنیم". او همه جا جنود خداوند را می دید و از همه چیز، تفسیری الهی و ماوراء مادی داشت بی آنكه سلسله ‏عوامل ظاهری و طبیعی را انكار كند. ‏
همه جا نام مبارك ولی خدا، حضرت صاحب الامر (عج) را به عنوان صاحب اصلی انقلاب و آنكه این انقلاب را باید ‏تحویل او بدهیم برزبان می آورد، پیروزی های جبهه را به نام آن حضرت، به ثبت می رساند و پیشرفت انقلاب و اقبال ‏دلها به این نهضت را محصول عنایت ناجی بشریت و برپا كننده عدل جهانی می نامید و انقلاب خود را مقدمه انقلاب ‏جهانی ایشان می دانست.‏
او همه چیز را تحت عنایت الهی و نظارت حجت خدا می دید و همانگونه كه آن روز، برخی گروههای سیاسی، این ‏طرزتعبیر را مصداق ارتجاع و خرافه می نامیدند امروز نیز كسانی، دیگر حتی هاله ای از نور هم نمی بینند، خداوند را از ‏محاسبات سیاسی خود، كنار گذاشته اند و می خواهند خود صاحب و مالك انقلاب باشند، حال آنكه در منطق خمینی ‏بزرگ، صاحب اصلی انقلاب، حجت خدا و توده های مردم بودند.‏
اینان، همان سیاستمداران و قدرتمدارانی هستند كه اگر مذهبی هم باشند، جهانبینی مذهبی ندارند و تنها از ادبیات ‏مذهبی، استفاده می كنند، و الا اگر همچون خمینی كبیر، توحید افعالی را پذیرفته بودند، ولایت تكوینی حضرت ولی ‏عصر (عج) به اذن خدا را مورد تمسخر، قرار نمی دادند و هاله های نور را نه فقط در گوشه ای از عالم انكار نمی كردند، ‏بلكه عالم را سراسر غرق در نور عنایت و تدبیر خداوند می دیدند.
امام عارفان به ما آموخت كه سیاست را و همه چیز را ‏از چنین چشم اندازی بنگریم و همه جا و در همه چیز و در همه پیروزی ها، دست خدا و عنایت حجت خدا را ببینیم و ‏هیچ حسنه ای را به خود، و هیچ سیئه ای را به خدا نسبت ندهیم و پیروزی ها را اتفاقی ندانیم و نگوییم فلان حادثه، اتفاق ‏افتاد و هیچ پیروزی را نیز مغرورانه به خود نسبت ندهیم.
در منطق امام خمینی، نباید از محاسبات مادی ذره ای غافل ‏شویم، اما هرگز نباید در محاسبات مادی نیز غرق شد. او حتی در فرو ریختن چهارده كنگره كاخ كسری هنگام تولد ‏پیامبر اعظم (ص) علامتی معنوی بر وقوع انقلاب اسلامی ایران در قرن چهاردهم هجری می دید، در هر حادثه ظاهرا ‏طبیعی، یك زمینه ماوراءطبیعی و دست خدا را می دید و همه پیشرفت ها و پیروزی هایی را كه نابینایان خودبین به خود ‏منتسب می كردند، او كه نایب مهدی (عج) بود به مهدی (عج ) متعلق می دانست و همه را از بركت او می دید.‏
من امروز نیز فقط و فقط، تحلیل های سیاسی از نوع امام (ره) را موفق می دانم و حال كه تبدیل جنبش ظاهراً كوچك پانزده ‏خرداد به یك نهضت عظیم و بین المللی از شرق آسیا تا قلب اروپا و از آسیای میانه تا عمق آفریقا را می بینیم، می توانیم ‏آزمون موفق این چشم انداز را حتی با چشم مادی هم ببینیم و هرچه هم قسی القلب باشیم، نمی توانیم هاله های نور خدا ‏را منكر شویم. هركس نمی بیند به كوری خود اعتراف كرده است.‏
وقتی به چشم دیدیم كه "پیشرفت های عظیم علمی و اقتصادی" دهه سوم انقلاب، چگونه نتیجه عملی تحریم ها و ‏محاصره اقتصادی دهه اول و دوم است، در حالی كه نتیجه عادی و طبیعی تحریم ها باید به ضعیف شدن ما منجر می شد ‏ولی برعكس صد بار قویترمان كرده است، چگونه می توانیم هاله ها و امواج نور الهی را نبینیم؟! اگر شن های طبس ‏مامور خدا بودند و اگر صاحب اصلی انقلاب دلواپس این انقلاب است، پس چگونه است كه كسانی از دعوی مدیریت ‏الهی عالم، تعجب كرده و آن را مورد تمسخر قرار می دهند؟!‏
وقتی محاصره نظامی و حضور اشغالگران در شرق و غرب و شمال و جنوب كه طبق محاسبات مادی، باید به ترس و ‏ضعف و تسلیم یا حتی فروپاشی جمهوری اسلامی می انجامید، پس از 5 سال، كاملاً نتیجه عكس داده و جمهوری ‏اسلامی، قدرت اول منطقه و یكی از چند قدرت تأثیرگذار در سطح جهان شده است، آیا این چیزی جز مدیریت الهی ‏است؟ و آیا مصداق بارز عنایت حجت خدا كه متولی همه امور از طرف خدا و واسطه فیض و هدایت اوست، نیست؟
‏آیا این همان دست غیبی و ولایت باطنی حضرت صاحب الامر (عج) نیست كه امام بارها می گفت كه در حوادث ‏مختلف، می بینیم كه گره های فروبسته چگونه به طرز غیر طبیعی و ماوراء طبیعی، گشوده می شود در حالیكه هیچ كاری از ما بر نمی آمده و گاه ما حتی از اصل خطری كه ما را تهدید می كرده است، بی اطلاع بوده ایم و مقام معظم ‏رهبری نیز چندین بار این مضمون را از امام عزیز نقل كرده اند.‏
اگر عده ای فریبكارانه تلاش می كنند این حقیقت را به طرز فكر باطل حجتیه نسبت دهند، تحریف بی ثمری است. ‏تفكر حجتیه ای، از مفهوم "مهدویت و انتظار"، فرهنگ تسلیم و سازش و تفكیك دین از سیاست را نتیجه می گرفت و ‏به "نفی تكلیف" می رسید. حال آنكه امام كه همواره خود و نهضت را زیر سایه حضرت می دید، فرهنگ انتظار و ‏مهدویت را پشتوانه مبارزه و جهاد و سیاست معنوی و انقلاب الهی خود می خواند و به "اثبات تكلیف" می رسید و این ‏تفاوت بسیار مهمی است.‏
امام كه از ولایت تكوینی "انسان كامل" و "ولی خدا" و از مدیریت و هدایت حضرت همچون خورشیدی كه از پس ‏ابر، همچنان نور و انرژی می بخشد سخن می گفت و هرگز نه تعیین وقت برای ظهور كرد و نه مشكلات و كمبودها را ‏به پای حضرت نوشت، آیا او ادعای الوهیت یا ربوبیت برای حضرت و یا برای خود كرد؟ آیا اگر صاحب اصلی انقلاب ‏را حضرت ولی عصر (عج) می دانست، قصد خرافه پردازی یا عوام فریبی و سلب تكلیف از خود را داشت؟!‏
برای من جالب و در عین حال مایه تأسف بود كه چگونه یادآوری همین عقاید واضح شیعی و دیدگاه صریح امام (ره) با ‏وسعتی عجیب و تحریف‌هایی ناجوانمردانه از چپ و راست مورد حمله قرار گرفت!
نوشتند كه احمدی نژاد در هیئت ‏دولت موقع نهار، یك ظرف غذا هم برای حضرت روی میز می چیند! احمدی نژاد در دوره شهرداری، مسیر حركت ‏كاروان حضرت از مكه به تهران را پیشاپیش آسفالت كرده است! احمدی نژاد مدعی ارتباط با حضرت شده و گران ‏شدن برنج را، محصول مدیریت حضرت و تصمیم ایشان دانسته است! و این در حالی بود كه من چند بار گفته ام كه ‏برخی گرانیها، و نه همه آنها، اتفاقاً محصول مدیریت پنهان و ائتلاف مافیائی در بازار با برخی سیاستمداران از همان نوعی ‏كه گفتم و كار كسانی است كه پس از سه سال، هنوز هم رأی مردم را فصل الخطاب ندانسته و به اراده مردم در ‏انتخابات ریاست جمهوری نهم، تسلیم نشده اند و از مردم و دولت، یكجا انتقام می گیرند.
متأسفانه آنانكه مسئول ‏رسیدگی و اجرای عدالت اند نیز اصل وجود مفسدین اقتصادی را منكر می شوند و گویا پیام هشت ماده ای رهبری را ‏هم شعاری و عوام فریبی می دانند! مشاهده نور خدا در عالم سیاست و در فتوحاتی كه پیاپی در لبنان فلسطین تا عراق و ‏ایران و حتی در نیویورك، به نفع ارزشهای انقلابی و اسلامی واقع می شود، برای آنان كه در دامان فرهنگ توحیدی ‏امام خمینی پرورش یافته اند و برای نسل انقلاب چیز عجیبی نیست بلكه ندیدن این هاله های نور است كه عجیب وعیب ‏است.
آری، حجت خدا، زنده و حاضر است و ادامه حیات در روی زمین، به اذن خدا، پیوسته به حضور حجت الهی در ‏زمین است و حضرت، این انقلاب را و شیعه و مسلمین را و بلكه مستضعفین عالم را به حال خود، رها نكرده و نخواهد ‏كرد. آری هرگز خداوند خود را كنار نكشیده و امور عالم و آدم را به كسی جز خود واگذار و تفویض نكرده و این ‏تفكر غالیان است اما خداوند از طریق ولی و حجت خود، عالم را مدیریت و تدبیر می كند و مفهوم ولایت تكوینی ‏اولیای الهی، همین است.
ما مفتخریم كه سیاستمدار به آن معنی كه در ابتدا گفته شد نیستیم و ان شاء الله هرگز هم ‏نخواهیم شد. ما باید همچون امام خمینی (ره) باشیم كه خود را در محضر خدا و عامل اجرایی دین خدا و در خدمت ‏حجت خدا می دید و نه برای خود، استقلال و منیتی قائل بود و نه برای دشمنان و ابرقدرتها، كمترین حیثیت و قدرتی ‏می دید. و لذا نه می ترسید، نه مأیوس می شد و نه هرگز دچار غرور می گشت.‏
سالگرد 14 و 15 خرداد، فرصتی برای بازگشت به جهانبینی توحیدی و هاله معنوی خمینی بزرگ است و ملت ما هم ‏انتظار فرج از نیمه خرداد می كشد.‏
این دولت در سه سال گذشته كوشیده است با جهان بینی امام راحلمان، به صحنه بنگرد و تفكر معنوی آن مجاهد عارف ‏را خرافه نمی داند. سراسر زیارت جامعه كبیره كه امام آن را ترك نمی كرد حاوی همین جهان بینی توحیدی و شیعی ‏است و در عین حال این دولت هرگز ضعف ها و خطاهای احتمالی خود را در عرصه سیاست یا اقتصاد به پای امام و ‏والاتر از او حضرت ولیعصر (عج) ننوشته و امروز كه با افتخار و كمال قدرت، سال چهارم خود را نیز از مبدأ 15 خرداد ‏با نشاطی همچون سال اول و روز اول به قصد تحولات بزرگ در عرصه های مهم مدیریت و اقتصاد كشور آغاز می ‏كند، شجاعانه مسئولیت آن را می پذیرد و صادقانه، بر وجود موانع ساختاری و سیاسی و مافیایی نیز تأكید می كند.
اما ‏به دور از هر نوع بهانه جویی و عافیت طلبی، اعلام می كند كه تا آخرین ساعت و دقیقه این دولت، به وظیفه خود در ‏برابر خدا و مردم، عمل می كنیم و با استفاده از نخبگان همفكر، موانع را به لطف خدا كنار می زنیم زیرا چنانچه پیشتر ‏نیز گفته ام، بدون اصلاح بزرگ در سامانه اقتصادی كه اركان آن عبارتند از "نظام مالیاتی"، "گمرك و واردات و ‏صادرات"، "نظام تأمین اجتماعی"، "نظام پولی و بانكی"، "نظام یارانه ها"، و "سیستم توزیع كالا و تجارت داخلی"، نه ‏توسعه مداران به توسعه خواهند رسید و نه عدالتخواهان به عدالت، نزدیك خواهند شد و این دولت كه در پی "توسعه ‏عدالت محور" است با همه قدرت و پشتیبانی ملت و حمایت رهبری و همكاری مجلس به فضل خدا در این یكسال، ‏كلید تحولات بزرگ علمی و حساب شده در این عرصه ها را خواهد زد.‏
اگر دهه چهارم انقلاب، دهه "پیشرفت و عدالت" است، بدون تغییرات بزرگ در این چند عرصه، هیچ كاری نمی توان ‏كرد. هنر بزرگ، آن است كه به خداوند، اعتماد كنیم و "مردم" را باور كنیم، هاله های نور را ببینیم و به عنایت حضرت ‏‏(عج)، دلگرم باشیم، و راه خمینی عزیز را نه با زبان، كه با ذهن و قلب و دست، ادامه دهیم، نسخه های ترجمه ای را ‏تبدیل به متن مقدس نكنیم و به عقل و تجربه و اندیشه ایرانی و جوانان دانشگاهی خود نیز احترام بگذاریم زیرا چنانكه ‏امام عاشقان و مقتدای عاقلان گفت: "ما می توانیم". ملت ما توانست و به فضل الهی بیش از این ها نیز خواهد توانست

چهارشنبه 22/3/1387 - 12:28
دانستنی های علمی
سه شنبه 21/3/1387 - 18:57
سياست

 

 

به گزارش خبرگزاری فارس، علی شیرازی مسئول حوزه نمایندگی ولی فقیه در نیروی دریایی سپاه با بیان خاطره‌ای از زبان آیت‌الله جوادی آملی پیرامون دقت مقام معظم رهبری به اهمیت موضوع بیت‌المال گفت: رهبر معظم انقلاب نسبت به بیت‌المال حساسیت ویژه‌ای دارند و امور منزل و محل كار ایشان كاملا جدا از یكدیگر است.
شیرازی ادامه داد: یك بار كه در محضر آیت‌الله جوادی آملی بودیم ایشان برایمان تعریف كردند كه یك روز مهمان مقام معظم رهبری بودند كه فرزندشان آقا مصطفی هم نشسته بود. وقتی كه سفره پهن شد، ایشان به فرزندشان نگاهی كرده و فرمودند: «شما به منزل بروید». من خدمت ایشان عرض كردم كه اجازه بفرمایید آقازاده هم باشند كه ایشان فرمودند: «این غذا از بیت‌المال است، شما هم میهمان بیت‌المال هستید اما برای بچه‌ها جایز نیست كه بر سر این سفره بنشینند» من در آن لحظه فهمیدم كه خداوند چرا این همه عزت به ایشان عطا فرموده‌اند.

سه شنبه 21/3/1387 - 17:5
خاطرات و روز نوشت
وقتی اشكهایم بر روی زمین ریخت تو هرگز ندیدی كه چگونه می گریم . تو دلم را با بی كسی تنها گذاشتی و چشمانم را به انتظار نگاهت گریان گذاشتی
سه شنبه 21/3/1387 - 10:12
خاطرات و روز نوشت

دقایقی توی زندگیت هستكه دلت می خواد اونی رو كه خیلی دوسش داری از توی رویاهات بیرون كنی و
.
.
.
توی دنیای واقعی در کنارش باشی  و بهش بگی كه دوستش داری...

سه شنبه 21/3/1387 - 10:9
خاطرات و روز نوشت
شاد باش كه از شادی تو دلشادم ، تا تو شادی ز غم هر دو جهان آزادم ، لذت زندگی من همه خرسندی توست ، بی وفایم كه وفایت برود از یادم ...
سه شنبه 21/3/1387 - 10:2
خاطرات و روز نوشت
به نام خدایی كه هستی را با مرگ ، دوستی رابی رنگ ، زندگی را با رنگ ،‌عشق را رنگارنگ ، رنگین كمان را هفت رنگ ، شاپرك را صد رنگ ...
و من را دلتنگ دوستان آفرید ...

سه شنبه 21/3/1387 - 10:1
خاطرات و روز نوشت
قلب من در شهر چشمان تو جا مانده ...   قدر یك شب هم شده از آن پرستاری كن...
سه شنبه 21/3/1387 - 10:0
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته